بسماللهالرحمنالرحيم
از همهي برادران و خواهران كه از راههاي دور و نقاط مختلف، براي تجليل از روزهايي كه يادآور خاطرهي با شكوه دفاع ملت ماست، تشريف آوردهاند، مخصوصا از علماي اعلام و خانوادههاي معظم شهدا و رزمندگان و دلاوران عزيز، صميمانه تشكر ميكنم.
بايد به اين سؤال پاسخ گفت كه بعد از آن كه جنگ تحميلي، با گذشت قريب هشت سال به پايان رسيد، نيروهاي بسيجي و رزمندگان جوان و پرشور، چه موقعيت و جايگاهي در جامعهي ما دارند؟ شايد اين هم يكي از شگردهاي دشمن باشد كه وانمود كند بعد از پايان جنگ، رزمندگان ـ چه آنهايي كه در ميدان جنگ امتحان دادند و توفيق يافتند كه مجاهدت و فداكاري كنند و چه جوانان پرشوري كه قدرت و روح دفاع را در خود مييابند، ولي از اين كه در ميدانهاي جنگ حضور زيادي داشته باشند، نااميدند ـ نسبت به نقش دفاع از انقلاب، دلسرد و نوميد شدهاند.
ما ميگوييم كه دفاع از جامعهي انقلابي، هميشه يك واجب اهم و ضروري است; چون تهديد عليه جامعهي انقلابي، موضوعي تقريبا دايمي است. نميگوييم جنگ دايمي است. تهديد وجود دارد; اما بسته به اين است كه ملت ما چگونه در مقابل تهديد، خود را نشان بدهد و آمادگي خود را در چه حدي حفظ كند. اگر ملت انقلابي، هميشه آمادگي خود را حفظ كرد، يعني جوانها عضويت در بسيج و كار در ميدان تمرين و آموزش را هميشه براي خودشان نگه داشتند و اگر مردم، روحيهي دفاع را براي خودشان حفظ كردند و اگر چهره و قيافهي جامعه طوري بود كه هركس به آن نگاه كرد، احساس كند ملت آماده و مستعد دفاع از كشور است، در اينصورت تهديدها عملي نخواهد شد و نيت دشمن به تحقق نخواهد پيوست.
از رفتار يك جامعه ميشود فهميد كه آيا اين جامعه، قادر به دفاع از هويت و حيثيت خود هست يا نه. جامعهيي كه مردم آن به مسايل شخصي بيشتر اهميت بدهند تا مسايل كشور و مسايل جمعي، جامعهيي كه در آن جوانان رو به فساد روند، جامعهيي كه افراد مؤثر آن نسبت به مصالح انقلاب و كشور بيتفاوت و بياعتنا شوند، جامعهيي كه در آن اختلافهاي سياسي و مذهبي و گروهي و صنفي و قومي اوج بگيرد و رشد كند، جامعهيي كه زن و مرد آن به عشرت و زندگي مرفه و توأم با فساد گرايش پيدا كنند، بدانيد كه اين جامعه قادر به دفاع از خود نيست. چنين جامعهيي از مصالح و شرف و حيثيت خود نميتواند دفاع كند.
اين كه شما مشاهده كرديد و افراد مسن خودشان ديدند و افراد جوان خبرش را شنيدند كه در صد و پنجاه سال اخير، استعمار روي فرهنگ كشور و جوانان و آموزش و پرورش ما اعمال نفوذ كرد و مردم را به بيكارگي و فساد و تباهي و اختلاف سوق داد، بدين علت بود كه ميخواستند ملت ما از منافع و شخصيت و مصلحت و آيندهي خود نتواند دفاع كند. اگر دشمن به اين نتيجه رسيد كه جامعه ديگر نميتواند از خودش دفاع كند، بدانيد كه تهديد جدي است و نيت دشمن عملي خواهد شد و ضربهاش را وارد خواهد كرد.
علت اين كه ما ملت ايران، در ده سال بعد از انقلاب توانستيم در مقابل تهاجم گوناگون دشمن ـ با همهي مشكلات آن ـ بايستيم و مقاومت كنيم و ضرر بيشتري متوجه آنان بكنيم، اين است كه به بركت دين و ايمان و انقلاب و اسلام و آموزش قرآني و اسلامي شخصيت عظيمالشأني كه بيان و سخن و كلامش، مفاد و مضمون قرآن و اسلام بود، در ميان مردم ما روحيهي انقلابي و پارسايي انقلابي و وحدت كلمهي بيشتر حكمفرما بود.
دشمنان ما ـ عراق و امريكا و شرق و غرب ـ از اتحاد خود و حمله و فشار به نظام جمهوري اسلامي، طرفي نبستند. علت موفقيت ما اين بود كه شما جوانان در صحنه بوديد، ملت آماده بود و روحيهي انقلابي بر جريانهاي غيرانقلابي و ضد انقلابي غلبه داشت. تا وقتي اينگونه باشد، تهديدهاي دشمن عملي نخواهد شد. تهديد و سوء نيت دشمن و خطر وجود دارد; اما تا شما در صحنه هستيد، اين خطر تحقق پيدا نخواهد كرد.
نقش جوانان بسيجي و بسيج، در اين آمادگي عمومي كاملا روشن است. من در جواب آن سؤال آغازين كه جايگاه بسيج در كشور ما بعد از دوران جنگ كجاست؟ ميگويم كه بسيج بايد با همان روحيه و شور و قدرت دوران جنگ باقي بماند و جوانان آموزش ببينند و سازماندهي شوند و آمادگي و حضور پيدا كنند.
بسيج، يكي از نيروهاي مسلح نيست. بسيج، متن ملتي است كه در مراكز نظامي و صنعتي و اجتماعي و ديني و آموزشي حضور دارد. اينطور نيست كه ما ارتش و سپاه داريم و يك نيروي مسلح ديگر هم به نام بسيج داريم. خير، بسيج متن ملتي است كه در سايهي آموزش، سلاح به دست گرفته و در وقت نياز كشور، همراه نيروهاي مسلح، بيشترين و سنگينترين بار را به دوش ميگيرد; چنانكه در جنگ ديده شد. البته، سازماندهي و نظم و ترتيب و ادب و برخورد اسلامي، اساس قضيه است.
من، به برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سفارش مؤكد كردهام كه مسألهي بسيج را جدي بگيرند. اداره و ترتيب بسيج، در حدود نيمي از مأموريت و مسؤوليت سپاه پاسداران است. در كنار اين موضوع، بايد بگويم كه رفتار و ادب و نظم و انضباط افراد بسيج بايد از ديگران به رفتار اسلامي نزديكتر باشد و روحيهي آمادگي بسيجي در تمام دستگاهها و سازمانهاي كشور، بايد انشاءالله حكمفرما شود.
بهمناسبت حضور جمعي از برادران گمرك در اين مجلس، تأكيد ميكنم كه روحيهي بسيجي و انقلابي توأم با آمادگي كامل براي كار و تلاش، به نحو صحيح و صادقانه، در سازمانهاي مالي و اقتصادي و اجتماعي حكمفرما شود. گمرك، از جمله مراكز انحصاري بيگانگان در زمان سلطهي آنان بر ايران بود كه از طريق آن، عليه مصالح ملت كار ميكردند. دروازههاي ورودي و خروجي كشور، در اختيار بيگانگان و افراد و مؤسسات و دولتهاي وابسته به آنان بود; بيگانگاني كه هيچ علاقهيي به مصالح كشور نداشتند و اين جز ذلت و رقت نبود. بعدها هم كه از دست بيگانهها گرفته بودند، فساد دستگاههاي مالي ـ از جمله گمرك ـ در دوران رژيم گذشته آنچنان بود كه باز براي ملت ضرر و زحمت به همراه داشت. البته، عناصر خوب و امين همه جا بودند ـ آن جا هم بودند ـ ليكن گاهي يك آدم فاسد، دستگاهي را به فساد ميكشاند. البته در دوران انقلاب، بحمدالله مديران خوب و مسؤولان دلسوز، بر اين مجموعهها مديريت كردهاند و تلاش فراواني شده است، ولي همچنان كارهاي زيادي باقي است.
گمرك جمهوري اسلامي، اولين منزل و دروازهي ورودي براي خارجيهاست و در همين منزل اول، ادب و امانت و ميهماننوازي و حدود مسلماني ما را ميسنجند و اميدوارم تلاش شود تا كار، با مقررات آسان و در كمال سلامت و سهولت و اتقان و استحكام و بدون هيچگونه فشار غيرقانوني و ناشي از سليقهي شخصي انجام بگيرد; بهطوريكه منافع ملت از اين طريق مورد خطر و تهديد قرار نگيرد. گرچه امروز، تلاش و زحمت زيادي جهت گرهگشايي مشكلات توسط دستگاههاي دولتي صورت ميگيرد; ولي در شرايط فراغت از جنگ، بايد گمرك انشاءالله به بهترين شكل مطلوب ظاهر شود.
من، اشارهيي نيز به مناسبت حضور جمعي از برادران اهل سنت ايراني و خارجي در اين محفل بكنم; برادراني كه به بركت اسلام و بدون در نظر گرفتن مرزها، برادر يكديگرند و چنانكه در روايت آمده است: "المؤمن اخ المؤمن لابيه و امه": مؤمن، برادر پدر و مادري مؤمن است. امروز، بيشتر از هميشه بايد به وحدت كلمهي مسلمين اهميت داد; چون اختلاف، راه هميشگي نفوذ دشمنان در جوامع اسلامي است. راههاي بلند مدت اختلاف و شكاف كه صد يا دويست و يا پانصد سال به طول ميانجاميده، آييني استعماري بهوجود ميآورده تا زخمي در پيكر و مجموعهي عالم اسلامي ايجاد كند كه درمانش به سادگي ميسر نباشد; مثل وهابيت و برخي مذاهب و اديان ساختگي كه با هدف ايجاد شكاف در دنياي اسلام پديد آمده است.
اگر بنا باشد كه تاريخچهي استفادههايي كه استعمار از اين شكاف و زخم كرده است، بيان شود، يك كتاب خواهد شد. من، نمونههاي مفصلي را از اين سوء استفادههاي گوناگون در همه جاي دنياي اسلام ـ از صد سال قبل به اين طرف ـ سراغ دارم كه با حربه و يا تهمت وهابيت، ايجاد اختلاف و شكاف كردهاند.
دشمن، با همهي راههاي مختلفي كه براي ايجاد شكاف در جامعهي اسلامي آزموده است، امروز با پديدهيي بدون سابقه كه مركز وحدت همهي مسلمين شده است، روبهروست و آن "جمهوري اسلامي" است. اين پرچم بلند و صداي رسا، پديدهيي نوظهور است كه قانون اساسي و شعار و عمل آن، مطابق اسلام است و بهطور طبيعي دلهاي مسلمانان در اقطار عالم، براي آن ميتپد. امروز، جاي ديگري با اين قاطعيت و جديت، دنبال احكام اسلامي نيست. منظور، ملتها نيستند; چرا كه ملتهاي مسلمان، همه جا عاشق اسلام و آماده براي عمل به اسلامند. منظور، سياستها و نظامها و دولتهاست كه اگر بهنام اسلام هم شروع كردند، وقتي با امواج شديد تهاجمهاي جهاني مواجه شدند، عقب نشستند.
همانطور كه ديديد، در اين دهسال بهخاطر اسلام به ما همه چيز گفتند: كهنهپرست، مرتجع، بيتمدن، فناتيك! در سفري كه من به پاكستان ميرفتم، امام امت(رضواناللهعليه) فرمودند كه شما به علماي پاكستان بگوييد: فشارهاي وارده بر ما از سوي امريكا و ارتجاع و شرق و غرب، نه بهخاطر ايراني بودن ماست; بلكه بهخاطر اسلام است. آن روزي كه دنيا احساس كند ـ العياذبالله ـ ما نسبت به اسلام جدي نيستيم، آن روزي كه دنياي مستكبر احساس كند ما حاضريم روي اسلام معامله كنيم و بيتفاوت شدهايم، اين فشارها تمام خواهد شد. من، عين بيان حضرت امام را به علماي پاكستان ـ كه جمع كثيري از علماي مسلمين بودند و از همهي اقطار پاكستان آمده بودند ـ گفتم.
براي ما محسوس و ملموس است كه علت فشار، اسلام است. مسلمانهاي عالم اين نكته را ميفهمند و احساس ميكنند كه اينجا امالقراي اسلام و وطن اصلي و مركز حقيقي اسلام است. لذاست كه دلهاشان براي ايران و نظام جمهوري اسلامي ميتپد و به اين عامل وحدت شوق پيدا ميكنند. امروز، استعمار با توجه به وجود عامل وحدت، سعي ميكند شكافها و اختلافها را از طرق مختلف قومي و مذهبي، ميان شيعه و سني بهوجود آورد. در بين اهل تسنن، بهنام مكتب فلان مدرسه، اهل حديث و...; و در بين شيعه، بهنامهاي ديگر.
ما كه مسلمان هستيم، بايد حواسمان جمع باشد. ما بايد بفهميم كه پول نفت فلان كشوري كه به نوكري امريكا و غرب، در ميان ملتهاي مسلمان شناخته شده و روسياه است و به استكبار وابستگي دارد، اگر صرف انتشار كتابي در رد تشيع شد، محض رضاي خدا و علاقهي به تسنن نيست و غرض خبيثي را دنبال ميكند. عكس قضيه هم صادق است. اگر ديديم عواملي در جامعهي شيعي، مشغول تحريك و برانگيختن حساسيت نسبت به برادران اهل سنت يا مقدسات آنها هستند، اگر حمل بر كجسليقگي و بد فهمي نكنيم، بايد بدانيم كه قطعا دست دشمن است. دشمن، از كجي سليقه نيز بيشترين استفاده را ميكند. لذا امروز، اتحاد مسلمين و صفاي دل برادران مسلمان با يكديگر، شرط اصلي اعلاي كلمهي اسلام است.
اگر كسي اعلاي كلمهي اسلام را نميخواهد، شما در برابر او تعهدي نداشته باشيد; اما اگر طرفداران قرآن و اسلام ـ از هر فرقه و مذهبي ـ راست ميگويند و واقعا دل ميسوزانند و ميخواهند كه قرآن عزيز و عظيم بماند، بايد بدانند كه اين فريادها و اين قلمهاي مزدور و اين پولهاي پليد و خبيث كه در بعضي از كشورها براي ايجاد اختلاف خرج ميشود، مانع از سربلندي اسلام است و اين، كار دشمن است. لذا توصيه ميكنم هفتهي وحدت را ـ كه نزديك هم است ـ هم دستگاهها و هم مردم و بخصوص علماي شيعه و سني در داخل و خارج از كشور، با جديت برگزار كنند و نشانهي وحدت و برادري قرار دهند. اگر ما متحد و برادر باشيم و بر اختلافات خويش فايق بياييم، حربهي دشمن كند و از ضربهپذيري دنياي اسلام كاسته خواهد شد.
مجددا از همهي شما برادران و خواهران و قشرهاي مختلف داخل و خارج كشور كه تشريف آورديد، تشكر ميكنم و اميدوارم كه خداي متعال به شما توفيق بدهد و همهي ما را در راه خود ثابت قدم نگهدارد و روح مقدس امام عزيزمان را از همهي ما شاد بفرمايد و قلب مقدس وليعصر را از ما خشنود بگرداند و دعاي آن بزرگوار را انشاءالله شامل حال ما بفرمايد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
از همهي برادران و خواهران كه از راههاي دور و نقاط مختلف، براي تجليل از روزهايي كه يادآور خاطرهي با شكوه دفاع ملت ماست، تشريف آوردهاند، مخصوصا از علماي اعلام و خانوادههاي معظم شهدا و رزمندگان و دلاوران عزيز، صميمانه تشكر ميكنم.
بايد به اين سؤال پاسخ گفت كه بعد از آن كه جنگ تحميلي، با گذشت قريب هشت سال به پايان رسيد، نيروهاي بسيجي و رزمندگان جوان و پرشور، چه موقعيت و جايگاهي در جامعهي ما دارند؟ شايد اين هم يكي از شگردهاي دشمن باشد كه وانمود كند بعد از پايان جنگ، رزمندگان ـ چه آنهايي كه در ميدان جنگ امتحان دادند و توفيق يافتند كه مجاهدت و فداكاري كنند و چه جوانان پرشوري كه قدرت و روح دفاع را در خود مييابند، ولي از اين كه در ميدانهاي جنگ حضور زيادي داشته باشند، نااميدند ـ نسبت به نقش دفاع از انقلاب، دلسرد و نوميد شدهاند.
ما ميگوييم كه دفاع از جامعهي انقلابي، هميشه يك واجب اهم و ضروري است; چون تهديد عليه جامعهي انقلابي، موضوعي تقريبا دايمي است. نميگوييم جنگ دايمي است. تهديد وجود دارد; اما بسته به اين است كه ملت ما چگونه در مقابل تهديد، خود را نشان بدهد و آمادگي خود را در چه حدي حفظ كند. اگر ملت انقلابي، هميشه آمادگي خود را حفظ كرد، يعني جوانها عضويت در بسيج و كار در ميدان تمرين و آموزش را هميشه براي خودشان نگه داشتند و اگر مردم، روحيهي دفاع را براي خودشان حفظ كردند و اگر چهره و قيافهي جامعه طوري بود كه هركس به آن نگاه كرد، احساس كند ملت آماده و مستعد دفاع از كشور است، در اينصورت تهديدها عملي نخواهد شد و نيت دشمن به تحقق نخواهد پيوست.
از رفتار يك جامعه ميشود فهميد كه آيا اين جامعه، قادر به دفاع از هويت و حيثيت خود هست يا نه. جامعهيي كه مردم آن به مسايل شخصي بيشتر اهميت بدهند تا مسايل كشور و مسايل جمعي، جامعهيي كه در آن جوانان رو به فساد روند، جامعهيي كه افراد مؤثر آن نسبت به مصالح انقلاب و كشور بيتفاوت و بياعتنا شوند، جامعهيي كه در آن اختلافهاي سياسي و مذهبي و گروهي و صنفي و قومي اوج بگيرد و رشد كند، جامعهيي كه زن و مرد آن به عشرت و زندگي مرفه و توأم با فساد گرايش پيدا كنند، بدانيد كه اين جامعه قادر به دفاع از خود نيست. چنين جامعهيي از مصالح و شرف و حيثيت خود نميتواند دفاع كند.
اين كه شما مشاهده كرديد و افراد مسن خودشان ديدند و افراد جوان خبرش را شنيدند كه در صد و پنجاه سال اخير، استعمار روي فرهنگ كشور و جوانان و آموزش و پرورش ما اعمال نفوذ كرد و مردم را به بيكارگي و فساد و تباهي و اختلاف سوق داد، بدين علت بود كه ميخواستند ملت ما از منافع و شخصيت و مصلحت و آيندهي خود نتواند دفاع كند. اگر دشمن به اين نتيجه رسيد كه جامعه ديگر نميتواند از خودش دفاع كند، بدانيد كه تهديد جدي است و نيت دشمن عملي خواهد شد و ضربهاش را وارد خواهد كرد.
علت اين كه ما ملت ايران، در ده سال بعد از انقلاب توانستيم در مقابل تهاجم گوناگون دشمن ـ با همهي مشكلات آن ـ بايستيم و مقاومت كنيم و ضرر بيشتري متوجه آنان بكنيم، اين است كه به بركت دين و ايمان و انقلاب و اسلام و آموزش قرآني و اسلامي شخصيت عظيمالشأني كه بيان و سخن و كلامش، مفاد و مضمون قرآن و اسلام بود، در ميان مردم ما روحيهي انقلابي و پارسايي انقلابي و وحدت كلمهي بيشتر حكمفرما بود.
دشمنان ما ـ عراق و امريكا و شرق و غرب ـ از اتحاد خود و حمله و فشار به نظام جمهوري اسلامي، طرفي نبستند. علت موفقيت ما اين بود كه شما جوانان در صحنه بوديد، ملت آماده بود و روحيهي انقلابي بر جريانهاي غيرانقلابي و ضد انقلابي غلبه داشت. تا وقتي اينگونه باشد، تهديدهاي دشمن عملي نخواهد شد. تهديد و سوء نيت دشمن و خطر وجود دارد; اما تا شما در صحنه هستيد، اين خطر تحقق پيدا نخواهد كرد.
نقش جوانان بسيجي و بسيج، در اين آمادگي عمومي كاملا روشن است. من در جواب آن سؤال آغازين كه جايگاه بسيج در كشور ما بعد از دوران جنگ كجاست؟ ميگويم كه بسيج بايد با همان روحيه و شور و قدرت دوران جنگ باقي بماند و جوانان آموزش ببينند و سازماندهي شوند و آمادگي و حضور پيدا كنند.
بسيج، يكي از نيروهاي مسلح نيست. بسيج، متن ملتي است كه در مراكز نظامي و صنعتي و اجتماعي و ديني و آموزشي حضور دارد. اينطور نيست كه ما ارتش و سپاه داريم و يك نيروي مسلح ديگر هم به نام بسيج داريم. خير، بسيج متن ملتي است كه در سايهي آموزش، سلاح به دست گرفته و در وقت نياز كشور، همراه نيروهاي مسلح، بيشترين و سنگينترين بار را به دوش ميگيرد; چنانكه در جنگ ديده شد. البته، سازماندهي و نظم و ترتيب و ادب و برخورد اسلامي، اساس قضيه است.
من، به برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامي سفارش مؤكد كردهام كه مسألهي بسيج را جدي بگيرند. اداره و ترتيب بسيج، در حدود نيمي از مأموريت و مسؤوليت سپاه پاسداران است. در كنار اين موضوع، بايد بگويم كه رفتار و ادب و نظم و انضباط افراد بسيج بايد از ديگران به رفتار اسلامي نزديكتر باشد و روحيهي آمادگي بسيجي در تمام دستگاهها و سازمانهاي كشور، بايد انشاءالله حكمفرما شود.
بهمناسبت حضور جمعي از برادران گمرك در اين مجلس، تأكيد ميكنم كه روحيهي بسيجي و انقلابي توأم با آمادگي كامل براي كار و تلاش، به نحو صحيح و صادقانه، در سازمانهاي مالي و اقتصادي و اجتماعي حكمفرما شود. گمرك، از جمله مراكز انحصاري بيگانگان در زمان سلطهي آنان بر ايران بود كه از طريق آن، عليه مصالح ملت كار ميكردند. دروازههاي ورودي و خروجي كشور، در اختيار بيگانگان و افراد و مؤسسات و دولتهاي وابسته به آنان بود; بيگانگاني كه هيچ علاقهيي به مصالح كشور نداشتند و اين جز ذلت و رقت نبود. بعدها هم كه از دست بيگانهها گرفته بودند، فساد دستگاههاي مالي ـ از جمله گمرك ـ در دوران رژيم گذشته آنچنان بود كه باز براي ملت ضرر و زحمت به همراه داشت. البته، عناصر خوب و امين همه جا بودند ـ آن جا هم بودند ـ ليكن گاهي يك آدم فاسد، دستگاهي را به فساد ميكشاند. البته در دوران انقلاب، بحمدالله مديران خوب و مسؤولان دلسوز، بر اين مجموعهها مديريت كردهاند و تلاش فراواني شده است، ولي همچنان كارهاي زيادي باقي است.
گمرك جمهوري اسلامي، اولين منزل و دروازهي ورودي براي خارجيهاست و در همين منزل اول، ادب و امانت و ميهماننوازي و حدود مسلماني ما را ميسنجند و اميدوارم تلاش شود تا كار، با مقررات آسان و در كمال سلامت و سهولت و اتقان و استحكام و بدون هيچگونه فشار غيرقانوني و ناشي از سليقهي شخصي انجام بگيرد; بهطوريكه منافع ملت از اين طريق مورد خطر و تهديد قرار نگيرد. گرچه امروز، تلاش و زحمت زيادي جهت گرهگشايي مشكلات توسط دستگاههاي دولتي صورت ميگيرد; ولي در شرايط فراغت از جنگ، بايد گمرك انشاءالله به بهترين شكل مطلوب ظاهر شود.
من، اشارهيي نيز به مناسبت حضور جمعي از برادران اهل سنت ايراني و خارجي در اين محفل بكنم; برادراني كه به بركت اسلام و بدون در نظر گرفتن مرزها، برادر يكديگرند و چنانكه در روايت آمده است: "المؤمن اخ المؤمن لابيه و امه": مؤمن، برادر پدر و مادري مؤمن است. امروز، بيشتر از هميشه بايد به وحدت كلمهي مسلمين اهميت داد; چون اختلاف، راه هميشگي نفوذ دشمنان در جوامع اسلامي است. راههاي بلند مدت اختلاف و شكاف كه صد يا دويست و يا پانصد سال به طول ميانجاميده، آييني استعماري بهوجود ميآورده تا زخمي در پيكر و مجموعهي عالم اسلامي ايجاد كند كه درمانش به سادگي ميسر نباشد; مثل وهابيت و برخي مذاهب و اديان ساختگي كه با هدف ايجاد شكاف در دنياي اسلام پديد آمده است.
اگر بنا باشد كه تاريخچهي استفادههايي كه استعمار از اين شكاف و زخم كرده است، بيان شود، يك كتاب خواهد شد. من، نمونههاي مفصلي را از اين سوء استفادههاي گوناگون در همه جاي دنياي اسلام ـ از صد سال قبل به اين طرف ـ سراغ دارم كه با حربه و يا تهمت وهابيت، ايجاد اختلاف و شكاف كردهاند.
دشمن، با همهي راههاي مختلفي كه براي ايجاد شكاف در جامعهي اسلامي آزموده است، امروز با پديدهيي بدون سابقه كه مركز وحدت همهي مسلمين شده است، روبهروست و آن "جمهوري اسلامي" است. اين پرچم بلند و صداي رسا، پديدهيي نوظهور است كه قانون اساسي و شعار و عمل آن، مطابق اسلام است و بهطور طبيعي دلهاي مسلمانان در اقطار عالم، براي آن ميتپد. امروز، جاي ديگري با اين قاطعيت و جديت، دنبال احكام اسلامي نيست. منظور، ملتها نيستند; چرا كه ملتهاي مسلمان، همه جا عاشق اسلام و آماده براي عمل به اسلامند. منظور، سياستها و نظامها و دولتهاست كه اگر بهنام اسلام هم شروع كردند، وقتي با امواج شديد تهاجمهاي جهاني مواجه شدند، عقب نشستند.
همانطور كه ديديد، در اين دهسال بهخاطر اسلام به ما همه چيز گفتند: كهنهپرست، مرتجع، بيتمدن، فناتيك! در سفري كه من به پاكستان ميرفتم، امام امت(رضواناللهعليه) فرمودند كه شما به علماي پاكستان بگوييد: فشارهاي وارده بر ما از سوي امريكا و ارتجاع و شرق و غرب، نه بهخاطر ايراني بودن ماست; بلكه بهخاطر اسلام است. آن روزي كه دنيا احساس كند ـ العياذبالله ـ ما نسبت به اسلام جدي نيستيم، آن روزي كه دنياي مستكبر احساس كند ما حاضريم روي اسلام معامله كنيم و بيتفاوت شدهايم، اين فشارها تمام خواهد شد. من، عين بيان حضرت امام را به علماي پاكستان ـ كه جمع كثيري از علماي مسلمين بودند و از همهي اقطار پاكستان آمده بودند ـ گفتم.
براي ما محسوس و ملموس است كه علت فشار، اسلام است. مسلمانهاي عالم اين نكته را ميفهمند و احساس ميكنند كه اينجا امالقراي اسلام و وطن اصلي و مركز حقيقي اسلام است. لذاست كه دلهاشان براي ايران و نظام جمهوري اسلامي ميتپد و به اين عامل وحدت شوق پيدا ميكنند. امروز، استعمار با توجه به وجود عامل وحدت، سعي ميكند شكافها و اختلافها را از طرق مختلف قومي و مذهبي، ميان شيعه و سني بهوجود آورد. در بين اهل تسنن، بهنام مكتب فلان مدرسه، اهل حديث و...; و در بين شيعه، بهنامهاي ديگر.
ما كه مسلمان هستيم، بايد حواسمان جمع باشد. ما بايد بفهميم كه پول نفت فلان كشوري كه به نوكري امريكا و غرب، در ميان ملتهاي مسلمان شناخته شده و روسياه است و به استكبار وابستگي دارد، اگر صرف انتشار كتابي در رد تشيع شد، محض رضاي خدا و علاقهي به تسنن نيست و غرض خبيثي را دنبال ميكند. عكس قضيه هم صادق است. اگر ديديم عواملي در جامعهي شيعي، مشغول تحريك و برانگيختن حساسيت نسبت به برادران اهل سنت يا مقدسات آنها هستند، اگر حمل بر كجسليقگي و بد فهمي نكنيم، بايد بدانيم كه قطعا دست دشمن است. دشمن، از كجي سليقه نيز بيشترين استفاده را ميكند. لذا امروز، اتحاد مسلمين و صفاي دل برادران مسلمان با يكديگر، شرط اصلي اعلاي كلمهي اسلام است.
اگر كسي اعلاي كلمهي اسلام را نميخواهد، شما در برابر او تعهدي نداشته باشيد; اما اگر طرفداران قرآن و اسلام ـ از هر فرقه و مذهبي ـ راست ميگويند و واقعا دل ميسوزانند و ميخواهند كه قرآن عزيز و عظيم بماند، بايد بدانند كه اين فريادها و اين قلمهاي مزدور و اين پولهاي پليد و خبيث كه در بعضي از كشورها براي ايجاد اختلاف خرج ميشود، مانع از سربلندي اسلام است و اين، كار دشمن است. لذا توصيه ميكنم هفتهي وحدت را ـ كه نزديك هم است ـ هم دستگاهها و هم مردم و بخصوص علماي شيعه و سني در داخل و خارج از كشور، با جديت برگزار كنند و نشانهي وحدت و برادري قرار دهند. اگر ما متحد و برادر باشيم و بر اختلافات خويش فايق بياييم، حربهي دشمن كند و از ضربهپذيري دنياي اسلام كاسته خواهد شد.
مجددا از همهي شما برادران و خواهران و قشرهاي مختلف داخل و خارج كشور كه تشريف آورديد، تشكر ميكنم و اميدوارم كه خداي متعال به شما توفيق بدهد و همهي ما را در راه خود ثابت قدم نگهدارد و روح مقدس امام عزيزمان را از همهي ما شاد بفرمايد و قلب مقدس وليعصر را از ما خشنود بگرداند و دعاي آن بزرگوار را انشاءالله شامل حال ما بفرمايد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته