بسماللهالرحمنالرحيم
در ابتدا از همهي برادران و خواهران، مخصوصا علماي اعلام و ائمهي محترم جمعه و خانوادههاي عزيز شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودان و جوانان رزمندهي ارجمند و عزيز كه از شهرهاي مختلف كشور و نقاط دوردست، براي اظهار و اثبات وفاداري نسبت به انقلاب و اسلام تشريف آوردهاند، صميمانه و قلبا تشكر ميكنم.
مطلبي كه همهي ما بايد به آن توجه كنيم، اين است كه دفاع از انقلاب و تشخيص مصلحت آن، كاري است كه هم آسان و هم مشكل (سهل و ممتنع) ميباشد. آسان است; چون فطرتهاي پاك عامهي مردم آن را تشخيص ميدهد. اگر شما به جمعيت عظيم مردم ايران نگاه كنيد، خواهيد ديد كه در همهي مسايل از اول انقلاب تا امروز، تقريبا عامهي مردم درست فكر كردهاند، درست تشخيص دادهاند و راه را خوب شناختهاند و اصولا شبهه و وسوسه و خدشهيي در راه مستقيم آنها بهوجود نيامده و يا زود گذر بودهاست. لذا مثلا در جنگ، عموم مردم از شهرها و روستاها و قشرهاي مختلف و زنها و خانوادهها عشاير و كارگران ـ مخصوصا قشرهاي مستضعف و محروم ـ هر چه در وسع و توانشان بود، براي جنگ انجام دادند. پس، اين بدان معناست كه عامهي مردم و متن جامعه، مصلحت انقلاب را تشخيص داده و درك ميكنند.
اما از طرف ديگر، به نظر ميرسد تشخيص مصلحت انقلاب و دفاع از آن مشكل است; چون بعضي از خواص و بعضي از كساني كه ادعا ميكنند مسايل كشور يا مسايل سياسي را ميشناسند، گاهي اشتباه ميكنند و غلط ميفهمند و كج تشخيص ميدهند و بد عمل ميكنند. كسانيكه ادعا ميكردند مسايل سياسي ايران را مثلا از چهل سال پيش آگاهند، گاهي در مسايل واضح امروز، درميمانند. چيزي را كه مردم بروشني ميفهمند، بعضي از اين افراد به اصطلاح صاحبنظر و فهيم، تشخيص نميدهند! معلوم ميشود چنين فهمي مشكلاتي دارد و خيلي هم آسان نيست.
به عنوان مثال، در قضيهي جنگ مردم خوب فهميدند چه كار ميكنند. هركس به صحنه نگاه ميكرد، متوجه قضايا ميشد. دشمنان اسلام، جنگي را بر انقلاب ما تحميل كردند، به مرزهاي ما هجوم آوردند، آتش زدند، مردم غيرنظامي را از ميان بيابانها اسير گرفتند، برخي از شهرها و روستاهاي ما را ويران كردند و فجايع زيادي آفريدند. هر كس با ذهن سالم به اين وقايع نگاه كند، خواهد فهميد كه در اين جا وظيفه عبارت از دفاع كردن و دشمن را بر سر جاي خود نشاندن است. چه كسي بود كه با ذهن صحيح و سالم و بيغرض و مرض، به قضيه نگاه كند و اين حقيقت را نفهمد؟ معلوم است كه اگر ملتي از خودش دفاع نكند، لايق زندگي كردن و مستقل ماندن و حتي ترحم نيست. مردم خوب فهميدند كه بايد بدون اعتماد و اتكاي به تلاشهاي بهاصطلاح سياسييي كه در سطح بينالمللي انجام ميگرفت و هيچ كدام به نفع ملت ايران نبود، خودشان آستينها را مردانه بالا بزنند و از لذات كوچك زندگي بگذرند تا بتوانند سرنوشت خويش را از دست دشمنان خارج كنند.
شما ملت عزيز، جوانان و ميانسالان و پيرمردان و زنان و حتي نوجوانان به ميدان جنگ رفتيد، پشتيباني كرديد، پول داديد، دعا كرديد، شعار داديد، تظاهرات سياسي به نفع رزمندگان راه انداختيد، از رهبر بزرگوار و عاليقدر حمايت كرديد و كاري كرديد كه نه فقط دشمن مجبور شد عقب بنشيند و از تجاوز دست بردارد، بلكه به دشمن هم درس سختي داده شد تا همه دنيا بفهمند كه ايران اسلامي، لقمهيي نيست كه بشود آن را به راحتي فرو داد و دربارهي او طبق ميل جباران عالم عمل كرد.
در همان موقع كه مردم اين مسأله را خوب ميفهميدند، تعدادي عليه جنگ و دفاع و عزيمت به جبهه اعتراض ميكردند و فرياد ميكشيدند و شبنامه پخش ميكردند! راديوهاي خارجي نيز حرف اينها را بزرگ ميكردند و در دنيا پخش مينمودند تا شايد ملت ما آنها را بشنود و عزمش سست گردد. به يمن بيداري ملت، نتوانستند اين كار را بكنند.
مثال ديگر در اين خصوص، مسألهي سياست خارجي جمهوري اسلامي و موضع محكم و ضداستكباري نظام و مسؤولان سياست خارجي در مقابل زورگوييهاي امريكاست. مردم، شعار "مرگ بر امريكا" را هرگز از زبان نينداختهاند; ولي در طول اين چند سال، يك عده به اصطلاح عقلا و مصلحتانديشها، هميشه مصلحتانديشانه و به اصطلاح عاقلانه، مردم و مسؤولان نظام و رهبر عظيمالشأن فقيدمان را نصيحت ميكردند كه شما چرا بيخود با امريكا ـ كه در دنيا قدرتي است ـ رزمآوري و مبارزه ميكنيد؟! چرا خود را با غول وحشتناكي به جنگ مياندازيد؟! اين هم از همان جاهايي است كه مردم ماهيت آن را فهميدهاند; اما بعضي از خواص نفهميدند! آنها خيال ميكردند كه جمهوري اسلامي بدون هيچ علت و دليلي، اقدام به ايجاد دشمني با غول پر قدرتي در سطح جهان كرده است; در حالي كه قضيه اين نبود.
ما كه ملت ايران باشيم، ابتدائا با هيچ كس دشمني نكردهايم. كشورهاي زيادي در دنيا هستند كه در مرز و ايدئولوژي و افكار و منطقهي جغرافيايي، با ما اشتراك ندارند; ولي ما با آنها رفت و آمد و معامله و روابط دوجانبه و بينالمللي داريم. پس، مسأله اين نيست.
در رابطهي ما با امريكا، دو نكتهي اساسي وجود دارد كه بدون توجه به آن، هر كس اشتباه خواهد كرد: نكتهي اول اين كه ملت ايران، دولت و سياست امريكا را به عنوان يك غاصب و زورگو و استثمارگر و متعرض، از كشور خود بيرون كردهاست. اين، حكايت صاحبخانهيي است كه در زمان غفلت و ناداني كودكي، خانه و مستغلاتش غصب شده و حالا كه به سن رشد و جواني رسيده، به واسطهي عقل و نيرومندي، مصالح خود را تشخيص ميدهد و غاصب را از ملك خويش بيرون ميراند.
هيچ غاصبي، به زبان خوش بيرونبرو نيست و بايد او را راند. در غير اينصورت، از آغاز غصب نميكرد. غاصب را بايد بيرون انداخت. ملت ايران، غاصب ـ يعني سياست و راه امريكا و مستشاران و مزدوران امريكايي ـ را بزور و با قدرت، از داخل خانهي خود بيرون انداخت. معلوم است كه اين غاصب، كينهي اين ملت و انقلاب و دولت را هميشه در دل نگه خواهد داشت. اگر باز هم آمد و گفت: اجازه بدهيد ما با هم آشتي كنيم و دوست باشيم، بدانيد كه قصد او باز هم دشمني و سوء استفاده و استثمار است.
امريكا از حضور در ايران، استفادههاي سياسي و اقتصادي و نظامي ميبردهاست. او در مرزهاي ما حضور داشت تا رقيب جهاني خود را زير نظر داشته باشد. او از منابع ما براي فربهتر كردن امكانات مالي و كمپانيهاي عظيم خود استفاده ميكرد. او از دولت ايران به عنوان يك نوچه و آلت دست، در تمام قضاياي جهاني و دشمني با اعراب در اوپك و ايجاد حلقهي امنيتي دور اسرائيل، استفاده ميكرد. اين، معناي آلت دست است كه امريكا امروز ديگر در اختيار ندارد و به همين خاطر، زخم خورده است.
نكتهي ديگر اين است كه جمهوري اسلامي، به اخراج امريكا از كشور اكتفا نكرده و كاري بزرگتر از اقدام اول صورت داده است و آن اينكه نور اميدي در دل يك ميليارد مسلمان در سطح جهان به وجود آورده و امريكا را در اين سطح تهديد كرده است. امروز، امريكا به آساني گذشته نميتواند در كشورهاي مسلمان اعمال نفوذ كند; چون مسلمانهاي كشورهاي ديگر هم بيدار شدهاند.
شما تظاهرات مسلمانان يكي از كشورها را در دو سه سال پيش هنگام پهلوگيري يك ناوگان امريكايي در بندر آن كشور شنيدهايد. هر چند اينگونه ديدارها، عليالظاهر يك سياحت و مسافرت معمولي وانمود ميشود; ولي خدا ميداند كه باطنش چيست. در عين حال، مسلمانان آن كشور فرياد زدند كه نبايد كشتي امريكايي در بندر كشورشان پهلو بگيرد.
اين، مشكلات امروز امريكا در همهي دنياي اسلام است. اين، تأثير اسلام است; گرچه راهكار امريكا، زدن تهمت به ايران در هر جايي است كه مسلماني سربلند ميكند، تا بگويد از ايران حقوق ميگيرد و ايران عامل تحريك است! ما به اين اتهامها بيتوجهيم و به شيوهي اسلام، زندگي خود را ميكنيم. امروز، مسلمانها با حيات اسلام بيدار و زنده و اميدوار شدهاند و هويت اسلامي خويش را بتدريج مييابند و اين براي امريكا دردسر عظيمي است. پس، انتقامطلبي امريكا به دنبال اين حادثهي تلخ است و اين تلخي، ناشي از طبع تجاوزطلب و توسعهطلب دولت متجاوز و قلدري مثل امريكاست. البته، بدانيد كه اگر دولت امريكامتجاوز و توسعهطلب نباشد، اين دو نكته برايش تلخ نخواهد آمد.
شما كه كشور و دولت ثروتمند و پيشرفتهيي هستيد، سر جاي خود بنشينيد و در چارچوب كشورتان زندگي كنيد.به آفريقا چهكار داريد؟ به آسيا چه كار داريد؟ به خاورميانه و اقيانوس هند چهكار داريد؟ به امريكاي لاتين چه كار داريد؟ به دولتهاي مترقي چهكار داريد؟ اگر به حق خود قانع باشيد، مثل بقيهي كشورهاي ديگر، با همهي منابع طبيعي و نفت و كشاورزي و معدن و كارخانه و علم و پيشرفت و صنعتي كه داريد، مشغول كار خود ميشويد; ولي امريكا به دليل توسعهطلبي، مايل به حضور و دخالت و استثمار منافع ملتها در همه جاي دنياست; هر چند كه خود كشور بزرگي است.
امريكاييها توسعه طلبند و ميخواهند در همه جاي دنيا دستي داشته باشند و حضوري پيدا كنند و استثمار نمايند. منافع ملتها هر چه باشد، براي آنها مهم نيست! منافع آنها نبايد به خطر بيفتد; ولو با از بين رفتن منافع ملتهاي ديگر! وقتي اينگونه است، معلوم ميشود حركت اسلامي برايشان مضر است و درصدد برميآيند انتقام بگيرند.
انتقام امريكا همين سختگيريهاي سياسي و نظامي و محاصرهي اقتصادي است كه در چنته دارد. انتقام امريكا همين است كه يك دولت بي عقل و آدم خامي را پيدا نمايد و او را وادار به جنگ با ما كند. البته، اين موضوع براثر فداكاريهاي شما، ديگر تكرار نخواهد شد و هيچكس آنقدر بيعقل نيست كه خودش را در چنين چاهي بيندازد; گرچه هميشه بايد بيدار بود و هيچگاه خطر را بكلي منتفي ندانست. بيداري و آمادگي ملت، دستور اسلام است. دشمن، عليه ما بيدار است و اگر ما خواب بوديم، صدمه خواهيم خورد.
امروز، عراق يكي از مقروضترين كشورهاي دنياست و در رديفهاي اول قرار ميگيرد. كشوري كه پشتوانهي ارزي فراواني داشت، امروز حدود هشتاد ميليارد دلار قرض دارد! و اين ضربهي بزرگ و خسارت عظيمي است كه بر او وارد شده است. كشور ايران كه هشت سال درگير يك جنگ تحميلي بود و از كمكهايي كه به عراق ميشد، برخوردار نبود، به هيچ وجه مقروض نشد. چنين امتيازي به خاطر آن است كه ملت ما، زنده و بيدار و مسلمان و فداكار و ايثارگر و در صحنه و متحد و به حق خود واقف و علاقهمند است.
تنها راه ما براي دفاع از اسلام و انقلاب، ايستادگي و مقاومت است. ايستادگي، براي حال و آيندهي ملت، بركات زيادي دارد. همين مقاومت و ايستادگي شما، انشاءالله مشكلات را يكي پس از ديگري برطرف خواهد كرد. اثر ايستادگي شما، بحمدالله تثبيت اركان جمهوري اسلامي بعد از ضايعهي عظيم رحلت حضرت امام است. دولت، رئيس جمهور، مجلس، قوهي قضاييه و دستگاههاي مختلف، امروز براثر ايستادگي و آگاهي شما، در جاي خود قرار گرفته و به دنبال حل مشكلات هستند و البته بايد اين تلاش به همت مسؤولان مضاعف شود.
من ميبينم و ميدانم كه مسؤولان، حقيقتا به دنبال حل مشكلاتند و هيچ مشكلي نيست كه با تلاش جمعي كارآمد و دلسوز و فعال حل نشود. حال، برخي زودتر و برخي ديرتر حل خواهد شد. بالاخره به فضل الهي و تأييد پروردگار و با توجهات و عنايات خاص حضرت ولي عصر(ارواحنافداهوعجلاللهفرجه) و با پشتيباني مردم، انشاءالله همهي مشكلات حل خواهد شد.
اين تلاشها، تلاشهاي خوبي است. البته، جهت تلاشها بايد در جهت خدمت به قشرهاي محروم ملت باشد كه هم استحقاق بيشتري دارند و هم در طول اين چند سال، وفاداري عمدهيي نشان دادهاند. قشرهاي ضعيف، شهرهاي دورافتاده، مردم روستايي، عشاير، قشرهاي متوسط شهري، اينها در طول اين چند سال، سربازان وفادار واقعي انقلاب بودند كه امام به "پابرهنهها" تعبير ميكردند; كساني كه از رفاه و زندگي عالي برخوردار نيستند و اكثريت مردم ما را تشكيل ميدهند. بايد جهتگيري برنامهها، در خدمت اينها باشد كه من احساس ميكنم و ميبينم كه همينطور است.
اميدواريم خداوند متعال، به همهي شما توفيق بدهد و محفوظتان بدارد و شر دشمن را از سر اسلام و مسلمين و مخصوصا جمهوري اسلامي كوتاه كند. بايد از خداي متعال استمداد كنيد تا اين آگاهي و وحدت كلمه و فداكاري و تشخيص مصالح انقلاب و راه دفاع از آن را ـ كه بحمدالله در شما مردم هست ـ هميشه براي خود نگهداريد. خداي متعال هم به فضل و رحمت خود، سايهي لطفش را تا حالا بر سر شما گسترده و بعد از اين هم انشاءالله خواهد گستراند.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
در ابتدا از همهي برادران و خواهران، مخصوصا علماي اعلام و ائمهي محترم جمعه و خانوادههاي عزيز شهدا و جانبازان و اسرا و مفقودان و جوانان رزمندهي ارجمند و عزيز كه از شهرهاي مختلف كشور و نقاط دوردست، براي اظهار و اثبات وفاداري نسبت به انقلاب و اسلام تشريف آوردهاند، صميمانه و قلبا تشكر ميكنم.
مطلبي كه همهي ما بايد به آن توجه كنيم، اين است كه دفاع از انقلاب و تشخيص مصلحت آن، كاري است كه هم آسان و هم مشكل (سهل و ممتنع) ميباشد. آسان است; چون فطرتهاي پاك عامهي مردم آن را تشخيص ميدهد. اگر شما به جمعيت عظيم مردم ايران نگاه كنيد، خواهيد ديد كه در همهي مسايل از اول انقلاب تا امروز، تقريبا عامهي مردم درست فكر كردهاند، درست تشخيص دادهاند و راه را خوب شناختهاند و اصولا شبهه و وسوسه و خدشهيي در راه مستقيم آنها بهوجود نيامده و يا زود گذر بودهاست. لذا مثلا در جنگ، عموم مردم از شهرها و روستاها و قشرهاي مختلف و زنها و خانوادهها عشاير و كارگران ـ مخصوصا قشرهاي مستضعف و محروم ـ هر چه در وسع و توانشان بود، براي جنگ انجام دادند. پس، اين بدان معناست كه عامهي مردم و متن جامعه، مصلحت انقلاب را تشخيص داده و درك ميكنند.
اما از طرف ديگر، به نظر ميرسد تشخيص مصلحت انقلاب و دفاع از آن مشكل است; چون بعضي از خواص و بعضي از كساني كه ادعا ميكنند مسايل كشور يا مسايل سياسي را ميشناسند، گاهي اشتباه ميكنند و غلط ميفهمند و كج تشخيص ميدهند و بد عمل ميكنند. كسانيكه ادعا ميكردند مسايل سياسي ايران را مثلا از چهل سال پيش آگاهند، گاهي در مسايل واضح امروز، درميمانند. چيزي را كه مردم بروشني ميفهمند، بعضي از اين افراد به اصطلاح صاحبنظر و فهيم، تشخيص نميدهند! معلوم ميشود چنين فهمي مشكلاتي دارد و خيلي هم آسان نيست.
به عنوان مثال، در قضيهي جنگ مردم خوب فهميدند چه كار ميكنند. هركس به صحنه نگاه ميكرد، متوجه قضايا ميشد. دشمنان اسلام، جنگي را بر انقلاب ما تحميل كردند، به مرزهاي ما هجوم آوردند، آتش زدند، مردم غيرنظامي را از ميان بيابانها اسير گرفتند، برخي از شهرها و روستاهاي ما را ويران كردند و فجايع زيادي آفريدند. هر كس با ذهن سالم به اين وقايع نگاه كند، خواهد فهميد كه در اين جا وظيفه عبارت از دفاع كردن و دشمن را بر سر جاي خود نشاندن است. چه كسي بود كه با ذهن صحيح و سالم و بيغرض و مرض، به قضيه نگاه كند و اين حقيقت را نفهمد؟ معلوم است كه اگر ملتي از خودش دفاع نكند، لايق زندگي كردن و مستقل ماندن و حتي ترحم نيست. مردم خوب فهميدند كه بايد بدون اعتماد و اتكاي به تلاشهاي بهاصطلاح سياسييي كه در سطح بينالمللي انجام ميگرفت و هيچ كدام به نفع ملت ايران نبود، خودشان آستينها را مردانه بالا بزنند و از لذات كوچك زندگي بگذرند تا بتوانند سرنوشت خويش را از دست دشمنان خارج كنند.
شما ملت عزيز، جوانان و ميانسالان و پيرمردان و زنان و حتي نوجوانان به ميدان جنگ رفتيد، پشتيباني كرديد، پول داديد، دعا كرديد، شعار داديد، تظاهرات سياسي به نفع رزمندگان راه انداختيد، از رهبر بزرگوار و عاليقدر حمايت كرديد و كاري كرديد كه نه فقط دشمن مجبور شد عقب بنشيند و از تجاوز دست بردارد، بلكه به دشمن هم درس سختي داده شد تا همه دنيا بفهمند كه ايران اسلامي، لقمهيي نيست كه بشود آن را به راحتي فرو داد و دربارهي او طبق ميل جباران عالم عمل كرد.
در همان موقع كه مردم اين مسأله را خوب ميفهميدند، تعدادي عليه جنگ و دفاع و عزيمت به جبهه اعتراض ميكردند و فرياد ميكشيدند و شبنامه پخش ميكردند! راديوهاي خارجي نيز حرف اينها را بزرگ ميكردند و در دنيا پخش مينمودند تا شايد ملت ما آنها را بشنود و عزمش سست گردد. به يمن بيداري ملت، نتوانستند اين كار را بكنند.
مثال ديگر در اين خصوص، مسألهي سياست خارجي جمهوري اسلامي و موضع محكم و ضداستكباري نظام و مسؤولان سياست خارجي در مقابل زورگوييهاي امريكاست. مردم، شعار "مرگ بر امريكا" را هرگز از زبان نينداختهاند; ولي در طول اين چند سال، يك عده به اصطلاح عقلا و مصلحتانديشها، هميشه مصلحتانديشانه و به اصطلاح عاقلانه، مردم و مسؤولان نظام و رهبر عظيمالشأن فقيدمان را نصيحت ميكردند كه شما چرا بيخود با امريكا ـ كه در دنيا قدرتي است ـ رزمآوري و مبارزه ميكنيد؟! چرا خود را با غول وحشتناكي به جنگ مياندازيد؟! اين هم از همان جاهايي است كه مردم ماهيت آن را فهميدهاند; اما بعضي از خواص نفهميدند! آنها خيال ميكردند كه جمهوري اسلامي بدون هيچ علت و دليلي، اقدام به ايجاد دشمني با غول پر قدرتي در سطح جهان كرده است; در حالي كه قضيه اين نبود.
ما كه ملت ايران باشيم، ابتدائا با هيچ كس دشمني نكردهايم. كشورهاي زيادي در دنيا هستند كه در مرز و ايدئولوژي و افكار و منطقهي جغرافيايي، با ما اشتراك ندارند; ولي ما با آنها رفت و آمد و معامله و روابط دوجانبه و بينالمللي داريم. پس، مسأله اين نيست.
در رابطهي ما با امريكا، دو نكتهي اساسي وجود دارد كه بدون توجه به آن، هر كس اشتباه خواهد كرد: نكتهي اول اين كه ملت ايران، دولت و سياست امريكا را به عنوان يك غاصب و زورگو و استثمارگر و متعرض، از كشور خود بيرون كردهاست. اين، حكايت صاحبخانهيي است كه در زمان غفلت و ناداني كودكي، خانه و مستغلاتش غصب شده و حالا كه به سن رشد و جواني رسيده، به واسطهي عقل و نيرومندي، مصالح خود را تشخيص ميدهد و غاصب را از ملك خويش بيرون ميراند.
هيچ غاصبي، به زبان خوش بيرونبرو نيست و بايد او را راند. در غير اينصورت، از آغاز غصب نميكرد. غاصب را بايد بيرون انداخت. ملت ايران، غاصب ـ يعني سياست و راه امريكا و مستشاران و مزدوران امريكايي ـ را بزور و با قدرت، از داخل خانهي خود بيرون انداخت. معلوم است كه اين غاصب، كينهي اين ملت و انقلاب و دولت را هميشه در دل نگه خواهد داشت. اگر باز هم آمد و گفت: اجازه بدهيد ما با هم آشتي كنيم و دوست باشيم، بدانيد كه قصد او باز هم دشمني و سوء استفاده و استثمار است.
امريكا از حضور در ايران، استفادههاي سياسي و اقتصادي و نظامي ميبردهاست. او در مرزهاي ما حضور داشت تا رقيب جهاني خود را زير نظر داشته باشد. او از منابع ما براي فربهتر كردن امكانات مالي و كمپانيهاي عظيم خود استفاده ميكرد. او از دولت ايران به عنوان يك نوچه و آلت دست، در تمام قضاياي جهاني و دشمني با اعراب در اوپك و ايجاد حلقهي امنيتي دور اسرائيل، استفاده ميكرد. اين، معناي آلت دست است كه امريكا امروز ديگر در اختيار ندارد و به همين خاطر، زخم خورده است.
نكتهي ديگر اين است كه جمهوري اسلامي، به اخراج امريكا از كشور اكتفا نكرده و كاري بزرگتر از اقدام اول صورت داده است و آن اينكه نور اميدي در دل يك ميليارد مسلمان در سطح جهان به وجود آورده و امريكا را در اين سطح تهديد كرده است. امروز، امريكا به آساني گذشته نميتواند در كشورهاي مسلمان اعمال نفوذ كند; چون مسلمانهاي كشورهاي ديگر هم بيدار شدهاند.
شما تظاهرات مسلمانان يكي از كشورها را در دو سه سال پيش هنگام پهلوگيري يك ناوگان امريكايي در بندر آن كشور شنيدهايد. هر چند اينگونه ديدارها، عليالظاهر يك سياحت و مسافرت معمولي وانمود ميشود; ولي خدا ميداند كه باطنش چيست. در عين حال، مسلمانان آن كشور فرياد زدند كه نبايد كشتي امريكايي در بندر كشورشان پهلو بگيرد.
اين، مشكلات امروز امريكا در همهي دنياي اسلام است. اين، تأثير اسلام است; گرچه راهكار امريكا، زدن تهمت به ايران در هر جايي است كه مسلماني سربلند ميكند، تا بگويد از ايران حقوق ميگيرد و ايران عامل تحريك است! ما به اين اتهامها بيتوجهيم و به شيوهي اسلام، زندگي خود را ميكنيم. امروز، مسلمانها با حيات اسلام بيدار و زنده و اميدوار شدهاند و هويت اسلامي خويش را بتدريج مييابند و اين براي امريكا دردسر عظيمي است. پس، انتقامطلبي امريكا به دنبال اين حادثهي تلخ است و اين تلخي، ناشي از طبع تجاوزطلب و توسعهطلب دولت متجاوز و قلدري مثل امريكاست. البته، بدانيد كه اگر دولت امريكامتجاوز و توسعهطلب نباشد، اين دو نكته برايش تلخ نخواهد آمد.
شما كه كشور و دولت ثروتمند و پيشرفتهيي هستيد، سر جاي خود بنشينيد و در چارچوب كشورتان زندگي كنيد.به آفريقا چهكار داريد؟ به آسيا چه كار داريد؟ به خاورميانه و اقيانوس هند چهكار داريد؟ به امريكاي لاتين چه كار داريد؟ به دولتهاي مترقي چهكار داريد؟ اگر به حق خود قانع باشيد، مثل بقيهي كشورهاي ديگر، با همهي منابع طبيعي و نفت و كشاورزي و معدن و كارخانه و علم و پيشرفت و صنعتي كه داريد، مشغول كار خود ميشويد; ولي امريكا به دليل توسعهطلبي، مايل به حضور و دخالت و استثمار منافع ملتها در همه جاي دنياست; هر چند كه خود كشور بزرگي است.
امريكاييها توسعه طلبند و ميخواهند در همه جاي دنيا دستي داشته باشند و حضوري پيدا كنند و استثمار نمايند. منافع ملتها هر چه باشد، براي آنها مهم نيست! منافع آنها نبايد به خطر بيفتد; ولو با از بين رفتن منافع ملتهاي ديگر! وقتي اينگونه است، معلوم ميشود حركت اسلامي برايشان مضر است و درصدد برميآيند انتقام بگيرند.
انتقام امريكا همين سختگيريهاي سياسي و نظامي و محاصرهي اقتصادي است كه در چنته دارد. انتقام امريكا همين است كه يك دولت بي عقل و آدم خامي را پيدا نمايد و او را وادار به جنگ با ما كند. البته، اين موضوع براثر فداكاريهاي شما، ديگر تكرار نخواهد شد و هيچكس آنقدر بيعقل نيست كه خودش را در چنين چاهي بيندازد; گرچه هميشه بايد بيدار بود و هيچگاه خطر را بكلي منتفي ندانست. بيداري و آمادگي ملت، دستور اسلام است. دشمن، عليه ما بيدار است و اگر ما خواب بوديم، صدمه خواهيم خورد.
امروز، عراق يكي از مقروضترين كشورهاي دنياست و در رديفهاي اول قرار ميگيرد. كشوري كه پشتوانهي ارزي فراواني داشت، امروز حدود هشتاد ميليارد دلار قرض دارد! و اين ضربهي بزرگ و خسارت عظيمي است كه بر او وارد شده است. كشور ايران كه هشت سال درگير يك جنگ تحميلي بود و از كمكهايي كه به عراق ميشد، برخوردار نبود، به هيچ وجه مقروض نشد. چنين امتيازي به خاطر آن است كه ملت ما، زنده و بيدار و مسلمان و فداكار و ايثارگر و در صحنه و متحد و به حق خود واقف و علاقهمند است.
تنها راه ما براي دفاع از اسلام و انقلاب، ايستادگي و مقاومت است. ايستادگي، براي حال و آيندهي ملت، بركات زيادي دارد. همين مقاومت و ايستادگي شما، انشاءالله مشكلات را يكي پس از ديگري برطرف خواهد كرد. اثر ايستادگي شما، بحمدالله تثبيت اركان جمهوري اسلامي بعد از ضايعهي عظيم رحلت حضرت امام است. دولت، رئيس جمهور، مجلس، قوهي قضاييه و دستگاههاي مختلف، امروز براثر ايستادگي و آگاهي شما، در جاي خود قرار گرفته و به دنبال حل مشكلات هستند و البته بايد اين تلاش به همت مسؤولان مضاعف شود.
من ميبينم و ميدانم كه مسؤولان، حقيقتا به دنبال حل مشكلاتند و هيچ مشكلي نيست كه با تلاش جمعي كارآمد و دلسوز و فعال حل نشود. حال، برخي زودتر و برخي ديرتر حل خواهد شد. بالاخره به فضل الهي و تأييد پروردگار و با توجهات و عنايات خاص حضرت ولي عصر(ارواحنافداهوعجلاللهفرجه) و با پشتيباني مردم، انشاءالله همهي مشكلات حل خواهد شد.
اين تلاشها، تلاشهاي خوبي است. البته، جهت تلاشها بايد در جهت خدمت به قشرهاي محروم ملت باشد كه هم استحقاق بيشتري دارند و هم در طول اين چند سال، وفاداري عمدهيي نشان دادهاند. قشرهاي ضعيف، شهرهاي دورافتاده، مردم روستايي، عشاير، قشرهاي متوسط شهري، اينها در طول اين چند سال، سربازان وفادار واقعي انقلاب بودند كه امام به "پابرهنهها" تعبير ميكردند; كساني كه از رفاه و زندگي عالي برخوردار نيستند و اكثريت مردم ما را تشكيل ميدهند. بايد جهتگيري برنامهها، در خدمت اينها باشد كه من احساس ميكنم و ميبينم كه همينطور است.
اميدواريم خداوند متعال، به همهي شما توفيق بدهد و محفوظتان بدارد و شر دشمن را از سر اسلام و مسلمين و مخصوصا جمهوري اسلامي كوتاه كند. بايد از خداي متعال استمداد كنيد تا اين آگاهي و وحدت كلمه و فداكاري و تشخيص مصالح انقلاب و راه دفاع از آن را ـ كه بحمدالله در شما مردم هست ـ هميشه براي خود نگهداريد. خداي متعال هم به فضل و رحمت خود، سايهي لطفش را تا حالا بر سر شما گسترده و بعد از اين هم انشاءالله خواهد گستراند.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته