بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
به مجموعه ى خدمتگزاران مفتخر و كارگزاران موفق مراسم عظيم حج خوش آمد عرض مى كنيم.
حقيقتاً خدمت در اين ميدان در هر رده اى، موجب افتخار انسان است. نيتها را در كار
حج و كارگزارى حج، بايد خيلى فراتر از مقاصد معمولى و كوچكى برد كه ما انسانها دچار
آنها هستيم. علت هم اين است كه افق در امر حج، بسيار بالاست.
«حج» يك فريضه ى پُرظرفيتى است كه اگر درست عمل شود و آنچنان كه شارع مقدس خواسته
است در هر دوره و زمانى، متناسب با آن زمان به شكل شايسته اى انجام بگيرد، تأثيرات
آن علاوه بر تأثيرات فردى و ملى، تأثيرات بين المللى خواهد بود. ما ديگر كدام واجب
را داريم كه اين طور باشد. اين عمل و فريضه، هم دل و روح و باطن خود انسانِ حج گزار
را تصفيه مى كند، نورانى مى كند و به خدا نزديك مى كند؛ با استغفار و با تضرع و
مناجات الهى آشنا و معنوى مى كند؛ هم بر روى مسائل يك ملت اثر مى گذارد؛ چون بخشى
از مردم يك ملت وقتى در يك جهت خاصى، در يك سفرى و با يك هدفى رفتند و برگشتند،
همگرايى آنها قهراً بيشتر مى شود و سطح معنويت و اخلاق ملى بالا مى رود. و هم
علاوه ى بر اينها بين المللى است؛ چون ملتها با اشتراكاتى كه دارند، فارقها و
تفاوتهايى هم با هم دارند كه آنها را از هم جدا مى كند و احياناً انگيزه هاى
خصمانه اى نسبت به يكديگر در آنها به وجود مى آورد. «حج» موجب مى شود كه اين فارقها
كمرنگ شود و آن جهات اشتراك و اتحاد بين ملتهاى گوناگون برقرار گردد. بنابراين ما
هيچ واجبى را با اين ابعاد گسترده و عظيم نداريم.
علت اين هم كه به ما گفته اند اين عمليات را با هم انجام بدهيد، در يك «فى ايّام
معدودات»، «فى ايّام معلومات» در يك وقت معينى بايد انجام بدهيد، همه در اين موعد و
در اين ميقات بايد جمع بشوند، به نظر مى رسد همين باشد كه خواسته اند اين آثار،
ابعاد بين المللى پيدا كند. والّا مى گفتند هر كسى در طول سال، هر وقت خواست بيايد
همين عمليات را انجام بدهد. اين را نگفته اند؛ مثل عمره؛ در عمره هر كسى هر وقتى
خواست، مى رود انجام مى دهد، عمل مستحبى است؛ اما حج اين طور نيست. حج بايد در يك
وقت معينى باشد؛ مى خواهد همه آنجا جمع شوند. براى چه جمع بشوند؟ جمع بشوند كه با
هم دعوا كنند؟ «لا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحجّ»؛ پس جمع شدن براى دعوا كردن
نيست، براى احساس بيگانگى از هم نيست؛ پس براى چيست؟ براى همين احساس اتحاد و
يگانگى است؛ اين احساس را در خود و طرف مقابل به وجود آوردن است. حقيقتاً دنيا و
آخرت در قضيه ى حج گنجانده شده است؛ اين ظرف بسيار وسيع و پُراستعداد و پُرظرفيتى
است كه از اين مى شود استفاده كرد. اگر من و شما - هر كدام - در يك بخشى، در يك
رده اى تلاش كنيم كه اين ظرفيت شناخته شود و از آن استفاده بشود، آن وقت اجر و
پاداش خواهد داشت. لذا اين عمل، بسيار عمل مهمى است و كارگزار آن هم حقيقتاً بايد
احساس افتخار كند.
آنچه كه در حج بايد مورد توجه باشد - بارها هم گفته شده است؛ هم ما عرض كرديم، هم
ديگران گفته اند - آن همين است كه: حج به معناى حقيقى خود نزديك بشود. البته اين يك
لوازمى نياز دارد. يكى از لوازمش همين «آمادگى قبلى» است. آدمى را بدون آمادگى قبلى
ببرند در حج رها كنند، يقيناً استفاده ى صحيحى نخواهد كرد؛ بنابراين بايد از قبل او
را آماده كنند. اين يك وظيفه است. يكى از كارهاى سازمان حج و بعثه ى مربوط به اين
كار، بايد اين باشد: مردمى را كه مى خواهند مسافر حج بشوند، از پيش در اينها ظرفيت
و آمادگى به وجود بياورند. البته حالا هم هست، اما اين بايد بيشتر شود؛ با تهيه ى
كتاب، با برنامه ريزيهاى گوناگون، با آموزش و بيان مسائلى كه احتياج دارند بدانند -
چه مسائل فقهى، چه مسائل اجتماعى و سياسى و اخلاقى و معنوى و عبادى و عرفانى و ...
. بنابراين يكى از كارها، ايجاد آمادگى در مسافر حج است.
يك مطلب ديگر اين است كه: «حج و فضاى آن را از انگيزه هاى دنيايى و مادى - تا آن
جايى كه ممكن است - تخليه كنند.» اين خيلى مهم است؛ چون يكى از شاخصهايى كه در حج
در نظر گرفته شده است، اين است. مى گويند در حج شما حق نداريد بوى خوش استعمال
كنيد، اگر از جايى گذشتيد كه بوى ناخوشى هست، حق نداريد بينى تان را بگيريد. البته
اينها خيلى معنا دارد. حج جايى است كه بايد هر چه ممكن است انسان از انگيزه هاى
دنيوى و مادى جدا و دور بشود. البته ما نمى خواهيم سفارش كنيم كه به حجاج آنجا
گرسنگى بدهيد يا جاى بد بدهيد، نه؛ پذيرايى از حجاج و مسكن و غذا و تأمين آسايش
جسمانى شان كه بتوانند به مسائل معنوى بپردازند، خود اين يكى از كارهاى مهم است؛
اين را ما نفى نمى كنيم. اما اين انگيزه هاى مادى را تا آنجايى كه ممكن است، بايد
از دلها خارج كرد؛ اين انگيزه ى بازارگردى و سوغات خَرى و اينها را بايد كم كرد؛
نگاه به حج به صورت يك سفر گردشى يا خداى نكرده با يك اهداف ديگر، كه ديگر آنها
قابل ذكر هم نيست. ولى اين نفس و هواى انسان، انسان را به خيلى جاها مى كشاند. بايد
اينها را مراقبت و جلوگيرى كرد. اين انگيزه هاى مادى بايد در حج - چه در حاجى، چه
در همراه، چه در كارگزار - دور شود؛ اين هم يك نقطه است كه اگر بخواهيم از آن ظرفيت
عظيم استفاده كنيم، يكى از شرايطش اين است.
يكى ديگر از شرايط، همين «مسئله ى اتحاد مسلمين» است. حج بايد آئينه ى اتحاد باشد،
نه آئينه ى اختلاف. اگر قرار باشد ما همه يك جا جمع بشويم تا در آنجا يكى به يكى
بگويد تو بدى، آن ديگرى بگويد تو بدترى؛ اين چه جمع شدنى است! اگر اختلافى هم وجود
دارد، جاى بروزش آنجايى نيست كه خداى متعال فرموده است: جمع بشويد تا «ليشهدوا
منافع لهم» كه منافع خودشان را در آنجا به دست بياورند. بعضيها - حالا نگاه
خوش بينانه همين است كه بگوييم كج سليقگى است، والّا اگر به چشم بدبينانه نگاه
كنيم، حرفهاى ديگر هم مى شود زد - حج را جايى قرار مى دهند براى دندان نشان دادن و
لج كردن و چهره در هم كردن نسبت به اختلافات فرقه اى و طائفى؛ شيعه و سنى را آنجا
مقابل هم قرار دادن. چقدر بايد به ما بگويند تا باور كنيم كه امروز بيش از گذشته
اختلافات شيعه و سنى يكى از محورهاى اساسى است كه دشمنان اسلام دارند رويش
سرمايه گذارى مى كنند. حاضرند پولهاى كلان خرج كنند كه شيعه را عليه سنى و سنى را
عليه شيعه تحريك كنند. يك عده بى عقلهايى هم هستند كه بدون اينكه از اين پولهاى
كلان هم بگيرند، براى استكبار همين هدف را مفت و مجانى تأمين مى كنند. خوب چرا؟ اين
خطايى است كه معلوم نيست خداى متعال از آن بگذرد. خداى متعال همه ى مسلمانها را در
يك مركز واحدى جمع كند كه واضح ترين منافع آن، احساس اجتماع، احساس اتحاد و احساس
يگانگى است؛ آن وقت در اين مجمعى كه براى احساس بيگانگى به وجود آمده، ما بنا كنيم
در اين گوشه و آن گوشه، به سر و كله ى هم زدن و اختلاف را تشديد كردن! اين لج كردن
با خدا نيست؟! ما - نه فقط تحليلاً، از روى اطلاع عرض مى كنم - مى دانيم كه در خودِ
آن مراكز، دستهاى استعمار كسانى را گماشته اند تا اينكه اين اختلافات را تشديد
كنند؛ يعنى آنجا افراد مأمورى هستند كه اصلاً مأموريتشان همين است كه يك بهانه ى
كوچكى از يك شيعه اى پيدا كنند، جنجال راه بيندازند، تكثير كنند، فحش بدهند، اهانت
كنند و دعوا راه بيندازند. اگر هم خبر نداشتيم، تحليل هم اين را نشان مى داد؛ دليلى
نداشت كه دشمنان وحدت اسلامى از اين فرصت و امكان عظيم حج براى اين مقصود استفاده
نكنند؛ خبر هم داريم كه چرا، افرادى را هم براى اين كار اجير مى كنند. مراقب باشيد
در اين دام نيفتيد. ايرانى چه شيعه اش و چه سنى اش، مراقب باشد در اين دام نيفتد.
ما البته به برادران خودمان در سعودى و در جاهاى ديگر هم نصيحت و توصيه مى كنيم كه
نگذارند؛ مانع بشوند از نفوذ آن دستهاى اختلاف افكنى كه در آنجاها اين اختلافات را
تشديد مى كنند و به رخ يكديگر مى كشند. اين مسئله ى بسيار مهمى است.
يك مسئله هم مسئله ى «برائت» است. قضيه ى برائت از كفار و مشركين بسيار مهم است.
بايد همه ى ملتهاى مسلمان در اين كار پيشقدم باشند. به نظر ما خود عربستانيها بايد
در اين قضيه پيشقدم شوند. آن كسانى كه ميزبان حجند، آنها اين كار را بايد بكنند.
بيش از آنكه ميهمانان ايرانى يا ميهمانان ساير كشورها درصدد اين كار باشند، اين
تكليف آنهاست. شكى نيست كه استكبار جهانى با دنياى اسلام بد است. اين بد بودن، فقط
هم بغض نيست؛ بلكه ابراز بعض و دشمنى كردن است؛ نه اينكه دشمنند و نشسته اند كنار
تماشا مى كنند؛ نه، دشمنى هم مى كنند. قصدشان اين است كه دنياى اسلام را به كلى از
حقيقت اسلام خالى كنند؛ اين ديگر حرفى نيست كه احتياج به اثبات و استدلال داشته
باشد. اين را همه ى مسلمانهايى كه چشمشان باز است، مشاهده مى كنند. اينها دشمن
مسلمانهايند. مايلند اسلام نباشد تا بتوانند بر اين ملتها سلطه پيدا كنند؛ اسلام
نباشد تا بتوانند بر منابع آنها تسلط پيدا كنند؛ تا بتوانند فرهنگ خودشان را در
آنجا رايج كنند، آنها را به بخش ِ درجه ى دو از ملتهاى خودشان تبديل كنند؛ بخش
درجه ى دو و پايين از ملتهاى خودشان.
وقتى يك ملتى، فرهنگ يك ملت ديگر را قبول كرد، همين مى شود؛ مى شود جزوى از آن ملت،
منتها مثل بچه ى ناتنى، مثل جماعتِ درجه ى پست تر. هم بر طبق ميل آنها رفتار
مى كند، هم مثل خود آن ملت از طرف آن ملت، تحويل گرفته نمى شود. اشتباهِ اين كسانى
كه سعى كردند رفتار فرنگيها را در همه ى امورشان تقليد كنند، اينجا بود. نفهميدند
كه با تقليد رفتار يك قوم و يك ملت و يك فرهنگ، مثل آنها و جزو آنها نمى شوند؛ بلكه
تابع آنها و درجه ى دو آنها مى شوند. استكبار نسبت به دنياى اسلام هميشه اين را
خواسته است.
مانع عمده اسلام است. با اسلام بدند به اين دلائل؛ و دشمنى مى كنند با اسلام؛ اينكه
ديگر جاى ترديد نيست. اين دشمنى در شكلهاى استكبارى، صهيونيستى، خشن، خونين،
بى رحمانه و سبعانه هم هست. خوب، آيا جا ندارد مسلمانها نسبت به اين رفتار، موضع
خودشان را ابراز كنند؟! ما كه نمى خواهيم از مكه لشگر راه بيندازيم برويم به سمت يك
كشورى، آنجا بجنگيم؛ مى خواهيم اعلام موضع كنيم. مسلمانها بگويند كه موضعشان در
مقابل اين غزو استكبارى و صهيونيستى چيست. جايش كجاست اگر بخواهند اعلام موضع كنند
غير از مكه؛ غير از اين مجامع عظيم و ميقات عظيم امت اسلام. جايش همانجاست. همه
بايد بكنند؛ همه ى ملتها و همه ى رؤساى كشورها، اگر به اين حقيقت توجه كنند و وجدان
بيدارى وجود داشته باشد. اگر آنها نمى كنند، ما مى كنيم. ما كار خودمان را تعطيل
نمى كنيم به خاطر اينكه ديگران به اين وظيفه عمل نمى كنند؛ اين بسيار مهم است. فقط
هم اعلام موضع است؛ اين، بيان موضع يك كشور است؛ آن هم با استدلال و منطق. سعى بشود
اين حقيقت به ملتهاى مسلمان تفهيم بشود. در اين ارتباطاتى كه وجود دارد، اين معنا
روشن بشود كه ما هدفمان از اين اعلام برائت چيست و معناى اين اعلام برائت چيست؟
اينها تدوين بشود، نوشته بشود، با لغت متناسب و قابل فهم بيان بشود و در اختيار
حجاج كشورهاى اسلامى گذاشته بشود.
امروز در دنيا شوق به اسلام ناب روزبه روز بيشتر مى شود. از اول انقلاب تا به حال،
روزبه روز اين شوق بيشتر شده است و كمتر نشده است. خيال مى كردند كه انقلاب مثل
شعله اى بود كه بلند شد و بعد هم نشست، تمام شد؛ يك عده آدمهاى سطحى و ظاهرنگر
اين طور خيال مى كردند. شنيديد كه در اين چند سال گذشته چه تعبيراتى در اين
زمينه ها بود: انقلاب تمام شد، انقلاب فراموش شد، موزه اى شد. نمى فهميدند كه آن
شعله وقتى كه شما نگاه مى كنيد مى بينيد فرو نشسته است، تازه نوبت آن آتش گيره هاى
سنگين و ماندگارى است كه با آن شعله روشن شده و آنها در طول زمان، خاموش شدنى نيست.
امروز در دنياى اسلام نفرت از استكبار، نفرت از امريكا بالخصوص و نفرت از
صهيونيستها و رفتارهاى آنها روزبه روز بيشتر شده است. فقط نفرت هم نيست، احساس ميل
به اقدام در مسلمانها زياد شده است. لذا شما در فلسطين اين قضايا را مشاهده
مى كنيد. البته فلسطين، همان فلسطين پنجاه سال پيش است كه آن راگرفتند و تصرف
كردند؛ ببينيد حالا به چه مجموعه ى نيرومند و قوى اى تبديل شد كه امريكا و
صهيونيستها با همديگر نمى توانند علاج كنند؛ در حالى كه آن ملت هيچ چيز هم ندارند و
تحت محاصره ى شديد هستند. اين همه دارند روى فلسطين فشار مى آورند. روزانه دارند
كشتار مى كنند و فاجعه آفرينى و جنايت مى كنند؛ اما از عهده ى آنها بر نمى آيند. يك
نمونه ى بارزش همين حادثه ى عجيب و معجزه آساى لبنان بود. آنها خيال مى كردند لبنان
ضعيف ترين حلقه ى كشورهاى دنياى اسلام است؛ اما معلوم شد كه يكى از قويترين
حلقه هاست؛ ديديد لبنانيها چه كردند، چه كرد حزب اللَّه!
عراق جور ديگرى و افغانستان هم يك جور ديگر. در تمام اين منطقه، مسلمانها، جوانهاى
مسلمان و انگيزه هاى اسلامى رو به رونق بيشتر است. حالا كه اين هست، بايد مسلمانها
تشويق بشوند به اينكه اين اعلام موضع را - كه برائت است - روزبه روز بيشتر كنند.
به هر حال، اميدواريم اين برنامه هايى كه ذكر كردند - هم جناب آقاى رى شهرى و هم
مدير محترم اشاره كردند؛ اين برنامه هايى كه نشان مى دهد به تصحيح و تكميل
برنامه هايى كه در حج هميشه بوده است - ان شاءاللَّه با بهترين وجهى انجام بگيرد.
هم نگاه به سازمان و كيفيت كارهاى سازماندهى اى كه هست، هم نوعِ وظايف و كارهايى كه
بايد انجام بگيرد. ان شاءاللَّه روزبه روز بايستى با نگاه نو و احساس مسئوليت، اين
مجموعه ى حج را - هر دو بخش را - تعالى و تكامل بخشيد و بهتر از گذشته كرد.
ان شاءاللَّه همه ى اين خدمات منظور نظر حضرت بقيةاللَّه(ارواحنافداه) باشد و ارواح
طيبه ى شهدا و روح مطهر امام بزرگوارمان از آن راضى و خشنود باشند.
و السّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته