بسم الله الرحمن الرحيم
به همه شما آقايان و علماي محترم، فضلا، طلّاب عزيز و مبلّغان کوشنده و با اخلاصي که خود را براي ورود در ميدان دفاع از حقّ و حقيقتِ مظلوم الهي در طول تاريخ آماده کرده ايد، خوشامد عرض مي کنم. همچنين از آقايان علماي محترم و فضلايي که در جمع حاضر تشريف دارند و در روستاهاي کشور سکونت اختيار کرده اند و به استغاثه ما در باب هجرتِ زبدگان از حوزه به سراسر کشور پاسخ مثبت داده اند، تشکر مي کنم. خداوند همه شما را محفوظ بدارد. همچنين تشکر مي کنم از عزيزاني که مسأله تبليغ را در سطح کشور، به وسيله علماي دين و فضلاي حوزه هاي علميه جدّي گرفتند و به آن به صورت يک مسأله درجه دوم و مستحبّي نظر نکردند و به شأن تبليغ، هدف تبليغ مخاطب تبليغ و اهميت تأثيري که تبليغ به سبک خاص در هدايت نفوس دارد، توجّه کردند و برنامه ريزي نمودند. همچنين از يکايک شما عزيزان، جوانان مؤمن و پُرشوري که بهترين دوران عمر خودتان را در خدمت دين خدا، در خدمت حقّ مظلوم الهي و در خدمت آماده سازي جامعه براي ظهور حضرت بقيةالله الاعظم ارواحنا فداه قرار داديد، تشکر مي کنم. اميدوارم که خداي متعال، اين زحمات و تلاشها را مورد قبول قرار دهد.
عزيزان من! شُکر الهي و قبول الهي از همه چيز بالاتر است: «فان الله شاکرٌ عليم» . يک سر سوزن از تلاشهاي شما، از ديد علم نافذِ محيطِ الهي دور نخواهد ماند و براي هر کدام يک پاسخ کريمانه از سوي حضرت حق متعال معيّن خواهد شد. اين روزها به ماه رمضان و به ماه ضيافت الهي نزديک مي شويم که فرصت عجيب و مغتنمي براي خودسازي و براي نجات دادن نفوس آسيب پذير و نفوس امّاره بالسّوء و نفوس ظلماني ما و کشاندن آن به سوي نور است. در ماه رمضان، اوّل خودمان را نجات دهيم. با خودمان قدري کلنجار برويم؛ خودمان را قدري نصيحت کنيم؛ خودمان را برطبق معيارهاي الهي، برطبق آنچه که سير انسان به سوي رضاي الهي و در نهايت لقاي الهي است، تربيت کنيم؛ بعد هم مخاطبان خود را مورد نظر قرار دهيم.
ماه رمضان، ماه معطّري است؛ ماه مبارکي است؛ ماه عزيزي است؛ ماه خداست. بحمدالله با اين سنّت حسنه اي که يکي، دو، سه سال است در کشور به راه افتاده است - سنّت احياي مساجد، عطر افشاني و تنظيف مساجد به عنوان آماده سازي براي ماه رمضان - از پيش از شروع ماه رمضان، حضور اين ماه مبارک احساس مي شود. هرچه مي توانيد - بخصوص شما جوانان - اين حضور را اوّل در دلهاي پاک و نوراني خودتان تقويت کنيد؛ بعد هم تلألؤي اين نورانيّتي که در شماست، مخاطبان و محيط اطراف شما را حتماً تحت تأثير قرار خواهد داد.
نکته مهمي در باب تبليغ شما عزيزان هست که من عرض مي کنم. البته در اهميت تبليغ، آنچه که لازم بوده است گفته شود، در اين سالهاي متمادي، در درجه اوّل به وسيله امام بزرگوار ما و بعد بقيه دلسوزان و علاقه مندان و بزرگان و مَراجع معظّم تقليد و فضلاي نامدار گفته شده و بر همه معلوم گرديده است که «تبليغ» وظيفه اصلي روحانيون و علماي دين است. درس خواندن ما، فکر کردن ما، تحقيق کردن ما، يافتن نگينها و دُرهاي ناب معارف اسلامي از گنجينه متون الهي، همه اين کارهاي ارزنده اي که وظيفه يکايک ماست، مقدّمه تبليغ دين خدا و تبليغ حقّ است.
تبليغ، يعني رساندن. اگر ما بتوانيم پيام خدا را به دلها منعکس کنيم و آن نور درخشنده را به جانهاي پاک بتابانيم، وظيفه بزرگ خودمان را انجام داده ايم. اين همان وظيفه پيامبران است. حتّي تشکيل حکومت اسلامي، جهاد في سبيل الله، مبارزات بزرگي که علماي دين و اولياي دين و انبياي الهي انجام داده اند، به نحوي مقدّمه براي اين هدف است که حقايق الهي به دلهاي پاک برسد. ببينيد حقايق دين و حقايق الهي چقدر مهم و حائز اهميت است! ما نبايد اين را دست کم بگيريم. اين که بارها گفته مي شود حقايق ناب را به مردم بدهيم، يا قبل از آن، حقايق ناب را خود ما کشف کنيم، براي اين است.
حقيقت ناب و اسلام ناب که امام بزرگوار برروي آن اين همه تأکيد مي کردند، براي اين است که ما اين متاع را - که متاع ذهن مردم و متاع مغزها و متاع دلهاست - خالص، بدون غلّ و غش، بدون تقلّب و بدون کم و زيادهايي که دستهاي خائن و گنهکار يا غافل و جاهل به وجود آورده اند، به مخاطبان برسانيم. اين بزرگترين امانت الهي است؛ «ان الله يأمرکم ان تأدوا الامانات الي اهلها» . بزرگترين و نفيس ترين و مؤثّرترين و گرانبهاترين امانتي که خداي متعال به ما داده است، معارف الهي و حقايق الهي است. اينها را بايستي به صورت ناب و به صورت خالص، هرچه نزديکتر به واقع به دست بياوريم و آن را به مخاطب برسانيم.
يکي از موانع در اين راه، عبارت است از سهل انگاري؛ يعني هر حرفي که به ذهن کسي برسد و به عنوان دين بگويد؛ هرغير متخصّص و ناواردي، آنچه را که به سليقه خودش خوب مي آيد، به دين نسبت دهد و منعکس کند. اين آفت است که به اشتباهها، به انحرافها، به التقاطها، به کجرويهاي فکري و علمي و به دنبال آن به فاجعه هاي اجتماعي منتهي مي شود. آفت دوم، تحجّرها، بدفهميها، تشخيص ندادن مطالب مهم و عمده کردن مطالب کوچک است. بين اين دو، صراط مستقيم الهي را بايستي پيدا کرد و اين کار، کارِ شما جوانان است؛ کار شما فضلاي حوزه است؛ کار شما علماي معظّم است که بايد تحتِ اشراف بزرگان و اَعلام و مَراجع بزرگ ديني، در حوزه ها انجام گيرد که بحمدالله به برکت انقلاب، اين کارها شروع شده است. حالا با روندهاي کند يا تند يا متناسب، به هر حال اين کارها شروع شده است؛ بايد اينها را دنبال کنيد.
اما آنچه که امروز مي خواهم به اين نکاتي که بارها عرض کرده ام، اضافه کنم، اين است: شأن روحاني - اين شأن هم يکي از مصاديق همين تبليغ است - از جمله اين است که در دلهاي مؤمنين، حالت اطمينان و سکينه به وجود آورد: «هوالّذي انزل السکينة في قلوب المؤمنين» . سکينه، يعني حالت استقرار، حالت آرامش؛ آرامش رواني، آرامش فکري. نقطه مقابل اين اطمينان، حالت تشنّج فکري و آشوب فکري و بي انضباطي فکر و انديشه و احساسات در وجود يک فرد است که او را به انواع و اقسام بدبختيهاي شخصي و اختلالات اجتماعي مي کشاند. اگر شما امروز با مسائل دنياي مدرن، دنياي سرشار از فنآوري و علم و صنعتِ برتر و پيشرفتهاي علمي که داعيه رهبري جهان را دارند - يعني اروپا و امريکا - آشنا باشيد، خواهيد ديد که امروز بزرگترين گرفتاري آنها، فقدان اين حالت آرامش و اطمينان و سکينه است.
آرامش و اطمينان و سکينه اي که قرآن به ما آموزش مي دهد، غير از حالت خواب رفتگي و خواب آلودگي است؛ غير از حالت تخدير است. اهميت دينِ صحيح اين است که حالت تخدير به کسي نمي دهد؛ بلکه حالت تخدير فکري و روحي را از انسانهايي که تحت تأثير عوامل گوناگون دچار آن حالت شده اند، به کلّي مي زدايد؛ آنها را هوشيار و حسّاس مي کند و به خود مي آورد؛ اما در عين حال آنها را از آشفتگي و تشويش و دغدغه فکري نجات مي دهد. دينِ صحيح، حالت سکينه و اطمينان و آرامش و اعتماد به خود و اعتماد به خدا و اعتماد به آينده را به انسان مي بخشد. آنچه که امروز جزو وظايف حتمي مبلّغان ماست، القاي اين حالت به مؤمنين، به مخاطبان و به آحاد مردم است. درست نقطه مقابل اين، آن چيزي است که دشمن مي خواهد. خيليها تا گفته مي شود دشمن، تا گفته مي شود استکبار جهاني، مي گويند شما همه چيز را به استکبار نسبت مي دهيد! اين دشمني هست؛ ما چه بکنيم؟! امروز در مسائل جهاني، براي امريکا دو نقطه بسيار حسّاس وجود دارد. يکي از آن دو نقطه، عبارت است از مقابله با اسلام با تمرکز برروي ايران اسلامي و نظام جمهوري اسلامي. يک نقطه ديگر، مسأله فلسطين است که امروز آن را ملاحظه مي کنيد.
دستگاههاي امريکا و رئيس جمهور امريکا تلاش خودشان را برروي اين گذاشته اند که مسأله فلسطين را از صورت مسائل دنياي اسلام و خاورميانه به کلّي حذف کنند و اصلاً مسأله اي به نام فلسطين و آرمان فلسطين و نهضت فلسطين، ديگر باقي نماند. اين يکي از اهداف بسيار مهمّ آنهاست. براي خاطر اين، مسافرت مي کنند، حرکت مي کنند، تلاش مي کنند. آدمهاي ضعيف النّفس و خيانت پيشه و حقير هم که در بين فلسطينيها هستند - مثل همه ملتهاي ديگر که آدمهاي اين طوري دارند و متأسّفانه جوامع بشري در بيشترِ ادوار تاريخ، گرفتار انسانهاي حقير و مرعوبند - تسليم شده اند و آمده اند «منشور ملي فلسطين» را جلوشان گذاشته اند؛ هر جا که مبارزه با صهيونيستها و اشغالگران و آدمکشانِ مردم فلسطين و جنايتکاران نسبت به فلسطين هست، مي خواهند آن را حذف کنند و حذف کردند! حال چنانچه آن را از روي کاغذ حذف کنند، مگر ممکن است انگيزه دفاع از کشور فلسطين و ملت فلسطين و هويّت فلسطيني از دل فلسطينيها برود؟! چهار نفر در اتاقهاي در بسته بنشينند و متن کاغذي را عوض کنند! مگر تا به حال که جوانان مسلمان، در انتفاضه فلسطين، در داخل اراضي فلسطين، يا در کشور لبنان، به خاطر خدا، به خاطر مسؤوليت الهي - که دفاع از سرزمين اسلامي بر يکايک آحاد مردم مسلمان واجب است - جان خودشان را به خطر مي انداختند، به خاطر «منشور فلسطين» اين کارها را مي کرده اند که حالا اگر شما منشور به اصطلاح ملي فلسطين را دستکاري کرديد، آنها دست بردارند؟! مبارزات فلسطينيها عليه صهيونيستها و عليه حامي صهيونيستها - يعني امريکا - بلاشک از امروز ضعيف تر که نخواهد شد، شايد شديدتر هم بشود.
نقطه بسيار حسّاسِ اوّل براي امريکا - همان طور که عرض کردم - مبارزه با اسلام ناب و نهضت اسلامي و بيداري اسلامي است و که امروز در همه دنياي اسلام، مظاهر آن به نحوي از انحاء مشاهده مي شود و خود آنها هم به شدّت نگران اين قضيه هستند. با تمرکز برروي ايران اسلامي هم مبارزه مي کنند و مي دانند که کوره اصلي اين حرکت و کانون اصلي اين غوغاي انساني و الهي اين جاست. با هر شکلي که مي توانند، مي خواهند نظام و دولت جمهوري اسلامي و کشور اسلامي و ملت مسلمان ما را دچار فلج و اختلال کنند.
من در ابتدا شرايط کشور را عرض کنم. شما ببينيد اين شرايط، شرايطي است که بايد دشمن بترسد. شرايط ما از يک سو عبارت است از اين که ملت ما، ملتي است بزرگ، باهوش، با استعداد و جوان - که اکثريت اين ملت را جوانان تشکيل مي دهند - از يک سو وجود منابع غني زيرزميني که در کشورهاي گوناگوني که صاحب منابع هستند،کم نظير است و از سوي ديگر، وجود نظامي است که به مردم امکان حضور، بروز استعدادها، فعّاليت، تلاش، رشد و تکامل علمي و فکري مي دهد. يک روز بود که بر اين کشور - بر همين زمين و بر همين منابع - حکومتهايي حاکم بودند که استعدادها را مي کشتند. دليل بر اين که استعدادها را مي کشتند، اين بود که در طول صدسال از ورود اروپاييها به اين کشور تا سال شروع انقلاب - مثلاً از حدود سالهاي 1257 تا 1357 هجري شمسي - يعني اوّل در نيمه دوم دوران قاجار، بعد هم در دوران پهلويها، در اين کشور، علم، پيشرفت علمي، مغز متفکر علمي و پديده هاي گوناگون علمي ديده نشد؛ يعني نگذاشتند. اگر آدم برجسته اي هم پيدا شد، جذب کردند، دزديدند، جاي ديگر بردند و از او استفاده کردند. در آن دوراني که همه دنيا چهار اسبه به سمت پيروزي و به سمت پيشرفت و تمدّن و نوسازي مادّي مي رفت، کشور ما را در حال بدبختي نگهداشتند و به چيزهايي که براي يک ملت سمّ است، سرگرم کردند. البته در دوره اي، به اصطلاح دانشگاه و مطبوعات و مجلس شورا هم داشتيم؛ اما در اختيار دستگاه جبّاري بود که براي آن در درجه اوّل، منافع بيگانگان و منافع مسؤولان آن روزِ کشور مطرح بود و منافع مردم و آينده اصلاً مطرح نبود.
امرزو بحمدالله يکي از خصوصيات بسيار بزرگِ اين کشور و اين ملت اين است که نظامي برسرِکار است که امکان رشد به ملت مي دهد. جوان مي تواند رشد کند، مي تواند درس بخواند، مي تواند پيشرفت کند، مي تواند اختراع کند، مي تواند بسازد، مي تواند به خود اعتماد کند. وجود همين نظام موجب شده است که مسؤولان کشور از خودِ مردم باشند؛ دردهاي مردم را بفهمند و مشکلات مردم را درک کنند. دولت، مردمي است. رئيس جمهور، مردمي است. مجلس شوراي اسلامي، مردمي است. آحاد مسؤولان کشور، قوّه قضايّيه، ديگران و ديگران، هيچکدام از اشراف زاده ها و اعيان زاده ها نيستند؛ کساني نيستند که درد مردم را نفهمند، گراني را نفهمند، گرسنگي را نفهمند و نشناسند. از همه اينها بالاتر، در اين کشور خطّ روشني وجود دارد و آن، خطّ پيروي از اسلام است - که پيروي از اسلام، براي يک ملت و يک کشور، مايه عزّت دنيا و آخرت است - خطّ عدم قبول نوکري بيگانه و عدم قبول تسليم در مقابل بيگانه است. کشور ما، کشوري است با ملت بيدار و زنده، حسّاس نسبت به مسائل گوناگون، داراي مسؤولان خوب و دولت مردمي. کساني که در رأس کار هستند، افراد متديّن و متعبّدي هستند. رئيس جمهور، روحاني است. بسياري از مسؤولان، حتّي آنهايي که در لباس روحاني نيستند، عميقاً پايبند به دين هستند. اين براي يک کشور مايه رشد و پيشرفت و براي دشمنان دين نگران کننده است.
آنچه که در اين دوران بيست ساله اتّفاق افتاده است - حتّي در دوران جنگ و در دوران دفاع مقدّس با آن همه گرفتاري - از لحاظ سازندگي و آبادي و عمران و پيشرفت مادّي و پيشرفت علمي و توسعه دانشگاهها و توسعه مراکز تحقيقاتي و غيره - يعني همه اين شاخصهايي که براي يک ملت و براي آينده آن مهم است - از تمام دوران صد ساله به مراتب بيشتر و پُر حجم تر و پُر کيفيّت تر است. آيا اين براي آن دستگاه استکباري که با نهضت جهاني اسلام و با بيداري مسلمين مبارزه مي کند، خطرناک نيست؟ البته که خطرناک است؛ البته که بايد در مقابلش موضع بگيرند؛ البته که بايد براي مبارزه با آن، در مجلس خودشان بودجه معيّن کنند! امريکا براي مبارزه با جمهوري اسلامي، بودجه معيّن کرد! اين، آن چيزي است که ظاهر و آشکار است؛ اما آنچه که در دلهاي آنهاست، آنچه که در پشت پرده کارهاي امنيتي و سازمان «سيا»ي آنهاست، به مراتب بيشتر است! اين براي چيست؟ براي اين است که از اين نظام و از اين مردم و از اين کشور مي ترسند و مي دانند که اين کشور اگر با همين آهنگ پيشرفت کند - که ان شاءالله به فضل پروردگار آهنگ پيشرفت تندتر هم خواهد شد - ملتهاي مسلمان يک الگوي زنده به دست خواهند آورد.
چندي پيش، صاحب نظران صهيونيست و غيرصهيونيستِ امريکا در جلسه و کنفرانسي دور هم نشستند و گفتند نبايد بگذاريم در دنياي اسلام الگوي زنده اي به وجود آيد که براي مسلمانانِ ديگر سرمشق شود! اين الگو که جمهوري اسلامي و کشور مبارک و مقدّس امام زمان و کشور ايمان و کشور جهاد و ايثار است، برايشان خطر مهمّي است؛ لذا از اطراف سعي مي کنند در کار اين کشور اختلال ايجاد کنند که از جمله آن کارهايي که مي کنند، فشارهاي تبليغاتي است؛ از جمله آن کارهايي که مي کنند، محاصره اقتصادي است؛ از جمله آن کارهايي که مي کنند، همين ناامنيهايي است که اخيراً در اين کشور به راه انداخته اند.
اين قتلهايي که در کشور انجام مي گيرد - که البته بار اوّل هم نيست؛ اين بار آن را تشديد کرده اند - کارهايي است که برخلاف احساس امنيت ملي است. يک ملت در داخل خانه خود بايد احساس امنيت کند. نظام اسلامي، نظامي مقتدر است. دشمن براي اين که اين اقتدار را بشکند، مي خواهد عجز اين نظام و عجز دولت و عجز مسؤولان امنيتي و قضايي را تلقين کند. چه کار مي کند؟ از يک طرف، با واسطه يا بي واسطه، جنايت را مرتکب مي شود؛ از يک طرف هم انگشت اتّهام را به خود نظام متوجّه مي کند! يعني به خيال خود، با يک تير دو نشان بزند! تبليغات اين روزهاي راديوهاي بيگانه را نگاه کنيد؛ دنيا را از جنجال پُر کرده اند! البته آن روزي که منافقين - که آلت دستهاي آشکار خودشان بودند - جنايت مي کردند و جنايت را بر عهده مي گرفتند، هيچ حرفي نبود؛ ليکن امروز که اينها هم از نوع همان جنايتهاست، راديوهاي بيگانه جنجال راه انداخته اند! کشتن شهروندان، جنايت نسبت به اشخاص - آن شخص هر که باشد - از غيرطريقي که خود دستگاهها برحسب حکم قانون و با اقتداري که دارند، بايد انجام دهند، عملي برخلاف امنيت است. بنده از دستگاههاي دولتي خواستم، باز هم الان مي خواهم - هم دستگاههاي دولتي، مثل وزارت کشور و وزارت اطّلاعات، هم دستگاه قضايي - که به طور جدّي اين قتلهاي چندگانه اي را که در طول تقريباً يک ماهِ اخير اتّفاق افتاده است، دنبال کنند. مطمئناً اگر تحقيق و دنبال کنند، سرنخها را به دست خواهند آورد. بدون شک، مستقيم و يا غيرمستقيم، دست دشمن در کار است. دشمن است که مي خواهد در کشور امنيت نباشد. دشمن است که مي خواهد به اين بهانه فضاي ناامن درست کند. از آن طرف جنايت سازماندهي مي شود، از آن طرف هم بوقهاي تبليغاتي آن را چند برابر بزرگتر از آنچه که هست، جلوه مي دهند و قلمهاي مزدور هم از آنها تبعيّت مي کنند! جرم قلمهاي مزدور هم کمتر از آن راديوهاي بيگانه نيست؛ چون نتيجه مي گيرند که در کشور امنيت نيست. اين هم متمّم کارهاي دشمن است. دشمن از اطراف کار مي کند، از اطراف حمله مي کند؛ هدف هم يک چيز است: هدف اين است که ملت ايران از حرکت خود به سمت اهداف و آرمانهاي بلند الهي و اسلامي دست بردارد.
دشمن ملت ايران بداند، ملتي که هشت سال دفاع مقدّس را با آن شجاعت و شهامت پيش برده است، ملتي که توانسته است يکه و تنها در طول بيست سال در مقابل وحشيانه ترين دشمنيها بايستد و مقاومت کند، ملتي که توانسته است سنگر و قلعه تسلّط امريکا در خاورميانه - يعني حکومت پهلوي - را با شعار اسلام و با نام اسلام ويران کند، يک قدم از شعارهاي اسلامي عقب نخواهد نشست. قشرهاي اين ملت، مسلمان و مؤمنند. ايمان عميق است. جوانان مؤمنند. روحانيون مؤمنند. دانشجويان مؤمنند. اصناف مختلف و قشرهاي مختلف مؤمنند. برپايه ايمان ناب، اين نظامِ شامخ و سربلند، اين گونه سر بر افراشته است و مسؤولان کشور اين طور مي توانند قدرتمندانه در مقابل فشارهاي دشمن ايستادگي کنند. اگر ايمان نبود و اگر مي توانستند با اين چيزها ايمان مردم را متزلزل کنند، تاکنون بارها و بارها نظام اسلامي را از بين برده بودند. نظام شامخ اسلامي بر دوش ايمانهاي ناب اين ملتْ استوار است. بحمدالله اين ايمان آن چنان باصلابت است که دشمن از دور هم آن را احساس مي کند. هرچه هم نزديکتر بيايد، صلابت اين ايمان را بيشتر احساس مي کند.
من به شما مبلّغان عزيز و به شما جوانان عزيز عرض مي کنم که اقتدار اين نظام، احساس اطمينان به وعده الهي، احساس سکينه اين کشتي امن و امان و آرام را در دلها و جانهاي مردم عميق کنيد. هرچه مي توانيد، همان سکينه اي را که خداي متعال در زمان پيامبر، در جنگ بدر و در جنگ حُنين و در قضاياي گوناگون، بر دلهاي مؤمنين نازل کرد، با آيات الهي در دلهاي مؤمنين مستقر کنيد. دشمن مي خواهد مردم را مضطرب کند. يکي از راههاي سکينه و اطمينان، وحدت و الفت دلهاست. وحدت ملت، وحدت قشرهاي مختلف، آشنايي دلها با يکديگر و محبّت انسانها به هم، درست نقطه مقابل آن چيزي است که دشمن مي خواهد القاء کند. دشمن مي خواهد بگويد که مردم، مسؤولان، قشرها و جناحهاي مختلف به خون هم تشنه اند. اين واقعيت ندارد. هرکس امروز طوري عمل کند، طوري مشي کند و به گونه اي حرف بزند که معنايش اين باشد که در بين قشرهاي ملت اختلاف است و در بين جناحهاي مختلف، اختلافهاي عميق و نفرت آور هست، يقيناً به دشمن کمک کرده است و يقيناً خدمت به دشمن است. بعضيها ساده لوحانه عملشان، حرف و اظهاراتشان اين گونه است! البته اختلاف سليقه، اختلاف مذاق - همان طور که امام بارها مي فرمودند - مثل اختلاف دو هم مباحثه اي است که سرِ يک مسأله با هم اختلاف دارند. مباحثه است؛ با هم مي گويند، بحث مي کنند، دعوا مي کنند؛ اما رفيقند و دلهايشان به هم نزديک است. در مسائل گوناگون سياسي و اجتماعي هم همين طور است و بايد همين گونه باشد.
همه مسؤولان کشور، يک مسؤوليت برعهده دارند. حفظ نظام الهي و اداره اين کشور، اداره اين مردم و رسيدن به مشکلات مردم، وظيفه اصلي اينهاست. بايد با هم همکاري کنند و با هم همکاري مي کنند. اين که يک عدّه به رئيس جمهور اهانت کنند، يک عدّه به مجلس اهانت کنند، يک عدّه به قوّه قضايّيه اهانت کنند، اين همان چيزي است که دشمن مي خواهد؛ اين همان حالتي است که دشمن دنبال ايجاد آن است.
مسؤولان کشور را عزيز و بزرگ بداريد؛ اينها خدمتگزاران مردمند. مسؤوليت امروز در کشور ما، خدمت و خدمتگزاري است؛ آب و نان نيست. امروز در اين کشور، مسؤوليت، مسؤوليتِ الهي است. هيچ کس به خود حق ندهد نهادهاي قانوني و مسؤولان بلندپايه کشور را خداي ناکرده مورد اهانت قرار دهد. البته بديهي است که مؤمنين، مخلصين و دلسوزان انقلاب اين کار را نمي کنند. خودِ مسؤولان هم دلهايشان پُر از احساس مسؤوليت و تکليف است. ما از نزديک مي بينيم که مشغول کار و تلاش و اهتمام به خدمتند. دشمن مي خواهد عکس اين کار را اثبات کند؛ ايجاد تشنّج و نگراني و آشفتگي کند. شما به عنوان مبلّغ دين، بايد نقطه مقابل خواست دشمن را عمل کنيد؛ همچنان که به فضل پروردگار شما جوانان مؤمن، شما مبلّغان جوان، شما روحانيون و فضلاي جوان، در دوران انقلاب رفتيد سرتاسر اين کشور را از پيام انقلاب پُر کرديد. در دوران جنگ تحميلي همه وجود خودتان را در راه بسيج عمومي اين ملت، براي دفاع از کشور و از مرزهاي کشور و از انقلاب، مايه گذاشتيد. در دوران بعد از جنگ، هر جا که به وجود شما احتياج بود و کشور و دولت و مسؤولان احساس نياز کردند، آن جا حاضر بوديد. امروز هم همان طور مثل فرشتگان الهي در بلاد مختلف و در ميان مردم منتشر شويد و اين احساس اعتماد و اين احساس آرامش و اين احساس وحدت و اين احساس وفاق و اين احساس حاکميت مهر و محبّت را به همه جا منتقل و منعکس کنيد. بحمدالله کشور مستقرّ است، دولت مستقرّ است، مسؤولان امين و مورد اعتمادند، دلسوزند و تلاش و کار مي کنند. به فضل پروردگار عنايات حضرت بقيةالله الاعظم ارواحنا فداه شامل حال اين کشور بوده است، باز هم خواهد بود و دست دشمن - با همه تلاشي که مي کند - از ساحت اين ملت و ساحت اين کشور، بُريده و کوتاه بوده است و ان شاءالله باز هم خواهد بود.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته