پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

سخنراني‌ در ديدار با جمع‌ كثيري‌ از علماء و طلاب‌ حوزه‌هاي‌ علميه‌ي‌ قم‌ و تهران‌

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
امروز، مجموعه‌يي‌ از خاطرات‌ پراهميت‌ دوران‌ انقلاب‌ و همچنين‌ پيش‌ از آن‌، خاطرات‌ پرشكوه‌ صدر اسلام‌ پيش‌ روي‌ ماست‌. از طرفي‌، روز شهادت‌ حضرت‌ ابي‌الحسن‌ موسي‌بن‌ جعفر(عليه‌الصلاه‌والسلام‌) نيز است‌ كه‌ يك‌ خاطره‌ي‌ فراموش‌ نشدني‌ است‌. پس‌ از سي‌وپنج‌ سال‌ مبارزه‌ي‌ سخت‌ ـ كه‌ واقعا براي‌ من‌ و شما درس‌ است‌ ـ آن‌ بزرگوار در تلخترين‌ شرايط در سال‌ 138 به‌ شهادت‌ رسيدند.
يك‌ نگاه‌ به‌ زندگي‌ اين‌ بزرگواران‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ ما يك‌ تاريخ‌ نوراني‌ و بسيار آموزنده‌ از اين‌ بزرگواران‌ معصوم‌ در اختيار داريم‌ كه‌ در درجه‌ي‌ اول‌ براي‌ روحانيت‌ شيعه‌ و علماي‌ دين‌ و در درجه‌ي‌ بعد براي‌ عموم‌ مردم‌، تا قرنهاي‌ متمادي‌ درس‌ و ذخيره‌ي‌ معنوي‌ و آموزشي‌ است‌. اين‌ بزرگوار، در ميان‌ ائمه‌(عليهم‌السلام‌) وضع‌ خاصي‌ دارند كه‌ فعلا بنا و مجال‌ نيست‌ درباره‌ي‌ زندگي‌ اين‌ بزرگوار و مجاهدتشان‌ مطالبي‌ مطرح‌ بشود; ولي‌ همه‌ ـ مخصوصا جوانها ـ بدانند و تعقيب‌ كنند كه‌ هر روز از اين‌ زندگي‌ كه‌ ثبت‌ شده‌ باشد، يك‌ درس‌ است‌.
همچنين‌ ايام‌ شهادت‌ چند تن‌ از علما و شخصيتها و مسؤولان‌ كشور در دوران‌ جنگ‌ است‌ كه‌ هواپيماي‌ اين‌ عزيزان‌، به‌وسيله‌ي‌ متجاوزان‌ عراقي‌ سقوط كرد و مرحوم‌ شهيد محلاتي‌ و ديگران‌ به‌ شهادت‌ رسيدند. اين‌هم‌ از خاطراتي‌ است‌ كه‌ هرگز نبايد آن‌ را فراموش‌ كرد.
همين‌طور براي‌ جامعه‌ي‌ روحاني‌ و طلاب‌ و مدرسان‌ و علما در سراسر كشور، اين‌ ايام‌ با سالگرد صدور پيام‌ كم‌ نظير امام‌ بزرگوار و فقيد درباره‌ي‌ مسايل‌ روحانيت‌ و جامعه‌ي‌ علمي‌ شيعه‌ مصادف‌ است‌. اين‌ پيام‌، هرگز نبايد كهنه‌ شود و كاري‌ را كه‌ در حوزه‌ي‌ مباركه‌ي‌ قم‌ و ديگر مراكز روحاني‌، بر اساس‌ اين‌ پيام‌ شروع‌ كردند، بزرگ‌ بشمارند و نگذارند اين‌ كار، اندك‌ توقفي‌ پيدا بكند.
همين‌طور، اين‌ روزها با سالگرد حادثه‌ي‌ آخر بهمن‌ تبريز در سال‌ 56 مصادف‌ است‌ كه‌ يكي‌ از قدمهاي‌ بزرگ‌ ملت‌ ما در جهت‌ پيروزي‌ انقلاب‌ بود و ياد و نام‌ آن‌ مردم‌ مبارز و مجاهد و شجاع‌ و ربط و وصل‌ مستحكم‌ و مستمر آنها با روحانيت‌ اسلام‌ و با امام‌ و انقلاب‌ را براي‌ هميشه‌ مسجل‌ كرد. اين‌ هم‌ يك‌ خاطره‌ است‌ و ما در مجموعه‌ي‌ اين‌ مناسبتها، دور هم‌ جمع‌ شده‌ايم‌ و شما آقايان‌ محترم‌ و علما و فضلا و مدرسان‌ و طلاب‌ عزيز، از مراكز ديگر به‌ اين‌جا تشريف‌ آورديد تا قدري‌ درباره‌ي‌ مسايل‌ حوزه‌ صحبت‌ كنيم‌.
مسأله‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر اين‌ انقلاب‌، انقلابي‌ اسلامي‌ نبود و پرچم‌ آن‌ به‌ دست‌ علماي‌ دين‌ نبود، قطعا به‌ پيروزي‌ نايل‌ نمي‌شد و به‌ تشكيل‌ يك‌ دولت‌ مستقل‌ و سرافراز و نيرومند منتهي‌ نمي‌گرديد. اين‌، تحليل‌ ما نيست‌; بلكه‌ تحليل‌ همه‌ي‌ كساني‌ است‌ كه‌ مسايل‌ اين‌ انقلاب‌ را از پيش‌ از پيروزي‌ تا امروز تعقيب‌ كرده‌اند.
در سال‌ 56 و 57 هم‌ جبهه‌ي‌ مقابل‌ ـ يعني‌ زمامداران‌ ظالم‌ و فاسد و روبه‌ زوال‌ و كساني‌ كه‌ با تفكر ديني‌ و شخصيت‌ روحاني‌ مخالف‌ بودند ـ تحليلشان‌ همين‌ بود و براساس‌ اين‌ تحليل‌، تلاش‌ مي‌كردند كه‌ روحانيون‌ را از صحنه‌ كنار بزنند يا بين‌ آنها اختلاف‌ ايجاد كنند و يا بين‌ آنها و مردم‌ فاصله‌ به‌ وجود بياورند; ولي‌ نتوانستند اين‌ كار را بكنند ـ نه‌ اين‌ كه‌ نخواستند يا تلاش‌ نكردند. "چرا نتوانستند" هم‌ يك‌ پاسخ‌ مفصل‌ دارد. واقعا اگر كسي‌ بخواهد اين‌ انقلاب‌ را تحليل‌ كند و شكفتن‌ اين‌ گل‌ و روييدن‌ اين‌ نهال‌ و جوشيدن‌ اين‌ چشمه‌ را در سنگلاخ‌ و كوير زمان‌ كنوني‌ فرهنگ‌ جهان‌ درست‌ ترسيم‌ بكند، به‌ اين‌ آسانيها نخواهد توانست‌ پاسخ‌ روشني‌ براي‌ اين‌ سؤال‌ پيدا كند.
يكي‌ از علايم‌ و نشانه‌هاي‌ قدرت‌ و اراده‌ي‌ خدا براي‌ پيروزي‌ انقلاب‌ اين‌ بود كه‌ آن‌ رهبر بي‌نظير را برانگيخت‌. من‌، به‌اين‌ نتيجه‌ و اعتقاد خيلي‌ نزديك‌ شده‌ام‌ كه‌ خداوند متعال‌ در طول‌ دهها سال‌ قبل‌ از به‌ ثمر رسيدن‌ اين‌ انقلاب‌، زمينه‌ي‌ اين‌ پيروزي‌ را ـ كه‌ پيروزي‌ دين‌ و اسلام‌ در دنياست‌ ـ با تشكيل‌ حوزه‌ي‌ قم‌ و تربيت‌ شخصيتهايي‌ و در ميان‌ آنها برجسته‌ كردن‌ آن‌ شخصيت‌ كم‌نظير و قرار دادن‌ آن‌ گل‌ آتش‌ در ميان‌ خرمن‌ انبوهي‌ از زغال‌ و تبديل‌ همه‌ي‌ اينها به‌ يك‌ آتش‌ گداخته‌ و گيرا، فراهم‌ فرمود.
اگر كسي‌ با چشم‌ معمولي‌ هم‌ قضايا را نگاه‌ كند و ترتيب‌ طبيعي‌ علل‌ و عوامل‌ را مورد بررسي‌ قرار دهد، مي‌بيند كه‌ حضور و پيشگامي‌ و هوشياري‌ و وظيفه‌شناسي‌ و برخي‌ از خصوصيات‌ ممتاز روحانيت‌، يكي‌ از مهمترين‌ عوامل‌ و شايد يك‌ عامل‌ تعيين‌كننده‌ در بروز و پيروزي‌ و سير اين‌ انقلاب‌ و نيز تشكيل‌ دولت‌ و حكومت‌ و نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ و ادامه‌ي‌ آن‌ تا امروز بوده‌ است‌. دشمن‌ هم‌ اين‌ را مي‌داند. لذا فشاري‌ كه‌ در گذشته‌ و الان‌، از طرف‌ دنياي‌ استكباري‌ روي‌ اين‌ انقلاب‌ وارد مي‌شد و مي‌شود، در درجه‌ي‌ اول‌ به‌ دين‌ و روحانيت‌ متوجه‌ است‌. اگر روحانيون‌ كشور ما در ميدان‌ نبودند و پرچم‌ انقلاب‌ به‌ دوش‌ آنها نبود، اين‌ پيروزي‌ به‌دست‌ نمي‌آمد. اين‌ را دشمن‌ مي‌داند; لذا حقد عظيم‌ او در درجه‌ي‌ اول‌ متوجه‌ اسلام‌ و روحانيت‌ است‌.
روحانيت‌ بايد دوگونه‌ به‌ مسأله‌ نگاه‌ كند و مي‌كند:
يكي‌ اين‌ كه‌ توجه‌ داشته‌ باشد و دارد ـ و مردم‌ هم‌ متوجه‌ باشند ـ كه‌ براي‌ تداوم‌ انقلاب‌ نيز حضور روحانيون‌ ضروري‌ است‌ و فعال‌ بودن‌ روحانيون‌، شرط لاينفك‌ بقاي‌ انقلاب‌ و استقلال‌ كشور و نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ است‌. بنابراين‌، روحانيون‌ بايد باشند; آن‌ هم‌ با فعاليت‌ و دلسوزي‌ و از خود دانستن‌ انقلاب‌ و جانانه‌ دفاع‌ كردن‌; همچنان‌ كه‌ در اين‌ چند سال‌ نشان‌ دادند و در صحنه‌ي‌ نظامي‌ و جبهه‌ حضور پيدا كردند و جوانهاي‌ تفنگ‌ به‌دست‌ و آر.پي‌.جي‌ به‌ دوش‌ و لباس‌ بسيج‌ پوشيده‌ را آماده‌ ساختند و شهداي‌ به‌خون‌ غلطيده‌يي‌ را تقديم‌ اسلام‌ كردند. همچنين‌ در صحنه‌هاي‌ سياسي‌ و تبليغاتي‌ و تربيت‌ نيرو در حوزه‌هاي‌ علميه‌ و بخصوص‌ در حوزه‌ي‌ مباركه‌ي‌ قم‌ فعال‌ بودند و در آينده‌ هم‌ بايد با حجم‌ بيشتر و كيفيت‌ بالاتر و دلسوزي‌ چند برابر، فعال‌ باشند.
يك‌ نگاه‌ ديگر اين‌ است‌ كه‌ روحانيون‌ و بخصوص‌ بيدارترها و بصيرترها و دلسوزترها ـ كه‌ در قشرهاي‌ مختلف‌ روحاني‌، بحمدالله‌ اين‌ خصوصيات‌ به‌ وفور پيدا مي‌شود ـ ببينند شرايط تأثير كامل‌ حضور روحانيت‌ براي‌ انقلاب‌ و پيشرفت‌ هدفهاي‌ آن‌ چيست‌; آن‌ شرايط را تأمين‌ كنند. آفات‌ چيست‌; از آن‌ آفات‌ پيشگيري‌ كنند و اگر هست‌، آن‌ را رفع‌ نمايند. اين‌ نكته‌، جدي‌ است‌ و شعار نيست‌. اين‌، حركتي‌ است‌ كه‌ اگر شد، پيروزي‌ تداوم‌ پيدا خواهد كرد و روزبه‌روز بر اوج‌ اسلام‌ و قدرت‌ جمهوري‌ اسلامي‌ و سعه‌ي‌ ميدان‌ اين‌ نداي‌ ملكوتي‌ در عالم‌ افزوده‌ خواهد شد.
اگر اين‌ حركت‌ انجام‌ نشد، مشكلات‌ و موانع‌ و ـ خداي‌ ناخواسته‌ ـ ناكامي‌ پيش‌ خواهد آمد; آن‌ هم‌ براي‌ اسلام‌ و مسلمين‌ در سطح‌ جهان‌. اين‌قدر مسأله‌ حساس‌ است‌. بايد ديد روحانيت‌ چه‌ كرد و چگونه‌ شد كه‌ توانست‌ يك‌ نهضت‌ به‌ اين‌ عظمت‌ را از راهي‌ به‌ اين‌ دشواري‌ عبور بدهد و به‌ نقطه‌يي‌ بدين‌ سرافرازي‌ برساند. همه‌ي‌ رهبرها نمي‌توانند اين‌ كارها را بكنند.
مكرر عرض‌ كرده‌ايم‌ كه‌ در خيلي‌ از مناطق‌ دنيا، انقلابها با نفس‌ دين‌ شروع‌ شد; اما به‌ خاطر ضعف‌ رهبري‌، از دين‌ فاصله‌ گرفت‌ و گاهي‌ هم‌ ضد دين‌ شد. در تاريخ‌ خودمان‌ در نهضت‌ مشروطيت‌ ديديم‌ كه‌ روحانيون‌ آمدند يك‌ حادثه‌ي‌ بزرگ‌ (نظام‌ مشروطيت‌) را در كشور ايجاد كردند و پايان‌ دوره‌ي‌ استبداد را تدارك‌ ديدند، بعد همين‌ مشروطيت‌، پايگاهي‌ براي‌ ضديت‌ با دين‌ و روحانيت‌ شد و هنوز ابتداي‌ كار بود كه‌ روزنامه‌هاي‌ صدر مشروطيت‌، به‌ نام‌ آزادي‌ شروع‌ به‌ كوبيدن‌ دين‌ كردند، تا جايي‌ كه‌ يكي‌ از شخصيتهاي‌ روحاني‌ آن‌ زمان‌ ـ مرحوم‌ آقاشيخ‌ فضل‌الله‌ نوري‌ ـ كه‌ جزو پيشروان‌ مشروطيت‌ بود، در مقابل‌ آن‌ مجلس‌ و مشروطيت‌ ايستاد و سرانجام‌ هم‌ به‌ شهادت‌ رسيد.
اگر روحانيون‌، به‌ آينده‌ به‌ چشم‌ يك‌ ميدان‌ كار ننگرند و براي‌ آن‌ برنامه‌ريزي‌ نكنند و آفات‌ مسير را از سر راه‌ بر ندارند، دنبال‌ اين‌ غفلت‌، ضربه‌ است‌. در اين‌ هيچ‌ شكي‌ نيست‌. اگر روحانيون‌، آينده‌ را با چشم‌ باز و بصير نگاه‌ كنند و خود را براي‌ ادامه‌ي‌ حمل‌ اين‌ بار آماده‌ نمايند و وظايفشان‌ را پيش‌بيني‌ و خودشان‌ را آماده‌ي‌ عمل‌ به‌ آن‌ بكنند، اسلام‌ در سطح‌ جهان‌ روزبه‌روز قوت‌ خواهد گرفت‌. در اين‌ هم‌ هيچ‌ ترديدي‌ نيست‌.
همين‌ حركتي‌ كه‌ امام‌ بزرگوارمان‌ كرد، امروز دنيا را در يك‌ كوره‌ي‌ عظيم‌ التهاب‌ انداخته‌ و شرق‌ و غرب‌ را دور خودشان‌ مي‌چرخاند. اين‌ حوادث‌ دنيا ـ بعضي‌ مستقيم‌ و بعضي‌ غيرمستقيم‌ ـ به‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ما مربوط است‌. اين‌ كه‌ امروز در دنياي‌ شكل‌ گرفته‌ي‌ دوقطبي‌، يك‌ قطب‌ از صحنه‌ي‌ سياسي‌ عالم‌ برداشته‌ شد و ديگر چيزي‌ به‌ نام‌ بلوك‌ شرق‌ و سوسياليسم‌ وجود ندارد، اين‌ كه‌ معادلات‌ جهاني‌ در روابط قدرتها و دولتها و كشورهاي‌ كوچك‌ و ملتها و رژيمهاي‌ گوناگون‌، كاملا به‌هم‌ ريخته‌، مربوط به‌ پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و دين‌ در ايران‌ و مربوط به‌ بيداري‌ مسلمانها و آگاه‌ شدن‌ حس‌ ديني‌ در وجدانهاست‌.
البته‌، عوامل‌ ديگري‌ هم‌ وجود دارد كه‌ آن‌ عوامل‌، زمينه‌ها هستند. هر حادثه‌يي‌ در دنيا، متكي‌ بر يك‌ سلسله‌ زمينه‌هاست‌. بعد عاملي‌ وارد ميدان‌ مي‌شود و حادثه‌يي‌ را در اين‌ زمينه‌ها به‌ وجود مي‌آورد. اين‌ عامل‌، در دنياي‌ جديد "انقلاب‌ اسلامي‌" و پيروزي‌ آن‌ و تشكيل‌ يك‌ نظام‌ بر مبناي‌ دين‌ و ارزشهاي‌ معنوي‌ بود. حركت‌ ما در قدم‌ اول‌، اين‌ طور در دنيا حادثه‌آفريني‌ كرده‌ است‌.
اگر نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌، قوي‌ و صادق‌ باشد ـ صادق‌ يعني‌ آنچه‌ را كه‌ گفته‌ عمل‌ كند و از راه‌ خودش‌ بر نگردد و اين‌ دامنه‌ را مستقيم‌ به‌ سمت‌ همان‌ قله‌ و هدفهايي‌ كه‌ ترسيم‌ كرده‌، بپيمايد ـ بدانيد هر قدمي‌ كه‌ اين‌ ملت‌ و علماي‌ ما بردارند و نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ به‌ پيش‌ برود، در اوضاع‌ دنيا يك‌ حركت‌ و تغيير به‌ وجود خواهد آورد و همه‌ي‌ اين‌ پيشرفتها و حوادث‌، در جهت‌ اعلاي‌ كلمه‌ي‌ اسلام‌ و ارزشهاي‌ معنوي‌ و ديني‌ خواهد بود. اين‌كه‌ شما مي‌بينيد دولتهاي‌ غربي‌ و سرمايه‌دارهاي‌ بزرگ‌ جهاني‌، اين‌ گونه‌ از ما عصبانيند، به‌ همين‌ علت‌ است‌. هركار هم‌ بكنند، همين‌ خواهد بود.
من‌، در يك‌ جمله‌ بگويم‌: استكبار و دشمن‌، نسبت‌ به‌ ما هيچ‌ كاري‌ نمي‌تواند انجام‌ بدهد كه‌ ما شكست‌ بخوريم‌ و او پيروز و كامياب‌ بشود. او نمي‌تواند ما را شكست‌ بدهد; ولي‌ خود ما مي‌توانيم‌. ما مي‌توانيم‌ كاري‌ بكنيم‌ كه‌ خداي‌ نكرده‌ دشمن‌ خوشحال‌ شود و مشكل‌ از سر راه‌ او برداشته‌ بشود و اسلام‌ خجل‌ و سرافكنده‌ گردد و اين‌ راه‌ بريده‌ بشود. ما اگر ايستاده‌ باشيم‌، دشمن‌ نمي‌تواند كاري‌ بكند. الان‌، وضعيت‌ اين‌گونه‌ شده‌ است‌. قبل‌ از پيروزي‌، شايد مي‌توانستند خيلي‌ كارها بكنند; ولي‌ حالا ديگر نمي‌توانند. اگر من‌ بخواهم‌ اين‌ مطلب‌ را باز كنم‌، حرفهاي‌ زيادي‌ وجود دارد كه‌ نمي‌خواهم‌ وارد آنها بشوم‌.
علماي‌ دين‌ و جوامع‌ روحاني‌ وظايفي‌ را برعهده‌ دارند تا آينده‌ به‌ شكل‌ صحيح‌ و خداپسند و مطلوبي‌ شكل‌ بگيرد. همه‌ي‌ فكرمان‌ را بايد روي‌ اين‌ موضوع‌ متمركز كنيم‌. راه‌ هم‌ اين‌ است‌. كليد رمز را بايد اين‌گونه‌ پيدا كرد. بايد ديد جهات‌ مثبت‌ روحانيت‌ كه‌ به‌ او امكان‌ داد اين‌ حركت‌ عظيم‌ را بكند و دنيا را در آستانه‌ي‌ يك‌ تحول‌ قرار بدهد، چيست‌. بايد آن‌ جهات‌ مثبت‌ را در خودمان‌ تقويت‌ كنيم‌ و اگر جهات‌ منفي‌يي‌ درگذشته‌ وجود داشته‌، از آن‌ بترسيم‌ و راهش‌ را سد كنيم‌ و نگذاريم‌ نقاط منفي‌ جديدي‌ هم‌ پيدا بشود.
نقاط مثبت‌ در جامعه‌ي‌ روحانيت‌ ـ كه‌ جامعه‌ي‌ علمي‌ شيعه‌ است‌ ـ روشن‌ مي‌باشد. علم‌ و زهد و بي‌اعتنايي‌ به‌ دنيا و شجاعت‌ و ايستادگي‌ در برابر قدرتها و زورگوها و اتصال‌ به‌ توده‌ي‌ مردم‌، نقاط مثبت‌ روحانيت‌ ماست‌. مردمي‌ بودن‌ و درد آنها را احساس‌ كردن‌ و براي‌ آنها دل‌ سوزاندن‌ و كار كردن‌ و به‌ دشمنانشان‌ نزديك‌ نشدن‌، خصوصيتي‌ است‌ كه‌ هيچ‌ فرقه‌يي‌ از فرق‌ روحاني‌ در عالم‌، آن‌ را نداشته‌ است‌ و الان‌ هم‌ ندارد. اگر اين‌ خصوصيت‌ نبود، اطمينان‌ مردم‌ به‌ روحانيت‌ جلب‌ نمي‌شد كه‌ به‌ خيابانها بيايند و آن‌ طور جان‌ خود را در راه‌ آرمانهاي‌ اين‌ انقلاب‌ در معرض‌ خطر قرار بدهند. اين‌، خصوصيات‌ مثبت‌ روحانيت‌ است‌; اينها را به‌ شدت‌ حفظ كنيم‌.
حوزه‌هاي‌ علمي‌، بايد كانون‌ علم‌ بمانند. ما بايد هرچه‌ در توان‌ داريم‌، علم‌ را خالصتر و صافتر و از زوايد پيراسته‌تر كنيم‌. اين‌ حركت‌ به‌ سمت‌ ترتيب‌ برنامه‌هاي‌ علمي‌ حوزه‌هاي‌ علميه‌، يك‌ حركت‌ واجب‌ است‌. اگر اين‌ نباشد، علم‌ پيشرفت‌ نخواهد كرد. علم‌، مثل‌ درختي‌ است‌ كه‌ يكي‌ از موجبات‌ رشد آن‌، هرس‌ كردن‌ و چيدن‌ زوايد آن‌ و اجازه‌ ندادن‌ به‌ رشد شاخه‌هاي‌ زيادي‌ و بوته‌هاي‌ مزاحم‌ است‌.
مسأله‌ي‌ ديگر كه‌ به‌ همين‌ اندازه‌ اهميت‌ دارد و بارها امام‌ بزرگوارمان‌ تكرار مي‌كردند و در جاهاي‌ ديگر هم‌ مكررا گفته‌ شده‌، بي‌اعتنايي‌ به‌ زخارف‌ دنيا و جلوه‌هاي‌ آن‌ است‌. در اين‌ راه‌، از لذتهاي‌ مادي‌ زيادي‌ بايد گذشت‌ و خدا را شكر مي‌كنيم‌ كه‌ روحانيت‌ معظم‌ ما، اين‌ خصوصيت‌ را حفظ كرده‌ است‌; اگر چه‌ ميدان‌ بي‌اعتنايي‌ و بي‌رغبتي‌ به‌ دنيا گسترده‌ است‌ و مي‌توان‌ در اين‌ ميدان‌ خيلي‌ پيش‌ رفت‌.
شخصيتها و چهره‌هايي‌ را مي‌شناسيم‌ و مي‌بينيم‌ كه‌ در اين‌ چند سال‌، وجود و حرف‌ و منششان‌ مؤثر بوده‌ است‌ و به‌ زخارف‌ دنيا بي‌رغبت‌ بوده‌اند و نخواسته‌اند به‌ نفس‌ و شهوات‌ خود پاسخ‌ بدهند و در مقابلشان‌ ايستادند و آنها را كوچك‌ شمردند.
درمقابل‌ اهداف‌ بلند، ما نمي‌توانيم‌ مثل‌ اميرالمؤمنين‌ علي‌(عليه‌السلام‌) عمل‌ كنيم‌ ـ خود آن‌ بزرگوار هم‌ همين‌ را فرمود ـ ليكن‌ مي‌توانيم‌ ورع‌ و تقوا و بي‌اعتنايي‌ و بي‌طمعي‌ را در خودمان‌ حفظ و تقويت‌ كنيم‌. اين‌ كار، امروز براي‌ روحانيون‌ يك‌ وظيفه‌ي‌ مبرم‌ است‌ و طلاب‌ و فضلا و مسؤوليت‌دارهاي‌ روحاني‌ و شاغلان‌ به‌ اين‌ جهت‌، بايد خيلي‌ توجه‌ كنند; چون‌ اين‌ راه‌، راه‌ پيامبران‌ الهي‌ و نيز كساني‌ چون‌ اميرالمؤمنين‌(عليهم‌الصلاه‌والسلام‌) است‌ كه‌ كمترين‌ اعتنايي‌ به‌ اين‌ دنيا نكردند. اين‌ راه‌ را بايد اين‌ گونه‌ رفت‌ و در مقابل‌ زورمندان‌، شجاعت‌ و شهامت‌ داشت‌ و به‌ مردم‌ تكيه‌ كرد.
حقيقتا مردم‌ ما، آن‌چنان‌ برجستگي‌يي‌ در راه‌ آرمانهاي‌ اسلام‌ و انقلاب‌ از خود نشان‌ دادند كه‌ انسان‌ در مقابل‌ عظمت‌ اين‌ ملت‌، سر تعظيم‌ فرود مي‌آورد و در خود احساس‌ حقارت‌ مي‌كند. ببينيد در اين‌ يازده‌ سال‌، چه‌ مراحلي‌ را گذراندند و چگونه‌ به‌ خاطر خدا در اين‌ راه‌ دشوار پاي‌ فشردند. همه‌ي‌ چشمها در دنيا منتظر بود كه‌ ببيند ملت‌ ايران‌ بعد از امام‌ چه‌ خواهد كرد. هر تجربه‌يي‌ كه‌ بعد از رحلت‌ حضرت‌ امام‌(ره‌) در اين‌ چند ماه‌ تاريك‌ و سخت‌ و غم‌انگيز پيش‌ آمد، اين‌ ملت‌ با اخلاص‌ و شجاعت‌ و هوشياري‌ خود، آن‌ چنان‌ جلوه‌هايي‌ نشان‌ دادند كه‌ فضا را منور كردند. همين‌ راهپيمايي‌ عظيم‌ 22 بهمن‌ امسال‌، حقيقتا يكي‌ از مواردي‌ بود كه‌ در تاريخ‌ اين‌ ملت‌، به‌ عنوان‌ سند افتخار و نقطه‌ي‌ روشن‌ و منور خواهد ماند.
من‌ نمي‌خواهم‌ به‌ خاطر اين‌ حركت‌ عظيم‌، از مردم‌ تشكر بكنم‌; مسأله‌ مربوط به‌ خود آنهاست‌. من‌ چه‌ كسي‌ هستم‌ كه‌ از آنها تشكر كنم‌؟ اما مي‌خواهم‌ از آنها تجليل‌ و نسبت‌ به‌ آنها تعظيم‌ نمايم‌. حقيقتا حركت‌ مردم‌، حركت‌ مخلصانه‌ و شجاعانه‌ و فداكارانه‌ و هوشيارانه‌ و كاملي‌ بود. همه‌ي‌ حركات‌ آنها در طول‌ اين‌ يازده‌ سال‌، همين‌گونه‌ بوده‌ و دشمن‌ را منكوب‌ كرده‌ است‌.
مي‌بينيد كه‌ هر وقتي‌ حادثه‌يي‌ مثل‌ 22 بهمن‌ و نشانه‌يي‌ از حضور مردم‌ داريم‌، بلافاصله‌ تبليغات‌ و شايعه‌پراكنيهاي‌ دشمن‌، از غيظ و ناراحتي‌ چند برابر مي‌شود. حالا هم‌ همين‌طور است‌. الان‌ مي‌بينيد كه‌ جو شايعه‌ است‌ و راديوهاي‌ خارجي‌ و دشمنان‌ بي‌آبرو، دايما تبليغات‌ سوء مي‌كنند. خدا را شكر مي‌كنيم‌ كه‌ دشمنان‌ جمهوري‌ اسلامي‌، پيش‌ اين‌ ملت‌ ذره‌يي‌ آبرو و اعتبار ندارند.
اين‌ مردم‌ با اخلاص‌، در جهت‌ هدفهاي‌ انقلاب‌، زمينه‌ و قهرمان‌ ميدان‌ فعاليت‌ و يكه‌تاز در اين‌ دنياي‌ آشفته‌اند. من‌ و شما بايد جايگاه‌ و سهممان‌ را پيدا كنيم‌ و نقش‌ خود را ايفا نماييم‌. امروز، وظيفه‌ي‌ روحانيت‌ خيلي‌ سنگين‌ است‌. البته‌، به‌ اين‌ نكته‌ هم‌ اشاره‌ كنم‌ كه‌ در طول‌ هزار و اندي‌ از تاريخ‌ روحانيت‌ شيعه‌، هيچ‌ وقت‌ به‌ خوبي‌ و كارايي‌ و مفيد بودن‌ امروز نبوده‌ است‌. امروز، روحانيت‌ شيعه‌ از همه‌ي‌ دوران‌ طولاني‌ عمر پربركت‌ خود، مفيدتر و پربركت‌تر و بيشتر در خدمت‌ اسلام‌ و مسلمين‌ است‌ ـ در اين‌، هيچ‌ ترديدي‌ نيست‌ ـ اما زمان‌ و زمينه‌ي‌ كار و وضعيت‌ اين‌ ملت‌ بزرگ‌، از ما تلاش‌ بيشتري‌ را مي‌طلبد. بايد خيلي‌ كار و تلاش‌ كنيم‌.
طلاب‌ عزيز و فضلاي‌ جوان‌، نبايد حتي‌ براي‌ يك‌ لحظه‌، حضور در ميدانهاي‌ گوناگون‌ را فراموش‌ كنند. اين‌ حضور، با درس‌ خواندن‌ منافات‌ ندارد; بلكه‌ مؤيد درس‌ خواندن‌ است‌. همان‌ طور كه‌ امام‌ بزرگوار در پيام‌ فراموش‌ نشدني‌ خود فرمودند، فضلا و جوانهايي‌ كه‌ تفقه‌ را در ميدانهاي‌ خودش‌ فرا گرفتند و منذر قوم‌ خود شدند و ميدان‌ جنگ‌ را ميدان‌ آزمايش‌ نفس‌ و تكامل‌ معنوي‌ خويش‌ قرار دادند و پيش‌ رفتند، اين‌ ميدانها را رها نكنند. امروز هم‌ خطوط و ميدانها و صحنه‌هاي‌ نظامي‌ و غيرنظامي‌ و فرهنگي‌، محتاج‌ حضور فعال‌ شماست‌. مدرسان‌ معظم‌ و محترم‌ و اساتيد حوزه‌ي‌ علميه‌ي‌ قم‌ و ساير حوزه‌ها، طلاب‌ را به‌ سمت‌ هدفهاي‌ انقلابي‌ و اسلامي‌ سوق‌ بدهند.
درست‌ است‌ كه‌ امروز روحانيت‌ و اسلام‌، راه‌ و جايگاه‌ خود را كاملا پيدا كرده‌اند; اما اين‌ طور هم‌ نيست‌ كه‌ افكار انحرافي‌، بكلي‌ از بين‌ رفته‌ و ريشه‌كن‌ شده‌ باشد. كساني‌ كه‌ هنوز نتوانسته‌اند جلوه‌ي‌ انقلابي‌ اسلام‌ را درك‌ كنند، باز هم‌ در حوزه‌ها و در كسوت‌ روحانيت‌ هستند. هنوز كساني‌ كه‌ به‌ جاي‌ كينه‌ي‌ امريكا و دشمنان‌، قلبهاي‌ آنها جايگاه‌ كينه‌ي‌ مجاهدان‌ في‌سبيل‌الله‌ و جوانان‌ مؤمن‌ و پرچمداران‌ حقيقت‌ است‌، در حوزه‌ها و بيرون‌ از حوزه‌ها نيز پيدا مي‌شوند. همان‌ متحجراني‌ كه‌ امام‌ مكرر اشاره‌ كردند ـ يعني‌ دوستداران‌ و شيفتگان‌ اسلام‌ امريكايي‌; اسلامي‌ كه‌ روحانيت‌ و دين‌ و معنويت‌ را از مسير خود و از مردم‌ و خدا دور مي‌كند و مايه‌ي‌ شادي‌ و آسايش‌ دل‌ دشمنان‌ خدا مي‌شود ـ هنوز هستند. در همه‌ي‌ جبهه‌ها، حضور جوانهاي‌ مؤمن‌ و فعال‌ و فضلاي‌ جوان‌ در سمت‌ هدفهاي‌ انقلاب‌، يك‌ ضرورت‌ است‌.
برادران‌! ما هنوز در اول‌ كاريم‌. هيچ‌ كس‌ تصور نكند كه‌ روحانيت‌ تلاش‌ خود را كرد و به‌ نتيجه‌ رسيد، پس‌ برويم‌ بنشينيم‌ فقط مشغول‌ كارهاي‌ شخصي‌ يا درس‌خواندن‌ خودمان‌ باشيم‌. البته‌، درس‌ خواندن‌ يكي‌ از كارهاي‌ اساسي‌ است‌; اما همه‌ي‌ كار نيست‌. روحانيت‌، در آغاز كار است‌. انقلاب‌، در عمر يازده‌ ساله‌ي‌ خود، در اوايل‌ دوران‌ جواني‌ است‌. در عمر يك‌ انقلاب‌ و يك‌ ملت‌ و در مقياسهاي‌ اين‌طوري‌، اين‌ يازده‌ سال‌ چند روز بيش‌ نيست‌.
هنوز اول‌ كار است‌، بايد تلاش‌ كنيم‌. طلاب‌ جوان‌، خودشان‌ را بسازند. فضلا و مدرسان‌ و اساتيد و علماي‌ بزرگ‌، جهت‌ حوزه‌ها را در جهت‌ ساختن‌ انسانها و علمايي‌ منطبق‌ با معيارهاي‌ اسلامي‌ قرار بدهند و عناصر فولادين‌ و هوشيار و خسته‌نشو و مؤمن‌ تربيت‌ كنند و نسخه‌هاي‌ كامل‌ امام‌ بزرگوارمان‌ را در حوزه‌ها به‌وجود آورند. اسلام‌، به‌ اين‌ نيروها و عناصر احتياج‌ دارد. اگر چه‌ يك‌ شخصيت‌ آن‌چناني‌ مي‌تواند ملتي‌ را نجات‌ دهد، اما ملتهاي‌ مسلمان‌ و جهان‌ و حركت‌ انقلاب‌ و آينده‌ي‌ تاريخ‌ خودمان‌ نيز احتياج‌ زيادي‌ به‌ اين‌ گونه‌ عناصر دارد.
حوزه‌ها خيلي‌ كار و مسؤوليت‌ دارند. مسؤوليت‌، بر دوش‌ همه‌ است‌ و فقط بردوش‌ مراجع‌ و مدرسان‌ يا طلاب‌ و فضلاي‌ جوان‌ نيست‌; بلكه‌ هر كسي‌ نسبت‌ به‌ توان‌ و امكانات‌ خود در حوزه‌هاي‌ علميه‌، مسؤوليتهايي‌ دارد. مهم‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ حرف‌ و تحسين‌ بيان‌ امام‌ اكتفا نشود.
حقيقتا راه‌ به‌ سمت‌ كامل‌ كردن‌ و آينده‌نگري‌ در كار حوزه‌ها، بايد برنامه‌ريزي‌ بشود و كساني‌ كه‌ مي‌توانند، با استمداد از پروردگار، اين‌ راه‌ را طي‌ كنند. بدانيد كه‌ مردم‌ از هر حركت‌ به‌ سمت‌ رشد صحيح‌ جامعه‌ي‌ روحانيت‌، خشنود و خوشحال‌ مي‌شوند; همچنان‌ كه‌ اگر خداي‌ نكرده‌، روحانيون‌ را سرگرم‌ مسايل‌ شخصي‌ و دنيايي‌ و يا بي‌رغبتي‌ و عدم‌ توجه‌ به‌ مسايل‌ انقلابي‌ و يا غرق‌ شدن‌ در دسته‌بنديهاي‌ سياسي‌ و غيره‌ ببينند، نگران‌ مي‌شوند. وظيفه‌ي‌ علماي‌ دين‌ و روحانيون‌ عزيز اين‌ است‌ كه‌ رضاي‌ الهي‌ و مصلحت‌ مردم‌ را بر هر چيز ديگري‌ مقدم‌ بدارند.
از جمع‌ شما آقايان‌ محترم‌ و عزيزان‌ و علما و مدرسان‌ و فضلا و طلاب‌ كه‌ از نقاط مختلف‌ تشريف‌ آورديد، صميمانه‌ تشكر مي‌كنم‌. از خداي‌ متعال‌ براي‌ شما و خودم‌ هدايت‌ و كمك‌ و اعانت‌ مسألت‌ مي‌كنم‌ و اميدوارم‌ ان‌شاءالله‌ روزبه‌روز بر رونق‌ و شكوفايي‌ اسلام‌ و هدفها و انقلاب‌ مقدس‌ اسلامي‌ و تقويت‌ نظام‌ مقدس‌ جمهوري‌ اسلامي‌ افزوده‌ بشود.
والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌