پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم قزوين

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين. و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المهديّين المعصومين. سيّما بقيّةالله فى الأرضين.
خداوند متعال را شاكرم كه توفيق ديدار اين شهر تاريخى و كهن و شما مردم متديّن و انقلابى و خونگرم را به بنده عنايت كرد.
مردم قزوين را، چه در قضاياى انقلاب و چه در همه حوادثِ بعد از انقلاب، مجموعه اى از انسانهاى وفادار و مؤمن يافتيم؛ مردمى متديّن، داراى مناعت طبع، فداكار، سخاوتمند، اهل شركتِ در كارهاى بزرگ و كارهاى خير. اين مطالب، خُلقيّات مردم قزوين از ديرزمان است؛ مخصوص دوره خاصى نيست. وقتى به تاريخ مراجعه مى كنيم، مناقب قزوين و منطقه قزوين و اهل قزوين را به صورت چشمگيرى مشاهده مى كنيم؛ اينها اهميت دارد. فرق است بين ملتى كه داراى پيشينه تاريخى و فرهنگى است و در تاريخ ريشه دارد، با ملتى كه هيچ ريشه اى در تاريخ ندارد؛ هيچ سابقه و سلسله نسبِ فرهنگى اى ندارد. ملت بزرگ ايران با همين سابقه هايى كه نمونه آن را در شهر كهن و پُرعمق شما مشاهده مى كنيم، توانسته است در ميان ملتهاى دنيا به عنوان يك ملت ريشه دار و كهن معرفى شود.
من وقتى به گذشته قزوين نگاه مى كنم، مى بينم هزار سال پيش يك جغرافيدانِ معروف دنياى اسلام - «مَقْدِسى»  - كه از شهر قزوين بازديد كرده است، اين شهر را مركز فقه و فلسفه معرفى مى كند. نهصد سال قبل از اين، شخصيت دانشمند معروفى مثل «عبدالجليل قزوينى» از اين شهر برخاسته است. «النقضِ» عبدالجليل قزوينىِ رازى امروز در دست متكلّمين و صاحبان فكر و انديشه، يكى از كتابهاى معتبر و جالب توجّه است. هشتصد سال پيش، دانشمندى درباره قزوين كتابى نوشته است به نام «التدوين» كه سه جلد است. در آن تاريخ، سه جلد كتاب شرح حال شخصيتهاى علمى و فرهنگى و دينى و سياسىِ قزوين را تهيه كرده است. اين سوابق، خيلى حائز اهميت است. آن زمان كه خيلى از شهرهاى ايران روستاى كوچكى بود يا اصلاً نبود، در قزوين آن قدر عالم و شخصيت و چهره معروف وجود داشت كه سه جلد كتاب «التدوين» درباره شرح حال اينهاست. هفتصد سال پيش، يك شخصيت برجسته و يك مورخ بزرگ مثل «حمدالله مستوفى» از اين شهر برخاسته است. هفتصد سال پيش، يك شاعر بزرگ مثل «عبيد زاكانى» از اين شهر برخاسته است. چهارصد و پنجاه سال قبل، مركز سياسى اين كشورِ بزرگ، قزوين بوده است. در جايى خواندم كه نتيجه آنچه از مطالعات مربوط به قزوين و استان قزوين به دست مى آيد، اين است كه به قدرى از اين شهر شخصيتهاى برجسته، از فقيه و حكيم و طبيب و رياضيدان و مورّخ و هنرمند برخاسته كه اگر كسى بخواهد اسم همه آنها را بگويد، اقلاً دو سه ساعت وقت لازم است! شما جوانان اهل قزوين، شما دختران و پسرانى كه در اين فضاى اقليمى و فرهنگى تنفّس و رشد مى كنيد، به اين سابقه كهن تكيه كنيد.
من خودم از دوران جوانى و طلبگى، به مناسبت وجود دو استاد بزرگ در حوزه علميه مشهد، با نام قزوين و قزوينى آشنا شدم: شخصيت برجسته مرحوم «حاج شيخ هاشم قزوينى» و شخصيت ممتاز مرحوم «حاج شيخ مجتبى قزوينى» دو ستاره درخشان در حوزه علميه مشهد كه ما از دوران جوانى و نوجوانى نگاهمان به اين دو چهره ارزشمند بود. نام قزوينى در ذهن طلبه مشهدى، به بركت وجود اين دو شخصيت بزرگوار، يك نام درخشان و همراه با افتخار تلقّى شده است. اين دو نفر - بخصوص مرحوم حاج شيخ مجتبى - جزو ارادتمندان و شاگردان يك شخصيت برجسته ديگر قزوينى يعنى مرحوم «سيّد موسى زِرآبادى» بودند. شخصيت عظيمى كه در همين شهر، مركز پرتوفشانىِ معنوى و سلوكى و عرفانى به شعاع وسيعى از طلّاب و جويندگان معرفت محسوب مى شد.
 قبل از دوره ما هم علماى بزرگ فراوانى از اين شهر برخاسته اند: «شهيد ثالث» كه مقبره او همين جاست؛ مرحوم «ملامحمّد تقى برغانى» و برادر او «ملامحمّدصالح برغانى»؛ فقهاى مبارز، نه فقهاى گوشه گير، نه آدمهاى منزوى؛ مردان دين كه به سرنوشت مردم مى انديشيدند؛ براى آنها مبارزه مى كردند و جان خود را هم در اين راه فدا مى كردند.
وقتى به دوره انقلاب نگاه مى كنيد، مى بينيد همه كشور شهداى بزرگى تقديم كردند؛ اما چهره شهدا و برجستگان و ايثارگران قزوينى ممتاز است؛ مثل شهيد «رجايى». در انقلاب، ما مثل شهيد رجايى كم داريم. در ميان رزمندگان - چه ارتش و چه سپاه - شهيد «بابايى» يك انسان بزرگ و يك چهره ماندگار و فراموش نشدنى است. در ميان آزادگان، معلّم معنوى آنها، مرحوم «ابوترابى» هم از اين نمونه هاست. من اين سه چهره برجسته را از نزديك مى شناختم؛ با خصوصياتشان آشنا بودم و مى دانم اينها چقدر ممتاز بودند؛ اينها شهداى قزوينند. شهر قزوين دو هزار، و استان قزوين نزديك سه هزار شهيد دارد. اينها افتخارات مردم قزوين است. درباره مردم قزوين، از قرنها پيش كسانى گفته اند اينها مردمى هستند ديندار، بلندهمّت، با مناعت، سخاوتمند و قانع.
بعد از انقلاب، نگاه به همه مناطق كشور - از جمله قزوين - نگاه ويژه اى بوده و با دورانهاى گذشته متفاوت بوده است؛ نگاه خدمت رسانى. خداى متعال از امكانات طبيعى به مردم اين منطقه بسيار داده است. همان طور كه امام جمعه محترم اشاره كردند، اين استان داراى خاك و استعداد كشاورزى و دشت پُربركت است. آبها را هم بايد مهار كرد. مقدارى كار كرده اند، مقدارى ديگر هم بايد تلاش و كار كنند. مردم قزوين مثل بقيه مناطق كشور از حكومت و مسؤولان توقّعاتى دارند؛ توقّعاتشان بجا هم هست و بايد به آنها عمل شود.
من در همه سفرها قبل از ورود به هر شهرى، نظرات مردم را از راه نظرخواهى و جستجو و گفتگو، چه با مسؤولان و چه با آحاد مردم به دست مى آورم. وقتى از مردم قزوين درباره انتظاراتشان از دولت سؤال مى كنند، همان پاسخى را مى دهند كه در بسيارى از مناطق ديگرِ كشور هم پاسخ همين است. انتظارات مردم، رفع مشكلات اقتصادى، رفع مشكلات مربوط به جوانان - مسأله تحصيل و مسكن و ازدواج و بيكارى - رفع مسائل مربوط به گرانى و برطرف شدن مسائل مربوط به عمران شهرى و روستايى است. انتظار از مسؤولان اين است كه به اندازه توانِ خود و امكانات كشور به نيازهاى مردم برسند. اين انتظار بجاست و من هم آن را تأييد مى كنم. يكى از دلايل سفر ما به مناطق و شهرهاى مختلف همين است. مقصود اين است كه با رفتن به هر شهر و استانى، مسائل آن شهر و استان يك بار ديگر با تفصيل و جزئيات براى مسؤولان كشور مطرح شود. مسؤولان در حال خدمتگزارى اند و قصد خدمتگزارى دارند. بايد به آنها كمك كرد تا بتوانند اين خدمات را هرچه بيشتر و سريعتر كنند.
البته در بين پاسخهايى كه مردم به سؤال كننده هاى قبل از سفرِ ما داده اند، اين هم هست كه به مسؤولان - بخصوص مسؤولانى كه در رابطه با اين منطقه هستند - از طرف ما تذكّر داده شود و به پيگيرى كارها نصيحت شوند، كه البته اين كار را هم مى كنيم. من در اين چند روزى كه در استان و شهر قزوين هستم، با مسؤولان و جهات مختلف تماس دائمى خواهم داشت و اميدوارم بسيارى از تذكّرات و نصايح و حرفهايى كه بايد گفته شود، به مسؤولان گفته شود.
 آنچه مى خواهم به همه شما عزيزان و برادران و خواهران و فرزندانِ خودم عرض كنم، چند نكته است:
نكته اوّل اين است كه در كشور ما - بخصوص در سطوح بالاى مسؤوليت - نيّت، خدمت به مردم است. البته توان همه مسؤولان يكسان نيست. ممكن است بعضى توان و امكان بيشتر و بعضى كمتر داشته باشند؛ ولى همه مى خواهند خدمت كنند. مهم اين است كه نظام جمهورى اسلامى بر پايه خواست و ميل و گرايش و محبّت مردم بنا شده است. مردم، مسؤولان كشور را با اراده خودشان انتخاب كرده اند. در صحنه آزمون هم نگاه مى كنند، عملكرد مسؤولان را مى بينند، قضاوت مى كنند و ترتيب اثر مى دهند.
نكته دوم اين است كه نظام جمهورى اسلامى و كشور عزيز و بزرگ و غنىِ طبيعى ما در تحوّلات جهانى، هم با فرصتهايى مواجه است، هم با تهديدهايى. ما فرصتهاى زيادى در پيش روى خود داشتيم و داريم. براى مسؤولان مهمترين مسأله اين است كه از همه فرصتهايى كه پيش مى آيد، با حفظ عزّت ملى، براى پيشرفت كشور - هم از لحاظ مادّى و هم از لحاظ معنوى - استفاده كنند. هدف جمهورى اسلامى فقط اين نيست كه با ارقام و اعداد، توليد ناخالص ملى را در مجموع رقم بالايى نشان دهد؛ اين كافى نيست. ما معتقديم در كشور بايد عدالت باشد و ثروت ملى ميان همه مردم تقسيم شود. اين آرزوى بزرگ ماست و براى آن تلاش و مبارزه مى كنيم.
 فلسفه نظام جمهورى اسلامى اين است كه بتواند همچنان كه اسلام از مسؤولان، انسانها و ملتها خواسته است، در ميان مردم، هم عدالت، هم اخلاق، هم معنويت و هم رفاه مادّى را به وجود آورد. اين كار، مقدّس و بسيار بزرگ و البته دشوار است. همه تلاش جمهورى اسلامى در طول بيست و پنج سال گذشته براى اين بوده است كه به اين مقصود دست پيدا كند.
كسانى كه راه را عوضى بروند و عدالت را نديده بگيرند، اشتباه مى كنند. كسانى كه معنويت را نديده بگيرند، اشتباه مى كنند. كسانى كه شايسته سالارى را نديده بگيرند، اشتباه مى كنند. كسانى كه مردمى بودنِ مسؤولان را فراموش كنند، اشتباه مى كنند. راه از اين جهت دشوار است و حركت در اين راه از اين جهت با موانع بزرگ مواجه است كه در آن بايد همه اين معيارها رعايت شود.
ما نمى توانيم دل خود را خوش كنيم به اين كه چيزى بگوييم و چند صباحى را در مسند مسؤوليت - يا به تعبير رايج، در مسند قدرت - باقى بمانيم؛ اما فكر حال و آينده كشور و فكر رشد مادّى و معنوى ملت را نكنيم؛ اين نمى شود. نظام اسلامى از مسؤول مى خواهد خود را در مقابل خدا ببيند. اين كه مردم خدمت او را بفهمند يا نفهمند، از او تشكّر بكنند يا نكنند، در درجه بعد باشد. در درجه اوّل، مسؤول بايد احساس كند در مقابل خداى متعال براى خدمت به مردم و استقرار عدالت در ميان آنها مسؤول است. محاسبه ما اين طور نشان مى دهد كه نظام جمهورى اسلامى در طول بيست و پنج سال گذشته در اين راه پيشرفتهاى زيادى كرده است. نمى گوييم تماماً به هدفهاى خود رسيده ايم؛ نه. باز هم بايد حركت و تلاش كنيم؛ اما مى گوييم و ادّعا مى كنيم كه در اين راه، نظام جمهورى اسلامى پيشرفت كرده است.
امروز اعتماد به نفس و اميد ملت ايران از همه دوره هاى گذشته بيشتر و چشمش بازتر است. اميد و نشاط در ميان ملت بزرگ ايران يكى از دستاوردهاى اسلام و انقلاب است. اين را ما قدر مى دانيم و مغتنم مى شماريم و براى پيشرفت در اين راه تلاش مى كنيم.
يكى از مسائلى كه براى مردم ما بسيار مهمّ است و از مسائل جارىِ امسال ماست و من بايد روى آن تكيه كنم، مسأله انتخابات آينده است. انتخابات آينده، مثل همه انتخابات دوران بيست و پنج سال گذشته، در زمان خود مهمترين مسأله كشور است. انتخابات اگر به صورت مطلوب انجام گيرد، آينده را تضمين و امنيت كنونى را هم تأمين مى كند. انتخابات مطلوب كدام است؟ انتخابات مطلوب انتخاباتى است كه سالم، آزاد و طبق قانون برگزار شود؛ انتخاباتى كه مردم با شور و نشاط در آن شركت كنند؛ انتخاباتى كه به عنوان وظيفه دينى، همه مردم خود را موظّف به برگزارى باشكوه آن بدانند. اين انتخابات مى تواند به معناى حقيقى كلمه، مجلسى مطلوب براى كشور تدارك ببيند.
 مجلس جايگاه بسيار مهمّى است؛ خانه ملت است؛ تجلّيگاه عزّت ملى ماست؛ مى تواند عزّت اسلامى و عزّت ملى ما را به دنيا نشان دهد؛ تأمين كننده منافع عمومى است. با قوانين مجلس است كه مسؤولان مى توانند حركت كنند و پيش بروند. مجلس مى تواند حافظ امنيت ملى باشد؛ مى تواند سدّ مستحكمى در برابر تعرّض دشمنان و طمع ورزى بيگانگان باشد. خصوصيات يك مجلس مطلوب اين است. وقتى مردم در انتخابات شركت كنند و با چشم باز و با بصيرت، كسى را كه شرايط لازم را در او مى بينند، انتخاب كنند و به مجلس بفرستند، مجلس خواهد توانست چنين نقش بزرگى را ايفا كند. مجلس - همان طور كه امام فرمودند - عصاره فضايل ملت است. وقتى مردم در انتخابات بيشتر شركت كنند، كارآمدى و اعتبار مجلس بيشتر مى شود و توان خدمت رسانى پيدا مى كند.
 درباره انتخابات و مجلس، سخن زياد است. من امروز به همين اندازه اكتفا مى كنم و فقط اين نكته را مى گويم: نماينده اى كه به مجلس مى فرستيد، بايد اين خصوصيات را داشته باشد تا بتواند خواسته هاى شما را تحقّق ببخشد. نماينده بايد متديّن باشد؛ انسانهاى متديّن مى توانند مورد اعتماد قرار گيرند. نماينده بايد انقلابى باشد؛ روحيه و نشاط و اميد و قوّت و روحيه انقلابى در او وجود داشته باشد تا بتواند راههايى را كه به نظر بن بست مى رسد، بشكافد و پيش برود. نماينده بايد خدوم، امتحان داده، با كفايت، برنامه دار، خوشنام و جوانگرا باشد و به جوانان اعتقاد داشته باشد. چنين افرادى در هر جاى كشور حضور دارند، بايد خود را موظّف بدانند و بروند نامزد شوند. در اين چند روزى كه از مهلت ثبت نام نامزدهاى انتخابات باقى مانده، وظيفه وجدانى و اسلامى و ميهنى هر كسى كه خود را داراى اين خصوصيات مى داند، اين است كه برود داوطلب شود و به صحنه انتخابات بيايد. اگر بعد ديدند افرادِ با صلاحيت تر از آنها هستند، مى توانند كنار بروند؛ ليكن الان بايد به صحنه بيايند. مردم چنين افرادى را هرجا ديدند، بايد از آنها بخواهند كه بروند نامزد شوند. صلاح و آينده كشور به اين است كه انتخابات، پُرشور و با علاقه و حضورِ قاطبه ملت برگزار شود.
البته نگاه و احساس من اين است كه به توفيق الهى، مردم اين انتخابات را هم على رغم ميل دشمنان، بسيار بزرگ و با شكوه برگزار خواهند كرد. البته دشمنان كشور و ملت ما نمى خواهند انتخابات خوبى در كشور برگزار شود. هميشه همين طور بوده است. در اغلب انتخابها، دشمنان ما همه تلاش خود را به كار مى گرفتند تا شايد انتخابات با گرمى و پُرشور برگزار نشود. بعضى از وابستگان به دشمنان هم در داخل از طرق مختلف سعى مى كردند مردم را از حضور در پاى صندوقهاى رأى منصرف كنند. البته الان چون فضاى عمومى كشور ميل به انتخابات است و همه مسؤولان كشور متّفق الكلمه مردم را به حضور در انتخابات دعوت كرده اند، جرأت نمى كنند. از فضاى عمومى و افكار عمومى مى ترسند صريحاً بگويند در انتخابات شركت نكنيد؛ اما بدانيد مخالفان اين كشور، دشمنان اين ملت، دشمنان بهروزى ايران، دشمنان پيشرفت و ترقّى ملت ايران و دشمنان نظام جمهورى اسلامى هرچه بتوانند، انجام مى دهند تا مردم را از حضور در صحنه انتخابات مجلس شوراى اسلامى و هر صحنه ديگرى باز بدارند. تا امروز نتوانسته اند؛ به حول و قوّه الهى در آينده هم نخواهند توانست.
براى ملت ما، بخصوص جوانان ما، بسيار مهمّ است كه به شعارهاى انقلاب نگاه كنند؛ موضعگيريهاى نظام جمهورى اسلامى را مورد مطالعه و مدّاقه قرار دهند و بعد نگاهى به فضاى عمومى جهان بيندازند. اگر نگاه كنيد، خواهيد ديد كه در مقابل تعجّب دشمنان، حرف جمهورى اسلامى و نداى انقلاب اسلامى بتدريج مورد قبول مردم دنيا قرار مى گيرد. خيلى حرفها را ما بيست سال قبل مى گفتيم و اين ملت شعارش را مى داد؛ اما امروز همان حرفها را دنيا به رأى العين مى بيند. از بيست و پنج سال قبل اين ملت با صداى بلند اعلام مى كرد امريكا جهانخوار و متجاوز و دنبال دست اندازى به ملتهاست؛ تبليغاتِ رسانه اىِ قوىِ دستگاههاى استكبارىِ وابسته به امريكا هم دم از دمكراسى و آزاديخواهى و حقوق بشر مى زدند؛ اما بسيارى در كشورهاى اسلامى نمى توانستند بفهمند اين سخن انقلاب و نظام اسلامى به چه معناست؛ ولى امروز با مشاهده مواضعى كه امريكا در مسائل دنيا اتّخاذ مى كند، همه اين را قبول مى كنند و باور دارند. ناديده گرفتن حقوق ملتها، بى ارزش دانستن مرزهاى جغرافيايى ملتها، براى خود اين حق را قائل شدن كه به بهانه منافع نامشروع به هر جاى دنيا دست اندازى كنند - به خليج فارس، اقيانوس هند، كشورهاى خاورميانه، كشورهاى آسيا، در خود اروپا - امروز مردم دنيا اينها را مى بينند؛ اين همان حرف انقلاب اسلامى و حرف ملت ايران است.
 امروز در خيابانهاى بغداد و ديگر شهرهاى عراق، در مناطق مختلف افغانستان، در بسيارى از نقاط ديگرِ دنيا، اين چهره خشنِ پوشيده شده از بزك تبليغاتى، واقعيت خود را نشان مى دهد و مردم دنيا آن را مى بينند. بيست و پنج سال است كه ملت ايران عليه اسرائيل شعار داده است. بارها ملت ايران در شعار خود گفته است به نداى صلح طلبانه رياكارانه صهيونيستها اعتماد نكنيد. امروز همه دنياى عرب و دنياى اسلام صحنه فاجعه بار فلسطين را در مقابل خود مى بينند. امروز كه سردمداران دولت غاصب صهيونيستى همه قرار و مدارهايى را كه با كشورهاى عربى و طرفهاى فلسطينى گذاشته بودند، زير پاى خود لگد كرده اند؛ به همه بى اعتنايى كرده اند و به هيچكدام از التزامهاى بين المللى هم اعتنايى نمى كنند، بقيه ملتها به حرف ملت ايران مى رسند. در دوران جنگ تحميلى - كه هشت سال ملت ايران را مشغول كردند - و بعد از جنگ تحميلى، ملت ايران شعار مى داد و فرياد مى زد كه اين صدّام بعثى، يك وجود مفسد و يك حيوان وحشى در لباس انسان است؛ اما همين امريكاييها كه امروز بدگويىِ صدّام را مى كنند و از دستگيرى او خوشحال شده اند، با صدّام دست مى دادند؛ روابط دوستانه برقرار و به او كمك مى كردند! همين وزير دفاع  كنونى امريكا در بغداد با صدّام ملاقات كرد و به او قول كمك داد. به صدّام كمك كردند تا بتواند ايران اسلامى را مورد فشار قرار دهد. خيلى از كشورهاى عربى و خيلى از كشورهاى منطقه، باطن اين موجود ددمنش را نمى شناختند؛ اما ملت ايران در ميدانهاى جنگ، در بمبارانها و موشكبارانهاى ظالمانه، در حلبچه و آبادان و دزفول، اين گرگ خونخوار و دستياران خونخوار او را آزموده بود و به دنيا مى گفت. امروز دنيا اين حقايق را مى فهمد. اين سخنِ حقِّ ملت ايران است كه امروز براى دنيا آشكار شده است.
عزيزان من! دنيا و تاريخ، سرشار از عبرتهاست. امروز وضع صدّام حسينِ ظالمِ فتّاكِ مستكبرِ متكبّر به جايى مى رسد كه در يك دخمه زندگى مى كند و براى جان پليد و ننگين خود حاضر است هر ننگى را تحمّل كند. امروز كه او دستگير مى شود، دنياى اسلام و كسانى كه مى دانند اين حيوان درنده چه بوده است، احساس خشنودى مى كنند. ملت ايران - بخصوص خانواده هاى شهدا - هم از خبر دستگيرى صدّام بسيار خرسند و خوشحال شدند. البته ملت عراق از دست اين گرگ خونخوار رنجهاى زيادى كشيده و حالا به ظاهر از دست او خلاص شده است. شنيدم رئيس جمهور امريكا خطاب به صدّام گفته است دنيا بدون صدام خيلى بهتر است. من مى خواهم به رئيس جمهور امريكا بگويم دنياى بدون «بوش» و «شارون» هم بسيار بهتر است!
كسانى كه خيال مى كنند قدرت آنها دائمى و ابدى است، به صدّام حسين و محمّدرضا پهلوى و حكومت شوروى سابق نگاه كنند؛ ببينند چگونه قدرتهاى پوشالى يك پندار محض است و چطور خداى متعال با دست قدرت خود، اين قدرتهاى پوشالى را نابود مى كند و از بين مى برد؛ مثل اين كه در دنيا نبوده اند!
امروز كسانى كه با نام دمكراسى و حقوق بشر، ديكتاتورانه و مستبدّانه بر دنياى بشريت حكمرانى مى كنند - مثل رئيس جمهور امريكا - و كسانى كه بدون اين كه كمترين حقّى در سرزمينى داشته باشند، مردم آن سرزمين را زير فشار وحشيانه قرار مى دهند - مثل سردمداران صهيونيست كه صاحبان خانه، يعنى مردم فلسطين را اين طور مورد زجر و شكنجه و قتل و كشتار و سركوب قرار مى دهند - بدانند آنها هم عاقبتى بهتر از صدّام نخواهند داشت.
ملتها بيدار شده اند. امّت اسلامى روزبه روز بيدارتر مى شود. اميدهاى امّت اسلامى، اميدهاى خوبى است. افق، روشن است و ملت ايران به فضل پروردگار همچنان پيشتاز اين صحنه است و به حول و قوّه الهى با رفتار و حركت خود خواهد توانست براى ملتهاى ديگر يك الگوى زنده و قابل تقليد ارائه دهد.
بنده از همه شما برادران و خواهران و مردم خونگرم و مؤمن و مهربان قزوين خيلى تشكّر مى كنم؛ از استقبالى كه امروز نشان داديد؛ از محبّتهاى پُر شور و خالصانه اى كه نظير آن را در ميان ملتهاى ديگر هيچ كس سراغ نداده است. اين فقط مخصوص جمهورى اسلامىِ ماست كه بين مسؤولان و مردم پيوند محبّت با اين شدّت و خلوص برقرار است. من از خداى بزرگ مى خواهم ما را لايق اين محبّتها كند.
از خداى بزرگ مى خواهم به من و همه مسؤولان كشور توفيق خدمتگزارىِ روزافزون به اين ملت را عطا كند. از خداى بزرگ مى خواهم اين ملت را در همه ميدانها سرافراز و سربلند كند. از خداى بزرگ مى خواهم شما جوانان و شما مردم مؤمن و پُرسابقه قزوين را از فضل و رحمت و نعمت خود - آن چنان كه شايسته آن هستيد - برخوردار كند. پروردگارا! دشمنان اين ملت را منكوب و نااميد كن. پروردگارا! اين ملت را در همه ميدانها پيروز كن.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته