پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

سخنراني‌ در ديدار گروهي‌ از معلمان‌ و فرهنگيان و جمعي‌ از كارگران، در تقارن روز معلم‌ و روز جهاني‌ كارگر

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
هم‌ مناسبتهاي‌ امروز، مناسبتهاي‌ مهم‌ و قابل‌ تأمل‌ و توجهي‌ براي‌ ملت‌ ماست‌; هم‌ شما حضار عزيزي‌ كه‌ تشريف‌ داريد، همه‌ جزو گروهها و قشرهاي‌ مؤثر در جامعه‌ي‌ اسلامي‌ و در سازندگي‌ انقلابي‌ كشور اسلامي‌ هستيد. لازم‌ است‌ تشكر و ارادت‌ خودم‌ را به‌ برادران‌ و خواهران‌ معلم‌ ـ اين‌ قشر زحمتكش‌ و صديق‌ ـ و همچنين‌ به‌ برادران‌ و خواهران‌ كارگر ـ اين‌ قشر زحمتكش‌ و خدوم‌ ـ و همچنين‌ به‌ برادراني‌ كه‌ در عقيدتي‌، سياسي‌ نهاد مقدس‌ سپاه‌ پاسداران‌، به‌ وظايف‌ مهم‌ خودشان‌ مشغول‌ هستند و نيز به‌ دانشجويان‌ و دانش‌آموزان‌ و مسؤولان‌ حاضر در جلسه‌، مخصوصا آنها كه‌ با نام‌ و ياد برجسته‌ي‌ امروز، يعني‌ شهيد بزرگوار و فراموش‌نشدني‌ انقلاب‌ (شهيد مطهري‌) رابطه‌ي‌ ويژه‌يي‌ دارند ـ يعني‌ محصلان‌ و طلاب‌ مدرسه‌ي‌ عالي‌ و مدارس‌ شهيد مطهري‌ ـ عرض‌ كنم‌.
در ابتدا، يك‌ جمله‌ در باب‌ اين‌ شهيد بزرگوار بگويم‌; چون‌ مسأله‌ي‌ عالم‌ متفكر فيلسوف‌ يگانه‌ي‌ ما ـ مرحوم‌ آيه‌الله‌ مطهري‌ (رضوان‌الله‌ تعالي‌ عليه‌) ـ مسأله‌ي‌ يك‌ ياد خشك‌ و خالي‌ نيست‌ كه‌ كسي‌ زحمتي‌ مي‌كشد و از دنيا مي‌رود، يا زحمتي‌ مي‌كشد و شهيد مي‌شود و ما لازم‌ است‌ كه‌ از او ياد كنيم‌ و شكرانه‌ي‌ زحمات‌ او را بداريم‌; بلكه‌ مسأله‌، مسأله‌ي‌ يك‌ جريان‌ فكري‌ در جامعه‌ي‌ ماست‌ كه‌ هرچه‌ مي‌گذرد، برجستگي‌ بيشتري‌ پيدا مي‌كند.
در زمان‌ حيات‌ آن‌ شهيد، كساني‌ كه‌ او را مي‌شناختند، زياد نبودند و كساني‌ كه‌ به‌ عمق‌ برجستگي‌ و نورانيت‌ فكري‌ او آشنا بودند، باز هم‌ كمتر بودند; اما امروز در محيط ذهني‌ انقلاب‌، جريان‌ فكري‌ شهيد مطهري‌، جريان‌ ممتازي‌ است‌. اين‌ كتابها و مباحث‌ و گفتارهايي‌ كه‌ آن‌ عالم‌ دلسوز و مؤيد من‌ عندالله‌، به‌ آنها پرداخته‌ است‌ ـ چه‌ مباحث‌ اجتماعي‌، چه‌ مباحث‌ فكري‌، چه‌ مباحث‌ عمومي‌ و چه‌ مباحث‌ فلسفي‌ خاص‌ ـ يكايك‌ آنها، براي‌ جامعه‌ لازم‌ و حياتي‌ است‌. البته‌ از اين‌ كتابها، همه‌ نمي‌توانند استفاده‌ كنند ـ سطح‌ خاصي‌ دارد ـ اما مي‌شود كاري‌ كرد كه‌ از اين‌ مطالب‌، همه‌ي‌ جامعه‌ و جوانان‌ ما استفاده‌ كنند.
بايد روي‌ افكار شهيد مطهري‌، كار فكري‌ بشود. يعني‌ جمعي‌ اهل‌ تحقيق‌ و علاقه‌مند به‌ كار علمي‌، بنشينند و نظرات‌ و تفكرات‌ شهيد مطهري‌ را در ابواب‌ مختلف‌ استخراج‌ كنند. مثلا از مجموع‌ آثار ايشان‌، نظر آن‌ شهيد را در باب‌ وجود، در باب‌ انسان‌، در باب‌ اختيار، در باب‌ عدالت‌، در باب‌ تاريخ‌، در باب‌ قضا و قدر، در باب‌ عرفان‌ و درباره‌ي‌ موضوعات‌ بي‌شمار و متنوعي‌ كه‌ ايشان‌ در مباحثشان‌ مطرح‌ كرده‌اند، استخراج‌ كنند. اگر نظرات‌ مختلفي‌ در طول‌ زمان‌ داشته‌اند، مثلا در يك‌ دوره‌ در مسأله‌يي‌، اين‌ نظر را داشته‌ و سپس‌ در چند سال‌ بعد، نظر ايشان‌ تغيير كرده‌، آن‌ را در اين‌ كتاب‌ مشخص‌ كنند و روي‌ آن‌ كار نمايند. اين‌، راه‌ گسترش‌ و پيشرفت‌ و شكوفايي‌ فكري‌ جامعه‌ بر مبناي‌ آثار شهيد مطهري‌ است‌ كه‌ اميدواريم‌ اين‌ كار انجام‌ بگيرد و در وضع‌ كنوني‌، همه‌ي‌ قشرها مسؤوليت‌ خودشان‌ را در قبال‌ اين‌ حركت‌ عظيمي‌ كه‌ جامعه‌ي‌ ما به‌ آن‌ سرگرم‌ است‌، پيدا كنند و آن‌ را بخوبي‌ انجام‌ دهند.
به‌ مناسبت‌ حضور معلمان‌ و فرهنگيان‌ عزيز، عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌ عناصر فرهنگي‌ جامعه‌ ـ هركه‌ هستند، هرچه‌ هستند، چه‌ وابستگان‌ به‌ دانشگاهها، چه‌ وابستگان‌ به‌ حوزه‌هاي‌ علميه‌ و چه‌ ديگران‌ ـ بايد بدانند كه‌ امروز دشمن‌، بيشترين‌ همت‌ خود را روي‌ تهاجم‌ فرهنگي‌ گذاشته‌ است‌. من‌ به‌عنوان‌ يك‌ آدم‌ فرهنگي‌، اين‌ را عرض‌ مي‌كنم‌، نه‌ به‌عنوان‌ يك‌ آدم‌ سياسي‌.
وقتي‌ به‌ صحنه‌ي‌ نبرد نگاه‌ مي‌كنم‌، صحنه‌يي‌ را مي‌بينم‌ كه‌ يك‌ طرف‌ آن‌، شما ملت‌ ايران‌ كه‌ طرفدار اسلام‌ و نجات‌ مستضعفان‌ و دشمن‌ نظام‌ استكباري‌ دنيا هستيد، قرار داريد و طرف‌ ديگر آن‌، دشمنان‌ شما، يعني‌ سردمداران‌ جبهه‌ي‌ استكبار و ضد اسلام‌، دنباله‌روهايشان‌ و اراذلي‌ كه‌ در اين‌ بين‌، به‌خاطر منافع‌ شخصي‌ و هواهاي‌ نفساني‌، دنبال‌ بوق‌ استكبار و خر دجال‌ او راه‌ افتاده‌اند، قرار دارند. الان‌، كارزاري‌ برپاست‌; شوخي‌ نيست‌. جنگ‌ نظامي‌، تمام‌ شد. تازه‌ اگر دشمن‌ ـ يعني‌ استكبار جهاني‌ ـ بتواند، حرفي‌ ندارد كه‌ باز هم‌ جنگ‌ نظامي‌ را راه‌ بيندازد; منتها برايش‌ آسان‌ نيست‌.
الان‌، يك‌ كارزار فكري‌ و فرهنگي‌ و سياسي‌ در جريان‌ است‌. هر كس‌ بتواند بر اين‌ صحنه‌ي‌ كارزار و نبرد تسلط پيدا كند، خبرها را بفهمد، احاطه‌ي‌ ذهني‌ داشته‌ باشد و يك‌ نگاه‌ به‌ صحنه‌ بيندازد، برايش‌ مسلم‌ خواهد شد كه‌ الان‌ دشمن‌ از طرق‌ فرهنگي‌، بيشترين‌ فشار خود را وارد مي‌آورد. كم‌ هم‌ نيستند قلم‌به‌مزدها و فرهنگيهاي‌ دين‌ و دل‌ و وجدان‌ باخته‌ و نشسته‌ي‌ پاي‌ بساط فساد استكبار ـ چه‌ غالبا و اكثرا در خارج‌ كشور و چه‌ تك‌وتوكي‌ در داخل‌ كشور ـ كه‌ براي‌ مقاصد استكباري‌، قلم‌ هم‌ بردارند، شعر هم‌ بگويند، كار هم‌ بكنند و دارند مي‌كنند.
نبرد فرهنگي‌ را با مقابله‌ي‌ به‌مثل‌ مي‌شود پاسخ‌ داد. كار فرهنگي‌ و هجوم‌ فرهنگي‌ را با تفنگ‌ نمي‌شود جواب‌ داد. تفنگ‌ او، قلم‌ است‌. اين‌ را مي‌گوييم‌، تا مسؤولان‌ فرهنگ‌ كشور و كارگزاران‌ امور فرهنگي‌ در هر سطحي‌ و شما فرهنگيان‌ عزيز ـ اعم‌ از معلم‌ و دانشجو و روحاني‌ و طلبه‌ و مدرستان‌، تا دانش‌آموزتان‌ و تا كساني‌ كه‌ در بيرون‌ اين‌ نظام‌ آموزشي‌ كشور مشغول‌ كارند ـ احساس‌ كنيد كه‌ امروز، سرباز اين‌ قضيه‌ شماييد و بدانيد كه‌ چگونه‌ دفاع‌ خواهيد كرد و چه‌ كاري‌ انجام‌ خواهيد داد.
مثل‌ جنگ‌ نظامي‌، چشمها را بايد باز كرد و صحنه‌ را شناخت‌. در جنگ‌ نظامي‌ هم‌، هر طرفي‌ كه‌ بدون‌ شناسايي‌ و ديده‌باني‌ و بدون‌ دانستن‌ وضعيت‌ دشمن‌، چشمش‌ را ببندد، سرش‌ را پايين‌ بيندازد و جلو برود، شكست‌ خواهد خورد. در جنگ‌ فرهنگي‌ هم‌، همين‌طور است‌. اگر ندانيد كه‌ دشمن‌ كار مي‌كند، يا از آن‌كه‌ مي‌داند، فرمان‌ نبريد، از فرمانده‌ي‌ فرهنگي‌ دستور نگيريد، يا او از نيروي‌ شما استفاده‌ نكند و مانور و سازماندهي‌ را درست‌ انجام‌ ندهد، پشت‌ سرش‌ شكست‌ است‌.
راديو، تلويزيون‌، مدارس‌، وزارت‌ ارشاد، روزنامه‌ها، مجلات‌ و كلا مجموعه‌ي‌ بناي‌ فرهنگي‌ كشور، مسؤوليت‌ دارند. شما معلمان‌، مشخص‌ است‌ كه‌ سنگرتان‌ كجاست‌. مسؤوليتتان‌ هم‌، مسؤوليت‌ بسيار بزرگي‌ است‌.
نسلي‌ كه‌ رژيم‌ فاسد و مفسد و ظالم‌ و بشدت‌ پليد گذشته‌ را نديده‌، نسلي‌ كه‌ مقدمات‌ انقلاب‌ را نديده‌، نسلي‌ كه‌ كتك‌ خوردنها را در دوران‌ غربت‌ نديده‌، نسلي‌ كه‌ محنت‌ جنگ‌ را با گوشت‌ و پوست‌ خودش‌ لمس‌ نكرده‌، نوبه‌نو زير دست‌ شما معلمان‌ مي‌آيد. شما مي‌خواهيد از اين‌ نسل‌، انسانهايي‌ بسازيد كه‌ انقلاب‌ را حفظ كنند; كار سخت‌ و بزرگي‌ است‌. به‌ اين‌ كار بزرگ‌، اهميت‌ بدهيد و قدر آن‌ را بدانيد. مردم‌ هم‌، قدر معلمان‌ و كارگزاران‌ تعليم‌ و تربيت‌ را بدانند. مسؤولان‌ مدارس‌ هم‌ بفهمند كه‌ چه‌ چيزي‌ در چنته‌ دارند و چه‌ كار مي‌كنند. مردم‌، هم‌ از لحاظ مادي‌ و هم‌ از لحاظ معنوي‌، به‌ آموزش‌ و پرورش‌، به‌ مدرسه‌سازي‌، به‌ تعليم‌ و تربيت‌ كمك‌ كنند، تا بشود اين‌ صحنه‌ي‌ نبرد و كارزار را پيش‌ برد.
شما ملت‌ ايران‌، شما ستونهاي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ جهاني‌، شما ملت‌ شاهد ـ "لتكونوا شهدا علي‌ الناس‌" ـ كه‌ بر جامعه‌ي‌ بشري‌، شهدا و گواهان‌ هستيد، با اين‌ امانت‌ سنگيني‌ كه‌ بر دوش‌ شماست‌، بايد بتوانيد اين‌ امانت‌ را حفظ كنيد، اين‌ بار را نگهداريد، چشم‌ و دل‌ مستضعفان‌ تمام‌ دنيا و كساني‌ را كه‌ به‌ نحوي‌ زخمديده‌ي‌ نظام‌ پليد استكباري‌ هستند، به‌ خودتان‌ جلب‌ كنيد و آنها را اميدوار نگهداريد.
كارگران‌ هم‌ همين‌طور. در طول‌ تاريخ‌ يك‌ جامعه‌، زمان‌ و لحظه‌يي‌ وجود دارد كه‌ نياز به‌ فردي‌ يا قشري‌، خيلي‌ مهم‌ و مؤثر مي‌شود. آن‌ زمان‌ و آن‌ لحظه‌، گاهي‌ شناختش‌ سخت‌ است‌. من‌ عرض‌ مي‌كنم‌، كمتر دوره‌يي‌ از دوره‌هاي‌ زندگي‌ اين‌ ملت‌ وجود داشته‌ كه‌ احتياجش‌ به‌ نيروي‌ كار صادق‌ و سالم‌ و مؤمن‌، به‌ قدر دوران‌ انقلاب‌ ـ بخصوص‌ در اين‌ دوران‌ فعلي‌ ـ بوده‌ باشد.
بحمدالله‌ كارگران‌ در كشور و جامعه‌ي‌ ما، همان‌طوري‌ كه‌ از آنها انتظار مي‌رفت‌، عمل‌ كردند. من‌ از روزهاي‌ هجدهم‌ و نوزدهم‌ و بيستم‌ و بيست‌ويكم‌ بهمن‌ سال‌ پنجاه‌وهفت‌، خاطرات‌ عجيبي‌ دارم‌ كه‌ حالا وقت‌ نقلش‌ نيست‌. اجمالا بايد بگويم‌، آن‌ روز ما فهميديم‌ كه‌ سياستهاي‌ جهاني‌، براي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ چه‌ خواب‌ خطرناكي‌ ديده‌اند. اين‌ خواب‌ شوم‌ را مي‌خواستند به‌ وسيله‌ي‌ كارگران‌ تعبير كنند و كارگران‌ مسلمان‌ ما، آن‌چنان‌ با پشت‌ دست‌ به‌ دهان‌ اينها زدند كه‌ رفتند ديگر برگردند. اين‌ را من‌ از نزديك‌، به‌ چشم‌ خودم‌ مشاهده‌ كردم‌; روايت‌ نيست‌.
آن‌ روزي‌ كه‌ هنوز پرچم‌ رنگ‌ورورفته‌ و پوسيده‌ي‌ تفكرات‌ الحادي‌ ماركسيستي‌ ـ كه‌ بحمدالله‌ امروز دنيا، از شر افسون‌ اين‌ تفكرات‌ شيطاني‌ خلاص‌ شده‌ است‌ ـ كاملا مثل‌ امروز سقوط نكرده‌ و نيفتاده‌ بود، گروههاي‌ چپ‌ و وابسته‌، تلاش‌ زيادي‌ مي‌كردند، تا از كارگران‌ استفاده‌ كنند. از يك‌طرف‌، اينها به‌ شكل‌ بسيار موذيانه‌يي‌ عمل‌ مي‌كردند، و از يك‌طرف‌ هم‌ عناصر بازمانده‌ و ته‌مانده‌ي‌ بساط طاغوت‌، كم‌ و بيش‌ وجود داشتند.
كارگران‌ ما، دو كار انجام‌ دادند كه‌ در تاريخمان‌ ماندني‌ است‌. يكي‌ اين‌كه‌ نگذاشتند گردش‌ چرخ‌ كارگاه‌ بخوابد; همان‌ مقداري‌ كه‌ ممكن‌ بود. حالا آن‌جايي‌ كه‌ مسؤولان‌ مربوطه‌، نتوانستند امكانات‌ و مواد اوليه‌ فراهم‌ كنند، بحثي‌ نيست‌; اما تا آن‌جايي‌ كه‌ مواد اوليه‌ و ماشين‌ و افزار و كارگر بود، كارگر نگذاشت‌ كار لنگ‌ بشود.
ما در طول‌ اين‌ يازده‌ سال‌، يك‌ روز مسأله‌ي‌ كارگري‌ ـ به‌ معنايي‌ كه‌ دشمن‌ مي‌خواست‌ ـ نداشتيم‌. اين‌، به‌خاطر ايمان‌ و عشق‌ كارگران‌ به‌ اسلام‌ و انقلاب‌ و به‌خاطر ارادت‌ صادقانه‌شان‌ به‌ امام‌ عظيم‌الشأن‌ بود كه‌ كارگران‌ و ديگر قشرها، واقعا از اعماق‌ جان‌، به‌ آن‌ مرد ملكوتي‌ و الهي‌، عشق‌ مي‌ورزيدند و نمي‌خواستند خاطر او آزرده‌ بشود. اين‌ عشق‌ و ايمان‌، موجب‌ شد كه‌ اين‌ حركت‌ انجام‌ بگيرد.
كار دوم‌، حضور در صحنه‌ي‌ جنگ‌ بود. سخت‌ترين‌ دفاع‌ را كارگران‌ ـ چه‌ كارگران‌ شهري‌، چه‌ كارگران‌ روستايي‌ ـ كردند. در اين‌ بسيج‌ عظيم‌ مردم‌ براي‌ جبهه‌ها، اغلب‌ همين‌ طبقات‌ پايين‌ و محرومان‌ جامعه‌ و از جمله‌، طبقات‌ كارگر كه‌ اكثريت‌ عظيمي‌ را تشكيل‌ مي‌دادند، بودند. يعني‌ غير از نبرد اقتصادي‌، به‌ نبرد نظامي‌ هم‌ مي‌پرداختند. اين‌، خيلي‌ ارزش‌ دارد; اين‌ را حفظ كنيد. جمله‌يي‌ را مكرر حضرت‌ امام‌(ره‌) مي‌فرمودند كه‌ در اين‌ يازده‌ سال‌، آن‌ جمله‌ مكرر تجربه‌ شد. امام‌، اين‌ مضمون‌ را همواره‌ تكرار مي‌كردند كه‌ اين‌ انقلاب‌ و اين‌ نظام‌، مديون‌ پابرهنگان‌ است‌ و نيرويي‌ كه‌ آن‌ را حفظ خواهد كرد، همين‌ پابرهنگان‌ و طبقات‌ محروم‌ جامعه‌ هستند.
در دوران‌ رژيم‌ فاسد و مفسد پهلوي‌، فساد را طبقات‌ مرفه‌ بي‌درد، سرمايه‌داران‌ فاسد، آن‌ كساني‌ كه‌ به‌ پولي‌ كه‌ از راههاي‌ نامشروع‌ و بندوبستهاي‌ سياسي‌ و فساد در عمل‌ به‌ دست‌ آمده‌ بود، متكي‌ بودند، در جامعه‌ رايج‌ مي‌كردند. همانها موجب‌ شدند كه‌ آن‌ رژيم‌ ساقط شد; چون‌ رژيم‌ منحوس‌ پهلوي‌، متكي‌ به‌ آنها بود. اين‌ نظام‌ را قشرهاي‌ محروم‌ و متوسط ـ كه‌ غالب‌ مؤمنين‌ را اينها تشكيل‌ مي‌دهند ـ به‌وجود آوردند و از آن‌ حمايت‌ و دفاع‌ كردند. اينها وفادارند و پشتيبان‌ اين‌ نظام‌ هم‌ اينهايند. لذا اين‌ نظام‌، به‌ پشتيباني‌ اين‌ توده‌ي‌ عظيم‌ مردم‌ مؤمن‌، ماندني‌ و پايدار و بادوام‌ است‌.
من‌ به‌ كارگران‌ سفارش‌ مي‌كنم‌ كه‌ در هر بخشي‌ و در هرجايي‌ مشغول‌ كار هستند ـ كارگاههاي‌ بزرگ‌، كارگاههاي‌ كوچك‌، كارهاي‌ دستي‌، كارهاي‌ ماشيني‌ عظيم‌، كارهاي‌ كشاورزي‌ و روستايي‌ ـ اين‌ روزها را روز كار بدانند، اين‌ دوران‌ را دوران‌ كار جدي‌ تلقي‌ كنند و كار را هم‌ عبادت‌ بدانند. اين‌ كاري‌ كه‌ شما براي‌ توسعه‌ و پيشرفت‌ كشور مي‌كنيد، يك‌ عبادت‌ قطعي‌ است‌. به‌ مسؤولان‌ هم‌ سفارش‌ مي‌كنم‌ كه‌ پاس‌ طبقات‌ كارگر و محروم‌ و مستضعف‌ و اين‌ مردم‌ مؤمن‌ را بدارند; آنها را در قوانين‌، در مراجعات‌ اداري‌ و در ساير مراجعات‌ گوناگوني‌ كه‌ با دستگاههاي‌ دولتي‌ دارند، مورد توجه‌ قرار بدهند.
سياست‌ اداره‌ي‌ كشور، بايد در جهت‌ سود طبقات‌ محروم‌ و رفع‌ محروميت‌ از آنها باشد; كمااين‌كه‌ همين‌طور هم‌ هست‌. بحمدالله‌ اين‌ سياستهاي‌ اقتصادي‌ كه‌ امروز دولت‌ تعقيب‌ مي‌كند و من‌ اين‌ سياستها را مي‌شناسم‌ و مي‌دانم‌ چه‌ كار مي‌كنند، در جهت‌ خدمت‌ به‌ محرومان‌ است‌. از طرف‌ قشرهاي‌ مختلف‌، بايستي‌ ان‌شاءالله‌ همكاري‌ بشود، تا كشور بتواند نيازهاي‌ محرومان‌ را برآورده‌ كند.
يك‌ جمله‌ي‌ كوتاه‌ هم‌ راجع‌ به‌ برادران‌ عقيدتي‌، سياسي‌ عرض‌ كنم‌. آن‌ جمله‌، اين‌ است‌ كه‌ برادران‌ عقيدتي‌، سياسي‌ كه‌ در سپاه‌ پاسداران‌ مشغول‌ خدمت‌ هستند، اين‌ كار را بايستي‌ خيلي‌ مهم‌ بشمارند; زيرا سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامي‌، ركن‌ ركين‌ و پايه‌ي‌ محكم‌ دفاع‌ از انقلاب‌ و به‌ تعبير امام‌ عزيزمان‌(ره‌)، يكي‌ از دو بازوي‌ نيرومند مسلح‌ جمهوري‌ اسلامي‌ است‌. ايشان‌، دو بازويشان‌ را اين‌طور بلند كردند و به‌ من‌ فرمودند: يك‌ بازو، ارتش‌ است‌; يك‌ بازو، سپاه‌.
قوام‌ سپاه‌، به‌ روحيه‌ي‌ انقلابي‌ و ايمان‌ اين‌ جوانان‌ پرشور و مؤمن‌ است‌. اين‌ ايمان‌، بايستي‌ هم‌ حفظ بشود، هم‌ تقويت‌ گردد و هم‌ از جهات‌ اعتقادي‌ و فكري‌، با روشن‌بيني‌ و عمق‌ فكري‌، همراه‌ بشود. اين‌ كار را كه‌ عقيدتي‌، سياسي‌ مي‌كند، وظيفه‌يي‌ بسيار مهم‌ است‌. مسؤولان‌ سپاه‌ بايد همكاري‌ بكنند، تا اين‌ برادران‌ بتوانند اين‌ وظيفه‌ را بخوبي‌ انجام‌ بدهند و ان‌شاءالله‌ خير و صلاح‌ اين‌ كار، به‌ انقلاب‌ و كشور برمي‌گردد.
و اما مسأله‌يي‌ كه‌ اين‌ روزها در سطح‌ جمعي‌ از اهل‌ فكر و اهل‌ نظر در جريان‌ است‌، مذاكره‌ كردن‌ و مذاكره‌ نكردن‌ است‌. بعضي‌ حرفي‌ مي‌زنند، بعضي‌ حرف‌ ديگري‌ مي‌زنند. اينها چيزي‌ مي‌نويسند، آنها چيز ديگري‌ مي‌نويسند. راجع‌ به‌ اين‌ موضوع‌، من‌ بايد جمله‌ي‌ كوتاهي‌ را خيرخواهانه‌ و دلسوزانه‌ عرض‌ بكنم‌. قبلا به‌ اين‌ نكته‌ هم‌ اشاره‌ بكنم‌ كه‌ من‌ از اظهار نظر كسي‌ كه‌ نظر سياسي‌ خودش‌ را بيان‌ بكند، نگراني‌ ندارم‌. مادامي‌ كه‌ در اظهار نظري‌، دروغ‌ و تهمت‌ و فتنه‌ و فريب‌ نباشد، مانعي‌ ندارد. بله‌، اگر دروغ‌ و افترا و فريب‌ بود، ما به‌عنوان‌ مسؤول‌، نبايد اجازه‌ بدهيم‌ يك‌ نفر بيايد مردم‌ را فريب‌ بدهد، يا به‌ آنها دروغ‌ بگويد. اما آن‌جايي‌ كه‌ دروغ‌ و تهمت‌ و فريب‌ و اهانت‌ به‌ كسي‌ نيست‌، چه‌ مانعي‌ دارد هر كسي‌ نظرش‌ را بگويد.
من‌ مي‌خواهم‌ به‌ نويسندگان‌ و صاحب‌نظران‌ و قلم‌به‌دستان‌ و تريبونداران‌ سفارش‌ كنم‌ كه‌ از حرف‌ مخالف‌ آشفته‌ نشوند. چرا ما آشفته‌ بشويم‌؟ ما منطق‌ و استدلال‌ داريم‌. حرف‌ ما، نه‌ فقط براي‌ ملت‌ خودمان‌، بلكه‌ براي‌ صدها ميليون‌ مسلمان‌ و غيرمسلمان‌ در دنيا، قابل‌ قبول‌ است‌. چرا ما وقتي‌ حرف‌ منطقي‌ داريم‌، از اين‌كه‌ كسي‌ حرفي‌ بزند، آشفتگي‌ و اضطراب‌ نشان‌ بدهيم‌؟ بله‌، هر حرفي‌ را نبايد بي‌جواب‌ گذاشت‌. اگر خلاف‌ هست‌، بايد جواب‌ داد; منتها از جاده‌ي‌ ادب‌ نبايد خارج‌ شد.
و اما مذاكره‌. من‌ معتقدم‌، آن‌ كساني‌ كه‌ فكر مي‌كنند ما بايد با رأس‌ استكبار ـ يعني‌ امريكا ـ مذاكره‌ كنيم‌، يا دچار ساده‌لوحي‌ هستند، يا مرعوبند. من‌ بارها اين‌ نكته‌ را عرض‌ كرده‌ام‌ كه‌ استكبار، بيش‌ از اين‌كه‌ نان‌ قدرت‌ و توانايي‌ خودش‌ را بخورد، نان‌ هيبت‌ و تشر خودش‌ را مي‌خورد. اصلا استكبار، با تشر و ابهت‌ و شكلك‌ درآوردن‌ و ترساندن‌ اين‌ و آن‌، زنده‌ است‌.
الان‌ امريكا طوري‌ با ملتهاي‌ جهان‌ سوم‌ ـ حتي‌ اين‌ اواخر، با ملتهاي‌ ثروتمند و قوي‌ ـ حرف‌ مي‌زند كه‌ انگار اگر او نخواهد، اينها نمي‌توانند نفس‌ بكشند! اصلا امروز امريكا، با شوروي‌ و اروپا هم‌ اين‌گونه‌ حرف‌ مي‌زند; با كشورهاي‌ جهان‌ سوم‌ در آفريقا و آسيا كه‌ به‌جاي‌ خود. سردمداران‌ اين‌ كشورها هم‌ متأسفانه‌ باور مي‌كنند; در حالي‌ كه‌ اگر ده‌ كشور از كشورهاي‌ فقير دنيا ـ نمي‌گويم‌ همه‌ي‌ كشورها، يا كشورهاي‌ پولدار ـ بيايند با هم‌ متحد بشوند و تصميم‌ بگيرند كه‌ از امريكا نترسند، با او كاري‌ نداشته‌ باشند، به‌ امريكا باج‌ هم‌ ندهند، اجازه‌ ندهند كه‌ او از آنها استفاده‌ي‌ سوق‌الجيشي‌ و نظامي‌ و اقتصادي‌ بكند; نه‌ فقط امريكا، بلكه‌ جناح‌ مستكبر دنيا را مي‌توانند وادار به‌ عقب‌نشيني‌ كنند.
دليل‌ واضح‌ اين‌ امر، آن‌ است‌ كه‌ هرجا در كشورهاي‌ فقير، انقلابي‌ پديدار شد و دولتي‌ سر كار آمد كه‌ نخواست‌ به‌ امريكا باج‌ بدهد، امريكا تمام‌ نيرويش‌ را براي‌ اين‌كه‌ آن‌ دولت‌ را شكست‌ بدهد و از بين‌ ببرد و يك‌ دولت‌ طرفدار خودش‌ بياورد، متمركز كرد. چرا؟ چون‌ مي‌ترسند و مي‌دانند كه‌ با يك‌ دولت‌ انقلابي‌ ـ ولو در امريكاي‌ لاتين‌ و يا در انتهاي‌ افريقا ـ نمي‌توانند منافعشان‌ را تأمين‌ كنند و آن‌ كاري‌ را كه‌ مي‌خواهند، انجام‌ بدهند.
در نيكاراگوئه‌، دولتي‌ سر كار آمده‌ بود. اين‌ كشور، با آن‌كه‌ كشور بسيار فقير و كوچك‌ و داراي‌ جمعيت‌ كم‌ و منابع‌ مالي‌ خيلي‌ ضعيفي‌ است‌، در عين‌ حال‌، امريكا آن‌قدر پول‌ به‌ ضد انقلابيون‌ آنها داد و از اطراف‌ و اكناف‌ فشار آورد كه‌ مجبورشان‌ كرد از صحنه‌ي‌ حكومت‌ كنار بروند. آن‌ بيچاره‌ها هم‌، پايه‌هاي‌ مردمي‌ و ايمانيشان‌ آن‌قدر محكم‌ نبود، قدرت‌ فشار هم‌ نداشتند، از اول‌ هم‌ خودشان‌ را متكي‌ به‌ جاي‌ ديگري‌ بار آورده‌ بودند. بنابراين‌، نتوانستند و كنار رفتند.
اگر امريكا از دولتهاي‌ انقلابي‌ واهمه‌ ندارد و مقاومت‌ آنها براي‌ او، يك‌ مقاومت‌ غيرقابل‌ نفوذ نيست‌، چرا مي‌خواهد آنها را واژگون‌ كند؟! اگر احتياج‌ ندارد، چنانچه‌ فلان‌ جا، يك‌ حكومت‌ انقلابي‌ سر كار مي‌آيد، امريكا بگويد ما با تو قطع‌ رابطه‌ مي‌كنيم‌ و به‌ تو كمك‌ هم‌ نمي‌كنيم‌. چرا براي‌ اين‌كه‌ او را از بين‌ ببرند، توطئه‌ مي‌كنند؟ براي‌ خاطر اين‌كه‌ مي‌دانند اگر او سر كار باشد، اينها ديگر نمي‌توانند منافعشان‌ را تأمين‌ كنند و در آن‌جا زور بگويند. پس‌، حتي‌ يك‌ دولت‌ انقلابي‌ هم‌ مي‌تواند به‌ اندازه‌ي‌ شعاع‌ خودش‌، امريكا را عقب‌ بزند، يا متوقف‌ كند. اينها، آن‌طور كه‌ وانمود مي‌كنند، غيرقابل‌ شكست‌ نيستند.
دليل‌ واضح‌ ديگر بر اين‌كه‌ امريكا، آن‌طوري‌ كه‌ ادعا مي‌كند، قدرت‌ ندارد و هيبت‌ او ـ هيبتي‌ كه‌ آدمهاي‌ ضعيف‌ را مي‌ترساند ـ خيلي‌ بيش‌ از قدرت‌ واقعي‌ است‌، اين‌ است‌ كه‌ خيلي‌ جاها مي‌خواهند اعمال‌ قدرت‌ و زور كنند، اما قادر نيستند. به‌ چه‌ دليل‌؟ به‌ دليل‌ اين‌كه‌ آن‌جايي‌ كه‌ مي‌توانستند، كردند و آن‌، پاناماست‌. اگر امريكا مي‌توانست‌ آن‌ كاري‌ را كه‌ در پاناما كرد، در كشورهاي‌ انقلابي‌ ديگر، در همان‌ كوبايي‌ كه‌ آن‌قدر از آن‌ ناراحت‌ و شكار است‌، بكند، انجام‌ مي‌داد; پس‌ نمي‌تواند. اگر مي‌توانست‌ اين‌ كار را در كشورهاي‌ ديگري‌ كه‌ در آن‌ منطقه‌ و يا در مناطق‌ ديگر هستند و با سياست‌ امريكا مخالفند، انجام‌ بدهد، انجام‌ مي‌داد; به‌ دليل‌ اين‌كه‌ در پاناما انجام‌ داد.
اينها كه‌ به‌ فكر مسايل‌ انساني‌ نيستند. دولت‌ امريكا كه‌ به‌ فكر قوانين‌ بين‌المللي‌ نيست‌. اينها كه‌ به‌ حقوق‌ ملتها احترام‌ نمي‌گذارند. يك‌ وقت‌ بتوانند، وارد كشوري‌ مي‌شوند و بدون‌ اعتنا به‌ حقوق‌ آن‌ ملت‌، حكومت‌ و دولتش‌ را از بين‌ مي‌برند. آن‌ فرد را هم‌ برداشتند بردند و در كشور خودشان‌، زنداني‌ كردند. هرجا بتوانند، همين‌ كار را مي‌كنند. آن‌جايي‌ كه‌ نمي‌كنند، نمي‌توانند. اين‌، واقعيت‌ قدرتشان‌ است‌.
نمونه‌ي‌ واضحش‌، خود كشور انقلابي‌ ماست‌. خواستند حمله‌ي‌ نظامي‌ كنند، ولي‌ نتوانستند. قضيه‌ي‌ طبس‌ يادتان‌ است‌؟ پس‌ آمدند، اما نتوانستند. اگر مي‌توانستند، ده‌ بار ديگر هم‌ مي‌آمدند; نتوانستند كه‌ نيامدند، قدرتش‌ را نداشتند، مي‌دانستند كه‌ شكست‌ مي‌خورند. آن‌ وقتي‌ كه‌ خيال‌ مي‌كردند مي‌توانند، ملاحظه‌ نكردند كه‌ اين‌، خلاف‌ حقوق‌ ملت‌ ايران‌ و برخلاف‌ قراردادها و عرف‌ بين‌المللي‌ است‌ كه‌ انسان‌ از آن‌ طرف‌ دنيا، به‌ اين‌ طرف‌ بيايد و هليكوپتر و هواپيما وارد مرزهاي‌ كشوري‌ بكند. آن‌ نادان‌ اسبق‌، خيال‌ مي‌كرد كه‌ مي‌تواند; به‌ همين‌خاطر آمد، بعد ديد نمي‌تواند و شكست‌ خورد. اگر مي‌توانست‌، باز هم‌ مي‌آمد; ولي‌ نتوانست‌. شكي‌ نيست‌ كه‌ در اين‌ يازده‌ سال‌، امريكا اگر مي‌توانست‌ نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ را از بين‌ ببرد، مي‌برد; ولي‌ نتوانست‌. اين‌، معناي‌ آن‌ حرفي‌ است‌ كه‌ امام‌ فرمودند و با همان‌ تعبير امام‌ درست‌ است‌ كه‌: "امريكا، هيچ‌ غلطي‌ نمي‌تواند بكند".
اين‌، از آن‌ طرف‌ قضيه‌. از طرف‌ مثبت‌ هم‌، مرعوب‌ شدن‌ از تواناييها و اقتدارات‌ امريكا، چيز بسيار غلطي‌ است‌. خيلي‌ از كشورها هستند كه‌ وابسته‌ي‌ به‌ امريكا و مراود با او هستند; سران‌ آنها، دوستان‌ امريكا هستند و در آن‌ كشورها، اجازه‌ي‌ كمترين‌ اهانتي‌ به‌ امريكا داده‌ نمي‌شود. امريكا، براي‌ آن‌ كشورها چه‌ كار كرد؟ كدام‌ مشكل‌ آنها را برطرف‌ كرد؟ كدام‌ نقطه‌ي‌ كور زندگي‌ آنها را باز نمود؟ كدام‌ ثروت‌ را روي‌ سرشان‌ ريخت‌؟ كدام‌ خير را به‌ طرف‌ آنها سرازير كرد؟ چرا نسبت‌ به‌ اقتدارات‌ امريكا مرعوب‌ مي‌شويد؟
به‌عكس‌، آن‌ كشورهايي‌ كه‌ در خانه‌ را به‌ روي‌ اين‌ دزد خائن‌ باز گذاشتند، وارد شد و هرچه‌ بود، برد. اگر اعتباري‌ داد، براي‌ اين‌ داد كه‌ با آن‌ اعتبار، به‌ بازارهاي‌ خود او بروند و دولا پهنا قيمت‌ را حساب‌ كنند، جنس‌ بخرند، تا كارخانه‌هايش‌ بچرخد. اگر وام‌ داد، براي‌ اين‌ داد كه‌ با آن‌ وام‌ بروند محصولات‌ خودش‌ يا همپيمانانش‌ را بخرند. اگر سلاح‌ داد، براي‌ اين‌ داد كه‌ از دشمنان‌ او ـ نه‌ دشمنان‌ خودشان‌ ـ با اين‌ سلاح‌ دفاع‌ كنند. نمونه‌اش‌، رژيم‌ گذشته‌ي‌ ماست‌.
اين‌طور نيست‌ كه‌ اگر امريكا با كشوري‌ بد بود، آن‌ كشور ديگر نتواند در دنيا نفس‌ بكشد، و اگر خوب‌ بود، آن‌ كشور ديگر خيالش‌ آسوده‌ باشد. خود امريكاييها، اين‌گونه‌ تبليغ‌ و وانمود مي‌كنند كه‌ اگر كشوري‌ با آنها بد باشد، تمام‌ راهها به‌ روي‌ او بسته‌ خواهد بود. نه‌، اين‌طور نيست‌. يازده‌ سال‌ است‌ كه‌ شعار "مرگ‌ بر امريكا" از دهان‌ مردممان‌ نيفتاده‌، راهها هم‌ روي‌ ما بسته‌ نبوده‌ است‌. اگر ما تلاش‌ و همت‌ كرديم‌، توانستيم‌ راه‌ خودمان‌ را باز كنيم‌. مگر دنيا متعلق‌ به‌ امريكاست‌؟! اين‌ زورگويان‌ قلدر متكبر فاسد كه‌ ادعاي‌ مالكيت‌ دنيا را مي‌كنند، چه‌ كساني‌ هستند؟ غلط مي‌كنند. اگر اينها با كسي‌ دوست‌ بودند، خيرات‌ و بركات‌ بر سر آن‌ ملت‌ نازل‌ نخواهد شد. اينها با مردمي‌ كه‌ دوست‌ هستند، مايه‌ي‌ بدبختي‌ و روسياهي‌ آن‌ ملت‌ مي‌شوند.
اين‌، توضيح‌ مسأله‌ي‌ مرعوب‌ شدن‌ بود، و اما مسأله‌ي‌ ساده‌لوحي‌ و مذاكره‌. مذاكره‌، يعني‌ چه‌؟ صرف‌ اين‌كه‌ شما برويد با امريكا بنشينيد حرف‌ بزنيد و مذاكره‌ كنيد، مشكلات‌ حل‌ مي‌شود؟ اين‌طوري‌ كه‌ نيست‌. مذاكره‌ در عرف‌ سياسي‌، يعني‌ معامله‌. مذاكره‌ با امريكا، يعني‌ معامله‌ با امريكا. معامله‌، يعني‌ داد و ستد; يعني‌ چيزي‌ بگير، چيزي‌ بده‌. تو از انقلاب‌ اسلامي‌، به‌ امريكا چه‌ مي‌خواهي‌ بدهي‌، تا چيزي‌ از او بگيري‌؟ آن‌ چيزي‌ كه‌ شما مي‌خواهيد به‌ امريكا بدهيد، تا در مقابل‌ از او چيزي‌ بگيريد، چيست‌؟ ما چه‌ مي‌توانيم‌ به‌ امريكا بدهيم‌؟ او از ما چه‌ مي‌خواهد؟ آيا مي‌دانيد كه‌ او چه‌ مي‌خواهد؟ "و ما نقموا منهم‌ الا ان‌ يؤمنوا بالله‌ العزيز الحميد". والله‌ كه‌ امريكا از هيچ‌چيز ملت‌ ايران‌، به‌ قدر مسلمان‌ بودن‌ و پايبند بودن‌ به‌ اسلام‌ ناب‌ محمدي‌، ناراحت‌ نيست‌. او مي‌خواهد شما از اين‌ پايبنديتان‌ دست‌ برداريد. او مي‌خواهد شما اين‌ گردن‌ برافراشته‌ و سرافراز را نداشته‌ باشيد; حاضريد؟
مي‌گويند بياييد با گروگانها معامله‌ كنيد.اين‌ هم‌ ساده‌لوحي‌ است‌. ما البته‌ از اول‌ اعلام‌ كرديم‌ كه‌ مايليم‌ به‌ قدري‌ كه‌ قدرت‌ داريم‌، كمك‌ كنيم‌ كه‌ گروگانها آزاد بشوند. ما كه‌ مالك‌ گروگانگيران‌ نيستيم‌. آنها مردمان‌ مستضعف‌ مظلومي‌ هستند كه‌ روي‌ انگيزه‌هاي‌ گوناگوني‌، گروگانها را در اختيار دارند. تا آن‌جايي‌ كه‌ از لحاظ اصول‌ ما، اشكالي‌ نداشته‌ باشد و حرف‌ ما برندگي‌ داشته‌ باشد، حرفي‌ نداريم‌ كمك‌ كنيم‌; اما نه‌ براي‌ خاطر امريكا، بلكه‌ براي‌ خاطر تكليف‌، براي‌ خاطر انسانيت‌ و براي‌ خاطر اصول‌. اين‌، اصول‌ ماست‌; امريكا كيست‌؟ آيا ما براي‌ خاطر امريكا اين‌ كار را مي‌كنيم‌؟ حالا فرض‌ كنيم‌ كه‌ يك‌ نفر آمد، براي‌ خاطر امريكا اين‌ كار را كرد; امريكا چه‌ پاسخي‌ خواهد داد؟
در تلكسهاي‌ همين‌ ديروز و پريروز خوانديم‌ كه‌ از آن‌ طرف‌، بوش‌ از سوريه‌، به‌خاطر كمكش‌ به‌ آزادي‌ گروگانها تشكر كرده‌ است‌، و از آن‌ طرف‌ هم‌ دولت‌ امريكا به‌ سوريه‌ اخطار كرده‌، يا به‌ تعبير آنها هشدار داده‌ كه‌ شما خيال‌ نكنيد صرف‌ آزادي‌ اين‌ گروگانها، براي‌ عادي‌ شدن‌ روابط شما با امريكا كافي‌ است‌; بايد در سياستهايتان‌ تجديد نظر كنيد! آن‌وقت‌ اسم‌ برده‌ كه‌ در سياستهاي‌ مربوط به‌ جنگ‌ اعراب‌ و اسرائيل‌ تجديدنظر كنيد; يعني‌ وارد پيمان‌ كمپ‌ ديويد بشويد!
خاك‌ بر سر آن‌ ملت‌ و دولتي‌ كه‌ زير بار اين‌طور تحميلهاي‌ امريكا برود. توقعات‌ امريكا نسبت‌ به‌ كساني‌ كه‌ در آنها اندكي‌ ضعف‌ احساس‌ مي‌كند، اين‌گونه‌ است‌. صريحا مي‌گويد كه‌ بايد در سياستهايتان‌ ـ سياستهاي‌ جنگ‌ اعراب‌ و اسرائيل‌ ـ تجديد نظر كنيد! چه‌ ساده‌لوحي‌ است‌ كه‌ كساني‌ بگويند برويم‌ پشت‌ ميز مذاكره‌ با يك‌ دستگاه‌ متكبر و بي‌اعتقاد به‌ اصول‌ انساني‌ و حقوق‌ بين‌الملل‌ بنشينيم‌. امريكاييها، به‌ اصول‌ و حقوق‌ بين‌الملل‌، اعتقادي‌ ندارند.
دولت‌ امريكا، همان‌ دولتي‌ است‌ كه‌ افسر جنايتكارش‌ دستور تير داد، موشك‌ شليك‌ كردند، هواپيماي‌ مسافربري‌ چند صد نفره‌ را در دريا ساقط نمودند و مرد و زن‌ و كوچك‌ و بزرگ‌ را نابود كردند و دولت‌ امريكا اين‌ افسر را محاكمه‌ نكرد و شنيدم‌ كه‌ رئيس‌جمهور فعلي‌ امريكا، به‌ آن‌ افسر مدال‌ لياقت‌ داده‌ است‌! اينها، اين‌طور هستند. شما چه‌ مي‌گوييد؟ مگر اينها به‌ حقوق‌ بين‌الملل‌ معتقدند؟ مگر اينها به‌ حقوق‌ انسانها معتقدند؟ نخير. من‌ با مذاكره‌ي‌ با امريكا مخالفم‌ و دولت‌ جمهوري‌ اسلامي‌، بدون‌ اجازه‌ي‌ من‌ امكان‌ ندارد چنين‌ كاري‌ را بكند و خودشان‌ هم‌ قاعدتا با چنين‌ كاري‌ موافق‌ نيستند.
بعضي‌ مي‌گويند، ديپلماسي‌ فعال‌. بله‌، ما معتقد به‌ ديپلماسي‌ فعال‌ هستيم‌. ما معتقديم‌ كه‌ وزارت‌ خارجه‌ي‌ ما بايد در سطح‌ جهان‌ ـ منهاي‌ همين‌ چند موردي‌ كه‌ استثنا كرديم‌ ـ مشغول‌ فعاليت‌ باشد. البته‌ بارها گفته‌ايم‌ كه‌ عزت‌ و حكمت‌ و مصلحت‌ را رعايت‌ كنند. بروند با همه‌ي‌ دولتها، سيستمهاي‌ مختلف‌، عقايد مختلف‌، روشهاي‌ گوناگون‌، ارتباطات‌ داشته‌ باشند; مانعي‌ ندارد، ليكن‌ منطقه‌ي‌ ممنوعه‌يي‌ وجود دارد كه‌ از آن‌ نبايد تجاوز كنند.
اروپا، يك‌ نمونه‌ است‌. حضرت‌ امام‌(رضوان‌الله‌تعالي‌عليه‌)، اجازه‌ فرموده‌ بودند كه‌ با دولتهاي‌ اروپايي‌، ارتباط برقرار باشد و وزارت‌ خارجه‌ي‌ ما فعاليت‌ فراواني‌ هم‌ داشت‌. حالا من‌ سؤال‌ مي‌كنم‌، واقعا با وجود اين‌كه‌ ما با بسياري‌ از دولتهاي‌ اروپاي‌ غربي‌، روابط دوستانه‌ و داد و ستد داشتيم‌ و در وضعيت‌ قطع‌ رابطه‌ نبوديم‌، آيا آنها همان‌طوري‌ كه‌ توقع‌ مي‌رفت‌ با جمهوري‌ اسلامي‌ برخورد كنند، برخورد كردند؟ نه‌، تازه‌ آنها از امريكا ضعيفترند. اين‌ واقعيت‌ را در قضاياي‌ مختلف‌ ديديم‌. آنها، آن‌ باطن‌ مخالف‌ خودشان‌ با جمهوري‌ اسلامي‌ و با اسلام‌ را نشان‌ دادند. مسأله‌، مسأله‌ي‌ اسلام‌ است‌.
براي‌ اين‌كه‌ دنيا روي‌ شما حساب‌ كند، شما بايد خودتان‌ را قوي‌ كنيد. براي‌ اين‌كه‌ دنيا مجبور بشود عزت‌ و كرامت‌ شما ملت‌ ايران‌ را نگه‌ بدارد، بايد به‌ خودتان‌ متكي‌ بشويد و نيروهاي‌ ذاتي‌ خودتان‌ ـ نيروي‌ علم‌، نيروي‌ اقتصادي‌، نيروي‌ كار و قدرت‌ دفاع‌ نظامي‌ ـ را شكوفا كنيد. اگر ملتي‌ قوي‌ و يكپارچه‌ شد، اگر ملتي‌ به‌ خدا متكي‌ بود و از شيطانها نترسيد، آن‌ ملت‌، حتي‌ دشمنانش‌ را وادار خواهد كرد كه‌ براي‌ او احترام‌ قايل‌ بشوند; همچنان‌كه‌ امروز بحمدالله‌، علي‌رغم‌ همه‌ي‌ چرندهايي‌ كه‌ گاهي‌ رسانه‌هاي‌ وابسته‌ به‌ استكبار، درباره‌ي‌ ملت‌ ايران‌ و نظام‌ اسلامي‌ مي‌گويند، همه‌ي‌ ملتهايي‌ كه‌ ايران‌ و ملت‌ ما را مي‌شناسند، براي‌ شما ملت‌ ايران‌ احترام‌ قايلند. اين‌ را ما از نزديك‌ ديده‌ايم‌.
ملت‌ ايران‌، به‌خاطر اتكاي‌ به‌ نفس‌، حتي‌ در مقابل‌ چشم‌ دشمنانش‌ عظمتي‌ دارد. اتكاي‌ به‌ نفستان‌ را حفظ كنيد، از دشمن‌ نترسيد، مرعوب‌ هياهوي‌ مجنونانه‌ي‌ امريكا نشويد، وحدت‌ خودتان‌ را حفظ كنيد ـ بخصوص‌ روي‌ حفظ اين‌ وحدت‌، تأكيد مي‌كنم‌ ـ و پشت‌ سر دولتتان‌ باشيد. اگر كسي‌ تبليغات‌ دشمنان‌ را گوش‌ كرده‌ باشد، خواهد ديد كه‌ امروز بيشترين‌ تكيه‌ي‌ آنها، روي‌ همين‌ دو نكته‌ است‌: اختلاف‌ و مسايل‌ اقتصادي‌. دايما مي‌گويند اختلاف‌ هست‌، كه‌ اگر كسي‌ گوش‌ كرد، ولو اختلافي‌ هم‌ نمي‌بيند، بگويد لابد چيزي‌ هست‌ كه‌ اينها مي‌گويند! از آن‌ طرف‌ هم‌، مرتب‌ القا مي‌كنند كه‌ وضع‌ مالي‌ ايران‌، عقب‌مانده‌ و چنين‌ و چنان‌ است‌; در حالي‌ كه‌ اين‌، خلاف‌ واقع‌ است‌. البته‌ ما الان‌ مشكلاتي‌ داريم‌ كه‌ در حال‌ پيشرفت‌ به‌ سمت‌ حل‌ آنها هستيم‌. هشت‌ سال‌ جنگ‌، مگر شوخي‌ است‌؟
من‌ چند سال‌ قبل‌ از اين‌، به‌ مناسبتي‌ در يك‌ صحبت‌ تلويزيوني‌ گفتم‌ كه‌ بعد از دوران‌ جنگ‌ (در سالهاي‌ 1320) ـ كه‌ من‌ خيلي‌ كوچك‌ بودم‌، اما اجمالا يادم‌ مي‌آيد ـ با اين‌كه‌ آن‌وقت‌ در ايران‌ جنگ‌ نبود، بلكه‌ در دنيا جنگ‌ بود و به‌ ايران‌ ربطي‌ نداشت‌، اما باد جنگ‌ كه‌ به‌ ايران‌ خورده‌ بود، تا مدتها نان‌ گندم‌ پيدا نمي‌شد! ما در خانه‌ي‌ خودمان‌، نان‌ جو مي‌خورديم‌; نان‌ گندم‌ پيدا نمي‌شد كه‌ مردم‌ بخورند. مردم‌، در شديدترين‌ وضع‌ زندگي‌ مي‌كردند. قند و شكر پيدا نمي‌شد كه‌ مردم‌ بتوانند چايي‌ خود را با آن‌ بخورند.
امروز، بحمدالله‌ ما هشت‌ سال‌ جنگ‌ را تحمل‌ كرديم‌ و آن‌طور مشكلاتي‌ را نداريم‌. اين‌، به‌خاطر آن‌ است‌ كه‌ ملت‌ پشت‌ سر دولت‌ است‌; به‌ خاطر آن‌ است‌ كه‌ ملت‌ بيدار است‌; به‌خاطر آن‌ است‌ كه‌ مسؤولان‌ كشور، دلسوز و علاقه‌مندند. با همين‌ طريق‌، پيش‌ برويد. به‌ فضل‌ پروردگار و به‌ اتكاي‌ نيروي‌ مخلصان‌ اين‌ جامعه‌، مشكلات‌ برطرف‌ خواهد شد و چشم‌ دشمنان‌، كور خواهد گرديد. ما هيچ‌ احتياجي‌ نداريم‌ كه‌ دشمنان‌ سوگندخورده‌ي‌ ما ـ مثل‌ امريكا ـ براي‌ ما دل‌ بسوزانند و ما هيچ‌ به‌ دنبال‌ مذاكره‌ و رابطه‌ي‌ با آنها نيستيم‌.

والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌