پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات‌ در ديدار با حجه‌الاسلام‌ ابوترابي‌، پس‌ از آزادي‌ از اسارت‌

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
واقعا دايما خدا را شكر مي‌كنيم‌. ديروز وقتي‌ اين‌ خبر بسيار بسيار خوشحال‌كننده‌ را دادند كه‌ شما آمده‌ايد، واقعا براي‌ من‌ يك‌ مژده‌ بود. خيلي‌ وقت‌ است‌ كه‌ شما را نديده‌ايم‌; حدودا ده‌ سال‌ مي‌شود. از آن‌ سالها تاكنون‌، محاسنتان‌ سفيد شده‌ است‌. ما هميشه‌ شما را دوست‌ داشته‌ايم‌ و خاطرات‌ با شما را فراموش‌ نمي‌كنيم‌; چه‌ قبل‌ از انقلاب‌ در مشهد، و چه‌ بعد در تهران‌ و سپس‌ در همين‌ اهواز در آن‌ تشكيلاتي‌ كه‌ مرحوم‌ شهيد چمران‌ به‌ وجود آورده‌ بود. ايشان‌ با عده‌يي‌ به‌ آن‌جا آمده‌ بودند و گويي‌ همين‌ ديروز بود كه‌ بيرون‌ ساختمان‌ پاي‌ پله‌ها با قبا نشسته‌ بودند و در ميان‌ بر و بچه‌ها حضور داشتند و سپس‌ به‌ كوههاي‌ الله‌اكبر رفتند. من‌ همان‌وقت‌ در دلم‌ گفتم‌ كه‌ واقعا خوش‌ به‌ حال‌ اين‌ جوان‌; هميشه‌ در راه‌ جهاد و شهادت‌ است‌. ايشان‌ كه‌ رفتند، چند هفته‌يي هم‌ بيشتر نشد كه‌ خبر شهادتشان‌ آمد. گفته‌ شد كه‌ آقاي‌ ابوترابي‌ با آن‌ جمع‌ خودشان‌، دايما در حال‌ جلو رفتن‌ هستند; سپس‌ دشمن‌ حمله‌ كرده‌ و همه‌ي‌ آنها را تارومار نموده‌ است‌. با شنيدن‌ اين‌ خبر، غصه‌ خورديم‌. الحمدلله‌ آنچه‌ كه‌ شما گذرانديد، فضيلتش‌ كمتر از شهادت‌ نيست‌. خدا را شكر مي‌كنيم‌ كه‌ امتحان‌ خيلي‌ خوبي‌ داديد.
به‌ نظر من‌، كسي‌ مثل‌ شما كه‌ اين‌ همه‌ توفيق‌ الهي‌ شامل‌ حالش‌ شده‌، حقيقتا خيلي‌ بايد خدا را شاكر باشد. شما در همه‌ي‌ مراحل‌ سختي‌ صبر كرديد، خدا را در نظر داشتيد، راهتان‌ را خوب‌ شناختيد و درست‌ حركت‌ كرديد.
من‌ مي‌دانم‌ در اين‌ دوران‌ دهساله‌ي‌ اسارت‌، كه‌ شما ملجأ اين‌ جوانان‌ بوديد و به‌ شما مراجعه‌ مي‌كردند، به‌ شما چه‌ گذشته‌ است‌. واقعا در زندان‌ اين‌گونه‌ است‌. البته‌ محيط اسارت‌، با محيط زندان‌ خيلي‌ فرق‌ دارد; قاعدتا بدتر از زندان‌ است‌. زندانبانان‌ كساني‌ هستند كه‌ مردن‌ زنداني‌ برايشان‌ اصلا اهميتي‌ ندارد. آن‌وقتها ما كه‌ در زندان‌ بوديم‌، اين‌ زندانبان‌ مأمور بود كه‌ نگذارد ما بميريم‌. اگر هم‌ مي‌خواستيم‌ بميريم‌، او نمي‌گذاشت‌! اين‌، برايشان‌ وظيفه‌ بود. اما در محيط اسارت‌، اين‌طور نيست‌. چنانچه‌ واقعه‌ي‌ مختصري‌ اتفاق‌ بيفتد، ممكن‌ است‌ با تير بزنند و بكشند.
آن‌وقت‌ در چنين‌ محيطي‌، اين‌ جوانان‌ در سطوح‌ مختلف‌ فكري‌ و روحيه‌يي‌، دايم‌ جايي‌ مي‌خواهند كه‌ به‌ آن‌ پناه‌ ببرند. آقاي‌ ابوترابي‌، همان‌ كسي‌ بوده‌ كه‌ همه‌ به‌ او پناه‌ مي‌بردند. واقعا از درون‌ به‌ انسان‌ خيلي‌ سخت‌ مي‌گذرد و خيلي‌ كاهيده‌ مي‌شود; چون‌ كسي‌ كه‌ همه‌ به‌ او پناه‌ مي‌برند، دلش‌ مي‌خواهد كه‌ او هم‌ به‌ جايي‌ پناه‌ ببرد. البته‌ آن‌ كسي‌ كه‌ اهل‌ تقوا و توجه‌ به‌ خدا باشد، به‌ خدا پناه‌ مي‌برد و خدا را پيدا مي‌كند; ليكن‌ خيلي‌ سخت‌ است‌.
من‌ در همين‌ چند روزه‌، خيلي‌ به‌ ايشان‌ فكر مي‌كردم‌ و بخصوص‌ اين‌ نكته‌ برايم‌ مطرح‌ بود كه‌ ايشان‌ واقعا در اين‌ مدت‌ چه‌ مي‌كرده‌ است‌. آدم‌ وقتي‌ اين‌ جوانان‌ را مي‌بيند كه‌ با چه‌ بي‌تابي‌ اين‌ مدت‌ را گذراندند و به‌ ايشان‌ مراجعه‌ كردند و ايشان‌ هم‌ نرم‌ و ملايم‌ و دلنشين‌ برخورد كرده‌ و هر كسي‌ را به‌ فراخور حال‌ خودش‌ جواب‌ داده‌ و همه‌ را به‌ جاي‌ خود نشانده‌ و ملاحظه‌شان‌ را كرده‌ است‌، متوجه‌ مي‌شود كه‌ به‌ چنين‌ انسان‌ مسؤولي‌ چه‌ گذشته‌ است‌. اگر بخواهيم‌ تشبيه‌ ناقصي‌ بكنيم‌، بايد بگوييم‌ كه‌ بلاتشبيه‌ مثل‌ حضرت‌ زينب‌(سلام‌الله‌عليها) رفتار كرده‌ است‌. در دوران‌ اسارت‌، آن‌ بزرگوار واقعا همين‌طور بوده‌ است‌; يعني‌ ركني‌ بوده‌ كه‌ همه‌ به‌ او پناه‌ مي‌بردند; خيلي‌ سخت‌ بوده‌ است‌. الحمدلله‌ شما اين‌ سختيها را تحمل‌ كرديد و خدا را شكر كه‌ پروردگار متعال‌ تفضل‌ كرد و با جسم‌ و روح‌ و فكر سالم‌ برگشتيد، تا ان‌شاءالله‌ در بقيه‌ي‌ مدت‌ عمرتان‌ ـ كه‌ اميدواريم‌ خيلي‌ هم‌ بابركت‌ و طولاني‌ باشد ـ در خدمت‌ اسلام‌ و كشورتان‌ باشيد.

والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌