بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
به برادران و خواهران عزيز، كارگزاران دلسوز و زحمتكش در سطوح مختلف و بخشهاى گوناگون دستگاه اجرائى كشور خوشامد عرض ميكنيم. و از رئيس جمهور محترم جناب آقاى دكتر احمدى نژاد كه اين جلسه را تدبير كردند و تشكيل دادند، تشكر ميكنيم.
اين جلسه، اولين جلسه از نوع خود محسوب ميشود و ما تا حالا در طول اين سالها هيچ جلسه اى كه در آن مسئولان گوناگون بخشهاى قوه ى مجريه در آن شركت داشته باشند، نداشته ايم. البته جلسات مشترك بين قواى سه گانه در سطوح محدود، همچنين جلسات گوناگون با وزراى محترم و مسئولان بخشهاى مختلف، جداگانه داشته ايم؛ لكن اين اجتماع، يك معنا و طعم ديگرى دارد و به نظر من مغتنم است و چقدر خوب است كه اين تجربه در آينده هم تكرار بشود.
اولين مطلبى كه به مجموعه ى محترم عرض ميكنيم، اين است كه يك فرصت ذى قيمتى در اختيار شما قرار گرفته است. به اين فرصت براى تقرب به خدا، براى عبادت، براى تكامل نفس، براى انجام وظيفه اى كه ما را پيش خداى متعال روسفيد خواهد كرد و ذخيره اى محسوب خواهد شد، نگاه كنيد؛ براى آن روزى كه انسان با حسرت به زندگى دنيائى خود نگاه ميكند و دنبال ذخيره اى براى آن روز ميگردد؛ روز قيامت.
از دو نظر بايد اين فرصت را حقيقتاً مغتنم بشمريد: يكى از اين نظر كه امكان خدمت به شما داده شد؛ همه ى ما در اين جهت شريكيم. ما ميتوانستيم طلبه اى باشيم در گوشه ى يك حوزه ى علميه اى و مشغول كار محدودى باشيم؛ ميتوانستيم معلمى و آموزگارى باشيم؛ ميتوانستيم شاغلى باشيم در يك بخش فرهنگى و غيره با يك ظرفيت و دائره ى محدود؛ اما حالا ما - يعنى من و شما - در يك مجموعه اى كه سرنوشت كشور در دست اين مجموعه است، واقع شده ايم. اين، خيلى فرق ميكند با اينكه انسان يك كار مفيدى را در يك گوشه اى براى خودش انجام بدهد. سرنوشت يك كشور، سرنوشت يك ملت، بلكه ميشود گفت به جهت اهميتى كه اين كشور و اين ملت دارد، سرنوشت دنياى اسلام، امروز در دستان اين مجموعه اى است كه اينجا نشسته اند؛ يا مجموعه ى كارگزاران نظام اسلامى. اين را همه مان هرجا هستيم، قدر بدانيم. اين فرصت، هميشه در دست ما كه نميماند؛ امروز اينجا مشغوليم، فردا يا در اين شغل نيستيم يا اصلاً در اين دنيا نيستيم. اين فرصت مغتنمى است؛ كار بزرگى دارد به وسيله ى يكايك اجزاى اجرائى نظام جمهورى اسلامى انجام ميگيرد. بنابراين، از اين نظر اين فرصت را مغتنم بشمريد.
جهت دوم اين است كه امروز خوشبختانه يك وضع استثنائى در طول چندين سال گذشته وجود دارد. از اين جهت استثنائى است كه شعارهاى اساسى انقلاب به عنوان محور برنامه ريزيها و حركتها و سياستها اعلام ميشود. اين هم يك جهت دومى كه فرصت خدمت امروز را مهم ميكند و فرصت مغتنمى قرار ميدهد.
شايد بعضيها - حتّى بعضى مخلصين انقلاب، نه بيگانه ها و بددلها؛ حتّى نزديكان - در طول بعضى از سالهاى گذشته تصورشان اين بود كه شعارهاى اصلى انقلاب؛ سربلندى اسلام، مسئله ى عدالت، مسئله ى مبارزه با استكبار، تلاش و مجاهدت براى رفع استضعاف از مستضعفان، ديگر روزگارش تمام شده است! بعضى البته جسارت و گستاخى كردند و همينها را نوشتند و گفتند! اشتباه ميكردند، معلوم بود؛ ميدانستيم اشتباه ميكنند. اما اين گستاخى، دلها را خراش ميداد. امروز به همت ملت ايران، با انتخاب ملت ايران، دولتى سر كار آمده است كه شعارهاى اصلى انقلاب، شعارهاى اساسى و اصولىِ اوست. گفتمان مفاهيم انقلاب اسلامى، امروز گفتمان رائج و غالب است؛ اين خيلى اهميت دارد. من البته اين را پيش بينى ميكردم. من شايد حدود هفت سال، هشت سال قبل از اين، در جلسه ى كارگزاران نظام اسلامى كه در همين حسينيه تشكيل شد، دلائلى آوردم بر اينكه دشمنان انقلاب كه خيال ميكنند ميتوانند انقلاب را به فراموشى بسپرند و قربانى كنند و از رويش عبور كنند، اشتباه ميكنند؛ گفتم نميتوانيد؛ ميدانستيم اشتباه ميكنند. بحمداللَّه ملت ايران همت كردند و آنچه كه ميخواستيم، شد. اين هم يك فرصت است. پس مسئوليت كنونىِ شما در يك چنين موقعيتى است كه شعارهاى انقلاب، اصول اساسى برنامه ريزى در اين دولت اعلام ميشود؛ اين هم خيلى مهم است. پس مسئوليتها را مغتنم بشمريد.
من عرض ميكنم به آقايان وزرا و مسئولان - مكرر اين مطالب گفته شده است، لكن شما برادران و خواهران عزيز را كمتر زيارت كرده ايم كه رو به رو اين مطلب را عرض بكنيم - كه توجه داشته باشيد كه خدمت، با اين ارزشى كه عرض شد به طور اجمال، خيلى بالاتر از آن است كه انسان آن را وسيله اى قرار بدهد براى اينكه فلان مقصود مادى يا فلان هدف شخصى خود را برآورده كند. اين چند سال - حالا چهار سال، ده سال، كمتر، بيشتر - كه ما در اين مسئوليتها هستيم، لحظه لحظه ى آن را براى تقرب به خدا استفاده كنيم. بعضى هستند كه از اين فرصتهاى خدمت استفاده ميكنند براى پُر كردن جيب خودشان؛ براى، به خيال خودشان، تأمين آينده ى خودشان؛ براى آباد كردن زندگى خودشان؛ اين خطاست. اين همانى است كه اميرالمؤمنين (عليه الصّلاةوالسّلام) مالك اشتر را از آن نهى كرد و فرمود اين مسئوليتى كه به تو سپرده شده است، طعمه ندان؛ اين يك طعمه نيست كه بيفتى رويش و بنا كنى «دو بدين چنگ و دو بدان چنگال»، خودت را، شكمت را، زندگى ات را بخواهى با اين كار رنگين كنى؛ نه، اين يك فرصت ارزشمندى است براى اينكه خدمت و كار كنيد و براى خودتان ذخيره درست كنيد. اين، حرف اصلى و حرف اوّلى ماست. بحمداللَّه هم عطش كار و انگيزه ى كار در اين دولت هست، هم عناصر و نيروى كارآمد و كاردان در اين دولت هست. اين شرط، حاصل است.
آن طرف قضيه هم نيازهاى عظيم كشور هست. بالاخره ما ميراث برِ دوران طولانى تسلط طواغيت بر اين كشور هستيم. روى همه چيزِ ما اثر گذاشته اند. روى فرهنگ ما، روى ذهنيات ما، باورهاى ما، روى منابع ما، روى جغرافياى ما، روى موقعيت بين المللى ما، روى ايجاد اختلاف طبقاتى؛ در همه چيز اثر منفى گذاشته اند. سالهاى متمادى در اين كشور، اساس حكومت بر پرورش دادن اشراف و نخبگان مالى و پولى و يا نخبگان فاميلى بوده است؛ مملكت را مال خودشان و ملك خودشان ميدانستند و براى مردم معمولى - يعنى اكثريت قاطع مردم - اصلاً حقى قائل نبودند؛ هم در دوره ى قاجاريه اين جور بود، هم در دوره ى پهلوى اين جور بود؛ واقعاً هيچ حقى براى مردم قائل نبودند و اگر هم چيزى به زبان مى آوردند، به عنوان ظاهرسازى، به عنوان تبليغات بود؛ لكن كاملاً معلوم ميشد كه ديد آنها نسبت به مردم چيست. ما وارث يك چنين وضعى هستيم. بديهى است كه در كشور مشكلات فراوان و نيازهاى متراكم الى ماشاءاللَّه هست. نميگويم ما هم از اول انقلاب تا حالا هيچگونه سياست اشتباهى يا عملكرد غلطى نداشته ايم؛ چرا، اين هم بوده. اگر اين عملكردهاى غلط، اين سياستهاى اشتباه نميبود، البته امروز قدرى جلوتر بوديم؛ آنها هم كمك كرده است به اينكه نيازها امروز زياد بشود. پس نتيجه اين است كه امروز كشور و ملت ما حقيقتاً نيازمند يك تلاش پيگير، مدبرانه، همه جانبه و برنامه ريزى شده براى پيشرفت هستند.
استعداد پيشرفت هم در اين كشور خيلى زياد است. ما استعداد طبيعى مان و استعداد انسانى مان خيلى بالاست و احتياج داريم به ابتكار، به وارد كردن نيروى كار در عرصه ى تصميم گيرى و عمل و تلاش؛ استفاده از نيروى كارآمد و قابل و بااخلاص و بردن كشور در مسير صحيح پيشرفت، كه ان شاءاللَّه پيشرفت مادى و معنوى - هر دو - باشد.
ما احتياج داريم به اقدامات شجاعانه. يكى از چيزهائى كه من در مورد اين دولت خدا را شكر ميگويم، همين است كه شجاعت اقدام وجود دارد. با ترديد، با تزلزل، با ترس و لرز نميشود كارهاى بزرگ را انجام داد؛ لازم است با شجاعت وارد شد. البته شجاعت به معناى بيگدار به آب زدن نيست. بررسيها بايد انجام بگيرد، فكر صحيح بايد بشود، وقتى به نتيجه رسيديم، بدون ترديد و تزلزل بايستى اقدام كنيد. «وشاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكّل على اللَّه»؛ مشورتهايت را بكن، بررسيها را بكنيد، جوانب را خوب بسنجيد، وقتى به نتيجه رسيديد، آن وقت به خدا توكل كنيد و وارد ميدان بشويد. اين شجاعت لازم است.
البته وارد بعضى از ميدانها شدن، مشكلاتى هم ايجاد ميكند؛ شكى نيست؛ اما اين مشكلات، مثل مشكلات كندن يك چاه عميق است براى رسيدن به نفت؛ بدون مشكل كه نميشود. اين، شبيهِ آن مشكلات است. اين مشكلات را همه تحمل ميكنند براى اينكه به نفت برسند؛ براى اينكه به آب برسند. معدن را ميكاوند، براى اينكه به كان و ماده ى ارزشمند كانى برسند. اين مشكلات از اين قبيل است. حالا همين مسئله ى بنزين از جمله ى همين كارهاست. اين كار شجاعانه اى بود؛ خوب شد انجام گرفت. جوانبش را درست ملاحظه كنند و پيش ببرند. من در گزارشها خواندم، گمانم چهل هزار ميليارد تومان ما يارانه ى انرژى ميدهيم! اگر ما بتوانيم اين را بتدريج كم كنيم، اين مبلغ گزاف و كلان، صرف چه خواهد شد؟ صرف مدرسه، صرف جاده، صرف زندگى مردم، صرف اشتغال، صرف سرمايه گذاريهاى گوناگون، به جاى اينكه در راه دود كردن كالائى صرف شود كه ما آن را از بيرون وارد كنيم.
بعضى ايراد خواهند گرفت. اين ايرادها هميشه هست. بعضى از اين ايرادها واقعاً از روى دلسوزى هم هست؛ نه اينكه همه مغرضانه باشد. بايد به مردم توضيح داد. ايرادى كه من به اين دولت وارد ميكنم، اين است كه توضيح دادنشان به مردم كم است. اين روابط عموميهاى شما در بخشهاى مختلف بايد فعال عمل كنند. روابط عمومى شماست كه از رسانه ى ملى يا از مطبوعات ميتواند استفاده ى بهينه بكند؛ ياد بگيرند راه بيان كردن را. گاهى انسان توضيح هم ميدهد، بيان هم ميكند؛ منتها بى فايده! چون نوع بيان، نوع بيانِ اثرگذار و باوربرانگيز نيست؛ حقيقت را درست روشن نميكند. اين يكى از نقصهاست كه بايد حتماً اين نقيصه را جبران كنيد. آن كسانى كه دلسوزانه انتقاد ميكنند، با اين تبيين، با اين توضيح دلشان آرام ميگيرد. بعضى هم البته نه، بعضى از اقدامها را اگر بكنيد، ميگويند چرا كرديد، به اين دلائل غلط بود؛ اگر همان اقدام را نكنيد، ميگويند چرا نكرديد، به اين دلائل خطا بود! دليل ميشمرند؛ باب تحليل هم كه واسع است؛ هرچه دلشان ميخواهد، ميگويند! آنها اهميتى ندارند. حق، خودش را نشان خواهد داد؛ لكن بعضى از انتقادها، بعضى از نگرانيها، بعضى از دغدغه هائى كه در بعضيها هست، دلسوزانه است؛ بايد آنها را بيان كرد و برايشان توضيح داد.
در زمينه ى سياست خارجى هم - همان طور كه آقاى رئيس جمهور توضيح دادند - موضع جمهورى اسلامى از اول موضع تهاجمى بود. تبديل موضع تهاجمى به موضع تدافعى، يك خطاست. و اين خطا بعضاً اتفاق افتاده است! چرا موضع تهاجمى؟ يعنى ما با دنيا جنگ داريم؟ نه، معنايش اين نيست؛ ما طلبگاريم. ما در قضيه ى سياستهاى استعمارى دنياى استعمارگر، طلبگاريم؛ در قضيه ى تعامل با مسئله ى زن در دنيا ما طلبگاريم؛ در مسئله ى ايجاد جنگهاى داخلى و تسليحات گوناگون ما از دنيا طلبگاريم؛ در مسئله ى اشاعه ى سلاحهاى اتمى و سلاحهاى شيميائى و ميكربى ما از دنيا طلبگاريم؛ در مسئله ى خراب كردن اخلاقيات مردم و توسعه ى فرهنگ استهجان و لااباليگرى و اشاعه ى شهوت جنسى ما از دنيا طلبگاريم؛ اينها مطالبات يك ملت زنده و بامبناست از دنياى مسلطى كه اين كارهاى خلاف را دارد انجام ميدهد.
من يك وقتى در جائى صحبت ميكردم - سئوالاتى مطرح ميكردند - يكى از من پرسيد شما در مقابل فلان قضيه چه دفاعى داريد؟ من گفتم ما دفاعى نداريم، هجومى داريم. ما در بسيارى از قضايا دفاعى نداريم، هجوم داريم، سئوال داريم، مطالبه داريم در مقابل دنيا. حالا دنياى استكبار طبيعتش زبان درازى است؛ طبيعتش اين است كه آن جائى هم كه حق ندارد، طلبگارى كند. الان شمانگاه كنيد و ببينيد اين سخنرانيهائى كه رؤساى جمهور بعضى از كشورها مثل رئيس جمهور و سران دولت امريكا انجام ميدهند، چقدر گستاخانه و حساب نشده و غلط است. موضوعات را يا حقيقتاً نميفهمند يا سعى ميكنند موضوعات را تغيير بدهند؛ جور ديگرى وانمود كنند.
امروز امريكا در دنياى اسلام بشدت منفور است؛ اينكه ديگر جاى انكار نيست. اين نفرت هم البته دلائلى دارد و بيخود يك دولت و يك رژيم در نظر ملتها منفور نميشود. در بين فلسطينى ها منفور است، علتش روشن است؛ بين لبنانى ها منفور است، علتش روشن است؛ بين عراقى ها منفور است، علتش روشن است؛ بين ملتهاى گوناگون مسلمانِ ديگر معلوم منفور است، علتش روشن است؛ چون دائم به اسلام، به مسلمين، به ارزشهاى اسلامى اهانت ميكنند؛ از اهانت كنندگان به اسلام حمايت ميكنند؛ حقوق ملتهاى مسلمان را زير پا له ميكنند. خوب، نتيجه اين نفرت چه ميشود؟ نتيجه اش اين ميشود كه امريكا با همه ى لشگركشى سنگين و پُرهياهويش در عراق، پا در گِل ميماند و شكست ميخورد. امروز ديگر ما نيستيم كه ميگوئيم امريكا در عراق شكست خورد؛ قضاوت همه است؛ قضاوت خود امريكائى ها و نخبگان سياسى امريكا هم همين است. خوب، چرا شكست ميخورد؟ چون منفور مردم است؛ چون مردم از او بدشان مى آيد. نفرت مردم از امريكا موجب ميشود كه با او همكارى نكنند و هرجا هم ميتوانند، ضربه اى به او بزنند. امريكايى ها مى آيند صورت مسئله را عوض ميكنند و ميگويند ايران در عراق، در مقابل امريكاست. بله، ايران از شما متنفر است؛ در اين شكى نيست؛ دولت و ملت ايران از شما متنفرند؛ اين روشن است؛ اما قضيه ى عراق، قضيه ى ملت عراق است.
در فلسطين، تيرشان به سنگ ميخورد، ناكام ميمانند، نقشه هايشان خراب ميشود، طرفدارانشان مغلوب ميشوند، نيروى طرفدار حق فلسطينى غلبه و قدرت پيدا ميكند، اينها عصبانى ميشوند و ميگويند دست ايران اينجا در كار است! ايران آمد در غزه، اسرائيل را محاصره كرد! خوب بيچاره ها، چرا واقعيت را نديده ميگيريد؟! چرا به ملت فلسطين اهانت ميكنيد؟ ما اگر بتوانيم ضربه ى سياسى به امريكا و اسرائيل بزنيم، حتماً ميزنيم. اما قضيه غزه و فلسطين، قضيه ى مردم فلسطين است. فلسطينى ها از امريكا متنفرند؛ با اسرائيل از بن دندان و از اعماق دل دشمنند؛ حق هم دارند، خانه شان را تصرف كرده اند. اين حقيقت را انسان نبيند و بيخود به اين در و آن در بزند. در لبنان همين جور؛ در افغانستان يك جور ديگر؛ در پاكستان يك جور ديگر. ببينيد اين نفهميدن و به اين در و آن در زدن و به جفنگ گوئى افتادنِ مسئولان بلندپايه ى يك قدرت بزرگ سياسى و نظامى جهان و نشناختن موضوع، نشانه ى اين است كه در فهمشان و در جهتگيريشان دچار ادبارند؛ مغلوب حقيقى اند؛ چون غير از عرصه ى جنگ سياسى و جنگ نظامى، يك عرصه ى ديگرى وجود دارد در جنگ، به نام عرصه ى اعتقادى و ايمانى و عرصه ى باورها. آنها در باورهاى خودشان مغلوبند. طرف مقابلشان حق دارد، حقيقت را مى بيند، باورهاى روشنى دارد؛ اما آنها اين باورهاى روشن را ندارند و ناگزيرند عرصه ها را مخلوط كنند؛ موضوعات را به هم وصل كنند.
شجاعت در قبال مسائل جهانى، مثل مسائل داخلى يك اصل است. بحمداللَّه آدم مى بيند كه اين معنا وجود دارد. البته تأكيد ميكنم و تكرار ميكنم اين شجاعت به معناى گز نكرده پاره كردن نيست و نبايد باشد؛ بفهميم چه كار ميكنيم، ملتفت باشيم چه اقدامى داريم انجام ميدهيم؛ محاسبه ى لازم را بكنيم و بعد قدم را محكم برداريم؛ فتوكّل على اللَّه. خداى متعال هم كمك كرده تا امروز، بعد از اين هم هميشه كمك خواهد كرد.
يك مسئله ى ديگرى كه به نظر من در خور توجه است و خوب است و قضاوت من در اين مورد در معرض نظر دوستان قرار بگيرد، اين مسئله ى سفرهاى استانى است. سفرهاى استانى بسيار كار خوب و برجسته و لازمى بود و من واقعاً تعجب ميكنم كه بعضيها چطور كارى را كه اين جور واضح است كه خوب است، انكار ميكنند و زير سئوال ميبرند. اين براى وزرا، براى رئيس جمهور، براى عوامل اجرائى و دولت خيلى زحمت دارد و كار بسيار طاقت فرسائى است؛ لكن آنچه كه محصول اين كار ميشود، عبارت است از روشن شدن فاصله ى بين نگاهِ از دور به حقايق يك كشور و نگاهِ از نزديك؛ اين، خيلى فرق ميكند. بنده سالها كار اجرائى كرده ام و آشنا هستم. دو جور انسان قضايا را مى بيند: گزارشهاى خوبى كه براى انسان مى آيد؛ گزارشهاى كامل به حسب ظاهر كه هيچ ايرادى هم ندارد و درست هم هست - گزارشها را انسان ميخواند و مباحثه هم ميكند - لكن آنچه كه محصول اين گزارشهاست، با آنچه كه محصول نگاهِ از نزديك است، فاصله ى بسيار زيادى دارد. ديدن واقعيت، رفتن به مناطقى كه اميد اين را نداشتند كه مسئولان بلندپايه حتّى به ياد آنها بيفتند، كار خيلى بزرگى است و اين كار خيلى كار باارزشى است. بعضى از شهرهائى كه مسئولان كشور - رئيس جمهور و وزرا - به آنجا رفتند، هرگز در طول اين مدتها شايد يك مديركل را هم نديده بودند كه برود و از آنها احوالى بپرسد؛ سئوالى بكند؛ اما ناگهان مى بينند رئيس جمهور جلوى آنهاست! اين، خيلى كار مهمى است. مبادا اين كار مهم را خراب كنيد. آنچه انجام گرفت، شروع يك حركت مبارك بود؛ اما بايد اين حركت تا نهايت خط برود، تا آن بركات به طور كامل حاصل بشود. از اينجا به بعد دست مسئولان اجرائى است. اولاً مصوبات اين سفرها موبه مو اجرا بشود؛ هيچ كوتاهى نشود؛ اما اگر در جائى قابل اجرا نيست - ممكن است گاهى بررسى اى براى اقدام به فلان كار در فلان استان يا فلان شهرستان انجام گرفته است، ولى محاسبه ى كارشناسى اش كامل نبوده و بنا نيست انجام بشود - اين را صريح به مردم بگوئيد. بگوئيد ما تصميم گرفته بوديم اين كار را انجام بدهيم، اما حالا مى بينيم به اين دلائل نميشود آن را انجام داد. نگذاريد كارها بماند؛ نگذاريد اميد مردم نسبت به صداقت و پشتكار و توانائى دولت متزلزل بشود.
استاندارها، فرماندارها، مديران بخشهاى گوناگون، مديران كل و مسئولان ادارات - كه خيلى از آنها در اينجا حضور داريد - يكايك كارها را دنبال كنيد. البته من اطلاع پيدا كرده ام كه ايشان شروع كرده اند در يك فرصت زمانى اينها را تعقيب كردن؛ خيلى خوب، بسيار كار خوبى است و بايد اين كار انجام بگيرد. البته اين سفرها، بركات جنبىِ فراوان ديگرى هم داشته است.
نكته ى ديگر اين است كه خود مسئولان بخشها و استانها هم از اين كارها بكنند؛ آنها هم بروند. استاندارها با شهرستانها و با مسئولان بخشهاى مختلف و با مردم ارتباط و تماسشان را حفظ كنند و ادامه بدهند.
يك نكته ى ديگرى كه لازم است عرض بكنم، اين است كه مسئولان گوناگون دولتى، بخصوص مسئولان سطوح بالا، وقت خودشان را به بگومگوهاى متداول عرصه هاى سياسى و جناحى تلف نكنند، كه اين يكى از آفتهاست. نه اينكه توضيح ندهند؛ چرا، ما اين را تأكيد داريم كه هر شبهه اى ايجاد ميشود، مسئولان دولتى آن شبهه را برطرف كنند و توضيح دهند؛ توجيه و تبيين كنند؛ لكن در دام بگو مگوهاى سياسى و تحركات گوناگون جناحى نيفتند. اين، اينها را از كار باز ميدارد؛ پرهيز از اين، به نظر ما بسيار لازم است.
نكته ى ديگر هم اين است كه مسئله ى نيازهاى مادى مردم با نيازهاى معنوى مردم، بايد با هم ديده شود؛ يعنى دولت اسلامى فقط به شكم و مسكن و آسايش و آرامش ظاهرى زندگى مردم اكتفا نميكند؛ به اخلاق آنها، به دين آنها، به صراط مستقيمى كه جوانهاى آنها بايد بروند، به آموزش و پرورش آنها، به رشد علمى آنها، به رشد دينى و تقوائى آنها هم اهميت ميدهد. اين جور نيست كه ما بگوئيم آن ديگر كار دولت نيست؛ نه، دولت بايد بسترهاى لازم را براى سريان و جريان انديشه ى درست و اخلاق فاضله در كشور به وجود بياورد. اين خود در عين اينكه يك كار فرهنگى است، يك كار سياسى هم هست.
امروز يكى از سياستهاى رائج و متداول در دست و بال شبكه ى خطرناك صهيونيستى دنيا و عوامل دولتى شان در كشورهاى مختلف اين است كه جوانها را، بخصوص در كشورهاى اسلامى و بخصوص در كشورهائى كه ممكن است در مقابل آنها به عنوان يك رقيب علمى يا رقيب سياسى قد علم كنند و منافع آنها را به خطر بيندازند، از نگاه جدى به زندگى باز بدارند. آنها ميخواهند اين جوانها را ضايع كنند؛ آنها براى اين كار برنامه ريزى كرده اند. مقابله ى با اين برنامه ريزى علاوه بر اينكه يك وظيفه است، يك حركت شجاعانه ى سياسى است؛ لذا بخشهاى مربوط به امور دينى، وزارت ارشاد، كارهاى علمى، بخشهاى وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالى و آموزش پزشكى، جزو بخشهاى بسيار حساس در برنامه ريزيهاى كلان دولت محسوب ميشوند و وظائف بزرگى را بر دوش دارند. همين مسئله ى امنيت اخلاقى كه اين روزها نيروى انتظامى و وزارت كشور دنبالش هستند، بسيار مسئله ى مهمى است. بله، جنجال ميكنند - مثل همان قضيه ى بنزين و مثل خيلى از قضاياى ديگر - ولى به اين جنجالها نبايد توجه بكنند؛ بايد ببينند تكليف چيست، آن را انجام بدهند.
مبارزه ى با فساد اقتصادى از جمله ى همين كارهاست. در داخل تشكيلات دولتى، اهميت مبارزه ى با فساد اقتصادى بيشتر است از عين همين كار در دستگاه قضائى. دستگاه قضائى مجازات مفسد را بر عهده دارد، دستگاه اجرائى جلوگيرى از بروز فساد را بر عهده دارد؛ اين مهمتر است؛ اين پيشگيرى است. در پيچ و خم دالانهاى گوناگون اجرائى است - چه در مرحله ى برنامه ريزى، چه در مرحله ى اجرا - كه فساد جان ميگيرد؛ اين ميكربهاى فساد به وجود مى آيند و رشد ميكنند و تكثير ميشوند؛ جلوى اينها را بايد گرفت. البته مبارزه ى با فساد به صلاح احتياج دارد؛ اول خودمان بايد صالح باشيم؛ اهل فساد نباشيم تا بتوانيم با فساد حقيقتاً مبارزه كنيم. اگر در ما نقطه ى ضعفى از باب فسادپذيرى وجود داشته باشد، آن وقت ديگر خاطرجمع نخواهيم بود از اينكه در ميدان قدم بگذاريم. لذا مواظب خودمان باشيم.
برادران و خواهران عزيز! مواظب خودتان باشيد. آدمهاى فاسدى كه اسمهايشان را شنيده ايد يا توصيفشان را مى شنويد، اينها از اول كه فاسد نبودند؛ يك وقت يك لقمه ى چرب و نرمى، دهن شيرين كنى - دانسته يا ندانسته - كسى توى دهن اينها گذاشته، به كامشان شيرين آمده، بعد لقمه ى بعدى و لقمه ى بعدى را خودشان برداشته اند و شده اند فاسد. خيلى مراقب باشيد. اين چندسالى كه مشغول خدمتيد - حالا هر چه هست؛ ده سال است، پانزده سال است، چهار سال است، پنج سال است - خيلى از خودتان مراقبت كنيد. تقوا يعنى همين؛ يعنى همين مراقبت.
و نكته ى ديگرى هم كه عرض بكنيم اين است كه در همه ى برنامه ريزيها، سند چشم انداز در نظر باشد و اين را در همه ى سطوح ملاحظه كنند. ثبات در برنامه ريزى، شرط موفقيت است. اگر ثبات در برنامه ريزى و استمرار در جهت درست نباشد - كه البته اين حركت در طول راه تصحيح هم خواهد شد، لكن جهتگيرى يكى است و استمرار دارد - سازندگى و پيشرفت كشور به نتيجه نخواهد رسيد. بيست سال را در نظر بگيريد. هر سال ما يك برنامه داريم - برنامه ى يك ساله كه با بودجه به مجلس داده ميشود - كه اگر بنا باشد جهتگيرى منظم نباشد، امكان دارد تناقض در اين برنامه ها، اصلاً كارهائى را هم كه انجام ميگيرد، خنثى كند. ما برنامه هاى پنج ساله درست كرده ايم - در همه ى دنيا معمول است - اما اگر برنامه ى پنج ساله ى امروز در جهت مقابل برنامه ى پنج ساله ى ديروز يا در جهت مقابل برنامه ى پنج ساله ى فردا باشد، اين كارها همديگر را از بين خواهد برد و اصلاح هرگز صورت نخواهد گرفت؛ چون فعاليتها همديگر را خنثى ميكنند و نتيجه، ضايع شدن سرمايه هاى ملى است. ما براى اينكه اين اتفاق نيفتد، برنامه ى بلندمدت كلىِ عام را به عنوان سند چشم انداز تهيه كرديم. اين، برنامه ى كلىِ بيست ساله است. برنامه ها زير اين سقف بايد شكل بگيرند؛ برنامه هاى پنج ساله در اين جهت بايد حركت كنند. هر دولتى سر كار مى آيد، اين جهت را حفظ كند؛ آن وقت برنامه ها ميشوند مكمل هم. البته دولتها همه يك جور نيستند؛ بعضيها كند كار ميكنند، بعضيها تند كار ميكنند، بعضيها همه ى نيرويشان را به صحنه مى آورند، بعضيها آن جور نيستند، بعضى ممكن است اشتباهات بكنند، بعضى نكنند؛ اينها همه اش قابل اصلاح است؛ ولى جهتگيرى بايد يكى باشد. بنابراين در همه ى برنامه ريزيها اين را هم ملاحظه كنيد.
خوشبختانه كشور در حال پيشرفت است. اين را هم دوستان ما ميدانند، هم دشمنان ما ميدانند. بحمداللَّه ما در همه ى زمينه ها در حال پيشرفتيم؛ هم در زمينه ى سازندگى در داخل كشور، هم در زمينه ى ترميم روحيه ها. انگيزه مندى و تحرك و علاقه ى در جوانها، چيز خيلى محسوسى است. جوانهاى ما حقاً و انصافاً در ميدانند و داراى انگيزه اند و آماده ى كارند؛ تشنه ى كارند. ما بايد نيروهاى آماده و بااستعداد را بشناسيم، اينها را پيدا كنيم و كار مناسبشان را به آنها بدهيم. اگر ما درست مديريت كنيم، كشور خيلى ظرفيت و استعداد پيشرفت دارد. هر جائى كه خوب كار شد، دقيق كار شد، با رعايت اولويت كار شد، با شجاعت كار شد، انسان مى بيند كار همين جور پيش رفت و رشد پيدا كرد. در زمينه ى سياست خارجى هم همين جور است. هم در مسئله ى انرژى هسته اى، هم در بقيه ى مسائل، ما آنچه را كه حق است، آنچه را كه درست است، آنچه را كه مطابق با فهم و مورد تأييد انسانهاى منصف سراسر دنياست، ميگوئيم؛ آن را ما ميخواهيم و همان را هم با شجاعت دنبال ميكنيم. جنجالها هم اثرى نخواهد گذاشت؛ از هيچ طرف اثرى نميگذارد؛ نه ما را تند ميكند، نه ما را كند ميكند. ما همانى كه پيش خودمان و خدا صحيح است و حجت داريم، انجام ميدهيم. آنى كه احساس ميكنيم تكليف ماست، او را انجام ميدهيم. ملت ايران نشان دادند كه با استقامتند، با قدرتند، وفادارند، در صحنه اند، صادقند. ما اگر درست حركت كنيم، ملت با ما همراه هستند.
از خداوند متعال توفيق ميخواهيم ما را هدايت كند؛ دست ما را بگيرد؛ به همه ى شما برادران و خواهران عزيز توفيق عنايت كند؛ رئيس جمهور محترم، اعضاى هيئت دولت و مسئولان بلندپايه ى دستگاههاى گوناگون اجرائى را ان شاءاللَّه مشمول تفضلات و هدايتهاى خود بكند و يكايك كارگزاران اجرائى دولت را - برادران و خواهران و مسئولان بخشهاى مختلف - مشمول دستگيرى و توفيق و لطف خود قرار بدهد و ان شاءاللَّه دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنافداه) شامل حال همه ى شما باشد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
به برادران و خواهران عزيز، كارگزاران دلسوز و زحمتكش در سطوح مختلف و بخشهاى گوناگون دستگاه اجرائى كشور خوشامد عرض ميكنيم. و از رئيس جمهور محترم جناب آقاى دكتر احمدى نژاد كه اين جلسه را تدبير كردند و تشكيل دادند، تشكر ميكنيم.
اين جلسه، اولين جلسه از نوع خود محسوب ميشود و ما تا حالا در طول اين سالها هيچ جلسه اى كه در آن مسئولان گوناگون بخشهاى قوه ى مجريه در آن شركت داشته باشند، نداشته ايم. البته جلسات مشترك بين قواى سه گانه در سطوح محدود، همچنين جلسات گوناگون با وزراى محترم و مسئولان بخشهاى مختلف، جداگانه داشته ايم؛ لكن اين اجتماع، يك معنا و طعم ديگرى دارد و به نظر من مغتنم است و چقدر خوب است كه اين تجربه در آينده هم تكرار بشود.
اولين مطلبى كه به مجموعه ى محترم عرض ميكنيم، اين است كه يك فرصت ذى قيمتى در اختيار شما قرار گرفته است. به اين فرصت براى تقرب به خدا، براى عبادت، براى تكامل نفس، براى انجام وظيفه اى كه ما را پيش خداى متعال روسفيد خواهد كرد و ذخيره اى محسوب خواهد شد، نگاه كنيد؛ براى آن روزى كه انسان با حسرت به زندگى دنيائى خود نگاه ميكند و دنبال ذخيره اى براى آن روز ميگردد؛ روز قيامت.
از دو نظر بايد اين فرصت را حقيقتاً مغتنم بشمريد: يكى از اين نظر كه امكان خدمت به شما داده شد؛ همه ى ما در اين جهت شريكيم. ما ميتوانستيم طلبه اى باشيم در گوشه ى يك حوزه ى علميه اى و مشغول كار محدودى باشيم؛ ميتوانستيم معلمى و آموزگارى باشيم؛ ميتوانستيم شاغلى باشيم در يك بخش فرهنگى و غيره با يك ظرفيت و دائره ى محدود؛ اما حالا ما - يعنى من و شما - در يك مجموعه اى كه سرنوشت كشور در دست اين مجموعه است، واقع شده ايم. اين، خيلى فرق ميكند با اينكه انسان يك كار مفيدى را در يك گوشه اى براى خودش انجام بدهد. سرنوشت يك كشور، سرنوشت يك ملت، بلكه ميشود گفت به جهت اهميتى كه اين كشور و اين ملت دارد، سرنوشت دنياى اسلام، امروز در دستان اين مجموعه اى است كه اينجا نشسته اند؛ يا مجموعه ى كارگزاران نظام اسلامى. اين را همه مان هرجا هستيم، قدر بدانيم. اين فرصت، هميشه در دست ما كه نميماند؛ امروز اينجا مشغوليم، فردا يا در اين شغل نيستيم يا اصلاً در اين دنيا نيستيم. اين فرصت مغتنمى است؛ كار بزرگى دارد به وسيله ى يكايك اجزاى اجرائى نظام جمهورى اسلامى انجام ميگيرد. بنابراين، از اين نظر اين فرصت را مغتنم بشمريد.
جهت دوم اين است كه امروز خوشبختانه يك وضع استثنائى در طول چندين سال گذشته وجود دارد. از اين جهت استثنائى است كه شعارهاى اساسى انقلاب به عنوان محور برنامه ريزيها و حركتها و سياستها اعلام ميشود. اين هم يك جهت دومى كه فرصت خدمت امروز را مهم ميكند و فرصت مغتنمى قرار ميدهد.
شايد بعضيها - حتّى بعضى مخلصين انقلاب، نه بيگانه ها و بددلها؛ حتّى نزديكان - در طول بعضى از سالهاى گذشته تصورشان اين بود كه شعارهاى اصلى انقلاب؛ سربلندى اسلام، مسئله ى عدالت، مسئله ى مبارزه با استكبار، تلاش و مجاهدت براى رفع استضعاف از مستضعفان، ديگر روزگارش تمام شده است! بعضى البته جسارت و گستاخى كردند و همينها را نوشتند و گفتند! اشتباه ميكردند، معلوم بود؛ ميدانستيم اشتباه ميكنند. اما اين گستاخى، دلها را خراش ميداد. امروز به همت ملت ايران، با انتخاب ملت ايران، دولتى سر كار آمده است كه شعارهاى اصلى انقلاب، شعارهاى اساسى و اصولىِ اوست. گفتمان مفاهيم انقلاب اسلامى، امروز گفتمان رائج و غالب است؛ اين خيلى اهميت دارد. من البته اين را پيش بينى ميكردم. من شايد حدود هفت سال، هشت سال قبل از اين، در جلسه ى كارگزاران نظام اسلامى كه در همين حسينيه تشكيل شد، دلائلى آوردم بر اينكه دشمنان انقلاب كه خيال ميكنند ميتوانند انقلاب را به فراموشى بسپرند و قربانى كنند و از رويش عبور كنند، اشتباه ميكنند؛ گفتم نميتوانيد؛ ميدانستيم اشتباه ميكنند. بحمداللَّه ملت ايران همت كردند و آنچه كه ميخواستيم، شد. اين هم يك فرصت است. پس مسئوليت كنونىِ شما در يك چنين موقعيتى است كه شعارهاى انقلاب، اصول اساسى برنامه ريزى در اين دولت اعلام ميشود؛ اين هم خيلى مهم است. پس مسئوليتها را مغتنم بشمريد.
من عرض ميكنم به آقايان وزرا و مسئولان - مكرر اين مطالب گفته شده است، لكن شما برادران و خواهران عزيز را كمتر زيارت كرده ايم كه رو به رو اين مطلب را عرض بكنيم - كه توجه داشته باشيد كه خدمت، با اين ارزشى كه عرض شد به طور اجمال، خيلى بالاتر از آن است كه انسان آن را وسيله اى قرار بدهد براى اينكه فلان مقصود مادى يا فلان هدف شخصى خود را برآورده كند. اين چند سال - حالا چهار سال، ده سال، كمتر، بيشتر - كه ما در اين مسئوليتها هستيم، لحظه لحظه ى آن را براى تقرب به خدا استفاده كنيم. بعضى هستند كه از اين فرصتهاى خدمت استفاده ميكنند براى پُر كردن جيب خودشان؛ براى، به خيال خودشان، تأمين آينده ى خودشان؛ براى آباد كردن زندگى خودشان؛ اين خطاست. اين همانى است كه اميرالمؤمنين (عليه الصّلاةوالسّلام) مالك اشتر را از آن نهى كرد و فرمود اين مسئوليتى كه به تو سپرده شده است، طعمه ندان؛ اين يك طعمه نيست كه بيفتى رويش و بنا كنى «دو بدين چنگ و دو بدان چنگال»، خودت را، شكمت را، زندگى ات را بخواهى با اين كار رنگين كنى؛ نه، اين يك فرصت ارزشمندى است براى اينكه خدمت و كار كنيد و براى خودتان ذخيره درست كنيد. اين، حرف اصلى و حرف اوّلى ماست. بحمداللَّه هم عطش كار و انگيزه ى كار در اين دولت هست، هم عناصر و نيروى كارآمد و كاردان در اين دولت هست. اين شرط، حاصل است.
آن طرف قضيه هم نيازهاى عظيم كشور هست. بالاخره ما ميراث برِ دوران طولانى تسلط طواغيت بر اين كشور هستيم. روى همه چيزِ ما اثر گذاشته اند. روى فرهنگ ما، روى ذهنيات ما، باورهاى ما، روى منابع ما، روى جغرافياى ما، روى موقعيت بين المللى ما، روى ايجاد اختلاف طبقاتى؛ در همه چيز اثر منفى گذاشته اند. سالهاى متمادى در اين كشور، اساس حكومت بر پرورش دادن اشراف و نخبگان مالى و پولى و يا نخبگان فاميلى بوده است؛ مملكت را مال خودشان و ملك خودشان ميدانستند و براى مردم معمولى - يعنى اكثريت قاطع مردم - اصلاً حقى قائل نبودند؛ هم در دوره ى قاجاريه اين جور بود، هم در دوره ى پهلوى اين جور بود؛ واقعاً هيچ حقى براى مردم قائل نبودند و اگر هم چيزى به زبان مى آوردند، به عنوان ظاهرسازى، به عنوان تبليغات بود؛ لكن كاملاً معلوم ميشد كه ديد آنها نسبت به مردم چيست. ما وارث يك چنين وضعى هستيم. بديهى است كه در كشور مشكلات فراوان و نيازهاى متراكم الى ماشاءاللَّه هست. نميگويم ما هم از اول انقلاب تا حالا هيچگونه سياست اشتباهى يا عملكرد غلطى نداشته ايم؛ چرا، اين هم بوده. اگر اين عملكردهاى غلط، اين سياستهاى اشتباه نميبود، البته امروز قدرى جلوتر بوديم؛ آنها هم كمك كرده است به اينكه نيازها امروز زياد بشود. پس نتيجه اين است كه امروز كشور و ملت ما حقيقتاً نيازمند يك تلاش پيگير، مدبرانه، همه جانبه و برنامه ريزى شده براى پيشرفت هستند.
استعداد پيشرفت هم در اين كشور خيلى زياد است. ما استعداد طبيعى مان و استعداد انسانى مان خيلى بالاست و احتياج داريم به ابتكار، به وارد كردن نيروى كار در عرصه ى تصميم گيرى و عمل و تلاش؛ استفاده از نيروى كارآمد و قابل و بااخلاص و بردن كشور در مسير صحيح پيشرفت، كه ان شاءاللَّه پيشرفت مادى و معنوى - هر دو - باشد.
ما احتياج داريم به اقدامات شجاعانه. يكى از چيزهائى كه من در مورد اين دولت خدا را شكر ميگويم، همين است كه شجاعت اقدام وجود دارد. با ترديد، با تزلزل، با ترس و لرز نميشود كارهاى بزرگ را انجام داد؛ لازم است با شجاعت وارد شد. البته شجاعت به معناى بيگدار به آب زدن نيست. بررسيها بايد انجام بگيرد، فكر صحيح بايد بشود، وقتى به نتيجه رسيديم، بدون ترديد و تزلزل بايستى اقدام كنيد. «وشاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوكّل على اللَّه»؛ مشورتهايت را بكن، بررسيها را بكنيد، جوانب را خوب بسنجيد، وقتى به نتيجه رسيديد، آن وقت به خدا توكل كنيد و وارد ميدان بشويد. اين شجاعت لازم است.
البته وارد بعضى از ميدانها شدن، مشكلاتى هم ايجاد ميكند؛ شكى نيست؛ اما اين مشكلات، مثل مشكلات كندن يك چاه عميق است براى رسيدن به نفت؛ بدون مشكل كه نميشود. اين، شبيهِ آن مشكلات است. اين مشكلات را همه تحمل ميكنند براى اينكه به نفت برسند؛ براى اينكه به آب برسند. معدن را ميكاوند، براى اينكه به كان و ماده ى ارزشمند كانى برسند. اين مشكلات از اين قبيل است. حالا همين مسئله ى بنزين از جمله ى همين كارهاست. اين كار شجاعانه اى بود؛ خوب شد انجام گرفت. جوانبش را درست ملاحظه كنند و پيش ببرند. من در گزارشها خواندم، گمانم چهل هزار ميليارد تومان ما يارانه ى انرژى ميدهيم! اگر ما بتوانيم اين را بتدريج كم كنيم، اين مبلغ گزاف و كلان، صرف چه خواهد شد؟ صرف مدرسه، صرف جاده، صرف زندگى مردم، صرف اشتغال، صرف سرمايه گذاريهاى گوناگون، به جاى اينكه در راه دود كردن كالائى صرف شود كه ما آن را از بيرون وارد كنيم.
بعضى ايراد خواهند گرفت. اين ايرادها هميشه هست. بعضى از اين ايرادها واقعاً از روى دلسوزى هم هست؛ نه اينكه همه مغرضانه باشد. بايد به مردم توضيح داد. ايرادى كه من به اين دولت وارد ميكنم، اين است كه توضيح دادنشان به مردم كم است. اين روابط عموميهاى شما در بخشهاى مختلف بايد فعال عمل كنند. روابط عمومى شماست كه از رسانه ى ملى يا از مطبوعات ميتواند استفاده ى بهينه بكند؛ ياد بگيرند راه بيان كردن را. گاهى انسان توضيح هم ميدهد، بيان هم ميكند؛ منتها بى فايده! چون نوع بيان، نوع بيانِ اثرگذار و باوربرانگيز نيست؛ حقيقت را درست روشن نميكند. اين يكى از نقصهاست كه بايد حتماً اين نقيصه را جبران كنيد. آن كسانى كه دلسوزانه انتقاد ميكنند، با اين تبيين، با اين توضيح دلشان آرام ميگيرد. بعضى هم البته نه، بعضى از اقدامها را اگر بكنيد، ميگويند چرا كرديد، به اين دلائل غلط بود؛ اگر همان اقدام را نكنيد، ميگويند چرا نكرديد، به اين دلائل خطا بود! دليل ميشمرند؛ باب تحليل هم كه واسع است؛ هرچه دلشان ميخواهد، ميگويند! آنها اهميتى ندارند. حق، خودش را نشان خواهد داد؛ لكن بعضى از انتقادها، بعضى از نگرانيها، بعضى از دغدغه هائى كه در بعضيها هست، دلسوزانه است؛ بايد آنها را بيان كرد و برايشان توضيح داد.
در زمينه ى سياست خارجى هم - همان طور كه آقاى رئيس جمهور توضيح دادند - موضع جمهورى اسلامى از اول موضع تهاجمى بود. تبديل موضع تهاجمى به موضع تدافعى، يك خطاست. و اين خطا بعضاً اتفاق افتاده است! چرا موضع تهاجمى؟ يعنى ما با دنيا جنگ داريم؟ نه، معنايش اين نيست؛ ما طلبگاريم. ما در قضيه ى سياستهاى استعمارى دنياى استعمارگر، طلبگاريم؛ در قضيه ى تعامل با مسئله ى زن در دنيا ما طلبگاريم؛ در مسئله ى ايجاد جنگهاى داخلى و تسليحات گوناگون ما از دنيا طلبگاريم؛ در مسئله ى اشاعه ى سلاحهاى اتمى و سلاحهاى شيميائى و ميكربى ما از دنيا طلبگاريم؛ در مسئله ى خراب كردن اخلاقيات مردم و توسعه ى فرهنگ استهجان و لااباليگرى و اشاعه ى شهوت جنسى ما از دنيا طلبگاريم؛ اينها مطالبات يك ملت زنده و بامبناست از دنياى مسلطى كه اين كارهاى خلاف را دارد انجام ميدهد.
من يك وقتى در جائى صحبت ميكردم - سئوالاتى مطرح ميكردند - يكى از من پرسيد شما در مقابل فلان قضيه چه دفاعى داريد؟ من گفتم ما دفاعى نداريم، هجومى داريم. ما در بسيارى از قضايا دفاعى نداريم، هجوم داريم، سئوال داريم، مطالبه داريم در مقابل دنيا. حالا دنياى استكبار طبيعتش زبان درازى است؛ طبيعتش اين است كه آن جائى هم كه حق ندارد، طلبگارى كند. الان شمانگاه كنيد و ببينيد اين سخنرانيهائى كه رؤساى جمهور بعضى از كشورها مثل رئيس جمهور و سران دولت امريكا انجام ميدهند، چقدر گستاخانه و حساب نشده و غلط است. موضوعات را يا حقيقتاً نميفهمند يا سعى ميكنند موضوعات را تغيير بدهند؛ جور ديگرى وانمود كنند.
امروز امريكا در دنياى اسلام بشدت منفور است؛ اينكه ديگر جاى انكار نيست. اين نفرت هم البته دلائلى دارد و بيخود يك دولت و يك رژيم در نظر ملتها منفور نميشود. در بين فلسطينى ها منفور است، علتش روشن است؛ بين لبنانى ها منفور است، علتش روشن است؛ بين عراقى ها منفور است، علتش روشن است؛ بين ملتهاى گوناگون مسلمانِ ديگر معلوم منفور است، علتش روشن است؛ چون دائم به اسلام، به مسلمين، به ارزشهاى اسلامى اهانت ميكنند؛ از اهانت كنندگان به اسلام حمايت ميكنند؛ حقوق ملتهاى مسلمان را زير پا له ميكنند. خوب، نتيجه اين نفرت چه ميشود؟ نتيجه اش اين ميشود كه امريكا با همه ى لشگركشى سنگين و پُرهياهويش در عراق، پا در گِل ميماند و شكست ميخورد. امروز ديگر ما نيستيم كه ميگوئيم امريكا در عراق شكست خورد؛ قضاوت همه است؛ قضاوت خود امريكائى ها و نخبگان سياسى امريكا هم همين است. خوب، چرا شكست ميخورد؟ چون منفور مردم است؛ چون مردم از او بدشان مى آيد. نفرت مردم از امريكا موجب ميشود كه با او همكارى نكنند و هرجا هم ميتوانند، ضربه اى به او بزنند. امريكايى ها مى آيند صورت مسئله را عوض ميكنند و ميگويند ايران در عراق، در مقابل امريكاست. بله، ايران از شما متنفر است؛ در اين شكى نيست؛ دولت و ملت ايران از شما متنفرند؛ اين روشن است؛ اما قضيه ى عراق، قضيه ى ملت عراق است.
در فلسطين، تيرشان به سنگ ميخورد، ناكام ميمانند، نقشه هايشان خراب ميشود، طرفدارانشان مغلوب ميشوند، نيروى طرفدار حق فلسطينى غلبه و قدرت پيدا ميكند، اينها عصبانى ميشوند و ميگويند دست ايران اينجا در كار است! ايران آمد در غزه، اسرائيل را محاصره كرد! خوب بيچاره ها، چرا واقعيت را نديده ميگيريد؟! چرا به ملت فلسطين اهانت ميكنيد؟ ما اگر بتوانيم ضربه ى سياسى به امريكا و اسرائيل بزنيم، حتماً ميزنيم. اما قضيه غزه و فلسطين، قضيه ى مردم فلسطين است. فلسطينى ها از امريكا متنفرند؛ با اسرائيل از بن دندان و از اعماق دل دشمنند؛ حق هم دارند، خانه شان را تصرف كرده اند. اين حقيقت را انسان نبيند و بيخود به اين در و آن در بزند. در لبنان همين جور؛ در افغانستان يك جور ديگر؛ در پاكستان يك جور ديگر. ببينيد اين نفهميدن و به اين در و آن در زدن و به جفنگ گوئى افتادنِ مسئولان بلندپايه ى يك قدرت بزرگ سياسى و نظامى جهان و نشناختن موضوع، نشانه ى اين است كه در فهمشان و در جهتگيريشان دچار ادبارند؛ مغلوب حقيقى اند؛ چون غير از عرصه ى جنگ سياسى و جنگ نظامى، يك عرصه ى ديگرى وجود دارد در جنگ، به نام عرصه ى اعتقادى و ايمانى و عرصه ى باورها. آنها در باورهاى خودشان مغلوبند. طرف مقابلشان حق دارد، حقيقت را مى بيند، باورهاى روشنى دارد؛ اما آنها اين باورهاى روشن را ندارند و ناگزيرند عرصه ها را مخلوط كنند؛ موضوعات را به هم وصل كنند.
شجاعت در قبال مسائل جهانى، مثل مسائل داخلى يك اصل است. بحمداللَّه آدم مى بيند كه اين معنا وجود دارد. البته تأكيد ميكنم و تكرار ميكنم اين شجاعت به معناى گز نكرده پاره كردن نيست و نبايد باشد؛ بفهميم چه كار ميكنيم، ملتفت باشيم چه اقدامى داريم انجام ميدهيم؛ محاسبه ى لازم را بكنيم و بعد قدم را محكم برداريم؛ فتوكّل على اللَّه. خداى متعال هم كمك كرده تا امروز، بعد از اين هم هميشه كمك خواهد كرد.
يك مسئله ى ديگرى كه به نظر من در خور توجه است و خوب است و قضاوت من در اين مورد در معرض نظر دوستان قرار بگيرد، اين مسئله ى سفرهاى استانى است. سفرهاى استانى بسيار كار خوب و برجسته و لازمى بود و من واقعاً تعجب ميكنم كه بعضيها چطور كارى را كه اين جور واضح است كه خوب است، انكار ميكنند و زير سئوال ميبرند. اين براى وزرا، براى رئيس جمهور، براى عوامل اجرائى و دولت خيلى زحمت دارد و كار بسيار طاقت فرسائى است؛ لكن آنچه كه محصول اين كار ميشود، عبارت است از روشن شدن فاصله ى بين نگاهِ از دور به حقايق يك كشور و نگاهِ از نزديك؛ اين، خيلى فرق ميكند. بنده سالها كار اجرائى كرده ام و آشنا هستم. دو جور انسان قضايا را مى بيند: گزارشهاى خوبى كه براى انسان مى آيد؛ گزارشهاى كامل به حسب ظاهر كه هيچ ايرادى هم ندارد و درست هم هست - گزارشها را انسان ميخواند و مباحثه هم ميكند - لكن آنچه كه محصول اين گزارشهاست، با آنچه كه محصول نگاهِ از نزديك است، فاصله ى بسيار زيادى دارد. ديدن واقعيت، رفتن به مناطقى كه اميد اين را نداشتند كه مسئولان بلندپايه حتّى به ياد آنها بيفتند، كار خيلى بزرگى است و اين كار خيلى كار باارزشى است. بعضى از شهرهائى كه مسئولان كشور - رئيس جمهور و وزرا - به آنجا رفتند، هرگز در طول اين مدتها شايد يك مديركل را هم نديده بودند كه برود و از آنها احوالى بپرسد؛ سئوالى بكند؛ اما ناگهان مى بينند رئيس جمهور جلوى آنهاست! اين، خيلى كار مهمى است. مبادا اين كار مهم را خراب كنيد. آنچه انجام گرفت، شروع يك حركت مبارك بود؛ اما بايد اين حركت تا نهايت خط برود، تا آن بركات به طور كامل حاصل بشود. از اينجا به بعد دست مسئولان اجرائى است. اولاً مصوبات اين سفرها موبه مو اجرا بشود؛ هيچ كوتاهى نشود؛ اما اگر در جائى قابل اجرا نيست - ممكن است گاهى بررسى اى براى اقدام به فلان كار در فلان استان يا فلان شهرستان انجام گرفته است، ولى محاسبه ى كارشناسى اش كامل نبوده و بنا نيست انجام بشود - اين را صريح به مردم بگوئيد. بگوئيد ما تصميم گرفته بوديم اين كار را انجام بدهيم، اما حالا مى بينيم به اين دلائل نميشود آن را انجام داد. نگذاريد كارها بماند؛ نگذاريد اميد مردم نسبت به صداقت و پشتكار و توانائى دولت متزلزل بشود.
استاندارها، فرماندارها، مديران بخشهاى گوناگون، مديران كل و مسئولان ادارات - كه خيلى از آنها در اينجا حضور داريد - يكايك كارها را دنبال كنيد. البته من اطلاع پيدا كرده ام كه ايشان شروع كرده اند در يك فرصت زمانى اينها را تعقيب كردن؛ خيلى خوب، بسيار كار خوبى است و بايد اين كار انجام بگيرد. البته اين سفرها، بركات جنبىِ فراوان ديگرى هم داشته است.
نكته ى ديگر اين است كه خود مسئولان بخشها و استانها هم از اين كارها بكنند؛ آنها هم بروند. استاندارها با شهرستانها و با مسئولان بخشهاى مختلف و با مردم ارتباط و تماسشان را حفظ كنند و ادامه بدهند.
يك نكته ى ديگرى كه لازم است عرض بكنم، اين است كه مسئولان گوناگون دولتى، بخصوص مسئولان سطوح بالا، وقت خودشان را به بگومگوهاى متداول عرصه هاى سياسى و جناحى تلف نكنند، كه اين يكى از آفتهاست. نه اينكه توضيح ندهند؛ چرا، ما اين را تأكيد داريم كه هر شبهه اى ايجاد ميشود، مسئولان دولتى آن شبهه را برطرف كنند و توضيح دهند؛ توجيه و تبيين كنند؛ لكن در دام بگو مگوهاى سياسى و تحركات گوناگون جناحى نيفتند. اين، اينها را از كار باز ميدارد؛ پرهيز از اين، به نظر ما بسيار لازم است.
نكته ى ديگر هم اين است كه مسئله ى نيازهاى مادى مردم با نيازهاى معنوى مردم، بايد با هم ديده شود؛ يعنى دولت اسلامى فقط به شكم و مسكن و آسايش و آرامش ظاهرى زندگى مردم اكتفا نميكند؛ به اخلاق آنها، به دين آنها، به صراط مستقيمى كه جوانهاى آنها بايد بروند، به آموزش و پرورش آنها، به رشد علمى آنها، به رشد دينى و تقوائى آنها هم اهميت ميدهد. اين جور نيست كه ما بگوئيم آن ديگر كار دولت نيست؛ نه، دولت بايد بسترهاى لازم را براى سريان و جريان انديشه ى درست و اخلاق فاضله در كشور به وجود بياورد. اين خود در عين اينكه يك كار فرهنگى است، يك كار سياسى هم هست.
امروز يكى از سياستهاى رائج و متداول در دست و بال شبكه ى خطرناك صهيونيستى دنيا و عوامل دولتى شان در كشورهاى مختلف اين است كه جوانها را، بخصوص در كشورهاى اسلامى و بخصوص در كشورهائى كه ممكن است در مقابل آنها به عنوان يك رقيب علمى يا رقيب سياسى قد علم كنند و منافع آنها را به خطر بيندازند، از نگاه جدى به زندگى باز بدارند. آنها ميخواهند اين جوانها را ضايع كنند؛ آنها براى اين كار برنامه ريزى كرده اند. مقابله ى با اين برنامه ريزى علاوه بر اينكه يك وظيفه است، يك حركت شجاعانه ى سياسى است؛ لذا بخشهاى مربوط به امور دينى، وزارت ارشاد، كارهاى علمى، بخشهاى وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالى و آموزش پزشكى، جزو بخشهاى بسيار حساس در برنامه ريزيهاى كلان دولت محسوب ميشوند و وظائف بزرگى را بر دوش دارند. همين مسئله ى امنيت اخلاقى كه اين روزها نيروى انتظامى و وزارت كشور دنبالش هستند، بسيار مسئله ى مهمى است. بله، جنجال ميكنند - مثل همان قضيه ى بنزين و مثل خيلى از قضاياى ديگر - ولى به اين جنجالها نبايد توجه بكنند؛ بايد ببينند تكليف چيست، آن را انجام بدهند.
مبارزه ى با فساد اقتصادى از جمله ى همين كارهاست. در داخل تشكيلات دولتى، اهميت مبارزه ى با فساد اقتصادى بيشتر است از عين همين كار در دستگاه قضائى. دستگاه قضائى مجازات مفسد را بر عهده دارد، دستگاه اجرائى جلوگيرى از بروز فساد را بر عهده دارد؛ اين مهمتر است؛ اين پيشگيرى است. در پيچ و خم دالانهاى گوناگون اجرائى است - چه در مرحله ى برنامه ريزى، چه در مرحله ى اجرا - كه فساد جان ميگيرد؛ اين ميكربهاى فساد به وجود مى آيند و رشد ميكنند و تكثير ميشوند؛ جلوى اينها را بايد گرفت. البته مبارزه ى با فساد به صلاح احتياج دارد؛ اول خودمان بايد صالح باشيم؛ اهل فساد نباشيم تا بتوانيم با فساد حقيقتاً مبارزه كنيم. اگر در ما نقطه ى ضعفى از باب فسادپذيرى وجود داشته باشد، آن وقت ديگر خاطرجمع نخواهيم بود از اينكه در ميدان قدم بگذاريم. لذا مواظب خودمان باشيم.
برادران و خواهران عزيز! مواظب خودتان باشيد. آدمهاى فاسدى كه اسمهايشان را شنيده ايد يا توصيفشان را مى شنويد، اينها از اول كه فاسد نبودند؛ يك وقت يك لقمه ى چرب و نرمى، دهن شيرين كنى - دانسته يا ندانسته - كسى توى دهن اينها گذاشته، به كامشان شيرين آمده، بعد لقمه ى بعدى و لقمه ى بعدى را خودشان برداشته اند و شده اند فاسد. خيلى مراقب باشيد. اين چندسالى كه مشغول خدمتيد - حالا هر چه هست؛ ده سال است، پانزده سال است، چهار سال است، پنج سال است - خيلى از خودتان مراقبت كنيد. تقوا يعنى همين؛ يعنى همين مراقبت.
و نكته ى ديگرى هم كه عرض بكنيم اين است كه در همه ى برنامه ريزيها، سند چشم انداز در نظر باشد و اين را در همه ى سطوح ملاحظه كنند. ثبات در برنامه ريزى، شرط موفقيت است. اگر ثبات در برنامه ريزى و استمرار در جهت درست نباشد - كه البته اين حركت در طول راه تصحيح هم خواهد شد، لكن جهتگيرى يكى است و استمرار دارد - سازندگى و پيشرفت كشور به نتيجه نخواهد رسيد. بيست سال را در نظر بگيريد. هر سال ما يك برنامه داريم - برنامه ى يك ساله كه با بودجه به مجلس داده ميشود - كه اگر بنا باشد جهتگيرى منظم نباشد، امكان دارد تناقض در اين برنامه ها، اصلاً كارهائى را هم كه انجام ميگيرد، خنثى كند. ما برنامه هاى پنج ساله درست كرده ايم - در همه ى دنيا معمول است - اما اگر برنامه ى پنج ساله ى امروز در جهت مقابل برنامه ى پنج ساله ى ديروز يا در جهت مقابل برنامه ى پنج ساله ى فردا باشد، اين كارها همديگر را از بين خواهد برد و اصلاح هرگز صورت نخواهد گرفت؛ چون فعاليتها همديگر را خنثى ميكنند و نتيجه، ضايع شدن سرمايه هاى ملى است. ما براى اينكه اين اتفاق نيفتد، برنامه ى بلندمدت كلىِ عام را به عنوان سند چشم انداز تهيه كرديم. اين، برنامه ى كلىِ بيست ساله است. برنامه ها زير اين سقف بايد شكل بگيرند؛ برنامه هاى پنج ساله در اين جهت بايد حركت كنند. هر دولتى سر كار مى آيد، اين جهت را حفظ كند؛ آن وقت برنامه ها ميشوند مكمل هم. البته دولتها همه يك جور نيستند؛ بعضيها كند كار ميكنند، بعضيها تند كار ميكنند، بعضيها همه ى نيرويشان را به صحنه مى آورند، بعضيها آن جور نيستند، بعضى ممكن است اشتباهات بكنند، بعضى نكنند؛ اينها همه اش قابل اصلاح است؛ ولى جهتگيرى بايد يكى باشد. بنابراين در همه ى برنامه ريزيها اين را هم ملاحظه كنيد.
خوشبختانه كشور در حال پيشرفت است. اين را هم دوستان ما ميدانند، هم دشمنان ما ميدانند. بحمداللَّه ما در همه ى زمينه ها در حال پيشرفتيم؛ هم در زمينه ى سازندگى در داخل كشور، هم در زمينه ى ترميم روحيه ها. انگيزه مندى و تحرك و علاقه ى در جوانها، چيز خيلى محسوسى است. جوانهاى ما حقاً و انصافاً در ميدانند و داراى انگيزه اند و آماده ى كارند؛ تشنه ى كارند. ما بايد نيروهاى آماده و بااستعداد را بشناسيم، اينها را پيدا كنيم و كار مناسبشان را به آنها بدهيم. اگر ما درست مديريت كنيم، كشور خيلى ظرفيت و استعداد پيشرفت دارد. هر جائى كه خوب كار شد، دقيق كار شد، با رعايت اولويت كار شد، با شجاعت كار شد، انسان مى بيند كار همين جور پيش رفت و رشد پيدا كرد. در زمينه ى سياست خارجى هم همين جور است. هم در مسئله ى انرژى هسته اى، هم در بقيه ى مسائل، ما آنچه را كه حق است، آنچه را كه درست است، آنچه را كه مطابق با فهم و مورد تأييد انسانهاى منصف سراسر دنياست، ميگوئيم؛ آن را ما ميخواهيم و همان را هم با شجاعت دنبال ميكنيم. جنجالها هم اثرى نخواهد گذاشت؛ از هيچ طرف اثرى نميگذارد؛ نه ما را تند ميكند، نه ما را كند ميكند. ما همانى كه پيش خودمان و خدا صحيح است و حجت داريم، انجام ميدهيم. آنى كه احساس ميكنيم تكليف ماست، او را انجام ميدهيم. ملت ايران نشان دادند كه با استقامتند، با قدرتند، وفادارند، در صحنه اند، صادقند. ما اگر درست حركت كنيم، ملت با ما همراه هستند.
از خداوند متعال توفيق ميخواهيم ما را هدايت كند؛ دست ما را بگيرد؛ به همه ى شما برادران و خواهران عزيز توفيق عنايت كند؛ رئيس جمهور محترم، اعضاى هيئت دولت و مسئولان بلندپايه ى دستگاههاى گوناگون اجرائى را ان شاءاللَّه مشمول تفضلات و هدايتهاى خود بكند و يكايك كارگزاران اجرائى دولت را - برادران و خواهران و مسئولان بخشهاى مختلف - مشمول دستگيرى و توفيق و لطف خود قرار بدهد و ان شاءاللَّه دعاى حضرت بقيةاللَّه (ارواحنافداه) شامل حال همه ى شما باشد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته