بسم الله الرّحمن الرّحيم
جلسه اي بسيار مهم و نمايشگر يک نقطه حسّاس در حرکت تاريخ جمهوري اسلامي است. اين مجلس و مراسمي که امروز انجام گرفت، حاکي از يک حقيقت زنده و درخشان در نظام جمهوري اسلامي است و آن حقيقت مردم سالاري ديني و حاکميتِ احکام نوراني اسلام و حضور و انتخابگري آحاد ملت است. از خداي متعال مسألت مي کنيم که به برکت نام و ياد حضرت صديقه طاهره، فاطمه زهرا سلام الله عليها - که ايام شهادت آن بزرگوار نزديک است - و به برکت مجاهدتها و ايثارگريهايي که در طول ساليان گذشته تا امروز براي اعلاي کلمه اسلام و برافراشتن اين پرچم نثار شده است، اين آغاز را، آغازي مبارک و منشأ برکات و آثار خير قرار دهد؛ هم براي مردم عزيزمان که در انتخابات شرکت کردند و وظيفه خودشان را انجام دادند و هم براي رئيس جمهور محترم که اعتماد مردم را کسب کردند و دوره جديدي از مسؤوليت را بر دوش گرفتند.
در منطق اسلام، اداره امور مردم و جامعه، با هدايت انوار قرآني و احکام الهي است. در قوانين آسماني و الهي قرآن، براي مردم شأن و ارج معيّن شده است؛ مردم هستند که انتخاب مي کنند و سرنوشت اداره کشور را به دست مي گيرند. اين مردم سالاري، راقي ترين نوع مردم سالاري اي است که امروز دنيا شاهد آن است؛ زيرا مردم سالاري در چارچوب احکام و هدايت الهي است. انتخاب مردم است، اما انتخابي که با قوانين آسماني و مبرّاي از هرگونه نقص و عيب، توانسته است جهت و راه صحيحي را دنبال کند.
در همه آنچه که در دنيا به نام دمکراسي و مردم سالاري شناخته مي شود، چارچوب وجود دارد. در دمکراسيهاي غربي، چارچوب عبارت است از منافع و خواست صاحبان ثروت و سرمايه دارانِ حاکم بر سرنوشت جامعه. تنها در آن چارچوب است که رأي مردم اعتبار پيدا مي کند و نافذ مي شود. اگر مردم چيزي را که بر خلاف منافع سرمايه داران و صاحبان قدرت مالي و اقتصادي - و براثر آن، قدرت سياسي - است بخواهند، هيچ تضميني وجود ندارد که اين نظامها و رژيمهاي دمکراتيک، تسليم خواست مردم شوند. يک چارچوب محکم و ناشکننده بر همه اين خواستها و دمکراسيها حاکم است. در کشورهاي سوسياليستي سابق - که آنها هم خودشان را کشورهاي دمکراتيک مي ناميدند - اين چارچوب، حزبِ حاکم بود. در خارج از چارچوبِ تمايلات و سياستها و انگيزه هاي حزبِ حاکم، رأي مردم هيچ توانايي و کاربُردي نداشت. به هرحال چارچوب وجود دارد.
امتياز نظام اسلامي در اين است که اين چارچوب، احکام مقدّس الهي و قوانين قرآني و نور هدايت الهي است که بر دل و عمل و ذهن مردم پرتو افشاني و آنها را هدايت مي کند. مسأله هدايت مردم يکي از مسائل بسيار مهمّي است که در نظامهاي سياسي رايج دنيا - بخصوص در نظامهاي غربي - ناديده گرفته شده است. معناي هدايت مردم اين است که بر اثر تعليم و تربيت درست و راهنمايي مردم به سرچشمه هاي فضيلت، کاري بشود که خواست مردم در جهت فضايل اخلاقي باشد و هوسهاي فاسد کننده اي که گاهي به نام آراء و خواست مردم مطرح مي گردد، از افق انتخاب مردم دور شود. امروز شما ملاحظه مي کنيد در بسياري از دمکراسيهاي غربي، زشت ترين انحرافات - انحرافات جنسي و امثال آن - به عنوان اين که خواست مردم است، صبغه قانوني پيدا مي کند و رسمي مي شود و به اشاعه آن کمک مي گردد. اين، غيبت عنصر معنوي و هدايت ايماني را نشان مي دهد. در نظام اسلامي - يعني مردم سالاري ديني - مردم انتخاب مي کنند، تصميم مي گيرند و سرنوشت اداره کشور را به وسيله منتخبان خودشان در اختيار دارند؛ اما اين خواست و انتخاب و اراده در سايه هدايت الهي، هرگز به بيرون جاده صلاح و فلاح راه نمي برد و از صراط مستقيم خارج نمي شود. نکته اصلي در مردم سالاري ديني اين است. اين هديه انقلاب اسلامي به ملت ايران است. اين تجربه جديد و جواني است؛ اما تجربه قابل تأمّل و پيگيري و قابل تقليدي است براي همه کساني که دلشان براي فضيلتها و جامعه پاک و پاکيزه ي انساني مي تپد و از جرائم و رذائل اخلاقي و رواج زشتيهاي خُلقيّات بشري رنج مي برند.
ملت ايران در طول قرنهاي متوالي، همواره در مقابل خود حاکماني را مشاهده کرده بود که يا خود يا اجدادشان به ضرب شمشير، حکومت را به دست آورده بودند و با اتّکا به قبضه شمشير و سرنيزه قدرت، آن را براي اعقابشان گذاشته بودند. حکومت و حقّ حاکميت بر مردم، بدون خواست و ميل و انتخاب مردم، مثل مال شخصي حاکمان به فرزندان و اعقابشان، تا نسلهاي متعدّد به ارث مي رسيد. در دوره هاي اخير - يعني از اواسط دوره قاجار و سرتاسر دوره پهلوي - عنصر زشت ديگري وارد عرصه حاکميت کشور شد و آن عنصر دخالت بيگانه بود. انگليسيها رضاخان پهلوي را با انتخاب و گزينشِ خودشان بر سرِکار آوردند و پشتيباني کردند؛ بعد پسر او را بر سرِکار آوردند و بعد پس از کودتاي 28 مرداد، نقش آفرين مسائل ايران و قدرت حکومت در کشور ما امريکاييها بودند و ملت در اين ميان هيچکاره بود. يک ملت در اساسي ترين مسائل زندگيش، در امر تعليم و تربيتش، در امر اقتصادش، در امر سياستش، در ارتباطات جهاني اش و در نظم معمولي زندگي اش، هيچ گونه اختياري نداشته باشد و کساني بر سرنوشت او و بر اين همه حکومت کنند که براي تصدّي اين مسؤوليت، هرگز از مردم اجازه نگرفته باشند. ما هرگز حضور مردم و رأي آنها را - جز در يک دوران کوتاه، آن هم به صورت بسيار ناقص - تجربه نکرده بوديم. اين اسلام و انقلاب و مجاهدت و ايثار اين ملت و عظمت و شخصيت کم نظير امام بزرگوار بود که زمينه ساز لطف و رحمت الهي شد و اين هديه بزرگ به ملت ايران داده شد.
اين مراسم، هشتمين مراسمي است که در آن رئيس جمهور منتخب مردم، به طور رسمي رئيس جمهور مي شود و اختيار اداره کشور و زمام امور قوّه مجريّه را در دست مي گيرد. اين را انقلاب به ما داد. البته دستگاههاي تبليغاتي دنيا با تبليغات بسيار رذيلانه سعي مي کنند اين گونه وانمود کنند که حضور مردم و مردم سالاري نظام اسلامي، از انتخابات سال هفتادوشش به اين طرف است؛ يعني مي خواهند گذشته انقلاب را نفي کنند! اين هم ادامه همان دشمنيهايي است که هميشه با اين انقلاب داشته اند. نه؛ ما ملت ايران در اين بيست ودو سال، هشت مرتبه پاي صندوق انتخاب رئيس جمهور رفته ايم و با رأي خود، او را انتخاب کرده ايم و نشان داده ايم که در کشور ما به برکت نظام اسلامي، محور تصميم گيري، مردمند و چارچوب تصميم گيري - هم براي مردم و هم براي مسؤولان - احکام و شريعت اسلامي است. اين، وظايف سنگيني را بر دوش همه ما مي گذارد.
من از رئيس جمهوري عزيزمان تشکر مي کنم که اين مطالب را - که حاکي از احساس مسؤوليت است - در نطق خودشان بيان کردند. بله؛ مطلب همين است؛ رئيس جمهور و يکايک اعضاي تصميم گير در اين نظام، مسؤولند. اعتبار آنها عبارت از اين است که به وظيفه خود در مقابل خدا، مردم و قانون اساسي عمل کنند. در نظام اسلامي، اعتبار همه مسؤولان به اين است که خود را کمربسته دين خدا و مجري قوانين و متعهّد به قانون اساسي بدانند. مردم اين را مي خواهند و انتخاب کرده اند. اگر کسي قدم را کج بگذارد و از اين راه منحرف شود - چه رهبري باشد، چه رئيس جمهور باشد و چه ديگر مسؤولان - قبل از آن که ساز و کار اجرايي براي کنار گذاشتن آنها به کار بيفتد؛ چون فاقد شرط مي شوند، خودشان منعزل و کناررفته اند. بنابراين مسؤوليت، سنگين است.
اگر ما بخواهيم سعادت اين مردم را تأمين کنيم، بايد در اجراي احکام الهي کوشا باشيم. سعادت دنيا و آخرت مردم در اجراي احکام الهي و اسلامي است. اين آن چيزي است که مي تواند کشور و ملت ما را به آرمانهاي والا و برجسته خود برساند. اين آن چيزي است که مي تواند اين کشور را در مقابل مطامع روزافزون قدرتهاي بزرگ مصونيّت بخشد. اين آن چيزي است که مي تواند اين ملت را با همان ايمان و شوري که در پيروزي انقلاب و دوران جنگ تحميلي و در همه توفانها نشان داد، در صحنه نگه دارد. آن عاملي که مي تواند ملت ايران را - با فقدان بسياري از تجهيزاتي که قدرتهاي بزرگ از آن برخوردارند - اين طور محکم و باثبات نگه دارد، ايمان ديني است. بايد ايمان ديني را در مردم حفظ کرد تا اين مردم بتوانند مقاومت خود را حفظ کنند و بايستند و از مسؤولان پشتيباني کنند و در مقابل خطرها سينه سپر نمايند. ما مسؤولان، بدون حمايت مردم چيزي نيستيم و نمي توانيم کاري بکنيم. ارزش و اقتدار و توانايي ما در صحنه بين المللي و در مقابل توفانها، به پشتيباني مردم است و اين نظام بحمدالله امروز مردمي ترين نظامِ دنياست. نسبت و ارتباط بين مسؤولان و اين مردم، ارتباط ايمان، عاطفه و اعتماد است. اين ارتباط و اين گونه رابطه و پيوند، در دنيا نظير ندارد. اگر بخواهيم اين مردم از دولتها و مسؤولاني که مي آيند و مي روند و از نظامي که به وسيله اين مردم بر سرکار آمده است، حمايت کنند، بايد ايمان مردم را حفظ کنيم و جلوِ تهاجم به ايمان آنها را بگيريم.
من به رئيس جمهور عزيزمان دو، سه توصيه عرض مي کنم. البته اينها حرفهايي است که در خلوت و جلوت، بين بنده و ايشان و ديگر مسؤولان بارها گفته شده است؛ بنابراين اينها را براي تذکر به خودم و شما مسؤولاني که در اين جا حضور داريد، عرض مي کنم. يک مسأله اين است که در موقعيت حسّاس کنوني، کارِ مجموعه دستگاه دولت بايد بي وقفه شروع شود و بدون اندکي لنگي و سستي، با جدّيت کامل ادامه پيدا کند. اين چند ماهي که معمولاً از هنگام انتخابات - يا حدود انتخابات - تا تشکيل دولت جديد، وقفه گونه اي در امور پيدا مي شود، بسيار خسارتبار است. حتّي المقدور بايد اين زمان را کوتاه کرد. اميدواريم ان شاءالله مجلس شوراي اسلامي هم نهايت همکاري را با رئيس جمهور محترم بکند و هر چه زودتر کابينه دولت تشکيل شود و به کارهاي مهمّي که برعهده آنهاست، بپردازند.
ما در موقعيّت حسّاسي هستيم. به اعتقاد من امروز فوري ترين کار اين است که به مسائل اقتصادي و مسأله معيشت و در رأس همه مسأله اشتغال، با جديّت پرداخته شود. هيچکدام از اينها معضلات و گره هاي کوري نيستند که دستهاي توانا و فکرهاي کارآمد، نتوانند آنها را حل کنند. همه اينها کارهاي ممکن و رواني هستند؛ منتها تلاش، جديّت، ابتکار و پشتکار لازم است تا اين کارها انجام گيرد. امروز اگر اندکي سستي و کوتاهي شود، دير خواهد شد. فرصت کوتاه است؛ فرصتهاي دولتها مثل برق مي گذرد. چهار سال به سرعت گذشت، اين چهار سال هم به سرعت خواهد گذشت. بنابراين بايد اولويّت را در نيازها جستجو کرد و با آگاهي و شتاب لازم و تدبير مقتضي، آن نيازها را برآورده ساخت. امروز اين امرِ لازمي است. شما اگر به تبليغات جهاني - که بي گمان از مرکزيّتهاي حساب شده سياسي و امنيّتي هدايت مي شود - نگاه کنيد، مي بينيد يکي از نقاط اميد دشمنان ما براي فلج کردن نظام اسلامي، همين مسأله اقتصاد است. ما منابع ثروت و درآمد و نيروي کار فراوان و زمينه هاي متعدّدي براي شکوفايي اقتصادي داريم. ما مي توانيم بسياري از کارها را انجام دهيم. ما مي توانيم چهره زشت فقر را از کشور بزداييم. پس مسؤولان دولتي، پيش و بيش از هر کار به اين مسأله همت بگمارند. بخش اقتصادي دولت در واقع بزرگترين بخش از بدنه دولت است. چه مسؤولان ستادي اقتصادي و چه مسؤولان اجرايي بخشهاي گوناگون توليدي و خدماتي، همه بايد يک جهت و يکدل مشغول کار شوند. در اين قضيه هيچگونه درنگي جايز نيست. اعتقاد من اين است که با زمينه هاي فراواني که ما داريم، مسؤولان خواهند توانست در مدتي نه چندان طولاني، به همه آحاد ملت بقبولانند و نشان دهند که در وضع معيشتي و وضع عمومي اقتصادي، دگرگوني حاصل شده است. اين مژده را بدون اين که دائماً بر زبان جاري کنند، در عمل به مردم بدهند. اين عملِ صالحِ بزرگي است که مسؤولان اجرايي کشور بايد به آن بپردازند. به وسوسه هاي دشمن اعتنايي نکنيد. شکي نيست که امروز دستگاههاي استکباري جهاني از طُرق مختلف در فکر قبضه کردن همه منابع ثروت و امکانات در همه جاي دنيا هستند و اگر لازم باشد يک وقت تبليغ خلافي به صورت وسوسه در دلهاي کساني بيفکنند، حرفي ندارند و اين کار مي کنند. شما به واقعيّتهاي کاري خودتان نگاه کنيد و با جديّت و تکيه بر بيّناتي که قانون اساسي براي ما معيّن کرده است - که به احکام اسلامي و مقررات اسلامي متّکي است - در زمينه هاي پولي و مالي و توليدي و خدماتي و همه آن چيزهايي که به اقتصاد مردم وابسته است، نوآوري و تلاش کنيد. خداي متعال به اين تلاش برکت خواهد داد.
مسأله دوم، توجّه به فرهنگ عمومي کشور است. من به دوستان - از جمله به رئيس جمهور محترم - قبلاً اين را عرض کرده ام. يکي از مسائلي که دشمن به طور جدّي در کشور تبليغ مي کند، مسأله اباحيگري است. اباحيگري اعتقادي و عملي، يعني پايبنديها و تقيّدات و تکيه گاههايي که يک انسان را در حرکت خود به سمت هدف مشخصي عازم و مصمم مي کند، از او گرفتن و او را سرگردان و لنگ کردن. اين را بايد جدّي بگيريد. يکي از سياستهاي دشمنان اسلام اين است که ايمان مردم را بگيرند و اعتقاد آنها به انقلاب را سلب کنند. چند سالي است که اين را در تبليغاتشان شروع کرده اند. بنده از همان اوايلي که اين تبليغات در رفتارهاي دشمنان کشور، اجرايي و عملياتي شده بود - حدود ده، يازده سال پيش - متوجّه اين نکته شدم و به همه، بخصوص به مسؤولان فرهنگي هشدار دادم و گفتم اينها مي خواهند اصل اعتبار انقلاب را زير سؤال ببرند؛ انقلابي که يکي از افتخارات تاريخ بشري در زمان ماست؛ انقلابي که يک ملت با دست خالي و به برکت ايمان، آن هم در مقابل يک دژ علي الظّاهر تسخيرناپذيرِ استکبار در اين منطقه آن را بر پا کرد و موفّق شد؛ انقلابي به نام خدا؛ انقلابي در راه ارزشهاي اسلامي؛ انقلابي که ملتهاي مسلمان را به اسلامشان اميدوار و به هويّت اسلاميشان دلگرم کرد؛ انقلابي که در همه نقاط جهان ملتها را خودباوري بخشيد و آنها احساس کردند که يک ملت - وقتي که عزم و اراده اي از خود نشان دهد - مي تواند بر بزرگترين موانع پيروز شود و فائق آيد. دشمنان مي خواستند پيام آزادي، معنويّت، ارزش و فضيلت و کرامت انساني اي را که در اين انقلاب بود، نديده بگيرند. اين کاري بود که به صورت برنامه ريزي شده و با انواع و اقسام طُرق تبليغاتي، آن را دنبال کردند. البته - متأسفانه - يک عده غافل، به صورت پادو در داخل هم همانها را تبليغ کردند و هنوز هم مي کنند. اين براي آن است که پشتوانه فکري - که در واقع تکيه گاه اراده و عزم راسخ مردم است - از آنها گرفته شود و مردم احساس کنند پشتشان خالي است. مگر بدون ايمان و اعتقاد و بدون باور به راهي که انسان در آن قدم گذاشته، مي شود آن راه را ادامه داد؟ همه بايد مسائل فرهنگي را جدّي بگيرند. مظهر اين تهاجم، همان اباحيگري است که از راه خدشه در اعتقادات، تشويق جريانهاي خلافِ اخلاق در جامعه و تشويق و ترويج انواع و اقسام فسادها ايجاد مي شود. اينها چيزهايي است که همه مسؤولان کشور بايد به آن بسيار توجّه کنند و فقط مخصوص مسؤولان فرهنگي نيست.
فساد انواع و اقسامي دارد که فسادهاي مالي و اقتصادي از جمله آنهاست. يکي از بزرگترين مسؤوليتهاي مسؤولان کشور - از جمله رئيس جمهوري محترم - تعقيب مفاسد مالي و اقتصادي است که بايد در برنامه دولت قرار گيرد. البته قوّه قضايّيه و قوّه مقنّنه هم در اين زمينه مسؤولند و خوشبختانه همکاريهايي هم مي کنند. اين مبارزه بايد جدّي شود و خود را در مرحله عمل نشان دهد. مبارزه با مفسده اقتصادي و مالي يکي از کارهايي است که به گشايش اقتصادي کشور هم کمک خواهد کرد. يکي از موانع پيشرفت اقتصادي کشور، وجود گلوگاههاي فساد است که به شدّت بايد از آن ترسيد و با آن مقابله و مبارزه کرد. البته کار سختي هم هست. من در جريان آن نامه هشت ماده اي که نوشتم، هم به رئيس جمهور محترم، هم به رئيس محترم قوّه قضايّيه و هم به رئيس محترم مجلس گفتم که بدانيد مبارزه با فساد، يک مبارزه جدّي و واقعي است. مفسدين تهاجم خواهند کرد و فشار خواهند آورد؛ لذا کار سختي است. براي مقابله با شيوع فساد اقتصادي و مالي، بايد لباس مبارزه به تن کرد.
يک جريان فساد هم فسادهاي اخلاقي و رواج منکرات است. با اين هم بايد مقابله و مبارزه کرد. ما خوب مي دانيم، اين جزو تعاليم اسلام است که با زبان و تبيين بايد مردم را با فضايل اخلاقي آشنا کرد و از منکرات دور نگه داشت. اين به جاي خود درست؛ اما با شيوع منکرات و با تظاهرِ به آن بايد مقابله کرد. اسلام مرتکبِ منکر را نصيحت و هدايت مي کند؛ اما حد هم براي او مي گذارد. با صِرف زبان و توصيه نمي شود کاري کرد. قدرت نظام بايد جلوِ سيرِ فحشا و فساد را بگيرد. اجازه ندهيد که هوسهاي يک عدّه معدود و يک گروه کوچک و اندک در داخل جامعه، موجب اغواي ذهن و فکر دختر و پسر جوان و مرد و زن مؤمني شود که هيچ انگيزه فسادي ندارند. شما بايد جلوِ آن گونه افراد را بگيريد. همه مسؤولان بخشهاي مختلف کشور در اين زمينه مسؤولند. اجازه ندهيد عدّه اي با تکيه به نام آزادي - که واقعاً بايد بر عنوان مظلوم آزادي گريست که چه سوء استفاده هايي از اين نام مي شود - منکرات و فحشا و بي بندوباري را در جامعه رايج کنند. عکس العملِ آن اين است که عدّه اي به نظام بدبين شوند؛ مثل اوّل مشروطه.
يکي از عواملي که موجب شکست مشروطيت در ايران شد، اين بود که متديّنين بعد از مدتي احساس کردند کأنّه کار به سمت بي ديني پيش مي رود. جنجال زياد مطبوعاتي که آن وقت همه انگيزه خودشان را اين قرار داده بودند که به مقدّسات ديني حمله کنند - البته کساني که در مشروطيت با اساس دين و مظاهر ديني و اعتقادات ديني و روحانيت و با اين طور چيزها در مجامع به صورت قلمي و شعاري مقابله و اهانت مي کردند، عدّه زيادي نبودند، اما جنجالشان زياد بود - موجب شد که متديّنين و علما که در صفوف اول مبارزه مشروطيت بودند، بتدريج دلسرد شدند و کنار نشستند. وقتي چنين شد، نهضت شکست مي خورد؛ و مشروطيت شکست خورد. بعد از پانزده، شانزده سال از عمر مشروطيت، ديکتاتوري رضاخاني به وجود آمد. اين بسيار عبرت انگيز است. رضاخانِ قلدر و چکمه پوش کجا، شعار مشروطيت کجا؛ چقدر اينها با هم فاصله دارند! چرا اين طور شد؟ چون اطمينان و اعتماد مردم مؤمن سلب شد؛ کنار نشستند و از صحنه بيرون رفتند. مسؤولان نبايد بگذارند چنين حالتي در مؤمنين به وجود آيد.
البته اين هيچ مجوّز آن نيست که کساني به بهانه اين که اطمينانشان سلب شده، قانون شکني کنند. قانون شکني جرم است. تخلّف از قانون و خروج از مدار قانوني براي مقابله با هر چيزي که به نظر انسان منکر مي آيد - بدون اجازه حکومت - خودش يک جرم است؛ مگر نهي از منکر زباني، که بارها گفتيم نهي از منکر زباني جايز و واجب و وظيفه همه است و در هيچ شرايطي هم ساقط نمي شود؛ اما آن جايي که نوبت اجرا و عمل برسد، همه بايد طبق قوانين عمل کنند. هيچ چيزي مجوّز اين نيست که بگويند چون نيروي انتظامي و قوّه قضايّيه عمل نکردند، خودمان وارد ميدان شديم؛ نخير، آن روزي که لازم باشد مردم براي حادثه اي خودشان وارد عمل شوند، رهبري صريحاً به آنها خواهد گفت.
يک توصيه هم به بقيه مسؤولان و فعّالان سياسي عرض کنم؛ مخصوصاً به کساني که تريبونهايي در اختيارشان هست - هر تريبوني؛ از منبرها و روزنامه ها و صدا و سيما و مجلس و نماز جمعه و امثال اينها بگيريد تا هر تريبوني در هر گوشه کشور - مراقب باشيد که تهيّج سياسي براي کشور مضرّ است. فضا بايد آرام و متعادل باشد تا دولت و مسؤولان بتوانند به وظايف خود عمل کنند. در شرايط متهيّج و متشنّج سياسي، آسانترين کارهاي جاري هم دشوار خواهد شد. هيچ کس به تهيّج سياسي کمک نکند. يکي از بدترين عيوب براي فعّالان سياسي اين است که درصدد انشقاق و جدايي و بهانه گيري از يکديگر باشند. وحدت کلمه را حفظ کنيد. يکي از بدترين کارها اين است که مسؤولانِ موظّف نظام، به وسيله اشخاص ديگر - صرفاً به خاطر اين که تريبوني در اختيارشان قرار گرفته - مورد تخريب واقع شوند. انتقاد کردن غير از تخريب کردن است. انتقاد، خوب و نعمت است. اگر دولت يا مسؤولان ديگر، مورد انتقاد قرار نگيرند، عيوب خودشان را نمي فهمند. انتقاد در واقع هديه کردن عيوب آنها به خود آنهاست. ممکن است گاهي انتقاد درست باشد، ممکن هم هست نادرست باشد؛ اما انتقاد کردن غير از تخريب کردن است. نه قوّه مجريّه و دولت را تخريب کنيد؛ نه قوّه قضايّيه را تخريب کنيد؛ نه قوّه مقنّنه را تخريب کنيد؛ بخصوص کساني که خودشان جزو اين مجموعه هستند؛ تخريب آنها يک عيب مضاعف است. بايد يکپارچه باشيد؛ کمااين که هدف و خاستگاه فکري شما يکي است. اين معني ندارد که اگر کمبود و ضعفي در کار دولت و در بخشي ايجاد شد، کليّت دولت مورد اهانت قرار گيرد و يا اگر کسي به يک حکم قضايي اعتمادي ندارد، قوّه قضايّيه را تخريب کند. بدترين رفتار با قوّه قضايّيه يک کشور همين است که کسي به خاطر نپسنديدن صدور و اجراي حکمي از صدها و هزاران حکم، بنا کند کلّ قوّه قضايّيه و دادگستري کشور را زير سؤال بردن و مورد اهانت قرار دادن. يکي هم يک حکم ديگر را قبول ندارد، ديگري هم حکم سومي را قبول ندارد؛ اين که مجوّز اهانت نمي شود. اهانت کردن و تخريب کردن و زير سؤال ناشايست بردنِ قوّه مقنّنه - چه مجلس و چه شوراي نگهبان که جزو قوّه مقنّنه است - برخلاف مصالح ملت و ناسپاسي نسبت به رأي ملت است. همه بايد مراقب باشند.
امروز وظيفه بزرگي بر دوش مسؤولان است و آن اين است که اين نعمت عظيم خداوندي را که به آنها داده شده - نعمت خدمت به مردم - شکرگزاري کنند و متوجّه باشند که دشمن پشت سر است. آينده هم آينده خوبي است؛ حرم در پيش است و حرامي در پس! اگر حرکت کنيد، به اهداف والا خواهيد رسيد؛ اما اگر خداي نکرده سستي و تنبلي و کندي و بدعملي کنيم، مورد تهاجم دشمن قرار خواهيم گرفت؛ حدّ وسط ندارد. امروز تلاش همه جانبه، وظيفه مضاعف و بزرگي است که بر دوش همه ماست.
اميدواريم خداوند متعال، الطاف خودش را مثل هميشه شامل حال اين ملت بزرگ کند؛ روح مطهّر امام بزرگوار را - که باني و مهندس اين بناي شامخ است - با اوليايش محشور فرمايد؛ شهداي عظيم الشّأن و عظيم القدر ما و همه ايثارگران، جانبازان، آزادگان و خانواده هايشان را - که بزرگترين حق را به گردن ملت ايران و بخصوص به گردن مسؤولان دارند - با پيغمبر و آل او محشور کند و ان شاءالله اين روز و اين مرحله جديد از مسؤوليت اجرايي کشور را براي ملت ما و کساني که مسؤوليتي برعهده گرفته اند، مبارک قرار دهد.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته