بسماللهالرحمنالرحيم
من هم متقابلا گذشت يك سال موفقيتآميز از مأموريت و مسؤوليت عظيمي كه بر دوش گرفتهايد و نيز اقتران اين مقطع با پيروزيهاي بزرگ و سرور همگاني ملت عزيز و مظلوم و شايستهي ايران را تبريك عرض ميكنم و ياد شهداي گرانقدر و عزيزمان، مرحوم شهيد بزرگوار دكتر باهنر و شهيد عاليقدر رجايي را گرامي ميداريم.
اين دو بزرگوار، حقا و انصافا از عناصر برگزيده و برجستهي اين كشور و اين نظام بودند; امتحانداده و دلسوز و مردمي بودند; وجودشان با آرمانهاي انقلاب آميخته بود; طعم سختيها را چشيده بودند; دوران مجاهدت و مبارزهي براي پيروزي اسلام را با توفيقات و سربلندي پشت سر گذاشته بودند. همهي اينها ارزشهايي بود كه در اين عزيزان وجود داشت; بخصوص شهيد رجايي كه دوران مسؤوليت طولانيتري در نخست وزيري و بعد در رياست جمهوري داشتند، كه مسؤوليت سخت و دوران دشواري هم بود. واقعا خوب عمل كردند و نشان دادند كه به اسلام و انقلاب وفادارند. شايسته است كه ما هميشه ياد اين عزيزان را گرامي بداريم.
در رأس اين دولت، جناب آقاي هاشمي رفسنجاني قرار دارند كه خودشان از شخصيتهايي هستند كه از دوران نشو و نماي اين نهضت، در وسط ميدان و در صفوف مقدم حضور داشتند و همان سختيها و رنجها و شكنجهها را چشيدهاند. از روز اول پيروزي انقلاب، هم ايشان و هم شماها، واقعا زحمات زيادي كشيديد و بهتر از خيليها ميدانيد و به اين نكته توجه داريد كه در حركت دولت، بايد دو محور و دو ركن اساسي مورد نظر باشد:
محور اول، حركت و تلاش است. خستگي و افسرده شدن، واقعا در اين راه هيچ معنا ندارد. شايد كساني كه اهل دنيا هستند، اگر راه دشواري پيش پايشان قرار بگيرد، سختيهاي آن راه، كمكم انگيزهي آنها را كم كند. راه خدا اينطور نيست. هرچه سختتر باشد، انسانهاي مؤمن، علاقهمندتر و پرانگيزهتر ميشوند; چون ميفهمند كه اهميت اين حركت، بيشتر است.
وقتي كه انسان در راه خدا حركت ميكند و براي او كار ميكند، هنگامي كه سختيها را مشاهده كرد، ميفهمد كه وظيفه فوريتر است; زماني كه خطر را ديد، ميفهمد كه دفاع واجبتر است; پس شادابتر و پرانگيزهتر ميشود. واقعا در راه خدا، سختي و مانع و مشكلات و انواع چيزهايي كه آدمهاي معمولي را مأيوس ميكند و قدرنشناسي ـ كه بحمدالله در مورد شماها نيست و ملت واقعا قدرشناس مسؤولانند ـ انسان را از پا نمياندازد و او را مأيوس نميسازد و انگيزه را كم نميكند. اين را توجه داشته باشيد كه حركت و تلاش، بايستي لحظهيي وقفه پيدا نكند. هيچ ساعتي از ساعات مفيد زندگي من و شما، بايستي بدون كار مفيدي براي اين مردم نگذرد. اين مردم، حقيقتا شايستهي خدمتند. ماها اگر بتوانيم خدمتگزار اين مردم باشيم و ثابت كنيم كه واقعا به مردم خدمت ميكنيم، بزرگترين افتخار است.
محور دوم، جهت حركت و آرمانها و اصول است; همان چيزي كه جناب آقاي هاشمي اشاره كردند و خيلي مهم است. خيلي فرق است بين آن مجموعه مديراني كه به نيت و با ايماني، تلاشي را شروع كردند، و آن كساني كه اينطور نيستند و بالاخره مأموريتي به عهدهشان گذاشته شده و ميخواهند كار را انجام بدهند. بين دولت ايران و دولتهاي ديگر، واقعا تفاوت است. در اينجا مسأله اين است كه وقتي ما از اول اين حركت را شروع كرديم، آن كساني كه قدمهاي اول را در اين حركت برداشتند، به قصد احياي اسلام و دفاع از مسلمين و احياي ارزشهاي اسلامي و رفع ظلم و استقرار عدل در جامعه و كمك به مردمي كه به خاطر حكومتهاي جائر، سايهي عدل را بر سرشان نديده بودند، شروع به اين كار كردند.
وقتي به نتيجهي ابتدايي رسيديم، يعني توانستيم قدرت را از چنگ شيطانها خارج كنيم و شروع به كار كرديم، بايد جهت حركت را دقيقا به سمت همين هدفهايي كه از اول، اصل حركت براي آنها بود، تعيين و تنظيم كنيم و حركت را ادامه بدهيم. مراقب باشيم كه هيچ تخطييي از اين اصول پيدا نشود. اين، براي آن است كه كليهي كساني كه در دستگاههاي دولتي كار ميكنند، در عمل شخصي خودشان، اين نكته را توجه كنند; والا مسؤولان بالاي كشور، يا خودشان جزو بانيان اين حركت و مبينان اين اصول هستند ـ كه احتياج نيست به آنها تذكري داده بشود ـ يا جزو كساني هستند كه در اين راه، قدم صدقي نشان دادهاند. بنابراين، در مجموعهي دستگاه دولت ـ دولت به معناي عام; يعني مجموعهي دستگاه حكومت، اعم از قوهي مجريه، قوهي قضاييه و دستگاههايي كه هركدام به نحوي در كار ادارهي كشور دخالت دارند ـ بايد اين احساس وجداني دروني جهتگيري به سمت آرمانهاي اسلامي، همواره زنده باشد.
ما بايد در جهت كمك به محرومان جامعه حركت كنيم. درست است كه در جامعهي اسلامي، عدل براي همه است; يعني اگر شما ببينيد كه دزدي از ديوار كسي كه فرضا تمكني هم دارد، بالا ميرود، جلوي دزد را خواهيد گرفت; نميگوييد كه اشكالي ندارد، برود از خانهي اين شخص دزدي كند. يا اگر ديده شود كه يك فرد متوسط و معمولي جامعه، مورد ستم قرار ميگيرد، بايد جلويش گرفته شود; منتها ببينيم در وضع جامعه و نظام اجتماعي و تاريخ ما، كدام اقشار و كدام طبقات، بيشتر مورد ظلم و ستم و بيعدالتي قرار داشتند و عقبند; بايد به اينها كمك بشود. روشن است كه قشرهاي پابرهنهي كشور، اينگونهاند.
محرومان كشور، كساني هستند كه عليرغم حق برابرشان با ديگر اعضاي اين خانواده، به آنها در طول ساليان دراز ظلم شده است. در اين كشور، فاميلها، قشرهاي بالا و مقتدر، خوانين و كمپانيداران حكومت ميكردند و قدرت و قانون به نفع آنها بوده است. همه چيز بايستي در جهت عكس آن روند حركت كند; يعني ثروت و همت و مديريت و امكانات مادي و معنوي كشور، در جهت از خاك بر كشيدن آن قشرهاي محروم و مظلوم برود. در تمام برنامههاي دولت، بايستي اين معنا مورد توجه قرار بگيرد. البته در برنامهها، همينطور هم است. يعني واقعا در اين برنامههايي كه شماها داريد و من از اغلب يا همهي آنها مطلعم، اين جهات رعايت شده است; ليكن در عمل اعضاي دولت و اجزاي مجموعهي كاركنان كشور، بايستي اين معنا مورد توجه دايمي قرار بگيرد.
ملت ايران، امروز به نام اسلام، كار و تلاش ميكند و براي اسلام، جهاد و مجاهدت مينمايد. و اين همان معجزهيي است كه در دوران ما اتفاق افتاد كه يك نظام اجتماعي بر اساس دين خدا و مفاهيم و ارزشهاي الهي شكل بگيرد. با محاسبات مادي، چنين چيزي اصلا تصور نميشد. ملتهاي مسلمان، حقيقتا مجذوب اين حركت هستند. اين مبالغه نيست; واقعيتي است كه وجود دارد. عليرغم اينهمه تبليغاتي كه عليه جمهوري اسلامي شده، ما ميبينيم كه باز ملتهاي اسلامي، نسبت به انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي خوشبينند و در جهت همين روند، حركت ميكنند. امروز در دنيا، كمتر ملت اسلامييي است كه تحت تأثير اين حركت قرار نگرفته باشد.
در صورتي اين شوق و اين اميد در ملتها باقي ميماند كه ما از ايمان بيقيدوشرط و پايبندي كامل به دين خدا، يك سرسوزن تنزل و تنازل نكنيم. در معاملهي با قدرتهاي جهاني، همينطور است. در برخورد با مسايل جهاني، همينطور است. در تنظيم سياست خارجي، همينطور است. در ادارهي داخلي كشور، همينطور است.
بايد آن راز سعادت جامعه را ـ كه گردآمدن بر محور ايمان به خداست ـ در زندگي و نظام اجتماعي خودمان، هر لحظه قويتر و برجستهتر كنيم; ملت را به سمت تربيت اسلامي بيشتر و عميقتر سوق بدهيم; عناصر جوان جامعه را به تربيت اسلامي تربيت بكنيم; دانشگاههاي ما، وظيفهي تربيت جوان مسلمان و متخصص و عالم مسلمان ـ نه صرفا عالم ـ را بر دوش خودشان احساس كنند; مدارس ابتدايي هم همينطور. كاري كنيم كه در جامعه، ارزشهاي اسلامي، ارزشهاي مطلق به حساب بيايد و همهي ارزشهاي ديگر، در مقابل آنها كمرنگ باشد. صدا و سيما در اين جهت، حركت و تلاش و برنامهريزي بكند.
خلاصه، آنچنانكه ملتهاي عالم، ملت ما و نظام جمهوري اسلامي را شناختهاند كه سرباز و فدايي اسلام است و در راه اسلام حركت ميكند، همينطور عمل كنيم و اين معنا را اثبات نماييم. اين، البته همان تصميمي است كه ملت و دولت و مسؤولان داشتند و بر طبق آن، اينهمه تلاش و مجاهدت هم شده است و در آينده هم بايد همينطور باشد.
ما سرمايهي عظيمي داريم. اين سرمايه، ملت فداكار ماست. من واقعا هيچ نظامي را نميشناسم كه مردمش با اين كيفيت، حامي تصميمهاي مديران كشور باشند. البته در دنيا خيلي از كشورها هستند كه بالاخره آن احساسات ناسيوناليستي و علايق ملي، مردم را دنبال مديران راه مياندازد; اما بين احساس ناسيوناليستي و ايمان عميق مذهبي، فرق است. ايمان عميق مذهبي، همين است كه شما مشاهده ميكنيد.
برگشتن آزادگان ما، باز منظر جديدي را روي همهي دنيا باز كرد. ببينيد مردم چه ميكنند; چه شور و شوقي، چه اظهار ارادتي، چه اظهار اخلاصي دارند. چرا؟ چون اينها در راه خدا مجاهدت كردند و براي خاطر خدا، در دوران اسارت صبر كردند. خود اين آزادگان را ببينيد; جوانان خالص، مؤمن، بعضيشان ده سال، بعضيشان هشت سال از بهترين و دستنيافتنيترين ساعات و سنوات عمرشان را در اين محنت گذراندند و شاداب برگشتند. گويي كه روي اينها هيچ تبليغي انجام نگرفته، گويي كه به اينها هيچ شكنجهيي نشده، گويي كه اينها طعم مرارت و محنت مجاهدت در راه خدا را نچشيدهاند. اينها اينطور برگشتند. اين، به خاطر ايمان است. اين را با هيچ سرمايهيي نميشود خريد; جز سرمايهي ايمان كه بحمدالله ملت ما داشتند. ما اين سرمايهي عظيم را داريم. اين را بايد خيلي مغتنم بشماريم و حفظ كنيم. براي نگهداري و حراست از آن، بايد خيلي سرمايهگذاري كنيم.
بحمدالله برادران عزيز به نكات اساسي مديريت توجه دارند; اما من ميخواهم يك نكته را كه واقعا در كشور ما بايد رويش قدري كار بشود، عرض بكنم و آن، وجدان كاري است كه بايد در كاركنان ما خيلي زياد تزريق و تلقين بشود. در طول سالهاي سلطهي دشمنان اين ملت در كشور ما، خيلي از ذخاير معنويمان دست خورده شده كه از جمله، همين موضوع است. آقايان! يكي ازكارهايي كه در وزارتخانهها و در مراكز مديريت خودتان، به آن توجه كامل ميكنيد، اين نكته است. بايد به وجدان كار، وجدان آن وظيفه و مسؤوليتي كه بر دوش هريك از افراد شماست، خيلي اهميت بدهيد و آن را احيا كنيد. امروز كار در كشور ما، بايستي پرتلاش انجام بگيرد. بدون آن وجدان كار هم نميشود.
در پايان صحبت امروز، مايلم به نكتهيي اشاره كنم و آن، اين است كه يكي از چيزهايي كه ما هميشه به عنوان فضايل برجستهي جناب آقاي هاشمي در ذهن داشتيم و مشاهده ميكرديم، حضور فداكارانه و مدبرانهي ايشان در صحنههاي جنگ تحميلي بود و حقيقتا زبان قاصر است از اينكه آن زحمات و آن فداكاريها را سپاسگزاري كند. من آن شبهاي دشوار، آن لحظات پرهموغم و پرمسؤوليتي را كه ايشان در مقابل چشم همهي ما گذراندند ـ كه هميشه مورد تشكر امام بزرگوارمان (رضواناللهتعاليعليه) هم بود ـ فراموش نميكنم. ما حالا ميخواهيم اين تشكر را به صورت يك حركت سمبليك مجسم كنيم و اين نشان فتح را به سينهي جناب آقاي هاشمي الصاق نماييم.
اميدوارم كه خداوند متعال به شماها كمك كند و توفيق بدهد و در اين راه دشواري كه در پيش داريد و مسؤوليت عظيمي كه برعهده گرفتهايد، تأييدتان كند، تا بتوانيد وظايفتان را انجام بدهيد. خداوند بر شما منت گذاشته و شما را در عداد خدمتگزاران صديق اسلام قرار داده است. اين، نعمت بزرگي است. شكرش، هرچه بيشتر و مشتاقانهتر و عاشقانهتر كار كردن است كه انشاءالله خداي متعال، توفيق اين شكر را به همهي ما عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته