پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار علما و روحانيون در آستانه ماه محرّم

بسم الله الرّحمن الرّحيم
خداوند متعال را سپاسگزارم که يک بار ديگر به مناسبت قرار گرفتن در آستانه ماه عزيز و عظيم محرّم، ماه غلبه خون بر شمشير، ماه حيات دوباره اسلام و ماه سيّدالشهداء عليه السّلام، توفيق ديدار با شما آقايان علما، وعّاظ، خطبا و فضلاي محترم را پيدا کردم.
جلسه بسيار خوبي است. معنوي و روحاني و مزيّن به نشانه ها و نمودارهاي معنويّت و روحانيت است و اميدواريم خداوند توفيق دهد از اين جلسه - از اين گفتنها، شنيدنها، نشستنها و برخاستنها - ان شاءالله سودي عايد اسلام و مسلمين شود.
مسأله تبليغ، يکي از مسائل اساسي در حيات اجتماعي است و مخصوص يک دوره نيست. تبليغ که از آن در قرآن به «بلاغ»، «بيان»، «تبيين» و از اين قبيل تعبير شده است، يکي از وظايف مقدّس، وظيفه انبيا، وظيفه علما، وظيفه متفکران و دانايان و مصلحان است. تبليغ، يعني رساندن. رساندنِ چه؟ رساندنِ آن حقايقي به اذهان و دلهاي مخاطبان که بدون آن، دچار خسارت خواهند شد. اين است که ارزش تبليغ را بالا مي برد. تبليغ، يک جنبه انساني دارد. تبليغي که اسلام به آن امر مي کند و علماي اسلام و روحانيت شيعه، در طول تاريخ به آن پايبند بوده اند، وظيفه اي است که هم جنبه الهي دارد - «لتبينّنه للنّاس و لاتکتمونه»  - هم جنبه انساني دارد؛ چون دستگيري از دلها و ذهنها و انسانهايي است که دچار عدم علم، دچار شک و دچار جهالتند. به اين وظيفه، بايد با اين چشم نگاه کرد.
بحمدالله روحانيت اسلام در طول اين چند قرن اخير، پايبند به اين مسأله بوده و نگذاشته است که مشعل فروزان تبليغ دين و اخلاق و معنويّات خاموش گردد. قبل از پيروزي انقلاب، نقش عظيمي که تبليغ ايفا کرد، براي کساني که مطّلعند، کاملاً بارز و روشن است. بعد از پيروزي انقلاب، هنگامي که دشمنان با طُرق مختلفي تلاش مي کردند جامعه را دچار رکود و اختلاف و تشنّج کنند، نقش مبلّغين ديني در شهرها، روستاها، مراکز عمده کشور و در منبرهاي مختلف، نقشي تعيين کننده و بسيار مهم بود.
امروز هم تبليغ، داراي همان نقش عظيم است. مبادا کسي اين طور تصوّر کند که با بودن راديو و تلويزيون و ويدئو و اين وسايل امروزي، ديگر منبر چه نقشي دارد؟ تبليغ دين چه نقشي دارد؟ نه؛ آن تأثيري که گفتار يک انسان در يک مجلس - روبه رو، با گزينش مخاطبين، با انتخاب مطلب لازم - در ذهن مخاطبين مي گذارد، به کلّي با هر نوع تبليغ ديگر متفاوت است. اين، نوعِ تبليغي است که برکات الهي با آن هست؛ آثار مواجهه انساني در آن هست. بسيار مهمّ است.
من اين جا درصدد نيستم که اهميت تبليغ دين را براي شما بيان کنم؛ چون علي الظّاهر اين معنا براي شما روشن است و بر اين معنا عازم هستيد؛ لذا از اين مقوله مي گذريم. اجمالاً عرض مي کنيم که تبليغ دين به شکل سنّتي، يعني همين حضور روحاني در جمعهاي مختلف مردم و استفاده از منبر دين و تبليغ، يکي از مهمترين ابزارها و نعمي است که خداي متعال در اختيار شما قرار داده است. براي خدا و در راه خدا، بايد حدّاکثر و بهترين استفاده را از آن بکنيد.
آنچه من امروز مي خواهم عرض کنم، تذکر مطلبي درباره چگونگي اين تبليغ است؛ بخصوص در برهه حاضر زمان و دوران کنوني انقلاب ما. آن نکته اين است که در تبليغ، بايد دو چيز را با حدّاکثر اهتمام، مورد توجّه قرار داد: يکي گزينش مخاطب و يکي گزينش محتواست.
مخاطب، ممکن است قشرهاي مختلفي از مردم باشند. وقتي که انسان در جمعي مشغول صحبت مي شود، اگر بداند که مخاطب او کيست و مخاطب خود را انتخاب کند و آن مخاطب را مورد نظر قرار دهد، طبعاً محتوا را هم به تبع انتخابِ مخاطب، به تناسب نياز او انتخاب خواهد کرد. پس اين دو، مرتبط و متّصل به يکديگر است.
در مورد انتخاب مخاطب، من مي خواهم عرض کنم شايد لازم است که امروز، اکثريّت نزديک به همه مخاطبان منبرهاي تبليغي ما، جوانان باشند - نسل جوان - به چند دليل:
اوّلاً چون امروز جوانان در کشور ما اکثريّتند. جوانان در بعضي از کشورها اقليّتند، ولي در کشور ما، به دلايل مشخّصي که هست، امروز جوانان اکثريّتند؛ يعني بيش از دو سوم مردم ما جوانانند. خود شما هم جوانيد؛ اکثر جزو همين نسل هستيد. پس بيشتر از همه آنها را بايد مخاطب قرار داد. اين يک.
دوم اين که دشمنان اين کشور، دشمنان اين انقلاب و دشمنان دين، با توجّه به همين حقيقت، مدّتهاست که براي مخاطبين جوان برنامه ريزي مي کنند. ممکن است ما غفلت کرده باشيم؛ اما دشمن ما غفلت نکرده است! سعي دارند به وسيله راديوها، جزوه ها، ابزارها و روشهايي که متناسب با طبيعت جوان و شهوات قشرهايي از جوانان هم هست، دلها و فکرهاي آنها را متوجّه و تسخير کنند و در آنها اعمال نفوذ نمايند. اين هم دليل ديگري است که بايد توجّه بيشترِ شما به جوانان باشد.
دليل سوم اين است که جوان، آسان پذير و زودپذير است؛ چون دل او نوراني است. هنوز آلودگي در دلهاي جوانان به قدر افرادي از قبيل بنده که سنّي از آنها گذشته است، نيست و سخت پذير نشده اند. نوراني هستند؛ مي توانند به راحتي حقيقت را درک کنند و بيايند و آن را بشنوند و بپذيرند. اين هم دليل ديگري براي گزينش اين قشر است.
پس، از اوّل که شما به فکر تبليغ هستيد و مي خواهيد مطالبي را براي بيان دين و اخلاق و هر آنچه بايد گفته شود، انتخاب کنيد، هدف را مخاطبه با جوانان قرار دهيد. اين، نوع محتوا را تحت تأثير قرار خواهد داد.
امروز کدام محتوا مهمّ است؟ ما بايد چه چيزي را در منبرِ تبليغ، براي مردم بيان کنيم؟ مي توان در يک کلمه گفت: مباحثي که عقايد ديني آنها را مستحکم و راسخ کند؛ ليکن همين جمله، قابل تفسير و تبيين است. بعضي از عقايد دچار تزلزل و اضطراب نيست. آن کس که مي خواهد مخاطب خود را هدايت کند، ابتدا بايد ببيند آن بخش جهالت او و آن بخش آسيب پذير ذهن او، کجاست. بايد آن امواجي را که بر روي ذهن مخاطبين شما تلاش و کار مي کند تا تخريب نمايد، بشناسيد، تا بدانيد جوان، چه چيزي را احتياج دارد که به او بگوييد. طوري نباشد که دهها سؤال در ذهن مخاطب ما وجود داشته باشد و ما به جاي پاسخگويي به آن سؤالها و استفهامها، يک مطلب ديگر را که اصلاً براي او مورد سؤال نيست، مطرح کنيم.
اين مطلبي که عرض مي کنم، مربوط به ماه محرّمِ امسال و جمع حاضر نيست؛ اين بايد اساس کار تبليغ ما باشد. اگر در دانشگاهها تبليغ مي کنيم؛ اگر در نيروهاي مسلّح يا در قشرها و جوامع مختلف تبليغ مي کنيم - در هرجا که با مخاطبين خودمان مواجه هستيم - اوّل بايد بدانيم که آن سؤال و استفهامي که در ذهن جوان است، چيست.
البته مواردي هم پيش مي آيد که سؤال و استفهامي که در ذهن اوست، اهميت کمي دارد و شما ترجيح مي دهيد چيز مهمتري رابه او بگوييد. البته بايد همين طور عمل کنيد؛ ليکن امروز که شبهات، سؤالها و استفهامهاي گوناگون را به فکر قشرهاي مختلف - علي الخصوص جوانان - تزريق مي کنند، مبلّغ دين بايستي آن شبهه را، آن موج مخرّب و مفسد و مضرّ را بشناسد تا بداند که مي خواهد علاج چه دردي را بکند و کدام خلأ را مي خواهد پر کند.
يک نکته اساسي ديگر اين است که امروز علاوه بر اين که بايد به مسائل اعتقادي اسلام پرداخت و اعتقاد به اسلام را در ذهنها و دلها راسخ نمود، بايد اعتقاد به حاکميت اسلام را هم راسخ کرد. اين مطلب واضح است. اين امري است که مسلمانان عالم در طول قرنهاي متمادي و بخصوص متفکرين بزرگ در قرن اخير - از سيد جمال اسدآبادي تا اقبال لاهوري، تا بزرگان فکر و انديشه، تا علماي بزرگي در داخل کشور خود ما - دنبال آن بوده اند که دين خدا را حاکم کنند و اين ادامه راه پيغمبران بوده است. امروز دستها، زبانها، نوشته ها و امواج تبليغاتي، در اين امر واضح ايجاد خدشه و درباره آن، سؤال ايجاد مي کنند. بايستي اين را در ذهنها مستحکم کنيد. بايد بدانند که حاکميت اسلام، يعني حاکميت عدل و علم و انصاف بر مجموعه انسانها. حاکميتي که مي تواند هم جسم انسانها، هم دل انسانها، هم عواطف، اخلاق و زندگي واقعي و زندگي معنوي آنها و هم دنيا و آخرتشان را آباد کند. حاکميت دين يعني اين.
حاکميت دين، در مقابل حاکميت طاغوت است؛ که «اذا تولي سعي في الارض ليفسد فيها و يهلک الحرث والنسل».  حاکميت طاغوت، حاکميت فساد و حاکميت ضايع کردن دين و دنياست - نه فقط دين - کمااين که در گذشته کشور خودمان از نزديک شاهد بوديم و کساني که آن دوره را درک کردند، همه آن را حس نمودند. حاکميت خدا، يعني نجات و سعادت انسانها. حاکميت دين خدا، يعني پاسخگويي به نيازهاي اساسي انسانها. هر نيازي که انسانها دارند - نيازهاي معنوي، نيازهاي مادّي، فردي، اجتماعي، دنيوي، اخروي و همه و همه - در ظلّ حاکميت دين خدا تأمين مي شود.
بايستي اينها را براي مردم، بخصوص براي جوانان تبيين کنيد. اگرچه ملت ما بحمدالله اين بخش مسأله را از بنِ دندان معتقدند، آن را پذيرفته اند، با همه وجود از آن دفاع کردند و در هشت سال دفاع مقدّس، خونهايشان را در حاکميت دين خدا دادند و امروز هم همان طور است؛ ليکن نبايد از کيد دشمن غافل شد. نبايد از تلاش دشمن غافل شد. آنها کار مي کنند، براي اين که در درازمدّت، بهره آن را ببرند؛ استفاده آن را بکنند.
از جمله چيزهايي که بخصوص در رابطه با جوانان، لازم است به آنها گفته شود و آنها به آن هدايت شوند، سوق دادن آنان به انديشيدن، تعقّل، اخلاق اسلامي، حلم، اجتناب از شتابزدگي و عجله در امور، اجتناب از تندخويي و اِعمال خشونت است. در محيط اسلامي آن وقتي مي شود حقايق را به اعماق دلها نفوذ داد که زبان ليّن، رفتار انديشمندانه و عاقلانه در ميان باشد و حلم وجود داشته باشد.
حلم، عبارت است از همان ظرفيّت داشتن - به اصطلاح عمومي مردم - جنبه داشتن و در قضاياي گوناگون، آتشي نشدن؛ در وقت اِعمال غضب، غضب را اعمال کردن، که هر انسان عاقلي هم در جنگها و در برخورد با دشمنان، اعمال مي کند. اما در زندگي روزمرّه، مبناي کار جامعه اسلامي بر تأمّل، تدبّر، انديشيدن، جوانب را ديدن، عاقلانه و منصفانه با قضايا مواجه شدن و شتابزده نبودن در داوري است.
اينها را به جوانان تعليم دهيد. جوانان را جوانانِ پرداخته و ساخته امّت اسلام و اخلاق اسلامي بار آوريد. اينها لازم است. از جمله نکاتي که بايد به مردم - بخصوص به جوانان - بگوييد، نعمت بزرگي است که خداي متعال به وسيله رهبر عظيم الشّأن و عظيم القدر و کم نظير و حرکت عظيم ملت ايران در اين انقلاب عظيم به ما داد. جوانان امروز، قبل از اين انقلاب را نديدند، با آن آشنا نيستند و نمي دانند در اين مملکت چه بود و چه ذلّتي بر ملت ايران حاکم بود! در پنجاه سالِ آخر قبل از انقلاب، دو نفر در اين مملکت حکومت کردند - پدر و پسر - که هر دو را بيگانگان بر سرِ کار آوردند. رضاخان را انگليسيها از ميان فوج قزّاق پيدا کردند - به يک قلدر بي باک و بي محابا احتياج داشتند - آوردند و دست او سلاح دادند! دست، پشتش زدند، او را آوردند تا به مقام سلطنت رساندند، بعد مقاصد خودشان را به وسيله او اِعمال کردند! آن کاري را که مي خواستند در اين مملکت بکنند به وسيله او کردند. آن ضربه اي را که مي خواستند به دين، به روحانيت، به سنّتهاي قديمي و ملي اين کشور و به پايه هاي ديني و اعتقادي اين کشور بزنند، به وسيله او زدند. چون آدم بي باک و گستاخي بود، به درد آنها مي خورد! انگليسيها مدّتها - از قبل از مشروطيت - دنبال وسيله نفوذي در اين کشور مي گشتند؛ اما نمي شد. بيشتر هم علما مانع نفوذ بودند. اين آدم، آدمي بود که مي دانستند در برخورد با علما، گستاخ و بي باک است. او را بر سرِ کار آوردند و هر کار خواستند، به وسيله او انجام دادند! بعد هم چون ديدند که از لحاظ سياسي به سمتِ ديگري گرايش پيدا مي کند، او را برداشتند و پسرش را جايش گذاشتند!
براي يک ملت - براي ملت ايران - هيچ ننگي بالاتر از اين نيست که حکام، فرمانروايان، سياستمداران و سررشته داران امور کشور را دولت انگليس به وسيله سفارتخانه خود بياورد و ببرد! کدام ننگ براي يک ملت، از اين بالاتر است؟! خاطراتي را که از عناصر دوران پهلوي نوشته اند، بخوانيد! بعد از آن که در سال 1320 رضاخان را بردند، پسر او محمدرضا تا چند روز نمي دانست که آيا پادشاه خواهد بود يا نه! کسي را به سفارت انگليس فرستاد، آنها گفتند که بله، عيبي ندارد، پادشاه باشد، به شرطي که فلان کار را نکند و فلان کار را بکند! خوشحال شد. اينها حقايق اين کشور است.
پنجاه سال حکومت ايران که حکومت ديکتاتوري، سلطنتي، طاغوتي، فاسد و آن چناني بود، به وسيله دو نفري انجام گرفت که آنها را بيگانگان بر سرِ کار آوردند و مردم هيچ نقشي نداشتند. قبل از آن هم که حکومت قاجار و حکومت سلاطين بود. شرحِ حال اين سلاطين را ببينيد! مردم که هيچ، مردم که اصلاً براي آنها قابل ذکر نبودند! عمّال دولت را از صدر اعظم تا پايين، نوکران خودشان مي دانستند و به آنها مي گفتند شما در بين نوکران ما چنين هستيد، چنان هستيد! چنين حکومتهايي بر اين کشور حاکم بوده اند!
اين براي اولين بار در طول قرون متمادي است که به برکت انقلاب در اين کشور، حکومتهايي سر کار مي آيند که ملاک مسؤولان حکومتها، علم، تقوا، عدالت، مردم دوستي و گزينش مردم است. با مردمند؛ براي مردم و در خدمت مردمند؛ اهل سوء استفاده، دزدي و سرسپردگي به دشمن نيستند. اين حقايق در تاريخ طولاني ايران، قرنها سابقه نداشته است. اينها را اسلام و انقلاب به اين ملت داد. اينها را بايد براي نسل جوان تشريح کنيد؛ بدانند کشور ايران چه بود و چه شد! از کجا به کجا آمد! امروز تفاله هاي همان رژيمهاي وابسته فاسدِ ذليلِ توسري خورده حقير، در دامن همان اربابهايي که آن روز به ايشان پول مي دادند، نشسته اند! امروز هم به ايشان پول مي دهند، ميکروفون دستشان مي دهند، با ايشان مصاحبه مي کنند، پخش مي کنند، راديو و روزنامه درست مي کنند؛ آن وقت به فلان نقطه جمهوري اسلامي - يک گوشه از نظام عظيم و دستگاه عريض و طويل حکومت اسلامي - اشکالي را وارد مي کنند و آن را بزرگ و در راديوهايشان پخش مي کنند! بايد جوانان اينها را بدانند؛ اينها نکات مهمّي است. امروز تبليغ دين و تبيين حقايق، بايستي اين چيزها را هم در بربگيرد و شامل اين چيزها هم بشود. از جمله چيزهاي مهمي که بايستي در تبليغات، مردم را به آن توجّه دهيد، مسأله وحدت و اتّفاق و اتّحاد ملت است.
عزيزان من! امروز وقتي که من به امواج تبليغاتي دشمنان نگاه مي کنم و نيز به آنچه که به تبع آنها بعضي از انسانهاي غافل يا مغرض و بددل ترويج مي کنند، همين خطّ اختلاف، خطّ ايجاد تشنج و ايجاد درگيري آحاد مردم و بزرگ کردن چيزهاي کوچک است. مبادا در منابر عمومي، در آن جايي که بايستي دين و اخلاق تبليغ شود، مسائل اختلافي را مطرح و اختلافها را بزرگ کنيد! دشمن سعي مي کند اختلافات کوچک را بزرگ جلوه دهد. از اوّلِ انقلاب، اين طور بوده است و فقط امروز نيست. از اوّلِ انقلاب، از قبل از جنگ، حتي در دوران جنگ با حضور امام بزرگوار، هميشه اين طور بوده است. سعي مي کردند چيز کوچکي را به عنوان سندي بر وجود اختلاف و شکاف، با شيوه هاي روانشناسانه تبليغي، آن چنان بزرگ جلوه دهند که هر کس گوش مي کند خيال کند که در کشور، غوغايي از زد و خورد و اختناق است؛ در حالي که چنين چيزي نبود؛ الان هم نيست.
متأسّفانه بعضي از مطبوعات خودِ ما هم بي توجّه، همين خط را دنبال مي کنند! در حالي که امروز مسؤولين کشور و دولت خدمتگزار، احتياج به فضاي آرامي دارند تا بتوانند به مسائل عمده کشور برسند، مسائل اقتصادي را سر و ساماني بدهند و بتوانند مشکلات و گره ها را باز کنند. البته دولتها براي بازکردن گره ها هستند و همه تلاش خودشان را هم مي کنند؛ اما اين احتياج به جوّ آرام و همدلي بين آحاد مردم دارد. بعضي از قلمها نمي توانند آرام بگيرند! حتّي گاهي به بهانه حمايت از دولت هم بيشتر فضا را متشنّج و جوسازي مي کنند! اينها مسائل مهمّي است.
تبليغ دين و تبيين حقايق که وظيفه علما و مبلّغين بزرگ اسلام است، امروز شامل همه اينهاست. اگر ما از لحاظ اقتصاد به بالاترين مقام برسيم و از لحاظ سياست، همين اقتدار و عزّتي را که امروز داريم، چند برابر کنيم، ولي اخلاقهاي مردم ما، اخلاقهاي اسلامي نباشد؛ در ميان ما گذشت، صبر، حلم و خوش بيني نباشد، اساس کار از بين خواهد رفت. اساس کار، اخلاق است. همه اينها مقدّمه اخلاق حسنه است - بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق  -   حکومت اسلامي براي اين است که انسانها در اين فضا تربيت شوند، اخلاق آنها تعالي پيدا کند، به خدا نزديکتر شوند و قصد قربت کنند. سياست هم قصد قربت لازم دارد. مسائل سياسي هم قصد قربت لازم دارد. آن که در مسائل سياسي چيزي مي گويد و آن که چيزي مي نويسد؛ آن که تحليل مي کند و آن که تصميم مي گيرد، بايستي بتواند قصد قربت کند. قصد قربت چه زماني است؟ آن وقتي است که مطالعه و بررسي کنيد، ببينيد رضاي خدا در اين کار هست؟ اگر رضاي خدا را در اين کار ديديد، مي توانيد قصد قربت کنيد. پس اوّل، احراز رضاي خدا لازم است. ببينيد چقدر خط روشن است و چطور بعضي توجّه نمي کنند!
اميدواريم خداوند متعال به شما توفيق دهد که ان شاءالله به برکت اين ماه - ماه امام حسين (عليه السّلام)، ماه ايثار و شهادت، ماه بروز عاليترين جلوه هاي اخلاق - بتوانيد با مطالب متقن، محکم،متين و مورد نياز قشرهاي مختلف مردم، جامعه و مردم ما را يک قدم به سمت تعالي و تکامل خودشان جلو ببريد و رضاي الهي را کسب کنيد.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته