بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمّدلله ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام علي سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابي القاسم المصطفي محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين، الهداة المهديّين المعصومين، سيّما بقيّةالله في الأرضين.
قال الله الحکيم في کتابه: بسم الله الرّحمن الرّحيم. و جعلناهم ائمّة يهدون بأمرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصّلوة و ايتاء الزّکوة و کانوا لنا عابدين
خداوند متعال در توصيف پيامبران و راهنمايان بشر و کساني که پرچم هدايت و ارشاد نسلهاي انساني را بر دوش داشتند، از جمله اين خصوصيات را بيان مي کند: اينها - طبق خصوصيات ذکر شده در قرآن - امام و پيشواي هدايتند و از سوي خداوند، کار نيک و عمل به خيرات به آنها وحي مي شود؛ اقامه ي صلات و ايتاء زکات مي کنند و افتخار بزرگشان اين است که بنده خدا هستند و با عمل خود، راه بندگي را به بشريّت تعليم مي دهند.
امروز در دوازدهمين سالگرد غروب خورشيد درخشان امامت و ولايت در دوران معاصر - يعني رهبر عظيم الشّأن و بزرگوار ما، امام خميني - وقتي در سيره و عملکرد اين مرد بزرگ و جانشين پيامبران دقّت مي کنيم، خصوصيات امامِ هدايت را در زندگي و سيره و تعاليم او به وضوح مي يابيم. آنچه که امروز براي همه ما بسيار اهميت دارد، اين است که با راه و رسم و تعاليم امام - که در واقع تشکيل دهنده حقيقي شخصيت اوست - آشنا شويم؛ اگرچه ملت ما بحمدالله اين سرمايه معنوي را براي خود حفظ کرده است.
امروز من در اين مجمع عظيم، يک بُعد از شخصيت امام را به عرض شما برادران و خواهران و همه ملت ايران مي رسانم. چون سيره امام بزرگوار فقط بيان شخصيت يک انسان نيست؛ بلکه راهنماي عمل همه ملت ايران و مسلمانان جهان است؛ راهنماي عمل همه کساني است که مي خواهند در سايه اسلام، براي خود زندگي شايسته انساني فراهم کنند. البته ملت ايران بيش از ديگران مخاطب اين سخنان است؛ زيرا بار امانتي که بر دوش ماست - يعني حفظ دستاورد عظيم اين انقلاب - يک ويژگي براي ملت ايران است. با حفاظت از اين ذخيره عظيم، بايد شکر اين نعمت را بگزاريم. اين بُعد از شخصيت امام عبارت است از اين که امام در ساخت و مهندسي نظام جمهوري اسلامي، همه عناصر و اجزايي را که مي توانست اين نظام را استوار و ماندگار کند، مورد ملاحظه قرار داد و با مهارتِ تمام اين عناصر اصلي را در درون اين بناي شامخ و مستحکم کار گذاشت. اين عناصر اصلي عبارت است از اسلام، مردم، قانونگرايي و دشمن ستيزي. امام بزرگوار در بناي نظام شامخي که به جاي رژيم پوسيده سلطنتي در ايران بر سر کار آورد، اين عناصر و اجزا را با دقّتِ تمام کار گذاشت؛ در عملِ خود به آنها پايبند و متعهّد ماند و در پيام و بيان و تعاليمِ خود بر آنها پافشاري کرد. امروز هم مثل بيست ودو سال گذشته، همه کساني که وجود نظام اسلامي را با منافع نامشروع خودشان ناسازگار مي بينند و با آن دشمني مي کنند، بيش از همه با همين چهار عنصر مقابله مي کنند. عمده تلاش آنها اين است که يا عنصر اسلاميّت را از نظام بگيرند؛ يا تکيه بر مردم را - با همان معناي وسيع و بديعي که امام به آن توجّه داشت - از نظام سلب کنند؛ يا در بناي قانوني نظام خدشه کنند؛ يا هشياري و بيداري دائمي در مقابل دشمن را از نظام بگيرند و بيداري را به خواب آلودگي و غفلت تبديل کنند. لذا براي ما اين چهار عنصر اهميت پيدا مي کند. من امروز درباره هر کدام از اينها، نکات کوتاهي را به عرض شما مي رسانم:
نکته اوّل - که اصلي ترين عنصر تشکيل دهنده نظام است - عبارت است از اسلام گرايي و تکيه بر مباني مستحکم اسلامي و قرآني. خيليها از اين حقيقتِ بسيار مؤثّر غفلت کردند؛ اما راز پيروزي انقلاب در اين نکته بود؛ چون ملت ايران از اعماق قلب به اسلام معتقد و مؤمن و وابسته بود و هست. اغلب ملتهاي مسلمان همين گونه اند و اگر موانع از سر راهشان برداشته شود، ايمان عميق آنان به اسلام آشکار خواهد شد. لذا وقتي مردم پرچم اسلام را در دست امام مشاهده کردند و باور کردند که امام براي احياي عظمت اسلامي و ايجاد نظام اسلامي وارد ميدان مبارزه شده است، گِرد او را گرفتند. بعد هم که انقلاب پيروز شد، با همين انگيزه، از روي طوع و رغبت در ميدانهاي خطر حاضر شدند؛ چون ايمان آنها به اسلام، عميق بود.
بعضي از کساني که خودشان را در شمار زبدگان و نخبگان و احزاب سياسي و صاحب نظران مسائل سياست به حساب مي آوردند، اين را نمي پسنديدند. جداي از کساني که به اسلام عقيده نداشتند، بعضي کسان به اسلام عقيده داشتند، اما نظام اسلامي را قبول نمي کردند. لذا از اوّلِ انقلاب، در عرض و به موازات خطِّ امام، جرياني پيدا شد که به يک نظام لائيک و الگوبرداري شده از نظامهاي غربي دعوت مي کرد؛ منتها با رنگ و لعاب اسلامي؛ اسمِ اسلامي، اما باطنِ غيراسلامي؛ ساختِ اسلامي، اما جهتگيري غيراسلامي. البته آنها بي ميل نبودند که در کنار چنين نظامي، آخوند وجيه الملّه اي هم براي مقبول جلوه دادن نظام در چشم مردم وجود داشته باشد - چون مردم به اسلام دلبسته بودند - بدشان نمي آمد روحاني مورد قبولي در کنار نظام قرار گيرد تا نظام را در چشم مردم، اسلامي جلوه دهد؛ دولتمردان نظام هم به همان شکلي که خودشان مي پسندند و تشخيص مي دهند، نظام را به همان صورت غيراسلامي - و در حقيقت، شکل بازسازي شده رژيم سلطنتي، منتها طبق قبول سياستمداران و قدرتمندان دنيا - اداره کنند. ظاهر و رنگ و لعاب دين هم اين فايده را براي آنها داشته باشد که نيروهاي مردم را در خدمتشان قرار دهد؛ هرجا به حضور مردم احتياج است - در هنگام جنگ و دفاع و دادن ماليّات و غيره - همين ظاهر اسلامي، مردم را به همکاري با آن نظام وادار کند؛ اما اگر حقوق شرعي مردم تأمين نشد، نشد؛ اگر با سلطه گران مبارزه نشد، نشد؛ اگر استقلال کشور و فرهنگ و اقتصاد مردم در قبضه دشمنان قرار گرفت، گرفت! لذا از اوّلي که امام دستور داد قانون اساسي به وسيله خبرگان منتخب مردم تدوين شود، هرجا که نام اسلام و نشاني از حضور واقعي اسلام بود، اينها مقابله کردند. آن جايي که اصل مربوط به «ولايت فقيه» مطرح شد، اينها بي تابانه مبارزه کردند. البته با ولايتش مخالف نبودند - ولايت يعني حکومت؛ آنها تشنه قدرت و حکومت کردن بودند - با فقيه اش مخالف بودند؛ چون به معناي حضور حقيقي دين در جامعه بود؛ اين را برنمي تافتند و تحمّل نمي کردند. هرجا که نشانه حضور واقعي اسلام بود، اينها معترض بودند.
امام در مقابل اين جريان - که بسيار هم مدعي بود - ايستاد؛ روي مباني اسلام تکيه کرد؛ روي ترکيب و ساخت اسلامي نظام، با جديت اصرار ورزيد؛ چون امام مانند هرکسي که با اسلام آشناست، معتقد بود - و امروز هم ما معتقديم - که سعادت و رفاه و آزادگي و عزّت يک ملت و نيز عدالت و تکيه به مردم - به معناي واقعي کلمه - در سايه احکام اسلام تأمين مي شود. آنهايي که شعار عدالت و مردم سالاري دادند، نشان دادند که نمي توانند حقوق و منافع مردم را عادلانه تأمين کنند؛ اما اسلام مي تواند اين کار را بکند. تکيه بر اسلام، به معناي ايمان عميق امام بزرگوار به رسالت اسلام بود؛ يعني امروز اسلام مي تواند ملتها را نجات دهد. لذا هم در تدوين قانون اساسي و هم در تمام رهنمودهايي که امام در طول ده سال زندگي مبارک خود به ملتهاي مسلمان داد، بر روي اسلام تکيه کرد و همين موجب شد که نظام جمهوري اسلامي با وجود دشمنيهاي بي اندازه قدرتهاي جهاني، در ميان ملتهاي مسلمان، هم طرفداران بي شماري پيدا کند و هم در آنها شوق و اميد و انگيزه به وجود آورد و حرکت اسلامي را در سرتاسر جهان اسلام زمينه سازي کند. امروز هم اگر نظام جمهوري اسلامي و مسؤولان و رؤساي اين نظام در دنيا عزّت و آبرويي دارند، به برکت اسلام است. چه آنهايي که در دنيا به اسلام معتقدند و چه حتّي آنهايي که به اسلام معتقد نيستند، عزّتي که براي جمهوري اسلامي و مسؤولان آن قائلند، به خاطر اسلام است. آنهايي هم که به اسلام معتقد نيستند، نقش و نفوذ و تأثير و اقتدار اسلامي را مي شناسند و مي دانند و آن کسي که مظهر اين اقتدار است، در چشمشان داراي عظمت و جلال است.
امام بر روي اسلام تکيه کرد؛ به اسم اسلام قانع نشد؛ بر اين اصرار ورزيد که بايد قوانين اسلامي در تمام گوشه و کنار دستگاههاي دولتي و حکومتي حاکم شود. البته اين کار، يک کار بلندمدّت بود. امام هم اين را مي دانست که در کوتاه مدّت، اين مقصود تحقّق پيدا نمي کند؛ اما راه را باز کرد و حرکت را شروع نمود و جهت را نشان داد و همه فهميدند که بايد به معناي حقيقي کلمه به سمت احکام و تعاليم اسلام و ساخت اسلامي براي نظام و جامعه حرکت کنند تا بتوانند عدالت را تأمين، فقر را برطرف و فساد را ريشه کن کنند؛ تا بتوانند دردهاي مزمني را که بر اين ملت تحميل شده است، جبران کنند.
امروز بنده به عنوان کسي که با آمار و ارقام و واقعيّات دستگاههاي حکومتي از نزديک آشناست، به شما مردم عزيز عرض مي کنم: هرجا که ما با قاطعيّت، معرفت و روشن بيني، احکام اسلام را بر سر دست گرفتيم، دنبال آن حرکت کرديم و صادقانه خواستيم اسلام را پياده کنيم، موفّق شديم؛ اما هرجا ناکامي و ضعفي وجود دارد، بر اثر اين است که ما در آن مورد، از اسلام و حکم اسلامي و ترتيب اسلامي غفلت کرده ايم. هم در زمينه اقتصادي، هم در زمينه سياسي، هم در زمينه بين المللي و هم در زمينه تربيتهاي صحيح مردمي، امروز هرجا که ضعف و ناکامي اي مشاهده مي شود، اگر کسي دقّت و ريشه يابي کند، به اين جا مي رسد که در اين نقطه، دستور اسلام و حکم اسلامي مورد توجّه قرار نگرفته است. امام مي دانست که اگر ما به اسلام متمسّک شويم، هم عزّت دنيا، هم رفاه مادّي، هم قدرت سياسي، هم آسايش و هم امنيت عمومي براي مردم پديد خواهد آمد؛ لذا امام اسلاميّت را - به معناي حقيقي کلمه - در بافت نظام اسلامي و اين بناي مستحکم و شامخ گذاشت.
عنصر دومي که امام به آن حدّاکثر توجّه را کرد، عنصر «مردم» بود. تقريباً در همه نظامهاي حکومتي در دنيا، از مردم صحبت مي شود و هيچ کس نمي گويد که من مي خواهم برخلاف مصلحت مردم کار کنم. حتّي در رژيمهاي استبدادي سلطنتي موروثي، هيچ کس نمي گويد که من مي خواهم بر خلاف ميل مردم عمل کنم. بنابراين ادّعاي مردم گرايي وجود دارد؛ اما مهم اين است که حقيقتاً در کجا براي مردم شأن و منزلت و حقّ و نقش قائل مي شوند. وقتي امام بر روي عنصر «مردم» تکيه مي کرد، لفّاظي نمي کرد؛ به معناي حقيقي کلمه به اصالت عنصر «مردم» در نظام اسلامي معتقد بود و مردم را در چند عرصه مورد توجّه دقيق و حقيقي خود قرار داد.
عرصه اوّل، عرصه تکيه نظام به آراء مردم است. تکيه نظام به آراء مردم، يکي از ميدانهايي است که مردم در آن نقش دارند. حضور مردم و اعتقاد به آنها بايد در اين جا خود را نشان دهد. در قانون اساسي ما و در تعاليم و راهنماييهاي امام، هميشه بر اين نکته تأکيد شده است که نظام بدون حمايت و رأي و خواست مردم، در حقيقت هيچ است. بايد با اتّکاء به رأي مردم، کسي بر سر کار بيايد. بايد با اتّکاء به اراده مردم، نظام حرکت کند. انتخابات رياست جمهوري، انتخابات خبرگان، انتخابات مجلس شوراي اسلامي و انتخابات ديگر، مظاهر حضور رأي و اراده و خواست مردم است. اين يکي از عرصه هاست. لذا امام بزرگوار، هم در دوران حيات خود به شدّت به اين عنصر در اين عرصه پايبند باقي ماند و هم در وصيّت نامه خود آن را منعکس و به مردم و مسؤولان توصيه کرد. در حقيقت انتخابات و حضور مردم در صحنه انتخابِ رئيس جمهور، نمايندگان مجلس و يا ساير انتخابهايي که مي کنند، هم حقّ مردم است، هم تکليفي بر دوش آنهاست. در نظام اسلامي، مردم تعيين کننده اند. اين هم از اسلام سرچشمه مي گيرد.
مسأله اساسي اي که بنده بارها بر آن تأکيد کرده ام، اين است که اسلام گرايي در نظام اسلامي، از مردم گرايي جدا نيست. مردم گرايي در نظام اسلامي، ريشه اسلامي دارد. وقتي ما مي گوييم «نظام اسلامي»، امکان ندارد که مردم ناديده گرفته شوند. پايه و اساسِ حقّ مردم در اين انتخاب، خود اسلام است؛ لذا مردم سالاري ما - که مردم سالاري ديني است - داراي فلسفه و مبناست. چرا بايد مردم رأي دهند؟ چرا بايد رأي مردم داراي اعتبار باشد؟ اين متّکي بر احساسات توخالي و پوچ و مبتني بر اعتبارات نيست؛ متّکي بر يک مبناي بسيار مستحکم اسلامي است. پس يکي از عرصه هايي که امام همواره بر آن تأکيد مي کرد و آن را در ساخت نظام اسلامي کار گذاشت و براي هميشه آن را ماندگار کرد، مسأله حضور مردم در انتخاب مسؤولان نظام و منتهي شدن مسؤوليتها به اراده و خواست مردم است.
عرصه دوم، عرصه تکليف مسؤولان در قبال مردم است. وقتي ما مي گوييم «مردم»، معنايش اين نيست که مردم بيايند رأي بدهند و مسؤول يا نماينده اي را انتخاب کنند؛ بعد ديگر براي آن مردم هيچ مسؤوليتي وجود نداشته باشد؛ صرفاً همين باشد که اگر کسي مي خواهد براي مردم کاري بکند، به اين خاطر باشد که مردم بار ديگر به او رأي دهند؛ مسأله اين نيست. در اسلام و نظام جمهوري اسلامي، فلسفه مسؤوليت پيدا کردنِ مسؤولان در کشور اين است که براي مردم کار کنند. مسؤولان براي مردمند و خدمتگزار و مديون و امانتدار آنها هستند. مردم، محورند. کسي که در نظام جمهوري اسلامي مسؤوليتي به دست مي آورد، بايد همه همّ و غمّش براي مردم باشد؛ هم براي دنياي مردم، هم براي ماديّت مردم، هم براي معنويّت مردم، هم براي ايجاد عدالت در ميان مردم، هم براي احياي شأن انساني مردم، هم براي آزادي مردم. اينها جزو وظايف اصلي حکومت است. البته وقتي مي گوييم «مردم»، منظور همه طبقات مردمند؛ ليکن بديهي است کساني از مردم بايد بيشتر مورد توجّه قرار گيرند که بيشتر مورد محروميت قرار گرفته اند؛ لذا امام دائماً روي طبقات محروم و پابرهنگان کشور تکيه مي کردند. اين فريب است که کسي ادعا کند براي مردم کار مي کند؛ اما در عمل، کار او براي طبقات مرفّه باشد، نه براي طبقات مستضعف و محروم. نه اين که نبايد براي طبقات مرفّه کار کرد؛ آنها هم از حقوق عمومي کشور بايد بهره مند شوند؛ اما به آن کسي که محروميت دارد و دستش از حقوق خود خالي مانده است، بايد بيشترِ توجّه و همّت و تلاش را اختصاص داد. لذا امام به طور دائم بر حقوق مستضعفان و محرومان و پابرهنگان تکيه مي کرد. عملاً هم در تمام مدت پيروزي انقلاب تا امروز و قبل از آن، کساني که بيش از همه سينه سپر کردند، از نظام دفاع کردند، سختيهاي نظام را به جان خريدند و در مقابل دشمنان ايستادند، طبقات محروم و پابرهنه و مستضعفان جامعه بوده اند. اينها بايد بيش از ديگران مورد توجّه قرار گيرند.
عرصه سوم - که باز بر محور مردم حرکت مي کند - عبارت است از بهره برداري از فکر و عمل مردم در راه اعتلاي کشور؛ يعني استعدادها را شکوفا کردن و معطل نگذاشتن. از اوايل انقلاب، هميشه امام خطاب به جوانان، دانشجويان، متفکران کشور و کساني که داري استعداد بودند، مي گفت که به خودتان ايمان بياوريد؛ نيروي خودتان را باور کنيد و بدانيد که مي توانيد. اين درست در مقابل تعاليمي بود که در دوران طولاني استبداد در اين کشور، تلقين مي شد که مردم ايران نمي توانند. ما در دوران انقلاب هم ديديم همان کساني که اسلام را به معناي حقيقي خود باور نداشتند، به اين معنا هم باور نداشتند. هميشه چشم آنها به بيرون مرزهاي کشور بود و به مردم و تواناييهاي آنها اعتقاد نداشتند. اين فکر و اين توجّه را هم، امام در اين نظام نهادينه کرد، که استعدادهاي جوان اين کشور، احساس توانايي کنند؛ و شما بعد از انقلاب هرچه از نشانه هاي علم و پيشرفت علمي و صنعتي در کشور مشاهده مي کنيد، ناشي از اين است. هرجا که نشانه هاي وابستگي مشاهده مي شود - که به معناي تحقير ملت ايران و استعدادهاي اوست - ناشي از نقطه مقابل اين تفکر است.
عرصه چهارم در خصوص توجه امام به مردم، عبارت است از لزوم آگاه سازي دائمي مردم. خود امام در سنين بالاي عمر - با حال پيرمردي - از هر فرصتي استفاده کرد براي اين که حقايق را براي مردم بيان کند. در دستگاههاي تبليغاتي جهاني، نقش تحريف و گمراه سازي، نقش فوق العاده خطرناکي است که امام به آن توجّه داشت. وسايل ارتباطي فکري نامطمئن و وابسته به دشمنان کشور و ملت، امام را وادار مي کرد که هم خود او به طور دائم در موضع تبيين و ارشاد و هدايت مردم قرار گيرد و هم به ديگران دائماً توصيه کند که حقايق را به مردم بگويند و افکار آنها را نسبت به حقايقي که دشمن سعي مي کند آنها را مکتوم نگه دارد، آشنا کنند. اين که ما دائماً به صاحبان بيان و قلم و تريبونهاي مختلف توصيه مي کنيم که هدف و همّت خود را بر تبيين صحيحِ حقايق قرار دهند، براي اين است.
امروز دشمن، درست در موضع مقابل اين نقطه اساسي اسلامي کار مي کند. از اوايل انقلاب، يکي از اهداف مهمّ دشمن، تحريف حقايق و تاريخ بود. اگر يک وقت در داخل کشور حنجره يا قلم مزدوري پيدا مي شد که حقايق جنگ و انقلاب و اسلام را تحريف مي کرد، مي ديديد فريادهاي تشويق از اطراف دنيا بلند مي شود. امروز نيز همين طور است. امروز هم اگر در داخل کشور کساني به خاطر خوش کردن دل استکبار و راضي کردن دشمنان اسلام و اين ملت و اين کشور چيزي بگويند و بنويسند که در آن تحريف اسلام و تاريخ انقلاب و چهره هاي انقلاب باشد، مي بينيد که در دنيا از طرف دستگاههاي تبليغاتي استکبار براي او هورا مي کشند و او را تشويق مي کنند! تبيين، موضوع بسيار مهمّي است. انسانها تابع بينش و ديد خودشان هستند. اگر کسي بتواند حقايق را در چشم مردم تحريف کند، يعني در واقع عمل و بازو و اراده مردم را به سمت گمراهي کشانده است. اين همان چيزي است که دشمن مي خواهد. امروز اگر کساني عليه اسلام و مقدسات و مجاهدتهاي اين ملت قلمفرسايي کنند و چيزي بنويسند؛ اگر کساني عليه بهترين فرزندان اين کشور - يعني شهيدان ما و مجاهدان راه خدا - اظهارنظري کنند و ريشي بجنبانند؛ اگر کساني عليه بسيج و جهاد و شهادت حرفي بزنند و چيزي بنويسند؛ مي بينيد مورد تشويق راديوها و سياستمداران و نويسندگان خارجي قرار مي گيرند. امروز همه افراد - چه کساني که بياناتشان در حوزه هاي وسيع کاربُرد دارد، چه کساني که در حوزه هاي کوچکتر سخنانشان مؤثّر واقع مي شود؛ مثل مدرسه و کلاس و دانشگاه و محيطهاي کارگري و غيره - مسؤولند و اگر ديدند حقايق و محکمات اسلام و انقلاب مورد تحريف قرار مي گيرد، وظيفه دارند تبيين کنند؛ نبايد سکوت کنند. امام به اين نکته بسيار توجه مي کرد. و اين يکي از چيزهايي است که راز استحکام و ماندگاري و پايداري نظام در آن مندرج است.
عنصر سومي که براي امام اهميت داشت، نظم و قانون بود. لذا حتّي قبل از آن که انقلاب به پيروزي برسد، امام دولت معيّن کرد. انقلابهاي دنيا يا کودتاهايي که به اسم انقلاب در دنيا به وجود مي آمدند - که دهه هاي مياني قرن گذشته ميلادي از اين گونه انقلابها پُر بود - هيچکدام اين طور نبودند. وقتي در کشوري انقلاب مي شد - يا انقلاب حقيقي، يا کودتايي به اسم انقلاب - مدتها از دولت و تشکيلات دولتي و نظم دولتي خبري نبود. يک گروه به نام مسؤولان انقلاب، زمام کشور را در دست مي گرفتند و طبق ميل و تشخيص خودشان - هرطور بود - عمل مي کردند. در انقلاب اسلامي، امام اجازه نداد اين طور بشود؛ حتّي از قبل از پيروزي انقلاب دولت تعيين کرد تا نظم وجود داشته باشد. با اين که آن وقت شوراي انقلاب هم بود، اما امام خواست با شکل قانوني و منطقي، کشور اداره شود. اصل تشخيص اين که چه نظامي در کشور بر سر کار بيايد، اين را امام به عهده رفراندم و آراء عمومي گذاشت. اين هم در دنيا سابقه نداشت. در هيچ انقلابي در دنيا، ما نشنيديم و نديديم که انتخاب نوع نظام را - آن هم در همان اوايل انقلاب - به عهده مردم بگذارند. هنوز از پيروزي انقلاب دو ماه نگذشته بود که امام همه پرسي درباره نظام اسلامي را اعلان کرد، که مردم به نظام جمهوري اسلامي رأي دادند. چند ماه از پيروزي انقلاب نگذشته بود که امام گفت بايد قانون اساسي نوشته شود. آن کار هم نه به وسيله جمعي که خود امام معيّن کند، بلکه باز به وسيله منتخبان مردم صورت گرفت. مردم اعضاي مجلس خبرگان را - که منتخبان مردم بودند - انتخاب کردند تا قانون اساسي تدوين شود؛ باز مجدداً همان قانون را به رأي مردم گذاشتند. هنوز يک سال از پيروزي انقلاب نگذشته بود که مردم در انتخابات رياست جمهوري شرکت کردند؛ بعد از مدت کوتاهي هم مجلس شوراي اسلامي به راه افتاد. بنابراين از اوّل، مبناي کارِ انقلاب بر نظم و قانون بود. کساني که با اين ترتيب منطقي انقلاب نمي توانستند کنار بيايند، يا نمي توانستند تحمّل کنند که اين انقلاب اين گونه قدم به قدم منطقي حرکت کند، در همه اين موارد اخلال کردند. تفاله هاي آنها امروز هم انقلاب را به بي قانوني متّهم مي کنند! اين انقلاب، مظهر نظم و قانون بود؛ در هيچ جاي ديگر دنيا، در اين انقلابهايي که اتّفاق افتاده است - چه در انقلابهاي اين قرن و چه قبل از آن - چنين چيزي ديده نشده است. اين را بايد مغتنم شمرد. پايبندي به نظم و قانون و مسؤوليتهاي قانوني قوا بايد مورد احترام همه باشد.
اگر شما امروز مي بينيد که با تبليغات و تحريک دشمنان، در هر برهه اي از زمان، قواي قانوني کشور مورد تعرّض تبليغاتي قرار مي گيرند، اين دنباله همان دشمني اي است که از اوّل با اساس نظم و قانون در جمهوري اسلامي وجود داشت و امام مقابل آن ايستاد. ما هميشه اين را تأکيد کرده ايم و باز هم تکرار مي کنيم، وظايفي که در قانون اساسي براي قواي سه گانه و مسؤولان قانوني معيّن شده، معتبر و محترم است و همه بايد در مقابل اين قانون، حالت تسليم داشته باشند. بي قانوني به شکلهاي مختلفي خود را نشان مي دهد. يکي از آنها همين است که عليه اساس و ترتيبات قانون اساسي مبارزه تبليغاتي شود و لجن پراکني صورت گيرد و به مسؤوليتهاي قانوني در هر بخشي از بخشها بي احترامي گردد. اين آن چيزي است که از اوّلِ انقلاب، دشمنان امام و اسلام بر روي آن پافشاري مي کردند و امام در مقابل آن ايستاد.
عنصر اساسي چهارم که امام آن را در پايه هاي نظام جمهوري اسلامي کار گذاشت - و بحمدالله مايه ماندگاري نظام شد - مسأله دشمن ستيزي و سلطه ستيزي است. امام يک لحظه نه خود از کيد و مکر و حيله دشمن غفلت کرد و نه گذاشت که مسؤولان غفلت کنند. نظامي مثل نظام جمهوري اسلامي که منافع دستگاههاي استکباري دنيا را در اين نقطه از عالم و در بسياري از کشورهاي اسلامي تهديد کرده است، بديهي است که مورد دشمني است. در ايران عزيز ما، اينها سالهاي متمادي مثل ماري بر روي منابع ملي و دستگاههاي سياسي کشور چنبره زده بودند. در نظام سلطنتي غاصب و وابسته، مگر کسي جرأت داشت به کساني که وارد اين کشور شده بودند تا ملت را تحقير و فقير و منابع او را غارت کنند و او را عقب مانده نگه دارند، اندک اهانتي کند؟! کسي جرأت نداشت به آنها بگويد بالاي چشمتان ابروست! امريکاييها و صهيونيستها و ديگر غارتگران و چپاولگران دنيا، در کمال امنيت و آرامش به ايران مي آمدند، مي رفتند و مي بردند. سياست کشور، در دست آنها؛ آمدن و رفتن حکومتها، در دست آنها؛ آوردن و بردن شاه مملکت، در اختيار آنها؛ تعيين نخست وزيران، با صوابديد آنها؛ و موضعگيريهاي سياسي کشور، تماماً در جهت خواسته ها و منافع آنها بود. نظام جمهوري اسلامي آمد و اين بساط را به کل به هم ريخت. امام مي دانست که اين دشمن ساکت نمي نشيند و تعرّض مي کند. اگر در برهه اي تعرّض کرد و تودهني خورد، موقّتاً عقب نشيني مي کند تا باز تعرّض کند؛ لذا بايد هشيار و بيدار بود. امروز من متأسفانه مي بينم که کساني طبق خواسته آن دشمنان، تبليغ مي کنند که اين توهّم است! دشمن همين را مي خواهد که مردم، مسؤولان، کارگزاران حکومت، اداره کنندگان کشور و طرّاحان و قانونگذاران امور زندگي مردم، از تهديد دشمن غفلت کنند. نبايد اجازه داد؛ بايد دشمن و شيوه هاي دشمني او را شناخت. اين آن چيزي است که بايد براي هميشه به ياد ما بماند و امام بر روي اين نکته تأکيد مي کرد. اين که مي ديديد امام مي فرمود: «هرچه فرياد داريد، بر سر امريکا بکشيد»، به خاطر اين است.
برادران و خواهران عزيز! جوانان عزيز من! ملت عزيز ايران! اينها چهار نقطه قوّت اساسي است. هم مردم و هم مسؤولان بايد قدر اينها را بدانند. اين چهار عنصر موجب پايداري نظام است. اين چهار عنصر موجب آن است که هيچ وقت دشمن نتواند به اين نظام ضربه بزند. هر جا ما از اين چهار عنصر غفلت کرديم، ضربه خورديم. اگر ضربه اقتصادي خورديم، اگر عقب ماندگي اقتصادي پيدا کرديم، اگر در زمينه هاي سياسي دچار ضعفي شديم، بر اثر غفلت از اين عناصر بوده است. آن جايي که پيشرفت کرديم، آن جايي که عزّت به دست آورديم، آن جايي که توانستيم موانع را از سر راه برداريم، آن جايي که دشمن را ناکام کرديم، به خاطر تکيه بر اين عناصر بوده است. نگذارند و نگذاريد اين عناصر از دست مردم برود و مورد تهاجم قرار گيرد. نگذاريد دشمن به ميل خود، راه را براي تسلّط مجدّد بر اين کشور هموار کند. هشياري مسؤولان کشور و آحاد مردم لازم است.
من به همين مناسبت در پايان عرايضم به مسأله بسيار مهمّ انتخابات اشاره کنم. انتخابات، مظهر حضور مردم است. انتخابات، هم حقّ مردم و هم وظيفه آنهاست. حقّ مردم است؛ براي اين که بيايند و مدير اجرايي کشور را انتخاب کنند. تکليف مردم است؛ چون با حضور شما، نظام تقويت پيدا مي کند؛ اسلام عزيز مي شود؛ حاکميت اسلام در دنيا سرافراز مي گردد و توطئه دشمن - که اسلام را به جدايي از آراء مردم متّهم مي کند - باطل مي شود. حضور شما مي تواند دفاع از اسلام و کشور و انقلاب محسوب شود. هر مقدار اين حضور وسيعتر و قويتر باشد، نشانه اقتدار بيشترِ نظام اسلامي است. نظام اسلامي در مقابل چشمهاي دوستان و دشمنان خود در دنيا به اين مي بالد که تعداد حاضر شوندگان در پاي صندوقهاي رأي، زياد است. اين مايه افتخار نظام اسلامي است. همه کساني که در مقابل اسلام و آينده اين کشور احساس مسؤوليت مي کنند، وظيفه دارند که در اين آزمايش الهي شرکت کنند. البته اين حضور بايد آگاهانه و از روي تحقيق و با به دست آوردن حجّت بين خود و خدا باشد. کسي که رأي مي دهد و فردي را انتخاب مي کند، بايد برطبق تشخيص باشد. اين تشخيص را به دست آوريد و ان شاءالله با قاطعيّت در اين آزمايش الهي شرکت کنيد.
بحمدالله در طول اين بيست ودو سال، همه انتخابات مختلفِ ما در محيط آرام برگزار شده است. کساني که از خارج از اين مرزها مي خواهند خواست و اراده شوم خودشان را بر اين کشور و اين مردم حاکم کنند، اوّلاً خواسته اند مردم در انتخابات شرکت نکنند و انتخابات بي رونق باشد؛ ثانياً اگر انتخابات صورت مي گيرد، با آشوب و دعوا و تنازع و درگيري همراه باشد. اما مردم در طول اين بيست ودو سال هر وقت انتخاباتي بوده است، با آرامش خود توي دهن دشمن زده اند و اين بار هم به اميد خدا و با همّت شما مردم عزيز، بايد همين طور باشد. ان شاءالله دولتي که براساس اين انتخاب تشکيل مي شود، خود را خادم اسلام و مردم و در صفِ اوّل مقابله با دشمنان بداند و اين کشور و اين ملت را يک قدمِ بلند به آرمانهاي اسلامي - که مايه سعادت و خوشبختي مردم است - نزديک کند. هم همّت کنيد و هم از خداي متعال بخواهيد که به شما و مسؤولان کمک کند تا بتوانند اين وظايف بزرگ را انجام دهند.
پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد، رحمت و مغفرت و رضوان و فضل خود را بر روح مطهّر امام بزرگوار ما نازل و او را با اولياي خود محشور کن. پروردگارا ! فرزند خدمتگزار و مطيع او - مرحوم آقاي حاج احمد آقا - و فرزند بزرگوار ديگر ايشان - مرحوم آقاي حاج آقا مصطفي - را با اوليايت محشور کن. پروردگارا ! شهداي عزيز ما را که پيروان امام و دلبستگان به آن بزرگوار بودند، با شهداي کربلا و امامِ آنان محشور کن. پروردگارا ! خير و لطف و رحمت و فضل خود را بر اين ملت نازل کن و آنها را در تجربه انتخابات و در همه امتحانات بزرگ، موفّق و پيروز و سربلند بگردان. پروردگارا ! قلب مقدّس ولي عصر را از ما راضي و خشنود کن و ما را مشمول دعاي آن بزرگوار قرار بده.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته