پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

سخنراني‌ در ديدار جمع‌ كثيري‌ از مداحان‌ اهل‌ بيت‌(ع‌) به مناسبت ميلاد‌ حضرت‌ زهرا (س‌)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
خدا را شاكر و سپاسگزاريم‌ كه‌ يك‌ بار ديگر به‌ ما توفيق‌ و عمر داد تا اين‌ روز شريف‌ و خاطره‌ي‌ عظيم‌ را در خدمت‌ شما برادران‌ عزيز و سخنوران‌ و خوانندگان‌ مذهبي‌ و مداحان‌ اهل‌ بيت‌ (عليهم‌السلام‌) باشيم‌ و از نفس‌ گرم‌ و اشعار شما استفاده‌ كنيم‌.
مقام‌ فاطمه‌ي‌زهرا (سلام‌الله‌ عليها) در خور آن‌ است‌ كه‌ عقول‌ برجسته‌ي‌ انسانهاي‌ بزرگ‌، در اصليترين‌ رشته‌هاي‌ تفكرشان‌ بينديشند و زبانهاي‌ فصيحترين‌ و بليغترين‌ گويندگان‌ و شعرا و سرايندگان‌، آن‌ انديشه‌ها را در قالب‌ كلمات‌ بياورند و سرشارترين‌ ذوقها و جوشانترين‌ طبعهاي‌ فياض‌ و سيال‌ هنرمندان‌ و شاعران‌، آنها را به‌ صورت‌ شعر و سخن‌ منظوم‌، با بهترين‌ گويشها و حنجره‌ها بيان‌ كنند. اگر اين‌ طور بشود، شايد ذهن‌ بشر متوسط امروز و ما كه‌ از معارف‌ حقيقي‌ الهي‌ دوريم‌ و كشش‌ نداريم‌ كه‌ در ذهن‌ و دل‌ و روحمان‌، حقايق‌ والا و متعالي‌ را درك‌ بكنيم‌، بتوانيم‌ گوشه‌يي‌ از فضايل‌ و مدايح‌ و مناقب‌ و محامد اين‌ بزرگوار را بفهميم‌ و درك‌ كنيم‌.
وقتي‌ انسان‌ به‌ رواياتي‌ كه‌ مربوط به‌ فاطمه‌ي‌زهرا (سلام‌الله‌ عليها) مي‌باشد و از ائمه ‌(عليهم‌السلام‌) صادر شده‌ است‌، مراجعه‌ مي‌كند، مي‌بيند زبان‌ معصومين‌ (عليهم‌السلام‌) نسبت‌ به‌ اين‌ بزرگوار، آن‌ چنان‌ زبان‌ ستايش‌ و خضوع‌ و خشوع‌ است‌ كه‌ براي‌ كسي‌ كه‌ مقام‌ والاي‌ فاطمه‌ي‌زهرا (عليهاالسلام‌) را ندانسته‌ باشد، ممكن‌ است‌ مايه‌ي‌ تعجب‌ بشود. از خود پيامبر اكرم‌ (صلي‌الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلم‌) كه‌ پدر و مربي‌ اين‌ مخدره‌ي‌ بزرگوار بود، تا اميرالمؤمنين‌ كه‌ همسر او بود و تا فرزندان‌ او ـ ائمه‌(عليهم‌السلام‌) ـ هر كدام‌ راجع‌ به‌ زهراي‌ اطهر، جمله‌يي‌ سخن‌ گفته‌اند و آن‌ را با زبان‌ تعظيم‌ و ستايش‌ بيان‌ كرده‌اند. اين‌، نشاندهنده‌ي‌ آن‌ مقام‌ والا و توصيف‌ناشدني‌ است‌ كه‌ حقيقتا براي‌ ذهن‌ قاصر ما، آن‌ علو درجه‌ي‌ معنوي‌ و ملكوتي‌ ام‌الائمه‌النجباء (عليها سلام‌الله‌) قابل‌ درك‌ نيست‌ و ما به‌ قدر فهم‌ خود، ممكن‌ است‌ رشحه‌يي‌ از رشحات‌ را درك‌ كنيم‌.
اگر كسي‌، شاعري‌، گوينده‌يي‌ و يا خواننده‌يي‌ بخواهد درباره‌ي‌ اين‌ بزرگوار حرفي‌ بزند، شعري‌ بگويد، سرودي‌ انشاد كند، شرايط اين‌ كار چيست‌؟ آن‌ چيزي‌ كه‌ امروز براي‌ ما مهم‌ مي‌باشد، اين‌ است‌. چند سال‌ است‌ كه‌ در مثل‌ چنين‌ روزي‌، با شما برادران‌ مي‌نشينيم‌ و راجع‌ به‌ مداحي‌ و شعرخواني‌ و سخنوري‌ و توصيف‌ اهل‌ بيت‌ (عليهم‌السلام‌) حرف‌ مي‌زنيم‌ و چيزهايي‌ مي‌گوييم‌ كه‌ شما برادران‌ مي‌شنويد و تلقي‌ به‌ قبول‌ مي‌كنيد. نمي‌خواهيم‌ آنچه‌ را كه‌ گفتيم‌، دوباره‌ و سه‌باره‌ تكرار كنيم‌. البته‌ امسال‌ جلسه‌ي‌ ما، به‌ حضور برادراني‌ از ساير شهرها ـ مخصوصا برادران‌ مشهدي‌ كه‌ در اين‌ راه‌ و كار و خدمت‌، سابقه‌ي‌ زيادي‌ دارند و همچنين‌ برادران‌ قم‌ و ديگر شهرها ـ مزين‌ است‌.
برادراني‌ كه‌ در اين‌ رشته‌ هستند، توجه‌ كنند كه‌ مسأله‌ي‌ مداحي‌، مسأله‌ي‌ مهمي‌ است‌. مداحي‌ ـ همچنان‌ كه‌ قبلا هم‌ در همين‌ جلسه‌ به‌ شما عرض‌ كردم‌ ـ ادامه‌ي‌ راه‌ ستايشگران‌ برجسته‌ي‌ اهل‌ بيت‌ در دوران‌ اختناق‌ اموي‌ و عباسي‌ است‌. قضيه‌، فقط قضيه‌ي‌ شعرخواني‌ نيست‌; بلكه‌ مسأله‌، مسأله‌ي‌ پراكندن‌ مدايح‌ و فضايل‌ و حقايق‌ در قالبي‌ است‌ كه‌ براي‌ همه‌ي‌ شنوندگان‌، قابل‌ فهم‌ و درك‌ و در دل‌ آنها داراي‌ تأثير است‌. لذا شما اطراف‌ كشور اسلامي‌ آن‌ روز ـ از اقصاي‌ خراسان‌ و سيستان‌ تا يمن‌ و مصر و كشورهاي‌ مغرب‌ اسلامي‌ ـ را ببينيد، شيعياني‌ بودند كه‌ راجع‌ به‌ اميرالمؤمنين‌ و ساير ائمه‌(عليهم‌السلام‌) و نيز راجع‌ به‌ فاطمه‌ي‌زهرا (س‌) حرف‌ مي‌زدند و سخن‌ مي‌گفتند و براي‌ اين‌ و آن‌، حقايقي‌ را بيان‌ مي‌كردند.
شما در بين‌ كلمات‌ ائمه‌ (عليهم‌السلام‌) يا سيره‌ي‌ آن‌ بزرگواران‌، كسي‌ را كه‌ داراي‌ چنين‌ خصوصيتي‌ است‌ و اين‌گونه‌ مورد توجه‌ ويژه‌ قرار داده‌ باشند،كمتر مي‌بينيد ; مگر آن‌ افراد بسيار برجسته‌ ـ مثل‌ "هشام‌بن‌ حكم‌" يا "مؤمن‌الطاق‌" ـ كه‌ اينها در بين‌ رجال‌ شيعه‌، بي‌نظير و يا بسيار كم‌ نظير بودند. ائمه ‌(عليهم‌السلام‌)، امثال‌ "هشام‌" و "مؤمن‌الطاق‌" را ستايش‌ مي‌كردند و مورد توجه‌ و علاقه‌ قرار مي‌دادند; اما آن‌ كساني‌ كه‌ همين‌ مدح‌ و بيان‌ فضايل‌ را به‌ زبان‌ شعر بيان‌ مي‌كردند ـ ولو آنچه‌ كه‌ مي‌گفتند، در حد اوج‌ سخن‌ "هشام‌بن‌حكم‌" هم‌ نبود ـ مورد توجه‌ و نوازش‌ و احترام‌ و تجليل‌ و تكريم‌ قرار مي‌دادند. علت‌ اين‌ كار چيست‌؟
شما ببينيد امام‌ باقر و يا امام‌ سجاد (عليهماالصلاه‌ و السلام‌) نسبت‌ به‌ "فرزدق‌" چه‌ محبتي‌ انجام‌ دادند; در حالي‌ كه‌ "فرزدق‌" جزو شعراي‌ اهل‌ بيت‌ نيست‌. او يك‌ شاعر درباري‌ وابسته‌ي‌ به‌ دستگاههاي‌ قدرت‌ و يك‌ آدم‌ معمولي‌ بود كه‌ يك‌ ديوان‌ پر از شعر، راجع‌ به‌ همين‌ حرفها و مبتذلاتي‌ كه‌ شعراي‌ آن‌ روز بر زبانشان‌ جاري‌ مي‌كردند، داشت‌; ليكن‌ چون‌ يك‌بار وجدان‌ او بيدار شد و در مقابل‌ قدرت‌، حق‌ را بيان‌ كرد ـ آن‌ هم‌ به‌ زبان‌ شعر ـ شما ببينيد كه‌ امام‌ سجاد(عليه‌الصلاه‌والسلام‌) چه‌ محبتي‌ نسبت‌ به‌ او انجام‌ مي‌دهد. يا بقيه‌ي‌ شعرايي‌ كه‌ مربوط به‌ اهل‌ بيت‌ بودند ـ مثل‌ "كميت‌" و "دعبل‌" و "سيد حميري‌" ـ و بقيه‌ي‌ كساني‌ كه‌ جزو شعراي‌ اهل‌ بيت‌ محسوب‌ مي‌شدند و به‌ آنها علاقه‌مند بودند، همين‌ وضعيت‌ را داشتند.
خيلي‌ از اينها، شعرايي‌ هستند كه‌ اگر چه‌ نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ علاقه‌ هم‌ دارند، اما همه‌ي‌ شعرشان‌ درباره‌ي‌ اهل‌ بيت‌ نيست‌. شما ديوان‌ "دعبل‌ خزاعي‌" را كه‌ نگاه‌ كنيد، اين‌طور نيست‌ كه‌ او از اول‌ تا آخر، مدح‌ اهل‌ بيت‌ را گفته‌ باشد. خير، او يك‌ شاعر است‌; ولي‌ شعر او شعر سياسي‌ و در جهت‌ افكار و عقايد و محبت‌ اهل‌ بيت‌ (عليهم‌السلام‌) و جزو پيوستگان‌ به‌ اين‌ خاندان‌ است‌. ولايت‌، يعني‌ پيوستن‌ و وصل‌شدن‌ و جزو پيوستگان‌ و مواليان‌ اهل‌ بيت ‌(عليهم‌السلام‌) قرار گرفتن‌. ببينيد اين‌ "دعبل‌" ـ و همين‌طور "كميت‌" و ديگران‌ ـ چه‌ قدر در دنياي‌ تشيع‌ و در زمان‌ ائمه ‌(عليهم‌السلام‌)، مورد احترام‌ و تجليل‌ بوده‌اند. علتش‌ چيست‌؟
آن‌ چيزي‌ كه‌ جناب‌ "دعبل‌ خزاعي‌" در قصيده‌ي‌ "مدارس‌ آيات‌" بيان‌ كرده‌، يا آن‌ چيزي‌ كه‌ "كميت‌ بن‌ زيداسدي‌" در قصايد "سبعه‌ي‌ هاشميات‌" بيان‌ نموده‌، يا آن‌ حرفهايي‌ كه‌ سيد حميري‌ (رضوان‌الله‌ عليه‌) در اشعار خود ذكر كرده‌ است‌، بيش‌ از حرفهايي‌ كه‌ بقيه‌ي‌ شيعه‌ مي‌گفتند و براي‌ هم‌ بيان‌ مي‌كردند، نيست‌; اما چرا در نظر ائمه‌ (عليهم‌السلام‌)، اين‌ سخنان‌ ارزش‌ بيشتري‌ پيدا مي‌كند؟ چون‌ شعر است‌. آقايان‌، به‌ اين‌ نكته‌ توجه‌ كنند. مگر شعر چه‌ خصوصيتي‌ دارد؟ چون‌ تأثير شعر در ذهن‌ مخاطب‌ بيشتر است‌. گاهي‌ يك‌ شاعر، يك‌ بيت‌ شعر مي‌گويد كه‌ از چند ساعت‌ حرف‌ زدن‌ يك‌ سخنور توانا گوياتر است‌. يك‌ بيت‌ يا يك‌ مصرع‌ شعر، در ذهنها مي‌ماند و مردم‌ آن‌ را مي‌فهمند و تكرار مي‌كنند و نتيجتا ماندگار مي‌شود.
گاهي‌ مي‌بينيد كه‌ براي‌ حفظ يك‌ بناي‌ اعتقادي‌ يا عاطفي‌، آن‌ قدر كه‌ يك‌ شعر اهميت‌ دارد، چندين‌ كتاب‌ اهميت‌ ندارد. همين‌ دوازده‌ بند معروف‌ "محتشم‌" كه‌ جزو اشعار قديمي‌ مرثيه‌ و مصيبت‌ است‌، با اين‌ كه‌ مطالبي‌ كه‌ در اين‌ كتاب‌ و در اين‌ دوازده‌ بند هست‌، چيزي‌ نيست‌ كه‌ امثال‌ او، شبيه‌ اين‌ مطالب‌ را در كتابهاي‌ خود نياورده‌ باشند; در عين‌ حال‌، اشعار او تأثير خاصي‌ دارد. غالبا هم‌ چيزهاي‌ ذوقي‌ است‌.
گر چشم‌ روزگار بر او فاش‌ مي‌گريست‌
خون‌ مي‌گذشت‌ از سر ايوان‌ كربلا
آن‌ چنان‌ حادثه‌ي‌ كربلا را براي‌ مخاطب‌ تصوير مي‌كند كه‌ اين‌ مفاهيم‌ با همه‌ي‌ بار اعتقادي‌ و عاطفي‌ و انساني‌ و سياسي‌ و فكري‌، در اعماق‌ جان‌ مستمع‌ نفوذ مي‌كند. اهميت‌ اين‌ اشعار، چنين‌ است‌.
باز اين‌ چه‌ شورش‌ است‌ كه‌ در خلق‌ عالم‌ است‌
باز اين‌ چه‌ نوحه‌ و چه‌ عزا و چه‌ ماتم‌ است‌
ببينيد اصلا با يك‌ هنر و ذوق‌ و ارايه‌ي‌ سخن‌ و به‌ شكل‌ خاصي‌، دل‌ را متوجه‌ مي‌كند. اهميت‌ شعر، اين‌ است‌.
رفتار ائمه‌ (عليهم‌السلام‌) اين‌ گونه‌ بود كه‌ دعوت‌ شعري‌ را تقويت‌ مي‌كردند. فقط ائمه‌ هم‌ نبودند كه‌ اين‌ كار را مي‌كردند; نقطه‌ي‌ مقابلشان‌ هم‌ همين‌ طور بودند. يعني‌ همين‌ خلفاي‌ بني‌اميه‌ و بني‌عباس‌، براي‌ پيشرفت‌ كار خود، محتاج‌ شعر بودند و به‌ شعرا پولهاي‌ گزاف‌ مي‌دادند تا براي‌ آنها شعر بگويند. شعرا هم‌ مي‌گفتند; چون‌ پول‌ و رشوه‌ در ميان‌ بود. حتي‌ گاهي‌ اوقات‌، بعضي‌ از شعراي‌ متمايل‌ به‌ اهل‌ بيت‌، براي‌ آنها هم‌ شعري‌ مي‌گفتند; براي‌ اين‌ كه‌ پولي‌ بگيرند!
امام‌ باقر (عليه‌الصلاه ‌و السلام‌) در مجلسي‌ نشسته‌ بودند. "كثير عزه‌" كه‌ يكي‌ از شعراي‌ معروف‌ عرب‌ است‌ و متمايل‌ به‌ اهل‌ بيت‌ بود، او هم‌ در جلسه‌ حضور داشت‌. حضرت‌ به‌ او رو كردند و گفتند: "امتدحت‌ عبدالملك‌؟"، تو مدح‌ عبدالملك‌ را گفتي‌؟ ملامتش‌ كردند. در صدد عذرآوردن‌ بر آمد. گفت‌: من‌ چيزي‌ در ستايش‌ عبدالملك‌ نگفتم‌. نگفتم‌ كه‌ تو امام‌الهدي‌ هستي‌. حضرت‌ تبسمي‌ كردند و چيزي‌ نگفتند. در اين‌ بين‌، "كميت‌" از آن‌ طرف‌ مجلس‌ بلند شد و بنا به‌ خواندن‌ آن‌ قصيده‌ي‌ معروف‌ خودش‌ ـ كه‌ در مدح‌ اهل‌ بيت‌ (عليهم‌السلام‌) بود ـ كرد:
من‌ لقلب‌ متيم‌ مستهام‌
غير ما صبوه‌ و لا احلام‌
آنها هم‌ دنبال‌ شعر بودند. خلفا به‌ شاعران‌ پول‌ مي‌دادند، براي‌ اين‌ كه‌ مثلا در مدح‌ بني‌اميه‌ يا بني‌عباس‌ و در باب‌ اين‌ كه‌ اينها برحقند، شعر بگويند. امروز هم‌ پول‌ مي‌دهند و مي‌گويند به‌ ابتذال‌ بكشيد و اسلام‌ را قدح‌ كنيد و اهل‌ بيت‌ را مورد مذمت‌ قرار بدهيد و شيعه‌ را خراب‌ كنيد. الان‌ در دنيا دهها نويسنده‌ي‌ مزدور قلم‌به‌مزد وجود دارند كه‌ صاحب‌ ذوق‌ و هنر هم‌ هستند و از اين‌ پولهاي‌ بي‌حساب‌ دلارهاي‌ نفتي‌ مي‌گيرند و كتاب‌ مي‌نويسند. من‌ ـ به‌ قول‌ مشهديها ـ بري‌ كتاب‌ از همين‌ مواردي‌ كه‌ اينها عليه‌ اسلام‌ و تشيع‌ و امام‌(ره‌) و جمهوري‌ اسلامي‌ و ماها نوشته‌اند، دارم‌. تبليغات‌ است‌ ديگر; تبليغات‌ با شيوه‌هاي‌ خوب‌، اما با محتواهاي‌ بد. ببينيد چه‌ قدر قضيه‌ اهميت‌ دارد.
حالا اگر مداحي‌ بتواند يك‌ شعر خوب‌ را كه‌ داراي‌ مضمون‌ و محتواي‌ خوبي‌ باشد، با صداي‌ خوبي‌ بخواند، شما ببينيد كه‌ چه‌ قدر خدمت‌ بزرگي‌ است‌. بسم‌الله‌، اين‌ گوي‌ و اين‌ ميدان‌. منتها شرط اولش‌ اين‌ است‌ كه‌ شعر خوب‌ باشد. اگر شعر خوب‌ نبود، همه‌ي‌ اين‌ فضايلي‌ كه‌ ذكر كردم‌، هيچ‌ كدام‌ نخواهد بود. اين‌ نكته‌ را بدانيد. كساني‌ كه‌ اين‌ خصوصيات‌ را داشته‌ باشند، اگر يك‌ قصيده‌ را در مكان‌ مناسب‌ و با زبان‌ و قالب‌ و محتواي‌ بايسته‌ و حنجره‌يي‌ مساعد بخوانند، شما ببينيد كه‌ چه‌ تأثيري‌ خواهد گذاشت‌. البته‌ اين‌ حنجره‌، مسأله‌ي‌ مستحبي‌ و نافله‌ي‌ شعر است‌; فريضه‌اش‌ همان‌ شعر مي‌باشد. يعني‌ چنانچه‌ شعر با صداي‌ خوش‌ همراه‌ شد، تأثيرش‌ مضاعف‌ مي‌شود; اما در استخوان‌بندي‌ اين‌ كار، صداي‌ خوش‌ دخالتي‌ ندارد. اگر صداي‌ خوش‌ بود و اين‌ شعر را با آن‌ محتواي‌ خوب‌ و با آن‌ الفاظ زيبا و با آن‌ مضموني‌ كه‌ مورد نياز است‌، همراهي‌ كرد، ارزش‌ آن‌ دو برابر مي‌شود. يقينا قصيده‌يي‌ را كه‌ كسي‌ اين‌ گونه‌ بخواند، ارزش‌ آن‌ از يك‌ سخنراني‌ يكساعته‌ي‌ يك‌ آدم‌ دانشمند بيشتر است‌.
اين‌كه‌ ما مرتب‌ در اين‌ ديدارها به‌ برادران‌ عرض‌ كرديم‌ كه‌ برويد اشعار قوي‌ فارسي‌ را در كتابهاي‌ گوناگون‌ پيدا كنيد و آنهايي‌ را كه‌ براي‌ تفهيم‌ مفاهيم‌ و عقايد و اخلاق‌ اسلامي‌ و يا بينش‌ سياسي‌ و يا هر آنچه‌ كه‌ امروز جامعه‌ي‌ اسلامي‌ به‌ آن‌ نياز دارد و مناسب‌ است‌، برگزينيد و بياوريد در محافل‌ بخوانيد، براي‌ همين‌ تأثير است‌. آن‌ وقت‌، شما يك‌ "كميت‌" و يك‌ "دعبل‌" خواهيد بود.
همان‌ طور كه‌ مطرح‌ كردم‌، يكي‌ از چيزهايي‌ كه‌ بايد در اين‌ اشعار باشد، عبارت‌ از مفاهيم‌ بلند اسلامي‌ ـ مثلا در باب‌ توحيد يا نبوت‌ ـ است‌. بهترين‌ اشعار قدما در باب‌ توحيد و نبوت‌، همين‌ مدايحي‌ است‌ كه‌ شعراي‌ بزرگ‌ ما در مقدمه‌ي‌ ديوانها و مثنويهايشان‌ ذكر كرده‌اند و گفته‌اند. اين‌ اشعار شعراي‌ برجسته‌، مضاميني‌ قوي‌ و حقيقتا روشنگر دارد كه‌ انسان‌ مي‌تواند پيامبر(ص‌) يا امام‌(ع‌) يا فاطمه‌ي‌زهرا (سلام‌الله‌ عليها) را با مضمون‌ اين‌ اشعار بشناسد. نمي‌گويم‌ درست‌ بشناسد، چون‌ ما كه‌ نمي‌توانيم‌ آن‌ بزرگواران‌ را درست‌ بشناسيم‌; اما در همان‌ حدي‌ كه‌ ممكن‌ است‌، بايد تلاش‌ كنيم‌. مثلا وقتي‌ راجع‌ به‌ اميرالمؤمنين‌ شعري‌ خوانده‌ مي‌شود، بايد هم‌ مقام‌ معنوي‌ علي‌(ع‌) ـ كه‌ ما از او خبر كمي‌ داريم‌ و از ذهن‌ و فكر و دل‌ ما آدمهاي‌ پايين‌ و متوسط پنهان‌ است‌ ـ و هم‌ عبادت‌ و مظلوميت‌ و حكومت‌ و عدل‌ و ضعيف‌ پروري‌ و دشمن‌ ستيزي‌ و جهاد اميرالمؤمنين‌(ع‌) را بشناسيم‌.
حدود بيست‌ سال‌ پيش‌، اين‌ حرفها را مي‌زديم‌ و خيلي‌، آنها را مي‌شنيدند; ولي‌ نمي‌فهميدند كه‌ ما چه‌ مي‌گوييم‌. مي‌گفتيم‌ فقط درباره‌ي‌ خال‌ و خط خيالي‌ چهره‌ي‌ ائمه ‌(عليهم‌السلام‌) شعر نسراييد. شعر گفتن‌ درباره‌ي‌ زلف‌ و ابروي‌ و چشم‌ و عارض‌ امام‌ كه‌ تعريف‌ نيست‌. حالا ابروي‌ اميرالمؤمنين ‌(صلوات‌الله‌عليه‌) كماني‌ باشد يا نباشد، مگر در شخصيت‌ او چه‌قدر اثر مي‌گذارد؟! زلف‌ او افشان‌ باشد يا نباشد، مگر چه‌قدر اثر مي‌گذارد كه‌ حالا بياييم‌ در قصيده‌يي‌ كه‌ مي‌خواهيم‌ راجع‌ به‌ اميرالمؤمنين‌ بسراييم‌، از زلف‌ اميرالمؤمنين‌ بگوييم‌! البته‌، حالا به‌ نظرم‌ كم‌ شده‌ است‌.ان‌شاءالله‌ كه‌ الان‌ اين‌ چيزها نباشد. وقتي‌ مي‌گفتيم‌ چرا اينها را مي‌گوييد، تعجب‌ مي‌كردند و مي‌گفتند: پس‌ چه‌ بگوييم‌؟ مي‌گفتيم‌ از مسايل‌ زندگي‌ و برجستگيهاي‌ عملي‌ علي‌(ع‌) بگوييد. در آن‌ روز، اين‌ مسايل‌ برايشان‌ روشن‌ نبود; اما امروز چگونه‌ است‌؟ امروز، براي‌ همه‌ روشن‌ است‌.
زندگي‌ اميرالمؤمنين‌ را بيان‌ كنيم‌ تا بين‌ او و خصومش‌ در تاريخ‌ و امروز مقايسه‌ شود. اين‌ چيز كمي‌ نيست‌ كه‌ يك‌ نفر حاكم‌ باشد و تمام‌ ازمه‌ي‌ قدرت‌ ـ بيت‌المال‌ و شمشير و نفوذ كلمه‌ ـ در كف‌ اقتدار او باشد، اما زندگي‌ شخصي‌ او آن‌ چنان‌ باشد كه‌ به‌ ياران‌ نزديكش‌ بگويد: شما نمي‌توانيد اين‌ قدر سخت‌ زندگي‌ كنيد: "الا و انكم‌ لا تقدرون‌ علي‌ ذلك‌". غذاي‌ او طوري‌ باشد كه‌ راوي‌ از اصحاب‌ اميرالمؤمنين‌ به‌ قنبر ـ خادم‌ آن‌ حضرت‌ ـ بگويد: چرا اين‌ نان‌ جوين‌ سخت‌ خشك‌ را به‌ اين‌ پيرمرد مي‌دهي‌؟ و قنبر در جواب‌ بگويد: من‌ اين‌ كار را نمي‌كنم‌، خود او مي‌كند. اوست‌ كه‌ اين‌ نان‌ و يا آرد جو را در داخل‌ كيسه‌يي‌ مي‌گذارد و در آن‌ را مي‌بندد و گاهي‌ هم‌ مهر مي‌كند كه‌ كسي‌ باز نكند و آن‌ را با شكر يا روغن‌ يا قاتقي‌ مخلوط نكند. "الا و ان‌ امامكم‌ قد اكتفي‌ من‌ دنياه‌ بطمريه‌ و من‌ طعمه‌ بقرصيه‌". اين‌، زندگي‌ اوست‌. اين‌ را بيان‌ كنيد.
كساني‌ كه‌ امروز در دنيا، داعيه‌ي‌ حمايت‌ از مظلومان‌ و مستضعفان‌ و ملتها و آزادي‌ و حقوق‌ بشر دارند، چگونه‌ زندگي‌ مي‌كنند؟ آيا درجوامع‌ آنها فقير و مستمند نيست‌؟ آيا سر گرسنه‌ بر بالين‌ نهاده‌ نيست‌؟ اينها را بگوييد، اينها را بيان‌ كنيد. امروز شما خوب‌ مي‌توانيد اينها راتصوير كنيد. اول‌ براي‌ خود و بعد براي‌ ديگران‌ تصوير كنيد. جهاد اميرالمؤمنين‌، چيز مهمي‌ است‌. از دوران‌ كودكي‌ ـ مثلا از سن‌ يازده‌ يا سيزده‌ سالگي‌ ـ كه‌ او به‌ عنوان‌ يك‌ انسان‌ خودش‌ را درك‌ كرد، تا آخر عمر با دشمنان‌ خدا مشغول‌ مبارزه‌ بود و بالاخره‌ در اين‌ راه‌ هم‌ جان‌ داد. يك‌ شاعر، چه‌ قدر خوب‌ مي‌تواند اين‌ را بيان‌ كند. يك‌ گوينده‌، چه‌قدر خوب‌ مي‌تواند اين‌ را در ذهنها و تا آن‌ اعماق‌ دل‌ مردم‌ نفوذ بدهد.
شما پيوند عاطفي‌ مردم‌ با ائمه‌ (عليهم‌السلام‌) را حفظ كنيد كه‌ يك‌ بخش‌ آن‌ هم‌ مسايل‌ اخلاقي‌ است‌. يك‌ بار به‌ مناسبت‌، در اين‌جا گفتم‌ كه‌ بعضي‌ از اين‌ غزليات‌ ـ مثلا غزليات‌ صائب‌ ـ درباره‌ي‌ مسايل‌ اخلاقي‌ است‌ كه‌ به‌ نظرم‌ نمونه‌هايش‌ را هم‌، در آن‌ وقت‌ برايتان‌ خواندم‌. اين‌، اهميت‌ و ارزش‌ كار را نشان‌ مي‌دهد. شاعري‌ كه‌ بگويد و مداح‌ و خواننده‌يي‌ كه‌ آن‌ را بخواند، تأثير خوبي‌ خواهد گذاشت‌. ان‌شاءالله‌ برادران‌ در اين‌ خصوص‌ همت‌ كنند.
بحمدالله‌ امروز ما خوانندگان‌ خوب‌ داريم‌. خدا را شكر كه‌ صاحب‌ فكر و صاحب‌ نظر سياسي‌ و صاحب‌ انگيزه‌ زياد است‌ و در اشعار و خواندنهاي‌ شما كه‌ در بعضي‌ از مناسبتها آنها را مي‌شنويم‌ و مشاهده‌ مي‌كنيم‌، واقعا چيزهاي‌ خوبي‌ پيدا مي‌شود; اما توجه‌ كنيد كه‌ نسبت‌ به‌ شعر سختگيري‌ كنيد.
اين‌ جلسه‌، جلسه‌ مناسبي‌ براي‌ اين‌كه‌ من‌ بنشينم‌ و بگويم‌ كدام‌ بيت‌، اگر اين‌طور بود، بهتر بود يا چه‌ اشكالي‌ داشت‌، نيست‌; اما اين‌ كار بايد در مجامع‌ ادبي‌ انجام‌ بشود. يعني‌ همين‌ شعري‌ كه‌ خودتان‌ سروده‌ايد و ممكن‌ است‌ خوب‌ هم‌ باشد ـ قضاوت‌ كلي‌ نمي‌كنم‌ ـ آن‌ را در يك‌ مجمع‌ ادبي‌، وسط بگذاريد و به‌ هر كسي‌ كه‌ آن‌ شعر را نقد كند و اشكال‌ بجايي‌ بر اين‌ شعر وارد نمايد، جايزه‌ بدهيد تا قوي‌ بشود. يا از اشعار خوبي‌ كه‌ ديگران‌ دارند و يا از اشعار خوب‌ خودتان‌ استفاده‌ كنيد. سعي‌ كنيد اين‌ گونه‌ سطح‌ شعرها را بالا بياوريد.
امروز بحمدالله‌ برادران‌ اشعاري‌ را خواندند كه‌ بعضي‌ از آنها، انصافا و واقعا اشعار بسيار خوبي‌ بود و اين‌ چيز بسيار با ارزشي‌ است‌. البته‌ بايد بتدريج‌ طوري‌ بشود كه‌ اين‌ سمت‌ مداحي‌ ـ كه‌ واقعا يك‌ منصب‌ است‌ ـ حدود و ثغوري‌ هم‌ پيدا كند. مداحي‌ اهل‌ بيت‌، خيلي‌ بالاست‌. هم‌ مقام‌ بالا و هم‌ تأثير زيادي‌ در جامعه‌ و ذهن‌ مردم‌ دارد. بايد بدانيد كه‌ چه‌ كسي‌ مداح‌ است‌، مقدمات‌ كار مداحي‌ او چيست‌، چه‌ قدر شعر مي‌داند، چه‌ قدر حفظ است‌ و چه‌ قدر مي‌تواند بخواند؟ اين‌ خصوصيات‌ را بايد مركزي‌ عهده‌دار شود. حالا نمي‌دانم‌ اين‌ مراكز مرسوم‌ بايد اين‌ كار را بكنند يا خود شما به‌ كيفيتي‌ فكرش‌ را مي‌كنيد. اين‌ چيزي‌ است‌ كه‌ دنيا و نيازهاي‌ جامعه‌ي‌ امروز، غير از آن‌ را بر نمي‌تابد و قبول‌ نمي‌كند. بايد اين‌ طور باشد. كساني‌ كه‌ رسما اين‌ منصب‌ را به‌ عهده‌ مي‌گيرند و لباس‌ مقدس‌ ستايش‌ اهل‌ بيت‌ (عليهم‌السلام‌) را بر تن‌ مي‌كنند و مردم‌، آنها را به‌ اين‌ عنوان‌ مي‌شناسند، بايستي‌ خصوصياتي‌ داشته‌ باشند و مركزي‌ باشد كه‌ آنها را با اين‌ خصوصيات‌ تشخيص‌ بدهد و صحه‌ بگذارد. اميدواريم‌ كه‌ خداي‌ متعال‌ به‌ شما توفيق‌ بدهد.
امام‌ عزيزمان‌ ـ آن‌ انسان‌ بزرگ‌ زمان‌ ما ـ نسبت‌ به‌ مدح‌ ائمه‌ (عليهم‌السلام‌) حساسيت‌ فوق‌العاده‌يي‌ داشت‌. ما شرح‌ حال‌ آدمهاي‌ بزرگ‌ را در كتابها خوانده‌ايم‌ و بعضا هم‌ از نزديك‌ ديده‌ايم‌; اما اين‌ انسان‌، انسان‌ ديگري‌ بود و با همه‌ي‌ انسانهاي‌ بزرگي‌ كه‌ ما شناخته‌ايم‌، فاصله‌ي‌ زيادي‌ داشت‌ و حدش‌ به‌ همان‌ حدود اولياءالله‌ مي‌خورد. آن‌ سبك‌ انسان‌ بود; نه‌ مثل‌ اين‌ انسانهاي‌ بزرگي‌ كه‌ در دنياي‌ امروز و گذشته‌ وجود داشتند و به‌ عنوان‌ انسانهاي‌ بزرگ‌ شناخته‌ مي‌شدند. رهبر بزرگ‌ ما، با آنها تفاوت‌ زيادي‌ داشت‌. انصافا شخصيت‌ عظيمي‌ بود. ايشان‌، در ارتباط با خواندن‌ و مدح‌ و زندگي‌ ائمه‌ (عليهم‌السلام‌) و پيوند عاطفي‌ و محبت‌ و تقويت‌ اين‌ رشته‌، حساسيت‌ فوق‌العاده‌يي‌ داشت‌. كسي‌ در اين‌ حد از مقام‌، اين‌ قدر به‌ اين‌ مسأله‌ اهتمام‌ بورزد، نشاندهنده‌ي‌ عظمت‌ اين‌ مسأله‌ است‌.
عاطفه‌ي‌ مردم‌ ما و پيوندشان‌ با ائمه ‌(عليهم‌السلام‌) و عشقشان‌ كه‌ در شادي‌ آنها حقيقتا شاد مي‌شوند و در عزاي‌ آنها حقيقتا محزون‌ و غمگين‌ مي‌شوند، چيز بسيار مهمي‌ است‌. حفظ و تقويت‌ و پالودن‌ و پيراستن‌ و جهت‌ دادن‌ و هدايت‌ اين‌، برعهده‌ي‌ كساني‌ از برگزيدگان‌ ـ از جمله‌ همين‌ سلسله‌ي‌ محترم‌ مداحان‌ كه‌ داراي‌ اين‌ منصب‌ عالي‌ هستند ـ مي‌باشد.
ان‌شاءالله‌ خداوند به‌ همه‌ي‌ شما و ما و ملت‌ ايران‌ توفيق‌ بدهد كه‌ اين‌ راه‌ را تا آخر بپيماييم‌ و ان‌شاءالله‌ شما را مشمول‌ الطاف‌ و مورد نظر ائمه‌ي‌ هداه‌ مهديين‌ (عليهم‌السلام‌) قرار بدهد.
والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌