بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى
محمّد و على اله الأطهرين الأطيبين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما
بقيّةاللَّه فى الأرضين.
امروز، روز تجديد خاطره ى دردناك رحلت امام بزرگوار ماست. براى ملت ايران خاطره ى
تلخ اين روز، فراموش نشدنى است. آمدن ما به اين مكان، براى تجديد عهد است.
مى خواهيم در كنار جسم آرميده ى امام بزرگوارمان، خطاب به روح مطهر و ملكوتى او
بگوييم: «انّا على العهد الّذى فارغناك عليه»؛ يعنى ما بر سر عهد، پايداريم. عهدى
كه با امام بزرگوارمان داريم، پيمان ادامه ى راه او و سعى و تلاش براى رسيدن به
هدفهاى اوست. ما امام را فقط براى افتخار كردنِ به نام او و كار او نمى خواهيم؛
امام را فقط مايه ى زينت جمهورى اسلامى نمى دانيم. بالاتر و مهمتر از اينها اين است
كه امام ما را به راهى هدايت كرد، هدفهايى را براى ما تعريف كرد، شاخص هايى را در
ميانه ى راه به ما معرفى كرد تا راه را گم نكنيم. فقط در صورت پيمودن اين راه است
كه ما مى توانيم به حيات طيبه برسيم و طعم آن را بچشيم؛ يعنى مى توانيم كابوس فقر و
عقب افتادگى را از جامعه و ملتِ خودمان دور كنيم؛ مى توانيم آرزوى ديرين بشر يعنى
عدالت را تحقق ببخشيم؛ مى توانيم به تحقير شدن ملتهاى مسلمان خاتمه دهيم؛ مى توانيم
طمع قدرتهاى استكبارى را قدرتمندانه - نه با تملق و اظهار ذلت - از خودمان قطع
كنيم؛ مى توانيم اخلاق و تقوا و ايمان را، هم در رفتار فردى خود، و هم در
برنامه هاى كلان كشور حاكم كنيم؛ مى توانيم آزادى را كه نعمت بزرگ خداست، با همه ى
بركاتى كه در آن هست، به دست بياوريم؛ اينها هدفهاى امام است. حركت امام و انقلاب
امام و نظامى كه او معمار آن بود، براى تحقق اين هدفها به وجود آمده است. پس راه
امام، راه ايمان و راه عدالت و راه پيشرفت مادى و راه عزت است. ما پيمان بسته ايم
كه اين راه را ادامه دهيم و به توفيق الهى ادامه خواهيم داد. امام اين راه را
به روى ما باز كرد و اين هدفها را براى ما تعريف كرد. او با اراده ى قاطع و با دست
تواناى خود، به كمك اين ملت، اساسى ترين مرحله ى اين راه طولانى را طى كرد و دنياى
اسلام را متحول نمود. مردان خدا اين طورند؛ على رغم بى اعتنايىِ به زخارف دنيا
مى توانند دنيايى را متحول كنند. عامل اصلى قدرت آنها، بى اعتنايى به زخارف دنياست.
مردان خدا نظرشان به همه چيز و همه كس، تابع نظرشان به خداست. مردان خدا به تاريخ
روح مى بخشند، و روح بخشيده اند. تاريخ حقيقى و معنوى بشر را مردان خدا نوشته اند.
شما نگاه كنيد؛ امروز با اين كه هزاران سال از دوران ابراهيم و موسى و عيسى
مى گذرد، مفاهيمى كه هديه ى آنها به بشريت است، امروز برترين مفاهيم رايج بشرى است.
امروز اگر سخن از آزادى و كرامت بشر مى رود، اگر حقوق انسان در جوامع مطرح مى شود،
اگر عدالت و رفع تبعيض همچنان در دنيا يك شعار جذاب است، اگر مبارزه ى با فساد و
مفسدان و مبارزه ى با ظلم و توجه به ايثار و فداكارى در راه حق در چشم بشريت جذاب و
شيرين است، به خاطر اين است كه اين مفاهيم را پيغمبران - اين مردان خدا - به تاريخ
عرضه كردند و آنها را در اختيار بشريت قرار دادند. بنابراين مردان خدا تاريخ را
متحول مى كنند. آنها با اميد به خدا و با خشيت از پروردگار، ناممكن ها را ممكن
مى كنند. با خوف و رجاء مادى و حيوانى نمى شود انسان و انسانيت را متحول كرد. بيم و
اميد مردان خدا از قبيل بيم و اميد اهل دنيا نيست؛ دلبستگى آنها به خداست؛ توكلشان
به خداست؛ خشيت آنها از نافرمانى خداست؛ آنها همه ى قوانين طبيعت را - كه دست
قدرتمند الهى سررشته دار آنهاست - در خدمت هدفهاى خود مى بينند و با توكل به خدا
حركت مى كنند؛ لذا دنيايى را متحول مى كنند. امام بزرگوار ما از زمره ى چنين مردانى
بود.
مردان خدا بر دلها حكومت مى كنند؛ و بر اثر همين اتصال به خداست كه سلطان دلها
مى شوند. ولايت مردان خدا، ولايت معنوى و باطنى است؛ ولايت ظاهرى آنها هم - اگر به
ولايت ظاهرى دست پيدا كنند - ناشى از معنويت و ولايت باطنى آنهاست. خدا قدرت خلاقيت
خود را به مردان خدا و پيغمبران خود و اوصياء پيغمبران مى بخشد و آنها را بر دلها
حاكم مى كند. ولايت و حكومتى كه رشحهای از ولايت معنوى در آن نباشد، اگر جذابيتى
هم داشته باشد، جز لعابى از دروغ و فريب و تزوير نيست. لذا نوع حكومت مردان خدا و
حاكمان الهى با ديگران متفاوت است. امام اين الگو را به ما نشان داد و ما آن را از
نزديك ديديم. ما وقتى به خود نگاه مى كنيم، فاصله ى ميان خود و پيغمبران و اولياء
خدا و مردان بزرگ الهى و معنوى را ناپيمودنى و ژرف مى بينيم. اما امام بزرگوار در
زمان ما، در خلأ پيغمبران الهى و وحى الهى، با حضور خود، با فكر خود و با رفتار خود
توانست نمونه ى زندهای را به ما نشان دهد تا ببينيم ولايت معنوى چيست. امروز هم
راه امام و فكر امام و هدف امام براى ملت ايران و امت اسلامى وسيله ى نجات است.
من امروز سه مطلب كوتاه را كه برگرفته ى از منطق انقلابى و اسلامى امام است در
اين جا مطرح مى كنم: اول، درباره ى مكتب سياسى امام است، كه مايه ى اصلى نظام
جمهورى اسلامى است دوم، درباره ى اوضاع كنونى جهان و چالش هاى بين المللىِ در
ارتباط با اسلام و مسلمين است؛ و مطلب آخر، درباره ى مسئله ى جارى كشور يعنى
انتخابات است.
مطلب اول: جوهر اصلى در مكتب امام بزرگوار ما، رابطه ى دين و دنياست؛ يعنى همان
چيزى كه از آن به مسئله ى دين و سياست و دين و زندگى هم تعبير مى كنند. امام در
بيان ارتباط دين و دنيا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس كار
خود قرار داده بود. اسلام، دنيا را وسيلهای در دست انسان براى رسيدن به كمال
مى داند. از نظر اسلام، دنيا مزرعه ى آخرت است. دنيا چيست؟ در اين نگاه و با اين
تعبير، دنيا عبارت است از انسان و جهان. زندگى انسان ها، تلاش انسان ها، خرد و
دانايى انسان ها، حقوق انسان ها، وظايف و تكاليف انسان ها، صحنه ى سياست انسان ها،
اقتصاد جوامع انسانى، صحنه ى تربيت، صحنه ى عدالت؛ اينها همه ميدان هاى زندگى است.
به اين معنا، دنيا ميدان اساسىِ وظيفه و مسئوليت و رسالت دين است. دين آمده است تا
در اين صحنه ى عظيم و در اين عرصه ى متنوع، به مجموعه ى تلاش انسان شكل و جهت بدهد
و آن را هدايت كند. دين و دنيا در اين تعبير و به اين معناى از دنيا، از يكديگر
تفكيك ناپذيرند. دين نمى تواند غير از دنيا عرصه ى ديگرى براى اداى رسالت خود پيدا
كند. دنيا هم بدون مهندسىِ دين و بدون دست خلاق و سازنده ى دين، دنيايى خواهد بود
تهى از معنويت، تهى از حقيقت، تهى از محبت و تهى از روح. دنيا - يعنى محيط زندگى
انسان - بدون دين، تبديل مى شود به قانون جنگل و محيط جنگلى و زندگى جنگلى. انسان
در اين صحنه ى عظيم بايد بتواند احساس امنيت و آرامش كند و ميدان را به سوى تعالى و
تكامل معنوى باز نمايد. در صحنه ى زندگى بايد قدرت و زور مادى ملاك حقانيت به حساب
نيايد. در چنين صحنهای، آنچه مى تواند حاكميت صحيح را بر عهده بگيرد، جز دين چيز
ديگرى نيست. تفكيك دين از دنيا به اين معنى، يعنى خالى كردن زندگى و سياست و اقتصاد
از معنويت؛ يعنى نابود كردن عدالت و معنويت. دنيا به معناى فرصت هاى زندگى انسان،
به معناى نعمت هاى پراكنده ى در عرصه ى جهان، به معناى زيبايى ها و شيرينى ها،
تلخى ها و مصيبت ها، وسيله ى رشد و تكامل انسان است. اينها هم از نظر دين ابزارهايى
هستند براى اين كه انسان بتواند راه خود را به سوى تعالى و تكامل و بروز
استعدادهايى كه خدا در وجود او گذاشته است، ادامه دهد. دنياى به اين معنا، از دين
قابل تفكيك نيست. سياست و اقتصاد و حكومت و حقوق و اخلاق و روابط فردى و اجتماعى به
اين معنا، از دين قابل تفكيك نيست. لذا دين و دنيا در منطق امام بزرگوار ما مكمل و
آميخته و درهم تنيده ى با يكديگر است و قابل تفكيك نيست. اين، درست همان نقطهای
است كه از آغاز حركت امام تا امروز، بيشترين مقاومت و خصومت و عناد را از سوى
دنياداران و مستكبران برانگيخته است؛ كسانى كه زندگى و حكومت و تلاش و ثروت آنها
مبتنى بر حذف دين و اخلاق و معنويت از جامعه است.
اما دنيا مفهوم ديگرى هم دارد. در متون اسلامى، دنيا به معناى نفسانيت و خودخواهى و
اسير هوى و هوس خود بودن و ديگران را هم اسير هوى و هوس خود كردن، آمده است.
سرتاسر قرآن و احاديث و كلمات بزرگان دين در طعن و طرد چنين دنيايى است. در لسان
روايات ما، دنياى مطرودى كه با دين قابل جمع نيست، به معناى هوى و هوس و نفسانيت و
انانيت و خودخواهى و خودپرستى است؛ اين دنيا شاخصه ى فرعون و نمرود و قارون و
شاخصه ى شاه و بوش و صدام است؛ اين دنيا شاخصه ى مستكبران ظالم و ستمگرِ روزگار در
طول تاريخ تا امروز است. البته اينها مجسمه هاى بزرگترِ رذائل اخلاقى و اين دنياى
مذموم اند. يك انسان معمولى هم مى تواند در دل و درون خود يك فرعون داشته باشد و به
قدر توان و امكانات خود، فرعونى و قارونى و قيصرى و امپراتورانه عمل كند. اگر
امكاناتش بيشتر شد، او هم مثل فرعون و قارون و بقيه ى گردنكشان و طواغيت تاريخ
خواهد بود. اين دين با دنيا قابل جمع نيست؛ اين همان دنيايى است كه در لسان روايات،
هووى دين ناميده شده است؛ نمى توانند با هم جمع شوند. اگر كسى بخواهد دنياى به اين
معنا را با دين جمع كند، ممكن نيست. دين را با چنين دنيايى نمى شود آباد كرد. دين
را در خدمت چنين دنيايى قرار دادن، خيانت به دين است. امام، ما را از اسارت دنيا هم
برحذر مى داشت. امام بزرگوار ما كه دين را عين سياست، عين اقتصاد و عين دنيا
مى ديد، دائماً مردم و مسئولان را از دنياى به اين معنا برحذر مى داشت.
ما بايد بين اين دو معناى از دنيا فاصله قائل شويم. خود او هم دنياى به معناى دوم
را بكلى كنار گذاشته بود؛ اهل هواى نفس و انانيت و خودخواهى و نفسانيت نبود. اما
دنياى به معناى اول - يعنى عرصه ى وسيع زندگى - چيزى بود كه مثل متون اسلامى و آن
چنان كه اسلام به ما آموخته است، امام آن را با دين همسان و منطبق مى دانست.
اميرالمؤمنين مى فرمايد: «الدنيا متجر اولياءاللَّه»؛ دنيا جايگاه بازرگانى و سوداى
اولياء خداست، يا ابزار بازرگانى و سوداى آنهاست؛ مى توانند از دنيا براى رسيدن به
تعالى معنوى استفاده كنند.
راهى كه ملت ايران در پيش دارد، راه آباد كردن دنياست. علم را، دانايى را، اقتصاد
را، سياست را، زندگى فردى را، روابط اجتماعى را، برنامه هاى كلان جامعه را - كه
اجزاء گوناگون دنياست - بايد آباد كرد، پيش برد، رونق داد و آنها را به شكوفايى
رساند؛ و همه ى اينها در سايه ى دين تحقق پيدا خواهد كرد. امام اين را به ما آموخت؛
و همين عاملِ دشمنىِ آشتى ناپذير و خصومت كورِ ابرقدرت ها با نظام جمهورى اسلامى
بود، و امروز هم هست. امروز هم يكى از آماج هاى تهاجم دشمنان ما در سطح تبليغات
جهانى، همين يگانگى دين و دنياست؛ مى گويند چرا دين را پيشوا و مهندس دنيا
مى دانيد. آنها احساس خطر مى كنند؛ چون دنيايى كه آنها مى خواهند، دنياى ظلم و
تجاوز و دنياى تهى از معنويت و اخلاق است. اين، نظمى است كه استكبار جهانى براى
بشريتِ امروز و ديروز، هميشه در نظر داشته است. نظام جمهورى اسلامى اين نظم باطل و
اين دور غلط را شكسته است؛ نمونهای را نشان مى دهد كه دين مى تواند در دنياى مردم
به طور عملى مؤثر باشد.
مطلب دوم درباره ى حوادث بين المللى و منطقهای در ارتباط با اسلام و مسلمين است.
از روزگار امام تا امروز، دنيا در زمينه ى مسائل سياسى و جغرافياى سياسى تغييرات
زيادى كرده است: اردوگاه كمونيسم متلاشى شده؛ اين يك حادثه ى بسيار بزرگ در دنيا
بود. مردم مظلوم فلسطين به انتفاضه و قيام رو آورده اند؛ اين حادثه ى بسيار مهمى
بود. در سطح دنياى اسلام، بلكه در سطح جهان، نفرت از دولت ايالات متحده ى امريكا
همه گير شده است؛ اين حادثه ى بسيار مهمى است. در سطح منطقه، طاغوت بدكردارِ
زشت سيرتى مثل صدام حسين به درك رفته است و از دستگاه تأثير سياسى منطقه حذف شده
است؛ اين حادثه ى مهمى است. در اردوگاه غرب، يك رقابت شديد ميان امريكا و اروپا
به وجود آمده؛ شكافى كه سعى مى كنند آن را پنهان نگه دارند؛ اما نشانه ها و علائم
آن جلوى چشم همه است؛ اين حادثه ى بسيار مهمى است.
درباره ى وضعيت كنونى دو تفسير وجود دارد: يك تفسير از اوضاع كنونى - كه ظاهربينانه
است - اين است كه امريكا با تحولاتى كه رخ داده، قدرت بيشترى پيدا كرده است؛ انقلاب
اسلامى و دنياى اسلام را به محاصره درآورده است. ادعا مى كنند كه امريكا در عراق
(غرب ايران)، در افغانستان (شرق ايران)، در منطقه ى خليج فارس و در مناطقى از آسياى
جنوب غربى حضور دارد و جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى را به محاصره ى خود درآورده
است؛ بنابراين قدرت امريكا بيشتر شده. اما تفسير ديگرى وجود دارد، و آن اين است كه
اين حوادث نشان دهنده ى حركت انفعالى امريكا در مقابل بيدارى دنياى اسلام است. بعد
از برپا شدن جمهورى اسلامى، قدرت استكبارى امريكا كه با وجود رقيبى مثل شوروى سابق،
تا آن روز با خيال راحت در اين منطقه به منافع نامشروع خود دست پيدا مى كرد، آرامشِ
قدرتمندانه اش بر هم خورده و در منطقه ى اسلامى تهديد شده است. يك روز بود كه
امريكا در منطقه ى خاورميانه احساس قدرت مطلقه مى كرد و دغدغهای نداشت. حتّى
حكومت هايى هم كه بظاهر گرايش چپ داشتند، براى امريكا خطر محسوب نمى شدند. رژيم
بعثى عراق يك رژيم به اصطلاح چپ بود و با شوروى ارتباطات نزديكى داشت؛ اما براى
امريكا خطر محسوب نمى شد؛ چون امريكايى ها مى دانستند هر چه آنها بخواهند،
مى توانند اين حكومت بى پايه ى غيرمتكى به مردم را به سمت آن سوق دهند؛ و آنچه
اراده ى آنها بود، به وسيله ى او تحقق پيدا مى كرد. حكومت هاى چپ ديگرى هم كه در
منطقه بودند، براى امريكا تهديد محسوب نمى شدند؛ اما وقتى نظام جمهورى اسلامى
به وجود آمد، پديده ى جديد و غيرقابل تفسيرى براى امريكايى ها بود. اين، يك نظام
چپِ وابسته ى به اردوگاه كمونيسم نبود كه اگر با آن مشكلى پيدا كردند، بروند با
سران شوروى مذاكره كنند و مشكل را حل نمايند؛ اين نظامى بود اولاً متكى به اراده و
ايمان آحاد مردمش و غيرمتكى به هر مركز قدرتى در خارج از محدوده ى خود و كشور خود؛
ثانياً الهام بخش اين نظام و رهبر عظيم الشأن آن، خدا و دين و خوف و رجاء الهى بود؛
لذا دنيا در اراده ى او تأثيرى نداشت. همين صفا و صدقى كه در اين نظام بود، و همين
شعار معنويت و اسلام - كه هويت مسلمان ها را به يادشان مى آورد - موجب شد كه حركت
بيدارى اسلامى در سرتاسر دنياى اسلام به وجود بيايد. آنچه امريكايى ها در طول اين
سالها در خاورميانه و در منطقه ى اسلامى انجام داده اند، يك حركت انفعالى در مقابل
حركت قوىِ نظام اسلامى و جمهورى اسلامى بوده است. طرح خاورميانه ى بزرگ هم كه
امريكايى ها با اصرار آن را دنبال كرده اند و تا امروز شكست خورده و بعد از اين هم
به حول و قوه ى الهى شكست خواهد خورد، يك حركت انفعالى در مقابل قيام اسلامى و نهضت
بيدارى اسلامى است.
امريكايى ها مى دانند كه در دنياى اسلام آيندهای ندارند. براى اين كه بيدارى
اسلامى به حركتهاى انقلابى منتهى نشود، پيشدستى مى كنند؛ مى خواهند چيزى را كه براى
ملتها سرنوشت محتوم است، با ابتكار و حركتهاى پيشدستانه ى خودشان عقب بيندازند.
اخيراً امريكايى ها اعتراف كرده اند كه اگر حمله ى آنها به عراق نمى بود، رژيم صدام
در مدت كوتاهى به وسيله ى عناصر مؤمن و مسلمانِ خود عراق سرنگون مى شد و ابتكار عمل
از دست آنها خارج مى گرديد؛ آنها از اين مى ترسند. فعاليت آنها انفعالى و از روى
ترس از عواقب بيدارى اسلامى در دنياى اسلام است. حركتى كه امروز امريكايى ها در اين
منطقه مى كنند، ناشى از قدرت نيست؛ ناشى از احساس قدرت در اردوگاه اسلامى و قيام
اسلامى و بيدارى اسلامى است.
البته ملتهاى اسلامى بايد بيدار باشند و نبايد دشمن و توطئه و حركتهاى او را كوچك
بشمرند؛ بايد بيدارى و برحذر بودن و هشيارى خود را حفظ كنند. امروز، روز اتحاد و
همدلى ملتها و دولتهاى اسلامى است. من از همين جا مى خواهم به ملت خودمان و ملت
عراق و ملت پاكستان و ديگر ملتهاى مسلمان هشدار بدهم؛ اختلافات مذهبى و اختلافات
شيعه و سنى را مهار كنند. من امروز دستهايى را مى بينم كه با برنامه، به عنوان شيعه
و سنى، ميان مسلمانان جنگ ايجاد مى كنند. كشتارهايى كه اتفاق مى افتد و انفجارهايى
كه در مساجد، حسينيه ها، نمازهاى جماعت و نمازهاى جمعه به وجود مى آيد، يقيناً دست
خبيث صهيونيسم و استكبار در آنها وجود دارد؛ اين كارِ خود مسلمان ها نيست. هم در
عراق، هم در ايران، هم در افغانستان، هم در پاكستان و هم در همه ى كشورهاى ديگر،
امروز مسلمانان وظيفه دارند به موارد اتحاد و وحدتِ خودشان بپردازند. توحيد، يكى؛
خدا، يكى؛ نبوت، يكى؛ معاد، يكى؛ قرآن، يكى؛ بيشترين احكام شريعت اسلامى، يكى؛ همه
مشترك، اما دشمن مى آيد روى نقاط افتراق انگشت مى گذارد و دلها را پُر از كينه ى به
يكديگر مى كند؛ براى اين كه بتواند به هدفهاى خود برسد. امام بزرگوار ما كه اين همه
روى وحدت مسلمين تأكيد مى كرد، به خاطر اين بود كه اين خطر را مى ديد و مى شناخت.
در كشور ما و ساير كشورهاى اسلامى، انگليسى ها و دستگاه جاسوسى انگليس ميان شيعه و
سنى اختلاف ايجاد كردند؛ آنها تجربه ى زيادى در اين كار دارند؛ همه بايد مراقب
باشند. امروز ايادى صهيونيسم هم در اين كارها دخالت مى كنند. اطلاعات ما خبر از اين
مى دهد كه دستهاى خبيث صهيونيست ها و عوامل دشمنان اسلام، در همه ى حوادثى كه انسان
در گوشه و كنار دنياى اسلام مى بيند، با واسطه يا بى واسطه دخالت دارند.
امروز دنياى اسلام بايد به خود ببالد كه قدرت و بيدارى او استكبار جهانى را دستپاچه
و سراسيمه كرده است. امروز ملتهاى مسلمان بايد قدر بيدارى اسلامى را بدانند. امروز
ملت ايران بايد قدر حركت عظيم خود را بداند كه اميد را در دلهاى مسلمانان بيدار
كرده است و مى تواند ان شاءاللَّه پيشرفت دنياى اسلام و نجات از عقب ماندگىِ مزمن و
تحقير شدن به وسيله ى دشمنان را به او نويد دهد.
آخرين مطلبى كه عرض مى كنم، راجع به مسئله ى جارى كشور ماست؛ يعنى انتخابات. در
برهه ى اخير درباره ى انتخابات مطالب زيادى را با ملت عزيزمان در ميان گذاشته ايم.
ما روزبه روز داريم به زمان برگزارى انتخابات نزديك مى شويم. انتخابات يك حادثه ى
مهم است؛ چون مردم اختيار كشور را براى مدت چهار سال به دست انسانى خواهند داد؛ و
اوست كه مى تواند در اين مدت بودجه و درآمد و نيروى انسانى و سازمان هاى كشور را
به كار بگيرد؛ يا درست، يا خداى نكرده نادرست؛ يا كامل، يا خداى نكرده ناقص؛ يا
همراه با صحت عمل، يا خداى نكرده دچار شائبه هاى سوءعمل؛ يا با توجه به نيازهاى
مردم، متوجه به باز كردن گره هاى زندگى مردم، متوجه به رفع مشكلات انبوهى كه وجود
دارد، يا خداى نكرده بى اعتنايى به اينها. پس انتخابات از اين جهت بسيار مهم است كه
ملت ايران مى خواهد اداره ى كشور را براى چهار سال به دست انسانى بسپرد كه از لحاظ
قانونى اختيارات بسيار وسيعى دارد، امكانات بى نظيرى در اختيار دارد و مى تواند ملت
و كشور را چهار سال و يا حتّى بيش از چهار سال جلو ببرد؛ و مى تواند متوقف نگه دارد
يا خداى نكرده به عقب برگرداند.
انتخابات از جهت ديگر هم مهم است، و آن اين است كه انتخابات نماد حركت اسلامى در
كشور ماست. انتخابات، هديه ى اسلام به ملت ماست. امام بزرگوار ما حكومت اسلامى به
روش انتخاباتى را به ما ياد داد. حكومت اسلامى در ذهن ها و خاطره ها به شكل
خلافت هاى موروثى به يادگار مانده بود؛ خيال مى كردند حكومت اسلامى يعنى مثل خلافت
بنى اميه و بنى عباس يا خلافت تركان عثمانى؛ يك نفر با نام و شكل ظاهرى خليفه، اما
با باطن و عمل فرعون و پادشاهان مستبد؛ بعد هم كه از دنيا مى رود، يك نفر را به جاى
خود معين كند. در ذهن مردم دنيا، حكومت اسلامى به اين شكل تصوير مى شد؛ كه بزرگترين
اهانت به اسلام و حكومت اسلامى بود. امام، حكومت اسلامىِ به روش انتخابات مردم و
حضور مردم و تعيين منتخب مردم را - كه لبّ اسلام است - بار ديگر براى مردم ما معنا
كرد و در جامعه ى ما تحقق بخشيد.
امروز در كشور ما مسئولانِ سطوح مختلف به وسيله ى مردم انتخاب شده اند؛ يا مستقيم
يا غيرمستقيم. مسئول انتصابى، مسئوليت موروثى، مسئوليت به خاطر پول و چيزهاى مادى و
دنيوى، در نظام جمهورى اسلامى نداريم. انتخابات رياست جمهورى، انتخابات مجلس شوراى
اسلامى، انتخابات خبرگان تعيين رهبرى، و انتخابات شوراى شهر جزو افتخارات ملت
ايران، جزو افتخارات اسلام، و جزو افتخارات شخص امام است. قانون اساسى ما با تعيين
موارد اين انتخاب هاى حساس و سرنوشت سازِ مقطعى توانسته است در دنياى اسلام، ذهن ها
و فكرهاى مؤمن و روشن و تحول خواه را به خود جذب كند.
مبناى مردم سالارى دينى با مبناى دمكراسى غربى متفاوت است. مردم سالارى دينى - كه
مبناى انتخابات ماست و برخاسته ى از حق و تكليف الهىِ انسان است - صرفاً يك قرارداد
نيست. همه ى انسان ها حق انتخاب و حق تعيين سرنوشت دارند؛ اين است كه انتخابات را
در كشور و نظام جمهورى اسلامى معنا مى كند. اين، بسيار پيشرفته تر و معنادارتر و
ريشه دارتر از چيزى است كه امروز در ليبرال دمكراسى غربى وجود دارد؛ اين از
افتخارات ماست؛ اين را بايد حفظ كرد.
امروز تبليغات دشمنان سوگندخورده ى اين ملت متوجه اين است كه اين انتخابات را كمرنگ
و بى رونق كند. معناى كار آنها چيست؟ از انتخابات شما ضرر مى بينند. انتخابات شما
جمهورى اسلامى را در دنياى اسلام و در افكار عمومى عالم به درستى معنى مى كند؛ آنها
از اين ناراحتند؛ لذا با انتخابات مخالفند. اگر به تبليغات دشمنان نگاه كنيد،
مى بينيد همه بر ضد انتخابات است. گاهى به طور صورى ممكن است از يك نامزد انتخابات
حمايت كنند - با تفسيرى كه خودشان دارند - اما حقيقت اين است كه از اصل انتخابات
ناراحتند و نمى خواهند انتخابات پُرشورى در اين كشور اتفاق بيفتد. البته من
اميدوارم و به خداى متعال توكل و اعتماد دارم و مى دانم كه ملت عزيز ما در اين
آزمايش هم در مقابل دشمن، سربلند بيرون خواهد آمد.
به همه ى برادران و خواهران و همه ى ملت عزيز ايران سفارش مى كنم كه فضاى انتخابات
را، هم گرم و هم سالم نگه دارند. كسانى كه به يك نامزد انتخاباتى علاقه مندند،
مراقب باشند به خاطر علاقه ى به او، نامزد ديگر را تخريب نكنند؛ اين بين مردم
اختلاف و نقار ايجاد مى كند؛ علاوه بر اين كه تخريب اساساً كار درستى نيست و
فايدهای هم ندارد. كسى كه با تخريب يك نامزد انتخاباتى مى خواهد آراء او را كم
كند، به مقصود خودش دست پيدا نمى كند؛ هم يك كار غلط و خلاف منطق و در موارد بسيارى
خلاف شرع انجام مى گيرد، هم فايدهای گير او نمى آيد. فضا را سالم نگه داريد. شما
از نامزدِ خودتان حمايت كنيد، ديگران هم از نامزدِ خودشان حمايت كنند و به او رأى
دهند. در پيدا كردن نامزد مورد نظر دقت كنيد. به كسى گرايش پيدا كنيد كه به دين
مردم، به انقلاب مردم، به دنياى مردم، به معيشت مردم، به آينده ى مردم و به عزت
مردم اهميت مى دهد. بحمداللَّه ميدان براى آزمودن و ديدن و شناختن باز است؛ ملت ما
هم هشيار است.
پروردگارا! به محمد و آل محمد دلهاى مردم را به بهترين انتخاب راهنمايى كن.
پروردگارا! روح مطهر امام بزرگوار را از اين ملت و از مسئولان راضى بگردان.
پروردگارا! ما را بر عهد و پيمان خود با اين مرد بزرگ تاريخ پايدار بدار.
پروردگارا! قلب مقدس ولى عصر (ارواحنا فداه) را از ما راضى كن و ما را مشمول دعاى
آن بزرگوار قرار بده. پروردگارا! رحمت و بركت و فضل و نعمت خود را بر اين مردم فرو
بريز.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته