بسماللهالرحمنالرحيم
در ابتدا، از همهي برادران عزيزي كه در اين كار بزرگ ـ كه براي ما، هم جنبهي عاطفي، هم جنبهي اعتقادي و ايماني، هم جنبهي انقلابي و هم جنبهي ملي دارد، ـ شركت داشتند و زحمت كشيدند و خدماتي را عرضه كردند، مخصوصا از برادر عزيزمان جناب آقاي انصاري كه عمدهي زحمات بر دوش ايشان است، صميمانه تشكر ميكنم. انشاءالله كه حركات شما، مورد رضاي آن روح مطهر و مجرد قرار بگيرد و مورد توجه وليعصر(ارواحنافداه) باشد. هرچه شما در اين كار زحمت بكشيد، حقا و انصافا زيادي نيست.
سالگرد و يادبود امام، چيز عجيبي است. آدم نميداند سالگرد امام را چگونه هضم كند. با اينكه يك سال از قضايا ميگذرد، واقعا براي من همچنان يك چيز غيرقابل هضم و يك واقعيت غيرقابل قبول بهحساب ميآيد. فقدان امام، حقا غم بيتسلايي است كه هيچ تسلايي در مقابل اين غم نيست. وقتي فرزند انسان شهيد بشود، با اينكه اينطور مسايل، با مصيبت امام قابل مقايسه نيست، ولي انسان تسلايي دارد. ما حقيقتا در مقابل از دست دادن امام، هيچچيزي كه براي انسان تسلايي باشد و بگوييم لااقل اين را در مقابل اين حادثه داريم، نداريم. البته شوكت و عظمت اسلام در قضاياي رحلت ايشان، چيز بزرگ و دستاوردي بود; اما آن دستاورد در زمان حيات ايشان، هر روز براي اسلام و مسلمين واقعا وجود داشت. آن مرد، نفس كه ميكشيد، دنيايي را گرم ميكرد و جهت ميداد.
واقعا امام(ره) انسان عجيبي بود. اصلا پيدايش و وجود اين انسان با آن ابعاد، هيچ قابل تحليل نيست; جز اينكه بگوييم تفضل الهي بود. خداي متعال، براي اينكه چرخشي در تاريخ و در حركت قافلهي عظيم بشري به وجود بياورد، دستي بايد از غيب ظاهر ميشد; اين دست را ظاهر كرد. اگر كسي در ابعاد شخصيت و وجود امام(ره) درست دقت كند، حقيقتا جز اين، هيچ توجيهي ندارد.
برگزاري سالگرد، بايستي از ابعاد ممكن ـ آنهايي كه ممكن نيست، هيچ ـ نمايشگري از شخصيت و عظمت امام باشد و ظاهرا همينطور هم خواهد بود. تلاش شما، انجام وظيفهيي است كه ميكنيد، بايد هم بكنيد; هرچه هم بكنيد، واقعا كم است; اما اعتقادم اين است كه خداي متعال، خودش سالگرد را اداره ميكند و اداره خواهد كرد. اين كارهاي مربوط به امام، دست خود خداست. با ذهن بشر، اصلا نميشود آنها را محاسبه كرد. من كه در تمام دوران زندگي ايشان و بعد هم در اين حوادث بعد از فوتشان، اينطور فهميدم.
قطعا شما با اين تداركات عظيمي كه فراهم كرديد ـ كه من ميبينم همهي ارگانهاي كشور هستند; از آقاي ميرزاده و رياست جمهوري گرفته، تا همهي دستگاههاي گوناگون كشور، در اينجا حضور دارند ـ خيلي كمتر از آن چيزي است كه تحقق خواهد يافت. يعني هشتصد هزار و هفتصد هزار و امثال اينها، اصلا مقياسهاي امام نيست. واقعا خدا خودش اداره خواهد كرد و انشاءالله به شما هم كمك خواهد نمود. شما در ادارهي اين تشكيلات كمك ميكنيد انشاءالله خداوند به شما اجر بدهد.
من اين نكته را يك بار ديگر عرض بكنم كه بايد كوشش بشود جامعالاطرافي اين مراسم، انشاءالله لمحه و برق و تصويري از امام باشد; چون امام واقعا ابعاد خيلي گوناگوني داشت و جامعالاطراف و جامعالجهات بود. در اين يك سال هم، ما واقعا هميشه امام را در بين خودمان داشتيم. من در طول اين يك سال، يك روز را سراغ ندارم كه امام در جامعهي ما، حاضر نبوده باشد. من اميدوارم كه صدها سال در كشور ما، همينطور باشد. سعي همهي ما بايد اين باشد، حالا كه جسم امام نيست ـ "اعيانهم مفقوده" ـ اما هويت و فكر و راه و حرف دل امام كه با صد زبان، آن را گفته و فقط با فرياد سياسي آن را نگفته است; بلكه در آن، فرياد سياسي و شعر عرفاني و لبخند و اخم و گريه براي يك حادثهي كوچك هست، در جامعه بماند.
مادر اسيري ـ نميدانم در تبريز بود، يا در جاي ديگر ـ به من گفت كه بچهام اسير بود، امروز خبر آمد كه شهيد شده است. شما برو به امام بگو كه فداي سرتان، من ناراحت نيستم. اين زن، وضع خيلي عجيبي داشت. ديدم جمعيت را ميشكافد و ميآيد. نميگذاشتند بيايد; من گفتم بگذاريد بيايد، ببينم چه ميگويد. آمد اين حرف را زد. از اين حرف، من خيلي تحت تأثير قرار گرفتم. وقتي كه خدمت امام آمدم، يادم هم رفت اول بگويم; بعد كه بيرون آمدم، يادم آمد. به يكي از آقاياني كه در آنجا بود، گفتم به امام عرض بكنيد، يك جمله ماند. ايشان، پشت در حياط اندروني آمدند، من هم به آنجا رفتم. وقتي حرف آن زن را گفتم، امام آنچنان چهرهيي نشان دادند و آنچنان رقتي پيدا كردند و گريهشان گرفت كه من از گفتنش پشيمان شدم. اين، واقعا خيلي عجيب است. ما اينهمه شهيد داديم، مگر شوخي است؟ هفتادودو تن از يلان انقلاب قرباني شدند، ولي او مثل كوه ايستاد و اصلا انگار نه انگار كه اتفاقي افتاده است; حالا در مقابل اينكه يك اسير را كشتند، چهرهاش گريان ميشود. اينها چيست؟ من نميفهمم. آدم اصلا نميتواند اين شخصيت و اين هويت را توصيف كند. غرض، كار شما بايد همهي اين جوانب را نشان بدهد.
حرف دل امام، آن چيزي بود كه با همين صد زبان بيان شده; با اين يك زبان بيان نشده است. غلط است اگر كسي خيال كند كه ميتوان در رؤيت سياسي امام، هويت و حرف و مرام امام را ديد; خيلي عميقتر از اين حرفهاست. يكي ديگر هم برود به شعر عرفاني امام بچسبد و خيال كند كه آنجا امام را ميشود پيدا كرد. نخير، مجموعهي اينها امام است.
اگر هركدام از ما بخواهيم در هر كار و نوشته و گفته و سخنرانييي و از جمله در اين مراسم و در آيندهي نظام كوشش كنيم، بايد بتوانيم مجموعه را كامل كنيم; چون هركدام از ما در اين مجموعه، يك قطره و يك جزء به حساب ميآييم. مجموعهي ما، شكل هندسي پيچيدهيي با هزاران خط موازي و عمود بر هم و متمايل با هم را تشكيل ميدهد. هركدام از ما، يكي از اين خطوطيم. من يك خطم، شما يك خطيد، ديگران يك خطند. مجموع ما بايد بتواند آن شكل هندسي را بهطور كامل حفظ كند; عمده اين است. در تمام اين جهات، بايد آن كمال و تمام امام و آن حالت جمعي او، مورد توجه قرار بگيرد.
انشاءالله كه موفق و مأجور باشيد و روح مبارك امام از شماها راضي باشد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته