بسماللهالرحمنالرحيم
متقابلا ولادت زينب كبري(س)، بانوي بزرگ تاريخ اسلام را به همهي شما برادران و خواهران كه از نقاط مختلف و دستگاههاي گوناگون خدمتگزار به اينجا تشريف آوردهايد، تبريك و تهنيت عرض ميكنم و به همهي شما خوشآمد ميگويم. جمع پرستاران و پزشكان و مددكاران و مجموعهي خدمتگزاران به قشرهاي ناتوان و بيمار، شايستهي احترام و تجليل از طرف مردم و مسؤولان هستند.
ما دوران دشوار جنگ را گذراندهايم. در اين دوران است كه ارزش افراد و دستگاههاي گوناگون مشخص ميشود. امروز، بعد از گذراندن دورهيي سرشار از ابتلا و سختي و امتحان، ميتوانيم دربارهي مردم خودمان ـ به طور عموم ـ و همچنين دربارهي برخي از قشرهايي كه مسؤوليت برجسته و ويژهيي داشتهاند، قضاوت كنيم. پرستاران ما از اين قبيلند; چون آنها با بيمار مواجهند و آنچه از آنها سر ميزند، خدمت و محبت است و آنچه آنها با آن مواجهند، سختي و رنج است و اين، يكي از امتحانهاي بزرگ بنيآدم است كه با سختي و رنج و درد مواجه شود و از خود صبر و متانت و محبت و خدمت نشان دهد.
بهمناسبت روز ولادت زينبكبري(سلاماللهعليها) كه در اوج قلهي شرف انساني و ارزش يك فرد آدمي قرار گرفته است، جا دارد كه ما روز پرستار را گرامي بداريم و به پرستاران ـ چه زن و چه مرد ـ بهخاطر شغلشان و بهخاطر امتحان سختي كه در اين شغل با آن مواجهند و بهخاطر خدماتيكه در طول دوران جنگ و پيش از آن و بعد از آن و در آينده نيز داشتهاند و خواهند داشت، مورد ستايش قرار بدهيم و به آنها تهنيت بگوييم.
پزشكان نيز كه از قشرهاي حساس جامعه هستند و ميتوانند خدمتگزاران بزرگي باشند، جان انسانها و سلامتشان به دست آنهاست. در دوران جنگ، آزمايشهاي خوبي دادند و برخي از پزشكان، شخصيت و كرامتي را در ميدان جنگ به نمايش گذاشتند كه نمونه است و بعضي ديگر هم خدمات فراواني انجام دادهاند. اشخاص خاطي و متخلف از روش صحيح در هر شغلي، نبايد پايهي قضاوت قرار گيرند. قضاوت بايد بر مبناي كار كساني كه به سلامت و درستكاري مقتضاي شغل وفادارند، انجام شود. پرستاران و مددكاران سازمان بهزيستي كه با معلولان و سالخوردگان و عقبافتادگان و بيماران دشواري روبهرو هستند; نيز در حال مجاهدت و ابتلا و امتحان و تمرين تكامل انساني هستند.
لحظههايي كه بر انسان ميگذرد و در آن براي هدفهاي بلند انساني و الهي تلاش ميشود، لحظههاي مباركي است. همه بدانند كه آن لحظهها و ساعتهاي دشوار، تمرين تكامل انساني است و از دست نميرود. اين لحظات، باعث ايجاد رشد و تواندهي و نزديكي به خداي بزرگ ميشود و بركتخيز است. اين ارزش انساني و فرهنگ پيشرفتهي جامعه است كه محور كلام امروز من خواهد بود.
در همين جا، بايد ياد شهداي گرانقدر و عزيز سرتاسر كشور و شهرها و بخشهايي را كه شما برادران و خواهران از آنجا تشريف آوردهايد، گرامي بداريم. اين تلاشها و خدمات باارزش و حضور بيقيدوشرط شما در صحنههاي نبرد و پشت جبهه و انقلاب بود كه توانست انقلاب شكوهمند اسلامي را ريشهدار كند و مستحكم سازد و امروز عليرغم همهي ظلمات تبليغاتي و فضاي غبارآلودهيي كه اطراف اين انقلاب بهوجود آوردهاند، تلالوي انقلاب اسلامي در دنيا چشمها را خيره كرده است.
مطلبي را كه لازم ميدانم مطرح كنم، اين است كه همهي مردم كشور و مخصوصا قشرهاي با فرهنگ و برخوردار از سواد و علم و معرفت بدانند كه استقلال يك ملت جز با استقلال فرهنگي تأمين نميشود. اگر يك ملت، از لحاظ سياسي تحت تأثير قدرتهاي بزرگ نباشد و از لحاظ اقتصادي هم به خودكفايي كامل برسد، اما فرهنگ و اخلاق و عقايد و باورهاي دشمنان و بيگانگان در ميان اين ملت رواج داشته باشد و رشد بكند، اين ملت نميتواند ادعاي استقلال كند.
در دنيا، سررشتهي فرهنگ دست عدهيي است كه آنها چگونگي لباس و پوشش و كيفيت زندگي و نشست و برخاست و اخلاق و معرفت را براي انسانهاي بيگناه و بيخبر در سرتاسر عالم رقم ميزنند و تعيين سرمشق ميكنند. اگر ملتي بتواند خود را از سرايت موج مسموم فرهنگي ساخته و پرداختهي بيگانگان حفظ كند، اين ملت مستقل خواهد بود; اما اگر نتواند و تحت تأثير غلبهي فرهنگ بيگانه قرار بگيرد، اين ملت، ملتي وابسته و اسير است; ملتي است كه تلاشهاي استقلالطلبانهي سياسي و اقتصادي او نيز تحت تأثير كساني خواهد بود كه سررشتهي فرهنگ را در دست و اختيار دارند.
امروز، صدها ايستگاه راديو و صدها روزنامه و مجله در سرتاسر عالم، براي گسترش فرهنگ مطلوب قدرتمندان بزرگ و گسترش فرهنگ استكبار جهاني در سطح ملتها، روزانه و هفتگي منتشر ميشود و اگر كسي با اين فرهنگ مخالفت كرد، دشمني آنها با او نسبت به كسي كه تصميمهاي سياسي آنان را نقض كند، به مراتب بيشتر است; چون ميدانند كه تأثير فرهنگ، تأثير عميقتر و تعيين كنندهتري است.
ممكن است شما سؤال كنيد كه چرا بايد از فرهنگ غرب و اروپا و امريكا گريخت و چرا بايد ذهن خود را به روي آن بست؟ اين سؤال بجايي است كه مردم بعد از انقلاب، تا حدودي پاسخ آن را دريافتهاند; ليكن در اين مورد جملهي كوتاهي را مطرح ميكنم:
فرهنگ غرب، فرهنگ برنامهريزي براي فساد انسان است، فرهنگ دشمني و بغض با ارزشها و درخشندگيها و فضيلتهاي انساني است، فرهنگي است كه همچون ابزار در اختيار خداوندان زور و زر و امپراتوران قدرت است. با اين فرهنگ، درصددند نسل بنيآدم را از همهي فضايل انساني تهيدست كنند و انسانها را به موجودات فاسد و مطيع و تسليم و غافل از ياد خدا و معنويت تبديل كنند. منافع آنها، جز از طريق گسترش اين فرهنگ تأمين نميشود. اين فرهنگ، برهنگي و اختلاط و امتزاج بيقيد و شرط زن و مرد با هم است كه يكي از پايههاي اصلي فرهنگ غربي ميباشد و از روز اول، براي فساد انسانها و خروج انسانيت از دايرهي فضايل انساني بنيانگذاري شد. آنها كه دلشان براي انسانيت نسوخته است.
بزرگترين ايستگاههاي تلويزيوني و راديويي، از آن صاحبان بزرگترين كارخانهها و معادن و منابع و عظيمترين ثروتهاست. تشكيلات صهيونيستي، براي فساد نسل بشر، از حدود صد و پنجاه سال پيش، شروع به برنامهريزي و اشاعهي فساد و فحشا كردهاند. آنها زنها را از عفت بشري خارج ساختند; به طوري كه حتي زنهاي اروپا و امريكا هم، به شدت پنجاه سال اخير دچار فحشا و فساد و دوري از فضايل انساني نبودهاند! زنان كشورهاي اسلامي و ديگر كشورهاي دور دست كه جاي خود دارد. همچنين مردها را به فساد و راحتطلبي و تنبلي و عشرتجويي و مصرفگرايي كشاندند و به قبول وضع زندگي حيواني وا داشتند. براي اينكه از طرف مردها و زنهايي كه در كشورهاي مختلف عالم، زير فشار استبداد و استعمار اين قدرتها قرار ميگيرند، تهديد نشوند، مغزها را فاسد كردند.
امروز، وضع فساد اخلاقي مردم كشورهاي استعمارزدهي دنيا در آفريقا و امريكاي لاتين، در نهايت درجه است. آنها به خودي خود، اين گونه فاسد نشدند; بلكه استعمار و استكبار براي افساد اينها برنامهريزي كردند تا از شر و تعرض و مقابله به مثل و بيداري آنها جلوگيري كنند و امپراتوري قدرت شيطاني و اهريمني دستگاههاي استعماري و استكباري خود را حفظ نمايند.
با ملت ما هم قبل از سلطنت خاندان منفور پهلوي اين كار را شروع كرده بودند; ولي در جريان سلطنت آن رژيم منحوس، اين روند را شدت بخشيدند. استعمار و استكبار در دوران سلطنت اين خانوادهي مزدور و دستنشانده، در اشاعهي فرهنگ غربي در جامعه زياد كوشيدند و متأسفانه موفق هم شدند. امروز، اگر تمايلات برخي خانوادههاي ايراني داخل كشور را به انجام آن آداب و اطوار و لباس و معاشرت ميبينيد، نتيجهي تعليمات همان معلمان رذل و خائن غربي است كه در طول دهها سال در اين كشور نفوذ و رشد يافته است. با اينكه انقلاب آمد و تحول عظيمي در فرهنگ و ذهنيت مردم بهوجود آورد، با اين حال، بسياري از افرادي كه هنوز دلشان در هواي كيفيت زندگي غربي است، متأسفانه از مفاسد زندگي غربي كه لجن آلوده و فاسد است و در آن، هيچ يك از بنيانهاي اصيل بشري ـ همچون خانواده و شخصيت انساني زن و مرد ـ سالم نميماند، اطلاعي ندارند.
امروز، ببينيد كه در امريكا و انگليس، همجنسبازي رسمي و قانوني شده است و خجالت هم نميكشند! كاري را انجام دادند كه ما از نقل و حكايت آن شرم داريم و حيا ميكنيم. مردم ما بدانند، آيا وقتي در كشوري ازدواج دو همجنس با هم قانوني ميشود، بنيان خانواده در اين جامعه باقي خواهد ماند؟!
امروز، تودهي معمولي مردم امريكا و اروپا ـ نه قدرتمندها و تبليغاتچيهايشان ـ از سست بودن بنيان خانواده رنج ميبرند. زنها و مردها، در يك حد از متلاشي شدن خانوادهها رنج ميبرند و ناراحتند و اين، روزبهروز تشديد ميشود و البته آخرين ضربه است. خانواده، محل آسايش انسان است. هيچ انساني، بدون داشتن يك خانوادهي آسوده و آرام و راحت، مزهي زندگي و طعم واقعي حيات انساني را نخواهد چشيد. اينها، اين بنيان اصيل را متلاشي و منهدم ميكنند و از بين ميبرند. اين، فرهنگ غربي است. نتيجهي اين آزادي و بيبندوباري و فرهنگ برهنگي و اختلاط زن و مرد، همين مسايل است.
آنان، ما را متهم به جلوگيري از رشد علمي و فرهنگي زنان ميكنند!! خودشان هم ميدانند اين اتهام دروغ است; ولي تكرار ميكنند. ما براي زن، ارزش واقعي انساني قايليم. ما ميان زن و مرد تفاوتي قايل نيستيم. معتقديم زن و مرد هر دو انسانند و ميدان تكامل، پيش رويشان باز است. هر چه تلاش كنند، هر چه زحمت بكشند و هر چه به سمت خدا پيش روند، به همان اندازه رشد و تكامل پيدا خواهند كرد. راه علم و حضور سياسي هم، جلوي هر دوي آنها باز است.
ما در جنگ و انقلاب مشاهده كرديم كه نقش خانمها اگر از مردها بيشتر نبود، كمتر نبود. اگر زنها حماسهي جنگ را نميسرودند و جنگ را در ميان خانهها بهعنوان يك ارزش تلقي نميكردند، مردها اراده و انگيزهي رفتن به ميدان جنگ را پيدا نميكردند. دهها عامل دست به دست هم ميدهد تا خيل عظيم بسيجي را به سمت جبهه روانه ميكند. يكي از مهمترين اين عاملها، روحيهي مادرها و همسرها و زنهاست.
من، شايد بتوانم ادعا كنم كه در ملاقات با خانوادههاي معظم شهدا، روحيهي مادري را شكسته نديدهام. گرچه همه يكي نيستند، برخي قويتر و برخي ضعيفترند، بعضي مطلب را به آن روشني درك نكردهاند و برخي آن را در اوج وضوح حقيقت دريافتهاند، ولي در بيشتر خانوادهها، روحيهي زن را از مرد بهتر يافتم. اين، وضع زن در جامعهي ماست; اما غربيها نه فقط زن، بلكه هر دو جنس را به لجنزار فساد سوق ميدهند.
مردم ما بايد چشم و گوش خود را باز كنند. برگشت به سمت فرهنگ فاسد و منحط غربي، در جامعهي انقلابي و اسلامي ما محال و ممنوع است. ملت و مسؤولان انقلاب ما، ممكن نيست اجازه دهند تا مجددا رفتار و زندگي مردم به سمتي رود كه فرهنگ فاسد غرب تزريق كردهبود و آن را بزور به اين ملت تحميل نمودهبود.
كسانيكه تاريخچهي ورود بيحجابي و عرياني زنان در جامعهي ما را كه بهوسيلهي خاندان شوم پهلوي انجام گرفت، خواندهاند و يا كسانيكه سنشان اقتضا ميكند و آنروزها را ديدهاند، ميدانند كه چگونه بيحجابي و بيحدومرزي و اختلاط زن و مرد را به داخل كشور وارد كردند و آن را به ملت تحميل نمودند. ملت ما به آساني اين پديده را نپذيرفت; ولي متأسفانه بهدليل گذشت دو سه نسل در زير سايهي سنگين و شوم خاندان پهلوي تا پيروزي انقلاب اسلامي، عدهيي با اين فرهنگ بهدنيا آمدند و قبح آن را نفهميدند و سلامت و صفاي محيط ناب اسلامي را در نيافتند. دستگاههاي تبليغاتي ما هم، توان شناسايي عيوب فرهنگ غربي را به آنان نداشتند.
اينجا، وظيفهي صدا و سيما در تفهيم درخشندگيهاي فرهنگ اسلامي در همهي زمينهها، بخصوص در زمينهي روابط زن و مرد و شأن زن در اجتماع آشكار ميشود. صدا و سيما، مسؤوليت زيادي دارد. راديو و تلويزيون، يك دستگاه سرگرمكننده نيست; يك دستگاه آموزنده است. امروز، دنيا با فكر و تدبير از راديو و تلويزيون براي آموزش ـ در همهي شكلهاي آن ـ استفاده ميكند. همين صهيونيستها، با پولهاي گزاف و با ميلياردها دلار در سال، از طريق راديو و تلويزيون به آموزش فساد ميپردازند. راديو تلويزيون در كشورهاي وابسته كه حكام فاسد استعماري در رأس آنها قرار دارند، در حال آموزش غفلت و بيخيالي و شهوتراني و عياشي و ميگساري به مردم است. اگر اينها را به مردمشان آموزش ندهند و مردم با همان فرهنگ بومي و اسلامي و ديني خود ـ هر ديني ـ رشد كنند، قدرتها و استعمارگران و حكام مستبد، به آساني نميتوانند بر آنها حكومت بكنند. شما اگر برنامهي هر يك از راديوهاي بيگانه را براي مخاطبان بوميشان بشنويد، چيزي جز فساد و غفلت و ناهوشياري و بيتوجهي به امور زندگي و جامعه نيست. البته در كنار آن، گاه دو كلمه از يك مقولهي علمي هم ياد ميدهند; ولي اصل قضيه اين نيست.
وظيفهي يك رسانه، آموزش و تحليل و سوق دادن قلب و ذهن و روح و مغز افراد به سمتي است كه گردانندگان آن رسانه در نظر دارند. در كشور ما نيز غير از اين نيست. صدا و سيما در جمهوري اسلامي، بايد وسيلهيي براي سوق دادن مردم به فرهنگ اسلامي و ابزاري براي معرفت و آشنايي مردم با درخشندگيهاي اسلامي و انساني باشد. جز اين، وظيفهيي ندارد و اگر مواردي بود كه برخلاف اين هدف وارد صدا و سيما شد، نبايد پخش كنند.
هنرمندان و نويسندگان و گويندگان و مجريان و كارگردانان و هنرپيشگان و همه و همه، بايد دست به دست هم بدهند تا اين مفاهيم اسلامي ارزشمند و درخشنده را در صورت برنامههاي هنري بسازند تا مردم از آنها تعليم بگيرند. مراد ما از تعليم در صدا و سيما، سخنراني و ميزگرد و تدريس صرف نيست. صدا و سيما بايد انواع و اقسام روشهاي هنري را در برنامههاي هنري و فيلمها و نمايشها براي تفهيم و توضيح مفاهيم و ارزشهاي اسلامي بهكار گيرد و اگر غير از اين باشد، صدا و سيماي جمهوري اسلامي، صدا و سيماي اسلامي نيست.
شما خواهران و برادراني كه بحمدالله از معرفت و دانش برخورداريد و درس خواندهايد و دورههاي علمي را ديدهايد و كار كردهايد و با كتابها و احيانا با معارف بيگانگان آشنا هستيد، مسؤوليت سنگينتري داريد.
نظام اسلامي، نظامي است كه قصد اجراي تمام احكام و موازين اسلامي را بهصورت كامل دارد. اين نظام، مايهي سعادت انسان و سربلندي ملت و كشور و مايهي آبادي روي زمين و كشور و منطقهي زيست و مايهي شادي محيط زندگي و نيز استحكام خانواده و اصلاح روابط اجتماعي ميان مردم و خلاصه مايهي خوشبختي زندگي مادي و معنوي انسانهاست.
شما موظف هستيد با اين برنامهها آشنا شويد و بايد در حدي كه برايتان ميسور است، در پياده كردن اين برنامهها مؤثر باشيد. در درجهي اول، مسؤوليت متوجه افراد عالم و آگاه و دانا و علماي دين است و سپس همهي كساني كه آگاهي و معرفتي دارند و ميتوانند مردم را آگاه و روشن كنند. رفتار شما بيش از گفتارتان بايستي مردم را در اين خط صحيح پيش ببرد و اين همان شعار جمهوري اسلامي و حاكميت اسلام و پياده شدن آن است كه امام بزرگوارمان در بيانات متعدد و از اول پيروزي انقلاب تا آخرين روزهاي زندگي پربركتش، به ما ميفرمود.
اميدواريم كه خداوند متعال توفيق و فضل خود را شامل حال همهي شما برادران و خواهران كند و به همهي ما اين توان را ببخشد كه انشاءالله در راه تحقق احكام اسلامي تلاش كنيم تا بزودي ملت و جامعهي ما، پياده شدن كامل اسلام را در جامعهي خود مشاهده كنند.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
متقابلا ولادت زينب كبري(س)، بانوي بزرگ تاريخ اسلام را به همهي شما برادران و خواهران كه از نقاط مختلف و دستگاههاي گوناگون خدمتگزار به اينجا تشريف آوردهايد، تبريك و تهنيت عرض ميكنم و به همهي شما خوشآمد ميگويم. جمع پرستاران و پزشكان و مددكاران و مجموعهي خدمتگزاران به قشرهاي ناتوان و بيمار، شايستهي احترام و تجليل از طرف مردم و مسؤولان هستند.
ما دوران دشوار جنگ را گذراندهايم. در اين دوران است كه ارزش افراد و دستگاههاي گوناگون مشخص ميشود. امروز، بعد از گذراندن دورهيي سرشار از ابتلا و سختي و امتحان، ميتوانيم دربارهي مردم خودمان ـ به طور عموم ـ و همچنين دربارهي برخي از قشرهايي كه مسؤوليت برجسته و ويژهيي داشتهاند، قضاوت كنيم. پرستاران ما از اين قبيلند; چون آنها با بيمار مواجهند و آنچه از آنها سر ميزند، خدمت و محبت است و آنچه آنها با آن مواجهند، سختي و رنج است و اين، يكي از امتحانهاي بزرگ بنيآدم است كه با سختي و رنج و درد مواجه شود و از خود صبر و متانت و محبت و خدمت نشان دهد.
بهمناسبت روز ولادت زينبكبري(سلاماللهعليها) كه در اوج قلهي شرف انساني و ارزش يك فرد آدمي قرار گرفته است، جا دارد كه ما روز پرستار را گرامي بداريم و به پرستاران ـ چه زن و چه مرد ـ بهخاطر شغلشان و بهخاطر امتحان سختي كه در اين شغل با آن مواجهند و بهخاطر خدماتيكه در طول دوران جنگ و پيش از آن و بعد از آن و در آينده نيز داشتهاند و خواهند داشت، مورد ستايش قرار بدهيم و به آنها تهنيت بگوييم.
پزشكان نيز كه از قشرهاي حساس جامعه هستند و ميتوانند خدمتگزاران بزرگي باشند، جان انسانها و سلامتشان به دست آنهاست. در دوران جنگ، آزمايشهاي خوبي دادند و برخي از پزشكان، شخصيت و كرامتي را در ميدان جنگ به نمايش گذاشتند كه نمونه است و بعضي ديگر هم خدمات فراواني انجام دادهاند. اشخاص خاطي و متخلف از روش صحيح در هر شغلي، نبايد پايهي قضاوت قرار گيرند. قضاوت بايد بر مبناي كار كساني كه به سلامت و درستكاري مقتضاي شغل وفادارند، انجام شود. پرستاران و مددكاران سازمان بهزيستي كه با معلولان و سالخوردگان و عقبافتادگان و بيماران دشواري روبهرو هستند; نيز در حال مجاهدت و ابتلا و امتحان و تمرين تكامل انساني هستند.
لحظههايي كه بر انسان ميگذرد و در آن براي هدفهاي بلند انساني و الهي تلاش ميشود، لحظههاي مباركي است. همه بدانند كه آن لحظهها و ساعتهاي دشوار، تمرين تكامل انساني است و از دست نميرود. اين لحظات، باعث ايجاد رشد و تواندهي و نزديكي به خداي بزرگ ميشود و بركتخيز است. اين ارزش انساني و فرهنگ پيشرفتهي جامعه است كه محور كلام امروز من خواهد بود.
در همين جا، بايد ياد شهداي گرانقدر و عزيز سرتاسر كشور و شهرها و بخشهايي را كه شما برادران و خواهران از آنجا تشريف آوردهايد، گرامي بداريم. اين تلاشها و خدمات باارزش و حضور بيقيدوشرط شما در صحنههاي نبرد و پشت جبهه و انقلاب بود كه توانست انقلاب شكوهمند اسلامي را ريشهدار كند و مستحكم سازد و امروز عليرغم همهي ظلمات تبليغاتي و فضاي غبارآلودهيي كه اطراف اين انقلاب بهوجود آوردهاند، تلالوي انقلاب اسلامي در دنيا چشمها را خيره كرده است.
مطلبي را كه لازم ميدانم مطرح كنم، اين است كه همهي مردم كشور و مخصوصا قشرهاي با فرهنگ و برخوردار از سواد و علم و معرفت بدانند كه استقلال يك ملت جز با استقلال فرهنگي تأمين نميشود. اگر يك ملت، از لحاظ سياسي تحت تأثير قدرتهاي بزرگ نباشد و از لحاظ اقتصادي هم به خودكفايي كامل برسد، اما فرهنگ و اخلاق و عقايد و باورهاي دشمنان و بيگانگان در ميان اين ملت رواج داشته باشد و رشد بكند، اين ملت نميتواند ادعاي استقلال كند.
در دنيا، سررشتهي فرهنگ دست عدهيي است كه آنها چگونگي لباس و پوشش و كيفيت زندگي و نشست و برخاست و اخلاق و معرفت را براي انسانهاي بيگناه و بيخبر در سرتاسر عالم رقم ميزنند و تعيين سرمشق ميكنند. اگر ملتي بتواند خود را از سرايت موج مسموم فرهنگي ساخته و پرداختهي بيگانگان حفظ كند، اين ملت مستقل خواهد بود; اما اگر نتواند و تحت تأثير غلبهي فرهنگ بيگانه قرار بگيرد، اين ملت، ملتي وابسته و اسير است; ملتي است كه تلاشهاي استقلالطلبانهي سياسي و اقتصادي او نيز تحت تأثير كساني خواهد بود كه سررشتهي فرهنگ را در دست و اختيار دارند.
امروز، صدها ايستگاه راديو و صدها روزنامه و مجله در سرتاسر عالم، براي گسترش فرهنگ مطلوب قدرتمندان بزرگ و گسترش فرهنگ استكبار جهاني در سطح ملتها، روزانه و هفتگي منتشر ميشود و اگر كسي با اين فرهنگ مخالفت كرد، دشمني آنها با او نسبت به كسي كه تصميمهاي سياسي آنان را نقض كند، به مراتب بيشتر است; چون ميدانند كه تأثير فرهنگ، تأثير عميقتر و تعيين كنندهتري است.
ممكن است شما سؤال كنيد كه چرا بايد از فرهنگ غرب و اروپا و امريكا گريخت و چرا بايد ذهن خود را به روي آن بست؟ اين سؤال بجايي است كه مردم بعد از انقلاب، تا حدودي پاسخ آن را دريافتهاند; ليكن در اين مورد جملهي كوتاهي را مطرح ميكنم:
فرهنگ غرب، فرهنگ برنامهريزي براي فساد انسان است، فرهنگ دشمني و بغض با ارزشها و درخشندگيها و فضيلتهاي انساني است، فرهنگي است كه همچون ابزار در اختيار خداوندان زور و زر و امپراتوران قدرت است. با اين فرهنگ، درصددند نسل بنيآدم را از همهي فضايل انساني تهيدست كنند و انسانها را به موجودات فاسد و مطيع و تسليم و غافل از ياد خدا و معنويت تبديل كنند. منافع آنها، جز از طريق گسترش اين فرهنگ تأمين نميشود. اين فرهنگ، برهنگي و اختلاط و امتزاج بيقيد و شرط زن و مرد با هم است كه يكي از پايههاي اصلي فرهنگ غربي ميباشد و از روز اول، براي فساد انسانها و خروج انسانيت از دايرهي فضايل انساني بنيانگذاري شد. آنها كه دلشان براي انسانيت نسوخته است.
بزرگترين ايستگاههاي تلويزيوني و راديويي، از آن صاحبان بزرگترين كارخانهها و معادن و منابع و عظيمترين ثروتهاست. تشكيلات صهيونيستي، براي فساد نسل بشر، از حدود صد و پنجاه سال پيش، شروع به برنامهريزي و اشاعهي فساد و فحشا كردهاند. آنها زنها را از عفت بشري خارج ساختند; به طوري كه حتي زنهاي اروپا و امريكا هم، به شدت پنجاه سال اخير دچار فحشا و فساد و دوري از فضايل انساني نبودهاند! زنان كشورهاي اسلامي و ديگر كشورهاي دور دست كه جاي خود دارد. همچنين مردها را به فساد و راحتطلبي و تنبلي و عشرتجويي و مصرفگرايي كشاندند و به قبول وضع زندگي حيواني وا داشتند. براي اينكه از طرف مردها و زنهايي كه در كشورهاي مختلف عالم، زير فشار استبداد و استعمار اين قدرتها قرار ميگيرند، تهديد نشوند، مغزها را فاسد كردند.
امروز، وضع فساد اخلاقي مردم كشورهاي استعمارزدهي دنيا در آفريقا و امريكاي لاتين، در نهايت درجه است. آنها به خودي خود، اين گونه فاسد نشدند; بلكه استعمار و استكبار براي افساد اينها برنامهريزي كردند تا از شر و تعرض و مقابله به مثل و بيداري آنها جلوگيري كنند و امپراتوري قدرت شيطاني و اهريمني دستگاههاي استعماري و استكباري خود را حفظ نمايند.
با ملت ما هم قبل از سلطنت خاندان منفور پهلوي اين كار را شروع كرده بودند; ولي در جريان سلطنت آن رژيم منحوس، اين روند را شدت بخشيدند. استعمار و استكبار در دوران سلطنت اين خانوادهي مزدور و دستنشانده، در اشاعهي فرهنگ غربي در جامعه زياد كوشيدند و متأسفانه موفق هم شدند. امروز، اگر تمايلات برخي خانوادههاي ايراني داخل كشور را به انجام آن آداب و اطوار و لباس و معاشرت ميبينيد، نتيجهي تعليمات همان معلمان رذل و خائن غربي است كه در طول دهها سال در اين كشور نفوذ و رشد يافته است. با اينكه انقلاب آمد و تحول عظيمي در فرهنگ و ذهنيت مردم بهوجود آورد، با اين حال، بسياري از افرادي كه هنوز دلشان در هواي كيفيت زندگي غربي است، متأسفانه از مفاسد زندگي غربي كه لجن آلوده و فاسد است و در آن، هيچ يك از بنيانهاي اصيل بشري ـ همچون خانواده و شخصيت انساني زن و مرد ـ سالم نميماند، اطلاعي ندارند.
امروز، ببينيد كه در امريكا و انگليس، همجنسبازي رسمي و قانوني شده است و خجالت هم نميكشند! كاري را انجام دادند كه ما از نقل و حكايت آن شرم داريم و حيا ميكنيم. مردم ما بدانند، آيا وقتي در كشوري ازدواج دو همجنس با هم قانوني ميشود، بنيان خانواده در اين جامعه باقي خواهد ماند؟!
امروز، تودهي معمولي مردم امريكا و اروپا ـ نه قدرتمندها و تبليغاتچيهايشان ـ از سست بودن بنيان خانواده رنج ميبرند. زنها و مردها، در يك حد از متلاشي شدن خانوادهها رنج ميبرند و ناراحتند و اين، روزبهروز تشديد ميشود و البته آخرين ضربه است. خانواده، محل آسايش انسان است. هيچ انساني، بدون داشتن يك خانوادهي آسوده و آرام و راحت، مزهي زندگي و طعم واقعي حيات انساني را نخواهد چشيد. اينها، اين بنيان اصيل را متلاشي و منهدم ميكنند و از بين ميبرند. اين، فرهنگ غربي است. نتيجهي اين آزادي و بيبندوباري و فرهنگ برهنگي و اختلاط زن و مرد، همين مسايل است.
آنان، ما را متهم به جلوگيري از رشد علمي و فرهنگي زنان ميكنند!! خودشان هم ميدانند اين اتهام دروغ است; ولي تكرار ميكنند. ما براي زن، ارزش واقعي انساني قايليم. ما ميان زن و مرد تفاوتي قايل نيستيم. معتقديم زن و مرد هر دو انسانند و ميدان تكامل، پيش رويشان باز است. هر چه تلاش كنند، هر چه زحمت بكشند و هر چه به سمت خدا پيش روند، به همان اندازه رشد و تكامل پيدا خواهند كرد. راه علم و حضور سياسي هم، جلوي هر دوي آنها باز است.
ما در جنگ و انقلاب مشاهده كرديم كه نقش خانمها اگر از مردها بيشتر نبود، كمتر نبود. اگر زنها حماسهي جنگ را نميسرودند و جنگ را در ميان خانهها بهعنوان يك ارزش تلقي نميكردند، مردها اراده و انگيزهي رفتن به ميدان جنگ را پيدا نميكردند. دهها عامل دست به دست هم ميدهد تا خيل عظيم بسيجي را به سمت جبهه روانه ميكند. يكي از مهمترين اين عاملها، روحيهي مادرها و همسرها و زنهاست.
من، شايد بتوانم ادعا كنم كه در ملاقات با خانوادههاي معظم شهدا، روحيهي مادري را شكسته نديدهام. گرچه همه يكي نيستند، برخي قويتر و برخي ضعيفترند، بعضي مطلب را به آن روشني درك نكردهاند و برخي آن را در اوج وضوح حقيقت دريافتهاند، ولي در بيشتر خانوادهها، روحيهي زن را از مرد بهتر يافتم. اين، وضع زن در جامعهي ماست; اما غربيها نه فقط زن، بلكه هر دو جنس را به لجنزار فساد سوق ميدهند.
مردم ما بايد چشم و گوش خود را باز كنند. برگشت به سمت فرهنگ فاسد و منحط غربي، در جامعهي انقلابي و اسلامي ما محال و ممنوع است. ملت و مسؤولان انقلاب ما، ممكن نيست اجازه دهند تا مجددا رفتار و زندگي مردم به سمتي رود كه فرهنگ فاسد غرب تزريق كردهبود و آن را بزور به اين ملت تحميل نمودهبود.
كسانيكه تاريخچهي ورود بيحجابي و عرياني زنان در جامعهي ما را كه بهوسيلهي خاندان شوم پهلوي انجام گرفت، خواندهاند و يا كسانيكه سنشان اقتضا ميكند و آنروزها را ديدهاند، ميدانند كه چگونه بيحجابي و بيحدومرزي و اختلاط زن و مرد را به داخل كشور وارد كردند و آن را به ملت تحميل نمودند. ملت ما به آساني اين پديده را نپذيرفت; ولي متأسفانه بهدليل گذشت دو سه نسل در زير سايهي سنگين و شوم خاندان پهلوي تا پيروزي انقلاب اسلامي، عدهيي با اين فرهنگ بهدنيا آمدند و قبح آن را نفهميدند و سلامت و صفاي محيط ناب اسلامي را در نيافتند. دستگاههاي تبليغاتي ما هم، توان شناسايي عيوب فرهنگ غربي را به آنان نداشتند.
اينجا، وظيفهي صدا و سيما در تفهيم درخشندگيهاي فرهنگ اسلامي در همهي زمينهها، بخصوص در زمينهي روابط زن و مرد و شأن زن در اجتماع آشكار ميشود. صدا و سيما، مسؤوليت زيادي دارد. راديو و تلويزيون، يك دستگاه سرگرمكننده نيست; يك دستگاه آموزنده است. امروز، دنيا با فكر و تدبير از راديو و تلويزيون براي آموزش ـ در همهي شكلهاي آن ـ استفاده ميكند. همين صهيونيستها، با پولهاي گزاف و با ميلياردها دلار در سال، از طريق راديو و تلويزيون به آموزش فساد ميپردازند. راديو تلويزيون در كشورهاي وابسته كه حكام فاسد استعماري در رأس آنها قرار دارند، در حال آموزش غفلت و بيخيالي و شهوتراني و عياشي و ميگساري به مردم است. اگر اينها را به مردمشان آموزش ندهند و مردم با همان فرهنگ بومي و اسلامي و ديني خود ـ هر ديني ـ رشد كنند، قدرتها و استعمارگران و حكام مستبد، به آساني نميتوانند بر آنها حكومت بكنند. شما اگر برنامهي هر يك از راديوهاي بيگانه را براي مخاطبان بوميشان بشنويد، چيزي جز فساد و غفلت و ناهوشياري و بيتوجهي به امور زندگي و جامعه نيست. البته در كنار آن، گاه دو كلمه از يك مقولهي علمي هم ياد ميدهند; ولي اصل قضيه اين نيست.
وظيفهي يك رسانه، آموزش و تحليل و سوق دادن قلب و ذهن و روح و مغز افراد به سمتي است كه گردانندگان آن رسانه در نظر دارند. در كشور ما نيز غير از اين نيست. صدا و سيما در جمهوري اسلامي، بايد وسيلهيي براي سوق دادن مردم به فرهنگ اسلامي و ابزاري براي معرفت و آشنايي مردم با درخشندگيهاي اسلامي و انساني باشد. جز اين، وظيفهيي ندارد و اگر مواردي بود كه برخلاف اين هدف وارد صدا و سيما شد، نبايد پخش كنند.
هنرمندان و نويسندگان و گويندگان و مجريان و كارگردانان و هنرپيشگان و همه و همه، بايد دست به دست هم بدهند تا اين مفاهيم اسلامي ارزشمند و درخشنده را در صورت برنامههاي هنري بسازند تا مردم از آنها تعليم بگيرند. مراد ما از تعليم در صدا و سيما، سخنراني و ميزگرد و تدريس صرف نيست. صدا و سيما بايد انواع و اقسام روشهاي هنري را در برنامههاي هنري و فيلمها و نمايشها براي تفهيم و توضيح مفاهيم و ارزشهاي اسلامي بهكار گيرد و اگر غير از اين باشد، صدا و سيماي جمهوري اسلامي، صدا و سيماي اسلامي نيست.
شما خواهران و برادراني كه بحمدالله از معرفت و دانش برخورداريد و درس خواندهايد و دورههاي علمي را ديدهايد و كار كردهايد و با كتابها و احيانا با معارف بيگانگان آشنا هستيد، مسؤوليت سنگينتري داريد.
نظام اسلامي، نظامي است كه قصد اجراي تمام احكام و موازين اسلامي را بهصورت كامل دارد. اين نظام، مايهي سعادت انسان و سربلندي ملت و كشور و مايهي آبادي روي زمين و كشور و منطقهي زيست و مايهي شادي محيط زندگي و نيز استحكام خانواده و اصلاح روابط اجتماعي ميان مردم و خلاصه مايهي خوشبختي زندگي مادي و معنوي انسانهاست.
شما موظف هستيد با اين برنامهها آشنا شويد و بايد در حدي كه برايتان ميسور است، در پياده كردن اين برنامهها مؤثر باشيد. در درجهي اول، مسؤوليت متوجه افراد عالم و آگاه و دانا و علماي دين است و سپس همهي كساني كه آگاهي و معرفتي دارند و ميتوانند مردم را آگاه و روشن كنند. رفتار شما بيش از گفتارتان بايستي مردم را در اين خط صحيح پيش ببرد و اين همان شعار جمهوري اسلامي و حاكميت اسلام و پياده شدن آن است كه امام بزرگوارمان در بيانات متعدد و از اول پيروزي انقلاب تا آخرين روزهاي زندگي پربركتش، به ما ميفرمود.
اميدواريم كه خداوند متعال توفيق و فضل خود را شامل حال همهي شما برادران و خواهران كند و به همهي ما اين توان را ببخشد كه انشاءالله در راه تحقق احكام اسلامي تلاش كنيم تا بزودي ملت و جامعهي ما، پياده شدن كامل اسلام را در جامعهي خود مشاهده كنند.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته