بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
به همه برادران و خواهرانى كه لطف كردند و تشريف آوردند، خوشامد عرض مى كنم و روز شريف معلم و روز شريف كارگر را به معلمان عزيز و به كارگران عزيز تبريك مى گويم. همچنين ياد استاد شهيدِ بزرگوار و معلم پيشروِ اين وادى - مرحوم آيةاللَّه شهيد مطهرى - را كه حقّ بزرگى به گردن ملت و انقلاب ما دارند، گرامى مى دارم.
درباره اين دو جامعه مهم - جامعه كارگرى و جامعه معلمان - سخنان بحق و بجا و زيادى گفته شده است. شكّى نيست كه اين دو قشر جزو اثرگذارترين قشرهاى جامعه در حال و آينده كشورند. معلمان، سازندگان انسانند؛ انسان والا، انسان پيشرو، انسان تربيت شده، انسان باسواد. در واقع اين معلمان هستند كه ماده اصلىِ درجه اول عالم خلقت را كه وجود آن براى همه پيشرفتها و تعاليها - چه مادّى و چه معنوى - شرط اصلى و محورى است، پرداخت مى كنند، به ثمر مى رسانند و كارآمد مى سازند. اگر جامعه معلمان در يك كشور، عزيز و گرامى داشته شوند، اين فقط عزيز داشتن يك عدّه از مردم نيست؛ اين عزيز داشتن علم و تعالى و پيشرفت است؛ عزيز داشتن انسان است. اين كه در كشور از معلمان تجليل مى شود، صرفاً لفّاظى و تعارف نيست. معناى اين حرفها و اين گفتنها اين است كه فضاى عمومى كشور قدر علم و تعليم و آدم شدن و عالم شدن را بدانند. اين حرفها براى اين است كه كلاس درس، معلم درس و پديد آورنده علم و درس، گرامى داشته شود. ملتى كه قدر علم و آموزش و معلم و اهميت فرهنگ را نداند، به هركجا هم برسد، آسيب پذير است. از لحاظ مادّى هر رشدى هم بكند، قابل سرنگون شدن و شكست خوردن است.
تجليل از كارگران هم از دو جهت است: يكى به خاطر اين است كه هر كشورى هرچه رشد مادّى و ثروت دارد، از سرانگشت كارگر دارد. كارگر است كه ثروت را توليد مى كند و رشد اقتصادى را به وجود مى آورد. اگر كارگر نباشد، همه طرّاحان و برنامه ريزان و متفكّران اقتصادى، كارشان بيهوده خواهد ماند. آن عنصر و عاملى كه همه فكر و هدفها و برنامه ها و پيشرفتهاى علم اقتصاد را در مقام عمل تحقّق مى بخشد، سرپنجه كارگر است. پس كارگر حقّ بزرگى به گردن همه آحاد ملت دارد؛ به خاطر اين كه محصول كار اوست كه زندگى مردم را به طور روزبه روز و عملى و فعلى سامان مى دهد.
جهت دوم كه از كارگر تجليل مى كنيم، اين است كه تجليل از كارگر، تجليل از كار است؛ كار بسيار مهم است. چقدر بيكارى به بشريت خسارت مى زند؛ چه بيكارى بر اثر تنبلى و عدم همّت شخص باشد، چه بر اثر اين باشد كه او قادر به كار نيست؛ چون كار وجود ندارد. پس، كار يك ارزش و يك عبادت حقيقى است. عامل حقيقى و واقعى براى پيشرفت يك كشور، كار است. بنابراين، ما از كارگر تجليل مى كنيم، تا از كار تجليل شود.
معلمان و كارگران، دو قشر بسيار مهمند. نه اين كه قشرهاى ديگر اهميتى ندارند؛ چرا، هر مجموعه اى در درون خود، عناصر به وجود آورنده و زاينده و تشكيل دهنده دارد و همه در جاى خود مهمند؛ اما توجه به اين دو قشر، مانع از اين مى شود كه غفلت بزرگ و خسارتبارى كشور و مردم را فرا گيرد. چه كسى بايد توجّه كند؟ در درجه اوّل، مسؤولان امر و در درجه دوم، همه آحاد مردم. قدر معلم را بدانند، قدر كارگر را بدانند؛ اينها ارزش است. معلمان و كارگران انسانهايى هستند كه عمر خود را در كارى صرف مى كنند كه آن كار پيش خداى متعال گرامى و عزيز است.
اگر به سابقه بيست ويكساله انقلاب و همچنين سالهاى آخر قبل از انقلاب - بخصوص سال آخر آن - نگاه كنيم، مى بينيم كه نقش اين دو قشر در پديد آمدن انقلاب و نيز در ادامه راه انقلاب و پيروزيهاى آن، نقش تعيين كننده اى بوده است. اگر معلمان نبودند، اين همه دانش آموز و اين همه جوان، در جبهه ها و در صحنه هاى انقلاب و در كارهاى مربوط به سازندگى حضور پيدا نمى كردند؛ معلمان بودند كه بچه ها را وادار كردند. در اين زمينه، بخشى از معلمان فداكارىِ واقعى كردند و خودشان براى شاگردانشان مقتدا شدند.
همچنين كارگران، هم قبل از انقلاب، هم بعد از پيروزى انقلاب، در دوران جنگ تحميلى و در ميدانهاى مختلف امتحان خود را دادند. آنها در صحنه حضور پيدا كردند و به كم ساختند و نگذاشتند كارخانه ها تعطيل شود، تا ما توانستيم اين راه پر گردنه صعب العبورِ بيست ويكساله را طى كنيم و به اين جا برسيم. بنابراين، هر دو قشر امتحان خوبى دادند.
يكى از كارهاى مهم هر دو قشر، مبارزه با كسانى بود كه مى خواستند يا مدارس و كلاسها را تعطيل كنند، يا كارخانه ها و كارگاهها را به تعطيلى بكشانند. يقيناً بعضى از شما مى دانيد كه بسيار سعى و تلاش شد كه جمهورى اسلامى با اعتصابهاى كارگرى مواجه شود. چه كسانى در مقابل اينها ايستادند؟ خودِ كارگران. خواستند مدارس را تعطيل كنند؛ چه كسى در مقابلشان ايستاد؟ خود معلمان. اينها پيش خدا بسيار اجر و قيمت دارد. امروز هم همين طور است. امروز هم انسان زمزمه هايى را مى شنود كه به مناسبت فلان مسأله، فلان قانون، فلان بهانه، عدّه اى سعى مى كنند، يا بعضى از مراكز تلاشِ سازمان يافته مى كنند، شايد بتوانند به نحوى بدنه كارگرى كشور را فلج كنند! مى دانيد چه بر سر كشور مى آيد؟ آنها اين را مى خواهند. آنها حقوق كارگر را دنبال نمى كنند. سعى آنها اين است كه اين راه سختى را كه امروز دولت و مسؤولان در پيش دارند و عرق ريزان و تلاش كنان و با توكّل به خدا در مقابل اين همه توطئه متراكم - محاصره هاى اقتصادى، خباثتهاى استكبار جهانى، كارشكنيها، مانع تراشيها - پيش مى روند، متوقّف كنند. چگونه؟ نگذارند كار در كشور باقى بماند و بدنه كارگرى را از كار منفك كنند تا فلج شود. اگر در جامعه رونق اقتصادى نباشد، اگر توليد كار و توليد ثروت نباشد، از جمله كسانى كه در درجه اوّل بيشترين صدمه را خواهند ديد، باز هم همين قشرهاى مستضعف و محروم و بخصوص قشرهاى كارگرى هستند. دشمن اين را مى خواهد.
امروز عدّه اى ساده لوحانه سعى مى كنند چشمهاى خودشان را ببندند و دشمن را نبينند. ليكن واقعيت اين است كه دشمن دست به كار است و مى خواهد حركت جمهورى اسلامى را هر طور بتواند؛ با تبليغات، با جنجالهاى سياسى، با هياهو، با ادّعاى طرفدارى از اين قشر و آن قشر متوقّف كند. همّتشان اين است كه در جمهورى اسلامى كارها فلج شود و كارى پيش نرود. امروز دولت و مسؤولان تلاش مى كنند. امروز مسأله اشتغال يكى از مهمترين مسائل كشور ماست. مسؤولان بايد سالى چند صد هزار فرصت شغلى به وجود آورند تا بتوانند جوانانى را كه عازم و آماده ميدان كار هستند، به كار وادار كنند. توليدِ شغل كار آسانى نيست؛ برنامه ريزى و تلاش و خيال راحت مى خواهد. عدّه اى مى خواهند نگذارند اين كارها انجام گيرد. اين عده چه كسانى هستند؟ دشمنان و تحريك شدگان. اينها به جان قشرهايى مى افتند كه دچار نابسامانيهايى هستند. البته تا امروز نيّت غرض آلود دشمنان نتوانسته است بر جامعه فرهنگى و كارگرى ما غلبه پيدا كند و آنها را ابزار دست سازد. آنها بدانند يقيناً بعد از اين هم نخواهند توانست؛ اما شرط اصلى هوشيارى است. همه بايد هوشيار باشند. جوانان، معلمان، كارگران، دانش آموزان و دانشجويان بايد بيدار باشند و بدانند كه دشمن در پى چيست. دولت و مسؤولان گوناگون هم بايد تلاش خود را بكنند. برنامه هايى هست؛ ان شاءاللَّه اين برنامه ها اجرا شود و پيش برود و بتدريج نابسامانيها برطرف گردد.
يك جمله هم مى خواهم به بعضى از مسؤولان عرض كنم. امروز كشور ما در حال گذر از يك دوران سخت اقتصادى است، تا ان شاءاللَّه به يك دوران باز، آزاد، خوب و برخوردار از رفاه برسد كه مردم بتوانند از منافع و عطايا و هبات اين طبيعت عظيم و اين امكانات فراوانى كه در كشور ما هست، استفاده كنند. ما تلاش همه را هم لازم داريم؛ ليكن يكى از آفاتى كه در همين دوران متوجه حركت رشد و توسعه عمومى كشور است، اين است كه به وسيله سوءسياستها در كشور، شكاف بين طبقات زياد شود. اين را بايد بسيار مراقب باشند. عدّه اى فقط به خود فكر مى كنند. اينها كسانى هستند كه نه به قشر مظلوم و مستضعف، نه به فقرا و نه به آينده كشور فكر نمى كنند و فقط به جيب خودشان، به زندگى شخصى خودشان و به گردآورى هرچه بيشترِ ثروت مى انديشند. دستگاههاى مسؤول نبايد اجازه دهند كه اينها مرتّب فاصله ها و شكافها را بيشتر كنند. عدالت اجتماعى، اساس است. اگر رونق اقتصادى در كشور باشد، اما عدل اجتماعى نباشد، اين رونق اقتصادى به درد فقرا و مستضعفان نخواهد خورد و محروميت را برطرف نخواهد كرد؛ همچنان كه امروز در بسيارى از كشورها شما ملاحظه مى كنيد كه توليد بالاست، كارخانه هاى بزرگ مشغول كارند، ثروت توليد مى شود؛ اما محروميت در آن كشورها هست؛ از جمله همين كشورهاى پيشرفته ى اروپايى و غربى. آنچه كه از اين كشورها در تلويزيونها و از پشت دوربينها به من و شما نشان مى دهند، جاهاى خوبش است. محلّات فقيرنشين و زندگيهاى تلخ و گرسنگيها و محروميتها و حسرتها را كه نشان نمى دهند؛ ساختمانها و خيابانهاى عالى و باغهاى بزرگ و امثال اينها را نشان مى دهند! اگر پيشرفت صنعتى و رونق اقتصادى باشد، اما عدالت اجتماعى نباشد، مى شود همين وضعيت و وضعيت بعضى از كشورهايى كه از آنها هم بدترند. ما كه اين را نمى خواهيم. ما در جامعه فقط رونق اقتصادى را نمى خواهيم. ما رونق اقتصادىِ همراه با عدالت اجتماعى را مى خواهيم. البته نمى گوييم عدالت اجتماعى باشد، اما رونق اقتصادى نباشد؛ چون در آن جايى كه هيچ رونق اقتصادى نيست، عدالت اجتماعى عامل چندان مهمى نيست و در عين حال جامعه به رفاه و به برخوردارىِ لازم نخواهد رسيد. اگر عدل اجتماعى همراه با پيشرفت اقتصادى باشد، جامعه شكوفا خواهد شد. نمى شود كه ما عدالت اجتماعى را رعايت نكنيم.
مسؤولان سررشته دار امورند. از طرفى بايد اجازه بدهند كه كسانى از مجارى صحيح، تلاش اقتصادىِ سالم و قانونى بكنند - چون توليد ثروت در اسلام مذموم نيست - اما بايد جلوِ استفاده از روشهاى غيرقانونى، استفاده از راههاى تقلّب و خدعه و مكر و سوءاستفاده از ثروتهاى عمومى را بگيرند. اينها ممنوع است. فاصله ها بايد كم شود. پاره اى از اين حقوقها، پاداشها و دريافتهايى كه بعضى افراد دارند - كه از بيت المال هم هست - اصلاً قابل توجيه و قابل فهم و قبول نيست. كسانى كه از اموال دولتى و از بيت المال استفاده مى كنند، بايستى به قدر حقّ و ارزش كارشان برخوردار شوند. نمى شود كه عدّه اى برخورداريهاى زياد داشته باشند. البته انقلاب اسلامى اين بُت تبعيض و طاغوت پرورى را در اين كشور شكست. قبل از انقلاب، فاصله بين فقير و غنى يك امر اجتناب ناپذير تلّقى مى شد. كسى جرأت نمى كرد بگويد بالاى چشمتان ابروست. انقلاب اسلامى آمد و راه عدالت اجتماعى را باز و مسير را هموار كرد. اما ما بايد عمل كنيم. آن كسى كه قانون مى گذارد، آن كسى كه تصميم مى گيرد و آن كسى كه برنامه ريزى مى كند، بايد ملاحظه عدالت اجتماعى را بكند. چند روز قبل از اين، سيماى جمهورى اسلامى مدرسه اى را در يكى از روستاهاى بوشهر نشان داد كه از مشاهده آن وضعيت، دل من به درد آمد! يك عدّه جوان در گوشه اى از همين كشور، با آن شرايط سخت به دبيرستان مى روند؛ آن وقت چند كيلومتر آن طرفتر در وسط دريا، شما ببينيد با ثروتهاى بادآورده چه كارهايى مى شود!در نظام جمهورى اسلامى، اين روش درست نيست؛ غلط است. مسؤولان بايد مراقبت كنند. هركس وظيفه اى دارد و بايد وظيفه اش را دقيق انجام دهد. مسؤولان بايد دنبال عدالت و دنبال آسان كردن زندگى براى طبقات مستضعف و محروم و پابرهنه باشند. مراد كسانى است كه در روز خطر اين مملكت را نجات دادند و اگر خداى نكرده بار ديگر خطرى اين مملكت را تهديد كند، باز هم همين جامعه كارگرى، همين معلمان، همين قشرهاى محروم و همين كارمندانى كه از لحاظ درآمد در سطوح پايينى قرار دارند، مى روند دفاع مى كنند و سينه سپر مى سازند.
همه قشرهاى گوناگون مردم - چه كارگران، چه معلمان، چه كارمندان ادارات، چه كارمندان بخشهاى مختلف - سعى كنند ان شاءاللَّه با هوشيارى و دقّت، كار را به بهترين وجهى انجام دهند؛ مسؤولان هم مسؤوليتهاى خودشان را درك كنند. ان شاءاللَّه اين جامعه براثر تلاش مسؤولان به آن جايى برسد كه حقّ اوست؛ آن جايى كه خدا براى او معيّن كرده است؛ يعنى ان شاءاللَّه اوج رستگارى؛ هم دنيايى و مادّى و هم معنوى و الهى.
اميدواريم خداوند ما را به وظايفمان آشنا سازد؛ در راه انجام آن وظايف ما را كمك كند؛ دست ما را بگيرد و از انحراف و كجروى باز بدارد. اميدواريم كه تفضّلات حضرت ولىّ اللَّه الاعظم ارواحنافداه متوجّه شما باشد و ان شاءاللَّه يارى و دعاى آن بزرگوار شامل حال همه شما و ما گردد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
به همه برادران و خواهرانى كه لطف كردند و تشريف آوردند، خوشامد عرض مى كنم و روز شريف معلم و روز شريف كارگر را به معلمان عزيز و به كارگران عزيز تبريك مى گويم. همچنين ياد استاد شهيدِ بزرگوار و معلم پيشروِ اين وادى - مرحوم آيةاللَّه شهيد مطهرى - را كه حقّ بزرگى به گردن ملت و انقلاب ما دارند، گرامى مى دارم.
درباره اين دو جامعه مهم - جامعه كارگرى و جامعه معلمان - سخنان بحق و بجا و زيادى گفته شده است. شكّى نيست كه اين دو قشر جزو اثرگذارترين قشرهاى جامعه در حال و آينده كشورند. معلمان، سازندگان انسانند؛ انسان والا، انسان پيشرو، انسان تربيت شده، انسان باسواد. در واقع اين معلمان هستند كه ماده اصلىِ درجه اول عالم خلقت را كه وجود آن براى همه پيشرفتها و تعاليها - چه مادّى و چه معنوى - شرط اصلى و محورى است، پرداخت مى كنند، به ثمر مى رسانند و كارآمد مى سازند. اگر جامعه معلمان در يك كشور، عزيز و گرامى داشته شوند، اين فقط عزيز داشتن يك عدّه از مردم نيست؛ اين عزيز داشتن علم و تعالى و پيشرفت است؛ عزيز داشتن انسان است. اين كه در كشور از معلمان تجليل مى شود، صرفاً لفّاظى و تعارف نيست. معناى اين حرفها و اين گفتنها اين است كه فضاى عمومى كشور قدر علم و تعليم و آدم شدن و عالم شدن را بدانند. اين حرفها براى اين است كه كلاس درس، معلم درس و پديد آورنده علم و درس، گرامى داشته شود. ملتى كه قدر علم و آموزش و معلم و اهميت فرهنگ را نداند، به هركجا هم برسد، آسيب پذير است. از لحاظ مادّى هر رشدى هم بكند، قابل سرنگون شدن و شكست خوردن است.
تجليل از كارگران هم از دو جهت است: يكى به خاطر اين است كه هر كشورى هرچه رشد مادّى و ثروت دارد، از سرانگشت كارگر دارد. كارگر است كه ثروت را توليد مى كند و رشد اقتصادى را به وجود مى آورد. اگر كارگر نباشد، همه طرّاحان و برنامه ريزان و متفكّران اقتصادى، كارشان بيهوده خواهد ماند. آن عنصر و عاملى كه همه فكر و هدفها و برنامه ها و پيشرفتهاى علم اقتصاد را در مقام عمل تحقّق مى بخشد، سرپنجه كارگر است. پس كارگر حقّ بزرگى به گردن همه آحاد ملت دارد؛ به خاطر اين كه محصول كار اوست كه زندگى مردم را به طور روزبه روز و عملى و فعلى سامان مى دهد.
جهت دوم كه از كارگر تجليل مى كنيم، اين است كه تجليل از كارگر، تجليل از كار است؛ كار بسيار مهم است. چقدر بيكارى به بشريت خسارت مى زند؛ چه بيكارى بر اثر تنبلى و عدم همّت شخص باشد، چه بر اثر اين باشد كه او قادر به كار نيست؛ چون كار وجود ندارد. پس، كار يك ارزش و يك عبادت حقيقى است. عامل حقيقى و واقعى براى پيشرفت يك كشور، كار است. بنابراين، ما از كارگر تجليل مى كنيم، تا از كار تجليل شود.
معلمان و كارگران، دو قشر بسيار مهمند. نه اين كه قشرهاى ديگر اهميتى ندارند؛ چرا، هر مجموعه اى در درون خود، عناصر به وجود آورنده و زاينده و تشكيل دهنده دارد و همه در جاى خود مهمند؛ اما توجه به اين دو قشر، مانع از اين مى شود كه غفلت بزرگ و خسارتبارى كشور و مردم را فرا گيرد. چه كسى بايد توجّه كند؟ در درجه اوّل، مسؤولان امر و در درجه دوم، همه آحاد مردم. قدر معلم را بدانند، قدر كارگر را بدانند؛ اينها ارزش است. معلمان و كارگران انسانهايى هستند كه عمر خود را در كارى صرف مى كنند كه آن كار پيش خداى متعال گرامى و عزيز است.
اگر به سابقه بيست ويكساله انقلاب و همچنين سالهاى آخر قبل از انقلاب - بخصوص سال آخر آن - نگاه كنيم، مى بينيم كه نقش اين دو قشر در پديد آمدن انقلاب و نيز در ادامه راه انقلاب و پيروزيهاى آن، نقش تعيين كننده اى بوده است. اگر معلمان نبودند، اين همه دانش آموز و اين همه جوان، در جبهه ها و در صحنه هاى انقلاب و در كارهاى مربوط به سازندگى حضور پيدا نمى كردند؛ معلمان بودند كه بچه ها را وادار كردند. در اين زمينه، بخشى از معلمان فداكارىِ واقعى كردند و خودشان براى شاگردانشان مقتدا شدند.
همچنين كارگران، هم قبل از انقلاب، هم بعد از پيروزى انقلاب، در دوران جنگ تحميلى و در ميدانهاى مختلف امتحان خود را دادند. آنها در صحنه حضور پيدا كردند و به كم ساختند و نگذاشتند كارخانه ها تعطيل شود، تا ما توانستيم اين راه پر گردنه صعب العبورِ بيست ويكساله را طى كنيم و به اين جا برسيم. بنابراين، هر دو قشر امتحان خوبى دادند.
يكى از كارهاى مهم هر دو قشر، مبارزه با كسانى بود كه مى خواستند يا مدارس و كلاسها را تعطيل كنند، يا كارخانه ها و كارگاهها را به تعطيلى بكشانند. يقيناً بعضى از شما مى دانيد كه بسيار سعى و تلاش شد كه جمهورى اسلامى با اعتصابهاى كارگرى مواجه شود. چه كسانى در مقابل اينها ايستادند؟ خودِ كارگران. خواستند مدارس را تعطيل كنند؛ چه كسى در مقابلشان ايستاد؟ خود معلمان. اينها پيش خدا بسيار اجر و قيمت دارد. امروز هم همين طور است. امروز هم انسان زمزمه هايى را مى شنود كه به مناسبت فلان مسأله، فلان قانون، فلان بهانه، عدّه اى سعى مى كنند، يا بعضى از مراكز تلاشِ سازمان يافته مى كنند، شايد بتوانند به نحوى بدنه كارگرى كشور را فلج كنند! مى دانيد چه بر سر كشور مى آيد؟ آنها اين را مى خواهند. آنها حقوق كارگر را دنبال نمى كنند. سعى آنها اين است كه اين راه سختى را كه امروز دولت و مسؤولان در پيش دارند و عرق ريزان و تلاش كنان و با توكّل به خدا در مقابل اين همه توطئه متراكم - محاصره هاى اقتصادى، خباثتهاى استكبار جهانى، كارشكنيها، مانع تراشيها - پيش مى روند، متوقّف كنند. چگونه؟ نگذارند كار در كشور باقى بماند و بدنه كارگرى را از كار منفك كنند تا فلج شود. اگر در جامعه رونق اقتصادى نباشد، اگر توليد كار و توليد ثروت نباشد، از جمله كسانى كه در درجه اوّل بيشترين صدمه را خواهند ديد، باز هم همين قشرهاى مستضعف و محروم و بخصوص قشرهاى كارگرى هستند. دشمن اين را مى خواهد.
امروز عدّه اى ساده لوحانه سعى مى كنند چشمهاى خودشان را ببندند و دشمن را نبينند. ليكن واقعيت اين است كه دشمن دست به كار است و مى خواهد حركت جمهورى اسلامى را هر طور بتواند؛ با تبليغات، با جنجالهاى سياسى، با هياهو، با ادّعاى طرفدارى از اين قشر و آن قشر متوقّف كند. همّتشان اين است كه در جمهورى اسلامى كارها فلج شود و كارى پيش نرود. امروز دولت و مسؤولان تلاش مى كنند. امروز مسأله اشتغال يكى از مهمترين مسائل كشور ماست. مسؤولان بايد سالى چند صد هزار فرصت شغلى به وجود آورند تا بتوانند جوانانى را كه عازم و آماده ميدان كار هستند، به كار وادار كنند. توليدِ شغل كار آسانى نيست؛ برنامه ريزى و تلاش و خيال راحت مى خواهد. عدّه اى مى خواهند نگذارند اين كارها انجام گيرد. اين عده چه كسانى هستند؟ دشمنان و تحريك شدگان. اينها به جان قشرهايى مى افتند كه دچار نابسامانيهايى هستند. البته تا امروز نيّت غرض آلود دشمنان نتوانسته است بر جامعه فرهنگى و كارگرى ما غلبه پيدا كند و آنها را ابزار دست سازد. آنها بدانند يقيناً بعد از اين هم نخواهند توانست؛ اما شرط اصلى هوشيارى است. همه بايد هوشيار باشند. جوانان، معلمان، كارگران، دانش آموزان و دانشجويان بايد بيدار باشند و بدانند كه دشمن در پى چيست. دولت و مسؤولان گوناگون هم بايد تلاش خود را بكنند. برنامه هايى هست؛ ان شاءاللَّه اين برنامه ها اجرا شود و پيش برود و بتدريج نابسامانيها برطرف گردد.
يك جمله هم مى خواهم به بعضى از مسؤولان عرض كنم. امروز كشور ما در حال گذر از يك دوران سخت اقتصادى است، تا ان شاءاللَّه به يك دوران باز، آزاد، خوب و برخوردار از رفاه برسد كه مردم بتوانند از منافع و عطايا و هبات اين طبيعت عظيم و اين امكانات فراوانى كه در كشور ما هست، استفاده كنند. ما تلاش همه را هم لازم داريم؛ ليكن يكى از آفاتى كه در همين دوران متوجه حركت رشد و توسعه عمومى كشور است، اين است كه به وسيله سوءسياستها در كشور، شكاف بين طبقات زياد شود. اين را بايد بسيار مراقب باشند. عدّه اى فقط به خود فكر مى كنند. اينها كسانى هستند كه نه به قشر مظلوم و مستضعف، نه به فقرا و نه به آينده كشور فكر نمى كنند و فقط به جيب خودشان، به زندگى شخصى خودشان و به گردآورى هرچه بيشترِ ثروت مى انديشند. دستگاههاى مسؤول نبايد اجازه دهند كه اينها مرتّب فاصله ها و شكافها را بيشتر كنند. عدالت اجتماعى، اساس است. اگر رونق اقتصادى در كشور باشد، اما عدل اجتماعى نباشد، اين رونق اقتصادى به درد فقرا و مستضعفان نخواهد خورد و محروميت را برطرف نخواهد كرد؛ همچنان كه امروز در بسيارى از كشورها شما ملاحظه مى كنيد كه توليد بالاست، كارخانه هاى بزرگ مشغول كارند، ثروت توليد مى شود؛ اما محروميت در آن كشورها هست؛ از جمله همين كشورهاى پيشرفته ى اروپايى و غربى. آنچه كه از اين كشورها در تلويزيونها و از پشت دوربينها به من و شما نشان مى دهند، جاهاى خوبش است. محلّات فقيرنشين و زندگيهاى تلخ و گرسنگيها و محروميتها و حسرتها را كه نشان نمى دهند؛ ساختمانها و خيابانهاى عالى و باغهاى بزرگ و امثال اينها را نشان مى دهند! اگر پيشرفت صنعتى و رونق اقتصادى باشد، اما عدالت اجتماعى نباشد، مى شود همين وضعيت و وضعيت بعضى از كشورهايى كه از آنها هم بدترند. ما كه اين را نمى خواهيم. ما در جامعه فقط رونق اقتصادى را نمى خواهيم. ما رونق اقتصادىِ همراه با عدالت اجتماعى را مى خواهيم. البته نمى گوييم عدالت اجتماعى باشد، اما رونق اقتصادى نباشد؛ چون در آن جايى كه هيچ رونق اقتصادى نيست، عدالت اجتماعى عامل چندان مهمى نيست و در عين حال جامعه به رفاه و به برخوردارىِ لازم نخواهد رسيد. اگر عدل اجتماعى همراه با پيشرفت اقتصادى باشد، جامعه شكوفا خواهد شد. نمى شود كه ما عدالت اجتماعى را رعايت نكنيم.
مسؤولان سررشته دار امورند. از طرفى بايد اجازه بدهند كه كسانى از مجارى صحيح، تلاش اقتصادىِ سالم و قانونى بكنند - چون توليد ثروت در اسلام مذموم نيست - اما بايد جلوِ استفاده از روشهاى غيرقانونى، استفاده از راههاى تقلّب و خدعه و مكر و سوءاستفاده از ثروتهاى عمومى را بگيرند. اينها ممنوع است. فاصله ها بايد كم شود. پاره اى از اين حقوقها، پاداشها و دريافتهايى كه بعضى افراد دارند - كه از بيت المال هم هست - اصلاً قابل توجيه و قابل فهم و قبول نيست. كسانى كه از اموال دولتى و از بيت المال استفاده مى كنند، بايستى به قدر حقّ و ارزش كارشان برخوردار شوند. نمى شود كه عدّه اى برخورداريهاى زياد داشته باشند. البته انقلاب اسلامى اين بُت تبعيض و طاغوت پرورى را در اين كشور شكست. قبل از انقلاب، فاصله بين فقير و غنى يك امر اجتناب ناپذير تلّقى مى شد. كسى جرأت نمى كرد بگويد بالاى چشمتان ابروست. انقلاب اسلامى آمد و راه عدالت اجتماعى را باز و مسير را هموار كرد. اما ما بايد عمل كنيم. آن كسى كه قانون مى گذارد، آن كسى كه تصميم مى گيرد و آن كسى كه برنامه ريزى مى كند، بايد ملاحظه عدالت اجتماعى را بكند. چند روز قبل از اين، سيماى جمهورى اسلامى مدرسه اى را در يكى از روستاهاى بوشهر نشان داد كه از مشاهده آن وضعيت، دل من به درد آمد! يك عدّه جوان در گوشه اى از همين كشور، با آن شرايط سخت به دبيرستان مى روند؛ آن وقت چند كيلومتر آن طرفتر در وسط دريا، شما ببينيد با ثروتهاى بادآورده چه كارهايى مى شود!در نظام جمهورى اسلامى، اين روش درست نيست؛ غلط است. مسؤولان بايد مراقبت كنند. هركس وظيفه اى دارد و بايد وظيفه اش را دقيق انجام دهد. مسؤولان بايد دنبال عدالت و دنبال آسان كردن زندگى براى طبقات مستضعف و محروم و پابرهنه باشند. مراد كسانى است كه در روز خطر اين مملكت را نجات دادند و اگر خداى نكرده بار ديگر خطرى اين مملكت را تهديد كند، باز هم همين جامعه كارگرى، همين معلمان، همين قشرهاى محروم و همين كارمندانى كه از لحاظ درآمد در سطوح پايينى قرار دارند، مى روند دفاع مى كنند و سينه سپر مى سازند.
همه قشرهاى گوناگون مردم - چه كارگران، چه معلمان، چه كارمندان ادارات، چه كارمندان بخشهاى مختلف - سعى كنند ان شاءاللَّه با هوشيارى و دقّت، كار را به بهترين وجهى انجام دهند؛ مسؤولان هم مسؤوليتهاى خودشان را درك كنند. ان شاءاللَّه اين جامعه براثر تلاش مسؤولان به آن جايى برسد كه حقّ اوست؛ آن جايى كه خدا براى او معيّن كرده است؛ يعنى ان شاءاللَّه اوج رستگارى؛ هم دنيايى و مادّى و هم معنوى و الهى.
اميدواريم خداوند ما را به وظايفمان آشنا سازد؛ در راه انجام آن وظايف ما را كمك كند؛ دست ما را بگيرد و از انحراف و كجروى باز بدارد. اميدواريم كه تفضّلات حضرت ولىّ اللَّه الاعظم ارواحنافداه متوجّه شما باشد و ان شاءاللَّه يارى و دعاى آن بزرگوار شامل حال همه شما و ما گردد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته