بسماللهالرحمنالرحيم
شايد در طول اين يازده سال اتفاق نيفتاده باشد كه من مثل امروز ـ يعني نوزدهم بهمن ـ را با جمعي از برادران نيروي هوايي نبوده باشم و در احساس شكوهمند خاطرهي بينظير آنها شركت نداشته باشم. سال 57، آن روزي كه نيروي هوايي سد پولاديني را شكست و براي اولين بار فرماندهي امام را در ارتش انقلاب اعلام كرد و بعد از آن، در سالهاي ديگري كه اين خاطره را گرامي داشت، من هر سال مثل امروز را با شما بودهام و حالا كه به پشت سر و اين ده، يازده سال نگاه ميكنم و سالهاي پرحادثه و پرماجرا و حقيقتا سرنوشتساز را در ذهن خود بازنگري ميكنم، ميبينم كه حقا راه پرپيچ و خم و پرفراز و نشيبي ـ آن هم با سربلندي ـ براي شما پرسنل نيروي هوايي طي شده است.
در سال 57 كه نيروي هوايي وارد گود انقلاب شد، كاري را انجام داد كه اگر در هر كشور وانقلابي، هر عنصري از عناصر مسلح آن كار را انجام بدهد، براي او يك افتخار دايمي به حساب خواهد آمد; چون همه ميدانند كه رژيم گذشته روي ارتش سرمايهگذاريهاي گوناگوني كرده بود و به آن اميد زيادي داشت. البته، اميد نابجايي بود. علت هم اين بود كه در حقيقت آنجايي كه او سرمايهگذاري كرده بود و آن بخشي كه او همه چيز را رايگان در اختيارش گذاشته بود، كارايي نداشت و كاري از او بر نميآمد. رؤسا و فرماندهان بالا و عناصر ويژه در ارتش، متعلق به دستگاه سلطنت و رژيم بودند; اما آن عناصر ويژه، در روز روز و جاي جا، كارايي نداشتند.
البته، هميشه بدنه كارايي دارد. بدنهي ارتش كه جزو آحاد مردم بود، نه مشمول خيرات و بركات آن دستگاه بود و نه قاعدتا آن دستگاه ميتوانست به او اميدي داشته باشد. لذا وقتي كه براي بدنهي ارتش، معرفت و آگاهي به مسايل جاري كشور پيدا شد، همهي بساطي كه آنها چيده بودند، واژگون شد. اول نيروي هوايي سد را شكست و وارد ميدان شد، بعد هم نيروي زميني به آن ملحق گرديد. نيروي زميني به انقلاب پيوست و وارد صفوف انقلاب شد و همين به پيروزي سريع انقلاب كمك كرد.
شايد امروز كساني در مقام تحليل برايشان دشوار باشد كه قبول كنند پيوستن ارتش به انقلابيون و مردم، كار پيروزي را آسان كرد و جلو انداخت. شايد خيال كنند كه اين حرف، از نقش مردم و مردمي بودن انقلاب خواهد كاست; در حالي كه اين اشتباه است. هنر يك انقلاب همين است كه ميتواند عناصر نيروهاي مسلح دشمن را هم متوجه به خود كند و به حقانيت خويش معتقد و جزيي از خود نمايد و كرد. اين حقانيت انقلاب و مردم بود كه توانستند نيروهاي مسلح و ارتش را از خود كنند و در جناح خود قرار بدهند و همين موجب شد كه پيروزي آسان شود و زود به دست آيد. بدون اين هم شايد پيروزي به دست ميآمد، اما با زحمات زياد و شايد با يك فاصلهي طولانيتر.
اين نكته را هم مطرح بكنم كه سران ارتش رژيم پادشاهي ـ آن كساني كه رتبههاي بالايي داشتند و وابستهي به آن نظام بودند ـ بالاخره به اسلام و انقلاب ايمان نياوردند و به مردم متصل و ملحق نشدند و انقلاب هم به آنها ايمان نياورد. البته، آنها بر طبق طبيعت خود، شروع به برخورد موذيانه با انقلاب و ستيزهگري كردند، ليكن انقلاب هوشيار و بيناست و فورا توطئههايشان را درك كرد و آنها را از دور خارج نمود.
همان ماههاي اول پيروزي انقلاب، يكي از عناصر سطح بالاي نيروي هوايي، در وزارت دفاع پيش من آمد و گفت: اين ارتش و صندوق عمومي مردم، يك ميليارد تومان خرج من كرده است. من اين دورهها را ديدهام و اين تخصصها و آگاهيها را دارم. من آسان به اينجا نرسيدهام. شما از اين سرمايه بهرهبرداري كنيد. تعدادي از اين قبيل بودند. ما حرفي نداشتيم كه اگر سرمايهيي متعلق به ملت است، آن را بگيريم و استفاده كنيم; چون متعلق به ملت بود. انسانها هم متعلق به جمعند. من و شما هم متعلق به جمعيم و براي خودمان نيستيم. انسان در يك حيثيت شخصي، متعلق به خودش است; اما در يك حيثيت جمعي و در يك ديد عمومي ـ به يك معنا ـ متعلق به خود نيست، بلكه متعلق به آن مجموعهيي است كه در آن قرار دارد. لذا حق ندارد خودش را از بين ببرد و يا دچار آفات و مشكلات بكند; چون به سرمايهي جمع ضربه وارد ميآيد و صدمه ميخورد.
ما حرفي نداشتيم كه اگر انساني در خدمت جمع قرار ميگرفت، آن را به عنوان ذخيره و سرمايهيي نگهداريم; ليكن دروغ ميگفتند و دروغشان آشكار شد و البته گريختند و آنهايي كه به عنوان جرمي، در دادگاههاي انقلاب گرفتار نشدند، رفتند و بالاخره هم در خدمت انقلاب و مردم قرار نگرفتند. اين، آن قشرها بودند; نه قشرهايي كه زهر تبليغات مسموم دشمنان اسلام در اعماق جان آنها فرو نرفته باشد و به عنوان مهرهيي در دست دشمنان ملت به كار گرفته نشده باشند. آنها حقيقتا با همهي وجود در اختيار اسلام و انقلاب و ملت قرار گرفتند.
وقتي تاريخ يازده سال گذشته را ميبينم، حقيقتا مشاهده ميكنم كه در طول اين يازده سال، نقاط درخشان نيروهاي مسلح و ارتش جمهوري اسلامي ايران ـ بخصوص نيروي هوايي ـ بسيار زيادتر از گنجايش يازده سال عمر معمولي يك انسان و يك مجموعه است. حقيقتا در اين يازده سال، خيلي خدمت انجام گرفته است. البته، حق هم همين است. نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، بهعنوان تنها تشكيلاتي كه مأمور حفاظت از آسمان كشور و مأمور پشتيباني از يگانهاي رزمي سطحي است، بايد هم به عنوان يك معتمد و مؤتمن براي اين ملت، در دشوارترين جبههها و خطوط حضور داشته باشد. اين، وظيفهي همهي ماست.
ملت ما با داعيهي استقلال و سرپيچي از نظم استكباري عالم، براي خودش در دنيا دشمن درست كرده است. بعضيها ميگويند: كاش كاري ميكرديد كه اين همه قدرتها دشمن شما نميشدند(!) آنها نميفهمند كه چه سخني بر زبانشان جاري ميشود. مسأله اين است كه نظام سلطه و قدرت مطلقه و رأس هرم استكبار جهاني كه امروز در دنيا حاكم است و نيز قدرتهاي نسبي وابسته به آن رأس، هر ملت و دولت و انساني كه دم از استقلال بزند، دشمن خود به حساب ميآورند.
امروز در دنيا ميبينيد كه بعضي از قدرتهاي جهاني، به بركت علم و صنعت پيشرفتهيي كه در اختيار دارند و با سوء استفاده از آن، تمام مهارهاي عالم و زمامهاي قدرت ـ چه مهارهاي اقتصادي و چه مهارهاي سياسي و چه توليد و تبليغات و فرهنگ عمومي ملتها ـ در سرتاسر جهان را به دست خود گرفتهاند و يا خواستهاند بگيرند; در حالي كه اين علم متعلق به آنها نيست و متعلق به بشر است. علم را كساني به وجود آوردند كه متعلق به اين قدرتها نبودند; بلكه متعلق به جامعهي بشري بودند و اين ابتكارها و اختراعها و پيشرفتهاي علمي را براي بشر فراهم و تقديم كردند.
البته، اين سوء استفاده از علم و صنعت، متعلق به امروز هم نيست; در گذشته هم همين طور بوده است. دولت انگليس يا پرتغال و يا اسپانيا، هركدام بر بخشي از دنيا و مستعمرات حاكم بودند و يا كشور فرانسه كه در برهههاي مختلف دويست، سيصد سال اخير، در برخي كشورها حضور استعماري داشته است. هر كدام از اين كشورهاي اروپايي، در برههيي از زمان، خداوندگار بخشي از دنيا بودند. همين اسپانيا كه حالا يك دولت معمولي است، روزي خداوند بخش عظيمي از اين عالم بوده و در آفريقا و امريكاي لاتين حضور داشته است. پرتغال و فرانسه هم همينطور در آسيا حضور داشتند.
آن روز هم كساني كه قدرت را در اختيار داشتند، ميخواستند زمام همهي امور كشورهايي را كه تحت سلطهشان بود، به دست گيرند و بر فرهنگ و آموزش و زبان و تاريخ و آداب و عادات و دين و از جمله اقتصاد و امور نظامي و سياسي آنها تسلط يابند; مثل انگليسيها در هند و فرانسويها در الجزاير و بقيهي استعمارگران در جاهاي مختلف. البته در آن روز، ارتباطات در دنيا ضعيف بود و قدرت رساندن پيام استكبار و استعمار به همه جاي دنياي زير نفوذشان، آن چنان نبود كه امروز است.
امروز كه دولت امريكا در رأس هرم قدرت جهاني قرار گرفته است و در حاشيه و زير دست او، دولتها و قدرتهاي ديگر ـ هر كدام به حسب اقتدار و امكانات و پول و علم و بقيهي عناصر مؤثر در قدرتشان ـ يك مقدار بر امور عالم تسلط دارند، اين مجموعهيي كه امروز با هم كار ميكنند، حاضر نيستند ببينند و بپذيرند يا بشنوند كه دولت و ملتي وجود دارد كه ميخواهد از كمند قدرت آنها رها زندگي كند. براي آنها، استقلال يك ملت مثل يك دشنام ميماند; به همين خاطر حاضر نيستند تحمل كنند. اگر ملتي گفت شما در كار ما دخالت نكنيد، مثل اين است كه به آنها دشنام دادهاند!
آنها خودشان را صاحب حق ميدانند كه در همهي كارهاي ملتهاي عالم دخالت كنند. يك جا دخالت ميكنند و ميگويند: ميخواهيم دمكراسي را به آنجا ببريم! يكجا دخالت ميكنند و ميگويند: ميخواهيم از نفوذ موج چپ يا تفكر چپ در آنجا جلوگيري كنيم! يك جا دخالت ميكنند و ميگويند: ميخواهيم امنيت آنجا را حفظ كنيم! يك جا دخالت ميكنند و ميگويند: منافع ما در آنجا به خطر افتاده است !آنها خودشان را صاحب دنيا ميدانند; كأنـه تأمين دمكراسي ملتها و دولتها هم به عهدهي آنهاست!
امروز، چنين تصور مغرورانهي متكبرانهي احمقانهيي، گريبانگير دولت امريكا و حواشي اوست. در چنين بحبوحهيي و در چنين دنيايي كه همهي عوامل را به سمت تحقق قدرت انفرادي مستبدانهي مطلقهي قدرتهاي بزرگ سوق ميدهند، ناگهان ملتي با اتكاء به قدرت ايمان و تكيه به فرهنگ اصيل و نيروي ذاتي خود و بدون كمك گرفتن از هيچ دولت و قدرتي و با اعتقاد به شخصيت ملي و انساني خويش پيدا ميشود كه خود را از كمند محكم تسلط و تصرف اين قدرتها و امريكا خلاص ميكند; آن هم در منطقهيي از دنيا كه صددرصد در اختيار آنها بوده است. ميخواهيد با چنين ملتي دشمن نشوند؟ ميخواهيد با شعارهايي كه ملت ما را اينطور بيدار كرده و در مقابل نظام سلطه قرار داده است، دشمن نشوند؟ ميخواهيد با آن شخصي كه توانسته وجدان خودي و روح اتكاء به خود را در اين ملت بيدار كند و به آنها شخصيت و شجاعت بدهد و بگويد شما ميتوانيد انجام بدهيد، دشمن نشوند و عليه او ـ كه چنين كار بزرگي را كرده است ـ موج تبليغات به راه نيندازند؟
معلوم است كه دشمني سردمداران قدرت ـ و بيش از همه امريكا ـ با چنين ملت و دولت و رهبري و با چنين شعارهايي، يك دشمني تمام نشدني است. اين دشمنيها، از روز اول عليه انقلاب و اسلام و كشور و امام وجود داشته و در طول اين يازده سال هم ادامه پيدا كرده است و همين، يكي از صحنههاي عبرت و معرفت براي كساني است كه داراي ديدهي بصيرتند.
خصوصيت ابرقدرت اين است كه به مردم دنيا تفهيم بكند كه هيچ كس در مقابل او تاب ايستادگي و مقاومت ندارد. يك وقت چند سال پيش از اين گفتم كه ابرقدرتها، بيش از آنچه كه با پول و سلاحشان زندگي بكنند و قدرت نشان بدهند و حكومت بكنند، با هيبتشان زندگي ميكنند و فرمان ميرانند و حكومت ميكنند. حقيقتا هيبت ابرقدرتها و امريكا و تا چندي پيش شوروي، ملتها و دولتها و رجال و سياستمدارها را در بسياري از نقاط دنيا ـ و شايد بتوانم بگويم در همه جاي دنيا ـ ميلرزاند.
اين خاطره را بارها نقل كردهام كه در يكي از مجامع بينالمللي كه نطق خيلي پرشوري در آنجا عليه تسلط قدرتها و نظام سلطه در دنيا ايراد كردم و امريكا و شوروي را در حضور بيش از صد هيأت نمايندگي و رؤساي دولتها، به نام كوبيدم و محكوم كردم، بعد از آن نطق، عدهي زيادي آمدند تحسين و تصديق كردند و گفتند: همين سخن شما درست است. يكي از سران كشورها كه يك جوان انقلابي بود ـ و البته بعد هم او را كشتند ـ نزد من آمد و گفت: همهي حرفهاي شما درست است، منتها من به شما بگويم كه به خودتان نگاه نكنيد كه از امريكا نميترسيد; همهي اينهايي كه در اين جا نشستهاند، از امريكا ميترسند! بعد سرش را نزديك من آورد و گفت: من هم از امريكا ميترسم!!
هيبت ابرقدرتي ابرقدرتها، هميشه بيشترين مشكلات آنها را در دنيا حل ميكرده و ميكند. در حقيقت، قدرت و سلاح و پول و سياست و عقلشان، به مراتب كمتر از هيبتشان است. اين هيبت آنهاست كه همه را ميترساند و جرأت نميكنند در مقابل آنها بايستند. حالا اين ابرقدرت، با هيبتي قلدرانه كه خيلي هم واضح وارد كشورها ميشود و اوضاع را به نفع خود حل و فصل ميكند، يازده سال است با ملت ايران كلنجار ميرود و با انقلاب ميجنگد; براي اين كه بتواند اين انقلاب را از بين ببرد و اين نظام را نابود نمايد، ولي نتوانسته است.
اين، آن صحنهي عبرت ميباشد. اين است كه حتي اگر شما به اعماق دل ملتهاي دنيا نگاه كنيد، بسياري از سران آزاديخواه دولتها ـ آنهايي كه رگهي آزادهخواهي دارند ـ به نام ملت و جمهوري اسلامي ايران شعار ميدهند و به هيجان ميآيند; چون ايران انقلابي، مظهر ميان تهي بودن طبل قدرت امريكاست.
ملت ايران نشان دادند كه ابرقدرت نميتواند آنها را به زانو درآورد. اين به بركت انقلاب و فكر و ايمان و اسلام است كه ميتواند دلها را محكم و از ترس خالي كند و قدرت انسانيشان را به آنها تفهيم نمايد. بايد قدر اين را بدانيد. ما امروز نشانههاي رشد معنويت و افول ماديت را در دنيا ميبينيم. اروپاي شرقي را ديديد، بسياري از نقاط ديگر دنيا را مشاهده كرديد و بسياري ديگر را بعدا مشاهده خواهيد كرد.
ماجراي امروز عالم، يكي از آن عبرتآموزترين ماجراهاست. حوادثي در دنيا اتفاق ميافتد كه اگر شبيه اين حوادث در تاريخ اتفاق افتاده، حقيقتا امروز براي ما شكل افسانه دارد و تصور و باور كردنش سخت است. وانگهي اگر اتفاق افتاده، در طول چند ماه و مدت كوتاهي اتفاق نيفتاده است. حوادثي كه امروز در دنيا در ظرف مدت شش ماه و هفت ماه و هشت ماه و يك سال اتفاق ميافتد، گاهي در طول تاريخ در طي سالها اتفاق افتاده است. حوادث تكان دهنده و عجيبي ميباشد و همه در جهت آن چيزي است كه شما به آن ايمان داريد; يعني در جهت قدرت معنويت و قدرت ملتها و حاكميت نظامهاي متكي به آحاد مردم و محبوب آنها و در جهت عكس زورگويي و سلطه از هر نوعش ـ چه نوع ارتجاعي و استبدادي و سلطنتي و چه نوع مدرن و امريكايي آن.
مگر نه اين است كه آنچه امروز ساقط شده، فقط يك دولت و حكومت در يك جاي دنيا نيست; بلكه ابرقدرت ساقط شده است. مسأله، مسألهي سقوط ابرقدرتهاست. قبلا امپراتوريهايي از قبيل پرتغال و اسپانيا و انگليس و امثال اينها را ديده بوديم كه يك روز امپراتوري بودند و يك روز هم به يك دولت خيلي معمولي تبديل شدند. كسي باور نميكرد كه ابرقدرتهاي اواخر قرن بيستم هم ممكن است يك روز به يك دولت معمولي تبديل شوند; ولي امروز اين واقعيت را ميبينيم.
برادران! همهي اينها به من و شما ميآموزد كه نظام اسلامي را با شوق و اميد بيشتري تقويت كنيم و در راه هدفهايش پيش برويم. هر كسي هر جا ايستاده، آن جا را محكم و با امانت و دقت حفظ كند. شما كه در نيروي هوايي و يا در هر بخشي از بخشهاي ارتش جمهوري اسلامي و يا نيروهاي مسلح هستيد، موظفيد آن مسؤوليت را با دقت همراه با ابتكار و هوشياري كامل و اميد فراوان حفظ كنيد و آن را به انجام برسانيد و از طريق آن، به سمت هدفهاي متعالي اسلام و نظام اسلامي حركت كنيد.
نيروي هوايي آزمايش خوبي داد و شهداي بزرگي تقديم كرد. از آغاز، عناصر مؤمني داشت و بعد هم پيدا كرد. البته، دشمن در نيروي هوايي خيلي تلاش و كار كرد. در گوشه و كنار، ناخنش به جاهايي هم بند شد و توانست كارهايي بكند; ليكن توفيق دشمن خيلي كم بود. دشمناني كه روي ارتش كار و تبليغات ميكنند و ميخواهند همان اميد مردهي تمام شدهي افسردهي قديمي را زنده كنند ـ كه كاملا هم بيهوده و ابلهانه است ـ بدانند كه اين تبليغات، بسيار بسيار كم كارگر افتادهاست. بايد هم همينطور ميبود و كم كارگر ميافتاد.
آنچه ما از نيروي هوايي ديديم، شجاعت و فداكاري و شرف و بزرگواري و پيشرفت در هدفها و آرمانها و حضور در ميدانهاي خطر بود كه همهي اينها با ارزش است. اين ارزشها را حفظ كنيد و بر آنها بيفزاييد و در درجهي اول براي خودتان و ارتش جمهوري اسلامي ايران و براي نظام جمهوري اسلامي، سربلندي و افتخار را روزافزون كنيد. بدانيد كه خدا با شماست و به شما كمك ميكند و رحمت و تفضل الهي هم شامل حال شما خواهد بود.
من هم مجددا اين روز مبارك را كه روز نيروي هوايي است و با ولادت با سعادت امير مؤمنان علي(عليهالسلام) پيشواي آزادگان عالم و سرور مؤمنان همهي تاريخ اقتران دارد، به همهي شما ـ مخصوصا به خانوادههاي شهداي عزيز نيروي هوايي و جانبازان عزيز و اسرا و مفقودان اين نيرو ـ تبريك عرض ميكنم و اميدوارم كه خداي متعال تفضلش را بر همهي شما نازل كند و بيفزايد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
شايد در طول اين يازده سال اتفاق نيفتاده باشد كه من مثل امروز ـ يعني نوزدهم بهمن ـ را با جمعي از برادران نيروي هوايي نبوده باشم و در احساس شكوهمند خاطرهي بينظير آنها شركت نداشته باشم. سال 57، آن روزي كه نيروي هوايي سد پولاديني را شكست و براي اولين بار فرماندهي امام را در ارتش انقلاب اعلام كرد و بعد از آن، در سالهاي ديگري كه اين خاطره را گرامي داشت، من هر سال مثل امروز را با شما بودهام و حالا كه به پشت سر و اين ده، يازده سال نگاه ميكنم و سالهاي پرحادثه و پرماجرا و حقيقتا سرنوشتساز را در ذهن خود بازنگري ميكنم، ميبينم كه حقا راه پرپيچ و خم و پرفراز و نشيبي ـ آن هم با سربلندي ـ براي شما پرسنل نيروي هوايي طي شده است.
در سال 57 كه نيروي هوايي وارد گود انقلاب شد، كاري را انجام داد كه اگر در هر كشور وانقلابي، هر عنصري از عناصر مسلح آن كار را انجام بدهد، براي او يك افتخار دايمي به حساب خواهد آمد; چون همه ميدانند كه رژيم گذشته روي ارتش سرمايهگذاريهاي گوناگوني كرده بود و به آن اميد زيادي داشت. البته، اميد نابجايي بود. علت هم اين بود كه در حقيقت آنجايي كه او سرمايهگذاري كرده بود و آن بخشي كه او همه چيز را رايگان در اختيارش گذاشته بود، كارايي نداشت و كاري از او بر نميآمد. رؤسا و فرماندهان بالا و عناصر ويژه در ارتش، متعلق به دستگاه سلطنت و رژيم بودند; اما آن عناصر ويژه، در روز روز و جاي جا، كارايي نداشتند.
البته، هميشه بدنه كارايي دارد. بدنهي ارتش كه جزو آحاد مردم بود، نه مشمول خيرات و بركات آن دستگاه بود و نه قاعدتا آن دستگاه ميتوانست به او اميدي داشته باشد. لذا وقتي كه براي بدنهي ارتش، معرفت و آگاهي به مسايل جاري كشور پيدا شد، همهي بساطي كه آنها چيده بودند، واژگون شد. اول نيروي هوايي سد را شكست و وارد ميدان شد، بعد هم نيروي زميني به آن ملحق گرديد. نيروي زميني به انقلاب پيوست و وارد صفوف انقلاب شد و همين به پيروزي سريع انقلاب كمك كرد.
شايد امروز كساني در مقام تحليل برايشان دشوار باشد كه قبول كنند پيوستن ارتش به انقلابيون و مردم، كار پيروزي را آسان كرد و جلو انداخت. شايد خيال كنند كه اين حرف، از نقش مردم و مردمي بودن انقلاب خواهد كاست; در حالي كه اين اشتباه است. هنر يك انقلاب همين است كه ميتواند عناصر نيروهاي مسلح دشمن را هم متوجه به خود كند و به حقانيت خويش معتقد و جزيي از خود نمايد و كرد. اين حقانيت انقلاب و مردم بود كه توانستند نيروهاي مسلح و ارتش را از خود كنند و در جناح خود قرار بدهند و همين موجب شد كه پيروزي آسان شود و زود به دست آيد. بدون اين هم شايد پيروزي به دست ميآمد، اما با زحمات زياد و شايد با يك فاصلهي طولانيتر.
اين نكته را هم مطرح بكنم كه سران ارتش رژيم پادشاهي ـ آن كساني كه رتبههاي بالايي داشتند و وابستهي به آن نظام بودند ـ بالاخره به اسلام و انقلاب ايمان نياوردند و به مردم متصل و ملحق نشدند و انقلاب هم به آنها ايمان نياورد. البته، آنها بر طبق طبيعت خود، شروع به برخورد موذيانه با انقلاب و ستيزهگري كردند، ليكن انقلاب هوشيار و بيناست و فورا توطئههايشان را درك كرد و آنها را از دور خارج نمود.
همان ماههاي اول پيروزي انقلاب، يكي از عناصر سطح بالاي نيروي هوايي، در وزارت دفاع پيش من آمد و گفت: اين ارتش و صندوق عمومي مردم، يك ميليارد تومان خرج من كرده است. من اين دورهها را ديدهام و اين تخصصها و آگاهيها را دارم. من آسان به اينجا نرسيدهام. شما از اين سرمايه بهرهبرداري كنيد. تعدادي از اين قبيل بودند. ما حرفي نداشتيم كه اگر سرمايهيي متعلق به ملت است، آن را بگيريم و استفاده كنيم; چون متعلق به ملت بود. انسانها هم متعلق به جمعند. من و شما هم متعلق به جمعيم و براي خودمان نيستيم. انسان در يك حيثيت شخصي، متعلق به خودش است; اما در يك حيثيت جمعي و در يك ديد عمومي ـ به يك معنا ـ متعلق به خود نيست، بلكه متعلق به آن مجموعهيي است كه در آن قرار دارد. لذا حق ندارد خودش را از بين ببرد و يا دچار آفات و مشكلات بكند; چون به سرمايهي جمع ضربه وارد ميآيد و صدمه ميخورد.
ما حرفي نداشتيم كه اگر انساني در خدمت جمع قرار ميگرفت، آن را به عنوان ذخيره و سرمايهيي نگهداريم; ليكن دروغ ميگفتند و دروغشان آشكار شد و البته گريختند و آنهايي كه به عنوان جرمي، در دادگاههاي انقلاب گرفتار نشدند، رفتند و بالاخره هم در خدمت انقلاب و مردم قرار نگرفتند. اين، آن قشرها بودند; نه قشرهايي كه زهر تبليغات مسموم دشمنان اسلام در اعماق جان آنها فرو نرفته باشد و به عنوان مهرهيي در دست دشمنان ملت به كار گرفته نشده باشند. آنها حقيقتا با همهي وجود در اختيار اسلام و انقلاب و ملت قرار گرفتند.
وقتي تاريخ يازده سال گذشته را ميبينم، حقيقتا مشاهده ميكنم كه در طول اين يازده سال، نقاط درخشان نيروهاي مسلح و ارتش جمهوري اسلامي ايران ـ بخصوص نيروي هوايي ـ بسيار زيادتر از گنجايش يازده سال عمر معمولي يك انسان و يك مجموعه است. حقيقتا در اين يازده سال، خيلي خدمت انجام گرفته است. البته، حق هم همين است. نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران، بهعنوان تنها تشكيلاتي كه مأمور حفاظت از آسمان كشور و مأمور پشتيباني از يگانهاي رزمي سطحي است، بايد هم به عنوان يك معتمد و مؤتمن براي اين ملت، در دشوارترين جبههها و خطوط حضور داشته باشد. اين، وظيفهي همهي ماست.
ملت ما با داعيهي استقلال و سرپيچي از نظم استكباري عالم، براي خودش در دنيا دشمن درست كرده است. بعضيها ميگويند: كاش كاري ميكرديد كه اين همه قدرتها دشمن شما نميشدند(!) آنها نميفهمند كه چه سخني بر زبانشان جاري ميشود. مسأله اين است كه نظام سلطه و قدرت مطلقه و رأس هرم استكبار جهاني كه امروز در دنيا حاكم است و نيز قدرتهاي نسبي وابسته به آن رأس، هر ملت و دولت و انساني كه دم از استقلال بزند، دشمن خود به حساب ميآورند.
امروز در دنيا ميبينيد كه بعضي از قدرتهاي جهاني، به بركت علم و صنعت پيشرفتهيي كه در اختيار دارند و با سوء استفاده از آن، تمام مهارهاي عالم و زمامهاي قدرت ـ چه مهارهاي اقتصادي و چه مهارهاي سياسي و چه توليد و تبليغات و فرهنگ عمومي ملتها ـ در سرتاسر جهان را به دست خود گرفتهاند و يا خواستهاند بگيرند; در حالي كه اين علم متعلق به آنها نيست و متعلق به بشر است. علم را كساني به وجود آوردند كه متعلق به اين قدرتها نبودند; بلكه متعلق به جامعهي بشري بودند و اين ابتكارها و اختراعها و پيشرفتهاي علمي را براي بشر فراهم و تقديم كردند.
البته، اين سوء استفاده از علم و صنعت، متعلق به امروز هم نيست; در گذشته هم همين طور بوده است. دولت انگليس يا پرتغال و يا اسپانيا، هركدام بر بخشي از دنيا و مستعمرات حاكم بودند و يا كشور فرانسه كه در برهههاي مختلف دويست، سيصد سال اخير، در برخي كشورها حضور استعماري داشته است. هر كدام از اين كشورهاي اروپايي، در برههيي از زمان، خداوندگار بخشي از دنيا بودند. همين اسپانيا كه حالا يك دولت معمولي است، روزي خداوند بخش عظيمي از اين عالم بوده و در آفريقا و امريكاي لاتين حضور داشته است. پرتغال و فرانسه هم همينطور در آسيا حضور داشتند.
آن روز هم كساني كه قدرت را در اختيار داشتند، ميخواستند زمام همهي امور كشورهايي را كه تحت سلطهشان بود، به دست گيرند و بر فرهنگ و آموزش و زبان و تاريخ و آداب و عادات و دين و از جمله اقتصاد و امور نظامي و سياسي آنها تسلط يابند; مثل انگليسيها در هند و فرانسويها در الجزاير و بقيهي استعمارگران در جاهاي مختلف. البته در آن روز، ارتباطات در دنيا ضعيف بود و قدرت رساندن پيام استكبار و استعمار به همه جاي دنياي زير نفوذشان، آن چنان نبود كه امروز است.
امروز كه دولت امريكا در رأس هرم قدرت جهاني قرار گرفته است و در حاشيه و زير دست او، دولتها و قدرتهاي ديگر ـ هر كدام به حسب اقتدار و امكانات و پول و علم و بقيهي عناصر مؤثر در قدرتشان ـ يك مقدار بر امور عالم تسلط دارند، اين مجموعهيي كه امروز با هم كار ميكنند، حاضر نيستند ببينند و بپذيرند يا بشنوند كه دولت و ملتي وجود دارد كه ميخواهد از كمند قدرت آنها رها زندگي كند. براي آنها، استقلال يك ملت مثل يك دشنام ميماند; به همين خاطر حاضر نيستند تحمل كنند. اگر ملتي گفت شما در كار ما دخالت نكنيد، مثل اين است كه به آنها دشنام دادهاند!
آنها خودشان را صاحب حق ميدانند كه در همهي كارهاي ملتهاي عالم دخالت كنند. يك جا دخالت ميكنند و ميگويند: ميخواهيم دمكراسي را به آنجا ببريم! يكجا دخالت ميكنند و ميگويند: ميخواهيم از نفوذ موج چپ يا تفكر چپ در آنجا جلوگيري كنيم! يك جا دخالت ميكنند و ميگويند: ميخواهيم امنيت آنجا را حفظ كنيم! يك جا دخالت ميكنند و ميگويند: منافع ما در آنجا به خطر افتاده است !آنها خودشان را صاحب دنيا ميدانند; كأنـه تأمين دمكراسي ملتها و دولتها هم به عهدهي آنهاست!
امروز، چنين تصور مغرورانهي متكبرانهي احمقانهيي، گريبانگير دولت امريكا و حواشي اوست. در چنين بحبوحهيي و در چنين دنيايي كه همهي عوامل را به سمت تحقق قدرت انفرادي مستبدانهي مطلقهي قدرتهاي بزرگ سوق ميدهند، ناگهان ملتي با اتكاء به قدرت ايمان و تكيه به فرهنگ اصيل و نيروي ذاتي خود و بدون كمك گرفتن از هيچ دولت و قدرتي و با اعتقاد به شخصيت ملي و انساني خويش پيدا ميشود كه خود را از كمند محكم تسلط و تصرف اين قدرتها و امريكا خلاص ميكند; آن هم در منطقهيي از دنيا كه صددرصد در اختيار آنها بوده است. ميخواهيد با چنين ملتي دشمن نشوند؟ ميخواهيد با شعارهايي كه ملت ما را اينطور بيدار كرده و در مقابل نظام سلطه قرار داده است، دشمن نشوند؟ ميخواهيد با آن شخصي كه توانسته وجدان خودي و روح اتكاء به خود را در اين ملت بيدار كند و به آنها شخصيت و شجاعت بدهد و بگويد شما ميتوانيد انجام بدهيد، دشمن نشوند و عليه او ـ كه چنين كار بزرگي را كرده است ـ موج تبليغات به راه نيندازند؟
معلوم است كه دشمني سردمداران قدرت ـ و بيش از همه امريكا ـ با چنين ملت و دولت و رهبري و با چنين شعارهايي، يك دشمني تمام نشدني است. اين دشمنيها، از روز اول عليه انقلاب و اسلام و كشور و امام وجود داشته و در طول اين يازده سال هم ادامه پيدا كرده است و همين، يكي از صحنههاي عبرت و معرفت براي كساني است كه داراي ديدهي بصيرتند.
خصوصيت ابرقدرت اين است كه به مردم دنيا تفهيم بكند كه هيچ كس در مقابل او تاب ايستادگي و مقاومت ندارد. يك وقت چند سال پيش از اين گفتم كه ابرقدرتها، بيش از آنچه كه با پول و سلاحشان زندگي بكنند و قدرت نشان بدهند و حكومت بكنند، با هيبتشان زندگي ميكنند و فرمان ميرانند و حكومت ميكنند. حقيقتا هيبت ابرقدرتها و امريكا و تا چندي پيش شوروي، ملتها و دولتها و رجال و سياستمدارها را در بسياري از نقاط دنيا ـ و شايد بتوانم بگويم در همه جاي دنيا ـ ميلرزاند.
اين خاطره را بارها نقل كردهام كه در يكي از مجامع بينالمللي كه نطق خيلي پرشوري در آنجا عليه تسلط قدرتها و نظام سلطه در دنيا ايراد كردم و امريكا و شوروي را در حضور بيش از صد هيأت نمايندگي و رؤساي دولتها، به نام كوبيدم و محكوم كردم، بعد از آن نطق، عدهي زيادي آمدند تحسين و تصديق كردند و گفتند: همين سخن شما درست است. يكي از سران كشورها كه يك جوان انقلابي بود ـ و البته بعد هم او را كشتند ـ نزد من آمد و گفت: همهي حرفهاي شما درست است، منتها من به شما بگويم كه به خودتان نگاه نكنيد كه از امريكا نميترسيد; همهي اينهايي كه در اين جا نشستهاند، از امريكا ميترسند! بعد سرش را نزديك من آورد و گفت: من هم از امريكا ميترسم!!
هيبت ابرقدرتي ابرقدرتها، هميشه بيشترين مشكلات آنها را در دنيا حل ميكرده و ميكند. در حقيقت، قدرت و سلاح و پول و سياست و عقلشان، به مراتب كمتر از هيبتشان است. اين هيبت آنهاست كه همه را ميترساند و جرأت نميكنند در مقابل آنها بايستند. حالا اين ابرقدرت، با هيبتي قلدرانه كه خيلي هم واضح وارد كشورها ميشود و اوضاع را به نفع خود حل و فصل ميكند، يازده سال است با ملت ايران كلنجار ميرود و با انقلاب ميجنگد; براي اين كه بتواند اين انقلاب را از بين ببرد و اين نظام را نابود نمايد، ولي نتوانسته است.
اين، آن صحنهي عبرت ميباشد. اين است كه حتي اگر شما به اعماق دل ملتهاي دنيا نگاه كنيد، بسياري از سران آزاديخواه دولتها ـ آنهايي كه رگهي آزادهخواهي دارند ـ به نام ملت و جمهوري اسلامي ايران شعار ميدهند و به هيجان ميآيند; چون ايران انقلابي، مظهر ميان تهي بودن طبل قدرت امريكاست.
ملت ايران نشان دادند كه ابرقدرت نميتواند آنها را به زانو درآورد. اين به بركت انقلاب و فكر و ايمان و اسلام است كه ميتواند دلها را محكم و از ترس خالي كند و قدرت انسانيشان را به آنها تفهيم نمايد. بايد قدر اين را بدانيد. ما امروز نشانههاي رشد معنويت و افول ماديت را در دنيا ميبينيم. اروپاي شرقي را ديديد، بسياري از نقاط ديگر دنيا را مشاهده كرديد و بسياري ديگر را بعدا مشاهده خواهيد كرد.
ماجراي امروز عالم، يكي از آن عبرتآموزترين ماجراهاست. حوادثي در دنيا اتفاق ميافتد كه اگر شبيه اين حوادث در تاريخ اتفاق افتاده، حقيقتا امروز براي ما شكل افسانه دارد و تصور و باور كردنش سخت است. وانگهي اگر اتفاق افتاده، در طول چند ماه و مدت كوتاهي اتفاق نيفتاده است. حوادثي كه امروز در دنيا در ظرف مدت شش ماه و هفت ماه و هشت ماه و يك سال اتفاق ميافتد، گاهي در طول تاريخ در طي سالها اتفاق افتاده است. حوادث تكان دهنده و عجيبي ميباشد و همه در جهت آن چيزي است كه شما به آن ايمان داريد; يعني در جهت قدرت معنويت و قدرت ملتها و حاكميت نظامهاي متكي به آحاد مردم و محبوب آنها و در جهت عكس زورگويي و سلطه از هر نوعش ـ چه نوع ارتجاعي و استبدادي و سلطنتي و چه نوع مدرن و امريكايي آن.
مگر نه اين است كه آنچه امروز ساقط شده، فقط يك دولت و حكومت در يك جاي دنيا نيست; بلكه ابرقدرت ساقط شده است. مسأله، مسألهي سقوط ابرقدرتهاست. قبلا امپراتوريهايي از قبيل پرتغال و اسپانيا و انگليس و امثال اينها را ديده بوديم كه يك روز امپراتوري بودند و يك روز هم به يك دولت خيلي معمولي تبديل شدند. كسي باور نميكرد كه ابرقدرتهاي اواخر قرن بيستم هم ممكن است يك روز به يك دولت معمولي تبديل شوند; ولي امروز اين واقعيت را ميبينيم.
برادران! همهي اينها به من و شما ميآموزد كه نظام اسلامي را با شوق و اميد بيشتري تقويت كنيم و در راه هدفهايش پيش برويم. هر كسي هر جا ايستاده، آن جا را محكم و با امانت و دقت حفظ كند. شما كه در نيروي هوايي و يا در هر بخشي از بخشهاي ارتش جمهوري اسلامي و يا نيروهاي مسلح هستيد، موظفيد آن مسؤوليت را با دقت همراه با ابتكار و هوشياري كامل و اميد فراوان حفظ كنيد و آن را به انجام برسانيد و از طريق آن، به سمت هدفهاي متعالي اسلام و نظام اسلامي حركت كنيد.
نيروي هوايي آزمايش خوبي داد و شهداي بزرگي تقديم كرد. از آغاز، عناصر مؤمني داشت و بعد هم پيدا كرد. البته، دشمن در نيروي هوايي خيلي تلاش و كار كرد. در گوشه و كنار، ناخنش به جاهايي هم بند شد و توانست كارهايي بكند; ليكن توفيق دشمن خيلي كم بود. دشمناني كه روي ارتش كار و تبليغات ميكنند و ميخواهند همان اميد مردهي تمام شدهي افسردهي قديمي را زنده كنند ـ كه كاملا هم بيهوده و ابلهانه است ـ بدانند كه اين تبليغات، بسيار بسيار كم كارگر افتادهاست. بايد هم همينطور ميبود و كم كارگر ميافتاد.
آنچه ما از نيروي هوايي ديديم، شجاعت و فداكاري و شرف و بزرگواري و پيشرفت در هدفها و آرمانها و حضور در ميدانهاي خطر بود كه همهي اينها با ارزش است. اين ارزشها را حفظ كنيد و بر آنها بيفزاييد و در درجهي اول براي خودتان و ارتش جمهوري اسلامي ايران و براي نظام جمهوري اسلامي، سربلندي و افتخار را روزافزون كنيد. بدانيد كه خدا با شماست و به شما كمك ميكند و رحمت و تفضل الهي هم شامل حال شما خواهد بود.
من هم مجددا اين روز مبارك را كه روز نيروي هوايي است و با ولادت با سعادت امير مؤمنان علي(عليهالسلام) پيشواي آزادگان عالم و سرور مؤمنان همهي تاريخ اقتران دارد، به همهي شما ـ مخصوصا به خانوادههاي شهداي عزيز نيروي هوايي و جانبازان عزيز و اسرا و مفقودان اين نيرو ـ تبريك عرض ميكنم و اميدوارم كه خداي متعال تفضلش را بر همهي شما نازل كند و بيفزايد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته