بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
هر ديدارى از اين قبيل كه با جوانهاى بااستعداد و پرشور دارم، براى من يك روز عيد محسوب مى شود. علت هم اين است كه آينده ى كشور ما و هر كشورى به جوانان آن بستگى دارد. جمع شما عزيزانى كه اين جا تشريف داريد، تلاش كرديد و همت و لياقت به خرج داديد و افتخارى را براى كشورتان درست كرديد؛ من از يكايك شما تشكر مى كنم.
توانايى و استعدادى كه امروز در شماها هست، در همه ى دوره ها در نسل جوان و مردان و زنان كشور ما وجود داشته؛ اما استعداد انسانى احتياج به تشويق، شناخت و تزريق روح اعتماد و اميد دارد تا بتواند شكوفا شود.
البته نوآورى و ورود جوانها به عرصه هاى علمى و پيشرفت آنها ابعاد مختلفى دارد. بعضى از اين ابعاد را ما بايد با مسؤولان و دست اندركاران در ميان بگذاريم و صحبت كنيم، كه ان شاءاللَّه اين كار را مى كنيم، و طرحش در اين جا فايده يى ندارد. بنده دائماً در مواقع لازم به مسؤولان كشور در بخشهاى مختلف تذكراتى مى دهم؛ آنها را به حركت در جهتى كه دوستان در بياناتشان بيان كردند، وادار مى كنم و سعى مى كنم آنها در اين كارِ بسيار مهم بيشتر تحرك نشان دهند. آنچه مربوط به جلسه ى امروز ماست، يك بُعد از اين قضيه است؛ و آن اين است كه شما جوانها متعلق به يك ملت و يك هويت عظيم و ريشه دار تاريخى هستيد. سالهاى متمادى گذشته و به اين ملت و اين هويت ملى ظلم شده؛ اين را بايد همه ى ما دائماً در برابر چشم داشته باشيم. در طول زمان، حقيقتاً به ملت ما ظلم شده است. توانايى و استعدادى كه امروز در شماها هست، در همه ى دوره ها در نسل جوان و مردان و زنان كشور ما وجود داشته؛ اما استعداد انسانى احتياج به تشويق، شناخت و تزريق روح اعتماد و اميد دارد تا بتواند شكوفا شود. درست عكس اين سياست در دوره هاى مختلف عمل شده. مقصر اصلى هم در اين زمينه، حكومت ها و سياست ها بودند؛ در اين موضوع اصلاً نبايد ترديد كرد. بعضى مى فهميدند دارند چه كار مى كنند؛ مثل اغلب مسؤولان در دوران پهلوى، كه دانسته و شناخته اين راه را رفتند؛ يعنى از بروز استعدادها جلوگيرى مى كردند. علت هم معلوم است؛ عقيده ى راسخ آنها اين بود كه ايرانى بايد وابسته بماند. دشمنى آنها با نسل بااستعداد ايرانى، يك دشمنىِ طبيعى نبود. نه اين كه بخواهند واقعاً با اشخاص دشمنى كنند؛ نه، سياست هاى قاهر و مسلط جهانى از آنها اين را خواسته بود.
شما ببينيد حكومت پهلوى را چه كسى سركار آورد؟ رضاخان را چه كسى در اين كشور حاكم كرد؟ اين كه ديگر جزو نقاط مبهم تاريخ نيست. امروز همه مى دانند كه رضاخان را انگليسى ها در اين كشور سركار آوردند؛ همچنان كه وقتى احساس كردند رضاخان ديگر به دردشان نمى خورد، او را بركنار كردند و محمدرضا را سركار آوردند. اين جزو بخشهاى واضح تاريخ معاصر ماست. كسانى كه آنها را سر كار آوردند، همانها سعى مى كردند با انواع سياست هاى گوناگون، آنها را وابسته ى به خودشان نگه دارند. وقتى نهضت مصدق در اين كشور پيش آمد - كه يك نهضت ملى بود - جايى كه بيشترين احساس خطر را كرد، دستگاه حكومت و سلطنت نبود؛ انگليسى ها بيشترين احساس خطر را كردند. بعد هم كه انگليسى ها ديدند از عهده ى كار برنمى آيند، امريكايى ها را وارد كار كردند. آنها به يك معنا آمدند صحنه را از دست انگليسى ها ربودند و حاكم شدند. يك نفر بلند شد و با يك چمدان دلار به اين جا آمد و با ايجاد يك بحران مصنوعى، حكومت ملى را سرنگون كرد و رژيم محمدرضا پهلوى بر كشور مسلط شد. اين سياستِ اينهاست؛ اين چيز واضحى است و مدارك و اسناد و دستنوشته هاى آن امروز در دسترس همه قرار دارد.
البته متأسفانه شما جوانها كمتر فرصت مى كنيد به اين چيزها مراجعه كنيد؛ اما لازم داريد و بايد بدانيد. امروز اسم كسى كه رضاخان را در ايران سركار آورد، مشخص است؛ اسم كسى كه محمدرضا را سر كار آورد، مشخص است؛ اسم كسى كه به ايران آمد و پول آورد، مشخص است؛ نقشه يى كه در امريكا طراحى شد و در اروپا اتاق عملياتش تشكيل گرديد، مشخص است؛ اينها نقشه هاى واضح و مشخصى است كه وزارتخانه هاى امورخارجه ى خود آنها اينها را منتشر كرده اند و امروز در اختيار همه ى ماست.
براى يك ملت، سم بزرگ عبارت است از وابستگى؛ و پادزهر اين سم، عبارت است از خودآگاهى، استقلال فكرى، استقلال علمى، روى پاى خود ايستادن، خود را اداره كردن و خود را محتاج ديگران نديدن.
از استقلال و خودباورى ملت ايران، سياست هاى زياده خواه و دخالت جوى جهانى ضرر مى بردند. براى يك ملت، سم بزرگ عبارت است از وابستگى؛ و پادزهر اين سم، عبارت است از خودآگاهى، استقلال فكرى، استقلال علمى، روى پاى خود ايستادن، خود را اداره كردن و خود را محتاج ديگران نديدن. بنابراين، اينها بايد اين پادزهر را از دسترس اين ملت دور نگه دارند؛ اين طبيعى است.
امروز وقتى مى گوييم سياست رژيم پهلوى اين بود كه نگذارد استعدادهاى اين ملت رشد پيدا كنند، اين يك شعار نيست؛ اين يك حرف متكى به منطق و استدلال است. سالهاى متمادى اين طور گذشت. البته قبل از آنها قاجارها هم همين نقش را ايفا كردند؛ منتها ندانسته، از روى حماقت و جهالت و از روى آشنا نبودن با علم؛ احياناً هم رجالى در آنها وابسته بودند. اين، دوره ى گذشته ى ماست. در طول اين دوره، به ملت ايران ستم شده.
انقلاب اسلامى آمد اين دستگاه را برچيد، منتها اين كافى نيست. موانع برچيده شده؛ اما برداشتن موانع براى تحقق آن آرزوهاى بزرگ، شرط كافى نيست. تحقق آن آرزوهاى بزرگ چند چيز لازم دارد؛ البته يكى حمايت دستگاه هاى حكومتى و دولتى و مسؤولان است. همين نكته يى كه دوستان هم در ميان گذاشتند، بلاشك شرط لازم است؛ همان بخشى است كه عرض كردم ما دنبال آن هستيم و با مسؤولان هم در ميان مى گذاريم، كه بايد آن را دنبال كنند.
... شما ببينيد از ده سال پيش تا الان همين وضعيتى كه شما در آن هستيد، چقدر تفاوت كرده. ده سال پيش ما اين پديده ها را نداشتيم؛ اين پيشرفتهاى المپيادى را نداشتيم؛ اين نوآورى ها را در محيطهاى دانشگاهى و دانشجويى نداشتيم؛ اما امروز داريم. البته اين روند با تصاعد هندسى پيش مى رود؛ همين طور خودش را مى زايد و توليد مى كند. اين روند ان شاءاللَّه رو به افزايش خواهد بود و مطمئناً روزى كه به اميد خدا شما جوانهاى امروز مردان ميانسالى شديد و سررشته هاى كار در اين كشور دست شماها قرار گرفت، ان شاءاللَّه كار خيلى آسان تر و روان تر خواهد بود. آن روز ماها نيستيم، ولى شماها كمربسته ى يك كار عظيم و بزرگ هستيد.
آن روزى را بايد دنبال كنيم كه اگر در دنيا دانشمندى خواست يك نظريه ى علمى را بفهمد، بشناسد، حل كند و با يك اختراع آشنا شود، مجبور شود زبان فارسى را ياد بگيرد.
من اين مطلب را داخل پرانتز بگويم؛ هفته ى گذشته به يك مشت جوان كه اين جا آمده بودند، گفتم آن روزى را بايد دنبال كنيم كه اگر در دنيا دانشمندى خواست يك نظريه ى علمى را بفهمد، بشناسد، حل كند و با يك اختراع آشنا شود، مجبور شود زبان فارسى را ياد بگيرد.
روح جويندگى، روح اميد، روح اتكاءبه نفس و اين كه «ما مى توانيم» را در بين نسلِ خودتان تقويت كنيد.
يك بخش ديگر - كه آن هم بسيار مهم است - مربوط به شما نسل جوان است. روح جويندگى، روح اميد، روح اتكاءبه نفس و اين كه «ما مى توانيم» را در بين نسلِ خودتان تقويت كنيد. در بين عرب ها گفته مى شود «ادّل دليلٍ على امكان شى ء وقوعه»؛ محكم ترين و قاطع ترين دليل براى اين كه چيزى ممكن است، اين است كه اتفاق بيفتد. بالاترين دليل براى اين كه نسل جوان ايرانى مى تواند در عرصه ى فناورى و علم نوآورى كند و مرزهاى علم را بشكند و جلو برود - موضوعى كه بنده مكرر از چند سال پيش دارم مى گويم - اين است كه دارد اتفاق مى افتد.
البته نمى خواهيم درباره ى آنچه اتفاق افتاده، مبالغه كنيم و بيش از آنچه هست، بفهميم و معرفى كنيم؛ اما اين پيشرفتها وجود دارد و الان دارد اتفاق مى افتد. همين كارى كه در جشنواره هاى خوارزمى مى شود، همين كارى كه در دانشگاه هاى ما مى شود، همين كارى كه در المپيادها مى شود، خودش قوى ترين دليل است براى اين كه اين كار ممكن است. اين اعتقادِ به امكان را در ذهن هاى خود راسخ كنيد. در صحنه ى عملى كشور هم از اين نمونه ها فراوان است.
البته اغلب مردم از اين توفيقات خبر ندارند. من اصرار دارم بر اين كه اين پيشرفتها به گوش مردم برسد. به دولتى ها مى گويم كارهايى كه دارد انجام مى گيرد، به مردم بگوييد. روزى بوده يك صدمِ آنچه را كه امروز داريم انجام مى دهيم، قادر نبوديم بسازيم. آن روز خيلى دير نيست؛ همين بيست وپنج سال پيش است. ما تا قبل از انقلاب اميد نداشتيم بتوانيم نيروگاه بسازيم؛ بتوانيم سد بسازيم؛ بتوانيم فناورى هاى پيچيده را حتى بفهميم، چه برسد به اين كه بسازيم؛ اما امروز همه ى اينها وجود دارد.
امروز ما در بخشهاى بسيار مهمى پيشرفتهاى بسيار برجسته يى كرده ايم. اينها حركت انقلاب و روح انقلاب است؛ خودباورى يى است كه انقلاب داده؛ فضاى بازى است براى استعدادها كه انقلاب به ما ارزانى داشته و اين امكان را به ما داده كه بتوانيم باز فكر كنيم و اميدوار باشيم. اين را در خودتان، در نسل خودتان و در مجموعه هاى خودتان تقويت كنيد.
ايرانى مى تواند مرز دانش را - كه امروز خيلى پيشرفته و افق بسيار بلندى است - بشكند و پيش برود و مرز جديدى درست كند؛ منتها ما توقع نداريم اين كار را در طول مثلاً پنج سال و ده سال انجام دهيم.
اين كه منفى بافى كنيم و بگوييم «نمى شود، آقا نمى گذارند، آقا فايده يى ندارد»، سم مهلك اين حركت است. يك روز آمدند اين سَم را ساختند و در آب فرهنگىِ اين ملت تزريق كردند. يك روز آمدند صريحاً گفتند «ما نمى توانيم». زمان جوانى من، اين حرف جزو حرفهاى رايج بود كه ايرانى حتى نمى تواند لولهِنگ بسازد! شايد شماها ندانيد لولهنگ چيست. لولهنگ يعنى آفتابه؛ آن هم آفتابه ى گِلى. اين، نگاه سياستمداران و سررشته داران امور دانشگاهىِ آن روز بود. خيلى از سياستمدارانِ آن روز عناصر دانشگاهى بودند؛ اسمهايشان هم مشخص است؛ آنها مى گفتند ايرانى نمى تواند! نخير، ايرانى مى تواند. ايرانى مى تواند مرز دانش را - كه امروز خيلى پيشرفته و افق بسيار بلندى است - بشكند و پيش برود و مرز جديدى درست كند؛ منتها ما توقع نداريم اين كار را در طول مثلاً پنج سال و ده سال انجام دهيم.
من در همين اتاق به جمعى از جوانهاى مثل شما گفتم از حالا همت كنيد تا پنجاه سال ديگر اين كشور بتواند نوترين فناورى ها و نظريه هاى علمى را در همه ى بخشها به جامعه ى بشرى عرضه كند. شما با اين نيت حركت كنيد. اگر پنجاه سال ديگر بخواهيد به آن جا برسيد، كارهايى كه الان شما داريد مى كنيد، كارهاى زيادى نيست؛ قدمهايى است كه حتماً بايد برداشته شود و تسريع گردد.
به خودتان متكى باشيد و بخواهيد كار را انجام دهيد. تجربه ى شماها هم تجربه ى خوبى است؛ خودتان همت كرديد و وارد ميدان هاى كارى شديد؛ و البته دستگاه هايى هم الحمدللَّه كمك كردند. من اصرار دارم بر اين كه جوانهاى ما اگر توانستند دستاوردى داشته باشند، به آن قانع نشوند و نبايد خيالشان راحت باشد كه به جايى رسيده اند؛ نه، اين آغاز راه است؛ اين مژده دهنده به شماست كه مى توانيد.
شمايى كه اين جا نشسته ايد، مى توانيد يك روز پُر سر و صداترين و مهمترين اختراعات دنيا را به بشريت ارائه كنيد و ملتِ خود را جلو ببريد. يك ملت فقط با هاى و هوى و سر و صدا نمى تواند كارش را پيش ببرد. البته سر و صدا و هاى و هوى هم لازم است، اما بايد مغز و عمق داشته باشد؛ مغز و عمقش هم دو چيز بيشتر نيست؛ يكى ايمان، يكى علم؛ اين دو را بايد داشته باشد. علمِ بی ايمان كار را پيش نمى برد - يعنى مشكلات فراوان جنبى درست مى كند - ايمانِ بى علم هم همين طور.
امروز خوشبختانه فضاى كشور، فضاى امنى است؛ روزگارى گذشت كه اين طور نبود. شما اگر مى خواستيد در كارگاه تان چراغ روشن كنيد، چنانچه از غروب نيم ساعت گذشته بود، مى گفتند بايد خاموش كنيد تا بمب افكن هاى دشمن نيايند بمباران كنند. همين تهران و كرج و تبريز و اصفهان را مى آمدند مى زدند؛ يعنى دشمن بر آسمان كشور ما مسلط بود. جوانهاى خود ما آن فضاى تنگ اسارت را شكستند؛ هم در عرصه ى علم، هم در عرصه ى جهاد.
من بارها گفته ام؛ آن وقتى كه كشورهاى خارجى به ما سيم خاردار و آر.پى.جى نمى دادند، جوانهايى مثل شما توانستند يكى از پيشرفته ترين موشكها را - كه به ما نمى فروختند - در اين كشور توليد كنند، كه مورد استفاده هم قرار گرفت. جوانهاى ما در سپاه و ارتش و بخشهاى ديگر - بخصوص در سپاه - كارهاى بسيار بزرگى انجام داده اند و در صحنه هاى جهاد حاضر شده اند و الحمدللَّه توانسته اند امنيت را به اين كشور برگردانند. بنابراين محيط، محيط امنى است؛ شما مى توانيد در اين محيط، كار فكرىِ علمى بكنيد.
به خدا توكل كنيد، از خدا كمك بخواهيد، ايمان دينى را در دلهاى خودتان راسخ كنيد - كه اين موفقيت ها خيلى مهم است؛ هم در موفقيت شخصِ خودتان، هم در موفقيت ملى - و نگذاريد عوامل بى ايمانى مثل خوره به جان ايمان بيفتد و آن را از بين ببرد.
در راه تحصيل علم و افزودن بر بار علمى و توانايى هاى علمىِ خودتان هيچ كوتاهى نكنيد. به كارى كه كرديد، هيچ قناعت نكنيد و آن را قدم اول بدانيد. شما مثل كوهنوردى هستيد كه بايد برويد و به قله برسيد. شما الان داريد در پيچ وخم هاى اول راه حركت مى كنيد، كه گاهى عرق آدم هم درمى آيد. به موفقيت هاى ابتدايىِ راه قانع نشويد؛ نگاه كنيد ببينيد قله كجاست. بايد زحمت بكشيد و دشوارى ها را تحمل كنيد تا بتوانيد به قله برسيد.
بدانيد كه امروز دستاوردهاى ما بر اثر جهادها، شهادت ها، ايمان ها و از خودگذشتگى هاى جوانهايى مثل شما و در سنين شما بوده است. خيلى از شهداى ما جزو بچه هاى دانشگاهى و دبيرستانىِ برجسته بودند؛ اما رفتند جان خودشان را فدا كردند. امروز ملت از دانش و استعداد علمى آنها محروم است؛ اما دستاوردى كه آنها به اين ملت دادند، صد برابر آن استعداد علمى يى است كه اگر زنده مى ماندند و به كار مى گرفتند، براى اين كشور ارزش داشت. آنها اين فضا و اين اميد و اين توانايى ها را ايجاد كردند.
اميدواريم خداوند همه ى شماها را موفق بدارد و تأييد كند. مسؤولان هم ان شاءاللَّه به اين كارها كمك خواهند كرد. اميدواريم روزى فرا برسد كه شماها ان شاءاللَّه با موفقيت هاى بزرگترى در عرصه ى علمى كشور ظاهر شويد و بتوانيد كشورتان را هرچه بيشتر به پيش ببريد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
هر ديدارى از اين قبيل كه با جوانهاى بااستعداد و پرشور دارم، براى من يك روز عيد محسوب مى شود. علت هم اين است كه آينده ى كشور ما و هر كشورى به جوانان آن بستگى دارد. جمع شما عزيزانى كه اين جا تشريف داريد، تلاش كرديد و همت و لياقت به خرج داديد و افتخارى را براى كشورتان درست كرديد؛ من از يكايك شما تشكر مى كنم.
توانايى و استعدادى كه امروز در شماها هست، در همه ى دوره ها در نسل جوان و مردان و زنان كشور ما وجود داشته؛ اما استعداد انسانى احتياج به تشويق، شناخت و تزريق روح اعتماد و اميد دارد تا بتواند شكوفا شود.
البته نوآورى و ورود جوانها به عرصه هاى علمى و پيشرفت آنها ابعاد مختلفى دارد. بعضى از اين ابعاد را ما بايد با مسؤولان و دست اندركاران در ميان بگذاريم و صحبت كنيم، كه ان شاءاللَّه اين كار را مى كنيم، و طرحش در اين جا فايده يى ندارد. بنده دائماً در مواقع لازم به مسؤولان كشور در بخشهاى مختلف تذكراتى مى دهم؛ آنها را به حركت در جهتى كه دوستان در بياناتشان بيان كردند، وادار مى كنم و سعى مى كنم آنها در اين كارِ بسيار مهم بيشتر تحرك نشان دهند. آنچه مربوط به جلسه ى امروز ماست، يك بُعد از اين قضيه است؛ و آن اين است كه شما جوانها متعلق به يك ملت و يك هويت عظيم و ريشه دار تاريخى هستيد. سالهاى متمادى گذشته و به اين ملت و اين هويت ملى ظلم شده؛ اين را بايد همه ى ما دائماً در برابر چشم داشته باشيم. در طول زمان، حقيقتاً به ملت ما ظلم شده است. توانايى و استعدادى كه امروز در شماها هست، در همه ى دوره ها در نسل جوان و مردان و زنان كشور ما وجود داشته؛ اما استعداد انسانى احتياج به تشويق، شناخت و تزريق روح اعتماد و اميد دارد تا بتواند شكوفا شود. درست عكس اين سياست در دوره هاى مختلف عمل شده. مقصر اصلى هم در اين زمينه، حكومت ها و سياست ها بودند؛ در اين موضوع اصلاً نبايد ترديد كرد. بعضى مى فهميدند دارند چه كار مى كنند؛ مثل اغلب مسؤولان در دوران پهلوى، كه دانسته و شناخته اين راه را رفتند؛ يعنى از بروز استعدادها جلوگيرى مى كردند. علت هم معلوم است؛ عقيده ى راسخ آنها اين بود كه ايرانى بايد وابسته بماند. دشمنى آنها با نسل بااستعداد ايرانى، يك دشمنىِ طبيعى نبود. نه اين كه بخواهند واقعاً با اشخاص دشمنى كنند؛ نه، سياست هاى قاهر و مسلط جهانى از آنها اين را خواسته بود.
شما ببينيد حكومت پهلوى را چه كسى سركار آورد؟ رضاخان را چه كسى در اين كشور حاكم كرد؟ اين كه ديگر جزو نقاط مبهم تاريخ نيست. امروز همه مى دانند كه رضاخان را انگليسى ها در اين كشور سركار آوردند؛ همچنان كه وقتى احساس كردند رضاخان ديگر به دردشان نمى خورد، او را بركنار كردند و محمدرضا را سركار آوردند. اين جزو بخشهاى واضح تاريخ معاصر ماست. كسانى كه آنها را سر كار آوردند، همانها سعى مى كردند با انواع سياست هاى گوناگون، آنها را وابسته ى به خودشان نگه دارند. وقتى نهضت مصدق در اين كشور پيش آمد - كه يك نهضت ملى بود - جايى كه بيشترين احساس خطر را كرد، دستگاه حكومت و سلطنت نبود؛ انگليسى ها بيشترين احساس خطر را كردند. بعد هم كه انگليسى ها ديدند از عهده ى كار برنمى آيند، امريكايى ها را وارد كار كردند. آنها به يك معنا آمدند صحنه را از دست انگليسى ها ربودند و حاكم شدند. يك نفر بلند شد و با يك چمدان دلار به اين جا آمد و با ايجاد يك بحران مصنوعى، حكومت ملى را سرنگون كرد و رژيم محمدرضا پهلوى بر كشور مسلط شد. اين سياستِ اينهاست؛ اين چيز واضحى است و مدارك و اسناد و دستنوشته هاى آن امروز در دسترس همه قرار دارد.
البته متأسفانه شما جوانها كمتر فرصت مى كنيد به اين چيزها مراجعه كنيد؛ اما لازم داريد و بايد بدانيد. امروز اسم كسى كه رضاخان را در ايران سركار آورد، مشخص است؛ اسم كسى كه محمدرضا را سر كار آورد، مشخص است؛ اسم كسى كه به ايران آمد و پول آورد، مشخص است؛ نقشه يى كه در امريكا طراحى شد و در اروپا اتاق عملياتش تشكيل گرديد، مشخص است؛ اينها نقشه هاى واضح و مشخصى است كه وزارتخانه هاى امورخارجه ى خود آنها اينها را منتشر كرده اند و امروز در اختيار همه ى ماست.
براى يك ملت، سم بزرگ عبارت است از وابستگى؛ و پادزهر اين سم، عبارت است از خودآگاهى، استقلال فكرى، استقلال علمى، روى پاى خود ايستادن، خود را اداره كردن و خود را محتاج ديگران نديدن.
از استقلال و خودباورى ملت ايران، سياست هاى زياده خواه و دخالت جوى جهانى ضرر مى بردند. براى يك ملت، سم بزرگ عبارت است از وابستگى؛ و پادزهر اين سم، عبارت است از خودآگاهى، استقلال فكرى، استقلال علمى، روى پاى خود ايستادن، خود را اداره كردن و خود را محتاج ديگران نديدن. بنابراين، اينها بايد اين پادزهر را از دسترس اين ملت دور نگه دارند؛ اين طبيعى است.
امروز وقتى مى گوييم سياست رژيم پهلوى اين بود كه نگذارد استعدادهاى اين ملت رشد پيدا كنند، اين يك شعار نيست؛ اين يك حرف متكى به منطق و استدلال است. سالهاى متمادى اين طور گذشت. البته قبل از آنها قاجارها هم همين نقش را ايفا كردند؛ منتها ندانسته، از روى حماقت و جهالت و از روى آشنا نبودن با علم؛ احياناً هم رجالى در آنها وابسته بودند. اين، دوره ى گذشته ى ماست. در طول اين دوره، به ملت ايران ستم شده.
انقلاب اسلامى آمد اين دستگاه را برچيد، منتها اين كافى نيست. موانع برچيده شده؛ اما برداشتن موانع براى تحقق آن آرزوهاى بزرگ، شرط كافى نيست. تحقق آن آرزوهاى بزرگ چند چيز لازم دارد؛ البته يكى حمايت دستگاه هاى حكومتى و دولتى و مسؤولان است. همين نكته يى كه دوستان هم در ميان گذاشتند، بلاشك شرط لازم است؛ همان بخشى است كه عرض كردم ما دنبال آن هستيم و با مسؤولان هم در ميان مى گذاريم، كه بايد آن را دنبال كنند.
... شما ببينيد از ده سال پيش تا الان همين وضعيتى كه شما در آن هستيد، چقدر تفاوت كرده. ده سال پيش ما اين پديده ها را نداشتيم؛ اين پيشرفتهاى المپيادى را نداشتيم؛ اين نوآورى ها را در محيطهاى دانشگاهى و دانشجويى نداشتيم؛ اما امروز داريم. البته اين روند با تصاعد هندسى پيش مى رود؛ همين طور خودش را مى زايد و توليد مى كند. اين روند ان شاءاللَّه رو به افزايش خواهد بود و مطمئناً روزى كه به اميد خدا شما جوانهاى امروز مردان ميانسالى شديد و سررشته هاى كار در اين كشور دست شماها قرار گرفت، ان شاءاللَّه كار خيلى آسان تر و روان تر خواهد بود. آن روز ماها نيستيم، ولى شماها كمربسته ى يك كار عظيم و بزرگ هستيد.
آن روزى را بايد دنبال كنيم كه اگر در دنيا دانشمندى خواست يك نظريه ى علمى را بفهمد، بشناسد، حل كند و با يك اختراع آشنا شود، مجبور شود زبان فارسى را ياد بگيرد.
من اين مطلب را داخل پرانتز بگويم؛ هفته ى گذشته به يك مشت جوان كه اين جا آمده بودند، گفتم آن روزى را بايد دنبال كنيم كه اگر در دنيا دانشمندى خواست يك نظريه ى علمى را بفهمد، بشناسد، حل كند و با يك اختراع آشنا شود، مجبور شود زبان فارسى را ياد بگيرد.
روح جويندگى، روح اميد، روح اتكاءبه نفس و اين كه «ما مى توانيم» را در بين نسلِ خودتان تقويت كنيد.
يك بخش ديگر - كه آن هم بسيار مهم است - مربوط به شما نسل جوان است. روح جويندگى، روح اميد، روح اتكاءبه نفس و اين كه «ما مى توانيم» را در بين نسلِ خودتان تقويت كنيد. در بين عرب ها گفته مى شود «ادّل دليلٍ على امكان شى ء وقوعه»؛ محكم ترين و قاطع ترين دليل براى اين كه چيزى ممكن است، اين است كه اتفاق بيفتد. بالاترين دليل براى اين كه نسل جوان ايرانى مى تواند در عرصه ى فناورى و علم نوآورى كند و مرزهاى علم را بشكند و جلو برود - موضوعى كه بنده مكرر از چند سال پيش دارم مى گويم - اين است كه دارد اتفاق مى افتد.
البته نمى خواهيم درباره ى آنچه اتفاق افتاده، مبالغه كنيم و بيش از آنچه هست، بفهميم و معرفى كنيم؛ اما اين پيشرفتها وجود دارد و الان دارد اتفاق مى افتد. همين كارى كه در جشنواره هاى خوارزمى مى شود، همين كارى كه در دانشگاه هاى ما مى شود، همين كارى كه در المپيادها مى شود، خودش قوى ترين دليل است براى اين كه اين كار ممكن است. اين اعتقادِ به امكان را در ذهن هاى خود راسخ كنيد. در صحنه ى عملى كشور هم از اين نمونه ها فراوان است.
البته اغلب مردم از اين توفيقات خبر ندارند. من اصرار دارم بر اين كه اين پيشرفتها به گوش مردم برسد. به دولتى ها مى گويم كارهايى كه دارد انجام مى گيرد، به مردم بگوييد. روزى بوده يك صدمِ آنچه را كه امروز داريم انجام مى دهيم، قادر نبوديم بسازيم. آن روز خيلى دير نيست؛ همين بيست وپنج سال پيش است. ما تا قبل از انقلاب اميد نداشتيم بتوانيم نيروگاه بسازيم؛ بتوانيم سد بسازيم؛ بتوانيم فناورى هاى پيچيده را حتى بفهميم، چه برسد به اين كه بسازيم؛ اما امروز همه ى اينها وجود دارد.
امروز ما در بخشهاى بسيار مهمى پيشرفتهاى بسيار برجسته يى كرده ايم. اينها حركت انقلاب و روح انقلاب است؛ خودباورى يى است كه انقلاب داده؛ فضاى بازى است براى استعدادها كه انقلاب به ما ارزانى داشته و اين امكان را به ما داده كه بتوانيم باز فكر كنيم و اميدوار باشيم. اين را در خودتان، در نسل خودتان و در مجموعه هاى خودتان تقويت كنيد.
ايرانى مى تواند مرز دانش را - كه امروز خيلى پيشرفته و افق بسيار بلندى است - بشكند و پيش برود و مرز جديدى درست كند؛ منتها ما توقع نداريم اين كار را در طول مثلاً پنج سال و ده سال انجام دهيم.
اين كه منفى بافى كنيم و بگوييم «نمى شود، آقا نمى گذارند، آقا فايده يى ندارد»، سم مهلك اين حركت است. يك روز آمدند اين سَم را ساختند و در آب فرهنگىِ اين ملت تزريق كردند. يك روز آمدند صريحاً گفتند «ما نمى توانيم». زمان جوانى من، اين حرف جزو حرفهاى رايج بود كه ايرانى حتى نمى تواند لولهِنگ بسازد! شايد شماها ندانيد لولهنگ چيست. لولهنگ يعنى آفتابه؛ آن هم آفتابه ى گِلى. اين، نگاه سياستمداران و سررشته داران امور دانشگاهىِ آن روز بود. خيلى از سياستمدارانِ آن روز عناصر دانشگاهى بودند؛ اسمهايشان هم مشخص است؛ آنها مى گفتند ايرانى نمى تواند! نخير، ايرانى مى تواند. ايرانى مى تواند مرز دانش را - كه امروز خيلى پيشرفته و افق بسيار بلندى است - بشكند و پيش برود و مرز جديدى درست كند؛ منتها ما توقع نداريم اين كار را در طول مثلاً پنج سال و ده سال انجام دهيم.
من در همين اتاق به جمعى از جوانهاى مثل شما گفتم از حالا همت كنيد تا پنجاه سال ديگر اين كشور بتواند نوترين فناورى ها و نظريه هاى علمى را در همه ى بخشها به جامعه ى بشرى عرضه كند. شما با اين نيت حركت كنيد. اگر پنجاه سال ديگر بخواهيد به آن جا برسيد، كارهايى كه الان شما داريد مى كنيد، كارهاى زيادى نيست؛ قدمهايى است كه حتماً بايد برداشته شود و تسريع گردد.
به خودتان متكى باشيد و بخواهيد كار را انجام دهيد. تجربه ى شماها هم تجربه ى خوبى است؛ خودتان همت كرديد و وارد ميدان هاى كارى شديد؛ و البته دستگاه هايى هم الحمدللَّه كمك كردند. من اصرار دارم بر اين كه جوانهاى ما اگر توانستند دستاوردى داشته باشند، به آن قانع نشوند و نبايد خيالشان راحت باشد كه به جايى رسيده اند؛ نه، اين آغاز راه است؛ اين مژده دهنده به شماست كه مى توانيد.
شمايى كه اين جا نشسته ايد، مى توانيد يك روز پُر سر و صداترين و مهمترين اختراعات دنيا را به بشريت ارائه كنيد و ملتِ خود را جلو ببريد. يك ملت فقط با هاى و هوى و سر و صدا نمى تواند كارش را پيش ببرد. البته سر و صدا و هاى و هوى هم لازم است، اما بايد مغز و عمق داشته باشد؛ مغز و عمقش هم دو چيز بيشتر نيست؛ يكى ايمان، يكى علم؛ اين دو را بايد داشته باشد. علمِ بی ايمان كار را پيش نمى برد - يعنى مشكلات فراوان جنبى درست مى كند - ايمانِ بى علم هم همين طور.
امروز خوشبختانه فضاى كشور، فضاى امنى است؛ روزگارى گذشت كه اين طور نبود. شما اگر مى خواستيد در كارگاه تان چراغ روشن كنيد، چنانچه از غروب نيم ساعت گذشته بود، مى گفتند بايد خاموش كنيد تا بمب افكن هاى دشمن نيايند بمباران كنند. همين تهران و كرج و تبريز و اصفهان را مى آمدند مى زدند؛ يعنى دشمن بر آسمان كشور ما مسلط بود. جوانهاى خود ما آن فضاى تنگ اسارت را شكستند؛ هم در عرصه ى علم، هم در عرصه ى جهاد.
من بارها گفته ام؛ آن وقتى كه كشورهاى خارجى به ما سيم خاردار و آر.پى.جى نمى دادند، جوانهايى مثل شما توانستند يكى از پيشرفته ترين موشكها را - كه به ما نمى فروختند - در اين كشور توليد كنند، كه مورد استفاده هم قرار گرفت. جوانهاى ما در سپاه و ارتش و بخشهاى ديگر - بخصوص در سپاه - كارهاى بسيار بزرگى انجام داده اند و در صحنه هاى جهاد حاضر شده اند و الحمدللَّه توانسته اند امنيت را به اين كشور برگردانند. بنابراين محيط، محيط امنى است؛ شما مى توانيد در اين محيط، كار فكرىِ علمى بكنيد.
به خدا توكل كنيد، از خدا كمك بخواهيد، ايمان دينى را در دلهاى خودتان راسخ كنيد - كه اين موفقيت ها خيلى مهم است؛ هم در موفقيت شخصِ خودتان، هم در موفقيت ملى - و نگذاريد عوامل بى ايمانى مثل خوره به جان ايمان بيفتد و آن را از بين ببرد.
در راه تحصيل علم و افزودن بر بار علمى و توانايى هاى علمىِ خودتان هيچ كوتاهى نكنيد. به كارى كه كرديد، هيچ قناعت نكنيد و آن را قدم اول بدانيد. شما مثل كوهنوردى هستيد كه بايد برويد و به قله برسيد. شما الان داريد در پيچ وخم هاى اول راه حركت مى كنيد، كه گاهى عرق آدم هم درمى آيد. به موفقيت هاى ابتدايىِ راه قانع نشويد؛ نگاه كنيد ببينيد قله كجاست. بايد زحمت بكشيد و دشوارى ها را تحمل كنيد تا بتوانيد به قله برسيد.
بدانيد كه امروز دستاوردهاى ما بر اثر جهادها، شهادت ها، ايمان ها و از خودگذشتگى هاى جوانهايى مثل شما و در سنين شما بوده است. خيلى از شهداى ما جزو بچه هاى دانشگاهى و دبيرستانىِ برجسته بودند؛ اما رفتند جان خودشان را فدا كردند. امروز ملت از دانش و استعداد علمى آنها محروم است؛ اما دستاوردى كه آنها به اين ملت دادند، صد برابر آن استعداد علمى يى است كه اگر زنده مى ماندند و به كار مى گرفتند، براى اين كشور ارزش داشت. آنها اين فضا و اين اميد و اين توانايى ها را ايجاد كردند.
اميدواريم خداوند همه ى شماها را موفق بدارد و تأييد كند. مسؤولان هم ان شاءاللَّه به اين كارها كمك خواهند كرد. اميدواريم روزى فرا برسد كه شماها ان شاءاللَّه با موفقيت هاى بزرگترى در عرصه ى علمى كشور ظاهر شويد و بتوانيد كشورتان را هرچه بيشتر به پيش ببريد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته