پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با اساتيد دانشگاه شهيد بهشتى

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم
از اين‌كه دوستانى فرصت نكردند مطالبشان را بيان كنند، من هم مثل خود آنها متأسّفم. براى من سودمندتر اين بود كه اگر ممكن مى‌شد، همه صحبت مى‌كردند. به‌هرحال برادرانى كه وقتِ صحبت گرفته بودند، مطالبى فرمودند و من از مطالبشان بهره بردم و استفاده كردم؛ بسيار مطالب خوب و مفيدى گفته شد. البته من تعجّب كردم كه چطور از خانمها كسى صحبت نكرد! معمولاً در اين‌گونه جلسات چند نفر از خانمها هم صحبت مى‌كنند؛ ولى آن‌طور كه معلوم مى‌شود، خانمها از قبل وقت نگرفته بودند. ترتيب و روال كار - همان‌گونه كه آقاى دكتر «نديمى» و دوستانشان مقرّر كرده بودند - اين بوده كه از قبل وقت بگيرند و صحبت كنند.
من خلاصه‌اى از آنچه را كه فرموديد، يادداشت كردم. بسيارى از آنچه در اظهارات شما آمد، مطالبى است كه جزو خواسته‌ها و مطالبات خودِ ما هم بوده است. البته بودجه و مشكلات مالى در بخشهاى مختلف، مسأله‌ى جداگانه‌اى است كه با توجّه به كمبود منابع مالى و مشكلاتى كه دولت و مسؤولان در اين زمينه دارند، ناگزير بايد براى آن فكر اساسى‌تر و بهترى بشود، كه جايش در دولت است. يكى از دوستان در صحبتهاى خود از من خواستند كه اقدام عاجل كنم. خدمت شما عرض كنم كه بنده نه اقدام عاجل و نه اقدام غيرعاجل در مورد بودجه نمى‌توانم بكنم. كارى كه من مى‌توانم بكنم، اين است كه در زمينه‌هاى اجرايى، مطالب را به آقايان وزرا - كه خودشان هم اين‌جا نشسته‌اند و تشريف دارند - منتقل كنم، يا به آقاى رئيس جمهور بگويم تا در دولت بررسى شود و تصميم‌گيرى كنند. غرض؛ بودجه نويسى و تخصيص اعتبار و كم كردن و زياد كردن آن، به ما ارتباطى پيدا نمى‌كند. به‌هرحال، هم آقاى دكتر «معين» و هم آقاى دكتر «پزشكيان» آنچه را كه گفتيد، شنيدند؛ هر دو نفر هم در دولت هستند. البته محدوديتهايى در دولت هست و مشكلاتى دارند. اين‌طور نيست كه آن‌طور كه مصلحت مى‌بينند، بتوانند اقدام كنند. اين‌كه شما مطرح كرديد، يك بخش از نيازهاى كشور است؛ بخشهاى ديگر هم هركدام نيازهايى را نزد آقايانِ وزرا و مجموعه‌ى دولت مطرح مى‌كنند. رفع اين نيازها آسان نيست، ولى به‌هرحال قابل دنبال كردن است.
آنچه به نظر من مهمّ است، نكته‌اى است كه بعضى از دوستان هم به آن اشاره كردند. آن نكته، نگاه به علم و تحقيق و ساماندهىِ وضع علم و تحقيقات در كشور است. اين، كار كلانى است كه بايد حتماً اهتمام جدّى نسبت به آن ورزيده شود. بنده هم در اين مورد يقيناً مسؤوليت دارم و دنبال خواهم كرد.
علم با ارزش است و از جمله عواملى كه ارزش علم را بيشتر مى‌كند، اين است كه علم با غايت و هدفهاى مشخّصى كه طبق نيازها تنظيم شده است، به طرف پيشرفت و توسعه سير كند. همان دستگاه فكرى - كه آقاى «رفيع‌پور» به آن اشاره كردند و كاملاً هم درست است - مى‌تواند مجموعه‌هاى مولّد علم، استفاده‌ى بهينه از شخص عالم، كلاس عالم‌ساز و مركزى را كه عالم در آن‌جا مى‌تواند به فعاليت بپردازد، تنظيم كند و از همه‌ى اينها استفاده‌ى بهينه نمايد. اينها كارهاى لازمى است و بايد حتماً دنبال شود؛ من هم به فضل الهى كوشش ممكن را در اين زمينه حتماً خواهم كرد.
متقابلاً توقّعات و انتظاراتى هم از مجموعه‌ى علمى در كشور وجود دارد. اين مطلب، خطاب به يك شخص خاص يا يك دانشگاه خاص يا يك مركز خاص نيست؛ خطاب به مجموعه‌ى علمى كشور - اصحاب علم و تحقيق - است. ما به دلايل مشخّصِ تاريخى از كاروان علم دنيا عقب افتاده‌ايم - اين را نمى‌توانيم انكار كنيم؛ واقعيتها پيش روى ماست - و اين در حالى است كه توانايى عالم شدن، توليد علم كردن و مرزهاى دانش را از آنچه هست، فراتر بردن، در ميان ملت ما كاملاً وجود داشته است. اين ظلم تاريخى به ما شده است. آنچه شما امروز از پيشرفت و گسترش علم، علاقه‌ى به علم و بالاخره مطرح شدن علم به عنوان يك مسأله‌ى اساسى در جامعه مشاهده مى‌كنيد، مربوط به بعد از انقلاب است. قبل از انقلاب، علم مهجور بود. دانشگاه بود، علما بودند؛ اما علم به معناى حقيقى كلمه، يكى از مسائل كشور محسوب نمى‌شد. در طول سالهاى متمادى همين‌طور بود و ملت ما از كاروان علم عقب افتاد.
ما اكنون مى‌خواهيم اين عقب‌ماندگى و اين تأخير تاريخى را به نحوى جبران كنيم. بايد چه‌كار كنيم؟ اگر با نگاه و محاسبات عادّى بنگريم، مى‌بينيم فاصله زياد است. اتّفاقاً وسيله‌ى تحرّك آنها هم سريع‌السّيرتر از وسيله‌ى تحرّك شماست؛ پس بايد روزبه‌روز فاصله زيادتر شود؛ ما محكوم به اين هستيم. آيا اين درست است؟ همان راهى كه آنها رفته‌اند، ما هم ادامه مى‌دهيم و فكر مى‌كنيم بايد ادامه داد. مى‌گوييم بالاخره آنها از اين راه رفته‌اند، ما هم بايد برويم. راه پيموده شده‌اى است؛ اما فاصله‌ى آنها با ما زياد است. من يك وقت در يكى از همين مجموعه‌ها به دوستان دانشگاهى گفتم: ما مى‌رفتيم؛ او به دوچرخه دست يافت و فاصله‌اش را با من زياد كرد. بعد چون فاصله‌ى زيادى بايد مى‌پيمود، به اتومبيل دسترسى پيدا كرد و از آن بهره برد؛ اما بنده تازه به دوچرخه رسيده‌ام! به اين ترتيب باز فاصله بيشتر شده است. او اكنون به وسيله‌ى سريع‌السّيرترى رسيده است؛ آيا بنده بايد بنشينم غبار حركتش را تماشا كنم و يا در حسرت اين پيشرفت، غمگين شوم و بسوزم و بسازم؟ ما بايد چه‌كار كنيم؟
جنبش توليد علم - كه بنده دو سه سال است آن را در دانشگاهها تكرار مى‌كنم - ناظر به اين قضيه است. توليد علم يعنى رفتن از راههايى كه به نظر، راههاى نارفته‌اى است. البته اين به آن معنا نيست كه ما راههايى را كه ديگران رفته‌اند، نرويم و به تجربه‌هاى ديگران بى‌اعتنايى كنيم؛ بلكه به اين معناست كه به فكر باشيم. در اين دنياى عظيم و در اين طبيعت بزرگ، ناشناخته‌هاى فراوانى وجود دارد كه دانش پيشرفته‌ى امروز هنوز به آنها دست نيافته است. ناشناخته‌ها بسيار فراوان است و به گمان زياد به‌مراتب بيشتر از چيزهايى است كه بشر تاكنون به آنها دست يافته است. بايد دقّت كنيم، فكر كنيم و به دنبال كشف ناشناخته‌ها باشيم. بايد همان استعدادى را كه گفته شد و بنده هم مى‌دانم مغز و فكر ايرانى آن را دارد، به‌كار بيندازيم. راههاى ميانبُر را پيدا كنيم و از بدعت و نوآورى در وادى علم، بيمناك نباشيم. اين حركت بايد در دانشگاهها و مراكز علمى و تحقيقاتى ما به صورت انگيزه‌اى عام، امرى مقدّس و يك عبادت تلقّى شود. همه‌ى رشته‌هاى علوم بايد به اين صورت درآيد. ما بايد اين جرأت را داشته باشيم كه فكر كنيم مى‌توانيم نوآورى كنيم.
البته مى‌شود در مقابل اين حرف، با نوميدى تمام گفت: چه كار كنيم كه ديگران نكرده‌اند؟ كدام راه را برويم؟ اما من تصوّر مى‌كنم مى‌شود اين فكر و اميد را در دل پروراند كه مى‌شود راههاى نارفته را پيدا كرد. يك روز بسيارى از چيزهايى كه امروز دنيا و بشريت مى‌شناسد، ناشناخته بود؛ اما كسانى جرأت كردند و اين ناشناخته‌ها را شناختند. چه دليلى دارد كه ما نتوانيم راه ناشناخته‌ى ديگرى را كشف كنيم؟ اين‌طور هم نيست كه امروز هر كشف جديدى مستلزم دست يافتن به عاليترين دانشها و بالاترين فناوريها باشد تا ما بگوييم آن را نداريم. اين توقّع از جامعه‌ى علمى كشور وجود دارد. با اين حساب، هرچه مجموعه‌ى مراكز تحقيقاتى در دانشگاهها و بيرون دانشگاهها بيشتر باشد، بهتر است.
البته اشكالى را كه دوست عزيزمان كردند، من كاملاً قبول دارم؛ يعنى در جاهايى پولهاى بيخودى خرج مى‌شود - در واقع هدر مى‌رود؛ اين تعبيرِ كاملاً درستى بود - و دست و دلبازيهاى بيجا، بى‌معنى و بى‌مورد به‌كار مى‌رود؛ اما در عوض، در مواردى كه لازم است، مشكلات مالىِ فراوانى وجود پيدا مى‌كند. اين نابسامانيها بايد حتماً بسامان شود. البته اين جزو كارهاى دولت هم هست، كه بايد سفارش و تأكيد شود؛ بنده هم ان‌شاءاللَّه تأكيد خواهم كرد. بنابراين حرف اوّل و اصلى ما با شما اساتيد محترم و همه‌ى اعضاى جامعه‌ى علمى - چه دانشگاه پزشكى، چه دانشگاه غيرپزشكى - اين است: شما به عنوان كسانى كه از استعداد و تواناييهاى خوب برخورداريد، اما از قافله‌ى علمى عقبيد، راهى را پيدا كنيد؛ كاوشگر و پژوهشگر و مطالبه كننده‌ى چيزهاى ناشناخته باشيد و اين روحيه را در دانشگاهها زنده كنيد؛ «كم ترك الاوّل للاخر». خيلى چيزها هست كه تاكنون كشف نشده، ولى ناگهان يك نفر آنها را كشف مى‌كند. عرض كردم كشف جديد و شناختن راه جديد، لزوماً مبتنى بر اين نيست كه ما از پيشرفته‌ترين فناورى در دنيا برخوردار باشيم تا كسى بگويد ما اين را نداريم؛ نخير، مى‌توان در بخشهاى مختلف، اين توقّع را از خود و جامعه‌ى علمى داشت.
نكته‌ى ديگر، درباره‌ى دانشجويان است. من خلأيى را در ارتباط استاد و دانشجو مشاهده مى‌كنم كه اين خلأ بايد به وسيله‌ى شما پُر شود. دانشجوى ما در محيط علمى ضمن اين‌كه علم مى‌آموزد، مى‌تواند خيلى از درسهاى غير آن علمِ مورد نظر را هم از استاد بياموزد و فراگيرد. از جمله‌ى آنها، غرور ملى، علاقه‌مندى به ميهن، دلبستگى به آينده‌ى كشور و افتخار به تاريخ و گذشته‌ى كشور است. اينها عواملى است كه مى‌تواند در يك جوان دانشجو تأثيرات بسيار عميق و مثبتى بگذارد.
البته من درصدد انكار عوامل گوناگونى كه ممكن است جوانى را دلسرد يا مأيوس و دلخسته كند، نيستم - اينها هم عواملى است در جاى خود محفوظ - اما اين بخش هم ناديده گرفته نشود كه استاد در كلاس درس مى‌تواند دانشجوى خود را متديّن و معتقد به دين بار بياورد؛ چنان‌كه مى‌تواند ملحد و منكر همه‌ى مقدّسات هم بار بياورد؛ ولو كلاس، كلاس علم و دين نباشد؛ كلاس فيزيك و طبيعى و تاريخ و هر درس ديگرى باشد.
استاد، هم مى‌تواند دانشجو را يك انسان دلبسته و مباهات كننده‌ى به كشور بار بياورد؛ هم مى‌تواند يك انسان لاابالى، بى‌علاقه، نادلبسته‌ى به ميهن و به گذشته و آينده‌ى كشور بار بياورد.
اعتقاد من اين است كه در زمينه‌ى تبليغ دين، مؤثّرترين وسيله‌اى كه مى‌تواند دانشجو را دينى و علاقه‌مند به مبانى دينى بار بياورد، همين نكته‌ها و اشاره‌ها و كلمه‌هايى است كه يك استاد مى‌تواند در كلاس با شاگردانِ خود درميان بگذارد. اشاره‌اى از يك استاد، گاهى اوقات تأثيرات عميقى در دل مى‌گذارد؛ اما گاهى عكس آن ديده مى‌شود. البته بعضى از اساتيد به اين نكات توجّه دارند، ليكن بايد به عنوان يك كار اساسى و اصلى در نظر گرفته شود. جوانى كه شما مى‌خواهيد او را عالِم كنيد و روح علم و تحقيق در او بدميد و او را يك برگزيده‌ى فرزانه‌ى نخبه‌ى علمى بار بياوريد - كه هر استادى نسبت به شاگردانش چنين آرزوهايى دارد - بايد روح دين و ايمان به او تزريق كنيد؛ هم ايمان به خدا و دين و مقدّسات كه براى دنيا و آخرتش مفيد است، هم ايمان به هويت ملى و تاريخى خودش.
بايد تعصّب ملى را در دانشجو برانگيزانيد. بر خلاف آنچه در دهنها مى‌افتد، تعصّب يك معناى هميشه منفى و بد نيست. برخى تعصّبها لازم است؛ يعنى بدون آن تعصّبها انسان ول است و مثل غبارهاى سبك و بى‌وزن در هوا حركت مى‌كند. پايبنديهايى براى شخصيت و هويّت انسان لازم است؛ حال اين انسان هر كه مى‌خواهد باشد - عالم باشد، صنعتگر باشد، هر فعّاليتى داشته باشد - بالاخره پايبندى‌اى لازم دارد.
ايمان به خدا، ايمان به دين، ايمان به مقدّسات و ايمان به غيب، ارزشهاى كمى نيست؛ اينها را نبايد دست كم گرفت؛ اينها بسيار اهميت دارد و تضمين‌كننده‌ى سعادت و صلاح و فلاح است. ممكن است يكى ايمان به غيب داشته باشد، اما ده اشكال هم داشته باشد؛ چنين كسى پيشرفت نمى‌كند. بحث بر سر تأثير ايمان به غيب است. اگر ايمان به غيب نباشد، خيلى از مشكلات به‌وجود مى‌آيد. همان‌طور كه مى‌دانيد، بدون شك علم پايه‌ى تمدّن است؛ اما شرط كافى براى يك مدنيّتِ درست نيست. نتيجه‌ى علمِ منهاى ايمان به غيب، همين مى‌شود كه امروز در دنيا مى‌بينيد. ببينيد امروز علم با همه‌ى شرافت و ارزشش، در دست جهانخواران و ديوانه‌هاى زنجيرىِ بين‌المللى به چه تبديل شده است! نه حقّى براى انسان، نه حقّى براى ملتها، نه حقّى براى حقيقت و نه ارزشى براى راستگويى و صدق قائل نيستند. ايمان در دل جوان مى‌تواند دميده شود؛ هم ايمان به دين و عالم غيب و معرفت و معنويت، و هم ايمان به هويت ملى خودش؛ شخصيت تاريخى و بستگيها و دلبستگيهاى گذشته و حال خودش.
اميدوارم ان‌شاءاللَّه خداوند همه‌ى شما را موفّق و مؤيّد بدارد. جلسه‌اى خوب و براى من نافع بود. اميدوارم براى دانشگاه و مجموعه خواستهاى مشترك ما و شما هم نافع باشد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته