بسماللهالرحمنالرحيم
در ابتدا به همهي شما برادران و خواهران، بخصوص خانوادههاي معظم شهيدان و جانبازان عزيزمان و همچنين رزمندگان و انديشمندان و علما و راهنمايان جامعه، خوشآمد عرض ميكنم. اين مجلس ما از لحاظ كيفيت، مجلس مهمي است; چون قشرهاي ممتاز در جامعهي اسلامي و برجستگان نظام اسلامي، در اينجا حضور دارند و برخلاف نظامهاي مادي، پولداران و خوانين و زورگويان و گردنكلفتان، حضوري ندارند. در نظام اسلامي، كساني از لحاظ معنوي برجستهتر و ممتازترند كه فداكاري بيشتر، ايمان بيشتر، عمل صالح و صدق رفتار و گفتار را نشان داده باشند و آنها هم اين قشرهاي فداكار ـ شهيد دادهها، جانبازان، جوانان پرشور و مؤمن و مبارز، خدمتگزاران جامعه، يا كساني كه خودشان را براي خدمت آماده ميكنند ـ هستند.
من در اين جمع پرشور و صميمي و مؤمن، مطلبي را عرض ميكنم كه از امهات مسايل فكري ماست. در اسلام، نقطهي اصلي و محوري براي اصلاح عالم، اصلاح نفس انساني است. همه چيز از اينجا شروع ميشود. قرآن به آن نسلي كه ميخواست با دست قدرتمند خود، تاريخ را ورق بزند، فرمود: "قوا انفسكم"، "عليكم انفسكم". خودتان را مراقبت كنيد، به خودتان بپردازيد و نفس خودتان را اصلاح و تزكيه كنيد; "قد افلح من زكيها". اگر جامعهي اسلامي صدر اول اسلام، از تزكيهي انسانها شروع نشده بود و در آن به اندازهي لازم، آدمهاي مصفا و خالص و بيغش وجود نداشتند، اسلام پا نميگرفت، گسترش پيدا نميكرد، بر مذاهب مشركانهي عالم پيروز نميشد و تاريخ در خط اسلام به حركت نميافتاد. اگر انسانهاي مزكا و مصفا نباشند، جهاد نيست.
انقلاب ما كه پيروز شد، به بركت صفا و خلوص و اخلاص و كار براي خدا و بلند شدن از سر منافع مادي و شخصي بود. مقاومت در جنگ تحميلي هم همينطور بود. اين شهداي عزيز ما، يا اين جانبازان، در اوج صفا و اخلاص، به استقبال شهادت رفتند و شهيد شدند و همين شهادتها و مقاومتها و به استقبال خطر رفتنها بود كه انقلاب را حفظ كرد، اسلام را عزيز كرد، مسلمين را قوي كرد و دشمنان اسلام و امريكا را خوار نمود.
در درون وجود ما، بزرگترين دشمن ما كمين گرفته و آن، نفس اماره و شهوات و خودخواهي و خودپرستيهاي ماست. هر لحظهيي كه بتوانيم، اين مار گزنده و اين دشمن كشنده را سر جاي خود بنشانيم ـ ولو بهطور موقت ـ در آن لحظه، ما موفق و سعادتمند و قادر بر عمل و مقاومت و ايستادگي و جهاد فيسبيلالله هستيم. هر وقتي كه اين دشمن، سر بلند كند و عقل و نيروي معنوي و نفس رحماني در وجود ما را سركوب كند و تحت تأثير خود قرار بدهد، در آن لحظه، ما در حال سكون و ركود و يا عقبگرديم. سكون، يعني عقبگرد. اين دو، يكي است.
ما به عنوان كساني كه بار سنگين هدايت بشر و نجات انسان را بر دوش گرفتهايم، بايد به خودمان بپردازيم، بايد نفسهاي خودمان را اصلاح كنيم، بايد قدرت معنوي انساني را ـ كه خدا در ما به حد اعلي به وديعه گذاشته است ـ از گل و لاي شهوات و اهوا و هوسها و خودخواهيها و خودپرستيها نجات بدهيم و آن را قوي كنيم. شما جوانان، شما خانوادههاي شهدا، شما جانبازان، شما مبلغان دلسوز و علاقهمند در سپاه پاسداران يا در هر نقطهي ديگر، به اين مبارزهي دروني اولي هستيد.
ما اول بايد خودمان را اصلاح كنيم. هر كسي كه به اسلام و انقلاب دلبستهتر است، بايد براي اصلاح نفس خود، عازمتر و جديتر باشد. هر كسي كه از وضع دنيا، از اين زورگوييها و خباثتها و رذالتهايي كه قدرتها و عربدهكشها و قدارهبندهاي جهان انجام ميدهند، بيشتر ناراحت است، بايد بيشتر به خود بپردازد و خود را اصلاح كند. اين وضعي كه امروز در دنياست، ناشي از اين لنگي است.
مشكل ملتها، مشكل تسلط و حاكميت كساني است كه اگرچه لباس انساني پوشيدهاند، اما در باطن، يك حيوان درندهي وحشي بيملاحظهاند. آن كسي كه برايش كشتن هزاران انسان، شيميايي كردن خانوادهها و بچههاي كوچك، اهميتي ندارد و به راحتي جنايت ميكند، او در ظاهر انسان است، ولي در باطن گرگ است. صورت معنوي و حقيقي او، صورتي كه در قيامت با آن محشور خواهد شد، صورت يك حيوان وحشي است.
اي دريده پوستين يوسفان
گرگ برخيزي از اين خواب گران
اينگونه افراد، آن روزي كه مرگ گريبان آنها را بگيرد و از خواب گران هذيانآميز زندگي ننگبار خودشان بيدار بشوند، به خودشان كه نگاه ميكنند، خود را گرگ خواهند ديد. آن كساني هم كه اين وضعيت بد را در دنيا تحمل ميكنند، نسبت به اينهمه فاجعه و اينهمه جنايت در دنيا بيتفاوت و خونسرد ميمانند و احساس تكليف نميكنند، آنها هم از يك ناحيهي ديگر اشكال دارند; آنها هم تربيت نفساني ندارند; آنها هم عشق به زندگي و ترس از مرگ، گريبانشان را گرفته است; صورت معنوي آنها هم، اگر گرگ نيست، موش است; اگر درنده نيست، حيوان قابل دريده شدن و خورده شدن است; بره است; تعبير احترامآميزترش اين است. روح انساني، نه اجازه ميدهد كسي آنطور جنايت و ستمگري بكند، نه اجازه ميدهد انساني اينهمه ظلم و ستم را تحمل نمايد.
به دنيا نگاه كنيد، ببينيد چه خبر است. ببينيد در اين منطقهي ما چه خبر است. اين روزها، همهي دنيا متوجه قضاياي خليج فارس و تجاوز عراق به كويت و لشكركشي و حشركشي امريكا به منطقه و جنجال قدرتها و دولتها و همانهايي است كه تا ديروز پشت سر صدام ايستاده بودند; كساني كه به نفع او تحليل ميكردند، مقاله مينوشتند، بازي سياسي ميكردند و قطعنامه ميدادند; چون او در مقابل اسلام ايستاده بود. حالا چهرهي صدام در مجلات و روزنامههاي اينها، يكشبه به يك غول وحشتناك تبديل شده است! حالا فهميدهاند كه صدام، حلبچه را بمباران شيميايي كرده است! حالا فهميدهاند كه صدام در جنگ ايران، شروع كننده و متجاوز بوده است! حالا فهميدهاند كه صدام، غير قابل اعتماد است و در اظهاراتش صادق نيست !حالا فهميدهاند كه صدام نسبت به ملت خودش، با اختناق ظلم ميكند! كأنـه تا آن روزي كه منافع خودشان در كويت و عربستان تهديد نشده بود، اصلا اينها را نميدانستند! يعني نه رئيسجمهور امريكا و نه ساير دولتها ميدانستند و نه روزنامهنگارهاي مزدور و قلمبهمزد! حالا همه چيز معلوم شد.
اين طرف قضيه هم، صدام يكشبه ضد امريكا و ضد استعمار و ضد سعودي شده است! همان رفيقهاي ديروز، همان كساني كه با هم مينشستند و آشكارا و علني، عليه اسلام و مسلمين و عليه انقلاب و پايگاه ضد استكبار ـ يعني ايران ـ توطئه ميكردند، حالا صدام آنها را متهم ميكند كه شما به امريكا وابسته هستيد و ضد اسلاميد!
آيا تا ديروز اينها به امريكا وابسته نبودند؟! آيا تا ديروز اينها قارون نبودند؟! آيا تا ديروز كه براي حمله به دژ مقاومت عليه استعمار و استكبار، كمك صدام بودند، مزدور امريكا نبودند; امروز شدهاند؟! آيا كسي يكشبه ضد امريكايي ميشود؟! آيا كسي از يك عنصر مهاجم به اسلام و مسلمين و دشمن عنود انقلاب اسلامي و ملت مسلمان، يكشبه تبديل به يك مدافع اسلام ميشود؟! حالا صدام سخنراني ميكند، به ملتهاي مسلمان خطاب ميكند و ميگويد اسلام را حفظ كنيد و آن را از دست فهد و مبارك نجات دهيد! تا ديروز كه اينها حاميان و محافظان اسلام بودند، ولي حالا يكشبه به ضد اسلام تبديل شدهاند و تو هم طرفدار اسلام شدهيي؟! واي بر اين اسلام كه كسي مثل صدام حسين، طرفدار و مدافع آن شود. اينها نكاتي است كه شما بايد به آن توجه بكنيد.
تحليل قضاياي جاري، كار پيچيدهيي نيست. هر كسي به اين صحنه و منظره نگاه كند، ميتواند قضايا را تحليل كند. تحليل، مشكل نيست. آنچه مشكل است، چيز ديگري است. هر كسي به اين منظره نگاه كند، تكالب بر حطام دنيا را ميبيند ـ هميني كه در روايات ما هست ـ جنگ كركسها بر سر جيفه را مشاهده ميكند. يك كركس، صدامحسين است; يك كركس، آقاي بوش.
صدام كه ادعا ميكند ميخواهد از ملت خود يا ملتهاي عرب دفاع كند، حرفش چرند و دروغ و مسخره است; از قدرت خودش دفاع ميكند. او كسي است كه اگر هزاران نفر، بلكه صدها هزار نفر از ملت خودش در مقابلش بايستند و لازم بداند آنها را از بين ببرد، يك ثانيه تأمل نميكند و آنها را از بين ميبرد! او براي خود و قدرت و اطماع خويش و براي نفس سيري ناپذير بشري كار ميكند; هماني كه امام به مخاطب خودشان فرمودند، اگر همهي دنيا را هم به شما بدهند، باز كمتان است; حكومت اين كشور كه هيچ. فعاليت او، براي جيفهي دنيا، براي قدرت و براي دو روز بيشتر بر اريكهي قدرت سوار بودن است. خاك بر سر انسان غافل كه فلسفهي وجود خودش را نفهمد و سعادت خود را تشخيص ندهد.
آن طرف قضيه هم كه به عنوان دفاع از منافع دنياي آزاد و مقابلهي با ديكتاتوري صدام وارد ميدان جنگ شده ـ يعني امريكا ـ او هم از دروغگو، دروغگوتر است; او هم متجاوز است و براي منافع خود، كار و تلاش ميكند. كاري كه صدام حسين در كويت كرد، عينا همان كاري است كه امريكا در حدود يك سال قبل از اين در پاناما كرد و چند سال قبل از اين در گرانادا انجام داد; نوع عربي آن است! آن، نوع امريكاييش بود كه يك مقدار با زرق و برق بيشتري همراه بود و جنايتي در زرورق پيچيده و بستهبندي شده، بر مردم آن كشورها فرود آمد; ولي كار اين شخص، نوع عربي و نوع عراقي و نوع صداميش است! يعني حقيقت قضيه همان است; هيچ فرقي ندارد. قدرتها مثل كركسهايي كه به جيفه چشم دوختهاند و به هم نوك و چنگال ميزنند، به جان هم افتادهاند. اين، تفسير و تحليل قضيه است.
مدتهاست كه امريكا در فكر آن بوده كه در خليج فارس، جاي پاي مستحكمترو حضور نظامي قويتري داشته باشد. البته در خليج فارس و در بعضي از كشورهاي كوچك و حقير پايگاه دارد، ولي كمش است! اين چيزي هم كه حالا پيدا كند، باز كمش است! هرچه پيدا كنند، كمشان است! آن كسي هم كه كويت را تصرف كرد، به فكر اين است كه ساحل و منبع نفتي و قدرت ظاهري و قلدري و زورگويي خودش را توسعه بدهد و بعد از گذشت ده، دوازده سال از گوربهگور شدن محمدرضا پهلوي، جاي او را بگيرد. او هم همينطور بود. تفسير و تحليل قضيه، واضح است و پيچيدگي ندارد.
البته موضعگيري هر دولتي، بر حسب منافع خودش است. يكي بدبختتر و درماندهتر است; مثل آن حسين بيچارهي اردني كه يك عمر به كمك و به اتكاي غرب و امريكا و انگليس زندگي كرده، حالا هم احساس ميكند كه زير پايش خالي ميشود. يكي هنوز به امريكا متكي است، يكي هم فكرهاي ديگري ميكند. در شناخت مسأله، هيچ دشوارييي نيست.
آنچه كه مشكل است، مسألهي بعدي است; آن هم نه فهم آن ـ فهمش آسان است ـ بلكه عملش مشكل است. مسألهي بعدي اين است كه بالاخره ملتها تا كي بايد وسيلهيي براي هوسراني اشخاص و انسانهاي قدرتمند باشند؟ اين نظام جهنمي سلطهيي كه بر دنيا حاكم است، تا كي بايد حاكم باشد؟ امروز بازي صدام با كويت است كه وارد اين كشور بشود و ملت عراق و ملت كويت، زير فشار قرار بگيرند; فردا طور ديگري خواهد بود. دولتهاي وابسته به استكبار جهاني و امريكا و غرب، تا كي بايد بدون در نظر گرفتن مصالح ملتها، هر كاري كه ميخواهند، با ملتهاي خودشان بكنند؟ راه نجات چيست؟ آيا راه نجاتي نيست؟ راه نجات وجود دارد. راه نجات در كشورهاي اسلامي، بازگشت به اسلام است. راه نجات، بصيرت نسبت به دشمن واقعي است. ملتهاي مسلمان بايد دشمن واقعي را بشناسند و ترفند و خدعهي استكبار را درك كنند.
امروز، آن روزي است كه اگر براي كساني در دنيا، قضاياي اين يازده سال اخير و صفبندي دنياي استكباري در مقابل جمهوري اسلامي، مبهم بوده و سر درنميآوردهاند، ديگر بفهمند و بدانند كه چرا شرق و غرب و امريكا و شوروي و اروپا و ارتجاع و اياديشان در همهي دنيا، دست به دست هم دادهاند و بالاترين فشارهايي را كه ميتوانستند، در اين يازده سال بر جمهوري اسلامي وارد كردند. بفهمند اينكه استكبار از اسلام ميترسد، به خاطر آن است كه اسلام جلوي همين تجاوزها ـ تجاوز به حدود و حقوق ملتها و انسانها ـ را سد ميكند و ميگيرد.
دولتها هم امروز به خود بيايند و حقايقي را كشف كنند. ببينيد اين كشورهاي حولوحوش قضيه، كشورهاي عربي، حتي كشورهايي كه قدري فاصله هم دارند، چهطور به خودشان ميلرزند و مجبور ميشوند از امريكا كمك بخواهند و نامهي فدايت شوم به دشمن بنويسند و بگويند داخل خانهي ما بيا و از ما دفاع كن! امريكا دشمن است ديگر. چرا اين دولتها در چنين وضعي قرار ميگيرند؟ چرا خودشان نميتوانند از خودشان دفاع كنند؟! چون ريشه ندارند، چون متكي به مردم نيستند، چون با مردمشان قهرند، چون به مردمشان بد كردهاند، چون روح اسلام و ايمان اسلامي را در مردم خودشان كشتهاند و نفهميدهاند كه ريشهي كشور و ملتشان را ميزنند.
حضور امريكا ـ يك نيروي قلدر و پولدار ـ در يك كشور، كه به اصطلاح براي دفاع هم آمده، مگر براي آن كشور و آن مردم ارزان تمام ميشود؟ در رژيم گذشته، آن چند سالي كه مستشاران نظامي امريكا در كشور ما بودند، با اينكه مزدور و كارمند و حقوقبگير دولت ايران بودند، درعينحال در موارد زيادي، بر تمام اركان نظامي و حتي غير نظامي دولت حاكميت داشتند و آقايي و فساد ميكردند و جان و مال و ناموس مردم آنجاهايي كه اينها حضور داشتند، در اختيارشان بود. يك درجهدار پست، يا يك افسر جزء امريكايي، در نقطهيي كه مأموريت داشت، رياست هم داشت و هر كاري دلش ميخواست، ميكرد و هيچچيز مانعش نبود. وقتي كه همين نيرو، به عنوان دفاع از يك دولت يا يك كشور، وارد آن سرزمين بشود، مگر مردم و نواميس آن كشور ديگر حرمتي دارند؟ اين نيروها، با مسلمانان ساكن حجاز و عربستان، چه خواهند كرد؟
وقتي در نقطهيي براي خودشان پايگاه درست كردند و بر كل منطقه اشراف پيدا نمودند، روزبهروز قدرت خودشان را توسعه ميدهند و قلدريشان را بيش از پيش ميكنند. حضور امريكاييها، براي آن ملت بيچاره و ملتهاي منطقه، مگر ارزان تمام ميشود؟ ولي خودشان را مجبور ميدانند. دولت عربستان احساس ميكند كه مجبور است. كويتيها هم اگر فكر ميكردند كه چنين چيزي پيش ميآيد، به امريكا و ديگران پول ميدادند، تا بيايند از آنها دفاع كنند! چرا؟ چون در آنجا، چيزي به نام اراده و رأي و خواست ملت نيست. حكومت در آنجا، بر دوش مـردم ـ نه زير پاي مردم ـ است.
در يك نظام درست، حكومت مثل سكويي براي مردم است كه روي آن سكو پا ميگذارند، تا اعتلا پيدا كنند. يك حكومت خوب و شجاع، يك دولت دلسوز، مايهي عزت مردم خودش است. ملت ايران به خاطر عظمت امام بزرگوارمان، در دنيا عظمت پيدا كرد. مسؤولان و رهبران و دولت خوب، اين است. اما دولت بد، آن دولتي است كه بر دوش مردم خود سوار ميشود، به سر آنها ميزند، باري بر گردن آنهاست و وزر و وبالي براي آنها ميباشد. متأسفانه وقتي اسلام در كشوري زنده نبود و حاكميت نداشت، آنطور ميشود. اينها براي ما عبرت است.
مواضع ما، مواضع ثابتي است. ما مثل كشورها و دولتهاي ديگر، مواضع متغير نداريم. شنيديد كه دولتمردان عزيز و مسؤولان دلسوز و انقلابي و فداكار ما، مواضع جمهوري اسلامي را قاطع بيان كردند. ما تجاوز را، هم از صدام و هم از امريكا، بشدت محكوم ميكنيم. ما اين ادعاهايي را هم كه امروز صدام و امثال او ميكنند كه ضد امريكا هستند، حرفها و شوخيهاي بيمزه و بيتأثيري ميدانيم. ما ميگوييم اگر شما راست ميگوييد و ضد امريكايي هستيد، بياييد اين نظاميهاي خودتان را از خاك كشوري كه پايگاه مبارزه با امريكا بوده، بيرون ببريد. چرا تاكنون عقبنشيني نكردهايد؟
ما ميدانيم و اعتقاد ما اين است كه هنوز، هم امريكا و هم طرفش صدام، اگر بتوانند عليه اسلام و مسلمين با هم توافق كنند و منافع خودشان را تأمين نمايند، اين كار را خواهند كرد. هر دو، ضد مسلمين و ضد انقلاب اسلاميند. اين، مواضع ماست.
امريكاييها حق ندارند خودشان را كلانتر دنيا بدانند و در هرجايي كه حادثهيي هست، فورا خودشان را به آنجا برسانند; يعني ما صاحب قضيهايم و بايد دخالت بكنيم. به شما چه؟! وقتي ملتها زنده باشند و آن روزي كه دولتها با ارادهي ملتها انتخاب بشوند، براي اين فضوليهاي امريكا، به دهن امريكا و امثال او ميزنند.
ملت ايران، قدر اسلام و انقلاب و رهنمودهاي امام عزيز و راحلشان را بدانند. اسلام و انقلاب، ما ملت ايران را زنده كرد. نفس گرم ملكوتي آن بزرگمرد، كه مثل زمزمهي فرشتگان، بر گوش جان ملت ايران فرو خوانده شد، ما را عزيز كرد.
همين كسي كه به كويت تجاوز كرد و دنيا را به هيجان آورد ـ دنياي بيانصافي كه در مقابل تجاوز هشتساله به ايران، آنطور نامردانه سكوت كرد، بلكه به او كمك نمود ـ همين آدم، با نيروهايش به ايران حمله كرد و هشت سال زور زد و از همهي دنيا هم كمك گرفت ـ نه مثل حالا كه همهي دنيا به اصطلاح با او قهرند ـ همهي دنيا هم پشت سرش بودند; از امريكا گرفته، تا شوروي و فرانسه و خيلي از كشورهاي اروپاي شرقي، تا خيلي از ارتجاع منطقه ـ كه حالا خودشان هم ميگويند پول و همه چيز به او دادهاند ـ براي اينكه بتوانند نظام جمهوري اسلامي را ساقط كنند; ولي نتوانستند. همهي تلاششان را كردند، تا بتوانند ايران را تجزيه كنند; ولي نتوانستند. قصدشان اين چيزها بود ديگر.
آنها كه نجنگيده بودند، تا هشت سال در خوزستان بمانند و بعد هم بروند سر جاي اولشان بايستند. آنها جنگيده بودند، براي اينكه نظام را ساقط كنند، انقلاب را از بين ببرند، ملت ايران را ذليل كنند، خوزستان را جدا كنند و ايران را تجزيه نمايند. با اين قصدها وارد جنگ شده بودند; اما يك مورد، بلكه عشري از اعشار يكي از اهدافشان تحقق پيدا نكرد. چرا؟ چون ملت در صحنه بود، چون شما مردم بوديد، چون شما اراده كرديد، چون شما به خدا تكيه كرديد، چون شما به نصرت الهي اميدوار بوديد، چون شما ايستاديد و بالاخره چون شما به دهن متجاوز زديد و او ناكام ماند. اين روحيه و اين حالت و اين حضور و اين اراده و اين وحدت كلمه و اين استقلال و اتكال به نفس و اتكا به خدا را حفظ كنيد; شما عزيزيد.
چنين مسألهيي، براي هر كشوري كه پيش بيايد، آن كشور شكست خواهد خورد. يك نفر را جلو بيندازند، همهي دنيا هم پشت سرش بايستند، تجهيزات بدهند، سلاح شيميايي بدهند، تكنولوژي بدهند، پول بدهند، متخصص بدهند، حتي نقشه و تاكتيك جنگي روي كاغذ بنويسند و به او بدهند، ماهوارهها را در خدمتش قرار بدهند. چنين حمله و تهاجمي، به هركدام از اين كشورهايي كه هستند، بشود، قطعا به زانو درميآيد; اما ايران به زانو در نيامد و نخواهد آمد و به بركت ايمان مردمي و وحدت كلمه، در مقابل قدرتها هميشه پايدار خواهد ماند.
وحدت كلمه را حفظ كنيد. مبادا كساني يا زبانهايي، بدون قصد و غرض سويي، فقط به علت اشتباه و به خاطر اينكه مصلحت را نميفهمند و نميدانند كه چه بگويند، چيزهايي بگويند كه مردم را دلسرد بكنند. متأسفانه گاهي در گوشه و كنار ديده ميشود كه بعضيها مصلحت خود و مصلحت انقلاب و ملت را نميفهمند. ميخواهند با زيد بدي كنند، با نظام بدي ميكنند. ميخواهند مسؤولي را زير سؤال ببرند، انقلاب را زير سؤال ميبرند. نميفهمند كه اين كار، زير سؤال بردن انقلاب است. ميخواهند يك جبههبندي درست كنند، ولي نميفهمند كه اين جبههبندي، به وحدت ضربه خواهد زد.
البته خوشبختانه مردم ما، از اول اين جبههبنديها ـ يعني از هفت، هشت سال قبل از اين تا حالا ـ وحدت خود را حفظ كردهاند. امام(ره) دايم به گروهها و جناحها ميفرمودند كه اينطور با هم در نيفتيد، اينطور در مجلس با هم سروكله نزنيد و اينگونه عليه يكديگر حرف نزنيد. در تمام اين قضايا، مردم وحدت خودشان را حفظ كردند; باز هم حفظ كنيد. اگر چهار نفر با هم مخالفند و عليه يكديگر حرف ميزنند، بگذاريد هرچه ميخواهند، بگويند و اينقدر بگويند كه خسته بشوند. شما جوانان و رزمندگان و دانشجويان، شما خانوادههاي شهدا، شما روحانيون عزيز، شما قشرهاي مختلف مردم، فقط به پرچم انقلاب و اسلام نگاه كنيد، پشت سر اين پرچم حركت كنيد و با مسؤولانتان باشيد.
امروز بحمدالله نظام جمهوري اسلامي، اركان خوبي دارد: دولت خوب، مجلس خوب، قوهي قضاييهي خوب، نيروهاي مسلح مؤمن، آن سپاه، آن ارتش، آن نيروهاي انتظامي. پايهها، پايههاي محكم و خوبي است. وقتي پايه محكم بود، بنا استوار است. حالا در يك گوشهاش هم مثلا ممكن است تار عنكبوتي تنيده باشد، يا گرد و غباري نشسته باشد، يا احيانا گوشهي آجري پوسيده باشد. اشكالي ندارد، آجر پوسيده را بيرون ميكشيم و يك آجر سالم سر جايش ميگذاريم; اما بنا محكم است.
امروز بحمدالله اسلام بر دلها حاكم است. من ميبينم و احساس ميكنم كه مسؤولان حقيقتا با دلسوزي كار ميكنند. پشتيبانيتان را از مسؤولان حفظ و مضاعف كنيد. امروز وقتي انسان به صحنهي سياسي كشور نگاه ميكند، بحمدالله خوشحال ميشود. رئيسجمهور، يك چهرهي برجسته و ممتاز و مورد محبت امام; خيلي از مسؤولان دستگاه اجرايي، جزو سابقهدارهاي خدمت به انقلاب و اسلام; مجلس شوراي اسلامي، متشكل از نمايندگان مردمي و بسياري دلسوز و علاقهمند; قوهي قضاييه، بحمدالله انسانهاي عالم و صالح و شجاع; و ملت عزيز ما ـ كه پشتوانهي همهي اين حركتهاست ـ در سطح منطقه، بلكه در سطح جهان، در اوج اقتدار ملي است. همه اينطور احساس ميكنند.
ما آمادگيهاي خود را براي مقابله با استكبار، هميشه حفظ ميكنيم; همين حالا هم آماده هستيم. ما قصد تجاوز به هيچكس را نداشتيم، باز هم نداريم; اما آمادهايم كه براي مقابله با تجـاوز ـ هر كس كه باشد ـ اقدام كنيم. صدام هم كه تجاوز كند، تودهني خواهد خورد. امريكا هم كه تجاوز كند، تودهني خواهد خورد.
جوانان دانشجو در محيطهاي دانشگاه، به درس و علم و روحيهي انقلابي و اسلامي، حداكثر اهميت را بدهند. جوانان ببينند كه امروز و آينده، چهقدر به وجود آنها احتياج است; خودشان را براي آينده بسازند. امروز هم جوان دانشجو بايد مثل هميشه، پيشتاز و پيشگام حركت انقلابي باشد و خودش را شايسته و صالح براي اين مسؤوليتهاي بزرگ قرار بدهد.
اميدواريم كه خداوند، بركات و فضل و لطف خودش را بر ملت عزيز ما و همهي ملتهاي مسلمان نازل كند و مظلومان را مدد برساند و كيد دشمنان را به خود آنها برگرداند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
در ابتدا به همهي شما برادران و خواهران، بخصوص خانوادههاي معظم شهيدان و جانبازان عزيزمان و همچنين رزمندگان و انديشمندان و علما و راهنمايان جامعه، خوشآمد عرض ميكنم. اين مجلس ما از لحاظ كيفيت، مجلس مهمي است; چون قشرهاي ممتاز در جامعهي اسلامي و برجستگان نظام اسلامي، در اينجا حضور دارند و برخلاف نظامهاي مادي، پولداران و خوانين و زورگويان و گردنكلفتان، حضوري ندارند. در نظام اسلامي، كساني از لحاظ معنوي برجستهتر و ممتازترند كه فداكاري بيشتر، ايمان بيشتر، عمل صالح و صدق رفتار و گفتار را نشان داده باشند و آنها هم اين قشرهاي فداكار ـ شهيد دادهها، جانبازان، جوانان پرشور و مؤمن و مبارز، خدمتگزاران جامعه، يا كساني كه خودشان را براي خدمت آماده ميكنند ـ هستند.
من در اين جمع پرشور و صميمي و مؤمن، مطلبي را عرض ميكنم كه از امهات مسايل فكري ماست. در اسلام، نقطهي اصلي و محوري براي اصلاح عالم، اصلاح نفس انساني است. همه چيز از اينجا شروع ميشود. قرآن به آن نسلي كه ميخواست با دست قدرتمند خود، تاريخ را ورق بزند، فرمود: "قوا انفسكم"، "عليكم انفسكم". خودتان را مراقبت كنيد، به خودتان بپردازيد و نفس خودتان را اصلاح و تزكيه كنيد; "قد افلح من زكيها". اگر جامعهي اسلامي صدر اول اسلام، از تزكيهي انسانها شروع نشده بود و در آن به اندازهي لازم، آدمهاي مصفا و خالص و بيغش وجود نداشتند، اسلام پا نميگرفت، گسترش پيدا نميكرد، بر مذاهب مشركانهي عالم پيروز نميشد و تاريخ در خط اسلام به حركت نميافتاد. اگر انسانهاي مزكا و مصفا نباشند، جهاد نيست.
انقلاب ما كه پيروز شد، به بركت صفا و خلوص و اخلاص و كار براي خدا و بلند شدن از سر منافع مادي و شخصي بود. مقاومت در جنگ تحميلي هم همينطور بود. اين شهداي عزيز ما، يا اين جانبازان، در اوج صفا و اخلاص، به استقبال شهادت رفتند و شهيد شدند و همين شهادتها و مقاومتها و به استقبال خطر رفتنها بود كه انقلاب را حفظ كرد، اسلام را عزيز كرد، مسلمين را قوي كرد و دشمنان اسلام و امريكا را خوار نمود.
در درون وجود ما، بزرگترين دشمن ما كمين گرفته و آن، نفس اماره و شهوات و خودخواهي و خودپرستيهاي ماست. هر لحظهيي كه بتوانيم، اين مار گزنده و اين دشمن كشنده را سر جاي خود بنشانيم ـ ولو بهطور موقت ـ در آن لحظه، ما موفق و سعادتمند و قادر بر عمل و مقاومت و ايستادگي و جهاد فيسبيلالله هستيم. هر وقتي كه اين دشمن، سر بلند كند و عقل و نيروي معنوي و نفس رحماني در وجود ما را سركوب كند و تحت تأثير خود قرار بدهد، در آن لحظه، ما در حال سكون و ركود و يا عقبگرديم. سكون، يعني عقبگرد. اين دو، يكي است.
ما به عنوان كساني كه بار سنگين هدايت بشر و نجات انسان را بر دوش گرفتهايم، بايد به خودمان بپردازيم، بايد نفسهاي خودمان را اصلاح كنيم، بايد قدرت معنوي انساني را ـ كه خدا در ما به حد اعلي به وديعه گذاشته است ـ از گل و لاي شهوات و اهوا و هوسها و خودخواهيها و خودپرستيها نجات بدهيم و آن را قوي كنيم. شما جوانان، شما خانوادههاي شهدا، شما جانبازان، شما مبلغان دلسوز و علاقهمند در سپاه پاسداران يا در هر نقطهي ديگر، به اين مبارزهي دروني اولي هستيد.
ما اول بايد خودمان را اصلاح كنيم. هر كسي كه به اسلام و انقلاب دلبستهتر است، بايد براي اصلاح نفس خود، عازمتر و جديتر باشد. هر كسي كه از وضع دنيا، از اين زورگوييها و خباثتها و رذالتهايي كه قدرتها و عربدهكشها و قدارهبندهاي جهان انجام ميدهند، بيشتر ناراحت است، بايد بيشتر به خود بپردازد و خود را اصلاح كند. اين وضعي كه امروز در دنياست، ناشي از اين لنگي است.
مشكل ملتها، مشكل تسلط و حاكميت كساني است كه اگرچه لباس انساني پوشيدهاند، اما در باطن، يك حيوان درندهي وحشي بيملاحظهاند. آن كسي كه برايش كشتن هزاران انسان، شيميايي كردن خانوادهها و بچههاي كوچك، اهميتي ندارد و به راحتي جنايت ميكند، او در ظاهر انسان است، ولي در باطن گرگ است. صورت معنوي و حقيقي او، صورتي كه در قيامت با آن محشور خواهد شد، صورت يك حيوان وحشي است.
اي دريده پوستين يوسفان
گرگ برخيزي از اين خواب گران
اينگونه افراد، آن روزي كه مرگ گريبان آنها را بگيرد و از خواب گران هذيانآميز زندگي ننگبار خودشان بيدار بشوند، به خودشان كه نگاه ميكنند، خود را گرگ خواهند ديد. آن كساني هم كه اين وضعيت بد را در دنيا تحمل ميكنند، نسبت به اينهمه فاجعه و اينهمه جنايت در دنيا بيتفاوت و خونسرد ميمانند و احساس تكليف نميكنند، آنها هم از يك ناحيهي ديگر اشكال دارند; آنها هم تربيت نفساني ندارند; آنها هم عشق به زندگي و ترس از مرگ، گريبانشان را گرفته است; صورت معنوي آنها هم، اگر گرگ نيست، موش است; اگر درنده نيست، حيوان قابل دريده شدن و خورده شدن است; بره است; تعبير احترامآميزترش اين است. روح انساني، نه اجازه ميدهد كسي آنطور جنايت و ستمگري بكند، نه اجازه ميدهد انساني اينهمه ظلم و ستم را تحمل نمايد.
به دنيا نگاه كنيد، ببينيد چه خبر است. ببينيد در اين منطقهي ما چه خبر است. اين روزها، همهي دنيا متوجه قضاياي خليج فارس و تجاوز عراق به كويت و لشكركشي و حشركشي امريكا به منطقه و جنجال قدرتها و دولتها و همانهايي است كه تا ديروز پشت سر صدام ايستاده بودند; كساني كه به نفع او تحليل ميكردند، مقاله مينوشتند، بازي سياسي ميكردند و قطعنامه ميدادند; چون او در مقابل اسلام ايستاده بود. حالا چهرهي صدام در مجلات و روزنامههاي اينها، يكشبه به يك غول وحشتناك تبديل شده است! حالا فهميدهاند كه صدام، حلبچه را بمباران شيميايي كرده است! حالا فهميدهاند كه صدام در جنگ ايران، شروع كننده و متجاوز بوده است! حالا فهميدهاند كه صدام، غير قابل اعتماد است و در اظهاراتش صادق نيست !حالا فهميدهاند كه صدام نسبت به ملت خودش، با اختناق ظلم ميكند! كأنـه تا آن روزي كه منافع خودشان در كويت و عربستان تهديد نشده بود، اصلا اينها را نميدانستند! يعني نه رئيسجمهور امريكا و نه ساير دولتها ميدانستند و نه روزنامهنگارهاي مزدور و قلمبهمزد! حالا همه چيز معلوم شد.
اين طرف قضيه هم، صدام يكشبه ضد امريكا و ضد استعمار و ضد سعودي شده است! همان رفيقهاي ديروز، همان كساني كه با هم مينشستند و آشكارا و علني، عليه اسلام و مسلمين و عليه انقلاب و پايگاه ضد استكبار ـ يعني ايران ـ توطئه ميكردند، حالا صدام آنها را متهم ميكند كه شما به امريكا وابسته هستيد و ضد اسلاميد!
آيا تا ديروز اينها به امريكا وابسته نبودند؟! آيا تا ديروز اينها قارون نبودند؟! آيا تا ديروز كه براي حمله به دژ مقاومت عليه استعمار و استكبار، كمك صدام بودند، مزدور امريكا نبودند; امروز شدهاند؟! آيا كسي يكشبه ضد امريكايي ميشود؟! آيا كسي از يك عنصر مهاجم به اسلام و مسلمين و دشمن عنود انقلاب اسلامي و ملت مسلمان، يكشبه تبديل به يك مدافع اسلام ميشود؟! حالا صدام سخنراني ميكند، به ملتهاي مسلمان خطاب ميكند و ميگويد اسلام را حفظ كنيد و آن را از دست فهد و مبارك نجات دهيد! تا ديروز كه اينها حاميان و محافظان اسلام بودند، ولي حالا يكشبه به ضد اسلام تبديل شدهاند و تو هم طرفدار اسلام شدهيي؟! واي بر اين اسلام كه كسي مثل صدام حسين، طرفدار و مدافع آن شود. اينها نكاتي است كه شما بايد به آن توجه بكنيد.
تحليل قضاياي جاري، كار پيچيدهيي نيست. هر كسي به اين صحنه و منظره نگاه كند، ميتواند قضايا را تحليل كند. تحليل، مشكل نيست. آنچه مشكل است، چيز ديگري است. هر كسي به اين منظره نگاه كند، تكالب بر حطام دنيا را ميبيند ـ هميني كه در روايات ما هست ـ جنگ كركسها بر سر جيفه را مشاهده ميكند. يك كركس، صدامحسين است; يك كركس، آقاي بوش.
صدام كه ادعا ميكند ميخواهد از ملت خود يا ملتهاي عرب دفاع كند، حرفش چرند و دروغ و مسخره است; از قدرت خودش دفاع ميكند. او كسي است كه اگر هزاران نفر، بلكه صدها هزار نفر از ملت خودش در مقابلش بايستند و لازم بداند آنها را از بين ببرد، يك ثانيه تأمل نميكند و آنها را از بين ميبرد! او براي خود و قدرت و اطماع خويش و براي نفس سيري ناپذير بشري كار ميكند; هماني كه امام به مخاطب خودشان فرمودند، اگر همهي دنيا را هم به شما بدهند، باز كمتان است; حكومت اين كشور كه هيچ. فعاليت او، براي جيفهي دنيا، براي قدرت و براي دو روز بيشتر بر اريكهي قدرت سوار بودن است. خاك بر سر انسان غافل كه فلسفهي وجود خودش را نفهمد و سعادت خود را تشخيص ندهد.
آن طرف قضيه هم كه به عنوان دفاع از منافع دنياي آزاد و مقابلهي با ديكتاتوري صدام وارد ميدان جنگ شده ـ يعني امريكا ـ او هم از دروغگو، دروغگوتر است; او هم متجاوز است و براي منافع خود، كار و تلاش ميكند. كاري كه صدام حسين در كويت كرد، عينا همان كاري است كه امريكا در حدود يك سال قبل از اين در پاناما كرد و چند سال قبل از اين در گرانادا انجام داد; نوع عربي آن است! آن، نوع امريكاييش بود كه يك مقدار با زرق و برق بيشتري همراه بود و جنايتي در زرورق پيچيده و بستهبندي شده، بر مردم آن كشورها فرود آمد; ولي كار اين شخص، نوع عربي و نوع عراقي و نوع صداميش است! يعني حقيقت قضيه همان است; هيچ فرقي ندارد. قدرتها مثل كركسهايي كه به جيفه چشم دوختهاند و به هم نوك و چنگال ميزنند، به جان هم افتادهاند. اين، تفسير و تحليل قضيه است.
مدتهاست كه امريكا در فكر آن بوده كه در خليج فارس، جاي پاي مستحكمترو حضور نظامي قويتري داشته باشد. البته در خليج فارس و در بعضي از كشورهاي كوچك و حقير پايگاه دارد، ولي كمش است! اين چيزي هم كه حالا پيدا كند، باز كمش است! هرچه پيدا كنند، كمشان است! آن كسي هم كه كويت را تصرف كرد، به فكر اين است كه ساحل و منبع نفتي و قدرت ظاهري و قلدري و زورگويي خودش را توسعه بدهد و بعد از گذشت ده، دوازده سال از گوربهگور شدن محمدرضا پهلوي، جاي او را بگيرد. او هم همينطور بود. تفسير و تحليل قضيه، واضح است و پيچيدگي ندارد.
البته موضعگيري هر دولتي، بر حسب منافع خودش است. يكي بدبختتر و درماندهتر است; مثل آن حسين بيچارهي اردني كه يك عمر به كمك و به اتكاي غرب و امريكا و انگليس زندگي كرده، حالا هم احساس ميكند كه زير پايش خالي ميشود. يكي هنوز به امريكا متكي است، يكي هم فكرهاي ديگري ميكند. در شناخت مسأله، هيچ دشوارييي نيست.
آنچه كه مشكل است، مسألهي بعدي است; آن هم نه فهم آن ـ فهمش آسان است ـ بلكه عملش مشكل است. مسألهي بعدي اين است كه بالاخره ملتها تا كي بايد وسيلهيي براي هوسراني اشخاص و انسانهاي قدرتمند باشند؟ اين نظام جهنمي سلطهيي كه بر دنيا حاكم است، تا كي بايد حاكم باشد؟ امروز بازي صدام با كويت است كه وارد اين كشور بشود و ملت عراق و ملت كويت، زير فشار قرار بگيرند; فردا طور ديگري خواهد بود. دولتهاي وابسته به استكبار جهاني و امريكا و غرب، تا كي بايد بدون در نظر گرفتن مصالح ملتها، هر كاري كه ميخواهند، با ملتهاي خودشان بكنند؟ راه نجات چيست؟ آيا راه نجاتي نيست؟ راه نجات وجود دارد. راه نجات در كشورهاي اسلامي، بازگشت به اسلام است. راه نجات، بصيرت نسبت به دشمن واقعي است. ملتهاي مسلمان بايد دشمن واقعي را بشناسند و ترفند و خدعهي استكبار را درك كنند.
امروز، آن روزي است كه اگر براي كساني در دنيا، قضاياي اين يازده سال اخير و صفبندي دنياي استكباري در مقابل جمهوري اسلامي، مبهم بوده و سر درنميآوردهاند، ديگر بفهمند و بدانند كه چرا شرق و غرب و امريكا و شوروي و اروپا و ارتجاع و اياديشان در همهي دنيا، دست به دست هم دادهاند و بالاترين فشارهايي را كه ميتوانستند، در اين يازده سال بر جمهوري اسلامي وارد كردند. بفهمند اينكه استكبار از اسلام ميترسد، به خاطر آن است كه اسلام جلوي همين تجاوزها ـ تجاوز به حدود و حقوق ملتها و انسانها ـ را سد ميكند و ميگيرد.
دولتها هم امروز به خود بيايند و حقايقي را كشف كنند. ببينيد اين كشورهاي حولوحوش قضيه، كشورهاي عربي، حتي كشورهايي كه قدري فاصله هم دارند، چهطور به خودشان ميلرزند و مجبور ميشوند از امريكا كمك بخواهند و نامهي فدايت شوم به دشمن بنويسند و بگويند داخل خانهي ما بيا و از ما دفاع كن! امريكا دشمن است ديگر. چرا اين دولتها در چنين وضعي قرار ميگيرند؟ چرا خودشان نميتوانند از خودشان دفاع كنند؟! چون ريشه ندارند، چون متكي به مردم نيستند، چون با مردمشان قهرند، چون به مردمشان بد كردهاند، چون روح اسلام و ايمان اسلامي را در مردم خودشان كشتهاند و نفهميدهاند كه ريشهي كشور و ملتشان را ميزنند.
حضور امريكا ـ يك نيروي قلدر و پولدار ـ در يك كشور، كه به اصطلاح براي دفاع هم آمده، مگر براي آن كشور و آن مردم ارزان تمام ميشود؟ در رژيم گذشته، آن چند سالي كه مستشاران نظامي امريكا در كشور ما بودند، با اينكه مزدور و كارمند و حقوقبگير دولت ايران بودند، درعينحال در موارد زيادي، بر تمام اركان نظامي و حتي غير نظامي دولت حاكميت داشتند و آقايي و فساد ميكردند و جان و مال و ناموس مردم آنجاهايي كه اينها حضور داشتند، در اختيارشان بود. يك درجهدار پست، يا يك افسر جزء امريكايي، در نقطهيي كه مأموريت داشت، رياست هم داشت و هر كاري دلش ميخواست، ميكرد و هيچچيز مانعش نبود. وقتي كه همين نيرو، به عنوان دفاع از يك دولت يا يك كشور، وارد آن سرزمين بشود، مگر مردم و نواميس آن كشور ديگر حرمتي دارند؟ اين نيروها، با مسلمانان ساكن حجاز و عربستان، چه خواهند كرد؟
وقتي در نقطهيي براي خودشان پايگاه درست كردند و بر كل منطقه اشراف پيدا نمودند، روزبهروز قدرت خودشان را توسعه ميدهند و قلدريشان را بيش از پيش ميكنند. حضور امريكاييها، براي آن ملت بيچاره و ملتهاي منطقه، مگر ارزان تمام ميشود؟ ولي خودشان را مجبور ميدانند. دولت عربستان احساس ميكند كه مجبور است. كويتيها هم اگر فكر ميكردند كه چنين چيزي پيش ميآيد، به امريكا و ديگران پول ميدادند، تا بيايند از آنها دفاع كنند! چرا؟ چون در آنجا، چيزي به نام اراده و رأي و خواست ملت نيست. حكومت در آنجا، بر دوش مـردم ـ نه زير پاي مردم ـ است.
در يك نظام درست، حكومت مثل سكويي براي مردم است كه روي آن سكو پا ميگذارند، تا اعتلا پيدا كنند. يك حكومت خوب و شجاع، يك دولت دلسوز، مايهي عزت مردم خودش است. ملت ايران به خاطر عظمت امام بزرگوارمان، در دنيا عظمت پيدا كرد. مسؤولان و رهبران و دولت خوب، اين است. اما دولت بد، آن دولتي است كه بر دوش مردم خود سوار ميشود، به سر آنها ميزند، باري بر گردن آنهاست و وزر و وبالي براي آنها ميباشد. متأسفانه وقتي اسلام در كشوري زنده نبود و حاكميت نداشت، آنطور ميشود. اينها براي ما عبرت است.
مواضع ما، مواضع ثابتي است. ما مثل كشورها و دولتهاي ديگر، مواضع متغير نداريم. شنيديد كه دولتمردان عزيز و مسؤولان دلسوز و انقلابي و فداكار ما، مواضع جمهوري اسلامي را قاطع بيان كردند. ما تجاوز را، هم از صدام و هم از امريكا، بشدت محكوم ميكنيم. ما اين ادعاهايي را هم كه امروز صدام و امثال او ميكنند كه ضد امريكا هستند، حرفها و شوخيهاي بيمزه و بيتأثيري ميدانيم. ما ميگوييم اگر شما راست ميگوييد و ضد امريكايي هستيد، بياييد اين نظاميهاي خودتان را از خاك كشوري كه پايگاه مبارزه با امريكا بوده، بيرون ببريد. چرا تاكنون عقبنشيني نكردهايد؟
ما ميدانيم و اعتقاد ما اين است كه هنوز، هم امريكا و هم طرفش صدام، اگر بتوانند عليه اسلام و مسلمين با هم توافق كنند و منافع خودشان را تأمين نمايند، اين كار را خواهند كرد. هر دو، ضد مسلمين و ضد انقلاب اسلاميند. اين، مواضع ماست.
امريكاييها حق ندارند خودشان را كلانتر دنيا بدانند و در هرجايي كه حادثهيي هست، فورا خودشان را به آنجا برسانند; يعني ما صاحب قضيهايم و بايد دخالت بكنيم. به شما چه؟! وقتي ملتها زنده باشند و آن روزي كه دولتها با ارادهي ملتها انتخاب بشوند، براي اين فضوليهاي امريكا، به دهن امريكا و امثال او ميزنند.
ملت ايران، قدر اسلام و انقلاب و رهنمودهاي امام عزيز و راحلشان را بدانند. اسلام و انقلاب، ما ملت ايران را زنده كرد. نفس گرم ملكوتي آن بزرگمرد، كه مثل زمزمهي فرشتگان، بر گوش جان ملت ايران فرو خوانده شد، ما را عزيز كرد.
همين كسي كه به كويت تجاوز كرد و دنيا را به هيجان آورد ـ دنياي بيانصافي كه در مقابل تجاوز هشتساله به ايران، آنطور نامردانه سكوت كرد، بلكه به او كمك نمود ـ همين آدم، با نيروهايش به ايران حمله كرد و هشت سال زور زد و از همهي دنيا هم كمك گرفت ـ نه مثل حالا كه همهي دنيا به اصطلاح با او قهرند ـ همهي دنيا هم پشت سرش بودند; از امريكا گرفته، تا شوروي و فرانسه و خيلي از كشورهاي اروپاي شرقي، تا خيلي از ارتجاع منطقه ـ كه حالا خودشان هم ميگويند پول و همه چيز به او دادهاند ـ براي اينكه بتوانند نظام جمهوري اسلامي را ساقط كنند; ولي نتوانستند. همهي تلاششان را كردند، تا بتوانند ايران را تجزيه كنند; ولي نتوانستند. قصدشان اين چيزها بود ديگر.
آنها كه نجنگيده بودند، تا هشت سال در خوزستان بمانند و بعد هم بروند سر جاي اولشان بايستند. آنها جنگيده بودند، براي اينكه نظام را ساقط كنند، انقلاب را از بين ببرند، ملت ايران را ذليل كنند، خوزستان را جدا كنند و ايران را تجزيه نمايند. با اين قصدها وارد جنگ شده بودند; اما يك مورد، بلكه عشري از اعشار يكي از اهدافشان تحقق پيدا نكرد. چرا؟ چون ملت در صحنه بود، چون شما مردم بوديد، چون شما اراده كرديد، چون شما به خدا تكيه كرديد، چون شما به نصرت الهي اميدوار بوديد، چون شما ايستاديد و بالاخره چون شما به دهن متجاوز زديد و او ناكام ماند. اين روحيه و اين حالت و اين حضور و اين اراده و اين وحدت كلمه و اين استقلال و اتكال به نفس و اتكا به خدا را حفظ كنيد; شما عزيزيد.
چنين مسألهيي، براي هر كشوري كه پيش بيايد، آن كشور شكست خواهد خورد. يك نفر را جلو بيندازند، همهي دنيا هم پشت سرش بايستند، تجهيزات بدهند، سلاح شيميايي بدهند، تكنولوژي بدهند، پول بدهند، متخصص بدهند، حتي نقشه و تاكتيك جنگي روي كاغذ بنويسند و به او بدهند، ماهوارهها را در خدمتش قرار بدهند. چنين حمله و تهاجمي، به هركدام از اين كشورهايي كه هستند، بشود، قطعا به زانو درميآيد; اما ايران به زانو در نيامد و نخواهد آمد و به بركت ايمان مردمي و وحدت كلمه، در مقابل قدرتها هميشه پايدار خواهد ماند.
وحدت كلمه را حفظ كنيد. مبادا كساني يا زبانهايي، بدون قصد و غرض سويي، فقط به علت اشتباه و به خاطر اينكه مصلحت را نميفهمند و نميدانند كه چه بگويند، چيزهايي بگويند كه مردم را دلسرد بكنند. متأسفانه گاهي در گوشه و كنار ديده ميشود كه بعضيها مصلحت خود و مصلحت انقلاب و ملت را نميفهمند. ميخواهند با زيد بدي كنند، با نظام بدي ميكنند. ميخواهند مسؤولي را زير سؤال ببرند، انقلاب را زير سؤال ميبرند. نميفهمند كه اين كار، زير سؤال بردن انقلاب است. ميخواهند يك جبههبندي درست كنند، ولي نميفهمند كه اين جبههبندي، به وحدت ضربه خواهد زد.
البته خوشبختانه مردم ما، از اول اين جبههبنديها ـ يعني از هفت، هشت سال قبل از اين تا حالا ـ وحدت خود را حفظ كردهاند. امام(ره) دايم به گروهها و جناحها ميفرمودند كه اينطور با هم در نيفتيد، اينطور در مجلس با هم سروكله نزنيد و اينگونه عليه يكديگر حرف نزنيد. در تمام اين قضايا، مردم وحدت خودشان را حفظ كردند; باز هم حفظ كنيد. اگر چهار نفر با هم مخالفند و عليه يكديگر حرف ميزنند، بگذاريد هرچه ميخواهند، بگويند و اينقدر بگويند كه خسته بشوند. شما جوانان و رزمندگان و دانشجويان، شما خانوادههاي شهدا، شما روحانيون عزيز، شما قشرهاي مختلف مردم، فقط به پرچم انقلاب و اسلام نگاه كنيد، پشت سر اين پرچم حركت كنيد و با مسؤولانتان باشيد.
امروز بحمدالله نظام جمهوري اسلامي، اركان خوبي دارد: دولت خوب، مجلس خوب، قوهي قضاييهي خوب، نيروهاي مسلح مؤمن، آن سپاه، آن ارتش، آن نيروهاي انتظامي. پايهها، پايههاي محكم و خوبي است. وقتي پايه محكم بود، بنا استوار است. حالا در يك گوشهاش هم مثلا ممكن است تار عنكبوتي تنيده باشد، يا گرد و غباري نشسته باشد، يا احيانا گوشهي آجري پوسيده باشد. اشكالي ندارد، آجر پوسيده را بيرون ميكشيم و يك آجر سالم سر جايش ميگذاريم; اما بنا محكم است.
امروز بحمدالله اسلام بر دلها حاكم است. من ميبينم و احساس ميكنم كه مسؤولان حقيقتا با دلسوزي كار ميكنند. پشتيبانيتان را از مسؤولان حفظ و مضاعف كنيد. امروز وقتي انسان به صحنهي سياسي كشور نگاه ميكند، بحمدالله خوشحال ميشود. رئيسجمهور، يك چهرهي برجسته و ممتاز و مورد محبت امام; خيلي از مسؤولان دستگاه اجرايي، جزو سابقهدارهاي خدمت به انقلاب و اسلام; مجلس شوراي اسلامي، متشكل از نمايندگان مردمي و بسياري دلسوز و علاقهمند; قوهي قضاييه، بحمدالله انسانهاي عالم و صالح و شجاع; و ملت عزيز ما ـ كه پشتوانهي همهي اين حركتهاست ـ در سطح منطقه، بلكه در سطح جهان، در اوج اقتدار ملي است. همه اينطور احساس ميكنند.
ما آمادگيهاي خود را براي مقابله با استكبار، هميشه حفظ ميكنيم; همين حالا هم آماده هستيم. ما قصد تجاوز به هيچكس را نداشتيم، باز هم نداريم; اما آمادهايم كه براي مقابله با تجـاوز ـ هر كس كه باشد ـ اقدام كنيم. صدام هم كه تجاوز كند، تودهني خواهد خورد. امريكا هم كه تجاوز كند، تودهني خواهد خورد.
جوانان دانشجو در محيطهاي دانشگاه، به درس و علم و روحيهي انقلابي و اسلامي، حداكثر اهميت را بدهند. جوانان ببينند كه امروز و آينده، چهقدر به وجود آنها احتياج است; خودشان را براي آينده بسازند. امروز هم جوان دانشجو بايد مثل هميشه، پيشتاز و پيشگام حركت انقلابي باشد و خودش را شايسته و صالح براي اين مسؤوليتهاي بزرگ قرار بدهد.
اميدواريم كه خداوند، بركات و فضل و لطف خودش را بر ملت عزيز ما و همهي ملتهاي مسلمان نازل كند و مظلومان را مدد برساند و كيد دشمنان را به خود آنها برگرداند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته