بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين المكرّمين سيّما بقية اللَّه فى الارضين.
قال اللَّه الحكيم فى كتابه: «ألم تر كيف ضرب اللَّه مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء. تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها و يضرب اللَّه الامثال للنّاس لعلّهم يتذكّرون.»
مجلس باعظمتى است. و از اين باعظمت تر، ميليونها دلى است كه در سراسر كشور، بلكه در اكناف عالم در اين روزها به ياد امام بزرگوار ما ميتپد. و اين همه، حاكى از عظمت آن شخصيتى است كه به توفيق الهى، توانست به يك ملت عظمت ببخشد، بلكه توانست به امت اسلامى عظمت بدهد.
خداوند متعال كلمه ى طيبه را به درخت پاكيزه و بارور تشبيه كرده است؛ ريشه ها در زمين استوار و شاخ و برگ آن در فضا پراكنده است و به تناسب موقعيت و انتظار، ميوه ى خود را به مشتاقان ميدهد: «تؤتى أكلها كلّ حين باذن ربّها». كلمه ى طيبه، هر آن فكرى است كه در دل يك انسان بزرگ و الهى برويد و منشأ بركات براى مردم بشود؛ هر آن عملى است كه از جوارح يك انسان صالح سر بزند و براى هدايت بشر و رشد عالم انسانيت داراى بركات باشد. همچنين كلمه ى طيبه، آن انسانى است كه اين انديشه ى نيكو يا اين عمل صالح در وجود او متحقق شده است و در او بروز و نمود پيدا ميكند. بعد از اين آيه، خداوند متعال ميفرمايد: «يثبّت اللَّه الّذين امنوا بالقول الثّابت فى الحيوة الدّنيا و فى الاخرة». آن قول ثابت موجب ميشود كه قائل به آن قول هم، ثبات و دوام پيدا كند. كلمه ى طيبه، هم قول است، هم آن قائل است؛ هم فكر است، هم آن چيزى است كه زائيده ى از آن فكر است؛ هم آن شخصيت انسانىِ برگزيده اى است كه اين فكر و عمل به او قائم است.
اين جور است كه شما مى بينيد امام بزرگوار ما هر روز گوئى زنده تر ميشود؛ در فضاى جامعه ى ما و در فضاى بين الملل اسلامى، روزبه روز امام بزرگوار برجسته تر و فكر او و راه او فهميده تر و ملموستر ميشود. آن چيزى كه اين دوام را، اين استمرار وجود را، اين بركات را پديد آورده است، چيست؟ آن، ايمان مخلصانه و عمل صادقانه است.
امام بزرگوار ما مصداق اين آيه ى شريفه بود كه «انّ الّذين امنوا و عملوا الصّالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّا»؛ هدف او، هدف الهى؛ رفتار او، رفتار ايمانى؛ و عمل او، عمل صالح. اين است كه در فضاى ذهنيت جامعه ى اسلامى، براى چنين موجودى ميماند و ميرائى ندارد؛ مثل سلسله ى انبياء الهى و اولياء الهى كه جسمشان از مردم غايب شد، اما حقيقتشان و هويتشان زنده است.
رهبران مادى را با انواع حيله ها ميخواهند در دلها زنده نگه دارند، نميشود. جسد لنين - رهبر شوروى - را موميائى كردند تا بماند و جلوِ چشم باشد، اما نماند. آن موميائى - يك جسم بى ارزش - آن فكر و آن اصول و آن ياد، همه محكوم به زوال شد؛ هم در جامعه ى خود او، هم در سطح جهان.
تفاوت رهبرى و زعامت معنوى و روحى اين است. علت هم همان اتصال با منبع اصلى قدرت، ارتباط با خدا، همه چيز را از او دانستن و همه كار را براى او كردن، است. اين راز اقتدار و ماندگارى و نفوذ مردان خداست. امام با اين ديد و با اين مبنا، همچنان زنده خواهد ماند. دشمنان او، مخالفان او، معارضان دينى و سياسى او، رفتند و خواهند رفت؛ اما امام بزرگوار با فكرش، با هويتش و با وجود حقيقى اش در جامعه ى اسلامى و در جامعه ى بزرگ بشرى ادامه پيدا خواهد كرد و روز به روز برجسته تر و قويتر و محسوستر خواهد شد. راز قدرت معنوىِ امام بزرگوار ما اين است.
سرّ اين نفوذ عجيب كه اين مرد بزرگ در دل توده هاى عظيم مسلمان در كشورهاى مختلف راه يافت و راز اين نفوذ عظيم، اين است: از خود عبور كردن، براى خود تلاش نكردن، خدا را ديدن و از خدا الهام گرفتن و براى خدا مجاهدت به تمام معنا انجام دادن. اين راز عظمت امام بزرگوار و رهبرى روحانى است. پيامبران هم راز نفوذشان، راز ماندگارى شان همين بود؛ والّا ظواهر و بند و بست سياسى و شعارهاى دهان پركن و مورد علاقه ى توده هاى مردم را همه بلدند بدهند؛ ديگران هم اين كارها را ميكنند. اين نيست آن چيزى كه يك زعيم معنوى و روحانى را در دلها نافذ ميكند؛ بر دلها حاكم ميكند. و حكومت او از نوع حكومت معنوى و صورى نيست؛ از نوع حكومت انبياء است؛ از نوع حكومت جباران و جائران هرگز نيست. لذا شما در زندگى امام كه نگاه ميكنيد، اين ارتباط با خدا و اتصال با خدا در او يك سكينه و آرامشى به وجود مى آورد. آنجائى كه ديگران وحشتزده ميشدند، او آرام بود! آنجائى كه ديگران به تزلزل مى افتادند، او قاطع و مصمم بود. در وصيتنامه ى خود هم خطاب به مردم ايران، بلكه ملتهاى مسلمان ميگويد با دلى آرام و قلبى مطمئن از مردم خداحافظى ميكند و به جوار رحمت الهى ميرود. دمِ مرگ هم با دل آرام اين جهان را ترك ميكند.
بعضى ها به ذهنشان مى آمد كه چطور امام با اين دقت و اهتمامى كه در احكام دين و نسبت به جان و مال داشت و اين همه ما در انقلاب و در جنگ شهيد داديم، دچار دغدغه نبود و با دل آرامى ميتوانست دنيا را ترك كند و به ملاقات پروردگار برود؛ ميگفتند جواب اين خونها را كه خواهد داد. جواب امام به اين وسوسه ها اين است كه جواب اين خونها را همان كسى خواهد داد كه جواب خونهاى صفين و نهروان را داد. جواب اين سختيها را همان كسى خواهد داد كه جواب سختيها و رنجها و محنتهاى اميرالمؤمنين را در دوران زندگى خواهد داد. انقلاب براى نجات يك ملت داراى هزينه است؛ جنگ هشت ساله براى دفاع از استقلال يك ملت داراى هزينه است؛ ايستادگى در مقابل زورگويان عالَم براى اثبات حقانيت و حقوق خود داراى هزينه است. امام اين هزينه را پرداخت. هزينه اى كه امام پرداخت، اعتماد عمومى مردم بود. اين اعتماد عمومى را در اين راه امام به كار انداخت و هزينه كرد، امّا خداى متعال اين هزينه را جبران كرد. آنچه را كه امام هزينه كرده بود، چند برابر به او برگرداند.
در تشييع جنازه ى اين مرد بزرگ، جمعيتى كه حضور پيدا كردند، از جمعيت مردم در روز استقبال او بيشتر بود. اين معناش همين است كه «من كان للَّه كان اللَّه له». دلهاى مردم به او متوجه بود. او اين سرمايه را براى خود نخواست؛ اين سرمايه از نظر او مِلك پروردگار بود؛ بايد در راه خدا مصرف ميكرد و كرد؛ و خدا هم اين سرمايه را به صورت مضاعف به او برگرداند. راه خدا اين جورى است؛ راه خدا مجاهدت دارد، هزينه دارد و هزينه ى آن را بايد پرداخت.
يك ملت اگر اهل خدا هم نباشد، دين و قيامت را هم قبول نداشته باشد و بخواهد به عزت برسد، بايد هزينه كند؛ بخواهد به استقلال برسد، بايد هزينه ى آن را بپردازد؛ بخواهد حق خود را در مقابل زورگويان عالَم حفظ كند، بايد متحمل هزينه ى آن بشود. نميشود گوشه اى نشست و توقع و آرزوى پيشرفت و توسعه و عزت و آقايى كرد، اما در ميدان عمل هيچ كوشش و تلاشى نشان نداد؛ اين شدنى نيست. بعضى ها همين قدر اين را بلدند كه گِله كنند، كمبودها را مطرح كنند، شِكوه كنند؛ اما سهم خود را در راه پيشرفتى كه بايد پرداخت، چگونه ميپردازند؟ از اين ديگر حرفى نميزنند. آنوقتى كه وقت تلاش و سعى است، تماشاچى اند؛ آنوقتى كه وقت داورى است، بى رحمانه و غيرمنصفانه داورى ميكنند؛ اين نميشود. يك ملت، يك جمعيت، يك فرد، براى اينكه بتواند به آرزوهاى بلند خود دست پيدا كند، بايد تلاش كند. ملت ما اين تلاش را كرد و توانست انقلاب را پيروز كند. اين تلاش را كرد و توانست در جنگ تحميلى هشت ساله، سربلند از آب در بيايد.
همه ى قدرتها دست به دست هم دادند، رژيم بعثى عراق را جلو انداختند براى اينكه انقلاب را نابود كنند؛ جمهورى اسلامى را از بين ببرند؛ اما ملت ايستاد. اين ايستادگى نتيجه اش اين شد كه دنيا اين تجربه را پيدا كرد كه ايرانى، آنجائى كه پاى دفاع از حق و دفاع از حقيقت و دفاع از حقوق خود او در ميان باشد، هرگز از ميدان خطر عقب نمى نشيند. و تنها و تنها راه دستيابى يك ملت به حقوق خود، همين ايستادگى آگاهانه و از سر بصيرت است. آگاه باشند، حقِ خود را بشناسند، بر آن پافشارى كنند. نميشود حق را از ديگران التماس كرد و گرفت.
امام ابرقدرتها را خوب شناخته بود؛ با قدرتهاى سلطه گر و تجاوزگر نميشود با التماس حرف زد. تا وقتى شما التماس كنيد، عقب نشينى كنيد، نرمش بخرج بدهيد، طبيعت سلطه طلب اين است كه مُشتهاى خود را گره تر ميكند، تهديد خود را جديتر ميكند، چهره ى خود را خشمگين تر ميكند و جلوتر مى آيد. حق را با ايستادگى بايد گرفت. ملت ايران به حقِ استدلال خود دست يافت، عزت خود را تأمين كرد، مرزهاى خود را امن كرد، يك حكومت باثبات در كشور به بركت همين ايستادگى، به بركت همين مجاهدت به وجود آورد؛ احساس قدرت كرد.
عزيزان من! ملت بزرگ ايران! جوانان عزيز! خودتان را جدى بگيريد. خودتان را باور كنيد. توانستيد و خواهيد توانست. آن چيزى كه قدرتهاى سلطه طلب بخواهند به يك ملت اعطا بكنند، ارزشِ گرفتن ندارد. حق دستيابى به انرژى هسته اى را ملت ايران التماس كند تا قدرتمندان زورگوى دنيا و عزيزان بى جهت دنيا بپذيرند كه او داراى حق هسته اى است! نه؛ اين، رويه ى يك ملت آزاد و مستقل نيست. همه ى حقوق ديگر هم از اين قبيل است.
مطلب ديگر اين است كه امام بزرگوار ما توانست يك هويت جديدى را در دنياى پرآشوب سياست، در اين منطقه به وجود بياورد و آن، هويتِ جمهورى اسلامى و ملت زنده ى ايران است كه توانستند اين جمهورى را ايجاد كنند و از آن پاسدارى كنند. اين، يك هويت اسلامى و يك هويت ملى است و اين هويت، مخصوص ملت ايران هم نيست. هويت اسلامى، متعلق به همه ى امتهاى اسلام است. امامِ بزرگوار ما با همت ملت ايران توانست اين هويت را ايجاد كند و آن را زنده كند.
سالهاى متمادى، سيطره ى غرب بر اين منطقه مستحكم شده بود. بعد از جنگ بين الملل دوم، تقريباً كارِ تسلط بر منطقه ى خاورميانه تمام شده بود. از سالها قبل، استعمار شروع كرده بود و در اين دوره، كار را تمام شده ميديد. عراق يك جور زير سلطه، ايران جور ديگر، كشورهاى عربى - اردن و سوريه و لبنان و مصر و كشورهاى ديگر - هر كدام به نحوى زير سلطه ى سنگين استعمارگران و سلطه گران غربى و اروپائى و سپس امريكائى بودند. براى محكم كردن كار، رژيم غاصب اسرائيل را هم در اين منطقه ى حساس به وجود آوردند تا مطمئن باشند كه غرب به وسيله ى صهيونيستها، در اين منطقه ى حساس، وجودِ محسوس و نظامى و سياسى و فعالى دارد و همه چيز را كنترل كند.
در سالهاى آخر نيمه ى اول و اوائلِ نيمه ى دوم آن قرن، تحركات آزادى خواهانه در كشورهائى به وجود آمد، اما غربيها بسرعت توانستند آنها را كنترل كنند و زير پنجه ى خودشان بگيرند. عراق را يك جور، بعضى كشورهاى ديگر عربى را جور ديگر، مصر را به نحوى ديگر؛ نميگذاشتند به هيچ وجه كنترل اين منطقه ى حساس و سرشار از منابع حياتى از دست آنها خارج شود. در چنين شرائطى، ناگهان انقلاب اسلامى آنها را غافلگير كرد. باور نميكردند نهضت روحانيت و رهبرى امام به يك چنين حركت عظيم مردمى تبديل شود. ملت ايران يكپارچه وارد ميدان شد. همت ملت ايران و رهبرى بى نظير امام بزرگوار ما اين حادثه ى معجزه گون را آفريد.
در دنياى سياست، هيچكس باور نميكرد كه در اين منطقه - آن هم در ايران كه امريكائيها نفوذ صد در صد بر دولتمردان و دربار آن داشتند - ناگهان نظامى سر بلند كند كه بر قاعده ى دين، بر مبناى دين، بنا شده و پرچم اسلام و لا اله الّا اللَّه و محمد رسول اللَّه را در دست گرفته است. آن روز همه ى كسانى كه به سياست، با چشم عميق نگاه ميكردند، فهميدند كه مسير منطقه عوض شد. البته سلطه گران خيلى تلاش كردند كه اين شعله را خاموش كنند؛ اين حركت را از بين ببرند؛ اين نوزاد را رشد نكرده، لگدمال كنند؛ اما افرادِ بابصيرت ميديدند و ميفهميدند كه دست قدرت الهى دارد خود را نشان ميدهد. روز به روز اين نهال بارور، بالنده تر و ريشه دارتر شد. اين نهالِ جمهورى اسلامى است؛ اين همان كلمه ى طيبه است؛ «أصلها ثابت و فرعها فى السّماء».
امروز نظام جمهورى اسلامى در همه ى اين منطقه، باثبات ترين نظام است. ملت ايران امروز در اين منطقه پرشورترين و مصمم ترين و پاىِ كارترين ملتهاى اين منطقه است. و نظام جمهورى اسلامى در اين مدت توانسته است با قدمهاى بسيار بلندى در همه ى زمينه ها به پيش برود. در ميدان سياست، ادبيات سياسى دنيا را با عناصر مهمى تغيير داد؛ در ميدان علم، ركود مطلق حاكم بر اين منطقه و اين كشور را بر هم زد. جوانان ما به خود اميدوار شدند؛ خود را باور كردند. حركت عمومى ملت و دولت به سمت آرمانها، حركتى شتابنده است. دولتها و دولتمردانِ گوناگون در جهت حركت انقلاب اسلامى، در تمام طول اين مدت، پيش رفتند و كارهاى بزرگى انجام گرفت و در دنياى اسلام روز به روز چهره ى جمهورى اسلامى درخشانتر و آبروى ملت ايران بيشتر شد.
امروز در هر نقطه ى از دنياى اسلام و ميان امت اسلامى، در ميان جوانان، در ميان دانشگاهيان، در ميان توده هاى مردم كه شما برويد و نظرخواهى كنيد، نظام جمهورى اسلامى، امام بزرگوار و ملت، در اين نظام مورد قبول و تصديق و حمايت و محبت اكثريت آنها هستند. ملت، در صحنه؛ نظام، در حال پيشرفت؛ كشور، در حال تحرك به سمت آرمانها؛ و دلهاى جوان، سرشار و لبالب از اميد. اما ما بايد بدانيم و توجه كنيم كه تداوم اين حركتِ مبارك، بسته به اين است كه خطوط اصلىِ اين حركت را هرگز از ياد نبريم؛ كما اينكه تا امروز قاطبه ى ملت ايران و بخش عظيمى از نخبگان اين كشور، آن را از ياد نبرده اند و آن را دنبال كرده اند.
اگر در بين خطوط اصلى چند نقطه ى اصليتر را بخواهيم نشانه كنيم و مطرح كنيم، يكى اسلامى بودن است؛ يكى مردمى بودن است؛ يكى نو بودن و ابتكارى بودن است.
اسلامى بودن داراى خصوصيات گوناگونى است. ابعاد مختلفى از همين مطلب، از همين عنوان اسلامى بودن فهميده ميشود كه بايد به آنها توجه داشت. ما ميگوئيم نظام ما، اسلامى است؛ يعنى متعلق به اسلام است؛ مورد توجه و قبول همه ى مسلمانان است؛ مخصوص يك فرقه ى از مسلمانان نيست. درست است كه اين نظام از دلِ معارف شيعى جوشيد و به وسيله ى يك مرجع تقليد شيعه، رهبرى و هدايت شد، اما نظام جمهورى اسلامى هرگز شناسنامه ى تك مذهبى براى خود فراهم نكرده است. به همين دليل هم هست كه در سرتاسر دنياى اسلام، جوانان از مذاهب مختلف اسلامى، طرفدار و علاقه مند به اين نظام بوده اند و نام امام را گرامى و مقدس داشته اند. در تمام اين بيست و هشت سال و تا امروز، در كشورهاى عربى، در بسيارى از كشورهاى اسلامىِ غير عربى در شرق و غرب دنياى اسلام، جوانان، دلباخته ى نام امام بزرگوار ما و شيفته ى جمهورى اسلامى اند.
امروز جوانان سنىِ فلسطين مانند جوانان شيعه ى مخلص لبنان، چشم به نظام جمهورى اسلامى دوخته اند. اميد را از نگاه به جمهورى اسلامى در دل خود انباشته ميكنند. استقامت جمهورى اسلامى، آنها را اميدوار ميكند. آنها از عزت جمهورى اسلامى احساس عزت ميكنند. در هر كشورى از كشورهاى اسلامى، هركدام از مسئولان عالى رتبه ى كشور ما به دانشگاهى رفتند، به ميان مردم رفتند، مردم آنها را مانند جان در آغوش گرفتند؛ به آنها عشق ميورزند. هر چه مواضع يك مسئول صريحتر و روشنتر نمايانگر مواضع جمهورى اسلامى باشد، محبت و ارادت دنياى اسلام به او بيشتر ميشود. بنابراين اسلام در كشور ما به معناى اسلام فرامذهب و هويت فرامذهبى است. اكثريت مردم كشور ما كه شيعه و امامى و مخلص اهل بيت (عليهم السّلام) هستند، در كنار اكثريت دنياى اسلام كه داراى مذاهب مختلف اهل تسنن اند، و در كنار برادران شيعه ى خودمان در عراق و در لبنان و در پاكستان و در بحرين و در ديگر نقاط، با يك نگاه به جمهورى اسلامى نگاه ميكنند و حاضرند در راه جمهورى اسلامى فداكارى كنند. ما در جنگ تحميلى افرادى از كشورهاى ديگر را سراغ داشتيم كه براى دفاع از مرزهاى جمهورى اسلامى، آماده ى فداكارى بودند. اسلامى بودن، يعنى وابسته ى به اسلام و مبتنى بر شرع مقدس اسلام.
يك بُعد ديگر اسلامى بودن اين است كه ما ارزشهاى اخلاقى و نظامهاى سياسى و اجتماعى و قواعد كلىِ دين را از كتاب و سنت ميگيريم و به آن متعبديم. ما به تعبد به كتاب و سنت افتخار ميكنيم و معتقديم فهم درست كتاب و سنت، براى يك نگاه باز و روشن و براى يك جامعه ى اسلامى ميتواند صدها راه براى مسائل گوناگون زندگى باز كند. بعضى خيال ميكنند تعبد به كتاب و سنت، محدود كننده ى انسان در تجربه هاى گوناگون و پى درپى و نوبه نو در زندگى جهانى است. اين ناشى از درست نشناحتن كتاب و سنت و نگاه عاميانه به كتاب و سنت كردن است. نگاه مجتهدانه به كتاب و سنت ميتواند راههاى گوناگونى را باز كند براى اينكه انسان بتواند جامعه، خود و نظامهاى گوناگون را اداره كند و راههاى بازى را در مقابل خود بيابد.
يك بُعد مهمِ اسلامى بودن اين است كه اجتهاد اسلامى، ميتواند به تمام نيازها پاسخگو باشد و پشتوانه ى علمى فقيهان و متكلمان و فيلسوفان اسلامى و دانشمندان علوم اسلامى، ميتواند راهها را باز كند.
خط اصلى دوم، مردمى بودن است. مردمى بودن در نظام جمهورى اسلامى، يك شاخه ى اصلى است؛ يعنى رأى مردم، هويت مردم، كرامت مردم، خواست مردم، از جمله ى عناصر اصلى در نظام جمهورى اسلامى و اين بناى مستحكم است. رأى مردم تعيين كننده است. نيازهاى مردم، هدف اساسىِ دولتمردان و نظام جمهورى اسلامى است. اين نيازها، هم نيازهاى مادى است و هم نيازهاى معنوى و اخلاقى و روحى.
در نظام جمهورى اسلامى همچنانيكه اقتصاد مردم اهميت دارد، امنيت مردم هم اهميت دارد؛ همچنانيكه امنيت جسم آنان داراى اهميت است، امنيت اخلاق آنان هم داراى اهميت است؛ همچنانيكه حفظ تشكيلات كشورى مهم است، حفظ نظام خانواده هم مهم است. جمهورى اسلامى در مقابل همه ى اين نيازهاى مردم، خود را موظف ميداند و مردم به معناى حقيقىِ كلمه، صاحب رأى و صاحب اختيارند؛ بر خلاف دمكراسى رائج در غرب؛ ليبرال دمكراسى شكست خورده ى رسوا شده ى غربى. دمكراسى غربى در حقيقت انتخاب مردم نيست، انتخاب زرسالاران است؛ حتى انتخاب بدنه ى احزاب هم نيست، انتخاب سران و رهبران احزاب است. آنها هستند كه حكومتها را مى آورند و ميبرند؛ آنها هستند كه تصميمهاى بزرگ را ميسازند. مردم در اكثر تصميمهاى بزرگ، بركنار از تصميم گيرى و تصميم سازى اند؛ كسى هم به آنها اعتنا نمى كند. آنقدر هم آنها را گرفتار مشغله و كار ميكنند كه نميتوانند و فرصت آن را پيدا نميكنند كه آنچه را كه ميخواهند، به زبان بياورند.
ساخت استبدادى و ديكتاتورى به شكل بسيار مدرن و پيشرفته، امروز در بسيارى از كشورهاى غربى و در رأس آنها در امريكا مستقر و حاكم است. آنجا مردم به معناى انسانهاى صاحب اختيار و صاحب اراده، نقشى در بر سركارآوردن حكومتها ندارند؛ پول است و زورِ صاحبان سرمايه و زرسالاران است كه همه چيز را تعيين ميكند و همه چيز را در مجراى دلخواه خود به حركت مى اندازد.
نظام جمهورى اسلامى، آن دمكراسى مبتنى بر مبانى غلط غربى را رد ميكند. مردم سالارى دينى به معناى كرامت حقيقى انسان و حركت عموم مردم در چهارچوب دين خدا و نه در چهارچوب سنتهاى جاهلى و خواسته هاى كمپانيهاى اقتصادى و اصول خودساخته ى نظاميان و جنگ سالاران است. در نظام جمهورى اسلامى، حركت برخلاف آنهاست؛ حركت در چهارچوب دين خداست و اراده ى مردم، تعيين كننده ى مطلق است.
امروز نظامهاى غربى و در رأس آنها امريكا، همين دمكراسىِ بد تجربه شده و بد امتحان پس داده را ميخواهند به زور به بعضى كشورها تحميل كنند. دولت فلسطين را كه از آراء مردم برخاسته، قبول نميكنند؛ براى دولت عراق كه از آراء مردم به معناى حقيقى كلمه، جوشيده و بر سر كار آمده، انواع مشكلات را درست ميكنند؛ از كودتاهاى نظامى و كودتاگران نظامى به شرطى كه زير فرمان آنها باشند، كمال حمايت را ميكنند، باز دم از مردم سالارى ميزنند!
مشخصه ى سوم نوآورى است. من با اصرار ميخواهم به نخبگان سياسى و فرهنگى خودمان اين توصيه را بكنم كه مبانى اسلام را آنچنانيكه از كتاب و سنت فهميده ميشود، بيان كنند و در مقابل نگاه پرسشگر مردم دنيا يا مردمى از داخل كشور خودمان قرار بدهند. اين بسيار بد است كه بعضى از ما احياناً به خاطر احساس حقارتى كه در مقابل غربيها ميكنند، سعى كنيم افكار اسلامى را آن جورى بيان كنيم كه با نظرات غربى تطبيق بكند؛ اين بسيار نامناسب و ناشايسته است. ما امروز معارفى داريم؛ ادبيات سياسىِ ما در دنياى امروز داراى جذابيت است. يك عده اى چون خودشان دلباخته ى به مفاهيم غربى هستند، افكار اسلامى، مبانى حكومتى و قواعد گوناگون اجتماعى در اسلام را جورى بيان ميكنند كه با مبانى غربى تطبيق كند؛ براى اينكه آنها خوششان بيايد!
ما بايد اين فكر را بكنيم كه اين نوآورى اسلامى را كه تاكنون بركات خودش را به اين روشنى نشان داده است - با اينكه ما در عمل نواقص زيادى داشته ايم - بتوانيم به دنيا تفهيم كنيم؛ به دنيا بشناسانيم. امروز مشتاقان معارف معنوى واقعى و راستين - معارف معنوى راستين، نه آنچه كه بعضى از مكاتب انحرافى به عنوان معنويت بيان ميكنند - در دنيا بيشمارند؛ زيادند. زندگى مادى، چرخ و پَر زندگى ماشينى، مردم بسيارى را به ستوه آورده است. مكتب اسلام ميتواند دريچه اى در مقابل آنها باز كند؛ عالَم نوى را به آنها نشان بدهد. ما نبايد در بيان حقايق اسلامى، نوآوريهاى اسلامى را با تطبيق با مبانى غلط ديگران از بين ببريم و اين جلوه را خراب كنيم. ما از ياد گرفتن از ديگران ننگ نداريم. هرچه را كه بلد نيستيم، از ديگران ياد ميگيريم. آن حرف خوبى كه ديگران بگويند، آن را از آنها ميپذيريم؛ اين دستور اسلام است؛ اما آنجائيكه ميخواهيم سخن اسلام را بيان كنيم، بايد سخن اسلامِ ناب را فراهم بكنيم.
من در يك جمله عرض بكنم: براداران و خواهران عزيز! اين هويت جديدى كه امام بزرگوار ما به وجود آورد، با ناباورى همه ى دنيا مواجه شد. آن روزى كه در مقابل جنگ تحميلى توانست دوام بياورد و پيروزى را به نام خود ثبت كند، يك بار ديگر دنيا را متعجب كرد؛ آن روزى كه توانست با پيشرفت علمى خود در مسئله ى هسته اى و مسائل ديگر علمى، توانائيهاى خود را اثبات كند، يك بار ديگر چشمهاى افراد صاحب نظر را متعجب و خيره ى به خود كرد. من عرض مى كنم راه طولانى اى در پيش داريد و در اين راه طولانى، موفقيتهاى بيشمارى در انتظار شماست. آنچه كه تا كنون ملت ايران از موفقيتها به دست آورده است، در مقابل آنچه كه به بركت ايستادگى و روشن بينى و آگاهى، در آينده ان شاءاللَّه به دست خواهد آورد، چيزى محسوب نميشود. آينده ى ملت ايران از گذشته ى او بمراتب بهتر خواهد بود.
امروز دستگاه امپراطورى خبرى و رسانه اى دشمن، سعى ميكند تصوير مخدوش و غلطى را از ملت ايران و جمهورى اسلامى منعكس كند؛ اما تصوير واقعى اين است: ملت ايران در برابر همه ى تهديدها و چالشهائى كه در اين بيست و هشت سال با آن مواجه بود، پيروز شد؛ ملت ايران در مقابل همه ى فشارهاى گوناگونى كه آوردند، توانست اصول خود و جهتگيريهاى خود را حفظ كند؛ ملت ايران بر اثر صبر و پايمردى خود توانست هم در بخش علمى و آنچه مربوط به پيشرفتهاى علم و فناورى است، هم در بخشهاى مديريت اجتماعى و سياسى كشور و هم در وجهه ى عزت بين المللى، رتبه ى خود را به رتبه هاى بسيار بالا برساند و بالاخره ملت ايران توانست براى ملتهاى مسلمان منطقه الگو بشود. ملتها از ايستادگى ملت ايران، احساس عظمت ميكنند؛ احساس عزت ميكنند؛ عزت ملت ايران را عزت خودشان ميدانند. اين، آن هويتى است كه انقلاب اسلامى با پايمردى اين مرد بزرگ و با همت ملت ايران به وجود آورده است.
ما وظائف سنگينى داريم كه بايد اين وظائف را انجام بدهيم. دولتمردان وظائف سنگينى دارند كه بايد انجام بدهند. ملت حق دارد اولين چيزى را كه از مسئولان انتظار دارد و توقع ميبرد، ملاحظه ى عدالت باشد. براى تأمين عدالت كه بسيار هم دشوار است، بايد همه كار كنند؛ همه تلاش كنند. من اول سال گفتم: مسئله ى اقتصادى يك مسئله ى مهم كشور است. مسئله ى جنگ روانى دشمن يك مسئله ى مهم ديگر است. مسئله ى پيشرفت علمى هم مسئله ى سومى است كه براى ملت ما بسيار مهم است.
ملت عزيز ما در زمينه ى اقتصادى و فعالان اقتصادى، آنچه ميتوانند بايد تلاش كنند. در بخش سرمايه گذارى، در بخش كارگرى، در بخش نوآوريهاى فنى و صنعتى، در بخش رشد كشاورزى، هركس هرچه ميتواند بايد تلاش كند.
در كار اتحاد ملى و مقابله ى با جنگ روانى دشمن، همه بايد هوشيار باشند. ملت ايران به فضل پروردگار اين توانائى را دارد كه از خطرات عبور كند؛ از آنچه كه دشمن آن را تهديد ميداند، عبور كند. دشمن چشم دوخته است به نقاط اختلاف در ميان ملت بزرگ ايران، براى برجسته كردن موارد اختلاف يا ايجاد كردن موارد اختلاف. اواخر امسال ما انتخابات داريم؛ دشمن تصور ميكند ميتواند با چالشهاى انتخاباتى، بين مردم ما جدايى و تفرقه بيندازد. ما به حول و قوه ى الهى همين انتخابات آينده ى مجلس را وسيله ى ديگرى براى رشد و عزت اين ملت قرار خواهيم داد.
پيوند برادرى ميان ملت لازم است، اما كافى نيست؛ پيوند برادرى علاوه ى بر درون ملت، بايد ميان امت اسلامى با كشورها و ملتهاى ديگر برقرار باشد. جنگ شيعه و سنى از جمله ى توطئه هاى بزرگ دشمنان است. يك گروه متعصبِ متحجرِ بى خبر از حقايق عالَم و بى خبر از معنويت را در مقابله ى با فِرق اسلامى به راه مى اندازند - در عراق يك جور، در لبنان يك جور، در مناطق ديگر يك جور - براى اينكه اختلاف ايجاد كنند.
برادران مسلمان چه در ايران، چه در عراق، چه در پاكستان، چه در لبنان، چه در فلسطين، چه در ديگر مناطق عالَم، از هر مذهبى كه هستند، اين را ميدانند كه نظر ما اين است و نظر علماى حقيقى اسلام اين است كه: «آلودن دست به خون برادر مسلمان، جزو گناهان غيرقابل بخشش است». كسانى دست خود را به خون برادران مسلمانشان مى آلايند به عنوان پيروى از اسلام؟! به نام پايبندى به اسلام؟! اين خروج از اسلام است. همه بدانند: برادرى ملت ايران با ملتهاى مسلمان ديگر، يك برادرى واقعى است؛ اختلاف مذهبى در جاى خود هست - شيعه، شيعه است؛ سنى، سنى است - در ميان اهل تسنن و در ميان شيعه، اختلافهاى فكرى و مذهبى باز هم وجود دارد؛ اما همه ى اينها زير پرچم لا اله الّا اللَّه و محمد رسول اللَّه بايد برادر باشند و در مقابله با دشمنان اسلام و دشمنان امت اسلامى بتوانند ايستادگى كنند.
پروردگارا! امام بزرگوار ما را با پيغمبران محشور كن؛ ما را قدردان ميراث گرانقدر معنوى او قرار بده؛ ما را قدردان شخصيت بى نظير او قرار بده. پروردگارا! ملت ايران را پيروز كن؛ ملت ايران را كامياب كن؛ ملت ايران را روز به روز عزيزتر بفرما. پروردگارا! امت بزرگ اسلامى را با همه ى نعمتها و كرامتهاى خود، سربلند بگردان. پروردگارا! امت بزرگ اسلامى را روز به روز متحدتر بفرما. پروردگارا! برادران علاقه مند به نظام جمهورى اسلامى و علاقه مند به امام راحل و محبوب دل اين ملت را در هر نقطه ى دنيا كه هستند، مشمول تفضلات خود قرار بده؛ قلب ولىّ عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضى بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين المكرّمين سيّما بقية اللَّه فى الارضين.
قال اللَّه الحكيم فى كتابه: «ألم تر كيف ضرب اللَّه مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء. تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها و يضرب اللَّه الامثال للنّاس لعلّهم يتذكّرون.»
مجلس باعظمتى است. و از اين باعظمت تر، ميليونها دلى است كه در سراسر كشور، بلكه در اكناف عالم در اين روزها به ياد امام بزرگوار ما ميتپد. و اين همه، حاكى از عظمت آن شخصيتى است كه به توفيق الهى، توانست به يك ملت عظمت ببخشد، بلكه توانست به امت اسلامى عظمت بدهد.
خداوند متعال كلمه ى طيبه را به درخت پاكيزه و بارور تشبيه كرده است؛ ريشه ها در زمين استوار و شاخ و برگ آن در فضا پراكنده است و به تناسب موقعيت و انتظار، ميوه ى خود را به مشتاقان ميدهد: «تؤتى أكلها كلّ حين باذن ربّها». كلمه ى طيبه، هر آن فكرى است كه در دل يك انسان بزرگ و الهى برويد و منشأ بركات براى مردم بشود؛ هر آن عملى است كه از جوارح يك انسان صالح سر بزند و براى هدايت بشر و رشد عالم انسانيت داراى بركات باشد. همچنين كلمه ى طيبه، آن انسانى است كه اين انديشه ى نيكو يا اين عمل صالح در وجود او متحقق شده است و در او بروز و نمود پيدا ميكند. بعد از اين آيه، خداوند متعال ميفرمايد: «يثبّت اللَّه الّذين امنوا بالقول الثّابت فى الحيوة الدّنيا و فى الاخرة». آن قول ثابت موجب ميشود كه قائل به آن قول هم، ثبات و دوام پيدا كند. كلمه ى طيبه، هم قول است، هم آن قائل است؛ هم فكر است، هم آن چيزى است كه زائيده ى از آن فكر است؛ هم آن شخصيت انسانىِ برگزيده اى است كه اين فكر و عمل به او قائم است.
اين جور است كه شما مى بينيد امام بزرگوار ما هر روز گوئى زنده تر ميشود؛ در فضاى جامعه ى ما و در فضاى بين الملل اسلامى، روزبه روز امام بزرگوار برجسته تر و فكر او و راه او فهميده تر و ملموستر ميشود. آن چيزى كه اين دوام را، اين استمرار وجود را، اين بركات را پديد آورده است، چيست؟ آن، ايمان مخلصانه و عمل صادقانه است.
امام بزرگوار ما مصداق اين آيه ى شريفه بود كه «انّ الّذين امنوا و عملوا الصّالحات سيجعل لهم الرّحمن ودّا»؛ هدف او، هدف الهى؛ رفتار او، رفتار ايمانى؛ و عمل او، عمل صالح. اين است كه در فضاى ذهنيت جامعه ى اسلامى، براى چنين موجودى ميماند و ميرائى ندارد؛ مثل سلسله ى انبياء الهى و اولياء الهى كه جسمشان از مردم غايب شد، اما حقيقتشان و هويتشان زنده است.
رهبران مادى را با انواع حيله ها ميخواهند در دلها زنده نگه دارند، نميشود. جسد لنين - رهبر شوروى - را موميائى كردند تا بماند و جلوِ چشم باشد، اما نماند. آن موميائى - يك جسم بى ارزش - آن فكر و آن اصول و آن ياد، همه محكوم به زوال شد؛ هم در جامعه ى خود او، هم در سطح جهان.
تفاوت رهبرى و زعامت معنوى و روحى اين است. علت هم همان اتصال با منبع اصلى قدرت، ارتباط با خدا، همه چيز را از او دانستن و همه كار را براى او كردن، است. اين راز اقتدار و ماندگارى و نفوذ مردان خداست. امام با اين ديد و با اين مبنا، همچنان زنده خواهد ماند. دشمنان او، مخالفان او، معارضان دينى و سياسى او، رفتند و خواهند رفت؛ اما امام بزرگوار با فكرش، با هويتش و با وجود حقيقى اش در جامعه ى اسلامى و در جامعه ى بزرگ بشرى ادامه پيدا خواهد كرد و روز به روز برجسته تر و قويتر و محسوستر خواهد شد. راز قدرت معنوىِ امام بزرگوار ما اين است.
سرّ اين نفوذ عجيب كه اين مرد بزرگ در دل توده هاى عظيم مسلمان در كشورهاى مختلف راه يافت و راز اين نفوذ عظيم، اين است: از خود عبور كردن، براى خود تلاش نكردن، خدا را ديدن و از خدا الهام گرفتن و براى خدا مجاهدت به تمام معنا انجام دادن. اين راز عظمت امام بزرگوار و رهبرى روحانى است. پيامبران هم راز نفوذشان، راز ماندگارى شان همين بود؛ والّا ظواهر و بند و بست سياسى و شعارهاى دهان پركن و مورد علاقه ى توده هاى مردم را همه بلدند بدهند؛ ديگران هم اين كارها را ميكنند. اين نيست آن چيزى كه يك زعيم معنوى و روحانى را در دلها نافذ ميكند؛ بر دلها حاكم ميكند. و حكومت او از نوع حكومت معنوى و صورى نيست؛ از نوع حكومت انبياء است؛ از نوع حكومت جباران و جائران هرگز نيست. لذا شما در زندگى امام كه نگاه ميكنيد، اين ارتباط با خدا و اتصال با خدا در او يك سكينه و آرامشى به وجود مى آورد. آنجائى كه ديگران وحشتزده ميشدند، او آرام بود! آنجائى كه ديگران به تزلزل مى افتادند، او قاطع و مصمم بود. در وصيتنامه ى خود هم خطاب به مردم ايران، بلكه ملتهاى مسلمان ميگويد با دلى آرام و قلبى مطمئن از مردم خداحافظى ميكند و به جوار رحمت الهى ميرود. دمِ مرگ هم با دل آرام اين جهان را ترك ميكند.
بعضى ها به ذهنشان مى آمد كه چطور امام با اين دقت و اهتمامى كه در احكام دين و نسبت به جان و مال داشت و اين همه ما در انقلاب و در جنگ شهيد داديم، دچار دغدغه نبود و با دل آرامى ميتوانست دنيا را ترك كند و به ملاقات پروردگار برود؛ ميگفتند جواب اين خونها را كه خواهد داد. جواب امام به اين وسوسه ها اين است كه جواب اين خونها را همان كسى خواهد داد كه جواب خونهاى صفين و نهروان را داد. جواب اين سختيها را همان كسى خواهد داد كه جواب سختيها و رنجها و محنتهاى اميرالمؤمنين را در دوران زندگى خواهد داد. انقلاب براى نجات يك ملت داراى هزينه است؛ جنگ هشت ساله براى دفاع از استقلال يك ملت داراى هزينه است؛ ايستادگى در مقابل زورگويان عالَم براى اثبات حقانيت و حقوق خود داراى هزينه است. امام اين هزينه را پرداخت. هزينه اى كه امام پرداخت، اعتماد عمومى مردم بود. اين اعتماد عمومى را در اين راه امام به كار انداخت و هزينه كرد، امّا خداى متعال اين هزينه را جبران كرد. آنچه را كه امام هزينه كرده بود، چند برابر به او برگرداند.
در تشييع جنازه ى اين مرد بزرگ، جمعيتى كه حضور پيدا كردند، از جمعيت مردم در روز استقبال او بيشتر بود. اين معناش همين است كه «من كان للَّه كان اللَّه له». دلهاى مردم به او متوجه بود. او اين سرمايه را براى خود نخواست؛ اين سرمايه از نظر او مِلك پروردگار بود؛ بايد در راه خدا مصرف ميكرد و كرد؛ و خدا هم اين سرمايه را به صورت مضاعف به او برگرداند. راه خدا اين جورى است؛ راه خدا مجاهدت دارد، هزينه دارد و هزينه ى آن را بايد پرداخت.
يك ملت اگر اهل خدا هم نباشد، دين و قيامت را هم قبول نداشته باشد و بخواهد به عزت برسد، بايد هزينه كند؛ بخواهد به استقلال برسد، بايد هزينه ى آن را بپردازد؛ بخواهد حق خود را در مقابل زورگويان عالَم حفظ كند، بايد متحمل هزينه ى آن بشود. نميشود گوشه اى نشست و توقع و آرزوى پيشرفت و توسعه و عزت و آقايى كرد، اما در ميدان عمل هيچ كوشش و تلاشى نشان نداد؛ اين شدنى نيست. بعضى ها همين قدر اين را بلدند كه گِله كنند، كمبودها را مطرح كنند، شِكوه كنند؛ اما سهم خود را در راه پيشرفتى كه بايد پرداخت، چگونه ميپردازند؟ از اين ديگر حرفى نميزنند. آنوقتى كه وقت تلاش و سعى است، تماشاچى اند؛ آنوقتى كه وقت داورى است، بى رحمانه و غيرمنصفانه داورى ميكنند؛ اين نميشود. يك ملت، يك جمعيت، يك فرد، براى اينكه بتواند به آرزوهاى بلند خود دست پيدا كند، بايد تلاش كند. ملت ما اين تلاش را كرد و توانست انقلاب را پيروز كند. اين تلاش را كرد و توانست در جنگ تحميلى هشت ساله، سربلند از آب در بيايد.
همه ى قدرتها دست به دست هم دادند، رژيم بعثى عراق را جلو انداختند براى اينكه انقلاب را نابود كنند؛ جمهورى اسلامى را از بين ببرند؛ اما ملت ايستاد. اين ايستادگى نتيجه اش اين شد كه دنيا اين تجربه را پيدا كرد كه ايرانى، آنجائى كه پاى دفاع از حق و دفاع از حقيقت و دفاع از حقوق خود او در ميان باشد، هرگز از ميدان خطر عقب نمى نشيند. و تنها و تنها راه دستيابى يك ملت به حقوق خود، همين ايستادگى آگاهانه و از سر بصيرت است. آگاه باشند، حقِ خود را بشناسند، بر آن پافشارى كنند. نميشود حق را از ديگران التماس كرد و گرفت.
امام ابرقدرتها را خوب شناخته بود؛ با قدرتهاى سلطه گر و تجاوزگر نميشود با التماس حرف زد. تا وقتى شما التماس كنيد، عقب نشينى كنيد، نرمش بخرج بدهيد، طبيعت سلطه طلب اين است كه مُشتهاى خود را گره تر ميكند، تهديد خود را جديتر ميكند، چهره ى خود را خشمگين تر ميكند و جلوتر مى آيد. حق را با ايستادگى بايد گرفت. ملت ايران به حقِ استدلال خود دست يافت، عزت خود را تأمين كرد، مرزهاى خود را امن كرد، يك حكومت باثبات در كشور به بركت همين ايستادگى، به بركت همين مجاهدت به وجود آورد؛ احساس قدرت كرد.
عزيزان من! ملت بزرگ ايران! جوانان عزيز! خودتان را جدى بگيريد. خودتان را باور كنيد. توانستيد و خواهيد توانست. آن چيزى كه قدرتهاى سلطه طلب بخواهند به يك ملت اعطا بكنند، ارزشِ گرفتن ندارد. حق دستيابى به انرژى هسته اى را ملت ايران التماس كند تا قدرتمندان زورگوى دنيا و عزيزان بى جهت دنيا بپذيرند كه او داراى حق هسته اى است! نه؛ اين، رويه ى يك ملت آزاد و مستقل نيست. همه ى حقوق ديگر هم از اين قبيل است.
مطلب ديگر اين است كه امام بزرگوار ما توانست يك هويت جديدى را در دنياى پرآشوب سياست، در اين منطقه به وجود بياورد و آن، هويتِ جمهورى اسلامى و ملت زنده ى ايران است كه توانستند اين جمهورى را ايجاد كنند و از آن پاسدارى كنند. اين، يك هويت اسلامى و يك هويت ملى است و اين هويت، مخصوص ملت ايران هم نيست. هويت اسلامى، متعلق به همه ى امتهاى اسلام است. امامِ بزرگوار ما با همت ملت ايران توانست اين هويت را ايجاد كند و آن را زنده كند.
سالهاى متمادى، سيطره ى غرب بر اين منطقه مستحكم شده بود. بعد از جنگ بين الملل دوم، تقريباً كارِ تسلط بر منطقه ى خاورميانه تمام شده بود. از سالها قبل، استعمار شروع كرده بود و در اين دوره، كار را تمام شده ميديد. عراق يك جور زير سلطه، ايران جور ديگر، كشورهاى عربى - اردن و سوريه و لبنان و مصر و كشورهاى ديگر - هر كدام به نحوى زير سلطه ى سنگين استعمارگران و سلطه گران غربى و اروپائى و سپس امريكائى بودند. براى محكم كردن كار، رژيم غاصب اسرائيل را هم در اين منطقه ى حساس به وجود آوردند تا مطمئن باشند كه غرب به وسيله ى صهيونيستها، در اين منطقه ى حساس، وجودِ محسوس و نظامى و سياسى و فعالى دارد و همه چيز را كنترل كند.
در سالهاى آخر نيمه ى اول و اوائلِ نيمه ى دوم آن قرن، تحركات آزادى خواهانه در كشورهائى به وجود آمد، اما غربيها بسرعت توانستند آنها را كنترل كنند و زير پنجه ى خودشان بگيرند. عراق را يك جور، بعضى كشورهاى ديگر عربى را جور ديگر، مصر را به نحوى ديگر؛ نميگذاشتند به هيچ وجه كنترل اين منطقه ى حساس و سرشار از منابع حياتى از دست آنها خارج شود. در چنين شرائطى، ناگهان انقلاب اسلامى آنها را غافلگير كرد. باور نميكردند نهضت روحانيت و رهبرى امام به يك چنين حركت عظيم مردمى تبديل شود. ملت ايران يكپارچه وارد ميدان شد. همت ملت ايران و رهبرى بى نظير امام بزرگوار ما اين حادثه ى معجزه گون را آفريد.
در دنياى سياست، هيچكس باور نميكرد كه در اين منطقه - آن هم در ايران كه امريكائيها نفوذ صد در صد بر دولتمردان و دربار آن داشتند - ناگهان نظامى سر بلند كند كه بر قاعده ى دين، بر مبناى دين، بنا شده و پرچم اسلام و لا اله الّا اللَّه و محمد رسول اللَّه را در دست گرفته است. آن روز همه ى كسانى كه به سياست، با چشم عميق نگاه ميكردند، فهميدند كه مسير منطقه عوض شد. البته سلطه گران خيلى تلاش كردند كه اين شعله را خاموش كنند؛ اين حركت را از بين ببرند؛ اين نوزاد را رشد نكرده، لگدمال كنند؛ اما افرادِ بابصيرت ميديدند و ميفهميدند كه دست قدرت الهى دارد خود را نشان ميدهد. روز به روز اين نهال بارور، بالنده تر و ريشه دارتر شد. اين نهالِ جمهورى اسلامى است؛ اين همان كلمه ى طيبه است؛ «أصلها ثابت و فرعها فى السّماء».
امروز نظام جمهورى اسلامى در همه ى اين منطقه، باثبات ترين نظام است. ملت ايران امروز در اين منطقه پرشورترين و مصمم ترين و پاىِ كارترين ملتهاى اين منطقه است. و نظام جمهورى اسلامى در اين مدت توانسته است با قدمهاى بسيار بلندى در همه ى زمينه ها به پيش برود. در ميدان سياست، ادبيات سياسى دنيا را با عناصر مهمى تغيير داد؛ در ميدان علم، ركود مطلق حاكم بر اين منطقه و اين كشور را بر هم زد. جوانان ما به خود اميدوار شدند؛ خود را باور كردند. حركت عمومى ملت و دولت به سمت آرمانها، حركتى شتابنده است. دولتها و دولتمردانِ گوناگون در جهت حركت انقلاب اسلامى، در تمام طول اين مدت، پيش رفتند و كارهاى بزرگى انجام گرفت و در دنياى اسلام روز به روز چهره ى جمهورى اسلامى درخشانتر و آبروى ملت ايران بيشتر شد.
امروز در هر نقطه ى از دنياى اسلام و ميان امت اسلامى، در ميان جوانان، در ميان دانشگاهيان، در ميان توده هاى مردم كه شما برويد و نظرخواهى كنيد، نظام جمهورى اسلامى، امام بزرگوار و ملت، در اين نظام مورد قبول و تصديق و حمايت و محبت اكثريت آنها هستند. ملت، در صحنه؛ نظام، در حال پيشرفت؛ كشور، در حال تحرك به سمت آرمانها؛ و دلهاى جوان، سرشار و لبالب از اميد. اما ما بايد بدانيم و توجه كنيم كه تداوم اين حركتِ مبارك، بسته به اين است كه خطوط اصلىِ اين حركت را هرگز از ياد نبريم؛ كما اينكه تا امروز قاطبه ى ملت ايران و بخش عظيمى از نخبگان اين كشور، آن را از ياد نبرده اند و آن را دنبال كرده اند.
اگر در بين خطوط اصلى چند نقطه ى اصليتر را بخواهيم نشانه كنيم و مطرح كنيم، يكى اسلامى بودن است؛ يكى مردمى بودن است؛ يكى نو بودن و ابتكارى بودن است.
اسلامى بودن داراى خصوصيات گوناگونى است. ابعاد مختلفى از همين مطلب، از همين عنوان اسلامى بودن فهميده ميشود كه بايد به آنها توجه داشت. ما ميگوئيم نظام ما، اسلامى است؛ يعنى متعلق به اسلام است؛ مورد توجه و قبول همه ى مسلمانان است؛ مخصوص يك فرقه ى از مسلمانان نيست. درست است كه اين نظام از دلِ معارف شيعى جوشيد و به وسيله ى يك مرجع تقليد شيعه، رهبرى و هدايت شد، اما نظام جمهورى اسلامى هرگز شناسنامه ى تك مذهبى براى خود فراهم نكرده است. به همين دليل هم هست كه در سرتاسر دنياى اسلام، جوانان از مذاهب مختلف اسلامى، طرفدار و علاقه مند به اين نظام بوده اند و نام امام را گرامى و مقدس داشته اند. در تمام اين بيست و هشت سال و تا امروز، در كشورهاى عربى، در بسيارى از كشورهاى اسلامىِ غير عربى در شرق و غرب دنياى اسلام، جوانان، دلباخته ى نام امام بزرگوار ما و شيفته ى جمهورى اسلامى اند.
امروز جوانان سنىِ فلسطين مانند جوانان شيعه ى مخلص لبنان، چشم به نظام جمهورى اسلامى دوخته اند. اميد را از نگاه به جمهورى اسلامى در دل خود انباشته ميكنند. استقامت جمهورى اسلامى، آنها را اميدوار ميكند. آنها از عزت جمهورى اسلامى احساس عزت ميكنند. در هر كشورى از كشورهاى اسلامى، هركدام از مسئولان عالى رتبه ى كشور ما به دانشگاهى رفتند، به ميان مردم رفتند، مردم آنها را مانند جان در آغوش گرفتند؛ به آنها عشق ميورزند. هر چه مواضع يك مسئول صريحتر و روشنتر نمايانگر مواضع جمهورى اسلامى باشد، محبت و ارادت دنياى اسلام به او بيشتر ميشود. بنابراين اسلام در كشور ما به معناى اسلام فرامذهب و هويت فرامذهبى است. اكثريت مردم كشور ما كه شيعه و امامى و مخلص اهل بيت (عليهم السّلام) هستند، در كنار اكثريت دنياى اسلام كه داراى مذاهب مختلف اهل تسنن اند، و در كنار برادران شيعه ى خودمان در عراق و در لبنان و در پاكستان و در بحرين و در ديگر نقاط، با يك نگاه به جمهورى اسلامى نگاه ميكنند و حاضرند در راه جمهورى اسلامى فداكارى كنند. ما در جنگ تحميلى افرادى از كشورهاى ديگر را سراغ داشتيم كه براى دفاع از مرزهاى جمهورى اسلامى، آماده ى فداكارى بودند. اسلامى بودن، يعنى وابسته ى به اسلام و مبتنى بر شرع مقدس اسلام.
يك بُعد ديگر اسلامى بودن اين است كه ما ارزشهاى اخلاقى و نظامهاى سياسى و اجتماعى و قواعد كلىِ دين را از كتاب و سنت ميگيريم و به آن متعبديم. ما به تعبد به كتاب و سنت افتخار ميكنيم و معتقديم فهم درست كتاب و سنت، براى يك نگاه باز و روشن و براى يك جامعه ى اسلامى ميتواند صدها راه براى مسائل گوناگون زندگى باز كند. بعضى خيال ميكنند تعبد به كتاب و سنت، محدود كننده ى انسان در تجربه هاى گوناگون و پى درپى و نوبه نو در زندگى جهانى است. اين ناشى از درست نشناحتن كتاب و سنت و نگاه عاميانه به كتاب و سنت كردن است. نگاه مجتهدانه به كتاب و سنت ميتواند راههاى گوناگونى را باز كند براى اينكه انسان بتواند جامعه، خود و نظامهاى گوناگون را اداره كند و راههاى بازى را در مقابل خود بيابد.
يك بُعد مهمِ اسلامى بودن اين است كه اجتهاد اسلامى، ميتواند به تمام نيازها پاسخگو باشد و پشتوانه ى علمى فقيهان و متكلمان و فيلسوفان اسلامى و دانشمندان علوم اسلامى، ميتواند راهها را باز كند.
خط اصلى دوم، مردمى بودن است. مردمى بودن در نظام جمهورى اسلامى، يك شاخه ى اصلى است؛ يعنى رأى مردم، هويت مردم، كرامت مردم، خواست مردم، از جمله ى عناصر اصلى در نظام جمهورى اسلامى و اين بناى مستحكم است. رأى مردم تعيين كننده است. نيازهاى مردم، هدف اساسىِ دولتمردان و نظام جمهورى اسلامى است. اين نيازها، هم نيازهاى مادى است و هم نيازهاى معنوى و اخلاقى و روحى.
در نظام جمهورى اسلامى همچنانيكه اقتصاد مردم اهميت دارد، امنيت مردم هم اهميت دارد؛ همچنانيكه امنيت جسم آنان داراى اهميت است، امنيت اخلاق آنان هم داراى اهميت است؛ همچنانيكه حفظ تشكيلات كشورى مهم است، حفظ نظام خانواده هم مهم است. جمهورى اسلامى در مقابل همه ى اين نيازهاى مردم، خود را موظف ميداند و مردم به معناى حقيقىِ كلمه، صاحب رأى و صاحب اختيارند؛ بر خلاف دمكراسى رائج در غرب؛ ليبرال دمكراسى شكست خورده ى رسوا شده ى غربى. دمكراسى غربى در حقيقت انتخاب مردم نيست، انتخاب زرسالاران است؛ حتى انتخاب بدنه ى احزاب هم نيست، انتخاب سران و رهبران احزاب است. آنها هستند كه حكومتها را مى آورند و ميبرند؛ آنها هستند كه تصميمهاى بزرگ را ميسازند. مردم در اكثر تصميمهاى بزرگ، بركنار از تصميم گيرى و تصميم سازى اند؛ كسى هم به آنها اعتنا نمى كند. آنقدر هم آنها را گرفتار مشغله و كار ميكنند كه نميتوانند و فرصت آن را پيدا نميكنند كه آنچه را كه ميخواهند، به زبان بياورند.
ساخت استبدادى و ديكتاتورى به شكل بسيار مدرن و پيشرفته، امروز در بسيارى از كشورهاى غربى و در رأس آنها در امريكا مستقر و حاكم است. آنجا مردم به معناى انسانهاى صاحب اختيار و صاحب اراده، نقشى در بر سركارآوردن حكومتها ندارند؛ پول است و زورِ صاحبان سرمايه و زرسالاران است كه همه چيز را تعيين ميكند و همه چيز را در مجراى دلخواه خود به حركت مى اندازد.
نظام جمهورى اسلامى، آن دمكراسى مبتنى بر مبانى غلط غربى را رد ميكند. مردم سالارى دينى به معناى كرامت حقيقى انسان و حركت عموم مردم در چهارچوب دين خدا و نه در چهارچوب سنتهاى جاهلى و خواسته هاى كمپانيهاى اقتصادى و اصول خودساخته ى نظاميان و جنگ سالاران است. در نظام جمهورى اسلامى، حركت برخلاف آنهاست؛ حركت در چهارچوب دين خداست و اراده ى مردم، تعيين كننده ى مطلق است.
امروز نظامهاى غربى و در رأس آنها امريكا، همين دمكراسىِ بد تجربه شده و بد امتحان پس داده را ميخواهند به زور به بعضى كشورها تحميل كنند. دولت فلسطين را كه از آراء مردم برخاسته، قبول نميكنند؛ براى دولت عراق كه از آراء مردم به معناى حقيقى كلمه، جوشيده و بر سر كار آمده، انواع مشكلات را درست ميكنند؛ از كودتاهاى نظامى و كودتاگران نظامى به شرطى كه زير فرمان آنها باشند، كمال حمايت را ميكنند، باز دم از مردم سالارى ميزنند!
مشخصه ى سوم نوآورى است. من با اصرار ميخواهم به نخبگان سياسى و فرهنگى خودمان اين توصيه را بكنم كه مبانى اسلام را آنچنانيكه از كتاب و سنت فهميده ميشود، بيان كنند و در مقابل نگاه پرسشگر مردم دنيا يا مردمى از داخل كشور خودمان قرار بدهند. اين بسيار بد است كه بعضى از ما احياناً به خاطر احساس حقارتى كه در مقابل غربيها ميكنند، سعى كنيم افكار اسلامى را آن جورى بيان كنيم كه با نظرات غربى تطبيق بكند؛ اين بسيار نامناسب و ناشايسته است. ما امروز معارفى داريم؛ ادبيات سياسىِ ما در دنياى امروز داراى جذابيت است. يك عده اى چون خودشان دلباخته ى به مفاهيم غربى هستند، افكار اسلامى، مبانى حكومتى و قواعد گوناگون اجتماعى در اسلام را جورى بيان ميكنند كه با مبانى غربى تطبيق كند؛ براى اينكه آنها خوششان بيايد!
ما بايد اين فكر را بكنيم كه اين نوآورى اسلامى را كه تاكنون بركات خودش را به اين روشنى نشان داده است - با اينكه ما در عمل نواقص زيادى داشته ايم - بتوانيم به دنيا تفهيم كنيم؛ به دنيا بشناسانيم. امروز مشتاقان معارف معنوى واقعى و راستين - معارف معنوى راستين، نه آنچه كه بعضى از مكاتب انحرافى به عنوان معنويت بيان ميكنند - در دنيا بيشمارند؛ زيادند. زندگى مادى، چرخ و پَر زندگى ماشينى، مردم بسيارى را به ستوه آورده است. مكتب اسلام ميتواند دريچه اى در مقابل آنها باز كند؛ عالَم نوى را به آنها نشان بدهد. ما نبايد در بيان حقايق اسلامى، نوآوريهاى اسلامى را با تطبيق با مبانى غلط ديگران از بين ببريم و اين جلوه را خراب كنيم. ما از ياد گرفتن از ديگران ننگ نداريم. هرچه را كه بلد نيستيم، از ديگران ياد ميگيريم. آن حرف خوبى كه ديگران بگويند، آن را از آنها ميپذيريم؛ اين دستور اسلام است؛ اما آنجائيكه ميخواهيم سخن اسلام را بيان كنيم، بايد سخن اسلامِ ناب را فراهم بكنيم.
من در يك جمله عرض بكنم: براداران و خواهران عزيز! اين هويت جديدى كه امام بزرگوار ما به وجود آورد، با ناباورى همه ى دنيا مواجه شد. آن روزى كه در مقابل جنگ تحميلى توانست دوام بياورد و پيروزى را به نام خود ثبت كند، يك بار ديگر دنيا را متعجب كرد؛ آن روزى كه توانست با پيشرفت علمى خود در مسئله ى هسته اى و مسائل ديگر علمى، توانائيهاى خود را اثبات كند، يك بار ديگر چشمهاى افراد صاحب نظر را متعجب و خيره ى به خود كرد. من عرض مى كنم راه طولانى اى در پيش داريد و در اين راه طولانى، موفقيتهاى بيشمارى در انتظار شماست. آنچه كه تا كنون ملت ايران از موفقيتها به دست آورده است، در مقابل آنچه كه به بركت ايستادگى و روشن بينى و آگاهى، در آينده ان شاءاللَّه به دست خواهد آورد، چيزى محسوب نميشود. آينده ى ملت ايران از گذشته ى او بمراتب بهتر خواهد بود.
امروز دستگاه امپراطورى خبرى و رسانه اى دشمن، سعى ميكند تصوير مخدوش و غلطى را از ملت ايران و جمهورى اسلامى منعكس كند؛ اما تصوير واقعى اين است: ملت ايران در برابر همه ى تهديدها و چالشهائى كه در اين بيست و هشت سال با آن مواجه بود، پيروز شد؛ ملت ايران در مقابل همه ى فشارهاى گوناگونى كه آوردند، توانست اصول خود و جهتگيريهاى خود را حفظ كند؛ ملت ايران بر اثر صبر و پايمردى خود توانست هم در بخش علمى و آنچه مربوط به پيشرفتهاى علم و فناورى است، هم در بخشهاى مديريت اجتماعى و سياسى كشور و هم در وجهه ى عزت بين المللى، رتبه ى خود را به رتبه هاى بسيار بالا برساند و بالاخره ملت ايران توانست براى ملتهاى مسلمان منطقه الگو بشود. ملتها از ايستادگى ملت ايران، احساس عظمت ميكنند؛ احساس عزت ميكنند؛ عزت ملت ايران را عزت خودشان ميدانند. اين، آن هويتى است كه انقلاب اسلامى با پايمردى اين مرد بزرگ و با همت ملت ايران به وجود آورده است.
ما وظائف سنگينى داريم كه بايد اين وظائف را انجام بدهيم. دولتمردان وظائف سنگينى دارند كه بايد انجام بدهند. ملت حق دارد اولين چيزى را كه از مسئولان انتظار دارد و توقع ميبرد، ملاحظه ى عدالت باشد. براى تأمين عدالت كه بسيار هم دشوار است، بايد همه كار كنند؛ همه تلاش كنند. من اول سال گفتم: مسئله ى اقتصادى يك مسئله ى مهم كشور است. مسئله ى جنگ روانى دشمن يك مسئله ى مهم ديگر است. مسئله ى پيشرفت علمى هم مسئله ى سومى است كه براى ملت ما بسيار مهم است.
ملت عزيز ما در زمينه ى اقتصادى و فعالان اقتصادى، آنچه ميتوانند بايد تلاش كنند. در بخش سرمايه گذارى، در بخش كارگرى، در بخش نوآوريهاى فنى و صنعتى، در بخش رشد كشاورزى، هركس هرچه ميتواند بايد تلاش كند.
در كار اتحاد ملى و مقابله ى با جنگ روانى دشمن، همه بايد هوشيار باشند. ملت ايران به فضل پروردگار اين توانائى را دارد كه از خطرات عبور كند؛ از آنچه كه دشمن آن را تهديد ميداند، عبور كند. دشمن چشم دوخته است به نقاط اختلاف در ميان ملت بزرگ ايران، براى برجسته كردن موارد اختلاف يا ايجاد كردن موارد اختلاف. اواخر امسال ما انتخابات داريم؛ دشمن تصور ميكند ميتواند با چالشهاى انتخاباتى، بين مردم ما جدايى و تفرقه بيندازد. ما به حول و قوه ى الهى همين انتخابات آينده ى مجلس را وسيله ى ديگرى براى رشد و عزت اين ملت قرار خواهيم داد.
پيوند برادرى ميان ملت لازم است، اما كافى نيست؛ پيوند برادرى علاوه ى بر درون ملت، بايد ميان امت اسلامى با كشورها و ملتهاى ديگر برقرار باشد. جنگ شيعه و سنى از جمله ى توطئه هاى بزرگ دشمنان است. يك گروه متعصبِ متحجرِ بى خبر از حقايق عالَم و بى خبر از معنويت را در مقابله ى با فِرق اسلامى به راه مى اندازند - در عراق يك جور، در لبنان يك جور، در مناطق ديگر يك جور - براى اينكه اختلاف ايجاد كنند.
برادران مسلمان چه در ايران، چه در عراق، چه در پاكستان، چه در لبنان، چه در فلسطين، چه در ديگر مناطق عالَم، از هر مذهبى كه هستند، اين را ميدانند كه نظر ما اين است و نظر علماى حقيقى اسلام اين است كه: «آلودن دست به خون برادر مسلمان، جزو گناهان غيرقابل بخشش است». كسانى دست خود را به خون برادران مسلمانشان مى آلايند به عنوان پيروى از اسلام؟! به نام پايبندى به اسلام؟! اين خروج از اسلام است. همه بدانند: برادرى ملت ايران با ملتهاى مسلمان ديگر، يك برادرى واقعى است؛ اختلاف مذهبى در جاى خود هست - شيعه، شيعه است؛ سنى، سنى است - در ميان اهل تسنن و در ميان شيعه، اختلافهاى فكرى و مذهبى باز هم وجود دارد؛ اما همه ى اينها زير پرچم لا اله الّا اللَّه و محمد رسول اللَّه بايد برادر باشند و در مقابله با دشمنان اسلام و دشمنان امت اسلامى بتوانند ايستادگى كنند.
پروردگارا! امام بزرگوار ما را با پيغمبران محشور كن؛ ما را قدردان ميراث گرانقدر معنوى او قرار بده؛ ما را قدردان شخصيت بى نظير او قرار بده. پروردگارا! ملت ايران را پيروز كن؛ ملت ايران را كامياب كن؛ ملت ايران را روز به روز عزيزتر بفرما. پروردگارا! امت بزرگ اسلامى را با همه ى نعمتها و كرامتهاى خود، سربلند بگردان. پروردگارا! امت بزرگ اسلامى را روز به روز متحدتر بفرما. پروردگارا! برادران علاقه مند به نظام جمهورى اسلامى و علاقه مند به امام راحل و محبوب دل اين ملت را در هر نقطه ى دنيا كه هستند، مشمول تفضلات خود قرار بده؛ قلب ولىّ عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضى بفرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته