بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين. الحمدلله قاصم الجبّارين. مبير الظّالمين. مدرک الهاربين. نکال الظّالمين. صريخ المستصرخين. موضع حاجات الطّالبين. معتمد المؤمنين. نحمده و نستعينه و نستغفره و نتوکل عليه و نصلّي و نسلّم علي حبيبه و نجيبه و خيرته في خلقه، حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته، سيّدنا ابي القاسم المصطفي محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المهديّين المعصومين. سيّما بقيّةالله في الأرضين. و صلّ علي ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين. اوصيکم عبادالله بتقوي الله.
همه برادران و خواهران عزيز نمازگزار و خود را به رعايت تقوا و پرهيزکاري توصيه مي کنم. خداوند متعال وعده مي دهد که اگر تقوا پيشه کنيد؛ يعني مراقب رفتار خود، گفتار خود و مواظب حرکات خود در زندگي باشيد و از امر و نهي الهي تخطّي نکنيد، خداوند هدايت، نور، فَرَج و رزق خود را و سعادت دنيوي و اخروي را به شما عطا خواهد کرد. اوّلين و آخرين حرف ما رعايت تقواست. بخصوص شما جوانان عزيز که دلهاي نوراني و پاکتان، آماده پذيرش حق و آماده رابطه با خداي متعال است؛ اين آمادگي و اين صفا را قدر بدانيد و رابطه خود را با خدا مستحکم تر کنيد.
همه ما بخصوص کساني که مسؤوليتي بر دوش دارند، عقلاً وظيفه داريم که در همه حرکات، گفتارها، نوشتارها و همه موضعگيريها و توصيه هاي خود به کساني که از ما توصيه مي پذيرند، خدا را و وظيفه را در نظر داشته باشيم. راه نجات در دنيا و آخرت اين است و بس. بنده در خطبه اوّل لازم مي دانم از مردم عزيزمان به خاطر احترامي که به حسين بن علي عليه السّلام در عمل و زبان نشان دادند، صميمانه تشکر کنم. امسال که ايّام سال نو با ايّام عاشورا همزمان بود، از مدّتي پيش از ايّام فروردين، دستگاههاي تبليغي دشمن، در مراکزي که همه فکرشان اين است که مردم ما را، ملت شجاع و مؤمن ما را از مواضع حقيقي خود منصرف کنند، همه تلاششان را به کار انداختند تا محرّم و عاشورا را در چشم مردم کمرنگ کنند. لکن مردم با حضور خود در مجالس و مراسم عزاداري و بزرگداشت عجيبي که امسال در مراسم عاشورا نشان دادند، يک بار ديگر به همه ثابت کردند که ملت ايران از روي معرفت و آگاهي راه خود را انتخاب کرده است. امسال آن طوري که از نقاط مختلف به بنده گزارش شد، مجالس و مراسم عزاداري اگر از سالهاي ديگر پرشورتر و پرجمعيت تر نبود خلوت تر هم نبود. اين معنايش اين نيست که مردم، آغاز بهار، فروردين و اوّل سال را مورد اعتنا قرار نمي دهند؛ خير، امسال نوروز ما رخت عزا به تن داشت؛ امسال اوّل سال ما عاشورايي بود. خود عاشورا هم مراسمي است که در انسانها شور و تحرّک و رويش و تفکر و انديشه به وجود مي آورد. عاشورا يک مراسم خشک و خالي نيست، مراسمي است که در آن فکر، برنامه، هدف، آگاهي بخشي و معرفت دهي هست. مردم از مراسم مربوط به سيدالشهدا عليه الصّلاةوالسّلام قدرداني کردند.
بهار هم هست، رويش طبيعت و رويش انسان هم هست، نشاط و شادابي جسمي هم هست. اينها با هم کاملاً در رفتار مردم عزيز ما منطبق و متعامل شدند. لذا بجاست از مردم مؤمن و بزرگوار ما تشکر شود. اين را هم اضافه کنم که اهميت دادن به نماز در ظهر عاشورا و در ميان مراسم سينه زني و عزاداري، خود يک نقطه برجسته ديگر بود. ما هميشه از اين که مي ديديم جوانان و مردممان، سينه زني روز عاشورا را مي کنند و نمازشان به نزديک غروب مي افتد رنج مي برديم. مردم اهميت نماز و ذکر خدا و ياد الهي را در لابه لاي مراسم عاشورا نشان دادند؛ لذا جاي سپاسگزاري و تشکر دارد. يک تذکر هم در باب مسائل مربوط به فروردين عرض کنيم: اوّلاً اين تعطيلات طولاني و بي دليل، هيچ منطق عقلايي ندارد. وضع خوبي نيست که اوّلِ سال، روزهاي متوالي - گاهي دو هفته و گاهي بيشتر - همه چرخهاي فعّاليت در کشور از حرکت بيفتد. خلاف مقرّرات هم هست، طبق مقرّرات تعطيليها محدود است. ما در ايّام سال، تعطيلي زياد داريم که اين به زيان کشور است. در بعضي از کشورهاي دنيا، طبق فهرستي که مشاهده مي کردم، همه تعطيلات رسمي در طول سال از پنج، شش روز تجاوز نمي کند. لکن ما تعطيليهايمان بسيار زياد است. علاوه بر آن هم عدّه اي با بي توجّهي و بي اعتنايي خود به کار، علم، تحصيل و به اشتغالات روزمرّه زندگي و کارهاي اداري و سازندگي، بر اين تعطيلات اضافه هم مي کنند؛ آن هم در آغاز سال. بالاخره در اوّلِ سال، اوّلِ يک دوره جديد مالي و کاري است. توصيه مؤکدِ بنده اين است که هم مسؤولين و هم آحاد مردم عزيزمان تصميم بگيرند اين تعطيلات را کم کنند. اين همه تعطيلاتِ پي درپي، زيانهايي به بار مي آورد که هر چند در اوّل کار محسوس نيست، لکن نتايج آن براي همه زيانبار است.
يک سفارش هم به مناسبت همين آغاز دوره جديد مالي و کاري که اوّلِ سال است به مردم عزيزمان عرض مي کنم. مردم عزيزمان در ميدانهاي مختلف، امتحانهاي خوبي داده اند. لذا لازم است اين تداوم به سمت بهتر شدن و ارتقاي زندگي روحي و روابط اجتماعي و فضاي اجتماعي و سياسي جامعه همچنان در طي سال به وسيله خود مردم مورد توجّه قرار گيرد.
در روايات ما وارد است که مؤمنين با يکديگر تراحم و تعاطف دارند؛ يعني به هم رحم مي کنند و با يکديگر عطوفت مي ورزند اين يک وظيفه اخلاقي است و اين امر در پيشرفت و بناي اجتماعي ما تأثير دارد. به هم رحم کنيد. مردم به هم رحم کنند تا خدا هم به آنها رحم کند. وقتي که در دلِ مردم نسبت به يکديگر ترّحم و عطوفت و حُسن ظن و محبّت هست، فضاي جامعه، فضاي بهشت مي شود. آن گاه که در دلِ افراد، با انگيزه هاي سياسي يا شخصي، کينه، بددلي و سوءظن وجود داشته باشد، فضاي جامعه فضايي تاريک و تلخ مي شود. با هم همکاري کنيم، به هم کمک کنيم، نسبت به يکديگر گذشت داشته باشيم. مجادلات سياسي براي کشور زيانبار است. نه فقط امروز که دشمن ما را تهديد مي کند، بلکه هميشه مضرّ است؛ براي سازندگي و راه انداختن چرخهاي اقتصادي مضرّ است. اگر بعضيها هر روزي به نحوي مسأله جديدي درست کنند و افکار عمومي را متوجّه به يک مسأله موهوم کنند، اينها به ضرر کشور است. امسال همه، بخصوص گويندگان، نويسندگان، سياسيّون، منبردارها و تريبون دارها، تصميم بگيرند فضا را، فضاي محبّت و عطوفت قرار دهند؛ ذهنها و دلها را نسبت به يکديگر تحريک نکنند؛ در اين مملکت کار زياد داريم. مسؤولين کار دارند، دولت کار دارد، دستگاه قضاييه کار دارد، مجلس کار دارد؛ همه کارهاي مهم و اساسي دارند؛ همه بايد با همه توان و با همه وجود تلاش کنيم تا بتوانيم کشور را به سرمنزل امن و سعادت برسانيم و اين کاري است ممکن؛ اين کاري است ممکن. ما يک ملت بزرگ، داراي عناصر فراوان قدرت در ميان خودمان هستيم، ما ايمان داريم، عزم و همّت داريم؛ ملت ما اين گونه است و اين را در ميدانهاي مختلف نشان داده است. جوانان ما هوش و استعداد و ابتکار دارند؛ مسؤولين ما علاقه و اخلاص و کارايي دارند. ما بايد خيلي زودتر از اين و بهتر از اين مي توانستيم کارهايمان را راه بيندازيم. آنچه که به اين امر کمک مي کند عبارت است از آرامش فضاي جامعه از لحاظ سياسي و از لحاظ اجتماعي. اين آرامش را حفظ کنيم، اين کمک را به خودمان بکنيم، اين کمک به خود است و اين مصداقي از همان تقوايي است که در صدر عرايضم عرض کردم تقواي الهي را پيشه کنيم؛ اين مصداق آن تقواست. خدا را شکر مي کنيم که دل ملت ما را با معرفت خود و با معرف اولياي خود نوراني کرده است. خدا را شکر مي کنيم که ملت ما را ملتِ آگاه و حسّاسي قرار داده است که مسائل مهم جهاني براي او مطرح است؛ مسائل را مي فهمد و نسبت به حوادث جهاني بي تفاوت نيست. اين، قدرت تصميم گيري ملت را بالا مي برد. از اين فرصتهاي بزرگ بايستي استفاده کنيم.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد و به مقام و مرتبت و منزلت سيّد شهيدان و سرور آزادگان عالم، حسين بن علي عليه الصّلاةوالسّلام - که اين روزها روزهاي عزاي اوست - تو را سوگند مي دهيم، ما را هميشه در راه خودت و در راه هدفهاي خود ثابت و پابرجا بدار. پروردگارا ! عزم و اراده ملت عزيز ما را در اين راه پُرافتخار و پُرعزّت، همواره مستقر و مستحکم نگهدار. پروردگارا ! ملت ايران را بر دشمنانش پيروز کن. پروردگارا ! بدخواهان ملت ايران را هرجا و در هر لباسي هستند و زير هر پوشش و شعاري، خود را مخفي مي کنند، ناکام و ذليل فرما. پروردگارا ! ملت عزيز ايران را به هدفهاي بزرگ خود برسان؛ شهيدان عالي مقام ما را با پيغمبر محشور کن؛ امام عالي مقام ما را با اوليايش - با پيغمبر - محشور کن.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
والعصر. إنّ الانسان لفي خسر. إلّا الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابي القاسم المصطفي محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. سيّما علي اميرالمؤمنين و الصّدّيقة الطّاهرة سيّدة نساء العالمين والحسن و الحسين سبطي الرّحمة و امامي الهدي و علي بن الحسين زين العابدين و محمّدبن علي باقرالعلوم و جعفربن محمّد الصّادق و موسي بن جعفر الکاظم و علي بن موسي الرّضا و محمّدبن علي الجواد و علي بن محمّد الهادي و الحسن بن علي الزّکي العسکري والحجّة الخلف القائم المهدي. اللّهم صلّ عليهم صلاة دائمة زاکيّة متواترة متواصلة و صلّ علي ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.
مسأله امروزِ ما که مايلم در خطبه دوم به آن بپردازم، مسأله بسيار مهمّ فلسطين و فاجعه اي است که اين روزها در سرزمينهاي فلسطيني نشين از کشور عزيز اسلامي فلسطين، جريان دارد. قبل از شروع اين بحث، مجدّداً همه را به تقواي الهي توصيه مي کنم. در همين بحثي که مي کنيم، خدا را همه مان در نظر مي گيريم که آن چه وظيفه ماست، آن را بر زبان آوريم و در عمل بدان اقدام کنيم.
آنچه که امروز در سرزمينهاي فلسطيني نشينِ کشور فلسطين جريان دارد، يک فاجعه انساني کم نظير است. در طول تاريخ فلسطين هم ما شبيه اين را با اين شدّت، با اين خشونت و با اين قساوت سراغ نداريم. جناياتي که در فلسطين اتّفاق مي افتد، حقيقتاً تکان دهنده است. دولت جعلي صهيونيست با امکانات نظامي، با تانک، با سرباز - شنيده ام حدود سي هزار نيرو و صدها تانک وارد کرده است! - وارد شهرها و خيابانها مي شوند و فاجعه آفريني مي کنند. شهرهاي «رام الله»، «نابلس»، «غزّه»، «خان يونس»، «بيت اللّحم»، «رفح» و ديگر مناطق فلسطيني نشين، همه دچار اين مصيبتند. کاري مي کنند که شبيه اين کار را ما در دوره هاي نزديک به خودمان با اين شدّت و خشونت در هيچ جا سراغ نداريم! خانه ها را ويران مي کنند، با تانک و بولدوزر به جان خانه هاي محقّر فلسطينيها مي افتند - چه در اين شهرها و چه در اردوگاهها - خانواده ها را آواره مي کنند. مرد و زني را که دم تيغشان بيايد، مي کشند و هيچ ملاحظه نمي کنند. شنيده ام جوانان و مردان را - از سنين سيزده سال تا پنجاه سال - دستگير مي کنند و تعداد زيادي از مردان اين خانواده ها بخصوص جوانان و نوجوانان را دستگير کرده و به مناطقي برده اند که معلوم نيست کجاست! خبرهايي که از داخل بازداشتگاهها بعضاً به بيرون درز کرده و در مطبوعات دنيا منعکس شده است، خبر مي دهد که اينها را شکنجه و آزار مي کنند و حتّي در داخل اين بازداشتگاهها هم به آنها دستبند مي زنند. به مسجدها و کليساها در بيت اللّحم حمله کرده اند و از رساندن آمبولانس، آذوقه و دارو به مردمي که مجروح مي شوند جلوگيري مي کنند. آن طوري که نقل کرده اند، حتّي آمبولانسها را تيرباران مي کنند و بسياري از مجروحان اين حوادث براثر خونريزي و بي دارويي از بين رفته و به شهادت رسيده اند. حتّي بيمارستانها و داروخانه ها را مورد تهاجم قرار مي دهند و به غارت مراکز و مغازه هايي که در آنها مواد غذايي است مي پردازند. مردم در «رام الله» و بعضي شهرهاي ديگر جرأتِ بيرون آمدن از خانه هاي خودشان را ندارند. زنان، بچه ها، اين خانواده هاي آواره شده و کساني که مجبورند چون سقف خانه شان فرو ريخته است، به خانه خويشاوندانشان و ديگران بروند، خدا مي داند با چه مصيبت و سختي اي زندگي مي کنند. آب و برق را در بعضي از اين شهرها قطع کرده اند. وقاحت را به جايي رسانده اند که در شهر «رام الله» به مقرّ اقامتگاه رئيس حکومت خودگردان حمله کرده و آن جا را تصرّف نموده اند؛ يعني همان حکومتي که خودشان آن را به رسميت شناخته اند، خودشان قرارش را بسته اند و خودشان امضاء کردند! خلاصه وضع عجيبي به وجود آورده و صداي دنيا را در آورده اند!
سياستمداراني که به خاطر رودربايستي از صهيونيستها حاضر نبودند يک کلمه عليه دولت صهيونيستي حرف بزنند، امروز صريحاً اعتراض مي کنند. ملتهاي مسلمان در همه جا خشمگينند و مي جوشند. اگر جلوِ ملتهاي مسلمان و ملتهاي عرب را حکومتهايشان نمي گرفتند، آن وقت ديده مي شد که اين يک ميليارد مسلمان چه مي کند و چه مي تواند بکند! مسأله اين است که نماد خونخواري و وحشي گري و درّندگي و بي اعتنايي به همه موازين بشري، حقوق بشر و ارزشهاي بشري - که همين نظاميان صهيونيستند - در يک طرف و نماد مقاومتِ قهرمانانه و مظلومانه - که ملت مظلوم فلسطينند - در طرف ديگر مقابل هم ايستاده اند. من وجدان جهاني را به داوري و قضاوت دعوت مي کنم. همه حرفهايي که به عنوان تحليل سياسي، راه حل، توصيه مي زنند، در مقابل اين واقعيت، افسانه و موهوم است. واقعيت اين است که ملتي در خانه خود تحقير مي شود، دستگير مي شود، کشته مي شود، جوانش از او گرفته مي شود، امنيتِ جان و مال و مسکنش به وسيله غاصبان همان سرزمين تهديد مي شود. حال وجدان جهاني قضاوت کند؛ اين جا حق با کيست و وظيفه انسانها چيست؟ ما به هيچ چيز ديگري احتياج نداريم؛ همين واقعيت را مقابل خودشان بگذارند ببينند چه اتّفاقي در حال وقوع است؟ در اوّلِ کار که همين صهيونيستها بر سرِ کار آمدند - پنجاه وچهار سال قبل - نگذاشتند دنيا بفهمد که اينها چه فجايعي انجام مي دهند؛ اما امروز دنيا مي بيند. البته تلويزيونها و دوربينها قادر نيستند حقيقت را نشان دهند. فقط بخشي از حقيقت؛ يک تصوير و شبحي از حقيقت را نشان مي دهند؛ حقيقت خيلي بيشتر از اينها و خيلي تلختر از اينهاست. واقعيت را از روي همين فيلمهاي تلويزيوني که در دنيا پخش مي شود - آن جاهايي که پخش مي شود - قضاوت کنند. البته صهيونيستها که بسياري از دستگاههاي ارتباط جمعي و رسانه ها در قبضه قدرتشان است و يا زير نفوذ و متعلّق به آنهاست، نمي گذارند حقايق روشن شود. اما مردم جستجو کنند؛ ملتهاي دنيا جستجو کنند. اين، واقعيتِ قضيه است. اين، مسأله اي است که اين روزها اتّفاق مي افتد؛ مربوط به تاريخِ گذشته نيست، متعلّقِ همين زماني است که من و شما اين جا با هم حرف مي زنيم.
به کليساها حمله کرده اند. خوب؛ مسيحيان دنيا حدّاقل از آن کشيش مسيحي دفاع کنند که در همين روزهاي گذشته در حين انجام مراسم عبادي خودش کشته شد. او در محاصره کليسا در «بيت اللّحم» و حمله صهيونيستها به کليسا در مقابل چشم کساني که در آن کليسا پناه آورده بودند؛ جان خود را از دست داد. اين جا مسأله، مسأله اسلامي نيست، مسأله بشري است، مسأله انساني است؛ اين جا ملاک قضاوت، انسان بودن است، فهميدن ارزشهاي انساني است. خوب؛ اين، واقعيت. البته بعضي از دولتها در اروپا و غيراروپا موضعگيري کرده اند. اين موضعگيري هر چند ضعيف هم بوده است ولي بالاخره اخم مختصري نسبت به اسرائيل کردند و اما موضع امريکا: امريکا در اين قضيه بدترين موضعگيري را کرد؛ ديگر از اين بدتر، امکان ندارد. در اين هفت هشت ده روزي که اين حوادث شدّت فوق العاده اي گرفته است، تا به حال رئيس جمهور امريکا دو سه مرتبه صحبت کرده است. آخرين مرتبه همين صحبتِ ديروز بود؛ سخنراني اي مفصّل، تقريباً يک سره در حمايت از عمليات و کارهاي اسرائيل! وي براي خالي نبودن عريضه، در خلال اين سخنراني، پس از حمايتهاي فراواني که از جنايتکاران صهيونيست کرد، اين را هم گنجاند که «دولت اسرائيل در مناطق فلسطيني نشين، شهرکهاي يهودي نسازد.» خوب؛ خودش مي داند، همه دنيا هم مي دانند که اين يک توصيه دروغين و صوري و سطحي است. سالهاست مجامع جهاني تصويب کرده اند و مراکز قدرت جهاني و سياست جهاني گفته اند که اسرائيليها حق ندارند در مناطق فلسطيني نشين، شهرک يهودي نشين بسازند. همين درنده اي که امروز در فلسطين اشغالي در رأس قدرت است، زماني که وزير مسکن بود، مقابل همه اينها ايستاد و گفت من مي سازم و ساخت و تا الان هم ادامه دارد. چه کسي اين حرفها را گوش مي کند؟ خودش هم مي داند که گوش نمي کنند. يکسره حمايت از صهيونيستها، آن هم با منطق ضعيف، با منطق غلط و غيرقابل قبول براي افکار مردم جهان. اين رئيس جمهور کنوني آمريکا» متأسّفانه از اوّلي که سرِکار آمده تا کنون با هر سخنراني و با هر اقدام خود ضربه اي به صلح و امنيت جهاني زده است. تصميمهايي که گرفته است همه بر ضدّ صلح و امنيت جهاني است. از پيمان حفظ محيط زيست که يک پيمان جهاني در کيوتو بود و رئيس جمهور قبلي امريکا آن را امضا کرده بود، خارج شد. از پيمان محدود کردن سلاحهاي ضدّ موشکي خارج شده، کارهاي اتمي و فعّاليتهاي ساخت اتميش را توسعه داده و علناً و صريحاً هم آن را اعلان مي کند. بعد از قضيه بيستم شهريورِ نيويورک، هر مرتبه که سخنراني کرده است يا دنيا را تهديد کرده و يا ملتها را تحقير کرده، يا ملت امريکا و ملتهاي غربي را به تنفّر از مسلمين و عموم شرقيها دعوت کرده و يا خبر از حملات آينده خودش به اين جا و آن جا داده و يا کشورها را به حمله اتمي تهديد کرده است. حرفها و موضعگيريهاي او دقيقاً نقطه مقابل صلح و امنيت جهاني است. چه کسي اينها را اداره مي کند؟ جاي تأمّل و تفکر است. چه کسي اين آدمهاي تازه وارد در ميدان سياست و جاه طلب و بي خبر از معنويت را به سوي اين وضعيتي که پيش مي آورند هدايت مي کند؟ خيلي در خور تأمّل است.
همين رئيس جمهور امريکا از حرکات حکومت غاصب اسرائيل دفاع کرده و مي گويد اسرائيل از خودش دفاع مي کند! اسرائيل اين کشتارها را انجام مي دهد و او مي گويد اسرائيل از خودش دفاع مي کند و کار او را مبارزه با تروريسم به حساب مي آورد! آيا کشتن زن و کودک و جوان و خراب کردن خانه هاي گِلي فلسطينيان با بولدوزر، اين دفاع از خود است؟! آن کسي که از خود دفاع مي کند ملت فلسطين است. آن کسي که از جور و ستم غاصبِ اشغالگر به جان آمده است، همين زن و مرد فلسطيني است که ديگر قدرت تحملّش را از دست داده و راه چاره را در اين دانسته که به صحنه بيايد. کي حاضر است جوانش برود در يک واقعه خونين و يک ساعت ديگر به قتل برسد! اين است که يک مادر، جوان خودش را در آغوش مي گيرد، مي بوسد اما گريه نمي کند. مي گويد من اين را مي فرستم. ببينيد شما بر سر اين مادر چه آورده ايد؟! شما ببينيد بر سر اين ملت چه آورده ايد که حاضر است به اين نحو جوانش را به ميدان بفرستد و مي گويد اگر صد جوان هم داشته باشم مي فرستم که اين گونه کشته شوند. شما با اين ملت چه کرده ايد که يک دختر هفده، هجده ساله حاضر است به خودش بمب ببندد، در بين دشمنان صهيونيست برود و خودش را از بين ببرد که آنها از بين بروند. شما همه راهها را جلوِ اينها بسته ايد. آن وقت مي گويد دولت اسرائيل از خودش دفاع مي کند! دفاع اين است؟! اين حرف منطقي است؟ اين حرف شايسته يک رئيس جمهور است؟ اين حرف شايسته آن دولتي است که خودش را رهبر دنيا مي داند و مي گويد همه دنيا بايد از من اطاعت کنند؟ مردم دنيا بيايند از اين برهان سخيف و از اين منطق ضعيف پشتيباني و اطاعت کنند؟ يک ملت را تحقير کرده ايد، با حيله و خشونت خانه اش را از او گرفته ايد، زندگيش را تباه و سياه کرده ايد، روزانه او را تحقير مي کنيد، از اين شهر به آن شهر که مي رود، در خانه خود و در کشور خود بايد به وسيله بيگانه ها کنترل شود. يک وقت اگر هجوم بياورند يکي را بکشند، هيأت دولتشان مي نشيند تصويب مي کند که اين آدمها را هر جا ديديد ترور کنيد! دنيا چنين چيزي را ديگر کجا سراغ دارد، غير از اين صهيونيستها؟ آن وقت به اين ملت مي گويد تروريست و در دفاع از اين تروريستهاي وقيح و درنده و مفتضح مي گويد: از خودشان دفاع مي کنند. آيا مي شود دولت امريکا موضعي بدتر از اين بگيرد؟ اقدام اسرائيل هم با همين تأييدهاي آمريکا شروع شد. اگر آمريکا تأييد نمي کرد، اگر چراغ سبز نشان نمي داد، اگر قول حمايت نمي داد، اينها جرأت نمي کردند اين طور وارد شوند. پشتشان به حمايتهاي بي منطق امريکا گرم است، لذا اين همه جنايت مي کنند. بنابراين امريکا در همه جناياتي که امروز در فلسطين اتّفاق مي افتد، شريک جرم است.
توجّه کنيد! انتفاضه ملت فلسطين، قيام يک ملت است. ملت فلسطين دست خود را از آستين بيرون آورده است؛ اين را به گردن اين و آن نيندازيد. يک ملت قيام کرده، شرف او و عزّت او و هويّت و آگاهي او، او را به ميدان کشانده، حال به اينها مي گوييد تروريست؟! اينها تروريستند؟! اگر دولت اسرائيل ادّعا مي کند که با يک گروه معدود مواجه است پس چرا وارد خانه مردم مي شوند؟ چرا خانه ها را ويران مي کنند و چرا در کوچه و بازار اين همه جنايت مي آفرينند؟ برويد با همان گروه معدود روبرو شويد. زن و بچه مردم چه گناهي کرده اند؟ منطق غلط اندر غلط، مقدّمات غلط، استنتاج غلط؛ آن وقت چنان حرفهايي را يک رئيس جمهور جلوِ چشم مردم دنيا بر زبان مي آورد و براي خالي نبودن عريضه هم اين دولت و آن دولت - جمهوري اسلامي، عراق، سوريه و ديگران - را متّهم مي کند. اين ادّعاها امريکا را در چشم مردم جهان منفور مي کند؛ اينها توجّه ندارند. امروز در دنياي اسلام هيچ دولتي منفورتر از دولت امريکا نيست. همين رئيس جمهور امريکا که در يک سخنراني با مردم خودش صحبت مي کرد - آن زمان که مي خواستند به افغانستان حمله کنند - گفت کساني هستند که دچار نفرتند. بله؛ مخصوص مردم افغانستان هم نبود. بعد خودشان آمارگيري و نظرخواهي کردند و در مطبوعات هم منتشر شد: در همه کشورهاي اسلامي و عربي تقريباً معلوم شد که اکثريت قاطع مردم از امريکا متنفّرند؛ اما اين نفرت بر خلاف آنچه که او ادّعا مي کرد، نفرت از علم نيست، نفرت از تمدّن نيست. مي گويد اينها با تمدّن طرفند، با علم طرفند. نه خير؛ يا بد فهميده اي يا خلاف واقع بيان مي کني. مردم از علم و تمدّن متنفّر نيستند. مردم کشورهاي اسلامي از مردم آمريکا هم متنفّر نيستند. اين تنفّر به هيأت حاکمه امريکا - رئيس جمهور امريکا و کساني که پشت سر او سياستهاي امريکا را تنظيم مي کنند - متوجّه است. مردم از اينها متنفّرند. خوب؛ منطق امروزِ امريکا اين است که دنيا را بايد با زور اداره کرد! مي گويند زور داريم، سلاح داريم؛ دنيا را با زور وادار مي کنيم آنچه که ما مي خواهيم همان را بپذيرند و عمل کنند؛ اما در اشتباهند؛ نمي شود، چنين چيزي امکان ندارد. قبل از اينها هم در طول تاريخ در دنيا و حتّي در زمان خود ما کساني بودند که خيال مي کردند با زور و سرنيزه مي شود بر ملتهاي خودشان يا ملتهاي ديگر سوار شد و حکمراني کرد. دنيا هيتلرها را ديده است، رهبرانِ اوايل کارِ شوروي را ديده است؛ دنيا بعضي از قدرتهاي ديگر را هم اين زمان و قبل از اين زمان ديده است؛ اينها شکست خوردند. خودِ امريکاييها در ويتنام همين را تجربه کردند. آن روزي که بعد از خارج شدن فرانسويها، امريکا وارد ويتنام شد، قدرتمندان و سياستمداران امريکا شک نداشتند که با پيروزي خارج خواهند شد. هفت، هشت، ده سال آن جا با قدرت نمايي ظاهري مردم را کشتند، اذيّت کردند، مزارع را نابود کردند؛ آخر هم با خجالت و فضاحت در سال 1354 شکست خورده از ويتنام خارج شدند. همه دنيا هم گفتند و پذيرفتند و اعتراف کردند که اينها شکست خوردند. ويتنام يکپارچه در اختيار مردم ويتنام ماند و اينها مجبور شدند بيرون بروند.
اينها نمي دانند قدرتي وجود دارد که بالاتر از قدرت سلاح آنهاست و آن قدرت ملتهاست، قدرت انسانهاست. هر ملتي که به يک مبدأ و به يک منطق و به يک مبناي فکري اعتقاد داشته باشد و با عزم راسخ پاي آن منطق بايستد، هيچ قدرتي - چه قدرت اتمي و چه بالاتر و پايين تر از اتم - نمي تواند مقهورش کند. اينها قدرت ملتها و قدرت خداوند قادر متعال را که پشت سر اراده و عزم و اقدام ملتهاست دستِ کم گرفته اند: «کلاً نمدّ هؤلاء و هؤلاء» ؛ هر گروهي براي اهدافي که به آن ايمان دارد کار کند، خداي متعال کمک و مددش خواهد کرد. اگر گروهي مؤمن به خدا باشد، آن وقت در آويختن با آن و شکست دادنش ده برابر مشکلتر هم مي شود؛ مگر آسان است؟! هر کس با اين نيرو - نيروي ملتها و انسانها - درافتاد خُرد مي شود. امريکا هم خُرد خواهد شد. اينها مي خواهند قدرت مقاومت ملت فلسطين را نابود کنند و نمي توانند. خوب؛ حالا بالاخره چه خواهد شد؟ اين حادثه اي که امروز اتّفاق افتاده است، ظواهري دارد و بواطني. ظواهرش همين است که گفتيم: گروهي با زور و سرنيزه و تفنگ و تانک و پشتيباني سياسي امريکا به جان زن و مرد و پيرزن و کودک و غيره افتاده است. آنها را مي کشد، خانه شان را ويران مي کند، دستبند به دستشان مي زند، تحقيرشان مي کند؛ آنها را با اهانت از خانه و زندگيشان دور مي کند، خانواده ها را آواره مي کند. اين ظاهر قضيه است. اما باطن قضيه اين است که همين قدرتِ به ظاهر مسلّط، در درون خود ذوب مي شود، آب مي شود. ملت فلسطين تصميم گرفته است؛ سازمانهاي مبارز فلسطيني اعم از سازمان فتح، سازمان حماس، جبهه خلق، جهاد، حزب الله و ديگران، دستشان را روي هم گذاشته و تصميم گرفته اند. همه به يک نتيجه رسيده و راه فداکاري را پيدا کرده اند؛ فهميده اند که راه نجات فلسطين آماده شدن براي فداکاري است. شهادت را تجربه کرده و فهميده اند که دشمن در مقابل شهادت و شهادت طلبي و نترسيدن از مرگ ناتوان است. «ياسر عرفات» هم پيغام داده است که من آماده شهادتم؛ اين تصميم خوبي است. اميدواريم ايشان از اين تصميم منصرف نشود و پاي اين حرف بايستد. آن کسي که در راه خدا شهيد مي شود مي ماند - فکر او و شخصيت او مي ماند - اما آن کسي که با اختيار خود به سمت فداکاري براي آرمانش نمي رود، ممکن است که جسمش چند صباحي زنده بماند اما شخصيت و هويّت او از بين مي رود. شهادت؛ اين را مردم فلسطين پيدا کرده اند، اميدواريم که مسؤولان حکومتِ خودگردان هم همان طور که گفتند پاي اين حرف بايستند و با مردم خودشان در اين راه همراهي کنند و تسليم نشوند؛ دشمن روزبه روز رو به ضعيفتر شدن است.
همه اميد تندروان صهيونيست به همين درنده اي بود که امروز در رأس قدرت و در رأس دولت و در آن حکومت جعلي و دروغين است» . اميدشان به اين بود که اين با چکمه آهنين بيايد و با مشت پولادين و سرنيزه بتواند مردم فلسطين را که به پا خاسته اند به زانو درآورد و انتفاضه را خاموش کند؛ لکن از روزي که اين آمده است روزبه روز انتفاضه شعله بيشتري پيدا کرده است. اين آخرين اميدشان بود. در داخلِ خودشان الان اختلاف است. آن کساني که از راههاي دور آمده بودند تا در اين سرزمين و کشورِ مغصوب با امنيت زندگي کنند، امروز در فکر برگشتنند. بسياري از آنها در حال بازگشتنند و ديگر کسي جرأت نمي کند بيايد. بي روحيه اند، احساس ضعف مي کنند و بين خودشان اختلاف است. از آينده خودشان نااميدند و افق روشني در آينده خود نمي بينند. اين صهيونيستهاي غاصب، سراسيمه و شتابزده اند و کارها و حرفهايشان اين را نشان مي دهد. اگر اين حوادث براي ملت فلسطين تلخ و اندوهبار است، براي دشمن آنها هم خيلي تلخ است. اين آيه شريفه قرآن چقدر گوياست: «إن تکونوا تألمون فانّهم يألمون کما تألمون و ترجون من الله ما لا يرجون» ؛ اگر شما در اين مبارزه دچار درد و الم مي شويد، دشمن هم دچار درد و الم مي شود؛ او هم زخم مي خورد، سخت تر از شما. تفاوت در اين است که ملت فلسطين افق روشني در مقابل دارد؛ لکن غاصب صهيونيست اين افق روشن را ندارد. ملت فلسطين افق روشني دارد که مي تواند خودش را به آن جا برساند؛ با تلاش و سعي و کوششي که همه بکنند.
خوب؛ حالا راه حل چيست؟ ما براي اين قضيه راه حل داريم. اين راه حلهايي که ارائه مي شود، راه حل نيست. فلسطين در پنجاه سال اخير يک مسأله مهمِّ دنيا و خاور ميانه بوده است. براي اين که اين مسأله مهم و اين مشکل بغرنج حل شود دو نوع راه حل هميشه پيشنهاد شده است: يک راه حلِّ غلط، يک راه حلِّ درست. راه حلِّ غلط اين است که با همين غاصبي که نه به ارزشهاي انساني پايبند است و نه به قوانين بين المللي، و به قطعنامه هاي سازمانهاي بين المللي گردن نمي نهد، مذاکره کنند و با او به يک نقطه توافق برسند. اين راه حل، راه حلِّ غلطي است؛ اين به هر شکلش ظاهر شود غلط است. اسرائيل نشان داده است که به هيچ امضاي خود پايبند نيست؛ اگر توافق هم بکنند، امضاء هم بکنند، پايبند نمي ماند. بزرگترين و قويترين استدلال بر اين معنا هم همين وضع امروز رام الله است. خوب؛ خودشان نشستند در اسلو امضا کردند؛ حکومت خودگردان را به رسميت شناختند. حالا بفرماييد؛ اين رفتاري است که با حکومت خودگردان و با طرف مذاکره شان - يعني ياسر عرفات - انجام مي دهند. اينها به امضاي خودشان پايبند نيستند. هر امضايي که طرف مقابل به اينها بدهد، پايشان را روي آن امضاء مي گذارند يک قدم جلو مي آيند. طبيعتشان اين است. اين راه حل، راه حلِّ درستي نيست. البته من اين مطلبي که مي گويم، طرفِ خطابم کساني نيستند که مي خواهند به هر قيمتي شده، اين غدّه سرطاني را حفظ کنند. آنها اين حرف را قبول نمي کنند؛ ما اين را مي دانيم. لکن طرفِ خطاب من، دولتهاي عربي، دولتهاي اسلامي، ملتهاي مسلمان و وجدانهاي بيدار در همه جاي دنياست؛ من با آنها حرف مي زنم. اين راه حل که طعمه اي در دهن اين متجاوز بيندازند و او را فربه تر کنند تا قادر شود قدم بعدي را بردارد، راه حل نيست؛ اين تجربه پنجاه ساله فلسطين است. قطعنامه ها در سازمان ملل صادر شد. هر چند امريکا هم که مدافع صهيونيستها بوده به ظاهر پاي آن قطعنامه ها را امضا کرد، اما اين غاصب به اين قطعنامه ها عمل نکرد و کسي هم نگفت بالاي چشمت ابروست! با چنين دولتي و با چنين طرفي، انسان چه مذاکره اي بکند؟! اين راه حل راه حلّ غلطي است؛ اين راه حلِّ درستي نيست.
اما براي اين مسأله، راه حلِّ منطقي وجود دارد. راه حلِّ منطقي راه حلّي است که همه وجدانهاي بيدار دنيا و همه کساني که به مفاهيم امروزِ دنيا معتقدند، ناچارند آن را قبول کنند. ما يک سال و نيم قبل هم اين راه حل را گفتيم و دولت جمهوري اسلامي بارها در مجامع و در مذاکرات بين الدولي آن را تکرار کرده است. الان هم ما همان را مي گوييم و بر آن هم اصرار مي ورزيم: راه حلّ نظرخواهي از خودِ مردم فلسطين؛ همه کساني که از فلسطين آواره شده اند؛ البته آنهايي که مايلند به سرزمين فلسطين و به خانه خودشان برگردند. اين يک امر منطقي است. اين کساني که در لبنان و در اردن و در کويت و در مصر و در بقيه کشورهاي عربي سرگردانند، به کشور و به خانه خودشان فلسطين برگردند - آنهايي که مايلند؛ نمي گوييم کسي را به زور بياورند - و از کساني که قبل از سال 1948 که سال تشکيل دولت جعلي اسرائيل است، در فلسطين بوده اند - چه مسلمانشان، چه مسيحي شان، چه يهودي شان - نظرخواهي شود. اينها در يک نظرخواهي عمومي، رژيم حاکم بر سرزمين فلسطين را تعيين کنند. اين دمکراسي است. چطور براي همه دنيا دمکراسي خوب است، براي مردم فلسطين دموکراسي خوب نيست؟! چطور همه مردم دنيا حق دارند در سرنوشت خود دخالت کنند، اما مردم فلسطين حق ندارند؟! هيچ کس شک ندارد رژيمي که امروز در فلسطين بر سرِ کار است، رژيمي است که با زور، با حيله و ترفند و با فشار روي کار آمده است؛ در اين کسي شک ندارد. صهيونيستها با مسالمت نيامده اند؛ مقداري با حيله و ترفند و مقداري با زور سلاح و فشار بر سرکار آمدند ؛ لذا يک رژيم تحميلي دارند. خيلي خوب؛ مردم فلسطين جمع شوند، رأي بدهند و نوع رژيمي را که در اين کشور بايد حاکم باشد، انتخاب کنند. آن رژيم و آن دولت، تشکيل شود و درباره کساني که بعد از سال 1948 به سرزمين فلسطين آمده اند، تصميم گيري کند؛ هر چه تصميم گرفت. اگر تصميم گرفت بمانند، پس بمانند، اگر هم تصميم گرفت بروند، پس بروند. اين، هم آراءِ مردم است، هم دمکراسي است، هم حقوق بشر است، هم منطبق با منطق فعلي دنياست. اين راه حل. خوب؛ اين راه حل بايد اجرا شود. غاصب که با زبان خوش اين راه حل را قبول نمي کند! اين جاست که همه اطراف قضيه بايد خودشان را مسؤول بدانند؛ هم دولتهاي عربي، هم دولتهاي اسلامي، هم ملتهاي مسلمان در همه دنيا، هم بخصوص خود ملت فلسطين و هم مجامع جهاني. هرکدام مسؤوليتي دارند که اصرار بورزند اين راه حلّ منطقي بايد تحقّق پيدا کند و مي شود تحقّق پيدا کند. بعضيها نگويند آقا! چنين چيزي خواب و خيال است و ممکن نيست؛ نخير! مي شود. کشورهاي درياي بالتيک بعد از گذشتِ چهل سال و اندي که جزو شوروي سابق بودند، برگشتند و مستقل شدند. کشورهاي منطقه قفقاز بعضي در حدود صد سال قبل از اين که شوروي تشکيل شود در اختيار روسيه تزاري بودند؛ بعد برگشتند و مستقل شدند. الان قزّاقستان، آذربايجان، گرجستان و بقيه مستقلند؛ خودشان هستند. پس اين ممکن است. اين طور نيست که اين يک امر نشدني باشد؛ نخير، شدني است. منتها اراده و عزم لازم دارد، جرأت و دليري لازم دارد. کي بايد دليري به خرج دهد؟ ملتها يا دولتها؟ ملتها دليرند، ملتها نمي ترسند؛ ملتها نشان داده اند که آماده اند. پس دولتها اين جا وظيفه دارند؛ در رأس همه و مقدّم بر همه، دولتهاي عربي. نشست اخير سرانِ عرب در بيروت، نشست خوبي نبود. اينها مي توانستند از اين اجلاس استفاده هاي خيلي بزرگي بکنند که فقط به سود فلسطين نبود؛ به سود خود دولتهاي عرب هم بود. امروز دولتهاي عرب مي توانند جلو بيفتند و محبوبيت و حمايت ملتهاي خودشان را در قضيه فلسطين کسب کنند. اگر دولت و حکومتي مورد حمايت مردم خود باشد، ديگر امريکا نمي تواند با او کاري بکند، ديگر از امريکا نخواهد ترسيد، ديگر لازم نمي داند که ملاحظه امريکا را بکند. در اين قضيه، دولتهاي عرب خيلي کارهاي خوب مي توانستند بکنند و مي توانند بکنند.
من اين طور به نظرم مي رسد، از جمله کارهاي مهمّي که دولتهاي عرب مي توانند بکنند اين است که صادر کنندگان نفت از نفت استفاده کنند. اين حرفي که غربيها در دنيا به راه انداخته اند که از سلاح نفت استفاده نکنيد، حرف درستي نيست. نفت مال ملتهاست و بايد به سود خودشان از آن استفاده کنند. امريکاييها از گندم و از محصولات غذايي به عنوان سلاح استفاده کردند؛ در خيلي جاهاي دنيا هم مي کنند. چرا کشورهاي اسلامي و عربي اين حق را نداشته باشند؟ يک ماه - فقط يک ماه - به صورت نمادين و سمبليک، صادرات نفت را به همه کشورهايي که با اسرائيل روابط حسنه دارند قطع کنند. امروز دنيا حرکت را - حرکت کارخانه ها - روشنايي و انرژي را - انرژي برق - و حرارت را، که سه عنصر اصلي زندگي اش است از نفت ما دارد. اگر نفت ما در اختيار آنها قرار نگيرد، حرکت کارخانجات، روشنايي و حرارت متوقّف خواهد شد. مگر اين چيز کمي است؟ دولتهاي عرب به خاطر خودشان اين کار را بکنند. يک ماه - نه اين که دائم - به صورت نمادين به عنوان حمايت از ملت فلسطين اين کار را بکنند، دنيا تکان مي خورد. اين از کارهايي است که مي توانند بکنند.
کار ديگري که مي توانند بکنند اين است که تمام روابط و قراردادهاي سياسي و اقتصادي خودشان را با دولت صهيونيست قطع کنند و هيچ همکاري نکنند. ملتهاي عرب از اين خوشحال خواهند شد. ملتهاي عرب پشت سر آن دولتهايي قرار خواهند گرفت که اين اقدام شجاعانه را بکنند؛ واي به حال آن دولتي که ملتش بفهمد از پشت سر با اسرائيل رابطه اطّلاعاتي و امنيتي و غيره دارد! دولتهاي اسلامي هم موظّفند. آنها هم وظيفه شان کمتر از دولتهاي عربي نيست؛ چون اين قضيه قضيه عربي نيست؛ اين قضيه فراتر از اينهاست؛ يک قضيه انساني و اسلامي است. دولتهاي اسلامي هم هر کدام که تواناييهاي نفتي و امثال آن را دارند، همين طور مي توانند عمل کنند. اين کنفرانسي هم که وزراي خارجه کشورهاي اسلامي در مالزي داشتند، کنفرانس خوبي نبود. البته اظهار موضع و اظهار وجودي کردند؛ اما ضعيف بود. بايستي از اين قويتر اقدام مي کردند. اين همه دولت اسلامي، اين همه کشور اسلامي، برادران مسلمانشان آن طور گرفتار؛ بايد اينها اقدام قويتري مي کردند.
همه ملتها هم مي توانند در اثرگذاري بر اين قضيه تأثير داشته باشند و در آن شرکت کنند. همه ملتهاي مسلمان مي توانند کمک کنند. کمک مالي به فلسطينيها، مخصوص به دولتها نيست که فلان دولت بگويد «آقا! من ده ميليون دلار، بيست ميليون دلار، پنجاه ميليون دلار داده ام» معلوم هم نيست کجا داده اند، چه طوري داده اند، به کي داده اند. امروز ملت فلسطين محتاج غذاست، محتاج داروست. ملت فلسطين گدا نيست، آقاست، اما زير سلطه دشمن است. همه موظّفند به آن کمک کنند. فرض بفرماييد اگر در همه دنياي اسلام - در کشور ما و کشورهاي ديگر - هر فردي از افراد مردم فقط هزار تومان به مردم فلسطين کمک کند، ببينيد چه اتّفاقي مي افتد! يک ميليارد هزار تومان، چه تأثيري در مردم فلسطين و زندگي مردم فلسطين مي گذارد!
هر خانواده اي به عدد افراد خانواده، هر کدام هزار تومان، در اين کار خير سهيم شود - حدّاقلش اين است؛ هر کس هم خواست بيشتر بدهد، بيشتر بدهد - و اين را به ملت فلسطين برسانند. برايشان آذوقه، دارو، امکانات و هر چه که براي ايستادگي و مقاومت لازم دارند، تهيه کنند و بفرستند. اين کار را ملتها مي توانند بکنند؛ ديگر احتياج نباشد که فلان دولت بگويد «من فلان قدر مي دهم». حالا چقدر مي دهد، چه طور مي دهد، آيا مي دهد يا نمي دهد؛ بعد هم مورد تهديد قدرتي قرار گيرد. ملتها در اين جهت سهيم شوند؛ با ملتها چه کار مي توانند بکنند؟! در کشور ما اگر مردم دوست داشته باشند اين کار را بکنند، مي توانند همين هزار تومانها را در همين مراکز امدادي مثل هلال احمر و کميته امداد و اين مجامع امدادي که هست جمع کنند. اين ثروت هنگفتي مي شود و مي تواند کمکي به مردم فلسطين باشد. و بالاتر از کمک مادّي، کمک معنوي است؛ چرا که فلسطينيان احساس مي کنند دل ملتها با آنهاست. اين تظاهراتي که اين روزها در دنياي اسلام اتّفاق افتاد خيلي با ارزش بود. اين حرکتي که امروز شما مي خواهيد بکنيد و تا ميدان فلسطين و مقابل سفارت فلسطين راهپيمايي کنيد، بسيار کار با ارزشي است. اينها خيلي ارزش دارد؛ اينها خبرش منعکس مي شود و مردم مظلوم فلسطين احساس مي کنند که ملتها پشت سرشان هستند. البته ملت ما بحمدالله در اين زمينه ها هيچ وقت کم نگذاشته است؛ هر وقت که براي اين قضيه فرا خوانده شده، حضور پيدا کرده و اعلام موضع کرده است. و بالاخره مجامع جهاني و سازمان ملل بايد فعّال شوند. اين مجامع حقوق بشر که هميشه يا غالباً در خدمت هدفهاي استکباري اند، ولو يکبار هم شده، برخلاف خواسته دستگاههاي استکباري، به نفع ملتها وارد شوند؛ افکار عمومي را در دنيا به خودشان متوجّه کنند، ظالم و متجاوز را محکوم و ملت مظلوم فلسطين را تأييد کنند. اگر اين فشارها انجام گيرد، طرح ايران در مورد فلسطين عملي خواهد بود و متجاوز مجبور خواهد شد. اگر دولتهاي عربي، دولتهاي اسلامي، ملتهاي مسلمان و مجامع جهاني، همه در اين راه فعّال شوند، آن کار، عملي است. هر کس که در اين زمينه کوتاهي کند، مسلّماً در نظر ملتها، در نظر تاريخ و بالاتر از همه در پيشگاه خداوند متعال مؤاخذ و مسؤول است. همه وظيفه داريم.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد فَرَج اسلام و مسلمين و بخصوص فَرَج ملت مظلوم فلسطين را نزديک فرما.
پروردگارا! به محمّد و آل محمّد اين ظالمين متجاوز و زورگو و قلدرصفت را با بأس و عذاب خود، بر سر جاي خودشان بنشان. پروردگارا! اسلام و مسلمين را عزّت عنايت فرما و روز به روز بر عزّت و افتخار ملت مسلمان ايران بيفزا.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
انّا اعطيناک الکوثر. فصلّ لربّک وانحر. انّ شانئک هو الابتر.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته