بسماللهالرحمنالرحيم
در ابتدا از همهي برادران و در رأس از جناب آقاي فيروزآبادي كه در ستاد فرماندهي كل قوا مشغول خدمات با ارزش خود هستند، بهخاطر تلاشها و اخلاص و صميميتشان تشكر ميكنم.
امروز، عمدتا به دو منظور برنامهي بازديد از ستاد فرماندهي كل قوا و پرسنل اين ستاد را در محل كارشان قرار داديم: اولا، به خاطر همين تشكر كه من روبه رو از زحمتهاي شما تشكر كنم. ثانيا، مأموريت اساسي ستاد فرماندهي كل قوا به كل نيروهاي مسلح را تفهيم نمايم. ما ميخواهيم همهي آحاد و سازمانهاي نيروهاي مسلح، بخصوص و به طور عمده سازمان ارتش و سپاه، مأموريتهاي اين ستاد را به درستي درك كنند و خودشان را با آن چيزي كه ما به عنوان خط مشي اين ستاد ترسيم كردهايم، تطبيق بدهند.
ما در كشورمان دو سازمان عمدهي رزمي به نام ارتش جمهوري اسلامي و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي داريم. شايد در بعضي از كشورهاي ديگر هم چيزي شبيه اين باشد. چنين نيست كه شبيه وضع كنوني ما در هيچ جاي دنيا نباشد; بلكه چيزهايي تقريبا همانند آنچه كه در كشور ما هست، در كشورهاي ديگر وجود دارد. به هر حال، ما خودمان را مشاهده ميكنيم و براي خود برنامهريزي ميكنيم و كاري به ديگران نداريم.
اين دو سازمان، هر كدام مأموريتي غير از مأموريت ديگري دارند. پس، از اينجا ميتوان فهميد كه وجود هر دو سازمان ضروري است; زيرا اگر نباشند، مأموريتشان بر زمين خواهد ماند و آن سازمان ديگر هم نميتواند مأموريت اين سازمان را انجام بدهد. اين مأموريتها چيست؟ من به طور اجمال و در خطوط كلي، آن را ذكر كردهام و در شكل ريز و تفصيلي، همينجا در ستاد فرماندهي كل قوا مورد مباحثهي طولاني قرار گرفته است و تدوين شدهي آن به تصويب خواهد رسيد و ابلاغ خواهد شد.
وقتي ما دو سازمان عمدهي رزمي داريم، ناچار مركزي براي هماهنگي و رفع تعارضات و حفظ حقوق هريك از آنها با لحاظ حقوق ديگري و چيزهايي از اين قبيل لازم داريم. همچنان كه هر سازماني براي هماهنگي بخشهاي مختلف خود مركزي دارد; ارتش، ستاد مشترك و سپاه، ستادكل يا ستاد مركزي را داراست. مركزي كه در آن، بين دو سازمان اصلي رزمي نظامي جمهوري اسلامي هماهنگي ايجاد ميشود، همين ستاد فرماندهي كل قواست. اين، يكي از مقاصد عمدهي اين ستاد است كه ابلاغ شده و بر اساس آن، اين ستاد كارهاي زيادي انجام داده و ميدهد.
هدف دوم، هدايت عمومي نيروهاي مسلح است. اين، كاري است كه در گذشته هم هرگز در ستادها انجام نميگرفته و در جاي ديگري مثل ادارهي سوم و پنجم انجام ميگرفته است كه هر كدام مأموريتهايي دارند كه تا حدي ميتواند متناسب با اين هدايت عمومي باشد. روند نيروهاي مسلح، هيچ كدام اين كار را نميكردند; بلكه مركز بالاتري ـ كه حالا نميخواهم به خصوصيات و نامهايش تصريح كنم ـ اين كارها را انجام ميداد.
ما كشوري با خصوصيات بسيار برجسته داريم. اين خصوصيات عبارتند از: كشوري بر انگيخته، مردمي شجاع، سرزميني آماده براي عمران و آبادي و منافع و بركات، موقعيتي مؤثر در ثبات يك منطقهي عظيم ـ بلكه به يك معنا در ثبات كل عالم ـ و نظامي كه مبتني بر يك تفكر مدرن مذهبي و كاملا نو ميباشد.
تفكري كه ما امروز به دنيا عرضه ميكنيم، بسيار نو و مبتني بر مذهب است. دنيا و تحليلها و نگرشهاي مادي عادت كرده بودند كه مدرنيسم را از تفكرات الهي و معنوي جدا كنند و اينها را نقطهي مقابل هم بدانند. هر چيز مذهبي و معنوي ـ چه اسلامي و چه غير اسلامي ـ متعلق به گذشته و ارتجاعي به حساب ميآمد. هرچيزي را كه ميگفتند نو و مدرن است، معنايش اين بود كه حتما ضد مذهبي و غيرمعنوي است. اين، برداشت غلطي از مذاهب بود.
امروز بعكس، عدالت اجتماعييي كه ما مطرح ميكنيم و حقوق بشر به سبكي كه اسلام مطرح ميكند، به مراتب راقيتر از آنچه كه دنياي دمكراسي مطرح ميكند، است. عدالت اجتماعي ما، از دنياي به اصطلاح سوسياليسم، پيشرفتهتر است. حقوق بشر و آزاديهاي فردي ما، از آنچه كه در دنياي به اصطلاح دمكراسي مطرح ميشود، پيشرفتهتر است و اين را دنيا هم قبول دارد. به اين تبليغات و راديوها و مجلاتي كه پول ميگيرند و چيزي ميگويند و مينويسند و دايما واژهي ارتجاع را تكرار ميكنند، نگاه نكنيد; اينها قابل ذكر و توجه نيستند.
مرتجعترين نظامهاي دنيا، نظامهايي هستند كه حتي يك پارلمان صوري هم ندارند تا نمايندگان مردم در آنجا دور هم جمع بشوند و بعضيها نظر بدهند; چون نظامشان پوسيده است و طاقت اين كار را ندارند و چنين كاري را بر نميتابند. همين نظامهاي بدون پارلمان و مرتجع، گاهي جمهوري اسلامي را مرتجع و نظام ما را نظام ملاهاي مرتجع مينامند!! اصلا آشكار است كه اين صحبتها، يك شكل ديكته شده ميباشد و فرمي است كه همهي دنيا بر اساس يك تفكر و پايهي تبليغاتي، سياستي را تدوين كردهاند تا به جمهوري اسلامي تهمت واپسگرايي و مرتجع بودن بزنند. بسيار خوب، بگويند; محل بحث نيست. ما واقعيات را نگاه ميكنيم. ما چيزي را كه خود آنها به آن اعتقاد دارند و به آن رسيدهاند، مورد نظر قرار ميدهيم. در خلال بعضي از اظهارنظرها، كاملا آشكار ميشود كه متفكران امروز و سياستمداران برجستهي دنيا، نسبت به جمهوري اسلامي چه نظري دارند؟ نظرها، نظرهاي كاملا مثبتي است.
چنين نظامي با چنين كشور و مردمي و با وجود احتمالاتي براي دفاع و تهديدها، لازم است كه با ديد بلند مدت، همهي مسايل را ملاحظه كند و رفتار كلي نيروهاي مسلح را طراحي نمايد و در نظر بگيرد. در اينجا، همين ستاد فرماندهي كل قوا ـ و نه دستگاههاي ديگر ـ است كه بايد چنين كاري را بكند. اين ستاد را بايد براي اين مقصود كه حتي از مقصود اولي هم مهمتر است، آماده كنيم. اين، هدايت عمومي و كلي است.
سازمانهاي مسلح ـ مثل بقيهي سازمانها ـ غالبا در جهت اهداف سازماني خود و اهداف نزديك، فكر و حركت و عمل ميكنند. اين شما هستيد كه بايستي حتي ديدهاي آنها را هم دوربرد كنيد و خودتان به بلند مدت نگاه كنيد و طراحي نماييد و اينها را مرتبا هدايت كنيد تا به آن سمتي كه درآموزش و سازماندهي و طراحيهاي عملي و در همه چيز ديگر برنامهريزي شده است، حركت كنند. طبعا براي رسيدن به اين دو هدف عمده، دستگاهي هم بايد داشته باشيد تا ببينيد آيا اين مصوبات در نيروهاي مسلح درست اجرا ميشود يا خير. اين هم هدف سومي به حساب ميآيد و بايد ستاد را براي اين معنا آماده كنيد.
ستاد فرماندهي كل، يك چيز تكراري و موازي ستاد مشترك ارتش و ستاد سپاه پاسداران ـ چه قبل از آنها و چه بعد از آنها ـ نيست. همانطور كه گفته شد، چيزي است كه از لحاظ سلسله مراتب، برتر و فراتر از آن دو ستاد ميباشد و از لحاظ مأموريت، داراي مأموريتي كاملا متفاوت با آنهاست. البته آن دو ستاد هر كدام براي سازمان خودشان، با طبيعت خاصي كه ستاد مشترك ارتش و ستاد سپاه دارند، موازي هستند. با اين ترتيب، برادران بايد انشاءالله كار را برنامهريزي كنند.
همانطور كه آقاي دكتر فيروزآبادي اشاره كردند، من به طور مرتب و منظم در جريان كارهاي اين ستاد قرار دارم و همانطور كه اول هم اعلام كردم، همهي عناصري كه در اين ستاد حضور دارند، عناصر نظامي هستند. ما به يك معنا بايد بگوييم غيرنظامي نداريم; يعني افراد يا ارتشي يا سپاهي و يا بسيجي هستند. اين كه من اصرار ورزيدم فرم و لباس مشترك خاصي براي بسيجيها تنظيم بشود، به معناي اين نيست كه ما ميخواهيم يك سازمان سومي درست كنيم. خير، اشتباه نشود. بسيج، يك سازمان سوم نظامي در قبال سازمان سپاه و ارتش نيست. بسيج، بسيج است; بدين معني كه آحاد مردم، به وسيلهي فرماندهي كل نيروهاي مسلح در هر عهدي، براي كار نظامي بسيج ميشوند. ما ميخواهيم به اين موضوع ارج بنهيم كه يك غيرنظامي، كار معين شدهيي را براي يك نظامي انجام ميدهد; در حالي كه او، نه ارتشي و نه سپاهي است. اين را ميخواهيم مورد توجه خاص قرار بدهيم; لذا گفتيم كه يك لباس مشترك براي بسيجيها معين بشود.
البته اين لباس، لباسي نيست كه هركس بسيجي است، بايد حتما اين لباس را بپوشد; به خاطر اين كه مردم از كاسب و اداري و دانشآموز و دانشجو و حتي زن خانهدار، عضو بسيجند. لزومي ندارد كه همهي اينها در همهي حالات از اين لباس استفاده بكنند. مقصود اين است كه در موارد خاصي كه طبق آييننامه معين خواهد شد، اين لباس پوشيده بشود و شخص بسيجي را ـ چه در مراسم و چه در بعضي از مراكز ديگر ـ مشخص بكند.
اميدواريم كه خداوند به همهي شما آقايان توفيق بدهد و كمك و هدايت كند تا بتوانيد انشاءالله نيروهاي مسلح را به بهترين وجهي هدايت كنيد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته