بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
بنده هم اين عيد سعيد و روز بزرگ و مقطع عظيم تاريخى براى جهان اسلام، بلكه براى
عالم بشريت را به شما عزيزان، به همهى ملت ايران و به همهى كسانى كه در سراسر
جهان و در طول تاريخ، دلشان براى حقيقت و عدالت مىتپد، تبريك عرض مىكنم. روز عيد
غدير «عيد ولايت» ناميده مىشود. نامگذارى درستى است؛ روزى است كه مفهوم ولايت
اسلامى به وسيلهى پيامبر اكرم صلىاللَّهعليهوآلهوسلّم يك مصداق روشن و عينى
پيدا كرد.
براى كسانى كه مىخواهند از الگوى انسان طراز اسلام، نمونهاى ذكر كنند، بهترين
نمونه همان كسى است كه آن روز نبىّ مكرّم اسلام صلىاللَّه عليه و آله و سلّم، او
را به الهام الهى و به دستور پروردگار عالم، براى منصب عظيم ولايت، معيّن فرمود.
معناى ولايت و مفهوم عظيمى كه در روز عيد غدير، مصداق مشخّصى پيدا كرد، يكى از نكات
اساسى است كه براى جامعهى اسلامى ما و صاحبان فكر، نقطهى حسّاسى است و جا دارد
روى آن تأمّل كنند.
وقتى كه در نظامى، ولىاللَّه - كسى مثل پيغمبر اكرم يا اميرالمؤمنين - در رأس نظام
قرار دارد، آن جامعه، جامعهى ولايت است؛ نظام، نظام ولايت است. ولايت، هم صفتى است
براى منصبى كه نبىّ اكرم و جانشينان او از سوى پروردگار، حائز آن بودهاند، هم
خصوصيتى است براى آن جامعهى اسلامى كه در سايهى آن حكومت، زندگى مىكند و از پرتو
آن بهره مىگيرد. من اين نكته را بارها عرض كردهام، امروز هم مىخواهم بر روى همان
نكته تكيه كنم؛ براى اينكه مسائل زندگى، مسائل سرنوشتساز و وظيفهى مهم ملت
اسلام، وابسته به همين نكات اساسى و زيربنايى است.
آن نكته اين است كه ولايت كه عنوان حكومت در اسلام و شاخصهى نظام اجتماعى و سياسى
براى اسلام است، يك معناى دقيق و ظريفى دارد كه معناى اصلى ولايت هم همان است و آن
عبارت است از پيوستگى، پيوند، درهمپيچيدن و در هم تنيدگى. اين، معناى ولايت است.
چيزى كه مفهوم وحدت، دست به دست هم دادن، با هم بودن، با هم حركت كردن، اتّحاد در
هدف، اتّحاد در راه و وحدت در همهى شؤون سياسى و اجتماعى را براى انسان، تداعى
مىكند. ولايت، يعنى پيوند. «والذين آمنوا و لم يهاجراو مالكم من ولايتهم من شىء
حتى يهاجروا(7)» يعنى اين. پيوند افراد جامعهى اسلامى، با هجرت حاصل مىشود؛ نه
فقط با ايمان. ايمان كافى نيست.
پيوند ولايت كه يك پديدهى سياسى، يك پديدهى اجتماعى و يك حادثهى تعيين كننده
براى زندگى است، با تلاش، با حركت، با هجرت، با در كنار هم بودن و با هم كاركردن
حاصل مىشود؛ لذاست كه در نظام اسلامى، «ولىّ» از مردم جدا نيست. ولايت كه معنايش
پيوند و پيوستگى و با هم بودن است، يك جا هم به معناى محبّت مىآيد، يك جا هم به
معناى پشتيبانى مىآيد كه همهى اينها در واقع مصاديق به همپيوستگى، وحدت و اتّحاد
است، والاّ معناى حقيقى، همان اتّحاد و يگانگى و با هم بودن و براى هم بودن است.
معناى ولايت، اين است.
اگر با اين ديد به جامعهى اسلامى نگاه كنيد، ابعاد اين وحدت اجتماعى و وحدت سياسى
و وحدت معنوى و روحى و وحدت عملى، ابعاد عجيبى مىيابد كه بسيارى از معارف اسلامى
را براى ما معنى مىكند. به سمت مركز عالم وجود حركت كردن انسان، در جهت ولايت
اللَّه حركت كردن است. همهى ذرّات عالم، خواه و ناخواه در چنبر ولايت الهى، در
دايرهى ولايت اللَّه قرار دارند و انسانهاى آگاه، مختار، تصميم گيرنده و داراى
حُسن انتخاب، عملاً هم ولايت الهى را برمىگزينند و در آن راه حركت مىكنند؛ محبت
الهى را كسب مىكنند و خود از محبّت پروردگار، پر مىشوند.
صفاى دنياى اسلام و محيط اسلامى و محيط معنوى، ناشى از همين ولايت اللَّه است. اين
ولايت الهى، با ولايت خداوند در عالم سياست و محيط سياسى، تفاوت جوهرى ندارد؛ حقيقت
هر دو يكى است. لذا در نظام اسلامى، حكومت با محبّت، با ايمان، با وحدت و همدلى،
همچنين با هم بودن مردم و حكومت، با هم بودن اجزاى حكومت و با هم بودن اجزاى مردم
است؛ اينهاست كه مصداق حقيقى ولايت را در جهانِ متشتّت و متفرّق و متنازع، متمايز و
مشخّص مىكند و نشان مىدهد كه اين نظام اسلامى است.
وجه غالب زندگى در نظام اسلامى و در نظام ولايت، بايد تعاطف، همدلى، تعاون و همكارى
باشد؛ لذا شما در آيات كريمهى قرآن هم كه نگاه مىكنيد، مىبينيد اين مسألهى
همكارى و همدلى و همراهى، بخش قابل توجّهى از آيات قرآن را به خود اختصاص داده است.
آياتى هست كه صريحاً در اين معناست، مثل «واعتصموا بحبل اللَّه جميعاً(8)» و غير
اينها. آياتى هم هست كه اگر چه به صراحت در اين معنا نيست، اما مفاد و جهت حقيقى
آن، اتّحاد دلها و جانها و همگامى انسانهاست و مىدانيد كه اميرالمؤمنين صلوات
اللَّه و سلامه عليه، مظهر همدلى يك رهبرى سياسى، يك حاكم سياسى و يك ولىّ و امام،
با آحاد مردم است. مثال زدنىتر از اميرالمؤمنين هم نمىشود كسى را در دنيا و در
تاريخ پيدا كرد - علىٌ ولى اللَّه - ولايت به معناى حقيقى، اين است. ما از اوّل در
نظام مقدّس جمهورى اسلامى، به بركت وحدت و اتّحاد، هر كارى كرديم و توانستهايم
بكنيم.
عزيزان من! اگر وحدت مردم ايران در زير لواى اسلام و با هدايت آن نَفَس گرم و دلِ
آگاه نمىبود، بدانيد كه اين انقلاب در زير بار مشكلات، كمر راست نمىكرد؛
نمىتوانست در زير آن همه بارهاى سنگين، كمر راست كند و خود را به سلامت به ساحلِ
نجات برساند؛ ممكن نبود. از آنچه كه در اوايل انقلاب به وسيلهى جناحبنديهاى
سياسى، گروهكها و عوامل پشت پردهى گروهكها اتّفاق افتاد، تا آنچه كه در دوران جنگ
اتّفاق افتاد، تا آنچه كه به وسيلهى ابزار فرهنگى انجام گرفت، تا آنچه كه به
وسيلهى فشارهاى اقتصادى و سياسى براى اين ملت به وجود آوردند، در همهى اين مراحل،
آن چيزى كه توانسته است اين ملت را زير انبوه مشكلات، با سلامت، با قامت رسا و با
سرِ برافراشته، پيش ببرد و از مشكلات فراوان نجات دهد، وحدت عظيم و اتّحاد اين ملت
بزرگ و با اراده و هوشمند بوده است.
از روز اوّل سعى كردند كه نگذارند اين اتّحاد شكل بگيرد. به قوميّتها و به عوامل
تفرقهانگيز، تمسّك كردند، ليكن ارادهى الهى و روح ولايت، معنا و حقيقت ولايت در
اين كشور و نظام ولايت، بر همهى توطئههاى دشمنان فائق آمد. حتّى در وقتى كه جنگ
شروع شده بود، دشمن در خانهى ما قدم گذاشته بود، تهران زير بمباران هوايى قرار
داشت و منطقهاى از غرب و جنوب غربى كشور، عملاً زير پاى دشمنان بود، كسانى در
تهران بودند كه تحت نامهاى گوناگون، زمزمهى تشنّجِ تفرقهانگيز را راه انداخته
بودند و مىخواستند تفرقه ايجاد كنند. در واقع مىخواستند پشت جبههى رزمندگان را
خراب كنند! انقلاب نگذاشت، امام نگذاشت، ملت نگذاشت، هشياريهاى مردم نگذاشت، ايمان
مردم نگذاشت.
اين همان روح ولايت است؛ ولايت يعنى اين و بحمداللَّه ملت ما، ملّتى يكپارچه و
مردمى متّحدند. اين اتّحاد، مظاهر بسيار ارزشمندى داشته است؛ ملت ما از امتياز
معناى همزيستى، همدلى، همدستى، همگامى و اتّفاق و اتّحاد، با همهى خصوصياتى كه در
قاموس سياسى جهان دارد و آن را ارزشمند كرده است - به تمام معنى كلمه - برخوردار
بوده است و بحمداللَّه امروز هم برخوردار است. عرض من اين است كه اين را حفظ كنيد.
عرض من به شما، به مسؤولان، به آحاد ملت و به قلم به دستان اين است كه اين اتّحاد
را حفظ كنيد.
من مىبينم امروز در خلال تبليغاتِ دشمنانى كه از بيرون مرزهاى ما تبليغ مىكنند،
خطّ ايجاد اختلاف و تفرقه تعقيب مىشود. البته بعضى از آنها دنبالههايى هم در داخل
دارند و اين طور نيست كه يكسره بيرون اين مرزها باشند. آرى؛ شعب باريكى در داخل هست
كه اگر جرأت كنند، آن را بيشتر هم خواهند كرد! از اين آزادى كه بحمداللَّه در كشور
هست، اين سوءاستفاده را مىكنند؛ اما عمده مربوط به بيرون است. مىبينيم كه خطّ
تشنّج و خطّ ايجاد اختلاف و تفرقه، از طرف دشمن انقلاب و دشمن اسلام، از طرف مارهاى
زخمخورده، از طرف كسانى كه انقلاب، نَفَس آنها و جلوِ مطامع آنها را در طول سالهاى
متمادى گرفت و حرفها و آرزوهاى دور و درازشان را عليه اين ملت، به عكس كرد، تعقيب
مىشود!
حالا خيال مىكنند كه فرصتى پيدا كردهاند، هر گاهى يك بار - مخصوص الان هم نيست،
بار اوّل نيست؛ ليكن الان هم يكى از آن اوقات است - احساس مىكنم كه مىخواهند بين
آحاد مردم، بين دلها، بين ذهنها، بين مسؤولين و ردههاى گوناگون، اختلاف بيندازند!
از ردههاى بالا مأيوسند، سراغ ردههاى بعدى مىروند. بايد هوشيار باشيد. معناى
ولايت، معناى اعتقاد به راه قرآن و اسلام، معناى دل دادن و سرسپردن به حكومت الهى،
اين است كه بايد دلها در ظلّ اين حكومت، با هم نزديك باشد. «و المؤمنون و المؤمنات
بعضهم اولياء بعض»(9).
ولايت در بين مؤمنين، لازمهى حكومت الهى و تسلّط الهى است؛ لازمهى حكمروايى آيات
قرآن و احكام نورانى قرآن است. اگر دلها جدا بود، اگر دشمنى بود، اگر بغضاء بود،
ديگر اين حكومت الهى نيست؛ اين حكومت طاغوت است. - «جان گرگان و سگان از هم جداست.»
- اين حكومت، غيرالهى و غير انسانى و نظام، نظام غيرولايتى است! آن وقت نمىشود
ادّعاى نظام الهى كرد؛ ليكن حقيقت قضيه اين است كه دلها با هم است، مردم در خطّ
اسلامند، مردم در خطّ خدا و راه خدا هستند.
البته ممكن است سلايق، اختلاف داشته باشد؛ مذاقها اختلاف داشته باشد. مسألهى مذاق
و سليقه، غير از دل و جهت و راه و جهتگيرى كلّى است. در اين جهتگيرى كلّى -
«واعتصموا بحبل اللَّه جميعاً» - اعتصام به حبلاللَّه، بايد با اجتماع باشد، بايد
با هم اعتصام كنند. همه با مسؤولين كشور، همه براى تقويت نيروهاى خدمتگزار كشور،
احساس وظيفه كنند. همه بايد دولت را تقويت كنند؛ همه بايد پشتيبانى كنند. مسؤوليت
ادارهى امور كشور، امر كوچكى نيست، بار سبكى نيست، بار سنگينى است. مسؤولين كشور
در مقابل اين بارهاى سنگينى كه تحمّل مىكنند، از ما چه مىخواهند؟ واقعاً اگر ما،
مسؤولين و رؤساى محترم قواى كشورمان را با نظايرشان در دنيا مقايسه كنيم، با توقّع
كم، با اخلاص، با علاقه و با دلسوزى، اين بارهاى سنگين را بر دوش گرفتهاند و كار
انجام مىدهند. خوب؛ وظيفهى ما چيست؟
وظيفه اين است كه همهى ما - گروهها و آحاد مردم، همه و همه - از آنها حمايت كنيم.
حمايت هم انواع و اقسامى دارد؛ نبايد مشكلات را بزرگنمايى كرد. چه موقع جامعهى ما
مشكلاتى نداشته است؟ هيچ جامعهاى بدون مشكل نيست؛ بخصوص كشورى مثل ما، انقلابى مثل
ما، ملتى مثل ما، با اين دشمنان گردنكش جهانى كه بسيارى از آنها حقيقتاً به هيچ
اصلى از اصول انسانى و الهى معتقد نيستند و اصلاً اصول انسانى را قبول ندارند.
مىبينيد ديگر! وقتى عليه كشورى بسيج مىشوند، ديگر نه مظلوم، نه بىگناه، نه بچه،
نه مريض، هيچ چيز سرشان نمىشود!
بحمداللَّه ملت ما بر دشمنانش فائق آمده است. ملت ما تا امروز، زبون دشمن نشده است؛
ليكن بههرحال دشمنى، اثر دارد. با اين دشمنيها، كدام كشور است كه هيچ مشكلى نداشته
باشد؟ نبايد مشكلات را بزرگ كرد. نبايد در زمينههاى گوناگون، درشتنمايى كرد. البته
تذكّر، خوب است؛ امر به معروف، خوب است؛ نصيحت، خوب است؛ اما با خيرخواهى، با روش
عقلايى، بدون اينكه موجب تضعيف يك مجموعهى خدمتگزار شود.
اين، وظيفهى همه است. نسبت به قوّهى قضاييّه نيز همينطور، همه وظيفه دارند كمك و
حمايت كنند، تا بتواند كارهاى بزرگى را كه بر عهده دارد، انجام دهد. اگر قوّهى
قضاييّه نباشد، عدالت، ميزان و مبنايى نخواهد داشت. همه وظيفه دارند كه از مسؤولين
كشور، از قواى سهگانهى كشور، از دولت، از قوّهى قضاييّه و از مجلس حمايت كنند.
اين همان چيزى است كه دشمن نمىخواهد. نمىخواهد ملتهاى مسلمان از رفتار و عمل و
هويّت و بقاى ملت اسلام، ملت ايران و نظام اسلامى، اميدوار شوند و اميد در دلشان،
فروغ بگيرد؛ بلكه مىخواهند در اينجا اشكالى بهوجود آورند. اين تشنّجآفرينيها
بهخاطر اين است.
دشمن را هوشيارانه بشناسيد. دشمن را در هر لباسى بشناسيد. دشمن را در زير قالب
هرگونه كلماتى بشناسيد و با دشمن، با نفس رحمانى مواجه شويد. با دشمن بهوسيلهى
نام و ياد خدا مقابله كنيد كه نام خدا و ياد خدا و اتّكال به پروردگار، دشمنانى را
كه جهت شيطانى دارند، دچار هزيمت خواهد كرد.
اين كشور بايد ساخته شود، اين كشور بايد پيش برود. اين ملت بزرگ بايستى استعدادهايش
شكوفا گردد؛ بايستى در دنيا بدرخشد و بالاخره آن تمدّن عظيم اسلامى را در مقابل چشم
جهانيان بگذارد و نشان دهد. ما هنوز اوّل راه هستيم. ما در ابتداى راهيم. انقلاب،
موانع را برداشت، ما را به راه انداخت و ما راه افتاديم. هنوز اوايل راهيم؛ هنوز
وقت آن نيست كه به مسائل جزئى بپردازيم و عيوب كوچك را در هم بزرگ كنيم.
البته من مىدانم و مىبينم كه بحمداللَّه مسؤولين و بسيارى از كسانى كه در عرصهى
تبليغات و بيان و تبيين هستند، انصافاً با وجدانِ آگاه و با دلِ بيدار حركت و كار
مىكنند؛ وظايفشان را بااخلاص، با صفا و بدون هيچ چشمداشتى انجام مىدهند و ملامتها
را هم به جان مىخرند. كسانى هم در گوشه و كنار هستند كه نمىخواهند اين يكپارچگى
بماند. بايستى آنها را شناخت و به آنها توجّه كرد.
اميدواريم خداوند متعال ما را به معناى حقيقى كلمه، متمسّك به ولايت قرار دهد، و
ولايت اميرالمؤمنين عليه الصّلاة والسّلام را كه ولايت الهى و ولايت نبوى و مايهى
خير دنيا و آخرت است، انشاءاللَّه مبارك بدارد و ما را هدايت كند كه بتوانيم آن
راهى را برويم كه رضاى او در آن است. انشاءاللَّه توفيقات كامل ملت و دولت ايران و
همهى مسؤولين كشور را به زودى زود، در ظلّ عنايات ولىّعصر ارواحنافداه پيش آورد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
7) انفال: 72
8) آل عمران: 103
9) توبه: 71