پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار هيأت رئيسه و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى

بسم الله الرّحمن الرّحيم
بنده هم اين ايام سعيد و ميلاد نبي اکرم و امام صادق عليهماالصّلاةوالسّلام را به شما عزيزان و نمايندگان محترم مردم تبريک عرض مي کنم و به خاطر حضورتان در اين جمع صميمي و باصفا خوشامد مي گويم. اميدوارم خداوند متعال به ما و شما اين لطف را بفرمايد که در همه حرکات و سکناتمان راه خدا را برويم و براي رضاي خدا و انجام تکليف عمل کنيم.
از بيانات جناب آقاي «کرّوبي» هم تشکر مي کنيم؛ بيانات خوب و مفيدي داشتند. لازم است همين آمارها به اطّلاع مردم برسد و در دل آنها اين اطمينان و آرامش به وجود آيد که نمايندگانشان دلسوزانه در پي حلّ مشکلات آنها هستند. بنابراين گفتن اين چيزها را لازم بدانيد و در ارائه اين گزارشها به مردم امساک نکنيد؛ اين براي فضاي جامعه و آرامش دلهاي مردم بسيار مؤثّر و مفيد است. همچنين لازم مي دانم از تلاش دوستان در مجلس و بخصوص زحمات توانفرساي رئيس محترم مجلس - جناب آقاي کرّوبي - تشکر کنم. ما شاهد بارهاي سنگين و طاقت فرسايي هستيم که بر دوش ايشان و بقيه دوستان در مجلس وجود دارد.
خدمت، خيلي سخت است؛ خيلي هم شيرين است. هر چه سختي خدمت بيشتر باشد، آسايش معنوي و روحي انسان پس از انجام دادن آن خدمت، بيشتر خواهد بود. ان شاءالله همان قدر که زحمت مي کشيد و تلاش مي کنيد و سنگينيها و فشارهايي را که به طور طبيعي براي مسؤولان - در هر جا باشند - وجود دارد، تحمّل مي کنيد، اميدواريم خداوند متعال به شما اجر و پاداش دهد و دلها و چشمهاي شما را با لطف خود روشن کند.
اين يک سال هم گذشت. مثل همه چيزهاي ديگر، عمر خدمتها و عمر ما کوتاه است و مانند برق و باد اين فرصتها مي گذرد. در هر مسؤوليتي هستيم، آنچه براي ما بايد مهم شمرده شود، اين است که سعي کنيم گذر عمر و ايّام مسؤوليت، براي ما ذخيره اي داشته باشد؛ والّا وقتي انسان از اين مرز عبور کند، از اين اعتبارات و حيثيّات هيچ چيزي در دست او نيست. عمر، چيزِ بي اعتباري است؛ هيچ نمي شود اطمينان داشت که ما تا فردا، تا آخر دوره و تا يک دوره ديگر هستيم و اين فرصت را داريم. در اوّلِ تشکيل اين مجلس که ما شما برادران و خواهران عزيز را در همين حسينيه زيارت کرديم، جمعي در بين ما حضور داشتند که الان نيستند. آنها هستند و عملشان؛ آنها هستند و نيّاتشان؛ آنها در محضر خداي متعال هستند. اميدواريم خداوند متعال با آنها با نهايت رحمت و مغفرت و فضل خود رفتار کند و مقاماتشان را ان شاءالله عالي گرداند. به هر حال ما، هم فرصت استغفار و هم فرصت عمل داريم. آنهايي که رفتند، ديگر اين فرصتها را ندارند: «و في الاخرة عذابٌ شديدٌ و مغفرةٌ من الله و رضوان» ؛ بايد براي يکي از اين دو، هدفگيري کرد؛ از اين دو حالت خارج نيست. يا مغفرت و رضوان الهي است، يا خداي نخواسته خشم و سخط الهي. تأمين کننده هم جز خود ما کس ديگري نيست. اگر قرار است فضل الهي شامل ما شود، يا رحمت و مغفرت الهي ما را دريابد، باز با خواست خود ماست؛ بايد خودما آن رحمت را بخواهيم: «ليس يردّ غضبک الّا حلمک و لا يرّد سخطک الّا عفوک و لا يجير من عقابک الّا رحمتک و لا ينجيني منک الّا التّضرع اليک» . بايد به خداي متعال متوسّل و متضرّع شد.
برادران و خواهران عزيز! ما که در جمهوري اسلامي مشغول خدمت هستيم، فراتر از همه فکرها و سليقه ها و گرايشها و انگيزه ها و تفاوتهايي که قهراً وجود دارد، همه بايد در يک چيز مشترک و به آن مهتم باشيم و آن حفظ رابطه خودمان با خداست؛ ذکر نعمت الهي است؛ به ياد داشتن لطف و فضل پروردگار است به خاطر فرصتي که به ما داده است. اين به اختلاف سلايق، بينشهاي سياسي و گرايشهاي گوناگون سياسي و جناحي و حزبي و غيره ارتباطي ندارد؛ اين مربوط به همه است. هر کس مسؤوليتش بيشتر است، به اين بيشتر احتياج دارد. بنده ضعيف و ناتواني که مسؤوليتم سنگين است، بيش از شما احتياج دارم. مخاطب اين موعظه در درجه اوّل خود من هستم. دلها را بايد با خدا آشنا نگهداشت. آنچه در اين راه مهمّ است، نيّت خدمت و تلاش براي خدمت است. اين نيّت را بايد حفظ کرد؛ نيّت مقدّسي است. خود انسان هم خوب مي تواند بفهمد در کجا، کدام موضعگيري، کدام حرف، کدام تسليم و کدام رد - مثلاً در مجلس - با نيّت خداست و براي خدا کار مي کند يا انگيزه ديگري دارد. ممکن است ديگران نيّت ما را تشخيص ندهند؛ براي ديگران مي شود طور ديگري واقعيتها و باطنها را جلوه گر کرد؛ اما انسان براي خود نمي تواند اين کار را بکند. اگر انسان با دقّت و تأمّل نگاه کند، همه چيز در مقابل او باز و افشا شده است. مهم اين است که نيّت خدمت و حرکت در راه انجام وظيفه را حفظ کنيم؛ آن گاه همه کارها داراي اجر خواهد بود. ممکن است در خصوص مسأله اي، دو موضعگيري کاملاً متضاد وجود داشته باشد؛ اما هر دو هم مشمول لطف و مغفرت و قبول الهي باشد؛ به شرطي که نيّت خوب باشد و عمل بر طبق آنچه انسان احساس وظيفه مي کند، انجام گيرد. براي شما اين فرصت خيلي فراهم است؛ چون نقش شما مهمّ است.
همان طور که جناب آقاي کرّوبي اشاره کردند، هم مسأله قانونگذاري، هم مسأله نظارت، هر دو مهمّ است؛ البته مسأله قانونگذاري اساسيتر است. قانون، جاده اي است که شما به سمت هدفهايي که کشور و مديران اجرايي و مسؤولان بايد به آن جا برسند، باز مي کنيد. قانون اساسي براي ما در همه بخشهاي خود هدفهايي را معيّن کرده است؛ هم در بخش حقوقِ مردم، هم در بخش تشکيلات دولتي، هم در ساير بخشها. هر اصلي از اصول قانون اساسي در واقع هدف و سرمنزلي است که بايد به آن رسيد. براي رفتن به اين سمت، حتماً لازم است جاده اي وجود داشته باشد؛ بدون جاده نمي شود حرکت کرد. دستگاه اجرايي کشور بايد به سمت آن هدفها برود. دستگاه اجرايي، اعم از قوّه مجريّه و قوّه قضاييّه و نيروهاي مسلّح و همه دستگاههايي است که نهادهاي دولتي هستند و بخشي از اداره کشور بر عهده آنهاست؛ اينها بايد به سمت اين هدفها حرکت کنند. شما با وضع قانون، راههاي صحيح را معيّن مي کنيد و دستگاههاي پيشرونده را از غلتيدن در ورطه هاي خطرناک باز مي داريد. عظمت و اهميت قانون، اين گونه معلوم مي شود. بنابراين قانونگذاري، بسيار بسيار مهمّ است و هر چه قانون با نگاه آگاهانه تر و خبره تر و شناخت موضوعات و مصالح کشور بيشتر همراه باشد، استحکام آن بيشتر است. وقتي استحکام قانون بيشتر بود، کارايي آن بيشتر خواهد بود و مدّت زمان بيشتري مي تواند مورد استفاده قرار گيرد. بنابراين نقش قانون خيلي مهمّ است.
 البته اعتقادم اين است که امروز مسائل اصلي کشور فراتر از مسائل درون جناحها و گروههاي مختلف کشور است. بحثهاي جناحي و خطّي و سليقه اي و گرايشي وجود دارد که نه مي شود آنها را کاملاً متوقّف کرد و نه مي شود به کلّي آنها را مضر دانست. مقداري از اين اختلافات و مباحثات به جستجوگري و آگاه شدن و تفحّص فکري و ذهني جامعه و مردم کمک مي کند. اگر به شکل سالمي انجام گيرد، اشکالي هم ندارد؛ اما همه مسائل کشور اينها نيست. مسائل اساسي کشور فراتر از چيزهايي است که در چارچوب گرايشها و خواستها و تمايلات و تشخيصهاي جناحي و گروهي محدود شود. به نظر مي رسد هر کس دلسوز و آگاه است، مي تواند مسائل اساسي کشور را ببيند.
 شکي نيست که امروز در بخش قدرتمندي از جهان يک انگيزه قوي وجود دارد که متوجّه فتح و تسخير همه امکانات جهاني و روي زمين است. وجود ابرقدرتها هميشه به همين معنا بوده است. انحصار ابرقدرتي در يک ابرقدرت، به طور طبيعي اين گرايش را شديدتر و بيشتر مي کند. مجموعه دستگاههاي اقتصادي و کانونها و بنگاههاي فعّال در شکل دادن اقتصاد کشورها و اقتصاد جهان که به دنبال افزايش ثروت و کسب ثروت هستند، کارشان به طور طبيعي اين را ايجاب مي کند و دنبال آن، حالت تسخيرطلبي وجود دارد و امروز اظهار هم مي شود و چيزي نيست که مکتوم بماند. اين که قدرتهاي سلطه گر در دنيا در صدد هستند که منافع خود را در هر نقطه اي از دنيا تأمين کنند، چيزي نيست که کسي امروز آن را کتمان کند و پوشيده بدارد. منافعي که بناست تأمين شود و مربوط به فلان ابرقدرت است - البته نمي خواهم فقط امريکا را بگويم؛ امريکا برترين و پُرتوقّعترينشان است؛ مجموعه اي هستند که امريکا در رأس آنها قرار گرفته است - منافعي نيست که با منافع کشورها و ملتها و صاحبان سرزمينها تضاد نداشته باشد؛ چنين قيدي براي آن ذکر نکرده اند؛ مي گويند منافع ما. اين منافع اگر با منافع فلان ملت يا فلان کشور يا فلان منطقه در تضاد بود چه؟ آنها نمي گويند اگر در تضاد بود، ما در اين صورت از منافع خود چشم مي پوشيم؛ نه. منافع، منافع است؛ آن را مي خواهند.
امروز در دنيا لازمه اين طلب استکباري - که واقعاً جاي کلمه استکبار همين جاست - اين شده است که حرکت تند پُرشتابي براي تسخير زمينه هاي متعدّد - که عمده اش سه زمينه است: اقتصاد، سياست و فرهنگ - از بالا آغاز شود؛ مثل سيل بنيان کني که به سمت دامنه مي آيد. اين سيل سرازير شده؛ مربوط به امسال و پارسال هم نيست. منتها بر حسب شرايط گوناگون عالم تشديد مي شود. بعضي معتقدند در مقابل اين سيل چاره اي جز تسليم نيست! امروز انسان اين را مشاهده مي کند. بعضيها در سطح کشورهاي در حال توسعه يا به تعبير ديگر جهان سوم - کشورهايي که در قلّه قرار ندارند، در دامنه هاي پايين قرار دارند - صريحاً مي گويند چاره اي نيست، بايد غرق و هضم و همشکل شد. بعضيها هم صريحاً اين را نمي گويند، اما عملاً اين طور رفتار مي کنند. آيا واقعاً واقعيت همين طور است؟ يعني امروز در مقابل سيلي که براي قبضه کردن همه منابع و تلاشهاي اقتصادي عالم از يک نقطه خاص شروع شده است، هيچ مقاومتي نمي شود کرد؟ آيا در مقابل سيلي که سرازير شده و همّتش اين است که هويّت سياسي کشورها را به يک هويّت جمعي - که در رأس آن، مراکز اقتدار بين المللي هستند - تبديل کند، واقعاً نمي شود مقاومت کرد؟ آيا بايد در هاضمه افزون طلب و قناعت ناپذير فرهنگ سلطه گر هضم شد؟ آيا واقعاً سرنوشت بشريت اين است؟ بعضي اين طور تصوّر مي کنند.
ما معتقديم که نه؛ اين، سرنوشت محتوم کشورها نيست و دلايل متعدّدي دارد: امکانات و تواناييها و ظرفيتهاي مستکبران و مقتدران و سلطه طلبانِ عالم محدود است. اين طور نيست که ما تصوّر کنيم هر چه مقتدران عالم بخواهند، ناگزير تحقّق پيدا خواهد کرد؛ نه. مي توان فرض کرد که اينها ناکام شوند؛ کما اين که در موارد فراواني ناکام شدند؛ امروز هم خواهند شد.
ما در جمهوري اسلامي به عنوان کساني که متصدّي و متعهّد يک تکليف و وظيفه هستيم، چه تکليفي داريم؟ اين که مي گويم ما متعهّد و موظّفيم، به خاطر اين است که جمهوري اسلامي بر اساس يک فکر، يک آرمان و يک هدف بزرگ و والا و مقدّس به وجود آمده است و کساني که معتقد به نظام جمهوري اسلامي و پيام انقلاب هستند، فکر نمي کنم از اين معنا تخلّفي داشته باشند. ما فکر مي کنيم يک وظيفه و تکليف الهي و مسؤوليت خدايي را انجام مي دهيم. به همين دليل است که بنده معتقدم اگر مسؤولان - چه شما که در مجلسيد و چه آنهايي که در دستگاههاي اجرايي کشورند - کاري را که بر عهده آنهاست، انجام دهند، ثوابش پيش خداي متعال از بسياري از عبادات بالاتر است؛ چون اين بنا براي اعلاي کلمه حق و احياي کلمه توحيد ساخته شده است. ما به عنوان کساني که در اين مجموعه چنين وظيفه اي داريم و اين مسؤوليت را احساس مي کنيم، در مقابل اين سيل جهاني بايد مقاومت کنيم. البته واقعيت جهاني سازي هم يکي از بخشهاي مهم و بارز همين سيل است. فعلاً مسأله اقتصاد مطرح است؛ اما گفته و ناگفته، نوشته و نانوشته، جهاني سازي در زمينه سياست و فرهنگ هم حتماً وجود دارد و عمل مي شود. آيا در مقابل اين سيل مي شود مقاومت کرد؟ ما معتقديم بله، مي شود مقاومت کرد؛ اين وظيفه اصلي ماست.
مقاومت، تنها با استحکام بخشيدن به بنيانها صورت مي گيرد. هر سيل بنيان کني وقتي به يک صخره استوار برسد، نمي تواند در آن اثر بگذارد. ما بايد خود را استوار و مستحکم کنيم و بنيانهاي فرهنگي و اقتصادي و سياسي خود را استحکام ببخشيم. هر کاري که در جهت استحکام بخشيدن باشد، مقدّس و خوب و مورد اجر و ثواب الهي است. هر چيزي که در جهت متزلزل کردن اين پايه ها و بنيانها باشد، بد است؛ اين ديگر ربطي به جناح و حزب و گروه و تشکيلات ندارد. به نظر من معيار و ملاک، اين است.
براي اين که ما بنيانهاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي خود را مستحکم کنيم، پيش نياز اوّلي قطعي ما، ايجاد وفاق و وحدت کلمه است. براي وفاق بايد همه تلاش کنند. معناي وفاق اين نيست که گروهها و تشکيلات و جناحهاي گوناگون اعلام انحلال کنند؛ نه، هيچ لزومي ندارد. معناي وفاق اين است که نسبت به هم خوشبين باشند؛ «رحماء بينهم » باشند؛ همديگر را تحمّل کنند؛ در جهت ترسيم هدفهاي والا و عالي و براي رسيدن به آنها به يکديگر کمک کنند و از ايجاد تشنّج، بداخلاقي، درگيري، اهانت و متّهم کردن بپرهيزند. امروز به نظر من وظيفه ما اين است.
مجلس شوراي اسلامي نبايد تضعيف شود. بنده با اين که کساني به هر کيفيّتي و با هر بهانه و مستمسکي مجلس شوراي اسلامي را تضعيف کنند، مخالفم. مجلس يکي از نهادهاي اساسي کشور است؛ نبايد آن را تضعيف کرد. به صرف اين که نقطه اي مورد قبول کسي نيست، نبايد مجلس و هيچيک از دستگاهها تضعيف شود. قوّه مقننّه، قوّه قضاييّه و قوّه مجريّه به عنوان قوّه و يک نهاد و يک دستگاه و يک رکن، نبايد تضعيف شوند؛ هيچ کس نبايد اينها را تضعيف کند. دستگاهها بايد در جهت تقويت يکديگر تلاش کنند.
بنده به آينده کشور بسيار خوشبينم. البته معناي اين حرف اين نيست که مشکلات و ضعفها و کاستيها و ناتوانيهاي موجود را نمي بينم و از آنها اطّلاع ندارم. من وقتي با مسؤولان مواجه مي شوم، بسياري از مشکلاتي را که در بخشهاي آنهاست، به آنها مي گويم. گاهي اطّلاعات من کمتر از اطّلاعات آنها نيست؛ شايد گاهي هم بيشتر است. من ضعفها را مي دانم؛ منتها ضعفها بنياني نيست. بنيان و پايه سياسي کشور مستحکم است. بر اساس قانون اساسي بسيار خوب و مترقّي و جامع و همه جانبه ما، بنيان سياسي کشور بسيار مستحکم است. اشکال کار، در عملکردها و کوتاهيهاست؛ اين کوتاهيها بايد برطرف شود.
به نظر من آنچه امروز وظيفه اصلي ماست، اين است که در بخشهاي سه گانه - يعني سياسي، اقتصادي و فرهنگي - پايه ها را مستحکم کنيم. اگر پايه هاي فرهنگي بخواهد مستحکم شود، شرط اصلي اين است که ايمان مردم به دين و مواريث فرهنگي خودشان روزبه روز استحکام پيدا کند و تضعيف نشود. ما نمي خواهيم در يک جزيره زندگي کنيم و فکر نمي کنيم در دنياي امروز مي شود در يک جزيره زندگي کرد. ما مي خواهيم مردم به مواريث و ثروت فرهنگي خود ببالند و احساس حقارت نکنند. تلاش بعضيها اين است که در مقابل ثروت فرهنگي مردم - که بسيار عظيم است - يک حالت گله گذاري و بدهکاري به وجود آورند؛ اين خطاست. ثروت فرهنگي ما بسيار عظيم است و بخش عمده آن، ايمان به خدا و اسلام و توکل به خدا و مفاهيم اسلامي است که بحمدالله در مردم ما کاملاً نافذ و راسخ است؛ بخشي از آن هم مربوط به مسائل فرهنگي ماست. اينها را بايد قدر دانست و حفظ کرد. قوانين بايد در اين جهت باشد.
استقلال اقتصادي کشور نيز در کنار کارايي بخشهاي اقتصادي، بسيار مهمّ است. در گزارش هم اشاره شد که بحمدالله در بخشهاي اقتصادي، قانونگذاريهاي زيادي شده است. البته من الان از تفاصيل قانونگذاريها استحضاري ندارم. نفس اهتمام به اين مسأله، مهمّ است. امروز اين بايد جزو مسائل اساسي ما به حساب آيد. مردم در زمينه هاي اقتصادي، مشکلات فراواني دارند. يکي از مشکلات عبارت است از شکاف اقتصادي و تبعيض در مسائل اقتصادي و برخورداريهاي ناروا در مقابل محروميتهاي سخت و سنگين. اين، مردم را آزار مي دهد. بيش از فقر، تبعيض براي مردم گزنده است. در قوانين، شما بايد اينها را مراعات کنيد؛ با قانون مي توانيد جلوِ اينها را تا حدّ زيادي بگيريد. البته قانون، همه چيز نيست؛ بايد مديريّت اجرايي خوب حتماً وجود داشته باشد تا قانون کارايي خود را نشان دهد؛ ليکن قانون هم سهم بسيار زيادي دارد.
در زمينه سياسي هم همين طور است: محافظت از پايه سياسي کشور - يعني نظام جمهوري اسلامي - و قدرداني از اين نظام که حقيقتاً يک پديده والا در دنياي امروز است. اين که راديوهاي بيگانه و سياسيّون دنيا و رندهاي سياسي عالم، مرتّب تحقير و توهين کنند، از اهميت مسأله و عظمت اين پديده نمي کاهد. اين پديده عظيم، در دنيا کار خود را کرده است. دشمنان ما با اين که نمي خواهند به اهميت و تأثيرگذاري جمهوري اسلامي اعتراف کنند، در عين حال خواه و ناخواه به آن اعتراف مي کنند. اين که امروز دنياي اسلام به اسلام خواهي خود مي بالد؛ اين که قشرهاي جوان، دانشگاهي و زبدگان فکري در دنياي اسلام اين گونه اند؛ اين که امروز مسأله فلسطين با اين حجم و عظمت، به خاطر توجّهِ مردم به اسلام، حالت تازه اي پيدا کرده و اصلاً مسائل خاور ميانه يک تحوّل اساسي يافته است، ناشي از همين اثرگذاري بسيار عميق و دنباله دار و مستمّر است. علّت دشمني آنها با جمهوري اسلامي همين است. مي خواهند سرچشمه را خشک کنند؛ چون مي دانند سرچشمه اين بيداري در دنياي اسلام، به پا شدن جمهوري اسلامي است. نفس اقامه جمهوري اسلامي، براي آنها مهم بود. اين پايه را بايد مستحکم و حفظ کرد و حقيقت آن را درست تبيين نمود.
 خداي متعال نعمتهاي زيادي به ما داده است. شکرگزاري اين نعمتها بر ما واجب است. شکرگزاري به اين است که در هر جا هستيم - بنده، شما، دولت، مسؤولان گوناگون اجرايي و مسؤولان قضايي - به وظيفه خود عمل کنيم و آنچه را که احساس مي کنيم بيننا و بين الله وظيفه ماست، انجام دهيم. «ولينصرنّ الله من ينصره» ؛ بدون ترديد نصرت الهي پشت سر چنين حرکت و انگيزه اي وجود دارد؛ کمااين که تا امروز هم وجود داشته و بعد از اين هم اين طور خواهد بود.
 اميدواريم ان شاءالله خداوند متعال به همه شما توفيق دهد؛ ما و شما را تأييد کند؛ رحمت خود را شامل حال ما گرداند و دعاي ولي عصر ارواحنافداه و همچنين رضايت آن بزرگوار را شامل حال ما کند.
 والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته