بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيةاللَّه فى الأرضين.
از خداوند متعال سپاسگزارم كه عمر و مهلت داد تا يك بار ديگر در جوار مرقد مطهر حضرت اباالحسن على بن موسى الرضا، آغاز سال نو هجرى شمسى را در كنار شما برادران و خواهرانى باشم كه از سراسر كشور در مشهد مقدس گرد آمده ايد. توجه كنيد - برادران و خواهران - كه مايلم در آغاز عرايض خودم، درباره ى اربعين چند جمله عرض كنم.
امسال با تقارن عيد نوروز با اربعين حسينى، عيد و آغاز سال نو ما، رنگ حسينى گرفت و با نام حسين بن على (عليه السّلام) سرور آزادگان جهان و سيد شهيدان، رونق يافت. چه آمدن خاندان پيغمبر در روز اربعين به كربلا - كه بعضى روايت كرده اند - درست باشد يا درست نباشد، ظاهراً در اين ترديدى نيست كه جابربن عبداللَّه انصارى به همراه يكى از بزرگان تابعين - كه نام او را بعضى عطيه گفته اند، بعضى عطاء گفته اند و احتمال دارد عطيةبن حارث كوفى حمدانى باشد؛ به هرحال يكى از بزرگان تابعين است كه در كوفه ساكن بوده - اين راه را طى كردند و در اين روز بر سر مزار شهيد كربلا حاضر شدند. شروع جاذبه ى مغناطيس حسينى، در روز اربعين است. جابربن عبداللَّه را از مدينه بلند مى كند و به كربلا مى كشد. اين، همان مغناطيسى است كه امروز هم با گذشت قرنهاى متمادى، در دل من و شماست. كسانى كه معرفت به اهل بيت دارند، عشق و شور به كربلا هميشه در دلشان زنده است. اين از آن روز شروع شده است. عشق به تربت حسينى و به مرقد سرور شهيدان - سيدالشهداء - .
جابربن عبداللَّه جزو مجاهدين صدر اول است؛ از اصحاب بدر است؛ يعنى قبل از ولادت امام حسين، جابربن عبداللَّه، در خدمت پيغمبر بوده و در كنار او جهاد كرده است. كودكى، ولادت و نشو و نماى حسين بن على (عليه السّلام) را به چشم خود ديده است. جابربن عبداللَّه به طور حتم بارها ديده بود كه پيغمبر اكرم، حسين بن على را در آغوش مى گرفت، چشمهاى او را مى بوسيد، صورت او را مى بوسيد، پيغمبر به دست خود در دهان حسين بن على غذا مى گذاشت و به او آب مى داد؛ اينها را به احتمال زياد جابربن عبداللَّه به چشم خود ديده بود. جابربن عبداللَّه به طور حتم از پيغمبر به گوش خودش شنيده باشد كه حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت اند. بعدها هم بعد از پيغمبر، موقعيت امام حسين، شخصيت امام حسين - چه در زمان خلفاء، چه در زمان اميرالمؤمنين، چه در مدينه و چه در كوفه - اينها همه جلو چشم جابربن عبداللَّه انصارى است. حالا جابر شنيده است كه حسين بن على را به شهادت رسانده اند. جگرگوشه ى پيغمبر را با لب تشنه شهيد كرده اند. از مدينه راه افتاده است؛ از كوفه، عطيّه با او همراه شده است. عطيه روايت مى كند كه: «جابربن عبداللَّه به كنار شط فرات آمد، آنجا غسل كرد، جامه ى سفيد و تميز پوشيد و بعد با گامهاى آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسين (عليه السّلام) روانه شد. آن روايتى كه من ديدم اين طور است، مى گويد: وقتى به قبر رسيد، سه مرتبه با صداى بلند گفت: «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر، اللَّه اكبر»؛ يعنى وقتى كه مى بيند كه چطور آن جگرگوشه ى پيغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهواتِ طغيانگران، اين طور با مظلوميت به شهادت رسانده، تكبير مى گويد. بعد مى گويد: از كثرت اندوه، جابربن عبداللَّه روى قبر امام حسين از حال رفت، غش كرد و افتاد. نمى دانيم چه گذشته است، اما در اين روايت مى گويد، وقتى به هوش آمد، شروع كرد با امام حسين صحبت كردن: «السّلام عليكم يا آل اللَّه، السّلام عليكم يا صفوة اللَّه».
اى حسين مظلوم! اين حسين شهيد! ما هم امروز در اول اين سال نو، از اعماق وجودمان عرض مى كنيم: «السّلام عليك يا اباعبداللَّه، السّلام على الحسين الشهيد». شهادت تو، جهاد تو و ايستادگى تو، اسلام را رونق داد و دين پيامبر را جان تازه بخشيد. اگر آن شهادت نبود، از دين پيغمبر چيزى باقى نمى ماند. امروز دلهاى ما هم مشتاق حسين بن على (عليه السّلام) و آن ضريح شش گوشه و آن قبر مطهر است. ما هم گرچه دوريم، ولى به ياد حسين بن على و به عشق او سخن مى گوييم. ما با خودمان عهد كرده ايم و عهد مى كنيم كه ياد حسين، نام حسين و راه حسين را هرگز از زندگى خودمان جدا نكنيم. همه ى ملت ما، همه ى كشور ما، همه ى شيعيان عالم و بلكه همه ى آزادگان در سرتاسر جهان، يك چنين احساسى نسبت به حسين بن على (عليه السّلام) دارند.
امسال نام پيامبر اعظم اسلام، سال ما را مزين كرد. درباره ى پيامبر اعظم چه عرض بكنيم؟ جز اينكه بگوييم: پيامبر اعظم اسلام، مجموعه ى فضائل همه ى انبياء و اولياء است؛ نسخه ى كامل و تكامل يافته ى همه ى فضائلى است كه در سلسله ى پيامبران و اولياء الهى در تاريخ وجود داشته است.
نام احمد نام جمله انبياست چون كه صد آمد نود هم پيش ماست
وقتى نام پيامبر اعظم را مى آوريم، كأنه شخصيت ابراهيم، شخصيت نوح، شخصيت موسى، شخصيت عيسى، شخصيت لقمان، شخصيت همه ى بندگان صالح و برجسته و شخصيت امير مؤمنان و ائمه ى هدى (عليهم السّلام) در اين وجود مقدس، متبلور و مجسم است. پيامبر اعظم را مى توان به درخشان ترين ستاره در كائنات عالم وجود تشبيه كرد و از آن وجود بزرگ و مقدس با اين عنوان تعبير كرد. چرا مى گوييم ستاره ى درخشان، نمى گوييم خورشيد؟ چون خورشيد يك جسم و جرم مشخص و معين است، نورانى است و با عظمت است؛ اما يك جرم و يك كره ى آسمانى است. لكن در اين ستاره هايى كه شما مى بينيد، ستاره هايى هستند كه يك كهكشانند و از اين كهكشانى كه ما در شبهاى تابستان در آسمان بالاى سر خودمان مى بينيم، هزاران برابر بزرگترند. كهكشان يعنى: آن مجموعه اى كه هزاران منظومه و هزاران خورشيد در آن هست. پيامبر اعظم يك وجود كهكشان وار است و در او هزاران نقطه ى درخشنده ى فضيلت وجود دارد. در پيامبر اعظم، علم همراه اخلاق هست؛ حكومت همراه حكمت هست؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق هست؛ جهاد همراه با رحمت هست؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا هست؛ عزت همراه با فروتنى و خاكسارى هست؛ روزآمدى همراه با دورانديشى هست؛ صداقت و راستى با مردم همراه با پيچيدگى سياسى هست؛ غرقه بودن جان در ياد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست؛ در او دنيا و آخرت همراه است؛ هدفهاى والاى الهى با اهداف جذاب بشرى همراه است. او نمونه ى كاملى است كه خداوند در عالم وجود، موجودى كامل تر از او نيافريده است؛ او مبشر است، بشارت دهنده است؛ منذر است، بيم دهنده است؛ بر همه ى بشريت و بر همه ى تاريخ شاهد و ناظر است؛ فراخواننده ى همه ى بشريت به سوى خداست و چراغ نورافشان راه انسانهاست. «انّا ارسلناك شاهدا و مبشّرا و نذيرا و داعيا الى اللَّه بأذنه و سراجا منيرا».
سال پيامبر اعظم، سال اين وجود كهكشان وار براى دولت و ملت ماست. علاوه ى بر اين، وجود پيامبر اعظم در عرصه ى بين المللى، نقطه ى التقاى عقايد و عواطف همه ى ملتهاى مسلمان است. از همه ى اقوام، با همه ى مذاهب گوناگون، نقطه ى التقاى همه ى امت اسلامى در عقيده و عاطفه، وجود مبارك پيامبر اعظم است. اينكه ما در يك چنين سالى با اين نام قرار داريم، تكليف بزرگى را بر گردن ما مى گذارد. ملت و دولت ما در اين سال، بايد طورى عمل كنند كه با حكمت نبوى، با علم نبوى، با حكومت نبوى، با عدالت نبوى، با اخلاق و كرامت نبوى، با فروتنى و عزت نبوى و با جهاد و رحمت نبوى هماهنگ باشد. اينها البته كار يك سال نيست؛ كمااينكه پيغمبر اعظم، پيغمبر يك سال نيست، همه ى سالها سال اوست؛ همه ى تاريخ، متعلق به اوست. ولى اين به معناى اين است كه ما در راه ساختن آن چنان جامعه اى، آن چنان دنيايى و آن چنان تمدنى كه هدف پيامبر اعظم بود، امسال بايد يك خيزش، يك حركت بزرگ و يك گام بلند داشته باشيم. سال پيامبر اعظم، سال نگاههاى بلند، سال اميد، سال كار، سال مجاهدت، سال خدمت و سال طراحيهاى هوشمندانه براى آينده ى كشور است؛ سال حركت به پيش است.
يك نگاهى به اوضاع عمومى كشور مى اندازيم. ما در حالى سال جديد را آغاز مى كنيم كه يك دولت جديد، تازه بر سر كار آمده است. هر دولتى، دوره ى تازه اى را براى خود تعريف مى كند و با مشخصاتى كه اين دوره دارد، سال را آغاز مى كند. اين به معناى تغيير مسير نيست؛ اين به معناى اين نيست كه ملت با تغيير دولتها، راهِ هدفهاى اصولى و بلند خود را عوض مى كند؛ نه، بلكه اين به معناى بهره بردنِ از پيشرفتهاى دوره هاى ديگر است، همراه با ابتكارهاى جديد، همراه با تسريع در كارها و احياناً همراه با تصحيح؛ البته اگر خطا و اشتباهى صورت گرفته باشد. ملت با تغيير دولتهايى كه خود انتخاب مى كند، مثل مسافرى است كه در يك راهى دارد حركت مى كند، به يك نقطه اى كه مى رسد، وسيله اى را كه از نفس افتاده يا خسته شده است، به يك وسيله ى تازه نفس و آماده ى به كار و متناسب با شرايط تبديل مى كند تا همان راه را ادامه دهد. اگر احياناً در مرحله ى قبل، از مسير اصلى انحرافى پيش آمده باشد، آن را برمى گرداند و راه را ادامه مى دهد و به سمت اهداف والا پيش مى رود. اين مردم اند كه تعيين مى كنند، اين مردم اند كه اشخاص را كه هر كدام شعارى دارند و هر كدام بروز و شخصيتى دارند، زير نظر قرار مى دهند و در ميان آنها يك نفر را مى پسندند و اكثريت جامعه به آن رأى مى دهند.
دولت در هر دوره اى، دولت مردم است؛ نشان دهنده ى خواست مردم و جهت گيرى مردم است. اين دولتى كه تقريباً شش ماه است مشغول به كار شده، دولت جديد، شاخصه اش عبارت است از: تصميم قاطع بر خدمت خستگى ناپذير به مردم، به ميدان آوردن همه ى توان خود و پُررنگ كردن هدفهاى بلند انقلاب. اينها مشخصه هاى اين دولت است. اين دولت با تكيه بر شعارهاى انقلاب و شعارهاى امام بزرگوار، بر آن است كه همه ى توان خود را به ميدان بياورد؛ با همه ى وجود كار كند؛ گره هاى زندگى مردم را باز كند؛ زيرساختهاى كشور را هرچه زودتر و هرچه بهتر و جامع تر به وضعيت مطلوب براى پيشرفتهاى آينده بسازد و در عرصه ى بين المللى بر استقلال ملى و عزت ملت ايران تكيه كند. در عرصه ى بين المللى، بازيگران سياسى، يكى از ابزار عمده شان، مكر است و يكى تهديد. اگر دولتى در مقابل مكارى و تهديد آنها خود را نبازد و به ملت خود تكيه كند، موفقيتهاى بسيارى خواهد داشت. مى بينيم و حس مى كنيم كه اين دولت بنا دارد عزت و استقلال ملى را آن چنان كه در شأن ملت ايران است، حفظ كند.
آنچه كه به طور خلاصه از شعارهاى دولت و رئيس جمهور جديد و فعاليتهايشان مى توان گفت، اين است كه، تصميم دارند يك گام بلند در خدمت، در علم و در تأمين نيازهاى كشور به پيش بردارند. عزيزان من! كشور ما امكانات يك كشور پيشرفته را دارد؛ ما از لحاظ نيروى انسانى و استعدادهاى طبيعى و بشرى مى توانيم يكى از پيشرفته ترين كشورهاى عالم بشويم. بعد از انقلاب، حضور در اين ميدان پيشرفت، آغاز شده است؛ البته در منطق جمهورى اسلامى، توسعه و پيشرفت بدون عدالت معنى ندارد؛ آن وقت پيشرفت همراه با عدالت، كار خستگى ناپذير، اراده ى مستحكم، برنامه ريزى دقيق و بالاتر از همه ى آنها، همراهى و كمك بى دريغى از مردم را طلب مى كند، تا بتوانند در كشور پيشرفت شايسته ى اين ملت را، همراه با عدالت به وجود آورند. اگر بخواهيم اين پيشرفت، همراه با عدالت نصيب كشور و ملت ما شود، بايد با بهره مندى از همه ى تلاشهايى كه دولتهاى گذشته كرده اند و فرآورده هايى كه بر اثر تلاشهاى مسئولان گذشته براى ملت پديد آمده است، بر خلاقيت و توليد همت بگماريم؛ خلاقيت و توليد، ما اينها را لازم داريم.
توليد يعنى چه؟ مقصودم فقط توليد كالا نيست؛ توليد در يك گستره ى وسيع بايد شعار ملت باشد. توليد كار، توليد علم، توليد فناورى، توليد ثروت، توليد معرفت، توليد فرصت، توليد عزت و منزلت، توليد كالا و توليد انسانهاى كارآمد؛ اينها همه توليد است. رمز سعادت ملت ما در اين است كه در اين گستره ى وسيع، هم دولت و هم ملت، بر اين توليد همت بگماريم. اين تأمين كننده ى امنيت ملى و اقتدار و پيشرفت كشور است؛ اين يك جهاد است. من امروز به شما عرض مى كنم، هم به مسئولين و مأموران دولتى و هم به آحاد مردم، به خصوص به شما جوانها؛ اين يك جهاد است. امروز توليد علم، توليد كار، توليد ابتكار، توليد كالا، كالاى مورد نياز مردم، توليد انسان كارآمد، توليد فرصت و توليد عزت، هر كدام از اينها يك جهاد است. مجاهد فى سبيل اللَّه توليد كننده است؛ بايد هم علم را بياموزيم و هم علم را توليد كنيم. ما بايد يك كشور عالم بشويم. در يك روايتى از اميرالمؤمنين نقل شده است كه فرمود: «العلم سلطان، من وجده سأل و من لم يجده سيل عليه»؛ يعنى علم اقتدار است، علم مساوى است با قدرت؛ هر كسى كه علم را پيدا كند، مى تواند فرمانروايى كند؛ هر ملتى كه عالم باشد، مى تواند فرمانروايى كند؛ هر ملتى كه دستش از علم تهى باشد، بايد خود را آماده كند كه ديگران بر او فرمانروايى كنند. ما بايد علم را با همه ى معناى كامل آن به عنوان يك جهاد دنبال كنيم؛ اين را من به جوانها، استادان و دانشگاهها مى گويم. علاوه بر اين، علم مجرد و به تنهايى هم كافى نيست؛ علم را بايد وصل كنيم به فناورى، فناورى را بايد وصل كنيد به صنعت، و صنعت را بايد وصل كنيم به توسعه ى كشور. صنعتى كه مايه ى توسعه و پيشرفت كشور نباشد، براى ما مفيد نيست؛ علمى كه به فناورى توليد نشود، فايده اى ندارد و نافع نيست. وظيفه ى دانشگاهها سنگين است؛ وظيفه ى آموزش و پرورش سنگين است؛ وظيفه ى مراكز تحقيقاتى و مراكز پژوهشى سنگين است.
پيشرفت همراه با عدالت، يك نهضت است؛ يك نهضت فراگير. اين نهضت يك ساله نيست. ما اين نهضت را تازه هم شروع نكرده ايم و نمى خواهيم آن را تازه شروع كنيم. از اول انقلاب اين نهضت به قدر توان و قدرت دولتها و مسئولان آغاز شده است. مردم و دولتها تلاشهايى كردند و آثار تلاش آنها را هم امروز داريم در صحنه ى زندگى خودمان مى بينيم. زحمات گذشتگان، به آيندگان اين فرصت را مى دهد كه قدمهاى بلندترى بردارند. بنابراين، اين نهضت از امروز شروع نمى شود، از قبل شروع شده است؛ يك ساله هم تمام نمى شود. اما وقتى مى گوييم امسال سال پيغمبر اعظم است؛ يعنى امسال بايد يك خيزش همگانى - هم دولتى و هم مردمى - در اين كار انجام بگيرد. هر كس در هر نقطه اى كه هست، بايد يك گام بلند به جلو بردارد. به گفته ى آن عالم روشن ضمير كه در مسجدى مى خواست به وعظ مشغول شود، جمعيت در مسجد جمع شده بودند، مسجد پُر شده بود و عده اى بيرون در، مانده بودند. براى اينكه آن كسانى كه بيرون در هستند بتوانند به داخل بيايند، يك نفر بلند شد و گفت: «خدا رحمت كند هر كسى را كه هرجا هست، بلند شود و يك قدم به جلو بيايد»؛ براى اينكه مردم را بلند كند و آنهايى كه بيرون مانده اند، به داخل بيايند. اين مرد عالمِ روشن ضمير به مردم رو كرد و گفت: من ديگر حرفى براى گفتن ندارم. همين چيزى كه اين مرد گفت، همه ى حرف من همين بود.
من مى خواهم بگويم: ايها الناس! هر كدام هر جا هستيد، بلند شويد، يك قدم به جلو بياييد؛ اگر در عالم عبادتيد، يك قدم به جلو بياييد؛ در عالم تحصيل، يك قدم به جلو بياييد؛ در توليد يك قدم به جلو بياييد؛ كارگر، يك قدم جلو؛ كارفرما، يك قدم جلو؛ استاد، يك قدم جلو؛ دانشجو، يك مقدم جلو؛ مأمور دولتى، يك قدم جلو؛ محقق حوزه و دانشگاه، يك قدم جلو. در آيين و فرهنگ پيامبر اعظم توقف نيست، ايستادن نيست، وامانده شدن نيست، تحجر نيست و نوميدى وجود ندارد؛ پيامبر ما با نوميدى جنگيد. مسلمان سرشار از اميد است.
البته ما دشمنانى داريم و آنها اين حركت به جلو را براى ملت ما نمى پسندند. جلودار اين دشمنان هم رژيم ايالات متحده ى امريكاست. حرف سردمداران سياست امريكا با ملت ايران چيست؟ توجه كنيد من حرف دل گردانندگان سياسى امريكا را براى شما بيان كنم؛ حالا حرفهاى گوناگونى مى زنند؛ اما حرف دل آنها يك كلمه است؛ آنها مى گويند: اى ملت ايران! آن چيزى را كه انقلاب شما از ما گرفته است، آن را به ما برگردانيد. آنها مى گويند قبل از انقلاب ما بر كشور شما سيطره ى اقتصادى، سياسى و فرهنگى داشتيم؛ رئيس كشور شما براى تصميمهاى بين المللى اش از سفير ما اجازه مى گرفت. اين واقعيتى است. در قضيه ى نفت، معاملات بين المللى، روابط گوناگون سياسىِ ديپلماسى و حتى در نوع برخورد با مردم، شاه پهلوىِ ملعون براى اقدامات خود با سفير امريكا و سفير انگليس مذاكره مى كرد. آنچه را آنها مى خواستند و مى پسنديدند، اينها اجرا مى كردند. مى گويند ما بر كشور شما اين سلطه را داشتيم، انقلاب آمد و ما را بيرون كرد؛ اين را به ما برگردانيد تا ما دوباره بر كشور شما سلطه پيدا كنيم. حرف امريكاييها اين است. حالا اسم حقوق بشر را مى آورند، اسم انرژى اتمى را مى آورند، اسم دموكراسى را مى آورند و تهمت تروريست مى زنند؛ اينها حرف است. حرف واقعى همان است؛ مى گويند اجازه بدهيد بار ديگر دولتهاى شما را ما تعيين كنيم، بر اقتصاد شما ما حكومت كنيم و ما باشيم كه تعيين كنيم شما در قطب بنديهاى جهانى كجا باشيد؛ همچنان كه نسبت به بعضى از دولتهاى ديگر اين طورند. از ملت ايران اين توقع را دارند. بيست وهفت سال است امريكاييها با ملت ايران در اين چالش اند. امروز با گذشته تفاوتى نكرده است. آنچه كه امروز امريكاييها از خود بروز مى دهند، همان چيزى است كه در طول بيست وهفت سال نسبت به ملت ايران، هميشه در ذهنشان بوده است. ابزارشان هم عبارت است از تهديد، ارعاب، تبليغات جنگ روانى، دلسرد كردن مردم، نوميد كردن مردم، ايجاد دودستگى و تحريك عصبيتها؛ اگر بتوانند، ابزار دشمنان ملت شما اينهاست. فشار بياورند - فشارهاى فرسايشى - و با تبليغات اينها را برجسته، بزرگ و درشت كنند؛ براى اينكه در مردم احساس عدم امنيت به وجود آورند، براى اينكه مردم در موفقيتشان، آينده شان و كفايت مسئولانشان ترديد و شك و شبهه پيدا كنند؛ كار دشمن اينهاست. فشار بياورند، شايد بتوانند مسئولين را دچار دودستگى كنند؛ شايد بتوانند تصميم گيران كشور را در تصميم گيريهاى بزرگ خودشان دچار تزلزل كنند؛ كار دشمن اينهاست؛ ابزار دشمن اينهاست؛ دشمن ابزار ديگرى ندارد. تهديد مى كنند كه ما ملت ايران را تحريم خواهيم كرد؛ مگر تا حالا تحريم نكرديد؟! مگر تا حالا ملت ايران دچار تحريم شما قدرتهاى زورگو نبوده است؟! اگر ما امروز پيشرفتى پيدا كرده ايم و در علم، صنعت و برخى از صنايع، در منطقه حرف اول را مى زنيم، اينها در همين شرايط تحريم براى ما پيش آمده است. ما پيشرفت نظامى پيدا كرده ايم؛ پيشرفت علمى پيدا كرده ايم؛ در زمينه هاى پزشكى پيشرفتهاى شگفت آور پيدا كرده ايم؛ در زمينه ى صنعت، در برخى از صنايع بسيار پيچيده كه دنيا تصور نمى كرد، ما پيشرفت پيدا كرده ايم. ما در زمينه ى علوم زيستى پيشرفت پيدا كرده ايم؛ علوم دانشهايى را كه دارندگان آنها، هرگز اجازه نمى دهند غير از يك مجموعه ى كوچك خودشان، كسى به آنها دست پيدا كند؛ ما به اين دانشها دست پيدا كرده ايم. همه ى اينها در شرايط تحريم به وجود آمده است. اگر تحريم نمى كردند، شايد به اينجا نمى رسيديم؛ اگر پول ما را مى گرفتند، سلاحهاى دسته چندم خودشان را به ما مى دادند، ما به فكر نمى افتاديم كه از ابتكار و استعداد جوانانمان استفاده كنيم؛ امروز هواپيما هم توليد كنيم، تانك هم توليد كنيم، موشك هم توليد كنيم و از بسيارى از كشورهاى منطقه در اين توليدات جلوتر باشيم. اگر بازارها را باز مى كردند، هرچه مى خواستيم به ما مى دادند، پول ما را مى گرفتند، توى جيبشان مى ريختند و امروز هم ما به اين پيشرفتها نرسيده بوديم. ما را از تحريم مى ترسانيد؟!
به ما مى گويند شما در جامعه ى جهانى منزوى هستيد؛ ما به آنها مى گوييم، منزوى شماييد، نه ما. امروز دنيا از روشهاى امريكا متنفّر است؛ امروز دنياى اسلام از اندونزى تا مغرب، هرجا شما برويد و از مردم سؤال كنيد، نفرت از سردمداران كاخ سفيد، در اعماق دلهاى مردم وجود دارد. اگر مى خواهند بدانند چه كسى منزوى است، بنده پيشنهاد مى كنم يك رفراندومى در دنياى اسلام براى سنجيدن ميزان محبوبيت رئيس جمهورى ما و رئيس جمهور امريكا برگزار كنند. اگر سردمداران رژيم امريكا از نتايج خفت بار چنين رفراندوم، نظرسنجى و نظرخواهى اى نمى ترسند، اين گوى و اين ميدان، بيايند راه بيندازند. امروز ملتها از امريكا متنفّرند؛ بسيارى از دولتها هم متنفّرند؛ منتها مصالحشان اجازه نمى دهد كه اين نفرت را بر زبان بياورند؛ اما نفرت آنها گاهى كمتر از ما هم نيست.
به جمهورى اسلامى اتهام نقض حقوق بشر مى زنند. اين ديگر از آن لطيفه هاى خنده آورِ دوران است! امريكا شده است پرچمدار حقوق بشر! كدام امريكا؟ امريكاى هيروشيما، امريكاى گوانتانامو، امريكاى ابوغريب، امريكاى راه اندازنده ى جنگ و ناامنى در بسيارى از نقاط عالم، امريكاى سانسور در داخل خود كشور امريكا؛ ماجراى سانسور فكر و نوشته و بيان در امريكا، يكى از آن ماجراهاى بسيار مهم و جالب است كه مجالى نيست كه من الان به آن اشاره كنم. اينها به ما مى گويند نقض حقوق بشر؛ اما خودشان بزرگترين ناقض حقوق بشرند! اگر امروز در دنيا - نمى گويم دنياى اسلام، در سطح دنيا - يك همه پرسى انجام بگيرد، شك نكنيد كه رئيس جمهور فعلى امريكا، در رديف شارون و صدام و ميلوسويچ به عنوان مجسمه هاى شرارت شناخته خواهند شد. امروز امريكا تهديدى براى صلح و امنيت جهانى است؛ لذا شعار «مرگ بر امريكا» ديگر امروز مخصوص ملت ما نيست. امروز در اكناف عالم شما مى بينيد كه مجسمه ى رئيس جمهور امريكا را آتش مى زنند و شعار مرگ بر امريكا مى دهند. علت هم زياده خواهى رژيم امريكا، استكبار رژيم امريكا، تكبر آنها، سلطه طلبى آنها و بازيچه ى صهيونيستها بودنِ آنهاست؛ حقيقتاً بازيچه ى صهيونيستهايند.
من اينجا راجع به يك مطلبى كه اين روزها در رسانه هاى گوناگون جهانى مطرح شد، يك جمله بگويم، بعد وارد مسئله ى هسته اى بشوم. مسئله ى مذاكره ى با امريكا كه سوژه ى تبليغاتى مستكبران و اقتدارطلبان شد، ما از اول اعلان كرديم و الان هم اعلان مى كنيم، در هيچ يك از مسائل مورد اختلاف خودمان با امريكا، ما با امريكا مذاكره نمى كنيم. دليل آن هم يك امر واضحى است؛ دليل اين است كه مذاكره براى امريكاييها يك ابزارى است براى تحميل خواسته هاى خودشان به طرف مذاكره. مذاكره مفهوم واقعى خودش را در مذاكرات امريكا با طرفهاى خودش ندارد و از دست داده است. مذاكره براى چيست؟ وقتى دو دوست در يك مسئله ى مورد اختلاف با هم مذاكره مى كنند، اين براى اين است كه هر كدام از نقطه اى كه قرار دارند، حركت كنند و به يك نقطه ى مورد توافق برسند. امريكا مذاكره را به اين معنا نمى داند. آنها مذاكره را وسيله اى براى تحميل خواسته هاى خودشان قرار مى دهند؛ براى وارد آوردن فشار. بنابراين مذاكره با امريكا در همه ى مسائل معنا ندارد.
آن چيزى كه اين روزها مطرح شده، درباره ى مسئله ى امنيت عراق است. مسئولين امريكايى - چه در عراق، چه در بيرون عراق - از مسئولين ما درخواستهاى پى در پى و مكررى كردند و اينها هم اول اعتنايى نكردند؛ بعد براى اينكه شايد براى جلوگيرى از ناامنى هاى فاجعه بارِ ملت مظلوم عراق اين كار لازم باشد، گفتند در اين مسئله ما حرفى نداريم كه نظرات خودمان را به طرف امريكايى منتقل كنيم. آن نظرات چيست؟ آن نظرات تفهيم اين نكته به امريكاييهاست كه آنها بايد دست از سر عراق بردارند تا ملت عراق خودشان كشورشان را اداره كنند؛ دست از تحريك قوميتها بايد بردارند تا عراق روى امنيت را ببيند. ملت عراق مى تواند كشورش را اداره كند؛ امنيت را هم مى تواند تأمين كند. پشت سر ناامنى هاى موجود عراق، قرائن فراوانى وجود دارد كه دست سرويسهاى جاسوسى قرار دارد؛ يا سرويسهاى جاسوسى انگليس يا امريكا يا اسرائيل. اين تأمين امنيت براى مردم عراق، براى ما يك انگيزه اى شد.
امريكاييها در همين قضيه هم روح سلطه جويى و زياده طلبى و دروغگويى خودشان را نشان دادند. اين طور وانمود كردند كه گويا ايران مى خواهد در مسائل گوناگون خود با امريكا مذاكره كند. تعبيرات بسيار نامناسب و زشتى را هم به كار بردند؛ بعضى از مسئولين امريكايى بر اثر همان خوى تكبر و دروغگويى، حتى گفتند اين به منزله ى احضار مسئول ايرانى است. من عرض مى كنم، دولت امريكا غلط مى كند كه مسئول ايرانى را احضار كند. مسئولين ذى ربط كشور ما اگر مى توانند با هدف تفهيم و حالى كردن به امريكاييها در قضيه ى عراق، مطلبى را به آنها منتقل كنند، مانعى ندارد؛ اما اگر مذاكره به معناى اين است كه يك عرصه اى باز شود براى اينكه طرف زورگو و پُررو و مكّار با اتكاى به زور بخواهد حرفهاى خودش را به طرف تحميل كند، اين مثل بقيه ى موارد، همچنان كه اعلام كرديم، ممنوع خواهد بود. عزت، ايستادگى و مقاومت ملت ما مايه ى اقتدار و پيشرفت كشور ماست؛ اين را نمى شود با توهمات مخدوش كرد.
درباره ى مسئله ى هسته اى من يك جمله عرض بكنم. خلاصه ى حرف دشمن اين است كه به ملت ايران مى گويد شما فناورى هسته اى را نداشته باشيد. چرا؟ براى اينكه فناورى هسته اى، شما را در عرصه هاى مختلف نيرومند مى كند؛ شما اين فناورى را نداشته باشيد تا ضعيف بمانيد، تا بتوان راحت تر به شما زورگويى كرد. مردم بايد توجه كنند كه اعماق حرف دشمن چيست. مسئله اين است، انرژى هسته اى و توانايى توليد سوخت هسته اى، در طول سالهاى نه چندان دورِ آينده، يك نياز مبرم و قطعى براى ملت ايران است. اگر ملت ايران امروز براى كشور خود فناورى هسته اى را تحصيل نكند، چند سال بعد، آن روزى كه اين جوانها وارد بازار كار و فعاليت مى شوند، آن روزى كه جمعيت ملت ايران ميليونها نفر از حالا بيشتر است؛ آن روز، ملت در يكى از اساسى ترين نيازهاى خود مجبور است دستش را به طرف بيگانگان و احياناً دشمنان دراز كند. مثل اينكه امروز ما نفت نداشته باشيم؛ نفت يك منبع تمام شدنى و تجديدناپذير است. نفت تا ابد كه باقى نمى ماند؛ اگر اين طور كه امروز مصرف مى شود، مصرف شود، تا بيست سال، بيست وپنج سال ديگر نفت ملت ايران تمام خواهد شد. دنيا به جاى نفت به سراغ انرژى هاى جايگزين رفته است كه از همه مهمتر و قابل اطمينان تر، انرژى هسته اى است. اگر كشور ما بيست سال ديگر انرژى هسته اى نداشته باشد، براى راه اندازى يك كارخانه، دستش به سمت كسانى دراز است كه پيشرفت ملت ايران را به هيچ قيمتى نمى پسندند. آبرو و عزت ملت را مى گيرند تا يك مختصرى از آنچه كه در اختيار دارند، به اين ملت بدهند.
من يك وقتى در همين مشهد در حضور جمعيت عظيم مردم گفتم، اگر اين نفتى كه امروز در اختيار ماست، در اختيار اروپا و امريكا بود، ما براى هر بشكه اش بايد در مقابل آنها سجده مى كرديم تا يك بشكه نفت به ما بدهند؛ مگر مى دادند؟! اينها مى خواهند پانزده سال، بيست سال آينده ملت ايران براى نياز صنعتى و كشاورزى خود و براى جريان حيات در كشور خود، محتاج آنها باشد؛ برود درِ خانه ى آنها؛ اهميت انرژى هسته اى اين است. حالا مى گويند انرژى هسته اى براى درمان و مصارف پزشكى هم به كار مى رود؛ بله، اينها هم است؛ اما اينها درجه ى چندم است. در درجه ى اول اين يك نياز اساسى و اصلى براى كشور ماست. اگر امروز مسئولين و دست اندركاران ما اين را تأمين نكنند، بيست سال بعد همه ى مردم حق خواهند داشت اينها را لعنت كنند. آن روز هم نمى شود به دست آورد. وقتى يك ملت احتياج به چيزى دارد، به او گرانفروشى مى كنند، به او نمى دهند، او را تحقير مى كنند و به او بى اعتنايى مى كنند. آن چيزى كه امريكا به ما مى گويد، اين است كه شما اين فناورى اى را كه خودتان هم به دست آورده ايد، اين را بگذاريد كنار، ما به شما سوخت هسته اى مى دهيم. يعنى چه؟ يعنى شما نيروگاه بسازيد، بعد براى سوخت اين نيروگاه بياييد سراغ ما تا ما با هر شرايط و هر قيمتى كه دلمان خواست، آن را به شما بدهيم. مثل اين مى ماند كه امروز نفت در اختيار امريكا باشد، بخواهد به ما نفت بدهد. شما فرض كنيد اگر در اين شرايط ما براى توليد انرژى در داخل كشور احتياج به نفت يا گازوئيل داشتيم و مى خواستيم آن را از امريكاييها بگيريم، با ما چه رفتارى مى كردند! ملت ايران را چقدر تحقير مى كردند! اينكه مى گويم انرژى هسته اى يا به تعبير درست تر فناورى هسته اى، چرخه ى سوخت و امكان غنى سازى هسته اى حق مسلم ملت ماست، اين به معناى اين است كه اگر اين را امروز براى اين ملت تأمين نكنيم، فردا اين ملت دست گدايى به سوى دشمنان و مخالفين خودش دراز كند. ملت ما زير بار اين حرف نخواهد رفت.
به ما مى گويند شما نفت داريد، انرژى اتمى مى خواهيد چه كار كنيد؛ مگر امريكا نفت ندارد؛ امريكا كه نفت دارد، چرا انرژى هسته اى دارد؟ همين اخيراً رئيس جمهور امريكا گفت، ما بايد براى توليد هسته اى سرمايه گذارى بيشترى كنيم. همه ى دنياى پيشرفته دارند مى روند به سمت سرمايه گذارى براى توليد هسته اى، آن وقت به ملت ما مى گويند شما نداشته باشيد! اين حرف زور را ما قبول نكرده ايم و شما ملت ايران بدانيد مسئولين كشور قبول نخواهند كرد. بنده به هيچ قيمتى زير بار اين حرف زور نخواهم رفت.
انرژى هسته اى و فناورى هسته اى حق مسلم شما ملت ايران است و هيچ كس حق ندارد از اين حق مسلّم صرف نظر كند و كوتاه بيايد. دشمن شبهه پراكنى مى كند و يك عده اى هم نادانسته، شايد بعضى هم دانسته، همين حرفهاى دشمن را در داخل پر و بال مى دهند. حقيقت قضيه اين چيزى است كه من به شما عرض كردم. امروز اگر شما اين حق را به چنگ نياوريد، دهها سال ملت ايران به عقب خواهد رفت و عقب مانده خواهد ماند. هيچ فرد مسئولى، هيچ پيروِ پيامبر اعظم راضى نخواهد شد. دنيا هم اين حق را قبول دارد. حالا تهديد شوراى امنيت كردند، انگار شوراى امنيت آخر دنياست. ما هم شوراى امنيت چشيده هستيم. در جنگ تحميلى، آن روزى كه عراقى ها چند هزار كيلومتر خاك ما را زير پا داشتند، همين شوراى امنيت قطعنامه صادر كرد كه بايستى جنگ را تمام كنيد، دفاع و مقاومت نكنيد؛ ما هم چون برخلاف مصالح كشورمان بود، قبول نكرديم. هر وقت برخلاف مصالح كشور باشد، قبول نمى كنيم. ملت ما ايستاده است. جوانان ما ايستاده اند، خوشبختانه مسئولين ما با نشاط ايستاده اند، خدا پشتيبان ماست و اقتدار آينده ى كشورِ ما امروز در گرو تصميم و همت مسئولان و مردم ماست. به توفيق الهى، به كمك همت و اراده و عزم بلند مردم و به تأييد ولى عصر (ارواحنافداه) بر اين حق پافشارى خواهيم كرد و آن را با همه ى وجود به چنگ خواهيم آورد.
اجازه بدهيد از اين نفسهاى پُرشور و دلهاى گرم شما استفاده كنم و چند تا دعا كنم:
پروردگارا ! به عزت و جلالت و به حق پيامبر اعظم، رحمت و بركت و تفضل خود را بر اين ملت مؤمن و پايدار نازل كن. پروردگارا ! اين ملت قدرشناس اسلام را بر دشمنان اسلام پيروز كن. پروردگارا ! راه اين ملت و راه جوانان ما را به سوى آينده اى كه شايسته ى اين ملت است، هموار بگردان. پروردگارا ! مسئولين كشور را در خدمتگزارى به اين مردم روزبه روز موفق تر بگردان. پروردگارا ! بركات على بن موسى الرضا (سلام اللَّه عليه) را بر مردم اين مرز و بوم و كشور روزبه روز افزايش بده؛ ما را مشمول دعاى ولى عصر (ارواحنافداه) قرار بده. پروردگارا ! درجات امام عزيز و شهيدان عالى مقامِ ما را در نزد خود روزبه روز برتر و رفيع تر بگردان؛ ما را بندگان صالح خود قرار بده؛ ما را خدمتگزاران اين مردم قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيةاللَّه فى الأرضين.
از خداوند متعال سپاسگزارم كه عمر و مهلت داد تا يك بار ديگر در جوار مرقد مطهر حضرت اباالحسن على بن موسى الرضا، آغاز سال نو هجرى شمسى را در كنار شما برادران و خواهرانى باشم كه از سراسر كشور در مشهد مقدس گرد آمده ايد. توجه كنيد - برادران و خواهران - كه مايلم در آغاز عرايض خودم، درباره ى اربعين چند جمله عرض كنم.
امسال با تقارن عيد نوروز با اربعين حسينى، عيد و آغاز سال نو ما، رنگ حسينى گرفت و با نام حسين بن على (عليه السّلام) سرور آزادگان جهان و سيد شهيدان، رونق يافت. چه آمدن خاندان پيغمبر در روز اربعين به كربلا - كه بعضى روايت كرده اند - درست باشد يا درست نباشد، ظاهراً در اين ترديدى نيست كه جابربن عبداللَّه انصارى به همراه يكى از بزرگان تابعين - كه نام او را بعضى عطيه گفته اند، بعضى عطاء گفته اند و احتمال دارد عطيةبن حارث كوفى حمدانى باشد؛ به هرحال يكى از بزرگان تابعين است كه در كوفه ساكن بوده - اين راه را طى كردند و در اين روز بر سر مزار شهيد كربلا حاضر شدند. شروع جاذبه ى مغناطيس حسينى، در روز اربعين است. جابربن عبداللَّه را از مدينه بلند مى كند و به كربلا مى كشد. اين، همان مغناطيسى است كه امروز هم با گذشت قرنهاى متمادى، در دل من و شماست. كسانى كه معرفت به اهل بيت دارند، عشق و شور به كربلا هميشه در دلشان زنده است. اين از آن روز شروع شده است. عشق به تربت حسينى و به مرقد سرور شهيدان - سيدالشهداء - .
جابربن عبداللَّه جزو مجاهدين صدر اول است؛ از اصحاب بدر است؛ يعنى قبل از ولادت امام حسين، جابربن عبداللَّه، در خدمت پيغمبر بوده و در كنار او جهاد كرده است. كودكى، ولادت و نشو و نماى حسين بن على (عليه السّلام) را به چشم خود ديده است. جابربن عبداللَّه به طور حتم بارها ديده بود كه پيغمبر اكرم، حسين بن على را در آغوش مى گرفت، چشمهاى او را مى بوسيد، صورت او را مى بوسيد، پيغمبر به دست خود در دهان حسين بن على غذا مى گذاشت و به او آب مى داد؛ اينها را به احتمال زياد جابربن عبداللَّه به چشم خود ديده بود. جابربن عبداللَّه به طور حتم از پيغمبر به گوش خودش شنيده باشد كه حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت اند. بعدها هم بعد از پيغمبر، موقعيت امام حسين، شخصيت امام حسين - چه در زمان خلفاء، چه در زمان اميرالمؤمنين، چه در مدينه و چه در كوفه - اينها همه جلو چشم جابربن عبداللَّه انصارى است. حالا جابر شنيده است كه حسين بن على را به شهادت رسانده اند. جگرگوشه ى پيغمبر را با لب تشنه شهيد كرده اند. از مدينه راه افتاده است؛ از كوفه، عطيّه با او همراه شده است. عطيه روايت مى كند كه: «جابربن عبداللَّه به كنار شط فرات آمد، آنجا غسل كرد، جامه ى سفيد و تميز پوشيد و بعد با گامهاى آهسته، با احترام به سمت قبر امام حسين (عليه السّلام) روانه شد. آن روايتى كه من ديدم اين طور است، مى گويد: وقتى به قبر رسيد، سه مرتبه با صداى بلند گفت: «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر، اللَّه اكبر»؛ يعنى وقتى كه مى بيند كه چطور آن جگرگوشه ى پيغمبر و زهرا را، دست غارتگر شهواتِ طغيانگران، اين طور با مظلوميت به شهادت رسانده، تكبير مى گويد. بعد مى گويد: از كثرت اندوه، جابربن عبداللَّه روى قبر امام حسين از حال رفت، غش كرد و افتاد. نمى دانيم چه گذشته است، اما در اين روايت مى گويد، وقتى به هوش آمد، شروع كرد با امام حسين صحبت كردن: «السّلام عليكم يا آل اللَّه، السّلام عليكم يا صفوة اللَّه».
اى حسين مظلوم! اين حسين شهيد! ما هم امروز در اول اين سال نو، از اعماق وجودمان عرض مى كنيم: «السّلام عليك يا اباعبداللَّه، السّلام على الحسين الشهيد». شهادت تو، جهاد تو و ايستادگى تو، اسلام را رونق داد و دين پيامبر را جان تازه بخشيد. اگر آن شهادت نبود، از دين پيغمبر چيزى باقى نمى ماند. امروز دلهاى ما هم مشتاق حسين بن على (عليه السّلام) و آن ضريح شش گوشه و آن قبر مطهر است. ما هم گرچه دوريم، ولى به ياد حسين بن على و به عشق او سخن مى گوييم. ما با خودمان عهد كرده ايم و عهد مى كنيم كه ياد حسين، نام حسين و راه حسين را هرگز از زندگى خودمان جدا نكنيم. همه ى ملت ما، همه ى كشور ما، همه ى شيعيان عالم و بلكه همه ى آزادگان در سرتاسر جهان، يك چنين احساسى نسبت به حسين بن على (عليه السّلام) دارند.
امسال نام پيامبر اعظم اسلام، سال ما را مزين كرد. درباره ى پيامبر اعظم چه عرض بكنيم؟ جز اينكه بگوييم: پيامبر اعظم اسلام، مجموعه ى فضائل همه ى انبياء و اولياء است؛ نسخه ى كامل و تكامل يافته ى همه ى فضائلى است كه در سلسله ى پيامبران و اولياء الهى در تاريخ وجود داشته است.
نام احمد نام جمله انبياست چون كه صد آمد نود هم پيش ماست
وقتى نام پيامبر اعظم را مى آوريم، كأنه شخصيت ابراهيم، شخصيت نوح، شخصيت موسى، شخصيت عيسى، شخصيت لقمان، شخصيت همه ى بندگان صالح و برجسته و شخصيت امير مؤمنان و ائمه ى هدى (عليهم السّلام) در اين وجود مقدس، متبلور و مجسم است. پيامبر اعظم را مى توان به درخشان ترين ستاره در كائنات عالم وجود تشبيه كرد و از آن وجود بزرگ و مقدس با اين عنوان تعبير كرد. چرا مى گوييم ستاره ى درخشان، نمى گوييم خورشيد؟ چون خورشيد يك جسم و جرم مشخص و معين است، نورانى است و با عظمت است؛ اما يك جرم و يك كره ى آسمانى است. لكن در اين ستاره هايى كه شما مى بينيد، ستاره هايى هستند كه يك كهكشانند و از اين كهكشانى كه ما در شبهاى تابستان در آسمان بالاى سر خودمان مى بينيم، هزاران برابر بزرگترند. كهكشان يعنى: آن مجموعه اى كه هزاران منظومه و هزاران خورشيد در آن هست. پيامبر اعظم يك وجود كهكشان وار است و در او هزاران نقطه ى درخشنده ى فضيلت وجود دارد. در پيامبر اعظم، علم همراه اخلاق هست؛ حكومت همراه حكمت هست؛ عبادت خدا همراه با خدمت به خلق هست؛ جهاد همراه با رحمت هست؛ عشق به خدا همراه با عشق به مخلوقات خدا هست؛ عزت همراه با فروتنى و خاكسارى هست؛ روزآمدى همراه با دورانديشى هست؛ صداقت و راستى با مردم همراه با پيچيدگى سياسى هست؛ غرقه بودن جان در ياد خدا همراه با پرداختن به صلح و سلامت جسم هست؛ در او دنيا و آخرت همراه است؛ هدفهاى والاى الهى با اهداف جذاب بشرى همراه است. او نمونه ى كاملى است كه خداوند در عالم وجود، موجودى كامل تر از او نيافريده است؛ او مبشر است، بشارت دهنده است؛ منذر است، بيم دهنده است؛ بر همه ى بشريت و بر همه ى تاريخ شاهد و ناظر است؛ فراخواننده ى همه ى بشريت به سوى خداست و چراغ نورافشان راه انسانهاست. «انّا ارسلناك شاهدا و مبشّرا و نذيرا و داعيا الى اللَّه بأذنه و سراجا منيرا».
سال پيامبر اعظم، سال اين وجود كهكشان وار براى دولت و ملت ماست. علاوه ى بر اين، وجود پيامبر اعظم در عرصه ى بين المللى، نقطه ى التقاى عقايد و عواطف همه ى ملتهاى مسلمان است. از همه ى اقوام، با همه ى مذاهب گوناگون، نقطه ى التقاى همه ى امت اسلامى در عقيده و عاطفه، وجود مبارك پيامبر اعظم است. اينكه ما در يك چنين سالى با اين نام قرار داريم، تكليف بزرگى را بر گردن ما مى گذارد. ملت و دولت ما در اين سال، بايد طورى عمل كنند كه با حكمت نبوى، با علم نبوى، با حكومت نبوى، با عدالت نبوى، با اخلاق و كرامت نبوى، با فروتنى و عزت نبوى و با جهاد و رحمت نبوى هماهنگ باشد. اينها البته كار يك سال نيست؛ كمااينكه پيغمبر اعظم، پيغمبر يك سال نيست، همه ى سالها سال اوست؛ همه ى تاريخ، متعلق به اوست. ولى اين به معناى اين است كه ما در راه ساختن آن چنان جامعه اى، آن چنان دنيايى و آن چنان تمدنى كه هدف پيامبر اعظم بود، امسال بايد يك خيزش، يك حركت بزرگ و يك گام بلند داشته باشيم. سال پيامبر اعظم، سال نگاههاى بلند، سال اميد، سال كار، سال مجاهدت، سال خدمت و سال طراحيهاى هوشمندانه براى آينده ى كشور است؛ سال حركت به پيش است.
يك نگاهى به اوضاع عمومى كشور مى اندازيم. ما در حالى سال جديد را آغاز مى كنيم كه يك دولت جديد، تازه بر سر كار آمده است. هر دولتى، دوره ى تازه اى را براى خود تعريف مى كند و با مشخصاتى كه اين دوره دارد، سال را آغاز مى كند. اين به معناى تغيير مسير نيست؛ اين به معناى اين نيست كه ملت با تغيير دولتها، راهِ هدفهاى اصولى و بلند خود را عوض مى كند؛ نه، بلكه اين به معناى بهره بردنِ از پيشرفتهاى دوره هاى ديگر است، همراه با ابتكارهاى جديد، همراه با تسريع در كارها و احياناً همراه با تصحيح؛ البته اگر خطا و اشتباهى صورت گرفته باشد. ملت با تغيير دولتهايى كه خود انتخاب مى كند، مثل مسافرى است كه در يك راهى دارد حركت مى كند، به يك نقطه اى كه مى رسد، وسيله اى را كه از نفس افتاده يا خسته شده است، به يك وسيله ى تازه نفس و آماده ى به كار و متناسب با شرايط تبديل مى كند تا همان راه را ادامه دهد. اگر احياناً در مرحله ى قبل، از مسير اصلى انحرافى پيش آمده باشد، آن را برمى گرداند و راه را ادامه مى دهد و به سمت اهداف والا پيش مى رود. اين مردم اند كه تعيين مى كنند، اين مردم اند كه اشخاص را كه هر كدام شعارى دارند و هر كدام بروز و شخصيتى دارند، زير نظر قرار مى دهند و در ميان آنها يك نفر را مى پسندند و اكثريت جامعه به آن رأى مى دهند.
دولت در هر دوره اى، دولت مردم است؛ نشان دهنده ى خواست مردم و جهت گيرى مردم است. اين دولتى كه تقريباً شش ماه است مشغول به كار شده، دولت جديد، شاخصه اش عبارت است از: تصميم قاطع بر خدمت خستگى ناپذير به مردم، به ميدان آوردن همه ى توان خود و پُررنگ كردن هدفهاى بلند انقلاب. اينها مشخصه هاى اين دولت است. اين دولت با تكيه بر شعارهاى انقلاب و شعارهاى امام بزرگوار، بر آن است كه همه ى توان خود را به ميدان بياورد؛ با همه ى وجود كار كند؛ گره هاى زندگى مردم را باز كند؛ زيرساختهاى كشور را هرچه زودتر و هرچه بهتر و جامع تر به وضعيت مطلوب براى پيشرفتهاى آينده بسازد و در عرصه ى بين المللى بر استقلال ملى و عزت ملت ايران تكيه كند. در عرصه ى بين المللى، بازيگران سياسى، يكى از ابزار عمده شان، مكر است و يكى تهديد. اگر دولتى در مقابل مكارى و تهديد آنها خود را نبازد و به ملت خود تكيه كند، موفقيتهاى بسيارى خواهد داشت. مى بينيم و حس مى كنيم كه اين دولت بنا دارد عزت و استقلال ملى را آن چنان كه در شأن ملت ايران است، حفظ كند.
آنچه كه به طور خلاصه از شعارهاى دولت و رئيس جمهور جديد و فعاليتهايشان مى توان گفت، اين است كه، تصميم دارند يك گام بلند در خدمت، در علم و در تأمين نيازهاى كشور به پيش بردارند. عزيزان من! كشور ما امكانات يك كشور پيشرفته را دارد؛ ما از لحاظ نيروى انسانى و استعدادهاى طبيعى و بشرى مى توانيم يكى از پيشرفته ترين كشورهاى عالم بشويم. بعد از انقلاب، حضور در اين ميدان پيشرفت، آغاز شده است؛ البته در منطق جمهورى اسلامى، توسعه و پيشرفت بدون عدالت معنى ندارد؛ آن وقت پيشرفت همراه با عدالت، كار خستگى ناپذير، اراده ى مستحكم، برنامه ريزى دقيق و بالاتر از همه ى آنها، همراهى و كمك بى دريغى از مردم را طلب مى كند، تا بتوانند در كشور پيشرفت شايسته ى اين ملت را، همراه با عدالت به وجود آورند. اگر بخواهيم اين پيشرفت، همراه با عدالت نصيب كشور و ملت ما شود، بايد با بهره مندى از همه ى تلاشهايى كه دولتهاى گذشته كرده اند و فرآورده هايى كه بر اثر تلاشهاى مسئولان گذشته براى ملت پديد آمده است، بر خلاقيت و توليد همت بگماريم؛ خلاقيت و توليد، ما اينها را لازم داريم.
توليد يعنى چه؟ مقصودم فقط توليد كالا نيست؛ توليد در يك گستره ى وسيع بايد شعار ملت باشد. توليد كار، توليد علم، توليد فناورى، توليد ثروت، توليد معرفت، توليد فرصت، توليد عزت و منزلت، توليد كالا و توليد انسانهاى كارآمد؛ اينها همه توليد است. رمز سعادت ملت ما در اين است كه در اين گستره ى وسيع، هم دولت و هم ملت، بر اين توليد همت بگماريم. اين تأمين كننده ى امنيت ملى و اقتدار و پيشرفت كشور است؛ اين يك جهاد است. من امروز به شما عرض مى كنم، هم به مسئولين و مأموران دولتى و هم به آحاد مردم، به خصوص به شما جوانها؛ اين يك جهاد است. امروز توليد علم، توليد كار، توليد ابتكار، توليد كالا، كالاى مورد نياز مردم، توليد انسان كارآمد، توليد فرصت و توليد عزت، هر كدام از اينها يك جهاد است. مجاهد فى سبيل اللَّه توليد كننده است؛ بايد هم علم را بياموزيم و هم علم را توليد كنيم. ما بايد يك كشور عالم بشويم. در يك روايتى از اميرالمؤمنين نقل شده است كه فرمود: «العلم سلطان، من وجده سأل و من لم يجده سيل عليه»؛ يعنى علم اقتدار است، علم مساوى است با قدرت؛ هر كسى كه علم را پيدا كند، مى تواند فرمانروايى كند؛ هر ملتى كه عالم باشد، مى تواند فرمانروايى كند؛ هر ملتى كه دستش از علم تهى باشد، بايد خود را آماده كند كه ديگران بر او فرمانروايى كنند. ما بايد علم را با همه ى معناى كامل آن به عنوان يك جهاد دنبال كنيم؛ اين را من به جوانها، استادان و دانشگاهها مى گويم. علاوه بر اين، علم مجرد و به تنهايى هم كافى نيست؛ علم را بايد وصل كنيم به فناورى، فناورى را بايد وصل كنيد به صنعت، و صنعت را بايد وصل كنيم به توسعه ى كشور. صنعتى كه مايه ى توسعه و پيشرفت كشور نباشد، براى ما مفيد نيست؛ علمى كه به فناورى توليد نشود، فايده اى ندارد و نافع نيست. وظيفه ى دانشگاهها سنگين است؛ وظيفه ى آموزش و پرورش سنگين است؛ وظيفه ى مراكز تحقيقاتى و مراكز پژوهشى سنگين است.
پيشرفت همراه با عدالت، يك نهضت است؛ يك نهضت فراگير. اين نهضت يك ساله نيست. ما اين نهضت را تازه هم شروع نكرده ايم و نمى خواهيم آن را تازه شروع كنيم. از اول انقلاب اين نهضت به قدر توان و قدرت دولتها و مسئولان آغاز شده است. مردم و دولتها تلاشهايى كردند و آثار تلاش آنها را هم امروز داريم در صحنه ى زندگى خودمان مى بينيم. زحمات گذشتگان، به آيندگان اين فرصت را مى دهد كه قدمهاى بلندترى بردارند. بنابراين، اين نهضت از امروز شروع نمى شود، از قبل شروع شده است؛ يك ساله هم تمام نمى شود. اما وقتى مى گوييم امسال سال پيغمبر اعظم است؛ يعنى امسال بايد يك خيزش همگانى - هم دولتى و هم مردمى - در اين كار انجام بگيرد. هر كس در هر نقطه اى كه هست، بايد يك گام بلند به جلو بردارد. به گفته ى آن عالم روشن ضمير كه در مسجدى مى خواست به وعظ مشغول شود، جمعيت در مسجد جمع شده بودند، مسجد پُر شده بود و عده اى بيرون در، مانده بودند. براى اينكه آن كسانى كه بيرون در هستند بتوانند به داخل بيايند، يك نفر بلند شد و گفت: «خدا رحمت كند هر كسى را كه هرجا هست، بلند شود و يك قدم به جلو بيايد»؛ براى اينكه مردم را بلند كند و آنهايى كه بيرون مانده اند، به داخل بيايند. اين مرد عالمِ روشن ضمير به مردم رو كرد و گفت: من ديگر حرفى براى گفتن ندارم. همين چيزى كه اين مرد گفت، همه ى حرف من همين بود.
من مى خواهم بگويم: ايها الناس! هر كدام هر جا هستيد، بلند شويد، يك قدم به جلو بياييد؛ اگر در عالم عبادتيد، يك قدم به جلو بياييد؛ در عالم تحصيل، يك قدم به جلو بياييد؛ در توليد يك قدم به جلو بياييد؛ كارگر، يك قدم جلو؛ كارفرما، يك قدم جلو؛ استاد، يك قدم جلو؛ دانشجو، يك مقدم جلو؛ مأمور دولتى، يك قدم جلو؛ محقق حوزه و دانشگاه، يك قدم جلو. در آيين و فرهنگ پيامبر اعظم توقف نيست، ايستادن نيست، وامانده شدن نيست، تحجر نيست و نوميدى وجود ندارد؛ پيامبر ما با نوميدى جنگيد. مسلمان سرشار از اميد است.
البته ما دشمنانى داريم و آنها اين حركت به جلو را براى ملت ما نمى پسندند. جلودار اين دشمنان هم رژيم ايالات متحده ى امريكاست. حرف سردمداران سياست امريكا با ملت ايران چيست؟ توجه كنيد من حرف دل گردانندگان سياسى امريكا را براى شما بيان كنم؛ حالا حرفهاى گوناگونى مى زنند؛ اما حرف دل آنها يك كلمه است؛ آنها مى گويند: اى ملت ايران! آن چيزى را كه انقلاب شما از ما گرفته است، آن را به ما برگردانيد. آنها مى گويند قبل از انقلاب ما بر كشور شما سيطره ى اقتصادى، سياسى و فرهنگى داشتيم؛ رئيس كشور شما براى تصميمهاى بين المللى اش از سفير ما اجازه مى گرفت. اين واقعيتى است. در قضيه ى نفت، معاملات بين المللى، روابط گوناگون سياسىِ ديپلماسى و حتى در نوع برخورد با مردم، شاه پهلوىِ ملعون براى اقدامات خود با سفير امريكا و سفير انگليس مذاكره مى كرد. آنچه را آنها مى خواستند و مى پسنديدند، اينها اجرا مى كردند. مى گويند ما بر كشور شما اين سلطه را داشتيم، انقلاب آمد و ما را بيرون كرد؛ اين را به ما برگردانيد تا ما دوباره بر كشور شما سلطه پيدا كنيم. حرف امريكاييها اين است. حالا اسم حقوق بشر را مى آورند، اسم انرژى اتمى را مى آورند، اسم دموكراسى را مى آورند و تهمت تروريست مى زنند؛ اينها حرف است. حرف واقعى همان است؛ مى گويند اجازه بدهيد بار ديگر دولتهاى شما را ما تعيين كنيم، بر اقتصاد شما ما حكومت كنيم و ما باشيم كه تعيين كنيم شما در قطب بنديهاى جهانى كجا باشيد؛ همچنان كه نسبت به بعضى از دولتهاى ديگر اين طورند. از ملت ايران اين توقع را دارند. بيست وهفت سال است امريكاييها با ملت ايران در اين چالش اند. امروز با گذشته تفاوتى نكرده است. آنچه كه امروز امريكاييها از خود بروز مى دهند، همان چيزى است كه در طول بيست وهفت سال نسبت به ملت ايران، هميشه در ذهنشان بوده است. ابزارشان هم عبارت است از تهديد، ارعاب، تبليغات جنگ روانى، دلسرد كردن مردم، نوميد كردن مردم، ايجاد دودستگى و تحريك عصبيتها؛ اگر بتوانند، ابزار دشمنان ملت شما اينهاست. فشار بياورند - فشارهاى فرسايشى - و با تبليغات اينها را برجسته، بزرگ و درشت كنند؛ براى اينكه در مردم احساس عدم امنيت به وجود آورند، براى اينكه مردم در موفقيتشان، آينده شان و كفايت مسئولانشان ترديد و شك و شبهه پيدا كنند؛ كار دشمن اينهاست. فشار بياورند، شايد بتوانند مسئولين را دچار دودستگى كنند؛ شايد بتوانند تصميم گيران كشور را در تصميم گيريهاى بزرگ خودشان دچار تزلزل كنند؛ كار دشمن اينهاست؛ ابزار دشمن اينهاست؛ دشمن ابزار ديگرى ندارد. تهديد مى كنند كه ما ملت ايران را تحريم خواهيم كرد؛ مگر تا حالا تحريم نكرديد؟! مگر تا حالا ملت ايران دچار تحريم شما قدرتهاى زورگو نبوده است؟! اگر ما امروز پيشرفتى پيدا كرده ايم و در علم، صنعت و برخى از صنايع، در منطقه حرف اول را مى زنيم، اينها در همين شرايط تحريم براى ما پيش آمده است. ما پيشرفت نظامى پيدا كرده ايم؛ پيشرفت علمى پيدا كرده ايم؛ در زمينه هاى پزشكى پيشرفتهاى شگفت آور پيدا كرده ايم؛ در زمينه ى صنعت، در برخى از صنايع بسيار پيچيده كه دنيا تصور نمى كرد، ما پيشرفت پيدا كرده ايم. ما در زمينه ى علوم زيستى پيشرفت پيدا كرده ايم؛ علوم دانشهايى را كه دارندگان آنها، هرگز اجازه نمى دهند غير از يك مجموعه ى كوچك خودشان، كسى به آنها دست پيدا كند؛ ما به اين دانشها دست پيدا كرده ايم. همه ى اينها در شرايط تحريم به وجود آمده است. اگر تحريم نمى كردند، شايد به اينجا نمى رسيديم؛ اگر پول ما را مى گرفتند، سلاحهاى دسته چندم خودشان را به ما مى دادند، ما به فكر نمى افتاديم كه از ابتكار و استعداد جوانانمان استفاده كنيم؛ امروز هواپيما هم توليد كنيم، تانك هم توليد كنيم، موشك هم توليد كنيم و از بسيارى از كشورهاى منطقه در اين توليدات جلوتر باشيم. اگر بازارها را باز مى كردند، هرچه مى خواستيم به ما مى دادند، پول ما را مى گرفتند، توى جيبشان مى ريختند و امروز هم ما به اين پيشرفتها نرسيده بوديم. ما را از تحريم مى ترسانيد؟!
به ما مى گويند شما در جامعه ى جهانى منزوى هستيد؛ ما به آنها مى گوييم، منزوى شماييد، نه ما. امروز دنيا از روشهاى امريكا متنفّر است؛ امروز دنياى اسلام از اندونزى تا مغرب، هرجا شما برويد و از مردم سؤال كنيد، نفرت از سردمداران كاخ سفيد، در اعماق دلهاى مردم وجود دارد. اگر مى خواهند بدانند چه كسى منزوى است، بنده پيشنهاد مى كنم يك رفراندومى در دنياى اسلام براى سنجيدن ميزان محبوبيت رئيس جمهورى ما و رئيس جمهور امريكا برگزار كنند. اگر سردمداران رژيم امريكا از نتايج خفت بار چنين رفراندوم، نظرسنجى و نظرخواهى اى نمى ترسند، اين گوى و اين ميدان، بيايند راه بيندازند. امروز ملتها از امريكا متنفّرند؛ بسيارى از دولتها هم متنفّرند؛ منتها مصالحشان اجازه نمى دهد كه اين نفرت را بر زبان بياورند؛ اما نفرت آنها گاهى كمتر از ما هم نيست.
به جمهورى اسلامى اتهام نقض حقوق بشر مى زنند. اين ديگر از آن لطيفه هاى خنده آورِ دوران است! امريكا شده است پرچمدار حقوق بشر! كدام امريكا؟ امريكاى هيروشيما، امريكاى گوانتانامو، امريكاى ابوغريب، امريكاى راه اندازنده ى جنگ و ناامنى در بسيارى از نقاط عالم، امريكاى سانسور در داخل خود كشور امريكا؛ ماجراى سانسور فكر و نوشته و بيان در امريكا، يكى از آن ماجراهاى بسيار مهم و جالب است كه مجالى نيست كه من الان به آن اشاره كنم. اينها به ما مى گويند نقض حقوق بشر؛ اما خودشان بزرگترين ناقض حقوق بشرند! اگر امروز در دنيا - نمى گويم دنياى اسلام، در سطح دنيا - يك همه پرسى انجام بگيرد، شك نكنيد كه رئيس جمهور فعلى امريكا، در رديف شارون و صدام و ميلوسويچ به عنوان مجسمه هاى شرارت شناخته خواهند شد. امروز امريكا تهديدى براى صلح و امنيت جهانى است؛ لذا شعار «مرگ بر امريكا» ديگر امروز مخصوص ملت ما نيست. امروز در اكناف عالم شما مى بينيد كه مجسمه ى رئيس جمهور امريكا را آتش مى زنند و شعار مرگ بر امريكا مى دهند. علت هم زياده خواهى رژيم امريكا، استكبار رژيم امريكا، تكبر آنها، سلطه طلبى آنها و بازيچه ى صهيونيستها بودنِ آنهاست؛ حقيقتاً بازيچه ى صهيونيستهايند.
من اينجا راجع به يك مطلبى كه اين روزها در رسانه هاى گوناگون جهانى مطرح شد، يك جمله بگويم، بعد وارد مسئله ى هسته اى بشوم. مسئله ى مذاكره ى با امريكا كه سوژه ى تبليغاتى مستكبران و اقتدارطلبان شد، ما از اول اعلان كرديم و الان هم اعلان مى كنيم، در هيچ يك از مسائل مورد اختلاف خودمان با امريكا، ما با امريكا مذاكره نمى كنيم. دليل آن هم يك امر واضحى است؛ دليل اين است كه مذاكره براى امريكاييها يك ابزارى است براى تحميل خواسته هاى خودشان به طرف مذاكره. مذاكره مفهوم واقعى خودش را در مذاكرات امريكا با طرفهاى خودش ندارد و از دست داده است. مذاكره براى چيست؟ وقتى دو دوست در يك مسئله ى مورد اختلاف با هم مذاكره مى كنند، اين براى اين است كه هر كدام از نقطه اى كه قرار دارند، حركت كنند و به يك نقطه ى مورد توافق برسند. امريكا مذاكره را به اين معنا نمى داند. آنها مذاكره را وسيله اى براى تحميل خواسته هاى خودشان قرار مى دهند؛ براى وارد آوردن فشار. بنابراين مذاكره با امريكا در همه ى مسائل معنا ندارد.
آن چيزى كه اين روزها مطرح شده، درباره ى مسئله ى امنيت عراق است. مسئولين امريكايى - چه در عراق، چه در بيرون عراق - از مسئولين ما درخواستهاى پى در پى و مكررى كردند و اينها هم اول اعتنايى نكردند؛ بعد براى اينكه شايد براى جلوگيرى از ناامنى هاى فاجعه بارِ ملت مظلوم عراق اين كار لازم باشد، گفتند در اين مسئله ما حرفى نداريم كه نظرات خودمان را به طرف امريكايى منتقل كنيم. آن نظرات چيست؟ آن نظرات تفهيم اين نكته به امريكاييهاست كه آنها بايد دست از سر عراق بردارند تا ملت عراق خودشان كشورشان را اداره كنند؛ دست از تحريك قوميتها بايد بردارند تا عراق روى امنيت را ببيند. ملت عراق مى تواند كشورش را اداره كند؛ امنيت را هم مى تواند تأمين كند. پشت سر ناامنى هاى موجود عراق، قرائن فراوانى وجود دارد كه دست سرويسهاى جاسوسى قرار دارد؛ يا سرويسهاى جاسوسى انگليس يا امريكا يا اسرائيل. اين تأمين امنيت براى مردم عراق، براى ما يك انگيزه اى شد.
امريكاييها در همين قضيه هم روح سلطه جويى و زياده طلبى و دروغگويى خودشان را نشان دادند. اين طور وانمود كردند كه گويا ايران مى خواهد در مسائل گوناگون خود با امريكا مذاكره كند. تعبيرات بسيار نامناسب و زشتى را هم به كار بردند؛ بعضى از مسئولين امريكايى بر اثر همان خوى تكبر و دروغگويى، حتى گفتند اين به منزله ى احضار مسئول ايرانى است. من عرض مى كنم، دولت امريكا غلط مى كند كه مسئول ايرانى را احضار كند. مسئولين ذى ربط كشور ما اگر مى توانند با هدف تفهيم و حالى كردن به امريكاييها در قضيه ى عراق، مطلبى را به آنها منتقل كنند، مانعى ندارد؛ اما اگر مذاكره به معناى اين است كه يك عرصه اى باز شود براى اينكه طرف زورگو و پُررو و مكّار با اتكاى به زور بخواهد حرفهاى خودش را به طرف تحميل كند، اين مثل بقيه ى موارد، همچنان كه اعلام كرديم، ممنوع خواهد بود. عزت، ايستادگى و مقاومت ملت ما مايه ى اقتدار و پيشرفت كشور ماست؛ اين را نمى شود با توهمات مخدوش كرد.
درباره ى مسئله ى هسته اى من يك جمله عرض بكنم. خلاصه ى حرف دشمن اين است كه به ملت ايران مى گويد شما فناورى هسته اى را نداشته باشيد. چرا؟ براى اينكه فناورى هسته اى، شما را در عرصه هاى مختلف نيرومند مى كند؛ شما اين فناورى را نداشته باشيد تا ضعيف بمانيد، تا بتوان راحت تر به شما زورگويى كرد. مردم بايد توجه كنند كه اعماق حرف دشمن چيست. مسئله اين است، انرژى هسته اى و توانايى توليد سوخت هسته اى، در طول سالهاى نه چندان دورِ آينده، يك نياز مبرم و قطعى براى ملت ايران است. اگر ملت ايران امروز براى كشور خود فناورى هسته اى را تحصيل نكند، چند سال بعد، آن روزى كه اين جوانها وارد بازار كار و فعاليت مى شوند، آن روزى كه جمعيت ملت ايران ميليونها نفر از حالا بيشتر است؛ آن روز، ملت در يكى از اساسى ترين نيازهاى خود مجبور است دستش را به طرف بيگانگان و احياناً دشمنان دراز كند. مثل اينكه امروز ما نفت نداشته باشيم؛ نفت يك منبع تمام شدنى و تجديدناپذير است. نفت تا ابد كه باقى نمى ماند؛ اگر اين طور كه امروز مصرف مى شود، مصرف شود، تا بيست سال، بيست وپنج سال ديگر نفت ملت ايران تمام خواهد شد. دنيا به جاى نفت به سراغ انرژى هاى جايگزين رفته است كه از همه مهمتر و قابل اطمينان تر، انرژى هسته اى است. اگر كشور ما بيست سال ديگر انرژى هسته اى نداشته باشد، براى راه اندازى يك كارخانه، دستش به سمت كسانى دراز است كه پيشرفت ملت ايران را به هيچ قيمتى نمى پسندند. آبرو و عزت ملت را مى گيرند تا يك مختصرى از آنچه كه در اختيار دارند، به اين ملت بدهند.
من يك وقتى در همين مشهد در حضور جمعيت عظيم مردم گفتم، اگر اين نفتى كه امروز در اختيار ماست، در اختيار اروپا و امريكا بود، ما براى هر بشكه اش بايد در مقابل آنها سجده مى كرديم تا يك بشكه نفت به ما بدهند؛ مگر مى دادند؟! اينها مى خواهند پانزده سال، بيست سال آينده ملت ايران براى نياز صنعتى و كشاورزى خود و براى جريان حيات در كشور خود، محتاج آنها باشد؛ برود درِ خانه ى آنها؛ اهميت انرژى هسته اى اين است. حالا مى گويند انرژى هسته اى براى درمان و مصارف پزشكى هم به كار مى رود؛ بله، اينها هم است؛ اما اينها درجه ى چندم است. در درجه ى اول اين يك نياز اساسى و اصلى براى كشور ماست. اگر امروز مسئولين و دست اندركاران ما اين را تأمين نكنند، بيست سال بعد همه ى مردم حق خواهند داشت اينها را لعنت كنند. آن روز هم نمى شود به دست آورد. وقتى يك ملت احتياج به چيزى دارد، به او گرانفروشى مى كنند، به او نمى دهند، او را تحقير مى كنند و به او بى اعتنايى مى كنند. آن چيزى كه امريكا به ما مى گويد، اين است كه شما اين فناورى اى را كه خودتان هم به دست آورده ايد، اين را بگذاريد كنار، ما به شما سوخت هسته اى مى دهيم. يعنى چه؟ يعنى شما نيروگاه بسازيد، بعد براى سوخت اين نيروگاه بياييد سراغ ما تا ما با هر شرايط و هر قيمتى كه دلمان خواست، آن را به شما بدهيم. مثل اين مى ماند كه امروز نفت در اختيار امريكا باشد، بخواهد به ما نفت بدهد. شما فرض كنيد اگر در اين شرايط ما براى توليد انرژى در داخل كشور احتياج به نفت يا گازوئيل داشتيم و مى خواستيم آن را از امريكاييها بگيريم، با ما چه رفتارى مى كردند! ملت ايران را چقدر تحقير مى كردند! اينكه مى گويم انرژى هسته اى يا به تعبير درست تر فناورى هسته اى، چرخه ى سوخت و امكان غنى سازى هسته اى حق مسلم ملت ماست، اين به معناى اين است كه اگر اين را امروز براى اين ملت تأمين نكنيم، فردا اين ملت دست گدايى به سوى دشمنان و مخالفين خودش دراز كند. ملت ما زير بار اين حرف نخواهد رفت.
به ما مى گويند شما نفت داريد، انرژى اتمى مى خواهيد چه كار كنيد؛ مگر امريكا نفت ندارد؛ امريكا كه نفت دارد، چرا انرژى هسته اى دارد؟ همين اخيراً رئيس جمهور امريكا گفت، ما بايد براى توليد هسته اى سرمايه گذارى بيشترى كنيم. همه ى دنياى پيشرفته دارند مى روند به سمت سرمايه گذارى براى توليد هسته اى، آن وقت به ملت ما مى گويند شما نداشته باشيد! اين حرف زور را ما قبول نكرده ايم و شما ملت ايران بدانيد مسئولين كشور قبول نخواهند كرد. بنده به هيچ قيمتى زير بار اين حرف زور نخواهم رفت.
انرژى هسته اى و فناورى هسته اى حق مسلم شما ملت ايران است و هيچ كس حق ندارد از اين حق مسلّم صرف نظر كند و كوتاه بيايد. دشمن شبهه پراكنى مى كند و يك عده اى هم نادانسته، شايد بعضى هم دانسته، همين حرفهاى دشمن را در داخل پر و بال مى دهند. حقيقت قضيه اين چيزى است كه من به شما عرض كردم. امروز اگر شما اين حق را به چنگ نياوريد، دهها سال ملت ايران به عقب خواهد رفت و عقب مانده خواهد ماند. هيچ فرد مسئولى، هيچ پيروِ پيامبر اعظم راضى نخواهد شد. دنيا هم اين حق را قبول دارد. حالا تهديد شوراى امنيت كردند، انگار شوراى امنيت آخر دنياست. ما هم شوراى امنيت چشيده هستيم. در جنگ تحميلى، آن روزى كه عراقى ها چند هزار كيلومتر خاك ما را زير پا داشتند، همين شوراى امنيت قطعنامه صادر كرد كه بايستى جنگ را تمام كنيد، دفاع و مقاومت نكنيد؛ ما هم چون برخلاف مصالح كشورمان بود، قبول نكرديم. هر وقت برخلاف مصالح كشور باشد، قبول نمى كنيم. ملت ما ايستاده است. جوانان ما ايستاده اند، خوشبختانه مسئولين ما با نشاط ايستاده اند، خدا پشتيبان ماست و اقتدار آينده ى كشورِ ما امروز در گرو تصميم و همت مسئولان و مردم ماست. به توفيق الهى، به كمك همت و اراده و عزم بلند مردم و به تأييد ولى عصر (ارواحنافداه) بر اين حق پافشارى خواهيم كرد و آن را با همه ى وجود به چنگ خواهيم آورد.
اجازه بدهيد از اين نفسهاى پُرشور و دلهاى گرم شما استفاده كنم و چند تا دعا كنم:
پروردگارا ! به عزت و جلالت و به حق پيامبر اعظم، رحمت و بركت و تفضل خود را بر اين ملت مؤمن و پايدار نازل كن. پروردگارا ! اين ملت قدرشناس اسلام را بر دشمنان اسلام پيروز كن. پروردگارا ! راه اين ملت و راه جوانان ما را به سوى آينده اى كه شايسته ى اين ملت است، هموار بگردان. پروردگارا ! مسئولين كشور را در خدمتگزارى به اين مردم روزبه روز موفق تر بگردان. پروردگارا ! بركات على بن موسى الرضا (سلام اللَّه عليه) را بر مردم اين مرز و بوم و كشور روزبه روز افزايش بده؛ ما را مشمول دعاى ولى عصر (ارواحنافداه) قرار بده. پروردگارا ! درجات امام عزيز و شهيدان عالى مقامِ ما را در نزد خود روزبه روز برتر و رفيع تر بگردان؛ ما را بندگان صالح خود قرار بده؛ ما را خدمتگزاران اين مردم قرار بده.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته