پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبه هاى نماز جمعه ى تهران

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين. نحمده و نستعينه و نؤمن به و نتوکل عليه و نستغفره و نصلّي و نسلّم علي حبيبه و نجيبه و خيرته في خلقه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سيّدنا و نبيّنا ابي القاسم المصطفي محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. سيّما بقيّةالله في الأرضين. و صلّ علي ائمّة المسلمين و حماةالمستضعفين و هداة المؤمنين. اوصيکم و نفسي بتقوي الله.
همه برادران و خواهران نمازگزار و خود را به رعايت تقوا و مراقبت از رفتار و گفتار و حتّي مراقبت از پندارها و واردات ذهني توصيه مي کنم. ماه رمضان، ماه ذخيره سازي تقواست. از خداي متعال کمک بخواهيم تا بتوانيم در اين ماه براي دوره سال و براي همه عمر خود، ذخيره ارزشمندِ تقوا را فراهم کنيم.
امروز در خطبه اوّل، جمله اي را از اميرالمؤمنين عليه الصّلاةوالسّلام مطرح مي کنم که به وصيّت آن بزرگوار به اولاد و بازماندگانشان مربوط است و آن گونه که خود ايشان - بنا به نقل نهج البلاغه  - در آن نوشته مرقوم کرده اند، مخاطب اين وصيّت، همه کساني هستند که اين نامه و اين وصيّت به آنها مي رسد؛ يعني ما هم مخاطب کلمات اميرالمؤمنين عليه الصّلاةوالسّلام هستيم. اين همان وصيّت معروف است که بعد از يکي دو سطر مي فرمايند: «اوصيکما و جميع ولدي و اهلي و من بلغه کتابي بتقوي الله و نظم امرکم و صلاح ذات بينکم» . تقريباً بيست مطلب در اين وصيّت ذکر شده است. بديهي است وصيّت يک انسان بزرگ، آن هم وقتي که در آخرين ساعات عمر او اين وصيت نوشته مي شود، شامل حسّاسترين مطالب به نظر اوست. اميرالمؤمنين عليه الصّلاةوالسّلام اين وصيت را بعد از ضربت ابن ملجم نوشته اند؛ «لمّا ضربه ابن ملجم» . تقريباً بيست مطلبي که در اين وصيت آمده، مهم است. مطالب، درباره دنياطلبي، قرآن، حج، جهاد، يتيمان،همسايگان و... است. دو مطلب از تقريباً بيست مطلب را انتخاب کرده ام تا امروز عرض کنم: يکي «نظم امرکم» و دوم «صلاح ذات بينکم»؛ يعني ايجاد الفت ميان برادران. از اين جا مي شود فهميد که اين دو مطلب جزو مطالب بسيار مهم در نظر اميرالمؤمنين عليه الصّلاةوالسّلام است.
نظم از جمله موضوعاتي است که وقتي انسان در معنا و مفهوم و کارکرد آن در زندگي خود غور مي کند، اهميت آن را بيشتر درک مي کند. نظم يعني هر چيزي در جاي خود قرار گيرد. جهان که در پيرامون ما انسانها و در زمين و آسمان گسترده شده است، يک مجموعه قانونمند است. قانون و نظم، بر جميع جريانات و حوادث عالم و حرکات دنياي مورد احساس و ديد و جهان پيرامون ما حاکم است. انسان هم يکي از اجزاي همين عالمِ برخوردار از نظم است. زندگي طبيعي انسان هم داراي نظم است. گردش خون، ضربان قلب، دميدن ريه ها و بقيه تحرّکات و فعل و انفعالاتي که در بدن انسان و جسم آدمي وجود دارد، همه تابع نظم است. اگر عمل و رفتار انسان از نظم برخوردار باشد، هماهنگي ميان او و دنياي پيرامونش تأمين خواهد شد. نظم به انسان اين فرصت را مي دهد تا بتواند از هر چيزي به نحو شايسته آن استفاده کند و چيزي معطّل نماند. اگر در جسم انسان بي نظمي پديد آيد، با بيماري همراه است، يا نامش بيماري است. عيناً همين مطلب در رفتارهاي انسان - چه در زندگي فردي و چه در رفتارهاي اجتماعي - وجود دارد؛ بنابراين نظم داراي اهميت است.
البته قلمرو نظم، وسيع است. از زندگي خصوصي انسان و درون اتاقي که در آن زندگي يا کار مي کند، نظم مطرح مي شود - اتاق منظّم، اتاق نامنظّم - تا رفتارهاي فردي او در محيط کار و درس و تحصيل و تا محيط اجتماعي و ساخت جامعه و بناي نظام اجتماعي؛ يعني همان ساختي که از نظم ويژه اي که تابع فلسفه خاصّي است، سرچشمه گرفته است. همه اينها مشمول «و نظم امرکم» است که اميرالمؤمنين عليه الصّلاةوالسّلام در اين قطعه از وصيّتشان آن را بيان فرمودند.
آن حضرت قبل از آن که نظم را مطرح کنند، تقوا را مطرح کرده اند. اوّلِ وصيت هم تقوا آمده است - «اوصيکما بتقوي الله و ان لا تبغيا الدّنيا و إن بغتکما»  - ولي بعد از دو سطر، باز مي فرمايند: «اوصيکما و جميع ولدي و اهلي و من بلغه کتابي بتقوي الله و نظم امرکم»؛ اين جا تقوا را مجدداً تکرار مي کنند. اين شايد اشاره به اين نکته باشد که نظمي در زندگي فردي و نظام زندگي عمومي و اجتماعي انسان مطلوب است که از تقوا سرچشمه گيرد و با تقوا همراه و هماهنگ باشد. پس، اين يک وصيّت کلّي است براي همه ما که در زندگي شخصي و خانوادگي و در کارهاي تحصيلي و اداري و در مشاغلي که در جامعه داريم، نظم و برنامه ريزي را مراعات کنيم. اينها نظمهاي عمدتاً فردي است؛ اما در سطح جامعه هم بايد نظم را مراعات کنيم. هر کس در هر جايي قرار دارد، خود را موظّف بداند که نظم اجتماعي را رعايت کند. اين يک ادب عمومي براي ما در سطح جامعه است؛ همه هم در اين جهت شريک هستند.
رعايت قوانين و رعايت برادري و مروّت و زياده خواهي نکردن و تجاوز به حقوق ديگران نکردن و رعايت وقت را کردن - چه وقت خود، چه وقت ديگران - رعايت مقرّرات در عبور و مرور و رفت و آمد و مسائل مالي و تجاري و امثال اينها، همه مصاديق نظم است. يک مصداق مهمِّ نظم هم اين است که ميان کارکرد ما در جامعه و افکار و عقايد و شعارهاي ما هماهنگي برقرار باشد. از بي نظميهاي بسيار خطرناک يکي همين است که در جامعه اي مباني فکري و عقيدتي و باورهايي که جامعه به آن ايمان و اعتقاد دارد، يک چيز باشد؛ اما رفتارهايي که براساس همين قواعد و باورها بايد شکل بگيرد و هنجار عمومي اجتماعي را تشکيل دهد، با آن باورها و فکرها و مباني منطبق نباشد. اين نوعي دورنگي و دورويي و نفاق عمومي را به وجود مي آورد و بسيار خطرناک است.
اسم اسلام را آوردن و تکرار کردن، اما در عمل هيچ به مباني اسلامي باور نداشتن؛ اسم حقوق بشر را به عنوان مبنا و قاعده فکري مطرح کردن، اما در عمل هيچ رعايت حقوق بشر را نکردن - که امروز در سطح بين المللي متأسّفانه يکي از بلاهاي بزرگ جامعه بشري اين است - اسم آزاديخواهي را آوردن، اما در عمل رعايت آزادي ديگران را نکردن؛ اسم قانون و قانون طلبي را آوردن، اما در عمل پايبند به قانون نبودن، از جمله خصوصيّات بسيار بد و يکي از مصداقهاي بارز و خطرناک بي نظمي است. البته مسؤولان که مي خواهند مقرّرات و قوانين را به وجود آورند يا اجرا نمايند، بايد بيشتر رعايت کنند؛ آحاد مردم هم در رعايتهاي عمومي خودشان بايد به اين موضوع توجّه کنند.
مطلب دوم، «صلاح ذات بينکم» است. صلاح ذات البين که اميرالمؤمنين عليه الصّلاةوالسّلام در وصيّت مهم خود آن را بيان مي کنند، فقط ائتلاف و اتّحاد ظاهري نيست که دو گروه و دو جماعت بر سر يک چيز، قراردادي ببندند و ائتلاف ظاهري تشکيل دهند؛ از اين بالاتر است؛ يعني في مابين همديگر، دلها با هم صاف شود؛ ذهنها نسبت به يکديگر خوشبين شود و هيچ گونه تعرّض و ايذايي از کسي و از جناحي به يک مجموعه ديگر صورت نگيرد.
در همين جمله، بعد از اين که مي فرمايند «و صلاح ذات بينکم»، به سخن پيغمبر اکرم استشهاد مي کنند و مي فرمايند: «فانّي سمعت جدّکما صلّي الله عليه واله وسلّم يقول صلاح ذات البين افضل من عامّة الصّلاة و الصّيام»؛ يعني فضيلت اصلاح ذات البين مردم - دلها را به هم نزديک کردن و ذهنها را نسبت به هم خوشبين نمودن - از هر نماز و روزه اي بيشتر است. اگر کسي نماز مستحبّي بخواند يا روزه مستحبّي بگيرد، يا برود براي اصلاح ذات البين تلاش کند؛ دومي افضل است. اين هم از چيزهايي است که ما امروز به آن خيلي احتياج داريم.
يکي از کارهايي که دشمنان ملت ايران از اوّلِ انقلاب تاکنون به طور جدّي دنبال آن بوده اند، همين دل چرکين کردن گروههاي جامعه نسبت به يکديگر است؛ چه گروههاي سياسي، چه گروههاي مذهبي و ديني و چه قشرهاي مختلف. در طول زمان، استعمار و بخصوص استعمار انگليس - آن زمان که بر تمام مناطق خاور ميانه و کشور ما و کشورهاي ديگر مسلّط بود - اين سياست را دنبال مي کرد؛ بعد هم ديگران ياد گرفتند. امريکاييها هم امروز همين کار را مي کنند؛ دشمنان ملت ايران هم نسبت به کشور ما همين کار را در برنامه خود دارند: دلها را نسبت به هم چرکين و قشرها را از يکديگر روگردان کنند.
اوّلِ انقلاب به برکت فريادِ اصلاح طلبِ امام و حرکت اصلاحي انقلاب، دلها و قشرها به هم نزديک شدند. سالهاست آن شکافهايي که قبل از انقلاب بين قشرها وجود داشت، ديگر وجود ندارد. بين روحاني و دانشجو، بين نظامي و غير نظامي، بين روشنفکر و مجموعه کاسب و تاجر، شکافهاي سنّتي اي وجود داشت که سالها روي آن کار شده بود؛ اما اين شکافها بعد از انقلاب ترميم گرديد، از بين رفت و يا کم شد. امروز بار ديگر مي خواهند اين شکافها را به وجود آورند؛ همچنان که شکافهاي مذهبي را زياد مي کنند و گروههاي مذهبي را وادار به تظاهر به دشمني با يکديگر مي نمايند، براي اين که شکاف ايجاد شود. شکافهايي که بين بدنه يکپارچه مردم به وجود مي آيد، راه را براي دشمن باز مي کند و دشمن با اين اختلافها مي تواند در داخل يک جامعه و يک کشور نفوذ کند و سياستهاي خود را دنبال نمايد. همه بايد خيلي مراقب باشند.
شما مي بينيد امروز تبليغات جهاني روي چند چيز متمرکز است: يکي از آنها اين است که در داخل نظام جمهوري اسلامي، مجموعه متصدّيان و خدمتگزاران نظام و کارگزاران کشور را به دو دسته تقسيم مي کنند و براي هر دسته اسم مي گذارند؛ البته يک عدّه هم ساده لوحانه در داخل کشور همان حرفي را که آنها مي زنند، تکرار مي کنند که در واقع حرف اينها نيست، حرف آنهاست. همان دشمن خارجي وقتي متصدّيان نظام را به دو دسته تقسيم کرد، اعلام مي کند ما با اين دسته موافق و با آن دسته مخالفيم؛ يک دسته اسمشان اصلاح طلب است، يک دسته اسمشان محافظه کار است. اينها دام دشمنان است؛ همه بايد متوجّه باشند در دام دشمن قرار نگيرند. اميرالمؤمنين عليه الصّلاةوالسّلام به ما مي فرمايند: «صلاح ذات بينکم»؛ دلها را با هم صاف و به هم نزديک کنيد. اختلاف سليقه ها را به معناي دشمني تلقّي نکنيد. اختلاف نظر و اختلاف سليقه، حتّي اختلاف عقايد سياسي و ديني و غيره، تا آن جايي که به مباني عملي نظام ارتباطي ندارد، مي تواند موجب دشمني و جدايي و خصومت با يکديگر نشود.
اميرالمؤمنين عليه الصّلاةوالسّلام زندگي خود را - زندگي اي که هر ساعتش به قدر عمرها ارزش داشت - وقف کردند براي اين که جامعه را در زمان خود، و جامعه اسلامي و بشري را در طول تاريخ هدايت کنند و بسازند. خوشبختانه ملت ما، ملت علوي است و معتقد و مريد و عاشق اميرالمؤمنين عليه الصّلاةوالسّلام است. لازمه اين محبّت اين است که کلمات آن بزرگوار را آويزه گوش کنيم؛ اينها را فقط يک توصيه خشک و خالي به حساب نياوريم؛ براي عمل، آنها را در پيش روي خود قرار دهيم و تصميم بگيريم. آن بزرگوار در اين راه مجاهدت کردند و در همين راه هم به شهادت رسيدند. «قتل في محراب عبادته لشدّة عدله»؛ عدالت او موجب شهادت او شد. پايبندي واقعي و صادقانه و صميمي او به عدالت و مبناي اصيلي که آن بزرگوار در همه دوران حکومتشان آن را دنبال مي کردند موجب شد جانشان در معرض اين تهديد قرار گيرد و خون مبارکشان در محراب عبادت ريخته شود. ما در زيارت عاشورا به امام حسين عليه الصّلاةوالسّلام عرض مي کنيم: «السّلام عليک يا ثارالله و ابن ثاره»؛ يعني مثل خون اباعبدالله عليه الّسلام، صاحب خون اميرالمؤمنين عليه الصّلاةوالسّلام هم خداوند متعال است؛ چون اين خون هم در راه احقاق حق و احياي عدالت بر زمين ريخته شد. همه بايد به احترام اين خون پاک و آن شخصيت عظيم و قدسي و آن ولي اعظم الهي سعي کنيم اين فرمايشها و توصيه ها را که خطاب به ما هم هست، در عمل خودمان رعايت کنيم.
پروردگارا! ما را جزو پيروان واقعي اميرالمؤمنين عليه الصّلاةوالسّلام قرار بده. پروردگارا! ما را با محبّت و ولايت آن بزرگوار زنده بدار و با محبّت و ولايت آن بزرگوار بميران و در راهي که آن حضرت پيمودند ما را ثابت قدم بدار.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
والعصر. انّ الأنسان لفي خسر. الّا الذين امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.   بسم الله الرّحمن الرّحيم
 الحمدلله ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابي القاسم المصطفي محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المهديّين المعصومين. سيّما علي اميرالمؤمنين و الصدّيقة الطّاهرة سيّدة نساء العالمين والحسن والحسين سيّدي شباب اهل الجنّة و علي بن الحسين زين العابدين و محمّدبن علي و جعفربن محمّد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمّدبن علي و علي بن محمّد والحسن بن علي والخلف القائم المهدي. حججک علي عبادک و امنائک في بلادک. و صلّ علي أئمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين. اوصيکم عبادالله و نفسي بتقوي الله.
 بار ديگر همه برادران و خواهران عزيزِ نمازگزار را به رعايت تقوا و مراقبت از رفتار و گفتار و پندار و کردار خويش در همه احوال دعوت و توصيه مي کنم.
آنچه در اين خطبه لازم است مطرح شود، نگاهي به تحوّلات جهان اسلام و مسائل مهمّي است که امروز مسلمانان با آن مواجهند. همچنين اشاره اي کوتاه به مسائل خودِ ما در داخل کشور است که البته اينها با مسائل جهاني بي ارتباط هم نيست. در جهان اسلام آنچه امروز به روشني به چشم مي خورد، روش خصومت آميز و جبهه گيري خشونت باري است که از سوي مراکز قدرت استکباري و عمدتاً از سوي امريکا نسبت به مسلمانان عالم ديده مي شود. البته گاهي سعي مي کنند با روشها و شيوه هاي سطحي بگويند ما با مسلمانان مسأله اي نداريم؛ اما اين روشها فايده اي ندارد؛ چون در عمل و گفتار، بخصوص در يکي دو سال اخير، بارها نشان داده اند که در دلشان کينه عميقي نسبت به مسلمانان و جوامع اسلامي وجود دارد. امروز شايد در سطح دنياي اسلام هيچ کشور اسلامي اي را نشود پيدا کرد که از تحريکات و آسيبهاي گوناگون امريکا و قدرت استکباري محفوظ و مصون باشد. کشورهاي عربي، حتّي کشورهايي هم که سوابق دوستي سنّتي با امريکا دارند، امروز به انحاء مختلف زير فشار و مورد آزارند.
آن طور که از حرفهاي مسؤولان امريکايي بر مي آيد - که در گفتارها و مصاحبه ها و در گوشه و کنار، اين حرفها از آنها بروز مي کند - هدفشان اين است منطقه اي را که اتّفاقاً دنياي اسلام در آن قرار دارد و از لحاظ سوق الجيشي و موقعيّت جغرافيايي و همچنين از لحاظ منابع طبيعي - بخصوص نفت - بي نظير و درجه يک است، از وجود مزاحمي به نام اسلام و فکر اسلامي و انگيزه هاي اسلامي به کلّي خلاص کنند و آن را صد در صد در مشت و قبضه خود بگيرند. اين مطالب، تحليل نيست. البته يک روز ما همين مطالب را به عنوان تحليل مطرح مي کرديم و مي گفتيم اينها با اسلام مخالفند؛ اما امروز اين مطالب در واقع خبرهايي است از آنچه وجود دارد و اتّفاق مي افتد و به آن اقرار مي کنند.
علّت واقعي اين دشمني اين است که امروز قدرت استکباري امريکا با حرص روزافزوني در صدد توسعه قدرت و نفوذ خود است و همان طور که گفتيم منطقه خليج فارس - به طور خاص - منطقه خاور ميانه و تقريباً عمده مناطق اسلامي و به يک معنا همه مناطق اسلامي جزو مناطقي است که اگر قدرت استکباري امريکا توانست آنها را تحت نفوذ خود درآورد، از لحاظ نفت و گاز - که در واقع رگ حيات دنياي صنعتي کنوني است - و از لحاظ موقعيّت سياسي و جغرافيايي، ديگر درد سري نخواهد داشت.
ادّعاي حقوق بشر و گسترش دمکراسي و آزادي در دنيا و حرفهايي را که سران امريکا در سخنرانيهاي رسمي خود مي زنند، هيچ کس در دنيا باور نمي کند. اينها شعارهايي است که خيلي کم اثر شده است. شعار طرفداري از حقوق بشر يا شعار گسترش دمکراسي در دنيا که امروز رئيس جمهور امريکا و ديگران در حرفهاي خود آنها را تکرار مي کنند، براي جهانيان قابل باور نيست. آن قدر اينها با ديکتاتورهاي خونخوار همکاري کرده اند و براي تأمين منافع خود به آنها کمک رسانده اند که ديگر اين حرف امريکا امروز در دنيا براي همه - نه تنها براي ما، که سالهاست ملت ايران اين مطالب را مي داند - کاملاً غير قابل قبول است. حتّي زياده خواهي و توسعه طلبي امريکا موجب شده است کشورهاي اروپايي هم در خصوص برخي از مسائل، به طور واضح با امريکا مقابله کنند؛ چون آنها هم متوجّه اين هدف هستند و احساس خطر مي کنند.
در همين قضيه عراق - که من بعداً مختصري راجع به آن عرض خواهم کرد - امريکاييها مي خواستند بدون قيد و شرط، جنگ خونين و پُرضايعه اي را در اين منطقه به وجود آورند. البته باز هم از اين فکر منصرف نيستند؛ منتها آن طوري که اوّلِ کار مي خواستند مهارگسيخته وارد شوند، پيش نيامد و نتوانستند آن گونه عمل کنند. هدف آنها اين بود که به عراق حمله کنند و به هر قيمتي براي مردم اين کشور وضعيت خونيني ايجاد نمايند و به اين بهانه بر منابع نفتي عراق مسلّط شوند. اوّل، هزينه هايي را که خودشان در اين حمله متحمّل شده اند، از محل نفت عراق بگيرند - يعني جنگ را خودشان تحميل کنند، کشتار را خودشان راه بيندازند، اما پولش را از مردم عراق بگيرند! - بعد هم اختيار نفت عراق را در دست داشته باشند و نفت اين کشور زير کليد آنها باشد و جاي پاي ديگري را در منطقه خليج فارس اضافه کنند. هدفهاي امريکا کاملاً استعماري، استکباري، زياده طلبانه، ضدّ حقوق بشر و ضدّ حقوق ملتهاست. اروپاييها متوجّه اين معنا هستند و با روشهايي که ممکن بود آنها در سازمان ملل و غيره به کار بزنند، فعلاً جلوِ امريکا را تا برهه کوتاهي گرفته اند. بنابراين عامل و موجب اصلي تحرّکي که امروز عليه اسلام در منطقه ما وجود دارد، همين است که اينها با اسلام مخالفند و از آن مي ترسند؛ احساس مي کنند با وجود فکر اسلامي، تسلّط فرعوني و مستبدّانه اي که مي خواهند بر اين مناطق پيدا کنند و ثروت مادّي و معنوي آنها را بمکند و نابود کنند، ممکن نيست. لذا اسلام را به عنوان معارض واقعي خودشان احساس و با آن مبارزه مي کنند.
عامل اصلي دشمني آنها با کشور و ملت ما هم همين نکته است. اين که ملاحظه مي کنيد بعد از پيروزي انقلاب تاکنون - که قريب بيست و چهار سال مي گذرد - امريکاييها از دشمني با ملت و کشور و نظام جمهوري اسلامي هرگز دست نکشيده اند و يک لحظه از دشمني باز نايستاده اند، علّت همين است. اين جا پايگاه سياسي و اقتصادي امن و امان امريکاييها بود؛ اما فکر اسلامي و ايمان اسلامي اين ملت را بيدار کرد و آنها توانستند به برکت اسلام، دست اين سلطه طلبِ زياده خواهِ زورگوي چپاولگر را کوتاه کنند. در حقيقت، اسلام در کشور ما بزرگترين ضربه را به استکبار امريکايي زده است. بنابراين آنها هم بزرگترين کينه را دارند و بي مهار اقداماتي مي کنند.
البته توجّه داشته باشيد امروز امريکاييها هم مثل همه انسانها و مجموعه هايي که مست قدرتند - که معمولاً مستي قدرت، اشتباه پذيري مي آورد؛ يعني انسان دچار اشتباه و خطاي فاحش مي شود - دچار خطاهاي فاحشي مي شوند. آنها مست قدرتند و درست نمي فهمند چه مي کنند؛ لذا اشتباهات بزرگي را مرتکب مي شوند و همين اشتباهات، زير پايشان را به کلّي خالي خواهد کرد. در آينده اي که چندان هم دور نيست، همين اشتباهات فاحش، امريکا را به زانو درخواهد آورد. وضعيت آن طور که آنها قلمداد مي کنند نيست. بلندگوها و تبليغاتچيهايشان در گوشه و کنار چنين وانمود مي کنند که «ديگر چاره اي نيست؛ امريکا يک قدرت قاهر است و بايد با آن ساخت و به نحوي با آن کنار آمد»؛ اما اين گونه نيست. اين قدرت قاهر به خاطر مستي قدرت، اشتباه مي کند و اين اشتباه هم زير پاي او حفره و گودال بسيار خطرناکي را به وجود مي آورد.
البته در نماز جمعه و در ديدار با شما نمازگزاران عزيز، نمي خواهم به تحليل سياسي بپردازم؛ بلکه مايلم حقيقت و لُبّ مطلب را براي ملت عزيزمان روشن کنم. دشمني آنها با ايران اسلامي به خاطر اين است که در اين جا بزرگترين ضربه را از اسلام خورده اند. اين ضربه ممکن بود در کشورهاي ديگر هم تکرار شود؛ کما اين که بيداري در دنياي اسلام، به برکت بيداري مسلمانان در کشور ما به وجود آمد. امروز همين مسأله بسيار مهمِّ بيداري ملت فلسطين که در حقيقت امريکا و اسرائيل را در بن بست کامل قرار داده است، بر اثر بيداري ملت ايران به وجود آمده است، والّا قبل از آن کسي تصوّر نمي کرد که به وسيله ملت فلسطين بشود کاري کرد که اسرائيل و صهيونيستهاي غاصب و امريکا به چالش کشيده شوند. تا اين دوره، چنين چيزي اتّفاق نيفتاده است که امروز در فلسطين اشغالي مي گذرد. بيداري ملتهاي مسلمان در کشورهاي ديگر هم همين طور است.
امروز روح نفرت از امريکا و مداخلات امريکا و از دست نشاندگان امريکا در کشورها، در دنياي اسلام روزبه روز بيشتر توسعه پيدا مي کند. ميل به عزّتي که از ناحيه اسلام عايد ملتها مي شود، امروز در ملتها روزبه روز زنده مي شود و رشد پيدا مي کند. چيزي که از آن مي ترسيدند، اين بود که انقلاب اسلامي ايران عيناً در کشورهاي ديگر هم تکرار شود. با روشهاي مختلف جلوِ اين را گرفتند؛ اما نتوانستند جلوِ گسترش فکر اسلامي و بيداري اسلامي را بگيرند. بيداري اسلامي در همه دنياي اسلام گسترش پيدا کرده است؛ ما بايد به اين نکته توجّه داشته باشيم.
ملت ايران بايد بداند چه کار بزرگي انجام داده است. طبيعي است که در چنين شرايطي، دشمنان همه همّت خود را عليه نظام جمهوري اسلامي متمرکز کنند. چگونه اين کار را بکنند؟ با حمله نظامي کاري از پيش نمي برند؛ خودشان هم مي دانند. کودتا و روشهاي براندازي را تجربه کردند و ديدند کاري از پيش نمي برند. يک راه براي آنها بيشتر باقي نمي ماند و آن اين است که در درون ملت نفوذ کنند؛ افکار و انگيزه هاي مخالف با اسلام را همراه با تهمت و اهانت و ناروا گويي نسبت به انقلاب اسلامي گسترش دهند؛ بتدريج دلهاي مردم را نسبت به سرچشمه جوشان و فيّاضي که آنها را در طول سالها وادار به حرکت و مقاومت کرده است، سرد کنند. اين جزو کارها و برنامه ريزيهاي اصلي آنهاست. خود آنها از اين حرکت به «فروپاشي» تعبير کرده اند و گفته اند ما مي خواهيم نظام اسلامي فروبپاشد! فروپاشي يعني چه؟ يعني ملت را نسبت به آرمانهاي انقلاب دچار ترديد و تزلزل و دودلي کنند و مردم پشتيباني لازم را از نظام نداشته باشند. اين، سياست دشمن است.
بنده به ملت ايران مکرر عرض کرده ام؛ در همين نماز جمعه هم يکي دو سال پيش عرض کردم که مهمتر از شناختن دشمن، شناختن دشمني و روش دشمني کردنِ اوست. اگر انسان بداند دشمن از چه راهي وارد مي شود، حواس خود را جمع خواهد کرد. همه، دشمن را مي شناسند. امروز دشمن ملت ايران و دشمن استقلال و آزادي او، دولت استکباري و متکبّر امريکاست. در اين شکي نيست؛ به اين موضوع، خودشان هم اعتراف مي کنند. البته گاهي چاپلوسانه و رياکارانه مي گويند ما با ملت ايران مخالف نيستيم؛ اما اتّفاقاً مخالفت اصلي آنها با ملت ايران است؛ چون ملت ايران است که اين قيام عظيم را به راه انداخت؛ ملت ايران است که اين پشتيباني صادقانه و غيرتمندانه را از اسلام مي کند؛ ملت ايران است که موجب شده امريکا نتواند طمع بورزد؛ والّا اگر ملت ايران پشتيبان نظام و مسؤولان نبود، مگر مسؤولان مي توانستند در مقابل اين زياده خواهيها بايستند؟ ما اين دشمن را مي شناسيم؛ اما روش دشمني را هم بايد شناخت. امروز روش دشمني، ايجاد اختلاف و نفرت و کينه ميان آحاد مردم است؛ ايجاد دلسردي نسبت به آرمانهاي اسلامي است؛ منحرف کردن شعارهاي مردم و طرح شعارهايي است که با حرکت عظيم مردم هيچ همخواني ندارد.
 در خيلي از کشورهاي دنيا - همه جا را نمي دانيم - نخبگاني هستند که دست آموز مراکز استکباري اند. اينها زمان انگليسيها هم بودند، شورويها هم داشتند، امروز هم امريکاييها دارند. نخبگان و درس خواندگان و تحصيلکردگاني را انتخاب مي کنند و آنها را با تطميع و با روشهايي که خودشان مي دانند، به عنوان سخنگويان خود در داخل کشورها قرار مي دهند. کار اينها اين است که حرف آنها را بزنند و تکرار کنند و براي ايده هاي آنها استدلال نمايند. چنين کساني در کشور ما هم بوده اند؛ امروز هم هستند و از اوّلِ انقلاب هم بوده اند. اينها بلندگوهايي دارند که براي آنها حرف بزنند و نظرات و يا حرفهاي آنها را تکرار کنند.
ملت ما به روشني بيان کرده است که دنبال چيست. ملت ما آن روزي که پشت سر امام قرار گرفت - چه در دوران انقلاب، چه در دوران هشت سال دفاع مقدّس - و چند صد هزار جوان خود را در اين راه داد، مشخص کرد که دنبال چه چيزي است. ملت دنبال دمکراسي غربي نبود. ملت مسلمان ما و کساني که در دوران مبارزات زمان رژيم طاغوت، در زندانها آن رنجها را کشيدند و آن شلّاقها را خوردند، دنبال جمهوري غربي و فرهنگهاي ملحد غربي و دمکراسي دروغين غرب و شرق نبودند. مادراني که فرزندان خود - گاهي دو پسر، سه پسر، چهار پسر - يا داماد و شوهر خود را قرباني کردند و خم به ابرو نياوردند و احساس افتخار نمودند، دنبال دمکراسي غربي و جمهوري دمکراتيک و امثال اينها نبودند. منشور واقعي انقلاب و خواست حقيقي مردم همان چيزي است که در قانون اساسي ما - بخصوص در اصول اوّل آن - منعکس شده است. مردم، رشد معنوي و رفاه مادّي را در سايه اسلام و به برکت اسلام و حاکميت مقرّرات اسلامي خواستند؛ الان هم همين را مي خواهند. ما هيچ ملتي را مثل ملت ايران سراغ نداريم که پاي آرمانهاي معنوي و الهي خودش را با خونِ چند صد هزار شهيد امضاء کرده باشد. ملت خود ما هم در گذشته چنين کار بزرگي را انجام نداده است که در اين دوره انجام داد. کشورهايي که دمکراسي غربي را تجربه کرده اند، ما ديديم به چه فلاکت و ذلّتي افتادند و چگونه به نام دمکراسي، پنجه هاي طمّاعان غرب و بخصوص امريکا در دوره اخير در جسم و جانشان فرو رفت و همه چيز آنها را به يغما برد. مردم ما دنبال اين نوع دمکراسي نبودند. امروز هم ملت ما به دنبال تحقّق آرمانهاي اسلامي است که در درجه اوّل، عدالت و معنويت و آزادي - به معناي حقيقي اسلامي - و استقلال کشور از شرّ قدرتهاي بيگانه و متجاوز خارجي است. اينها چيزهايي است که ملت ما دنبال آن است، براي آن فداکاري کرد و بعد از اين هم براي آن فداکاري خواهد کرد. ملت بايد مراقب و هوشيار باشد تا دشمن نتواند با روشهاي موذيانه - چه امنيتي، چه سياسي و چه تبليغاتي - در صفوفش نفوذ کند.
منشور رسمي و قانوني انقلاب و کشور عبارت است از قانون اساسي ما. همه چيزهايي که براي اداره امور ملت لازم است، به شکل متين و مستحکمي در اين منشور وجود دارد. منشور معنوي انقلاب هم وصيّتنامه امام و وصيّتنامه هاي شهداست. اين وصيّتنامه ها را بخوانيد و ببينيد شهدا که در ميدان جنگ جان خود را فدا کردند، براي چه فدا کردند و دنبال چه بودند. مگر مي شود از مجموعه فداکاريها و آرمانهاي يک ملت، کسي به اين آساني دست بشويد؟! اينها راه ماست؛ اينها مايه هاي سعادت ماست که بايد دنبال کنيم.
بنده وقتي به قضاياي دو سه سال اخير در داخل کشور خودمان نگاه مي کنم، مي بينم بحمدالله ملت ما ملت وفادار و با اخلاص و مؤمن و غيرتمندي است و در اين چيزها حقيقتاً جزو ملتهاي نمونه است و با وجود اين که در مسؤولان کشور هم در گوشه و کنار نقصها و خطاهايي وجود دارد - که البته هر مجموعه اي خالي از خطا و نقص نيست - ليکن در مجموع در جهت همين آرمانها حرکت و برنامه ريزي و کار و تلاش مي کند. با وجود همه اينها، مي بينم دشمن به بخشهايي از کشور ما - عمدتاً هم به جوانان ما - دل بسته است؛ چون نسل جوان در کشور ما يک نسل کاملاً گسترده است و اين از نقاط قوّت ماست که اين همه جوان داريم؛ چه جوانان دانشجو، چه کساني که قبل از دانشجويي اند، چه کساني که فارغ التّحصيل شده اند، چه کساني که مشغول کارند و درس نمي خوانند. نسل جوان ما يکي از مايه هاي قوّت کشور و انقلاب ماست. دشمن هم به همين نسل و به تحريک پذيري و احساساتي بودن جوانان چشم دوخته است. جوانان بايد خيلي مراقب باشند.
دو سه سال قبل از اين ديديد در همين دانشگاه تهران و بعضي از نقاط ديگر، يک عدّه آدمهاي مفسد به معناي واقعي کلمه، با تعدادي دانشجو چه کردند! احساسات را تحريک کنند، شايعات دروغ در دست و بال آنها بيندازند، حقايق را قلب کنند و نظام و اسلام را متّهم نمايند. آن روز خيلي هم اميد بسته بودند که بتوانند در کشور جنجالي به وجود آورند و آشوب و غوغايي درست کنند. آن موقع ملت ايران با متانت کامل و با اقتدار - اقتدار ملت، يعني اين - به ميدان آمد و نگذاشت؛ اما باز هم از اين کارها مي کنند. گاهي بهانه اي پيدا مي کنند و گاهي هم بدون بهانه اين کارها را انجام مي دهند. همه بايد مراقب باشند. نبايد براي دشمن بهانه ايجاد کرد تا بتواند سوء استفاده کند. نبايد با تحريک دشمن، متحرّک شد.
امروز نظام اسلامي در مقابل زياده طلبي و فزون خواهي و سلطه طلبي مستکبرترين مستکبران عالم ايستاده است. جوان، طبيعتش عدالت طلبي و ميل به اجرا و تحقّق آرمانهاست. هر جواني به طور طبيعي موضعش در کنار موضع نظام اسلامي است - چه جوانان داخل کشور خودمان، چه جوانان کشورهاي ديگر - کمااين که مي بينيم همين طور هم هست. کسي که نظام اسلامي را - که عليه فساد و ظلم و بيدادگري و تبعيض در دنيا قيام کرده است - به استبداد و ضدّيت با آزادي و ضدّيت با حقوق بشر متّهم کند، يا خودِ دشمن است، يا فريب دشمن را خورده است. اين را بايد همه - بخصوص جوانان - توجه داشته باشند.
در کنار اين مطلب، اين هم هست که هر وقت حرکت سازنده اي در کشور به وجود مي آيد، از آن طرف دشمن براي اين که جمهوري اسلامي نتواند حرکات سازنده را انجام دهد، تحريکاتي در کنارش به راه مي اندازد. الان چندي است که راجع به علم و تحقيق و اهميت آن، حرفهايي جدّي وجود دارد. در ملاقات با بنده - چه استاد، چه دانشجو، چه رؤساي مراکز علمي و دانشگاهي - هر کدام که درباره مسائل دانشگاه حرف مي زنند - که مکرّر هم اتفاق مي افتد - راجع به اهميت علم صحبت مي کنند و از عقب ماندگيهاي ما در مسائل مربوط به علم و تحقيق و پژوهش و امثال اينها گله و شکوه مي کنند. بنده هم به مسؤولان بارها تذکر داده ام و تصميمهاي خوبي هم گرفته اند و کارهايي را هم کرده اند. بنابراين حرکت به سمت رونق دادن به بازار علم و تحقيق و زبده پروري و ذهنها را در دانشگاهها و مراکز علمي پرورش دادن، چندي است که جدّي تر از گذشته شروع شده است؛ اما يک وقت شما مي بينيد در دانشگاه بهانه اي پيدا مي شود براي اين که نه تنها علم و تحقيق، بلکه اصل جريان و روال معمول دانشگاهها هم به خطر بيفتد و دچار وقفه و تعطيل شود! اين کارِ کيست؟ اين کارِ دشمن نيست؟ همان وقتي که کشور نهايت احتياج را دارد به اين که جوانان دنبال علم و تحقيق و پرورش نيروي فکري خود باشند و نظام هم براي اين کار برنامه ريزي مي کند و جدّي تر از گذشته آن را دنبال مي نمايد و اين يک نياز طبيعي است و همه آن را احساس مي کنند، ناگهان عدّه اي پيدا شوند و دانشگاه و دانشجو و استاد و محقّق را از کار معمولي خود باز بدارند يا مزاحت ايجاد کنند.
 البته معلوم است که اين حرکات به جايي نخواهد رسيد. کساني که اميد بسته اند تا بتوانند با تحريکات و موذيگريهاي اين گونه، نظام را دچار مشکل کنند، بايد بدانند موج اراده و عزم مردمي آن قدر قوي است که اين چيزها را به راحتي در خود حل خواهد کرد؛ ولي بالاخره فضاي تشنّج و هرج و مرج در کشور، به ضرر مردم و مسؤولان و نظام تمام مي شود. کساني که ندانسته اين چيزها را زمينه سازي و تشديد مي کنند و هرج و مرج به وجود مي آورند و بار سنگينِ وزر اين کار را بر دوش مي گيرند، بايد بدانند مسؤوليتشان خيلي سنگين است.
ملت، امروز به وحدت کلمه، کار، تلاش پيگير، عدم وقفه در همه کارهاي سازنده - بخصوص کارهاي علمي - و مبارزه با فساد و تبعيض و بي عدالتي احتياج دارد. اينها جزو کارهاي واجبي است که بر عهده همه مسؤولان است؛ چه مسؤولان دولتي، چه مسؤولان قضايي. امروز براي مردم ما، روز کار و تلاش است؛ روز اين نيست که بنشينند و بازتاب امواج دشمنيهاي دشمن را در اين جا تماشا کنند و به هم حواله دهند؛ بايد خيلي هوشيار باشند.
در زمينه مسائل جهاني - همان طور که عرض کرديم - استکبار اشتباهات بزرگي مرتکب مي شود. يکي از اين اشتباهات، وضعيتي است که امروز امريکا در حمايت از رژيم صهيونيستي دارد. امروز دو پديده را مي شود در رژيم صهيونيستي ديد: يکي خشونت و سبُعيّتِ از حد گذشته است. سبُعيّتي که امروز صهيونيستها در برخورد با صاحبان سرزمين فلسطين به خرج مي دهند، واقعاً داستان عجيب و حيرت انگيز و بي سابقه اي است. دومين نکته اين است که رژيم صهيونيستي در بن بست کامل قرار گرفته و هيچ راهي ندارد. اشتباه امريکا اين است که در اين وضعيت، به طور واضح و آشکار از رژيم صهيونيستي حمايت مي کند و به اسرائيل و به مسؤولان آن، چک سفيد داده تا هر غلطي بخواهند بکنند، بکنند و هر جنايتي مي خواهند مرتکب بشوند، بشوند! اين جزو اشتباهات جبران ناپذير امريکاييهاست و چوب آن را خواهند خورد. ملت فلسطين نشان داده است که ملت لايق و مقاومي است؛ نشان داده است که با دست خالي مي توان در مقابل يک رژيم مسلّط و مسلّح و بي رحم و خشن مثل رژيم اسرائيل، ايستادگي و مقاومت کرد. اين هم درسي است به ملتهاي ديگر.
امروز همه ما وظيفه داريم از مردم فلسطين حمايت معنوي و مادّي کنيم. فعلاً نزديکترين فرصت براي حمايت، جمعه آينده است که جمعه آخر ماه رمضان است. اين را هم عرض کنيم که امروز، روز شانزدهم ماه است. بنابراين اگر پنجشنبه، اوّل ماه باشد - که فعلاً شرعاً اين است، چون غير از اين ثابت نشد و تکليف شرعي اين است که پنجشنبه را اوّل ماه به حساب آوريم - روز دوشنبه اي که مي آيد، نوزدهم ماه است و شب دوشنبه - شب نوزدهم - شب احياء است که ان شاءالله مؤمنين به وظايف خودشان در شبهاي قدر عمل مي کنند. روز جمعه آينده هم روز بيست و سوم ماه خواهد بود که جمعه آخر ماه و روز قدس است. ان شاءالله حضور ملت ما در جمعه آينده - که روز قدس است - دشمن شکن خواهد بود.
هفته بسيج هم در پيش است و همه مردم ايران تجليل از بسيج را ان شاءالله جزو وظايف خودشان خواهند دانست. بسيج عظيم مردمي، يکي از نعمتهاي بزرگ الهي است.
 اميدواريم خداوند متعال ما را به آنچه وظيفه ماست و از ما سؤال خواهد کرد، آشنا کند و ما را بر انجام آن موفق بدارد.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
قل هوالله احد. الله الصّمد. لم يلد و لم يولد و لم يکن له کفواً احد.