بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المهديّين.
ولادت باسعادت كوثر نور و معرفت، حضرت صدّيقه طاهره مرضيّه مطهّره، فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها را به همه شما حضّار گرامى و به همه مردم مسلمان، بخصوص بانوان كشور اسلامى تبريك عرض مى كنم. اين ولادت بزرگ، يكى از بزرگترين عيدهاى اسلامى است؛ چون فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها يك شخصيت برجسته و بزرگ و طراز اوّل اسلامى است؛ در حقيقت يك شخصيت طراز اوّل در طول تاريخ بشر است. همچنان كه از قول نبىّ اكرم عليه وعلى آله الصّلاةوالسّلام گفته شده است كه به فاطمه زهرا فرمودند: «اما ترضى عن تكونى سيّدة نساء العالمين»(1)؛ تو سيّده و بانوى همه زنان جهان در طول تاريخ هستى. خودِ فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها سؤال مى كند: «فكيف مريم»؛ چگونه مريم سيّده نساء است، كه در قرآن هم تصريح شده است؟ حضرت مى فرمايند مريم سيّده زنان زمان خود بود و تو سيّده زنان همه تاريخ هستى.
اگر شخصيت فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها براى ذهنهاى ساده و چشمهاى نزديك بين ما آشكار مى شد، ما هم تصديق مى كرديم كه فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها سرور همه زنان عالم است؛ بانويى كه در سنين كم و در عمر كوتاه، به مقامات معنوى و علمى و معرفتى و به مرتبه اى برسد كه برابر مرتبه انبيا و اولياست. در واقع فاطمه زهرا فجر درخشانى است كه از گريبان او، خورشيد امامت و ولايت و نبوّت درخشيده است؛ آسمان بلند و رفيعى است كه در آغوش آن، ستاره هاى فروزان ولايت قرار گرفته است. همه ائمّه عليهم السّلام براى مادر بزرگوار خود تكريم و تجليلى قائل بودند كه براى كمتر كسى اين همه احترام و تجليل را از آن بزرگواران مى شود ديد.
بنابراين، اين يك عيد اسلامى و يك عيد بشرى است و بخصوص براى مردم ما نكته اساسى ترى دارد و آن اين كه زنان كشور ما، با آشنايى با زندگى فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها و معرفت و مبارزات و سخنان حكمت آميز آن بزرگوار، راهى را در مقابل خود ترسيم كرده اند، از آن راه حركت كرده اند و بيشتر هم بايستى پيش بروند. لذا من امروز صحبتى كه در اين مجمع عظيم شما بانوان گرامى مى خواهم عرض كنم، درباره مسائل بانوان و مسأله زن در كشور ما و در زمان ما و در منطق اسلام است.
البته از بعد از پيروزى انقلاب، درباره مسأله زن و تلاش براى دفاع از حقوق زنان، فعّاليتهاى زيادى شده است. در حقيقت بايد گفت كه بعد از انقلاب، از زن ايرانى تجليل شده است. پيشقراول اين تجليل هم امام بزرگوار بود كه با همه وجود براى زن ايرانىِ مسلمان ارزش و احترام قائل بود. همين بينش بود كه موجب شد زنان كشور در انقلاب اسلامى سهم بزرگى را ايفا كردند؛ به طورى كه اگر حضور زنان در نهضت انقلابى ملت ايران نمى بود، به احتمال زياد اين انقلاب به اين شكل پيروز نمى شد؛ يا اصلاً پيروز نمى شد، يا مشكلات بزرگى در سر راه آن پديد مى آمد. بنابراين، حضور زنان مشكل گشا بود. در جنگ هم همين طور بود، در مسائل ديگر از اوّل انقلاب تا به حال هم همين گونه بوده است. بنابراين، تلاش زيادى شده است؛ ليكن در عين حال درباره مسأله ى زن، حقوق زن، رفع ستم از زنان و فراهم كردن زمينه هاى مناسب براى زنان كشورمان، لازم است كار فرهنگى بزرگى انجام گيرد. من امروز با اين نيّت اين بحث را مى كنم كه به ايجاد اين فضاى فرهنگى كمك شود.
اگر فضاى فرهنگى جامعه در زمينه مسائل زن، شفّاف شود و احكام اسلامى و نظرات قرآنى در اين زمينه روشن گردد، راه هموار خواهد شد، براى اين كه بانوان كشور ما بتوانند به آن نقطه اى كه براى يك زن، آرمانى و غايت مطلوب است، برسند. اگر چه بحث است، سخن است، گفتن است، اما در واقع عمل است؛ زيرا اين گفتن، فضاى فرهنگى جامعه را شفّاف خواهد كرد و ذهنها را روشن خواهد نمود.
در اين سالهاى اخير، در فضاى فكرى و فرهنگى كشور و در زمينه مسائل زنان، تلاش قابل تقديرى را مشاهده مى كنيم؛ اما يك سؤال اساسى وجود دارد: ما كه براى حقوق زنان يا براى فراهم كردن زمينه هاى تكامل و رفع ستم از زنان و درباره آنان صحبت مى كنيم، هدفمان چيست؟ هدف از اين تلاشها، از اين نوشتنها و گفتنها و فعّاليتهاى قانونى چيست؟ اين يك سؤال است كه حتماً بايد به آن جواب داده شود.
سؤال دوم اين است: براى اين كه در جامعه، زن به جايگاه حقيقى خود نائل شود، ما چه شعارهايى را مى خواهيم مطرح كنيم و از چه وسايلى مى خواهيم استفاده كنيم؟ چون امروز در كشورهاى غربى و همچنين در كشورهايى كه با فرهنگ غربى و در حال و هواى كشورهاى غربى حركت و زندگى مى كنند، چيزى به نام نهضت حقوق زنان وجود دارد؛ آن جا هم زن گرايى، نهضت به اصطلاح فمينيسم و زن گرايى با نيّت و هدف دفاع از حقوق زنان امروز مطرح است. آيا آنچه ما امروز در ايران اسلامى مشاهده مى كنيم، همان است؟ اين شبيه آن است، يا با آن متفاوت است؟ بايد سؤال جدّى اى نسبت به اين مسأله بشود و پاسخى جدّى نيز به آن داده شود. من امروز در اين زمينه قدرى صحبت مى كنم و آنچه را كه نظر اسلام در اين باره است، به صورت خلاصه و مختصر عرض خواهم كرد.
براى تلاش فرهنگى و حقوقى در راه رسيدن زن به نقطه مطلوب، از لحاظ اجتماعى و از لحاظ فردى دو گونه هدف مى شود تصوير كرد:
يك هدف اين است كه ما براى رسيدن زن به كمال وجودى خود تلاش كنيم، به مبارزه بپردازيم و بنويسيم و بگوييم. يعنى زن در جامعه، اوّلاً به حقّ انسانى و حقيقى خود برسد؛ ثانياً استعدادهاى او شكوفا شود و رشد حقيقى و انسانى پيدا كند و در نهايت به تكامل انسانى نائل گردد. زن در جامعه به صورت انسان كامل در آيد؛ انسانى كه مى تواند به پيشرفت بشريّت و جامعه خود كمك كند و در محدوده تواناييهاى خود، دنيا را به بهشت برين و زيبايى مبدّل سازد.
يك نوع هدف ديگر اين است كه ما از اين گفتن و تلاش كردن و احياناً به مبارزه پرداختن بخواهيم يك نوع حالت تخاصم و جدايى و رقابت خصمانه ميان دو جنس زن و مرد به وجود آوريم و دنيايى بر اساس رقابت بسازيم؛ كانّهُ در جامعه بشرى، مردان يك طرف قرار دارند، زنان هم در طرف ديگر و اينها بر سر دستاوردى با هم نزاع مى كنند و زن مى خواهد در اين قسمت بر مرد غالب و فائق شود! آيا هدف اين است؟
پس، دو ديدگاه در مورد هدف اين تلاش و اين حركت - يا اگر تعبير كنيم اين نهضت - مى تواند ترسيم شود: هدف اوّل، هدف اسلامى است؛ هدف دوم، هدف كوته بينانه است، كه در تلاشهايى كه در كشورهاى غربى مى شود، ما ردّ پاى هدف دوم را بيشتر مشاهده مى كنيم. در خلال صحبت، توضيح بيشترى در اين زمينه داده خواهد شد. اين يك سؤال است كه بايد روشن شود؛ هدف از اين تلاش براى زن يا براى حقوق زنان چيست؟
سؤال دوم - كه آن هم به همين اندازه داراى اهميت است - اين است كه ما وقتى به نام زن سخن مى گوييم و به دفاع از زن مى پردازيم، چه شعارهايى را مطرح مى سازيم، چه چيزى را مطالبه مى كنيم و براى چه چيزى تلاش مى نماييم؟ اين هم خيلى مهمّ است. در اين جا هم روش اسلامى - يعنى آن چيزى كه از مباحث اسلامى درباره زن و تعاريف اسلامى و معارف اسلامى مى شود فهميد - با آن چيزى كه امروز در غرب وجود دارد، متفاوت است.
آنچه در غرب با عنوان شعار وجود دارد، در درجه اوّل آزادى زن است. آزادى، معناى وسيعى را شامل مى شود؛ هم شامل آزادى از اسارت است، هم شامل آزادى از اخلاق است - چون اخلاق هم يك قيد و بند است - هم آزادى از نفوذ مبنى بر سوء استفاده كارفرمايى است كه زن را با مزد كمترى به كارگاه مى كشد و هم شامل آزادى از قوانينى است كه زن را در مقابل شوهر، متعهّد مى كند. آزادى، به همه اين معانى مى تواند باشد. كمااين كه در همين شعارهايى كه نسبت به زن وجود دارد، طيف وسيعى از اين مطالبات و درخواستها هست، كه بعضى با يكديگر به كلّى مناقضند. اين آزادى معنايش چيست؟
متأسفانه در دنياى غرب، بيشتر متفاهم از اين آزادى، آزادى به معناى نادرست و مضرّ آن است - يعنى آزادى از قيد و بندهاى خانوادگى، آزادى از نفوذ مطلق مرد، آزادى از حتّى قيد ازدواج و تشكيل خانواده و پرورش فرزندان در آن جايى كه هدف شهوانى زودگذرى در مقابل قرار گيرد - نه آزادى به معناى صحيح آن. لذا شما مى بينيد جزو حرفهايى كه در دنياى غرب زده مى شود، مسأله آزادى سقط جنين است، كه اين نكته بسيار مهمّى است و با اين كه ظاهرساده و كوچكى دارد، اما باطن بسيار خطرناك و سهمگينى در اين سخن مضمر و مندرج است. اين، وسيله و شعار و مطالبه اى است كه در غرب غالباً مطرح مى شود؛ لذا مى گويند نهضت آزادى زنان. در نظام صحيح، در يك مطالبه و مبارزه صحيح، هدف نمى تواند اين معناى وسيعى باشد كه يك بخش آن قطعاً مضرّ است؛ اگر چه ممكن است بخشهاى مفيدى هم در آن باشد. بايد به دنبال شعارهايى بهتر، مناسبتر، صحيحتر و گره گشاتر گشت.
نقطه اصلى سخنم به شما بانوان عزيز، مخصوصاً خانمهاى جوان است كه هم سالهاى طولانى اى را در اين دنيا زندگى خواهيد كرد و هم بايد از امكاناتى كه خداوند متعال در اين عالم براى تكامل انسان به وجود آورده است، بهره ببريد؛ بايد آن را درست بشناسيد و راه آن را درست بدانيد؛ پس احتياج به فكر كردن داريد. همچنين براى شما مسأله مبارزه جهت رفع ستم از زنان مطرح خواهد شد؛ لذا بايد بدانيد كه آنچه مطرح مى شود چيست؟ آنچه لازم است چيست؟ آنچه مضرّ است چيست؟ بنابراين اين نكته براى شما مهمّ است.
در هر حركت اجتماعى، آن وقتى حركت درست خواهد بود و به نتايج درست خواهد رسيد كه مبنى بر خرد و تأمّل و تشخيص و مصلحت و مبتنى بر پايه هاى درست و عقلانى باشد. در هر حركتى كه به قصد احقاق حقّ زنان انجام مى گيرد، عيناً بايد همين معنا ملاحظه شود؛ يعنى بايد هر گونه حركتى، بر اساس يك بينش خردمندانه، مبتنى بر حقايق هستى - شناسايى طبيعت و فطرت زن و طبيعت و فطرت مرد، مسؤوليتها و مشاغل اختصاصى زن، مسؤوليتها و مشاغل اختصاصى مرد و آنچه مى تواند مشترك بين اينها باشد - انجام گيرد و از روى انفعال و تقليد نباشد. اگر حركت، حركتى از روى انفعال و تقليد و تصميم كوركورانه و چشم بسته باشد، حتماً مضرّ خواهد بود.
اگر در كشور ما و جامعه ايرانى، كسانى نام زن و حقوق زن را از اين جهت بياورند كه مجلّات غربى، يا گزارشهاى غربى، يا سياسيون غربى، ايران اسلامى را متّهم كرده اند به اين كه به حقوق زن نمى رسد، اين غلط است. با اين هدف نبايد وارد اين ميدان شد؛ چون به انحراف و اشتباه خواهد انجاميد. اگر ما با اين قصد، وارد اين ميدان دفاع از زن شويم كه از غربيها عقب نيفتيم، اشتباه خواهيم كرد. اگر به اين قصد وارد شويم كه آنها به ما نظر بد و منفى نداشته باشند، اشتباه خواهيم كرد. اگر با اين تصوّر و توهّم وارد اين ميدان شويم كه خيال كنيم آنها در اين زمينه راه صواب پيموده اند و راه درست را پيدا كرده اند، به شدّت اشتباه خواهيم كرد. با اين هدفها و با اين نيّتها وارد اين ميدان نبايد شد؛ چون مبتنى بر اشتباه است.
متأسفانه امروز من مى بينم بعضى از مقالاتى كه به عنوان دفاع از زن نوشته مى شود و بعضى از سخنانى كه به عنوان احقاق حقوق بانوان بر زبان جارى مى گردد، كاملاً از موضع انفعال است؛ چون غربيها اين طور گفته اند، چون اروپاييها اين گونه نوشته اند، چون به ما اين طور نسبت داده اند. اگر ما هم در مقام دفاع حرفى بزنيم و راهى را بپيماييم، اين كاملاً منحرف كننده و اغواكننده است. ما بايد ببينيم حقايقى كه در عالم وجود دارد - كه بيشترينِ اين حقايق هم در تعاليم اسلامى نهفته است - چيست؟
اسلام طرفدار تكامل بشر است. براى اسلام، زن و مرد هيچ فرقى ندارد. براى اسلام، جنس زن يا جنس مرد مطرح نيست؛ تكامل انسانى مطرح است. يك جا سخن از مرد گفته مى شود، يك جا سخن از زن. به يك مناسبت از زن تجليل مى شود، به يك مناسبت از مرد؛ چون دو حصّه پيكره بشرند، دو بخش وجود بشرى هستند. از لحاظ جنبه ى بشرى و جنبه الهى، هيچ تقاوتى با همديگر ندارند. لذا در قرآن آن وقتى كه مى خواهد راجع به انسانهاى خوب يا انسانهاى بد مثل بزند، از زن مثل مى آورد: «وضرب اللَّه مثلاً للذين كفروا امرأة نوح و امرأة لوط»(2). در مورد كسانى هم كه مؤمن هستند، مثال مى زند؛ «امرأة فرعون»(3). در هر دو جا، مثال و نمونه كامل راه خطا و راه صواب را از زن ذكر مى كند؛ يك جا هم راجع به مردان سخن مى گويد.
براى اسلام، جنس - زن بودن و مرد بودن - مطرح نيست؛ تعالى بشرى مطرح است، اخلاق بشرى مطرح است، بروز استعدادها مطرح است، انجام وظايفى كه به هر كسى يا هر جنسى از جنسهاى بشرى متوجّه است، مطرح است، كه براى اين بايد طبعاً طبيعتها را شناخت. اسلام، طبيعت زن و طبيعت مرد را هم به خوبى مى شناسد. در اسلام آنچه كه مطرح است، عبارت است از تعادل؛ يعنى رعايت عدالت محض ميان افراد بشر، از جمله ميان جنس زن و جنس مرد. برابرى در حقوق مطرح است، اما در جايى ممكن است احكام زن با احكام مرد متفاوت باشد؛ همچنان كه طبيعت زن با طبيعت مرد در بعضى از خصوصيات متفاوت است. بنابراين، بيشترين حقايق و بيشترين واقعيتهاى فطرت و طينت بشرى در مورد زن و مرد، در معارف اسلامى است.
اگر ما امروز بخواهيم براى زنان كشورمان، يك حركت حقيقى و اساسى بكنيم، تا زنان بتوانند به وضع مطلوب خودشان برسند، بايد به احكام اسلامى نظر داشته باشيم و از آن الهام بگيريم. براى ما، روش را احكام اسلام معيّن مى كند. هر روش خردمندانه عقلايى را هم اسلام مى پسندد و قبول دارد. اگر تجربه اى در جايى باشد، مورد قبول است؛ اما تقليد نه. استفاده خردمندانه از تجربيّات ديگران درست؛ اما تقليد، غلط. لذا امروز كسانى كه براى حقوق زن و براى رشد و شكوفايى استعدادهاى زنان در كشور ما تلاش مى كنند - كه البته هم بايد اين تلاش انجام بگيرد - بايد بدانند چه هدفى را دنبال مى كنند و چه شعارهايى را بايد مطرح نمايند.
اوّل من نكته اى را در مورد گرفتاريهاى غربيان و فرهنگ غربى در اين زمينه عرض كنم، بعد به نظر اسلام اشاره نمايم. غربيها در زمينه شناخت طبيعت زن و چگونگى برخورد با جنس زن، دچار افراط و تفريط بوده اند. اساساً نگرش غربى نسبت به زن، يك نگرش مبنى بر عدم برابرى و عدم تعادل است. شما به شعارهايى كه در غرب داده مى شود، نگاه نكنيد؛ اين شعارها پوچ است و حاكى از واقعيت نيست. فرهنگ غربى را از اين شعارها نمى شود فهميد. فرهنگ غربى را بايد در ادبيّات غربى جستجو كرد. كسانى كه با ادبيّات اروپايى، با شعر اروپايى، با رمان و داستان و نمايشنامه هاى اروپايى آشنا هستند، مى دانند كه در چشم فرهنگ اروپايى، از دوران قرون وسطى و بعد از آن تا اواسط قرن فعلى، زن موجود درجه دوم بوده است! هر چه بر خلاف اين ادّعا كنند، خلاف مى گويند. شما به نمايشنامه هاى معروف شكسپير انگليسى نگاه كنيد، ببينيد با چه نفسى و با چه زبانى و با چه ديدى در اين نمايشنامه ها و ساير ادبيّات غربى به زن نگاه مى شود! مرد در ادبيات غربى، سرور و ارباب زن و اختياردار اوست، كه بعضى از نمونه هاى اين فرهنگ و آثار آن، امروز هم باقى است.
امروز هم وقتى زنى با مردى ازدواج مى كند و به خانه شوهر مى رود، حتّى نام خانوادگى او عوض مى شود و نام خانوادگى مرد را بر خود مى گذارد. زن تا وقتى نام خانوادگى خود را دارد كه شوهر نكرده است؛ وقتى شوهر كرد، نام خانوادگى زن به نام خانوادگى مرد تبديل مى شود. اين رسم غربيهاست؛ در كشورما اين طور نبوده، هنوز هم نيست. زن هويّت خانوادگى خودش را با خودش حفظ مى كند؛ ولو بعد از ازدواج. آن، نشانه همان فرهنگ قديمى غربى است كه مرد سرور زن است.
در فرهنگ اروپايى، وقتى زن با همه موجودى و املاك خود ازدواج مى كرد و به خانه شوهر مى رفت، نه فقط جسم او در اختيار شوهر قرار مى گرفت، بلكه تمام اموال و املاك و داراييهاى او هم كه از پدر و خانواده اش به او رسيده بود، متعلّق به شوهر مى شد! اين حقيقتى است كه غربيها نمى توانند آن را انكار كنند. اين در فرهنگ غربى بود. در فرهنگ غربى، زن وقتى به خانه شوهر مى رفت، شوهر در واقع اختيار جان او را هم داشت! لذا شما در داستانهاى غربى و در اشعار اروپايى بسيار مى بينيد كه شوهر به خاطر يك اختلاف اخلاقى، همسر خود را مى كشد و كسى هم او را ملامت نمى كند! دختر در خانه پدر هم حقّ هيچ گونه گزينشى را نداشت.
البته در همان زمان هم در ميان غربيها معاشرتهاى زن و مرد تا حدودى آزاد بود، ولى اختيار ازدواج و اختيار انتخاب شوهر، يكسره به دست پدر بود. در همان نمايشنامه هايى كه اشاره كردم، آنچه كه شما مى بينيد، همين است: دخترى است كه مجبور به ازدواج شده است؛ زنى است كه از طرف شوهر خود به قتل رسيده است؛ خانواده اى است كه زن در آن در نهايت فشار است. آنچه كه هست، از همين قبيل است. اين، ادبيّات غربى است. تا اواسط قرن فعلى، همين فرهنگ ادامه داشته؛ اگرچه از اواخر قرن نوزدهم ميلادى، حركتهايى به نام آزادى زنان شروع شده است.
بانوان گرامى؛ بخصوص زنان جوان كه مى خواهند در اين زمينه ها فكر بينديشند، درست توجّه كنند. نكته مهم اين است كه حتّى وقتى در اروپا براى زن حقّ مالكيت معيّن شد - طبق بررسى موشكافانه جامعه شناسان خودِ اروپا - به خاطر اين بود كه كارخانه ها كه تازه بساط فناورى مدرن و صنعت در غرب را گسترده بودند، احتياج به كارگر داشتند؛ اما كارگر كم بود و احتياج به كارگرِ زياد احساس مى شد. لذا براى اين كه زنان را به كارخانجات بكشانند و از نيروى كارشان استفاده كنند - كه البته مزد كمترى هم هميشه به زنان مى دادند - اعلان شد كه زن داراى حقّ مالكيت است! در اوايل قرن بيستم بود كه اروپاييان حقّ مالكيت را به زن دادند. اين، آن نگرش افراطى و غلط و ظالمانه نسبت به زن در غرب و در اروپاست.
يك افراطِ اين چنين، در مقابل تفريط هم دارد. وقتى نهضتى به نفع زنان در چنان فضايى به وجود مى آيد، طبعاً دچار تفريطهايى از طرف مقابل مى شود. لذا شما مى بينيد در طول چند ده سال، آن چنان فساد و بى بند و بارى در غرب به وسيله آزادى زنان به راه افتاد و رواج پيدا كرد كه خود متفكّران غربى را دچار وحشت كرد! امروز دلسوزان و مصلحان، انسانهاى خردمند و باانگيزه در كشورهاى غربى، از آنچه پيش آمده است، متوحّش و ناراحتند و البته نمى توانند هم جلوِ آن را بگيرند. به عنوان اين كه مى خواهند به زن خدمت كنند، بزرگترين ضربه را به زندگى او وارد آوردند. چرا؟ به خاطر اين كه با بى بندوبارى، با اشاعه فساد و فحشا و با آزادى بى قيد و شرطِ معاشرت زن و مرد، بنيان خانواده متلاشى شد. مردى كه مى تواند آزادانه در جامعه اطفاى شهوت كند و زنى كه مى تواند بدون هيچ ايراد و اشكالى در جامعه با مردان گوناگون تماس داشته باشد، هرگز در خانواده، همسران خوب و شايسته اى نخواهند بود. لذا بساط خانواده متلاشى شد.
امروز يكى از بزرگترين بلاهايى كه گريبان كشورهاى غربى را به شدّت گرفته و آنها را به وضعيت نامطلوب شديدى دچار كرده، مسأله خانواده است. لذا هر مردى كه شعار خانواده بدهد، از نظر غربيها و بخصوص از نظر زنان در غرب، يك فرد مطلوب و يك مرد محبوب است. چرا؟ چون از تزلزل بنياد خانواده رنج مى برند؛ به خاطر اين كه متأسفانه غرب، خانواده؛ يعنى كانونى را كه براى مرد و زن و بخصوص براى زن محيط امن و آرامش است، از دست داده است. بسيارى از خانواده ها متلاشى شده اند. بسيارى از زنان تا آخر عمر تنها زندگى مى كنند. بسيارى از مردان، زنِ مورد علاقه و مورد نظر خود را نمى يابند و بسيارى از ازدواجها در اوّلين سالهاى پيدايش از بين مى رود.
خانواده ها آن ريشه ها و پايه هاى عميق را كه در كشورهاى ما وجود دارد، امروز كمتر در غرب دارند. آن خانواده اى كه پدربزرگ، مادربزرگ، نوه ها، خويشاوندان، پسرعموها، دخترعموها و ساير شعبش با هم باشند، هم را بشناسند و با هم ارتباط داشته باشند، امروز در غرب بسيار بسيار كمياب است. زن و شوهر هم با يكديگر صميميّت لازم را ندارند. اين بلايى است كه با كارهاى غلط، با حركت افراطى از آن طرف كه در مقابل افراطهاى قبلى انجام گرفت، بر جامعه بشرى نازل شد و بيشتر از همه بر سرِ زن غربى آمد.
در حقيقت، نهضت دفاع از زنان در غرب، يك حركت دستپاچه، يك حركت بى منطق، يك حركت مبتنى بر جهالت، بدون تكيه به سنّتهاى الهى و بدون تكيه به فطرت و طينت زن و مرد بود كه در نهايت به ضرر همه تمام شد؛ هم به ضرر زنان، هم به ضرر مردان، و بيشتر به ضرر زنان. اين قابل تقليد نيست. اين فرهنگى نيست كه در كشور اسلامى كسى به آن نگاه كند و بخواهد از آن چيزى ياد بگيرد؛ اين را بايد طرد كرد.
آرى؛ حركت در جهت احقاق حقوق زنان در جوامع اسلامى و در جامعه ما حتماً بايد انجام گيرد؛ منتها بر مبناى اسلامى و با هدف اسلامى. يك عدّه نگويند كه اين چه نهضتى است، اين چه حركتى است؛ مگر زن در جامعه ما چه كم دارد؟ متأسفانه ممكن است بعضى اين گونه فكر كنند. اين، ظاهربينى است. زن در همه جوامع - از جمله در جامعه ما - گرفتار ستم و دچار كمبودهايى است كه بر او تحميل مى شود؛ اما اين كمبود، كمبود آزادى به معناى بى بندوبارى نيست؛ اين كمبود، كمبود ميدانها و فرصتها براى علم و معرفت و تربيت و اخلاق و پيشرفت و شكوفايى استعدادهاست. اين را بايد تأمين و جستجو كرد. اين همان چيزى است كه اسلام بر روى آن تكيه كرده است.
اگر جامعه اسلامى بتواند زنان را با الگوى اسلامى تربيت كند - يعنى الگوى زهرايى، الگوى زينبى، زنان بزرگ، زنان باعظمت، زنانى كه مى توانند دنيا و تاريخى را تحت تأثير خود قرار دهند - آن وقت زن به مقام شامخِ حقيقى خود نائل آمده است. اگر زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و كمالات معنوى و اخلاقى اى كه خداى متعال و آيين الهى براى همه انسانها - چه مرد و چه زن - به طور يكسان در نظر گرفته است، برسد، تربيت فرزندان بهتر خواهد شد، محيط خانواده گرمتر و با صفاتر خواهد شد، جامعه پيشرفت بيشترى خواهد كرد و گره هاى زندگى آسانتر باز خواهد شد؛ يعنى زن و مرد خوشبخت خواهند شد. براى اين بايد تلاش كرد؛ هدف اين است. هدف، صف آرايى زن در مقابل مرد نيست. هدف، رقابت خصمانه زن و مرد نيست. هدف اين است كه زنان و دختران بتوانند همان سير و همان حركتى را انجام دهند كه وقتى مردان آن حركت را انجام دهند، به صورت يك انسان بزرگ در خواهند آمد؛ زنان انسان بزرگ شوند. اين ممكن است و در اسلام تجربه شده است.
خواهران من! دختران من! بانوان كشور اسلامى! بدانيد، در هر زمانى، در هر محيط كوچكى و در هر خانواده اى كه زنى با اين تربيت توانست رشد كند، همان عظمت را پيدا كرد. مخصوصِ صدر اسلام نبود؛ حتّى در دوران اختناق، حتّى در دوران حاكميت كفر هم اين ممكن است. اگر خانواده اى توانستند دختر خودشان را درست تربيت كنند، اين دختر يك انسان بزرگ شد. ما در ايران هم داشتيم، در زمان خودمان هم داشتيم، در خارج از ايران هم داشتيم. در همين زمان ما، يك زن جوانِ شجاعِ عالمِ متفكّرِ هنرمندى به نام خانم «بنت الهدى » - خواهر شهيد صدر - توانست تاريخى را تحت تأثير خود قرار دهد، توانست در عراقِ مظلوم نقش ايفا كند؛ البته به شهادت هم رسيد. عظمت زنى مثل بنت الهدى، از هيچيك از مردان شجاع و بزرگ كمتر نيست. حركت او، حركتى زنانه بود؛ حركت آن مردان، حركتى مردانه است؛ اما هر دو حركت، حركت تكاملى و حاكى از عظمت شخصيت و درخشش جوهر و ذات انسان است. اين گونه زنهايى را بايد تربيت كرد و پرورش داد.
در جامعه خودمان هم از اين قبيل زنان زياد داشتيم. در دوران اختناق هم كم وبيش داشتيم. در دوران مبارزات، بعد در دوران نظام اسلامى، زنان بزرگ؛ اين زنانى كه توانستند شهيدانى را پرورش دهند؛ اين زنانى كه توانستند شوهران يا فرزندان خود را به صورت انسانهاى فداكارى درآورند كه بروند و از كشور و انقلاب دفاع كنند؛ از هستى ملت و از آبروى ملت دفاع كنند. اينها زنان بزرگى هستند. اين زنان بودند كه توانستند اين كار بزرگ را بكنند، و من موارد متعدّدى را شاهد بود.
خيلى از كسانى كه امروز به اصطلاح سنگ حقوق زن را به سينه مى زنند، در واقع سنگ آزادى غربى و بى بندوبارى را به سينه مى زنند و از غربيها تقليد مى كنند؛ همينهايى كه گاهى چيزهايى هم مى نويسند. اينها از آن افتخارات سهمى نداشتند؛ از آن عظمتى كه زن ايرانى در اين هجده ساله بعد از پيروزى انقلاب نشان داده و آفريده است، سهمى نداشتند و كار بزرگى نكردند. خيلى از اينها به فكر جيب خود، درآمد خود، كيف خود و وسايل آرايش و زينت خود بودند. اينها هيچ عظمتى ندارند. آن نسخه، نسخه غلطى است. اگر نسخه غربى در مورد زن درست بود، غربيها مجبور نمى شدند دوباره بعد از هفتاد، هشتاد سال، صد سال، مجدّداً يك نهضت حقوق زنان راه بيندازند. مقصود، نهضتى است كه سالهاى اخير به راه انداختند.
الان ده، بيست سال است كه مجدّداً نهضتهاى ديگرى به عنوان نهضت دفاع از حقوق زن و دفاع از آزادى زن به راه انداخته اند. چرا؟ اگر آزادى غربى برنامه موفّقى بود، اگر دفاع از حقوق زن حقيقى بود، احتياج به اين نبود كه بعد از صد سال دوباره عدّه اى بيايند نهضت به راه بيندازند و جنجال كنند. پس، آن نسخه غلط بود؛ نسخه فعليشان هم غلط است و جز به بدبختى و مشكلتراشى براى زن و مرد - بخصوص براى زن - به چيزى نخواهد انجاميد.
اما روش اسلامى اين نيست. هدف اسلام در دفاع از حقوق زنان - همان طور كه گفته شد - اين است كه زن تحت ستم نباشد و مردْ خود را حاكم بر زن نداند. در خانواده، حدود و حقوقى هست. مرد حقوقى دارد، زن هم حقوقى دارد و اين حقوق به شدّت عادلانه و متوازن ترتيب داده شده است. آنچه به نام اسلام است و غلط است، آنها را نمى گوييم و از آنها دفاع نمى كنيم. آنچه متعلّق به اسلام است، بيّنات اسلام و مسلّمات اسلام است. اينها چيزهايى است كه ميان حقوق زن و مرد در داخل خانواده توازن قائل است.
شما بينيد اين آيه ى شريفه در مورد زن و مرد - عمدتاً در داخل خانواده - چه مى فرمايد. «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا»(4). يعنى از جمله ى نشانه هاى قدرت الهى يكى اين است كه براى شما انسانها ،از نوع خودتان و از جنس خودتان همسرانى قرار داد؛ براى شما مردان، زنان را و براى شما زنان، مردان را. از خودتان هستند؛ «من انفسكم»، جنس جداگانه اى نيستند، در دو رتبه جداگانه نيستند؛ همه يك حقيقتند، يك جوهر و يك ذاتند. البته در بعضى از خصوصيات، با هم تفاوتهايى دارند؛ چون وظايفشان دو تاست. بعد مى فرمايد: «لتسكنوا اليها»(5). يعنى زوجيّت و دو جنسى در طبيعت بشر، براى هدف بزرگى است. آن هدف، عبارت است از سكون و آرامش، تا شما در كنار جنس مخالف خودتان در درون خانواده - مرد در كنار زن، زن در كنار مرد - آرامش پيدا كنيد. براى مرد هم آمدن به داخل خانه، يافتن محيط امن خانه، زن مهربان و دوستدار و امين در كنار او، وسيله آرامش است؛ براى زن هم داشتن مرد و تكيه گاهى كه به او عشق بورزد و براى او مانند حصن مستحكمى باشد - چون مرد جسماً قويتر از زن است - يك خوشبختى است؛ مايه آرامش و سعادت است. خانواده اين را براى هر دو تأمين مى كند. مرد براى پيدا كردن آرامش، به زن در محيط خانواده احتياج دارد؛ زن هم براى يافتن آرامش، به مرد در محيط خانواده نيازمند است - «لتسكنوا اليها» - هر دو براى سكون و آرامش، به هم احتياج دارند.
مهمترين چيزى كه بشر به آن احتياج دارد، آرامش است. سعادت انسان در اين است كه از تلاطم و اضطراب روحى در امان و آرامش روحى داشته باشد. اين را خانواده به انسان مى دهد؛ هم به زن و هم به مرد. جمله بعدى بسيار جالب و زيباست. مى فرمايد: «و جعل بينكم مودّة و رحمة»(6). رابطه درست زن و مرد اين است: مودّت و رحمت، رابطه دوستى، رابطه مهربانى؛ هم يكديگر را دوست بدارند و به هم عشق بورزند و هم با يكديگر مهربان باشند. عشق ورزيدن همراه با خشونت مورد قبول نيست؛ مهربانى بدون محبّت هم مورد قبول نيست.
طبيعت الهىِ زن و مرد در محيط خانواده، طبيعتى است كه براى زن و براى مرد رابطه اى فيمابين به وجود مى آورد كه آن رابطه، رابطه عشق و مهربانى است: «مودّة و رحمة». اگر اين رابطه تغيير پيدا كرد، اگر مرد در خانه احساس مالكيت كرد، اگر به چشم استخدام و استثمار به زن نگاه كرد، اين ظلم است، كه متأسفانه خيلى از مردان اين ظلم را مى كنند. در محيط بيرون خانواده نيز همين طور است. اگر زن محيط امن و توأم با امنيتى براى درس خواندن، براى كار كردن، براى احياناً كسب درآمد و براى استراحت نداشته باشد، اين ظلم و ستمكارى است. هر كس كه موجب اين ظلم شود، بايد قانون و جامعه اسلامى با او مقابله كند.
چنانچه نگذارند زن به تحصيلات صحيح و به علم و معرفت دست پيدا كند، اين ظلم است. اگر شرايط طورى باشد كه زن فرصت پيدا نكند به خاطر زيادى كار و فشار كارهاى گوناگون، به اخلاق خود، به دين خود و به معرفت خود برسد، اين ظلم است. اگر زن امكان پيدا نكند كه از مايملك خود به طور مستقل و با اراده خود استفاده كند، اين ظلم است. اگر به زن در هنگام ازدواج، شوهرى تحميل شود - يعنى خود او در انتخاب شوهر نقشى نداشته باشد و اراده و ميل او مورد اعتنا قرار نگيرد - اين ظلم است. اگر زن، چه آن وقتى كه داخل خانه با خانواده زندگى مى كند و چه در صورتى كه از شوهر جدا مى شود، نتواند از فرزند خود بهره عاطفى لازم را ببرد، اين ظلم است. اگر زن استعدادى دارد - مثلاً استعداد علمى دارد، استعداد براى اختراعات و اكتشافات دارد، استعداد سياسى دارد، استعداد كارهاى اجتماعى دارد - اما نمى گذراند از اين استعداد استفاده كند و اين استعداد شكوفا شود، ظلم است.
ممكن است انواع ظلمها در جامعه وجود داشته باشد، كه بايد اين ظلمها برداشته شود؛ اما درعين حال به مسؤوليت زن و مسؤوليت مرد كه در قبال هم هر دو مسؤوليتى به عنوان تشكيل خانواده دارند، بايد به چشم اهميت نگريسته شود؛ چون خوشبختى زن و خوشبختى مرد در اين است. بعضى خيال مى كنند زن كمبودش اين است كه مشاغل بزرگ و سروصدادار ندارد! خير؛ مشكل زن اين نيست. حتّى آن زنى هم كه شغل بزرگى دارد، به محيط امنى در خانواده، به يك شوهر مهربانِ بامحبّت، به يك تكيه گاه مطمئن عاطفى و روحى - كه شوهر و مرد اوست - نيازمند است. طبيعت و نياز عاطفى و روحى زن اين است؛ بايد اين نياز برآورده شود.
مسأله شغل هم مسأله ديگرى است؛ البته مسأله درجه اوّلى نيست. اگرچه اسلام مانع مشاغل و مسؤوليتهاى زنان نيست - مگر در موارد استثنايى، كه بعضى مورد اتّفاق بين فقهاست، بعضى هم مختلفٌ فيه است، و در اين زمينه ها هم البته بايد كار شود - ليكن مسأله اصلى زن اين نيست كه آيا شغلى دارد يا ندارد. مسأله اصلى زن، آن مسأله اساسى است كه امروز در غرب متأسفانه از بين رفته است، و آن همان احساس آرامش و احساس امنيت و احساس امكان بروز استعداد و مورد ستم قرار نگرفتن در جامعه و در خانواده و در خانه شوهر و در خانه پدر و امثال اينهاست. كسانى كه در خصوص مسأله زن تلاش مى كنند، بايد در اين زمينه ها تلاش كنند.
حال چند نكته اساسى را كه بايد مورد توجّه باشد، عرض مى كنم:
اوّلاً فكر رشد زنان از لحاظ معنوى و اخلاقى، بايستى يك فكر رايج در ميان خودِ زنان باشد. خودِ بانوان بايد بيشتر به اين مسأله بينديشند. خودِ آنها به معارف، به معلومات، به مطالعه و به مسائل اساسى زندگى رو كنند. همان تربيت غلط غربى موجب شد كه در دوران حكومت طاغوت در اين كشور، زنان به آرايش، تجمّلات، زينتهاى بيخودى، تبرّج و خودنمايى تمايل پيدا كنند، كه اين هم از نشانه هاى مردسالارى است. يكى از نشانه هاى مردسالارىِ غربيها همين است كه زن را براى مرد مى خواهند؛ لذا مى گويند زن آرايش كند، تا مرد التذاذ ببرد! اين مردسالارى است، اين آزادى زن نيست؛ اين در حقيقت آزادى مرد است. مى خواهند مرد آزاد باشد، حتّى براى التذاذ بصرى؛ لذا زن را به كشف حجاب و آرايش و تبرّج در مقابل مرد تشويق مى كنند! البته اين خودخواهى را بسيارى از مردان در جوامعى كه از دين خدا بهره مند نبودند، از دورانهاى قديم هم داشتند، امروز هم دارند؛ غربيها هم مظهر اعلاى اين بودند. پس، اين مسأله كه زن به سمت معرفت، علم، مطالعه، آگاهى، كسب معلومات و معارف حركت كند، بايد در ميان خودِ بانوان خيلى جدّى گرفته شود و به آن اهميت بدهند.
دوم، اصلاح قوانين است. بعضى از قوانين در برخورد با زن و با مرد احتياج به اصلاح دارد. بايد كسانى كه اهل اين كارها هستند، مطالعه كنند، بررسى كنند و آن قوانين را درست كنند.
يك مسأله ديگر كه باز از كارهاى لازم است، اين است كه نظر اسلام در مورد حقوق زن و حقوق مرد بايد تبيين شود. خودِ بانوان هم در اين زمينه بايد كار كنند؛ اما بيشتر بايد كسانى كه در معارف اسلامى آگاهى دارند، تلاش كنند و بتوانند نظر اسلام را در آن جاهايى كه حقوق زن و مرد متفاوت است، درست تبيين نمايند، تا هر كسى تصديق كند كه اين دقيقاً براساس طبيعت و فطرت انسانى زن و مرد و بر طبق مصالح جامعه است. البته كارهاى خوبى هم شده است؛ امروز هم بايد با زبان امروز اين كار بشود، والّا در گذشته هم در اين زمينه كارهاى خوبى انجام گرفته است و اگر كسى مطالعه و توجّه كند، به همين اذعان و تصديق هم خواهد رسيد.
نكته بعدى اين است كه از بحثهاى انحرافى در اين زمينه ها بايد اجتناب شود. بعضى كسان به عنوان اين كه از زن دفاع مى كنند، به بحثهاى انحرافى كشانده مى شوند و بعضى از مسائل از قبيل ديه و امثال اينها را مطرح مى كنند؛ در حالى كه اينها بحثهاى انحرافى است. نظر اسلام در مورد زن و مرد واضح و روشن است. همان طور كه بيان شد، نظر اسلام در مورد خانواده كاملاً روشن است. اين كه كسى بيايد اين طور مسائل را مطرح كند، جز دور كردن راه و منحرف كردن ذهنها هيچ فايده اى ندارد و كار صحيح و منطقى نيست. بحثهاى انحرافى نبايد مطرح شود. اين به نفع حركت صحيح دراين باره نيست.
يك نكته ديگر كه بايد مورد توجّه باشد، دفاع اخلاقى و قانونى از زن، بخصوص در داخل خانواده است. دفاع قانونى با اصلاح قوانين - همان طور كه گفته شد - و ايجاد قوانين لازم و دفاع اخلاقى با طرح اين مسأله و مواجهه با كسانى كه اين را درست نمى فهمند و زن را در خانه، مستخدمِ مورد ستمِ مرد، بدون تمكّن از خودسازى معنوى تلقّى و اين گونه هم عمل مى كنند. بايد با اين فكر با قوّت و شدت مقابله شود؛ البته به شكل كاملاً منطقى و عقلانى.
مسأله بعد، مسأله اهميت دادن به عفاف در زن است. هر حركتى كه براى دفاع از زنان انجام مى گيرد، بايد ركن اصلى آن رعايت عفاف زن باشد. همان طور كه عرض كردم، در غرب به خاطر اين كه به اين نكته توجّه نشد - يعنى مسأله عفت زنان مورد اهتمام قرار نگرفت و به آن اعتنايى نكردند - كار به اين بى بندو باريها كشيد. نبايد بگذارند عفّت زن - كه مهمترين عنصر براى شخصيت زن است - مورد بى اعتنايى قرار گيرد. عفّت در زن، وسيله اى براى تعالى و تكريم شخصيت زن در چشم ديگران، حتّى در چشم خودِ مردان شهوتران و بى بندوبار است. عفّت زن، مايه احترام و شخصيت اوست. اين مسأله حجاب و مَحرم و نامَحرم و نگاه كردن و نگاه نكردن، همه به خاطر اين است كه قضيه عفاف در اين بين سالم نگهداشته شود. اسلام به مسأله عفاف زن اهميت مى دهد. البته عفاف مرد هم مهمّ است. عفاف مخصوص زنان نيست؛ مردان هم بايد عفيف باشند. منتها چون در جامعه، مرد به خاطر قدرت جسمانى و برترى جسمانى، مى تواند به زن ظلم كند و برخلاف تمايل زن رفتار نمايد، روى عفّت زن بيشتر تكيه و احتياط شده است.
شما امروز هم كه در دنيا نگاه كنيد، مى بينيد يكى از مشكلات زنان در دنياى غرب، بخصوص در كشور ايالات متّحده امريكا، همين است كه مردان با تكيه به زورمندى خودشان، به عفّت زن تعدّى و تجاوز مى كنند. آمار منتشر شده از سوى مقامات رسمى خود امريكا را من ديدم كه يكى مربوط به دادگسترى امريكا و يكى هم مربوط به يك مقام ديگرى بود. آمارها واقعاً وحشت انگيز است. در هر شش ثانيه، يك تجاوز به عنف در كشور امريكا صورت مى گيرد! ببينيد چقدر مسأله عفّت مهمّ است و وقتى بى اعتنايى كردند، قضيه به كجا مى رسد. هر شش ثانيه، يك تجاوز به عنف! برخلاف تمايل زن، مردِ زورگو، ظالم، بى بندوبار و بى عفّت بتواند به حريم عفّت زن تعدّى و تجاوز كند. اسلام اينها را ملاحظه مى كند. مسأله حجاب كه اين همه مورد توجّه اسلام است، به خاطر اينهاست. پس، مسأله حفظ عفاف و اهميت دادن به حجاب و عفاف هم مسأله ديگرى است.
يك مسأله هم مسأله تعليم و تربيت بانوان است. من بر اين هميشه تأكيد كرده ام. خوشبختانه امروز در جامعه ما، تعليم و تربيت زنان رايج است؛اما در عين حال هنوز خانواده هايى هستند كه دختران خودشان را از تحصيل منع مى كنند. اگر يك روز محيطهاى تحصيلى، محيطهاى ناسالمى بود، امروز بحمداللَّه در دوران اسلامى آن گونه نيست. بايد اجازه بدهند كه دختران درس بخوانند، مطالعه كنند، كتاب بخوانند، با معارف دينى و با معارف انسانى آشنا شوند و ذهن و مغزشان قوّت و قدرت پيدا كند. اين، كارِ بسيار لازمى است كه بايد انجام گيرد.
نكته آخر اين كه جامعه، هم از لحاظ قانونى و هم از لحاظ اخلاقى، بايد با كسانى كه تعدّى به زن را حقّ خودشان مى دانند، برخورد سخت بكند؛ قانون هم بايد در اين زمينه مجازاتهاى سختى را پيش بينى كند. باز همين جا من عرض كنم، در كشورهاى غربى على رغم اين همه شعارى كه مى دهند، هنوز نتوانسته اند اين را تأمين كنند. يعنى در داخل خانواده ها، زنانى كه از دست شوهرانشان كتك مى خورند و دخترانى كه از دست پدرانشان صدمه مى بينند و مجروح مى شوند، فراوانند. آمارهاى تكان دهنده و وحشت آورى هم در اين زمينه وجود دارد. منتها در آن جا يك چيز ديگر هم هست و آن قتلِ نفس است. راحت خون مى ريزند، راحت مى كُشند. كُشتن، آن قبحى را كه در محيط اسلامى دارد، در آن محيطهايى كه از معارف الهى بويى نبرده اند - متأسفانه - ندارد. كشتن زنان، يكى از بليّه هاى بسيار زشت و نفرت انگيزى است كه در كشورهاى غربى - به ويژه امريكا - رايج است. اين كارها خوشبختانه در كشور ما به آن شدّت نيست و جز موارد استثنايى، ديده نمى شود؛ اما به هر حال هر گونه ستم و هرگونه تعدّى جسمانى اى نسبت به زن، بايد با برخورد بسيار سختى مواجه شود، تا در اين زمينه جامعه اسلامى ما به آن سطحى كه اسلام خواسته است، برسد.
اگر كشور بتواند جامعه زنان را با تكيه بر تعليمات اسلامى، با همان معارفى كه اسلام خواسته است، آشنا كند، من ترديدى ندارم كه پيشرفت و ترقّى و تعالى كشور مضاعف و چند برابر خواهد شد. در هر ميدانى كه بانوان مسؤولانه وارد شوند، پيشرفت در آن ميدان چند برابر خواهد شد. خصوصيت حضور خانمها در ميدانهاى مختلف اين است كه وقتى زن خانواده وارد ميدان مى شود، يعنى همسر و فرزندان او هم واردند. حضور مرد به اين معنا نيست، اما حضور زن به اين معناست. در هر ميدانى كه زن وارد شود - زنى كه خانم و كدبانوى يك خانه است - درحقيقت همه آن خانه را در آن ميدان وارد مى كند. حضور زنان در بخشهاى مختلف بسيار مهمّ است.
اميدواريم كه خداوند متعال به مسؤولان كشور، به قانونگذاران، به برنامه ريزان مسائل زنان و به كسانى كه در زمينه مسائل زنان فعّاليت مى كنند، كمك كند و توفيق دهد، تا بتوانند راه درست اسلامى و صحيح را بدون تمايل و انعطاف به روشهاى غلطِ بيگانه و تحميلى بيابند و ان شاءاللَّه در آن راه حركت كنند، و بانوان كشور ما بتوانند به آن وضع و سطحى كه اسلام براى آنها خواسته است - كه شامل خوشبختى مادّى و معنوى و خوشبختى دنيا و آخرت است - برسند.
پروردگارا! تو را به فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها و زينب كبرى عليهاسلام و مكتب روحبخش فاطمى و زينبى سوگند مى دهيم، بانوان كشور ما را به اهداف اسلامى و والايشان نائل فرما. پروردگارا! موانع رشد و تعالى بانوان را از سر راه بردار. پروردگارا! همه ما را مشمول ادعيه زاكيّه حضرت بقيةاللَّه الاعظم قرار بده. اميدواريم كه خداوند متعال همه شما را موفق و به سلامت بدارد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) امالى شيخ صدوق، ص 248
2) تحريم: 10
3) تحريم: 11
4) روم: 21
5) روم: 21
6) روم: 21
الحمدللَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين. الهداة المهديّين.
ولادت باسعادت كوثر نور و معرفت، حضرت صدّيقه طاهره مرضيّه مطهّره، فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها را به همه شما حضّار گرامى و به همه مردم مسلمان، بخصوص بانوان كشور اسلامى تبريك عرض مى كنم. اين ولادت بزرگ، يكى از بزرگترين عيدهاى اسلامى است؛ چون فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها يك شخصيت برجسته و بزرگ و طراز اوّل اسلامى است؛ در حقيقت يك شخصيت طراز اوّل در طول تاريخ بشر است. همچنان كه از قول نبىّ اكرم عليه وعلى آله الصّلاةوالسّلام گفته شده است كه به فاطمه زهرا فرمودند: «اما ترضى عن تكونى سيّدة نساء العالمين»(1)؛ تو سيّده و بانوى همه زنان جهان در طول تاريخ هستى. خودِ فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها سؤال مى كند: «فكيف مريم»؛ چگونه مريم سيّده نساء است، كه در قرآن هم تصريح شده است؟ حضرت مى فرمايند مريم سيّده زنان زمان خود بود و تو سيّده زنان همه تاريخ هستى.
اگر شخصيت فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها براى ذهنهاى ساده و چشمهاى نزديك بين ما آشكار مى شد، ما هم تصديق مى كرديم كه فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها سرور همه زنان عالم است؛ بانويى كه در سنين كم و در عمر كوتاه، به مقامات معنوى و علمى و معرفتى و به مرتبه اى برسد كه برابر مرتبه انبيا و اولياست. در واقع فاطمه زهرا فجر درخشانى است كه از گريبان او، خورشيد امامت و ولايت و نبوّت درخشيده است؛ آسمان بلند و رفيعى است كه در آغوش آن، ستاره هاى فروزان ولايت قرار گرفته است. همه ائمّه عليهم السّلام براى مادر بزرگوار خود تكريم و تجليلى قائل بودند كه براى كمتر كسى اين همه احترام و تجليل را از آن بزرگواران مى شود ديد.
بنابراين، اين يك عيد اسلامى و يك عيد بشرى است و بخصوص براى مردم ما نكته اساسى ترى دارد و آن اين كه زنان كشور ما، با آشنايى با زندگى فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها و معرفت و مبارزات و سخنان حكمت آميز آن بزرگوار، راهى را در مقابل خود ترسيم كرده اند، از آن راه حركت كرده اند و بيشتر هم بايستى پيش بروند. لذا من امروز صحبتى كه در اين مجمع عظيم شما بانوان گرامى مى خواهم عرض كنم، درباره مسائل بانوان و مسأله زن در كشور ما و در زمان ما و در منطق اسلام است.
البته از بعد از پيروزى انقلاب، درباره مسأله زن و تلاش براى دفاع از حقوق زنان، فعّاليتهاى زيادى شده است. در حقيقت بايد گفت كه بعد از انقلاب، از زن ايرانى تجليل شده است. پيشقراول اين تجليل هم امام بزرگوار بود كه با همه وجود براى زن ايرانىِ مسلمان ارزش و احترام قائل بود. همين بينش بود كه موجب شد زنان كشور در انقلاب اسلامى سهم بزرگى را ايفا كردند؛ به طورى كه اگر حضور زنان در نهضت انقلابى ملت ايران نمى بود، به احتمال زياد اين انقلاب به اين شكل پيروز نمى شد؛ يا اصلاً پيروز نمى شد، يا مشكلات بزرگى در سر راه آن پديد مى آمد. بنابراين، حضور زنان مشكل گشا بود. در جنگ هم همين طور بود، در مسائل ديگر از اوّل انقلاب تا به حال هم همين گونه بوده است. بنابراين، تلاش زيادى شده است؛ ليكن در عين حال درباره مسأله ى زن، حقوق زن، رفع ستم از زنان و فراهم كردن زمينه هاى مناسب براى زنان كشورمان، لازم است كار فرهنگى بزرگى انجام گيرد. من امروز با اين نيّت اين بحث را مى كنم كه به ايجاد اين فضاى فرهنگى كمك شود.
اگر فضاى فرهنگى جامعه در زمينه مسائل زن، شفّاف شود و احكام اسلامى و نظرات قرآنى در اين زمينه روشن گردد، راه هموار خواهد شد، براى اين كه بانوان كشور ما بتوانند به آن نقطه اى كه براى يك زن، آرمانى و غايت مطلوب است، برسند. اگر چه بحث است، سخن است، گفتن است، اما در واقع عمل است؛ زيرا اين گفتن، فضاى فرهنگى جامعه را شفّاف خواهد كرد و ذهنها را روشن خواهد نمود.
در اين سالهاى اخير، در فضاى فكرى و فرهنگى كشور و در زمينه مسائل زنان، تلاش قابل تقديرى را مشاهده مى كنيم؛ اما يك سؤال اساسى وجود دارد: ما كه براى حقوق زنان يا براى فراهم كردن زمينه هاى تكامل و رفع ستم از زنان و درباره آنان صحبت مى كنيم، هدفمان چيست؟ هدف از اين تلاشها، از اين نوشتنها و گفتنها و فعّاليتهاى قانونى چيست؟ اين يك سؤال است كه حتماً بايد به آن جواب داده شود.
سؤال دوم اين است: براى اين كه در جامعه، زن به جايگاه حقيقى خود نائل شود، ما چه شعارهايى را مى خواهيم مطرح كنيم و از چه وسايلى مى خواهيم استفاده كنيم؟ چون امروز در كشورهاى غربى و همچنين در كشورهايى كه با فرهنگ غربى و در حال و هواى كشورهاى غربى حركت و زندگى مى كنند، چيزى به نام نهضت حقوق زنان وجود دارد؛ آن جا هم زن گرايى، نهضت به اصطلاح فمينيسم و زن گرايى با نيّت و هدف دفاع از حقوق زنان امروز مطرح است. آيا آنچه ما امروز در ايران اسلامى مشاهده مى كنيم، همان است؟ اين شبيه آن است، يا با آن متفاوت است؟ بايد سؤال جدّى اى نسبت به اين مسأله بشود و پاسخى جدّى نيز به آن داده شود. من امروز در اين زمينه قدرى صحبت مى كنم و آنچه را كه نظر اسلام در اين باره است، به صورت خلاصه و مختصر عرض خواهم كرد.
براى تلاش فرهنگى و حقوقى در راه رسيدن زن به نقطه مطلوب، از لحاظ اجتماعى و از لحاظ فردى دو گونه هدف مى شود تصوير كرد:
يك هدف اين است كه ما براى رسيدن زن به كمال وجودى خود تلاش كنيم، به مبارزه بپردازيم و بنويسيم و بگوييم. يعنى زن در جامعه، اوّلاً به حقّ انسانى و حقيقى خود برسد؛ ثانياً استعدادهاى او شكوفا شود و رشد حقيقى و انسانى پيدا كند و در نهايت به تكامل انسانى نائل گردد. زن در جامعه به صورت انسان كامل در آيد؛ انسانى كه مى تواند به پيشرفت بشريّت و جامعه خود كمك كند و در محدوده تواناييهاى خود، دنيا را به بهشت برين و زيبايى مبدّل سازد.
يك نوع هدف ديگر اين است كه ما از اين گفتن و تلاش كردن و احياناً به مبارزه پرداختن بخواهيم يك نوع حالت تخاصم و جدايى و رقابت خصمانه ميان دو جنس زن و مرد به وجود آوريم و دنيايى بر اساس رقابت بسازيم؛ كانّهُ در جامعه بشرى، مردان يك طرف قرار دارند، زنان هم در طرف ديگر و اينها بر سر دستاوردى با هم نزاع مى كنند و زن مى خواهد در اين قسمت بر مرد غالب و فائق شود! آيا هدف اين است؟
پس، دو ديدگاه در مورد هدف اين تلاش و اين حركت - يا اگر تعبير كنيم اين نهضت - مى تواند ترسيم شود: هدف اوّل، هدف اسلامى است؛ هدف دوم، هدف كوته بينانه است، كه در تلاشهايى كه در كشورهاى غربى مى شود، ما ردّ پاى هدف دوم را بيشتر مشاهده مى كنيم. در خلال صحبت، توضيح بيشترى در اين زمينه داده خواهد شد. اين يك سؤال است كه بايد روشن شود؛ هدف از اين تلاش براى زن يا براى حقوق زنان چيست؟
سؤال دوم - كه آن هم به همين اندازه داراى اهميت است - اين است كه ما وقتى به نام زن سخن مى گوييم و به دفاع از زن مى پردازيم، چه شعارهايى را مطرح مى سازيم، چه چيزى را مطالبه مى كنيم و براى چه چيزى تلاش مى نماييم؟ اين هم خيلى مهمّ است. در اين جا هم روش اسلامى - يعنى آن چيزى كه از مباحث اسلامى درباره زن و تعاريف اسلامى و معارف اسلامى مى شود فهميد - با آن چيزى كه امروز در غرب وجود دارد، متفاوت است.
آنچه در غرب با عنوان شعار وجود دارد، در درجه اوّل آزادى زن است. آزادى، معناى وسيعى را شامل مى شود؛ هم شامل آزادى از اسارت است، هم شامل آزادى از اخلاق است - چون اخلاق هم يك قيد و بند است - هم آزادى از نفوذ مبنى بر سوء استفاده كارفرمايى است كه زن را با مزد كمترى به كارگاه مى كشد و هم شامل آزادى از قوانينى است كه زن را در مقابل شوهر، متعهّد مى كند. آزادى، به همه اين معانى مى تواند باشد. كمااين كه در همين شعارهايى كه نسبت به زن وجود دارد، طيف وسيعى از اين مطالبات و درخواستها هست، كه بعضى با يكديگر به كلّى مناقضند. اين آزادى معنايش چيست؟
متأسفانه در دنياى غرب، بيشتر متفاهم از اين آزادى، آزادى به معناى نادرست و مضرّ آن است - يعنى آزادى از قيد و بندهاى خانوادگى، آزادى از نفوذ مطلق مرد، آزادى از حتّى قيد ازدواج و تشكيل خانواده و پرورش فرزندان در آن جايى كه هدف شهوانى زودگذرى در مقابل قرار گيرد - نه آزادى به معناى صحيح آن. لذا شما مى بينيد جزو حرفهايى كه در دنياى غرب زده مى شود، مسأله آزادى سقط جنين است، كه اين نكته بسيار مهمّى است و با اين كه ظاهرساده و كوچكى دارد، اما باطن بسيار خطرناك و سهمگينى در اين سخن مضمر و مندرج است. اين، وسيله و شعار و مطالبه اى است كه در غرب غالباً مطرح مى شود؛ لذا مى گويند نهضت آزادى زنان. در نظام صحيح، در يك مطالبه و مبارزه صحيح، هدف نمى تواند اين معناى وسيعى باشد كه يك بخش آن قطعاً مضرّ است؛ اگر چه ممكن است بخشهاى مفيدى هم در آن باشد. بايد به دنبال شعارهايى بهتر، مناسبتر، صحيحتر و گره گشاتر گشت.
نقطه اصلى سخنم به شما بانوان عزيز، مخصوصاً خانمهاى جوان است كه هم سالهاى طولانى اى را در اين دنيا زندگى خواهيد كرد و هم بايد از امكاناتى كه خداوند متعال در اين عالم براى تكامل انسان به وجود آورده است، بهره ببريد؛ بايد آن را درست بشناسيد و راه آن را درست بدانيد؛ پس احتياج به فكر كردن داريد. همچنين براى شما مسأله مبارزه جهت رفع ستم از زنان مطرح خواهد شد؛ لذا بايد بدانيد كه آنچه مطرح مى شود چيست؟ آنچه لازم است چيست؟ آنچه مضرّ است چيست؟ بنابراين اين نكته براى شما مهمّ است.
در هر حركت اجتماعى، آن وقتى حركت درست خواهد بود و به نتايج درست خواهد رسيد كه مبنى بر خرد و تأمّل و تشخيص و مصلحت و مبتنى بر پايه هاى درست و عقلانى باشد. در هر حركتى كه به قصد احقاق حقّ زنان انجام مى گيرد، عيناً بايد همين معنا ملاحظه شود؛ يعنى بايد هر گونه حركتى، بر اساس يك بينش خردمندانه، مبتنى بر حقايق هستى - شناسايى طبيعت و فطرت زن و طبيعت و فطرت مرد، مسؤوليتها و مشاغل اختصاصى زن، مسؤوليتها و مشاغل اختصاصى مرد و آنچه مى تواند مشترك بين اينها باشد - انجام گيرد و از روى انفعال و تقليد نباشد. اگر حركت، حركتى از روى انفعال و تقليد و تصميم كوركورانه و چشم بسته باشد، حتماً مضرّ خواهد بود.
اگر در كشور ما و جامعه ايرانى، كسانى نام زن و حقوق زن را از اين جهت بياورند كه مجلّات غربى، يا گزارشهاى غربى، يا سياسيون غربى، ايران اسلامى را متّهم كرده اند به اين كه به حقوق زن نمى رسد، اين غلط است. با اين هدف نبايد وارد اين ميدان شد؛ چون به انحراف و اشتباه خواهد انجاميد. اگر ما با اين قصد، وارد اين ميدان دفاع از زن شويم كه از غربيها عقب نيفتيم، اشتباه خواهيم كرد. اگر به اين قصد وارد شويم كه آنها به ما نظر بد و منفى نداشته باشند، اشتباه خواهيم كرد. اگر با اين تصوّر و توهّم وارد اين ميدان شويم كه خيال كنيم آنها در اين زمينه راه صواب پيموده اند و راه درست را پيدا كرده اند، به شدّت اشتباه خواهيم كرد. با اين هدفها و با اين نيّتها وارد اين ميدان نبايد شد؛ چون مبتنى بر اشتباه است.
متأسفانه امروز من مى بينم بعضى از مقالاتى كه به عنوان دفاع از زن نوشته مى شود و بعضى از سخنانى كه به عنوان احقاق حقوق بانوان بر زبان جارى مى گردد، كاملاً از موضع انفعال است؛ چون غربيها اين طور گفته اند، چون اروپاييها اين گونه نوشته اند، چون به ما اين طور نسبت داده اند. اگر ما هم در مقام دفاع حرفى بزنيم و راهى را بپيماييم، اين كاملاً منحرف كننده و اغواكننده است. ما بايد ببينيم حقايقى كه در عالم وجود دارد - كه بيشترينِ اين حقايق هم در تعاليم اسلامى نهفته است - چيست؟
اسلام طرفدار تكامل بشر است. براى اسلام، زن و مرد هيچ فرقى ندارد. براى اسلام، جنس زن يا جنس مرد مطرح نيست؛ تكامل انسانى مطرح است. يك جا سخن از مرد گفته مى شود، يك جا سخن از زن. به يك مناسبت از زن تجليل مى شود، به يك مناسبت از مرد؛ چون دو حصّه پيكره بشرند، دو بخش وجود بشرى هستند. از لحاظ جنبه ى بشرى و جنبه الهى، هيچ تقاوتى با همديگر ندارند. لذا در قرآن آن وقتى كه مى خواهد راجع به انسانهاى خوب يا انسانهاى بد مثل بزند، از زن مثل مى آورد: «وضرب اللَّه مثلاً للذين كفروا امرأة نوح و امرأة لوط»(2). در مورد كسانى هم كه مؤمن هستند، مثال مى زند؛ «امرأة فرعون»(3). در هر دو جا، مثال و نمونه كامل راه خطا و راه صواب را از زن ذكر مى كند؛ يك جا هم راجع به مردان سخن مى گويد.
براى اسلام، جنس - زن بودن و مرد بودن - مطرح نيست؛ تعالى بشرى مطرح است، اخلاق بشرى مطرح است، بروز استعدادها مطرح است، انجام وظايفى كه به هر كسى يا هر جنسى از جنسهاى بشرى متوجّه است، مطرح است، كه براى اين بايد طبعاً طبيعتها را شناخت. اسلام، طبيعت زن و طبيعت مرد را هم به خوبى مى شناسد. در اسلام آنچه كه مطرح است، عبارت است از تعادل؛ يعنى رعايت عدالت محض ميان افراد بشر، از جمله ميان جنس زن و جنس مرد. برابرى در حقوق مطرح است، اما در جايى ممكن است احكام زن با احكام مرد متفاوت باشد؛ همچنان كه طبيعت زن با طبيعت مرد در بعضى از خصوصيات متفاوت است. بنابراين، بيشترين حقايق و بيشترين واقعيتهاى فطرت و طينت بشرى در مورد زن و مرد، در معارف اسلامى است.
اگر ما امروز بخواهيم براى زنان كشورمان، يك حركت حقيقى و اساسى بكنيم، تا زنان بتوانند به وضع مطلوب خودشان برسند، بايد به احكام اسلامى نظر داشته باشيم و از آن الهام بگيريم. براى ما، روش را احكام اسلام معيّن مى كند. هر روش خردمندانه عقلايى را هم اسلام مى پسندد و قبول دارد. اگر تجربه اى در جايى باشد، مورد قبول است؛ اما تقليد نه. استفاده خردمندانه از تجربيّات ديگران درست؛ اما تقليد، غلط. لذا امروز كسانى كه براى حقوق زن و براى رشد و شكوفايى استعدادهاى زنان در كشور ما تلاش مى كنند - كه البته هم بايد اين تلاش انجام بگيرد - بايد بدانند چه هدفى را دنبال مى كنند و چه شعارهايى را بايد مطرح نمايند.
اوّل من نكته اى را در مورد گرفتاريهاى غربيان و فرهنگ غربى در اين زمينه عرض كنم، بعد به نظر اسلام اشاره نمايم. غربيها در زمينه شناخت طبيعت زن و چگونگى برخورد با جنس زن، دچار افراط و تفريط بوده اند. اساساً نگرش غربى نسبت به زن، يك نگرش مبنى بر عدم برابرى و عدم تعادل است. شما به شعارهايى كه در غرب داده مى شود، نگاه نكنيد؛ اين شعارها پوچ است و حاكى از واقعيت نيست. فرهنگ غربى را از اين شعارها نمى شود فهميد. فرهنگ غربى را بايد در ادبيّات غربى جستجو كرد. كسانى كه با ادبيّات اروپايى، با شعر اروپايى، با رمان و داستان و نمايشنامه هاى اروپايى آشنا هستند، مى دانند كه در چشم فرهنگ اروپايى، از دوران قرون وسطى و بعد از آن تا اواسط قرن فعلى، زن موجود درجه دوم بوده است! هر چه بر خلاف اين ادّعا كنند، خلاف مى گويند. شما به نمايشنامه هاى معروف شكسپير انگليسى نگاه كنيد، ببينيد با چه نفسى و با چه زبانى و با چه ديدى در اين نمايشنامه ها و ساير ادبيّات غربى به زن نگاه مى شود! مرد در ادبيات غربى، سرور و ارباب زن و اختياردار اوست، كه بعضى از نمونه هاى اين فرهنگ و آثار آن، امروز هم باقى است.
امروز هم وقتى زنى با مردى ازدواج مى كند و به خانه شوهر مى رود، حتّى نام خانوادگى او عوض مى شود و نام خانوادگى مرد را بر خود مى گذارد. زن تا وقتى نام خانوادگى خود را دارد كه شوهر نكرده است؛ وقتى شوهر كرد، نام خانوادگى زن به نام خانوادگى مرد تبديل مى شود. اين رسم غربيهاست؛ در كشورما اين طور نبوده، هنوز هم نيست. زن هويّت خانوادگى خودش را با خودش حفظ مى كند؛ ولو بعد از ازدواج. آن، نشانه همان فرهنگ قديمى غربى است كه مرد سرور زن است.
در فرهنگ اروپايى، وقتى زن با همه موجودى و املاك خود ازدواج مى كرد و به خانه شوهر مى رفت، نه فقط جسم او در اختيار شوهر قرار مى گرفت، بلكه تمام اموال و املاك و داراييهاى او هم كه از پدر و خانواده اش به او رسيده بود، متعلّق به شوهر مى شد! اين حقيقتى است كه غربيها نمى توانند آن را انكار كنند. اين در فرهنگ غربى بود. در فرهنگ غربى، زن وقتى به خانه شوهر مى رفت، شوهر در واقع اختيار جان او را هم داشت! لذا شما در داستانهاى غربى و در اشعار اروپايى بسيار مى بينيد كه شوهر به خاطر يك اختلاف اخلاقى، همسر خود را مى كشد و كسى هم او را ملامت نمى كند! دختر در خانه پدر هم حقّ هيچ گونه گزينشى را نداشت.
البته در همان زمان هم در ميان غربيها معاشرتهاى زن و مرد تا حدودى آزاد بود، ولى اختيار ازدواج و اختيار انتخاب شوهر، يكسره به دست پدر بود. در همان نمايشنامه هايى كه اشاره كردم، آنچه كه شما مى بينيد، همين است: دخترى است كه مجبور به ازدواج شده است؛ زنى است كه از طرف شوهر خود به قتل رسيده است؛ خانواده اى است كه زن در آن در نهايت فشار است. آنچه كه هست، از همين قبيل است. اين، ادبيّات غربى است. تا اواسط قرن فعلى، همين فرهنگ ادامه داشته؛ اگرچه از اواخر قرن نوزدهم ميلادى، حركتهايى به نام آزادى زنان شروع شده است.
بانوان گرامى؛ بخصوص زنان جوان كه مى خواهند در اين زمينه ها فكر بينديشند، درست توجّه كنند. نكته مهم اين است كه حتّى وقتى در اروپا براى زن حقّ مالكيت معيّن شد - طبق بررسى موشكافانه جامعه شناسان خودِ اروپا - به خاطر اين بود كه كارخانه ها كه تازه بساط فناورى مدرن و صنعت در غرب را گسترده بودند، احتياج به كارگر داشتند؛ اما كارگر كم بود و احتياج به كارگرِ زياد احساس مى شد. لذا براى اين كه زنان را به كارخانجات بكشانند و از نيروى كارشان استفاده كنند - كه البته مزد كمترى هم هميشه به زنان مى دادند - اعلان شد كه زن داراى حقّ مالكيت است! در اوايل قرن بيستم بود كه اروپاييان حقّ مالكيت را به زن دادند. اين، آن نگرش افراطى و غلط و ظالمانه نسبت به زن در غرب و در اروپاست.
يك افراطِ اين چنين، در مقابل تفريط هم دارد. وقتى نهضتى به نفع زنان در چنان فضايى به وجود مى آيد، طبعاً دچار تفريطهايى از طرف مقابل مى شود. لذا شما مى بينيد در طول چند ده سال، آن چنان فساد و بى بند و بارى در غرب به وسيله آزادى زنان به راه افتاد و رواج پيدا كرد كه خود متفكّران غربى را دچار وحشت كرد! امروز دلسوزان و مصلحان، انسانهاى خردمند و باانگيزه در كشورهاى غربى، از آنچه پيش آمده است، متوحّش و ناراحتند و البته نمى توانند هم جلوِ آن را بگيرند. به عنوان اين كه مى خواهند به زن خدمت كنند، بزرگترين ضربه را به زندگى او وارد آوردند. چرا؟ به خاطر اين كه با بى بندوبارى، با اشاعه فساد و فحشا و با آزادى بى قيد و شرطِ معاشرت زن و مرد، بنيان خانواده متلاشى شد. مردى كه مى تواند آزادانه در جامعه اطفاى شهوت كند و زنى كه مى تواند بدون هيچ ايراد و اشكالى در جامعه با مردان گوناگون تماس داشته باشد، هرگز در خانواده، همسران خوب و شايسته اى نخواهند بود. لذا بساط خانواده متلاشى شد.
امروز يكى از بزرگترين بلاهايى كه گريبان كشورهاى غربى را به شدّت گرفته و آنها را به وضعيت نامطلوب شديدى دچار كرده، مسأله خانواده است. لذا هر مردى كه شعار خانواده بدهد، از نظر غربيها و بخصوص از نظر زنان در غرب، يك فرد مطلوب و يك مرد محبوب است. چرا؟ چون از تزلزل بنياد خانواده رنج مى برند؛ به خاطر اين كه متأسفانه غرب، خانواده؛ يعنى كانونى را كه براى مرد و زن و بخصوص براى زن محيط امن و آرامش است، از دست داده است. بسيارى از خانواده ها متلاشى شده اند. بسيارى از زنان تا آخر عمر تنها زندگى مى كنند. بسيارى از مردان، زنِ مورد علاقه و مورد نظر خود را نمى يابند و بسيارى از ازدواجها در اوّلين سالهاى پيدايش از بين مى رود.
خانواده ها آن ريشه ها و پايه هاى عميق را كه در كشورهاى ما وجود دارد، امروز كمتر در غرب دارند. آن خانواده اى كه پدربزرگ، مادربزرگ، نوه ها، خويشاوندان، پسرعموها، دخترعموها و ساير شعبش با هم باشند، هم را بشناسند و با هم ارتباط داشته باشند، امروز در غرب بسيار بسيار كمياب است. زن و شوهر هم با يكديگر صميميّت لازم را ندارند. اين بلايى است كه با كارهاى غلط، با حركت افراطى از آن طرف كه در مقابل افراطهاى قبلى انجام گرفت، بر جامعه بشرى نازل شد و بيشتر از همه بر سرِ زن غربى آمد.
در حقيقت، نهضت دفاع از زنان در غرب، يك حركت دستپاچه، يك حركت بى منطق، يك حركت مبتنى بر جهالت، بدون تكيه به سنّتهاى الهى و بدون تكيه به فطرت و طينت زن و مرد بود كه در نهايت به ضرر همه تمام شد؛ هم به ضرر زنان، هم به ضرر مردان، و بيشتر به ضرر زنان. اين قابل تقليد نيست. اين فرهنگى نيست كه در كشور اسلامى كسى به آن نگاه كند و بخواهد از آن چيزى ياد بگيرد؛ اين را بايد طرد كرد.
آرى؛ حركت در جهت احقاق حقوق زنان در جوامع اسلامى و در جامعه ما حتماً بايد انجام گيرد؛ منتها بر مبناى اسلامى و با هدف اسلامى. يك عدّه نگويند كه اين چه نهضتى است، اين چه حركتى است؛ مگر زن در جامعه ما چه كم دارد؟ متأسفانه ممكن است بعضى اين گونه فكر كنند. اين، ظاهربينى است. زن در همه جوامع - از جمله در جامعه ما - گرفتار ستم و دچار كمبودهايى است كه بر او تحميل مى شود؛ اما اين كمبود، كمبود آزادى به معناى بى بندوبارى نيست؛ اين كمبود، كمبود ميدانها و فرصتها براى علم و معرفت و تربيت و اخلاق و پيشرفت و شكوفايى استعدادهاست. اين را بايد تأمين و جستجو كرد. اين همان چيزى است كه اسلام بر روى آن تكيه كرده است.
اگر جامعه اسلامى بتواند زنان را با الگوى اسلامى تربيت كند - يعنى الگوى زهرايى، الگوى زينبى، زنان بزرگ، زنان باعظمت، زنانى كه مى توانند دنيا و تاريخى را تحت تأثير خود قرار دهند - آن وقت زن به مقام شامخِ حقيقى خود نائل آمده است. اگر زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و كمالات معنوى و اخلاقى اى كه خداى متعال و آيين الهى براى همه انسانها - چه مرد و چه زن - به طور يكسان در نظر گرفته است، برسد، تربيت فرزندان بهتر خواهد شد، محيط خانواده گرمتر و با صفاتر خواهد شد، جامعه پيشرفت بيشترى خواهد كرد و گره هاى زندگى آسانتر باز خواهد شد؛ يعنى زن و مرد خوشبخت خواهند شد. براى اين بايد تلاش كرد؛ هدف اين است. هدف، صف آرايى زن در مقابل مرد نيست. هدف، رقابت خصمانه زن و مرد نيست. هدف اين است كه زنان و دختران بتوانند همان سير و همان حركتى را انجام دهند كه وقتى مردان آن حركت را انجام دهند، به صورت يك انسان بزرگ در خواهند آمد؛ زنان انسان بزرگ شوند. اين ممكن است و در اسلام تجربه شده است.
خواهران من! دختران من! بانوان كشور اسلامى! بدانيد، در هر زمانى، در هر محيط كوچكى و در هر خانواده اى كه زنى با اين تربيت توانست رشد كند، همان عظمت را پيدا كرد. مخصوصِ صدر اسلام نبود؛ حتّى در دوران اختناق، حتّى در دوران حاكميت كفر هم اين ممكن است. اگر خانواده اى توانستند دختر خودشان را درست تربيت كنند، اين دختر يك انسان بزرگ شد. ما در ايران هم داشتيم، در زمان خودمان هم داشتيم، در خارج از ايران هم داشتيم. در همين زمان ما، يك زن جوانِ شجاعِ عالمِ متفكّرِ هنرمندى به نام خانم «بنت الهدى » - خواهر شهيد صدر - توانست تاريخى را تحت تأثير خود قرار دهد، توانست در عراقِ مظلوم نقش ايفا كند؛ البته به شهادت هم رسيد. عظمت زنى مثل بنت الهدى، از هيچيك از مردان شجاع و بزرگ كمتر نيست. حركت او، حركتى زنانه بود؛ حركت آن مردان، حركتى مردانه است؛ اما هر دو حركت، حركت تكاملى و حاكى از عظمت شخصيت و درخشش جوهر و ذات انسان است. اين گونه زنهايى را بايد تربيت كرد و پرورش داد.
در جامعه خودمان هم از اين قبيل زنان زياد داشتيم. در دوران اختناق هم كم وبيش داشتيم. در دوران مبارزات، بعد در دوران نظام اسلامى، زنان بزرگ؛ اين زنانى كه توانستند شهيدانى را پرورش دهند؛ اين زنانى كه توانستند شوهران يا فرزندان خود را به صورت انسانهاى فداكارى درآورند كه بروند و از كشور و انقلاب دفاع كنند؛ از هستى ملت و از آبروى ملت دفاع كنند. اينها زنان بزرگى هستند. اين زنان بودند كه توانستند اين كار بزرگ را بكنند، و من موارد متعدّدى را شاهد بود.
خيلى از كسانى كه امروز به اصطلاح سنگ حقوق زن را به سينه مى زنند، در واقع سنگ آزادى غربى و بى بندوبارى را به سينه مى زنند و از غربيها تقليد مى كنند؛ همينهايى كه گاهى چيزهايى هم مى نويسند. اينها از آن افتخارات سهمى نداشتند؛ از آن عظمتى كه زن ايرانى در اين هجده ساله بعد از پيروزى انقلاب نشان داده و آفريده است، سهمى نداشتند و كار بزرگى نكردند. خيلى از اينها به فكر جيب خود، درآمد خود، كيف خود و وسايل آرايش و زينت خود بودند. اينها هيچ عظمتى ندارند. آن نسخه، نسخه غلطى است. اگر نسخه غربى در مورد زن درست بود، غربيها مجبور نمى شدند دوباره بعد از هفتاد، هشتاد سال، صد سال، مجدّداً يك نهضت حقوق زنان راه بيندازند. مقصود، نهضتى است كه سالهاى اخير به راه انداختند.
الان ده، بيست سال است كه مجدّداً نهضتهاى ديگرى به عنوان نهضت دفاع از حقوق زن و دفاع از آزادى زن به راه انداخته اند. چرا؟ اگر آزادى غربى برنامه موفّقى بود، اگر دفاع از حقوق زن حقيقى بود، احتياج به اين نبود كه بعد از صد سال دوباره عدّه اى بيايند نهضت به راه بيندازند و جنجال كنند. پس، آن نسخه غلط بود؛ نسخه فعليشان هم غلط است و جز به بدبختى و مشكلتراشى براى زن و مرد - بخصوص براى زن - به چيزى نخواهد انجاميد.
اما روش اسلامى اين نيست. هدف اسلام در دفاع از حقوق زنان - همان طور كه گفته شد - اين است كه زن تحت ستم نباشد و مردْ خود را حاكم بر زن نداند. در خانواده، حدود و حقوقى هست. مرد حقوقى دارد، زن هم حقوقى دارد و اين حقوق به شدّت عادلانه و متوازن ترتيب داده شده است. آنچه به نام اسلام است و غلط است، آنها را نمى گوييم و از آنها دفاع نمى كنيم. آنچه متعلّق به اسلام است، بيّنات اسلام و مسلّمات اسلام است. اينها چيزهايى است كه ميان حقوق زن و مرد در داخل خانواده توازن قائل است.
شما بينيد اين آيه ى شريفه در مورد زن و مرد - عمدتاً در داخل خانواده - چه مى فرمايد. «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا»(4). يعنى از جمله ى نشانه هاى قدرت الهى يكى اين است كه براى شما انسانها ،از نوع خودتان و از جنس خودتان همسرانى قرار داد؛ براى شما مردان، زنان را و براى شما زنان، مردان را. از خودتان هستند؛ «من انفسكم»، جنس جداگانه اى نيستند، در دو رتبه جداگانه نيستند؛ همه يك حقيقتند، يك جوهر و يك ذاتند. البته در بعضى از خصوصيات، با هم تفاوتهايى دارند؛ چون وظايفشان دو تاست. بعد مى فرمايد: «لتسكنوا اليها»(5). يعنى زوجيّت و دو جنسى در طبيعت بشر، براى هدف بزرگى است. آن هدف، عبارت است از سكون و آرامش، تا شما در كنار جنس مخالف خودتان در درون خانواده - مرد در كنار زن، زن در كنار مرد - آرامش پيدا كنيد. براى مرد هم آمدن به داخل خانه، يافتن محيط امن خانه، زن مهربان و دوستدار و امين در كنار او، وسيله آرامش است؛ براى زن هم داشتن مرد و تكيه گاهى كه به او عشق بورزد و براى او مانند حصن مستحكمى باشد - چون مرد جسماً قويتر از زن است - يك خوشبختى است؛ مايه آرامش و سعادت است. خانواده اين را براى هر دو تأمين مى كند. مرد براى پيدا كردن آرامش، به زن در محيط خانواده احتياج دارد؛ زن هم براى يافتن آرامش، به مرد در محيط خانواده نيازمند است - «لتسكنوا اليها» - هر دو براى سكون و آرامش، به هم احتياج دارند.
مهمترين چيزى كه بشر به آن احتياج دارد، آرامش است. سعادت انسان در اين است كه از تلاطم و اضطراب روحى در امان و آرامش روحى داشته باشد. اين را خانواده به انسان مى دهد؛ هم به زن و هم به مرد. جمله بعدى بسيار جالب و زيباست. مى فرمايد: «و جعل بينكم مودّة و رحمة»(6). رابطه درست زن و مرد اين است: مودّت و رحمت، رابطه دوستى، رابطه مهربانى؛ هم يكديگر را دوست بدارند و به هم عشق بورزند و هم با يكديگر مهربان باشند. عشق ورزيدن همراه با خشونت مورد قبول نيست؛ مهربانى بدون محبّت هم مورد قبول نيست.
طبيعت الهىِ زن و مرد در محيط خانواده، طبيعتى است كه براى زن و براى مرد رابطه اى فيمابين به وجود مى آورد كه آن رابطه، رابطه عشق و مهربانى است: «مودّة و رحمة». اگر اين رابطه تغيير پيدا كرد، اگر مرد در خانه احساس مالكيت كرد، اگر به چشم استخدام و استثمار به زن نگاه كرد، اين ظلم است، كه متأسفانه خيلى از مردان اين ظلم را مى كنند. در محيط بيرون خانواده نيز همين طور است. اگر زن محيط امن و توأم با امنيتى براى درس خواندن، براى كار كردن، براى احياناً كسب درآمد و براى استراحت نداشته باشد، اين ظلم و ستمكارى است. هر كس كه موجب اين ظلم شود، بايد قانون و جامعه اسلامى با او مقابله كند.
چنانچه نگذارند زن به تحصيلات صحيح و به علم و معرفت دست پيدا كند، اين ظلم است. اگر شرايط طورى باشد كه زن فرصت پيدا نكند به خاطر زيادى كار و فشار كارهاى گوناگون، به اخلاق خود، به دين خود و به معرفت خود برسد، اين ظلم است. اگر زن امكان پيدا نكند كه از مايملك خود به طور مستقل و با اراده خود استفاده كند، اين ظلم است. اگر به زن در هنگام ازدواج، شوهرى تحميل شود - يعنى خود او در انتخاب شوهر نقشى نداشته باشد و اراده و ميل او مورد اعتنا قرار نگيرد - اين ظلم است. اگر زن، چه آن وقتى كه داخل خانه با خانواده زندگى مى كند و چه در صورتى كه از شوهر جدا مى شود، نتواند از فرزند خود بهره عاطفى لازم را ببرد، اين ظلم است. اگر زن استعدادى دارد - مثلاً استعداد علمى دارد، استعداد براى اختراعات و اكتشافات دارد، استعداد سياسى دارد، استعداد كارهاى اجتماعى دارد - اما نمى گذراند از اين استعداد استفاده كند و اين استعداد شكوفا شود، ظلم است.
ممكن است انواع ظلمها در جامعه وجود داشته باشد، كه بايد اين ظلمها برداشته شود؛ اما درعين حال به مسؤوليت زن و مسؤوليت مرد كه در قبال هم هر دو مسؤوليتى به عنوان تشكيل خانواده دارند، بايد به چشم اهميت نگريسته شود؛ چون خوشبختى زن و خوشبختى مرد در اين است. بعضى خيال مى كنند زن كمبودش اين است كه مشاغل بزرگ و سروصدادار ندارد! خير؛ مشكل زن اين نيست. حتّى آن زنى هم كه شغل بزرگى دارد، به محيط امنى در خانواده، به يك شوهر مهربانِ بامحبّت، به يك تكيه گاه مطمئن عاطفى و روحى - كه شوهر و مرد اوست - نيازمند است. طبيعت و نياز عاطفى و روحى زن اين است؛ بايد اين نياز برآورده شود.
مسأله شغل هم مسأله ديگرى است؛ البته مسأله درجه اوّلى نيست. اگرچه اسلام مانع مشاغل و مسؤوليتهاى زنان نيست - مگر در موارد استثنايى، كه بعضى مورد اتّفاق بين فقهاست، بعضى هم مختلفٌ فيه است، و در اين زمينه ها هم البته بايد كار شود - ليكن مسأله اصلى زن اين نيست كه آيا شغلى دارد يا ندارد. مسأله اصلى زن، آن مسأله اساسى است كه امروز در غرب متأسفانه از بين رفته است، و آن همان احساس آرامش و احساس امنيت و احساس امكان بروز استعداد و مورد ستم قرار نگرفتن در جامعه و در خانواده و در خانه شوهر و در خانه پدر و امثال اينهاست. كسانى كه در خصوص مسأله زن تلاش مى كنند، بايد در اين زمينه ها تلاش كنند.
حال چند نكته اساسى را كه بايد مورد توجّه باشد، عرض مى كنم:
اوّلاً فكر رشد زنان از لحاظ معنوى و اخلاقى، بايستى يك فكر رايج در ميان خودِ زنان باشد. خودِ بانوان بايد بيشتر به اين مسأله بينديشند. خودِ آنها به معارف، به معلومات، به مطالعه و به مسائل اساسى زندگى رو كنند. همان تربيت غلط غربى موجب شد كه در دوران حكومت طاغوت در اين كشور، زنان به آرايش، تجمّلات، زينتهاى بيخودى، تبرّج و خودنمايى تمايل پيدا كنند، كه اين هم از نشانه هاى مردسالارى است. يكى از نشانه هاى مردسالارىِ غربيها همين است كه زن را براى مرد مى خواهند؛ لذا مى گويند زن آرايش كند، تا مرد التذاذ ببرد! اين مردسالارى است، اين آزادى زن نيست؛ اين در حقيقت آزادى مرد است. مى خواهند مرد آزاد باشد، حتّى براى التذاذ بصرى؛ لذا زن را به كشف حجاب و آرايش و تبرّج در مقابل مرد تشويق مى كنند! البته اين خودخواهى را بسيارى از مردان در جوامعى كه از دين خدا بهره مند نبودند، از دورانهاى قديم هم داشتند، امروز هم دارند؛ غربيها هم مظهر اعلاى اين بودند. پس، اين مسأله كه زن به سمت معرفت، علم، مطالعه، آگاهى، كسب معلومات و معارف حركت كند، بايد در ميان خودِ بانوان خيلى جدّى گرفته شود و به آن اهميت بدهند.
دوم، اصلاح قوانين است. بعضى از قوانين در برخورد با زن و با مرد احتياج به اصلاح دارد. بايد كسانى كه اهل اين كارها هستند، مطالعه كنند، بررسى كنند و آن قوانين را درست كنند.
يك مسأله ديگر كه باز از كارهاى لازم است، اين است كه نظر اسلام در مورد حقوق زن و حقوق مرد بايد تبيين شود. خودِ بانوان هم در اين زمينه بايد كار كنند؛ اما بيشتر بايد كسانى كه در معارف اسلامى آگاهى دارند، تلاش كنند و بتوانند نظر اسلام را در آن جاهايى كه حقوق زن و مرد متفاوت است، درست تبيين نمايند، تا هر كسى تصديق كند كه اين دقيقاً براساس طبيعت و فطرت انسانى زن و مرد و بر طبق مصالح جامعه است. البته كارهاى خوبى هم شده است؛ امروز هم بايد با زبان امروز اين كار بشود، والّا در گذشته هم در اين زمينه كارهاى خوبى انجام گرفته است و اگر كسى مطالعه و توجّه كند، به همين اذعان و تصديق هم خواهد رسيد.
نكته بعدى اين است كه از بحثهاى انحرافى در اين زمينه ها بايد اجتناب شود. بعضى كسان به عنوان اين كه از زن دفاع مى كنند، به بحثهاى انحرافى كشانده مى شوند و بعضى از مسائل از قبيل ديه و امثال اينها را مطرح مى كنند؛ در حالى كه اينها بحثهاى انحرافى است. نظر اسلام در مورد زن و مرد واضح و روشن است. همان طور كه بيان شد، نظر اسلام در مورد خانواده كاملاً روشن است. اين كه كسى بيايد اين طور مسائل را مطرح كند، جز دور كردن راه و منحرف كردن ذهنها هيچ فايده اى ندارد و كار صحيح و منطقى نيست. بحثهاى انحرافى نبايد مطرح شود. اين به نفع حركت صحيح دراين باره نيست.
يك نكته ديگر كه بايد مورد توجّه باشد، دفاع اخلاقى و قانونى از زن، بخصوص در داخل خانواده است. دفاع قانونى با اصلاح قوانين - همان طور كه گفته شد - و ايجاد قوانين لازم و دفاع اخلاقى با طرح اين مسأله و مواجهه با كسانى كه اين را درست نمى فهمند و زن را در خانه، مستخدمِ مورد ستمِ مرد، بدون تمكّن از خودسازى معنوى تلقّى و اين گونه هم عمل مى كنند. بايد با اين فكر با قوّت و شدت مقابله شود؛ البته به شكل كاملاً منطقى و عقلانى.
مسأله بعد، مسأله اهميت دادن به عفاف در زن است. هر حركتى كه براى دفاع از زنان انجام مى گيرد، بايد ركن اصلى آن رعايت عفاف زن باشد. همان طور كه عرض كردم، در غرب به خاطر اين كه به اين نكته توجّه نشد - يعنى مسأله عفت زنان مورد اهتمام قرار نگرفت و به آن اعتنايى نكردند - كار به اين بى بندو باريها كشيد. نبايد بگذارند عفّت زن - كه مهمترين عنصر براى شخصيت زن است - مورد بى اعتنايى قرار گيرد. عفّت در زن، وسيله اى براى تعالى و تكريم شخصيت زن در چشم ديگران، حتّى در چشم خودِ مردان شهوتران و بى بندوبار است. عفّت زن، مايه احترام و شخصيت اوست. اين مسأله حجاب و مَحرم و نامَحرم و نگاه كردن و نگاه نكردن، همه به خاطر اين است كه قضيه عفاف در اين بين سالم نگهداشته شود. اسلام به مسأله عفاف زن اهميت مى دهد. البته عفاف مرد هم مهمّ است. عفاف مخصوص زنان نيست؛ مردان هم بايد عفيف باشند. منتها چون در جامعه، مرد به خاطر قدرت جسمانى و برترى جسمانى، مى تواند به زن ظلم كند و برخلاف تمايل زن رفتار نمايد، روى عفّت زن بيشتر تكيه و احتياط شده است.
شما امروز هم كه در دنيا نگاه كنيد، مى بينيد يكى از مشكلات زنان در دنياى غرب، بخصوص در كشور ايالات متّحده امريكا، همين است كه مردان با تكيه به زورمندى خودشان، به عفّت زن تعدّى و تجاوز مى كنند. آمار منتشر شده از سوى مقامات رسمى خود امريكا را من ديدم كه يكى مربوط به دادگسترى امريكا و يكى هم مربوط به يك مقام ديگرى بود. آمارها واقعاً وحشت انگيز است. در هر شش ثانيه، يك تجاوز به عنف در كشور امريكا صورت مى گيرد! ببينيد چقدر مسأله عفّت مهمّ است و وقتى بى اعتنايى كردند، قضيه به كجا مى رسد. هر شش ثانيه، يك تجاوز به عنف! برخلاف تمايل زن، مردِ زورگو، ظالم، بى بندوبار و بى عفّت بتواند به حريم عفّت زن تعدّى و تجاوز كند. اسلام اينها را ملاحظه مى كند. مسأله حجاب كه اين همه مورد توجّه اسلام است، به خاطر اينهاست. پس، مسأله حفظ عفاف و اهميت دادن به حجاب و عفاف هم مسأله ديگرى است.
يك مسأله هم مسأله تعليم و تربيت بانوان است. من بر اين هميشه تأكيد كرده ام. خوشبختانه امروز در جامعه ما، تعليم و تربيت زنان رايج است؛اما در عين حال هنوز خانواده هايى هستند كه دختران خودشان را از تحصيل منع مى كنند. اگر يك روز محيطهاى تحصيلى، محيطهاى ناسالمى بود، امروز بحمداللَّه در دوران اسلامى آن گونه نيست. بايد اجازه بدهند كه دختران درس بخوانند، مطالعه كنند، كتاب بخوانند، با معارف دينى و با معارف انسانى آشنا شوند و ذهن و مغزشان قوّت و قدرت پيدا كند. اين، كارِ بسيار لازمى است كه بايد انجام گيرد.
نكته آخر اين كه جامعه، هم از لحاظ قانونى و هم از لحاظ اخلاقى، بايد با كسانى كه تعدّى به زن را حقّ خودشان مى دانند، برخورد سخت بكند؛ قانون هم بايد در اين زمينه مجازاتهاى سختى را پيش بينى كند. باز همين جا من عرض كنم، در كشورهاى غربى على رغم اين همه شعارى كه مى دهند، هنوز نتوانسته اند اين را تأمين كنند. يعنى در داخل خانواده ها، زنانى كه از دست شوهرانشان كتك مى خورند و دخترانى كه از دست پدرانشان صدمه مى بينند و مجروح مى شوند، فراوانند. آمارهاى تكان دهنده و وحشت آورى هم در اين زمينه وجود دارد. منتها در آن جا يك چيز ديگر هم هست و آن قتلِ نفس است. راحت خون مى ريزند، راحت مى كُشند. كُشتن، آن قبحى را كه در محيط اسلامى دارد، در آن محيطهايى كه از معارف الهى بويى نبرده اند - متأسفانه - ندارد. كشتن زنان، يكى از بليّه هاى بسيار زشت و نفرت انگيزى است كه در كشورهاى غربى - به ويژه امريكا - رايج است. اين كارها خوشبختانه در كشور ما به آن شدّت نيست و جز موارد استثنايى، ديده نمى شود؛ اما به هر حال هر گونه ستم و هرگونه تعدّى جسمانى اى نسبت به زن، بايد با برخورد بسيار سختى مواجه شود، تا در اين زمينه جامعه اسلامى ما به آن سطحى كه اسلام خواسته است، برسد.
اگر كشور بتواند جامعه زنان را با تكيه بر تعليمات اسلامى، با همان معارفى كه اسلام خواسته است، آشنا كند، من ترديدى ندارم كه پيشرفت و ترقّى و تعالى كشور مضاعف و چند برابر خواهد شد. در هر ميدانى كه بانوان مسؤولانه وارد شوند، پيشرفت در آن ميدان چند برابر خواهد شد. خصوصيت حضور خانمها در ميدانهاى مختلف اين است كه وقتى زن خانواده وارد ميدان مى شود، يعنى همسر و فرزندان او هم واردند. حضور مرد به اين معنا نيست، اما حضور زن به اين معناست. در هر ميدانى كه زن وارد شود - زنى كه خانم و كدبانوى يك خانه است - درحقيقت همه آن خانه را در آن ميدان وارد مى كند. حضور زنان در بخشهاى مختلف بسيار مهمّ است.
اميدواريم كه خداوند متعال به مسؤولان كشور، به قانونگذاران، به برنامه ريزان مسائل زنان و به كسانى كه در زمينه مسائل زنان فعّاليت مى كنند، كمك كند و توفيق دهد، تا بتوانند راه درست اسلامى و صحيح را بدون تمايل و انعطاف به روشهاى غلطِ بيگانه و تحميلى بيابند و ان شاءاللَّه در آن راه حركت كنند، و بانوان كشور ما بتوانند به آن وضع و سطحى كه اسلام براى آنها خواسته است - كه شامل خوشبختى مادّى و معنوى و خوشبختى دنيا و آخرت است - برسند.
پروردگارا! تو را به فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها و زينب كبرى عليهاسلام و مكتب روحبخش فاطمى و زينبى سوگند مى دهيم، بانوان كشور ما را به اهداف اسلامى و والايشان نائل فرما. پروردگارا! موانع رشد و تعالى بانوان را از سر راه بردار. پروردگارا! همه ما را مشمول ادعيه زاكيّه حضرت بقيةاللَّه الاعظم قرار بده. اميدواريم كه خداوند متعال همه شما را موفق و به سلامت بدارد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) امالى شيخ صدوق، ص 248
2) تحريم: 10
3) تحريم: 11
4) روم: 21
5) روم: 21
6) روم: 21