پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار شوراى عالى انقلاب فرهنگى

بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم

اين جلسه ى سالانه ى ما در درجه ى اول فرصتى است براى من كه شما دوستان عزيز و اعضاى ارزشمند اين شوراى بسيار مهم را زيارت كنم و هم خداقوّتى بدهم و از زحماتى كه كشيده مى شود - چه در داخل شورا (صحن اصلى شورا)، چه در عقبه هاى شورا (دبيرخانه و بقيه ى مجموعه هايى كه كار مى كنند) كه بسيارى از آن دوستان هم در اين جلسه حضور ندارند - تشكر كنم و هم اگر نكته يى در ذهن دوستان هست، بشنوم؛ و اگر نكته يى در ذهنم هست، به دوستان عرض بكنم.

حرف اصلى يى كه من امروز مى خواهم به شما عرض بكنم، همان حرف قديمىِ اهميت اين شورا و اهميت فرهنگ در كشور است، كه بارها اين را ما گفته ايم، شما گفته ايد، دوستان هم همه تكرار كرده اند، ليكن احساس مى شود كه تكرار مجدد و مؤكد اين مطلب همچنان براى همه ى ما؛ براى بنده، براى رؤساى محترم قوا، براى شما مشتركانِ در اين شورا و براى دست اندركاران فرهنگ كشور لازم و ضرورى است.

من خاطره يى را عرض بكنم: تقريباً دو، سه سال قبل يكى از دوستان خيلى خوب ما كه در اين شورا هم فعاليتى داشته اند، راجع به مسايل فرهنگ عمومى كشور و مسأله ى تربيت و ناهنجارى هايى كه احياناً در سطح جامعه بتدريج بروز كرده، با من گفتگو مى كردند و مطالبات و توقعات به حقى را درميان مى گذاشتند. من به آن دوست عزيز گفتم كارى كه من در اين زمينه مى توانم بكنم، همين كارى است كه تا حالا كرده ام؛ يعنى تشكيل اين شورا و وارد كردن افرادِ با فكر و با انگيزه براى تصميم گيرى درباره فرهنگ كشور؛ و كمك قانونى و حيثيتى و هرچه كه لازم است نسبت به اين شورا؛ اين كارى است كه به عهده ى من است؛ اما از اين جا به بعدش به عهده ى شما. من به آن دوست گفتم كه بنده با شما پيش خداى متعال احتجاج خواهم كرد و به پروردگار خواهم گفت من بهترين كسانى را كه مناسب اين كار مى شناختم، در اين شورا جمع كردم؛ شما به خداى متعال بايد جواب بدهيد؛ هرچه كه فكر مى كنيد بايد پيش خداى متعال گفت، آن را بيان كنيد و به فكرش باشيد. حالا اين را مى خواهم به شما عرض بكنم كه مسؤوليت اين شورا به خاطر اهميت و سنگينىِ مسأله ى فرهنگ و علم، مسؤوليت سنگينى است؛ منتها ثقل اكبر در اين جا فرهنگ است؛ چون هم خودِ علم و آموزش و هم جهتگيرى و كيفيت و روى كردهاى مختلف آن، تحت تأثير فرهنگ عمومى جامعه است.

من معتقدم عمق و ريشه هاى انقلاب، به عمقِ باورهاى دينى مردم اين سرزمين است؛ چيزى نيست كه با اين هيجانات و حركت هاى سطحى و گوناگون بشود آن را بركَند. ما شاهد رشد و رويش يك طبقه ى جوانِ علاقه مند، مؤمن، جستجوگر در زمينه ى انقلاب، و پيدايش زبدگانى در اين زمينه هستيم؛ اين قابل انكار نيست؛ هم در دانشگاه هامان، هم در حوزه ى علميه مان، هم در سطح جامعه مان، ليكن عوارض سطحى اگر علاج نشوند، بتدريج به عمق كشيده مى شوند. اگر بيمارى و آفت را كه در پوسته ى دندان هست علاج نكنيم، بتدريج به قلع خود آن دندان منتهى خواهد شد؛ در اين هم هيچ ترديدى نبايد كرد.

اين وضع جديدى كه در كشور به وجود آمده است و تشكيل دولت و گرايشى كه امروز در عموم مردم و در دولت مردان مشاهده مى شود، اين نويد را مى تواند بدهد كه اوضاع براى برگرداندن جهتگيرى غلط، اوضاع مساعدى است؛ نه به اين معنا كه همه چيز از پيش قابل حدس قطعى باشد؛ بلكه بسته به اين است كه ما چه كار بكنيم، ليكن زمينه، زمينه ى مساعدى است؛ چون شعارهايى مطرح شده كه منطبق با مبانى انقلاب بوده و مردم به اين شعارها پاسخ داده اند؛ و من مكرر اين را گفته ام. ما در انتخاباتى كه چند ماه پيش گذرانديم، اكثريت قريب به اتفاق مردم، به ارزش هاى انقلاب رأى دادند؛ چه آنهايى كه به آقاى احمدى نژاد رأى دادند، چه آنهايى كه به آقاى هاشمى رفسنجانى رأى دادند؛ چون آقاى هاشمى هم يكى از برجستگان انقلاب است؛ ايشان يك شخصيت انقلابى، روحانى و معمم است و بسيارى از كسانى كه به ايشان رأى دادند، درواقع به همين ارزش ها رأى دادند. نبايد تصور كرد كه هفده ميليون به شعارهاى آقاى احمدى نژاد رأى دادند و ده ميليون ديگر رأى ندادند؛ قضيه اين گونه نيست؛ بلكه اكثريت بزرگى از مردم در اين انتخابات پايبندى خودشان را به دين، به ارزش هاى انقلاب، به دل بستگى هاى امام نشان دادند و دولتى هم براين اساس تشكيل شده و همين شعارها را هم اين دولت تكرار مى كند و ادامه مى دهد و حركت مى كند، مردم هم استقبال مى كنند و با آغوش باز اين حرف ها را مى پذيرند. اين، نشان دهنده ى يك زمينه ى بسيار خوبى است كه ما بايد از اين زمينه استفاده كنيم. بنابراين، در وضع جديد، به نظر من پويايى، نشاط، انگيزه و نوآورى اعضاى اين مجموعه بايستى مضاعف بشود؛ نمى شود قبول كرد كه ما يك مجموعه ى فرهنگى داريم كه آن را به عنوان قرارگاه اصلى مسائل فرهنگى و كارزار فرهنگى قرار داده ايم - يك چنين كارزارى در همه ى ادوار و در همه ى كشورها اجتناب ناپذير است - در عين حال، در اين قرارگاهِ اصلى، بى نشاطى يا ركود يا عدم پيشرفت ملاحظه و مشاهده بشود؛ اين را من اصلاً تصور نمى توانم بكنم.

گزارش جناب آقاى كى نژاد - برادر عزيزمان - گزارش خوبى است؛ منتها گزارش مصوبات، غير از گزارش واقعيت هايى است كه براساس اين مصوبات در عالم واقع و روى زمين انسان مشاهده مى كند؛ بايد اين مصوبات منعكس شود. شما فرض بفرماييد براى صدا و سيما وظايفى معين كرده ايد كه بايد در صدا و سيما منعكس شود؛ براى آموزش و پرورش يا براى دانشگاه ها يا براى فرهنگ عمومى با ابزارهايى كه دارد، وظايفى را معين كرده ايد كه بايستى تحقق پيدا كند؛ اما نگاه كنيد به آينده ى دور؛ يعنى آينده ى معين شده در سند چشم انداز بيست ساله. كسانى كه امروز وارد مدرسه مى شوند، در پايان دوران بيست ساله، يك جوان بيست وشش، هفت ساله هستند - امسال، سال اول چشم انداز است - شما مى خواهيد اين جوان بيست وشش، هفت ساله چه جور انسانى باشد؛ اگر مى خواهيد اين جوان، يك جوان خلاق، داراى ابتكار، شجاع، آراسته از لحاظ اخلاقى، سالم از لحاظ جسمى و فكرى و روانى، صاحبِ فكر و انديشه، داراى احساس مسؤوليت نسبت به كشورش و ملتش و آينده اش باشد، امروز بايد طرح صيرورت اين كودك را به آن جوان اين جا طراحى كنيد؛ حاضر داشته باشيد و به دستگاه ها ابلاغ كنيد.

رئيس اين شورا، رئيس جمهور؛ يعنى رئيس قوه ى مجريه است و براى قانون هم رئيس قوه ى مقننه و عناصرى از مجلس شوراى اسلامى در اين جا حاضرند. بنابراين، حالت منتظره يى وجود ندارد و اهداف بايد تحقق پيدا كند؛ اصلاً فلسفه ى حضور رؤسا و مسؤولان همين است؛ والّا بنده خوب مى دانم كه براى يك شورايى كه مى خواهد برنامه ى كلان بريزد، رؤسا و شخصيت هايى كه مشغول كارهاى اصلى ديگر هستند، خيلى نمى توانند وقت بگذارند و همت صرف كنند؛ شخصيت هاى حقيقى بايست در چنين شورايى وقت بگذارند و بحث كنند. بنابراين، علت حضور رؤسا و وزرا و رئيس سازمان مديريت و برنامه ريزى و بقيه ى رؤسا و مسؤولان كشور كه اين جا هستند، از زمانى كه اين شورا در زمان امام (رضوان اللَّه تعالى عليه) تشكيل شد، به خاطر همين بود كه اين شورا حرفى بر كاغذ نباشد؛ فقط اظهارنظر و ابراز دلسوزى نباشد، بلكه تحقق پيدا كند و اجرا شود؛ امام هم عيناً همين را تصريح كردند و تعبيرى به اين مضمون بيان كردند كه مصوبات اين شورا بايد عملى شود؛ بنده هم بر اين معنا هميشه تأكيد كرده ام.

ما سال گذشته اين جا عرض كرديم «مهندسى فرهنگى كشور» به عهده ى شماست؛ گفتيم اين جا «قرارگاه اصلى» است، عقبه ى شما هم دبيرخانه و ملحقات دبيرخانه است و شوراهاى اقمارى و شوراى معين و كميته هاى كارشناسى و جمع هاى ديگرى كه هستند؛ خطوط مقدّم اجرايى شما هم وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالى، وزارت ارشاد و دستگاه هاى مختلف هستند، آقايان هم تلقىِ به قبول كرديد؛ يعنى اين طور نبود كه ما اين حرف را بزنيم، بعد بشنويم كه دوستان گفته اند نه، ما عقيده نداريم به مهندسى فرهنگى و اين كه جايگاهش اين جاست؛ نه، من خبر دارم كه بعد در جلسه كه صحبت شده و دوستان كه با هم بحث كرده اند - نظرات آقايان را براى من آوردند - همه تأييد كرده اند كه بله، همين درست است. خيلى خوب، حالا الان بايد نقشه ى مهندسى فرهنگى كشور روى ميز آماده باشد و بايد روى آن بحث شده باشد؛ كار شده باشد؛ تصميم گيرى شده باشد و نقشه ى كلان با راه كارها - نه فقط چيزهايى كه صرفاً آرزو و آمال است - كاملاً كشيده شده و مشخص شده باشد؛ اين حرف اصلى ماست به شما دوستان.

من حقيقتاً به اين جلسه علاقه مندم؛ چون واقعاً يك مجموعه ى فرهنگى هستيد. مى دانيد كه خودِ من هم هفت، هشت سال هر هفته در اين جلسه شركت كرده ام و بعد از دوره ى رياست جمهورى هم هر سال يك بار يا گاهى بيشتر با اين جلسه ارتباط داشته ام و اين جلسه را دوست دارم. اين جا قِمّه و قله ى فرهنگى كشور است و شما هم دوستان ما هستيد - بعضى از دوستان، قديمى اند، كه از بعضى از آنها اسم آورديم؛ بعضى ديگر هم مثل آقاى دكتر فاضل از دوستان خيلى قديمىِ اين مجموعه هستند كه آن سال ها كه در سمت وزارت بودند، كنار ايشان مى نشستيم، كه از ايشان اسم نياورديم؛ البته شايد بعضى ديگر هم هنوز باشند كه اسم نياورده باشم. دوستان ديگر هم كه بعضى چند سال است كه هستيد و بعضى هم دو، سه سال است؛ بعضى هم با دولت جديد به اين جلسه تشريف آورده ايد - و چون اين جلسه، صميمى و خصوصى است و اين هم حرف دل من است و بايد با خود شما در ميان بگذارم، در ميان گذاشتم. اين، كار بزرگى است و بار سنگينى است؛ بايد اين بار را برداريد؛ اين كار بايد انجام بگيرد. حالا ممكن است بعضى وقت نداشته باشند؛ كار داشته باشند، يا به هر دليلى؛ بالاخره در شوراهاى اقمارى يا در بدنه هاى كارشناسى از وجود اين دوستان استفاده شود.

تصميمات يا آرزوهايى كه تاكنون در زمينه ى پيشرفت علم گرفته شده يا مطرح شده، بايستى عملياتى شود؛ يعنى بايست در مجارى كار بيفتد و خواسته شود. فرض كنيد اگر شما در زمينه ى توليد علم با دانشگاه ها كار داريد، بايد آقاى دكتر زاهدى مسؤول شود؛ زمان معين كنيد و بعد بگوييد كه شما ظرف دو يا سه ماه در اين زمينه چه كار كرده ايد. ايشان گزارش به شورا بدهند و اگر شما نمى پسنديد، اعتراض كنيد؛ اگر مى پسنديد، قدم بعدى را برداريد؛ حالايا شما بايد برداريد، يا ايشان بايد بردارند. در زمينه ى وزارت ارشاد يا آموزش و پرورش و در زمينه هاى مختلف ديگر هم به همين روش عمل شود.

شوراى عالى انقلاب فرهنگى بايد يك شوراى زنده، فعال، حساس، پرتحرك و پرتلاش باشد و دايم مسائل فرهنگى كشور را رصد كند. اين، حرف اصلىِ ماست كه حرف تازه يى هم نبود؛ حرف هميشگى است و تكرار مكررات است؛ منتها بعضى از تكرارها، واجب است؛ مثل نماز؛ صبح شما سوره ى حمد و اذكار و ركوع و سجود را مى خوانيد و به جا مى آوريد، كه در ظهر و عصر و شب هم همان را تكرار مى كنيد؛ چون اهميت دارد؛ چون موضوع آن قدر مهم است كه بايد مرتب و دايم تكرار شود تا ذهن سيراب شود از ياد اين حقايق و انسان به عمل تحريك و وادار شود.

نكاتى را هم من در زمينه ى مسايل فرهنگى، مسايل مربوط به علم و مسايل مربوط به خودِ شورا يادداشت كرده ام كه عرض مى كنم:

درباره ى خودِ شورا، آقاى كى نژاد خبر دادند كه اطلاع رسانى انجام مى گيرد؛ اين، خبرِ خوشى است. من اين جا يادداشت كرده ام كه اطلاع رسانى به هنگام و مستمر باشد؛ به ويژه براى نخبگان دانشگاهى و حوزوى. اين، پاسخِ قبل از سؤال ما بود كه ايشان بحمداللَّه دادند؛ اما اين كه به من گزارش مى شود كه ما از محتواى كار شورا خبر نداريم، نشان دهنده ى اين است كه اين خبررسانى، آن خبررسانىِ مطلوب نيست؛ يعنى كامل نيست؛ بايد اين خبررسانى را كامل كنيد؛ بايد نخبگان كشور به طور دايم احساس كنند كه از لحاظ ذهنى با شورا مرتبطند. اين كار موجب مى شود كه همكارى آنها را جلب كنيد؛ يعنى وقتى براى نخبگان كشور - چه دانشگاهى، چه حوزه يى - معلوم شد كه شورا به چه مسايلى اهتمام دارد، در زمينه ى آن مسايل به فكر مى افتند و احياناً كار مى كنند؛ با شورا همكارى مى كنند و احياناً چيزهايى به ذهن آنها مى آيد كه مى بينند شورا از اينها غافل است. اين نخبگان، آن مسايل را به شما تذكر مى دهند. بنابراين، خبررسانى و اطلاع رسانى، موجب جلب همكارى نخبگان مى شود. علاوه ى بر اين، نخبگان كشور احساس نكنند كه شما پشت يك ديوارى نشسته ايد و با اينها هيچ ارتباطى نداريد؛ بگذاريد احساس كنند كه آنها هم عضو شورا هستند؛ آنها هم احساس كنند كه در اين شورا عضوند؛ دخيلند. بنابراين، مسأله ى اطلاع رسانى به نظر من خيلى خوب است.

نكته ى ديگرى كه يادداشت كرده ام، مسأله ى نوسازى نظام آموزش و تصحيح مدل قديمىِ رايج در كشور است، كه آقاى دكتر شريعتمدارى هم اشاره يى كردند؛ البته تكيه ى ايشان روى جهت ديگر است. بارها در جلساتى كه در اين جا به مناسبت مسايل فرهنگى تشكيل شده، افراد دلسوز مى گويند كه ما اين نظام قديمىِ «حافظه پرورى» را تبديل كنيم به نظام هاى پيشرفته ى به روزِ دنيا. الان در دنيا نظام هاى جديدى براى آموزش كودكان، نوجوانان، جوانان - چه در دوره ى دبيرستان، چه در دوره ى دانشگاه - به وجود آمده است. بالاخره ما بايستى از يك مقطعى شروع كنيم و اين شيوه ى قديمىِ شصت سال پيش را كه همچنان حاكم بر كشور است، تبديل و تصحيح كنيم؛ يا بايد آن را به طور كلى تغيير بدهيم يا به صورت تدريجى تغيير بدهيم. اگر قرار است براى اين كار در جايى فكر شود و تصميم گيرى بشود، اين جاست؛ همين شوراى عالى انقلاب فرهنگى؛ اين، جزو مباحث شماست.

مسأله ى ديگر، مسأله ى توسعه ى علمى كشور است كه من البته عميقاً و جداً باور دارم كه مشكلات اين كشور جز با توسعه ى علم و تعميم و تعميق علم در كشور پيش نخواهد رفت. ما ناگزير بايست اين فاصله ى چندين ده ساله يى را كه براى ما به وجود آورده اند، پُر كنيم. داريم مى بينيم كه دنياى دانشمند با تكيه به علم، چه حرف زورى را به همه مى زند و چطور به بركت علمى كه دارند، ناحق هايى را حق مى كنند. شما امروز ملاحظه كنيد: شنود تلفنى غيرقانونى و بدون اجازه ى قاضى، شكنجه در گوانتانامو، بردن و آوردن زندانى ها و ربودن انسان ها از كشورهاى اروپايى بدون اجازه ى دولت ها يا با قرارداد با سرويس هاى امنيتى دنيا، حمله ى به يك كشور و بردن نفت و خوردن اموال، كشتن آدم ها؛ همه ى اين كارها را قدرتى از قدرت هاى دنيا انجام مى دهد و در دنيا انكار هم نمى كنند! در حالى كه ما استدلال مى كنيم، محاجه مى كنيم، بحث مى كنيم؛ او بدون اين كه به ظاهر خم به ابرو بياورد، كار خودش را دنبال مى كند! چرا؟ چون علم دارد و اين علم توانسته او را مجهز كند به ثروت، به ابزار جنگى و به قدرت سياسى. اگر ما بخواهيم كشورمان، ملت مان و امت اسلامى خود را به نقطه يى برسانيم كه بتواند حرف حق خودش را با همين شجاعت بزند، احتياج به علم داريم. اين، مخصوص ما هم نيست، بلكه متعلق به همه ى كشورهاى اسلامى است و ما بايد براى كشورهاى اسلامى مادرِ علم بشويم. بار به دوش ماست؛ ماييم كه هم اميد داريم، هم ايمان داريم، هم احساس توانايى در خودمان مى كنيم براى اين كار و هم ابزارش را داريم؛ يك ملت خوب و بااستعداد. ما كه اين همه جوان بااستعداد داريم، بايست يك خيزِ بلند برداريم و يك كار بنيانى و عميق در زمينه ى علم انجام بدهيم، بعد باب علم را باز كنيم به روى كشورهاى مسلمان. بنابراين، مسأله ى توسعه ى علمى كشور چيز مهمى است.

درباره ى «ترويج نظريه پردازى و توليد علم» كه جزو شوراها و كار شماست، بنا شد من به آقاى رئيس جمهور سفارش كنم كه از لحاظ مالى كمك كنند كه اين شورا دنبال شود. ان شاءاللَّه كمك كنيد! واقعاً فكر كنيد، تا اين شوراى اقمارى بتواند اين كار را در اين زمينه بكند و بعد هم عملياتى شود؛ صرفِ بيان و آرزو نباشد. گاهى بعضى از مسؤولان پيش ما مى آيند و درباره ى حوزه ى مسؤوليت خودشان مى گويند ما بايد اين كار را بكنيم، ما بايد آن كار را بكنيم؛ من به اينها مى گويم: برادر! اين «بايد»ها را من بايد به شما بگويم كه بايد اين كار را بكنيد، بايد آن كار را بكنيد؛ شما بايد بگويى چه كار مى كنى، چه كار كردى، چه كار مى خواهى بكنى؛ «بايد» فايده يى ندارد. اين كه حالا ما بنشينيم تا اين شورا به عنوان يك مسؤول بايد اين كارها را انجام بدهد، بايد ندارد، بايدش معلوم است؛ بكنيد؛ بايد تحقق پيدا كند.

در زمينه ى علم، من بر نقطه ى خاص مى خواهم تأكيد كنم: يكى، علوم پايه است؛ يكى، علوم انسانى.

ما به دنيا كه نگاه مى كنيم، مى بينيم آن چيزى كه كشورهاى پيشرفته را توانسته به اين اوج و قله برساند، رياضى، فيزيك، شيمى و علوم زيستى است؛ ما بايد به اين علوم بپردازيم. البته در سال هاى بعد از انقلاب - قبل از انقلاب هم به شكل جريان ضعيف تر - پزشك، مهندس و به ميزان زياد حقوق دان تربيت كرديم كه اين تخصص ها لازم است و براى يك كشور مثل آب و هواست؛ منتها توجه بكنيم كه تربيت پزشك، تربيت مهندس، تربيت حقوق دان، تربيت معلم، تربيتِ نيازهاى روزمره ى جامعه است و ما بايد محقق هم تربيت كنيم كه بتواند آينده را براى ما صاف كند. مهندس، اين بنا را براى امروزِ ما مى سازد و نيازهاى امروزِ ما را برآورده مى كند كه اگر ما مهندس و دكتر نداشته باشيم، بايد برويم از بنگلادش بياوريم؛ مثل زمان رژيم طاغوت. همين مسأله درباره ى نداشتن مهندس هم صدق مى كند، كه الحمدللَّه ما امروز در زمينه ى مسايل راه، سد، بناهاى مهم و كارهاى عظيم، مهندسانى داريم كه خودشان كارها را انجام مى دهند و پزشكان عالى قدرى هم داريم كه كارهاى بزرگى را انجام مى دهند كه يك وقت در اين كشور كسى خوابش را هم نمى ديد كه بتوانند انجام بدهند؛ ليكن اينها امكانات مصرفى هستند؛ اين، پولى است كه ما در جيب مان مى گذاريم براى اين كه خرج كنيم و غير از آن مركزِ پول سازى است كه بايستى در آن جا سرمايه گذارى كرد، كه ما آن را هم لازم داريم؛ بخصوص در دانشگاه ها. بنابراين، به علوم پايه در دانشگاه ها اهميت داده شود.

و اما علوم انسانى. با اين همه تأكيدى كه بر علوم انسانى شده، تقريباً علوم انسانى هم به همان شكلِ علوم پايه اداره مى شود و باز همچنان همان اشكال به قوّت خودش باقى است. ما آغوش مان را باز كرده ايم و حرف هايى كه الان در زمينه هاى جامعه شناسى، روان شناسى، تاريخ و حتّى فلسفه و ادبيات مطرح است، از خارج براى ما ديكته مى شود! ما بايد در زمينه ى علوم انسانى يك كار اساسى بكنيم و اين حرف، حرفى نيست كه امروز به ذهن كسى رسيده باشد؛ نه، اين حرف، سال هاست كه گفته شده و بايد تحقق پيدا كند. چه كسانى بايد اين كار را بكنند؟ اين مجموعه ى حاضر و همان مجموعه يى كه ما ان شاءاللَّه پيش خداى متعال با آنها احتجاج خواهيم كرد و اميدواريم كه از عهده ى احتجاج هم بربيايند؛ اگر خداى متعال سؤال كرد.

مسأله ى ديگرى كه در همين زمينه ى پرداختن به اين علوم - علوم پايه، علوم انسانى - مطرح است، مسأله ى ورودى، خروجى دانشگاه هاست كه اين هم يكى از آن وظايف سنگين وزارت علوم است. ما ببينيم كه واقعاً دانشگاه ها چه كسانى را جذب كنند و براى چه رشته هايى جذب كنند، بعد خروجى ما از دانشگاه ها در چه رشته هايى باشد كه ما به آنها بيشتر نياز داريم؛ حالا يا نيازهاى گذرا كه نياز فعلى ماست، يا نيازهاى بنيانى. براى اين مسأله هم بايستى يك ترتيبى داده شود.

يك نكته ى ديگر، مربوط به بنياد نخبگان است. بنياد نخبگان در ابتدا به همت آقاى دكتر عارف راه افتاد؛ يعنى اساسنامه ى آن نوشته شد و كارهايى انجام گرفت و اين جا فرستادند كه ما هم نظراتى داشتيم و برگردانديم. من وقتى به روى زمين نگاه مى كنم كه ببينم از اين نقشه - نقشه مهندسى فرهنگى كشور كه در ابتداى صحبت عرض شد - روى زمين درباره ى نخبگان چه هست، چيزى نمى بينم. شما مى دانيد كه نخبگان - دانشجوهاى نخبه، دانش آموزان نخبه، المپيادى ها و ساير افراد نخبه - هر سال دو، سه مرتبه با بنده ملاقات دارند و من هم به آنها ميدان مى دهم، تا جوان ها حرف بزنند؛ اما آنچه از مجموع حرف هاى آنها به دست مى آيد، اين است كه هنوز در عمل، كارى براى نخبگان انجام نگرفته است. من اصرار دارم كه براى آنها به طور جدى كار انجام بگيرد. يكى از كارها، جذب نخبگان است كه اين كار بايد حتماً در اين بنياد مورد توجه باشد؛ ديگرى، شناسايى و سازماندهى اين افراد است، تا بتوانيم از آنها براى كشور بهره گيرى كنيم. الان جاهاى زيادى هست كه اگر يك جوانِ نخبه در آن جاها حضور داشته باشد، مى تواند كلى كار براى ما انجام بدهد؛ ولى ما نمى دانيم افراد را براى چه جايى بايد به كار بگيريم. اين طرحى كه آقاى دكتر احمدى نژاد از اول در ذهن شان بود - طرح به كارگيرى جوانان در وزارت خانه ها - نمى دانم چقدر پيش رفته، كه البته اين طرح، طرح بسيار خوبى است و بايد با شرايطش انجام بگيرد؛ اما بهترين كسانى كه مى توانند به اين طرح كمك كنند، نخبگان هستند. ما نخبگان كشور را پيدا كنيم، شناسايى كنيم، سازماندهى كنيم و بدانيم كه چه كسى براى كجا لازم است. اين كار، از جمله كارهايى است كه در بنياد نخبگان مى تواند انجام بگيرد. بعد، رفع نيازهاى پژوهشىِ آنهاست - كه در برنامه ى بنياد نخبگان هم هست - و رفع نيازهاى شخصىِ شان. در اين صورت، نخبگان تشويق مى شوند و راه جلوگيرى از مهاجرت يا فرار آنها هم - يا هرچه كه اسمش را مى گذاريد، كه دايم مى گويند رفتند و نيامدند؛ يا رفتند و آمدند، كه يك مقدار هم بزرگ نمايى مى شود - فقط با اين روش امكان پذير است؛ چون آنها لازم است كه در اين جا دل گرم شوند. البته يك بخشى از اين كار هم به دانشگاه ها ارتباط پيدا مى كند كه من اين موضوع را به گمانم در جلسه يى كه آقاى دكتر زاهدى پيش من آمد، گفتم، حالا هم به ايشان عرض مى كنم كه مراقب باشيد كه در دانشگاه ها، جوان هاى نخبه ى ما احساس تبعيض نكنند؛ بخصوص در پذيرش دوره هاى علوم تكميلى، دوره ى دكترى و در دادن بورس. اگر جوان ها احساس كنند كه نخبگىِ آنها در اين جا به دردشان نمى خورد، اثرات ويرانگرى دارد، كه مواردى از اين مسأله را من اطلاع دارم و مى دانم.

يك نكته هم راجع به شوراهاى اقمارى بگويم: گزارشى به من داده شد كه بعضى از اين شوراهاى اقمارى خيلى خوب كار كرده اند كه از جمله، شوراى زنان است؛ و بعضى هم كم كار بوده اند. من مى خواهم عرض كنم كه شوراهاى اقمارى را هرچه مى توانيد فعال كنيد. در شوراهاى اقمارى بايد كسانى باشند كه بيشترين وقت و كارشان را به آن بپردازند؛ و از عملكرد شوراهاى اقمارى گزارش گرفته شود و از گزارش هاى اينها بهره بردارى شود، كه اين گزارش ها به دستور جلسه در شوراى اصلى كمك مى كند. خبر خوبى كه آقاى دكتر كى نژاد دادند، اين است كه همه ى دستورجلسه ها و صورت جلسه هاى شوراى عالى به صورت رايانه يى مرتب شده و قابل استفاده است؛ اين استحضار شورا خيلى مهم است، تا دبيرخانه و شورا هميشه مستحضر باشند كه چه چيزى تصويب شده و چه مطلبى بحث شده است.

اميدواريم كه خداوند به همه تان توفيق بدهد و كمك كند و بر شما اين مسؤوليت بزرگ، مبارك باشد؛ يعنى خداى متعال بركت بدهد به اين ساعات شما، تا بتوانيد عمل كنيد.

 

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته