بسماللهالرحمنالرحيم
از همهي برادران و خواهران، مخصوصا خانوادههاي معظم شهدا و علماي اعلام و ائمهي محترم جمعه و جماعت كه از مناطق مختلف كشور و مراكز گوناگون تشريف آوردند و در بخشهاي خدمتي گوناگون، مشغول خدمت به ملت و كشور و اسلام و انقلاب هستند، قلبا و عميقا تشكر ميكنم.
برادران و خواهراني كه در نهضت سوادآموزي مشغول تلاش و خدمت ارزندهي خود هستند، حقيقتا كار بسيار بزرگ و فريضهي فوتي و فوري و كاملا حايز اهميتي انجام ميدهند. اميدواريم كه انشاءالله موفق باشند. همين طور برادران مربوط به وزارت راه و كادرهاي پروازي و نيز برادران حفاظت اطلاعات ارتش و همچنين برادران زحمتكشي كه در بنيان و ساختمان مرقد حضرت امام (رضوانالله تعاليعليه) مشغول تلاشند و همهي برادران و خواهراني كه از شهرهاي دور دست تشريف آوردند و در بخشهاي مختلف به خدمت مشغول هستند و تلاش فراواني را انجام ميدهند. از تك تك همهي شما صميمانه تشكر ميكنم و اميدوارم تأييدات و هدايت الهي و سپاس بي دريغ اين مردم عزيز و زحمتكش و خدوم، شامل حال همهي شما باشد.
قدر اين خدمات و اشتغال در جمهوري اسلامي را بدانيد. هر كس با همهي زحمت و رنجي كه در راه خدمت متحمل ميشود، بايد توجه داشته باشد كه امروز در سلك خدمت به اين مردم درآمدن و در مجموعهي نظام جمهوري اسلامي و دستگاه كاري آن قرار گرفتن، يك نعمت الهي است. اين نعمت را بايد شكرگزار بود.
و اما مطلبي كه امروز مايلم با شما در ميان بگذارم، اين حوادثي است كه در دنيا اتفاق ميافتد و جزو حوادث نادر و بسيار تعيين كننده در وضع عالم و تاريخ است و براي ما مايهي تأمل و تدبر و از جهتي مايهي خوشحالي و براي ملتهاي دنيا و دولتها، مايهي عبرت است. دو حادثهي مهم، در همين ايام نزديك اتفاق افتاده است: يكي حوادث مربوط به اروپاي شرقي و ديگري حادثهي حملهي مسلحانهي امريكا به يك كشور كوچك در همسايگي خود. هر كدام از اين دو حادثه، شايستهي اين است كه مورد تأمل و توجه دقيق قرار بگيرد.
اما حوادث اروپاي شرقي ـ كه آخرينش همين حادثهي روماني ميباشد ـ دو سه ماه است كه شروع شده و نظامها و رژيمهاي ماركسيستي كشورهاي كمونيستي اروپاي شرقي، يكي پس از ديگري در هم فرو ميريزد. حزب كمونيست در اين كشورها كنار گذاشته ميشود و دولتهايي كه به نام سوسياليسم و كمونيسم بر مردم حكومت ميكردند، يا با خونريزي و يا با تظاهرات خياباني و خلاصه به دست مردم، بر كنار ميشوند و بنايي كه در طول دهها سال به وجود آمده بود و چه قدر پول و اسلحه و سياست براي بنيانگذاري و ترميم و رنگ و روغنزدن به آن خرج شده بود، ظرف چند هفته فرو ميريزد و به تبع آن، در جاهاي ديگر دنيا نيز اين فروپاشي ادامه دارد. اين، مسألهي بسيار حايز اهميتي است.
ما در انقلابمان، از اول چند اصل را فهميديم. اسلام به ما اين اصول را تعليم داد و امام حكيم عظيم فقيه بزرگوارمان، بارها اين اصول را به زبانهاي مختلف تكرار كرد. يكي از اين اصول اين بود كه هر نظامي كه بر پايهي مردم بنيانگذاري نشده باشد، ماندني نيست. مردم هستند كه ميتوانند نظامي را به وجود آورند و وقتي بهوجود آوردند، حفظ كنند; ولو تمام قدرتها با آنها مخالفت كنند. اگر نظامي بر دوش مردم و بر پايهي اعتقادات و احساسات و خواست و ارادهي آنها نبود، اين بنا ماندني نيست. اين، يكي از اصول ما بود و دايما اين مطلب تكرار شد.
اصل ديگر اين بود كه تحميل يك فكر و عقيده و نظم اجتماعي بر مردم، كار موفقي نيست. مخصوصا آن وقتي كه اين فكر و عقيده، با دين و عقيدهي ديني مردم منافات و مخالفت داشته باشد. اين، جزو اصول فكري و اسلامي ماست. آنچه كه بالاخره باقي ميماند، اعتقاد قلبي و ديني مردم است.
امروز اين حقايق، خود را در صحنهي واقعيت اثبات ميكند. نظامهاي ماركسيستي بر خلاف ميل مردم، با پول و زور و تانك و دخالت قدرت خارجي، بر مردم اروپاي شرقي ـ اعم از لهستان و چكاسلواكي و مجارستان و بقيهي اين كشورها ـ تحميل شد. چهل سال، پنجاه سال، اين نظام را با منتهاي دقت و قدرت ظاهري، در اين كشورها نگهداشتند; اما چون پايهي سست و نامطمئني داشت، نتوانست بماند و وقتي خشت ازخرند كشيده شد و وقتي يك ضربهي اساسي به آنها خورد، اين نظامها يكي پس از ديگري، شروع به فرو ريختن و از بين رفتن كردند. اگر هم سراني پيدا شدند كه لجاجت و مقاومت كردند ـ مثل سرنوشت همين شخصي كه در اين دو سه روز در روماني مشاهده كرديد و ديديد كه با شدت با مردم رفتار ميكرد ـ وقتي هنگامش فرا رسيد، مردم عقبنشيني نكردند و در مقابل غلظتها و شدتها ايستادند و در نتيجه، آنهايي كه تحميل بودند، مجبور شدند عقبنشيني كنند.
مردم اصلند. هر نظامي كه بر پايهي ميل و اعتقاد مردم نباشد، همين سرنوشت را دارد. مستبدان عالم، ديكتاتورها و كساني كه با زور شمشير و تازيانه بر ملتها حكومت ميكنند، بايد چشمهايشان را باز كنند و عبرت بگيرند. آن كساني كه عليرغم ميل مردم، نظامها را بر پايهي سرنيزه و اختناق سر پا نگه ميدارند، سرنوشت اروپاي شرقي را ببينند. نظم آهنين در كشورهاي كمونيستي آنچنان بود كه خودشان هم تصور نميكردند ممكن باشد كه يك روز در هم فرو بريزد; ولي ريخت. البته ما نمونههاي ديگرش را هم ديدهايم. يك نمونه از نوع ديگر، رژيم پهلوي و ستمشاهي گذشتهي همين كشور بود كه با چشم خودمان ديديم و ملت با دست خود، آن رژيم را متلاشي كرد و از بين رفت.
در اين كشورها، با دين مخالفت شد. اهل دين ـ چه مسلمان و چه مسيحي ـ زير فشار قرار گرفتند. اعتقاد ديني مردم در طول دهها سال سركوب شد; اما ديديم و ديدند كه مبارزهي با دين و اعتقاد ديني مردم، به جايي نميرسد و اعتقاد و ايمان ديني، بالاخره از زير آوارها سر ميكشد و خود را بر مخالفانش تحميل ميكند و كرد. پس، مستبدان عالم و كساني كه بزور بر ملتها حكومت ميكنند و ملتها را به هيچ نميگيرند و كساني كه با دين مبارزه ميكنند و با ايمان ديني مردم در هر جاي دنيا پنجه در پنجه مياندازند، عبرت بگيرند. اينها، درس عبرت است و اسلام و قرآن، به همهي ما دستور ميدهد كه بايد عبرت بگيريم.
و اما حادثهي دوم، تهاجم نظامي امريكا به يك كشور كوچك ميباشد كه در نقطهي حساسي قرار گرفته است و قدرت استكباري امريكا در آن كشور منافعي دارد! آنها، تانكها و هواپيماها و نظاميهاي خود را برداشتند و به كشوري ديگر وارد كردند و در آن جا دخالت نمودند. اين حادثه، حادثهي عجيب و حيرتآوري است. البته، اين اولين بار نيست كه دولت امريكا چنين كاري را انجام ميدهد.
من ميخواهم چند نكته را در اين خصوص يادآور شوم: ما ميگوييم اسلام با استكبار مخالف است. معناي استكبار اين است كه دولت و قدرت و شخصي، با تكيه به زوري كه دارد، راه را براي اعمال زور در هر جايي كه بخواهد، باز ببيند و به هر كسي و هر ملتي كه اراده كرد، فشار و ضربت وارد كند و مال هر ملتي را كه اراده كرد، از او بگيرد و در امور هر ملت و جمعيت و شخصي كه مايل بود و اراده كرد، دخالت كند و خجالت هم نكشد. زشتترين كارها را انجام بدهد و نام زيباترين كارها را روي زشتترين كاري كه انجام داده، بگذارد و از كسي خجالت نكشد و واهمه نكند.
استكبار، يعني گردن كلفتي و قلدري و آدمكشي و شرم نكردن و ابا نكردن و تجاوز توأم با وقاحت و سر را بالا گرفتن و سينه را سپر كردن. نظامي كه امروز قدرتهاي مقتدر عالم دارند، نظام استكباري است. امريكا وارد يك كشور ديگر ميشود و با مردم آن كشور ميجنگد. مردم با امريكا جنگيدند; بحث بر سر زيد و عمرو نيست. مردم مايل نبودند كه امريكا وارد كشورشان بشود و آنها را بكشد و خانههايشان را خراب كند و در خيابانها و جلوي مغازهها و مدرسهها و خانههايشان، تانك و نفربر زرهي و سرباز بيگانه بياورد و از آن طرف هم، دولت انگليس و فلان و بهمان دولت از او حمايت كنند و عدهي ديگري هم در دنيا بنشينند و تماشا و سكوت كنند. نظام جهاني و سلطهي استكبار، يعني اين.
چند سال پيش كه ما در كنفرانس عدم تعهد و در سازمان ملل شركت كرده بوديم، همين نكته را به مردم دنيا گفتيم. گفتيم: مردم دنيا! رهبران دنيا! امروز بر دنيا نظام سلطه حاكم است. نظام سلطه، يعني اينكه كسي در دنيا به اتكاي سر نيزه و زور، قلدري بكند و شرم نكند و ديگران هم قلدري او را تحمل كنند. امروز، شما نمونهاش را مشاهده ميكنيد و رئيس جمهور فعلي امريكا، عليرغم چهرهي ملايمي كه در اول كار به خود گرفته بود و تظاهر ميكرد كه با سياستهاي ريگان مخالف است، نشان داد كه اين هم برادر اوست و با هم فرقي ندارند و سياست، يك سياست و استكبار، يك طبيعت است و نميتوانند طور ديگر باشند. او هم در دو سه سال اول رياست جمهوريش، به گرانادا حمله كرد و حكومتي را ساقط نمود. اين هم مثل او.
اينها با همين روحيه، تقريبا بيست و پنج سال حكومت شاه را در ايران سر پا نگهداشتند. در سال 32، در اينجا كودتا كردند و حكومتي را سرنگون نمودند و شاه را سر كار آوردند و بيست و پنج سال از او حمايت كردند. همينها هستند كه امروز عليه مردم كشورها، از نظامهاي مرتجع و ديكتاتور دنيا حمايت ميكنند. همينها هستند كه صهيونيستها را در فلسطين آوردند و كاشتند و يك كشور را از دست ملتش گرفتند و غاصبي را در آن جا گذاشتند و دايم در طول چهل سال گذشته، از دولت اسرائيل حمايت كردند. اين، نظام سلطه است. بزرگترين بلاهاي عالم براي ملتهاي دنيا، همين نظام سلطه است. اگر ملتها در كشور و خانهي خودشان، اختيار نداشته باشند، از وبا و طاعون و بدترين مرضها خطرناكتر است.
با كمال تأسف بايد بگويم دولتهايي كه در كشورهاي مختلف دنيا مشغول حكومتند و بعضي از آنها تا حدودي جنبهي مردمي هم دارند و يا وابستگي ندارند و يا به آن غلظت ندارند، همه و همه در مقابل چنين جنايت بزرگ و آفت عظيمي سكوت ميكنند. البته، ملتها در گوشه و كنار تظاهراتي راه مياندازند و راهپيمايييي ميكنند ـ كه در اين چند روز ملاحظه كرديد عليه اقدام امريكا تظاهراتي شد ـ ليكن معدود است و در گوشه و كنار ميباشد و آن حركتي كه بايد انجام بگيرد، انجام نميگيرد. ما بايستي از اين حادثه بهعنوان يك درس در خط هدفهاي انقلابمان استفاده كنيم و بياموزيم.
اين استكبار است كه شما ملت ايران عليه او قيام كردهايد. يازده سال است كه ملت ايران بعد از پيروزي انقلاب، با اين استكبار مبارزه ميكند. ملت ما در مقابل اين روح استكباري ايستاد; قدرتمندانه هم ايستاد. امريكا با اين روح استكباري، تمام تلاش خود را كرد كه ملت ايران را به زانو درآورد و به عقبنشيني وادار كند; اما عليرغم خواست و ميل او، ملت و دولت و انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ما، روزبهروز قويتر و ثابتقدمتر شد و در اين مصاف و در مقابل اين انقلاب مردمي و اسلامي، استكبار جهاني شكست خورد.
من ميخواهم بگويم كه اولا ملت ما بدانند ـ كه بحمدالله ميدانند ـ ما راه درستي را انتخاب كردهايم كه با شيطان استكبار، يك لحظه كنار نيامديم و نساختيم. اين است طبيعت دشمني كه ما شعار مرگ بر او را بر زبان مردممان داريم. او زورگو و وقيح و متجاوز است و هر جا كه دستش برسد، از تعرض و تجاوز ابايي ندارد. رويش هم اسم خوب ميگذارند: دفاع از دمكراسي، دفاع از حقوق بشر و از اين حرفهايي كه امروز ديگر ابلهترين مردم هم نبايد باور كنند و نميكنند. بنابراين، ملت ما راه درستي را انتخاب كرده است. ما اين راه را ادامه خواهيم داد. ما به فضل الهي و با توكل به خدا و با استحكام همبستگي ملتمان و با همبستگي ملتهاي ديگر با انقلابمان، در آينده هم مثل گذشته، يك لحظه با امريكا و زورگوييهايش كنار نخواهيم آمد. ثانيا، آن چيزي كه به نتيجه و پيروزي خواهد رسيد، راه ماست; نه راه امريكا. قلدري امريكا شكسته خواهد شد. شاخ و دندان اين حيوان وحشي و بيملاحظه كه هيچ چيز را در مقابل خود به حساب نميآورد، در هم خواهدشكست.
ملتهاي دنيا، امروز اروپاي شرقي را در مقابل خودشان ميبينند. همين ملت چكاسلواكي را در هفتهي گذشته ملاحظه كرديد كه چگونه در خيابانها راه افتادند و بلندپايگان حاكم بر خودشان را كنار گذاشتند و كساني را كه خودشان ميخواستند، در رأس حكومت آوردند يا مطرح كردند. اين همان ملتي است كه حدود بيست سال قبل، تانكها و نفربرهاي شوروي و همپيمانانش، از اطراف وارد پايتخت كشورش شدند و يك نفر را كه در رأس حكومت بود، كنار گذاشتند، عدهيي را هم كه از او دفاع كردند، كشتند و جنگ خونيني راه انداختند و سركوب خونيني نسبت به مردم كردند و از چكاسلواكي خارج شدند. عين همين كاري كه امروز امريكا در پاناما انجام ميدهد، آنها در آن زمان انجام دادند. اينها، كارهاي جديدي نيست. مستكبران عالم، هميشه از اين كارها ميكردند و تا وقتي هم قدرت داشته باشند، ميكنند. شوروي در دوران حكومتهاي مستبد خود، روي كشورهاي اروپاي شرقي (لهستان، مجارستان، چكاسلواكي) همين كارها را تجربه كرد.
امروز، همان كشورهايي كه با تانك وارد خيابانهاي چكاسلواكي شدند، از اين ملت عذرخواهي ميكنند و پيغام ميدهند: ببخشيد كه ما بيست سال قبل آمديم، اشتباه كرديم كه آمديم، ما را ببخشيد و عفو كنيد! آيا سردمداران امروز امريكا ميتوانند ادعا كنند كه بيست سال ديگر، ملت امريكا مجبور نخواهد شد از ملتهاي پاناما و گرانادا و ايران و فلسطين و دهها ملتي كه زخم امريكا را خوردهاند، عذرخواهي كند؟ آيا آن كساني كه امروز سياست امريكا را در چنگ دارند و با تكيه به قدرت، احمقانه كار دزدان سر گردنه بگير و گردن كلفتهاي قديمي محلهها را انجام ميدهند ـ كه با نيش چاقو حرفشان را به كرسي مينشاندند و هر كاري ميخواستند، انجام ميدادند ـ مطمئنند كه چند سال بعد، ملتشان بر خود آنها يا بر نام آنها يا بر گور آنها، لعنت نخواهد فرستاد و لگد نخواهد زد؟! مطمئن نباشند. آنچه بالاخره پيش خواهد رفت، ارادهي ملتهاست. آنچه كه در صورت اراده و شجاعت ملتها، بينيش به خاك ماليده خواهد شد، قدرت ظالم و زورگوست. اگر ملتها اراده كنند، ظالم را سرنگون خواهند كرد.
ملت عزيز ما توجه داشته باشند، صحنهيي كه در آن حضور دارند و در خطوط مقدم در برابر استكبار جهاني صفآرايي كردهاند، صحنهي بسيار مباركي است. شما پيشگام و پيشواي ملتهاي دنيا خواهيد بود. ملتها از شما درس خواهند گرفت و گرفتهاند. همين حالا، آن نسخهيي كه ما در دنيا مشاهده ميكنيم، همان نسخهيي است كه در ايران انجام گرفت. اين آمدن به خيابانها و با ايمان و با تن در مقابل قدرتهاي حاكم ايستادن، نسخهي انقلاب ايران است. چنين كاري در دنيا معمول نبود و سابقه نداشت. اين درس را شما داديد و باز هم ملتها از شما درس خواهند گرفت.
البته، امروز ملت ما بايد به دو نكته توجه كنند: يكي وحدت كلمه و ديگري تلاش براي ساختن كشور. اين دو را فراموش نكنيد. اگر خداي نكرده اين دو از شما گرفته شد، آقايي و سيادت و قدرت هم گرفته خواهد شد. بايد وحدت را حفظ كنيد. مبادا در گوشه و كنار، كساني يادشان برود كه امروز دنيا در چه شرايطي قرار دارد و ملت ما كيست و كجاست و باز همان حرفها و شكلكهاي تفرقهآفرين را كه در چند سال قبل معمول بود ـ و بحمدالله در اين اواخر از بين رفته است ـ دوباره به صحنه بياورند.
دولت و ملت بايد تلاش كنند. هر كدام از دستگاههاي گوناگون دولتي بايد تلاش مناسب خودشان را بكنند و بحمدالله ميكنند. من شاهدم كه دستگاههاي دولتي تلاش خوبي را انجام ميدهند. امروز، ما به تلاش در صحنهي داخلي و خارجي احتياج داريم. در صحنهي داخلي، تلاش براي بازسازي كشور و رفع مشكلات مردم و زنده كردن ثروت خفته و خاموش اين ملت و به ميدان آوردن استعداد عجيبي كه در اين كشور وجود دارد، ضروري ميباشد. در صحنهي خارجي، مقابلهي هوشمندانه با سياستها و تبليغات زهرآگين دشمن اجتنابناپذير است كه مأموران سياست خارجي و وزارت خارجه، مأمور اين كارند.
اين كار، كار بسيار ظريف و حساسي است كه بحمدالله اين كار را هم خوب انجام ميدهند. اگر چه در گوشه و كنار، بعضي به بهانهيي و به اندك حادثهيي، شروع به جنجال و ايراد گرفتن ميكنند; اما ايراد گرفتن كار آساني است و عمل كردن كار دشواري ميباشد. آن كسي كه عمل ميكند، در ميدان است و بايد تأييد بشود تا بتواند درست عمل كند و اگر اشتباه و نقصي هست، برطرف نمايد.
من به تبعيت از امام بزرگوارمان، با تضعيف دستگاههايي كه كارهاي حساسي را بر دوش دارند ـ از جمله دستگاه امور خارجهي ما و كساني كه در جبههي مقدم برخورد با سياستهاي خارجي قرار دارند ـ به شدت مخالفم. اين، چه عادت زشتي است كه بعضي نقاط مثبت را اصلا نميبينند و تا يك نقطهي منفي مشاهده ميكنند، از هر طرف صدايي سياسي و مطبوعاتي و... بلند ميكنند! مگر ميشود در دوراني كه با همهي سياستهاي استكباري و متجاوز در صحنهي ديپلماسي رو به رو هستيم، اجازه بدهيم كه مسؤولان ديپلماسي كشور، مورد تهاجم افراد بي مسؤوليت قرار بگيرند؟ مگر ما ميگذاريم؟
ميبينيد كه در دنيا سياستهاي خارجي چگونهاند. ميبينيد كه در شوراي امنيت، قطعنامهي محكوميت امريكا در ورود به پاناما وتو ميشود. امروز، سياستهاي جهاني اين است. جمهوري اسلامي بايد در مقابله با اين سياستها، قدرت را با ظرافت و هوشياري همراه كند. ما چند نفر را در اين خط مقدم ديپلماسي جلو فرستاديم و گفتيم شما به وزارت خارجه برويد و در آنجا وزير خارجه و يا مسؤول باشيد و كار كنيد. اينها هم تلاششان را ميكنند; خوب و قوي هم تلاش ميكنند و در بسياري از ميدانها هم پيروز ميشوند و فتح ميكنند. البته، در يكجا هم به مقتضاي طبيعت بشر، نقصي پيدا ميشود. آدمهاي بي مسؤوليت، تا اين نقص را ديدند، از چند طرف صدا بلند ميكنند; غافل از اين كه ما در حال جنگيم. نبايد سرباز خط مقدم را مورد تهاجم قرار داد. چرا عدهيي اين حرف را نميفهمند؟!
همهي دستگاهها بايد خوب كار كنند و همهي مردم بايد دستگاهها را كمك نمايند. امروز، پرچم اسلام دست شما ملت و دولت است. بايد اين پرچم را حفظ كنيد. با تنازع و كشمكش، اين پرچم حفظ نخواهد شد. مسؤوليت، بر دوش همه است. همه بايد اتحاد و همدلي و همكاري و حسن ظن خود را حفظ كنند; وظيفه است.
با اين كيفيت قوي و ايمان و قاطعيتي كه امروز به فضل پروردگار شما سربازان انقلاب و اقشار مختلف ملت پيش ميرويد، ترديد ندارم كه هيچ كوه قدرتي، قدرت ايستادگي در مقابل شما را ندارد. اميدواريم كه پروردگار عالم به همهي ما توفيق بدهد و همهي ما را هدايت و كمك كند و دلهاي ما را از روح اطاعت و محبت ذات مقدس خود و اوليايش پرنمايد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
از همهي برادران و خواهران، مخصوصا خانوادههاي معظم شهدا و علماي اعلام و ائمهي محترم جمعه و جماعت كه از مناطق مختلف كشور و مراكز گوناگون تشريف آوردند و در بخشهاي خدمتي گوناگون، مشغول خدمت به ملت و كشور و اسلام و انقلاب هستند، قلبا و عميقا تشكر ميكنم.
برادران و خواهراني كه در نهضت سوادآموزي مشغول تلاش و خدمت ارزندهي خود هستند، حقيقتا كار بسيار بزرگ و فريضهي فوتي و فوري و كاملا حايز اهميتي انجام ميدهند. اميدواريم كه انشاءالله موفق باشند. همين طور برادران مربوط به وزارت راه و كادرهاي پروازي و نيز برادران حفاظت اطلاعات ارتش و همچنين برادران زحمتكشي كه در بنيان و ساختمان مرقد حضرت امام (رضوانالله تعاليعليه) مشغول تلاشند و همهي برادران و خواهراني كه از شهرهاي دور دست تشريف آوردند و در بخشهاي مختلف به خدمت مشغول هستند و تلاش فراواني را انجام ميدهند. از تك تك همهي شما صميمانه تشكر ميكنم و اميدوارم تأييدات و هدايت الهي و سپاس بي دريغ اين مردم عزيز و زحمتكش و خدوم، شامل حال همهي شما باشد.
قدر اين خدمات و اشتغال در جمهوري اسلامي را بدانيد. هر كس با همهي زحمت و رنجي كه در راه خدمت متحمل ميشود، بايد توجه داشته باشد كه امروز در سلك خدمت به اين مردم درآمدن و در مجموعهي نظام جمهوري اسلامي و دستگاه كاري آن قرار گرفتن، يك نعمت الهي است. اين نعمت را بايد شكرگزار بود.
و اما مطلبي كه امروز مايلم با شما در ميان بگذارم، اين حوادثي است كه در دنيا اتفاق ميافتد و جزو حوادث نادر و بسيار تعيين كننده در وضع عالم و تاريخ است و براي ما مايهي تأمل و تدبر و از جهتي مايهي خوشحالي و براي ملتهاي دنيا و دولتها، مايهي عبرت است. دو حادثهي مهم، در همين ايام نزديك اتفاق افتاده است: يكي حوادث مربوط به اروپاي شرقي و ديگري حادثهي حملهي مسلحانهي امريكا به يك كشور كوچك در همسايگي خود. هر كدام از اين دو حادثه، شايستهي اين است كه مورد تأمل و توجه دقيق قرار بگيرد.
اما حوادث اروپاي شرقي ـ كه آخرينش همين حادثهي روماني ميباشد ـ دو سه ماه است كه شروع شده و نظامها و رژيمهاي ماركسيستي كشورهاي كمونيستي اروپاي شرقي، يكي پس از ديگري در هم فرو ميريزد. حزب كمونيست در اين كشورها كنار گذاشته ميشود و دولتهايي كه به نام سوسياليسم و كمونيسم بر مردم حكومت ميكردند، يا با خونريزي و يا با تظاهرات خياباني و خلاصه به دست مردم، بر كنار ميشوند و بنايي كه در طول دهها سال به وجود آمده بود و چه قدر پول و اسلحه و سياست براي بنيانگذاري و ترميم و رنگ و روغنزدن به آن خرج شده بود، ظرف چند هفته فرو ميريزد و به تبع آن، در جاهاي ديگر دنيا نيز اين فروپاشي ادامه دارد. اين، مسألهي بسيار حايز اهميتي است.
ما در انقلابمان، از اول چند اصل را فهميديم. اسلام به ما اين اصول را تعليم داد و امام حكيم عظيم فقيه بزرگوارمان، بارها اين اصول را به زبانهاي مختلف تكرار كرد. يكي از اين اصول اين بود كه هر نظامي كه بر پايهي مردم بنيانگذاري نشده باشد، ماندني نيست. مردم هستند كه ميتوانند نظامي را به وجود آورند و وقتي بهوجود آوردند، حفظ كنند; ولو تمام قدرتها با آنها مخالفت كنند. اگر نظامي بر دوش مردم و بر پايهي اعتقادات و احساسات و خواست و ارادهي آنها نبود، اين بنا ماندني نيست. اين، يكي از اصول ما بود و دايما اين مطلب تكرار شد.
اصل ديگر اين بود كه تحميل يك فكر و عقيده و نظم اجتماعي بر مردم، كار موفقي نيست. مخصوصا آن وقتي كه اين فكر و عقيده، با دين و عقيدهي ديني مردم منافات و مخالفت داشته باشد. اين، جزو اصول فكري و اسلامي ماست. آنچه كه بالاخره باقي ميماند، اعتقاد قلبي و ديني مردم است.
امروز اين حقايق، خود را در صحنهي واقعيت اثبات ميكند. نظامهاي ماركسيستي بر خلاف ميل مردم، با پول و زور و تانك و دخالت قدرت خارجي، بر مردم اروپاي شرقي ـ اعم از لهستان و چكاسلواكي و مجارستان و بقيهي اين كشورها ـ تحميل شد. چهل سال، پنجاه سال، اين نظام را با منتهاي دقت و قدرت ظاهري، در اين كشورها نگهداشتند; اما چون پايهي سست و نامطمئني داشت، نتوانست بماند و وقتي خشت ازخرند كشيده شد و وقتي يك ضربهي اساسي به آنها خورد، اين نظامها يكي پس از ديگري، شروع به فرو ريختن و از بين رفتن كردند. اگر هم سراني پيدا شدند كه لجاجت و مقاومت كردند ـ مثل سرنوشت همين شخصي كه در اين دو سه روز در روماني مشاهده كرديد و ديديد كه با شدت با مردم رفتار ميكرد ـ وقتي هنگامش فرا رسيد، مردم عقبنشيني نكردند و در مقابل غلظتها و شدتها ايستادند و در نتيجه، آنهايي كه تحميل بودند، مجبور شدند عقبنشيني كنند.
مردم اصلند. هر نظامي كه بر پايهي ميل و اعتقاد مردم نباشد، همين سرنوشت را دارد. مستبدان عالم، ديكتاتورها و كساني كه با زور شمشير و تازيانه بر ملتها حكومت ميكنند، بايد چشمهايشان را باز كنند و عبرت بگيرند. آن كساني كه عليرغم ميل مردم، نظامها را بر پايهي سرنيزه و اختناق سر پا نگه ميدارند، سرنوشت اروپاي شرقي را ببينند. نظم آهنين در كشورهاي كمونيستي آنچنان بود كه خودشان هم تصور نميكردند ممكن باشد كه يك روز در هم فرو بريزد; ولي ريخت. البته ما نمونههاي ديگرش را هم ديدهايم. يك نمونه از نوع ديگر، رژيم پهلوي و ستمشاهي گذشتهي همين كشور بود كه با چشم خودمان ديديم و ملت با دست خود، آن رژيم را متلاشي كرد و از بين رفت.
در اين كشورها، با دين مخالفت شد. اهل دين ـ چه مسلمان و چه مسيحي ـ زير فشار قرار گرفتند. اعتقاد ديني مردم در طول دهها سال سركوب شد; اما ديديم و ديدند كه مبارزهي با دين و اعتقاد ديني مردم، به جايي نميرسد و اعتقاد و ايمان ديني، بالاخره از زير آوارها سر ميكشد و خود را بر مخالفانش تحميل ميكند و كرد. پس، مستبدان عالم و كساني كه بزور بر ملتها حكومت ميكنند و ملتها را به هيچ نميگيرند و كساني كه با دين مبارزه ميكنند و با ايمان ديني مردم در هر جاي دنيا پنجه در پنجه مياندازند، عبرت بگيرند. اينها، درس عبرت است و اسلام و قرآن، به همهي ما دستور ميدهد كه بايد عبرت بگيريم.
و اما حادثهي دوم، تهاجم نظامي امريكا به يك كشور كوچك ميباشد كه در نقطهي حساسي قرار گرفته است و قدرت استكباري امريكا در آن كشور منافعي دارد! آنها، تانكها و هواپيماها و نظاميهاي خود را برداشتند و به كشوري ديگر وارد كردند و در آن جا دخالت نمودند. اين حادثه، حادثهي عجيب و حيرتآوري است. البته، اين اولين بار نيست كه دولت امريكا چنين كاري را انجام ميدهد.
من ميخواهم چند نكته را در اين خصوص يادآور شوم: ما ميگوييم اسلام با استكبار مخالف است. معناي استكبار اين است كه دولت و قدرت و شخصي، با تكيه به زوري كه دارد، راه را براي اعمال زور در هر جايي كه بخواهد، باز ببيند و به هر كسي و هر ملتي كه اراده كرد، فشار و ضربت وارد كند و مال هر ملتي را كه اراده كرد، از او بگيرد و در امور هر ملت و جمعيت و شخصي كه مايل بود و اراده كرد، دخالت كند و خجالت هم نكشد. زشتترين كارها را انجام بدهد و نام زيباترين كارها را روي زشتترين كاري كه انجام داده، بگذارد و از كسي خجالت نكشد و واهمه نكند.
استكبار، يعني گردن كلفتي و قلدري و آدمكشي و شرم نكردن و ابا نكردن و تجاوز توأم با وقاحت و سر را بالا گرفتن و سينه را سپر كردن. نظامي كه امروز قدرتهاي مقتدر عالم دارند، نظام استكباري است. امريكا وارد يك كشور ديگر ميشود و با مردم آن كشور ميجنگد. مردم با امريكا جنگيدند; بحث بر سر زيد و عمرو نيست. مردم مايل نبودند كه امريكا وارد كشورشان بشود و آنها را بكشد و خانههايشان را خراب كند و در خيابانها و جلوي مغازهها و مدرسهها و خانههايشان، تانك و نفربر زرهي و سرباز بيگانه بياورد و از آن طرف هم، دولت انگليس و فلان و بهمان دولت از او حمايت كنند و عدهي ديگري هم در دنيا بنشينند و تماشا و سكوت كنند. نظام جهاني و سلطهي استكبار، يعني اين.
چند سال پيش كه ما در كنفرانس عدم تعهد و در سازمان ملل شركت كرده بوديم، همين نكته را به مردم دنيا گفتيم. گفتيم: مردم دنيا! رهبران دنيا! امروز بر دنيا نظام سلطه حاكم است. نظام سلطه، يعني اينكه كسي در دنيا به اتكاي سر نيزه و زور، قلدري بكند و شرم نكند و ديگران هم قلدري او را تحمل كنند. امروز، شما نمونهاش را مشاهده ميكنيد و رئيس جمهور فعلي امريكا، عليرغم چهرهي ملايمي كه در اول كار به خود گرفته بود و تظاهر ميكرد كه با سياستهاي ريگان مخالف است، نشان داد كه اين هم برادر اوست و با هم فرقي ندارند و سياست، يك سياست و استكبار، يك طبيعت است و نميتوانند طور ديگر باشند. او هم در دو سه سال اول رياست جمهوريش، به گرانادا حمله كرد و حكومتي را ساقط نمود. اين هم مثل او.
اينها با همين روحيه، تقريبا بيست و پنج سال حكومت شاه را در ايران سر پا نگهداشتند. در سال 32، در اينجا كودتا كردند و حكومتي را سرنگون نمودند و شاه را سر كار آوردند و بيست و پنج سال از او حمايت كردند. همينها هستند كه امروز عليه مردم كشورها، از نظامهاي مرتجع و ديكتاتور دنيا حمايت ميكنند. همينها هستند كه صهيونيستها را در فلسطين آوردند و كاشتند و يك كشور را از دست ملتش گرفتند و غاصبي را در آن جا گذاشتند و دايم در طول چهل سال گذشته، از دولت اسرائيل حمايت كردند. اين، نظام سلطه است. بزرگترين بلاهاي عالم براي ملتهاي دنيا، همين نظام سلطه است. اگر ملتها در كشور و خانهي خودشان، اختيار نداشته باشند، از وبا و طاعون و بدترين مرضها خطرناكتر است.
با كمال تأسف بايد بگويم دولتهايي كه در كشورهاي مختلف دنيا مشغول حكومتند و بعضي از آنها تا حدودي جنبهي مردمي هم دارند و يا وابستگي ندارند و يا به آن غلظت ندارند، همه و همه در مقابل چنين جنايت بزرگ و آفت عظيمي سكوت ميكنند. البته، ملتها در گوشه و كنار تظاهراتي راه مياندازند و راهپيمايييي ميكنند ـ كه در اين چند روز ملاحظه كرديد عليه اقدام امريكا تظاهراتي شد ـ ليكن معدود است و در گوشه و كنار ميباشد و آن حركتي كه بايد انجام بگيرد، انجام نميگيرد. ما بايستي از اين حادثه بهعنوان يك درس در خط هدفهاي انقلابمان استفاده كنيم و بياموزيم.
اين استكبار است كه شما ملت ايران عليه او قيام كردهايد. يازده سال است كه ملت ايران بعد از پيروزي انقلاب، با اين استكبار مبارزه ميكند. ملت ما در مقابل اين روح استكباري ايستاد; قدرتمندانه هم ايستاد. امريكا با اين روح استكباري، تمام تلاش خود را كرد كه ملت ايران را به زانو درآورد و به عقبنشيني وادار كند; اما عليرغم خواست و ميل او، ملت و دولت و انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ما، روزبهروز قويتر و ثابتقدمتر شد و در اين مصاف و در مقابل اين انقلاب مردمي و اسلامي، استكبار جهاني شكست خورد.
من ميخواهم بگويم كه اولا ملت ما بدانند ـ كه بحمدالله ميدانند ـ ما راه درستي را انتخاب كردهايم كه با شيطان استكبار، يك لحظه كنار نيامديم و نساختيم. اين است طبيعت دشمني كه ما شعار مرگ بر او را بر زبان مردممان داريم. او زورگو و وقيح و متجاوز است و هر جا كه دستش برسد، از تعرض و تجاوز ابايي ندارد. رويش هم اسم خوب ميگذارند: دفاع از دمكراسي، دفاع از حقوق بشر و از اين حرفهايي كه امروز ديگر ابلهترين مردم هم نبايد باور كنند و نميكنند. بنابراين، ملت ما راه درستي را انتخاب كرده است. ما اين راه را ادامه خواهيم داد. ما به فضل الهي و با توكل به خدا و با استحكام همبستگي ملتمان و با همبستگي ملتهاي ديگر با انقلابمان، در آينده هم مثل گذشته، يك لحظه با امريكا و زورگوييهايش كنار نخواهيم آمد. ثانيا، آن چيزي كه به نتيجه و پيروزي خواهد رسيد، راه ماست; نه راه امريكا. قلدري امريكا شكسته خواهد شد. شاخ و دندان اين حيوان وحشي و بيملاحظه كه هيچ چيز را در مقابل خود به حساب نميآورد، در هم خواهدشكست.
ملتهاي دنيا، امروز اروپاي شرقي را در مقابل خودشان ميبينند. همين ملت چكاسلواكي را در هفتهي گذشته ملاحظه كرديد كه چگونه در خيابانها راه افتادند و بلندپايگان حاكم بر خودشان را كنار گذاشتند و كساني را كه خودشان ميخواستند، در رأس حكومت آوردند يا مطرح كردند. اين همان ملتي است كه حدود بيست سال قبل، تانكها و نفربرهاي شوروي و همپيمانانش، از اطراف وارد پايتخت كشورش شدند و يك نفر را كه در رأس حكومت بود، كنار گذاشتند، عدهيي را هم كه از او دفاع كردند، كشتند و جنگ خونيني راه انداختند و سركوب خونيني نسبت به مردم كردند و از چكاسلواكي خارج شدند. عين همين كاري كه امروز امريكا در پاناما انجام ميدهد، آنها در آن زمان انجام دادند. اينها، كارهاي جديدي نيست. مستكبران عالم، هميشه از اين كارها ميكردند و تا وقتي هم قدرت داشته باشند، ميكنند. شوروي در دوران حكومتهاي مستبد خود، روي كشورهاي اروپاي شرقي (لهستان، مجارستان، چكاسلواكي) همين كارها را تجربه كرد.
امروز، همان كشورهايي كه با تانك وارد خيابانهاي چكاسلواكي شدند، از اين ملت عذرخواهي ميكنند و پيغام ميدهند: ببخشيد كه ما بيست سال قبل آمديم، اشتباه كرديم كه آمديم، ما را ببخشيد و عفو كنيد! آيا سردمداران امروز امريكا ميتوانند ادعا كنند كه بيست سال ديگر، ملت امريكا مجبور نخواهد شد از ملتهاي پاناما و گرانادا و ايران و فلسطين و دهها ملتي كه زخم امريكا را خوردهاند، عذرخواهي كند؟ آيا آن كساني كه امروز سياست امريكا را در چنگ دارند و با تكيه به قدرت، احمقانه كار دزدان سر گردنه بگير و گردن كلفتهاي قديمي محلهها را انجام ميدهند ـ كه با نيش چاقو حرفشان را به كرسي مينشاندند و هر كاري ميخواستند، انجام ميدادند ـ مطمئنند كه چند سال بعد، ملتشان بر خود آنها يا بر نام آنها يا بر گور آنها، لعنت نخواهد فرستاد و لگد نخواهد زد؟! مطمئن نباشند. آنچه بالاخره پيش خواهد رفت، ارادهي ملتهاست. آنچه كه در صورت اراده و شجاعت ملتها، بينيش به خاك ماليده خواهد شد، قدرت ظالم و زورگوست. اگر ملتها اراده كنند، ظالم را سرنگون خواهند كرد.
ملت عزيز ما توجه داشته باشند، صحنهيي كه در آن حضور دارند و در خطوط مقدم در برابر استكبار جهاني صفآرايي كردهاند، صحنهي بسيار مباركي است. شما پيشگام و پيشواي ملتهاي دنيا خواهيد بود. ملتها از شما درس خواهند گرفت و گرفتهاند. همين حالا، آن نسخهيي كه ما در دنيا مشاهده ميكنيم، همان نسخهيي است كه در ايران انجام گرفت. اين آمدن به خيابانها و با ايمان و با تن در مقابل قدرتهاي حاكم ايستادن، نسخهي انقلاب ايران است. چنين كاري در دنيا معمول نبود و سابقه نداشت. اين درس را شما داديد و باز هم ملتها از شما درس خواهند گرفت.
البته، امروز ملت ما بايد به دو نكته توجه كنند: يكي وحدت كلمه و ديگري تلاش براي ساختن كشور. اين دو را فراموش نكنيد. اگر خداي نكرده اين دو از شما گرفته شد، آقايي و سيادت و قدرت هم گرفته خواهد شد. بايد وحدت را حفظ كنيد. مبادا در گوشه و كنار، كساني يادشان برود كه امروز دنيا در چه شرايطي قرار دارد و ملت ما كيست و كجاست و باز همان حرفها و شكلكهاي تفرقهآفرين را كه در چند سال قبل معمول بود ـ و بحمدالله در اين اواخر از بين رفته است ـ دوباره به صحنه بياورند.
دولت و ملت بايد تلاش كنند. هر كدام از دستگاههاي گوناگون دولتي بايد تلاش مناسب خودشان را بكنند و بحمدالله ميكنند. من شاهدم كه دستگاههاي دولتي تلاش خوبي را انجام ميدهند. امروز، ما به تلاش در صحنهي داخلي و خارجي احتياج داريم. در صحنهي داخلي، تلاش براي بازسازي كشور و رفع مشكلات مردم و زنده كردن ثروت خفته و خاموش اين ملت و به ميدان آوردن استعداد عجيبي كه در اين كشور وجود دارد، ضروري ميباشد. در صحنهي خارجي، مقابلهي هوشمندانه با سياستها و تبليغات زهرآگين دشمن اجتنابناپذير است كه مأموران سياست خارجي و وزارت خارجه، مأمور اين كارند.
اين كار، كار بسيار ظريف و حساسي است كه بحمدالله اين كار را هم خوب انجام ميدهند. اگر چه در گوشه و كنار، بعضي به بهانهيي و به اندك حادثهيي، شروع به جنجال و ايراد گرفتن ميكنند; اما ايراد گرفتن كار آساني است و عمل كردن كار دشواري ميباشد. آن كسي كه عمل ميكند، در ميدان است و بايد تأييد بشود تا بتواند درست عمل كند و اگر اشتباه و نقصي هست، برطرف نمايد.
من به تبعيت از امام بزرگوارمان، با تضعيف دستگاههايي كه كارهاي حساسي را بر دوش دارند ـ از جمله دستگاه امور خارجهي ما و كساني كه در جبههي مقدم برخورد با سياستهاي خارجي قرار دارند ـ به شدت مخالفم. اين، چه عادت زشتي است كه بعضي نقاط مثبت را اصلا نميبينند و تا يك نقطهي منفي مشاهده ميكنند، از هر طرف صدايي سياسي و مطبوعاتي و... بلند ميكنند! مگر ميشود در دوراني كه با همهي سياستهاي استكباري و متجاوز در صحنهي ديپلماسي رو به رو هستيم، اجازه بدهيم كه مسؤولان ديپلماسي كشور، مورد تهاجم افراد بي مسؤوليت قرار بگيرند؟ مگر ما ميگذاريم؟
ميبينيد كه در دنيا سياستهاي خارجي چگونهاند. ميبينيد كه در شوراي امنيت، قطعنامهي محكوميت امريكا در ورود به پاناما وتو ميشود. امروز، سياستهاي جهاني اين است. جمهوري اسلامي بايد در مقابله با اين سياستها، قدرت را با ظرافت و هوشياري همراه كند. ما چند نفر را در اين خط مقدم ديپلماسي جلو فرستاديم و گفتيم شما به وزارت خارجه برويد و در آنجا وزير خارجه و يا مسؤول باشيد و كار كنيد. اينها هم تلاششان را ميكنند; خوب و قوي هم تلاش ميكنند و در بسياري از ميدانها هم پيروز ميشوند و فتح ميكنند. البته، در يكجا هم به مقتضاي طبيعت بشر، نقصي پيدا ميشود. آدمهاي بي مسؤوليت، تا اين نقص را ديدند، از چند طرف صدا بلند ميكنند; غافل از اين كه ما در حال جنگيم. نبايد سرباز خط مقدم را مورد تهاجم قرار داد. چرا عدهيي اين حرف را نميفهمند؟!
همهي دستگاهها بايد خوب كار كنند و همهي مردم بايد دستگاهها را كمك نمايند. امروز، پرچم اسلام دست شما ملت و دولت است. بايد اين پرچم را حفظ كنيد. با تنازع و كشمكش، اين پرچم حفظ نخواهد شد. مسؤوليت، بر دوش همه است. همه بايد اتحاد و همدلي و همكاري و حسن ظن خود را حفظ كنند; وظيفه است.
با اين كيفيت قوي و ايمان و قاطعيتي كه امروز به فضل پروردگار شما سربازان انقلاب و اقشار مختلف ملت پيش ميرويد، ترديد ندارم كه هيچ كوه قدرتي، قدرت ايستادگي در مقابل شما را ندارد. اميدواريم كه پروردگار عالم به همهي ما توفيق بدهد و همهي ما را هدايت و كمك كند و دلهاي ما را از روح اطاعت و محبت ذات مقدس خود و اوليايش پرنمايد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته