بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين.
ربّنا عليك توكّلنا و اليك انبنا و اليك المصير.
عيد امسال دو تبريك دارد؛ هم تبريك عيد نوروز است، هم تبريك ورود ماه ربيع المولود است؛ كه ولادت نير اعظم و نبى مكرم، حضرت محمدبن عبداللَّه (صلّى اللَّه عليه واله وسلّم) در آن وارد است. خود عيد نوروز هم جزو اعياد بابركت براى ما ايرانى هاست.
مردم سال را با ياد خدا شروع مى كنند و از خداوند متعال تحول به احسن الحال را مسئلت مى كنند. امسال علاوه ى بر اينها، ذخيره ى معنوى توسلات و توجهات ماه محرم و صفر هم بر بركات اين عيد افزوده است. شما جمع حاضر در اين صحن هم كه مشرّف به زيارت بارگاه حضرت على بن موسى الرضا (عليه السّلام) هستيد، بركات بيشترى داريد. براى من هم فرصتى است تا برخى از مسائلى را كه در آغاز سال براى ما ان شاءاللَّه مفيد خواهد بود، مطرح كنم.
اول سال فرصت خوبى است براى تقويت عزم ملى، براى بركت بخشيدن به عمر خود در اين سال. اگر همه ى آحاد ما مردم ايران از اول سال عزم خود را بر اين متمركز كنيم كه با تلاش خود، با حركت خود، سال پُربارى براى خود فراهم كنيم، خداى متعال هم يقيناً كمك خواهد كرد. البته جانمايه ى اين عزم ملى و بزرگ، نيت پاك و تصميم بر جلب رضاى الهى است؛ تصميم بر پيمودن صراط مستقيم؛ و آنگاه شناختن موقعيت خود و وضع خود، جايگاه خود در شرايط كنونى عالم و چالشهايى كه پيش روى ملت قرار دارد، و شناختن خطوط اساسى براى مواجهه ى با چالشها. اين، شرط موفقيت يك ملت زنده است؛ وضع خود را، جايگاه خود را، شرائط خود را درست بشناسد و براى اين شرائط برنامه ريزى داشته باشد و عزم و تصميم قاطع بر مواجهه ى با آنچه كه در اين راه براى انسان به طور طبيعى پيش بيايد. من از اين فرصت استفاده مى كنم؛ در اين ساعتى كه در خدمت شما هستم، در اين باره ها قدرى صحبت مى كنم.
آنچه كه اساس مطلب براى ما ايرانى هاست - كه هميشه بايد اين را در مد نظر داشته باشيم - اين است كه ملت ما و مجموعه ى ما مردم ايران هدف بزرگى براى خودمان ترسيم كرديم و در طول دهه هاى پس از انقلاب، اين هدف را دنبال كرديم. هرچه نگاه مى كنيم، احساس مى كنيم كه ما براى رسيدن به اين دو هدف، توانايى هاى لازم را داريم. اين هدف بزرگ عبارت است از سربلندى ايران اسلامى، الگوشدن در ميان ملتهاى مسلمان، هم از لحاظ مادى و هم از لحاظ معنوى. معناى اين حرف اين است كه ملت ما، هم از لحاظ مادى و هم از جنبه هاى معنوى ارتقاء پيدا كند؛ استقلال ملى داشته باشد؛ عزت ملى داشته باشد؛ توان و ظرفيت ملى داشته باشد؛ بتواند از همه ى ظرفيتهاى خود استفاده كند؛ از رفاه عمومى برخوردار باشد و عدالت عمومى و اجتماعى بر زندگى او حاكم باشد. اين ملت در آن صورت مى شود الگو براى همه ى جوامع مسلمان و حتّى غير مسلمان. ملت ايران مى خواهد ملتى باشد آزاد، مرفه، باايمان، و كشورى داشته باشد آباد و پيشرفته؛ اين هدف ملت ايران است.
در اين هدف، اختلافى هم وجود ندارد؛ دعواهاى جناحى و اختلافات سياسى در اينجا همه برطرف مى شود؛ اين هدفِ مورد قبول همه ى آحاد ملت ايران است. كشورى آباد داشته باشيم، ملتى آزاد و سربلند داشته باشيم، از ظرفيتهاى ملىِ خودمان بخوبى استفاده كنيم، بتوانيم پيشرو باشيم، پرچم عدالت اجتماعى را در دست داشته باشيم، پرچم ايمان اسلامى را در پيشاپيش همه ى ملتهاى مسلمان به دوش بگيريم؛ اين چيزى است كه همه ى ملت ايران طالب و عاشق آن هستند. و مى توانيم به اين هدف دست پيدا كنيم؛ هم شناخت ظرفيتهاى ملى به ما اين اميد را مى دهد، هم تجربه ها اين را تأييد مى كند.
ملت ايران يك ملت بااستعداد است، بااستقامت است، برخوردار از غيرت دينى و غيرت ملى است، به اسلام عميقاً ايمان دارد، به ميهن خود عشق مى ورزد؛ اينها چيزهايى است كه به ما اين اميدوارى و اين اعتماد را مى بخشد كه ملت ما قادر است به اين هدف دست پيدا كند و برسد؛ دور از دسترس نيست. تجربه هم همين را به ما نشان مى دهد.
ببينيد؛ ما بر اثر سلطه ى حكومتهاى فاسد و وابسته، در طول سالهاى متمادى از ميدان رقابتهاى جهانى بيرون مانده بوديم. ملت ايران كه يك روز پيشاهنگ دانش و فرهنگ بود، بر اثر سلطه ى پادشاهان جبار و قدرتهاى منقطع از مردم وضعش به جايى رسيد كه از حدود دويست سال قبل به اين طرف كه مسابقه ى علمى و سياسى در دنيا آغاز شد، بيرون از ميدان مسابقه قرار گرفت. وقتى ملتى در مسابقه ى ملتها وارد نيست، به طور طبيعى توانايى هاى او تحليل مى رود و موفقيتهاى او ناچيز مى شود. شما يك تيم ورزشى را در نظر بگيريد، كه قدرت دارد، نشاط دارد، ميل به كار دارد، او را نمى گذارند وارد ميدان رقابتهاى ورزشى بشود؛ به طور طبيعى توانايى هاى او كم مى شود و تحليل مى رود. با ملت ما اين كار را كردند.
درعين حال كه سالهاى متمادى قدرتهاى وابسته، قدرتهاى فاسد، قدرتهاى بى كفايت و پادشاهان ظالم چنين وضعى را براى ملت ما به وجود آوردند، بمجرد اينكه به وسيله ى انقلاب اسلامى دروازه ى ورود به اين جاده براى ملت ما باز شد و ملت ما وارد ميدان رقابتهاى جهانى و مسابقات جهانى شد، پيشرفتهاى بزرگى به دست آورد. ملت ما، هم در زمينه هاى علمى، هم در زمينه هاى سياسى، امروز در جهان يك ملتِ داراى نشان و شناخته شده است؛ يك چهره است در ميان ملتها. در زمينه هاى علمى، ما به نسبت اين زمان پيشرفته هستيم. البته عقب ماندگى هاى دويست ساله را در ظرف بيست سال و سى سال نمى شود جبران كرد؛ اما در اين بيست و چند سال، ما با سرعت بسيار بيشترى نسبت به همين مدت زمانى جلو رفته ايم. امروز شما نگاه كنيد؛ جوانان ما در زمينه ى انرژى هسته اى، در زمينه ى سلولهاى بنيادى، در زمينه ى ضايعات نخاعى و در ده ها زمينه ى ديگر - كه اگر ملت ما از آنها بروشنى آگاه بشوند، شادمان خواهند شد - پيشرفت داشته اند. برجستگان علمى كشور ما امروز توانسته اند در دنيا بدرخشند و تحسين جهانيان را جلب كنند.
در ميدان رقابتهاى سياسى هم همين طور. امروز دولت جمهورى اسلامى ايران در زمينه هاى سياسى - چه در سطح منطقه، چه در سطح بين المللى - سخن او جزو سخنهاى پُرطرفدار است؛ سخن او يك سخن شنيدنى است. مسئولين كشور ما، هم در مجامع جهانى، هم در مسافرتهايى كه به كشورهاى ديگر مى كنند، هم در موضعگيرى هايى كه مى كنند، برجسته و شاخصند. اين چنين وضعى براى ملت ما نشان دهنده ى استعداد اين ملت در پيشروى و در ورود به اين ميدانهاست.
ملت ما توانسته است در فرهنگ سياست بين المللى مفاهيم جديدى را وارد كند. دنيا مردم سالارى دينى را نمى شناخت؛ امروز مردم سالارى دينى يك عنوان و شعار مطلوب در ميان همه ى ملتهاى اسلامى است. دنيا تعريف نظام سلطه را نمى شناخت؛ اين را ملت ما تعريف كرد و در فرهنگ سياست بين المللى وارد شد. مسئله ى دين محورى سياست، قانون، مديريت كشور؛ اينها همه مفاهيم جديدى است كه ملت ما توانسته است اينها را وارد كند. پس ما در مسابقات جهانى - مسابقه ى علمى، مسابقه ى سياسى، مسابقه ى صنعتى، مسابقه ى اقتصادى و مسابقه ى فرهنگى - مى توانيم وارد شويم و در كوتاه مدت اميد به موفقيت داشته باشيم، و در بلندمدت اميد به سرآمد شدن داشته باشيم. اين، وضع ملت ماست.
و اما اين راهى كه ملت ايران مى خواهد برود، يك راه اسفالته ى بى مانع نيست؛ ما در اين راه چالش هم داريم. ما دو دشمن بزرگ داريم. من اين دو دشمن را امروز به اختصار براى شما معرفى و چهره نمايى كنم تا ببينيم من و شما در مقابل اين دو دشمن چه بايد بكنيم. يك ملت بايد دشمن را بشناسد، نقشه ى دشمن را بداند و خود را در مقابل آن مجهز كند. ما دو دشمن داريم: يك دشمن، دشمن درونى است؛ يك دشمن، دشمن بيرونى است. دشمن درونى خطرناك تر است. دشمن درونى چيست؟ دشمن درونى خصلتهاى بدى است كه ممكن است ما در خودمان داشته باشيم. تنبلى، نشاط كار نداشتن، نااميدى، خودخواهى هاى افراطى، بدبين بودن به ديگران، بدبين بودن به آينده، نداشتن اعتماد به خود - نه به شخص خود و نه به ملت خود - اينها بيمارى است. اگر اين دشمنهاى درونى در ما وجود داشته باشد، كار ما مشكل مى شود. هميشه دشمنان بيرونى ملت ايران سعى كرده اند اين ميكروبها را در درون جامعه ى ايرانى رسوخ دهند: «شما نمى توانيد»، «شما قادر نيستيد»، «آينده تان تاريك است»، «افقتان تيره است»، «بيچاره شديد»، «پدرتان درآمد». سعى اين بوده است كه ملت ما را نااميد، كسل، بى اعتماد به نفس، تنبل و چشم به دست بيگانه بار بياورند؛ اينها دشمنان درونى است. در طول سالهاى قبل از بروز حركت اسلامى در كشور ما، بلاى عمده ى ملت ما اينها بود. اگر ملتى اين بيمارى ها را داشته باشد، اين ملت پيشرفتش ممكن نيست؛ اگر ملتى مردمش تنبل باشند، نااميد باشند، اعتماد به نفس نداشته باشند، با همديگر پيوند نداشته باشند، به همديگر بدبين باشند، از آينده نااميد باشند، چنين ملتى پيش نخواهد رفت؛ اينها مثل موريانه اى كه در درون پايه ى بنا بيفتد، بنا را ويران مى كند؛ مثل كرمى است كه داخل ميوه قرار بگيرد، ميوه را فاسد مى كند. بايد با اين صفات مبارزه كرد. ملت ما بايد اميدوار، داراى اعتماد به نفس، خوشبين به آينده، علاقه مند به پيشرفت، و معتقد و مؤمن به معنوياتى باشد كه او را در اين راه كمك مى كند. بحمداللَّه امروز ملت ما چنين اعتماد به نفس و چنين اميدى دارد؛ بايد اينها را تكميل كرد. اگر ما بتوانيم اين دشمنها را در درون خود، در جان خود، در فرهنگ عمومى جامعه ى خود از كار بيندازيم، دشمن بيرونى هم نمى تواند به ما صدمه و لطمه اى برساند.
و اما دشمن بيرونى. دشمن بيرونىِ اين هدف ما عبارت است از نظام سلطه ى بين المللى؛ يعنى همان چيزى كه به او مى گوييم استكبار جهانى. استكبار جهانى و نظام سلطه، دنيا را به سلطه گران و سلطه پذيران تقسيم مى كند. اگر ملتى بخواهد در مقابل سلطه گران از منافع خود دفاع كند، سلطه گران با آن ملت دشمنى مى كنند؛ روى او فشار مى آورند و سعى مى كنند مقاومت او را در هم بشكنند. اين، دشمنِ يك ملتى است كه مى خواهد مستقل و عزتمند و آبرومند و پيشرفته بشود و زير بار سلطه گران نرود؛ اين دشمنِ بيرونى است. امروز مظهر اين دشمنى عبارت است از شبكه ى صهيونيسم جهانى و دولت كنونى ايالات متحده ى امريكا. البته اين دشمنى مال امروز نيست؛ روشها تغيير مى كند، اما سياست دشمنى با ملت ايران از اول انقلاب تا امروز بوده است. هرچه توانسته اند، فشار وارد آورده اند، اما عبث؛ فشارهاى آنها نتوانسته است ملت ايران را ضعيف كند يا به عقب نشينى وادار كند؛ نه تحريم اقتصادى شان، نه تهديد نظامى شان، نه فشار سياسى شان، نه جنگ روانى شان. امروز ما از پانزده سال قبل، از بيست سال قبل، از بيست و هفت سال قبل بسيار قوى تر هستيم؛ اين نشان دهنده ى اين است كه دشمن در دشمنى با ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى ناكام مانده است؛ اما اين دشمنى هست.
امروز در دنيا تناقضى وجود دارد. ملت ايران از نظر ملتهاى مسلمان و ملتهاى منطقه - ملتهاى آسيا، ملتهاى آفريقا، ملتهاى امريكاى لاتين، ملتهاى منطقه ى خاورميانه - يك ملت شجاع، مدافع حق و عدالت، و ايستاده ى در مقابل زورگويى هاست؛ ملت ايران را اين طور شناخته اند. آنها ملت ايران را تحسين و ستايش مى كنند. اما همين ملت ايران و همين نظام جمهورى اسلامى كه اينقدر مورد ستايش ملتهاست، از نظر قدرتهاى زورگو، متهم به نقض حقوق بشر است، متهم به سلب امنيت جهانى است، متهم به حمايت از تروريسم است! اين تناقض است؛ تناقض بين نگاه ملتها و خواسته ى قدرتها. اين تناقض، تهديدكننده ى نظام سلطه ى جهانى است. روزبه روز اينها دارند از ملتها دور مى شوند؛ اين يك رخنه ى فرسايشى را در بناى ليبرال دموكراسى غرب به وجود آورده است و روزبه روز اين رخنه بيشتر خواهد شد. بالاخره تبليغات استكبار تا مدتى مى تواند حقايق را پنهان كند؛ هميشه كه نمى توانند حقايق را پنهان كنند؛ ملتها روزبه روز بيدارتر مى شوند. شما نگاه كنيد؛ رئيس جمهور ملت ايران به كشورهاى آسيا، به كشورهاى آفريقا، به كشورهاى امريكاى جنوبى مسافرت مى كند، ملتها براى او شعار مى دهند، به نفع او تظاهرات مى كنند، اظهار حمايت مى كنند؛ رئيس جمهور امريكا هم به كشورهاى امريكاى جنوبى - يعنى حياط خلوت امريكا - مسافرت مى كند، ملتها پرچم امريكا را به مناسبت آمدن او آتش مى زنند؛ اين معنايش تزلزل پايه هاى ليبرال دموكراسى اى است كه امروز غرب و جلوتر از همه امريكا، مدعى پرچمدارى آن هستند. تناقض در خواست آنها و تمايلات مردم و مشاهدات مردم روزبه روز بيشتر مى شود. دم از دموكراسى مى زنند، دم از حقوق بشر مى زنند، دم از امنيت جهانى مى زنند، دم از مبارزه ى با تروريسم مى زنند، اما باطن شرير آنها حكايت از جنگ طلبى آنها مى كند؛ حكايت از پايمال كردن حقوق ملتها مى كند؛ حكايت از ميل وافر و اشتهاى سيرى ناپذير آنها بر منابع انرژى جهانى مى كند؛ اين را ملتها مى بينند. روزبه روز آبروى ليبرال دموكراسى و آبروى امريكا - كه پيشقراول ليبرال دموكراسى است - در دنيا در نظر ملتها دارد كم و كمتر مى شود. در مقابل، آبروى ايران اسلامى دارد بيشتر مى شود. ملتها مى فهمند كه امريكايى ها در ادعاى دفاع از حقوق بشر دروغ مى گويند؛ يك نمونه ى آن، رفتار آنها با كشور خود ماست. ايران در زمان طاغوت - زمان رژيم پهلوى - يكسره در مشت امريكايى ها بود؛ امريكايى ها بر سراسر ايران مسلط بودند؛ پايگاه نظامى در ايران به وجود مى آوردند، براى تسلط بر تحرك كشورهاى عرب منطقه؛ مى خواستند اينها را از پايگاه ايران زير نظر داشته باشند. ايران همپيمان اسرائيل بود؛ بدترين ديكتاتورى ها بر اين كشور حاكم بود؛ مبارزان را در زندان شكنجه مى كردند؛ در سرتاسر كشور - در همين شهر مشهد، در تهران و در همه ى شهرهاى كشور - اختناق و شدت عمل مأموران جلاد رژيم طاغوت بر مردم مسلط بود؛ نفت ما را تاراج مى كردند؛ اموال عمومى و ثروتهاى ملى را به نفع حكام و به نفع بيگانگان به تاراج مى دادند؛ ملت ايران را از حضور در مسابقه ى علمى و صنعتى دنيا مانع مى شدند؛ ملت را تحقير مى كردند. آن ايران، متحد درجه ى يك امريكا در اين منطقه بود؛ زمامدارانش هم محبوب امريكا بودند؛ هيچ اعتراضى هم به نقض حقوق بشر و نقض دموكراسى بر آن حكومت طاغوتى وارد نبود. امروز ايران يك كشور آزاد است؛ با اين مردم سالارى واضح - كه مردم سالارى ما در دنيا بسيار كم نظير است - با اين ارتباط مستحكم بين مردم و مسئولان كشور؛ اين ايران از نظر امريكايى ها، از نظر دولت امريكا و سياستمداران امريكا يك كشور نامطلوب به حساب مى آيد؛ اين نشان دهنده ى جهتگيرى استكبار جهانى در مقابل حقايق موجود عالم است. البته امريكايى ها از اين دشمنى سودى نبرده اند و باز هم نخواهند برد. ملت ايران روزبه روز قوى تر مى شود و ارزشهاى انقلاب روزبه روز برجسته تر و تازه تر مى شود.
ما در مقابل اين دو دشمن وظائفى داريم. اول دشمن را بايد شناخت، بعد بايد نقشه ى او را دانست. امروز دشمنان بيرونى ما هم براى ملت ايران نقشه دارند. ما سياستهاى پنج ساله ى خودمان را تعريف مى كنيم؛ افق چشم انداز بيست ساله را تعريف مى كنيم؛ براى اينكه راه خودمان را مشخص كنيم. دشمن ما هم همين طور؛ او هم براى ما برنامه دارد؛ او هم سياستى دارد. بايد سياست او را بشناسيم.
من برنامه هاى استكبار جهانى عليه ملت ايران را در سه جمله خلاصه مى كنم: اول، جنگ روانى؛ دوم، جنگ اقتصادى؛ و سوم، مقابله با پيشرفت و اقتدار علمى. دشمنى هاى استكبار با ملت ما در اين سه قلم عمده خلاصه مى شود. البته اينها را بايد دستگاه هاى تبليغاتى و رسانه ها و شخصيت هاى سياسى بيشتر براى مردم توضيح بدهند. من اجمالاً سرفصل و خلاصه اى از مطالب را به شما عرض مى كنم.
جنگ روانى يعنى چه؟ هدف جنگ روانى، مرعوب كردن است. كى را مى خواهند مرعوب كنند؟ ملت كه مرعوب نمى شود؛ توده ى عظيم مردم كه مرعوب نمى شوند. چه كسى را مى خواهند مرعوب كنند؟ مسئولان را، شخصيتهاى سياسى را، به قول معروف خود ما نخبگان را؛ اينها را مى خواهند مرعوب كنند. كسانى كه قابل تطميعند، آنها را مى خواهند تطميع كنند؛ اراده ى عمومى را مى خواهند تضعيف كنند؛ درك مردم از واقعيتهاى جامعه ى خودشان را مى خواهند تغيير دهند؛ هدف جنگ روانى اين است. يك نفر كه بيمار نيست، صد بار به او بگويند آقا! شما كسالت داريد، شما مريضيد، يك مقدار احساس بيمارى مى كند. بعكس، اگر كسى دچار بيمارى هم باشد، صد بار به او بگويند شما حالتان خوب است، احساس صحت مى كند. با تلقين مى خواهند واقعيتهاى كشور ما را در نظر ملت ما دگرگون كنند. ملت ما ملتى است بااستعداد، داراى قابليت، داراى ظرفيت، داراى ثروتهاى عظيم طبيعى؛ چنين ملتى مى تواند پيشرو باشد. دليلى ندارد كه اين ملت، نااميد باشد؛ اما آنها مى خواهند واقعيتها را تغيير دهند و ملت را نااميد كنند؛ مى خواهند اعتماد ملت را به مسئولان ضعيف كنند. اينكه مردم به دولت و مسئولانشان اعتماد داشته باشند، براى يك كشور خيلى نعمت بزرگى است؛ مى خواهند اين نعمت را بگيرند و مردم را بى اعتماد كنند، هم به خودشان، هم به مسئولينشان؛ مردم را با شايعه، به تحريم و خشونت تهديد كنند؛ در تبليغات، جاى مدعى و متهم را عوض كنند. امروز امريكا متهم است و ملتها مدعى امريكايند. ما امروز مدعى امريكا هستيم. امريكا متهم است به دست اندازى به استكبار، به مستعمره پرورى، به جنگ طلبى، به اشغال نظامى، به فتنه انگيزى. ما طلبگاريم، ما مدعى هستيم. آنها مى خواهند خودشان را در جايگاه مدعى بگذارند و ملت ايران را در جايگاه متهم قرار دهند. در خود امريكا وضع حقوق بشر اسفبار است و ناامنى وجود دارد. در يك سال - سال 2003 - سيزده ميليون بازداشت شهروندان امريكايى را خودشان گزارش كردند! مجوز شكنجه مى دهند، مجوز شنود تلفن مى دهند. بعد از حادثه ى بيست شهريورِ چند سال قبل، اينها چند ميليون نفر را بازجويى كردند. يك چنين فضاى ناامن در داخل امريكا؛ در خارج هم كه زندانهاى ابوغريب و شكنجه ها و زندان گوانتانامو و زندانهاى مخفى اى كه در اروپا و در نقاط ديگر دارند. آنها بايد جواب بدهند. آنها متهمند، آنها نقض حقوق بشر مى كنند؛ آن وقت مى شوند مدعى حقوق بشر، و ملت ايران را يا هر جا را كه ميلشان بكشد، مى خواهند به محاسبه بكشند كه شما نقض حقوق بشر كرده ايد! تروريسم را آنها دارند ترويج مى كنند. اين كارها جنگ روانى است كه آنها دارند انجام مى دهند.
يك بخش از جنگ روانى دشمن، دامن زدن به اختلافات است. در داخل كشور ما اختلافات قومى، اختلافات مذهبى - شيعه و سنى - اختلافات جناحى، اختلافات صنفى و رقابتهاى صنفى را ترويج و تبليغ مى كنند. در داخل، مزدوران و ايادى اى هم دارند كه مقاصد آنها را در اينجا به شكلهاى گوناگون عمل مى كنند. اينها شايعه پراكنى مى كنند. در مسئله ى عراق، ايران را متهم مى كنند. كسانى كه آمده اند عراق را اشغال كرده اند، ملت عراق را تحقير كرده اند، زنان، مردان و جوانان عراقى را به انواع مختلف مورد اهانت قرار داده اند، همين حالا هم نظامى امريكايى و انگليسى در عراق با كمال بدرفتارى دارد عمل مى كند، اينها ايران را متهم مى كنند كه در امور عراق دخالت مى كند. آن روزى كه دولت امريكا و خيلى از دولتهاى غربى از صدام بعثىِ معدوم حمايت مى كردند، ملت ايران آغوشش را بر روى آزادگان عراقى باز كرد؛ آزادمردان عراقى به اينجا آمدند و ما آنها را از شر صدام حفظ كرديم؛ امروز همانها در عراق به قدرت و حكومت رسيده اند. تروريسم در عراق با تحريك سرويس هاى جاسوسى امريكا و انگليس و اسرائيل است. اين برادركشى ها در عراق ناشى از جنگ شيعه و سنى نيست؛ شيعه و سنى قرنها در عراق با هم زندگى كرده اند و جنگى هم نداشته اند. خانواده هاى عراقىِ بسيارى هستند كه بعضى شان شيعه اند، بعضى شان سنى؛ با هم ازدواج كرده اند، با هم زندگى مى كردند. اين ترورها را آنها به وجود آورده اند؛ آنها هستند كه از ناامنى ها سود مى برند.
در مورد نفوذ شيعه و ترويج تشيع از سوى ايران و هلال شيعى و از اين حرفها، شايعه پراكنى مى كنند. يكى از شعبه هاى جنگ روانى اينها اين است: اولاً بين ملت ايران اختلاف بيندازند، ثانياً بين ملت ايران و ملتهاى ديگر مسلمان اختلاف بيندازند. سياست امريكا اين بوده است كه همسايه هاى ما را در خليج فارس از نظام جمهورى اسلامى بترساند. البته بعضى از آنها آگاهانه و هوشيارانه توطئه را فهميده اند، بعضى هم ممكن است اشتباه كنند و در دام اين توطئه ى امريكايى بيفتند. ما به سوى همسايه هاى خليج فارس - كه منطقه ى عمده ى نفتى دنيا متعلق به اين مجموعه است - هميشه دست دوستى دراز كرده ايم؛ الان هم با آنها دوستيم و دست دوستى دراز مى كنيم و اعتقاد ما اين است كه كشورهاى حوزه ى خليج فارس بايد پيمان دفاعىِ مشترك داشته باشند و بايد با هم همكارى كنند. براى دفاع از اين منطقه ى مهم نبايد امريكا و انگليس و بيگانگان و ديگران و طمع ورزان بيايند؛ خود ما بايد امنيت اين منطقه را حفظ كنيم؛ و اين با همكارى كشورهاى خليج فارس ممكن است.
من به همين مناسبت به عناصر سياسى داخلى هم دوستانه نصيحت مى كنم؛ مراقب باشند، طورى حرف نزنند، طورى موضعگيرى نكنند كه به مقاصد دشمن در اين جنگ روانى كمك شود؛ به دشمن كمك نكنند. امروز هر كس كه مردم را نااميد كند و به خود، به مسئولين و به آينده بى اعتماد كند، به دشمن كمك كرده. امروز هر كس كه به اختلافات دامن بزند - هر نوع اختلافاتى - به دشمن ملت ايران كمك كرده. كسانى كه قلم دارند، بيان دارند، تريبون دارند، جايگاهى دارند، بايد مراقب باشند؛ نبايد بگذارند دشمن از آنها استفاده كند. جنگ روانى دشمن، مهمترين بخش مبارزه ى دشمن با ملت ايران است.
جنگ اقتصادى هم يكى ديگر است. مى خواهند ملت ايران را از لحاظ مسائل اقتصادى در تنگنا قرار دهند. من عرض مى كنم ميدان براى تحرك اقتصادى ملت ايران باز است. با سياستهاى اصل 44 كه ابلاغ شد و دولت هم مجدانه دنبال اين است كه اينها را تحقق ببخشد و بايد هم دنبال كند، ميدان كار اقتصادى باز است؛ نه فقط براى افرادى كه ثروتمندند، حتّى براى آحاد مردم. سال 86 و شايد تا يكى دو سال بعد رويكرد دولت و رويكرد فعالان كشور بايد رويكرد اقتصادى باشد. ما مى توانيم اقتصاد خودمان را شكوفا كنيم. تهديد مى كنند كه تحريم مى كنيم. تحريم نمى تواند به ما ضربه اى بزند. مگر تا حالا تحريم نكرده اند؟ ما در حال تحريم به انرژى هسته اى رسيده ايم؛ ما در حال تحريم به پيشرفتهاى علمى رسيده ايم؛ ما در حال تحريم به اين سازندگى هاى وسيع در كشور رسيده ايم. تحريم در شرائطى حتّى ممكن است به نفع ما تمام شود؛ از اين جهت كه همت ما را براى تلاش و فعاليت بيشتر كند. رويكرد كشور در سالى كه امروز اول آن است، و حتّى يكى دو سال بعد، بايد رويكرد اقتصادى باشد. از سياستهاى اصل 44 همه بايد استفاده كنند. كسانى كه توانايى سرمايه گذارى دارند، حتّى افرادى كه مى توانند سرمايه گذارى را با اجتماع و شركت انجام دهند، اينها راه دارد. آحاد مردم و صنوف مختلف مردم مى توانند سرمايه گذارى كنند؛ مى توانند در اين راه با يكديگر شريك شوند و سهيم باشند. علاوه بر سهام عدالتى كه تقريباً ده ميليون نفر را شامل مى شود - كه مال دو دهك پائين جامعه است - بقيه ى آحاد مردم هم مى توانند از اين سياستها استفاده كنند؛ راه دارد. مسئولين دولتى بايد راه هاى مشاركت مردم را در فعاليتهاى اقتصادى به آنها بگويند. اين سياستها به معناى توليد ثروت عمومى براى جامعه است. توليد ثروت از نظر اسلامى بى مانع است. توليد ثروت با غارت ثروت ديگران فرق دارد. يك وقت كسى به اموال عمومى دست درازى مى كند، يك وقت كسى بى قانون و بدون پيروى از قانون به دستاوردهاى مادى مى رسد؛ اينها ممنوع است؛ اما از طريق قانونى، توليد ثروت از نظر شارع مقدس و از نظر اسلام، مطلوب و مستحسن است. ثروت را توليد كنند، منتها در كنارش اسراف نباشد. اسلام به ما مى گويد ثروت توليد كنيد، اما اسراف نكنيد. مصرف گرايى افراطى مورد قبول اسلام نيست. آنچه كه از توليد ثروت به دست مى آوريد، باز همان را وسيله اى براى توليد ثروت ديگر بكنيد. مال را نه به صورت راكد و نازا دربياوريد - كه در اسلام اسمش كنز كردن است - نه به صورت ولخرجى و ولنگارى در مصرف مال، آن را صرف در چيزهاى غير لازم زندگى كنيد؛ اما با توجه به اينها، ثروت را براى خودتان توليد كنيد. ثروت آحاد مردم، ثروت عموم كشور است؛ همه از آن سود مى برند. روح اصل 44 و سياستهاى اصل 44 اين است. طورى بشود كه منابع درآمدى آحاد مردم، بخصوص طبقات ضعيف، متنوع شود؛ مردم بتوانند گشايشى پيدا كنند؛ اين يك گام بلند در راه رفاه عمومى است.
در مورد مقابله ى با پيشرفت علمى هم يك نمونه ى مهمش همين مسئله ى انرژى هسته اى است. در گفته ها، در گفتگوهاى سياسى و غيره مى گويند دولتهاى غربى با دارا بودن قدرت هسته اى در ايران موافق نيستند؛ خب نباشند. مگر ما براى به دست آوردن قدرت هسته اى از كسى اجازه خواستيم؟ مگر ملت ايران با اجازه ى ديگران وارد اين ميدان شده است كه بگويند ما موافق نيستيم؟ خب موافق نباشيد. ملت ايران موافق است و مايل است اين انرژى را داشته باشد. من سال گذشته هم در اجتماع روز اول فروردين در اينجا گفتم كه انرژى هسته اى براى كشور ما يك ضرورت است، يك نياز بلندمدت است. امروز اگر مسئولين كشور در به دست آوردن انرژى هسته اى كوتاهى كنند، نسلهاى بعد آنها را مؤاخذه خواهند كرد. ملت ايران و كشور ايران به انرژى هسته اى و اين توانايى براى زندگى - نه براى سلاح - احتياج دارد. عده اى مى نشينند همان حرف دشمن را تكرار مى كنند كه: آقا! چه لزومى دارد؟ چه لزومى دارد؟ آينده ى كشور را به خطر انداختن، نياز فرداهاى كشور را بكلى نديده گرفتن، اين اشكالى ندارد؟ آيا مسئولين كشور حق دارند به نسلهاى آينده خيانت كنند؟ امروز نفت را برداريم مصرف كنيم؛ يك روزى اين نفت تمام خواهد شد. آن روز ملت ايران براى برق خود، براى كارخانه ى خود، براى گرماى خود، براى روشنايى خود، براى حركت زندگى خود، دست نياز دراز كند به سوى كشورهاى ديگر تا به او انرژى بدهند؟ اين براى مسئولينِ امروز كشور جايز است؟ عده اى حرف دشمن را تكرار مى كنند. همانهايى كه ملى شدن نفت را كه به وسيله ى دكتر مصدق و مرحوم آيةاللَّه كاشانى انجام گرفت، امروز تمجيد مى كنند - كه آن كار، نسبت به اين كار كوچك بود؛ اين از او بزرگتر است - همانها امروز نسبت به انرژى هسته اى همان حرفى را مى زنند كه مخالفين مصدق و كاشانى آن روز مى گفتند. اينها قابل قبول نيست. ما در اين راه پيش رفتيم، با ابتكار خودمان پيش رفتيم. مسئولين كشور ما هيچ بى قانونى هم نكردند. همه ى فعاليتهاى ما در مقابل چشم آژانس هسته اى است، ايرادى هم ندارد؛ ما حرفى نداريم كه زير نظر آنها باشد. جنجال كردن و فشار وارد آوردن روى ملت ايران براى اين مسئله، استفاده ى ابزارى كردن از شوراى امنيت سازمان ملل، براى قدرتهاى مقابل ملت ايران زيان به بار خواهد آورد. اين را من بگويم؛ اگر قرار باشد بخواهند از شوراى امنيت استفاده ى ابزارى كنند، و بخواهند اين حق مسلّم را از اين راه نديده بگيرند، ما تا امروز آنچه را كه انجام داديم، برطبق قوانين بين المللى انجام داديم؛ اگر آنها بخواهند بى قانونى كنند، ما هم مى توانيم بى قانونى كنيم و خواهيم كرد. اگر بخواهند با تهديد و اعمال زور و خشونت رفتار كنند، بدون ترديد بدانند ملت ايران و مسئولين ايران در مقابل دشمنانى كه به آنها تعرض كنند، از همه ى ظرفيت خود براى ضربه زدن استفاده خواهند كرد.
من عرايضم را مى خواهم تمام كنم. اين توصيه هاى خادم ملت ايران است به ملت ايران. توصيه ى من اين است: اين شعارى كه ما امسال مطرح كرديم - يعنى اتحاد ملى و انسجام اسلامى - اين را رعايت كنيد. اتحاد ملى، يعنى يكپارچگى ملت ايران. انسجام اسلامى، يعنى ملتهاى مسلمان با هم همراه باشند. ملت ايران رابطه ى خود را با ملتهاى اسلامى محكمتر كند. ما اگر بخواهيم اتحاد ملى و انسجام اسلامى تحقق پيدا كند، بايد بر اصولى كه بين ما مشترك است، تكيه كنيم. نبايد خودمان را سرگرم فروعى بكنيم كه مورد اختلاف است.
توصيه ى بعد اين است كه ملت عزيز ما، مخصوصاً جوانان ما، اعتماد به نفس خودشان را از دست ندهند. جوانان عزيز! جوانان عزيز ملت ايران! شما مى توانيد؛ مى توانيد كارهاى بزرگ بكنيد، مى توانيد كشور خود را به اوج اعتلاء و عزت برسانيد. اعتماد به نفس، اعتماد به مسئولين كشور، اعتماد به دولت، همان چيزى است كه دشمنان مى خواهند نباشد. دشمنان مى خواهند مردم به دولت - كه مسئوليت اداره ى امور كشور را دارد - بى اعتماد باشند؛ سعى كنيد اين نقشه ى دشمن را خنثى كنيد. من از دولت حمايت مى كنم. از همه ى دولتهاى بر سر كار و منتخب مردم حمايت كردم، بعد از اين هم همين خواهد بود؛ از اين دولت هم به طور خاص حمايت مى كنم. اين حمايت، بى دليل و بى حساب و كتاب نيست. اولاً جايگاه دولت در نظام جمهورى اسلامى و در نظام سياسى كشور ما جايگاه بسيار مهمى است، ثانياً بيشترين مسئوليتها را دولت بر دوش دارد؛ بعد هم اين جهتگيرى هاى دينى و اين ارزش گرايى انقلابى و اسلامى خيلى ارزش دارد. سختكوشى، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهاى استانى، جهتگيرى عدالت و زىّ مردمى؛ اينها خيلى قيمت دارد و من قدر اين كارها را مى دانم. من به خاطر اين چيزها از دولت حمايت مى كنم. البته اين حمايت، حمايت بى حساب و كتاب نيست؛ توقعاتى هم در مقابلش از دولت دارم. اولين توقع من اين است كه به مسئولين دولتى مى گويم خسته نشوند؛ اعتماد به خدا را از دست ندهند؛ به خدا اعتماد كنند و به اين مردم اعتماد كنند؛ زىّ مردمى خودشان را حفظ كنند؛ در دام تجمل گرايى هايى كه افرادى مى افتند، نيفتند؛ مراقب و مواظب باشند؛ در مخاصمات جناحى وارد نشوند؛ وقتشان را با دعواهاى سياسى تلف نكنند؛ با همه ى وجود و با همه ى توان براى اين مردم كار كنند؛ آنچه را كه با مردم در ميان مى گذارند، به تحقق برسانند و دنبال كنند.
ما بايد چشمهاى خودمان را باز كنيم. ما بايد به خدا متوسل باشيم، متذكر باشيم. ملت ايران ملت بزرگى است، ملت توانايى است، هدفهاى بزرگى دارد، راهى هم به سوى اين هدفها دارد كه مى تواند طى كند. من اميدوارم خداى متعال تفضلات خود را بر شما ملت ايران به طور مستمر ببارد؛ باران لطف خود را بر سر شما ببارد و ان شاءاللَّه امروز كه روز اول سال 86 است، سرآغاز يك سال پُربركت براى مردم باشد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
الحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّة اللَّه فى الأرضين.
ربّنا عليك توكّلنا و اليك انبنا و اليك المصير.
عيد امسال دو تبريك دارد؛ هم تبريك عيد نوروز است، هم تبريك ورود ماه ربيع المولود است؛ كه ولادت نير اعظم و نبى مكرم، حضرت محمدبن عبداللَّه (صلّى اللَّه عليه واله وسلّم) در آن وارد است. خود عيد نوروز هم جزو اعياد بابركت براى ما ايرانى هاست.
مردم سال را با ياد خدا شروع مى كنند و از خداوند متعال تحول به احسن الحال را مسئلت مى كنند. امسال علاوه ى بر اينها، ذخيره ى معنوى توسلات و توجهات ماه محرم و صفر هم بر بركات اين عيد افزوده است. شما جمع حاضر در اين صحن هم كه مشرّف به زيارت بارگاه حضرت على بن موسى الرضا (عليه السّلام) هستيد، بركات بيشترى داريد. براى من هم فرصتى است تا برخى از مسائلى را كه در آغاز سال براى ما ان شاءاللَّه مفيد خواهد بود، مطرح كنم.
اول سال فرصت خوبى است براى تقويت عزم ملى، براى بركت بخشيدن به عمر خود در اين سال. اگر همه ى آحاد ما مردم ايران از اول سال عزم خود را بر اين متمركز كنيم كه با تلاش خود، با حركت خود، سال پُربارى براى خود فراهم كنيم، خداى متعال هم يقيناً كمك خواهد كرد. البته جانمايه ى اين عزم ملى و بزرگ، نيت پاك و تصميم بر جلب رضاى الهى است؛ تصميم بر پيمودن صراط مستقيم؛ و آنگاه شناختن موقعيت خود و وضع خود، جايگاه خود در شرايط كنونى عالم و چالشهايى كه پيش روى ملت قرار دارد، و شناختن خطوط اساسى براى مواجهه ى با چالشها. اين، شرط موفقيت يك ملت زنده است؛ وضع خود را، جايگاه خود را، شرائط خود را درست بشناسد و براى اين شرائط برنامه ريزى داشته باشد و عزم و تصميم قاطع بر مواجهه ى با آنچه كه در اين راه براى انسان به طور طبيعى پيش بيايد. من از اين فرصت استفاده مى كنم؛ در اين ساعتى كه در خدمت شما هستم، در اين باره ها قدرى صحبت مى كنم.
آنچه كه اساس مطلب براى ما ايرانى هاست - كه هميشه بايد اين را در مد نظر داشته باشيم - اين است كه ملت ما و مجموعه ى ما مردم ايران هدف بزرگى براى خودمان ترسيم كرديم و در طول دهه هاى پس از انقلاب، اين هدف را دنبال كرديم. هرچه نگاه مى كنيم، احساس مى كنيم كه ما براى رسيدن به اين دو هدف، توانايى هاى لازم را داريم. اين هدف بزرگ عبارت است از سربلندى ايران اسلامى، الگوشدن در ميان ملتهاى مسلمان، هم از لحاظ مادى و هم از لحاظ معنوى. معناى اين حرف اين است كه ملت ما، هم از لحاظ مادى و هم از جنبه هاى معنوى ارتقاء پيدا كند؛ استقلال ملى داشته باشد؛ عزت ملى داشته باشد؛ توان و ظرفيت ملى داشته باشد؛ بتواند از همه ى ظرفيتهاى خود استفاده كند؛ از رفاه عمومى برخوردار باشد و عدالت عمومى و اجتماعى بر زندگى او حاكم باشد. اين ملت در آن صورت مى شود الگو براى همه ى جوامع مسلمان و حتّى غير مسلمان. ملت ايران مى خواهد ملتى باشد آزاد، مرفه، باايمان، و كشورى داشته باشد آباد و پيشرفته؛ اين هدف ملت ايران است.
در اين هدف، اختلافى هم وجود ندارد؛ دعواهاى جناحى و اختلافات سياسى در اينجا همه برطرف مى شود؛ اين هدفِ مورد قبول همه ى آحاد ملت ايران است. كشورى آباد داشته باشيم، ملتى آزاد و سربلند داشته باشيم، از ظرفيتهاى ملىِ خودمان بخوبى استفاده كنيم، بتوانيم پيشرو باشيم، پرچم عدالت اجتماعى را در دست داشته باشيم، پرچم ايمان اسلامى را در پيشاپيش همه ى ملتهاى مسلمان به دوش بگيريم؛ اين چيزى است كه همه ى ملت ايران طالب و عاشق آن هستند. و مى توانيم به اين هدف دست پيدا كنيم؛ هم شناخت ظرفيتهاى ملى به ما اين اميد را مى دهد، هم تجربه ها اين را تأييد مى كند.
ملت ايران يك ملت بااستعداد است، بااستقامت است، برخوردار از غيرت دينى و غيرت ملى است، به اسلام عميقاً ايمان دارد، به ميهن خود عشق مى ورزد؛ اينها چيزهايى است كه به ما اين اميدوارى و اين اعتماد را مى بخشد كه ملت ما قادر است به اين هدف دست پيدا كند و برسد؛ دور از دسترس نيست. تجربه هم همين را به ما نشان مى دهد.
ببينيد؛ ما بر اثر سلطه ى حكومتهاى فاسد و وابسته، در طول سالهاى متمادى از ميدان رقابتهاى جهانى بيرون مانده بوديم. ملت ايران كه يك روز پيشاهنگ دانش و فرهنگ بود، بر اثر سلطه ى پادشاهان جبار و قدرتهاى منقطع از مردم وضعش به جايى رسيد كه از حدود دويست سال قبل به اين طرف كه مسابقه ى علمى و سياسى در دنيا آغاز شد، بيرون از ميدان مسابقه قرار گرفت. وقتى ملتى در مسابقه ى ملتها وارد نيست، به طور طبيعى توانايى هاى او تحليل مى رود و موفقيتهاى او ناچيز مى شود. شما يك تيم ورزشى را در نظر بگيريد، كه قدرت دارد، نشاط دارد، ميل به كار دارد، او را نمى گذارند وارد ميدان رقابتهاى ورزشى بشود؛ به طور طبيعى توانايى هاى او كم مى شود و تحليل مى رود. با ملت ما اين كار را كردند.
درعين حال كه سالهاى متمادى قدرتهاى وابسته، قدرتهاى فاسد، قدرتهاى بى كفايت و پادشاهان ظالم چنين وضعى را براى ملت ما به وجود آوردند، بمجرد اينكه به وسيله ى انقلاب اسلامى دروازه ى ورود به اين جاده براى ملت ما باز شد و ملت ما وارد ميدان رقابتهاى جهانى و مسابقات جهانى شد، پيشرفتهاى بزرگى به دست آورد. ملت ما، هم در زمينه هاى علمى، هم در زمينه هاى سياسى، امروز در جهان يك ملتِ داراى نشان و شناخته شده است؛ يك چهره است در ميان ملتها. در زمينه هاى علمى، ما به نسبت اين زمان پيشرفته هستيم. البته عقب ماندگى هاى دويست ساله را در ظرف بيست سال و سى سال نمى شود جبران كرد؛ اما در اين بيست و چند سال، ما با سرعت بسيار بيشترى نسبت به همين مدت زمانى جلو رفته ايم. امروز شما نگاه كنيد؛ جوانان ما در زمينه ى انرژى هسته اى، در زمينه ى سلولهاى بنيادى، در زمينه ى ضايعات نخاعى و در ده ها زمينه ى ديگر - كه اگر ملت ما از آنها بروشنى آگاه بشوند، شادمان خواهند شد - پيشرفت داشته اند. برجستگان علمى كشور ما امروز توانسته اند در دنيا بدرخشند و تحسين جهانيان را جلب كنند.
در ميدان رقابتهاى سياسى هم همين طور. امروز دولت جمهورى اسلامى ايران در زمينه هاى سياسى - چه در سطح منطقه، چه در سطح بين المللى - سخن او جزو سخنهاى پُرطرفدار است؛ سخن او يك سخن شنيدنى است. مسئولين كشور ما، هم در مجامع جهانى، هم در مسافرتهايى كه به كشورهاى ديگر مى كنند، هم در موضعگيرى هايى كه مى كنند، برجسته و شاخصند. اين چنين وضعى براى ملت ما نشان دهنده ى استعداد اين ملت در پيشروى و در ورود به اين ميدانهاست.
ملت ما توانسته است در فرهنگ سياست بين المللى مفاهيم جديدى را وارد كند. دنيا مردم سالارى دينى را نمى شناخت؛ امروز مردم سالارى دينى يك عنوان و شعار مطلوب در ميان همه ى ملتهاى اسلامى است. دنيا تعريف نظام سلطه را نمى شناخت؛ اين را ملت ما تعريف كرد و در فرهنگ سياست بين المللى وارد شد. مسئله ى دين محورى سياست، قانون، مديريت كشور؛ اينها همه مفاهيم جديدى است كه ملت ما توانسته است اينها را وارد كند. پس ما در مسابقات جهانى - مسابقه ى علمى، مسابقه ى سياسى، مسابقه ى صنعتى، مسابقه ى اقتصادى و مسابقه ى فرهنگى - مى توانيم وارد شويم و در كوتاه مدت اميد به موفقيت داشته باشيم، و در بلندمدت اميد به سرآمد شدن داشته باشيم. اين، وضع ملت ماست.
و اما اين راهى كه ملت ايران مى خواهد برود، يك راه اسفالته ى بى مانع نيست؛ ما در اين راه چالش هم داريم. ما دو دشمن بزرگ داريم. من اين دو دشمن را امروز به اختصار براى شما معرفى و چهره نمايى كنم تا ببينيم من و شما در مقابل اين دو دشمن چه بايد بكنيم. يك ملت بايد دشمن را بشناسد، نقشه ى دشمن را بداند و خود را در مقابل آن مجهز كند. ما دو دشمن داريم: يك دشمن، دشمن درونى است؛ يك دشمن، دشمن بيرونى است. دشمن درونى خطرناك تر است. دشمن درونى چيست؟ دشمن درونى خصلتهاى بدى است كه ممكن است ما در خودمان داشته باشيم. تنبلى، نشاط كار نداشتن، نااميدى، خودخواهى هاى افراطى، بدبين بودن به ديگران، بدبين بودن به آينده، نداشتن اعتماد به خود - نه به شخص خود و نه به ملت خود - اينها بيمارى است. اگر اين دشمنهاى درونى در ما وجود داشته باشد، كار ما مشكل مى شود. هميشه دشمنان بيرونى ملت ايران سعى كرده اند اين ميكروبها را در درون جامعه ى ايرانى رسوخ دهند: «شما نمى توانيد»، «شما قادر نيستيد»، «آينده تان تاريك است»، «افقتان تيره است»، «بيچاره شديد»، «پدرتان درآمد». سعى اين بوده است كه ملت ما را نااميد، كسل، بى اعتماد به نفس، تنبل و چشم به دست بيگانه بار بياورند؛ اينها دشمنان درونى است. در طول سالهاى قبل از بروز حركت اسلامى در كشور ما، بلاى عمده ى ملت ما اينها بود. اگر ملتى اين بيمارى ها را داشته باشد، اين ملت پيشرفتش ممكن نيست؛ اگر ملتى مردمش تنبل باشند، نااميد باشند، اعتماد به نفس نداشته باشند، با همديگر پيوند نداشته باشند، به همديگر بدبين باشند، از آينده نااميد باشند، چنين ملتى پيش نخواهد رفت؛ اينها مثل موريانه اى كه در درون پايه ى بنا بيفتد، بنا را ويران مى كند؛ مثل كرمى است كه داخل ميوه قرار بگيرد، ميوه را فاسد مى كند. بايد با اين صفات مبارزه كرد. ملت ما بايد اميدوار، داراى اعتماد به نفس، خوشبين به آينده، علاقه مند به پيشرفت، و معتقد و مؤمن به معنوياتى باشد كه او را در اين راه كمك مى كند. بحمداللَّه امروز ملت ما چنين اعتماد به نفس و چنين اميدى دارد؛ بايد اينها را تكميل كرد. اگر ما بتوانيم اين دشمنها را در درون خود، در جان خود، در فرهنگ عمومى جامعه ى خود از كار بيندازيم، دشمن بيرونى هم نمى تواند به ما صدمه و لطمه اى برساند.
و اما دشمن بيرونى. دشمن بيرونىِ اين هدف ما عبارت است از نظام سلطه ى بين المللى؛ يعنى همان چيزى كه به او مى گوييم استكبار جهانى. استكبار جهانى و نظام سلطه، دنيا را به سلطه گران و سلطه پذيران تقسيم مى كند. اگر ملتى بخواهد در مقابل سلطه گران از منافع خود دفاع كند، سلطه گران با آن ملت دشمنى مى كنند؛ روى او فشار مى آورند و سعى مى كنند مقاومت او را در هم بشكنند. اين، دشمنِ يك ملتى است كه مى خواهد مستقل و عزتمند و آبرومند و پيشرفته بشود و زير بار سلطه گران نرود؛ اين دشمنِ بيرونى است. امروز مظهر اين دشمنى عبارت است از شبكه ى صهيونيسم جهانى و دولت كنونى ايالات متحده ى امريكا. البته اين دشمنى مال امروز نيست؛ روشها تغيير مى كند، اما سياست دشمنى با ملت ايران از اول انقلاب تا امروز بوده است. هرچه توانسته اند، فشار وارد آورده اند، اما عبث؛ فشارهاى آنها نتوانسته است ملت ايران را ضعيف كند يا به عقب نشينى وادار كند؛ نه تحريم اقتصادى شان، نه تهديد نظامى شان، نه فشار سياسى شان، نه جنگ روانى شان. امروز ما از پانزده سال قبل، از بيست سال قبل، از بيست و هفت سال قبل بسيار قوى تر هستيم؛ اين نشان دهنده ى اين است كه دشمن در دشمنى با ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى ناكام مانده است؛ اما اين دشمنى هست.
امروز در دنيا تناقضى وجود دارد. ملت ايران از نظر ملتهاى مسلمان و ملتهاى منطقه - ملتهاى آسيا، ملتهاى آفريقا، ملتهاى امريكاى لاتين، ملتهاى منطقه ى خاورميانه - يك ملت شجاع، مدافع حق و عدالت، و ايستاده ى در مقابل زورگويى هاست؛ ملت ايران را اين طور شناخته اند. آنها ملت ايران را تحسين و ستايش مى كنند. اما همين ملت ايران و همين نظام جمهورى اسلامى كه اينقدر مورد ستايش ملتهاست، از نظر قدرتهاى زورگو، متهم به نقض حقوق بشر است، متهم به سلب امنيت جهانى است، متهم به حمايت از تروريسم است! اين تناقض است؛ تناقض بين نگاه ملتها و خواسته ى قدرتها. اين تناقض، تهديدكننده ى نظام سلطه ى جهانى است. روزبه روز اينها دارند از ملتها دور مى شوند؛ اين يك رخنه ى فرسايشى را در بناى ليبرال دموكراسى غرب به وجود آورده است و روزبه روز اين رخنه بيشتر خواهد شد. بالاخره تبليغات استكبار تا مدتى مى تواند حقايق را پنهان كند؛ هميشه كه نمى توانند حقايق را پنهان كنند؛ ملتها روزبه روز بيدارتر مى شوند. شما نگاه كنيد؛ رئيس جمهور ملت ايران به كشورهاى آسيا، به كشورهاى آفريقا، به كشورهاى امريكاى جنوبى مسافرت مى كند، ملتها براى او شعار مى دهند، به نفع او تظاهرات مى كنند، اظهار حمايت مى كنند؛ رئيس جمهور امريكا هم به كشورهاى امريكاى جنوبى - يعنى حياط خلوت امريكا - مسافرت مى كند، ملتها پرچم امريكا را به مناسبت آمدن او آتش مى زنند؛ اين معنايش تزلزل پايه هاى ليبرال دموكراسى اى است كه امروز غرب و جلوتر از همه امريكا، مدعى پرچمدارى آن هستند. تناقض در خواست آنها و تمايلات مردم و مشاهدات مردم روزبه روز بيشتر مى شود. دم از دموكراسى مى زنند، دم از حقوق بشر مى زنند، دم از امنيت جهانى مى زنند، دم از مبارزه ى با تروريسم مى زنند، اما باطن شرير آنها حكايت از جنگ طلبى آنها مى كند؛ حكايت از پايمال كردن حقوق ملتها مى كند؛ حكايت از ميل وافر و اشتهاى سيرى ناپذير آنها بر منابع انرژى جهانى مى كند؛ اين را ملتها مى بينند. روزبه روز آبروى ليبرال دموكراسى و آبروى امريكا - كه پيشقراول ليبرال دموكراسى است - در دنيا در نظر ملتها دارد كم و كمتر مى شود. در مقابل، آبروى ايران اسلامى دارد بيشتر مى شود. ملتها مى فهمند كه امريكايى ها در ادعاى دفاع از حقوق بشر دروغ مى گويند؛ يك نمونه ى آن، رفتار آنها با كشور خود ماست. ايران در زمان طاغوت - زمان رژيم پهلوى - يكسره در مشت امريكايى ها بود؛ امريكايى ها بر سراسر ايران مسلط بودند؛ پايگاه نظامى در ايران به وجود مى آوردند، براى تسلط بر تحرك كشورهاى عرب منطقه؛ مى خواستند اينها را از پايگاه ايران زير نظر داشته باشند. ايران همپيمان اسرائيل بود؛ بدترين ديكتاتورى ها بر اين كشور حاكم بود؛ مبارزان را در زندان شكنجه مى كردند؛ در سرتاسر كشور - در همين شهر مشهد، در تهران و در همه ى شهرهاى كشور - اختناق و شدت عمل مأموران جلاد رژيم طاغوت بر مردم مسلط بود؛ نفت ما را تاراج مى كردند؛ اموال عمومى و ثروتهاى ملى را به نفع حكام و به نفع بيگانگان به تاراج مى دادند؛ ملت ايران را از حضور در مسابقه ى علمى و صنعتى دنيا مانع مى شدند؛ ملت را تحقير مى كردند. آن ايران، متحد درجه ى يك امريكا در اين منطقه بود؛ زمامدارانش هم محبوب امريكا بودند؛ هيچ اعتراضى هم به نقض حقوق بشر و نقض دموكراسى بر آن حكومت طاغوتى وارد نبود. امروز ايران يك كشور آزاد است؛ با اين مردم سالارى واضح - كه مردم سالارى ما در دنيا بسيار كم نظير است - با اين ارتباط مستحكم بين مردم و مسئولان كشور؛ اين ايران از نظر امريكايى ها، از نظر دولت امريكا و سياستمداران امريكا يك كشور نامطلوب به حساب مى آيد؛ اين نشان دهنده ى جهتگيرى استكبار جهانى در مقابل حقايق موجود عالم است. البته امريكايى ها از اين دشمنى سودى نبرده اند و باز هم نخواهند برد. ملت ايران روزبه روز قوى تر مى شود و ارزشهاى انقلاب روزبه روز برجسته تر و تازه تر مى شود.
ما در مقابل اين دو دشمن وظائفى داريم. اول دشمن را بايد شناخت، بعد بايد نقشه ى او را دانست. امروز دشمنان بيرونى ما هم براى ملت ايران نقشه دارند. ما سياستهاى پنج ساله ى خودمان را تعريف مى كنيم؛ افق چشم انداز بيست ساله را تعريف مى كنيم؛ براى اينكه راه خودمان را مشخص كنيم. دشمن ما هم همين طور؛ او هم براى ما برنامه دارد؛ او هم سياستى دارد. بايد سياست او را بشناسيم.
من برنامه هاى استكبار جهانى عليه ملت ايران را در سه جمله خلاصه مى كنم: اول، جنگ روانى؛ دوم، جنگ اقتصادى؛ و سوم، مقابله با پيشرفت و اقتدار علمى. دشمنى هاى استكبار با ملت ما در اين سه قلم عمده خلاصه مى شود. البته اينها را بايد دستگاه هاى تبليغاتى و رسانه ها و شخصيت هاى سياسى بيشتر براى مردم توضيح بدهند. من اجمالاً سرفصل و خلاصه اى از مطالب را به شما عرض مى كنم.
جنگ روانى يعنى چه؟ هدف جنگ روانى، مرعوب كردن است. كى را مى خواهند مرعوب كنند؟ ملت كه مرعوب نمى شود؛ توده ى عظيم مردم كه مرعوب نمى شوند. چه كسى را مى خواهند مرعوب كنند؟ مسئولان را، شخصيتهاى سياسى را، به قول معروف خود ما نخبگان را؛ اينها را مى خواهند مرعوب كنند. كسانى كه قابل تطميعند، آنها را مى خواهند تطميع كنند؛ اراده ى عمومى را مى خواهند تضعيف كنند؛ درك مردم از واقعيتهاى جامعه ى خودشان را مى خواهند تغيير دهند؛ هدف جنگ روانى اين است. يك نفر كه بيمار نيست، صد بار به او بگويند آقا! شما كسالت داريد، شما مريضيد، يك مقدار احساس بيمارى مى كند. بعكس، اگر كسى دچار بيمارى هم باشد، صد بار به او بگويند شما حالتان خوب است، احساس صحت مى كند. با تلقين مى خواهند واقعيتهاى كشور ما را در نظر ملت ما دگرگون كنند. ملت ما ملتى است بااستعداد، داراى قابليت، داراى ظرفيت، داراى ثروتهاى عظيم طبيعى؛ چنين ملتى مى تواند پيشرو باشد. دليلى ندارد كه اين ملت، نااميد باشد؛ اما آنها مى خواهند واقعيتها را تغيير دهند و ملت را نااميد كنند؛ مى خواهند اعتماد ملت را به مسئولان ضعيف كنند. اينكه مردم به دولت و مسئولانشان اعتماد داشته باشند، براى يك كشور خيلى نعمت بزرگى است؛ مى خواهند اين نعمت را بگيرند و مردم را بى اعتماد كنند، هم به خودشان، هم به مسئولينشان؛ مردم را با شايعه، به تحريم و خشونت تهديد كنند؛ در تبليغات، جاى مدعى و متهم را عوض كنند. امروز امريكا متهم است و ملتها مدعى امريكايند. ما امروز مدعى امريكا هستيم. امريكا متهم است به دست اندازى به استكبار، به مستعمره پرورى، به جنگ طلبى، به اشغال نظامى، به فتنه انگيزى. ما طلبگاريم، ما مدعى هستيم. آنها مى خواهند خودشان را در جايگاه مدعى بگذارند و ملت ايران را در جايگاه متهم قرار دهند. در خود امريكا وضع حقوق بشر اسفبار است و ناامنى وجود دارد. در يك سال - سال 2003 - سيزده ميليون بازداشت شهروندان امريكايى را خودشان گزارش كردند! مجوز شكنجه مى دهند، مجوز شنود تلفن مى دهند. بعد از حادثه ى بيست شهريورِ چند سال قبل، اينها چند ميليون نفر را بازجويى كردند. يك چنين فضاى ناامن در داخل امريكا؛ در خارج هم كه زندانهاى ابوغريب و شكنجه ها و زندان گوانتانامو و زندانهاى مخفى اى كه در اروپا و در نقاط ديگر دارند. آنها بايد جواب بدهند. آنها متهمند، آنها نقض حقوق بشر مى كنند؛ آن وقت مى شوند مدعى حقوق بشر، و ملت ايران را يا هر جا را كه ميلشان بكشد، مى خواهند به محاسبه بكشند كه شما نقض حقوق بشر كرده ايد! تروريسم را آنها دارند ترويج مى كنند. اين كارها جنگ روانى است كه آنها دارند انجام مى دهند.
يك بخش از جنگ روانى دشمن، دامن زدن به اختلافات است. در داخل كشور ما اختلافات قومى، اختلافات مذهبى - شيعه و سنى - اختلافات جناحى، اختلافات صنفى و رقابتهاى صنفى را ترويج و تبليغ مى كنند. در داخل، مزدوران و ايادى اى هم دارند كه مقاصد آنها را در اينجا به شكلهاى گوناگون عمل مى كنند. اينها شايعه پراكنى مى كنند. در مسئله ى عراق، ايران را متهم مى كنند. كسانى كه آمده اند عراق را اشغال كرده اند، ملت عراق را تحقير كرده اند، زنان، مردان و جوانان عراقى را به انواع مختلف مورد اهانت قرار داده اند، همين حالا هم نظامى امريكايى و انگليسى در عراق با كمال بدرفتارى دارد عمل مى كند، اينها ايران را متهم مى كنند كه در امور عراق دخالت مى كند. آن روزى كه دولت امريكا و خيلى از دولتهاى غربى از صدام بعثىِ معدوم حمايت مى كردند، ملت ايران آغوشش را بر روى آزادگان عراقى باز كرد؛ آزادمردان عراقى به اينجا آمدند و ما آنها را از شر صدام حفظ كرديم؛ امروز همانها در عراق به قدرت و حكومت رسيده اند. تروريسم در عراق با تحريك سرويس هاى جاسوسى امريكا و انگليس و اسرائيل است. اين برادركشى ها در عراق ناشى از جنگ شيعه و سنى نيست؛ شيعه و سنى قرنها در عراق با هم زندگى كرده اند و جنگى هم نداشته اند. خانواده هاى عراقىِ بسيارى هستند كه بعضى شان شيعه اند، بعضى شان سنى؛ با هم ازدواج كرده اند، با هم زندگى مى كردند. اين ترورها را آنها به وجود آورده اند؛ آنها هستند كه از ناامنى ها سود مى برند.
در مورد نفوذ شيعه و ترويج تشيع از سوى ايران و هلال شيعى و از اين حرفها، شايعه پراكنى مى كنند. يكى از شعبه هاى جنگ روانى اينها اين است: اولاً بين ملت ايران اختلاف بيندازند، ثانياً بين ملت ايران و ملتهاى ديگر مسلمان اختلاف بيندازند. سياست امريكا اين بوده است كه همسايه هاى ما را در خليج فارس از نظام جمهورى اسلامى بترساند. البته بعضى از آنها آگاهانه و هوشيارانه توطئه را فهميده اند، بعضى هم ممكن است اشتباه كنند و در دام اين توطئه ى امريكايى بيفتند. ما به سوى همسايه هاى خليج فارس - كه منطقه ى عمده ى نفتى دنيا متعلق به اين مجموعه است - هميشه دست دوستى دراز كرده ايم؛ الان هم با آنها دوستيم و دست دوستى دراز مى كنيم و اعتقاد ما اين است كه كشورهاى حوزه ى خليج فارس بايد پيمان دفاعىِ مشترك داشته باشند و بايد با هم همكارى كنند. براى دفاع از اين منطقه ى مهم نبايد امريكا و انگليس و بيگانگان و ديگران و طمع ورزان بيايند؛ خود ما بايد امنيت اين منطقه را حفظ كنيم؛ و اين با همكارى كشورهاى خليج فارس ممكن است.
من به همين مناسبت به عناصر سياسى داخلى هم دوستانه نصيحت مى كنم؛ مراقب باشند، طورى حرف نزنند، طورى موضعگيرى نكنند كه به مقاصد دشمن در اين جنگ روانى كمك شود؛ به دشمن كمك نكنند. امروز هر كس كه مردم را نااميد كند و به خود، به مسئولين و به آينده بى اعتماد كند، به دشمن كمك كرده. امروز هر كس كه به اختلافات دامن بزند - هر نوع اختلافاتى - به دشمن ملت ايران كمك كرده. كسانى كه قلم دارند، بيان دارند، تريبون دارند، جايگاهى دارند، بايد مراقب باشند؛ نبايد بگذارند دشمن از آنها استفاده كند. جنگ روانى دشمن، مهمترين بخش مبارزه ى دشمن با ملت ايران است.
جنگ اقتصادى هم يكى ديگر است. مى خواهند ملت ايران را از لحاظ مسائل اقتصادى در تنگنا قرار دهند. من عرض مى كنم ميدان براى تحرك اقتصادى ملت ايران باز است. با سياستهاى اصل 44 كه ابلاغ شد و دولت هم مجدانه دنبال اين است كه اينها را تحقق ببخشد و بايد هم دنبال كند، ميدان كار اقتصادى باز است؛ نه فقط براى افرادى كه ثروتمندند، حتّى براى آحاد مردم. سال 86 و شايد تا يكى دو سال بعد رويكرد دولت و رويكرد فعالان كشور بايد رويكرد اقتصادى باشد. ما مى توانيم اقتصاد خودمان را شكوفا كنيم. تهديد مى كنند كه تحريم مى كنيم. تحريم نمى تواند به ما ضربه اى بزند. مگر تا حالا تحريم نكرده اند؟ ما در حال تحريم به انرژى هسته اى رسيده ايم؛ ما در حال تحريم به پيشرفتهاى علمى رسيده ايم؛ ما در حال تحريم به اين سازندگى هاى وسيع در كشور رسيده ايم. تحريم در شرائطى حتّى ممكن است به نفع ما تمام شود؛ از اين جهت كه همت ما را براى تلاش و فعاليت بيشتر كند. رويكرد كشور در سالى كه امروز اول آن است، و حتّى يكى دو سال بعد، بايد رويكرد اقتصادى باشد. از سياستهاى اصل 44 همه بايد استفاده كنند. كسانى كه توانايى سرمايه گذارى دارند، حتّى افرادى كه مى توانند سرمايه گذارى را با اجتماع و شركت انجام دهند، اينها راه دارد. آحاد مردم و صنوف مختلف مردم مى توانند سرمايه گذارى كنند؛ مى توانند در اين راه با يكديگر شريك شوند و سهيم باشند. علاوه بر سهام عدالتى كه تقريباً ده ميليون نفر را شامل مى شود - كه مال دو دهك پائين جامعه است - بقيه ى آحاد مردم هم مى توانند از اين سياستها استفاده كنند؛ راه دارد. مسئولين دولتى بايد راه هاى مشاركت مردم را در فعاليتهاى اقتصادى به آنها بگويند. اين سياستها به معناى توليد ثروت عمومى براى جامعه است. توليد ثروت از نظر اسلامى بى مانع است. توليد ثروت با غارت ثروت ديگران فرق دارد. يك وقت كسى به اموال عمومى دست درازى مى كند، يك وقت كسى بى قانون و بدون پيروى از قانون به دستاوردهاى مادى مى رسد؛ اينها ممنوع است؛ اما از طريق قانونى، توليد ثروت از نظر شارع مقدس و از نظر اسلام، مطلوب و مستحسن است. ثروت را توليد كنند، منتها در كنارش اسراف نباشد. اسلام به ما مى گويد ثروت توليد كنيد، اما اسراف نكنيد. مصرف گرايى افراطى مورد قبول اسلام نيست. آنچه كه از توليد ثروت به دست مى آوريد، باز همان را وسيله اى براى توليد ثروت ديگر بكنيد. مال را نه به صورت راكد و نازا دربياوريد - كه در اسلام اسمش كنز كردن است - نه به صورت ولخرجى و ولنگارى در مصرف مال، آن را صرف در چيزهاى غير لازم زندگى كنيد؛ اما با توجه به اينها، ثروت را براى خودتان توليد كنيد. ثروت آحاد مردم، ثروت عموم كشور است؛ همه از آن سود مى برند. روح اصل 44 و سياستهاى اصل 44 اين است. طورى بشود كه منابع درآمدى آحاد مردم، بخصوص طبقات ضعيف، متنوع شود؛ مردم بتوانند گشايشى پيدا كنند؛ اين يك گام بلند در راه رفاه عمومى است.
در مورد مقابله ى با پيشرفت علمى هم يك نمونه ى مهمش همين مسئله ى انرژى هسته اى است. در گفته ها، در گفتگوهاى سياسى و غيره مى گويند دولتهاى غربى با دارا بودن قدرت هسته اى در ايران موافق نيستند؛ خب نباشند. مگر ما براى به دست آوردن قدرت هسته اى از كسى اجازه خواستيم؟ مگر ملت ايران با اجازه ى ديگران وارد اين ميدان شده است كه بگويند ما موافق نيستيم؟ خب موافق نباشيد. ملت ايران موافق است و مايل است اين انرژى را داشته باشد. من سال گذشته هم در اجتماع روز اول فروردين در اينجا گفتم كه انرژى هسته اى براى كشور ما يك ضرورت است، يك نياز بلندمدت است. امروز اگر مسئولين كشور در به دست آوردن انرژى هسته اى كوتاهى كنند، نسلهاى بعد آنها را مؤاخذه خواهند كرد. ملت ايران و كشور ايران به انرژى هسته اى و اين توانايى براى زندگى - نه براى سلاح - احتياج دارد. عده اى مى نشينند همان حرف دشمن را تكرار مى كنند كه: آقا! چه لزومى دارد؟ چه لزومى دارد؟ آينده ى كشور را به خطر انداختن، نياز فرداهاى كشور را بكلى نديده گرفتن، اين اشكالى ندارد؟ آيا مسئولين كشور حق دارند به نسلهاى آينده خيانت كنند؟ امروز نفت را برداريم مصرف كنيم؛ يك روزى اين نفت تمام خواهد شد. آن روز ملت ايران براى برق خود، براى كارخانه ى خود، براى گرماى خود، براى روشنايى خود، براى حركت زندگى خود، دست نياز دراز كند به سوى كشورهاى ديگر تا به او انرژى بدهند؟ اين براى مسئولينِ امروز كشور جايز است؟ عده اى حرف دشمن را تكرار مى كنند. همانهايى كه ملى شدن نفت را كه به وسيله ى دكتر مصدق و مرحوم آيةاللَّه كاشانى انجام گرفت، امروز تمجيد مى كنند - كه آن كار، نسبت به اين كار كوچك بود؛ اين از او بزرگتر است - همانها امروز نسبت به انرژى هسته اى همان حرفى را مى زنند كه مخالفين مصدق و كاشانى آن روز مى گفتند. اينها قابل قبول نيست. ما در اين راه پيش رفتيم، با ابتكار خودمان پيش رفتيم. مسئولين كشور ما هيچ بى قانونى هم نكردند. همه ى فعاليتهاى ما در مقابل چشم آژانس هسته اى است، ايرادى هم ندارد؛ ما حرفى نداريم كه زير نظر آنها باشد. جنجال كردن و فشار وارد آوردن روى ملت ايران براى اين مسئله، استفاده ى ابزارى كردن از شوراى امنيت سازمان ملل، براى قدرتهاى مقابل ملت ايران زيان به بار خواهد آورد. اين را من بگويم؛ اگر قرار باشد بخواهند از شوراى امنيت استفاده ى ابزارى كنند، و بخواهند اين حق مسلّم را از اين راه نديده بگيرند، ما تا امروز آنچه را كه انجام داديم، برطبق قوانين بين المللى انجام داديم؛ اگر آنها بخواهند بى قانونى كنند، ما هم مى توانيم بى قانونى كنيم و خواهيم كرد. اگر بخواهند با تهديد و اعمال زور و خشونت رفتار كنند، بدون ترديد بدانند ملت ايران و مسئولين ايران در مقابل دشمنانى كه به آنها تعرض كنند، از همه ى ظرفيت خود براى ضربه زدن استفاده خواهند كرد.
من عرايضم را مى خواهم تمام كنم. اين توصيه هاى خادم ملت ايران است به ملت ايران. توصيه ى من اين است: اين شعارى كه ما امسال مطرح كرديم - يعنى اتحاد ملى و انسجام اسلامى - اين را رعايت كنيد. اتحاد ملى، يعنى يكپارچگى ملت ايران. انسجام اسلامى، يعنى ملتهاى مسلمان با هم همراه باشند. ملت ايران رابطه ى خود را با ملتهاى اسلامى محكمتر كند. ما اگر بخواهيم اتحاد ملى و انسجام اسلامى تحقق پيدا كند، بايد بر اصولى كه بين ما مشترك است، تكيه كنيم. نبايد خودمان را سرگرم فروعى بكنيم كه مورد اختلاف است.
توصيه ى بعد اين است كه ملت عزيز ما، مخصوصاً جوانان ما، اعتماد به نفس خودشان را از دست ندهند. جوانان عزيز! جوانان عزيز ملت ايران! شما مى توانيد؛ مى توانيد كارهاى بزرگ بكنيد، مى توانيد كشور خود را به اوج اعتلاء و عزت برسانيد. اعتماد به نفس، اعتماد به مسئولين كشور، اعتماد به دولت، همان چيزى است كه دشمنان مى خواهند نباشد. دشمنان مى خواهند مردم به دولت - كه مسئوليت اداره ى امور كشور را دارد - بى اعتماد باشند؛ سعى كنيد اين نقشه ى دشمن را خنثى كنيد. من از دولت حمايت مى كنم. از همه ى دولتهاى بر سر كار و منتخب مردم حمايت كردم، بعد از اين هم همين خواهد بود؛ از اين دولت هم به طور خاص حمايت مى كنم. اين حمايت، بى دليل و بى حساب و كتاب نيست. اولاً جايگاه دولت در نظام جمهورى اسلامى و در نظام سياسى كشور ما جايگاه بسيار مهمى است، ثانياً بيشترين مسئوليتها را دولت بر دوش دارد؛ بعد هم اين جهتگيرى هاى دينى و اين ارزش گرايى انقلابى و اسلامى خيلى ارزش دارد. سختكوشى، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهاى استانى، جهتگيرى عدالت و زىّ مردمى؛ اينها خيلى قيمت دارد و من قدر اين كارها را مى دانم. من به خاطر اين چيزها از دولت حمايت مى كنم. البته اين حمايت، حمايت بى حساب و كتاب نيست؛ توقعاتى هم در مقابلش از دولت دارم. اولين توقع من اين است كه به مسئولين دولتى مى گويم خسته نشوند؛ اعتماد به خدا را از دست ندهند؛ به خدا اعتماد كنند و به اين مردم اعتماد كنند؛ زىّ مردمى خودشان را حفظ كنند؛ در دام تجمل گرايى هايى كه افرادى مى افتند، نيفتند؛ مراقب و مواظب باشند؛ در مخاصمات جناحى وارد نشوند؛ وقتشان را با دعواهاى سياسى تلف نكنند؛ با همه ى وجود و با همه ى توان براى اين مردم كار كنند؛ آنچه را كه با مردم در ميان مى گذارند، به تحقق برسانند و دنبال كنند.
ما بايد چشمهاى خودمان را باز كنيم. ما بايد به خدا متوسل باشيم، متذكر باشيم. ملت ايران ملت بزرگى است، ملت توانايى است، هدفهاى بزرگى دارد، راهى هم به سوى اين هدفها دارد كه مى تواند طى كند. من اميدوارم خداى متعال تفضلات خود را بر شما ملت ايران به طور مستمر ببارد؛ باران لطف خود را بر سر شما ببارد و ان شاءاللَّه امروز كه روز اول سال 86 است، سرآغاز يك سال پُربركت براى مردم باشد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته