بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
خيلى استفاده كرديم. خيلى ممنون و متشكر از عزيزانى كه اين محفل را به ذكر نام
مبارك فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها) منور و معطر كردند. شعر و اجرا و ادا و همه
چيز بحمداللَّه امروز در بخش هاى مختلف اين برنامه جمع بود.
يك نكته درباره ى مناسبتى كه به خاطر سالروز ولادت بانوى دو جهان و سرور زنانِ
اولين و آخرين در كشور ما مقرر شده، عرض كنيم؛ يعنى موضوع روز زن. روز زن، يعنى
نگاه درست و مبتنى بر منطق به زنان، كه نيمى از جمعيت بشر را تشكيل مى دهند؛ آن هم
نيمى كه اگر نگاه كاوشگر انسان بخواهد نقش آن را با نقش هاى ديگر مقايسه كند، خواهد
ديد كه نقش اين نيم، حساس ترين، ظريف ترين، ماندگارترين و مؤثرترين نقش ها در حركت
تاريخ انسان و در سير بشريت به سوى كمال است. خدا زن را اين گونه آفريده. اگر بناى
آفرينش انسان و جهان را به دو بخشِ كارهاى ظريف و ريزه كارى و بخشِ كارهاى مستحكم -
و به تعبير سازندگان بناها، سفتكارى - بگذاريم، بخش اول كه ظريف كارى ها و
ريزه كارى ها و رشته رشته پروردن احساسات و عواطف بشر است، در اختيار زن است. گناه
بزرگ تمدن مادى، تضعيف و گاهى به فراموشى سپردن اين نقش است. هرجا سخن از تضعيف
خانواده است، نقش اين بخشِ مهم ناديده گرفته شده. هرجا سخن از بى اعتنايى به هنر
مادرى و هنر تربيت فرزند در آغوش پُر مهر و محبت مادر است، اين نقش ناديده گرفته
شده. دنياى غرب اين جرم بزرگ را دارد كه اين نقش را تضعيف كرده و در مواردى ناديده
گرفته است. بخشى از بزرگىِ اين گناه به اين مربوط است كه اين حركت فاجعه آميز را با
نام «حمايت از زن» انجام مى دهد؛ در حالى كه اين حمايت از زن نيست؛ اين خيانت به زن
و خيانت به انسان است. نقش مادر از دوران حمل و باردارى شروع مى شود و تا آخر زندگى
انسان ادامه دارد. مردى كه به دوران جوانى رسيده يا از دوران جوانى هم عبور كرده،
باز تحت تأثير عطوفت و محبت و شيوه هاى خاص مادرانه ى مادر است. اگر زنان ما از
لحاظ رتبه ى معرفتى و بينش و معلومات، سطح خود را ارتقاء دهند، اين نقش با هيچ نقش
ديگرى، با هيچ مؤثر ديگرى از مؤثرات فرهنگى و اخلاقى تا آخر قابل مقايسه نيست. يك
وقت مادرى از لحاظ معرفت سطح اش پايين است؛ البته اين نمى تواند در دوران بزرگى
اثرگذارى كند؛ اين گناهِ كم بودن معلومات يك انسان است؛ اين نقصِ تأثير مادرى نيست.
مادر است كه فرهنگ و معرفت و تمدن و ويژگى هاى اخلاقىِ يك قوم و جامعه را با جسم
خود، با روح خود، با خُلق خود و با رفتارِ خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل
مى كند.
همه تحت تأثير مادران هستند. آن كه بهشتى مى شود، پايه ى بهشتى شدنش از مادر است؛
كه «الجنة تحت اقدام الأمهات». البته نقش زن به عنوان همسر هم داستان بسيار طولانىِ
ديگرى است. دنيايى كه زن را از داخل خانواده جدا مى كند و با وعده هاى توهم آميز
بيرون مى كشد و او را در مقابل نگاه و حركت هرزه ى جامعه، بى پناه و بى دفاع مى كند
و ميدان را براى تعرض به حقوق او باز مى كند، هم زن را تضعيف مى كند، هم خانواده را
نابود مى كند، هم نسل هاى آينده را به خطر مى اندازد. هر تمدن و هر فرهنگى كه اين
منطق را داشته باشد، دارد فاجعه ايجاد مى كند؛ و اين امروز در دنيا اتفاق افتاده
است و روزبه روز هم دارد بيشتر مى شود. و به شما عرض كنم؛ اين از آن سيل هاى
خطرناكى است كه آثار تخريبى آن در بلندمدت ظاهر مى شود و بناى تمدن غرب را در هم
خواهد كوبيد و فرو خواهد ريخت. در كوتاه مدت چيزى فهميده نمى شود؛ اينها چيزهايى
است كه صد ساله و دويست ساله خودش را نشان مى دهد؛ و نشانه هاى اين بحران هاى
اخلاقى در غرب الان دارد بروز مى كند.
اسلام به معناى واقعى زن را تكريم كرده است. اگر روى نقش مادر و حرمت مادر در درون
خانواده تكيه مى كند، يا روى نقش زن و تأثير زن و حقوق زن و وظايف و محدوديت هاى زن
در داخل خانواده تكيه مى كند، به هيچ وجه به معناى اين نيست كه زن را از شركت در
مسائل اجتماعى و دخالت در مبارزات و فعاليت هاى عمومى مردم منع كند. عده يى بد و يا
كج فهميدند؛ يك عده ى مغرض هم از اين كج فهمى استفاده كردند؛ كأنّه يا بايد زن،
مادر خوب و همسر خوبى باشد يا بايد در تلاش ها و فعاليت هاى اجتماعى شركت كند؛ قضيه
اين طورى نيست؛ هم بايد مادرِ خوب و همسر خوبى باشد، هم در فعاليت اجتماعى شركت
كند. فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها) مظهر چنين جمعى است؛ جمع بين شؤون مختلف.
زينب كبرى نمونه ى ديگر است. زن هاى معروف صدر اسلام و زن هاى برجسته، نمونه هاى
ديگرند؛ اينها در جامعه بودند و حضور داشتند. نفهميدنِ مفهوم تكريم زن در اسلام،
همراه شده است با بدآموزى هاى القاء شده ى به عنوان تكريم زن در تمدن غرب؛ اينها با
هم آميخته شده و يك جريان غلط ذهنى و فكرى به وجود آورده. زن در داخل خانواده، عزيز
و مكرّم و محور مديريت درونى خانواده است؛ شمع جمع افراد خانواده است؛ مايه ى انس و
سكينه و آرامش است. كانون خانواده - كه حوضچه ى آرامش زندگىِ پُرچالش و پُرتلاش هر
انسانى است - به وجود زن آرام مى گيرد و سكينه و اطمينان پيدا مى كند. آن وقت نقش
او به عنوان همسر، به عنوان مادر، به عنوان دختر خانواده، هر كدام يك فصل طولانى در
تكريم دارد. بنابراين حقيقتاً بايد در زمينه ى ارزش و كرامت زن در نظر اسلام،
بازنويسى و بازگويى و بازبينى كرد.
مطلب ديگر اين است كه ما اين بزرگوار را با زبان هاى ناقصِ خودمان توصيف مى كنيم.
امروز هم شعراى عزيز ما همين مضمون را بارها تكرار كردند، كه ما با اين بيان ناقص و
با اين ديد قاصر، فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها) را توصيف مى كنيم. اين ديد،
ناظر به آن مقامات معنوى نيست. چون به آنها دسترسى نداريم، آنها را نمى فهميم و درك
نمى كنيم. گاهى تعبيراتى گفته مى شود كه خيلى هم دقيق نيست. مثلاً «عرش خدا زير پاى
تو» يعنى چه؟ عرش خدا چيست؟ اينها خيلى روشن نيست؛ همين طور يك تعبيرى است. چون
مى خواهند تكريم و تعظيم كنند، اما واقعيت مطلب در ذهن كوچك ما نمى گنجد، از چنين
تعبيراتى استفاده مى شود؛ گاهى خوب است، گاهى هم خوب نيست؛ گاهى درست است، گاهى هم
درست نيست.
بخشى از قضيه براى ما قابل فهم است. من مى خواهم روى نكته ى كوتاهى از اين بخش تكيه
كنم. مى خواهم عرض كنم كه ارزش فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها) به عبوديت و بندگى
خداست. اگر بندگى خدا در فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها) نبود، او صديقه ى كبرى
نبود. صدّيق يعنى چه؟ صدّيق كسى است كه آنچه را مى انديشد و مى گويد، صادقانه در
عمل آن را نشان دهد. هرچه اين صدق بيشتر باشد، ارزش انسان بيشتر است؛ مى شود صدّيق؛
«اولئك مع الذين انعم اللَّه عليهم من النبيين و الصديقين». «صدّيقين» پشت سر
«نبيين»اند. اين بزرگوار صديقه كبرى است؛ يعنى برترين زن صديق. اين صديق بودن به
بندگى خداست. اگر بندگى خدا نمى كرد، صدّيقه ى كبرى نمى شد. اساس، بندگى خداست. نه
فقط فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها)، بلكه پدر فاطمه هم - كه مبدأ و سرچشمه ى
فضائل همه ى معصومين اوست و اميرالمؤمنين و فاطمه ى زهرا (سلام اللَّه عليها)
قطره هايى هستند از درياى وجود پيغمبر - ارزشش پيش خدا به خاطر عبوديت است؛ «اشهد
ان محمداً عبده و رسوله»؛ اول، عبوديت اوست؛ بعد رسالت او. اصلاً رسالت - اين منصب
والا - به او داده شد، به خاطر عبوديت؛ چون خدا صنيعِ دست و مخلوقِ خود را
مى شناسد. مگر در زيارت حضرت زهرا عرض نمى كنيم: «امتحنك اللَّه الذى خلقك قبل ان
يخلقك»؟ در علم خداى متعال معلوم است كه عمل من و شما چيست. ما در مقابل گناه و هوس
و پول و نام نيك قرار مى گيريم؛ آيا به خاطر به دست آوردن اينها حاضريم از شرف و
ايمان و تكليفِ خود و امر و نهى الهى درباره ى خود صرف نظر كنيم يا نه؟ اين اختيار
ماست. چه راهى را انتخاب خواهيم كرد؟ وقتى گفتن سخنى براى انسان ضرر مادى دارد،
وقتى حركتى هوس هاى گناه آلود انسان را برآورده مى كند، ما سر دو راهى قرار
مى گيريم. كدام راه را انتخاب خواهيم كرد؟ راه هوس و گناه و پول را، يا راه
پاكدامنى و تقوا و بندگى خدا را؛ يكى از اين دو را انتخاب خواهيم كرد. انتخاب و
اختيارِ ماست، اما خداى متعال مى داند كه ما چه راهى را اختيار خواهيم كرد؛ اين در
علم الهى هست. اگر شما انسانى هستيد كه اين قدرت در شما وجود دارد كه در مقابل كوهى
از ارزش هاى مادى و برآورنده ى هوس ها محكم بايستيد و تكان نخوريد، خداوند براى شما
شايستگى هايى در نظر مى گيرد. «و مريم ابنة عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من
روحنا»؛ خداى متعال بيهوده به مريم اين قدر لطف نمى كند. اين، كلام قرآن است. او با
همه ى وجود پاكدامنى خود را حفظ كرد، لذا شايسته ى اين شد كه مادر عيسى شود. حضرت
يوسف در عين جمال و جوانى و برخوردارى از عزت مادى در خانه ى عزيز مصر، روى هوس خود
پا گذاشت؛ لذا شايسته ى مقام والايى شد كه خدا به او داد؛ يعنى پيغمبرى. خدا اين را
مى داند كه اين بنده چنين جوهرى دارد و اين چنين اراده ى خود را صرف راه او خواهد
كرد؛ لذا براى او مسؤوليت هاى بزرگ و سنگين ديگرى - كه هر كدام باز به نوبه ى خود
اجرهاى بزرگى دارد - در نظر مى گيرد. «امتحنك اللَّه الذى خلقك قبل ان يخلقك فوجدك
لما امتحنك صابرة»؛ خداى متعال مى داند كه فاطمه ى زهرا در دوران زندگى چگونه
انتخاب و اختيار خواهد كرد و چگونه قدم خواهد برداشت. عبوديت خدا معيار است. اين شد
براى ما خط روشن.
برادران و خواهران عزيز! من و شما بايد دنبال عبوديت خدا باشيم. تمجيد از فاطمه ى
زهرا نتيجه اش بايد اين باشد. شما برادران عزيز مداح كسانى هستيد كه از زبان و
حنجره ى شما امواج نورانى و معطر مديحه ى دختر پيغمبر و ائمه ى هدى (عليهم السلام)
ساطع مى شود و در دل مخاطبانتان مى نشيند؛ اين خيلى ارزش است. الان بيست وچند سال
است كه ما اين جلسه را با همين دوستان آقاى سازگار و بقيه ى دوستان داريم؛ به نظرم
از سال 62 و 63 اين جلسه هر سال در چنين روزى برقرار است. من بارها اين مطلب را به
شما عرض كرده ام كه رتبت مداحى و منبر مداحى يكى از باشرافت ترين رتبه ها و
منبرهاست. در اين زمينه ما خيلى صحبت كرده ايم، كه ديگر نمى خواهيم تكرار كنيم.
امروز هم بحمداللَّه اقبال مردم و جوان ها به نواى مداحان، اقبال خوبى است.
مى بينيد مردم، استقبال مى كنند، علاقه نشان مى دهند، اجتماع مى كنند، صحبت
مى كنند، پول مى دهند؛ اين يك موقعيت است. موقعيت وقتى حساس شد، وظيفه حساس و خطير
مى شود. اول جلسه، قارى عزيزمان آياتى را تلاوت كردند كه خيلى مهم است و من چند آيه
قبل از آن را عرض مى كنم. «يا نساء النبى من يأت منكنّ بفاحشة مبيّنة يضاعف لها
العذاب ضعفين» - خطاب به زنان پيغمبر است - هر كه از شما گناه كند، عذابش دو برابر
است.چرا؟ زن پيغمبر چون زن پيغمبر است، اگر گناه كرد، عذابش دو برابر است. «و كان
ذلك على اللَّه يسيرا». «و من يقنُت منكنّ للَّه و رسوله و تعمل صالحا نؤتها اجرها
مرّتين»؛ آن طرف قضيه هم همين طور است: اگر عبادت كرديد، اگر كار خوب كرديد، اگر
عمل صالح انجام داديد، دو برابر مردمِ ديگر به شما اجر مى دهيم. يعنى نماز زن
پيغمبر به طور معمولى دو برابر نماز ديگران اجر دارد؛ عبادتش دو برابر عبادت ديگران
اجر دارد. اگر هم خداى نكرده غيبت كسى را بكند، غيبتش دو برابر غيبت ديگران گناه
دارد. بعد، آيه يى كه اين قارى خواندند، از اين جا شروع مى شود: «يا نساء النّبى
لستنّ كأحد من النّساء اِن اتّقيتن»؛ شما اگر تقوا پيشه كنيد، مثل ديگر زنها
نيستيد؛ از بقيه ى زنهاى ديگر امتياز داريد. آن وقت بعد دنباله اش مى فرمايد: «فلا
تخضعن بالقول فيطمع الّذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروفا». اين، خطاب به زنهاى
پيغمبر است. اما زنهاى پيغمبر خصوصيتى ندارند؛ خصوصيت زنهاى پيغمبر، انتصاب به
پيغمبر است. من و شما هر كدام انتصاب بيشتر و موقعيت خطير و ممتازى در جامعه داشته
باشيم، همين خصوصيت در ما هم هست. البته نمى گويم دو برابر - اين را ادعا نمى كنم -
اما با ديگر مردم فرق داريم، و من از شما بيشتر. اگر ما خطايى انجام دهيم، خطاى ما
مثل خطاى مردمِ عادى نيست؛ سنگين تر و سخت تر است. اگر ما خداى نكرده كسى را به
وادى ضلالت و گمراهى انداختيم، با عمل مشابهِ ديگرى تفاوت دارد. مداح ها بدانند چه
مى خوانند و چه مى گويند. صداى خوش، آهنگ قشنگ، موقعيت ممتاز، تريبون خوب، اقبال
فراوان؛ امروز هم كه جوانها بحمداللَّه جامعه و كشور ما را با صفاى دلِ خودشان مصفا
كرده اند - اين همه جوان در اين كشور وجود دارد - همه متوجه شماست. شما چه
مى خواهيد به مردم بدهيد؟ اين كه من هميشه روى آنچه مى خوانيد و آن چنان كه
مى خوانيد - در جلسه ى مداح ها و با افراد گوناگون - تأكيد مى كنم، به خاطر اين
حساسيت است.
چيز ديگرى كه بنده در بعضى از خوانندگان جلسات مداحى اطلاع پيدا كردم، استفاده ى از
مدح ها و تمجيدهاى بى معناست، كه گاهى هم مضر است. فرض كنيد راجع به حضرت اباالفضل
(سلام اللَّه عليه) صحبت مى شود؛ بنا كنند از چشم و ابروى آن بزرگوار تعريف كردن؛
مثلاً قربون چشمت بشم! مگر چشم قشنگ در دنيا كم است؟ مگر ارزش اباالفضل به چشمهاى
قشنگش بوده؟! اصلاً شما مگر اباالفضل را ديده ايد و مى دانيد چشمش چگونه بوده؟!
اينها سطح معارف دينى ما را پايين مى آورد. معارف شيعه در اوج اعتلاست. معارف شيعى
ما معارفى است كه يك فيلسوفِ در غرب پرورش يافته ى با مفاهيم غربى و بزرگ شده ى
آشناى با معارف فلسفىِ غرب مثل هانرى كُربن را مى آورد دو زانو جلوى علامه ى
طباطبايى مى نشاند؛ او را خاضع مى كند و مى شود مروج شيعه و معارف آن در اروپا.
مى شود معارف شيعه را در همه ى سطوح عرضه كرد؛ از سطوح ذهن متوسط و عامى بگيريد تا
سطوح بالاترين فيلسوف ها. ما با اين معارف نبايد شوخى كنيم. ارزش اباالفضل العباس
به جهاد و فداكارى و اخلاص و معرفت او به امام زمانش است؛ به صبر و استقامت اوست؛
به آب نخوردن اوست در عين تشنگى و بر لب آب، بدون اين كه شرعاً و عرفاً هيچ مانعى
وجود داشته باشد. ارزش شهداى كربلا به اين است كه از حريم حق در سخت ترين شرايطى كه
ممكن است انسان تصورش را بكند، دفاع كردند. انسان حاضر است در يك جنگ بزرگ و مغلوبه
برود و احياناً در حرارت جنگ كُشته هم بشود - كه البته مقام خيلى والايى است، همه
هم حاضر نيستند، شهدا و مجاهدان فى سبيل اللَّه معدودند؛ در زمان ما هم بحمداللَّه
شهداى برجسته يى داشته ايم - اما شهيد شدنِ اين طورى در آن ميدان جنگ، با شهيد شدن
در صحنه ى كربلا، با آن غربت، با آن فشار، با آن تشنگى، با آن تهديد به اذيت و آزار
كسان انسان، خيلى تفاوت دارد. انسان خيلى اوقات مى گويد من حاضرم در اين ميدان جانم
را بدهم؛ اما چه كار كنم، بچه ام دارد از گرسنگى يا از بى دارويى مى ميرد؛ اين
مى شود يك بهانه براى انسان. انسان گاهى ملاحظه ى ناموس خودش را بيشتر از جانش
مى كند؛ ملاحظه ى بچه ى شيرخوارش را بيشتر از جانش مى كند. انسان در اين ميدان
برود، بچه ى شيرخوارش هم باشد، زنش هم باشد، مادرش هم باشد، ناموس اش هم باشد،
همه ى اينها هم در معرض خطر قرار بگيرند و پايش نلرزد؛ ارزش اباالفضل، ارزش
حبيب بن مظاهر، ارزش جُون در اينهاست، نه در قد رشيدش يا بازوى پيچيده اش. قد رشيد
كه خيلى در دنيا هست؛ ورزشكارهاى زيبايى اندام كه خيلى هستند؛ اينها كه در معيار
معنوى ارزش نيست. گاهى روى اين تعبيرها تكيه هم مى شود! حالا يك وقت شاعرى در يك
قصيده ى سى، چهل بيتى اشاره يى هم به جمال حضرت اباالفضل مى كند؛ آن يك حرفى است؛
ما نبايد خيلى خشكى به خرج دهيم و سختگيرى كنيم؛ اما اين كه ما همه اش بياييم روى
ابروى كمانى و بينى قلمى و چشم خمار اين بزرگواران تكيه كنيم، اين كه مدح نشد؛ در
مواردى ضرر هم دارد؛ در فضاهايى اين كار خوب نيست.
نبايد بگذاريد منبرِ ده دقيقه يى يا بيست دقيقه يى شما از معارف خالى بماند. امسال
ديدم بعضى از برادران مداح در ماه محرم و در دهه ى فاطميه بحمداللَّه اين نكته را
رعايت كرده بودند. در منبر مداحى حتماً در اول، فصلى اختصاص بدهيد به نصيحت يا بيان
معارف به زبان زيباى شعر. اصلاً رسم مداحى از قديم اين طورى بوده است؛ الان يك
مقدار آن رسم ها كم شده. مداح در اول منبر يك قصيده، يك ده بيت شعر - كمتر، بيشتر -
فقط در نصيحت و اخلاق، با الفاظ زيبا خطاب به مردم بيان مى كرد؛ مردم هم مى فهميدند
و اثر هم مى گذارد. من يك وقت گفتم كه گاهى شعر يك مداح از يك منبر يك ساعتىِ ما
اثرش بيشتر است. البته هميشگى نيست؛ گاهى است.اگر خوب انتخاب و اجرا شود، اين طورى
خواهد بود.
يك وقت يكى از برادران مداح مى گفت ما اگر از شعرهاى خوب و شعراى بزرگ شعرى انتخاب
كنيم، مردم نمى فهمند؛ بنابراين مجبوريم از اين شعرها استفاده كنيم. اين طورى نيست؛
من اين را قبول ندارم. وقتى با زبان شعر با مردم حرف بزنيد، هرچه شعر پيچيده هم
باشد، وقتى مداح با هنر مداحى خود توانست اين را كلمه كلمه به مردم القاء و مخاطبه
كند، در دل مردم اثر مى گذارد. ما غزليات زيادى داريم. شما به ديوان صائب نگاه
كنيد. من يك وقت چند بيت از اين اشعار را تصادفى انتخاب كردم و به بعضى از برادرهاى
مداح گفتم روى اينها كار كنيد. ديوان صائب غزلهاى بسيار خوب و مفيدى دارد كه در
دلها اثر مى گذارد. ديگران هم از اين گونه اشعار دارند. بعضى از شعرا - كه امروز هم
بحمداللَّه در شعرها آمده بود - درباره ى عبادت و خضوع و جهاد و تضرع و انفاق و
جهاد ائمه (عليهم السّلام) بيانات خيلى خوب و زيبايى داشتند. شعر را از لحاظ هنرى،
سطح خوب انتخاب كنيد؛ چون اثرگذار است. شعر خوب و شعر هنرى، همان خاصيت عمومى هنر
را دارد. خاصيت عمومى هنر اين است كه بدون اين كه خود گوينده حتّى در خيلى از موارد
توجه داشته باشد و غالباً بدون اين كه مستمع توجه داشته باشد، اثر مى گذارد. تأثير
شعر، نقاشى، بقيه ى انواع هنر، صداى خوش و آهنگ هاى خوب - كه اينها همه هنر است -
روى ذهن مخاطب، من حيث لايشعر به وجود مى آيد؛ يعنى بدون اين كه مخاطب متوجه باشد،
آن اثر را در او مى بخشد؛ اين بهترين نوع اثرگذارى است. شما ببينيد خداى متعال براى
بيان عالى ترين معارف، فصيح ترين بيان را انتخاب كرد؛ يعنى قرآن. مى شد خداى متعال
مثل حرفهاى معمولى، قرآن و معارف اسلامى را با بيان معمولى بگويد؛ اما نه، خدا اين
را در قالب فصيح ترين و زيباترين بيان هنرى ريخته، كه خود قرآن هم مى گويد
نمى توانيد مثل لفظ و ساخت هنرىِ آن را بياوريد؛ معنايش كه معلوم است.
به خطبه هاى نهج البلاغه نگاه كنيد؛ آيت زيبايى است. اميرالمؤمنين مى شد معمولى حرف
بزند؛ اما نه، از بيان هنرى استفاده مى كند؛ «و بعد فنحن امراء الكلام». خود اين
بزرگوارها گفته اند كه ما اميران سخن ايم. واقعاً هم امير سخن بوده اند. امير سخن،
يعنى بيان را به بهترين و شيواترين وجه انتخاب كنيد؛ شعر خوب، شاعر خوب - كه
الحمدللَّه كم هم نداريم - مفاهيم خوب.
نكته ى آخر هم آهنگ است. من شنيده ام در مواردى از آهنگ هاى نامناسب استفاده
مى شود. مثلاً فلان خواننده ى طاغوتى يا غيرطاغوتى شعر عشقىِ چرندى را با آهنگى
خوانده؛ حالا ما بياييم در مجلس امام حسين و براى عشاق امام حسين، آيات والاى معرفت
را در اين آهنگ بريزيم و بنا كنيم آن را خواندن؛ اين خيلى بد است. خودتان آهنگ
بسازيد. اين همه ذوق و اين همه هنر وجود دارد. يقيناً در جمع علاقه مندان به اين
جريان كسانى هستند كه مى توانند آهنگ هاى خوبِ مخصوص مداحى بسازند؛ آهنگ عزا، آهنگ
شادى.
اين را هم عرض بكنم كه آهنگ شادى از آهنگ عزا جداست. الان معمول شده كه براى روزهاى
عيد جلساتى تشكيل مى دهند. بنده مخالف اين كار نيستم؛ بد هم نيست كه دست مى زنند.
البته اگر از راديو بشنويم - كه بنده خودم گاهى از راديو شنيده ام - و شعر را درست
گوش نكنيم، خيال مى كنيم دارند سينه مى زنند! هم لحن، سينه زنى است؛ هم آن دستى كه
مى زنند، مثل زدن روى سينه است. اين چه شادى يى شد؟! اگر براى روزهاى شادى،
آهنگ هاى مناسب - نه آهنگ هاى مبتذل، نه آهنگ هاى طاغوتى، نه آهنگ هاى حرام - و
شيوه هاى خوب انتخاب كنند، مؤثرتر و بهتر است. اين طور نباشد كه چون به روضه خوانى
عادت كرده ايم، روز شادى هم كه مى خواهيم حرف بزنيم، لحنمان بشود لحن روضه خوانى.
قديم ها مى گفتند فلانى هرچه مى خواند، مثنوى درمى آيد؛ هر آهنگى را كه شروع كند،
مثنوى مى شود! اين طورى نباشد.
به هرحال ميدان شما، ميدان وسيعى است؛ ميدان كار و اثرگذارى است. امروز مداحان جوان
بحمداللَّه خيلى هستند؛ اقبال جوانها هم خيلى زياد است. اين مزرع، بسيار مستعد و
قابل بذرافشانى است. اگر خوب بذرافشانى شود، تأثيرات و محصولش فوق العاده باارزش
خواهد بود. از اين فرصت استفاده كنيد، استفاده كنيم، نظام اسلامى استفاده كند - شعر
خوب، آهنگ خوب، مضمون خوب، اجراى خوب، صداى خوب - اين يك چيز استثنايى و فوق العاده
خواهد بود.
خداوند ان شاءاللَّه به همه ى شما توفيق دهد. از برادرانى كه تشريف آوردند، خيلى
متشكريم؛ بخصوص آقايانى كه از راه هاى دور تشريف آوردند؛ آقاى مؤيد، آقاى كلامى،
آقاى اكبرزاده و بقيه ى دوستان.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته