بسماللهالرحمنالرحيم
از همهي برادران و خواهران كه از نقاط دوردست تشريف آوردند، مخصوصا علماي اسلام و خانوادههاي معظم شهيدان، صميمانه تشكر ميكنم. اميدوارم خداوند متعال رحمت و فضل و بركات خود را بر همهي شما مردم مؤمن و شريف و علاقهمند و فدايي انقلاب نازل كند.
امروز، در سرتاسر عالم حقيقت روشني محسوس است كه اگر كسي از مسايل جهان مطلع باشد، اين حقيقت را خواهد ديد و نخواهد توانست انكار كند و آن اين است كه اسلام در اجتماعات بشري در حال نفوذ و رشد است; چه اجتماعاتي كه از ظلم و ستم قدرتهاي شيطاني و نظامهاي طاغوتي بجان آمدهاند و به دنبال فكر و راه جديدي هستند ـ مثل جوامع كشورهاي آفريقايي و آسيايي و امثال اينها ـ و چه حتي جوامع كشورهاي اروپايي. البته، كدام اسلام؟ اين، قابل بحث است; چون دو نوع اسلام وجود دارد كه شايد بعضي از ظواهر ايندو، با هم شبيه باشند، اما روح و جهتگيري آنها يكسان نيست:
يكي اسلام حقيقي و قرآني و ناب محمدي(ص) است; يعني همان اسلامي كه پيروان خود را به وضع جديدي از زندگي دعوت ميكند و در خدمت صاحبان قدرت و رؤساي شرق و غرب قرار نميگيرد. ديگري هم همان اسلامي است كه ظواهر و اسم اسلام را دارد; اما به آساني در خدمت امريكا و غرب و شرق قرار ميگيرد ـ مثل اسلام همين قلدرهايي كه بر بعضي از كشورهاي اسلامي مسلطند. آنها هم از اسلام دم ميزنند; اما اسلام براي آنها يك دكان و وسيلهي حيات و قدرت است; والا اسلام اگر همان اسلام قرآن باشد، تسلط امريكا بر مخازن نفتي و سرنوشت مسلمين را صريحا رد ميكند.
چهطور ممكن است كه كسي هم مسلمان باشد و هم مطيع و منقاد امريكا؟! هم مسلمان باشد و هم اهل فساد و انحطاط و عيش و طرب و انواع و اقسام گرفتاريهاي اخلاقي؟! هم مسلمان باشد و هم به مردم ظلم كند و در رأس قدرت ظالمانهيي قرار داشته باشد و به ميل دشمنان اسلام بر مسلمانها فشار وارد كند. پس، همان تعبير "اسلام امريكايي" ـ كه امام فقيد و بزرگوارمان مكرر بيان ميكردند ـ تعبير درستي براي اسلام آنچنان افراد و مدعياني است.
آنچه امروز در دلها و جوامع بشري نفوذ ميكند، اسلام حقيقي و ناب و سازش ناپذير است. لذا شما ميبينيد در كشورهايي كه مردم آن مسلمان هستند ـ مثل بعضي از كشورهاي عربي و آفريقايي كه تودهي مردم مسلمانند ـ مساجد معمور است; اما جمعي بهعنوان طرفداري از اسلام قيام ميكنند و حكومتهاي وابسته، اين جمع را زير فشار قرار ميدهند و آنها را با انواع شكنجهها، شكنجه ميكنند و نهايتا هم آنها را خرابكار مينامند!! اين، به چه معناست؟ معنايش اين است كه آنچه در آن كشورها رايج است، چون از لب و حقيقت اسلام فاصله دارد، لذا افراد مؤمن و داراي وجدان آگاه و آزاد در صدد برميآيند كه اسلام واقعي و سازشناپذير را حاكم كنند و به همين خاطر اصطكاك پيش ميآيد.
اين، يك حقيقت است كه امروز اسلام در حال پيشروي است و اين، يكي از معجزات اسلام و قرآن است; زيرا آن قدري كه عليه اسلام ـ بخصوص در طول ده سال اخير ـ تبليغ و اقدام شده و پول خرج شده است، شايد عليه هيچ فكر و عقيدهي ديگري در مدت مشابه، اين همه تبليغ و ضديت و خصومت انجام نگرفته باشد.
وقتي كه انقلاب اسلامي در ايران پيروز شد، مردم مؤمن و متعهد ما بر اساس اسلام عمل كردند; يعني اسلام در كشور ما فقط لقلقهي لسان نبوده و نيست، بلكه ملت ما به همان جهتگيريهايي كه قرآن براي مسلمانها خواسته است، عمل كردند; لذا با شيطانها و قدرتهاي ظالم مبارزه كردند و در راه خدا از همه چيز گذشتند و همان فداركاريهايي كه اسلام خواسته است، انجام دادند.
ملت ما، عزت خود را در مقابل قدرتهاي جهاني حفظ كرد; يعني همان چيزي كه قرآن براي مسلمانها خواسته است: "و لله العزه و لرسوله و للمؤمنين". عزت، متعلق به مؤمن است; چون مؤمن تنها كسي است كه با همهي وجود، در مقابل هر چيزي كه بوي شيطنت و ظلم و فساد ميدهد، مبارزه و مقاومت ميكند و فقط بندهي خداست و غير او را بندگي نميكند. از وقتي كه ملت ايران با پيروزي انقلاب توانست دين خدا و اسلام را در قالب يك نظام اجتماعي مجسم و متبلور كند، ترس از اسلام در دل مستكبران به وجود آمد و لذا عليه اسلام، تلاش و مبارزه و تبليغ نمودند و پول خرج كردند.
مبارزه با جمهوري اسلامي، بهخاطر اسلام است. آن وقتي كه جمهوري اسلامي اثبات كرد كه به معتقدات خود و به اصول اسلام پايبند است، بهعنوان يك خطر بزرگ تلقي شد و تمام دستگاههاي استكبار عليه او بهكار افتادند; والا در آن اوايل كار كه هنوز نميدانستند جمهوري اسلامي چيست و تا چه حد به مباني خود پايبند است، آنقدر حساسيتي نشان نميدادند.
بنابراين، دو جريان در مقابل هم قرار دارند و اين براي ما مردم ايران، مطلبي مهم و سرشار از عبرت و درس است:
از يك طرف، در هر جاي دنيا كه نشانهيي از اسلام ديده شود، فشارهاي استكبار و قدرتهاي مادي عليه آن روزافزون است ـ كه شما خبرهايش را ميشنويد ـ حتي مظهر كوچكي از اسلام در يك كشور اروپايي، مايهي جنجال ميشود و دولتمردان و سياستمداران با آن مبارزه ميكنند. از طرف ديگر، عليرغم فشاري كه امروز عليه مسلمانها و اسلام در دنيا وجود دارد، دلهاي مردم دنيا ـ بخصوص جوانها و روشنفكران و انسانهاي آگاه ـ متمايل و مجذوب اسلام است و اين همان چيزي است كه گسترش اسلام حقيقي را تدوين خواهد كرد. اسلامي كه متكي به فطرت انسانها و مبارز با همهي دستگاههاي ظلم و ستم باشد، خواهد توانست بماند و در دنيا حكومت كند و انسانها را به سمت خود جذب نمايد.
عبرت اين مطلب براي ما و ملت ايران اين است كه در جامعهي خودمان، قدر اسلام را بيش از پيش بدانيم. آن چيزي كه ملت ما را از همهي بندها و اسارتها آزاد خواهد كرد، نظام و احكام اسلامي است. امروز، شما در دنيا ملتي را نميتوانيد پيدا كنيد كه بهنحوي زير فشار و اعمال نفوذ قدرتهاي بزرگ نباشد. حتي ملتهاي بزرگ بهنحوي زير نفوذ چند قدرتند. در سرتاسر دنيا، چند قدرت بزرگ هستند كه مثل قلدرهاي يك محله و گردن كلفتهاي يك آبادي عمل ميكنند و بقيه مجبورند به آنها باج بدهند و از آنها اطاعت كنند و آنها را ملاحظه نمايند!
امروز، چند قدرت در دنيا هستند كه حكم همان قلدرها و گردن كلفتها را دارند و بقيهي ملتها به نحوي از انحاء زير نفوذ آنهايند. خود ملتها اين وضعيت را نميخواهند; اما دولتهاي فاسد و حكومتهاي غير مردمي و بياعتقاد به مردم، آنها را زير نفوذ قدرتهاي بزرگ بردهاند و به آنها باج دادهاند و باز هم ميدهند.
در شرايطي كه دنيا ميان زورگو و زورشنو و ستمگر و ستمپذير تقسيم شده است، يك ملت اعلام كرده و ثابت نموده كه از نفوذ همهي قدرتها و گردن كلفتها آزاد است و آن، ملت ماست. اين، مبالغه نيست; بلكه يك حقيقت است. هيچ كدام از قدرتهاي بزرگي كه امروز بهنحوي بر دنيا اعمال نفوذ ميكنند، قادر به اعمال نفوذ بر نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران نيستند. اين، بهخاطر آزادگي ملت ايران و همين آزادي سياسي بسيار با ارزشي است كه داريم. اين ويژگي ممتاز، بايد روزبهروز قويتر بشود و توسعه پيدا كند.
ما بايد از لحاظ اقتصادي هم خودمان را بهطور كامل از زير نفوذ قدرتها خارج كنيم. يعني ملت ما بايد بتواند بنابر تشخيص و مصلحت خود، آن صنعت و كالا و متاعي را كه احتياج دارد، در داخل كشور و با استفاده از منابع و امكانات موجود توليد كند. البته، امروز ما هنوز براي اين كار مشكلاتي داريم و ملت به آن حد نرسيده است كه بتواند تمام نيازهاي خود را در داخل برآورده كند; زيرا در گذشته همه چيز اين ملت به گونهيي بنا شده بود كه به همان قدرتها وابسته باشد. صنعت دقيق ما كه جاي خود دارد، حتي كشاورزي ما را وابسته كردند و بيگانگان و قدرتهاي حاكم و رژيم منحط پهلوي و قبليها، كاري كردند كه كشاورزي ما با پيشرفتهاي علمي دنيا ناآشنا باشد.
بايد اين ملت بتدريج، با ابتكار و تلاش خود و با قوت مديريتي كه بر آن اعمال ميشود و نيز با وحدتي كه همهي مردم در جهت آزادي و استقلال دارند و همچنين با آشنايي آنها به توطئه و ترفندهاي تبليغاتي دشمن، بهطرف آزادي و استقلال كامل اقتصادي برود. البته، مقدمهي اين استقلال اقتصادي، استقلال سياسي است. كشورهايي كه از لحاظ سياسي وابسته هستند، قادر نخواهند بود و اصلا انگيزه ندارند كه آزادي و استقلال اقتصادي را به دست آوردند. بحمدالله در مملكت ما، استقلال و آزادي سياسي وجود دارد كه دنبالهي آن، استقلال اقتصادي و بالاتر از همه استقلال فرهنگي است; آن هم فرهنگ مستقل با طرد نشانههاي فرهنگ منحط و فاسد غربي از جامعه. در اين باره، حرفها و بحثهاي زيادي است كه فعلا ميگذريم.
آنچه ميخواهم در اين موقعيت مطرح كنم، اين است كه ملت ايران هنوز در نيمهي راه است و هنوز تحقق اهداف بزرگ و حقيقيش، بهنحوي كه مورد علاقهي او و منطبق بر اصول اسلامي باشد، تلاش بيشتري ميطلبد. تمام سعي و تلاش دشمن ـ يعني استكبار جهاني و در رأس آن امريكا ـ بر اين بوده است كه نگذارد ملت ما به اين هدفها برسد و هر دولت و تشكيلاتي كه سعي كند ملت و كشور را به اين استقلال و غناي لازم برساند، منفور قدرتها و استكبار جهاني است.
امروز، دولت فعلي ايران همت گماشته است تا كشور را از لحاظ امكانات ذاتي، به تلاش همه جانبهيي وادار بكند و سازندگي و بازسازي بعد از جنگ را در كشور بهراه بيندازد. براي اين كار، برنامهريزي ميكنند و زحمت ميكشند تا مشكلات را از سر راه مردم بردارند و آن چيزي را كه شايستهي انقلاب و جمهوري اسلامي است، تحقق ببخشند.
دولتي كه امروز بر سازندگي حقيقي كشور همت گماشته است، از نظر استكبار جهاني و قدرتهاي بزرگ دنيا، به معناي واقعي كلمه مبغوض است. آنها بدشان ميآيد كه يك ملت انقلابي و زنده و بيدار، به فكر سازندگي و بازسازي بيفتد و براي آن تلاش و برنامهريزي كند و با مديريتي قوي، سازندگي را به پيش ببرد. آنها ميخواهند كه مشكلات ملت، هميشه باقي بماند و به دنيا چنين القا كنند كه اسلام نميتواند كشور را اداره كند. آنها ميخواهند كشور اداره نشود.
آنها ميخواهند به ديگر مسلمانان دنيا اينگونه وانمود كنند كه اگر انقلاب كرديد و به سمت اسلام رفتيد، مشكلات شما زياد و زندگيتان سخت خواهد شد!! آنها نميخواهند ملت مسلمان ايران ـ كه اولين انقلاب اسلامي بزرگ و پيروز را بهراه انداخته است ـ زندگي خوب و شيرين و توأم با گشايشي داشته باشد; چون ميدانند كه اگر ملت ما اين توانايي را پيدا كرد، براي ملتهاي ديگر سرمشق و الگو خواهد شد. لذا استكبار با هر دستگاه و دولت و شخصيتي كه براي بازسازي و ساختن واقعي كشور تصميم گرفته باشد، مخالف است.
يكي از ترفندهاي تبليغاتي دشمن اين است كه به نحوي ذهنها را نسبت به آينده دچار ترديد بكند. متأسفانه، بعضي از افراد ساده دل ـ كه شايد آدمهاي مغرضي هم دنبال قضايا باشند ـ وقتي ميبينند كشور به سمت سازندگي و آبادي پيش ميرود، بهجاي كمك و همكاري و تسهيل امور و روشن كردن افق ديد مردم، بر همه چيز هالهيي از ابهام و شك ميگسترانند; به گمان اين كه مردم را دچار ترديد كنند. تلاش مديريت قوي بايد با پيشرفتها همراه باشد. چرا ما در پيشرفتهاي يك ملت شك كنيم؟ كسانيكه حرفي ميزنند و اظهار نظري ميكنند، مواظب باشند مبادا برطبق خواست دشمن و استكبار حرف بزنند. دشمن، همين را ميخواهد و مايل است كه مردم در تلاش و سازندگي خودشان، دچار شك و ترديد بشوند.
همانطور كه بارها گفتهام، وقتي يكپارچگي ملت و اين ايمان سرشار و اخلاص اين مردم را مشاهده ميكنيم، وقتي اين برنامه را ميبينيم و وقتي كه به لطف و كمك الهي توجه پيدا ميكنيم; دلهاي ما از اميد به آينده لبريز ميشود. مطمئنا براي اين ملت مبارز و شجاع و مؤمن و پايبند به اسلام و آماده براي مقابله با دشمنان اسلام، آينده روشن و شيرين است. اسلام به فضل پروردگار خواهد توانست دشمن را كه هنوز اعمال نفوذ و قدرتش، مشكلاتي را بر ملت ما تحميل ميكند، بكلي از منطقهي زندگي مردم دور كند.
من، به همهي برادران و خواهراني كه شما از ميان آنها تشريف آوردهايد، ابلاغ سلام و دعا ميكنم. اميدوارم كه خداوند متعال با لطف و فضل و رحمت خود، همهي كارها را براي ملت ما آسان كند و اين وحدت و هماهنگي ميان آحاد مردم و دولت را روزبهروز انشاءلله قويتر و مستحكمتر كند.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
از همهي برادران و خواهران كه از نقاط دوردست تشريف آوردند، مخصوصا علماي اسلام و خانوادههاي معظم شهيدان، صميمانه تشكر ميكنم. اميدوارم خداوند متعال رحمت و فضل و بركات خود را بر همهي شما مردم مؤمن و شريف و علاقهمند و فدايي انقلاب نازل كند.
امروز، در سرتاسر عالم حقيقت روشني محسوس است كه اگر كسي از مسايل جهان مطلع باشد، اين حقيقت را خواهد ديد و نخواهد توانست انكار كند و آن اين است كه اسلام در اجتماعات بشري در حال نفوذ و رشد است; چه اجتماعاتي كه از ظلم و ستم قدرتهاي شيطاني و نظامهاي طاغوتي بجان آمدهاند و به دنبال فكر و راه جديدي هستند ـ مثل جوامع كشورهاي آفريقايي و آسيايي و امثال اينها ـ و چه حتي جوامع كشورهاي اروپايي. البته، كدام اسلام؟ اين، قابل بحث است; چون دو نوع اسلام وجود دارد كه شايد بعضي از ظواهر ايندو، با هم شبيه باشند، اما روح و جهتگيري آنها يكسان نيست:
يكي اسلام حقيقي و قرآني و ناب محمدي(ص) است; يعني همان اسلامي كه پيروان خود را به وضع جديدي از زندگي دعوت ميكند و در خدمت صاحبان قدرت و رؤساي شرق و غرب قرار نميگيرد. ديگري هم همان اسلامي است كه ظواهر و اسم اسلام را دارد; اما به آساني در خدمت امريكا و غرب و شرق قرار ميگيرد ـ مثل اسلام همين قلدرهايي كه بر بعضي از كشورهاي اسلامي مسلطند. آنها هم از اسلام دم ميزنند; اما اسلام براي آنها يك دكان و وسيلهي حيات و قدرت است; والا اسلام اگر همان اسلام قرآن باشد، تسلط امريكا بر مخازن نفتي و سرنوشت مسلمين را صريحا رد ميكند.
چهطور ممكن است كه كسي هم مسلمان باشد و هم مطيع و منقاد امريكا؟! هم مسلمان باشد و هم اهل فساد و انحطاط و عيش و طرب و انواع و اقسام گرفتاريهاي اخلاقي؟! هم مسلمان باشد و هم به مردم ظلم كند و در رأس قدرت ظالمانهيي قرار داشته باشد و به ميل دشمنان اسلام بر مسلمانها فشار وارد كند. پس، همان تعبير "اسلام امريكايي" ـ كه امام فقيد و بزرگوارمان مكرر بيان ميكردند ـ تعبير درستي براي اسلام آنچنان افراد و مدعياني است.
آنچه امروز در دلها و جوامع بشري نفوذ ميكند، اسلام حقيقي و ناب و سازش ناپذير است. لذا شما ميبينيد در كشورهايي كه مردم آن مسلمان هستند ـ مثل بعضي از كشورهاي عربي و آفريقايي كه تودهي مردم مسلمانند ـ مساجد معمور است; اما جمعي بهعنوان طرفداري از اسلام قيام ميكنند و حكومتهاي وابسته، اين جمع را زير فشار قرار ميدهند و آنها را با انواع شكنجهها، شكنجه ميكنند و نهايتا هم آنها را خرابكار مينامند!! اين، به چه معناست؟ معنايش اين است كه آنچه در آن كشورها رايج است، چون از لب و حقيقت اسلام فاصله دارد، لذا افراد مؤمن و داراي وجدان آگاه و آزاد در صدد برميآيند كه اسلام واقعي و سازشناپذير را حاكم كنند و به همين خاطر اصطكاك پيش ميآيد.
اين، يك حقيقت است كه امروز اسلام در حال پيشروي است و اين، يكي از معجزات اسلام و قرآن است; زيرا آن قدري كه عليه اسلام ـ بخصوص در طول ده سال اخير ـ تبليغ و اقدام شده و پول خرج شده است، شايد عليه هيچ فكر و عقيدهي ديگري در مدت مشابه، اين همه تبليغ و ضديت و خصومت انجام نگرفته باشد.
وقتي كه انقلاب اسلامي در ايران پيروز شد، مردم مؤمن و متعهد ما بر اساس اسلام عمل كردند; يعني اسلام در كشور ما فقط لقلقهي لسان نبوده و نيست، بلكه ملت ما به همان جهتگيريهايي كه قرآن براي مسلمانها خواسته است، عمل كردند; لذا با شيطانها و قدرتهاي ظالم مبارزه كردند و در راه خدا از همه چيز گذشتند و همان فداركاريهايي كه اسلام خواسته است، انجام دادند.
ملت ما، عزت خود را در مقابل قدرتهاي جهاني حفظ كرد; يعني همان چيزي كه قرآن براي مسلمانها خواسته است: "و لله العزه و لرسوله و للمؤمنين". عزت، متعلق به مؤمن است; چون مؤمن تنها كسي است كه با همهي وجود، در مقابل هر چيزي كه بوي شيطنت و ظلم و فساد ميدهد، مبارزه و مقاومت ميكند و فقط بندهي خداست و غير او را بندگي نميكند. از وقتي كه ملت ايران با پيروزي انقلاب توانست دين خدا و اسلام را در قالب يك نظام اجتماعي مجسم و متبلور كند، ترس از اسلام در دل مستكبران به وجود آمد و لذا عليه اسلام، تلاش و مبارزه و تبليغ نمودند و پول خرج كردند.
مبارزه با جمهوري اسلامي، بهخاطر اسلام است. آن وقتي كه جمهوري اسلامي اثبات كرد كه به معتقدات خود و به اصول اسلام پايبند است، بهعنوان يك خطر بزرگ تلقي شد و تمام دستگاههاي استكبار عليه او بهكار افتادند; والا در آن اوايل كار كه هنوز نميدانستند جمهوري اسلامي چيست و تا چه حد به مباني خود پايبند است، آنقدر حساسيتي نشان نميدادند.
بنابراين، دو جريان در مقابل هم قرار دارند و اين براي ما مردم ايران، مطلبي مهم و سرشار از عبرت و درس است:
از يك طرف، در هر جاي دنيا كه نشانهيي از اسلام ديده شود، فشارهاي استكبار و قدرتهاي مادي عليه آن روزافزون است ـ كه شما خبرهايش را ميشنويد ـ حتي مظهر كوچكي از اسلام در يك كشور اروپايي، مايهي جنجال ميشود و دولتمردان و سياستمداران با آن مبارزه ميكنند. از طرف ديگر، عليرغم فشاري كه امروز عليه مسلمانها و اسلام در دنيا وجود دارد، دلهاي مردم دنيا ـ بخصوص جوانها و روشنفكران و انسانهاي آگاه ـ متمايل و مجذوب اسلام است و اين همان چيزي است كه گسترش اسلام حقيقي را تدوين خواهد كرد. اسلامي كه متكي به فطرت انسانها و مبارز با همهي دستگاههاي ظلم و ستم باشد، خواهد توانست بماند و در دنيا حكومت كند و انسانها را به سمت خود جذب نمايد.
عبرت اين مطلب براي ما و ملت ايران اين است كه در جامعهي خودمان، قدر اسلام را بيش از پيش بدانيم. آن چيزي كه ملت ما را از همهي بندها و اسارتها آزاد خواهد كرد، نظام و احكام اسلامي است. امروز، شما در دنيا ملتي را نميتوانيد پيدا كنيد كه بهنحوي زير فشار و اعمال نفوذ قدرتهاي بزرگ نباشد. حتي ملتهاي بزرگ بهنحوي زير نفوذ چند قدرتند. در سرتاسر دنيا، چند قدرت بزرگ هستند كه مثل قلدرهاي يك محله و گردن كلفتهاي يك آبادي عمل ميكنند و بقيه مجبورند به آنها باج بدهند و از آنها اطاعت كنند و آنها را ملاحظه نمايند!
امروز، چند قدرت در دنيا هستند كه حكم همان قلدرها و گردن كلفتها را دارند و بقيهي ملتها به نحوي از انحاء زير نفوذ آنهايند. خود ملتها اين وضعيت را نميخواهند; اما دولتهاي فاسد و حكومتهاي غير مردمي و بياعتقاد به مردم، آنها را زير نفوذ قدرتهاي بزرگ بردهاند و به آنها باج دادهاند و باز هم ميدهند.
در شرايطي كه دنيا ميان زورگو و زورشنو و ستمگر و ستمپذير تقسيم شده است، يك ملت اعلام كرده و ثابت نموده كه از نفوذ همهي قدرتها و گردن كلفتها آزاد است و آن، ملت ماست. اين، مبالغه نيست; بلكه يك حقيقت است. هيچ كدام از قدرتهاي بزرگي كه امروز بهنحوي بر دنيا اعمال نفوذ ميكنند، قادر به اعمال نفوذ بر نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران نيستند. اين، بهخاطر آزادگي ملت ايران و همين آزادي سياسي بسيار با ارزشي است كه داريم. اين ويژگي ممتاز، بايد روزبهروز قويتر بشود و توسعه پيدا كند.
ما بايد از لحاظ اقتصادي هم خودمان را بهطور كامل از زير نفوذ قدرتها خارج كنيم. يعني ملت ما بايد بتواند بنابر تشخيص و مصلحت خود، آن صنعت و كالا و متاعي را كه احتياج دارد، در داخل كشور و با استفاده از منابع و امكانات موجود توليد كند. البته، امروز ما هنوز براي اين كار مشكلاتي داريم و ملت به آن حد نرسيده است كه بتواند تمام نيازهاي خود را در داخل برآورده كند; زيرا در گذشته همه چيز اين ملت به گونهيي بنا شده بود كه به همان قدرتها وابسته باشد. صنعت دقيق ما كه جاي خود دارد، حتي كشاورزي ما را وابسته كردند و بيگانگان و قدرتهاي حاكم و رژيم منحط پهلوي و قبليها، كاري كردند كه كشاورزي ما با پيشرفتهاي علمي دنيا ناآشنا باشد.
بايد اين ملت بتدريج، با ابتكار و تلاش خود و با قوت مديريتي كه بر آن اعمال ميشود و نيز با وحدتي كه همهي مردم در جهت آزادي و استقلال دارند و همچنين با آشنايي آنها به توطئه و ترفندهاي تبليغاتي دشمن، بهطرف آزادي و استقلال كامل اقتصادي برود. البته، مقدمهي اين استقلال اقتصادي، استقلال سياسي است. كشورهايي كه از لحاظ سياسي وابسته هستند، قادر نخواهند بود و اصلا انگيزه ندارند كه آزادي و استقلال اقتصادي را به دست آوردند. بحمدالله در مملكت ما، استقلال و آزادي سياسي وجود دارد كه دنبالهي آن، استقلال اقتصادي و بالاتر از همه استقلال فرهنگي است; آن هم فرهنگ مستقل با طرد نشانههاي فرهنگ منحط و فاسد غربي از جامعه. در اين باره، حرفها و بحثهاي زيادي است كه فعلا ميگذريم.
آنچه ميخواهم در اين موقعيت مطرح كنم، اين است كه ملت ايران هنوز در نيمهي راه است و هنوز تحقق اهداف بزرگ و حقيقيش، بهنحوي كه مورد علاقهي او و منطبق بر اصول اسلامي باشد، تلاش بيشتري ميطلبد. تمام سعي و تلاش دشمن ـ يعني استكبار جهاني و در رأس آن امريكا ـ بر اين بوده است كه نگذارد ملت ما به اين هدفها برسد و هر دولت و تشكيلاتي كه سعي كند ملت و كشور را به اين استقلال و غناي لازم برساند، منفور قدرتها و استكبار جهاني است.
امروز، دولت فعلي ايران همت گماشته است تا كشور را از لحاظ امكانات ذاتي، به تلاش همه جانبهيي وادار بكند و سازندگي و بازسازي بعد از جنگ را در كشور بهراه بيندازد. براي اين كار، برنامهريزي ميكنند و زحمت ميكشند تا مشكلات را از سر راه مردم بردارند و آن چيزي را كه شايستهي انقلاب و جمهوري اسلامي است، تحقق ببخشند.
دولتي كه امروز بر سازندگي حقيقي كشور همت گماشته است، از نظر استكبار جهاني و قدرتهاي بزرگ دنيا، به معناي واقعي كلمه مبغوض است. آنها بدشان ميآيد كه يك ملت انقلابي و زنده و بيدار، به فكر سازندگي و بازسازي بيفتد و براي آن تلاش و برنامهريزي كند و با مديريتي قوي، سازندگي را به پيش ببرد. آنها ميخواهند كه مشكلات ملت، هميشه باقي بماند و به دنيا چنين القا كنند كه اسلام نميتواند كشور را اداره كند. آنها ميخواهند كشور اداره نشود.
آنها ميخواهند به ديگر مسلمانان دنيا اينگونه وانمود كنند كه اگر انقلاب كرديد و به سمت اسلام رفتيد، مشكلات شما زياد و زندگيتان سخت خواهد شد!! آنها نميخواهند ملت مسلمان ايران ـ كه اولين انقلاب اسلامي بزرگ و پيروز را بهراه انداخته است ـ زندگي خوب و شيرين و توأم با گشايشي داشته باشد; چون ميدانند كه اگر ملت ما اين توانايي را پيدا كرد، براي ملتهاي ديگر سرمشق و الگو خواهد شد. لذا استكبار با هر دستگاه و دولت و شخصيتي كه براي بازسازي و ساختن واقعي كشور تصميم گرفته باشد، مخالف است.
يكي از ترفندهاي تبليغاتي دشمن اين است كه به نحوي ذهنها را نسبت به آينده دچار ترديد بكند. متأسفانه، بعضي از افراد ساده دل ـ كه شايد آدمهاي مغرضي هم دنبال قضايا باشند ـ وقتي ميبينند كشور به سمت سازندگي و آبادي پيش ميرود، بهجاي كمك و همكاري و تسهيل امور و روشن كردن افق ديد مردم، بر همه چيز هالهيي از ابهام و شك ميگسترانند; به گمان اين كه مردم را دچار ترديد كنند. تلاش مديريت قوي بايد با پيشرفتها همراه باشد. چرا ما در پيشرفتهاي يك ملت شك كنيم؟ كسانيكه حرفي ميزنند و اظهار نظري ميكنند، مواظب باشند مبادا برطبق خواست دشمن و استكبار حرف بزنند. دشمن، همين را ميخواهد و مايل است كه مردم در تلاش و سازندگي خودشان، دچار شك و ترديد بشوند.
همانطور كه بارها گفتهام، وقتي يكپارچگي ملت و اين ايمان سرشار و اخلاص اين مردم را مشاهده ميكنيم، وقتي اين برنامه را ميبينيم و وقتي كه به لطف و كمك الهي توجه پيدا ميكنيم; دلهاي ما از اميد به آينده لبريز ميشود. مطمئنا براي اين ملت مبارز و شجاع و مؤمن و پايبند به اسلام و آماده براي مقابله با دشمنان اسلام، آينده روشن و شيرين است. اسلام به فضل پروردگار خواهد توانست دشمن را كه هنوز اعمال نفوذ و قدرتش، مشكلاتي را بر ملت ما تحميل ميكند، بكلي از منطقهي زندگي مردم دور كند.
من، به همهي برادران و خواهراني كه شما از ميان آنها تشريف آوردهايد، ابلاغ سلام و دعا ميكنم. اميدوارم كه خداوند متعال با لطف و فضل و رحمت خود، همهي كارها را براي ملت ما آسان كند و اين وحدت و هماهنگي ميان آحاد مردم و دولت را روزبهروز انشاءلله قويتر و مستحكمتر كند.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته