بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على آله الأطهرين الأطيبين المنتجبين. الهداة المهديّين المعصومين. سيّما بقيّةالله فى الأرضين.
هر سال روز چهاردهم خرداد فرصتى است براى اين كه ملت ايران بار ديگر وفادارى خود را به اصول و آرمانهاى امام بزرگوار ابراز كند. اگرچه اظهار اخلاص و پيوند دلهاى مردم با آن شخصيت برجسته و فراموش نشدنى تاريخِ ما، در مراسم بسيارى در طول سال بروز پيدا مى كند، اما چهاردهم خرداد خصوصيتى دارد؛ همراه با خاطره غم انگيز فقدان اين نعمت بزرگ الهى از ميان ماست؛ لذا در چنين روزى دلهاى آگاه، بيشتر از هميشه احساس مى كنند كه بايد پيوند و وفادارى خود را با بنيان مستحكمى كه آن معمارِ بزرگ انقلاب در اين سرزمين بنا نهاد، تجديد و ابراز كنند.
مايلم عرايض خود را با آيه اى از قرآن آغاز كنم كه امام بزرگوار ما مصداق آن بود. در سوره مباركه سجده، خداى متعال ضمن بيان حالات ملتها و اقوام و انسانهاى مبارز و پر تلاشِ مؤمن، اين تعبير را مى فرمايد: «و جعلنا منهم أئمّة يهدون بأمرنا لمّا صبروا و كانوا بأياتنا يوقنون» ؛ كسانى كه دو خصوصيت و دو امتياز را در خود به وجود آوردند، به اين موهبت بزرگ سرافراز شدند كه خداى متعال زمام هدايت مجموعه هاى انسانى را به آنها سپرد. آن دو خصوصيت، يكى صبر است و ديگرى يقين؛ «لمّا صبروا و كانوا بأياتنا يوقنون». يقين، همان ايمان آگاهانه و روشن بينانه است كه وسوسه ها نمى تواند آن را در دل انسان، سست بنياد كند. صبر، خصوصيتى است كه به يك انسان بزرگ اين امكان را مى دهد كه در راه آرمانهايى كه آگاهانه و روشن بينانه انتخاب كرده است، به هنگام مواجهه با مشكلات، خود و راه خود را گم نكند؛ هدف را فراموش نكند و منصرف نشود. همه پيغمبران، همه هدايتگران و همه كسانى كه توانسته اند در مسير تاريخِ بشر يك اثر ماندگار و تحسين برانگيز از خود به جا بگذارند، بايد از اين دو خصوصيت برخوردار مى بودند. امام راحل ما، اين تجديد كننده حيات اسلام در ميان ملّت ما و امّت اسلامى، از اين دو خصوصيت برخوردار بود.
امروز بعد از چهل سال كه از واقعه پانزدهم خرداد مى گذرد، شما ملاحظه مى كنيد كه نهضت مظلوم امام، دنياى اسلام را فراگرفته است. يك روز در همين شهر تهران و در قم، مثل امروز و فردا، كسانى مظلومانه جان باختند؛ چون نام اسلام را به پيروى از امام بزرگوار فرياد مى كردند؛ چون با سلطه بيگانه بر اين كشور و با استثمار منابع حياتى اين كشور به وسيله بيگانگان مخالف بودند. آن روز هر كس به اين صحنه نگاه مى كرد، شايد گمان مى برد كه اين سخن و اين فرياد به پايان رسيده است. امام را با قساوتِ هرچه تمامتر دستگير و از خانه اش ربودند؛ مردم را با وحشيگرىِ هرچه بيشتر سركوب كردند؛ اما اين فكر با الهام از همين قاعده بزرگ الهى - يعنى توأم شدن صبر و يقين - راه خود را ادامه داد. امام پانزده سال مبارزه كرد و به بركت همان ايمانِ آگاهانه توانست ملت ايران را يكپارچه به صحنه رويارويى با استبداد داخلى و استكبار بين المللى بكشاند. وقتى ملت در معركه اى پاى خود را وسط گذاشت، پيروزى در آن معركه حتمى است.
فرق امام بزرگوار ما و ديگر مصلحان تاريخ اسلام در يكى دو قرن اخير همين بود. امام وارد صحنه شد، وسط ميدان آمد، ميان مردم بود، با مردم حرف زد، اصول خود را براى مردم تبيين كرد و آنها را به ايمان روشن بينانه و آگاهانه اى مثل ايمان خود رساند؛ آن گاه ايمان و انگيزه مردم و تعاليم اسلام، معركه را به سود حقّ و حقيقت تمام كرد. ديگران نمى توانستند و نتوانستند اين مرحله دشوار را پيش ببرند؛ اما امام توانست. ملت ايران به اين اصول اعتقاد پيدا كرد، ايمان آورد و در راه آن به مجاهدت پرداخت. نتيجه اين شد كه اوّلاً نظام اسلامى على رغم همه كارشكنيها و دشمنيها به پيروزى رسيد و روزبه روز تا امروز ريشه دارتر شد و ثانياً فكر تحقّق و حيات دوباره اسلام و نجات امّت اسلامى از ظلم و استكبار قدرتهاى مستكبر، در مرزهاى اين كشور محدود نماند.
امروز شما به هر كشور اسلامى در شرق و غرب دنياى اسلام برويد - چه در خاورميانه، چه در كشورهاى عربى، چه در شمال آفريقا و چه در كشورهاى شرق آسيا؛ در مناطقى كه مسلمانان مجموعه هايى را تشكيل داده اند - خواهيد ديد انگيزه اسلامى، تمايل به حاكميت اسلام و نفرت از تسلّط استثمارگران و استعمارگران و ظالمان، در ميان مردم، بخصوص در ميان جوانان، نوجوانان، نخبگان و روشنفكران موج مى زند. در دنياى اسلام اين خبرها نبود. اصول امام چه بود كه توانست اين موفقيت بزرگ را به وجود آورد؟
محور همه اصول و قواعد كار امام بزرگوار ما در دو چيز خلاصه مى شد: اسلام و مردم. اعتقاد به مردم را هم امام بزرگوار ما از اسلام گرفت. اسلام است كه روى حقّ ملتها، اهميت رأى ملتها و تأثير جهاد و حضور آنها تأكيد مى كند؛ لذا امام بزرگوار محور كار را اسلام و مردم قرار داد؛ عظمت اسلام، عظمت مردم؛ اقتدار اسلام، اقتدار مردم؛ شكست ناپذيرى اسلام، شكست ناپذيرى مردم.
مهمترين كارى كه امام بزرگوار ما در سطح دنياى اسلام انجام داد، اين بود كه ابعاد سياسى و اجتماعى اسلام را احياء كرد. از روزى كه استعمار وارد كشورهاى اسلامى شد، همه تلاش استعمارگران و سلطه گران اين بود كه ابعاد سياسى و اجتماعى اسلام، عدالتخواهى، آزاديخواهى و استقلال طلبى اسلام را از اسلام حذف كنند. سلطه گران براى اين كه استيلاى خود را بر ملتها و منابع كشورهاى اسلامى هرچه بيشتر گسترش دهند، خود را ناچار مى ديدند كه ابعاد سياسى اسلام را از اسلام جدا كنند و اسلام را به معناى تسليم در مقابل حوادث، تسليم در مقابل اشغالگر و تسليم در مقابل دشمن ظالم و قوى پنجه تفسير كنند. امام حقايق فراموش شده اسلام را احياء كرد؛ عدالتخواهى اسلام را سرِ دست بلند كرد؛ ضدّيت اسلام را با تبعيض و اختلاف طبقاتى و اشرافيتها علنى كرد. از روز اوّل تا روزهاى آخر عمر، امام بزرگوار روى قشرهاى مستضعف، پابرهنه ها و محرومان تكيه كرد. بارها و بارها در آغاز تشكيل نظام اسلامى و در طول ده سال عمر با بركتش در مقام رهبرى نظام اسلامى، به مسؤولان و به همه ما تأكيد كرد كه بايد رعايت حال ضعفا را بكنيد؛ شما مرهون طبقه پابرهنه اين كشوريد. عزيزان من؛ ملت بزرگ ايران! هر جا و در هر موردى ما به اين توصيه امام توجّه نموديم و در برنامه ريزيها، قانونگذاريها، اجرا و عزل و نصبها، به اين نصيحت عمل كرديم، پيروزى نصيب ما شد.
اسلام سعادت مردم را دنبال مى كند. اسلام با فساد و ظلم و تبعيض مخالف است. اسلام براى رفاه مردم در كنار معنويت مردم به ميدان آمده است. امام اين را از آغاز شروع مبارزات تا تشكيل نظام اسلامى و تا آخر عمر، مكرّر بيان كرد. امامِ عظيم الشّأن ما در دنياى اسلام اين را نشان داد كه فقه اسلام - يعنى مقرّرات اداره زندگى مردم - در كنار فلسفه اسلام - يعنى تفكّر روشن بينانه و عميق و استدلالى - و عرفان اسلام - يعنى زهد و انقطاع الى الله و دامن برچيدن از هواهاى نفسانى - چه معجزه بزرگى مى تواند بيافريند. امام عملاً نشان داد كه اسلام سياسى، همان اسلام معنوى است. در طول دوران استعمار، دشمنان اسلام و دشمنان بيدارى ملتهاى اسلامى، تبليغ مى كردند كه اسلامِ معنوى و اسلامِ اخلاقى از اسلامِ سياسى جداست. امروز هم همين را تبليغ مى كنند. امروز هم دستگاههاى تبليغاتى دشمن و جبهه دشمنِ نظام اسلامى با انواع و اقسام وسايل تبليغاتى سعى مى كند اسلامِ سياسى و اسلامِ عدالتخواه و اسلامِ اجتماعى را به عنوان چهره اى خشن در دنيا معرفى كند و مردم را به اسلامِ منزوى، اسلامِ تسليم طلبانه و اسلامى كه در مقابل متجاوز و ظالم و زورگو هيچ عكس العملى از خود نشان نمى دهد، سوق دهد. امام اين را شكست و اين انگاره دروغين از اسلام را باطل كرد و اسلام ناب را مطرح نمود. اسلام نابى كه امام مطرح كرد، يعنى ضدّ اسلام متحجّر و خرافى و همچنين ضداسلام رنگ باخته در مقابل مكاتب بيگانه و التقاطى. هم آن روز، هم در طول سالهاى مبارزه براى تشكيل نظام اسلامى، و هم تا امروز، اين يكى از نقاطى است كه جبهه دشمن اسلام روى آن تأكيد مى كند: سياست را از معنويت جدا كردن؛ يعنى اگر كسى مى خواهد مسلمان باشد، بايد سرِ خود بگيرد و گوشه اى بنشيند و به اين كه دشمن چه مى كند، متجاوز چه مى كند، اشغالگر چه مى كند، كارى نداشته باشد. امروز هم اين را تبليغ مى كنند. امام نقطه مقابلِ اين را در دنياى اسلام مطرح كرد و امروز دنياى اسلام اين موج عظيم را در درون خود دارد. شما به هر كشورى از كشورهاى اسلامى برويد، مى بينيد اسلامِ زنده، در نظر نخبگان، جوانان، دانشگاهيان، دانشمندان، علما و آزادگانِ آن جا، اسلامى است كه بتواند ملت خود را در مقابل زورگويان و قلدران و قدرت طلبان و متجاوزان عالَم حفظ و حمايت كند و به آن مصونيّت ببخشد و اجازه دخالت و تسلّط و سيطره دشمن را بر مردم ندهد. آنها اين اسلام را مى خواهند و اسلام ناب محمّدى يعنى همين.
در مورد مردم، مهمترين كارى كه امام كرد، اين بود كه مفهوم مردم سالارى را از چيزى كه طرّاحان دمكراسى غربى و عوامل آنها در صحنه هاى عملى مى خواستند نشان دهند، به كلّى دور كرد. سعى آنها اين بود كه اين طور القاء كنند كه مردم سالارى با دين سالارى و ديندارى سازگار نيست. امام اين مفهوم باطل را زايل كرد و مردم سالارى دينى - يعنى همان جمهورى اسلامى - را در دنيا مطرح نمود. او به زبان هم اكتفا نكرد؛ صرفاً استدلال فكرى هم نكرد؛ عملاً اين را نشان داد.
امروز نظام جمهورى اسلامى - كه يك نظام دينى است و قواعد و اصول و پايه هاى ارزشى آن از دين سرچشمه مى گيرد - يك نظام مردم سالار به تمام معناست و در هيچيك از كشورهاى اسلامى، مردم سالارى به شكل وسيعى كه در جمهورى اسلامى هست، وجود ندارد. البته اين حقيقت براى جبهه دشمنان تلخ است. آنها حاضر نيستند ببينند در مقابل چشمشان پرچم دين و دمكراسى روى يك عَلَم برافراشته مى شود. سعى آنها اين است كه بين مردم سالارى و دين فاصله ايجاد كنند؛ لذا واقعيت نظام جمهورى اسلامى رنجشان مى دهد. براى اين كه بتوانند افكار عمومى دنيا را از اين حقيقت درخشان منحرف كنند، با وسايل تبليغاتى و ابزارها و عمّال تبليغاتىِ خود، ملّت ايران را به دمكراسى دعوت مى كنند! اين يكى از طنزهاى بزرگِ امروز ما و اين نقطه تاريخ است. همان كسانى كه نظام طاغوتى شاه، نظام استبدادى دوران پهلوى، كودتاهاى نظامى و نظامهاى هيچ از دمكراسى نفهميده و نشناخته را مورد قبول و تصديق قرار مى دهند، نظام جمهورى اسلامى را كه در طول بيست وچهار سال عمرش، بيست و چند انتخابات در آن برگزار شده و از رهبرى تا رياست جمهورى تا نمايندگان مجلس و اركان نظام آن، با واسطه و بى واسطه، به انتخاب مردم سرِ كار مى آيند و مردم آنها را مى شناسند و مى پسندند و انتخاب مى كنند، به دمكراسى و مردم سالارى دعوت مى كنند! اين در حالى است كه مردم سالارى و ميل مردم به شركت در انتخاب مسؤولان، مثل كشور ما، در خود امريكا - كه دشمنان ما و قدرتهاى گزافه گوى امريكايى، از پشت بلندگوهاى خود، ملت ما و ما را مخاطب قرار مى دهند - وجود ندارد. رئيس جمهورِ امروز امريكا برخلاف قواعد مردم سالارىِ كشورش سرِ كار آمده است؛ اين را همه مى دانند. آنها با نظامهاى استبدادى كنار مى آيند، چون تسليم هستند؛ با نظامهايى كه بر اثر كودتا به وجود آمده اند، كنار مى آيند، چون مطيع هستند؛ اما نظام اسلامى را چون معتقد به استقلال و متّكى بر ارزشهاى خود است و حاضر نيست سلطه آنها را بپذيرد، مورد انتقاد قرار مى دهند و به آن، تهمت استبداد و ديكتاتورى مى زنند، كه مناسب خودشان است.
امروز همه تلاش جبهه دشمنان اسلام بر اين متمركز است كه نهضت بيدارى اسلامى را در دنيا از بين ببرند. از همه جا هم بيشتر روى ملت و كشور ايران تكيه مى كنند و متمركزند؛ چون ملت ايران به دنيا الگو داد و با افكار خود و مفاهيم جديدى كه در دنيا براى مسلمانان مطرح نمود و با جهاد جانانه اى كه كرد و با شجاعتى كه مرد و زن و جوان و پير ايرانى در دوران بيست و چهار ساله عمر انقلاب از خود نشان دادند، توانست ملتهاى مسلمان را به خود متوجّه كند و موج بيدارى اسلامى را در كشورهاى اسلامى به وجود آورد. از اين روست كه لذا با اين كانون مركزىِ بيدارى اسلام از همه جا و از هميشه دشمن ترند. اين دشمنى را با غرض ورزيها، با اِعمال خباثت، با تبليغات دروغين و با تندخوييهاى خشمگينانه نشان مى دهند؛ هدف هم اين است كه ملت ايران و مسؤولان را مرعوب كنند و همه را بترسانند؛ از تجربه هاى ناموفّق خودشان كه موجب غرور آنها شده است، استفاده كنند براى اين كه يك ملت به اين عظمت و يك انقلاب و نظام به اين استحكام را در مقابل خودشان وادار به عقب نشينى كنند.
ايران اسلامى را در تبليغات جهانى خود مورد تهمت قرار مى دهند و مى گويند از تروريسم حمايت مى كند، يا تروريستها را پناه مى دهد. اين يك دروغ بيشرمانه و بسيار وقاحت آميز است. اگر منظور از تروريست كسى است كه براى اغراض خود، جان بى گناهان را هدف قرار مى دهد، پس امروز بزرگترين تروريستها زير دامان امريكا فعاليت مى كنند. امروز رژيم صهيونيستى مظهر كامل تروريسم است. شما ملاحظه كنيد؛ هر روز كه مى گذرد، عناصر تروريستِ رژيم صهيونيستى، انسانهايى را كه در خانه خود، روى خاك خود و در سرزمين خود زندگى مى كنند، مورد تهاجم قرار مى دهد. افكار عمومى ما فراموش نكرده است كه در چند سال قبل و در همسايگى ما، دلارهاى امريكا و وابستگان امريكايى يك عدّه تروريست متعصّب را براى ضربه زدن به جمهورى اسلامى به وجود آوردند؛ اما نتوانستند از طرح خائنانه خود استفاده كنند و امروز همان لقمه در گلوى خودشان گير كرده است. با ايجاد تعصّبات تند و شديدِ ضدّ ايرانى و ضدّ نظام اسلامى، عدّه اى را به كارهاى تروريستى وادار كردند؛ اما امروز خودشان اسير آنها شده اند.
ايران را به تروريسم متّهم مى كنند! ايران طرفدار تروريستها نيست، به هيچ تروريستى هم پناه نمى دهد و نداده است؛ اما جمهورى اسلامى معتقد است در سرتاسر دنياى اسلام، ميليونها جوان و انسان آزاده، لبريز از كينه و نفرتِ ستمگران و اشغالگران امريكايى هستند. شما نمى توانيد اينها را تروريست بدانيد. نمى توانيد اسم ميليونها انسان را در عراق و مصر و عربستان و شمال آفريقا و پاكستان و افغانستان تروريست بگذاريد. امروز ميليونها انسان هستند كه ظلم نيروهاى امريكايى را مى بينند - چه به افغانستان ديروز و چه به كشور مظلوم عراق امروز - اينها تروريستند؟! مجاهدين فلسطينى كه از سرزمين خود دفاع مى كنند، تروريستند؟! مردمِ مظلومِ فلسطين كه هر روز با تانكها و آتش پُرحجم و انبوه نظاميان صهيونيست مواجهند و از خود دفاع مى كنند، تروريستند؟! جوانانِ مؤمنِ لبنانى كه در مقابل تهاجمِ بى وقفه اسرائيل ايستادند و با نثار جان خود توانستند صهيونيستها را از لبنان عقب برانند و امروز هم وجود آنها موجب شده است كه اسرائيل جرأت نكند به لبنان حمله كند، تروريستند؟! اگر جوانان مؤمنِ مبارز لبنانى نبودند، اسرائيل براى آمدن تا شهر بيروت هم براى خودش مانعى نمى ديد؛ كما اين كه آمد. جنوب لبنان سالها در اشغال آنها بود؛ تا بيروت آمدند و آن همه فاجعه آفرينى كردند، كه ممكن نيست از ياد كسى برود. جوانان مؤمن لبنانى دست را از آستين درآوردند؛ به بيدارى اى كه امام بزرگوار ما به دنياى اسلام داد، لبّيك گفتند و ايستادند. امروز به خاطر وجود اين جوانان، اسرائيل جرأت نمى كند به لبنان حمله كند. اينها تروريستند؟! تروريستها كسانى هستند كه با ملتها در خانه هاى خودشان مقابله و مبارزه مى كنند.
امروز دنياى اسلام دلش از اشغال نظامى عراق پُر است. شما چرا عراق را اشغال نظامى كرديد؟ چرا به ملت عراق اجازه نمى دهيد خود، سرنوشت و دولت خود را تعيين كند؟ فرق شما با صدّام چيست؟ صدّام هم مستبدّ و ديكتاتور بود، شما هم مستبدّ و ديكتاتوريد. صدّام يك طور ديكتاتورى مى كرد، شما طور ديگرى ديكتاتورى مى كنيد؛ اما نمى توانيد كارى از پيش ببريد. مسؤولان امريكايى - اين نو محافظه كارانى كه خيال مى كنند مى توانند دنياى اسلام را با جنگ فتح كنند - گوشهايشان را باز كنند و بشنوند: شما نمى توانيد با اسلام و امّت اسلامى دربيفتيد؛ شما به آنچه در افغانستان و عراق اتّفاق افتاد، مغرور شديد؛ اين از ضعفِ تحليل شماست؛ اين نشان دهنده آن است كه شما نمى توانيد حوادث را درست بشناسيد. شما در افغانستان با ملت افغانستان مواجه نبوديد؛ در عراق هم با ملت عراق مواجه نبوديد. ملت عراق نخواست از رژيم صدّام دفاع كند و نمى كرد؛ كما اين كه در افغانستان، ملت افغانستان نخواست از رژيم طالبان حمايت كند و نمى كرد؛ اما شما با ورود قلدرانه به عراق، قدم به قدم ملت عراق را به سوى يك رويارويىِ سخت با خودتان نزديك مى كنيد.
به ملت شريف و غيور عراق فشار مى آورند و اهانت مى كنند؛ ملت عراق با نخبگان و فرزانگانش، با فرهنگ عميقش، با عشاير غيورش. اين همه عشاير غيور در عراق هستند؛ اين همه انسانهاى فهميده و داراى فرهنگِ عميق در عراق هستند. آن وقت مى گويند گروهى از عراقيها جمع شوند و به عنوان مشاورِ حاكمِ امريكايى كار كنند! حاكم امريكايى در عراق چه كاره است؟! اين حرف مردم عراق است. دشمن شما در عراق، ملت عراق است؛ چرا جمهورى اسلامى را متّهم مى كنيد؟
مى آيند مى ايستند و با گزافه گويىِ هرچه تمامتر مى گويند ما از نفوذ ايران در عراق نگرانيم! در حقيقت، ما از حضور شما در عراق نگرانيم. امريكا و انگليس به چه حقّى در عراق حضور نظامى دارند؟ به چه حقّى در شهرهاى عراق حاكم نظامى منصوب مى كنند؟ صحنه عراق و صحنه افغانستان، دروغ بودن ادّعاى مردم سالارى و طرفدارى از حقوق بشر را كه امريكاييها خود را پرچمدار آن مى دانند، ثابت كرد. معلوم شد نه به مردم، نه به ملتها، نه به آراء و نه به حقوق انسانها هيچ اعتقادى ندارند. تنها چيزى كه به آن اعتقاد دارند، عبارت است از پُر كردن جيب كمپانيهاى مؤثّرِ در پشت صحنه حكومت امريكا؛ يعنى كمپانيهاى نفتى، كمپانيهاى تسليحاتى و دستگاههاى عظيم پولى و مالى كه پشت صحنه حكومت امريكا و بعضى حكومتهاى ديگر را اداره مى كنند.
من به شما ملت ايران عرض مى كنم: تهديد امريكا مربوط به امروز نيست؛ چيز جديدى هم نيست. از اوّلِ انقلاب، اينها ما را تهديد كرده اند. دشمنىِ جبهه امريكا و همپيمانانش با نظام اسلامى، چيز جديدى نيست. خود آنها هم مى دانند كه حمله نظامى به ايران، به اين ملت بزرگ، به ملتى كه اين همه جوان مبارز و زنده و آماده در صحنه دارد، خودكشى مهاجم است. ملت ايران مى داند؛ خوب است دشمنان ملت ايران هم بدانند: مسؤولان جمهورى اسلامى، كشور را به ورطه جنگ با هيچ كس نمى كشانند. ما ملت و كشورمان را در معرض جنگ قرار نمى دهيم و از جنگ استقبال نمى كنيم؛ اما هم ملت، هم مسؤولان، هم دولت، هم همه آحادى كه در اين كشور از غيرت و جوانمردى برخوردارند، در عين اين كه به سمت جنگ نمى روند، اگر كسى جنگ با آنها را انتخاب كرد، با او بسيار قدرتمندانه و سرسخت برخورد خواهند كرد.
البته آنها مى دانند كه جنگ با ايران، هزينه بسيار سنگينى دارد؛ مى دانند كه جنگ با ايران، جنگ با يك رژيم نيست، جنگ با يك دولت كودتايى نيست، جنگ با يك حكومت نظامى نيست، جنگ با يك ملت است؛ لذا خود آنها هم از جنگ استقبال نمى كنند؛ اما مى خواهند با مطرح كردن نام جنگ و تهديد به جنگ، ملت و در درجه اوّل مسؤولان را مرعوب و وادار كنند كه در مقابل آنها تسليم شوند؛ منافع آنها را تأمين نمايند و به ملتِ خود خيانت كنند. اين را بدانند كه در ميان مسؤولان كشور و در قواى سه گانه، هيچ كس نمى تواند اندك انگيزه اى داشته باشد براى اين كه ملت ايران و مصالح او را تسليم دشمن بيگانه كند. اگر كسى در جهت تسليم منافع ملى و ملت ايران به دشمن حركت كند، ملت او را با نهايت بى رحمى كنار خواهد زد. خدمت به ملت ايران يك افتخار است.مسؤولان كشور روى دفاع از حقوق و حفظ حيثيّت و آبروى اين ملت و دفاع از استقلال اين كشور، همداستان و همسنخند. اين را همه بدانند، كه البته مى دانند.
دستگاههاى تبليغاتى دشمن - كه متأسفانه در داخل كشور گاهى شعبه هايى هم پيدا مى كنند - تبليغ مى كنند كه بين مسؤولان دعوا و اختلاف است. خود و دوستان خود را به اين دلخوش مى كنند كه اين اختلاف موجب مى شود تا از دشمن غافل شوند. من به شما ملت عرض كنم: مسؤولان كشور در قواى سه گانه، در مقابله با دشمنان اسلام و در دفاع از اصول اسلام، همفكر و همقول و همجهتند. دشمنان اسلام، اين آرزو را به گور خواهند برد كه ببينند در اركان نظام اسلامى كسانى وجود دارند كه مى خواهند با اصول امام و راه روشن اين انقلاب و نظام اسلامى مبارزه كنند و مى توانند در دستگاهها و اركان نظام جمهورى اسلامى مؤثّر باشند.
البته من سه چهار سال پيش در مثل چنين روزى گفتم: همّت دشمن اين است كه عناصر بيگانه را به داخل بدنه هاى حكومت نفوذ دهد. ممكن است دشمن بتواند يا توانسته باشد عناصرى را به داخل مجموعه مسؤولان نفوذ دهد، يا عناصر ضعيف و سست همّتى را به سمت خود جلب كند؛ اما اين به هيچ وجه به كار دشمن نخواهد خورد؛ چون اصول امام، اصول انقلاب و پايه هاى مستحكم آن مورد قبول مسؤولان نظام و قواى سه گانه و همه دست اندركاران اصلى اين كشور است و پشتوانه محكم آن هم اين ملت بزرگ است. هر كه از اين راه تخطّى كند به سقوط خود كمك كرده است.
خدا را سپاسگزاريم كه نام و ياد امام را در ميان ملت ما همچنان زنده و شاداب نگه داشته است. هر روز كه گذشته است، ارزش اصول امام بزرگوار ما براى حفظ عزّت و حيثيّت اين كشور، براى انسانهاى آگاه و هوشيار، بيشتر روشن و مشخّص شده است. خدا را شكرگزاريم كه مسؤولان كشور، ارادتمندان امام و رهروان راه او هستند. خدا را سپاسگزاريم كه ملت ما زنده است.
البته من به همه مسؤولان كشور بارها گفته ام، امروز هم مجدّداً در اين محضر عام تكرار مى كنم: بزرگترين مبارزه با امريكا، خدمت به اين مردم است. هركه مى خواهد با امريكا مبارزه اساسى كند، بايد به اين مردم خدمت كند. هر كه مى خواهد با دشمنان اين ملت مبارزه عملىِ كارآمد كند، با فساد مبارزه كند. ابزارهاى دشمن در درون كشور و نظام ما عبارت است از فساد، تبعيض و فاصله طبقاتى. ما بايد با اينها مبارزه كنيم. اين وظيفه دولت و مجلس و قوّه قضاييّه و همه اركان نظام است. به مردم خدمت كنند، با مفسد مماشات نكنند، فساد را در بدنه دستگاههاى حكومت به هيچ وجه نپذيرند و تحمّل نكنند؛ اين بزرگترين خدمت است.
ما در اين راه طولانى اگر احساس انحراف كرديم، بايد آن را برطرف كنيم؛ بايد خود و برنامه مان را اصلاح كنيم؛ اصلاح بر اساس همان قواعد مستحكم انقلاب كه امام بزرگوار آن را از اسلام استفاده كرد و به ما و ملت ما آموخت. با استفاده از اينها، اصلاح واقعى عبارت است از اين كه با فقر و تبعيض مبارزه شود؛ عدالتخواهى، يك انگيزه همگانى براى مسؤولان باشد؛ خدمت به مردم، يك وظيفه و احساس دينى در اعماق وجود مسؤولان باشد؛ اين مى شود راه صحيحِ امام.
اميدواريم ارواح مطهّر انبيا و اوليا، ارواح مطهّر شهدا و روح مطهّر امام بزرگوار، در پيشگاه پروردگار، توفيق مسؤولان و ملت ما را در تداوم اين راه بخواهند و ادعيّه زاكيّه حضرت بقيةالله ارواحنافداه شامل حال ملت ايران و مسؤولان شود.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته