بسم الله الرّحمن الرّحيم
ايّام ولادت با سعادت حضرت صدّيقه طاهره سلام الله عليها و همچنين حلول هفته دولت را به شما دوستان عزيز که سنگيني بار اين مسؤوليت بزرگ را بر دوش خود احساس مي کنيد و مشغول فعاليت و تلاش هستيد، تبريک عرض مي کنم.
بياناتي که دوستان کردند و گزارشي که داده شد، خيلي خوب و براي بنده هم مفيد بود. تفصيل و تشريح اين گزارشها و ارائه اطّلاعات دقيق و آمارهاي صحيح به افکار عمومي، بسيار مفيد و کار لازمي است. از اين که دوستان اين گزارشها را تهيه و بيان کردند تشکر مي کنيم؛ مخصوصاً بيانات جناب آقاي «خاتمي» بسيار خوب، درست و روشن بود.
آنچه من مي خواهم عرض کنم اين است که دولت در واقع فعّالِ اصلي در صحنه کشور است و هر گونه موفّقيتي که براي دولت به وجود آيد، موفّقيت نظام اسلامي است. اگر خداي نکرده براي دولت در فعّاليتهاي گوناگونش، رکود يا توقّف يا ناکامي پيش آيد، اين ناکامي و عدم موفّقيت هم براي اصل نظام تلقّي خواهد شد. اين حقيقت چند بُعد پيدا مي کند. نمي شود بين نظام و دستهاي اجرايي نظام تفکيک کنيم؛ نمي شود بگوييم ما دولتي بي توفيق و بي برنامه داريم؛ اما نظاممان کارآمد و موفّق است. توفيقات نظام، در توفيقات دولت - به عنوان بخش اصلي اداره کننده کشور - تجسّم پيدا مي کند. يک بُعد اين مسأله اين است که هيچ کس نبايد از اين حقيقت غفلت کند که آرزوي موفّقيت دولت، يک آرزوي انقلابي و ملي است. همه کساني که دلسوزند و به سرنوشت کشور و نظام علاقه مندند، بايد آرزو و دعا و تلاششان اين باشد که دولت در بخشهاي مختلف، توفيقاتي را که شايسته زمان و شايسته نياز کشور است، به دست آورد. اگر فرض کنيم کسي به خاطر اختلاف سليقه يا اختلاف فکر يا برخي تحليلها و استنتاجهاي سياسي طبعاً غلط، آرزو کند دولت در کار خود موفّق نشود، يا در عمل براي عدم موفّقيت دولت کاري بکند و حرکتي انجام دهد، اين به هيچ وجه پذيرفته نيست.
البته معناي اين حرف آن نيست که ما بگوييم هيچ کس حق ندارد از دولت انتقاد کند؛ چون انتقاد به معناي تضعيف نيست. انتقاد اگر دلسوزانه و منصفانه باشد، کمک هم مي کند. اگر انتقادي دلسوزانه هم نبود، بالاخره دانسته مي شود. در مقابل حرکت دولت، اگر يک وقت عيبجويي غيرمنصفانه اي هم بشود، نخواهد توانست افکار عمومي و واقعيّتهاي بيروني را تحت تأثير قرار دهد. بنابراين من نمي خواهم انتقاد را منع کنم؛ اما تخريب را چرا. تخريب به هيچ وجه مصلحت نيست. با هيچ توجيهي کسي نمي تواند خود را قانع نمايد که دولت را تخريب کند.
البته شما مسؤولان دولت هم که بخشهاي گوناگون در اختيارتان است، از انتقاد نه بترسيد، نه خشمگين و نااميد شويد. اين طور هم نباشد که اگر روزنامه يا شخصي به بخشي از بخشهاي دولت يا به کاري که دولت پديد مي آورد، انتقاد مي کند، مسؤولان آن بخش يا مسؤولان دولتي سراسيمه شوند. گاهي اوقات انسان مي بيند يک حالت سراسيمگي در اينها پيدا مي شود؛ نه، به هيچ وجه سراسيمه نشويد؛ بالاخره انتقاد وجود دارد. معروف است مي گويند: «من صنّف استهدف» ؛ کسي که يک کتاب بنويسد، هدف قرار مي گيرد. حالا يک کتاب نوشتن کجا و دهها کتاب فعّاليت کردن و حرکت کردن و اقدام کردن کجا؟ بالاخره راهِ مورد انتقاد قرار نگرفتن اين است که انسان به کنج انزوايي بخزد و هيچ اقدامي نکند، يا اگر مسؤوليتي مي پذيرد، خداي نکرده به لوازم آن مسؤوليت عمل نکند تا مثلاً کسي به انتقاد از او نپردازد و برخلاف توقّع او کاري صورت نگرفته باشد. نه؛ بالاخره حرکتي صورت مي گيرد؛ ممکن است مخالفان و منتقداني داشته باشد. ممکن است يک اقدام شما کساني را بحق يا بناحق عصباني کند و آنها چيزي بگويند. وقتي کار شما مبتني بر مقدّمات منطقي است، بايد آن را ادامه دهيد.
البته موانعي هم سرِ راهِ دولت و سرِ راهِ هر کار سازنده اي وجود دارد؛ کمااين که از اوّل انقلاب تا امروز موانعي سرِ راهِ کلّ نظام وجود داشته است. موانع نبايد کسي را بترساند. هنر مديريّت همين است که از موانع عبور کند. موانع نه بايد انسان را متوقّف کند - فضلاً از اين که به قهقرا بکشاند و به عقب برگرداند - نه بايد انسان را مأيوس نمايد و بگويد چون در مقابل ما اين مانع به وجود آمد، پس نمي شود جلو رفت. نه؛ بايد مانع را از بين برد يا از مانع عبور کرد يا يک راه غيرمواجه با مانع جستجو نمود. نبايد مانع را بزرگ کرد و گفت نمي شود کار کنيم. نه؛ بايد کار و تلاش کرد.
به نظر من اصلِ قضيه اين است که ما اگر در کار خود احساس مسؤوليت داشته باشيم و کار را بر مباني منطقي استوار کنيم، چنانچه نقصي هم در کار به وجود آيد، علاوه بر اين که خداي متعال ما را مؤاخذه نخواهد کرد - چون «لا يکلّف الله نفساً الّا وسعها» - مردم هم ما را مؤاخذه نخواهند کرد؛ مردم هم خلاف توقّعشان نخواهد بود. ما بايد تلاش خود را بکنيم و کار را بر پايه منطقي استوار سازيم. وقتي مي گوييم پايه منطقي، معنايش اين نيست که حتماً و صددرصد درست است؛ نه، ممکن است منطق ما درست هم نباشد؛ اما بايد تلاشمان را براي جستجو از يک منطقِ درست آغاز کنيم و کار را بر پايه درستي استوار سازيم و مشورتهاي لازم را هم بکنيم.
البته نقش هيأت وزيران در اين زمينه خيلي مهمّ است. من مکرّر، هم به جناب آقاي خاتمي، هم قبل از ايشان به رئيس جمهور محترم قبلي و دوستان ديگر گفته ام: هيأت وزيران در زمينه بحثهاي منطقي و کارآمد و منجر و منتهي به تصميم گيري، خيلي مي تواند نقش داشته باشد. بايد قدر هيأت وزيران را دانست. البته گاهي هم موانع قانوني اي وجود دارد؛ يعني يا نقص قانون داريم - که طبعاً بايد مراکز قانونگذاري اين را برطرف کنند - يا اصطکاک قانوني وجود دارد. مثلاً فرض بفرماييد يک جا يک اقدام، وظيفه قوّه قضاييّه است که بايد انجام دهد؛ اقدامي هم وظيفه وزير يا مجموعه هيأت دولت يا فلان مرکز دولتي است که بايد انجام دهد؛ اينها در اين جا با هم اصطکاک پيدا مي کنند. در قانون بشري، از اين قبيل اصطکاکها کم نيست؛ اين هم راه حل دارد؛ اين طور موانع را هم مي شود برطرف کرد. مي شود با تفاهم بين قوا، گفتگوي بين مسؤولان قوا و تنظيم صميمانه و واقعي روابط - نه تنظيم شکلي و براي از سر باز کردنِ آنچه در قانون اساسي آمده - موانع را برطرف کرد. تجربه ما اين است که در مواردي، حتّي آن جايي که به نظر مي رسيده گره هاي دشوار و کوري وجود دارد، وقتي مسؤولان بالا و ارشد، با صداقت و مسؤوليت پذيري وارد ميدان شدند، مشکلات بتدريج حل شده و مي تواند حل شود. بعضي از موانع از نوع اصطکاکهايي است که به وجود مي آيد. اينها را مي شود برطرف کرد.
تصوّر من اين است که امروز چيزي که در کشور ما از هر طرف نگاه مي کنيم، مورد نياز است، مضاعف کردن و بهينه کردن تلاشهاست. ما سرمايه خوبي داريم. مسؤولان دولتي - يعني شما برادران و خواهراني که اين جا حضور داريد - افراد مؤمن، انقلابي و علاقه مند به کار و علاقه مند به انقلابند و رئيس جمهور محترم هم بحمدالله شخصيتي هستند که همّت ايشان اين است که اهداف نظام اسلامي را تحقّق ببخشند. کار هم صورت مي گيرد؛ يعني واقعاً دولت در مدّت مسؤوليت خود - چه اين دولت با اين ترکيب، چه با ترکيبِ اندک متفاوتي که در دولت اوّلِ آقاي رئيس جمهور وجود داشت - کارها و تلاشهاي زيادي کرده است.
البته من باز هم تکرار مي کنم: کارهايي که شما کرديد، خيلي از آنها به اطّلاع مردم نرسيده است. از اظهاراتي که مردم مي کنند، از شکايتهايي که مي نويسند و از مراجعاتي که دارند، انسان مي فهمد خيلي از آنها از بسياري کارها در صحنه فعّاليت عظيم و همه جانبه اي که اين کارخانه بزرگ - که اسمش دولت است - انجام مي دهد، واقعاً مطّلع نيستند. حتّي بعضي از افراد صاحب نظر، نخبه و کساني که نظراتشان مورد اعتنا و اعتماد است، اظهاراتي مي کنند که نشان مي دهد از خيلي کارها خبر ندارند؛ اين نقصِ تبليغات شماست. با اين که روي روابط عموميها کار شده، اما به نظرم مي رسد اطّلاع رساني درستي از کارهاي فراواني که صورت گرفته، انجام نمي گيرد. اعتقادم اين است همين تلاشي را که انجام مي گيرد، با کم کردن اصطکاکهاي ميان بخشي که در داخل دولت وجود دارد و همکاريهاي فراوان و لازمِ بخشهاي مختلف دولتي، بايد مضاعف و در واقع بهينه کرد، والّا شما زحمت مي کشيد، کوشش مي کنيد، ساعات زيادي وقت مي گذاريد و کار را دنبال مي کنيد. بايد ديد آن جايي که ناهماهنگي بين بخشهاي مختلف وجود دارد، کجاست؛ آن جايي که سياستِ بخشي يک قسمت، اقدام يا سياست بخش ديگر را کند و يا احياناً خنثي مي کند، کجاست. انسان چنين مواردي را مشاهده مي کند. مواردي را من، هم از اظهارات جناب آقاي خاتمي، هم از اظهارات دوستان مشترک در دولت - در ملاقاتهايي که با من دارند - و هم در گزارشهاي گوناگون مي بينم که بايد اين طور چيزها به حداقل برسد؛ يعني در بين بخشهاي مختلف بايد هماهنگي باشد.
صداقت و مسؤوليت پذيري بايد در مديران وجود داشته باشد. هنر يک مدير اين است که مسؤوليت پذيري داشته باشد. بر مبناي يک پايه منطقي، کار را انجام دهيد و مسؤوليتش را هم به گردن بگيريد؛ بگوييد اين کار را کردم، مسؤوليتش هم با من است. از مسؤوليت نبايد هراس داشت. آن چيزي که پيش خداي متعال و پيش مسؤولان ارشد نظام و پيش مردم عذر واقعي شمرده مي شود، همين است که انسان بگويد من اين اقدام را بر اين اساس منطقي کرده ام. پس بايد يک اساسِ منطقي قانوني وجود داشته باشد، که ملاک هم قانون است. بنابراين هيچ مشکلي نبايد وجود داشته باشد.
امروز يک جريان تبليغاتي آشکار در دنيا وجود دارد که عمده تلاش آن براي اين است که نظام و به تبع نظام، دولت را ناکارآمد جلوه دهد. همين تبليغاتچيهايي که گاهي اوقات بخشهاي مختلف نظام را به محافظه کار و اصلاح طلب تقسيم مي کنند و مي گويند ما طرفدار اين بخش هستيم، مخالف آن بخش هستيم؛ اين را تأييد مي کنيم، آن را چه مي کنيم؛ هرگز شنيده نشده که مثلاً بيايند بگويند وزارت صنايع ايران اين اقدامات موفّق را انجام داده است. آيا شما در راديوها و تبليغات بيگانه، چنين چيزي شنيده ايد؟ يا بيايند بگويند در ايران مثلاً صدوبيست سد در دست بررسي يا اجراست. هرگز نمي آيند بگويند آمار دانشجو در کشور اين تزايد عجيب را داشته يا کشور داراي موفّقيتهاي علمي بوده است. اينها را هيچ وقت بيان نمي کنند؛ با اين که اينها کار همان مجموعه اي است که آنها مي خواهند در يک حصّه جداگانه بگذارند و بگويند ما از آن حمايت مي کنيم. هدف چيست؟ هدف اين است که از مجموع، به سود نيّات پليد و اهداف خصمانه خود و عليه نظام اسلامي استفاده کنند. اگر در يک بخش حتّي موفّقيتي هم وجود داشته باشد، اينها حاضر نيستند به آن اعتراف کنند؛ اما اگر نقطه ضعفي وجود داشته باشد، همان را بزرگ مي کنند - متعلّق به هر جناحي باشد - و به نظام نسبت مي دهند. بنابراين امروز يک جريان تبليغاتي وجود دارد و هدفش اين است که نظام و دولت و قوّه قضاييّه و مسؤولان بخشهاي گوناگون را ناکارآمد جلوه دهد؛ مي خواهد مردم را مأيوس و دست اندرکاران و مديران نظام را در سطوح مختلف دلسرد و دلمرده کند. شما بايد با اين جريان مبارزه کنيد.
در درون تشکيلات خود به مديراني که زيردست شما هستند، نشاط و اميد بدهيد و آنها را وادار کنيد کار را زياد کنند. البته يک مقدار هم با پيگيري، کارها درست مي شود. خوشبختانه در مجموع دستگاه دولت، بخشهايي براي پيگيري وجود دارد که اطّلاع پيدا کردم جناب آقاي «عارف» بعضي از پيگيريها را انجام مي دهند. اينها خيلي لازم است. اگر از طرف شما دستوري صادر مي شود، اگر بايد اقدامي صورت گيرد، اگر بايد مصوّبه اي اجرا شود، نبايد بگذاريد شما را از پيشرفت آن بي خبر بگذارند؛ يعني بايد دائم سؤال و پيگيري کنيد. اين خودش ايجادِ نشاط مي نمايد و در رگهاي دولت خون جاري مي کند.
يکي از نکاتي که مي خواهم بار ديگر روي آن تأکيد کنم - البته در جلسات خصوصي با مسؤولان مختلف قوّه مجريّه اين را مطرح کرده ام، ولي الان هم باز مي خواهم مجدّداً تکرار کنم - اين است که مسأله مبارزه با فساد را جدّي بگيريد. ببينيد! شما مي نشينيد براي کارهاي سازنده برنامه ريزي مي کنيد، تأمين سرمايه مي کنيد، صرفه جويي مي کنيد، براي اين که بتوانيد تعدادي شغل در فعّاليتهاي صنعتي يا کشاورزي يا خدماتي يا ساختماني و غيره به وجود آوريد؛ اما بعد از گوشه اي نقبي زده شود، يک شخص يا يک باندِ سودجو وارد ميدان شود و همه يا بخش مهمي از چيزي را که شما به عنوان سرمايه ملي مي خواهيد استحصال کنيد و به سود کشور به کار بزنيد، بمکد واز بين ببرد و به سود خودش استحصال و مصادره کند. اين چيز خيلي خطرناک و واقعاً نگران کننده اي است و اين وجود دارد.
در بخشهاي مختلفِ کاري کشور، عدّه اي مي خواهند مقابله با فساد را توجيه کنند؛ يک عدّه هم متقابلاً مي خواهند فساد را بزرگ نمايند. به نظر من هر دو غلط است. بالأخره در همه جاي دنيا انسان فسادپذير است. هر انساني اگر مراقب خود نباشد، فسادپذير است. اين که اين همه در قرآن، نهج البلاغه و روايات روي تقوا تکيه شده، به خاطر همين است. تقوا يعني مراقبت از خود، براي اين که انسان فاسد و منحرف نشود. وقتي مراقبت از خود نباشد، هر انساني قابليّت اين را دارد که لغزش و فساد پيدا کند. بنابراين در گوشه و کنار بايد وجود فساد را محتمل دانست. البته در جاهايي هم روشن است که وجود دارد.
ما نبايد فساد را توجيه و يا در بيان آن مبالغه کنيم. عدّه اي خيال مي کنند فساد همه جا را گرفته؛ اين چيزي است که متأسّفانه باز دستهاي تبليغاتي بيگانگان آن را دنبال مي کند. وقتي بحث مبارزه با فساد مطرح مي شود، يک فصل در اين باب صحبت مي کنند - مي گويند اين کار سياسي است، هدف سياسي دارد و سياسي کاري است - تا اصل مبارزه با فساد را زير سؤال ببرند. فصل ديگر، تبليغات دروغين در باب تعميم و گسترش فساد است. پيداست که هدف اين است که هم افکار عمومي دلسرد و مأيوس شود و هم مبارزه با فساد واقعاً صورت نگيرد. وقتي نهضتِ مبارزه با فساد شروع مي شود، هر کس بيايد در مقابل آن بايستد و بگويد نخير، چنين چيزي نيست و اين کار، سياسي است و اگر در جايي برخورد شد، اين را به سياسي گري متّهم کند، به نظرم به اين جريان تبليغاتي کمک کرده است. من مي خواهم اين کار را خود دولت بکند.
به مناسبت هفته دولت، يکي از دوستان براي من يادداشتي نوشته - يادم نيست از کجا و کي بود - و گفته بودند در همه جاي دنيا مبارزه با فساد، کار دولت است؛ چرا ما قوّه قضاييّه را مسؤول اين کار مي کنيم؟ من به اين حرف معتقدم. معتقدم مبارزه با فساد، در درجه اوّل کار خود دولت است؛ بخصوص که دولتمردان سطح بالاي ما - يعني شما وزراي محترم، معاونان محترم رئيس جمهور و بقيه مسؤولان سطح بالاي کشور - افراد پاکي هستند. شما مي خواهيد پاک کار بکنيد؛ بنابراين مي توانيد خودتان مبارزه کنيد و بکنيد. بخش قضا مربوط به مرحله آخرِ کار است. در قديم مي گفتند: آخرين دارو، داغ کردن است: «آخر الدّواء الکي» . قبل از آن که به داغ کردن برسد، انسان انواع و اقسام دواها را به کار مي برد؛ اگر خوب نشد، آن وقت محل زخم را داغ مي کند، والّا تا وقتي مي تواند با مرهم و مراقبت و تنظيف، بيمار را معالجه کند، محل زخم را داغ نمي کند. در بخشهاي اقتصادي، پولي، صنعتي، خدماتي و ديگر بخشهاي توليدي و آن جايي که بخصوص معاملات خارجي و کلان وجود دارد، حضور شما حقيقتاً به عنوان مدّعي و معارضِ فساد و مفسد تلقّي شود. وقتي با اين جديّت دنبال رفع فساد رفتيد، در جايي مي بينيد بايد به قوّه قضاييّه بگوييد ما از شما مي خواهيم به اين قضيه رسيدگي کنيد. در اين صورت با ميل و خواست و مطالبه شما، قوّه قضاييّه وارد ميدان خواهد شد. وقتي شما مبارزه نکنيد، طبعاً وضع طور ديگري خواهد شد.
من مي خواهم خواهش کنم که حتماً مسأله مبارزه با فساد را جدّي بگيريد و دنبال کنيد. اين که ما دو سه سال قبل گفتيم اصلاحات واقعي در کشور، مبارزه با فقر و فساد و تبعيض است، هر روز که مي گذرد، اعتقاد بنده به اين مسأله راسختر مي شود. هيچ اصلاحي در کشور بدون پرداختن به اين سه مقوله اساسي و بنياني ممکن نيست صورت گيرد؛ اينها مادرِ همه اصلاحات است و بايد بالاخره در کارها به اين قضيه بپردازيد.
نکته آخري که مي خواهم عرض کنم، اين است که حضور دشمن را در پشت پرده فرهنگ و سياست جدّي بگيريد. اين يک واقعيّت است و هرچه مي گذرد، اين حقيقت که دشمن در مقاصد پليد خود، اميد زيادي به مقوله فرهنگ و مسائل سياسي دارد، بيشتر واضح و آشکار مي شود. نبايد غافلانه و ساده لوحانه بعضي از پديده ها را جداي از علّت و بريده از عامل اصلي اش تلقّي کرد و به اين و آن نسبت داد. حقيقتاً دشمنان مي خواهند از فضاي فرهنگي کشور عليه انقلاب، نظام و دولت استفاده کنند. باز مجدّداً تأکيد مي کنم: هم به مردم اطّلاع رساني کنيد، خبر دهيد و پيشرفتها را بگوييد؛ هم اگر واقعاً موانعي وجود دارد، آنها را هم شفّاف با مردم در ميان بگذاريد. صرف اين که ما بگوييم موانعي در کار هست، مردم را قانع نمي کند و آنها نمي پذيرند. اگر واقعاً موانعي وجود دارد و کساني هستند و جرياني موجود است که نمي گذارد شما کار کنيد، اين را شفّاف و صريح به مردم بگوييد. يا اين است که حقيقتاً معلوم مي شود اين شخص يا اين افراد يک حرکت مجرمانه انجام مي دهند و نمي گذارند مسؤولان يا دولت کار کنند، که در اين صورت بايد به اين جرم رسيدگي شود، يا اين است که آن طرف هم منطقي دارد. بالاخره يا بايد او را متقاعد کرد يا او شما را متقاعد کند. اين را در معرض افکار عمومي بگذاريد و صريح و روشن و شفّاف با مردم در اين زمينه ها صحبت کنيد. به نظر من اين به پيشرفت کار کمک مي کند.
خداي متعال قدرت و اراده لايتخلّف خود را بر پيروزي اسلام و مسلمين قرار داده است؛ نشانه ها همه حاکي از اين است. ملت عزيز ما با تلاش و مجاهدت خود و با گذشت و فداکاري اي که کرد، توانست رحمت الهي را هم در پيروزي انقلاب و هم در تداوم انقلاب و گسترش و تقويت روزافزون نظام تا امروز، جلب کند. همه قرائن اين را نشان مي دهد. اگر ما در خود، ضعف و نقص و خللي مشاهده کنيم که خداي نکرده مانع جلب رحمت الهي شود، در اخلاص اين مردم هيچ ترديدي نداريم که اين موجب جلب رحمت الهي است. مردم ما، خوب و مؤمن و بااخلاصند. اراده الهي بر اين است که ان شاءالله پرچم اسلام روزبه روز در چشمهاي مردم بيشتر جلوه کند. من از افراد مطّلع - کساني که در محافل فرهنگي و دانشگاهي و علمي دنيا و بخصوص در کشورهاي اسلامي حضور دارند - مکرّر اين مطلب را شنيده ام که بدون مبالغه و بدون اين که بخواهند خوشامد بگويند، اين حقيقت را مي گويند که امروز در دنيا - بخصوص در دنياي اسلام - جلوه نظام اسلامي روزبه روز بيشتر مي شود. قدرتهاي غول پيکر جهاني اين همه عليه انقلاب رجزخواني و آن را تخريب مي کنند؛ درعين حال شما نگاه کنيد ببينيد اقبال مجموعه آحاد ملت و جوانان به انقلاب و علاقه آنها به مباني انقلاب چقدر زياد است؛ به مسؤولان چقدر اظهار ارادت و علاقه مي کنند؛ در ميدانهايي که حضورشان لازم است، حضور پيدا مي کنند. اينها همه نعمتهاي بزرگ الهي است؛ بايد اينها را شکر کرد و قدر دانست و در جهت اراده و سنّت الهي حرکت کرد و همه نيروي خود را شکرگزارانه مصرف نمود.
من از يکايک شما دوستان به خاطر زحماتي که مي کشيد و تلاشي که مي کنيد و دلسوزيهايي که داريد، تشکر مي کنم. اميدوارم خداي متعال به شما قوّت دهد و کمک کند تا بتوانيد ان شاءالله هرچه بيشتر و متمرکزتر تلاش خود را در جهت اهداف انقلاب به حرکت درآوريد.
والسّلام عليکم و رحمةالله برکاته