بسماللهالرحمنالرحيم
در ابتدا، به برادران عزيزي كه اولين نشان افتخار و نشان حضور فداكارانه در جنگ را در جمهوري اسلامي دريافت كردهاند، صميمانه تبريك عرض ميكنم. به نيروهاي مسلح هم تبريك ميگويم كه بالاخره اين رسم و سنت مطلوب قدرداني مشخص و معين را از كساني كه فداكاري نمودند، شروع كردند و با اين نشانها، آن را هميشگي ساختند.
اين نشان، اولا نشان سپاسگزاري و قدرداني جمهوري اسلامي از شما عزيزاني است كه خدمتي بزرگ و ارزنده را در جنگ تحميلي، از خودتان نشان داديد. ثانيا، يك يادگار ماندني است تا در آينده همه بدانند كه در يك فصل بسيار خطرناك و دشواري از زندگي و تاريخ جمهوري اسلامي، صاحبان اين نشانها، چه فداكارييي نشان دادند و چه عظمت انسانييي از خودشان بروز دادند. اين نشان، يك كار سمبليك است، والا قدر كار شما بيش از اينهاست و اميدواريم كه همهي ملت و كشور و مسؤولان، قدر شما و مجاهداتتان را بدانند و انشاءالله هميشه از شما قدرداني كنند.
نكتهي ديگر اين است كه گرچه ما به چند ده نفر از برادران "نشان" داديم و عملا و رسما از آنها قدرداني شد; اما كساني كه در خور اين نشانها هستند، فقط جمع امروز نيستند. همان طور كه برادران بيان كردند، عمليات بزرگ ديگري در جبهه بوده و رشادتهاي بزرگي در آن عملياتها نشان داده شده است و چهرههاي گمنام و بيادعا و كمادعا و متواضع و گوشهگير ـ چه ارتشي و چه سپاهي و چه از آحاد نيروهاي بسيجي ـ بودند و هستند كه شايسته و درخور اين نشانها ميباشند و بايد مورد احترام و قدرداني قرار بگيرند. انشاءالله در آينده بايد اين كار انجام بشود و يكي از برنامههايي را كه ستاد كل تعقيب خواهد كرد ـ چه مباشرتا و مستقيما و چه بهوسيلهي دستگاههاي ديگر ـ بايد همين باشد كه افرادي كه در طول اين ساليان فداكاري كردند ـ چه امروز در خدمت باشند يا نباشند ـ شناخته و برآورده و بركشيده شوند و مورد احترام قرار گيرند و از آنها قدرداني به عمل آيد; زيرا عمل خير هيچوقت از بين نميرود.
آن شبي كه شما تا صبح بيدار مانديد، آن ساعات متوالي كه شما در قرارگاهتان نشستيد و اين طرحها را ريختيد، آن حضور شجاعانهيي كه شما در صحنهي جنگ انجام داديد، آن قدرت روحي كه شما از خودتان نشان داديد و موجب شد تا نيروهاي شما جلو بروند و نيروي دشمن سركوب گردد، حتي آن گلولهيي كه شما شليك كرديد و يا دستور داديد شليك بشود، همه و هر يك از اينها، حادثهيي نبود كه يك روز واقع شد و بعد هم تمام گشت. نه، عين آن حادثه، الان موجود است و در دو جاي ديگر محفوظ ميباشد و اگر خواستيد بگوييد سه جاي ديگر، جاي سوم را به قدر آن دو، نبايد خيلي اهميت داد; زيرا گاهي هست و گاهي نيست.
اما آن دو جاي اصلي كه وجود دارد، اول در ميزان و علم و دفتر محاسبهي الهي است كه "لايغادر صغيره ولاكبيره الا احصاها": هيچ كار كوچك و بزرگي از شما سرنزده، مگر اين كه در آن صحيفهي الهي نوشته شده و موجود است و تمام نخواهد شد و در روز قيامت، به شكل چيزي شيرين و مطلوب و دلنشين و آرامبخش و نجاتبخش مجسم خواهد شد. بنابراين، كاري را كه شما در ساعتي و لحظهيي و زماني انجام داديد، آن كار در آن جا باقي است.
دومين جايي كه كار شما باقي ميماند، عبارت از همين وضع موجود شماست. مگر شما نميگوييد كه جمهوري اسلامي، يك نظام مستقر و نيرومندي است و مجموعه و محصولي است كه در ذات و خلال او، كار آن روز شما موجود است و اگر آن كار نبود، امروز اين مجموعه نبود; پس تلاش شما در وضع موجود ما مستقر است و اگر تا قيامت اين وضعيت باشد، آن تلاش هم خواهد بود. مثل آن دانهيي كه شما در زمين مينشانيد و يك درخت سيب ميشود. ميوههايي كه از اين درخت سيب بهعمل ميآيد، آن دانه به نحوي در همهي اينها وجود دارد. اگر آن دانه نبود، هيچيك از اين ميوهها هم نبودند.
اگر شما نظام مستقر و حركت بهنگام و بساماني را ميبينيد و مشاهده ميكنيد كه آينده روشن و اميدبخش است، اگر ميبينيد ابهت جهاني يافتهايم، اگر ميبينيد داراي كشوري هستيم كه در جهت آبادي و عمران و استقلال و سيادت روزافزون حركت ميكند، فشرده و متراكم شدهي همان هزاران كاري است كه شما در طول زمان انجام داديد و محصول يا مجموعهي آن، اين شده است. اگر هر كدام از آنها نبود، اين ثمرات نيز نبود. اگر تلاش آن شب شما كه تا صبح زحمت كشيديد تا نيروها را در سنگرها مستقر كنيد، يا از آب عبور بدهيد، يا دشمن را دور بزنيد، يا در مراكز كمين مستقر بشويد، يا آمادگيها و يا نقشه را بهوجود آوريد، اگر آن تلاشها نبود، امروز اين نتيجه نبود. پس، آن تلاش شما در اين وضع موجود ما مستقر است و تا قيامت وجود خواهد داشت.
سومين جا، حافظهي ملتها و خاطرهي تاريخ است كه گاهي هست و گاهي نيست و همانطور كه گفتيم، خيلي هم به قدر آن دو مهم نيست; اما خالي از اهميت هم نميباشد. تاريخ و آيندهي ما و گزارش گزارشگران و ياد يادآوران، كارها و تلاشهاي شما را همواره در خود حفظ خواهد كرد. بنابراين، آن كارها موجود است.
از نيروهاي سپاه و ارتش، افراد زيادي بوده و هستند كه بعضي شهيد شدند و بعضي هم بحمدالله زنده و سرپا هستند و تلاشهاي زيادي كردهاند و انشاءالله بايستي شناسايي بشوند و نامشان مشخص گردد و انشاءالله با اعطاي نشان، از آنها قدرداني مشخص و مجسم و متبلور انجام بگيرد. البته، ليستها محفوظ و گزارشها مشخص است، خيلي هم زحمت ندارد; اما اين شروع كار بوده و انشاءالله در ادامهي كار، حقوق همهي كساني كه در اين زمينه ذيحق هستند، بايد حفظ و رعايت بشود.
آنچه كه صحبت شد، مربوط به گذشته بود; ولي آنچه كه مربوط به آينده ميباشد، اين است كه برادران نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي بايد قوي بشوند و قدرت دفاعي خود را بالا ببرند. اين، دو كلمه حرف است; اما پشت سر اين حرف، هزاران تلاش قرار دارد. اگر تلاش نكرديم، آن دو محقق نخواهد شد و اگر نشد، ملت و كشور و انقلاب و نظام جمهوري اسلاميمان، تهديد خواهد شد. آن گونه كه من استنباط كردهام، بايد بر طبق فهم خودم عمل بكنم و اين تكليف شرعي من است و در نيروهاي مسلح، هر كس موظف است كه بر طبق همين روال عمل بكند.
ما بايد ارتش و سپاه را به عنوان دو سازمان و دو بازوي مسلح و دو تشكيلاتي كه امام تا آخرين روزها اصرار داشتند اين دو سازمان بمانند و قوي بشوند، نگهداريم و تقويت كنيم و هر كدام تشكيلات خودشان را به بهترين وجه ممكن اداره كنند و ستاد كل هم با وظايف مشخص و معيني كه وجود دارد و بر اساس آنها تشكيل شد، برنامهريزي و سياستگذاري خواهد كرد.
برنامهريزيهاي كلي و سياستگذاريهاي عمومي نيروهاي مسلح مثبت است و درخشندگيها و نيز كمبودها و كاستيها و ضعفهايي دارند. هم بايد كاستيها برطرف بشود و ضعفها به قوت تبديل گردد و هم بايد درخشندگيهاي هر يك از اين دو سازمان، براي ديگري درس و آموزش و الگو بشود. هر كدام امتيازاتي دارند كه آن امتياز، مطلوب و يادگرفتني و پيروي كردني است و هركس ندارد، ياد ميگيرد و پيروي كند. هر كدام هم ضعفها و نقصهايي دارند كه بايد برطرف بشود.
اين كه گفته بشود ما ميخواهيم به نفع ارتش، سپاه را ضعيف كنيم يا به نفع سپاه، ارتش را ضعيف سازيم، به طور قاطع وجود نخواهد داشت و ندارد. البته، در گذشته هم تا آنجا كه من از سياستها و تدابير حضرت امام(رضواناللهتعاليعليه) و كاري كه بر اساس تدابير ايشان از سوي مسؤولان و جانشين محترمشان انجام ميگرفت، باخبرم; چنين چيزي وجود نداشته است. البته، شايعه و سوءظن و روح وسوسه و نگراني دايمي و قلق و اين كه چه خواهد شد و اين كار به چه نيتي انجام گرفت و از اين قبيل چيزها هميشه بوده; اما اكنون نيست و حالا ما بحث امروز را ميكنيم.
محققا ارتش و سپاه، دو سازماني هستند كه موازي هم نميباشند. عليالاصول مأموريت ارتش بامأموريت سپاه متفاوت است و دو گونه مأموريت ميباشد. هر دو هم نيروي مسلح و نظاميند و هر كسي بگويد نيروي سپاه، يك نيروي انتظامي است، برخلاف آن چيزي كه نظر ما بوده و دنبالش هستيم، حرف بيخود زده است. همچنين هر كس بگويد كه سپاه يك نيروي ويژه به معناي كوچك كردن و كوچك گرفتن است، بيخود گفته است. خير، سپاه هم يك سازمان رزمي و نظامي است و مأموريت مشخصي هم دارد. ما اين مأموريتها را به طور رسمي به هر سازماني ابلاغ خواهيم كرد.
بايد هر دو سازمان بنشينند و حدود و مرزهاي دقيق اين مأموريتها را طبق تدبيري كه داده ميشود، معين بكنند و بر طبق آن، هر سازماني خودش را منطبق نمايد. بنابراين، ارتش و سپاه به عنوان دو سازمان باقي ميمانند; اما بايد هر چه ممكن است، از جهاتي كه لازم ميباشد، به هم شباهت پيدا كنند. البته، چون مأموريتها جداگانه است، اقتضائات خاصي دارد كه هر دو مأموريت، اقتضائات خودش را دنبال خواهد كرد و طبيعتا ممكن است هر مأموريتي، اقتضاي خاصي هم در شيوهي سازماندهي يا بقيهي چيزها داشته باشد; اما در برخي موارد، اينطور نيست.
لازم نيست در مأموريتشان به هم شباهت پيدا كنند; اما در آن چيزهايي كه دو سازمان رزمي بايد به هم شباهت پيدا كنند، بايستي روزبهروز به همديگر نزديكتر و شبيهتر و از حال هم آگاهتر و به هم مهربانتر و نسبت به سرنوشت يكديگر علاقهمندتر باشند. حقيقتش هم همين است. يعني اگر ارتش توجه بكند، خواهد ديد كه حضور سپاه پاسداران در كنار او، به وي كمك خواهد كرد. سپاه هم اگر درست دقت بكند، خواهد ديد كه حضور ارتش جمهوري اسلامي ايران در كنار وي، به كمك او خواهد آمد. اين دو سازمان، دو بازو هستند و دو بازو از يك بازو بهتراست.
اين تعبير دو بازو، عينا همان تعبيري است كه امام(رضواناللهتعاليعليه) به خود من گفتند. راجع به همين مسألهي سپاه و ارتش صحبت بود كه ايشان دو بازوي مباركشان را بلند كردند و گفتند: "هر دو، دو بازوي جمهوري اسلامي هستند و بايد باشند". حقيقتش هم همين است. من هم بدون اين كه در اين نظر شكي داشته باشم، از اول اعتقادم همين بوده است كه اين دو سازمان وجود دارند و هر دو لازم و مكمل يكديگرند. تدبير اين است كه هر دو سازمان، با اين ديد به مسايل خود و سازمانشان و مسايل سازمان ديگر نگاه كنند; نه اين كه با ديد حدسي، ارزيابي نمايند.
ارتش فكر نكند كه چون سپاه پاسداران برادران خوبي هستند و جنگ هم كه تمام شد، پس از اين ديگر فقط سازمان او مطرح است. نميگويم شما برادران ارتشي اين فكر را ميكنيد. من شاهد همكاريها و علاقهمنديهاي شما بودهام و در جبههي جنگ و بيرون از جنگ هم بودهام; اما نبايد از اين كه در گوشه و كنار، كساني اين فكر را ترويج كنند و دشمن هم به آنها كمك كند، غافل بود. از طرف ديگر، سپاه هم نبايد فكر كند كه چون اين همه عمليات موفق و پيروز انجام داده است، ديگر هيچ چيز كم و كسر ندارد و لزومي هم ندارد كه حتما ارتش در كنارش باشد. خير، ارتش يك سرمايه و ذخيره و اندوخته براي اين ملت است. هيچ كس به دست خودش، اندوختهي خويش را از بين نميبرد.
هر دوي اينها ـ همان طور كه امام(ره) فرمودند و من هر چه فكر ميكنم، بهتر از اين تعبير پيدا نميكنم ـ دو بازو هستند و هيچ آدم عاقلي، يكي از دو بازوي خودش را قطع و يا ضعيف نخواهد كرد. اين دو بازو، جز به سود شخص حركت نخواهند كرد و هماهنگي نخواهند داشت. اگر شما هم بخواهيد اين دستتان با آن دستتان هماهنگي نكند، نميتوانيد. به طور طبيعي، اين دو دست با همديگر حركت و هماهنگي ميكنند; مگر آن كه خداي ناكرده يكي فلج باشد يا شما تمرين كرده باشيد و بزور بخواهيد چنين چيزي را به يك دستتان تحميل كنيد.
براي اين كشور، تهديد وجود دارد. نميگويم جنگ وجود خواهد داشت ـ ممكناست وجود داشته باشد و يا نداشته باشد ـ اما تهديد قطعي است. اين تهديد، چه زماني عملي ميشود؟ آن وقتي كه شما ضعيف باشيد و دچار اختلاف شويد و خداي نكرده در صحنه حضور نداشته باشيد و كارايي و آموزش و تجهيزات و نيروي انساني و انضباط نداشته باشيد; والا دشمن در مرحلهي تدبير خواهد ماند و اميدواريم كه بماند و هرگز اين توان را پيدا نكند كه به جمهوري اسلامي چشم زخمي وارد كند. البته، من صريح بگويم كه تا شما باشيد و با هم خوب كار كنيد و آماده بهخدمت و پا بهركاب و دامن همت به كمر زده و كاردان و با چشم باز در صحنه باشيد، چشم زخمي زده نخواهد شد و دشمن، اين قدرت را پيدا نخواهد كرد.
من، به نيروهاي مسلح رسيدگي خواهم كرد. وجود ستاد مشترك ارتش و ستاد مركزي سپاه پاسداران و ستاد كل نيروهاي مسلح، به معناي عدم حضور و عدم رسيدگي من نيست. آن جا كه لازم باشد، من به همهي امور رسيدگي خواهم كرد و اين حق براي من محفوظ است كه تا پايينترين ردهها وارد بشوم و چيزي را سؤال و استفسار و تصرف كنم. البته، سلسله مراتب آنچناني كه مقرر است، به جاي خود محفوظ ميباشد; اما سلسله مراتب، مانع از حق فرمانده براي رسيدگي در حيطهي فرماندهي ـ به هر شيوهيي كه مصلحت بداند ـ نيست و از اين حق براي خدا و تجهيز نيروهاي مسلح و براي اين كه در اين روزگار بتوانيم نيروهاي مسلحمان را نيرومند كنيم، به نحو شايسته استفاده خواهم كرد.
اين بازوها بايد قدرتمند شده و اين مشتها بايد گره شوند. ما كسي را تهديد نميكنيم، از اول هم تهديد نكرديم، دنيا هم اين را ميداند. نگويند كه جمهوري اسلامي ايران، ما را تهديد كرده و خودش را آماده ميكند. بلي، ما انشاءالله روزبهروز خودمان را بيشتر آماده خواهيم كرد و بايد هم بكنيم، وظيفهي مردم هم اين است كه پشتيباني كنند. ما تهديد نميكنيم; بلكه در مقابل تهديدهاي دشمنان كه ثابت شده به هيچ اصلي از اصول انساني پايبند نيستند، ايستادگي خواهيم كرد.
انشاءالله ديدارهاي ديگري هم به مناسبتهاي كاري، با شما برادران سپاهي و ارتشي خواهم داشت و توصيههاي لازم را خواهم كرد; اما امروز كه يك تجمع خوبي در اين جا ايجاد شده است، مايلم نكاتي را به شما توصيه بكنم:
اولا ـ همان طور كه قبلا گفتم ـ اين دو سازمان، صميمانه با هم كار كنند. اگر صميميت نباشد، طرف مقابل آن را زود ميفهمد. نبايد به زبان بگوييم بله، اينگونه است; اما در باطن صميميت نباشد. بايد بدانيم خداي متعال چنين قرار داده است كه بي صميميتي زود فهميده شود. آدمهاي بيواقعيت و بيصداقت خيال ميكنند زرنگند، نميدانند كه افراد زيادي هستند كه با همديگر مينشينند و ديگران را به بيصداقتي و بيصميميتي متهم ميكنند و ميگويند فلانكس آدم بيصداقتي است و صميميت ندارد; در حالي كه خودش خيال ميكند هيچ كس عدم صداقت او را نفهميده است. او اصرار ورزيده كه صميمي جلوه كند; اما بالاخره حقيقت آشكار شده است و در جمع افراد، اين معنا واضحتر هم خواهد شد. اگر يك مجموعه نسبت به مجموعهي همجوار خود، صميميت نداشته باشد، زود آشكار خواهد شد و در عمل، تناقضها و درگيريها و اصطكاكها پديدار خواهند گرديد.
دو سازمان بايد نسبت به هم صميميت و برادري داشته باشند و به هم كمك كنند و هدف را بالاتر از اهداف سازماني قرار بدهند. الان اگر به يكي از لشكرها ـ چه لشكر ارتش و چه لشكر سپاه ـ بگويند شما ده بيست تانك يا يك مقدار وسايل و تجهيزات و آشپزخانه و... را به لشكر ديگر بدهيد تا اصلا متعلق به خودشان باشد، خواهيد ديد كه از همهي امكانات براي ندادن آن وسايل استفاده ميكنند; در حاليكه بناست آن لشكر هم بجنگد. گاهي هم آن لشكر، وسايل و تجهيزات ندارد و به آنها احتياج دارد و آن ديگري زيادي هم دارد; اما نخواهد داد. البته، در دستگاههاي غيرنظامي هم همين گونه است و اين چيزي نيست كه مخصوص شما باشد. بنابراين، ميبينيد كه در برخي موارد، متأسفانه هدفهاي سازماني و حتي كوچكتر از سازماني، از اهداف اصلي بالاتر قرار ميگيرند. بايد با اين روحيه مبارزه كرد. چه كسي بايد مبارزه كند؟ طبيعي است كه اول خودمان بايد اين كار را بكنيم و حقيقتا گشادهدستانه با آن ديگري برخورد كنيم تا برادري بيشتري بين ارتش و سپاه برقرار شود.
نكتهي ديگر اين است كه مأموريتهاي دفاعي مرزي را خيلي جدي بگيريد. من، قبلا هم به شما گفتهام و اكنون نيز تكرار ميكنم: اين خطوط مرزي را، هم سپاه و هم ارتش مستحكم كنند. حقيقتا هيچ بهانهيي براي توجيه عدم استحكام و عدم اطمينان و گسيختگي خطوط مرزي ما قابل قبول نيست. هم سپاه و هم ارتش، در منطقهيي كه مأمور حفاظت هستند، بايد با كمال دقت و مراقبت حضور داشته باشند و از هرگونه سستي و بيمبالاتي و سهلانگاري و ولنگاري از طرف افراد و مأموران پايين دست، به شدت جلوگيري كنند.
نكتهي بعدي اين است كه اساس كار نظام و نيروهاي نظامي، نظم و انضباط است. اگر نظم داشتيد، هم نيروي انساني و هم سلاح و هم امكانات شما، به دردتان خواهد خورد; ولي اگر نظم نداشتيد، چنانچه نيروي انساني و سلاح و تجهيزات و امكانات و پول هم داشته باشيد، به دردتان نخواهد خورد. آن چيزي كه يك تودهي انبوه آدم را از يك لشكر و يگان نظامي ممتاز ميكند، در درجهي اول نظم او است. بنابراين، شاخصهي يك مجموعهي نظامي، نظم است. هر چه ممكن است، به نحو صحيح بر نظم و انضباط خود بيفزاييد. ممكن است بعضي تصور كنند كه فقط سپاه مخاطب است. خير، هم سپاه و هم ارتش مخاطب است. متأسفانه، گاهي در برخي از قسمتها و يگانهاي ارتش هم، نشانههاي بينظمي مشاهده ميشود كه بايد تكرار نشود.
امروز، يكي از برنامههاي ما، معرفي آقاياني است كه اخيرا منصوب شدهاند و چون بنا را بر اين گذاشتيم كه مراسم ما از معنويت و حقيقت و صميميت سرشار باشد، چنانچه برخي از تشريفات هم در آن نباشد، به آن خللي وارد نميكند. البته، من با تشريفات نظامي مخالف نيستم; ولي با مطلق تشريفات و وجود تشريفات در زندگي شخصي خودم و ديگران، صددرصد مخالفم. در عين حال، در تشريفات رسمي كه گاهي شعار است و يك معنا و مفهومي در آن وجود دارد، حايز اهميت است. من، به اينگونه تشريفات علاقهمند هستم; اما اگر يك وقت به خاطر جهت ديگري، اين تشريفات عملي نشد، از نظر من ايرادي ندارد و طبعا امروز بهخاطر وضعيت مكاني ما، نميتوانست آن تشريفات مفصل انجام بگيرد. وضعيت ما طلبگي است و فعلا با همين وضعيت، اين كار را انجام ميدهيم. هويت و معنويت و معناي كار مهم است; اگر چه از لحاظ ظاهر، آن گونه كه ميخواهيم، نباشد و به همين جهت است كه تشريفات آن چناني نداريم.
من، به ستاد فرماندهي كل، آقاي دكتر فيروزآبادي ـ كه برادر بسيجي سابقهدار و مورد اعتماد ما هستند ـ گفتم كه سياستگذاري و هدايت كلي و همسانسازي و هماهنگسازي دو سازمان، برعهدهي اين ستاد است و ستاد سپاه پاسداران و ستاد مشترك ارتش، براي كارهاي خود، از طريق ستاد فرماندهي كل اقدام خواهند كرد. البته، به هر نحو و هر جا كه لازم باشد، من با فرماندهان ارتش و سپاه، ديدار و ملاقات و نظرخواهي خواهم داشت; ليكن روال جاري كار، آن گونه خواهد بود كه از طريق ستاد فرماندهي كل كارها انجام ميگيرد. ستاد كل هم در كارهاي ستادي آن دو ستاد و سازمان، دخالتي نخواهد كرد.
من، براي ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي، آقاي سرتيپ شهبازي را منصوب كردم كه ايشان هم از برادران بسيار خوب و شناخته شده در صحنهي جنگ بوده است. خود من شاهد بودم كه ايشان در صحنهي انقلاب، خدمت بزرگي به ارتش و نيروهاي مسلح كرد و در اوايل پيروزي انقلاب، ايشان و جمعي ديگر، هميشه جزو همكارهاي خوب ما بود و امروز برادر شناخته شدهيي است.
نيروهاي سهگانهي ارتش، بايد ستاد مشترك را به عنوان مادر خودشان به حساب آورند و بدانند كه اگر ستاد مشترك تضعيف شد، نيروها تضعيف خواهندگرديد. نيروها خيال نكنند كه اگر ستاد مشترك را دور زدند، به نفعشان است; بلكه به ضررشان خواهد بود. من، اين نكته را به عنوان روش و خط مشي به شما گفتم و البته شما در عمل هم همين را تجربه خواهيد كرد و خواهيد ديد كه اگر نيروهاي سهگانهي ارتش، ستاد مشترك را جدي نگيرند، كارشان پيش نخواهد رفت و بلكه عقب خواهند افتاد. ستاد مشترك، حالت مادر و مركز را براي ارتش دارد و بر سه نيرو مشرف است و در حقيقت، ستاد فرماندهي كل ارتش ميباشد. بنابراين، مسايل تدابير فرماندهي كل، از طريق ستاد مشترك به نيروها و به قسمتها و ادارات و سازمانها ابلاغ خواهد شد.
براي ستاد سپاه پاسداران، برادر بسيار خوبمان آقاي ذوالقدر، به پيشنهاد فرماندهي كل سپاه پاسداران انتخاب شد كه البته خود من هم شناخت خوبي از ايشان داشتم و اين اميد را دارم كه انشاءالله ستاد كل سپاه پاسداران بتواند قدمهاي اساسييي در طريق منتظم كردن مجموعهي سپاه بردارد. اين ستاد، بايد از پشتيباني فرماندهي كل برخوردار باشد و همين طور سازمانها و نيروها و قسمتهاي مختلف سپاه پاسداران هم توجه بكنند كه از طريق ستاد كل سپاه، كارهاي خود را انجام بدهند. البته، اين سؤال وجود دارد كه شوراي عالي سپاه ـ كه شوراي قانوني اين سازمان است ـ رابطه و جايگاهش با فرماندهي و ستاد كل، چگونه خواهد بود؟ اين مسأله، جزو آن نكاتي است كه من انشاءالله در آينده، براي آن كه كار برادران بهخوبي انجام بگيرد، پاسخ روشني به سپاه خواهم داد. به هر حال، ما اميد زيادي به ستاد كل سپاه بستهايم كه انشاءالله بتواند با تدبير و نظم و برآورد و بررسي و تجزيه و تحليل منطقي از مسايل، كارها را هر چه بيشتر رو به انتظام ببرد.
برادر عزيزمان، آقاي رحيم صفوي نيز به عنوان جانشين فرماندهي كل معرفي شدهاند. در حقيقت، اين برادر، هم شهيد و هم جانباز است و فقط بحمدالله مفقود و اسير نيست; حي و قايم كامل! ايشان از اول جنگ، در كردستان بودند كه من خود در مراحلي، واقعا شاهد فداكاريهاي مخلصانهي اين برادر بسيار خوب بودم. چهرهيي برجسته و با اخلاص و صميمي و خوب كه فرماندهي كل سپاه ـ جناب آقاي رضايي ـ ايشان را معرفي و پيشنهاد كردند و من هم منصوب كردم كه بجا هم هست.
براي فرماندهي نيروي زميني سپاه، برادر عزيزمان آقاي مصطفي ايزدي را در نظر گرفتيم كه از آن برادرهاي بسيار خوب ميباشند. من خودم نيز ايشان را از سابق از دور و نزديك ميشناختم. از آن وقتي كه ايشان در كردستان بودند و بعد به سپاه و فرماندهي وارد شدند و كارها و تلاشهاي مخلصانهيي در منطقهي كردستان و بعدا مدتي هم در منطقهي جنوب انجام دادند، حقا و انصافا جزو برادرهاي بسيار ارزنده و محبوبي هستند كه جا دارد افرادي از قبيل ايشان، در مسؤوليتهاي بالا باشند.
برادر عزيزمان آقاي محتاج هم به عنوان جانشين فرماندهي نيروي زميني معرفي شدند و بنده هم تأييد كردم و حكم دادم. گرچه با ايشان خيلي همكاري نداشتم; اما سوابق شناخته شدهي خوبي از آقاي محتاج دارم. اين مجموعه، برادران عزيزي هستند كه امروز بنا بود در اينجا معرفي بشوند و وظايف و شرح كارشان مشخص است. من، به همهي برادران عزيز توصيه ميكنم كه كمك كنند تا انشاءالله اين برادران بتوانند به مأموريتها و وظايف مهم خودشان عمل كنند.
لازم است از برادراني كه در طول مدت جنگ، تلاشهاي زيادي كردند و مسؤوليتهاي مهم و بالايي داشتند و هنوز نام آنها مطرح نشده است تا از آنها تجليل شود، به صورت كلي تجليل كنم. اميدوارم كه انشاءالله همهي آنها مشمول رحمت و فضل الهي باشند. همچنين ياد شهداي عزيزمان: سرداران و رزمندگان و بسيجيان و نيروهاي خدماتي ـ چه نيروهاي درماني، چه جهاد سازندگي و چه ديگران ـ را گرامي ميداريم و اميدواريم كه خداوند انشاءالله به خانوادههاي آنها صبر و اجر بدهد و بركات خودش را بر آنها نازل كند و شهداي آنها را با شهداي ابرار صدر اسلام، محشور فرمايد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
در ابتدا، به برادران عزيزي كه اولين نشان افتخار و نشان حضور فداكارانه در جنگ را در جمهوري اسلامي دريافت كردهاند، صميمانه تبريك عرض ميكنم. به نيروهاي مسلح هم تبريك ميگويم كه بالاخره اين رسم و سنت مطلوب قدرداني مشخص و معين را از كساني كه فداكاري نمودند، شروع كردند و با اين نشانها، آن را هميشگي ساختند.
اين نشان، اولا نشان سپاسگزاري و قدرداني جمهوري اسلامي از شما عزيزاني است كه خدمتي بزرگ و ارزنده را در جنگ تحميلي، از خودتان نشان داديد. ثانيا، يك يادگار ماندني است تا در آينده همه بدانند كه در يك فصل بسيار خطرناك و دشواري از زندگي و تاريخ جمهوري اسلامي، صاحبان اين نشانها، چه فداكارييي نشان دادند و چه عظمت انسانييي از خودشان بروز دادند. اين نشان، يك كار سمبليك است، والا قدر كار شما بيش از اينهاست و اميدواريم كه همهي ملت و كشور و مسؤولان، قدر شما و مجاهداتتان را بدانند و انشاءالله هميشه از شما قدرداني كنند.
نكتهي ديگر اين است كه گرچه ما به چند ده نفر از برادران "نشان" داديم و عملا و رسما از آنها قدرداني شد; اما كساني كه در خور اين نشانها هستند، فقط جمع امروز نيستند. همان طور كه برادران بيان كردند، عمليات بزرگ ديگري در جبهه بوده و رشادتهاي بزرگي در آن عملياتها نشان داده شده است و چهرههاي گمنام و بيادعا و كمادعا و متواضع و گوشهگير ـ چه ارتشي و چه سپاهي و چه از آحاد نيروهاي بسيجي ـ بودند و هستند كه شايسته و درخور اين نشانها ميباشند و بايد مورد احترام و قدرداني قرار بگيرند. انشاءالله در آينده بايد اين كار انجام بشود و يكي از برنامههايي را كه ستاد كل تعقيب خواهد كرد ـ چه مباشرتا و مستقيما و چه بهوسيلهي دستگاههاي ديگر ـ بايد همين باشد كه افرادي كه در طول اين ساليان فداكاري كردند ـ چه امروز در خدمت باشند يا نباشند ـ شناخته و برآورده و بركشيده شوند و مورد احترام قرار گيرند و از آنها قدرداني به عمل آيد; زيرا عمل خير هيچوقت از بين نميرود.
آن شبي كه شما تا صبح بيدار مانديد، آن ساعات متوالي كه شما در قرارگاهتان نشستيد و اين طرحها را ريختيد، آن حضور شجاعانهيي كه شما در صحنهي جنگ انجام داديد، آن قدرت روحي كه شما از خودتان نشان داديد و موجب شد تا نيروهاي شما جلو بروند و نيروي دشمن سركوب گردد، حتي آن گلولهيي كه شما شليك كرديد و يا دستور داديد شليك بشود، همه و هر يك از اينها، حادثهيي نبود كه يك روز واقع شد و بعد هم تمام گشت. نه، عين آن حادثه، الان موجود است و در دو جاي ديگر محفوظ ميباشد و اگر خواستيد بگوييد سه جاي ديگر، جاي سوم را به قدر آن دو، نبايد خيلي اهميت داد; زيرا گاهي هست و گاهي نيست.
اما آن دو جاي اصلي كه وجود دارد، اول در ميزان و علم و دفتر محاسبهي الهي است كه "لايغادر صغيره ولاكبيره الا احصاها": هيچ كار كوچك و بزرگي از شما سرنزده، مگر اين كه در آن صحيفهي الهي نوشته شده و موجود است و تمام نخواهد شد و در روز قيامت، به شكل چيزي شيرين و مطلوب و دلنشين و آرامبخش و نجاتبخش مجسم خواهد شد. بنابراين، كاري را كه شما در ساعتي و لحظهيي و زماني انجام داديد، آن كار در آن جا باقي است.
دومين جايي كه كار شما باقي ميماند، عبارت از همين وضع موجود شماست. مگر شما نميگوييد كه جمهوري اسلامي، يك نظام مستقر و نيرومندي است و مجموعه و محصولي است كه در ذات و خلال او، كار آن روز شما موجود است و اگر آن كار نبود، امروز اين مجموعه نبود; پس تلاش شما در وضع موجود ما مستقر است و اگر تا قيامت اين وضعيت باشد، آن تلاش هم خواهد بود. مثل آن دانهيي كه شما در زمين مينشانيد و يك درخت سيب ميشود. ميوههايي كه از اين درخت سيب بهعمل ميآيد، آن دانه به نحوي در همهي اينها وجود دارد. اگر آن دانه نبود، هيچيك از اين ميوهها هم نبودند.
اگر شما نظام مستقر و حركت بهنگام و بساماني را ميبينيد و مشاهده ميكنيد كه آينده روشن و اميدبخش است، اگر ميبينيد ابهت جهاني يافتهايم، اگر ميبينيد داراي كشوري هستيم كه در جهت آبادي و عمران و استقلال و سيادت روزافزون حركت ميكند، فشرده و متراكم شدهي همان هزاران كاري است كه شما در طول زمان انجام داديد و محصول يا مجموعهي آن، اين شده است. اگر هر كدام از آنها نبود، اين ثمرات نيز نبود. اگر تلاش آن شب شما كه تا صبح زحمت كشيديد تا نيروها را در سنگرها مستقر كنيد، يا از آب عبور بدهيد، يا دشمن را دور بزنيد، يا در مراكز كمين مستقر بشويد، يا آمادگيها و يا نقشه را بهوجود آوريد، اگر آن تلاشها نبود، امروز اين نتيجه نبود. پس، آن تلاش شما در اين وضع موجود ما مستقر است و تا قيامت وجود خواهد داشت.
سومين جا، حافظهي ملتها و خاطرهي تاريخ است كه گاهي هست و گاهي نيست و همانطور كه گفتيم، خيلي هم به قدر آن دو مهم نيست; اما خالي از اهميت هم نميباشد. تاريخ و آيندهي ما و گزارش گزارشگران و ياد يادآوران، كارها و تلاشهاي شما را همواره در خود حفظ خواهد كرد. بنابراين، آن كارها موجود است.
از نيروهاي سپاه و ارتش، افراد زيادي بوده و هستند كه بعضي شهيد شدند و بعضي هم بحمدالله زنده و سرپا هستند و تلاشهاي زيادي كردهاند و انشاءالله بايستي شناسايي بشوند و نامشان مشخص گردد و انشاءالله با اعطاي نشان، از آنها قدرداني مشخص و مجسم و متبلور انجام بگيرد. البته، ليستها محفوظ و گزارشها مشخص است، خيلي هم زحمت ندارد; اما اين شروع كار بوده و انشاءالله در ادامهي كار، حقوق همهي كساني كه در اين زمينه ذيحق هستند، بايد حفظ و رعايت بشود.
آنچه كه صحبت شد، مربوط به گذشته بود; ولي آنچه كه مربوط به آينده ميباشد، اين است كه برادران نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي بايد قوي بشوند و قدرت دفاعي خود را بالا ببرند. اين، دو كلمه حرف است; اما پشت سر اين حرف، هزاران تلاش قرار دارد. اگر تلاش نكرديم، آن دو محقق نخواهد شد و اگر نشد، ملت و كشور و انقلاب و نظام جمهوري اسلاميمان، تهديد خواهد شد. آن گونه كه من استنباط كردهام، بايد بر طبق فهم خودم عمل بكنم و اين تكليف شرعي من است و در نيروهاي مسلح، هر كس موظف است كه بر طبق همين روال عمل بكند.
ما بايد ارتش و سپاه را به عنوان دو سازمان و دو بازوي مسلح و دو تشكيلاتي كه امام تا آخرين روزها اصرار داشتند اين دو سازمان بمانند و قوي بشوند، نگهداريم و تقويت كنيم و هر كدام تشكيلات خودشان را به بهترين وجه ممكن اداره كنند و ستاد كل هم با وظايف مشخص و معيني كه وجود دارد و بر اساس آنها تشكيل شد، برنامهريزي و سياستگذاري خواهد كرد.
برنامهريزيهاي كلي و سياستگذاريهاي عمومي نيروهاي مسلح مثبت است و درخشندگيها و نيز كمبودها و كاستيها و ضعفهايي دارند. هم بايد كاستيها برطرف بشود و ضعفها به قوت تبديل گردد و هم بايد درخشندگيهاي هر يك از اين دو سازمان، براي ديگري درس و آموزش و الگو بشود. هر كدام امتيازاتي دارند كه آن امتياز، مطلوب و يادگرفتني و پيروي كردني است و هركس ندارد، ياد ميگيرد و پيروي كند. هر كدام هم ضعفها و نقصهايي دارند كه بايد برطرف بشود.
اين كه گفته بشود ما ميخواهيم به نفع ارتش، سپاه را ضعيف كنيم يا به نفع سپاه، ارتش را ضعيف سازيم، به طور قاطع وجود نخواهد داشت و ندارد. البته، در گذشته هم تا آنجا كه من از سياستها و تدابير حضرت امام(رضواناللهتعاليعليه) و كاري كه بر اساس تدابير ايشان از سوي مسؤولان و جانشين محترمشان انجام ميگرفت، باخبرم; چنين چيزي وجود نداشته است. البته، شايعه و سوءظن و روح وسوسه و نگراني دايمي و قلق و اين كه چه خواهد شد و اين كار به چه نيتي انجام گرفت و از اين قبيل چيزها هميشه بوده; اما اكنون نيست و حالا ما بحث امروز را ميكنيم.
محققا ارتش و سپاه، دو سازماني هستند كه موازي هم نميباشند. عليالاصول مأموريت ارتش بامأموريت سپاه متفاوت است و دو گونه مأموريت ميباشد. هر دو هم نيروي مسلح و نظاميند و هر كسي بگويد نيروي سپاه، يك نيروي انتظامي است، برخلاف آن چيزي كه نظر ما بوده و دنبالش هستيم، حرف بيخود زده است. همچنين هر كس بگويد كه سپاه يك نيروي ويژه به معناي كوچك كردن و كوچك گرفتن است، بيخود گفته است. خير، سپاه هم يك سازمان رزمي و نظامي است و مأموريت مشخصي هم دارد. ما اين مأموريتها را به طور رسمي به هر سازماني ابلاغ خواهيم كرد.
بايد هر دو سازمان بنشينند و حدود و مرزهاي دقيق اين مأموريتها را طبق تدبيري كه داده ميشود، معين بكنند و بر طبق آن، هر سازماني خودش را منطبق نمايد. بنابراين، ارتش و سپاه به عنوان دو سازمان باقي ميمانند; اما بايد هر چه ممكن است، از جهاتي كه لازم ميباشد، به هم شباهت پيدا كنند. البته، چون مأموريتها جداگانه است، اقتضائات خاصي دارد كه هر دو مأموريت، اقتضائات خودش را دنبال خواهد كرد و طبيعتا ممكن است هر مأموريتي، اقتضاي خاصي هم در شيوهي سازماندهي يا بقيهي چيزها داشته باشد; اما در برخي موارد، اينطور نيست.
لازم نيست در مأموريتشان به هم شباهت پيدا كنند; اما در آن چيزهايي كه دو سازمان رزمي بايد به هم شباهت پيدا كنند، بايستي روزبهروز به همديگر نزديكتر و شبيهتر و از حال هم آگاهتر و به هم مهربانتر و نسبت به سرنوشت يكديگر علاقهمندتر باشند. حقيقتش هم همين است. يعني اگر ارتش توجه بكند، خواهد ديد كه حضور سپاه پاسداران در كنار او، به وي كمك خواهد كرد. سپاه هم اگر درست دقت بكند، خواهد ديد كه حضور ارتش جمهوري اسلامي ايران در كنار وي، به كمك او خواهد آمد. اين دو سازمان، دو بازو هستند و دو بازو از يك بازو بهتراست.
اين تعبير دو بازو، عينا همان تعبيري است كه امام(رضواناللهتعاليعليه) به خود من گفتند. راجع به همين مسألهي سپاه و ارتش صحبت بود كه ايشان دو بازوي مباركشان را بلند كردند و گفتند: "هر دو، دو بازوي جمهوري اسلامي هستند و بايد باشند". حقيقتش هم همين است. من هم بدون اين كه در اين نظر شكي داشته باشم، از اول اعتقادم همين بوده است كه اين دو سازمان وجود دارند و هر دو لازم و مكمل يكديگرند. تدبير اين است كه هر دو سازمان، با اين ديد به مسايل خود و سازمانشان و مسايل سازمان ديگر نگاه كنند; نه اين كه با ديد حدسي، ارزيابي نمايند.
ارتش فكر نكند كه چون سپاه پاسداران برادران خوبي هستند و جنگ هم كه تمام شد، پس از اين ديگر فقط سازمان او مطرح است. نميگويم شما برادران ارتشي اين فكر را ميكنيد. من شاهد همكاريها و علاقهمنديهاي شما بودهام و در جبههي جنگ و بيرون از جنگ هم بودهام; اما نبايد از اين كه در گوشه و كنار، كساني اين فكر را ترويج كنند و دشمن هم به آنها كمك كند، غافل بود. از طرف ديگر، سپاه هم نبايد فكر كند كه چون اين همه عمليات موفق و پيروز انجام داده است، ديگر هيچ چيز كم و كسر ندارد و لزومي هم ندارد كه حتما ارتش در كنارش باشد. خير، ارتش يك سرمايه و ذخيره و اندوخته براي اين ملت است. هيچ كس به دست خودش، اندوختهي خويش را از بين نميبرد.
هر دوي اينها ـ همان طور كه امام(ره) فرمودند و من هر چه فكر ميكنم، بهتر از اين تعبير پيدا نميكنم ـ دو بازو هستند و هيچ آدم عاقلي، يكي از دو بازوي خودش را قطع و يا ضعيف نخواهد كرد. اين دو بازو، جز به سود شخص حركت نخواهند كرد و هماهنگي نخواهند داشت. اگر شما هم بخواهيد اين دستتان با آن دستتان هماهنگي نكند، نميتوانيد. به طور طبيعي، اين دو دست با همديگر حركت و هماهنگي ميكنند; مگر آن كه خداي ناكرده يكي فلج باشد يا شما تمرين كرده باشيد و بزور بخواهيد چنين چيزي را به يك دستتان تحميل كنيد.
براي اين كشور، تهديد وجود دارد. نميگويم جنگ وجود خواهد داشت ـ ممكناست وجود داشته باشد و يا نداشته باشد ـ اما تهديد قطعي است. اين تهديد، چه زماني عملي ميشود؟ آن وقتي كه شما ضعيف باشيد و دچار اختلاف شويد و خداي نكرده در صحنه حضور نداشته باشيد و كارايي و آموزش و تجهيزات و نيروي انساني و انضباط نداشته باشيد; والا دشمن در مرحلهي تدبير خواهد ماند و اميدواريم كه بماند و هرگز اين توان را پيدا نكند كه به جمهوري اسلامي چشم زخمي وارد كند. البته، من صريح بگويم كه تا شما باشيد و با هم خوب كار كنيد و آماده بهخدمت و پا بهركاب و دامن همت به كمر زده و كاردان و با چشم باز در صحنه باشيد، چشم زخمي زده نخواهد شد و دشمن، اين قدرت را پيدا نخواهد كرد.
من، به نيروهاي مسلح رسيدگي خواهم كرد. وجود ستاد مشترك ارتش و ستاد مركزي سپاه پاسداران و ستاد كل نيروهاي مسلح، به معناي عدم حضور و عدم رسيدگي من نيست. آن جا كه لازم باشد، من به همهي امور رسيدگي خواهم كرد و اين حق براي من محفوظ است كه تا پايينترين ردهها وارد بشوم و چيزي را سؤال و استفسار و تصرف كنم. البته، سلسله مراتب آنچناني كه مقرر است، به جاي خود محفوظ ميباشد; اما سلسله مراتب، مانع از حق فرمانده براي رسيدگي در حيطهي فرماندهي ـ به هر شيوهيي كه مصلحت بداند ـ نيست و از اين حق براي خدا و تجهيز نيروهاي مسلح و براي اين كه در اين روزگار بتوانيم نيروهاي مسلحمان را نيرومند كنيم، به نحو شايسته استفاده خواهم كرد.
اين بازوها بايد قدرتمند شده و اين مشتها بايد گره شوند. ما كسي را تهديد نميكنيم، از اول هم تهديد نكرديم، دنيا هم اين را ميداند. نگويند كه جمهوري اسلامي ايران، ما را تهديد كرده و خودش را آماده ميكند. بلي، ما انشاءالله روزبهروز خودمان را بيشتر آماده خواهيم كرد و بايد هم بكنيم، وظيفهي مردم هم اين است كه پشتيباني كنند. ما تهديد نميكنيم; بلكه در مقابل تهديدهاي دشمنان كه ثابت شده به هيچ اصلي از اصول انساني پايبند نيستند، ايستادگي خواهيم كرد.
انشاءالله ديدارهاي ديگري هم به مناسبتهاي كاري، با شما برادران سپاهي و ارتشي خواهم داشت و توصيههاي لازم را خواهم كرد; اما امروز كه يك تجمع خوبي در اين جا ايجاد شده است، مايلم نكاتي را به شما توصيه بكنم:
اولا ـ همان طور كه قبلا گفتم ـ اين دو سازمان، صميمانه با هم كار كنند. اگر صميميت نباشد، طرف مقابل آن را زود ميفهمد. نبايد به زبان بگوييم بله، اينگونه است; اما در باطن صميميت نباشد. بايد بدانيم خداي متعال چنين قرار داده است كه بي صميميتي زود فهميده شود. آدمهاي بيواقعيت و بيصداقت خيال ميكنند زرنگند، نميدانند كه افراد زيادي هستند كه با همديگر مينشينند و ديگران را به بيصداقتي و بيصميميتي متهم ميكنند و ميگويند فلانكس آدم بيصداقتي است و صميميت ندارد; در حالي كه خودش خيال ميكند هيچ كس عدم صداقت او را نفهميده است. او اصرار ورزيده كه صميمي جلوه كند; اما بالاخره حقيقت آشكار شده است و در جمع افراد، اين معنا واضحتر هم خواهد شد. اگر يك مجموعه نسبت به مجموعهي همجوار خود، صميميت نداشته باشد، زود آشكار خواهد شد و در عمل، تناقضها و درگيريها و اصطكاكها پديدار خواهند گرديد.
دو سازمان بايد نسبت به هم صميميت و برادري داشته باشند و به هم كمك كنند و هدف را بالاتر از اهداف سازماني قرار بدهند. الان اگر به يكي از لشكرها ـ چه لشكر ارتش و چه لشكر سپاه ـ بگويند شما ده بيست تانك يا يك مقدار وسايل و تجهيزات و آشپزخانه و... را به لشكر ديگر بدهيد تا اصلا متعلق به خودشان باشد، خواهيد ديد كه از همهي امكانات براي ندادن آن وسايل استفاده ميكنند; در حاليكه بناست آن لشكر هم بجنگد. گاهي هم آن لشكر، وسايل و تجهيزات ندارد و به آنها احتياج دارد و آن ديگري زيادي هم دارد; اما نخواهد داد. البته، در دستگاههاي غيرنظامي هم همين گونه است و اين چيزي نيست كه مخصوص شما باشد. بنابراين، ميبينيد كه در برخي موارد، متأسفانه هدفهاي سازماني و حتي كوچكتر از سازماني، از اهداف اصلي بالاتر قرار ميگيرند. بايد با اين روحيه مبارزه كرد. چه كسي بايد مبارزه كند؟ طبيعي است كه اول خودمان بايد اين كار را بكنيم و حقيقتا گشادهدستانه با آن ديگري برخورد كنيم تا برادري بيشتري بين ارتش و سپاه برقرار شود.
نكتهي ديگر اين است كه مأموريتهاي دفاعي مرزي را خيلي جدي بگيريد. من، قبلا هم به شما گفتهام و اكنون نيز تكرار ميكنم: اين خطوط مرزي را، هم سپاه و هم ارتش مستحكم كنند. حقيقتا هيچ بهانهيي براي توجيه عدم استحكام و عدم اطمينان و گسيختگي خطوط مرزي ما قابل قبول نيست. هم سپاه و هم ارتش، در منطقهيي كه مأمور حفاظت هستند، بايد با كمال دقت و مراقبت حضور داشته باشند و از هرگونه سستي و بيمبالاتي و سهلانگاري و ولنگاري از طرف افراد و مأموران پايين دست، به شدت جلوگيري كنند.
نكتهي بعدي اين است كه اساس كار نظام و نيروهاي نظامي، نظم و انضباط است. اگر نظم داشتيد، هم نيروي انساني و هم سلاح و هم امكانات شما، به دردتان خواهد خورد; ولي اگر نظم نداشتيد، چنانچه نيروي انساني و سلاح و تجهيزات و امكانات و پول هم داشته باشيد، به دردتان نخواهد خورد. آن چيزي كه يك تودهي انبوه آدم را از يك لشكر و يگان نظامي ممتاز ميكند، در درجهي اول نظم او است. بنابراين، شاخصهي يك مجموعهي نظامي، نظم است. هر چه ممكن است، به نحو صحيح بر نظم و انضباط خود بيفزاييد. ممكن است بعضي تصور كنند كه فقط سپاه مخاطب است. خير، هم سپاه و هم ارتش مخاطب است. متأسفانه، گاهي در برخي از قسمتها و يگانهاي ارتش هم، نشانههاي بينظمي مشاهده ميشود كه بايد تكرار نشود.
امروز، يكي از برنامههاي ما، معرفي آقاياني است كه اخيرا منصوب شدهاند و چون بنا را بر اين گذاشتيم كه مراسم ما از معنويت و حقيقت و صميميت سرشار باشد، چنانچه برخي از تشريفات هم در آن نباشد، به آن خللي وارد نميكند. البته، من با تشريفات نظامي مخالف نيستم; ولي با مطلق تشريفات و وجود تشريفات در زندگي شخصي خودم و ديگران، صددرصد مخالفم. در عين حال، در تشريفات رسمي كه گاهي شعار است و يك معنا و مفهومي در آن وجود دارد، حايز اهميت است. من، به اينگونه تشريفات علاقهمند هستم; اما اگر يك وقت به خاطر جهت ديگري، اين تشريفات عملي نشد، از نظر من ايرادي ندارد و طبعا امروز بهخاطر وضعيت مكاني ما، نميتوانست آن تشريفات مفصل انجام بگيرد. وضعيت ما طلبگي است و فعلا با همين وضعيت، اين كار را انجام ميدهيم. هويت و معنويت و معناي كار مهم است; اگر چه از لحاظ ظاهر، آن گونه كه ميخواهيم، نباشد و به همين جهت است كه تشريفات آن چناني نداريم.
من، به ستاد فرماندهي كل، آقاي دكتر فيروزآبادي ـ كه برادر بسيجي سابقهدار و مورد اعتماد ما هستند ـ گفتم كه سياستگذاري و هدايت كلي و همسانسازي و هماهنگسازي دو سازمان، برعهدهي اين ستاد است و ستاد سپاه پاسداران و ستاد مشترك ارتش، براي كارهاي خود، از طريق ستاد فرماندهي كل اقدام خواهند كرد. البته، به هر نحو و هر جا كه لازم باشد، من با فرماندهان ارتش و سپاه، ديدار و ملاقات و نظرخواهي خواهم داشت; ليكن روال جاري كار، آن گونه خواهد بود كه از طريق ستاد فرماندهي كل كارها انجام ميگيرد. ستاد كل هم در كارهاي ستادي آن دو ستاد و سازمان، دخالتي نخواهد كرد.
من، براي ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي، آقاي سرتيپ شهبازي را منصوب كردم كه ايشان هم از برادران بسيار خوب و شناخته شده در صحنهي جنگ بوده است. خود من شاهد بودم كه ايشان در صحنهي انقلاب، خدمت بزرگي به ارتش و نيروهاي مسلح كرد و در اوايل پيروزي انقلاب، ايشان و جمعي ديگر، هميشه جزو همكارهاي خوب ما بود و امروز برادر شناخته شدهيي است.
نيروهاي سهگانهي ارتش، بايد ستاد مشترك را به عنوان مادر خودشان به حساب آورند و بدانند كه اگر ستاد مشترك تضعيف شد، نيروها تضعيف خواهندگرديد. نيروها خيال نكنند كه اگر ستاد مشترك را دور زدند، به نفعشان است; بلكه به ضررشان خواهد بود. من، اين نكته را به عنوان روش و خط مشي به شما گفتم و البته شما در عمل هم همين را تجربه خواهيد كرد و خواهيد ديد كه اگر نيروهاي سهگانهي ارتش، ستاد مشترك را جدي نگيرند، كارشان پيش نخواهد رفت و بلكه عقب خواهند افتاد. ستاد مشترك، حالت مادر و مركز را براي ارتش دارد و بر سه نيرو مشرف است و در حقيقت، ستاد فرماندهي كل ارتش ميباشد. بنابراين، مسايل تدابير فرماندهي كل، از طريق ستاد مشترك به نيروها و به قسمتها و ادارات و سازمانها ابلاغ خواهد شد.
براي ستاد سپاه پاسداران، برادر بسيار خوبمان آقاي ذوالقدر، به پيشنهاد فرماندهي كل سپاه پاسداران انتخاب شد كه البته خود من هم شناخت خوبي از ايشان داشتم و اين اميد را دارم كه انشاءالله ستاد كل سپاه پاسداران بتواند قدمهاي اساسييي در طريق منتظم كردن مجموعهي سپاه بردارد. اين ستاد، بايد از پشتيباني فرماندهي كل برخوردار باشد و همين طور سازمانها و نيروها و قسمتهاي مختلف سپاه پاسداران هم توجه بكنند كه از طريق ستاد كل سپاه، كارهاي خود را انجام بدهند. البته، اين سؤال وجود دارد كه شوراي عالي سپاه ـ كه شوراي قانوني اين سازمان است ـ رابطه و جايگاهش با فرماندهي و ستاد كل، چگونه خواهد بود؟ اين مسأله، جزو آن نكاتي است كه من انشاءالله در آينده، براي آن كه كار برادران بهخوبي انجام بگيرد، پاسخ روشني به سپاه خواهم داد. به هر حال، ما اميد زيادي به ستاد كل سپاه بستهايم كه انشاءالله بتواند با تدبير و نظم و برآورد و بررسي و تجزيه و تحليل منطقي از مسايل، كارها را هر چه بيشتر رو به انتظام ببرد.
برادر عزيزمان، آقاي رحيم صفوي نيز به عنوان جانشين فرماندهي كل معرفي شدهاند. در حقيقت، اين برادر، هم شهيد و هم جانباز است و فقط بحمدالله مفقود و اسير نيست; حي و قايم كامل! ايشان از اول جنگ، در كردستان بودند كه من خود در مراحلي، واقعا شاهد فداكاريهاي مخلصانهي اين برادر بسيار خوب بودم. چهرهيي برجسته و با اخلاص و صميمي و خوب كه فرماندهي كل سپاه ـ جناب آقاي رضايي ـ ايشان را معرفي و پيشنهاد كردند و من هم منصوب كردم كه بجا هم هست.
براي فرماندهي نيروي زميني سپاه، برادر عزيزمان آقاي مصطفي ايزدي را در نظر گرفتيم كه از آن برادرهاي بسيار خوب ميباشند. من خودم نيز ايشان را از سابق از دور و نزديك ميشناختم. از آن وقتي كه ايشان در كردستان بودند و بعد به سپاه و فرماندهي وارد شدند و كارها و تلاشهاي مخلصانهيي در منطقهي كردستان و بعدا مدتي هم در منطقهي جنوب انجام دادند، حقا و انصافا جزو برادرهاي بسيار ارزنده و محبوبي هستند كه جا دارد افرادي از قبيل ايشان، در مسؤوليتهاي بالا باشند.
برادر عزيزمان آقاي محتاج هم به عنوان جانشين فرماندهي نيروي زميني معرفي شدند و بنده هم تأييد كردم و حكم دادم. گرچه با ايشان خيلي همكاري نداشتم; اما سوابق شناخته شدهي خوبي از آقاي محتاج دارم. اين مجموعه، برادران عزيزي هستند كه امروز بنا بود در اينجا معرفي بشوند و وظايف و شرح كارشان مشخص است. من، به همهي برادران عزيز توصيه ميكنم كه كمك كنند تا انشاءالله اين برادران بتوانند به مأموريتها و وظايف مهم خودشان عمل كنند.
لازم است از برادراني كه در طول مدت جنگ، تلاشهاي زيادي كردند و مسؤوليتهاي مهم و بالايي داشتند و هنوز نام آنها مطرح نشده است تا از آنها تجليل شود، به صورت كلي تجليل كنم. اميدوارم كه انشاءالله همهي آنها مشمول رحمت و فضل الهي باشند. همچنين ياد شهداي عزيزمان: سرداران و رزمندگان و بسيجيان و نيروهاي خدماتي ـ چه نيروهاي درماني، چه جهاد سازندگي و چه ديگران ـ را گرامي ميداريم و اميدواريم كه خداوند انشاءالله به خانوادههاي آنها صبر و اجر بدهد و بركات خودش را بر آنها نازل كند و شهداي آنها را با شهداي ابرار صدر اسلام، محشور فرمايد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته