بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
خداى متعال را شكر مى گزاريم كه يك بار ديگر مجموعه ى منتخبان خدمتگزار مجلس در يك دوره ى قانونگذارى - با كوله بارى از زحمات و خدمات و تلاشهائى كه مى توانند آنها را فهرست كنند و نام ببرند و به آن افتخار كنند - امروز گرد آمده اند.
چه خوب است كه انسان - در هر مرتبه و در هر شغلى - وقتى به پشت سر خود نگاه مى كند، در يك محاسبه ى دقيق و سختگيرانه و بدون مسامحه، فهرستى از كارهايى را مشاهده كند كه قابل ارائه ى به پيشگاه الهى است. اين كه به ما گفته اند: «حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا» و علماى سلوك و اخلاق، محاسبه را يكى از اولين وظائف سالك دانسته اند، براى اين است كه ما دائم در حال خواندن نامه ى عمل خودمان باشيم و در روزى كه اين نامه ى اعمال خوانده خواهد شد، غافلگير نشويم. قبل از اين كه نامه ى اعمال ما در پيشگاه الهى مورد محاسبه و مطالعه قرار بگيرد، خود ما بخوانيم؛ اگر كمبودى هست، اصلاح كنيم؛ اگر نقطه ى قوتى در آن هست، خدا را بر آن سپاس بگزاريم. والّا اگر اين محاسبه را انجام ندهيم و غافل بمانيم، آن وقت غافلگير مى شويم.
امام سجاد در دعاى ابوحمزه عرض مى كند: «اللّهم فارحمنى إذا انقطعت حجّتى و كلّ عن جوابك لسانى و طاش عند سؤالك ايّاى لبّى»، در مقابل سؤال الهى حجت انسان و استدلال انسان تمام مى شود - به تعبير رائجِ امروز، انسان كم مى آورد - زبان انسان از گويائى مى افتد و حتّى ذهن و عقل و لبّ انسان هم آشفته مى شود؛ «و طاش عند سؤالك ايّاى لبّى». آنهايى كه خودشان را زير مداقه ى يك محاسبه قرار دادند، اميد فرجى دارند. وقتى به نامه ى اعمال خود نگاه كرديم و ديديم اين نقاط كمبود وجود دارد، چون هنوز وقت باقيست و عمر باقيست، جبران مى كنيم؛ «و أنيبوا إلى ربّكم» - «أنيبوا» يعنى برگرديد و جبران كنيد - اگر ديديم نقاط روشنى وجود دارد، به كمك الهى، به توفيق الهى و به هدايت الهى دلگرم و اميدوار مى شويم؛ هم خدا را شكر مى گزاريم، هم ادامه مى دهيم؛ محاسبه فايده اش اين است.
همان طور كه يك فرد بايد خودش را محاسبه كند، يك جمع هم - مثل مجلس شما، مثل دولتها، مثل مجموعه ها و افراد مسؤول در كشور - بايد خودشان را محاسبه كنند؛ ما خودمان را بايد محاسبه كنيم. اگر انسان چنين فهرستى داشته باشد - مثل اين فهرستى كه جناب آقاى دكتر حداد در بيانات شيرين و خوش لفظ و معناى خودشان طبق معمول بيان كردند - طبعاً خوشحال مى شود و خدا را شكر مى كند؛ لكن قانع نمى شود. قانع نبايد شد و از غفلتها و قصورها نبايد اغماض كرد؛ همچنانى كه در محاسبه ى ديگران هم - تا جايى كه پاى دوستى ها و رابطه ها و ملاحظه ها در ميان نباشد - اغماض نمى كنيم، سختگيرى مى كنيم و نكته مى گيريم. براى خودمان هم بايد همين گونه باشد. اميدواريم ان شاءاللَّه خداى متعال به شما، به ما، به همه ى مسؤولين اين لطف را بكند كه چشم بصيرِ به خود به ما بدهد و قوّت بر عمل و قوّت بر عزم را در ما روز به روز بيفزايد؛ «قوّ على خدمتك جوارحى و اشدد على العزيمة جوانحى.»
سه سال گذشت؛ اين سه سال - همين طور كه جناب آقاى حداد از قول اين حقير نقل كردند - زمان كم و زمان كوتاهى نبود؛ لكن همين زمانهاى زياد، به چشم بر هم زدنى مى گذرد و تمام مى شود؛ انسان تا به خود مى آيد، مى بيند گذشت. عمر هم همين طور است. انسان وقتى به هفتاد سال و سنين بالا هم مى رسد - حالا كه الحمدللَّه خيلى از شماها جوانيد - مى بيند با چشم بر هم زدنى همه چيز گذشته و از اين راه طولانى عبور كرده. اين يك سال آخر هم باز با چشم بر هم زدنى خواهد گذشت. براى ما چه مى ماند؟ كارى كه در اين يك سال انجام بدهيم و آن مضمونى كه در اين جدول و خانه هاى يكساله بگنجانيم؛ مثل اين حروف مقطعه اى كه در جدول مى گنجانيم تا يك جمله ى تمام و يك سخن درست از او در بيايد. نگاه كنيم، ببينيم ذره ذره ى كارى كه در اين مدت انجام خواهيم داد، چگونه است؟ چيست؟ با چه نيتى است؟ در كدام جهتى است؟ از پيش بدانيم چه مى خواهيم و براى آنچه كه مى خواهيم، تدبير لازم را انجام بدهيم. البته يك سال، زمان كمى هم نيست و زمان زيادى است. در اين يك سال خيلى كارهاى بزرگى مى شود انجام داد؛ كه بعد به آنها اشاره اى خواهم كرد.
آنچه كه در مورد اين دوره ى از مجلس اين حقير مى توانم عرض بكنم و جمعبندى اى كه تا امروز از اين مجلس، فى الجمله در ذهن هست - به عنوان يك شاهد و يك ناظر كه در بعضى از اين مجالس متعدد، اندكى بوديم و بقيه را هم از نزديك شاهد بوديم و با آنها تعامل داشتيم - به نظر من مجلس خوبيست و جزو دوره هاى خوب مجلس محسوب مى شود. اين مجلس، از جهتى يك خصوصيتى دارد و آن اين است كه اين تركيب - تركيبى كه بعضى از جهات كلى و خطوط اصلى آن را عرض خواهم كرد - در يك فضاى نامناسب روئيد؛ مثل گياه يا درختى كه از ميان سنگلاخ برويَد. «ألا و إنّ الشّجرة البرّيّة أصلب عوداً و أبقى وقوداً»؛ درختى كه در ميان سنگ مى رويَد، هم محكمتر و استوارتر است و هم آن وقتى كه او را تبديل به آتش كردند، آتش ماندگارترى دارد و اثرش براى مدتها مى ماند؛ مجلس شما اين گونه است.
شرائطى كه قبل از پديد آمدن اين مجلس به وسيله ى بعضى اشخاصى كه از روى غفلت، كارهايى انجام مى دادند به وجود آمده بود - رفتن به سمت تحريم انتخابات، رفتن به سمت استعفاى نمايندگان، اعتصاب در مجلس، مقابله ى مجلس - چيزهاى بد و عجيبى بود و صداى عمومى مجلس، با خيلى از مبانى و اصول نظام مغايرت داشت. در يك چنين فضايى، اين مجلس روئيد.
معناى اين چيست؟ مجلس را كه كسى نصب نمى كند؛ مجلس را مردم انتخاب مى كنند؛ معنايش اين است كه دل اين ملت براى همان چيزى مى تپد كه كسانى برنامه ريزى كرده بودند كه آن را قلعِ ماده كنند؛ دل اين ملت براى اصول اسلامى مى تپد. نمى خواهيم ادعا كنيم كه همه ى آحاد ملت جزو مقدسينِ درجه ى يك اند؛ اما مى خواهيم ادعا كنيم كه آنهايى هم كه در عمل جزو مقدسين درجه ى يك نيستند، براى اسلام و براى ارزشهاى اسلامى و براى ارزشهايى كه اين انقلاب به اين كشور داد، اهميت قائلند و طعم آنها را چشيده اند. حافظه ى تاريخى اين ملت، نمى تواند آن دورانى را كه اين كشور بزرگ و اين ملتِ تاريخى، بازيچه ى دستِ استعمارگران و بازيگران صهيونيست شده بود، فراموش كند؛ مى خواستند اقتصاد او را، فرهنگ او را، دل مردم را، جهت زندگى مردم را، پوشش مردم را، عقايد مردم را، دستمايه ى بازى خودشان قرار بدهند؛ اهانتى از اين بزرگتر به اين ملت متصور نبود. فقر بود، تبعيض بود، زورگويى بود، ظلم بود؛ در عين حال، همه ى اينها با اهانت به مقدسات بود، با جهتگيرى هاى ضد اسلامى و قرآنى و دينى بود؛ با كشاندن مرد و زن به سمت منجلاب فساد بود. حافظه ى اين ملت، آن دوران را فراموش نخواهد كرد. اگر فرض كنيم در زمان حاضر، اكثر افراد ملت، آن دوران را با پوست و گوشتشان لمس نكرده اند - چون جوانند؛ البته ماها لمس كرده ايم - اما يك ملت چيزهايى را در ذهن و حافظه ى خود نگه مى دارد و آنها به معارف آن ملت، فهم آن ملت و بصيرت آن ملت تبديل مى شود. ملت اين اصول را دوست دارد.
از اين خواست ملت، اين مجلس جوشيد. شما هم در تبليغات انتخاباتى تان غالباً بر روى اصول اسلامى، پايبندى به ارزشها، مبارزه ى با فساد، كار براى طبقه ى محروم، تلاش براى حفظ استقلال و عزت ملى، تكيه كرديد. مردم هم از اين شعارها و حرفها استقبال كردند و رأى دادند و اين مجلس تشكيل شد. اين يك پديده است و به يك مقطعى در تاريخ كشور تبديل مى شود. تاريخ، بيرحم است. آيندگان نگاه مى كنند، قضاوت خواهند كرد و نظر خواهند داد و اين مقطع يكى از آن مقاطع بسيار حساس و مهم بود. هويت مجلس شما اين است.
بر مبناى همين هويت و در امتداد اين شعارها، خطوط اساسى و خوبى هم - حقاً و انصافاً - تعقيب شد؛ نه دوستان شما - طرفداران مجلس - و نه دشمنان شما نمى توانند منكر آنها بشوند. مجلس نشان داد كه به طبقات ضعيف در جامعه اهتمام مى ورزد؛ براى او مسأله ى اساسى، جبران ضعف طبقات ضعيف و مردمان فقير و دورماندگان از بسيارى از امتيازات است؛ به اين توجه نشان داديد - هم در گفته ها گفته شد، هم در برخى از قوانين منعكس شد - كه بسيار مهم و خوب بود.
در زمينه ى سياستهاى اصل چهل و چهار - كه مى تواند يك حركت عظيم اقتصادى در كشور بوجود بياورد - مجلس پاسخ خوبى داد. همين كميسيون ويژه اى كه اشاره كردند، تشكيل شده و دارد خوب كار مى كند. منتها بايد مجلس و همه ى نمايندگان از آن حمايت كنند و اين كه فقط چند نفر - كه عضو آن كميسيون هستند - دنبال كنند، كافى نيست. پيش برويد و يك قانون محكم و قوى بوجود بياوريد تا يادگارى شما براى كشور بماند.
از جمله ى نقاط قوّت بسيار بارز در اين مجلس، مواضع محكم و اصولى در مسائل بين المللى و در مواجهه ى با استكبار بود. خيلى بد است كه دشمنانى كه با يك ملت، با جهتگيرى يك ملت و با اصول يك ملت مخالفند، ناگهان از دل تشكيلاتِ مديريت كشور، يك چراغ سبز و يك علامت موافقتى دريافت كنند! خيلى خجالت آور است و انسان احساس خفّت مى كند.
منطق ما در مقابله ى با دست اندازى هاى امريكايى، منطق ضعيفى نيست. منطقى است كه اگر براى همه ى ملتهاى دنيا تبيين بشود، با همه ى دل به آن مى گروند. ما حرف زورى نمى زنيم؛ حرف خلاف متعارفى نمى زنيم. ما مى گوييم يك ملت و يك كشور، نمى خواهد اجازه بدهد كه يك قدرت، يك امپراطورىِ متجاوز، مدعى و طلبگار از همه ى دنيا، به منابع او دست بيندازد، به منابع انسانى او دست بيندازد، سياست او را تعيين كند و از او سلب اختيارات كند. مى گويند: فلان كار را بكنيد، فلان كار را نكنيد، فلان چيز را بفروشيد، فلان چيز را بخريد، اين كار را براى حكومتتان بپذيريد، آن را نپذيريد! اين كارى است كه الان امريكايى ها در خيلى از جاهاى دنيا دارند مى كنند. در متصرفات شوروىِ سابق مكرر كردند؛ در منطقه ى خاورميانه دهها سال است دارند مى كنند؛ در آسيا و در خيلى از كشورها دارند مى كنند. ايران گفت ما نمى خواهيم شما در كار ما دخالت كنيد؛ مى خواهيم خودمان تصميم بگيريم. اين حرف بدى است؟ ملت ايران در مواجهه ى روبه رو و آشكار با استكبار، مى گويد شما چرا دم از حقوق بشر مى زنيد و اين جور آشكار و فاضح حقوق بشر را در همه جا - در عراق، در افغانستان، در آفريقا، در كوزوو، حتّى در خود امريكا - نقض مى كنيد؟! اين حرفى نيست كه ملتها اين را نفهمند.
شما ببينيد، امروز مسؤولين كشور - رئيس جمهور يا مسؤولان بلندپايه ى ديگر - به هر كشورى كه سفر مى كنند، اگر بتوانند در بين دانشگاهى ها، در بين روشنفكرها يا در بين توده ى مردم حضور پيدا كنند و حرفى بزنند، با پاسخى از اعماق دل آنها مواجه مى شوند. براى چيست؟ قبلاً هم همين جور بود: سفر بنده به پاكستان، سفر آقاى هاشمى به آفريقا و سفرهاى آقاى خاتمى به بعضى نقاط ديگر. امروز رئيس جمهور ما به هر كشور اسلامى اى كه مى رود، اگر به مردم ميدان بدهند و اجازه بدهند، بخاطر مواضع قاطعى كه از ايشان شنيده اند، با گرمىِ بيش از حد استقبال مى كنند. اينها معنايش اين است كه ملتها - بخصوص دنياى اسلام - اين حرفها را مى پسندند.
حالا ما به عنوان يك دولت، يك ملت، يك كشور، به صورت يكپارچه و يك تشكيلات حكومتى - نه به صورت يك گروه يا حزب معترضِ مسلح يا غيرمسلح در يك گوشه ى دنيا - ايستاده ايم و داريم اين حرفها را مى زنيم و همه ى دنيا هم ما را بخاطر اين ايستادگى تحسين مى كنند؛ ولى ناگهان از وسط جبهه ى ما - بخصوص از چادر و خيمه ى فرماندهىِ نظام - يك علامتى داده بشود كه ما با شمائيم! «ياايّها الّذين امنوا لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم اولياء ... تسرّون اليهم بالمودّة.»
اين مجلس در موضع رفيع و والاى مجلسِ قانونگذارى ايستاد و در همه ى ماجراها و فراز و نشيب ها، اين موضعِ ضد استكبارى خودش را علناً، با صراحت، با وضوح و با منطق، بيان كرد. منطق و استدلال هم بر سخنان و رفتار او حاكم بود. اين خيلى باارزش است و نمى شود آن را نديده گرفت. دوستان شما هم اين را قبول دارند، دشمنان شما هم اين را قبول دارند. اين هم يكى از آن خطوط اساسى افتخارات شماست كه در محاسباتتان، بايد شكر او را بگزاريد.
يكى از امتيازات اين مجلس در اين سه سال گذشته - كه ان شاءاللَّه در يك سال باقيمانده هم همين طور باشد - اين بود كه منشأ تشنجات سياسى و بگومگوهاى اختلاف افكن در بيرون نشد؛ راديو را كه انسان باز مى كند تا گفتگوى مجلس را بشنود، با مجموعه اى از بيانها و گفتارهايى مواجه بشود كه جز دعوا و تشنج و اختلاف و اتهام از آن بيرون نمى آيد. اين مجلس در اين زمينه، مواضعِ خوب و قابل قبولى داشت. البته برخى از اظهارات در مجلس هست كه به آن اشاره مى كنم؛ لكن مجموعاً مجلسِ تشنج آفرينى نبود و در درون خودش خوب بود. امتيازات ديگرى هم جناب آقاى دكتر حداد نقل كردند و كارها و فعاليتهايى كه انجام گرفته را گفتند.
برادران و خواهران عزيز! سال آخر يكى از سالهاى امتحان است. من در اولِ اين دوره به شما گفته ام - البته قبلاً به دوره هاى ديگر هم گفته ام - در مجلس، نبايد نماينده ى فلان منطقه تصور كند كه هنر نمايندگى او در اين است كه براى آن منطقه دائماً پشتيبانى جلب كند. اصلاً مسأله ى نماينده ى مجلس اين نيست؛ نبايد فكر كنيم كه چون ما نماينده ى فلان شهر يا فلان استانيم، مرتب بايستى براى آن شهر يا استان امتياز بگيريم. اين يك ميدانِ رقابتِ غلط و بى برنامه و نادرستى است كه تبعات بدى هم دارد. شما درست است كه از فلان نقطه ى كشور انتخاب شده ايد، اما فقط نماينده ى آن جا نيستيد؛ شما نماينده ى همه ى ملت ايرانيد. شأن مجلس هم قانونگذارى است، نه گرفتن تسهيلات و كمكهاى عمرانى و غيره براى آن منطقه ى خود؛ به قانون اساسى هم نگاه كنيد. شأن شما اين است كه قانون بگذاريد؛ منتها قانونى بگذاريد كه آنقدر محكم و خوب و شامل باشد كه منطقه ى شما را هم سيراب كند. اين حالت گاهى در سال آخر تشديد مى شود؛ حالا ما اين را بى رودربايستى به شما عرض بكنيم؛ مراقب باشيد. بنابراين سال آخر، سال امتحان الهى است. هميشه اين طور بوده، حالا هم همين طور است. مراقب باشيد.
آنچه كه به نظر من مى رسد كه در اين يك سال انجام بگيرد - با اين تصور كه چون شما يك سال ديگر هم فرصت داريد كه براى مردم در قواره ى مجلس شوراى اسلامى كار كنيد، باز همين يك سال هم فرصت مهمى است - اين است كه نگاه كنيد و ببينيد اولويتها و اهم ها چيست و با جديت دنبال آن برويد. البته يك فهرستى هم رئيس محترم مجلس چندى پيش به من ارائه كردند كه پانزده، شانزده مورد در آن نوشته شده بود؛ خوب بود؛ البته بنده نه تعيين مى كنم و نه ترجيح مى دهم، شما خودتان مى دانيد. تعدادى از چيزهائى را كه واقعاً براى كشور مهم و اساسى و ماندگار است، يا فورى و فوتى است - و لو خيلى اساسى نيست، اما براى وضع كنونى از يك فوريتى برخوردار است - انتخاب كنيد و بدون نگاه به مسائل خاصى كه ممكن است براى هر كسى پيش بيايد - مسائل جناحى و شخصى و غير ذلك - آنها را دنبال كنيد. اين يك سال، مى تواند سال بابركتى باشد.
البته در آن خطوط اساسىِ مهمى كه لازم بود به عنوان امتياز عرض بكنيم، مواضع قاطع شما در قضيه ى هسته اى بود كه آن هم يكى از نقاط برجسته است. خيلى خوب عمل كرديد. كار درست همين بود كه دولت را الزام كنيد به ايستادگى؛ دولت هم خودش علاقه مند به اين كار و پيشرو در اين كار است. اين درست بر طبق مصلحت كشور و مصلحت آينده است. به طبقات كم درآمد و ضعيف هم مانند قبل اهتمام داشته باشيد.
اگر مى گوئيم به كارهاى اساسى بپردازيد، با همين ملاحظات اساسىِ ديگرى است كه در اين كار وجود دارد. مثلاً يك وقتى امام به نمايندگان مجلس شوراى اسلامى فرمودند كه درست است كه هر چه شما تصويب كنيد به شوراى نگهبان مى رود و اگر مخالف قانون اساسى بود رد مى شود؛ اما اين معنايش اين نيست كه شما از اول، چيزى را كه مى دانيد مخالف قانون اساسى است تصويب كنيد و به آن جا بفرستيد؛ آنها هم رد مى كنند؛ بعد هم بالاخره يك مجمع تشخيصى وجود دارد كه برود آن جا! نه، اين تضييع وقت مجلس است: آوردن قانونى كه صريحاً بر خلاف قانون اساسى است به مجلس، يا وارد شدن به بعضى از جزئياتِ مسائل اجرائى.
البته ارتباطات مجلس و دولت خوب است و من مى دانم كه ارتباطات مجلس و دولت چه طور است. الحمدللَّه جهتگيرى هاى كلى، جهتگيرى هاى يكسانى است؛ اگرچه اختلاف سلائقى وجود دارد. در موارد اختلاف سليقه، بالاخره هر طرف بايستى يك مقدارى كوتاه بيايد تا بتوانند مسائل را جمع كنند. اين را به عنوان يك نگاه مصلحت انديشانه ى اساسى من عرض مى كنم: با دولت بايستى همراهى بشود. دولت در اداره ى كشور و در مديريت كشور، جهتگيرى درستى دارد. در همه ى برنامه ها، دولتها ممكن است با مجالس، با بعضى از نخبگان يا با بعضى از افراد ديگر اختلاف نظرهايى داشته باشند؛ در اين اختلاف نظرها هم هيچ كس نمى تواند ادعا كند كه قطعاً و در همه جا، حق با اين طرف است يا با آن طرف؛ ممكن است گاهى حق با اين طرف باشد، گاهى هم حق با آن طرف ديگر باشد. اما اين نبايد موجب بشود كه دولت اصولگراى معتقد به مبانى انقلاب و بشدت در حال تحرك و خدمت و زحمت كشى، تضعيف بشود؛ اين را توجه داشته باشيد.
نه اينكه بگوئيم انتقاد نكنند؛ انتقاد دو گونه است. علامتِ دلسوزانه بودن انتقاد اين است كه وقتى انسان انتقاد را بيان مى كند، نقطه ى قوّت را هم در كنار او بيان كند تا معلوم بشود كه بناى نظر شخصى، بناى انتقام گيرى و بناى اذيت كردن ندارد؛ والّا اگر ما يك مجموعه اى داشته باشيم كه نقاط قوّت و نقاط ضعفى هم دارد، آن وقت در بيان انتقاد، نقاط قوّتش را اصلاً در نظر نگيريم و به زبان نياوريم، بعد يك يا دو يا ده تا از نقاط ضعف را همين طور بنا كنيم گفتن؛ معلوم است كه تضعيف خواهد شد. علامت اين كه نمى خواهيم تضعيف كنيم، اين است كه نقاط قوت را هم بيان كنيم. حالا اگر يك وقت در موردى انتقادى هم داريم، بگوئيم؛ اشكالى ندارد و كسى با آن مخالفتى ندارد.
بالاخره خود هماهنگى مجلس و دولت هم يكى از بركات اين دوره است. دشمنانى هم داشت و دارد؛ اين را به شما عرض بكنم. كسانى هستند كه با هماهنگى دولت و مجلس مخالفند. از اول هم همين طور شعار دادند كه اينها يكدست كردند؛ با اين كه كسى در اين يكدستى تأثيرى نداشت. ملت اين كار را كرده بود و اين طور انتخاب كرده بود؛ رئيس جمهور را آن طور، نمايندگان را هم اين طور. حالا يكدست درآمده اند ديگر! چه كار كنيم؟ اين يكدستى عيب نيست، حسن است؛ تا بتوانند با همديگر كار كنند و با هم اهداف مشتركى را دنبال بكنند.
توجه بكنيد در اين اظهاراتى كه بر زبان مى آوريد - هم نطقِ پيش از دستور، هم بيان تذكر، هم راه هاى نظارت بر دولت: سؤال و تذكر و استيضاح - در طرف مقابل و جبهه ى مقابل، دشمن از روى غفلت خود يك پيام غلطى دريافت نكند. چون گاهى اوقات ما قصد بدى هم نداريم، اما طورى حرف مى زنيم كه طرف مقابل از حرف ما دچار اشتباه مى شود؛ خيال مى كند كه يك گرايش طرفدارِ او در بين اين مجموعه وجود دارد؛ آن وقت تشويق مى شود و روحيه پيدا مى كند. مواظب باشيد دشمن روحيه پيدا نكند.
حالا به هر حال ما آنچه را كه در پايان اين سه سال به شما مى توانيم عرض بكنيم، «خسته نباشيد» است. ان شاءاللَّه كه خداوند كمكتان كند تا بتوانيد همين صراط مستقيم را ان شاءاللَّه با پرهيز از مزلّات ادامه بدهيد و مراقب مزالّ اقدام باشيد. در روايات ما هست كه از موارد شبهه بپرهيزيد، زيرا كه نزديك شدن به موارد شبهه انسان را در خطر لغزش به آن سوى مرز قرار مى دهد. اين است كه اميدواريم كه خداى متعال ان شاءاللَّه شماها را تأييد كند، به شما توفيق بدهد و كمكتان بكند و بتوانيد ان شاءاللَّه در پايان اين دوره، پيش خداى متعال يك كارنامه ى روشن و مورد قبول پروردگار داشته باشيد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
خداى متعال را شكر مى گزاريم كه يك بار ديگر مجموعه ى منتخبان خدمتگزار مجلس در يك دوره ى قانونگذارى - با كوله بارى از زحمات و خدمات و تلاشهائى كه مى توانند آنها را فهرست كنند و نام ببرند و به آن افتخار كنند - امروز گرد آمده اند.
چه خوب است كه انسان - در هر مرتبه و در هر شغلى - وقتى به پشت سر خود نگاه مى كند، در يك محاسبه ى دقيق و سختگيرانه و بدون مسامحه، فهرستى از كارهايى را مشاهده كند كه قابل ارائه ى به پيشگاه الهى است. اين كه به ما گفته اند: «حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا» و علماى سلوك و اخلاق، محاسبه را يكى از اولين وظائف سالك دانسته اند، براى اين است كه ما دائم در حال خواندن نامه ى عمل خودمان باشيم و در روزى كه اين نامه ى اعمال خوانده خواهد شد، غافلگير نشويم. قبل از اين كه نامه ى اعمال ما در پيشگاه الهى مورد محاسبه و مطالعه قرار بگيرد، خود ما بخوانيم؛ اگر كمبودى هست، اصلاح كنيم؛ اگر نقطه ى قوتى در آن هست، خدا را بر آن سپاس بگزاريم. والّا اگر اين محاسبه را انجام ندهيم و غافل بمانيم، آن وقت غافلگير مى شويم.
امام سجاد در دعاى ابوحمزه عرض مى كند: «اللّهم فارحمنى إذا انقطعت حجّتى و كلّ عن جوابك لسانى و طاش عند سؤالك ايّاى لبّى»، در مقابل سؤال الهى حجت انسان و استدلال انسان تمام مى شود - به تعبير رائجِ امروز، انسان كم مى آورد - زبان انسان از گويائى مى افتد و حتّى ذهن و عقل و لبّ انسان هم آشفته مى شود؛ «و طاش عند سؤالك ايّاى لبّى». آنهايى كه خودشان را زير مداقه ى يك محاسبه قرار دادند، اميد فرجى دارند. وقتى به نامه ى اعمال خود نگاه كرديم و ديديم اين نقاط كمبود وجود دارد، چون هنوز وقت باقيست و عمر باقيست، جبران مى كنيم؛ «و أنيبوا إلى ربّكم» - «أنيبوا» يعنى برگرديد و جبران كنيد - اگر ديديم نقاط روشنى وجود دارد، به كمك الهى، به توفيق الهى و به هدايت الهى دلگرم و اميدوار مى شويم؛ هم خدا را شكر مى گزاريم، هم ادامه مى دهيم؛ محاسبه فايده اش اين است.
همان طور كه يك فرد بايد خودش را محاسبه كند، يك جمع هم - مثل مجلس شما، مثل دولتها، مثل مجموعه ها و افراد مسؤول در كشور - بايد خودشان را محاسبه كنند؛ ما خودمان را بايد محاسبه كنيم. اگر انسان چنين فهرستى داشته باشد - مثل اين فهرستى كه جناب آقاى دكتر حداد در بيانات شيرين و خوش لفظ و معناى خودشان طبق معمول بيان كردند - طبعاً خوشحال مى شود و خدا را شكر مى كند؛ لكن قانع نمى شود. قانع نبايد شد و از غفلتها و قصورها نبايد اغماض كرد؛ همچنانى كه در محاسبه ى ديگران هم - تا جايى كه پاى دوستى ها و رابطه ها و ملاحظه ها در ميان نباشد - اغماض نمى كنيم، سختگيرى مى كنيم و نكته مى گيريم. براى خودمان هم بايد همين گونه باشد. اميدواريم ان شاءاللَّه خداى متعال به شما، به ما، به همه ى مسؤولين اين لطف را بكند كه چشم بصيرِ به خود به ما بدهد و قوّت بر عمل و قوّت بر عزم را در ما روز به روز بيفزايد؛ «قوّ على خدمتك جوارحى و اشدد على العزيمة جوانحى.»
سه سال گذشت؛ اين سه سال - همين طور كه جناب آقاى حداد از قول اين حقير نقل كردند - زمان كم و زمان كوتاهى نبود؛ لكن همين زمانهاى زياد، به چشم بر هم زدنى مى گذرد و تمام مى شود؛ انسان تا به خود مى آيد، مى بيند گذشت. عمر هم همين طور است. انسان وقتى به هفتاد سال و سنين بالا هم مى رسد - حالا كه الحمدللَّه خيلى از شماها جوانيد - مى بيند با چشم بر هم زدنى همه چيز گذشته و از اين راه طولانى عبور كرده. اين يك سال آخر هم باز با چشم بر هم زدنى خواهد گذشت. براى ما چه مى ماند؟ كارى كه در اين يك سال انجام بدهيم و آن مضمونى كه در اين جدول و خانه هاى يكساله بگنجانيم؛ مثل اين حروف مقطعه اى كه در جدول مى گنجانيم تا يك جمله ى تمام و يك سخن درست از او در بيايد. نگاه كنيم، ببينيم ذره ذره ى كارى كه در اين مدت انجام خواهيم داد، چگونه است؟ چيست؟ با چه نيتى است؟ در كدام جهتى است؟ از پيش بدانيم چه مى خواهيم و براى آنچه كه مى خواهيم، تدبير لازم را انجام بدهيم. البته يك سال، زمان كمى هم نيست و زمان زيادى است. در اين يك سال خيلى كارهاى بزرگى مى شود انجام داد؛ كه بعد به آنها اشاره اى خواهم كرد.
آنچه كه در مورد اين دوره ى از مجلس اين حقير مى توانم عرض بكنم و جمعبندى اى كه تا امروز از اين مجلس، فى الجمله در ذهن هست - به عنوان يك شاهد و يك ناظر كه در بعضى از اين مجالس متعدد، اندكى بوديم و بقيه را هم از نزديك شاهد بوديم و با آنها تعامل داشتيم - به نظر من مجلس خوبيست و جزو دوره هاى خوب مجلس محسوب مى شود. اين مجلس، از جهتى يك خصوصيتى دارد و آن اين است كه اين تركيب - تركيبى كه بعضى از جهات كلى و خطوط اصلى آن را عرض خواهم كرد - در يك فضاى نامناسب روئيد؛ مثل گياه يا درختى كه از ميان سنگلاخ برويَد. «ألا و إنّ الشّجرة البرّيّة أصلب عوداً و أبقى وقوداً»؛ درختى كه در ميان سنگ مى رويَد، هم محكمتر و استوارتر است و هم آن وقتى كه او را تبديل به آتش كردند، آتش ماندگارترى دارد و اثرش براى مدتها مى ماند؛ مجلس شما اين گونه است.
شرائطى كه قبل از پديد آمدن اين مجلس به وسيله ى بعضى اشخاصى كه از روى غفلت، كارهايى انجام مى دادند به وجود آمده بود - رفتن به سمت تحريم انتخابات، رفتن به سمت استعفاى نمايندگان، اعتصاب در مجلس، مقابله ى مجلس - چيزهاى بد و عجيبى بود و صداى عمومى مجلس، با خيلى از مبانى و اصول نظام مغايرت داشت. در يك چنين فضايى، اين مجلس روئيد.
معناى اين چيست؟ مجلس را كه كسى نصب نمى كند؛ مجلس را مردم انتخاب مى كنند؛ معنايش اين است كه دل اين ملت براى همان چيزى مى تپد كه كسانى برنامه ريزى كرده بودند كه آن را قلعِ ماده كنند؛ دل اين ملت براى اصول اسلامى مى تپد. نمى خواهيم ادعا كنيم كه همه ى آحاد ملت جزو مقدسينِ درجه ى يك اند؛ اما مى خواهيم ادعا كنيم كه آنهايى هم كه در عمل جزو مقدسين درجه ى يك نيستند، براى اسلام و براى ارزشهاى اسلامى و براى ارزشهايى كه اين انقلاب به اين كشور داد، اهميت قائلند و طعم آنها را چشيده اند. حافظه ى تاريخى اين ملت، نمى تواند آن دورانى را كه اين كشور بزرگ و اين ملتِ تاريخى، بازيچه ى دستِ استعمارگران و بازيگران صهيونيست شده بود، فراموش كند؛ مى خواستند اقتصاد او را، فرهنگ او را، دل مردم را، جهت زندگى مردم را، پوشش مردم را، عقايد مردم را، دستمايه ى بازى خودشان قرار بدهند؛ اهانتى از اين بزرگتر به اين ملت متصور نبود. فقر بود، تبعيض بود، زورگويى بود، ظلم بود؛ در عين حال، همه ى اينها با اهانت به مقدسات بود، با جهتگيرى هاى ضد اسلامى و قرآنى و دينى بود؛ با كشاندن مرد و زن به سمت منجلاب فساد بود. حافظه ى اين ملت، آن دوران را فراموش نخواهد كرد. اگر فرض كنيم در زمان حاضر، اكثر افراد ملت، آن دوران را با پوست و گوشتشان لمس نكرده اند - چون جوانند؛ البته ماها لمس كرده ايم - اما يك ملت چيزهايى را در ذهن و حافظه ى خود نگه مى دارد و آنها به معارف آن ملت، فهم آن ملت و بصيرت آن ملت تبديل مى شود. ملت اين اصول را دوست دارد.
از اين خواست ملت، اين مجلس جوشيد. شما هم در تبليغات انتخاباتى تان غالباً بر روى اصول اسلامى، پايبندى به ارزشها، مبارزه ى با فساد، كار براى طبقه ى محروم، تلاش براى حفظ استقلال و عزت ملى، تكيه كرديد. مردم هم از اين شعارها و حرفها استقبال كردند و رأى دادند و اين مجلس تشكيل شد. اين يك پديده است و به يك مقطعى در تاريخ كشور تبديل مى شود. تاريخ، بيرحم است. آيندگان نگاه مى كنند، قضاوت خواهند كرد و نظر خواهند داد و اين مقطع يكى از آن مقاطع بسيار حساس و مهم بود. هويت مجلس شما اين است.
بر مبناى همين هويت و در امتداد اين شعارها، خطوط اساسى و خوبى هم - حقاً و انصافاً - تعقيب شد؛ نه دوستان شما - طرفداران مجلس - و نه دشمنان شما نمى توانند منكر آنها بشوند. مجلس نشان داد كه به طبقات ضعيف در جامعه اهتمام مى ورزد؛ براى او مسأله ى اساسى، جبران ضعف طبقات ضعيف و مردمان فقير و دورماندگان از بسيارى از امتيازات است؛ به اين توجه نشان داديد - هم در گفته ها گفته شد، هم در برخى از قوانين منعكس شد - كه بسيار مهم و خوب بود.
در زمينه ى سياستهاى اصل چهل و چهار - كه مى تواند يك حركت عظيم اقتصادى در كشور بوجود بياورد - مجلس پاسخ خوبى داد. همين كميسيون ويژه اى كه اشاره كردند، تشكيل شده و دارد خوب كار مى كند. منتها بايد مجلس و همه ى نمايندگان از آن حمايت كنند و اين كه فقط چند نفر - كه عضو آن كميسيون هستند - دنبال كنند، كافى نيست. پيش برويد و يك قانون محكم و قوى بوجود بياوريد تا يادگارى شما براى كشور بماند.
از جمله ى نقاط قوّت بسيار بارز در اين مجلس، مواضع محكم و اصولى در مسائل بين المللى و در مواجهه ى با استكبار بود. خيلى بد است كه دشمنانى كه با يك ملت، با جهتگيرى يك ملت و با اصول يك ملت مخالفند، ناگهان از دل تشكيلاتِ مديريت كشور، يك چراغ سبز و يك علامت موافقتى دريافت كنند! خيلى خجالت آور است و انسان احساس خفّت مى كند.
منطق ما در مقابله ى با دست اندازى هاى امريكايى، منطق ضعيفى نيست. منطقى است كه اگر براى همه ى ملتهاى دنيا تبيين بشود، با همه ى دل به آن مى گروند. ما حرف زورى نمى زنيم؛ حرف خلاف متعارفى نمى زنيم. ما مى گوييم يك ملت و يك كشور، نمى خواهد اجازه بدهد كه يك قدرت، يك امپراطورىِ متجاوز، مدعى و طلبگار از همه ى دنيا، به منابع او دست بيندازد، به منابع انسانى او دست بيندازد، سياست او را تعيين كند و از او سلب اختيارات كند. مى گويند: فلان كار را بكنيد، فلان كار را نكنيد، فلان چيز را بفروشيد، فلان چيز را بخريد، اين كار را براى حكومتتان بپذيريد، آن را نپذيريد! اين كارى است كه الان امريكايى ها در خيلى از جاهاى دنيا دارند مى كنند. در متصرفات شوروىِ سابق مكرر كردند؛ در منطقه ى خاورميانه دهها سال است دارند مى كنند؛ در آسيا و در خيلى از كشورها دارند مى كنند. ايران گفت ما نمى خواهيم شما در كار ما دخالت كنيد؛ مى خواهيم خودمان تصميم بگيريم. اين حرف بدى است؟ ملت ايران در مواجهه ى روبه رو و آشكار با استكبار، مى گويد شما چرا دم از حقوق بشر مى زنيد و اين جور آشكار و فاضح حقوق بشر را در همه جا - در عراق، در افغانستان، در آفريقا، در كوزوو، حتّى در خود امريكا - نقض مى كنيد؟! اين حرفى نيست كه ملتها اين را نفهمند.
شما ببينيد، امروز مسؤولين كشور - رئيس جمهور يا مسؤولان بلندپايه ى ديگر - به هر كشورى كه سفر مى كنند، اگر بتوانند در بين دانشگاهى ها، در بين روشنفكرها يا در بين توده ى مردم حضور پيدا كنند و حرفى بزنند، با پاسخى از اعماق دل آنها مواجه مى شوند. براى چيست؟ قبلاً هم همين جور بود: سفر بنده به پاكستان، سفر آقاى هاشمى به آفريقا و سفرهاى آقاى خاتمى به بعضى نقاط ديگر. امروز رئيس جمهور ما به هر كشور اسلامى اى كه مى رود، اگر به مردم ميدان بدهند و اجازه بدهند، بخاطر مواضع قاطعى كه از ايشان شنيده اند، با گرمىِ بيش از حد استقبال مى كنند. اينها معنايش اين است كه ملتها - بخصوص دنياى اسلام - اين حرفها را مى پسندند.
حالا ما به عنوان يك دولت، يك ملت، يك كشور، به صورت يكپارچه و يك تشكيلات حكومتى - نه به صورت يك گروه يا حزب معترضِ مسلح يا غيرمسلح در يك گوشه ى دنيا - ايستاده ايم و داريم اين حرفها را مى زنيم و همه ى دنيا هم ما را بخاطر اين ايستادگى تحسين مى كنند؛ ولى ناگهان از وسط جبهه ى ما - بخصوص از چادر و خيمه ى فرماندهىِ نظام - يك علامتى داده بشود كه ما با شمائيم! «ياايّها الّذين امنوا لاتتّخذوا عدوّى و عدوّكم اولياء ... تسرّون اليهم بالمودّة.»
اين مجلس در موضع رفيع و والاى مجلسِ قانونگذارى ايستاد و در همه ى ماجراها و فراز و نشيب ها، اين موضعِ ضد استكبارى خودش را علناً، با صراحت، با وضوح و با منطق، بيان كرد. منطق و استدلال هم بر سخنان و رفتار او حاكم بود. اين خيلى باارزش است و نمى شود آن را نديده گرفت. دوستان شما هم اين را قبول دارند، دشمنان شما هم اين را قبول دارند. اين هم يكى از آن خطوط اساسى افتخارات شماست كه در محاسباتتان، بايد شكر او را بگزاريد.
يكى از امتيازات اين مجلس در اين سه سال گذشته - كه ان شاءاللَّه در يك سال باقيمانده هم همين طور باشد - اين بود كه منشأ تشنجات سياسى و بگومگوهاى اختلاف افكن در بيرون نشد؛ راديو را كه انسان باز مى كند تا گفتگوى مجلس را بشنود، با مجموعه اى از بيانها و گفتارهايى مواجه بشود كه جز دعوا و تشنج و اختلاف و اتهام از آن بيرون نمى آيد. اين مجلس در اين زمينه، مواضعِ خوب و قابل قبولى داشت. البته برخى از اظهارات در مجلس هست كه به آن اشاره مى كنم؛ لكن مجموعاً مجلسِ تشنج آفرينى نبود و در درون خودش خوب بود. امتيازات ديگرى هم جناب آقاى دكتر حداد نقل كردند و كارها و فعاليتهايى كه انجام گرفته را گفتند.
برادران و خواهران عزيز! سال آخر يكى از سالهاى امتحان است. من در اولِ اين دوره به شما گفته ام - البته قبلاً به دوره هاى ديگر هم گفته ام - در مجلس، نبايد نماينده ى فلان منطقه تصور كند كه هنر نمايندگى او در اين است كه براى آن منطقه دائماً پشتيبانى جلب كند. اصلاً مسأله ى نماينده ى مجلس اين نيست؛ نبايد فكر كنيم كه چون ما نماينده ى فلان شهر يا فلان استانيم، مرتب بايستى براى آن شهر يا استان امتياز بگيريم. اين يك ميدانِ رقابتِ غلط و بى برنامه و نادرستى است كه تبعات بدى هم دارد. شما درست است كه از فلان نقطه ى كشور انتخاب شده ايد، اما فقط نماينده ى آن جا نيستيد؛ شما نماينده ى همه ى ملت ايرانيد. شأن مجلس هم قانونگذارى است، نه گرفتن تسهيلات و كمكهاى عمرانى و غيره براى آن منطقه ى خود؛ به قانون اساسى هم نگاه كنيد. شأن شما اين است كه قانون بگذاريد؛ منتها قانونى بگذاريد كه آنقدر محكم و خوب و شامل باشد كه منطقه ى شما را هم سيراب كند. اين حالت گاهى در سال آخر تشديد مى شود؛ حالا ما اين را بى رودربايستى به شما عرض بكنيم؛ مراقب باشيد. بنابراين سال آخر، سال امتحان الهى است. هميشه اين طور بوده، حالا هم همين طور است. مراقب باشيد.
آنچه كه به نظر من مى رسد كه در اين يك سال انجام بگيرد - با اين تصور كه چون شما يك سال ديگر هم فرصت داريد كه براى مردم در قواره ى مجلس شوراى اسلامى كار كنيد، باز همين يك سال هم فرصت مهمى است - اين است كه نگاه كنيد و ببينيد اولويتها و اهم ها چيست و با جديت دنبال آن برويد. البته يك فهرستى هم رئيس محترم مجلس چندى پيش به من ارائه كردند كه پانزده، شانزده مورد در آن نوشته شده بود؛ خوب بود؛ البته بنده نه تعيين مى كنم و نه ترجيح مى دهم، شما خودتان مى دانيد. تعدادى از چيزهائى را كه واقعاً براى كشور مهم و اساسى و ماندگار است، يا فورى و فوتى است - و لو خيلى اساسى نيست، اما براى وضع كنونى از يك فوريتى برخوردار است - انتخاب كنيد و بدون نگاه به مسائل خاصى كه ممكن است براى هر كسى پيش بيايد - مسائل جناحى و شخصى و غير ذلك - آنها را دنبال كنيد. اين يك سال، مى تواند سال بابركتى باشد.
البته در آن خطوط اساسىِ مهمى كه لازم بود به عنوان امتياز عرض بكنيم، مواضع قاطع شما در قضيه ى هسته اى بود كه آن هم يكى از نقاط برجسته است. خيلى خوب عمل كرديد. كار درست همين بود كه دولت را الزام كنيد به ايستادگى؛ دولت هم خودش علاقه مند به اين كار و پيشرو در اين كار است. اين درست بر طبق مصلحت كشور و مصلحت آينده است. به طبقات كم درآمد و ضعيف هم مانند قبل اهتمام داشته باشيد.
اگر مى گوئيم به كارهاى اساسى بپردازيد، با همين ملاحظات اساسىِ ديگرى است كه در اين كار وجود دارد. مثلاً يك وقتى امام به نمايندگان مجلس شوراى اسلامى فرمودند كه درست است كه هر چه شما تصويب كنيد به شوراى نگهبان مى رود و اگر مخالف قانون اساسى بود رد مى شود؛ اما اين معنايش اين نيست كه شما از اول، چيزى را كه مى دانيد مخالف قانون اساسى است تصويب كنيد و به آن جا بفرستيد؛ آنها هم رد مى كنند؛ بعد هم بالاخره يك مجمع تشخيصى وجود دارد كه برود آن جا! نه، اين تضييع وقت مجلس است: آوردن قانونى كه صريحاً بر خلاف قانون اساسى است به مجلس، يا وارد شدن به بعضى از جزئياتِ مسائل اجرائى.
البته ارتباطات مجلس و دولت خوب است و من مى دانم كه ارتباطات مجلس و دولت چه طور است. الحمدللَّه جهتگيرى هاى كلى، جهتگيرى هاى يكسانى است؛ اگرچه اختلاف سلائقى وجود دارد. در موارد اختلاف سليقه، بالاخره هر طرف بايستى يك مقدارى كوتاه بيايد تا بتوانند مسائل را جمع كنند. اين را به عنوان يك نگاه مصلحت انديشانه ى اساسى من عرض مى كنم: با دولت بايستى همراهى بشود. دولت در اداره ى كشور و در مديريت كشور، جهتگيرى درستى دارد. در همه ى برنامه ها، دولتها ممكن است با مجالس، با بعضى از نخبگان يا با بعضى از افراد ديگر اختلاف نظرهايى داشته باشند؛ در اين اختلاف نظرها هم هيچ كس نمى تواند ادعا كند كه قطعاً و در همه جا، حق با اين طرف است يا با آن طرف؛ ممكن است گاهى حق با اين طرف باشد، گاهى هم حق با آن طرف ديگر باشد. اما اين نبايد موجب بشود كه دولت اصولگراى معتقد به مبانى انقلاب و بشدت در حال تحرك و خدمت و زحمت كشى، تضعيف بشود؛ اين را توجه داشته باشيد.
نه اينكه بگوئيم انتقاد نكنند؛ انتقاد دو گونه است. علامتِ دلسوزانه بودن انتقاد اين است كه وقتى انسان انتقاد را بيان مى كند، نقطه ى قوّت را هم در كنار او بيان كند تا معلوم بشود كه بناى نظر شخصى، بناى انتقام گيرى و بناى اذيت كردن ندارد؛ والّا اگر ما يك مجموعه اى داشته باشيم كه نقاط قوّت و نقاط ضعفى هم دارد، آن وقت در بيان انتقاد، نقاط قوّتش را اصلاً در نظر نگيريم و به زبان نياوريم، بعد يك يا دو يا ده تا از نقاط ضعف را همين طور بنا كنيم گفتن؛ معلوم است كه تضعيف خواهد شد. علامت اين كه نمى خواهيم تضعيف كنيم، اين است كه نقاط قوت را هم بيان كنيم. حالا اگر يك وقت در موردى انتقادى هم داريم، بگوئيم؛ اشكالى ندارد و كسى با آن مخالفتى ندارد.
بالاخره خود هماهنگى مجلس و دولت هم يكى از بركات اين دوره است. دشمنانى هم داشت و دارد؛ اين را به شما عرض بكنم. كسانى هستند كه با هماهنگى دولت و مجلس مخالفند. از اول هم همين طور شعار دادند كه اينها يكدست كردند؛ با اين كه كسى در اين يكدستى تأثيرى نداشت. ملت اين كار را كرده بود و اين طور انتخاب كرده بود؛ رئيس جمهور را آن طور، نمايندگان را هم اين طور. حالا يكدست درآمده اند ديگر! چه كار كنيم؟ اين يكدستى عيب نيست، حسن است؛ تا بتوانند با همديگر كار كنند و با هم اهداف مشتركى را دنبال بكنند.
توجه بكنيد در اين اظهاراتى كه بر زبان مى آوريد - هم نطقِ پيش از دستور، هم بيان تذكر، هم راه هاى نظارت بر دولت: سؤال و تذكر و استيضاح - در طرف مقابل و جبهه ى مقابل، دشمن از روى غفلت خود يك پيام غلطى دريافت نكند. چون گاهى اوقات ما قصد بدى هم نداريم، اما طورى حرف مى زنيم كه طرف مقابل از حرف ما دچار اشتباه مى شود؛ خيال مى كند كه يك گرايش طرفدارِ او در بين اين مجموعه وجود دارد؛ آن وقت تشويق مى شود و روحيه پيدا مى كند. مواظب باشيد دشمن روحيه پيدا نكند.
حالا به هر حال ما آنچه را كه در پايان اين سه سال به شما مى توانيم عرض بكنيم، «خسته نباشيد» است. ان شاءاللَّه كه خداوند كمكتان كند تا بتوانيد همين صراط مستقيم را ان شاءاللَّه با پرهيز از مزلّات ادامه بدهيد و مراقب مزالّ اقدام باشيد. در روايات ما هست كه از موارد شبهه بپرهيزيد، زيرا كه نزديك شدن به موارد شبهه انسان را در خطر لغزش به آن سوى مرز قرار مى دهد. اين است كه اميدواريم كه خداى متعال ان شاءاللَّه شماها را تأييد كند، به شما توفيق بدهد و كمكتان بكند و بتوانيد ان شاءاللَّه در پايان اين دوره، پيش خداى متعال يك كارنامه ى روشن و مورد قبول پروردگار داشته باشيد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته