بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه رب العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيةاللَّه فى الأرضين.
قال اللَّه الحكيم فى كتابه: «بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم. الم تر كيف ضرب اللَّه مثلا كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء. تؤتى اكلها كل حين بأذن ربها و يضرب اللَّه الامثال للناس لعلّهم يتذكّرون».
هفده سال از غروب اين خورشيد فروزان، از افق ديد ما، گذشت؛ هفده سال از آن شب و روز اندوهبار - كه ملت ايران را در ماتم فرو برد - گذشت. امام عزيز ما از چشم ما ناپديد شد؛ جسم او از ميان ما رفت؛ وليكن حقيقت امام، فكر امام، روح امام، درس امام و مكتب امام در ميان ملت ما و در ميان امت اسلامى باقى ماند. اين شجره ى طيبه - همچنانى كه در اين آيه ى شريفه تلاوت شد - شاخ و برگ بر سرتاسر فضاى زندگى امت اسلامى گسترانيد؛ روزبه روز ريشه دارتر شد؛ روزبه روز مستحكمتر شد. اين كلمه ى طيبه و شجره ى طيبه ى «جمهورى اسلامى» است كه محصول آن، بيدارى در دنياى اسلام و مجد و عظمت و پيشرفت در كشور ما و ميان مردم ما بود. ملت ما از اين شجره ى طيبه، ميوه هاى شيرينى را چيد كه براى يك ملت، اين ثمرات شيرين، حياتى است.
نكته ى اول اين است كه ما ملتى گمنام و دنباله رو سياست قدرت هاى بيگانه بوديم؛ ملتى منفعل در مقابل تصميم گيرى دولت هاى متنفذ بوديم؛ يك روز امريكا، قبل از آن انگليس، يك روز روس؛ اما اين شجره ى طيبه ما را به يكى از اثرگذارترين ملت هاى عالم و اثرگذارترين كشور و ملت در اين منطقه تبديل كرد. اين، اعتراف دشمنان ماست. ما ملتى بوديم خودباخته و به نيروهاى درونى خودمان ناآشنا و بى اعتقاد، و به زرق و برق بيگانگان چشم دوخته و فريفته؛ ولى اين شجره طيبه ما را به ملتى با ابتكار، با اعتماد به نفس، با حرف هاى نو و تازه در زمينه هاى گوناگون تبديل كرد. ثمرات شيرين اين شجره ى طيبه، امروز هزاران محقق و پژوهشگر، هزاران عالم و دانشمند، هزاران مغز متفكر و سرانگشت كارآمد در انواع و اقسام عرصه ها و صحنه هاست؛ چه در علوم انسانى، چه در علوم تجربى، چه در مسائل اجتماعى، چه در سياست و چه در دين. امروز ما كشورى هستيم با جمعيت غالباً جوان، پُرانگيزه، باايمان و داراى همه ى شرايط پيشرفت.
ثمرات اين شجره ى طيبه در همه جاى دنياى اسلام هم قابل مشاهده است؛ مسلمانان جهان بيدار شده اند و هويت اسلامى خودشان را بازيافته اند؛ آنها از مسلمانى خودشان احساس عزت كرده اند. در كشورهاى اسلامى، جوانان، دانشگاهيان، روشنفكران و نخبگان، دلشان مجذوب هدف هاى اسلامى است و براى آن ارزش قائلند؛ براى آن تلاش مى كنند. در دنياى اسلام، ملت هايى از بركت اين شجره ى طيبه، هويت حقيقى و هويت ملى و اسلامى خودشان را بازيافته اند و با اينكه در طول ساليان متمادى در پنجه ى قدرت ابرقدرت ها بوده اند، احساس قدرت كرده اند. امروز فلسطين يك نمونه است، عراق يك نمونه است، شمال آفريقا نمونه هاى متعدى دارد، لبنان يك نمونه است. آرمان، اسلام و استقلال در ميان اين ملتهاست و آنها اميدوارانه و پُرانگيزه تلاش مى كنند. اينها ثمرات همان شجره ى طيبه اى است كه اين مرد بزرگ، اين عبد صالح، با قيام خود و با خصوصيات منحصربه فرد خود توانست غرس كند.
نكته ى دوم اين است كه عامل اصلى پيشرفت امام بزرگوار ما و موفقيت او اين است كه به يك اصل قرآنى، به يك حقيقت قرآنى، با همه ى وجود، با همه ى دل، ايمان آورد و با همه ى توان در راه آن تلاش و كار كرد. آن اصل قرآنى همان چيزى است كه در اين آيه ى شريفه ى «ان تنصروااللَّه ينصركم و يثبت اقدامكم» و در آيات متعدد ديگر از آن ياد شده و بر آن تأكيد شده است: اگر خدا را نصرت كنيد، خدا هم شما را نصرت خواهد كرد؛ اگر در راه خدا قدمى برداريد، خداوند متعال هم شما را ده ها و صدها قدم جلو خواهد برد. اين، اصل قرآنى و يك حقيقت است؛ يك قانونى الهى است. نصرت خدا به معناى نصرت دين اوست. دين خدا، فقط طهارت و نجاست نيست، فقط اعمال ظاهرى دينى نيست؛ دين خدا يعنى برنامه ى سعادت بشر در دنيا و آخرت. اين برنامه همان طور كه ضامن رشد و اعتلاى معنوى جوامع بشرى است، ضامن زنده كردن استعدادهاى فكرى و رشد دادن به شخصيت و توانايى هاى آنها هم هست. دين خدا همچنانى كه به معنويت نظر دارد، به زندگى دنيايى انسان هم نظر دارد و براى خوشبختى انسان برنامه دارد. اميرالمؤمنين (عليه الصّلاةوالسّلام) در نهج البلاغه، هدف از بعثت نبى مكرم اسلام را اين گونه معين مى كند: «ليثيروا لهم دفائن العقول»؛ تا گنجينه هاى خرد را در درون مردم استخراج كند و به فعليت برساند. در زيارت اربعين سيدالشهداء (عليه السّلام) هم مى خوانيم: «ليستنقذ عباده من الجهالة و حيرة الضلالة»؛ قيام حسينى براى اين است كه ابرهاى جهل و غفلت را از افق زندگى انسان ها برطرف كند و آنها را عالم كند؛ آنها را به هدايت حقيقى برساند. نصرت خداى متعال در واقع معنايش اين است كه در جهت احياى سنت هاى الهى قدم برداريم؛ در طبيعت و جامعه اثر بگذاريم؛ در بيدار كردن فطرت ها اثر بگذاريم؛ براى نجات انسان از مجموعه ى عوامل بدبختى و تيره روزى تلاش كنيم. اين، نصرت ماست براى دين خدا. امام براى نجات و رهايى كشور و ملت خود، اين حقيقت قرآنى را به كار گرفت و خدا را نصرت كرد؛ قيام و اقدام كرد. خداى متعال هم او را نصرت كرد و به حركت او بركت بخشيد؛ به يك قدم او صد قدم پاسخ گفت. ما نصرتى را كه خودمان درباره ى دين خدا مى كنيم - نسبت اين را - با نصرتى كه خدا مى كند، اگر بخواهيم بسنجيم، از نسبت يك به صد و يك به هزار هم بيشتر است. ما يك قدم برمى داريم؛ اما خداوند متعال نصرتش را وقتى شامل حال ما مى كند، در حقيقت صد و هزار قدم ما را به جلو مى برد. بنابراين، فاصله ى بين نصرت ما و نصرت خدا، بسيار زياد است.
براى نجات يك كشور، ميليون ها عامل و فعل و انفعال لازم است: عوامل طبيعى، عوامل انسانى، عوامل بين المللى، عوامل سياسى و اقتصادى. مجموعه ى اين عوامل بايد به كار بيفتد تا يك ملتى بتواند در زندگى خودش تحول ايجاد كند. اين عوامل، دست ما انسان ها نيست و با اراده ى ما ارتباط مستقيمى ندارد؛ اما ما وقتى كه «قيام للَّه» مى كنيم، خداى متعال با يك حركت ما هزاران و ميليون ها حركت و فعل و انفعال را در فضاى زندگى اجتماعى به وجود مى آورد و تحول ايجاد مى شود؛ عيناً مثل طبيعت. شما يك نهال كوچك را در خاك فرو مى كنيد - از شما فقط همين كار است. اين، كار كمى است - اما اين نهال با ميليون ها فعل و انفعال در خاك و در خودِ بافت گياهى، در فضا و هوا به يك درخت بزرگ تبديل مى شود؛ شاخ و برگ مى دهد؛ ميوه مى دهد و نسبت به آن وضعيت اول، صدها و هزارها برابر تغيير پيدا مى كند. كار شما در مقابل آن همه فعل و انفعالات هيچ است؛ اما اگر شما همان كار كوچك را كه نشاندن اين نهال در زمين است، انجام ندهيد، اين همه فعل و انفعالات انجام نمى گيرد. امام «قيام للَّه» كرد و خودش با همه ى وجود وارد ميدان شد. با فرياد خود، با تلاش خود، با قبول زحمات، ملت را پاى كار آورد. با اين حركت و با اين عزم راسخ، خداوند متعال آن ميليون ها عامل و فعل و انفعال را بر اين حركت مترتب كرد و آنچه اتفاق افتاد، به يك معجزه شبيه بود؛ يعنى تشكيل نظامِ مبتنى بر اسلام در يك نقطه ى حساس؛ به خاطر اين حركت امام، كه البته آماج دشمنى و كينه ى همه ى صاحبان زور و زر در سرتاسر عالم است؛ اما بر خلاف نظر آنها، اين حقيقت تحقق پيدا كرد.
نكته ى سوم اين است كه يك واقعيت شگفت آورى در انقلاب ما وجود دارد كه اين انقلاب را يك حالت استثنايى مى بخشد و آن اين است كه در قوانين علوم اجتماعى درباره ى انقلاب ها، مى گويند انقلاب ها همچنانى كه يك فرازى دارند، اوجى دارند، يك فرودى هم دارند؛ مثل سنگى كه شما پرتاپ مى كنيد؛ تا وقتى كه قدرت بازوى شما پشت سر اين سنگ است، برخلاف جهت جاذبه ى زمين حركت مى كند؛ اما وقتى اين قدرت از جاذبه ى زمين كمتر شد، اين سنگ به سمت جاذبه ى طبيعى زمين برمى گردد. آن قوانين مى گويند تا وقتى شور و انگيزه ى انقلابى در مردم هست، انقلاب ها به سمت جلو حركت مى كنند، اوج مى گيرند، بعد هم بتدريج اين شور و هيجان و اين عاملِ حركت به پيش، كم مى شود و در مواردى تبديل به ضد خود مى شود؛ انقلاب ها سقوط مى كنند و برمى گردند پايين. انقلاب هاى بزرگ دنيا كه در تاريخ دويست سال اخير ما اينها را مى شناسيم، بنا بر همين تحليل، همه با آن نظريه قابل انطباق هستند؛ اما انقلاب اسلامى از اين تحليل جامعه شناختى بكلى مستثناست. در انقلاب اسلامى پادزهرِ فرود انقلاب در خود اين انقلاب گذاشته شده است. بارها عرض كرده ايم كه تجسم انقلاب در «جمهورى اسلامى» و در «قانون اساسى جمهورى اسلامى» است. نويسندگان قانون اساسى كه از نظر امام و مكتب امام درس گرفته بودند، در خود اين قانون عامل تداوم بخشِ انقلاب را گذاشته اند: پايبندى به مقررات اسلامى و مشروعيت بخشيدن به قانون، مشروط بر اين كه بر طبق اسلام باشد؛ و مسأله ى رهبرى.
من چند سال قبل در مقايسه ى بين نظام جمهورى اسلامى و نظام شوروى سابق - كه امريكايى ها و غربى ها توانستند نظام شوروى را مضمحل كنند و طمع بسته بودند كه همان جريان را نسبت به انقلاب اسلامى انجام بدهند - گفتم كه تفاوت هاى اين دو نظام، تفاوت هايى است كه نمى تواند محكومِ يك قانون باشند. در نظام جمهورى اسلامى، اساس حركت بر پايبندى به مبانى است. آن چيزى كه به عنوان مبدأ مشروعيت اين نظام محسوب مى شود، يعنى ولايت الهى كه منتقل مى شود به فقيه، مشروط است به پايبندى بر احكام الهى. آن كسى كه در رتبه ى رهبرى نشسته است، اگر نسبت به آرمان هاى اسلامى، نسبت به قوانين اسلامى از لحاظ نظرى يا عملى، بى قيد شود، از مشروعيت مى افتد و ديگر اطاعت او بر كسى واجب نيست، بلكه جايز نيست. اين، در خود قانون اساسى، يعنى در خود سند اصلى انقلاب، ثبت شده است. بنابراين، شما اگر امروز به امواج دشمنى و كينه ورزىِ دشمنان انقلاب اسلامى نگاه كنيد، مى بينيد كه مهم ترين آماج دشمنى آنها با همين دو سه اصلى است كه مربوط به اين عامل تضمين كننده و نگهدارنده ى انقلاب است. لذا اين انقلاب شكست خوردنى نيست؛ اين انقلاب فرود آمدنى نيست؛ اين انقلاب از سير و حركت خود باز نمى ايستد؛ چون جامعه ى ما يك جامعه ى مؤمن و دينى است و دين و ايمان اسلامى در اعماق دل مردم، از همه ى قشرها، نفوذ دارد؛ مردم به معناى حقيقى كلمه به دين معتقدند. بنابراين، آن چيزى كه جزو ارزش هاى دينى باشد، براى مردم معتبر است و حراست از آن كه در قانون آمده است، از نظر مردم يك وظيفه است. الان شما مشاهده مى كنيد كه شانزده سال بعد از رحلت امام و بيست وشش سال بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، دولتى بر سر كار مى آيد كه شعار اصلىِ آن، پيروى از آرمان هاى اسلام و انقلاب و عدالت است و مردم هم رأى و دل و خواست و جهت حركتشان همين است. هر چند دشمنان، مخالفان و كينه ورزان بين المللىِ اين ملت و اين انقلاب و نظام جمهورى اسلامى درباره ى اين ملت جور ديگرى فكر مى كنند؛ اما ما مردم خودمان را مى شناسيم و اين مردم حقيقت خودشان، دل خودشان، جهتگيرى خودشان را كه همان جهتگيرى عميق اسلامى است، در انتخاب هاى خود و در حركت و شعارهاى خود به روشنى نشان مى دهند.
نكته ى چهارم اين است كه سرمايه اى كه امام براى كشور و ملت ما ذخيره كرده است، يك سرمايه ى تاريخى و حياتى است. اين سرمايه و ذخيره ى ارزشمند، استقلال سياسىِ ماست؛ خودباورى ملى ماست؛ خودباورى فرهنگى ماست؛ ايمان عميق مردم ماست؛ شجاعت ملت و مسؤولان ما در مقابل تهديدهاى دشمن و فريب نخوردن در برابر تمجيدها و تطميع هاى اوست؛ اينها درس هايى است كه امام عزيز ما در طول ده سال با نفس گرم خود، با روش خود، با ممشاى خود، به ملت ما درس داد و فضاى كشور ما پُر است از اين درس ارزشمند. ما بايد اين ذخيره را نابود نكنيم؛ ما بايد اين ذخيره را نفروشيم؛ ما بايد اين ذخيره و سرمايه ى ارزشمند را راكد هم نگذاريم و آن را مصرف روزانه ى سياسى خودمان هم نكنيم، بلكه بايد اين ذخيره را با دقت و مراقبتِ تمام حفظ كنيم و از سود اين ذخيره و سرمايه ى ارزشمند، آينده ى كشور و تاريخ خودمان را بسازيم.
عزيزان من! كشور ما در مسير رشد و پيشرفت افتاده است و از آن حالت خواب آلودگى و رخوتى كه در طول ده ها سال بر او تحميل شده بود، با انقلاب عظيم ما و نظام جمهورى اسلامى ما، بيرون آمده است. ما در كشورمان هم منابع طبيعى فراوان و هم منابع انسانى بسيار ارزشمندى داريم.
امروز هر حركت علمى و تحقيقى كه بخواهد در علوم مختلف در اين كشور انجام بگيرد، استادان كار و محققان مى توانند ده ها، صدها، هزارها ذهن آماده را براى افتادن در اين كار پيدا كنند. ما امروز در همين مسأله ى فناورى هسته اى - كه مسأله ى روز ملت ما و مسأله ى روز دنياست - با اينكه سابقه اى هم نداشتيم و از ديگران هم چيزى به وام نگرفتيم، توانسته ايم صدها جوان مؤمن و انديشمند و كارآمد، با مغزهاى فعال و با سرپنجه هاى هنرمند و قدرتمند، گرد بياوريم، تا بتوانند اين بار سنگين را براى ملت ما بر دوش بگيرند و به پيش ببرند. و در همه ى بخش ها همين طور است. منابع طبيعى و منابع انسانى در كشور ما فراوان است. دولت هاى قبلى زمينه هاى زيادى را فراهم كردند، امروز هم بحمداللَّه دولتِ كار و تلاش و مجاهدت بر سر كار است و بايد از زمينه هاى آماده شده ى قبلى حداكثر استفاده را بكنند؛ نقايص قبلى را بايد جبران كنند و از هماهنگى و همدلى اين ملت عظيم و قدرشناس حداكثر استفاده را بكند، تا كشور ما كه در مسير رشد و پيشرفت هست، باز هم جلو برود و گردنه هاى گوناگون را طى كند و خود را به قله ى زندگى - كه حق ملت ايران است - نزديك كند. اما آنچه براى بناى آينده ى ما لازم است:
اولاً، تقويت ايمان دينى است، كه ستون اصلى كار است. بدون ايمان دينى - كه دراين ملت داراى عمق هم هست - كارى پيش نمى رفت، بعد از اين هم كارى پيش نمى رود. بايد ايمان دينى تقويت شود.
دوم، عدالت، كه بزرگترين نياز انسان هاست. بايد عدالت به عنوان يك پرچم برافراشته در دست مسؤولان قواى سه گانه و مسؤولان كشور باشد و به دنبال عدالت حركت بكنند.
سوم، بايد علم را - كه مايه ى اقتدار ملى است - همه جدى بگيرند و دنبال كنند. كشورى كه مردم آن از علم بى بهره باشند، هرگز به حقوق خود دست نخواهد يافت. نمى شود علم را از ديگران گدايى كرد. علم، درون جوش است؛ درون زاست. بايد استعدادهاى يك ملت به كار بيفتد تا يك ملت به معناى حقيقى كلمه عالم بشود.
چهارم - علاوه ى بر اينها - آنچه كه زمينه و بستر به كار گرفتن ايمان و عدالت و علم است، اتحاد ملى و آرامش در سطح كشور است. اگر در كشور آرامش نباشد، نه از علم مى شود بهره بردارى كرد، نه از ايمان، و نه مى شود عدالت را در جامعه مستقر كرد.
امروز دشمنان اين ملت، بزرگترين جايزه را به كسى مى دهند كه بتواند اين پايه ها را متزلزل كند و با ايمان مردم بجنگد؛ ايمان به خدا، ايمان به مردم، ايمان به راه و ايمان به موفقيت را در دل هاى مردم تضعيف كند. امام داراى اين چهار ايمان بود: ايمان به خدا، ايمان به مردم، ايمان به اين راه و ايمان به موفقيت حتمىِ آخر كار. اين ايمان ها در دل مردم، آنها را به حركت، به انديشيدن، به پيش رفتن، وادار مى كند. آن كسانى كه ايمان به خدا، ايمان به مردم، ايمان به اين راه، ايمان به موفقيت را در مردم تضعيف كنند، براى دشمن كار كرده اند. دشمن، بزرگترين جايزه را به اين افراد مى دهد. همچنين آن كسانى كه با حركت علمى كشور مخالفند؛ آن كسانى كه دانشگاه ها، مراكز تحقيقى، مركز علمى را مى خواهند از علم و از تحقيق و پژوهش دور كنند، براى دشمن كار مى كنند. دشمن، بيشترين جايزه را حاضر است به اين افراد بدهد. آن كسانى كه عليه امنيت ملت كار مى كنند، وحدت ملى را مخدوش مى كنند، به عنوان حمايت از اقوام، مى خواهند وحدت ايرانى را - اين اقوام، همه ايرانى اند؛ همه وفادار به ايرانند و همه خود را ايرانى مى دانند و به آن مفتخرند - متزلزل كنند، براى دشمن كار مى كنند.
وظيفه ى دستگاه هاى مسؤول است كه دشمنان ملت را درست بشناسند؛ ايادى دشمن را در ميان مردم بدانند؛ جهتگيرى هاى دشمنان را بشناسند و از حق ملت دفاع كنند؛ از امنيت ملت دفاع كنند؛ از دانش پژوهى و پيشرفت علمى در كشور دفاع كنند؛ اين وظيفه ى دستگاه هاى مسؤول است.
نكته ى آخر: اين شجره ى طيبه اى را كه امام بزرگوار غرس كرد و خداى متعال بركت بخشيد و شاخ و برگ آن را اين چنين گسترده كرد، همه با هم بايد حفظ كنيم؛ هم مسؤولان، هم آحاد مردم، هم نخبگان سياسى، هم نخبگان علمى، هم اهل حوزه، هم اهل دانشگاه، هم كارگر و هم همه ى قشرهاى ديگر. اين، وظيفه ى همه است؛ همه، انقلاب و كشور را بايد از خود بدانند؛ همه، نظام جمهورى اسلامى را بايد از خود بدانند؛ همه، امت جمهورى اسلامى اند. ما آن كسانى را غريبه مى دانيم؛ از اين دايره خارج مى دانيم، كه براى دشمن كار مى كنند. آن كسى كه امام و راه امام و وصيت نامه ى امام را قبول دارد، او «خودى» است؛ آن كسى كه استقلال ايران برايش داراى اهميت است و به آن پايبند است، «خودى» است؛ آن كسى كه عزت اين ملت و پيشرفت علمى اين ملت را دنبال مى كند، او «خودى» است. غريبه ها كسانى هستند كه مشتاق سلطه ى امريكايند؛ آن ها كسانى هستند كه در خانه، براى دزدِ كمين گرفته كار مى كنند و به نفع او اقدام مى كنند. غريبه آن كسى است كه بلندگوى افكار و اهداف دشمنان اين ملت است. آن كسى كه سخن ملت را مى گويد، آن كسى كه از زبان اين ملت حرف مى زند، آن كسى كه با دشمنان اين ملت دشمنى مى كند، آن كسى كه در راه مصالح اين ملت در هر بخشى قدم برمى دارد، جزو سربازان جمهورى اسلامى است. آن كسانى كه عمداً در قول و عمل، وحدت را مى شكنند و حركت در جهت خواست دشمن مى كنند، اينها در مقابل جمهورى اسلامى صف آرايى مى كنند. البته «خودى»ها مراقب باشند؛ غفلت نكنند. گاهى ديده مى شود بعضى از «خودى»ها از سر غفلت و نادانى - گاهى هم به ندرت، بعضى ناجوانمردانه - تحت تأثير كينه هاى شخصى، كارِ غريبه ها را مى كنند! اين افراد بايد به هوش باشند.
اين ملت حركت كرده است؛ اين ملت قيام كرده است؛ اين ملت بخش مهمى از اين راه را پيش رفته است؛ اين ملت اقتدار خود را به دشمنان خودش نشان داده است؛ اين ملت همان ملتى است كه بيست وهفت سال است همه ى دستگاه هاى استكبار جهانى عليه او كمر بسته اند، تصميم گرفته اند، هم قسم شده اند و نتوانسته اند آن را شكست بدهند و به زانو دربياورند.
اين ملت شايسته ى آن است كه انسان براى او مجاهدت كند؛ تلاش كند؛ كار كند. اين كشور استعداد مجد و عظمت دارد؛ اين كشور مى تواند به جايگاه تاريخى خود، كه شعاع پراكندن به همه ى دنياست، برسد. ما در اين راه حركت كرده ايم و اين ملت راه هاى دشوارى را پيموده است و باز هم با تلاش مى تواند اين راه را به پايان برساند. چند جمله درباره ى تبليغات دشمنان عرض كنم:
اين كولى بازى هاى تبليغاتى كه عليه ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى در دنيا، عمدتاً امريكايى ها و رسانه هاى صهيونيستى و امپراطورى خبرى وابسته ى به صهيونيسم، به راه مى اندازند، روى چند نقطه دائم تأكيد مى كنند و دائم ياوه گويى هاى خودشان را تكرار مى كنند، براى اينكه شايد بتوانند جوّ دنيا را عليه نظام جمهورى اسلامى و عليه ملت ايران تحريك كنند. آن چند نقطه: اول، اين كه عليه ايران اجماع جهانى است! دوم، اين كه ايران تهديد جهانى است! سوم، اين كه ايران در صدد
ساختن بمب و سلاح هسته اى است! چهارم، اين كه ايران ناقض حقوق بشر است! همه ى حركت تبليغاتى دشمن بر روى اين چند جمله تكيه دارد و همين ها را با زبان هاى مختلف، با انواع ترفندها، در دنيا تكرار مى كنند. البته حقيقت براى ملت ما و براى بسيارى از هوشمندان عالم هم روشن است؛ اما من به طور مختصر جمله يى عرض مى كنم:
عليه ايران هيچ اجماعى وجود ندارد. اين دروغِ امريكايى ها و چند متحد امريكا در دنياست. در حركت شجاعانه ى فناورى هسته اى در ايران، صد و شانزده كشور غيرمتعهد از ايران حمايت كردند؛ سازمان كنفرانس اسلامى از ايران حمايت كرده است؛ دولت هاى مستقل، همه از ايران حمايت مى كنند. آن كسانى هم كه با فشار امريكا و زير رودربايستى با امريكا گاهى واسطه مى شوند كه حرف هاى آنها را براى ما تكرار كنند، خودشان آهسته به ما مى گويند اين را امريكايى ها از ما خواسته اند؛ نظر خود ما اين نيست! كشورهاى دنيا، كشورهايى كه مى خواهند آينده ى خودشان را تأمين كنند، همه با انحصار فناورى هسته اى در چند كشور دنيا مخالفند. اين كه هيچ كشورى حق ندارد به فناورى هسته اى دست پيدا كند، يعنى تا بيست سال ديگر همه ى كشورهاى گوناگون دنيا بايد براى تأمين انرژى خودشان دست گدايى به سمت چند كشور غربى و اروپايى دراز كنند و از آنها انرژى بطلبند، براى اينكه بتوانند زندگى خودشان را اداره كنند. چه كسى، كدام كشور، كدام ملت، كدام مسؤول صادق يك كشور حاضر است اين را بپذيرد؟! امروز ملت ما در اين راه گام جلو گذاشته است و پيشقدم شده است؛ شجاعانه در اين راه ايستاده است. ملت هاى جهان هيچ گونه عليه اين كار انگيزه اى ندارند، تا اجماعى داشته باشند؛ اجماع بين چند كشور انحصارطلبِ سياسى است و اجماع اينها ارزشى ندارد. ملت ها و كشورهاى دنيا، همه در زبان و در دل، ملت ايران و حركت نظام جمهورى اسلامى را در اين راه تأييد مى كنند و آن را مى پسندند.
تبليغات چى هاى امريكايى و صهيونيستى مى گويند ايران يك تهديد جهانى است! ايران براى هيچ كشورى تهديد نيست؛ همه هم مى دانند كه واقعيت در مورد ايران اين است. ما هيچ همسايه اى را تهديد نكرده ايم؛ ما با همه ى كشورهاى اين منطقه روابط دوستانه و برادرانه داريم. روابط كشور ما و دولت هاى ما با كشورهاى اروپايى روابط سالم و خوبى است و در آينده كه گاز در تأمين انرژى نقش بيشترى پيدا مى كند، اين روابط با اروپا بهتر هم خواهد شد؛ چون آنها به گاز ما احتياج دارند. روابط ما با دنياى عرب، دوستانه و خوب است و مهم ترين مسأله ى ما در جامعه ى عربى، فلسطين است. ما در اين مسأله آنچه را كه آنها در دلشان هست، بر زبان مى آوريم و آن را با صراحت بيان مى كنيم. ما در قضيه ى فلسطين، يك موضع بسيار شفاف و روشنى داريم كه ملت هاى عربى اين موضع را با همه ى وجود دوست دارند و از اينكه ما آن را ابراز مى كنيم، احساس عزت مى كنند. همه ى مسؤولان كشورهاى عربى هم دلهايشان همين را مى خواهد؛ اگر چه بر اثر بعضى از ضرورت ها شايد نمى توانند به اين صراحت كه ما ابراز مى كنيم، بيان كنند. روابط ما با كشورهاى گوناگون اين منطقه و آسيا و مناطق ديگرِ جهان، روابط دوستانه است. آنها حق ايران، نقش ايران، تأثير ايران را مى دانند و براى آن اهميت قائلند. روابط ما با روسيه هم روابط خوبى است. روس ها بخوبى مى دانند كه اگر در ايران يك دولت طرفدار امريكا بر سر كار بود، چه به روز آنها مى آمد. ما منافع مشتركى با آنها داريم؛ در آسياى ميانه، در خاورميانه و در خود اين منطقه منافع مشتركى با آنها داريم. ما با دنيا مشكلى نداريم. ما هيچ تهديدى براى دنيا نيستيم و اين را همه ى دنيا مى دانند. امريكايى ها با كولى بازىِ تبليغاتىِ خودشان مى خواهند مطلب را بر افكار عمومى دنيا مشتبه كنند. البته نتوانسته اند، باز هم نخواهند توانست.
مطلب بعدى آنها اين است كه ايران دنبال بمب هسته اى است! اين، يك حرف نامربوط و غلط و دروغ محض است. ما بمب هسته يى لازم نداريم. ما هيچ آماج و هدفى نداريم كه بتوانيم بمب هسته اى را در آن جا مصرف كنيم. ما به كارگيرى سلاح هسته اى را با احكام اسلامى مخالف مى دانيم؛ اين را صريحاً بيان كرده ايم. ما تحميل هزينه ى ساخت سلاح هسته اى و نگهدارى آن را بر ملت خودمان يك تحميل بيجا و بى مورد مى دانيم. ساخت چنين سلاحى و نگهدارى آن، هزينه هاى زيادى دارد و ما به هيچ وجه جايز نمى دانيم كه اين هزينه بر مردم تحميل شود؛ ما احتياجى نداريم. ما داعيه ى تسلط بر دنيا، مثل امريكايى ها، نداريم كه بخواهيم سلطه ى زور بر دنيا داشته باشيم و احتياج به بمب هسته اى داشته باشيم؛ بمب هسته اى و قدرت انفجارى ما، ايمان ماست؛ و جوانان و مردم ما كه در دشوارترين ميدان ها با كمال قدرت و با همه ى ايمان ايستاده اند و باز هم خواهند ايستاد. پشت سر اين تبليغات دروغين و كمربسته ى اين دروغ ها، دستگاه هاى سياسى و تبليغاتى امريكايى ها هستند و صهيونيست ها هم همراه آنها و در كنار آنها به امريكايى ها كمك مى كنند. آنچه كه هست، مربوط به آنهاست. من به مسؤولان امريكايى، به اين تيم و گروهى كه امروز اداره ى امريكا را در دست گرفته اند و داعيه ى رهبرى دنيا را دارند، مى خواهم دو سه مطلب را بگويم. اى كاش بشنوند؛ اى كاش فكر كنند؛ اى كاش بفهمند! من به آنها مى گويم:
شما خودتان را با دولت ما مقايسه كنيد؛ رئيس جمهورتان را با رئيس جمهور ما مقايسه كنيد. دولت شما امروز در داخل امريكا منفورترينِ دولت ها در تاريخ ايالات متحده است؛ اين را در نظرسنجى هاى خودشان به همه ى دنيا اعلام كرده اند. امروز دولتى كه در امريكا بر سر كار است، در تاريخ ايالات متحده، از همه ى دولت ها از نظر مردم امريكا منفورتر است. شما اين را مقايسه كنيد با دولت ما، كه امروز دولت ما يكى از محبوب ترين دولت ها بعد از مشروطه تا امروز است؛ در طول اين صد سال.
رئيس جمهور شما - آقاى بوش - وارد هر جاى دنيا كه مى شود، با تظاهرات مخالف مردم و با نفرت مردم مواجه مى شود؛ در اروپا اين طور است، در آسيا اين طور است، در آفريقا اين طور است. در امريكاى لاتين، دولت ها با شعار مخالفت با امريكا سر كار مى آيند. امروز شما نگاه كنيد: در پرو، در اكوادور، در ونزوئلا، در بسيارى از كشورهاى امريكاى لاتين، داوطلبان رياست جمهورى شعار ضد امريكايى كه مى دهند، مردم اينها را انتخاب مى كنند. منفور بودن از اين بالاتر؟! مردم امريكا در مكالمات معمولىِ تلفنىِ خودشان از ناحيه ى دولت شان امنيت ندارند؛ يعنى به مردم خودشان آن قدر اطمينان ندارند كه اجازه بدهند آنها آزادانه تلفن كنند؛ تلفن ها را به صورت قانونى - قانون گذرانده اند كه تلفن ها را كنترل كنند! - كنترل مى كنند. اين، وضع شماست.
شما وضع خودتان را با وضع ما در داخل كشور مقايسه كنيد؛ با سفرهاى مسؤولان كشور ما مقايسه كنيد؛ با سفر اندونزى رئيس جمهور ما و با سفرهاى رؤساى جمهورىِ قبلىِ ما به لبنان، سودان، پاكستان و به جاهاى ديگر مقايسه كنيد و ببينيد مردم در اين كشورها چه شور و شوقى نسبت به رؤساى جمهور اسلامى ايران نشان مى دهند. چرا اين ها را نمى فهميد؟! چرا اعتراف نمى كنيد؟ شما در عراق به اعتراف خودتان سيصد ميليارد خرج كرديد، تا بتوانيد دولتى بر سر كار بياوريد كه دست نشانده و مطيع امر شما باشد - ملت عراق با آنها لج كرد - و نتوانستيد. (اين سيصد ميليارد، اعتراف خودشان است؛ اما احتمالاً بيش از اينها خرج كرده اند.) در فلسطين همه ى تلاش خودتان را به كار برديد، تا دولت حماس بر سر كار نيايد؛ نتوانستيد. ملت فلسطين على رغم شما، دولت حماس را انتخاب كردند. فشارهاى گوناگون از اطراف بر دولت فلسطين وارد كرديد؛ ولى مردم فلسطين از لج شما همبستگى شان را با اين دولت بيشتر كردند. در لبنان مأموران عالى رتبه ى وزارت خارجه ى امريكا به بيروت رفتند و چند ماه در آن جا ماندند، كه شايد بتوانند لبنان را در پنجه ى خودشان بگيرند و مقاومت را در لبنان تضعيف كنند و يك لبنانِ دنباله رو اسرائيل به وجود بياورند؛ نتوانستيد. مردم لبنان با شما لج كردند. همه جاى ديگر هم همين طور است. چرا آقاى بوش اعتراف نمى كند كه با رفتار خودش امريكا و ملت امريكا را در دنيا منفور كرده؛ چرا اعتراف نمى كنيد كه ضعيف شده ايد؟ چرا اعتراف نمى كنيد كه تيغتان در دنيا كُند شده است؟ باز هم تهديد مى كنيد.
پيام رئيس جمهور ما به رئيس جمهور امريكا را مقايسه كنيد با پيام غيرمؤدبانه و سخيف امريكايى ها - اين پيام چند روز قبل در دنيا منتشر شد - كه خارج از عرف ديپلماتيك و لبريز از تكبر حماقت آميز، پُر از تهديد و حرف هاى پوچ بود. شما اگر مى توانستيد به جمهورى اسلامى آسيب بزنيد، در اين بيست وهفت سال يك دقيقه را هم تلف نمى كرديد. وزير خارجه ى اسبق امريكا صريحاً گفت من بايد ريشه ى ملت ايران را بكَنم؛ او گور به گور شد؛ اما ملت ايران روزبه روز رشد بيشترى كرد.
شما از حقوق بشر حرف مى زنيد! شما از مخالفت با تروريسم حرف مى زنيد! دولتى كه زندان گوانتانامو و زندان ابوغريب و جنايت هايى از قبيل جنايت حديثه و جنايت اخير كابل، ده ها و صدها، در پرونده اش هست، غلط مى كند راجع به حقوق بشر حرف بزند.
شما براى اينكه ايران را تهديد كنيد، مى گوييد ما قادريم كارى كنيم كه حركت انرژى در اين منطقه تأمين شود؛ اشتباه مى كنيد. دست از پا در مورد ايران خطا كنيد، حتماً حركت انرژى در اين منطقه به خطر جدى خواهد افتاد؛ اين را بدانيد. و شما هرگز قادر نيستيد امنيت انرژى را در اين منطقه تأمين كنيد.
ما شروع كننده ى جنگ نيستيم؛ ما با هيچ دولتى سر جنگ نداريم؛ ما آرمان بلندى داريم كه همه ى نيروى خودمان را مى خواهيم صرف كنيم، تا به آن آرمان برسيم و آن، ساختن ايرانى است كه خوشبختى مادى و معنوىِ اين ملت را تأمين كند و بتواند الگويى باشد براى ملت هاى ديگر. (ملت هاى ديگر خودشان مى دانند؛ خودشان تلاش مى كنند.) ما مى خواهيم اين كشور بزرگ و اين ذخاير عظيم انسانى و طبيعى را - كه خداى متعال به دست اين ملت و به دست مسؤولان سپرده است - در جاى خود، به شكل صحيح خود، به كار بگيريم و اين ملت را از زير بار تحقيرى كه در طول چند صد سال نسبت به او انجام گرفته، خارج كنيم. اين ملت احساس عزت مى كند؛ احساس قدرت مى كند، حق هم دارد؛ اين ملت، عزت دارد؛ قدرت دارد؛ منتها ما را عقب نگه داشته اند؛ هم دستگاه هاى استبداد و حكومت هاى ديكتاتورى فاسد و هم پشتيبانان خارجى خبيث و بدخواه و بددل آنها. امروز ملت ما، ملت آزادى است. ما مى خواهيم اين راه را با قدرت، با چشم باز، با همبستگى ملى برويم و كارى به كسى نداريم؛ تهديدى براى كسى نيستيم؛ اما به آرمان هاى خودمان پابنديم؛ به منافع ملى مان پايبنديم و آن كسى كه منافع ما را تهديد كند، تيزى خشم اين ملت را خواهد ديد.
پروردگارا! آنچه گفتيم، آنچه شنيديم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را از ما قبول كن؛ ما را در راه خودت ثابت قدم بدار؛ ما را از بندگان شايسته و صالح خود قرار بده؛ نيت هاى ما و دل هاى ما را پاك و خالص كن؛ امام عزيز ما را در ميان اولياء و بندگان صالح خودت رتبه اى ارجمند بده؛ شهداى عزيز ما را با شهداى صدر اسلام محشور كن؛ ملت هاى مسلمان را از سختى ها، بدبختى ها، ذلت ها نجات بده؛ ملت ايران را در راه پُربركتى كه در پيش گرفته است، روزبه روز بيشتر تأييد كن؛ قلب مقدس ولى عصر (ارواحنافداه) را از ما راضى و خشنود بگردان؛ مسؤولان خدمتگزار مردم را موفق و مؤيد بدار؛ دشمنان اين ملت را منكوب كن؛ شر آنها را به خودشان برگردان.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته