بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
اين جلسه، به جهات متعددى يكى از شيرين ترين و جذاب ترين جلسات براى بنده است. اولاً به جهت حضور مجموعه ى عالمان و دانشمندان اين شهر و استانى كه از ديرباز به علم پرورى و عالم پرورى و محقق پرورى معروف بوده است؛ ثانياً به خاطر سوابق خاطره انگيزى كه بنده با اين مجموعه ى دانشگاهى دارم - با بعضى از عزيزانى كه در اين جلسه حضور دارند، دوستى ها و رفاقتهاى نزديك و همكارى هاى بسيار صميمانه؛ با آقاى دكتر فرهودى هم زندانى؛ و با مجموعه هايى از جمع علمى اين دانشگاه، جلسات فراوان و ديدارهاى پرهيجان در دوران هاى دشوار داشته ايم - براى من خاطره هاى زيادى را زنده مى كند؛ ثالثاً از اين جهت كه مشاهده مى كنم جوانان ما در عرصه ى علم پيشرفت هايى كرده اند كه امروز دانشگاه ما به بركت استادىِ آن جوانان، مى تواند پرچم افتخار را بر دوش بگيرد. خيلى از دانشجويان و جوانانى كه در آن دوران اختناق و تاريكى و فشار، در لابلاى مشكلات فراوان درس مى خواندند، امروز بحمداللَّه جزو اساتيد، جزو پرچمداران علم، جزو نوآوران عرصه ى علم محسوب مى شوند؛ بعضى شان در همين جمع شما هستند، بعضى شان هم در تهران و جاهاى ديگر هستند. اين هم بخش ديگرى است كه براى من اين اجتماع را گرامى و عزيز مى كند.
بياناتى كه فرمودند، به نظرم بيانات مفيد و باارزشى بود. چند جمله درباره ى بيانات اين دوستان عرض بكنم. در باب بودجه ى تحقيقات، حق با شماست. آنچه كه ما در زمينه ى بودجه ى تحقيقات نياز داريم، با آنچه كه امروز بودجه ى تحقيقات ما در مجموعه ى بودجه ى كشور است، فاصله ى زيادى دارد. من هم سفارش كرده ام، تأكيد كرده ام و غير از جلسات عمومى، در ديدارهاى خصوصى هم به مسئولين گفته ام كه بايد اين را دنبال كنند؛ آقاى دكتر زاهدى - وزير محترم - اينجا هستند؛ حتماً اين را در دولت دنبال كنند و به يك جايى برسانند. امروز مسأله ى تحقيقات براى ما يك مسأله ى تجملاتى نيست، يك مسأله ى حياتى است. من نمى دانم همه ى تصميم گيران چقدر به عمق اين حرف واقفند، اما من از بُن دندان اعتقادم اين است كه امروز يكى از دو، سه كار اصلى و اساسى ما براى حفظ هويتمان، موجوديتمان، استقلالمان و آينده مان، مسأله ى تحقيق علمى است؛ بدون شك و ترديد. بايد اين را خيلى جدى بگيرند؛ اين از بسيارى از كارهاى ما مهمتر است؛ ولو ظاهر زودبازده اى ندارد و به چشم نمى آيد، اما خيلى مهم است.
در زمينه ى مسأله ى اسلامى كردن دانشگاه ها اعتقاد من اين است كه هرچه ما در اين زمينه كار بكنيم، زياد نيست. آن چيزى كه من در مورد دانشگاه ها و اسلامى كردن دانشگاه ها يك وقتى عرض كردم، اين است كه توقع ما از دانشگاه كشور و مركز علم كشور اين است كه اگر يك جوان كم اعتقادِ لاابالى وارد دانشگاه شد، در حالى از دانشگاه بيرون بيايد كه عميقاً متدين و داراى تعهد دينى و اخلاق دينى است؛ توقع ما از دانشگاه اين است؛ مثل حوزه ى علميه. حالا اگر بنيان دانشگاه را از اول در كشور ما كسانى گذاشتند و جورى گذاشتند كه گوئى بايد دانشگاه غير دينى يا حتى ضد دينى باشد، اين مطلب ديگرى است؛ اما واقع قضيه اين نيست. علم همراه است با دين؛ هر كسى صادقانه با دانش برخورد كند، ايمان دينى در او رشد پيدا مى كند؛ همچنانى كه دانش، همدوش است با فضائل اخلاقى و با احساس تعهد؛ اين طبيعتِ دانشگاه است. البته ما تصديق مى كنيم - همان طورى كه فرمودند - كه اينگونه نشده.
اما حقيقت قضيه اين است كه امروز چهره ى دانشگاه ما، يك چهره ى اسلامى و دينى است. در چه دورانى ما اين همه اساتيد مؤمن، متعهد، علاقه مند، ميهن پرست، دين پرست، خداپرست و صادق در دانشگاه هايمان داشته ايم؟ اصلاً اين همه استاد در دانشگاه داشته ايم؟ آن هم اساتيدى با اين احساس تعهد. در كدام دوره از دوره هاى دانشگاه كشور - در اين شصت، هفتاد سال - در بين دانشجويان، اين همه دانشجوى متعهد و علاقه مند به دين و پايبند به مبانى اخلاقى و ايمانىِ دين داشته ايم؟ در همين زمينه هم ما پيش رفتيم. البته بديهى است با آن بيانى كه قبلاً عرض كردم، ما به اين قانع نيستيم؛ اما از آنچه كه پيش آمده هم خدا را شاكريم و كفران نعمت نمى كنيم.
مسأله ى نياز توليد علم به گسترش تحقيق و تقابل و تنافى آن با انحصارات دولتى و حقوق انحصارى شركتها، حرف كاملاً درستى است كه آن را قبول داريم و اميد ما اين است كه با اجراى سياستهاى اصل 44 - كه سال گذشته ابلاغ شد - اين گره باز بشود. اساساً ورود در ميدان تفسير اصل 44 و توجه به ذيل اصل 44 و اهتمامى كه در اين زمينه شد و خود بنده وارد اين ميدان شدم، به خاطر چند نكته و از جمله همين نكته بود. البته اين نگرانى هم كه دوست قديمى مان بيان كردند كه اجراى غلط اصل 44 ممكن است به تكاثر و از قبيل آن بينجامد هم درست است. اگر آن چيزى كه ما گفتيم و ما خواستيم و ما دنبال مى كنيم اجرا بشود، ان شاءاللَّه نه آن افراط و نه آن تفريط اتفاق نخواهد افتاد. بايد همان گونه كه مقرر شده و گفته شده است انجام بگيرد و ان شاءاللَّه به لطف الهى اينگونه خواهد شد. البته تذكراتى هم فرمودند كه من يادداشت كردم و ان شاءاللَّه آنها را دنبال مى كنم.
بعد از ديدار با شما، ديدارى با دانشجوها خواهم داشت و مفصلتر صحبت خواهم كرد. غرض من از اين جلسه بيشتر اين بود كه حرفهاى اساتيد را بشنوم، ولى آنچه كه من در اين جلسه به اختصار مى خواهم عرض بكنم، چند مسأله ى كوتاه و مهم است.
يك مسأله اين است كه امروز، موضوع علم براى كشور ما يك موضوع حياتى است؛ و علم هم به ميزان زيادى به شما مجموعه ى دانشگاهى متكى است. امروز دانشگاه بايد احساس بكند كه كشور در يك نقطه ى عطفى قرار گرفته است كه با دو گونه حركتِ دانشگاه، دو مسير متباين و متعارض از اين نقطه ى عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر يك طور عمل كنيم به يك سمت خواهيم رفت، اگر به گونه ى ديگرى عمل كنيم، به سمت ديگر و نقطه ى مقابل آن خواهيم رفت؛ پس در يك چنين لحظه ى حساسى قرار داريم. امروز مناسبات بين المللى روى قدرت مى چرخد. مى بينيد ديگر، قدرتها به اتكاء و استناد قدرتمندى خودشان، زور مى گويند و بى منطق و بى استدلال حرف مى زنند. جُرم خيلى از دولتهاى متوسط و دست پائين هم اين است كه زورگوئى آنها را به راحتى قبول مى كنند؛ لذا زورگوئى بر اساس قدرت، امر رائجى شده است. در همين قضيه ى هسته اى، در مسأله ى خاورميانه، در قضاياى گوناگون سياسى و در مسائل گوناگونى كه داريم، وقتى با دولتها صحبت مى شود، مى گويند: چكار كنيم، امريكا مى گويد! يعنى اين يك حجت قاطع است كه چون امريكا داراى قدرت و زور است، ديگر چاره اى نيست. اين قدرت - كه امروز محور همه ى تحركات بين المللى شده - متوقف است به علم؛ و لذا ثروت امريكا هم ناشى از علم است، توانائيهاى تبليغاتى اش هم ناشى از علم است، موقعيت بين المللىِ سياسى اش هم ناشى از علم است. علم است كه يك كشور را به يك اقتدارى مى رساند؛ علم، اين قدر براى كشورها مهم است.
روشن است كه ما يك راه طى شده ى دويست ساله ى ديگران را در ظرف بيست سال نمى خواهيم طى كنيم. مدعا اين نيست كه ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمى كشورى كه دويست سال است دارد تلاش علمى مى كند و از محصول دويست سال قبل از آنِ بقيه ى كشورها هم استفاده كرده است، برسانيم. اين مورد نظر نيست؛ بلكه مدعا اين است كه نبايد وقت را تلف بكنيم. اگر ايران بايد آينده اى داشته باشد و اگر اين ملت بايد همين راه استقلال و عزت و عدم وابستگى را كه در آن وارد شده ادامه بدهد، اين امكان ندارد مگر با عالم شدن اين ملت. بايد عالم بشوند و علم در اين كشور ترقى پيدا كند. علمِ وارداتى، علم - به معناى حقيقى كلمه - نيست؛ علمِ درون زا است كه اقتدار مى بخشد. اين كه من مسأله ى توليد علم و شكستن مرزهاى علم را مطرح كردم، به خاطر اين است و بايد آن را جدى بگيريد. حوزه ها سهمى دارند در بخشى، دانشگاه ها هم سهم عمده اى دارند در بخش ديگرى. امروز اساتيد و مديران دانشگاه بايد اينگونه به دانشگاه نگاه كنند.
هرگونه تدريسى كه در يك كلاس، ناشى از بى حوصلگى، ناشى از كم وقتى، ناشى از بى اهتمامى و بى اعتنايى به درس، بى اعتنايى به دانشجو، بى اعتنايى به وقت و ساعت انجام بگيرد، مناسب شأن دانشگاه امروزِ كشور ما نيست. من تأييد مى كنم كه ما بايستى اساتيد استخوان دار و قديمىِ قوى و باارزش را با اصرار در دانشگاه حفظ كنيم - كه دوستان اشاره كردند - در كنار اين مؤكداً عرض مى كنم كه بايستى از اساتيد جوان و پرانگيزه هم استفاده بشود و وارد بشوند. ما نبايد در هيچ بخشى دچار كمبود استاد و خلاء استاد باشيم. امروز راه هم براى اين باز است. خوشبختانه دانشجوهايى كه دوره هاى تكميلى را مى گذرانند، رتبه هاى خوبى دارند، رتبه هاى بالايى دارند و استعدادهاى خوبى دارند، مى توانند در تدريس دانشگاه ها نقش ايفا كنند. بخشنامه ها و دستورالعمل هاى قديمى، آيه ى قرآن نيست كه نشود آن را عوض كرد. به موقعيت ها نگاه كنيد و دانشگاه را از لحاظ تدريس به يك ميدان پرتحرك تبديل كنيد؛ با تعامل دانشجو با استاد، تحرك استاد، مطالعه ى استاد، دسترسى استاد به مراكز علمى و اطلاعات علمى و نشريات علمى - كه امروز خوشبختانه با رواج اينترنت و چيزهاى ديگر، خيلى از گذشته آسانتر شده - دانشگاه را به يك مجلس عمومىِ دائماً در حال مباحثه و در حال كار تبديل كنيد؛ دانشجو را رشد بدهيد و تربيت كنيد. اين يك نكته است.
نكته ى ديگر اين است كه درباره ى بحث توليد علم و مسأله ى جنبش نرم افزارى - كه ما مطرح كرديم - مراكز تحقيقى جواب دادند، دانشگاه ها هم در سطوح محققين و اساتيد جواب دادند و از اين جهت بنده حقيقتاً خشنودم؛ منتها در سطح دانشجويان و جوانان اين معنا جدى گرفته نشده و تحقق پيدا نكرده؛ در حالى كه از استعداد جوان و نيروى جوان، خيلى بايد استفاده كرد. اين كار، كار اساتيد است. بخصوص دانشجويان دوره هاى تكميلى، اگر بوسيله ى استاد راهنمايى بشوند، مى توانند حقيقتاً در نوآورى علمى، همان اساتيد خودشان را در مواردى پشت سر بگذارند. گاهى استاد، شاگردى را راهنمايى مى كند و دست گيرىِ علمى مى كند و آن شاگرد با دست گيرىِ استاد، از خود استاد جلوتر مى رود؛ از اين قبيل موارد زياد اتفاق افتاده است. اين را بايستى تحقق بخشيد.
نكته ى ديگر اين است كه ظاهراً از اول - من خودم چون دانشگاهى نبوده ام و در محيط دانشگاه رشد نكرده ام، خيلى نمى توانم در اين زمينه اظهارنظر كنم؛ اما هميشه از دوستان دانشگاهى شنيده ام - بناى دانشگاه، برخلاف حوزه هاى علميه، بر تعمق در درس و ترجيح عمق يابى بر حفظ، نبوده است؛ اين عيب است. در حوزه هاى علميه، براى طلبه ى درسخوان - نه آن كسى كه درس نمى خواند - محفوظات مطرح نيست، بلكه مطلب را بايستى بفهمد؛ از يك سطحى به آن طرف بايد علاوه ى بر فهم، در اين مسأله صاحب نظر هم بشود. دوره هاى دكترىِ شما هم براى همين است؛ تا صاحب نظر بشوند. اين حالت رشد روحيه ى پرسشگرى و تقويت تحقيق و پيگيرى و پيوسته خواهى و قانع نشدن و اينها را بايد در دانشجو تربيت كرد. در درسهاى ماها و در حوزه هاى علميه، گاهى در يك درس، پانصد يا هزار نفر مستمع و شاگرد نشسته اند، يك نفر از شاگردها وقت استاد و وقت ديگران را با اشكال مى گيرد و به استاد اشكال مى كند؛ مطلقاً در عرف چنين مجلسى وجود ندارد كه استاد ناراحت بشود كه چرا اشكال كردى، يا آن دانشجوهاى ديگر ناراحت بشوند كه آقا وقت ما گرفته شد. نه، در عرف حوزه اى ما اينگونه است؛ اشكال كردن، حقِ طلبه و حق يكايك طلبه هاست و آنها از اين حق استفاده مى كنند و استاد هم مطلقاً گله مند نيست؛ بلكه خوشحال است از اينكه مستشكلينى در درس هستند؛ يكى از افتخارات اساتيد اين است كه در درس ما مستشكلين متعددى هستند. اين بايد در دانشگاه رواج پيدا كند؛ يعنى بايد اشكال كردن به استاد، پرسشگرى و تحقيق، رواج پيدا كند؛ و اين دست شماست.
يك مسأله، مسأله ى نقشه ى حركت علمى كشور است كه من اين را در سال گذشته مطرح كردم. البته توقع نمى كنم كه اين كار را دانشگاه فردوسى انجام بدهد، اما توقع مى كنم كه دانشگاه استخوان دارِ ريشه دارِ فردوسى در اين كار سهيم بشود؛ روى اين فكر كنيد. ما براى پيشرفت علم در كشور، به نقشه ى كلى علمى احتياج داريم. درباره ى چه چيزى مى خواهيم تحقيق كنيم؟ چه چيزى را مى خواهيم فرابگيريم؟ چگونه اين اجزاء علمى پراكنده، به هم متصل مى شوند؟ در كجا از اتصال اينها، مى شود براى آينده ى كشور و حركت كشور بهره برد؟ اينها جز با يك نقشه ى علمى، براى كشور امكانپذير نيست. البته نقشه ى علمى، نقشه ى دائمى نيست؛ مدت دار و زمان دار است. ممكن است در اين برهه نقشه ى علمى يك چيز باشد، ده سال ديگر نقشه ى علمى بكلى تغيير كند و چيز ديگرى باشد؛ ليكن اين نقشه ى علمى لازم است. در اين زمينه انتظار دارم دانشگاه شما - چه دانشگاه پزشكى، چه دانشگاه فردوسى - كمك كنند تا اين كار در بين اساتيد و در بين محققين و در بين دانشمندان و علماى دانشگاهى ما، تبديل به يك مطالبه ى عمومى بشود. اين هم يك مسأله است.
يك مسأله هم در مورد رشد دادن به دانشجوها - كه اشاره كردم - كارهايى است كه به عهده ى اساتيد و به عهده ى مديريت هاست؛ اينجا مخاطب فقط اساتيد نيستند؛ مديريت ها هم هستند. اين كارها را واقعاً در برنامه بگذاريد: مثل كارگاه هاى آموزشى؛ مثل اردوهاى علمى؛ مثل جايزه به نوآورى ها؛ مثل مطالبه ى دستگاه صنعت از محقق جوانى كه در دانشگاه دارد يك كارى را انجام مى دهد، يعنى ارتباط دانشگاه و صنعت كه اين هم جزو شعارهاى حتمى و قطعى اى بوده است كه بنده از سه، چهار سال قبل از اين مطرح كردم. خوشبختانه در اين دولت، معاونت مخصوصى به نام «معاونت علمى» براى كارهاى علمى بوجود آمد كه اين جزو بركات اين دولت است و اتفاقاً يكى از همشهريان خود شما در اين معاونت مشغول كار است. به نظر من اين معاونت، معاونت مباركى است و كارهاى بسيار مهم و خوبى را مى تواند انجام بدهد. با كمك اين معاونت، آقايانِ دو وزير - هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، هم در دولت - مطالبه كنند، تا مديران بتوانند وسائل را براى اين معنا فراهم بكنند.
من بيش از اين مزاحم دوستان و برادران و خواهران عزيز نمى شوم و مى رويم كه به جلسه ى بعد برسيم. آن توصيه ى اول را مى خواهم بار ديگر تكرار بكنم: امروز نقش و رسالت دانشگاه، يك نقش تعيين كننده است؛ ولو تعيين كننده ى براى زمان حال نه، اما تعيين كننده ى براى آينده ى كشور است. امروز تصميم دانشگاهيان و همت دانشگاهيان، مثل نقش سوزن بانى است كه دو مسير ريلى را بكلى از هم جدا مى كند. شما الان سوزن بانيد؛ مى توانيد با همتى كه در اين برهه ى از زمان مى كنيد، ريل حركت ملت ايران را به سمت رفاه و عزت و ترقى و استقلال كامل قرار بدهيد؛ و مى توانيد خداى نكرده با عدم تحرك لازم و با عدم اجابت به نيازِ امروز، جور ديگرى عمل كنيد و نتيجه ى ديگرى حاصل بشود.
پروردگارا ! ما را به وظائف سنگين مان در اين روزگار بيش از پيش آشنا بفرما. پروردگارا ! محيط علمى و محيطهاى دانشگاهى كشور ما را مشمول لطف و فضل و هدايت ويژه ى خود قرار بده. پروردگارا ! همه ى كسانى كه در اين راه زحمت مى كشند و تلاش مى كنند، از اجر و پاداش خود برخوردار فرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
اين جلسه، به جهات متعددى يكى از شيرين ترين و جذاب ترين جلسات براى بنده است. اولاً به جهت حضور مجموعه ى عالمان و دانشمندان اين شهر و استانى كه از ديرباز به علم پرورى و عالم پرورى و محقق پرورى معروف بوده است؛ ثانياً به خاطر سوابق خاطره انگيزى كه بنده با اين مجموعه ى دانشگاهى دارم - با بعضى از عزيزانى كه در اين جلسه حضور دارند، دوستى ها و رفاقتهاى نزديك و همكارى هاى بسيار صميمانه؛ با آقاى دكتر فرهودى هم زندانى؛ و با مجموعه هايى از جمع علمى اين دانشگاه، جلسات فراوان و ديدارهاى پرهيجان در دوران هاى دشوار داشته ايم - براى من خاطره هاى زيادى را زنده مى كند؛ ثالثاً از اين جهت كه مشاهده مى كنم جوانان ما در عرصه ى علم پيشرفت هايى كرده اند كه امروز دانشگاه ما به بركت استادىِ آن جوانان، مى تواند پرچم افتخار را بر دوش بگيرد. خيلى از دانشجويان و جوانانى كه در آن دوران اختناق و تاريكى و فشار، در لابلاى مشكلات فراوان درس مى خواندند، امروز بحمداللَّه جزو اساتيد، جزو پرچمداران علم، جزو نوآوران عرصه ى علم محسوب مى شوند؛ بعضى شان در همين جمع شما هستند، بعضى شان هم در تهران و جاهاى ديگر هستند. اين هم بخش ديگرى است كه براى من اين اجتماع را گرامى و عزيز مى كند.
بياناتى كه فرمودند، به نظرم بيانات مفيد و باارزشى بود. چند جمله درباره ى بيانات اين دوستان عرض بكنم. در باب بودجه ى تحقيقات، حق با شماست. آنچه كه ما در زمينه ى بودجه ى تحقيقات نياز داريم، با آنچه كه امروز بودجه ى تحقيقات ما در مجموعه ى بودجه ى كشور است، فاصله ى زيادى دارد. من هم سفارش كرده ام، تأكيد كرده ام و غير از جلسات عمومى، در ديدارهاى خصوصى هم به مسئولين گفته ام كه بايد اين را دنبال كنند؛ آقاى دكتر زاهدى - وزير محترم - اينجا هستند؛ حتماً اين را در دولت دنبال كنند و به يك جايى برسانند. امروز مسأله ى تحقيقات براى ما يك مسأله ى تجملاتى نيست، يك مسأله ى حياتى است. من نمى دانم همه ى تصميم گيران چقدر به عمق اين حرف واقفند، اما من از بُن دندان اعتقادم اين است كه امروز يكى از دو، سه كار اصلى و اساسى ما براى حفظ هويتمان، موجوديتمان، استقلالمان و آينده مان، مسأله ى تحقيق علمى است؛ بدون شك و ترديد. بايد اين را خيلى جدى بگيرند؛ اين از بسيارى از كارهاى ما مهمتر است؛ ولو ظاهر زودبازده اى ندارد و به چشم نمى آيد، اما خيلى مهم است.
در زمينه ى مسأله ى اسلامى كردن دانشگاه ها اعتقاد من اين است كه هرچه ما در اين زمينه كار بكنيم، زياد نيست. آن چيزى كه من در مورد دانشگاه ها و اسلامى كردن دانشگاه ها يك وقتى عرض كردم، اين است كه توقع ما از دانشگاه كشور و مركز علم كشور اين است كه اگر يك جوان كم اعتقادِ لاابالى وارد دانشگاه شد، در حالى از دانشگاه بيرون بيايد كه عميقاً متدين و داراى تعهد دينى و اخلاق دينى است؛ توقع ما از دانشگاه اين است؛ مثل حوزه ى علميه. حالا اگر بنيان دانشگاه را از اول در كشور ما كسانى گذاشتند و جورى گذاشتند كه گوئى بايد دانشگاه غير دينى يا حتى ضد دينى باشد، اين مطلب ديگرى است؛ اما واقع قضيه اين نيست. علم همراه است با دين؛ هر كسى صادقانه با دانش برخورد كند، ايمان دينى در او رشد پيدا مى كند؛ همچنانى كه دانش، همدوش است با فضائل اخلاقى و با احساس تعهد؛ اين طبيعتِ دانشگاه است. البته ما تصديق مى كنيم - همان طورى كه فرمودند - كه اينگونه نشده.
اما حقيقت قضيه اين است كه امروز چهره ى دانشگاه ما، يك چهره ى اسلامى و دينى است. در چه دورانى ما اين همه اساتيد مؤمن، متعهد، علاقه مند، ميهن پرست، دين پرست، خداپرست و صادق در دانشگاه هايمان داشته ايم؟ اصلاً اين همه استاد در دانشگاه داشته ايم؟ آن هم اساتيدى با اين احساس تعهد. در كدام دوره از دوره هاى دانشگاه كشور - در اين شصت، هفتاد سال - در بين دانشجويان، اين همه دانشجوى متعهد و علاقه مند به دين و پايبند به مبانى اخلاقى و ايمانىِ دين داشته ايم؟ در همين زمينه هم ما پيش رفتيم. البته بديهى است با آن بيانى كه قبلاً عرض كردم، ما به اين قانع نيستيم؛ اما از آنچه كه پيش آمده هم خدا را شاكريم و كفران نعمت نمى كنيم.
مسأله ى نياز توليد علم به گسترش تحقيق و تقابل و تنافى آن با انحصارات دولتى و حقوق انحصارى شركتها، حرف كاملاً درستى است كه آن را قبول داريم و اميد ما اين است كه با اجراى سياستهاى اصل 44 - كه سال گذشته ابلاغ شد - اين گره باز بشود. اساساً ورود در ميدان تفسير اصل 44 و توجه به ذيل اصل 44 و اهتمامى كه در اين زمينه شد و خود بنده وارد اين ميدان شدم، به خاطر چند نكته و از جمله همين نكته بود. البته اين نگرانى هم كه دوست قديمى مان بيان كردند كه اجراى غلط اصل 44 ممكن است به تكاثر و از قبيل آن بينجامد هم درست است. اگر آن چيزى كه ما گفتيم و ما خواستيم و ما دنبال مى كنيم اجرا بشود، ان شاءاللَّه نه آن افراط و نه آن تفريط اتفاق نخواهد افتاد. بايد همان گونه كه مقرر شده و گفته شده است انجام بگيرد و ان شاءاللَّه به لطف الهى اينگونه خواهد شد. البته تذكراتى هم فرمودند كه من يادداشت كردم و ان شاءاللَّه آنها را دنبال مى كنم.
بعد از ديدار با شما، ديدارى با دانشجوها خواهم داشت و مفصلتر صحبت خواهم كرد. غرض من از اين جلسه بيشتر اين بود كه حرفهاى اساتيد را بشنوم، ولى آنچه كه من در اين جلسه به اختصار مى خواهم عرض بكنم، چند مسأله ى كوتاه و مهم است.
يك مسأله اين است كه امروز، موضوع علم براى كشور ما يك موضوع حياتى است؛ و علم هم به ميزان زيادى به شما مجموعه ى دانشگاهى متكى است. امروز دانشگاه بايد احساس بكند كه كشور در يك نقطه ى عطفى قرار گرفته است كه با دو گونه حركتِ دانشگاه، دو مسير متباين و متعارض از اين نقطه ى عطف بوجود خواهد آمد؛ اگر يك طور عمل كنيم به يك سمت خواهيم رفت، اگر به گونه ى ديگرى عمل كنيم، به سمت ديگر و نقطه ى مقابل آن خواهيم رفت؛ پس در يك چنين لحظه ى حساسى قرار داريم. امروز مناسبات بين المللى روى قدرت مى چرخد. مى بينيد ديگر، قدرتها به اتكاء و استناد قدرتمندى خودشان، زور مى گويند و بى منطق و بى استدلال حرف مى زنند. جُرم خيلى از دولتهاى متوسط و دست پائين هم اين است كه زورگوئى آنها را به راحتى قبول مى كنند؛ لذا زورگوئى بر اساس قدرت، امر رائجى شده است. در همين قضيه ى هسته اى، در مسأله ى خاورميانه، در قضاياى گوناگون سياسى و در مسائل گوناگونى كه داريم، وقتى با دولتها صحبت مى شود، مى گويند: چكار كنيم، امريكا مى گويد! يعنى اين يك حجت قاطع است كه چون امريكا داراى قدرت و زور است، ديگر چاره اى نيست. اين قدرت - كه امروز محور همه ى تحركات بين المللى شده - متوقف است به علم؛ و لذا ثروت امريكا هم ناشى از علم است، توانائيهاى تبليغاتى اش هم ناشى از علم است، موقعيت بين المللىِ سياسى اش هم ناشى از علم است. علم است كه يك كشور را به يك اقتدارى مى رساند؛ علم، اين قدر براى كشورها مهم است.
روشن است كه ما يك راه طى شده ى دويست ساله ى ديگران را در ظرف بيست سال نمى خواهيم طى كنيم. مدعا اين نيست كه ما در ظرف ده سال، پانزده سال، خودمان را به سطح علمى كشورى كه دويست سال است دارد تلاش علمى مى كند و از محصول دويست سال قبل از آنِ بقيه ى كشورها هم استفاده كرده است، برسانيم. اين مورد نظر نيست؛ بلكه مدعا اين است كه نبايد وقت را تلف بكنيم. اگر ايران بايد آينده اى داشته باشد و اگر اين ملت بايد همين راه استقلال و عزت و عدم وابستگى را كه در آن وارد شده ادامه بدهد، اين امكان ندارد مگر با عالم شدن اين ملت. بايد عالم بشوند و علم در اين كشور ترقى پيدا كند. علمِ وارداتى، علم - به معناى حقيقى كلمه - نيست؛ علمِ درون زا است كه اقتدار مى بخشد. اين كه من مسأله ى توليد علم و شكستن مرزهاى علم را مطرح كردم، به خاطر اين است و بايد آن را جدى بگيريد. حوزه ها سهمى دارند در بخشى، دانشگاه ها هم سهم عمده اى دارند در بخش ديگرى. امروز اساتيد و مديران دانشگاه بايد اينگونه به دانشگاه نگاه كنند.
هرگونه تدريسى كه در يك كلاس، ناشى از بى حوصلگى، ناشى از كم وقتى، ناشى از بى اهتمامى و بى اعتنايى به درس، بى اعتنايى به دانشجو، بى اعتنايى به وقت و ساعت انجام بگيرد، مناسب شأن دانشگاه امروزِ كشور ما نيست. من تأييد مى كنم كه ما بايستى اساتيد استخوان دار و قديمىِ قوى و باارزش را با اصرار در دانشگاه حفظ كنيم - كه دوستان اشاره كردند - در كنار اين مؤكداً عرض مى كنم كه بايستى از اساتيد جوان و پرانگيزه هم استفاده بشود و وارد بشوند. ما نبايد در هيچ بخشى دچار كمبود استاد و خلاء استاد باشيم. امروز راه هم براى اين باز است. خوشبختانه دانشجوهايى كه دوره هاى تكميلى را مى گذرانند، رتبه هاى خوبى دارند، رتبه هاى بالايى دارند و استعدادهاى خوبى دارند، مى توانند در تدريس دانشگاه ها نقش ايفا كنند. بخشنامه ها و دستورالعمل هاى قديمى، آيه ى قرآن نيست كه نشود آن را عوض كرد. به موقعيت ها نگاه كنيد و دانشگاه را از لحاظ تدريس به يك ميدان پرتحرك تبديل كنيد؛ با تعامل دانشجو با استاد، تحرك استاد، مطالعه ى استاد، دسترسى استاد به مراكز علمى و اطلاعات علمى و نشريات علمى - كه امروز خوشبختانه با رواج اينترنت و چيزهاى ديگر، خيلى از گذشته آسانتر شده - دانشگاه را به يك مجلس عمومىِ دائماً در حال مباحثه و در حال كار تبديل كنيد؛ دانشجو را رشد بدهيد و تربيت كنيد. اين يك نكته است.
نكته ى ديگر اين است كه درباره ى بحث توليد علم و مسأله ى جنبش نرم افزارى - كه ما مطرح كرديم - مراكز تحقيقى جواب دادند، دانشگاه ها هم در سطوح محققين و اساتيد جواب دادند و از اين جهت بنده حقيقتاً خشنودم؛ منتها در سطح دانشجويان و جوانان اين معنا جدى گرفته نشده و تحقق پيدا نكرده؛ در حالى كه از استعداد جوان و نيروى جوان، خيلى بايد استفاده كرد. اين كار، كار اساتيد است. بخصوص دانشجويان دوره هاى تكميلى، اگر بوسيله ى استاد راهنمايى بشوند، مى توانند حقيقتاً در نوآورى علمى، همان اساتيد خودشان را در مواردى پشت سر بگذارند. گاهى استاد، شاگردى را راهنمايى مى كند و دست گيرىِ علمى مى كند و آن شاگرد با دست گيرىِ استاد، از خود استاد جلوتر مى رود؛ از اين قبيل موارد زياد اتفاق افتاده است. اين را بايستى تحقق بخشيد.
نكته ى ديگر اين است كه ظاهراً از اول - من خودم چون دانشگاهى نبوده ام و در محيط دانشگاه رشد نكرده ام، خيلى نمى توانم در اين زمينه اظهارنظر كنم؛ اما هميشه از دوستان دانشگاهى شنيده ام - بناى دانشگاه، برخلاف حوزه هاى علميه، بر تعمق در درس و ترجيح عمق يابى بر حفظ، نبوده است؛ اين عيب است. در حوزه هاى علميه، براى طلبه ى درسخوان - نه آن كسى كه درس نمى خواند - محفوظات مطرح نيست، بلكه مطلب را بايستى بفهمد؛ از يك سطحى به آن طرف بايد علاوه ى بر فهم، در اين مسأله صاحب نظر هم بشود. دوره هاى دكترىِ شما هم براى همين است؛ تا صاحب نظر بشوند. اين حالت رشد روحيه ى پرسشگرى و تقويت تحقيق و پيگيرى و پيوسته خواهى و قانع نشدن و اينها را بايد در دانشجو تربيت كرد. در درسهاى ماها و در حوزه هاى علميه، گاهى در يك درس، پانصد يا هزار نفر مستمع و شاگرد نشسته اند، يك نفر از شاگردها وقت استاد و وقت ديگران را با اشكال مى گيرد و به استاد اشكال مى كند؛ مطلقاً در عرف چنين مجلسى وجود ندارد كه استاد ناراحت بشود كه چرا اشكال كردى، يا آن دانشجوهاى ديگر ناراحت بشوند كه آقا وقت ما گرفته شد. نه، در عرف حوزه اى ما اينگونه است؛ اشكال كردن، حقِ طلبه و حق يكايك طلبه هاست و آنها از اين حق استفاده مى كنند و استاد هم مطلقاً گله مند نيست؛ بلكه خوشحال است از اينكه مستشكلينى در درس هستند؛ يكى از افتخارات اساتيد اين است كه در درس ما مستشكلين متعددى هستند. اين بايد در دانشگاه رواج پيدا كند؛ يعنى بايد اشكال كردن به استاد، پرسشگرى و تحقيق، رواج پيدا كند؛ و اين دست شماست.
يك مسأله، مسأله ى نقشه ى حركت علمى كشور است كه من اين را در سال گذشته مطرح كردم. البته توقع نمى كنم كه اين كار را دانشگاه فردوسى انجام بدهد، اما توقع مى كنم كه دانشگاه استخوان دارِ ريشه دارِ فردوسى در اين كار سهيم بشود؛ روى اين فكر كنيد. ما براى پيشرفت علم در كشور، به نقشه ى كلى علمى احتياج داريم. درباره ى چه چيزى مى خواهيم تحقيق كنيم؟ چه چيزى را مى خواهيم فرابگيريم؟ چگونه اين اجزاء علمى پراكنده، به هم متصل مى شوند؟ در كجا از اتصال اينها، مى شود براى آينده ى كشور و حركت كشور بهره برد؟ اينها جز با يك نقشه ى علمى، براى كشور امكانپذير نيست. البته نقشه ى علمى، نقشه ى دائمى نيست؛ مدت دار و زمان دار است. ممكن است در اين برهه نقشه ى علمى يك چيز باشد، ده سال ديگر نقشه ى علمى بكلى تغيير كند و چيز ديگرى باشد؛ ليكن اين نقشه ى علمى لازم است. در اين زمينه انتظار دارم دانشگاه شما - چه دانشگاه پزشكى، چه دانشگاه فردوسى - كمك كنند تا اين كار در بين اساتيد و در بين محققين و در بين دانشمندان و علماى دانشگاهى ما، تبديل به يك مطالبه ى عمومى بشود. اين هم يك مسأله است.
يك مسأله هم در مورد رشد دادن به دانشجوها - كه اشاره كردم - كارهايى است كه به عهده ى اساتيد و به عهده ى مديريت هاست؛ اينجا مخاطب فقط اساتيد نيستند؛ مديريت ها هم هستند. اين كارها را واقعاً در برنامه بگذاريد: مثل كارگاه هاى آموزشى؛ مثل اردوهاى علمى؛ مثل جايزه به نوآورى ها؛ مثل مطالبه ى دستگاه صنعت از محقق جوانى كه در دانشگاه دارد يك كارى را انجام مى دهد، يعنى ارتباط دانشگاه و صنعت كه اين هم جزو شعارهاى حتمى و قطعى اى بوده است كه بنده از سه، چهار سال قبل از اين مطرح كردم. خوشبختانه در اين دولت، معاونت مخصوصى به نام «معاونت علمى» براى كارهاى علمى بوجود آمد كه اين جزو بركات اين دولت است و اتفاقاً يكى از همشهريان خود شما در اين معاونت مشغول كار است. به نظر من اين معاونت، معاونت مباركى است و كارهاى بسيار مهم و خوبى را مى تواند انجام بدهد. با كمك اين معاونت، آقايانِ دو وزير - هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، هم در دولت - مطالبه كنند، تا مديران بتوانند وسائل را براى اين معنا فراهم بكنند.
من بيش از اين مزاحم دوستان و برادران و خواهران عزيز نمى شوم و مى رويم كه به جلسه ى بعد برسيم. آن توصيه ى اول را مى خواهم بار ديگر تكرار بكنم: امروز نقش و رسالت دانشگاه، يك نقش تعيين كننده است؛ ولو تعيين كننده ى براى زمان حال نه، اما تعيين كننده ى براى آينده ى كشور است. امروز تصميم دانشگاهيان و همت دانشگاهيان، مثل نقش سوزن بانى است كه دو مسير ريلى را بكلى از هم جدا مى كند. شما الان سوزن بانيد؛ مى توانيد با همتى كه در اين برهه ى از زمان مى كنيد، ريل حركت ملت ايران را به سمت رفاه و عزت و ترقى و استقلال كامل قرار بدهيد؛ و مى توانيد خداى نكرده با عدم تحرك لازم و با عدم اجابت به نيازِ امروز، جور ديگرى عمل كنيد و نتيجه ى ديگرى حاصل بشود.
پروردگارا ! ما را به وظائف سنگين مان در اين روزگار بيش از پيش آشنا بفرما. پروردگارا ! محيط علمى و محيطهاى دانشگاهى كشور ما را مشمول لطف و فضل و هدايت ويژه ى خود قرار بده. پروردگارا ! همه ى كسانى كه در اين راه زحمت مى كشند و تلاش مى كنند، از اجر و پاداش خود برخوردار فرما.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته