بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين والصّلاة والسّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابي القاسم المصطفي محمّد و علي اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما بقيّةالله في الأرضين
از خداوند متعال بسيار سپاسگزارم که يک بار ديگر اين توفيق را به من ارزاني داشت که به شهر شما و در ميان شما بيايم و جمع مردمِ باهمت و خوش روحيه ي بم را يک بار ديگر زيارت کنم.
آنچه در نگاه اول، اين سفر را با سفرهاي قبلي متفاوت مي کند، اين است که من بحمدالله - چه در شهر که مقداري حرکت کرديم و ساعتي به مناطق مختلف و محل هاي اسکان رفتيم؛ و چه الان که در اين جمع شرکت کرده ايم - چهره ي شما مردم عزيز و چهره ي جوانان و چهره ي شهر را برخوردار از يک نشاط و حالت اميد و اهتمام مي بينم. در سفرهاي قبلي چهره ي شهر بر اثر سنگيني حادثه و فاجعه يي که اتفاق افتاده بود، افسرده و ملول بود. اين براي جنبه ي انساني شهر بم چيز مهمي است؛ براي من هم که از اعماق دل به شما مردم و آحاد مؤمن و صميمي اين منطقه و اين شهر علاقه و ارادت دارم، از اين که چهره ها را گشاده مشاهده مي کنم، مژده ي بزرگي است.
مطالباتي وجود دارد و اين مطالبات غالباً هم بحق است؛ هم امام جمعه ي محترم اينها را بيان کردند - که از ايشان هم بخصوص بايد به خاطر زحماتشان تشکر کنيم - هم از مسؤولان محترم شهر و استان مواردي شنيده ام؛ هم در گزارش هاي مردمي که پيش از سفر براي ما تهيه مي شود، به دست آورده ام.
اما آنچه براي بنده به عنوان يک مسأله ي مهم مطرح است، اين است که در مقابل حوادث و بلاياي طبيعي دوگونه مي توان موضعگيري و حرکت کرد: يک نوع عبارت است از تسليم حادثه شدن و خود را به پيامدهاي آن سپردن و در مسير حوادث رها کردن؛ اين منفي است. حادثه در اين صورت سودي براي جامعه ي حادثه ديده و مصيبت ديده نخواهد داشت و زيان هاي آن هم براي مردم باقي خواهد ماند. اما نوع ديگر عبارت است از برخورد فعال و مثبت؛ يعني مصيبت را با همه ي عظمت و سنگيني اش پشت سر گذاشتن و به سمت جلو و اصلاح کارها حرکت کردن. اين نوع موضعگيري، صحيح و مثمر ثمر است. مصيبت در هر صورت واقع شده است؛ ما بايد از مصيبت درس بگيريم و با پندگيري و عبرت گيري از بلاياي گذشته، آينده ي خود را آن چنان بسازيم که هم از حوادث آينده جلوگيري کنيم؛ هم مشکلاتي که بر اثر حادثه پيش آمده، تا آن جايي که ممکن است، جبران کنيم؛ و هم دستاوردهاي جديدي به دست بياوريم. اين، نگاه مثبت و اسلامي است.
من مي بينم که مردم عزيز بم و بروات با همت و تکيه ي به ايمان و نجابتي که در آنها وجود دارد، راه دوم را پيش گرفته اند. آنچه تاکنون انجام شده است، به هيچ وجه کافي نيست. من از زحماتي که مسؤولان دولتي و بخش هاي مختلف کشيده اند، تقدير و تشکر مي کنم؛ حقيقتاً زحمات آنها درخور تقدير است. با وجود اين که من از زحمات ستاد بازسازي شهر بم و روستاهاي بم متشکر هستم و کارشان را تقدير مي کنم، اما آنچه من از لحاظ ساخت و ساز، از لحاظ وضع شهري، از لحاظ مسکن و از لحاظ مراکز کسب و کار مي بينم، برايم خشنودکننده و راضي کننده نيست. بعضي از دستگاه هاي دولتي يا نهادهاي انقلابي حقاً و انصافاً خيلي خوب کار کردند. من نه از کساني که خيلي خوب کار کرده اند، و نه از کساني که اشکالاتي در کارشان بوده، نام نخواهم آورد - البته به خود آنها خواهم گفت - بعضي خوب کار کردند، تحسين برانگيز حرکت کردند؛ بعضي هم کم کاري کردند؛ اما آنچه در مجموع مشاهده مي شود، عبارت است از يک نگاه کلي و برنامه ريزي محاسبه شده و اندازه گيري شده و قابل پيش بيني.
البته بنده دوست مي داشتم که اگر مسؤولي به بم آمده و وعده کرده که هفته يي يک مدرسه درست کند، توانسته باشد آن وعده را جامه ي عمل بپوشاند - که متأسفانه نپوشانده - يا اگر کساني آمده اند براي بازسازي زمان معين کرده اند و گفته اند شهر بم را تا فلان مدت مي سازيم، توانسته باشند به اين زمان بندي عمل کنند؛ که مشاهده مي شود کساني که چنين وعده هايي دادند، خودشان هم الان اعتراف دارند که اين وعده دادن ها درست نبوده است؛ اينها اعتراضات و مطالبات ماست.
ولي از مجموع مصايبي که مي بينم و گزارش مي گيرم و از طرق مختلف مطلع مي شوم، آنچه استنتاج مي کنم، اين است که برنامه ريزي براي بم، برنامه ريزي درستي است. اين برنامه ريزي بايد از سوي مسؤولان دولتي، از سوي بانک ها و از سوي دستگاه هايي که در بازسازي، مسيرها و ايستگاه هاي گوناگوني به آنها مربوط است، مورد پشتيباني قرار بگيرد.
به من گفته شد که بازسازي روستاهاي اطراف بم تا پايان سال 84 تمام خواهد شد؛ و گفته شد که اميدوارند بازسازي شهر بم تا آخر سال 85 به پايان برسد. من اين را به عنوان يک وعده ي قطعي تلقي نمي کنم و به شما هم اين را عرض نمي کنم؛ اما اگر بتوانند به اين وعده جامه ي عمل بپوشانند، بايد بگوييم کار بسيار بزرگ و برجسته يي انجام داده اند؛ و من دعا مي کنم که بتوانند.
بازسازي - که يک مسأله ي مهم شهر بم است - همه ي مسائل شهر بم نيست. موضوعاتي که آقاي امام جمعه ي محترم و پُرنشاط و فهيم بيان کردند، همه ي اينها جزو مسائل است. امنيت جزو مسائل مهم اين شهر است، که ربطي به بازسازي ندارد. مسأله ي کسبه و پيشه وران، يکي از مسائل است. رسيدگي به فرهنگيان و دانش آموزان - که ديروز يکي از فرهنگيان محترم بم در مجتمع فرهنگيان کرمان آن را بيان مي کرد - يکي از مسائل مهم اين منطقه است. کارسازي و کارآفريني براي جوانان - که اين جزو مسائل قبلي بم هم بوده است و در حال حاضر با رويداد زلزله افزايش پيدا کرده - يکي از مسائل مربوط به بم است. نشاط و روحيه ي جوان با کار کردن است؛ جوان بايد بتواند کار کند. جواني که کار مي کند، هم درون خود او و روحيه ي او شادمان و شاداب است؛ هم مثل يک نخل بارآور، از ميوه ي شيرينِ کار او ديگران استفاده مي کنند؛ يعني هم خودش شاداب است، هم ديگران بهره مي برند. جوان وقتي نتواند اشتغال لازم را به دست بياورد، هم شادابي خود او کم خواهد شد و يا خداي نکرده از بين خواهد رفت، و هم از ثمرات وجود او کس ديگري استفاده نمي کند.
البته مسأله ي ايجاد کار، مخصوص اين جا نيست؛ يکي از مسائل مهم ما در سطح کشور است. در دو سه سال اخير تلاش هاي زيادي شده و فعاليت هاي فشرده و متراکمي براي اين کار صورت گرفته است و بايد هم ادامه پيدا کند. در دولت آينده، هر کس سر کار بيايد و قوه ي مجريه به دست هر دولت و رئيس دولتي بيفتد، يکي از اساسي ترين اهتمام هاي او بايد ايجاد اشتغال باشد.
شما مردم بم علاوه ي بر انتخاب رئيس جمهور، احتمالاً انتخاب نماينده هم خواهيد داشت. نگاه کنيد و کسي را که پاسخگوي اين انتظارات است، پيدا کنيد. مدتي ما را به مسائل سياسي و جناحي و خطي و حرفهاي پوچ و بي محتوا - که در زندگي واقعي مردم هيچ نقشي ندارد - سرگرم کردند. آنچه کشور ما احتياج دارد، کار و توليد و توسعه ي مادي و معنوي، همراه با عدالت و بدون تبعيض و فساد و افزون خواهي هاي غيرقانوني - و به قول آقايان، رانت خواري - است. مهمترين همت قوه ي مجريه و قوه ي مقننه و قوه ي قضاييه بايد اين باشد که بتوانند در مقابل اين بيماري هاي صعب العلاج بايستند. اين بيماري ها از بلاي زلزله هم براي کشور خطرناک تر است؛ چون همه گير است.
يکي از مسائلي که خوب است در بم آن را عنوان کنم، اين است: عزيزان من! مردم عزيز بم! شما البته مصيبت ديديد. زلزله حقيقتاً فاجعه بار بود. بازماندگاني که در مقابل چشم خود، عزيزانشان، فرزندانشان، نوه هايشان، همسرشان و والدينشان را ديدند که در زير خاک هاي زلزله دفن مي شوند، به چه زباني مي شود تسلا داد؟ در سفرهاي گذشته به بم، من بسياري از اين افراد را از نزديک ديدم. اين داغ ها در دل انسان مي ماند - در اين شکي نيست - اما همين فاجعه ي مصيبت باري که اين طور شماها را سوزاند و داغ بر دل هايي گذاشت، براي کل کشور، براي ايران عزيز و براي مسؤولان درس هايي داشت که اگر به آن درس ها عمل کنيم، اين مصيبت بزرگ به ميزان زيادي جبران خواهد شد.
يکي از اين درس ها مقاوم سازي است. اين که من بعد از سفر قبلي به بم، به مسؤولان گفتم که نگذاريد مسأله ي بم کهنه شود، آن را تازه نگه داريد، يک علتش اين است که حادثه ي بم ممکن است در هر نقطه ي ديگري از اين کشور اتفاق بيفتد. در خود اين استان و در نقاط مختلف ديگر ممکن است اين حادثه اتفاق بيفتد؛ ديديد که در زرند هم اتفاق افتاد. استان کرمان - آن طور که به من گزارش داده اند - روي هشت گسل زلزله قرار دارد. در محل تلاقي اين گسل ها امکان زلزله هاي بسيار شديدي مي رود و هر کدام از اينها ممکن است خسارات بزرگي داشته باشد؛ بايد اينها را پيش بيني کرد. گفتم ستاد حوادث غيرمترقبه و بحران هاي ناشي از بلاياي طبيعي بايد تشکيل شود؛ الان هم از بم - از کانون يکي از مهمترين بلاهاي طبيعي در زمان خودمان - به مسؤولان خطاب مي کنم و مي گويم اين کار را بيش از اين عقب نيندازيد. مسؤولان بايد آماده به کار باشند. هم مسأله ي مقاوم سازي در همه جاي کشور بسيار مهم است؛ هم آماده بودن براي مقابله ي با اين حوادث، مهم است؛ چون دقايق اوليه ي وقوع حادثه، دقايق اکسيري و کيميايي و ارزشمندي است. رسيدن به آن دقايق، ممکن است جان عده ي کثيري را نجات دهد. اينها آمادگي قبلي مي خواهد. ما خيلي از اينها را مي دانستيم، اما زلزله و مصيبت شما اين درس ها را زنده کرد و بسياري از مسؤولان کشور را به فکر واداشت.
اگر از اينها درس بگيريم، پاداش آن مصيبت و آن حادثه ي غم انگيز را گرفته ايم. البته حادثه ي بم فقط براي بمي ها غم انگيز نبود؛ همه ي کشور را غرق در غم کرد؛ همه ي آحاد مردم در سرتاسر کشور با شما احساس همدردي کردند.
براي کسي که به بم مي آيد و مي رود، آنچه مهم است، روح کرامت و تلاش در ميان مردم بم است. هر چه مي توانيد، اين روحيه را تقويت کنيد. شما مردمِ با کرامت و صابري هستيد. اسم «دارالصابرين«ي که امروز من چند بار شنيدم و در برخي از نوشته هاي مقابلِ خودم مي بينم، خيلي مناسب است. حقيقتاً در مصيبت به اين بزرگي، شما صبر و استقامت کرديد.
دل مصيبت ها را بايد شکافت و از دل آنها برکات الهي را استخراج کرد. با ديد ديگري به مصيبت ها نگاه کنيم تا بلاياي طبيعي را رحمت خدا ببينيم. اين تلفات عظيم و اين مرگ و نابودي که در چنين حوادثي براي شهر و جامعه يي پيش مي آيد، با همه ي تلخي، اگر بتواند روح توکل، ارتباط با خدا، روح تلاش، عبرت گيري و به فکر آينده بودن را در ما زنده کند، نعمت خواهد شد.
بم بايد به توفيق الهي، به همت مسؤولان و با همين برنامه ريزي يي که عرض کرديم - که برنامه ريزي خوب و قابل قبول و به نظر ما جامع الاطراف است - در مدت زماني که برادران مسؤول ذکر کرده اند، ان شاءالله به صورت يک شهرِ با استحکام و زيبا ساخته شود. شماها هم بايد تلاش کنيد. مسؤولان بايد به وعده هاي خودشان عمل کنند. اگر قرار بوده وام بدهند و يا تسهيلات در اختيار بگذارند، اينها را انجام دهند. آحاد مردم بايد همت کنند و با دستگاه ها همکاري داشته باشند؛ دستگاه ها هم به همه ي وظايف خود عمل کنند تا از دل اين ويرانه ها يک شهر زيبا سر برآورد و مظهر عزم و اراده و ذوق و سليقه و برآورنده ي نيازهاي شما باشد. البته کارهايي که بايد انجام بگيرد و نيازهايي که مجموعه ي اين شهرستان دارد، در جاي خود محفوظ است.
ما در عرصه هاي مختلفي در صحنه ي آزمون نگاه مردم دنيا هستيم. و من به شما عرض بکنم؛ در ماجراي بم، ملت ايران و مسؤولان دلسوز از سوي مراکز جهاني تحسين شدند. ملتي که تلفات سنگينِ وارد شده بر خود را تحمل مي کند و با روحيه ي خوب و عزم راسخ در ميدان انقلاب و عرصه ي حرکت و تلاش در جمهوري اسلامي با استقامتِ تمام مي ايستد؛ هم به زبان مي آورد و هم در عمل آن را اثبات مي کند، مورد تحسين همه ي ناظران بين المللي قرار مي گيرد، و قرار گرفت. درست است که بسياري از کشورها و مراکز بين المللي به وعده هاي خود عمل نکردند - که اين را مسؤولان دولتي گزارش کردند و گفتند اينها به بسياري از وعده هاي خود عمل نکردند - ولي ما روي پاي خود ايستاديم. تحسين قلبي آنها نسبت به عزم و اراده ي مردم و مديريت خوبي که در اين قضايا انجام گرفت، قطعي است.
بنده از سابق به بم علاقه داشتم. قبل از انقلاب، وقتي مي خواستم از جيرفت برگردم، آمدم چند روزي در بم ماندم و با مردم بم آشنا شدم. بعد از انقلاب موفق نشدم به بم بيايم. خيلي مايل بودم بيايم و با شما مردم مواجه شوم؛ ولي متأسفانه تا قبل از زلزله اين توفيق به دست نيامد. يکي از دوستان قديمي ما در بم، بار اوّلي که پس از وقوع زلزله به بم آمدم، جلوي من آمد و گريست؛ گفت دلمان مي خواست تو به بم بيايي؛ اما نه در چنين شرايط و اوضاع و احوالي. بنده هم مايل بودم وقتي به بم بيايم که اين شهر را شاد و پُرنشاط و فارغ از حوادث طبيعي و بدون مصيبت ببينم؛ اما متأسفانه نشد. در عين حال خداي متعال را شاکرم که در شهر شما نشاط و شادابي را در چهره ها مي بينم، که در سفرهاي قبل نديده بودم. جوان ها و زن ها و مردها بانشاطاند. در خيابان هاي شهر، در اردوگاه ها و محل هاي اسکان موقت، هر جا رفتيم، احساس کرديم در چهره ي مردم شادابي و نشاط هست؛ خدا را از اين بابت شکر مي کنيم.
از خدا مي خواهيم توفيق دهد تا بار ديگر بتوانيم به شهر شما بياييم و آن روز شما را در اوج نشاط و سلامت و خشنودي از پيشرفت کارهايتان ببينيم و شهر نوي بم را که به دست شماها ساخته شده، ان شاءالله آن روز مشاهده کنيم. از اين ديدار بسيار خوشحالم. از شما تشکر مي کنم و عذرخواهي هم مي کنم که در آفتاب گرم مدتي منتظر بوديد و عرايض ما را شنيديد.
پروردگارا! به محمد و آل محمد لطف و فضل و رحمت و برکت خود را بر مردم اين شهر نازل کن. پروردگارا! به مسؤولان توفيق خدمتگزاري کامل به اين مردم عزيز و نجيب را عنايت کن. پروردگارا! مصايبي که بر اين مردم وارد شده است، با لطف و رحمتِ مضاعف خود جبران بفرما. خدايا! ما را قدردان اين مردم قرار بده.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته