پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات در ديدار علما و روحانيون کرمان

بسم الله الرّحمن الرّحيم
خداي متعال را بسيار سپاسگزارم از اين که اين توفيق دست داد تا بتوانم در جمع علماي محترم و طلاب و فضلاي عزيز شهر و استان کرمان حضور پيدا کنم و سوابقي که من با حوزه ي کرمان و دوستان روحاني کرماني در طول ساليان متمادي - بيش از چهل سال - داشته ام، در اين جمع تجديد خاطره شود.
جلسه ي امروز ما هم صميمي است. اگرچه جناب آقاي جعفري با بيان فصيح و زبان طَلِقِ خودشان شکل جلسه را قدري رسمي کردند، ليکن جلسه، صميمي و خودماني و دوستانه است. جلسه، متنوع هم برگزار شده؛ هم تلاوت قرآن بود، هم سرود بود، هم سخنراني جناب آقاي جعفري بود، و هم اشعار خوبي خوانده شد؛ منتها تنها عيبش اين بود که درباره ي اين حقير بود؛ که اگر اين عيب را نمي داشت، حتماً جاي تحسين داشت؛ بخصوص بعضي از ابياتش.
قرآن هم خيلي خوب خوانده شد. در بين طلاب علوم ديني، خيلي کمياب است که کسي با صداي خوش، قرآنِ صحيح بخواند. ايشان، هم صدايشان خوب بود و هم قرآنِ صحيح و تجويدي و با آداب تلاوت کردند. سرود هم خوب بود. البته در آن بند تکراري حتماً کلمه ي «ناجي» را برداريد و به جايش «منجي» بگذاريد؛ چون در اين جا «ناجي» غلط است.
به جوان هاي عزيز توصيه مي کنم که اگر سرود مي خوانيد - که خيلي هم خوب است بخوانيد؛ چون سرود وسيله ي تبليغي بسيار خوبي است و باب جوانان و نوجوانان است - سعي کنيد مفاهيم سرود را غني و برگرفته ي از آيات، روايات و مفاهيم عالي يي که درباره ي حضرت بقيةالله (ارواحنافداه) وجود دارد، قرار بدهيد. البته بعضي از فقرات اين سرود همين طور بود و مضامين خوبي هم داشت، ليکن حتماً سعي کنيد فراتر از سرود معمولي يي باشد که يک عده جوان آن را مي خوانند. مضامين بايد قوي و اسلامي باشد و به عدل آن حضرت اشاره کند؛ به نياز عالم بشريت - بلکه عالم وجود - به وجود آن بزرگوار اشاره کند؛ به وضعيتي که امروز دنيا و بشر به آن گرفتار است، اشاره کند؛ که اين اميد و انتظار و آرزو وجود دارد که اوضاع به مسير طبيعي زندگي بشر - که مسير عدالت و حرکت به سمت توحيد است - برگردد. به هرحال جلسه ي بسيار خوبي است.
آشنايي بنده با حوزه ي علميه ي کرمان خيلي قديمي است. اول بار در سال 42 به مدرسه ي معصوميه - که جناب آقاي جعفري از آن اسم آوردند - آمدم و اين مدرسه را زيارت کردم و سه روز ميهمان جناب آقاي حجتي شدم، که ايشان آن وقت در اين جا مستقر بودند. ماه رمضان براي منبر به زاهدان مي رفتم، که به خاطر آقاي حجتي و مرحوم آقاسيد کمال شيرازي سه روز در مدرسه ي معصوميه ي کرمان ماندم و اوضاع حوزه ي علميه و طلاب آن را از نزديک ديدم و با چهره هايي آشنا شدم که بحمدالله بعضي از آنها هستند؛ همين آقاي دعايي خودمان که تشريف دارند، و آقاي فهيم که در قم هستند؛ آن وقت اينها طلابِ تازه واردِ آن حوزه بودند. حوزه ي علميه کانون اصلي مبارزه بود. بين حجره ي آقاي حجتي در مدرسه ي معصوميه و درِ مدرسه، جوان هايي تردد مي کردند؛ اعلاميه مي گرفتند، کاغذ مي دادند، دستور مي گرفتند، راه مي رفتند. اين رفت و آمدها قطع نمي شد؛ مرتب من مي ديدم افراد در حال تحرک دائمي هستند. حوزه هم سر و ساماني داشت. مرحوم آيت الله آشيخ علي اصغر صالحي (رضوان الله عليه) رئيس حوزه و مورد احترام همه بودند. همين آقاياني که الان تشريف دارند و جزو پيرمردها هستند، آن روز جوان هاي حوزه بودند. آقاي نيشابوري مديريت حوزه و فعاليت فراوان حوزه را بر عهده داشتند. در واقع ايشان و بعضي از دوستان ديگري که الان چهره هايشان را مي بينيم، همه کاره ي آقاي صالحي بودند. حوزه ي خوب و گرمي بود و صادرات خوبي هم داشت. اين حوزه چهره هاي باارزشي را اول به قم و بعد هم به کل کشور صادر کرد.
امروز وظايف حوزه بمراتب از وظايف حوزه در آن روز سنگين تر است. البته بعد از آن سال ها من ديگر از حوزه ي کرمان خبري نداشتم؛ اما با روحانيت کرمان آشنا بوده ام؛ بارها به کرمان آمدم و در همين مسجد جامع منبر رفتم. کرمان علماي محترم و روحانيون و وعاظ خوبي داشت که مردم را هدايت مي کردند؛ جوان ها از اينها راضي بودند؛ در ميدان مبارزه وارد بودند و شخصيت هاي نظيف و نزيهي به حساب مي آمدند. البته از آن گذشتگان کمتر کسي باقي مانده. بعضي از دوستان را امروز زيارت کردم؛ بعضي هم شنيدم کسالت دارند و در منزل هستند؛ خداوند ان شاءالله به آنها هم شفاي عاجل عنايت کند.
امروز وظايف حوزه هاي علميه با گذشته تفاوت هاي زيادي کرده است. حوزه ي علميه فقط براي اقامه ي جماعت نيست. منبر رفتن به صورت سنتي هم اگر محتواي عالي و پُر مغزي نداشته باشد، کافي نيست. امروز شما ببينيد وسايل تبليغ در دنيا چقدر متنوع شده؛ اين طرفِ دنيا يک نفر جوان پاي يک دستگاه کوچک مي نشيند و افکار، تصورات، تخيلات، پيشنهادهاي فکري و پيشنهادهاي عملي را از سوي هر کسي - بلکه هر ناکسي - از آن طرفِ دنيا دريافت مي کند. امروز اينترنت و ماهواره و وسايل ارتباطي بسيار متنوع وجود دارد و حرف، آسان به همه جاي دنيا مي رسد. ميدان افکار مردم و مؤمنين، عرصه ي کارزار تفکرات گوناگون است. امروز ما در يک ميدان جنگ و کارزار حقيقي فکري قرار داريم. اين کارزار فکري به هيچ وجه به زيان ما نيست؛ به سود ماست. اگر وارد اين ميدان بشويم و آنچه را که نياز ماست - از مهمات تفکر اسلامي و انبارهاي معارف الهي و اسلامي - بيرون بکشيم و صرف کنيم، قطعاً بُرد با ماست؛ ليکن مسأله اين است که ما بايد اين کار را بکنيم.
امروز حوزه هاي علميه وظيفه ي هدايت قشرهاي گوناگون را در سطوح مختلف بر عهده دارند. البته من اعتقاد دارم که تبليغ سنتي ما - که مسجد و منبر و سخنراني روبه روست - بديل ندارد؛ اين را بايد حفظ کنيم. اين که شما بنشينيد بايک نفر روبه رو صحبت کنيد؛ نگاه شما به او بيفتد، نگاه او به شما بيفتد و نفس گرم شما به او برسد، اين چيز خيلي خوبي است؛ اين را بايد حفظ کنيم؛ ليکن اين کافي نيست. امروز وسايل تبليغ نوشتاري و گفتاري به قدري متنوع و زياد است که اگر روحانيت دين از اين قافله عقب بماند، قطعاً يک خسارت بزرگ تاريخي براي او پيش خواهد آمد.
جناب آقاي جعفري فرمودند که مرحوم شهيد مطهري (رضوان الله عليه) در ميدان مبارزه ي با افکار التقاطي فعال بود؛ حقيقتاً هم پهلوانِ اين ميدان بود؛ اما شهيد مطهري چرا موفق شد؟ چرا اين اثر عميق و گسترده را از جهت ايجابي و سلبي در جامعه ي فکري ما گذاشت؟ چون براي آماده سازي خود، تلاش فراوان علمي کرده بود؛ بعد هم براي خرج کردنِ اين ذخيره ي علمي، به هيچ وجه سستي و کوتاهي نکرده بود. مرحوم مطهري آرام نداشت؛ مرتب مشغول يادداشت کردن، تنظيم يادداشت، مرتب کردن سخنراني هايي که خود او انجام داده بود، به دست آوردن شواعب گوناگون و نوبه نو در زمينه هاي فکر و انديشه ي مذهبي و ديني، و پاسخگويي به انحرافات بود. در اين مرد اصلاً تنبلي وجود نداشت؛ لذا با آن ذخيره ي علمي و کارآمدي عملي توانست اثر بگذارد. امروز ما حقيقتاً ريزه خوار سفره ي انعام فکر شهيد مطهري هستيم - در اين هيچ ترديدي نيست - و فضاي فکري جامعه همچنان مرهون فکر او در زمينه هاي گوناگون، چه در زمينه هاي فلسفي، چه در زمينه هاي اجتماعي ديني، و چه در زمينه هاي سياسي ديني است. ما امروز به ايشان احتياج داريم؛ ولي آن هم باز کافي نيست. خيلي از حرف ها جديدتر و تازه تر است؛ خيلي از شائبه ها و اشکالات و شبهات بعد از حرف هاي شهيد مطهري به وجود آمده؛ بايد براي اينها آماده ي پاسخ بود؛ لذا حوزه هاي علميه وظيفه ي سنگيني برعهده دارند.
پس اولين چيزي که در حوزه هاي علميه لازم است، عمق بخشيدن به تحصيل ديني است؛ بايد درس خواند، بايد کار کرد. حوزه هاي علميه بايد صادرات فکري داشته باشند؛ بايد روحاني عالم و فرزانه تربيت کنند؛ بايد روحاني پاکيزه و پاکدامن پرورش دهند؛ بايد روحانيوني پرورش دهند که با مسائل سياسي عالم آشنا باشند و دنيا را بشناسند. يکي از اشکالات کار ما، نشناختن وضع زمانه است. بعضي ها علم و تقوا هم دارند، اما در عين حال نمي توانند جايگاه و سنگري را که بايد در آن بايستند و کار کنند، بشناسند؛ مثل کسي که در بين جبهه ي خودي و دشمن، سنگر و جايگاه خودش را گم مي کند و جهت دشمن را اشتباه مي کند؛ آتش هم مي گيرد، اما گاهي آتش را روي سر دوستان مي ريزد. نشناختن فضاي جغرافياي سياسي و فکري دنيا و همچنين نقطه ي تمرکز و خط نگاه و امتداد تير دشمن - که از کمان حقد و کينه ي او پرتاب مي شود - ما را خيلي دچار اشکال مي کند. بايد در زمينه ي علمي کار کنيم؛ در زمينه ي سياسي هم براي خودمان آگاهي درست کنيم؛ خود را پاکيزه کنيم و از لحاظ شخصي هم اهل تزکيه باشيم. روحاني، مظهر پاکي و پاکيزگي است.
امروز يکي از آماج هاي حملات دشمنان بلاشک روحانيت است. روحانيت را با کلّيتش مي خواهند از بين ببرند؛ در اين هيچ ترديد نکنيد. درست است که در بين روحانيون کساني را براي آماج قرار دادن، هدف قرار مي دهند و برايش اولويت قائل مي شوند؛ اما در نهايت، از نظر دشمن، کليّت روحانيت مخل و مضر و مزاحم است؛ چون روحانيت پايبند به معارف ديني است، مگر آن روحاني يي که به طور کامل در دام شيطان غلتيده باشد؛ که البته چنين چيزي هم خيلي کم اتفاق مي افتد. امروز روشنگري ديني مهمترين زرهي است که جامعه ي اسلامي ما مي تواند بر تن خودش بکند و در مقابل حملات دشمن بايستد؛ لذا با روحانيت و حضور فعال روحاني مخالفند. اگر روحاني مؤمن و فعال و کارآمد و هوشمند و هوشياري باشد، با او بيشتر مخالفند و او را بيشتر آماج حملات خودشان قرار مي دهند. لذا امروز حفظ حوزه هاي علميه و تربيت طلاب فاضل و علماي بزرگ يک وظيفه ي اساسي است؛ اين وظيفه در کرمان هم وجود دارد، در شهرستان هاي اين استان هم وجود دارد، در همه جاي کشور هم وجود دارد. بايد فضلاي آگاه، عالم، فقيه، فيلسوف، متکلم، مفسر و محدث که در عين حال با مسائل جهان و تاريخ و عملکردهاي دشمن آشنا باشند، در حوزه هاي علميه تربيت شوند. براي اين هدف بايد فکر کرد.
امروز خوشبختانه برخي از حوزه هاي بزرگ ما از اين لحاظ پيشرفت هاي زيادي داشته اند. امروز حوزه ي قم، حوزه ي بسيار بابرکت و باعظمتي شده است. امروز حوزه ي قم از جهت تنوع، نوآوري، آشنايي با مسائل روز و در برخي از موارد حتّي از جهت تعمق، از گذشته ي خود جلوتر است. حوزه ي قم، حوزه ي بسيار بابرکتي شده است؛ ليکن اين کافي نيست. حوزه ها در همه ي نقاط کشور بايد رونق پيدا کنند و علماي بزرگ در حوزه ها مستقر شوند؛ همچنان که بودند. در همين استان کرمانِ شما من بعضي از علما و فقهاي بزرگ را زيارت کرده بودم؛ در کرمان، مرحوم آقاي صالحي؛ در رفسنجان، مرحوم آقاي غروي و مرحوم آقاي نجفي؛ اينها مجتهدان مسلّم بودند؛ تحصيلکرده و درس خوانده بودند. در شهرستان هاي ديگر هم علماي بزرگ و محترمي بودند که بنده آنها را از نزديک نديده بودم و نمي شناختم. فضلاي درس خوانده و برجسته ي حوزه ي قم بعد از پايان تحصيلاتشان و بعد از گرفتن توشه ي لازم بايد برگردند و در اين حوزه ها مستقر شوند و اين حوزه ها را بسازند.
شما ملاحظه کرديد که آقاي جعفري در گزارش خود گفتند از دو هزار و پانصد مسجد استان، پانصد مسجد چون امام جماعت دارد، پس فعال است؛ يعني دو هزار مسجد امام جماعت ندارد. اگر اين آمار را درست شنيده باشم، آمار خوبي نيست. بسياري از جاها مسجد ندارد. يقيناً روستاها و نقاط دورافتاده يي وجود دارد که مردم مؤمن و جوان هاي بااستعدادي در آن جا زندگي مي کنند، اما مسجد و روحاني و ملجأ ندارند؛ بايد براي آنها کار و تلاش کرد.
امروز روحانيون در بخش هاي گوناگون حضور دارند، که در گذشته امکان حضور آنها نبود - مثل اداره ها، کارخانه ها، پادگان ها و دانشگاه ها - بنابراين بايد متاع قابل عرضه يي آماده کرد و به اينها داد. خوشبختانه در معارف اسلامي ما متاع قابل عرضه ي ارزشمندِ داراي زايندگي از لحاظ معرفتي، فراوان است. اگر کتابهاي آقاي مطهري مورد مطالعه و مداقه قرار بگيرد، انبوهي از معارف را به ذهن و دل هر خواننده سرازير مي کند؛ اينها مهم و لازم است.
درباره ي مسائل عمومي کشور هم چند نکته عرض کنم. قانون اساسي ما بسيار خوب و پيشرفته است. قانون اساسي از جمله ي همان چيزهايي است که دشمنان ما آن را آماج حملات خود قرار داده اند؛ چون اين قانون اساسي با اين خصوصيات و با اين تقسيم قدرت مي تواند کشور را به سامان برساند و جامعه را پيش ببرد. اين قانون اساسي مي تواند ضامن حفظ نظام اسلامي باشد؛ نظامي که پاسخگوي نيازهاي مادي و معنوي انسان هاست. اين قانون اساسي مي تواند ذهن ها را اشباع و اقناع کند و جسم ها را به رفاه مادي برساند؛ مي تواند دنيا و آخرت مردم را آباد کند. بر اساس اين قانون اساسي، امروز کشور در حال حرکت و پيشرفت است. نه اين که نقص و ضعف وجود ندارد - بلاشک ضعف ها وجود دارد - منتها شما اگر وضعيت کشور و موقعيت استثنايي نظام جمهوري اسلامي را در نظر بگيريد، خواهيد ديد که از اول انقلاب پيشرفت ما در همه ي زمينه ها، پيشرفت خوب، در بعضي جاها عالي، و در برخي از بخش ها قابل قبول بوده است.
موقعيت استثنايي جمهوري اسلامي به خاطر اين است که در مقابل دنيايي که قدرت اساسي مادي او در دست گرايش مندانِ به ماديگري است - که به هيچ حقيقت اخلاقي و معنوي و ديني اعتقادي ندارند - سر بلند کرده است. اين قدرتمندان نام مسيحيت را مي آورند و بظاهر اعتقاد به مسيحيت در بين اينها ابراز مي شود؛ اما از مفهوم مسيحيت به معناي يک دين الهي و اخلاق الهي در دستگاه سياسي حاکم بر دنياي استکباري - دنياي ظلم، دنياي استکبارِ به معناي واقعي، دنياي تعدي و تجاوز و دنيايي که از علم براي اين همه جرائم، حداکثر استفاده را مي کند - هيچ خبري نيست. امروز علم دست کساني است که از بشريت بويي نبرده اند. علم و فناوري در خدمت اهدافي است که صددرصد به زيان جامعه ي بشري و به نفع سرمايه داران و ثروت اندوزان و قدرتمندان است.
اينها موفقيت هاي بزرگي هم به دست آورده بودند. حتّي در دنياي دو قطبي با همه ي اختلافاتي که بين آنها بود، چون مبناي کارِ هر دو ماديگري بود، در بسياري از مسائل، جهتگيري شان در نهايت، يک جهتگيري بود. آنها هم در فکر استکبار بودند، منتها دنيا را تقسيم کرده بودند. اگر ملتي هم به فکر آزادي خواهي، استقلال و ايجاد يک نظام مستقل مي افتاد، آن روز دنياي مارکسيستي - و به گمان خودشان سوسياليستي - مي رفتند روي آنها دست مي گذاشتند و آنها را در پنجه ي اقتدار آهنين خودشان مي فشردند؛ که ما ديده بوديم برخي از کشورهايي را که ملتشان خون داده بودند، فداکاري کرده بودند، کار کرده بودند و انقلابي عليه يک طاغوت به وجود آورده بودند؛ اما بعد در دام مارکسيست ها افتاده بودند. فشاري که بر آنها وارد مي آمد، از فشاري که قبلاً بر آنها وارد مي آمد، اگر بيشتر نبود، کمتر نبود.
در مقابل يک چنين دنياي مادي، در مقابل يک چنين جبهه ي استکباري، در مقابل دستگاه عظيم سياسي دنيا - که بويي از معنويت نبرده است - نظامي بر پايه ي معنويت شکل گرفته؛ پرچم معنويت را بلند کرده؛ مردم را به خدا و معنويت دعوت مي کند؛ وعده ي بهروزي دنيوي را از راه گرايش به دين و تمسک به احکام و معارف الهي به آنها مي دهد و آزادي مردم و استقلال جامعه را با تمسک به دين تأمين و تضمين مي کند. وجود اين نظام براي آنها قابل تحمل نيست.
مسأله، تنها به يک کشور و يک ملت خاتمه پيدا نمي کند. امروز جمعيت دنياي اسلام يک پنجم جمعيت همه ي دنياست. مسلمانان در اکناف عالم تقريباً يک ميليارد و پانصد ميليون نفر جمعيت دارند. ده ها کشورِ مسلمان نشين و ميليون ها نفر در کشورهاي غيراسلامي زندگي مي کنند؛ اينها احساس کرده اند که اسلام و دين و عقيده و گرايش و دلبستگي اعتقادي شان امروز مي تواند به مهمترين سؤالهاي مطرح در دنيا پاسخ دهد؛ اينها احساس هويت کرده اند. بدون اين که ما در دنيا در دنيا کرده باشيم، نام انقلاب و نام امام، دنياي اسلام را فراگرفت. در هر نقطه يي از دنياي اسلام مسلماني زندگي مي کرد، اگر کسي مي رفت، مي ديد نام امام، نام انقلاب، معارف انقلاب و شعارهاي انقلاب در آن جا مطرح است؛ اين، استکبار را ترساند. دشمني ها با ما به خاطر اين است.
عده يي مي گويند دشمن تراشي نکنيد. اصل وجود و هويت جمهوري اسلامي دشمن تراشي مي کند؛ اصلِ اين که پرچمي به نام اسلام بلند شود و ملتي با شعار معنويت در دنيا اعلام موجوديت کند، جلب دشمني مي کند. ما بيش از اين، دشمن تراشي نکرديم. مبارزه و کارشکني و موذيگري عليه نظام اسلامي را هميشه آنها عليه ما شروع کرده اند؛ ما دفاع کرده ايم؛ منتها دفاع جانانه. دفاعي کرده ايم که طرف مقابل فهميده است ما اقتدار دفاع از خود را داريم و بحمدالله موفق هم شده ايم. دنياي استکبار با وجود چنين نظامي مخالف است. اين مخالفت ها و موذيگري ها ادامه هم خواهد داشت؛ ولي تنها راه علاج عبارت است از قوي شدنِ با ايمان، قوي شدنِ با علم، قوي شدنِ با فناوري، قوي شدنِ با ارتباطات اجتماعي، پيوندهاي ملي و همبستگي حقيقي آحاد ملت با يکديگر. وقتي در شما احساس قدرت کردند، حملات هم کاهش خواهد يافت؛ موذيگري ها هم به طور طبيعي کم خواهد شد؛ همچنان که شد.
در دنياي مادي براي اين که بتوانند دشمن را از تهاجم به خود منصرف کنند، نيروي نظامي را تقويت مي کنند. آن روزي که ابرقدرت هاي متعددي وجود داشت، آنها براي اين که خود را از شر سلاح اتمي طرف مقابل حفظ کنند، سلاح اتمي توليد مي کردند؛ در حالي که مي دانستند اين سلاح هرگز مصرف نخواهد شد؛ اما براي اين که خودشان را مصون نگه دارند، سلاح اتمي را به عنوان تهديد حفظ مي کردند. اقتدار خود را در داخل تأمين مي کردند، براي اين که در مقابل دشمن از خودشان صيانت و حفاظت کنند. اقتداري که ما مي توانيم در داخل به وجود بياوريم، با بمب اتمي و سلاح هسته يي و تقويت نيروي نظامي نيست. البته تقويت نيروي نظامي در حد متعارف لازم است؛ اما آنچه مي تواند ما را در مقابل تهاجم همه جانبه ي دشمنان در سطوح مختلف حفظ کند، همين فهرستي است که عرض کردم: تقويت ايمان، تقويت علم، تقويت فناوري، تسلط بر فنون روز، پيشاهنگ شدن در توليد علم، شکوفايي استعدادهاي آحاد ملت و جوانان در رشته هاي مختلف - چه علوم انساني، چه علوم طبيعي، چه انواع گوناگون علوم تجربي - همبستگي ملي و تقويت همدلي در ميان مردم؛ اينهاست که مي تواند يک ملت را تقويت کند؛ مي تواند هم دنياي خودشان را آباد کند، هم آنها را از آسيب دشمنان محفوظ نگه دارد. اينها وسيله يي است براي حفظ و صيانت؛ ما بايد اينها را دنبال کنيم و خود را متعهد به انجام آن بدانيم.
روحانيت مي تواند نقش ايفا کند؛ هم خودسازي دروني - خودسازي علمي و عملي - هم تشويق جوانان و آحاد مردم به حضور در همين ميدان ها، و هم بالاتر از همه تقويت ايمان مردم؛ که اين مهمترين کاري است که ما معممين و روحانيون مي توانيم انجام دهيم. تقويت ايمان هم بيش از زبان، عمل لازم دارد؛ البته زبان و شيوه هاي تبليغ و روش هاي نو و محتواي عالي هم لازم دارد.
اميدواريم خداوند متعال همه ي ما را به وظيفه ي خود در اين زمينه موفق و مؤيد بدارد. ان شاءالله خداوند حوزه ي علميه ي کرمان و علماي کرمان و مبلّغان کرمان و عناصر فعالِ روحاني کرمان را محفوظ بدارد و توفيق دهد و روزبه روز بر عمق و گستره ي اين حوزه بيفزايد.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته