پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اكرم(ص)

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم
اين عيد بزرگ را به همه‌ى امّت اسلامى و به ملت شريف ايران و به حضّار محترم اين مجلس، بخصوص ميهمانانى كه از كشورهاى اسلامى ديگر در اين جلسه تشريف دارند، تبريك عرض مى‌كنم. بعثت نبىّ اكرم براى بشر آغاز راه نوى بود. دنياى محيطِ بر آن پيام و محل پيدايش اين پيام، دنياى بسيار بد و غير قابل تحمّلى بود؛ دنياى گرايش و جذب مادّيات شدن، دنياى خوى حيوانى، دنياى بى‌مهارىِ قدرتمندان و زورمندان و زورگويان، دنياى تبعيض و فساد و ظلم و شهوترانىِ بى‌بندوبار. اين وضعيت، مخصوص منطقه‌ى حجاز نبود؛ آن دو دولت بزرگى هم كه منطقه‌ى عربستان را احاطه كرده بودند - يعنى ايران ساسانى و امپراتورى روم - دچار همين مشكلات بودند.
جاهليّتى كه در زمان ظهور اسلام، زندگى مردم را زير فشار قرار داده بود، جاهليّت فراگيرى بود. در آن روز، فتنه‌هاى طاقت‌فرسا براى انسان، در همه‌ى مناطقى كه محيط به منطقه‌ى عربستان بود، وجود داشت. علم هم بود، تمدّن هم - به فراخور زمان خودشان - بود، نظم و ترتيب حكومتهاى سلطنتى و تشريفات هم بود، انضباطهاى ناشى از قدرت مطلقه هم در آن كشورها وجود داشت؛ اما آنچه نبود، نور انسانيت و فضيلت بود. آنچه نبود، درست همان چيزى بود كه بشر به آن نياز قطعى دارد؛ يعنى محيط فضيلت انسانى، محيط رحم و مروّت و محيط عدالت. آنچه مردمِ آن روز كم داشتند، عدالت بود؛ اين بود كه ضعيف زيرِ دست و پاى قوى لگد مال نشود؛ اين بود كه خيراتِ روى زمين در دست يك عدّه از افراد خاص و قدرتمند متمركز نشود و ديگران از آن محروم بمانند. دردهاى بزرگ بشر اينها بود. زير نام حكومت ساسانى هم كه بود، همين بود؛ زير نام امپراتورى روم هم كه بود، همين بود؛ منتها هر كدام به شكلى. در حجازِ آن روز هم كه زندگى بدوى وجود داشت، به شكل ديگرى بود. بعثت اسلامى، در مقابل همه‌ى اينها ظهور و طلوع كرد. اين بعثت، مخصوص آن مجموعه نبود؛ متعلّق به همه‌ى بشر بود: «ان هو الّا ذكرٌ للعالمين(38)». پيغمبر توانست در مقابل آن واقعيت تلخ بايستد و آن را دگرگون كند. پيغمبر توانست در ديوارهاى بى‌عدالتى و نابسامانىِ بشرى، شكافهاى عميق به وجود آورد؛ بعضى از آنها را فرو ريزد و بعضى از آنها را آماده‌ى فرو ريختن كند. پيغمبر سخت‌ترين و دشوارترين واقعيتها را در مقابل خود داشت. وقتى زشتى و نابسامانى و فساد، مجهّز به قدرت و شمشير و اراده و سياست هم بشود، خطر عظيمى براى بشريت است.
امروز بشرِ قرن بيست و يكم با همه‌ى داعيه‌ها، براثر بعضى از ضعفهايى كه نشان داده مى‌شود، به اين سمت حركت مى‌كند كه قدرت يا مجموعه‌ى قدرتى بى‌مهار به اتّكاى زور و سرپنجه‌ى پولادين و قدرت اسلحه‌ى خود بايستند و براى خودشان حق خلق كنند؛ حقّى كه وجود ندارد. اين همان وضعيّتى است كه آن روز در دوران شروع بعثت وجود داشت. پيغمبر ايستاد؛ نفرمود اين يك واقعيّت است و با اين واقعيّت چه مى‌شود كرد. بعضى كسان ضعفها و بى‌همّتيهاى خود را اين‌طور توجيه مى‌كنند: واقعيّتى است، چه كار كنيم؟ واقعيّتى كه بايد در مقابل آن تسليم شد، اين نيست. واقعيّتهاى طبيعى، واقعيّتهاى غيرقابل علاج، واقعيّتهايى كه بر انسانها تحميل نشده است؛ اينها واقعيّتهايى است كه انسان بايد با آنها كنار بيايد و بسازد؛ اما واقعيّتهايى را كه عدّه‌اى با تكيه به سرنيزه و زور عليه عدّه‌اى ديگر به وجود آورده‌اند، بايد به هم زد. اين منطقى نيست كه بگوييم قدرت استكبار امروز يك واقعيّت است، چه كار كنيم. اين واقعيّت، تحميلى است. در مقابل اين واقعيّت، انسانهاى بزرگ، اديان الهى و صاحبان فكرهاى بزرگ مى‌ايستند و مقابله مى‌كنند تا آن را عوض كنند و عوض هم مى‌شود. حقيقت بعثت، اين بود. روزى كه اين پيام واردِ فضاى مكه شد، فرمود: «قولوا لااله‌الّااللَّه تفلحوا». كسى اگر اهل انصاف نيز بود، به خود جرأت نمى‌داد كه احتمال بدهد اين حرف يك روز پيروز خواهد شد؛ چون اصلاً زمينه‌اى وجود نداشت. آن همه بتِ با عظمت بر ديوارهاى كعبه آويخته؛ پشتوانه‌ى بتها، تعصّبهاى عميق جاهلى؛ آن اشراف مكه و خانواده‌هاى قدرتمند و با نفوذ كه «لااله‌الّااللَّه» همه‌ى اينها را به هم مى‌زد؛ پشت سر اينها، حكومتهاى مقتدر ساسانى و امپراتورى روم. مگر كسى به خود جرأت مى‌داد در وهله‌ى اوّل بپذيرد كه اين پيام، قابل طرح و تعقيب است؟! انسانهاى ضعيف، از همين‌جا عقب‌نشينى مى‌كنند. اما وظيفه و رسالت و بعثت، پيغمبر را جلو آورد. بعثت يعنى برانگيختگى و اين بعثت آمد فضا را اوّل در محيط حجاز، بعد در همه‌ى دنياى متمدّن آن روز، در ظرف بيست و چند سال تغيير داد.
هنوز نيم قرن از ظهور اسلام و اصل بعثت نگذشته بود كه بيش از نيمى از دنياى متمدّن تحت تأثير اسلام قرار گرفت. خيال نكنيد حكومتهايى مثل امپراتوريهاى قدرتمند، علم و عقل و تشكيلات و نيروى نظامى و ادّعا و غرور و تكبّر نداشتند؛ چرا، ليكن ايمانِ صريح، روشن و متّكىِ به منطق قوى وقتى در دل انسانهاى با همّت و با اخلاص و فداكار قرار گيرد، همه‌ى اين موانع برداشتنى است. امروز هم همان‌طور است: ايمان اسلامى، ايمانى است كه متّكى به منطق و استدلال و متضمّنِ خير و سعادت بشر است. شايد اگر چهل، پنجاه سال پيش كسى اين ادّعا را مى‌كرد، خيلى قابل قبول نبود. آن روز سوسياليزم با حجم عظيمِ خود همه را تهديد مى‌كرد و با همه بر سر تحدّى بود. اين طرف هم در مقابل، ليبرال دمكراسى غربِ پُر ادّعا بود. آن سرنوشت سوسياليزم است كه به آن روز دچار شد؛ اين هم واقعيّتهاى ليبرال دمكراسى غرب است. يك نمونه‌اش را شما در هياهوى لشكركشى به عراق مى‌بينيد كه حكومتى مثل حكومت امريكا به خود حق مى‌دهد در امور منطقه‌ى حسّاسى مثل خاورميانه دخالت كند و اين را حق خود بداند. اين يعنى زورگويى و ديكتاتورى. به عنوان مقابله با ديكتاتورى، اينها بدترين شكل ديكتاتورى را اعمال مى‌كنند؛ به سر وقت ملتها رفتن، به بهانه‌ى وجود كسى در رأس حكومت! در افغانستان هم به شكل ديگر، ملتها را زير فشار اسلحه قرار مى‌دهند و بعد براى آينده‌ى خود، براى نفت خود، براى پايگاه نظامى و براى قدرت سياسى خود، زمينه درست مى‌كنند. اين امروز عمل ليبرال دمكراسىِ حاكمِ بر دنياى غرب است. ممكن است بوقهاى تبليغاتى فضا را تحت تأثير قرار دهند، اما در بلندمدّت حقايق از چشم بشر پنهان نخواهد ماند. نمونه‌ى ديگرش، حمايت از رژيم غاصب صهيونيست است. اين هم يكى از آثار و ثمرات همان ليبرال دمكراسى است. اصرار دارند كشورهاى اسلامى اين رژيمِ غاصبِ ظالمِ بى‌اعتقادِ به همه‌ى ارزشهاى انسانى را به رسميت بشناسند؛ رژيمى كه نه خاك، خاكِ اوست؛ نه ملت، ملتِ اوست و نه كوچكترين حقّى دارد؛ اما اين همه نيز به صاحبان آن سرزمين ظلم و اهانت مى‌كند. شما ببينيد الان دو سال است در سرزمينهاى فلسطين چه مى‌گذرد و آنها با مردم چه مى‌كنند! امريكا پشت سرِ رژيم صهيونيستىِ غاصب و مفسد و زياده‌طلب قرار گرفته است. همين جسارتى كه ديروز به مسجدالاقصى كردند، يك نمونه‌ى آن است. اين ثمره‌اى از ثمرات ليبرال دمكراسى است. مكتب اسلام، يعنى مكتب حمايت از انسانيت و ارزشهاى انسانى؛ مكتب ترويج رحم و مروّت؛ مكتب ترويج اخوّت و برادرىِ انسانى؛ مكتبى كه معيارش در حقوق اجتماعى اين است: «لن تقدس امّة لايؤخذ للضّعيف فيها حقّه من القوى غير متعتع(39)»؛ در يك جامعه، فردى كه دستش از زر و زور تهى است، بتواند حق خود را بدون هيچ گونه مشكل، از قوى - كه زر و زور هم دارد - بگيرد. اين پيامِ اسلام است؛ اين جامعه‌ى درست اسلامى است؛ امروز اين پيام است كه ملتها را مجذوب مى‌كند. كجاى دنياى امروز اين‌طور اداره مى‌شود؟ كدام دمكراسى، كدام ليبراليسم، كدام حقوق بشرِ ادّعايى امروز مى‌تواند چنين چيزى را مطرح و دنبال آن حركت كند؟ امروز نقطه‌ى مقابل آن عمل مى‌كنند.
اسلام، همان پيام زنده و نافذ و متّكى به منطقِ قوى را امروز هم دارد. اسلام توانايى خود را نشان داده است؛ در ايران اسلامى نشان داد، در تجربه‌هاى گوناگون اين منطقه نشان داد، در پايدارى مردم فلسطين نشان داد. امروز نوبت ما مسؤولان اين كشور اسلامى و مسؤولان دنياى اسلام است كه نشان دهيم عميقاً به اسلام معتقديم؛ پيام اسلام را درك كرده‌ايم و آن را قبول داريم و حاضريم براى آن كار كنيم. وظيفه‌ى مسؤولان خيلى سنگين است. اوّلين قدمى كه مسؤولان برمى‌دارند، بايد اين باشد: خودشان را اسير هوى‌ها و هوسها و شهوترانيها و زياده‌خواهيها و آن چيزهايى كه بلاى جوامع است، نكنند؛ اين يك قدمِ اساسى است. ما بايد همّت كنيم. ملتها نشان دادند كه آماده‌اند. ملت بزرگ ما در تجربه‌هاى انقلاب و بعد از انقلاب تا امروز اين‌طور نشان داد كه شجاعانه آماده‌ى فداكارى است؛ امروز هم همان گونه است. ملت فلسطين، ملت لبنان و ملتهاى مسلمان همه جا نشان داده‌اند كه آماده‌اند. ما مسؤولان هستيم كه بايد به عهد خود وفا كنيم. بعثت و روز مبعث و ياد مبعث براى ما درس و مايه‌ى تذكّر به مسؤوليت عظيم الهى است.
خداوند درجات امام بزرگوار ما را كه گشاينده‌ى اين راه به روى ما و به روى امّت اسلامى بود، روزبه‌روز متعالى كند و شهداى عزيز و ارزشمند ما را كه در اين راه جان خود را فدا كردند، با اوليايشان محشور فرمايد و ان‌شاءاللَّه به امّت اسلامى توفيق پيشرفت و حركت و اقدام در راه مصالح خود با اتّحاد كلمه عطا كند.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
38) ص: 87
39) بحارالانوار، ج 74، ص 259