پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

متن كامل بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ عزاداران در صحن مطهر امام خمينى(ره)

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام علي سيّدنا و نبيّنا و حبيب قلوبنا ابي القاسم المصطفي محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المعصومين. سيّما بقيّةالله في الأرضين. قال الله الحکيم في کتابه: «ولو قاتلکم الّذين کفروا لولوّا الأدبار ثم لا يجدون وليّاً و لا نصيرا سنّةالله الّتي قد خلت من قبل و لن تجد لسنّةالله تبديلا» .
اين روزها حوادث بزرگي که خاطرات آنها براي ملت مسلمان و بخصوص مردم شيعه بسيار حائز اهميت است و حوادث مصيبت بار و دردناکي است - يعني رحلت حضرت خاتم الانبياء صلّي الله عليه وآله وسلّم، شهادت سبط اکبر، حضرت مجتبي عليه الصّلاةوالسّلام و شهادت حضرت ابي الحسن علي بن موسي الرضا عليه آلاف التّحيّةوالثّناء - با خاطره تلخِ مصيبت بار ديگري که رحلت امام بزرگوار است، همزمان شده است.
من امروز براي اين که عظمت شخصيت امام بزرگوارمان را از يکي از ابعاد گوناگون مورد ملاحظه قرار دهم، بحثي را مطرح مي کنم و آن اين است که در اين آيه اي که تلاوت کردم - که يکي از آيات سوره فتح است - قرآن کريم براي مسلمانان مؤمنِ آن زمان، حقيقتي را بيان مي فرمايد. اين حقيقت بر حسب اسباب ظاهري دور از ذهن است؛ امّا در تصوير الهي يک حقيقت مسلّم است. مطلب از اين قرار است که جمعيتي از مسلمانان در سال ششم هجري، بدون سلاح و تجهيزات لازم و بدون آرايش جنگي، در مقابل کفّار که مسلّح و مجهّز بودند، قرار گرفتند و بنابراين بود که مسلمانان دست به اسلحه نبرند. اين در قضيه حديبيّه بود. اين قضيه را، هم «غزوه حديبيّه» گفته اند، هم «صلح حديبيّه». اگرچه جنگي واقع نشد، اما حرکتي که اتّفاق افتاد، از يک جنگ بزرگ داراي آثار بيشتري بود؛ برکات آن و کيفيّت رويارويي، يک برکت و کيفيّت استثنايي بود. در اين حادثه، کفّار قريش با تجهيزات، با سلاح، با مردان جنگي و با پيش بينيهاي لازم، به سراغ مسلماناني آمدند که با خودشان سلاح بر نداشته بودند و فقط به قصد مشرّف شدن به عمره و زيارت خانه خدا به راه افتاده بودند. نتيجه به جنگ نينجاميد و برکات زيادي بر اين رويارويي صلح آميز مترتّب شد. خداي متعال به مسلمانان اين طور مي فرمايد که اگر سروکار شما با کفّار و مشرکان، به جنگ و شمشير هم کشيده مي شد، شما آنها را مغلوب مي کرديد. اين سنّت الهي است؛ اين قانون لايتخلّف پروردگار در عالم آفرينش است؛ «ولو قاتلکم الّذين کفروا لولّوا الادبار ثمّ لا يجدون وليّا و لا نصيرا سنّةالله الّتي قد خلت من قبل ولن تجد لسنّةالله تبديلا».
در اين جا اصل مهمي پديد مي آيد که اين اصل، هم در صدر اسلام مکرّردرمکرّر تجربه شد، هم در انقلاب اسلامي تجربه شد، هم در حوادث گوناگون ديگر تجربه شده است؛ توجه به آن براي ملتهايي مثل ملت ما حائز اهميت است؛ ولي غالباً از چشم دور مي ماند. نقش امام بزرگوار ما - حضرت امام خميني کبير - اين بود که اين حقيقت را ثابت کرد. اين حقيقت چيست؟ اين حقيقت اين است که نيروهاي اثرگذار در تحوّلات اجتماعي و سياسي، عبارت از چيزهايي است که به انسانها برمي گردد؛ مربوط به نيروهاي انساني و اراده انساني و ايمان انساني است. طبق اين اصل، آرايش قدرتها و نيروهاي اثرگذار در تحوّلات اجتماعي، غير از آن چيزي است که هميشه قدرتمداران و مستکبران عالم خواستند آن را نشان بدهند. قدرتمندان و مستکبران عالم اين طور خواستند تفهيم و ثابت کنند که نتايج و تحولات بزرگ، به پول و زور و شمشير و سلطه مطلقه و تبليغات آنها مربوط است؛ کار عالم در دست آنهاست؛ اختيارات تحولات بشري در پنجه هاي قدرت آنهاست؛ اما اين اصل الهي ثابت مي کند که بعکس؛ تحوّلات عالم، مسائل بزرگ بشري و انساني، انقلابهاي بزرگ، پيشرفتهاي بزرگ و حرکتهاي عظيم، هيچکدام در دست قدرتمندان و زورمداران عالم نيست؛ در اختيار سلاح و پول و تبليغات آنها نيست - اگرچه آنها اين طور وانمود کنند - در اختيار عوامل ديگري است. همه اين عوامل به اراده انسانها، ايمان انسانها، فداکاري انسانها، حرکت انسانها و تجمّع انسانها برمي گردد که بر سرنوشت بشر مي تواند حکومت کند؛ مي تواند حوادث بزرگ را به وجود بياورد. اين را قرآن مکرّر بيان کرده است؛ حوادث تاريخي، آن را تبيين و اثبات کرده است؛ ولي بسياري از ملتها از اين حقيقت غافلند و چون غافلند، عقب مي مانند؛ مقهور قدرتهاي استکباري عالم مي شوند؛ از نيرويي که در اختيار آنهاست، از امکان و ظرفيتي که متعلّق به آنهاست، درست استفاده نمي کنند؛ قدرتمندان عالم هم از اين غفلت سوءاستفاده مي کنند و فرمان مي رانند و مقاصد حيواني و شهواني و شخصي خودشان را پيش مي برند.
در اين جا نگاهي به آنچه که در دنيا اتّفاق افتاده است و امروز اتّفاق مي افتد، بکنيم؛ چون ملت ايران به بازيابي اين حقيقت احتياج دارد. ملت ايران با رسالت عظيمي که بر دوش دارد و با کار بزرگي که امروز در مقابل خود دارد، بايد به اين حقيقت الهي بيشتر توجّه کند.
ببينيد؛ برادران و خواهران عزيز من! قرن بيستم ميلادي - يعني اين قرني که چند ماه قبل به پايان رسيد - قرن تحوّلات عظيم اجتماعي و سياسي است. ملتها هر کدام برحسب موقعيت، شرايط، استعداد و هوشياريشان، زودتر يا ديرتر، به تحوّلات عظيمي دست پيدا کردند. البته همين جا عرض کنم که ملت ايران جزو اولين ملتهايي بود که در اين قرن ميلادي به يک تحوّل عظيم سياسي و اجتماعي دست پيدا کرد؛ يعني در سال 1905 يا 1906 ميلادي که برابر است با 1324 يا 1325 قمري، ملت ايران زودتر از اغلب ملتهاي عالم به يک تحوّل سياسي و اجتماعي نزديک شد که آن تحوّلي است که در دوران مشروطيت اتّفاق افتاد. ملت ايران هوشياري و پيشروي و مجاهدت و شرايط مناسب خودش را با اين عمل ثابت کرد. علماي دين و دلسوزان جامعه، پيشوايان آن حرکت بودند. يک غفلت از سوي سياستمداران وابسته به انگليسِ آن زمان موجب شد که قدرتهاي غربي و خارجي بتوانند از اين حرکت ملت مسلمان سوءاستفاده کنند؛ عدالتخواهي ملت ايران را در قالب از پيش ساخته اي مطابق نظريات خودشان بريزند و حرکت ملت ايران را منحرف کنند؛ بعد از چند سال هم سلسله پهلوي را برسرکار آورند. در واقع نزديک به شصت سال حرکت ملت ايران و تحوّل کشور را عقب انداختند. اين کار را انگليسيها در حقّ ملت ايران کردند. در واقع دشمني اي که در اين دوره شصت، هفتاد ساله با ملت ايران شد، يکي از دشمنيهاي فراموش نشدني و بسيار مهم است؛ والاّ قبل از کشور هند و روسيه و الجزاير و قبل از بقيه انقلابهاي بزرگ قرن بيستم، ما وارد ميدان تحوّل اجتماعي شديم؛ ما آمديم کشور و سازمان حکومت و نظام اجتماعيمان را متحوّل کنيم. ملت ما در تهران، در تبريز، در خراسان، در فارس، در بسياري ديگر از نقاط اين کشور، فداکاريهاي بزرگي هم کردند؛ منتها بيگانگان نگذاشتند؛ عامل هم آن سياستمداران وابسته به غرب بودند. کساني که آن روز با غربيها و با قدرت دولت انگليس ميانه صميمي و گرمي داشتند؛ حرکت ملت ايران را منحرف کردند؛ بعد هم رضاخان را سرِ کار آوردند؛ لذا تحول ملت ايران شصت سال عقب افتاد!
 ملتهاي ديگر هم در اين قرن هر کدام به گونه اي وارد اين ميدان شدند. در هندوستان اين تحوّل اجتماعي به يک شکل انجام گرفت؛ در کشور روسيه اين تحوّل يک طور انجام گرفت؛ در کشور الجزاير اين تحوّل به يک شکل ديگر انجام گرفت؛ در دهها کشور، در آسيا و در آفريقا و در نقاط مختلف ديگر عالم، اين تحوّل اجتماعي به شکل خاصّي انجام گرفته است. همه اين تحوّلات در يک نقطه با هم مشترکند و آن اين است که در همه اين تحوّلات، نيروهاي بشري و انساني بر نيروهاي استکباري غلبه کردند؛ منتها اين غلبه در يک جا غلبه واضح و قاطعي بود و اثر ماندگاري به جا گذاشت؛ اما در جاهاي ديگر نه، اثر آن زودگذر بود و به خاطر غفلتها از بين رفت. اين حقيقت روشني است که هرجا ملتها به نيروهاي اثرگذار انساني خودشان تکيه کنند، مي توانند بر نيروهاي فشار و زوري که از طرف قدرتهاي غاصب و ظالم و زورگو و غارتگر به ميدان آورده مي شود، غلبه کنند.
مشکل امروز ملتها اين است که وقتي در مقابل دشمني قدرتمندان قرار مي گيرند، احساس ناتواني مي کنند. امروز شما به صحنه جغرافيايي عالم در تقسيمات سياسي و در تعاملات سياسي نگاه کنيد، ببينيد کساني که در صحنه دنيا همه چيز را متعلّق به خود مي دانند و ملتها را به چيزي نمي انگارند و منابع انساني و مادّي را به غصب در اختيار خود قرار مي دهند - يعني قدرتهاي استکباري - به چه چيزهايي تکيه مي کنند؟ مهمترين چيزي که آنها به آن تکيه مي کنند، اين است که به ملتها وانمود مي کنند که قدرت آنها قدرتي است که نمي توان با آن مقابله کرد. شما اگر امروز به سراغ روشنفکران کشورهاي عقب افتاده - از جمله کشورهاي اسلامي - يا به سراغ سياسيّون، يا به سراغ آحاد مردم آنها برويد و از آنها سؤال کنيد که چرا شما براي احقاق حقوق ملي خودتان حرکتي انجام نمي دهيد، جوابي که مي دهند اين است که ما نمي توانيم و قدرت نداريم؛ قدرتها همه چيز را از ما گرفته اند و ما نمي توانيم در مقابل قدرتهاي ستمگر اظهار وجودي کنيم! اين منطق کساني است که امروز در ميان کشورهاي عالم در موضع ضعف قرار دارند.
حقيقت قرآني، عکس اين را بيان مي کند. حقيقت قرآني مي گويد که اگر انسانها به نيروي دروني خودشان - يعني به ايمان و اراده و اتّحاد کلمه  و فداکاريهاي خودشان - تکيه کنند، هيچ قدرتي در مقابل آنان ياراي ايستادگي ندارد. در دوران رژيم طاغوت، ما ملت ايران هم همين اشتباه را مي کرديم. آن روز اگر از ما سؤال مي کردند که اين رژيم طاغوت نفت اين مملکت را برده است، منابع اين مملکت را برده است، امريکا را مسلّط کرده است، دين را از مردم گرفته است، اخلاق را گرفته است، فرهنگ ملي و اسلامي و بومي را گرفته است، تاريخ اين ملت را خراب کرده است، چرا شما در مقابل آن ايستادگي و مقاومت نمي کنيد، جوابي که روشنفکران و سياسيّون مي دادند، اين بود که مي گفتند کاري از ما ساخته نيست و ما نمي توانيم اقدامي بکنيم! حرکت امام، درس بزرگ امام، خدمت بزرگ امام به اين ملت و به ملتهاي ديگر اين بود که عکس اين را ثابت کرد. به مردم گفت مي توانيد و قدرت داريد؛ قدرت در دست شما و متعلق به شماست؛ فقط بايد اين قدرت را اعمال کنيد؛ بايد اراده کنيد؛ بايد تصميم بگيريد؛ بايد خواص و اثرگذاران در ذهن مردم وارد ميدان شوند و مردم بايد آماده ي فداکاري باشند. در آن صورت همه کار خواهد شد و همه موفّقيتها به دست خواهد آمد. خودِ او اوّل کسي بود که وارد ميدان شد. با ورود او به ميدان، خواص آمدند؛ علما آمدند؛ روشنفکران آمدند؛ طلاب آمدند؛ دانشجويان آمدند؛ طبقات گوناگون مردم آمدند و در مدت چند سال، همه قشرها بتدريج به اين نهضت عظيم پيوستند و در نتيجه، آن قدرت سياسي و نظامي و تبليغاتي که در مقابل اين نيروي عظيم مردمي قرار داشت، نتوانست مقاومت کند. نيروي ايمان، نيروي اراده، نيروي رهبري حکيمانه و نيروي استقامت و صبر و پايداري، نه فقط بر قدرت رژيم طاغوت فائق آمد، بلکه بر قدرت امريکا هم که پشت سر او بود، چيره شد.
برادران و خواهران عزيز ما! مسأله به پيروزي انقلاب ختم نشد. بعد از آن که انقلاب پيروز شد، در تجربه هاي گوناگون، در ميدانهاي مختلف، در حملات گوناگون سياسي و نظامي و اقتصادي که به اين ملت شد، همين درس بزرگ و فراموش نشدني قرآن - که امام عزيز و بزرگوار ما تجسّم اين درس بود و آن را براي ما تکرار مي کرد - به کار ملت ايران آمد. در جنگ تحميلي، در مقابله با قدرتهاي استکباري و در همه مسائل سياسي، ملت ما از اين درس بزرگ استفاده کرد. امروز شما نگاه کنيد؛ در کشور لبنان يک بار ديگر همين درس تکرار شده است. روزي که رژيم صهيونيستي وارد جنوب لبنان شد و اين منطقه را اشغال کرد، به قصد اين نيامد که يک روز از اين جا بيرون برود. احتياطاً تا بيروت هم آمدند و خودشان را به بيروت هم رساندند؛ منتها نمي خواستند آن قسمتها را نگه دارند. تصميم قطعي رژيم صهيونيستي اين بود که بخش جنوب لبنان را نگه دارد و جزو پيکره قلمرو غصبي خودش قرار دهد. همچنان که يک روز بخش کوچکي از فلسطين را اشغال کردند، بعد بتدريج بخشهاي ديگر را هم به آن ملحق و منضم کردند و همه فلسطين را اشغال کردند؛ بعد قسمتي از کشور اردن را هم اشغال کردند؛ بعد قسمتي از لبنان را هم اشغال کردند؛ لذا قصدشان اين نبود که از اين جا خارج شوند؛ تصميم قطعي داشتند که بمانند. در مقابلشان چه بود؟ در مقابلشان نيروي مردمي تهيدستِ بدون هيچ گونه تجهيزات در لبنان بود؛ يعني نيروي حزب الله، نيروي مقاومت مسلمانان، نيروي آحاد مردمي که بمبارانهاي روزمرّه رژيم صهيونيستي را تحمّل کردند. سالها طول کشيد، اما نتيجه به پيروزي نيروي انساني اي که متّکي به ايمان و اراده بود، تمام شد. يک بار ديگر آن تصويري که قدرتهاي استکباري مي خواستند از آرايش عوامل اثرگذار به ذهنها القاء کنند، باطل شد و معلوم گرديد که نخير؛ اين طور نيست که هرکس سلاح و قدرت نظامي دارد، هرکس قدرت تبليغات بين المللي و جهاني دارد، لزوماً موفّق خواهد شد. اگر در دو، سه سالي قبل، به آحاد مردم و به خود صهيونيستها و پشتيبانانشان گفته مي شد که همين جوانان مؤمن حزب الله در لبنان بر شما صهيونيستها پيروز خواهند شد، شما را از اين جا بيرون خواهند کرد، سرزمين خودشان را از شما به زور پس خواهند گرفت، کسي باور نمي کرد؛ اما همين مطلبي که باور نمي شد، اتفاق افتاد! يک جنگ سريع اتّفاق نيفتاد؛ اما يک مبارزه و مقاومت طولاني چند ساله اتّفاق افتاد. نيروي اراده و نيروي ايمان، بر آن چيزي که زرق و برق آن چشمها را خيره مي کرد، فائق آمد.
من عرض مي کنم ملت عزيز ايران! ملت شجاع و جوان و مؤمن و با اراده و مجرّب ما! به ملتهاي ديگر هم خطاب مي کنم و مي گويم که اين حادثه، اين واقعه، اين تجربه عظيم قرآني و مکرّر اتفاق افتاده، باز هم ممکن است اتّفاق بيفتد. در کجا؟ در خود فلسطين. امروز تحليلگران سياسي اين مطلب را بسيار مستبعد مي شمارند. اگر کسي بگويد همين نيروي ايمان و اراده مردمي بر دولت غاصب و مستکبرِ ظالم صهيونيستي ممکن است فائق آيد، بعضي افراد اين را ممکن است بسيار بعيد بشمارند؛ بعضي حتي ممکن است آن را محال بدانند؛ اما نه، محال نيست؛ ممکن است اين اتفاق بيفتد. اين تکرار همان تجربه اي است که در صدر اسلام مکرّر اتّفاق افتاد؛ در پيروزي انقلاب اسلامي اتفاق افتاد؛ در جنگ تحميلي اتفاق افتاد؛ در ثبات سياسي و اقتصادي و اجتماعي نظام جمهوري اسلامي در طول اين بيست و يک سال اتفاق افتاد؛ در لبنان هم اخيراً اتفاق افتاد. اين تکرار همين تجربه است. يک عامل هم بيشتر ندارد؛ و آن اين که ملت فلسطين به نيروي ذاتي خودش تکيه کند و خسته نشود. ايمان و اراده و انگيزه و اميد مردم فلسطين از آنها گرفته نشود. همچنان که بعد از بيست و دو سال جنوب لبنان برگشت، بعد از گذشت چندين سال ممکن است بخشهايي از فلسطين اشغالي و در نهايت همه فلسطين اشغالي به مردم فلسطين برگردد. امروز عدّه اي اين را بسيار بعيد مي بينند؛ ديروز هم عدّه اي آزاد شدن جنوب لبنان را بعيد و محال مي دانستند؛ اما شد!
اگر سي سال پيش در اين کشور کسي مي گفت ممکن است رژيم پهلوي به وسيله اين مردم نابود شود و از بين برود، هيچ کس باور نمي کرد. اگر مي گفتند به جاي رژيم طاغوتي پهلوي يک نظام اسلامي سر کار خواهد آمد، هيچ کس باور نمي کرد؛ اما اين چيزِ غيرقابل باور به حسب ظاهر، اتّفاق افتاد و معلوم شد که آرايش حقيقي نيروهاي اثرگذار در تحوّل سياسي و اجتماعي انسانها، غير از آن چيزي است که چشمهاي ظاهربين مي بينند و تبليغات استکباري مي خواهد آن را آن طور وانمود کند. نيروهاي اثرگذار، عبارتند از: اراده انساني، ايمان انساني، تصميم گيري، ايثار پيشروان و رهبران و خسته نشدن آنها. آري؛ اگر ملت فلسطين زمام کار خود را به دست کساني بدهد که نشان دادند لايق صحنه فلسطين نيستند؛ نشان دادند که حقيرتر از آنند که بخواهند مسأله اي به عظمت مسأله فلسطين را بر دوش گيرند و بروند سازش کنند و نقش ايادي و مزدوران رژيم صهيونيستي و امريکا را ايفا کنند؛ البته نتايجي به دست نخواهد آمد. اما اگر همچنان که امروز در صحنه فلسطين مشاهده مي کنيم، انسانهاي مؤمن، جوانان مؤمن، رهبران مؤمن، آدمهاي خسته نشو، کساني که دلهايشان به نور ايمان - ايمان به قرآن و ايمان به اسلام - روشن و منوّر است، وسط صحنه باشند و جوانان دور اينها جمع شوند و ايمانشان را از ايمان آنها تغذيه کنند - کما اين که امروز چنين مي کنند - اين حرکت پيش خواهد رفت و بدانيد که يک روز مردم دنيا شاهد آن خواهند بود که فلسطين به صاحبان اصلي آن - از مسلمان و مسيحي و يهودي - برخواهد گشت.
من در پايان صحبتم به ملت عزيزمان عرض کنم: ملت عزيز ايران! اي ملت سرافراز! اي ملتي که يک بار ديگر تجربه قرآني صدر اسلام را با وجود خود، با حضور خود، با اراده خود، با ايثار و فداکاري خود تکرار کرديد و تحقّق بخشيديد! اي ملتي که به پشتيباني تو و با تکيه به تو، خميني بزرگ توانست مفاهيم سياسي دنيا را عوض کند؛ توانست معيارها را به هم بريزد؛ توانست راه نويي را در مقابل بشريت بگذارد و باز کند! اي ملت بزرگ! شما امروز به همان اراده و ايمان احتياج داريد تا بتوانيد آنچه را که به دست آورده ايد، تثبيت کنيد. امروز نظام اسلامي بحمدالله تثبيت شده است؛ اما کساني که با انقلاب شما ملت، تودهني خورده اند، سياستهايي که با دست قدرتمند ملت ايران از صحنه غارت اين کشور کنار زده شدند، بيکار ننشسته اند؛ آنها از دشمني منصرف نشده اند؛ آنها نقشه هايي دارند.
خدا را شکر مي کنيم که بسياري از نيّتهاي سوء دشمنان ما، طرّاحان امنيتي و اطلاعاتي و سياسي امريکايي و صهيونيستي، براي ملت ما روشن شده است. البته هنوز گوشه هايي هست که بعد از اين براي مردم روشن خواهد شد و من به فضل پروردگار در فرصتي تصوير کلّي نقشه دشمن را نسبت به نظام خودمان براي ملت افشا خواهم کرد.
خطري که در مردم تداوم اين حرکت سرافرازانه را تهديد مي کند، در درجه اوّل عبارت از نا اميدي است. اگر دشمن بتواند مردم ما را، جوانان ما را، قشرهاي ما را، نسبت به آينده اين حرکتشان نااميد کند، ضربه خود را زده است. اين خطر عمده است. لذا شما مي بينيد با انواع و اقسام روشها، بيانها، زبانها و شيوه ها سعي مي کنند دلها را نسبت به تداوم اين حرکت پُرافتخار اسلامي مردّد و مأيوس کنند و اميد را از آنها بگيرند. اين مهمترين خطر است.
اما کساني که روي مردم اثر مي گذارند - کساني که حرفشان، اقدامشان، عملشان، منششان، نوشته شان، روي مردم اثر مي گذارد - چند خطر بزرگ آنها تهديدشان مي کند که بايد بسيار مراقب باشند. يکي خطر خسته شدن است، يکي خطر راحت طلبي است، يکي خطر ميل به سازش است، يکي خطر چسبيدن به منافع نقد است؛ همان بلايي که بر سر کساني که انقلاب فلسطين را منحرف کردند، آمد؛ همان خطري که بر سر همه رهبراني آمد که ملتهاي خودشان را از مسير درست و راهي که شروع کرده بودند، منحرف کردند و بازداشتند. بارهاي سنگين بر روي نيروهاي اثرگذار روي ذهنهاي مردم است. بايد ايمان و پارسايي خودشان را تقويت کنند؛ بايد اتکاي خودشان را به لطف و فضل خدا زياد کنند؛ بايد به دشمن لحظه اي خوشبين نباشند؛ دشمن درصدد ضربه زدن است. اگر خواص يک کشور - يعني نيروهايي که با زبانشان، با قلمشان، با رفتارشان، با امضايشان، بر روي مسير يک ملت اثر مي گذارند - ميل به سازش و راحت طلبي و زندگي مرفه و خوشگذراني پيدا کنند و از حضور در ميدانهاي خطر خسته شوند، آن وقت خطر تهديد مي کند. لذاست که شما مي بينيد اميرالمؤمنين عليه السّلام در دوران خلافت کوتاه خود، بيشترين خطابش، بيشتري ملامتش، بيشترين توصيه اش و بيشترين تذکرش، به کساني است که به آنها مسؤوليت داده بود تا بخشهاي مختلفي را در آن کشور بزرگي که در اختيار آن حضرت بود، اداره کنند. امام بزرگوار ما بارها و بارها به مسؤولان کشور، به ما، به شاگردان خودش، به دستپروردگان خودش، تذکر مي داد. مضمون آن تذکر اين بود که مبادا به چرب و شيرين زندگي راحت، خودشان را عادت بدهند و از مجاهدت در راه خدا باز بمانند.
 پروردگارا! اين ملت بزرگ به تو ايمان آورد و در راه تو مجاهدت کرد. تو فرموده اي: «انّ الله يدافع عن الّذين آمنوا» . تو وعده کرده اي که از مؤمنان، از مجاهدان راه خودت و از پاکبازان دفاع خواهي کرد. پروردگارا! از اين ملت بزرگ، در راه آرمان بزرگش، در راه مقاصد افتخارآميزش، در مقابل دشمنان خطرناکش دفاع کن و به اين ملت نصرت و پيروزي عنايت فرما. پروردگارا! نام امام، راه امام، ياد امام، درسهاي ماندگار امام را در ذهن و دل و عمل ما هميشه زنده بدار. پروردگارا! روح مطهّر نبي اکرم و اوليايش، روح مطهّر شهيدان و روح مطهّر امام بزرگوار را از ما راضي کن. پروردگارا! چشمه اميد را در دلهاي ما بجوشان. پروردگارا! دشمنان ما را مغلوب و منکوب و منهدم بگردان. پروردگارا! وحدت کلمه ما، ايمان ما، اراده ما و باورهاي ما را روزبه روز رساتر و روشنتر و مستحکمتر بگردان. پروردگارا! ما را به فضل خود، به کمک خود، به لطف خود، به وعده خود، به آنچه که به مؤمنان و محسنان و صالحان وعده فرموده اي، روزبه روز نزديکتر بگردان. پروردگارا! ما را بندگان صالح خودت قرار بده؛ مرگ ما و زندگي ما را در راه خودت قرار بده. پروردگارا! ما را از جمله کساني که به آنها سرباز دين و اسلام گفته مي شود، قرار بده. پروردگارا! به همه ملتهاي مسلمان نصرت عطا کن؛ به ملت لبنان و فلسطين نصرت کامل عنايت فرما.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته