بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
اولاً خوشآمد عرض مىكنيم به آقايان محترم و خداى متعال را شكر مىكنيم كه توفيق داد اين مجلس معظم و مهم در نوبتى ديگر اجتماع خود را تشكيل دهد و اعضاى آن دربارهى مسائل مورد اهتمامِ خودشان بحث كنند. از بيانات نصيحتآميز و بسيار مهم جناب آقاى مشكينى (دامتبركاته) و گزارشى هم كه جناب آقاى امينى ارائه فرمودند، تشكر مىكنيم.
همانطور كه حضرت آيةاللَّه مشكينى اشاره كردند، اين جلسه حقيقتاً يك جلسهى استثنايى است؛ هم بهخاطر تركيب اين مجموعه كه علما و بزرگان دين و بسيارى از مسؤولان بخشهاى مختلف و بعضى مسؤولان بالاى كشور در آن مجتمعاند، و هم بهخاطر اينكه اين مجموعهى با اين خصوصيات را مردم انتخاب كردهاند؛ اين نكتهى خيلى مهمى است. مردم با رأى خود، شما را در اين مجموعه براى يك مقصد و مسؤوليت بسيار مهم - كه هيچ مركزى در كشور بديل اين مجموعه براى آن مسؤوليت نيست - گرد آوردهاند؛ و آن عبارت است از تعيين رهبرى نظام و مراقبت از صحت مسير رهبرى در طول زمان. با اين ايده و اين انگيزه، مردم اين مجموعه را كه مورد اعتمادشان قرار گرفته است، انتخاب كردهاند؛ لذا اين مجلس، هم از جهت منتخب مردم بودن و هم از جهت حائز بودن بسيارى از خصوصيات بالا و والا، يك مجلس استثنايى است.
راجع به دو سه نكتهيى كه حضرت آقاى امينى در بياناتشان اشاره فرمودند - كه من بيانيهى پايانى اجلاس را هم كه ملاحظه كردم، ديدم همين نكات در آن به نحو اشاره و كوتاه مندرج است - جملهى كوتاه و گذرايى عرض كنم.
راجع به مسألهى پيشگيرى از حوادث، اشكال بر متصديان اين كار وارد است. البته نمىشود گناه زلزله و برف و سيل را به گردن كسى گذاشت؛ اما مىشود از مسؤولان توقع داشت كه تدبير امر را به نحوى بكنند كه خسارت اين حوادث هرچه كمتر و خفيفتر شود و كار جبرانى و علاج در برابر اين حوادث هم آسان گردد. فكرهايى شده است، سفارشهايى شده است، گردهمايىهايى براى همين منظور برپا شده است؛ ولى بايد سرعت عمل بيشتر از اين باشد. البته در زمينهى بافتهاى فرسوده و آسيبپذير كارهايى را شروع كردهاند؛ اين بافتها هم در ظرف ده سال و پانزده سال بهوجود نيامده؛ متأسفانه اينها كيفيت ساختوسازِ بومى و سنتى ماست. خوشبختانه الان راه دسترسى نسبت به سابق خوبتر و آسانتر است؛ هم فرودگاه هست، هم راههاى زمينى هست - كه اين هم از بركات انقلاب و زحمات مسؤولان است - درعينحال ما هم اين ايراد را داشتيم و داريم و تذكر دادهايم و باز هم تذكر خواهيم داد و تأكيد خواهيم كرد.
مسألهى عزادارىها هم كه اشاره كردند، مطلب بسيار مهمى است و تا حدود زيادى متوجه به خود ماست. شكى نيست كه در مواردى در عزادارىها حرفهاى غيرواقعى و غلط و خرافى گفته مىشود؛ ليكن اگر فرض مىكرديم هيچ حرف غلطى هم به آن معنا بيان نشود، اما وقتى حرف صحيح ولى سست و بدون استناد به يك مدركِ درست گفته شود، يا حرفى كه ايمان مردم را متزلزل كند و در باور مخاطبان نگنجد، گفته شود، اين هم مضر است. امروز ما اين همه در كشور مسأله داريم. يك منبر تبليغاتىِ بسيار مهم عبارت است از همين جلسات حسينى و حسينيهها و سينهزنىها و دستجات مذهبى. از اين منبر، والاترين معارف و فورىترين و لازمترين مطالب را مىشود بيان كرد؛ اما اگر ما اين را به چيزهاى موهوم يا موهون مصروف كنيم، بههيچوجه مصلحت نيست.
حرف، حرف درستى است؛ حرف امروز هم نيست؛ حرف هميشگى ماست؛ منتها يك نكته در اينجا وجود دارد كه بايد به آن توجه شود. شنيدهايم و در مواردى ديدهايم كه كسانى به اين عيب، بلكه به اين خطر توجه كرده و آن را بيان كردهاند. طبعاً ذهنهاى بعضى كشش ندارد اين معنا را درك كند؛ در مقام عمل هم به اين كار عادت كردهاند؛ اين خيلى مهم نيست؛ اين قابل اثرگذارى است؛ اما ناگهان از نقطهيى از دل روحانيت و از مراكز معتبر روحانيت نداى تأييدى از آن كارِ غلط بلند شده؛ اين را علاج كنيد؛ والّا بيان كردن، توجيه كردن و تشر زدن دشوار نيست.
اينطور نباشد كه وقتى مطلب حقى در مركزى گفته مىشود و مسؤول و روحانىِ روشنفكر و آگاهى آن را بيان مىكند، ناگهان با اين توهم يا با اين وسوسه كه اصل عزادارى امام حسين زير سؤال برده شد، جريانى درست شود؛ كمااينكه ما ديديم در قضيهى قمهزنى همينطور شد. به نظر ما قمهزنى يك خلاف شرع قطعى بود و هست؛ اين را ما اعلام كرديم و بزرگانى هم حمايت كردند؛ اما بعد ديديم از گوشه و كنار كسانى در جهت عكس اين عمل مىكنند! اگر قمهزنى اشكال هم نداشته باشد و حرام هم نباشد، واجب كه نيست؛ چرا در جاهايى براى اين چيزهاى بعضاً خرافى انگيزه وجود دارد؟ آنهايى هم كه جنبهى خرافىِ محض ندارد، لااقل اين مقدار هست كه در دنياى امروز، در ارتباطات امروز، در فرهنگ رايج جهانى امروز، در عقلانياتى كه امروز در داخل خانههاى ما و بين جوانان و دختران و پسران ما رايج است، عكسالعمل نامناسب ايجاد خواهد كرد. اينها از بيّنات شرع نيست كه ما بگوييم چه دنيا بپسندد، چه نپسندد، ما بايد اينها را بگوييم؛ حداقل اينها چيزهاى مشكوكٌفيه است. براى اين موضوع فكرى بكنيد و كارى انجام دهيد. اين هم با اشارهيى كه شما در بيانيه اجلاس كرديد، بهدست نمىآيد.
من در جلسهى اجلاس قبل هم عرض كردم كه شما دربارهى اينگونه موضوعها قطعنامه صادر كنيد. مجلس خبرگان يك مجلس معتبر و باعظمت است؛ اينهمه شخصيت در اين مجلس جمع شدهاند؛ دربارهى موضوعى كه به نظرتان مهم مىآيد، قطعنامه صادر كنيد تا پخش شود؛ لااقل مردم ايران بدانند كه نظر شما نسبت به فلان مسأله اين است؛ گيرم بعضى عمل بكنند يا نكنند. اين نكته را ما در جلسهى قبل گفتيم، آقايان هم استقبال كردند؛ اما در اين اجلاس هم به آن عمل نشد!
البته مسألهى چهارشنبهسورى يك مسألهى ديگر است و برخورد ديگرى را مىطلبد؛ ليكن دربارهى اين دو مسألهى روشن و واضح - يكى بلاياى طبيعى و لزوم رسيدگى و امداد و پيشگيرى مسؤولان؛ بهطورىكه تلفات انسانى و خسارتهاى مالى آن كم شود، و ديگرى مسألهى عزادارىها - مىتوانيد قطعنامه صادر كنيد و اين را از رهبرى بخواهيد - اشكالى ندارد - از مسؤولان بخواهيد. مسألهى عزادارىها از موضوعات كاملاً متناسب با شماست؛ زير اين مسأله را امضاء كنيد و نشان دهيد كه نسبت به اين قضيه نظر و اهتمام داريد و مىخواهيد اين كار صورت بگيرد.
چند جملهيى هم راجع به مسائل جارى عرض كنم. البته همانطور كه به من اطلاع داده شد، آقايان هم در نطقهاى پيش از دستور خود بحمداللَّه به مسائل جارى توجه كردهاند. امروز مسألهى اساسى كشور، چالش انقلاب اسلامى و نظام اسلامى است با دشمنانى كه از نحوهى برخورد آنها مىشود فهميد كه سراسيمهاند. اين را عرض بكنيم كه برخورد تبليغاتى و سياسىِ امروز امريكا و غرب با جمهورى اسلامى ايران - كه لحن آن تند و همراه با پرخاشگرى است - نشانهى قدرت دشمن نيست؛ نشانهى ناتوانى دشمن از برخورد با شجرهى طيبهيى است كه ريشه دوانده و تنه برافراشته و شاخ و برگ پيدا كرده است. علت اساسى هم اين است كه در دنياى مادى و در نظام بينالمللىِ مبتنى بر بىخدايى و مادهگرايى، اگر يك واحدِ خدايى و متكى بر مبانى توحيدى حضور پيدا كرد، اينها با هم ناهمخوانى خواهند داشت؛ اين چيز قهرى و طبيعى است؛ مثل اين است كه با مهندسى و سليقهى خاصى منطقهيى را خطكشى كنند، ولى كسى كه مثلاً سوار تراكتورى است و اين خطكشى را قبول ندارد و دارد در جايى ديگر به آن شكلى كه صحيح مىداند، حركت مىكند، خطكشىهاى اينها را به هم بزند و محاسبات اينها را به هم بريزد.
دعوا بر سر اسلام است؛ بر سر اشخاص و نوع نظام حكومتى و مردمسالارى نيست؛ والّا امروز غرب مىداند كه در اين منطقه يكى از مردمىترين نظامها، نظام جمهورى اسلامى است؛ اين قابل انكار نيست. نظام جمهورى اسلامى كه از صدر تا ذيل، همهى كارهايش متكى و مستند به آراء مردم است، شخصيتهاى اثرگذارِ درجهى اولش منتخبان مردمند و حضور و حمايت و عواطف مردم پشتوانهى اساسى آن است، از لحاظ برخى از ابعاد مردمى بودن، در دنيا - نه فقط در منطقه - بىنظير است. حتى اغلب دمكراسىهاى رايج دنيا هم اينطور حمايت مردمى و انبوه دلها را پشت سر خودشان ندارند، ولى ما بحمداللَّه داريم؛ اين را دشمن هم دارد مىبيند. بنابراين مسأله اين است كه وقتى تفكر اسلامى و پايهى اسلامى به مرحلهى عمل رسيد و بنا شد نظام حكومتى تشكيل دهد، اين با خطكشىها و محاسبات رايج نظم مادى جهان ناسازگارى خواهد داشت؛ اين چيز قهرى و طبيعى است. هر قدر هم ما ظواهر سياسى را درست كنيم و تنشزدايى و امثال آن را مطرح كنيم، مشكل اساسى آنها را از بين نمىبرد.
اين را هم مىدانند كه اين نظم نوين اسلامى منحصر به يك كشور نخواهد ماند؛ چون جامعهى اسلامى يك جامعهى بزرگ است. الان تقريباً يك و نيم ميليارد نفر جمعيت مسلمانان است و دهها كشور اسلامى وجود دارد؛ همهى اينها در اصول و مبانى با جمهورى اسلامى مشتركند. اهواء و عواطف ملتها طرفدار جمهورى اسلامى است - اينها را مىدانند - و مىدانند كه اگر اين نظام توانست خود را از زير بار مشكلات خلاص كند و سر بكشد و صداى خودش را به دنيا برساند، آنوقت اين الگو در نقاط ديگرى از جهان هم - كه براى آنها بسيار مهم است - تأثيراتى برخلاف ميل آنها خواهد گذاشت.
در واقع عصبانيت آنها از اسلام و نظم اسلامى و حركت اسلامى است. شما ملاحظه كنيد؛ در ده، پانزده سال اخير ما شاهديم كه برنامههايى در كشور بهوسيلهى دولتها انجام گرفت؛ برنامههاى خوبى هم بود. عناوين مورد مطالبه و اهتمام دولتها چيزهايى است كه در عرف جهانى هم براى پيشرفت يك كشور مطرح است؛ مثل دانش، فناورى، توسعه، برنامههاى پنجساله، سرمايهگذارى خارجى، تنشزدايى؛ حرفهايى كه ما در اين سالها بر زبان آوردهايم و همه هم گفتهاند؛ يعنى مخصوص بخشى از مجموعهى نظام نيست؛ از رهبرى تا دولتها و مسؤولان، اينها را مكرر بيان كردهاند؛ اين نشاندهندهى اين است كه نظام جمهورى اسلامى در قالب اين سرفصلها به سمت توسعه پيش مىرود. اين پيشرفتها طبعاً براى طراحان و سياستگذاران و راهبردسازانِ سياستهاى بينالمللى و جهانى و استعمارى تا حدودى اميدزاست. آنها فكر مىكنند كه نظام جمهورى اسلامى هم بالاخره در همان خط توسعهى متعارف و معمولِ مطرح و طراحى شدهى از سوى خود آنها وارد شده. مثلاً وقتى مسألهى تجارت جهانى و ورود به بازارهاى جهانى مطرح مىشود، اين اميد در آنها بهوجود مىآيد كه شايد بناست نظام اسلامى هم بتدريج در نظام بينالمللىِ مادى حل شود؛ كه اگر چنين اتفاقى بيفتد، همهى محاسباتش در اختيار آنهاست. فرض بفرماييد اگر كشورى وارد سازمان تجارت جهانى شد، دست غالب و قوى در سازمان تجارت جهانى مال آنهاست؛ سياستگذارى مال آنهاست، انتفاع بيشتر متعلق به آنهاست؛ حالا گيرم سودى هم گير فلان كشور يا دولت بيايد؛ اما آنها هستند كه محاسبه مىكنند. در زمينهى سياستهاى گوناگون جهانى هم همينطور است؛ گويا بتدريج اين اميد در آنها بهوجود آمده بود.
البته بعضى از اظهارات داخلى هم اين اميد را در آنها تقويت مىكرد؛ چه در زمينههاى فرهنگى، چه در زمينههاى سياسى، چه در زمينههاى اقتصادى. اينكه نظام اسلامى بهعنوان يك معترض، و به قول خود حضرات، بهعنوان اپوزيسيون نظام جهانى، در نقطهيى از دنيا - كه خيلى هم حساس است - ظاهر شده بود، در واقع اين را كمرنگ مىكرد. ناگهان سند چشمانداز بيستساله به عنوان سياستهاى نظام و مطالبات و سياستهاى رهبرى مطرح مىشود؛ آنوقت در پيشانىِ اين چشمانداز، اينطورى مىآيد كه «ايران كشورى است توسعه يافته»، تا مىرسد به اينجا: «با هويت اسلامى و انقلابى و الهامبخش در جهان اسلام». معلوم مىشود خواب آشفتهيى كه در دل آنها اميد بهوجود آورده بود، خواب بىتعبيرى است. يعنى همهى برنامههاى پنج سالهيى كه از سال 1384 شروع خواهد شد و بر اساس سند چشمانداز بيستساله خواهد بود، بايد در اين خط و در اين جهت باشد؛ همه بايد اسلام انقلابى و ايران اسلامى را به معناى واقعى كلمه دنبال كنند و در جهان اسلام الهامبخش باشند.
ما مايل نيستيم در دنياى اسلام منزوى باشيم، و منزوى هم نيستيم و نخواهيم شد. انزوا به معناى ديپلماتيك و رايج آن در دنيا، آنچنان مضر نيست كه انزواى از ملتها مضر است. امروز امريكا به حسب ظاهر منزوى نيست؛ حضور سياسى و حتى حضور نظامى او در همه جاى اين منطقه محسوس است؛ اما در حقيقت منزوى است؛ چرا؟ چون ملتها كه تعيينكننده و تصميمگيرندهاند، همه از حضور امريكا و سياستهاى امريكا متنفر و بيزارند؛ اين انزوا مضر است. جمهورى اسلامى در دنياى اسلام اين انزوا را ندارد.
شما الان هر جاى دنياى اسلام برويد، خواهيد ديد كه مردم دلهايشان براى جمهورى اسلامى مىتپد؛ اين واقعيت است. سفر اخير رئيس جمهور محترم ما به بوسنى، يك نمونه است. مگر ما با بوسنى چقدر ارتباط مردمى داريم؟ مگر مردم بوسنى چقدر به اينجا آمدهاند؟ بعد از قرارداد ديتون و خاتمهى جنگهاى بالكان، آن همه عليه ايران در آنجا تبليغات و فعاليت شده بود؛ عوامل جمهورى اسلامى را از آنجا بيرون كردند، به آنها توهين كردند، در تبليغاتشان آنها را متهم كردند و همه چيز راجع به آنها گفتند؛ درعينحال مردم بوسنى از رئيس جمهور ما آنگونه استقبال كردند. ايشان مىگفتند در برف سنگين سارايوو - كه شايد تا نزديك زانوى انسان برف باريده بود - مردم در خيابانهاى شهر اجتماع متراكمى كرده بودند تا رئيس جمهورى اسلامى ايران را ببينند. ايشان مىگفتند به كتابخانهى قاضى خسروبيك رفتيم - كه بنده هم زمان رياستجمهورى به آنجا رفته بودم - تقريباً 45 دقيقه بازديد ما طول كشيد؛ اما وقتى برگشتيم، ديديم مردم هنوز آنجا ايستادهاند. در مسجدِ آنجا مردم اجتماع متراكمى كرده بودند و براى خوشآمدگويى به رئيس جمهورى اسلامى ايران، به زبان فارسى سرود مىخواندند! اين استقبال مربوط به اشخاص نيست.
من از سفر الجزاير برگشته بودم و منظرهيى را كه در آن كشور ديده بودم، براى امام تشريح كردم و گفتم اين استقبال مربوط به شخص من نبود؛ تكريم شما بود. الان هم نه شخص من، نه شخص آقاى خاتمى، نه هيچكدام از مسؤولان كشور كه به ديگر كشورها مىروند و اينگونه مورد استقبال قرار مىگيرند، مورد نظر نيستند؛ مردم اشخاصِ ماها را نمىشناسند؛ شايد اسم ما را بدانند، اما انقلاب و امام را مىشناسند؛ همان شخصيتى كه مثل خورشيد در آسمان دنياى اسلام مىدرخشيد و همه - چه دشمنها مىخواستند، چه نمىخواستند - آن را لمس مىكردند. الان هم نمودار و برگهيى از آن شخصيتِ ممتاز را مشاهده مىكنند. شما هرجا برويد، وضعيت همينگونه است.
يكى از مسؤولان ما - يادم نيست آقاى رئيس جمهور بود يا كس ديگرى - به يكى از كشورهاى عربى رفته بود و از او استقبال خوبى كرده بودند. من گفتم شما به هر كدام از كشورهاى عربى برويد، قضيه همين است؛ اگر به مصر برويد، اجتماع مردم از همهجا بيشتر خواهد بود؛ به سودان برويد، همينطور است، به ديگر كشورها برويد، همينطور است؛ البته مشروط بر اينكه دولتها مانع نشوند.
امروز در سرتاسر دنياى اسلام، جمهورى اسلامى مطرح است؛ علت هم اين است كه بر سر حرف و شعار اصلى خود - كه اسلام است - ايستاده است. امريكايىها وقتى سند چشمانداز منتشر مىشود و مىبينند چشمانداز بيستساله عبارت است از پديد آمدن يك كشور پيشرفتهى طراز اول در منطقه از لحاظ فناورى و دانش، با جهتگيرى و باطن و روح اسلامى و انقلابى و اثرگذار و الهامبخش در دنياى اسلام، درصدد مقابله برمىآيند. البته اينها نمىتوانند با اسلام مقابله كنند.
ديدم كه آقايان خبرگان در نطقهاى پيش از دستور، راجع به خاورميانهى بزرگ هم صحبتهاى درست و خوبى كرده بودند. مسألهى خاورميانهى بزرگى يك آرزوى امريكايى است. خاورميانهى بزرگى كه آنها مىگويند، يعنى كشورى بزرگ در خاورميانه به مركزيت اسرائيل. البته منظور آنها اين نيست كه يك دولت واحد تشكيل شود؛ نه، همين دولتهايى كه در مرزهاى جغرافيايىِ كنونى قرار دارند، باشند؛ منتها دولتهايى كه توى مشت امريكايىها باشند؛ مردم بظاهر آنها را انتخاب كرده باشند، اما امريكايىها خواسته باشند؛ همانطور كه در ماههاى اخير در اوكراين و گرجستان اتفاق افتاد.
آنها مىخواهند اسرائيل در اين منطقهى پُربهره و پُر از سرمايههاى طبيعى، بشود يك مركز برجسته؛ نماينده و پايگاه تمدن مادى غرب دست و پايش را در اين كشورها باز كند؛ از كارگر ارزان آنها استفاده كند، از پولهاى آنها استفاده كند، اقتصاد خودش را گسترش دهد، كشاورزى خودش را توسعه دهد و در واقع خودش را تغذيه كند؛ مثل درختى كه ريشهاش وارد خانهى همسايه مىشود و از آنجا تغذيه مىكند، كه در واقع ميوهى درخت مال صاحب آن خانه است.
طرح از نيل تا فراتى كه يك وقت اعلام كردند مىخواهند با سرپنجهى قدرت نظامى آن را بهدست بياورند، در واقع الان مىخواهند با سرپنجهى قدرت سياسى و اقتصادى آن را بهدست بياورند. البته قطعاً به اين هدف نخواهند رسيد؛ نه امريكايىها و نه صهيونيستها و غاصبان فلسطين.
ملتها بيدارند. ما بايد بيدار باشيم. جمهورى اسلامى بايد بيدار باشد. بيدارى ما يك شعار نيست؛ بايد حواسمان جمع باشد. در تعيين دولتها، در انتخاب رئيس جمهور - كه تا زمان برگزارى انتخابات، چند صباح ديگر بيشتر باقى نمانده - و در گزينش كسانى كه در صحنهى سياسى كشور بناست فعاليت كنند، بايد حواسمان جمع باشد. هر يك از اشخاص و شخصيتها و مسؤولانى كه در رأس يك مجموعهى كارى قرار دارند، تعيينكنندهاند؛ هم ايمان آنها، هم عزم و ارادهى آنها، و هم كاردانى و كفايت آنها تعيين كننده است. فرض بفرماييد اگر راجع به فلان مسألهى فرهنگى ايراد داريد، يا اگر به فلان مسألهى فنى كشور ايراد داريد، همهى اينها برمىگردد به مديريتهاى گوناگون؛ نه فقط مديريت در رأس و بالا؛ نه، گاهى مديريت بالا خوب است، منتها مديريتهاى متوسط و ميانى - كه اِشراف و نظارت مسؤولان عالىرتبه بر كار آنها لازم است - گاهى نمىگذارند كار به نتيجهى مطلوب برسد. بنابراين، اين گزينشها تعيينكننده است. در اين زمينهها بايد با احساس مسؤوليت و ملاحظهى جوانب و با چشم باز و بصيرتِ كامل وارد شد.
در رأس كار بايد كسانى قرار بگيرند كه ايمانشان به اسلام و انقلاب و ارزشهاى اسلامى و انقلابى در حد كافى باشد؛ در ارزشهاى اسلام ترديد نداشته باشند و توان و نشاط و قدرت تحرك و پيگيرىشان متناسب با اينهمه كارى باشد كه جمهورى اسلامى دارد، تا انشاءاللَّه كشور جلو برود.
اين كارها، كارهاى چند نسلى است. مقاصد و نتايجى كه مورد نظر ماست، انتظار نداريم حتماً در زمان كوتاهى تحقق پيدا كند؛ ليكن توقع داريم كه تحركى بهوجود بيايد و احساس پيشرفت بشود. انسان يك راه را در ظرف يك ساعت طى مىكند، يك راه را در ظرف بيست و چهار ساعت طى مىكند؛ اما آن راهى هم كه در بيست و چهار ساعت بايد طى شود، انسان بايد ساعت اول احساس كند كه بهقدر يك ساعت پيش رفته است. ما در همهى زمينهها احساس حركت و پيشرفت را توقع داريم؛ هم در زمينههاى اقتصادى، هم در زمينههاى فرهنگى، هم در زمينههاى ارزشى، هم در زمينههاى علمى، هم در زمينهى پيشرفت علم و عمق علمى و دريدن حجاب علمىيى كه مانع مىشود از اينكه كشورهايى از قبيل كشور ما به نقاط اصلىِ علمى و شكستن مرزهاى دانش و پيش رفتن، دسترسى پيدا كنند؛ كه خوشبختانه در زمينهى اخير، كشور ما از جهت خوب بودن، جزو كشورهاى استثنايى است. استعدادها، خوب؛ توانايىها، خوب؛ قدرت ابتكار علمى و فنى، خوب؛ ما مىتوانيم در اين زمينهها پيشرفت كنيم، كه پيشرفت هم كردهايم و يك نمونهاش مسألهى انرژى هستهيى است.
بايد از خداى متعال بخواهيم به ما توفيق دهد. قدر اين مجلس محترم و قدر اين تجمع بسيار باارزش را بدانيد و - همانطور كه حضرت آقاى مشكينى اشاره فرمودند - فراخور تكليف و توقعى كه از اين مجلس هست، تصميمهاى با جرأت بگيريد. شما يك مجموعه هستيد؛ در هر زمينه، آن چيزى كه به نظرتان مىآيد، با جرأت تصميم بگيريد و اعلام كنيد. من عرض كردم، باز هم تأكيد مىكنم؛ اعلام كنيد نظر ما اين است. صدور اينگونه بيانيهها، بسيار خوب و لازم است. بيانيههاى قبلى شما غالباً خوب بوده است؛ امسال هم بيانيهى متين و خوشمضمون و خوشعبارتى صادر شده بود؛ منتها صدور بيانيهى پايانى اجلاس غير از اين است كه مطالبهى مشخصى روى موضوع خاصى از طرف شما صورت بگيرد تا مردم بدانند مجلس خبرگان اين را مىخواهد. از هر كسى كه فكر مىكنيد لازم است بخواهيد - از رئيس جمهور، از رهبرى، از مجلس، از قوهى قضاييه - دچار رودربايستى و ملاحظات نشويد؛ آنچه را كه عقيدهى شماست، قاطع و روشن مطرح كنيد و بخواهيد.
دبيرخانه هم مىتواند براى اجلاس آينده در طول زمان مواردى را با نظرخواهى از خود آقايان آماده كند تا در آن اجلاس مورد اهتمام قرار بگيرد. كار دبيرخانهيىِ منظم و خوب مىتواند خيلى تأثير داشته باشد.
اين مجلس، متكى به آراء مردم است؛ مجلس كوچكى نيست. البته خداى متعال بايد همهى ما را دستگيرى و هدايت و كمك و شاكر نعمتهاى خودش كند و اين شكر را زمينهى رحمت و مزيد نعمت خودش قرار دهد. همهى ما به ادعيهى زاكيه حضرت بقيةاللَّه (ارواحنافداه) محتاجيم. اميدواريم انشاءاللَّه مشمول دعا و نظر عطوفتآميز آن بزرگوار باشيم و انشاءاللَّه روزبهروز كار ما و پيشرفت ما بهتر شود.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
اولاً خوشآمد عرض مىكنيم به آقايان محترم و خداى متعال را شكر مىكنيم كه توفيق داد اين مجلس معظم و مهم در نوبتى ديگر اجتماع خود را تشكيل دهد و اعضاى آن دربارهى مسائل مورد اهتمامِ خودشان بحث كنند. از بيانات نصيحتآميز و بسيار مهم جناب آقاى مشكينى (دامتبركاته) و گزارشى هم كه جناب آقاى امينى ارائه فرمودند، تشكر مىكنيم.
همانطور كه حضرت آيةاللَّه مشكينى اشاره كردند، اين جلسه حقيقتاً يك جلسهى استثنايى است؛ هم بهخاطر تركيب اين مجموعه كه علما و بزرگان دين و بسيارى از مسؤولان بخشهاى مختلف و بعضى مسؤولان بالاى كشور در آن مجتمعاند، و هم بهخاطر اينكه اين مجموعهى با اين خصوصيات را مردم انتخاب كردهاند؛ اين نكتهى خيلى مهمى است. مردم با رأى خود، شما را در اين مجموعه براى يك مقصد و مسؤوليت بسيار مهم - كه هيچ مركزى در كشور بديل اين مجموعه براى آن مسؤوليت نيست - گرد آوردهاند؛ و آن عبارت است از تعيين رهبرى نظام و مراقبت از صحت مسير رهبرى در طول زمان. با اين ايده و اين انگيزه، مردم اين مجموعه را كه مورد اعتمادشان قرار گرفته است، انتخاب كردهاند؛ لذا اين مجلس، هم از جهت منتخب مردم بودن و هم از جهت حائز بودن بسيارى از خصوصيات بالا و والا، يك مجلس استثنايى است.
راجع به دو سه نكتهيى كه حضرت آقاى امينى در بياناتشان اشاره فرمودند - كه من بيانيهى پايانى اجلاس را هم كه ملاحظه كردم، ديدم همين نكات در آن به نحو اشاره و كوتاه مندرج است - جملهى كوتاه و گذرايى عرض كنم.
راجع به مسألهى پيشگيرى از حوادث، اشكال بر متصديان اين كار وارد است. البته نمىشود گناه زلزله و برف و سيل را به گردن كسى گذاشت؛ اما مىشود از مسؤولان توقع داشت كه تدبير امر را به نحوى بكنند كه خسارت اين حوادث هرچه كمتر و خفيفتر شود و كار جبرانى و علاج در برابر اين حوادث هم آسان گردد. فكرهايى شده است، سفارشهايى شده است، گردهمايىهايى براى همين منظور برپا شده است؛ ولى بايد سرعت عمل بيشتر از اين باشد. البته در زمينهى بافتهاى فرسوده و آسيبپذير كارهايى را شروع كردهاند؛ اين بافتها هم در ظرف ده سال و پانزده سال بهوجود نيامده؛ متأسفانه اينها كيفيت ساختوسازِ بومى و سنتى ماست. خوشبختانه الان راه دسترسى نسبت به سابق خوبتر و آسانتر است؛ هم فرودگاه هست، هم راههاى زمينى هست - كه اين هم از بركات انقلاب و زحمات مسؤولان است - درعينحال ما هم اين ايراد را داشتيم و داريم و تذكر دادهايم و باز هم تذكر خواهيم داد و تأكيد خواهيم كرد.
مسألهى عزادارىها هم كه اشاره كردند، مطلب بسيار مهمى است و تا حدود زيادى متوجه به خود ماست. شكى نيست كه در مواردى در عزادارىها حرفهاى غيرواقعى و غلط و خرافى گفته مىشود؛ ليكن اگر فرض مىكرديم هيچ حرف غلطى هم به آن معنا بيان نشود، اما وقتى حرف صحيح ولى سست و بدون استناد به يك مدركِ درست گفته شود، يا حرفى كه ايمان مردم را متزلزل كند و در باور مخاطبان نگنجد، گفته شود، اين هم مضر است. امروز ما اين همه در كشور مسأله داريم. يك منبر تبليغاتىِ بسيار مهم عبارت است از همين جلسات حسينى و حسينيهها و سينهزنىها و دستجات مذهبى. از اين منبر، والاترين معارف و فورىترين و لازمترين مطالب را مىشود بيان كرد؛ اما اگر ما اين را به چيزهاى موهوم يا موهون مصروف كنيم، بههيچوجه مصلحت نيست.
حرف، حرف درستى است؛ حرف امروز هم نيست؛ حرف هميشگى ماست؛ منتها يك نكته در اينجا وجود دارد كه بايد به آن توجه شود. شنيدهايم و در مواردى ديدهايم كه كسانى به اين عيب، بلكه به اين خطر توجه كرده و آن را بيان كردهاند. طبعاً ذهنهاى بعضى كشش ندارد اين معنا را درك كند؛ در مقام عمل هم به اين كار عادت كردهاند؛ اين خيلى مهم نيست؛ اين قابل اثرگذارى است؛ اما ناگهان از نقطهيى از دل روحانيت و از مراكز معتبر روحانيت نداى تأييدى از آن كارِ غلط بلند شده؛ اين را علاج كنيد؛ والّا بيان كردن، توجيه كردن و تشر زدن دشوار نيست.
اينطور نباشد كه وقتى مطلب حقى در مركزى گفته مىشود و مسؤول و روحانىِ روشنفكر و آگاهى آن را بيان مىكند، ناگهان با اين توهم يا با اين وسوسه كه اصل عزادارى امام حسين زير سؤال برده شد، جريانى درست شود؛ كمااينكه ما ديديم در قضيهى قمهزنى همينطور شد. به نظر ما قمهزنى يك خلاف شرع قطعى بود و هست؛ اين را ما اعلام كرديم و بزرگانى هم حمايت كردند؛ اما بعد ديديم از گوشه و كنار كسانى در جهت عكس اين عمل مىكنند! اگر قمهزنى اشكال هم نداشته باشد و حرام هم نباشد، واجب كه نيست؛ چرا در جاهايى براى اين چيزهاى بعضاً خرافى انگيزه وجود دارد؟ آنهايى هم كه جنبهى خرافىِ محض ندارد، لااقل اين مقدار هست كه در دنياى امروز، در ارتباطات امروز، در فرهنگ رايج جهانى امروز، در عقلانياتى كه امروز در داخل خانههاى ما و بين جوانان و دختران و پسران ما رايج است، عكسالعمل نامناسب ايجاد خواهد كرد. اينها از بيّنات شرع نيست كه ما بگوييم چه دنيا بپسندد، چه نپسندد، ما بايد اينها را بگوييم؛ حداقل اينها چيزهاى مشكوكٌفيه است. براى اين موضوع فكرى بكنيد و كارى انجام دهيد. اين هم با اشارهيى كه شما در بيانيه اجلاس كرديد، بهدست نمىآيد.
من در جلسهى اجلاس قبل هم عرض كردم كه شما دربارهى اينگونه موضوعها قطعنامه صادر كنيد. مجلس خبرگان يك مجلس معتبر و باعظمت است؛ اينهمه شخصيت در اين مجلس جمع شدهاند؛ دربارهى موضوعى كه به نظرتان مهم مىآيد، قطعنامه صادر كنيد تا پخش شود؛ لااقل مردم ايران بدانند كه نظر شما نسبت به فلان مسأله اين است؛ گيرم بعضى عمل بكنند يا نكنند. اين نكته را ما در جلسهى قبل گفتيم، آقايان هم استقبال كردند؛ اما در اين اجلاس هم به آن عمل نشد!
البته مسألهى چهارشنبهسورى يك مسألهى ديگر است و برخورد ديگرى را مىطلبد؛ ليكن دربارهى اين دو مسألهى روشن و واضح - يكى بلاياى طبيعى و لزوم رسيدگى و امداد و پيشگيرى مسؤولان؛ بهطورىكه تلفات انسانى و خسارتهاى مالى آن كم شود، و ديگرى مسألهى عزادارىها - مىتوانيد قطعنامه صادر كنيد و اين را از رهبرى بخواهيد - اشكالى ندارد - از مسؤولان بخواهيد. مسألهى عزادارىها از موضوعات كاملاً متناسب با شماست؛ زير اين مسأله را امضاء كنيد و نشان دهيد كه نسبت به اين قضيه نظر و اهتمام داريد و مىخواهيد اين كار صورت بگيرد.
چند جملهيى هم راجع به مسائل جارى عرض كنم. البته همانطور كه به من اطلاع داده شد، آقايان هم در نطقهاى پيش از دستور خود بحمداللَّه به مسائل جارى توجه كردهاند. امروز مسألهى اساسى كشور، چالش انقلاب اسلامى و نظام اسلامى است با دشمنانى كه از نحوهى برخورد آنها مىشود فهميد كه سراسيمهاند. اين را عرض بكنيم كه برخورد تبليغاتى و سياسىِ امروز امريكا و غرب با جمهورى اسلامى ايران - كه لحن آن تند و همراه با پرخاشگرى است - نشانهى قدرت دشمن نيست؛ نشانهى ناتوانى دشمن از برخورد با شجرهى طيبهيى است كه ريشه دوانده و تنه برافراشته و شاخ و برگ پيدا كرده است. علت اساسى هم اين است كه در دنياى مادى و در نظام بينالمللىِ مبتنى بر بىخدايى و مادهگرايى، اگر يك واحدِ خدايى و متكى بر مبانى توحيدى حضور پيدا كرد، اينها با هم ناهمخوانى خواهند داشت؛ اين چيز قهرى و طبيعى است؛ مثل اين است كه با مهندسى و سليقهى خاصى منطقهيى را خطكشى كنند، ولى كسى كه مثلاً سوار تراكتورى است و اين خطكشى را قبول ندارد و دارد در جايى ديگر به آن شكلى كه صحيح مىداند، حركت مىكند، خطكشىهاى اينها را به هم بزند و محاسبات اينها را به هم بريزد.
دعوا بر سر اسلام است؛ بر سر اشخاص و نوع نظام حكومتى و مردمسالارى نيست؛ والّا امروز غرب مىداند كه در اين منطقه يكى از مردمىترين نظامها، نظام جمهورى اسلامى است؛ اين قابل انكار نيست. نظام جمهورى اسلامى كه از صدر تا ذيل، همهى كارهايش متكى و مستند به آراء مردم است، شخصيتهاى اثرگذارِ درجهى اولش منتخبان مردمند و حضور و حمايت و عواطف مردم پشتوانهى اساسى آن است، از لحاظ برخى از ابعاد مردمى بودن، در دنيا - نه فقط در منطقه - بىنظير است. حتى اغلب دمكراسىهاى رايج دنيا هم اينطور حمايت مردمى و انبوه دلها را پشت سر خودشان ندارند، ولى ما بحمداللَّه داريم؛ اين را دشمن هم دارد مىبيند. بنابراين مسأله اين است كه وقتى تفكر اسلامى و پايهى اسلامى به مرحلهى عمل رسيد و بنا شد نظام حكومتى تشكيل دهد، اين با خطكشىها و محاسبات رايج نظم مادى جهان ناسازگارى خواهد داشت؛ اين چيز قهرى و طبيعى است. هر قدر هم ما ظواهر سياسى را درست كنيم و تنشزدايى و امثال آن را مطرح كنيم، مشكل اساسى آنها را از بين نمىبرد.
اين را هم مىدانند كه اين نظم نوين اسلامى منحصر به يك كشور نخواهد ماند؛ چون جامعهى اسلامى يك جامعهى بزرگ است. الان تقريباً يك و نيم ميليارد نفر جمعيت مسلمانان است و دهها كشور اسلامى وجود دارد؛ همهى اينها در اصول و مبانى با جمهورى اسلامى مشتركند. اهواء و عواطف ملتها طرفدار جمهورى اسلامى است - اينها را مىدانند - و مىدانند كه اگر اين نظام توانست خود را از زير بار مشكلات خلاص كند و سر بكشد و صداى خودش را به دنيا برساند، آنوقت اين الگو در نقاط ديگرى از جهان هم - كه براى آنها بسيار مهم است - تأثيراتى برخلاف ميل آنها خواهد گذاشت.
در واقع عصبانيت آنها از اسلام و نظم اسلامى و حركت اسلامى است. شما ملاحظه كنيد؛ در ده، پانزده سال اخير ما شاهديم كه برنامههايى در كشور بهوسيلهى دولتها انجام گرفت؛ برنامههاى خوبى هم بود. عناوين مورد مطالبه و اهتمام دولتها چيزهايى است كه در عرف جهانى هم براى پيشرفت يك كشور مطرح است؛ مثل دانش، فناورى، توسعه، برنامههاى پنجساله، سرمايهگذارى خارجى، تنشزدايى؛ حرفهايى كه ما در اين سالها بر زبان آوردهايم و همه هم گفتهاند؛ يعنى مخصوص بخشى از مجموعهى نظام نيست؛ از رهبرى تا دولتها و مسؤولان، اينها را مكرر بيان كردهاند؛ اين نشاندهندهى اين است كه نظام جمهورى اسلامى در قالب اين سرفصلها به سمت توسعه پيش مىرود. اين پيشرفتها طبعاً براى طراحان و سياستگذاران و راهبردسازانِ سياستهاى بينالمللى و جهانى و استعمارى تا حدودى اميدزاست. آنها فكر مىكنند كه نظام جمهورى اسلامى هم بالاخره در همان خط توسعهى متعارف و معمولِ مطرح و طراحى شدهى از سوى خود آنها وارد شده. مثلاً وقتى مسألهى تجارت جهانى و ورود به بازارهاى جهانى مطرح مىشود، اين اميد در آنها بهوجود مىآيد كه شايد بناست نظام اسلامى هم بتدريج در نظام بينالمللىِ مادى حل شود؛ كه اگر چنين اتفاقى بيفتد، همهى محاسباتش در اختيار آنهاست. فرض بفرماييد اگر كشورى وارد سازمان تجارت جهانى شد، دست غالب و قوى در سازمان تجارت جهانى مال آنهاست؛ سياستگذارى مال آنهاست، انتفاع بيشتر متعلق به آنهاست؛ حالا گيرم سودى هم گير فلان كشور يا دولت بيايد؛ اما آنها هستند كه محاسبه مىكنند. در زمينهى سياستهاى گوناگون جهانى هم همينطور است؛ گويا بتدريج اين اميد در آنها بهوجود آمده بود.
البته بعضى از اظهارات داخلى هم اين اميد را در آنها تقويت مىكرد؛ چه در زمينههاى فرهنگى، چه در زمينههاى سياسى، چه در زمينههاى اقتصادى. اينكه نظام اسلامى بهعنوان يك معترض، و به قول خود حضرات، بهعنوان اپوزيسيون نظام جهانى، در نقطهيى از دنيا - كه خيلى هم حساس است - ظاهر شده بود، در واقع اين را كمرنگ مىكرد. ناگهان سند چشمانداز بيستساله به عنوان سياستهاى نظام و مطالبات و سياستهاى رهبرى مطرح مىشود؛ آنوقت در پيشانىِ اين چشمانداز، اينطورى مىآيد كه «ايران كشورى است توسعه يافته»، تا مىرسد به اينجا: «با هويت اسلامى و انقلابى و الهامبخش در جهان اسلام». معلوم مىشود خواب آشفتهيى كه در دل آنها اميد بهوجود آورده بود، خواب بىتعبيرى است. يعنى همهى برنامههاى پنج سالهيى كه از سال 1384 شروع خواهد شد و بر اساس سند چشمانداز بيستساله خواهد بود، بايد در اين خط و در اين جهت باشد؛ همه بايد اسلام انقلابى و ايران اسلامى را به معناى واقعى كلمه دنبال كنند و در جهان اسلام الهامبخش باشند.
ما مايل نيستيم در دنياى اسلام منزوى باشيم، و منزوى هم نيستيم و نخواهيم شد. انزوا به معناى ديپلماتيك و رايج آن در دنيا، آنچنان مضر نيست كه انزواى از ملتها مضر است. امروز امريكا به حسب ظاهر منزوى نيست؛ حضور سياسى و حتى حضور نظامى او در همه جاى اين منطقه محسوس است؛ اما در حقيقت منزوى است؛ چرا؟ چون ملتها كه تعيينكننده و تصميمگيرندهاند، همه از حضور امريكا و سياستهاى امريكا متنفر و بيزارند؛ اين انزوا مضر است. جمهورى اسلامى در دنياى اسلام اين انزوا را ندارد.
شما الان هر جاى دنياى اسلام برويد، خواهيد ديد كه مردم دلهايشان براى جمهورى اسلامى مىتپد؛ اين واقعيت است. سفر اخير رئيس جمهور محترم ما به بوسنى، يك نمونه است. مگر ما با بوسنى چقدر ارتباط مردمى داريم؟ مگر مردم بوسنى چقدر به اينجا آمدهاند؟ بعد از قرارداد ديتون و خاتمهى جنگهاى بالكان، آن همه عليه ايران در آنجا تبليغات و فعاليت شده بود؛ عوامل جمهورى اسلامى را از آنجا بيرون كردند، به آنها توهين كردند، در تبليغاتشان آنها را متهم كردند و همه چيز راجع به آنها گفتند؛ درعينحال مردم بوسنى از رئيس جمهور ما آنگونه استقبال كردند. ايشان مىگفتند در برف سنگين سارايوو - كه شايد تا نزديك زانوى انسان برف باريده بود - مردم در خيابانهاى شهر اجتماع متراكمى كرده بودند تا رئيس جمهورى اسلامى ايران را ببينند. ايشان مىگفتند به كتابخانهى قاضى خسروبيك رفتيم - كه بنده هم زمان رياستجمهورى به آنجا رفته بودم - تقريباً 45 دقيقه بازديد ما طول كشيد؛ اما وقتى برگشتيم، ديديم مردم هنوز آنجا ايستادهاند. در مسجدِ آنجا مردم اجتماع متراكمى كرده بودند و براى خوشآمدگويى به رئيس جمهورى اسلامى ايران، به زبان فارسى سرود مىخواندند! اين استقبال مربوط به اشخاص نيست.
من از سفر الجزاير برگشته بودم و منظرهيى را كه در آن كشور ديده بودم، براى امام تشريح كردم و گفتم اين استقبال مربوط به شخص من نبود؛ تكريم شما بود. الان هم نه شخص من، نه شخص آقاى خاتمى، نه هيچكدام از مسؤولان كشور كه به ديگر كشورها مىروند و اينگونه مورد استقبال قرار مىگيرند، مورد نظر نيستند؛ مردم اشخاصِ ماها را نمىشناسند؛ شايد اسم ما را بدانند، اما انقلاب و امام را مىشناسند؛ همان شخصيتى كه مثل خورشيد در آسمان دنياى اسلام مىدرخشيد و همه - چه دشمنها مىخواستند، چه نمىخواستند - آن را لمس مىكردند. الان هم نمودار و برگهيى از آن شخصيتِ ممتاز را مشاهده مىكنند. شما هرجا برويد، وضعيت همينگونه است.
يكى از مسؤولان ما - يادم نيست آقاى رئيس جمهور بود يا كس ديگرى - به يكى از كشورهاى عربى رفته بود و از او استقبال خوبى كرده بودند. من گفتم شما به هر كدام از كشورهاى عربى برويد، قضيه همين است؛ اگر به مصر برويد، اجتماع مردم از همهجا بيشتر خواهد بود؛ به سودان برويد، همينطور است، به ديگر كشورها برويد، همينطور است؛ البته مشروط بر اينكه دولتها مانع نشوند.
امروز در سرتاسر دنياى اسلام، جمهورى اسلامى مطرح است؛ علت هم اين است كه بر سر حرف و شعار اصلى خود - كه اسلام است - ايستاده است. امريكايىها وقتى سند چشمانداز منتشر مىشود و مىبينند چشمانداز بيستساله عبارت است از پديد آمدن يك كشور پيشرفتهى طراز اول در منطقه از لحاظ فناورى و دانش، با جهتگيرى و باطن و روح اسلامى و انقلابى و اثرگذار و الهامبخش در دنياى اسلام، درصدد مقابله برمىآيند. البته اينها نمىتوانند با اسلام مقابله كنند.
ديدم كه آقايان خبرگان در نطقهاى پيش از دستور، راجع به خاورميانهى بزرگ هم صحبتهاى درست و خوبى كرده بودند. مسألهى خاورميانهى بزرگى يك آرزوى امريكايى است. خاورميانهى بزرگى كه آنها مىگويند، يعنى كشورى بزرگ در خاورميانه به مركزيت اسرائيل. البته منظور آنها اين نيست كه يك دولت واحد تشكيل شود؛ نه، همين دولتهايى كه در مرزهاى جغرافيايىِ كنونى قرار دارند، باشند؛ منتها دولتهايى كه توى مشت امريكايىها باشند؛ مردم بظاهر آنها را انتخاب كرده باشند، اما امريكايىها خواسته باشند؛ همانطور كه در ماههاى اخير در اوكراين و گرجستان اتفاق افتاد.
آنها مىخواهند اسرائيل در اين منطقهى پُربهره و پُر از سرمايههاى طبيعى، بشود يك مركز برجسته؛ نماينده و پايگاه تمدن مادى غرب دست و پايش را در اين كشورها باز كند؛ از كارگر ارزان آنها استفاده كند، از پولهاى آنها استفاده كند، اقتصاد خودش را گسترش دهد، كشاورزى خودش را توسعه دهد و در واقع خودش را تغذيه كند؛ مثل درختى كه ريشهاش وارد خانهى همسايه مىشود و از آنجا تغذيه مىكند، كه در واقع ميوهى درخت مال صاحب آن خانه است.
طرح از نيل تا فراتى كه يك وقت اعلام كردند مىخواهند با سرپنجهى قدرت نظامى آن را بهدست بياورند، در واقع الان مىخواهند با سرپنجهى قدرت سياسى و اقتصادى آن را بهدست بياورند. البته قطعاً به اين هدف نخواهند رسيد؛ نه امريكايىها و نه صهيونيستها و غاصبان فلسطين.
ملتها بيدارند. ما بايد بيدار باشيم. جمهورى اسلامى بايد بيدار باشد. بيدارى ما يك شعار نيست؛ بايد حواسمان جمع باشد. در تعيين دولتها، در انتخاب رئيس جمهور - كه تا زمان برگزارى انتخابات، چند صباح ديگر بيشتر باقى نمانده - و در گزينش كسانى كه در صحنهى سياسى كشور بناست فعاليت كنند، بايد حواسمان جمع باشد. هر يك از اشخاص و شخصيتها و مسؤولانى كه در رأس يك مجموعهى كارى قرار دارند، تعيينكنندهاند؛ هم ايمان آنها، هم عزم و ارادهى آنها، و هم كاردانى و كفايت آنها تعيين كننده است. فرض بفرماييد اگر راجع به فلان مسألهى فرهنگى ايراد داريد، يا اگر به فلان مسألهى فنى كشور ايراد داريد، همهى اينها برمىگردد به مديريتهاى گوناگون؛ نه فقط مديريت در رأس و بالا؛ نه، گاهى مديريت بالا خوب است، منتها مديريتهاى متوسط و ميانى - كه اِشراف و نظارت مسؤولان عالىرتبه بر كار آنها لازم است - گاهى نمىگذارند كار به نتيجهى مطلوب برسد. بنابراين، اين گزينشها تعيينكننده است. در اين زمينهها بايد با احساس مسؤوليت و ملاحظهى جوانب و با چشم باز و بصيرتِ كامل وارد شد.
در رأس كار بايد كسانى قرار بگيرند كه ايمانشان به اسلام و انقلاب و ارزشهاى اسلامى و انقلابى در حد كافى باشد؛ در ارزشهاى اسلام ترديد نداشته باشند و توان و نشاط و قدرت تحرك و پيگيرىشان متناسب با اينهمه كارى باشد كه جمهورى اسلامى دارد، تا انشاءاللَّه كشور جلو برود.
اين كارها، كارهاى چند نسلى است. مقاصد و نتايجى كه مورد نظر ماست، انتظار نداريم حتماً در زمان كوتاهى تحقق پيدا كند؛ ليكن توقع داريم كه تحركى بهوجود بيايد و احساس پيشرفت بشود. انسان يك راه را در ظرف يك ساعت طى مىكند، يك راه را در ظرف بيست و چهار ساعت طى مىكند؛ اما آن راهى هم كه در بيست و چهار ساعت بايد طى شود، انسان بايد ساعت اول احساس كند كه بهقدر يك ساعت پيش رفته است. ما در همهى زمينهها احساس حركت و پيشرفت را توقع داريم؛ هم در زمينههاى اقتصادى، هم در زمينههاى فرهنگى، هم در زمينههاى ارزشى، هم در زمينههاى علمى، هم در زمينهى پيشرفت علم و عمق علمى و دريدن حجاب علمىيى كه مانع مىشود از اينكه كشورهايى از قبيل كشور ما به نقاط اصلىِ علمى و شكستن مرزهاى دانش و پيش رفتن، دسترسى پيدا كنند؛ كه خوشبختانه در زمينهى اخير، كشور ما از جهت خوب بودن، جزو كشورهاى استثنايى است. استعدادها، خوب؛ توانايىها، خوب؛ قدرت ابتكار علمى و فنى، خوب؛ ما مىتوانيم در اين زمينهها پيشرفت كنيم، كه پيشرفت هم كردهايم و يك نمونهاش مسألهى انرژى هستهيى است.
بايد از خداى متعال بخواهيم به ما توفيق دهد. قدر اين مجلس محترم و قدر اين تجمع بسيار باارزش را بدانيد و - همانطور كه حضرت آقاى مشكينى اشاره فرمودند - فراخور تكليف و توقعى كه از اين مجلس هست، تصميمهاى با جرأت بگيريد. شما يك مجموعه هستيد؛ در هر زمينه، آن چيزى كه به نظرتان مىآيد، با جرأت تصميم بگيريد و اعلام كنيد. من عرض كردم، باز هم تأكيد مىكنم؛ اعلام كنيد نظر ما اين است. صدور اينگونه بيانيهها، بسيار خوب و لازم است. بيانيههاى قبلى شما غالباً خوب بوده است؛ امسال هم بيانيهى متين و خوشمضمون و خوشعبارتى صادر شده بود؛ منتها صدور بيانيهى پايانى اجلاس غير از اين است كه مطالبهى مشخصى روى موضوع خاصى از طرف شما صورت بگيرد تا مردم بدانند مجلس خبرگان اين را مىخواهد. از هر كسى كه فكر مىكنيد لازم است بخواهيد - از رئيس جمهور، از رهبرى، از مجلس، از قوهى قضاييه - دچار رودربايستى و ملاحظات نشويد؛ آنچه را كه عقيدهى شماست، قاطع و روشن مطرح كنيد و بخواهيد.
دبيرخانه هم مىتواند براى اجلاس آينده در طول زمان مواردى را با نظرخواهى از خود آقايان آماده كند تا در آن اجلاس مورد اهتمام قرار بگيرد. كار دبيرخانهيىِ منظم و خوب مىتواند خيلى تأثير داشته باشد.
اين مجلس، متكى به آراء مردم است؛ مجلس كوچكى نيست. البته خداى متعال بايد همهى ما را دستگيرى و هدايت و كمك و شاكر نعمتهاى خودش كند و اين شكر را زمينهى رحمت و مزيد نعمت خودش قرار دهد. همهى ما به ادعيهى زاكيه حضرت بقيةاللَّه (ارواحنافداه) محتاجيم. اميدواريم انشاءاللَّه مشمول دعا و نظر عطوفتآميز آن بزرگوار باشيم و انشاءاللَّه روزبهروز كار ما و پيشرفت ما بهتر شود.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته