پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات‌ در ديدار اعضاي‌ شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
در ابتدا بايد به‌ همه‌ي‌ آقايان‌ محترم‌ و برادران‌ عزيز، به‌خاطر اين‌ ديداري‌ كه‌ چند سال‌ براي‌ من‌ مأنوس‌ بود و حالا فاصله‌يي‌ افتاده‌ است‌، خوش‌آمد بگويم‌. از اين‌كه‌ امروز آقايان‌ را زيارت‌ مي‌كنم‌، خوشحالم‌. همين‌طور بايد قدرداني‌ و تكريم‌ خود را نسبت‌ به‌ اين‌ نهاد مهم‌، يعني‌ شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌ كه‌ حضرت‌ امام‌ فقيدمان‌(رضوان‌الله‌عليه‌) آن‌ را پايه‌گذاري‌ كردند ـ هم‌ در شكل‌ ستاد انقلاب‌ فرهنگي‌ و هم‌ به‌ شكل‌ تكامل‌ يافته‌اش‌ در صورت‌ شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌ كه‌ بحمدالله‌ الان‌ هست‌ ـ ابراز كنم‌.
معتقد بوده‌ام‌ و همچنان‌ هستم‌ كه‌ اين‌ شوراي‌ عالي‌ مي‌تواند كارايي‌هاي‌ زيادي‌ براي‌ پيشبرد فرهنگ‌ كشور داشته‌ باشد و به‌ وزارتخانه‌هايي‌ كه‌ متصدي‌ و مباشر اجرايي‌ كار فرهنگي‌ هستند، كمك‌ بزرگي‌ بكند. بحمدالله‌ همه‌ هم‌ در اين‌ مجموعه‌ عضو و شريكند و از اين‌ تركيب‌ و اين‌ وضع‌ هم‌ خيلي‌ خوشحال‌ و خشنودم‌. جناب‌ آقاي‌ هاشمي‌ فرمودند كه‌ شورا افت‌ كرده‌ است‌; من‌ به‌ اين‌ هيچ‌ اعتقادي‌ ندارم‌. من‌ معتقدم‌ كه‌ شورا بحمدالله‌ الان‌ با حضور شما آقاياني‌ كه‌ تشريف‌ داريد ـ بخصوص‌ با توجه‌ به‌ حضور مستمر خود جناب‌ آقاي‌ هاشمي‌ ـ وضعش‌ خيلي‌ بهتر مي‌باشد و فعالتر شده‌ است‌.
آن‌ وقت‌ هم‌ عقيده‌ام‌ همين‌ بود. جلساتي‌ كه‌ ايشان‌ شركت‌ مي‌كردند، جلسات‌ كارآمد و برش‌داري‌ بود و در آن‌، پيشرفت‌ محسوس‌ مي‌شد. البته‌ الحمدلله‌ حالا ايشان‌ بي‌دردسر و بي‌دغدغه‌، همه‌ي‌ جلسات‌ را شركت‌ مي‌كنند; ولي‌ گاهي‌ به‌ ياد آن‌ وقتي‌ مي‌افتم‌ كه‌ بخصوص‌ به‌ خاطر اشتغالات‌ ايشان‌ در امر جنگ‌، كمتر موفق‌ مي‌شديم‌ كه‌ ايشان‌ را در اين‌ شورا زيارت‌ كنيم‌. خوشحالم‌ كه‌ الحمدلله‌ ايشان‌ هستند و تركيب‌ هم‌ تركيب‌ خيلي‌ خوب‌ و مجموعه‌ نيز مجموعه‌ي‌ كاملي‌ است‌.
نكته‌يي‌ كه‌ به‌ نظر من‌ خيلي‌ مهم‌ مي‌باشد، اين‌ است‌ كه‌ ما فرهنگ‌ اسلامي‌ و فرهنگ‌ كشور را ـ كه‌ شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌ هدفهايي‌ را براي‌ آن‌ تعقيب‌ مي‌كند ـ به‌ فرهنگ‌ آموزشي‌ و تحصيلي‌ و كلاسي‌ و مدرسي‌ منحصر نكنيم‌; بلكه‌ بخشي‌ از اين‌ فرهنگ‌، فرهنگ‌ عمومي‌ است‌ كه‌ نفس‌ حضور وزارت‌ ارشاد در اين‌ مجموعه‌ و آشناييها و آگاهيهايي‌ كه‌ اعضاي‌ اين‌ جلسه‌ به‌ اختلاف‌ در مسايل‌ گوناگون‌ فرهنگي‌ دارند، خود شاهد بر اين‌ است‌ كه‌ به‌ اين‌ بدنه‌ و اين‌ قسمت‌ هم‌ اهتمام‌ زيادي‌ شده‌ است‌.
ما و همه‌ي‌ دست‌اندركاران‌ فرهنگ‌ در كشور بايد باور كنيم‌ كه‌ امروز آماج‌ تهاجمات‌ فرهنگي‌ دشمنانمان‌ هستيم‌; هم‌ به‌ صورت‌ آميختن‌ فرهنگ‌ انقلابي‌ ما با چيزهايي‌ كه‌ آن‌ را از خلوص‌ و كارايي‌ مي‌اندازد و هم‌ به‌ صورت‌ مانع‌ تراشيدن‌ بر سر تربيت‌ انسانهاي‌ كارآمد و متخصص‌ كه‌ بتوانند همه‌ي‌ امور كشور را اداره‌ كنند. شكي‌ نيست‌ كه‌ دشمن‌ نسبت‌ به‌ همه‌ي‌ اينها، به‌ صورت‌ جذب‌ و ربودن‌ و دزديدن‌ مغزها و استعدادهاي‌ درخشان‌ از ميان‌ ما، برنامه‌ريزي‌ كرده‌ است‌.
اين‌ را هم‌ مي‌دانيم‌ كه‌ اين‌ برنامه‌ريزي‌، نسبت‌ به‌ همه‌ي‌ كشورهاي‌ جهان‌ سوم‌ و از جمله‌ كشور ما شده‌ است‌. آنها با توجه‌ به‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و خطراتي‌ كه‌ براي‌ استكبار دارد، نسبت‌ به‌ كشور ما به‌طور ويژه‌ برنامه‌ريزي‌ كردند تا نگذارند در اين‌جا مغزهاي‌ كارآمد و درخشان‌ و استعدادهاي‌ برجسته‌ رشد كنند يا بمانند. آنها برنامه‌ريزي‌ دارند و پول‌ خرج‌ مي‌كنند و اصلا دستگاههايي‌ براي‌ شناسايي‌ استعدادهاي‌ درخشان‌ كشورهاي‌ مختلف‌ دارند تا آنها را ـ چه‌ در دوران‌ كودكي‌ و نوجواني‌ و جواني‌ و چه‌ در دوران‌ به‌ ثمررسيدگي‌ و كارايي‌ ـ بربايند.
پس‌، ما از همه‌ طرف‌، با دشمني‌ و خصومت‌ دشمنان‌ اساسي‌ و فرهنگيمان‌ در عالم‌ مواجه‌ هستيم‌ كه‌ نگذارند چه‌ در زمينه‌ي‌ فرهنگ‌ عمومي‌ و ذهنيتها و عمل‌ فرهنگي‌ مردم‌ و چه‌ در زمينه‌ي‌ كار مدرسي‌ و تربيت‌ نيروي‌ انساني‌، به‌ مقاصد خودمان‌ برسيم‌. ما بايد متناسب‌ با دشمني‌ و خصومت‌ دشمن‌، برنامه‌ريزي‌ كنيم‌. در مسأله‌ي‌ فرهنگ‌ عمومي‌، همين‌ كه‌ مشاهده‌ مي‌كنيم‌ در جامعه‌ي‌ ما ـ مثلا در پيچ‌ و خم‌ ادارات‌ و دستگاههاي‌ دولتي‌ و بخصوص‌ در بعضي‌ از ارگانها كه‌ شكايت‌ زيادي‌ از آنها مي‌شود ـ كارهاي‌ مردم‌ روان‌ انجام‌ نمي‌گيرد و امروز و فردا مي‌شود و دردمندانه‌ و دلسوزانه‌ با كار مردم‌ برخورد نمي‌گردد، به‌خاطر يك‌ نقص‌ و بيماري‌ فرهنگي‌ است‌. يا اگر مشاهده‌ مي‌كنيم‌ كه‌ افراد كارآمد فكري‌ ما در دانشگاهها و كارگاهها و مراكز تحقيق‌، به‌ نوآوريهايي‌ كه‌ براي‌ يك‌ محقق‌، نان‌ و آب‌ و شهرتي‌ ندارد، اما زحمت‌ زيادي‌ دارد، كمتر تن‌ مي‌دهند و به‌ كارهاي‌ آسانتر و سهلتر تسليم‌ مي‌شوند، يك‌ بيماري‌ فرهنگي‌ است‌.
اين‌ تحقيقات‌ عظيمي‌ كه‌ در دنياي‌ علم‌ شده‌، به‌وسيله‌ي‌ چه‌ كساني‌ انجام‌ شده‌ است‌؟ غالبا به‌ وسيله‌ي‌ كساني‌ كه‌ در دوره‌ي‌ تحقيق‌، مردمان‌ نام‌آوري‌ نبودند و روي‌ عشق‌ به‌ تحقيق‌ و علم‌ و محصول‌ كار تحقيقي‌ خود، كاري‌ را با زحمت‌ شروع‌ كردند و رنج‌ آن‌ را بر خود هموار ساختند، انجام‌ شده‌ است‌. نتيجه‌ي‌ اين‌ كار، چيز عظيمي‌ براي‌ يك‌ ملت‌ شده‌ است‌. البته‌، سياستها هم‌ از محصول‌ علمي‌ و تحقيق‌ آنها، بدخواهانه‌ سوءاستفاده‌ كرده‌اند كه‌ ما نمي‌توانيم‌ سوءاستفاده‌ي‌ سياستها را به‌ حساب‌ نفس‌ تحقيق‌ و انگيزه‌ي‌ آن‌ بگذاريم‌.
اگر اينها را كم‌ داريم‌، ناشي‌ از يك‌ بيماري‌ فرهنگي‌ در ماست‌. ما بايد اين‌ را علاج‌ كنيم‌. اين‌، ربطي‌ به‌ كار مدرسه‌ و دانشگاه‌ و امثال‌ اينها ندارد; بلكه‌ نگرش‌ و فعاليت‌ و تلاش‌ فرهنگي‌ سازمان‌ يافته‌ي‌ ديگري‌ را مي‌طلبد و ما بايد آن‌ را انجام‌ بدهيم‌. حقيقتا يكي‌ از كارهاي‌ مهم‌ شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌، نگرش‌ به‌ فرهنگ‌ عمومي‌ و پيدا كردن‌ و شناختن‌ بيماريهاي‌ فرهنگي‌ امروز كشور ما و يافتن‌ علاج‌ اين‌ بيماريها با ديد متخصصانه‌ و البته‌ دردمندانه‌ و انقلابي‌ و توصيه‌ي‌ آنها به‌ دستگاههاي‌ گوناگون‌ است‌. اين‌، يك‌ بخش‌ مهم‌ كار مي‌باشد و خوب‌ است‌ كه‌ شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌، به‌ اين‌ قضيه‌ برسد.
در حقيقت‌، بخش‌ عمده‌ و بدنه‌ي‌ فوتيتر و فوريتر، همين‌ بخش‌ مربوط به‌ فرهنگ‌ كلاسي‌ و آموزشي‌ و تخصصي‌ و انسان‌سازي‌ ـ به‌ معناي‌ تربيت‌ آدمهاي‌ كارآمد و نيروي‌ انساني‌ ـ است‌. توليد نيروي‌ انساني‌ كارآمد براي‌ اداره‌ي‌ انقلاب‌، از دبستانها و حتي‌ تا حدودي‌ ماقبل‌ دبستانها شروع‌ مي‌شود و به‌ دانشگاهها و مراكز تحقيق‌ و مراكز عالي‌ مي‌رسد. شما آقايان‌، تأمين‌ و اداره‌ و بهسازي‌ اين‌ قضيه‌ را متكفل‌ هستيد.
من‌ تا حدودي‌ نقايصي‌ را كه‌ وجود دارد، مي‌دانم‌. شما آقايان‌ هم‌ بهتر از من‌ مي‌دانيد. دبستانها و دبيرستانهاي‌ ما، مشكلات‌ و نقايصي‌ دارند. دانشگاههاي‌ ما از لحاظ ضعف‌ كيفيت‌، مشكلاتي‌ دارند. اگرچه‌ در اين‌ سالهاي‌ اخير، مقداري‌ به‌ كميت‌ توجه‌ شده‌ ـ شايد هم‌ چاره‌يي‌ نبوده‌ است‌ ـ ليكن‌ پايين‌ بودن‌ كيفيت‌ در دانشگاهها، چيزي‌ است‌ كه‌ مورد قبول‌ و آگاهي‌ همه‌ي‌ دست‌اندركاران‌ مي‌باشد. مشكلات‌ مراكز تحقيقاتي‌ و افسردگي‌ محققان‌ ما كه‌ آن‌ نشاط لازم‌ را براي‌ كار تحقيقي‌ ندارند، يكي‌ از معضلاتي‌ است‌ كه‌ الان‌ وجود دارد.
معلمان‌ و اساتيد ـ چه‌ در دانشگاهها و چه‌ در مدارس‌ ـ دچار مشكلات‌ فراوان‌ هستند. آن‌ شوق‌ و انگيزه‌يي‌ كه‌ يك‌ نفر آدم‌ را بسراغ‌ تعليم‌ بكشاند، به‌ چيزهاي‌ گوناگوني‌ وابسته‌ است‌ كه‌ انصافا بعضي‌ از آنها لنگ‌ است‌. مسايل‌ مادي‌ و نيز احترامات‌ معنوي‌ تأثير دارد. حرمت‌ گذاشتن‌ براي‌ استاد ـ همين‌ چيزي‌ كه‌ در اسلام‌ اين‌قدر به‌ آن‌ اهميت‌ داده‌ شده‌ كه‌ شاگرد بايد استاد را احترام‌ بكند ـ تا چه‌ اندازه‌ وجود دارد؟ همه‌ي‌ اينها نقايصي‌ را به‌وجود آورده‌ است‌; علاوه‌ بر اين‌ كه‌ از نظر كميت‌ هم‌، ما استاد كم‌ داريم‌ و آن‌ تعدادي‌ كه‌ داريم‌، شايد مثلا از نيم‌ آن‌ ميزاني‌ كه‌ احتياج‌ داريم‌، مقداري‌ بيشتر باشد. طبق‌ آماري‌ كه‌ من‌ ديده‌ام‌، شايد در دانشگاهها چهل‌درصد استاد كم‌ داشته‌ باشيم‌. وضع‌ فضاي‌ آموزشي‌ مدارس‌ و دانشگاهها هم‌ از همين‌ قبيل‌ است‌. اين‌ نقايص‌ وجود دارد.
البته‌ نمي‌توان‌ نقايص‌ را به‌ اشخاص‌ يا مديران‌ و تدبيركنندگان‌ نسبت‌ داد. بسياري‌ از اينها، ناشي‌ از وضعيت‌ ماست‌; اين‌ را همه‌ مي‌دانند. ما در اين‌ چند سال‌ گذشته‌، گرفتار جنگ‌ و كمبودها و محاصره‌ و فشارهاي‌ گوناگون‌ اقتصادي‌ دشمن‌ و امثال‌ اينها بوديم‌. طبيعي‌ است‌ كه‌ عمده‌ي‌ اين‌ نواقص‌، ناشي‌ از اينهاست‌; ليكن‌ چيزي‌ كه‌ امروز مي‌توان‌ آن‌ را مورد نظر قرار داد، اين‌ است‌ كه‌ دستگاه‌ فرهنگي‌ كشور همت‌ بگمارد كه‌ اين‌ نواقص‌ را يكي‌ پس‌ از ديگري‌ برطرف‌ بكند.
در كار فرهنگي‌ نبايد مسأله‌ي‌ پول‌ و بودجه‌، يك‌ مشكل‌ عمده‌ به‌ حساب‌ آيد. به‌ اين‌ معنا كه‌ مشكلات‌ و نقايص‌ فرهنگي‌ را در رديف‌ نيازهاي‌ بودجه‌يي‌ و در آخرهاي‌ ليست‌ قرار ندهيم‌; بلكه‌ در اولهاي‌ ليست‌ ـ اگر نگوييم‌ در رديف‌ اول‌ ـ قرار بدهيم‌. اگر درست‌ فكر بكنيم‌، اين‌ به‌ صرفه‌ي‌ اقتصادي‌ مملكت‌ هم‌ است‌. يعني‌ از اين‌كه‌ بودجه‌ و امكانات‌ بيشتر را به‌ كارهاي‌ فرهنگي‌ ـ بخصوص‌ فرهنگ‌ آموزشي‌ ـ متوجه‌ كنيم‌، كشور زيان‌ نخواهد كرد; زيرا كه‌ خود اين‌، براي‌ آينده‌ي‌ كشور توليد امكانات‌ مي‌كند.
براي‌ يك‌ كشور، نيروي‌ انساني‌ همه‌ چيز است‌. ما اگر نيروي‌ انساني‌ نداشته‌ باشيم‌، هيچ‌ چيزي‌ نداريم‌. چند سال‌ قبل‌ از اين‌، روي‌ بعضي‌ از كشورهايي‌ كه‌ سالها پيش‌ از ما انقلاب‌ كردند و توفيقهايي‌ هم‌ در عرصه‌هاي‌ اقتصادي‌ و صنعتي‌ و فني‌ و امثال‌ اينها به‌ دست‌ آوردند، مطالعه‌يي‌ مي‌كردم‌. ديدم‌ اينها در اوايل‌ انقلاب‌، بيشترين‌ تكيه‌ و برنامه‌ريزي‌ را روي‌ تربيت‌ نيروي‌ انساني‌ گذاشته‌اند; به‌ طوري‌ كه‌ بعضي‌ از اين‌ كشورها، همين‌ الان‌ نيروي‌ انساني‌ كارآمد و ماهر صادر مي‌كنند. يعني‌ نه‌ اين‌كه‌ كشور خودشان‌ از وجود چنين‌ نيروي‌ انساني‌يي‌ سرريز شده‌ و بي‌نياز گرديده‌ است‌; نه‌، كشور آنها از جهات‌ ديگر آماده‌ي‌ قبول‌ اين‌ همه‌ متخصص‌ نيست‌ و وضع‌ اقتصاديشان‌ طوري‌ نيست‌ كه‌ بتواند اين‌ همه‌ متخصص‌ را مصرف‌ كند; اين‌ است‌ كه‌ به‌ كشورها صادر مي‌كنند. همين‌ نيروي‌ انساني‌ است‌ كه‌ آنها را علي‌رغم‌ نداشتن‌ درآمدهاي‌ كلاني‌ مثل‌ نفت‌ و مانند آن‌ ـ كه‌ بحمدالله‌ ما از آن‌ برخوردار هستيم‌ ـ به‌ سطوح‌ خوب‌ رسانده‌ است‌.
اين‌ قسمت‌ را از اين‌ جهت‌ مطرح‌ كردم‌ كه‌ اگر ما امروز بودجه‌ي‌ ارزي‌ و يا ريالي‌ را به‌ كار فرهنگي‌ متوجه‌ مي‌كنيم‌، بايد توجه‌ نماييم‌ كه‌ اگرچه‌ ممكن‌ است‌ در كوتاه‌ مدت‌، اين‌ بودجه‌ به‌ درد كارهاي‌ اقتصادي‌ و گردش‌ امور اقتصادي‌ كشور ما نخورد، اما در اندكي‌ بعد از كوتاه‌ مدت‌ ـ نه‌ اين‌كه‌ در بلند مدت‌ زياد ـ عايديش‌ فورا به‌ خود ما برمي‌گردد; مثل‌ همين‌ مسأله‌ي‌ انتشارات‌ و كاغذ، كه‌ ما بايد بتوانيم‌ كتاب‌ و نشريه‌ي‌ علمي‌ و امثال‌ اينها را در اختيار داشته‌ باشيم‌. بايد كاغذ را در اختيار دستگاههاي‌ فرهنگي‌ گذاشت‌ تا بتوانند اين‌ كار مهم‌ را انجام‌ بدهند. اين‌، يك‌ مسأله‌ است‌ كه‌ در نگرش‌ به‌ عرصه‌ي‌ فرهنگي‌ كشور، ما بايد به‌ تربيت‌ نيروي‌ انساني‌ توجه‌ كنيم‌.
مسأله‌ي‌ ديگر به‌ دانشگاهها برمي‌گردد. البته‌ مدارس‌ هم‌ هستند; اما بخصوص‌ دانشگاهها مهمترند. بايد به‌ ذهنيت‌ دانشجويان‌ و جوانان‌ و اعتقادات‌ و روحيه‌ي‌ اسلامي‌ و انقلابي‌ آنها، خيلي‌ توجه‌ بشود. حقيقتا جوانان‌ موتور و راه‌اندازنده‌ي‌ حركتهاي‌ بزرگ‌ ـ هم‌ مثبت‌ و هم‌ منفي‌ ـ در جامعه‌ هستند. اگر ما بتوانيم‌ اين‌ مجموعه‌ي‌ جوان‌ بافرهنگ‌ را كه‌ در نقطه‌يي‌ به‌ نام‌ دانشگاه‌ جمع‌ شده‌اند، به‌ سمت‌ روحيه‌ي‌ انقلابي‌ و اسلامي‌ جهت‌ بدهيم‌، به‌ نظرم‌ مي‌رسد كه‌ كشور و انقلاب‌، بزرگترين‌ سود را از اين‌ بابت‌ خواهد برد.
در گذشته‌، دانشگاه‌ نقطه‌يي‌ بود كه‌ در آن‌، بي‌فرهنگي‌ اسلامي‌ بيش‌ از جاهاي‌ ديگر و يا در رديف‌ بدترين‌ جاها بود. اين‌، كاري‌ بود كه‌ رژيم‌ و دستگاههاي‌ فرهنگي‌ گذشته‌ دنبال‌ مي‌كردند و توجه‌ داشتند كه‌ اين‌ كار در دانشگاهها انجام‌ بگيرد. مقاصد سياسي‌ پشت‌ سر اين‌ قضيه‌ بود. به‌ نظر من‌، امروز بايد طوري‌ باشد كه‌ ورود در دانشگاه‌، مثل‌ ورود در حوزه‌ي‌ علميه‌ باشد. همچنان‌ كه‌ در حوزه‌ي‌ علميه‌، انسان‌ معرفت‌ و دين‌ و تعبد مي‌آموزد، كسي‌ هم‌ كه‌ به‌ دانشگاه‌ وارد شد، حتي‌ اگر از مباني‌ اسلامي‌ و انقلابي‌ فاصله‌ هم‌ دارد، دانشگاه‌ در طي‌ اين‌ مدت‌، او را با مباني‌ اسلامي‌ و انقلابي‌ آشنا كند و متعبد سازد.
به‌ همين‌ خاطر است‌ كه‌ بايستي‌ به‌ تربيت‌ ديني‌ و گرايشها و روحيه‌ي‌ پرشور انقلابي‌ جوانان‌ در دانشگاه‌ اهميت‌ داد. فقط با زبان‌ هم‌ نمي‌شود. اين‌ كار، مقدماتي‌ لازم‌ دارد. عناصري‌ كه‌ در دانشگاهها به‌ كار گرفته‌ مي‌شوند، آنهايي‌ كه‌ مؤثرند، آنهايي‌ كه‌ در مراكز حساس‌ واقع‌ مي‌شوند، واقعا بايد از كساني‌ باشند كه‌ اين‌ انقلاب‌ را از بن‌ دندان‌ قبول‌ داشته‌ باشند. البته‌ ما نمي‌خواهيم‌ بگوييم‌ كه‌ هر استاد و يا متخصصي‌ كه‌ در دانشگاهها تحقيق‌ و يا تدريس‌ مي‌كنند، بايستي‌ يك‌ انقلابي‌ طراز اول‌ باشد. نه‌، ممكن‌ است‌ اين‌ فرد كاملا قابل‌ قبول‌ باشد و دانش‌ وافري‌ داشته‌ باشد و انقلاب‌ از دانش‌ او استفاده‌ كند. ما بيش‌ از دانش‌ او، چيزي‌ از او نمي‌خواهيم‌. منتها در همين‌ مورد هم‌ نبايد انگيزه‌ي‌ ضديت‌ با انقلاب‌ در او وجود داشته‌ باشد; چون‌ اگر اين‌ انگيزه‌ وجود داشت‌، دانش‌ او در اختيار انقلاب‌ قرار نخواهد گرفت‌.
پس‌، در مراكز حساس‌ و سربندهاي‌ اداره‌ي‌ امور دانشگاهي‌ ـ چه‌ اداره‌ به‌ معني‌ رسمي‌ آن‌ و چه‌ اداره‌ي‌ امور فكري‌ و تدريس‌ و امثال‌ اينها ـ كساني‌ كه‌ مسؤول‌ مي‌شوند و كارهاي‌ مهم‌ دست‌ آنهاست‌، واقعا بايد از عناصر انقلابي‌ باشند. ديگران‌ هم‌ انگيزه‌ي‌ ضديت‌ با انقلاب‌ در آنها نباشد. اگر واقعا كسي‌ انگيزه‌ي‌ مخالفت‌ با انقلاب‌ در وجودش‌ باشد، حضور او در دانشگاه‌ ـ در هر سطحي‌ كه‌ باشد ـ مضر است‌; براي‌ تحصيل‌ هم‌ مضر مي‌باشد. من‌ اين‌ واقعيت‌ را در بعضي‌ از رشته‌هايي‌ كه‌ مي‌توانستم‌ درباره‌ي‌ آنها قضاوت‌ كنم‌، مشاهده‌ كرده‌ام‌. استادي‌ كه‌ توانايي‌ تربيت‌ شاگرد در آن‌ رشته‌ را دارد، ولي‌ بر اثر بي‌اعتنايي‌ يا مخالفت‌ با انقلاب‌، حتي‌ وقت‌ نمي‌گذارد كه‌ دانشجو را در آن‌ رشته‌ تربيت‌ كند، در حقيقت‌ براي‌ او، تربيت‌ دانشجوي‌ انقلابي‌ و دانشگاه‌ انقلاب‌، يك‌ انگيزه‌ نيست‌; بلكه‌ نسبت‌ به‌ اين‌ قضيه‌ ضد انگيزه‌ دارد.
البته‌، دانشجويان‌ عناصر آينده‌ساز اين‌ كشور هستند و بايستي‌ از همه‌ جهت‌ ـ چه‌ از جهات‌ فكري‌ و چه‌ از جهات‌ علمي‌ و درسي‌ و به‌ تبع‌ آن‌ از لحاظ مادي‌ و رفاهي‌ ـ روي‌ آنها سرمايه‌گذاريهايي‌ بشود كه‌ اطلاع‌ دارم‌ بحمدالله‌ دولت‌ مشغول‌ است‌ و برنامه‌هاي‌ خوبي‌ براي‌ اين‌ قضيه‌ دارد. اميدواريم‌ ان‌شاءالله‌ اين‌ برنامه‌ها به‌ نتيجه‌ برسد.
خوشحالم‌ كه‌ شوراي‌ عالي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌ را در صحنه‌ي‌ سازندگي‌ فرهنگي‌ كشور، فعال‌ و بانشاط و حاضر مشاهده‌ مي‌كنم‌. اميدوارم‌ خداوند ان‌شاءالله‌ به‌ آقايان‌ توفيق‌ بدهد و به‌ جناب‌ آقاي‌ هاشمي‌ و دستگاههاي‌ دولتي‌ ما هم‌ كمك‌ كند كه‌ بتوانند اين‌ اهداف‌ بلند و سازنده‌ و حقيقتا مقدسي‌ را كه‌ امروز از طرف‌ دستگاههاي‌ اجرايي‌ كشور ـ كه‌ در خدمت‌ انقلاب‌ و در جهت‌ اسلام‌ هستند ـ مطرح‌ مي‌شود، تا سر منزل‌ نهايي‌ آن‌ برسانند و انقلاب‌ را در دنيا سرافراز و روسفيد كنند.
والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌