بسم الله الرّحمن الرّحيم
اوّلاً به همه برادران و خواهران عزيز، بخصوص خانواده هاي معظّم شهيدان و همچنين دوستان، برادران و خواهراني که از راههاي دور و شهرهاي ديگر تشريف آورده اند، خوشامد عرض مي کنم. به نظر من اين جلسه، جلسه بسيار باعظمتي است؛ چون دو قشر معلّم و کارگر با عظمتند. معلّمانِ امروز و معلّمانِ فردا، مرشدان و راهنمايان نسل ما هستند و کارگران، پايه ها و استوانه هاي اساسي پيشرفت کشورند. بنابراين جمع شما از نظر من يک جمع برجسته و ممتاز است.
روز کارگر و روز معلّم - يعني يازدهم و دوازدهم ارديبهشت - از جهات مختلف حقيقتاً بايد از روزهاي برجسته و ممتاز شناخته شود. ما حرفهاي زيادي با شما و ملت عزيزمان داريم. يک ماه است که من به خاطر ابتلا به کمردرد و عوارض جسمي اين چنيني، توفيق پيدا نکرده ام تا با مردم عزيزمان صحبت کنم. حرفهاي متراکمي وجود دارد و شما بهترين مخاطبان هستيد.
مسائل فراواني قابل طرح است؛ هم مسائل داخل کشور، مثل اهميت مسأله کار و کارگر و جامعه کارگري؛ هم مسأله معلّمان و مسائل گوناگون ديگري که آگاهي مردم عزيز ما از اينها لازم است. ملت ما ملتي است که تاکنون با نيروي آگاهي خود حرکت کرده است. وقتي ايمان با آگاهي همراه شد، معجزه مي کند. دشمنان ما هرجا توانستند، از ناآگاهيها استفاده کردند. مسائل جهان اسلام هم مسائل مهمّي است. تصوّر نشود که مسائل جهان اسلام، مسائل فلسطين و مسائل خاور ميانه، با مسائل داخلي و سرنوشت ما ارتباطي ندارد. امروز مسائل جهاني در هم تنيده است و مسائل ملتها به هم مرتبط است. سياستهايي که در دنيا مشکلات ملتها را طرّاحي مي کنند، در پيشرفت اهداف و اغراض خود، اين ملت و آن ملت را نمي شناسند. براي هر کدام از اين مسائل، در حدّ فرصت و وقت، چند جمله اي عرض مي کنيم .
مهمترين مسأله در مسائل خارجي ما - که به مسأله کنوني کشور ما هم ارتباط مستقيم دارد - فلسطين است. مسأله فلسطين فقط مسأله يک ملت نيست؛ مسأله حاکميت ديکتاتوري بين المللي و حاکميت زور است. شما ببينيد امروز در اراضي فلسطين چه مي گذرد! امروز ما فاجعه بارترين حوادث خونين را در فلسطين شاهديم. دولت غاصب و جعلي اسرائيل با نيروي نظامي خود، با تانک و هواپيما و آتش بيرحمي و ظلم خود، شهرهاي فلسطين را محاصره کرده است و يکي پس از ديگري وارد اين شهرها مي شود؛ مردم را قتل عام و خانه ها را ويران مي کند؛ يک روز رام الله، يک روز نابلس، يک روز جنين و امروز الخليل و شهرهاي ديگر. فاجعه هايي که در اين شهرها به وجود آمده است، قابل وصف نيست. نيروي نظامي وارد شهري شود، زن و مرد و کودک را دستگير کند و بکشد و يا زخمي کند! ده هزار مجروح و هزاران شهيد در اين شهرها امروز وجود دارد. هزاران جوان را از خانه هايشان ربودند و به نقاط نامعلوم بردند و خانه هاي بي شماري را ويران کردند. شنيدم در شهر جنين، هفتاد درصد خانه ها ويران شده است! هفتاد درصد خانه هاي يک شهر را تانکها بيايند ويران کنند! اين جنايات، مقابل چشم بشريت است.
معناي اين کارها چيست؟ معناي اين کارها اين است که يک دولت ظالمِ بي اعتناي به همه مقرّرات بشري، انساني، ديني و خدايي، به خاطر طمعها و ادامه ظلم چندين ده ساله خود، اين فاجعه ها را به بار مي آورد؛ دولتي هم مثل امريکا به طور کامل و صددرصد از او حمايت مي کند و همه شعارهاي حقوق بشر و دفاع از ملتها و دمکراسي و آزادي و همه و همه فراموش مي شود. وجدان جهاني به حرکت درآمد، اما وجدان سران امريکا و کاخ سفيد اندک تأثّري هم پيدا نکرد!
اينها مي خواهند دو چيز را براي دنيا مشخّص کنند: يکي اين که اين غدّه سرطاني به هر قيمتي بايد بماند؛ دوم اين که مي خواهند به دنيا بگويند و تفهيم کنند که امروز سرو کار شما با اِعمال زور است و مي خواهيم زور بگوييم؛ هر کس هم هر چه مي خواهد بگويد، بگويد؛ يعني مردم دنيا را قانع کنند که هيچ حرف و هيچ اقدامي در مقابل زور سرنيزه و زور نظامي امريکا قادر به هيچ کاري نيست.
البته تا الان شکست خورده اند و علي رغم همه اين تظاهرات قدرتمند، به هدفهاي خود نرسيده اند. چرا؟ چون فلسطين تسليم نشده است. آنها مي خواهند با فشار و کشتار و بيرحمي و لگدکوب کردن همه نشانه هاي انساني، ملت فلسطين را وادار به تسليم کنند و اين ملت دربست زير بار آنها برود و از خواسته هاي بحقّ خود دست بردارد؛ اما تاکنون نتوانسته اند. برخلاف تصوّر امريکا و اسرائيل، اين قدرت زور نيست که پيش مي رود؛ قدرت اراده و ايمان انسانهاست که حرف آخر را در همه مسائل مي زند؛ در اين مسأله هم همين طور است.
براي مواجهه با ظلم فجيعي که اين روزها نسبت به مردم فلسطين اعمال مي شود، دو راه علاج وجود دارد. اين دو راه علاج اجتناب ناپذير است و بايد همه آن را قبول کنند و از اين دو راه بروند:
راه اوّل، ادامه انتفاضه و ايستادگي مردم فلسطين است، که بحمدالله تاکنون ايستاده اند. اوج اين ايستادگي، همين عمليات استشهادي است. اين که يک مرد، يک جوان، يک پسر و يک دختر حاضر مي شود براي منافع و مصالح ملت و دينش جان خود را فدا کند، اوج افتخار و شجاعت و شهامت است. اين همان چيزي است که دشمن از آن مي ترسد. لذا شما ملاحظه کرديد، از رئيس جمهور امريکا گرفته تا همه کساني که در سراسر دنيا در خطّ امريکا کار مي کنند و حرف مي زنند، سعي کردند با شماتت و ملامت و فلسفه بافي، عمليات استشهادي را متوقّف کنند. نه؛ عمليات استشهادي اوج عظمت يک ملت و اوج حماسه است. آن جايي که يک نيروي نظامي با کمال فداکاري از ميهن خود دفاع مي کند، مگر عمليات استشهادي نيست؟ آن جايي که يک ارتش ظالم و ستمگر به يک کشور تجاوز مي کند و مردم آن کشور در مقابل آن ارتش مي ايستند، مگر آن جا عمليات استشهادي نيست؟ کيست که بتواند چنين کاري را محکوم کند؟ کيست که بتواند از عظمت و ارزش اين کار در چشم انسانهاي باوجدان و باانصاف بکاهد؟ عمليات استشهادي، اوج عظمت آنهاست. حالا عدّه اي بنشينند براي خودشان بگويند و بنويسند و ملتي را که پنجاه سال است به خاطر کوتاهي گذشتگانش و به خاطر عدم توجّه نسل قبلي خودش به منافع بلند مدت، الان مجبور است با جان خود به ميدان بيايد تا حقوق خود را زنده کند، ملامت کنند؛ مگر اين در حال آن ملت تأثير دارد؟ ملت فلسطين، زنده و بيدار است و پيش مي رود.
راه دوم، حمايتهاست. همه دنيا بايد از اينها حمايت کنند. البته ملتها حمايت کردند. در اروپا هم ملتها حمايت کردند، دست به راهپيمايي زدند و با انواع و اقسام راهها و شيوه ها، خواست قلبي خود را نشان دادند. حتّي در داخل کشور ايالات متّحده امريکا هم اين حمايتها ابراز شد. بعد از اين هم اين چيزها ادامه خواهد داشت؛ ليکن دولتها بايد به وظيفه خود عمل کنند. از همه واجبتر، دولتهاي اسلامي و بالاخص دولتهاي عربي هستند.
اين مسأله قطع يکماهه نفت که ما گفتيم، يک مسأله اساسي است. با اين مسأله نمي شود سطحي برخورد کرد. البته يک مسأله نمايشي هم نيست که دولتي تنها بايستد و بگويد من نفت خود را قطع مي کنم؛ معلوم نيست چه طوري قطع مي کند يا نمي کند. اين يک مسأله جدّي و واقعي است و بايد همه تصميم بگيرند.
آمدند گفتند که قطع نفت به ضرر کشورهاي قطع کننده است؛ در حالي که اين طور نيست؛ اين خطاي در محاسبه است. قطع نفت به ضرر ملتها نيست؛ به سود آنهاست. همين الان شما مي بينيد در نوسانات قيمت نفت، چند صباح قيمت به بيست و چهار دلار، بيست و پنج دلار مي رسد؛ اما بعد از چند روز به پانزده دلار، شانزده دلار کاهش پيدا مي کند. از بالا رفتن و پايين آمدن قيمتها ملتها اين همه ضرر مي بينند؛ چون اختيار در دست ديگران است. با قطع يک ماهِ نفت، اين قدرت تصميم گيري در ملتهاي اسلامي آشکار خواهد شد. ملتها و دولتهاي اسلامي نشان مي دهند که مي توانند عليه ديکتاتوري بين المللي و عليه خواستِ زورگوياني که فقط به سرنيزه متّکي هستند، اقدام کنند. بايد اين کار را بکنند؛ اين اجتناب ناپذير است.
البته بعضي از دولتها مواضع خوبي اتّخاذ کردند. دولت سوريه و دولت لبنان شجاعانه ايستادند؛ مواضعشان، مواضع خوبي است؛ ليکن همه دولتهاي عربي، همه دولتهاي اسلامي و دولتهاي صادر کننده و توليد کننده نفت بايد به اين وظيفه تاريخي خود اهميت دهند. تاريخ در آينده روي اين اقدامهاي تعيين کننده قضاوت خواهد کرد؛ امروز هم ملتها قضاوت مي کنند. امروز ملتها بر اين اساس نسبت به دولتهاي خود و نسبت به صداقت و دلسوزي و پاکدامني آنها تصميم گيري مي کنند.
البته اين يکي از راههاي کمک است و راه بسيار مؤثّري است. راههاي کمک ديگري هم وجود دارد؛ ملتها کمکهاي مالي کنند. همان طور که در نماز جمعه به مردم خودمان و ديگر ملتها عرض کرديم، بايد کمک کنند. بايد از اين مردم مظلومي که از وطن خود، از دين خود، از بيت المقدّس و از هويّت يک ملت اسلامي دفاع مي کنند و مي خواهند تداوم نفوذ استکبار را در اين منطقه قطع کنند، دفاع کرد. دولتهايي هم که همسايه فلسطينند، همچنين نيروهاي مردمي و مقاومتها و ديگران، بايد دفاع کنند و دفاع هم مي کنند. هر کس بتواند به آنها کمک کند، بايد اين کار را بکند؛ اين وظيفه همه است.
دولت امريکا با همه ادّعاهاي دهان پرکني که تبليغات و رسانه هاي وابسته به او به طور دائم در زمينه لزوم رهبري جهان و حقوق بشر و غيرذلک بر زبان مي آورند، پشت سر دولت اسرائيل ايستاده است. واقعاً انسان از تصوّر وقاحت و بي شرمي بعضي از دولتمردان مستکبر عالم به تعجّب وادار مي شود! اين را دفاع از عدالت مي دانند؛ کساني که معناي عدالت را نمي فهمند. دولت امريکا معناي عدالت را درک نمي کند. کدام کارِ اينها با عدالت همراه بوده است؟ اين جنايات را يک جنگ عادلانه و جنگ با تروريسم به حساب مي آورند؛ در حالي که از فجيعترين کارهاي تروريستي آشکارا دفاع مي کنند. واقعاً پيشاني بشريت از شرم عرق مي کند.
البته امروز امريکاييها به خاطر اين رفتار نامعقول خود در دنيا از چشم ملتها به کلّي افتاده اند و منفور شده اند و نفرت دلهاي پاک و وجدانهاي سالم را در همه دنيا به خود جلب کرده اند. هر دولتي که اين مواضع بحق را بگيرد، از نظر دولت امريکا مطرود است. بغض آنها نسبت به جمهوري اسلامي، به خاطر حقگويي جمهوري اسلامي است؛ چون تحت تأثير ترس قرار نمي گيرد؛ از امريکا نمي ترسد؛ راه و اراده خود را قرباني خواست و اراده سردمداران امريکا نمي کند و استقلال خود را از دست نمي دهد. در گذشته وقتي مي خواستند عليه جمهوري اسلامي حرف بزنند، شعار مي دادند که اين جا حقوق بشر رعايت نمي شود. امروز همه چيز برملا شده است و معلوم است علّت مخالفت آنها با جمهوري اسلامي چيست؛ چون جمهوري اسلامي تسليم منطق زور و قلدري آنها نشده است و نخواهد شد.
مواضع جمهوري اسلامي، واضح و روشن و صددرصد منطقي است؛ همين مواضعي است که مسؤولان کشور بارها بر زبان آورده اند؛ رئيس جمهور محترم هم در همين روزها مکرّر در مقابل چشم ملتهاي ديگر و مجامع بين المللي، آنها را تکرار کرد و بر زبان آورد. اگر شما در دنياي اسلام حرکت کنيد، خواهيد ديد اين مواضع در دل يکايک آحاد ملتها مورد تمجيد و ستايش است؛ ملتها حق طلبند.
بناي استکبار و زورگويي در عالم اين است که همه دولتها و به تبع آنها همه ملتها را وادار کند تا منطق زور و ظلم و بي انصافي او را بپذيرند و از همان راه حرکت کنند. بناي عالم را بر ظلم گذاشتند و مي خواهند به نفع کمپانيها و سرمايه داران بزرگ و گردانندگان صهيونيستي و غيرصهيونيستي منابع مالي بزرگ دنيا و عليه ملتها، عالم را اداره کنند و توقّع دارند همه دولتها و ملتها از اين مواضع پيروي کنند. مگر چنين چيزي مي شود؟ ممکن است بعضي از دولتها به خاطر منافع شخصي مسؤولانِ خود تسليم شوند؛ اما دولت و ملتي که به نام اسلام سخن مي گويد، به نام استقلال و هويّت ملي خود موضع مي گيرد و حق مي گويد و دنبال حق مي رود، مگر ممکن است تسليم شود؟
الان ورد و ذکر عدّه اي مذاکره با امريکا شده است! چه مذاکره اي؟! مي گويند با امريکا مذاکره کنيد تا موذيگري نکند؛ فشار وارد نياورد؛ تهديد نکند و منافع ملي ما را رعايت نمايد. مگر کشورهايي که امروز مورد تهديد امريکا هستند - غير از جمهوري اسلامي - با امريکا مذاکره نمي کنند؟ مگر آنها با امريکا رابطه ندارند؟ مذاکره و رابطه، مانع فشار آوردن و تهديد کردن و بدجنسي کردن و افزون طلبي نيست؛ مذاکره مشکلي را حل نمي کند. دولت امريکا صريحاً با نظام اسلامي، هويّت اسلامي و ايمان اسلامي مردم ما اعلام مخالفت کرده است. علّتش اين است که اسلام موجب شده تا اين ملت در مواضع خود مستقر و ثابت باشد و پابرجا بايستد و تسليم آنها نشود. هدف امريکا اين است که سيطره خود را که در دوران رژيم منحوس پهلوي - بخصوص در سي سال آخر آن رژيم - بر همه جاي کشور گسترده بود، دوباره برقرار کند. معلوم است که ملت ايران بعد از اين انقلاب عظيم، بعد از اين همه فداکاري و قهرماني و بعد از اين همه شهادتها، تسليم چنين زورگويي نخواهد شد. نخير، مذاکره هيچ مشکلي را حل نمي کند.
مذاکره با امريکا، البته براي دولت امريکا مفيد است. با مذاکره، او جاي پايي پيدا مي کند تا بتواند خواسته هاي خود را بيشتر تحميل کند و توقّعات خود را انبوهتر بر سر اين ملت و دولت بريزد. مذاکره موجب مي شود که دولت امريکا بتواند همين تهديدهايي را که الان از دور مي کند، همين توقّعات بيجا و قلدرانه اي را که در مصاحبه ها و سخنرانيها مي گويد، پشت ميز مذاکره، با حجم بيشتر و با قدرت چانه زني بيشتر، بر سر مسؤولان کشور ما بريزد. معناي مذاکره اين نيست که امريکا حاضر باشد هويّت اين ملت را، نظام جمهوري اسلامي را، ايمان اين مردم و مواضع آنها را به رسميت بشناسد. آنها با اين اساس مخالفند؛ آنها با حضور اين مردم مؤمن مخالفند؛ آنها دنبال اين هستند که همان روشهايي را که در دوران حکومت پهلوي اعمال مي شد - همان فساد، همان تسلّط و همان قاهريّت - دوباره در اين مملکت ايجاد کنند. اين که با مذاکره حل نمي شود. مگر اين ملت اجازه خواهد داد که مسؤولي در اين کشور - از رهبري گرفته تا همه مسؤولان - از مواضع اسلامي و منافع اساسي سرنوشت سازش يک قدم عقب بنشيند؟
ما نبايد ضعفهاي خود را به پاي اين ملت بگذاريم. اين ملت، قوي و زنده و مؤمن است؛ جوانان ما مؤمن هستند؛ قشرهاي مختلف اين کشور، قدر اين انقلاب و اين نظام مردمي را مي دانند. با تبليغات دشمن که مرتّب بگويد اين نظام تحميلي است، اين نظام مردمي نيست؛ اگر هر کس ديگر در دنيا باور کند، اين مردم که خود مي بينند در اين مملکت چه مي گذرد؛ مي بينند که اين نظام، متّکي به رأي و عاطفه و ايمان و اراده مردم است. چنين نظامي، مستحکم است. اين نظام، نظامي نيست که تهديد فلان قدرت و فلان مقام، اخم کردن فلان رئيس جمهور يا فلان سياستمدار بتواند آن را تکان دهد و متزلزل کند. راه علاج، ايستادگي ملت و دولت در مقابل فزونخواهي امريکا و طمع ورزي هر قدرت دست انداز و مستکبري است. يک روز در دنيا دو قدرت بزرگ بودند - امريکا و شوروي - هر دو هم با ايران مخالف بودند - در جنگ تحميلي - مخالف بودند؛ اما جمهوري اسلامي به هيچکدام باج نداد؛ روي پاي خود ايستاد و به مقاصد خود رسيد و هيچ کس هم نتوانست هيچ غلطي بکند. بعد از اين هم همين خواهد بود. ملت ما، ملت زنده و بيدار و آگاهي است.
بهترين کاري که مسؤولان و دست اندرکاران بخشهاي مختلف کشور مي توانند بکنند، اين است که به اين ملت خدمت کنند. الان مسائل گوناگون قشرهاي مختلف - قشر معلّمان و قشر کارگران - مطرح است. قشرهاي ديگر هم هر کدام مطالباتي دارند. ببينيد عزيزان من! اين ملت ثروتهاي فراواني دارد؛ ثروت مادّي دارد، ثروت زيرزميني دارد، ثروت انساني دارد که از همه اينها بالاتر است. ما دهها ميليون جوان داريم، که اين يک ثروت بسيار عظيم است؛ ما استعدادهاي برجسته داريم. آن مجموعه اي که بتواند از اين استعدادها استفاده کند و آنها را در راه مصالح ملي به کار بيندازد، بزرگترين خدمت را به اين کشور کرده است.
ما هيچ احتياجي به بيگانه نداريم. البته ما با همه دنيا ارتباط داريم؛ ما درهاي اقتصاد و تحرّکات گوناگون کشور را بر روي ملتها و کشورهاي ديگر نبسته ايم؛ ما از تجربه ها استفاده مي کنيم و مبادلات داريم؛ اما بر اصول و ارزشها و مصالح ملي و هويّت اسلامي اين ملت تکيه مي کنيم. اين نبايد مورد تهديد قرار گيرد؛ اين رمز قدرت ماست. دشمن مي خواهد عناصر اقتدار را از درون اين کشور بگيرد؛ ملت را بي دفاع کند؛ ايمان و فهم و آگاهي را بگيرد؛ مراکز اساسي نظام جمهوري اسلامي را بي اثر و خنثي نمايد تا اگر يک وقت خواست به اين ملت تعرّض کند، اين ملت نتواند از خود دفاع کند. بعکس، ما بايد بر ارزشها و مواضع و مصالح ملي خود پافشاري کنيم.
امروز مسأله اقتصاد کشور از مسائل بسيار مهمّي است که بايد همه مسؤولان به آن بپردازند. من در مورد مسأله اشتغال بارها مطالبي را گفته ام. البته مسؤولان تلاش مي کنند؛ من مي توانم اين را با اطمينان کامل به شما بگويم. رئيس جمهور محترم در هيأت دولت و جمعهاي گوناگون ديگر، در اين زمينه تلاش و پيگيري مي کنند. در همه رده ها و همه بخشها بايد همين خط دنبال شود. راه رسيدن اين ملت به هدفهاي والاي خود، کار خستگي ناپذير و مخلصانه و خالصانه مسؤولان کشور است؛ چه دولت، چه مجلس شوراي اسلامي، چه بقيه بخشهايي که به اين کارها ارتباط دارند و مي توانند در اين تصميمها تأثيري بگذارند.
ما احتياج داريم که جامعه معلّمان ما - همان طور که وزير محترم اشاره کردند - جامعه اي باشد که بتواند با خيال آسوده و فارغ از دغدغه هاي گوناگون، به امر تعليم و تربيت بپردازد. ما احتياج داريم که کارگران ما مورد ارزشيابي درست قرار گيرند و همه بفهمند که قوام پيشرفت کشور بر روي استوانه هايي است که يکي از مهمترين آنها، قشر کارگر است؛ کارگرِ کاردان، مؤمن، وظيفه شناس؛ کارگري که اگر به او کاري سپرده شده است، مي خواهد آن را به بهترين وجه انجام دهد؛ کارگري که جزو ارزشمندترين عناصر يک جامعه است. اين دو قشر و قشرهاي گوناگون ديگر، هر کدام خواستها و نيازهايي دارند که بايد در حدّ امکانات و مقدورات کشور - ما توقّع زيادي هم از مسؤولان نداريم - به آنها رسيدگي شود.
بايد اسراف نشود. هزينه کردن اعتبارات و پولهاي کشور در جاهاي غيرلازم و تشريفاتي و زيادي، حرام است. امروز پرداختن به کارهايي که به جنبه هاي عملي زندگي مردم ارتباطي ندارد، يک کار مسرفانه است. اين که بعضيها فضاي کشور را آن قدر سياسي کنند که مسائل اصلي کشور تحت الشّعاع قرار گيرد، يک غفلت بزرگ است. البته گروه معدودي اين غفلت را عمداً انجام مي دهند؛ آنها خيانت مي کنند؛ يک عده هم غفلت مي کنند. هر روز مسأله سياسي جديدي را در کشور ايجاد کردن - به مجلس شوراي اسلامي نگاه مي کنيم، يک طور؛ به مجموعه هاي گوناگون ديگر نگاه مي کنيم، يک طور - و ذهنها و فکرها را از کاري که بايد براي مردم انجام گيرد، منصرف کردن، هيچ مصلحت نيست. همه بايد ذهنهاي خود را به کارهايي که براي پيشرفت و حلّ مشکلات کشور لازم است - مسائل معيشتي مردم، مسائل اقتصادي مردم، مسأله اشتغال - منعطف کنند. دستگاهها بايد به هم کمک کنند و اين کارها را انجام دهند. کار صورت مي گيرد، اما بايد شتاب بيشتري پيدا کند و همه جانبه شود.
بايد از شعارهاي انحرافي پرهيز شود. عدّه اي اصلاً کأنّه مزد گرفته اند براي اين که ذهن مسؤولان کشور را از کارهاي اصلي منصرف کنند و به جاي ديگري ببرند؛ متأسفانه بعضي از مطبوعات هم در اين زمينه خيلي تأثير دارند. هر چيزي را مي نويسند، برخلاف ايمان و اعتقادات و مصالح مردم و برخلاف واقعيت مي نويسند و آزادانه منتشر مي کنند؛ آخرش هم داد مي کشند که آزادي نيست! از آزادي استفاده مي کنند براي اين که به دروغ ادّعا کنند آزادي نيست! اگر آزادي نيست، پس اين همه فريادهايي که مي کشيد، اين همه شايعه پراکني و دروغگويي در مطبوعات و غيرمطبوعات و دستگاههاي مختلف چيست؟! البته ما از اين اظهارات بيمي به دل راه نمي دهيم؛ اين ملت، ملت مؤمني است.
سعي کردند جامعه کارگري را از کارش منصرف کنند؛ سعي کردند خواستهاي بحقّ معلّمان را سياسي کنند؛ سعي کردند جامعه معلّمان را به ايستادگي در مقابل نظام وادار کنند؛ اما نتوانستند و باز هم نخواهند توانست. معلّمان و کارگران ما مؤمن و متعهّدند و از اوّل انقلاب بارهاي سنگيني را بر دوش گرفته و تحمّل کرده اند. در طول سالهاي گذشته هم بارها دشمن خواسته است از احساسات اينها سوءاستفاده کند؛ اما بحمدالله نتوانسته و ايستادگي و آگاهي و ايمان اين قشرها، به سينه نامحرم زده و دشمن را عقب نشانده است و باز هم همين طور خواهد بود. مسؤولان بايد اين را احساس کنند و قدر بدانند.
مطبوعات هم سعي نکنند فضا را تيره و تار نشان دهند. يک وقت تذکر به دولت و تذکر به مسؤولان و نصيحت کردن است، اينها خوب است؛ اما يک وقت تيره و تار جلوه دادن افق و فضاست، اين بد و خطاست. اگر عمداً صورت گيرد، خيانت است. فضا و افق آينده کشور، تيره و تار نيست؛ روشن است. ملت ما زنده و بيدار و عازم و مصمّم است و مسؤولان ما علاقه مند و وظيفه شناس و خودي اند. اگر چند صباحي در گوشه اي در رده هاي دوم يا سوم، آدمهاي نامطمئن و غريبه اي هم باشند، بايد با آنها برخورد شود؛ بايد خود مسؤولان و دستگاههاي مختلفي که مسؤولند، با آنها برخورد کنند.
از خداوند متعال مي خواهيم اين ملت را آن چنان که شايسته اوست، مشمول رحمت و برکت خود قرار دهد؛ هدايت و برکات خود را بر اين ملت نازل کند؛ توجهات حضرت بقيةالله ارواحنافداه را روزبه روز و بيشتر از پيش شامل حال ما گرداند و ما را مشمول دعاي آن بزرگوار قرار دهد. از خداوند متعال مي خواهيم درجات امام بزرگوار و شهداي گرانقدر ما را روزبه روز متعاليتر فرمايد.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته