پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار با فرماندهان و مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى

بسم الله الرّحمن الرّحيم
برادران عزيز و جوانان نوراني و مسؤولان بلندپايه نهاد عزيز و مقدّس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي؛ خيلي خوش آمديد. اميدوارم که خداوند متعال هميشه شما را مشمول هدايت و توفيق و عون و کمک خود قرار دهد و روزبه روز در راه اهداف عاليه اسلام ثابت قدمتر بدارد.
اين ايام، مصادف با روزهايي است که بنا به يک روايت، ايام شهادت حضرت صدّيقه طاهره، فاطمه مرضيه سلام الله عليهاست. اين مناسبتها اگر با چشم اعتبار نگاه شود، پر از درس است. اين که گاهي ما بر روي تطبيق حوادث جاري خودمان با اين مناسبتها تأکيد و تکيه مي کنيم - با اين که چيز پيش بيني شده اي نيست؛ يک امر تصادفي است که حالا اين اجتماع شما با اين ايام مصادف مي شود - به خاطر اين است که تاريخ ما به برکت حوادث دويست وپنجاه ساله اوّل اسلام، پر از درس و عبرت است. اگر به چشم عبرت بين و درس گير و درس آموز نگاه شود، براي انساني که مي خواهد در راه خدا - همان راهي که آن بزرگواران پيمودند - حرکت کند، يک خزانه تمام نشدني از معارف و روحيه و درس است.
در قضيه حضرت صدّيقه طاهره سلام الله عليها، نکات خيلي مهمّي وجود دارد؛ ليکن يک نکته که با وضع شما جوانان مؤمن و انقلابي تطبيق مي کند، اين است که همه اين افتخارات و کارهاي بزرگ و مقامات عالي معنوي و دست نيافتني آن انسان والا و آن زنِ بي نظير تاريخ بشر و سيّده زنان عالم، و ضمناً همه آن صبرها و ايستادگيها و موقع شناسيها و کلمات پرباري که در اين زمانها از ايشان صادر شده است - همه اين حوادث بزرگ - در دوران کوتاه جواني اين بزرگوار اتّفاق افتاده است. يک وقت اين قضيه را به عنوان يک موضوع مرثيه سرايي مطرح مي کنيم و مي گوييم که اين بزرگوار سنّ کمي داشتند يا جوان بودند، که اين، موضوعِ مصيبت خواني و مرثيه سرايي مي شود. يک وقت اين را به عنوان يک امر قابل تدبّر و حاوي درسها مي دانيم و با اين چشم نگاه مي کنيم؛ آن وقت اهميت ويژه اي پيدا مي کند.
چگونه يک انسان در دوران کوتاه زندگي، از مبدأ کودکي به بعد تا زمان شهادت - که معروف اين است که آن بزرگوار هجده ساله بودند و بعضي هم تا سنّ بيست ودو و بيست وچهار سال گفته اند - اين همه معارف و اين همه علوّ  مقامات معنوي را به دست آورَد! اين، حاکي از يک تربيت فوق العاده فوق بشري است.
آن زمان که در شعب ابي طالب همه راههاي عافيت بر مسلمانان و وجود مقدّس نبي اسلام صلّي الله عليه وآله وسلّم بسته شده بود؛ نه امکانات زيستي، نه امکانات رفاهي، نه آسودگي خاطر؛ دائم دغدغه تهاجمِ دشمنان، دائم خبرهاي بد، صداي گريه کودکان از گرسنگي بلند، انواع ناراحتيهايي که در آن درّه خشک وجود داشت و اين عدّه خانواده مسلمان براي مدّت سه سال مجبور به اقامت شده بودند - و چه سختيها کشيدند و همه اين سختيها هم از مبدأ يکايک اين انسانها از کوچک و بزرگ حرکت مي کرد و روي دوش پيامبر اسلام مي نشست. چون رهبر بود؛ چون همه به او متّکي بودند، همه دردها را پيش او مي آوردند، همه فشارها را او حس مي کرد - در چنين وضعيت سرشار از سختي و محنت و فشار و ناراحتي ناشي از دعوت در راه خدا و صبر در راه او - اتفاقاً در همين ايام جناب ابي طالب هم از دنيا مي رود؛ جناب خديجه کبري هم در مدّت کوتاهي به رضوان الهي و لقاءالله مي پيوندد و پيامبر، تنهاي تنهاست - فاطمه زهرا، اين دختر چند ساله - حالا بنا به اختلاف روايات، پنج ساله، شش ساله، هفت ساله، ده ساله - تنها کسي است که پيامبرِ با اين عظمت به او تکيه مي کند. او مثل مادر از پدر بزرگوار خود پذيرايي مي کند، که اين قضيه «فاطمة امّ ابيها» مربوط به اين جاست.
اين عظمت را ببينيد! يک دختر بچه کم سال، در دوران سخت ترين محنتها، به فرياد بزرگترين انسانها مي شتابد! شوخي نيست. همان عنصر است که در طول زمان، در دوران جواني تا پانزده سالگي و شانزده سالگي و هجده سالگي - بالاخره تا آخر عمر کوتاه - اين همه مقامات معنوي را تجربه مي کند و اين همه کار بزرگ انجام مي دهد و اين همه در تاريخ تشيّع و اسلام اثر مي گذارد و خورشيد درخشاني مي شود که تا دنيا، دنياست، خورشيد درخشان اظهر زهراي اطهر خواهد درخشيد. همه اين آثار، از حيات و زندگي و خصوصيّات يک جوان نشأت گرفته است.
ببينيد جواني چه ظرفيتي دارد! ببينيد جواني چه شور و شوق و عظمت و گنجايشي دارد! چطور مي شود در جواني، بالاترين مقامات معنوي را طي کرد!؟ يک بار ديگر در زمان ما، در همين جبهه هايي که شما آن را تجربه کرديد، اين اتّفاق افتاد. اين که امام يک وقت فرمودند «اين وصيتنامه ها را بخوانيد» به همين خاطر است. من چون خودم وصيتنامه ها را مي خواندم - و الان هم هر وقت به دستم بيايد، مي خوانم - فهميده ام که امام چرا اين نکته را فرمودند. زيرا در اين وصيتنامه ها، گاهي مطالبي وجود دارد که يک دنيا عرفان حقيقي و ناب است. يعني حتّي عرفاي برخوردار از علوم ديني و علوم ظاهري، که طبعاً امکان عروج و رشدشان بيشتر است و قهراً پاکيزه ترند - نه يک عارف سالکي که معرفتي از لحاظ علوم ديني ندارد - آنچه را که بعد از مثلاً چهل، پنجاه سال مجاهدت، در سن هفتاد سالگي، هشتاد سالگي احساس و درک و مشاهده مي کنند، يک جوان به برکت فداکاري مخلصانه، در مدت چند ماه به دست مي آورد. چيز عجيبي است! ببينيد چطور نعمت الهي، بي دريغ به سمت دلهاي بااخلاص روانه مي شود!
عزيزان من! اخلاص چيز خيلي مهمي است؛ اخلاص را فراموش نکنيد. هر کاري مي کنيد، بااخلاص باشد. اخلاص، يعني هيچ انگيزه ديگري را جز انگيزه الهي و رضاي پروردگار و انجام مأموريت و مسؤوليت خدايي، وارد کار نکنيد. اين معنايش اخلاص است. اين اخلاص، برکت عجيبي دارد؛ اثر طبيعي دارد. يکي از آثارش همين است که ناگهان يک سير طي الارض و سمايي براي ارواح مستعد به وجود مي آورد و در طول مدت کوتاهي، اين جوان هجده ساله، بيست ساله سيْر مي کند و حرفهايي مي زند که انسان وقتي اين حرفها را نگاه مي کند، مي فهمد که اينها حرف آدم معمولي نيست. نمي شود کسي که چيزي را نمي بيند، به اين وضوح از آن حرف بزند.
در طول هشت سال يا بيشتر، در اين جبهه هاي نبرد، چشمه هاي معرفت و بصيرت و نورانيّت در دلهاي اين جوانان باز شد؛ چيزها ديدند، چيزها فهميدند، مقاماتي را طي کردند، عروج کردند و به چيزهايي رسيدند که اگر به هر سالکي که اهل علم و معرفت هم باشد، بگويند شما چنانچه بيست سال، سي سال عبادت کنيد و مخلصانه کار کنيد و زحمت بکشيد، به اين جا مي رسيد، با شوق و ذوق خواهد رفت. اينها به برکت اخلاص فداکارانه در دوران جواني است. اين جواني، چنين گوهر قيمتي و چنين جواهري است؛ قدرش را بدانيد.
قدر اين جواني را بدانيد که صفا و نورانيّت و معرفت و سلوک و عروج و خدايي شدن و همه اين چيزها، در دوران جواني آسان به دست مي آيد. درست مثل دستاوردهاي دنيوي که در دوران جواني آسانتر از دوران کهولت به دست مي آيد، مقامات معنوي نيز همين طور است. جواني را قدر بدانيد و آن را در همين راه درستي که شما در آن حرکت مي کنيد، مخلصانه و صادقانه به کار بيندازيد.
سپاه، نهاد بسيار ارزشمندي است. من نمي خواهم بعد از اين همه مطالبي که امام بزرگوار راجع به سپاه گفتند و خود ما متواضعانه عرض کرده ايم، باز راجع به سپاه مطلب بگوييم. اما بدانيد که سپاه خيلي حائز اهميت است. سپاه داراي شأن معنوي و انقلابي است؛ وليد و فرزند انقلاب است؛ تربيت شده دامان انقلاب است و به گردن انقلاب هم حق دارد؛ درعين حال رابطه متقابل است. سپاه نيروي مسلّح است؛ ليکن متّکي به معنويّت، به معرفت، به احساس تکليف و بدون راه دادن انگيزه هاي دنيايي و مادّي. اينها خيلي مهم است.
شما مي بينيد تحليلگران سياسي و همينهايي که در دنيا آنها را مي شناسيد، مي نشينند و گاهي که بناست راجع به سپاه حرف بزنند، آن طور با زبان مبالغه حرف مي زنند. البته مبالغه نيست؛ بينندگان و خوانندگان و گويندگانِ آنها مبالغه آميز مي پندارند. ما که از نزديک مي بينيم، مي دانيم که آنچه آنها مي گويند، بخشي از واقعيت است؛ يعني در جاهايي که چشم ديدن معنويّات نيست و قادر نيستند ارزشهاي معنوي را ببينند، درعين حال عظمت سپاه درک مي شود و برخي از اين عظمتها را مشاهده مي کنند. اين به خاطر آن است که درخشش اين نهاد و وظايف آن و کارهايي که برعهده گرفته است، زياد است. اينها را کوچک نشماريد و دست کم نگيريد.
حفظ اين نهاد مقدّس خيلي باارزش است، و حفظ آن هم به اين است که يکايک شما خودتان را در اين صراط مستقيمي که در آن قرار گرفته ايد، با مراقبت و با تقوا و پرهيزکاري حفظ کنيد؛ «اتّقواالله» . عزيزان من! «اتّقوالله». تقوا هم معنايش اين است که به طور دائم مراقب حرکات و اعمال و رفتار و گفتار خودتان باشيد و خود را رها نکنيد. اين مراقبت، خيلي برکات دارد. همين مراقبت است که انسان را در صراط مستقيم الهي حفظ مي کند. بر اثر تقواست که همه چيز به دست مي آيد. اين مطلب، مطلب قرآني است؛ چيزي است که اگر تحليلگران اهل معرفت و آشنا با اين مسائل بنشينند رويش مطالعه کنند، تمام آن با استدلالات عقلاني قابل تبيين است. نه اين که بخواهيم يک مطلب مثلاً غيبي را همين طوري عرض کنيم؛ واقعاً قابل تبيين است. اينها در جاي خود گاهي تبيين هم شده است و من حالا در آن مقام نيستم که اين را بيان کنم.
تقوا مايه اين است که يک فرد يا يک جامعه، در هر ميداني که وارد مي شود، موفّق شود. «والعاقبة للمتّقين» ؛ عاقبت اين سير عظيم تاريخي و جهاني، متعلّق به متقين است. آخرت هم متعلّق به متّقين است. عاقبتِ همين دنيا هم متعلّق به متّقين است. امام اگر باتقوا نبود، در طول اين مبارزه نمي توانست آن منش و شخصيتي را از خود بروز دهد که براي چنين حرکت عظيمي محور شود و کار به اين جا منتهي گردد. تقواي او، او را به اين جا رساند. تقواي او، او را حفظ کرد.
 اگر در نظامي، مسؤولانِ نظام با تقوا باشند، فساد در آن نظام راه پيدا نمي کند. اگر در يک جبهه جنگ، مسؤولان و فرماندهان باتقوا باشند - يعني همين مراقبت دائمي از خود - موجب مي شود که هيچ خسارتي وارد نشود. نه اين که اگر نيروها نابرابر بود، دشمن احياناً به پيشروي نائل نخواهد شد - چرا؛ خواهد شد - اما اين تقوا موجب مي شود که در موقع نابرابري، کاري بکنيد که انسان در موقع برابري خواهد کرد. يعني اگر غفلت نکنيد، کار نابجايي سر نزند و آن کاري را که در آن هنگام بايد کرد، انجام دهيد، خسارت حاصل نخواهد شد.
تقوا - اين عامل عظيم - در همه ميدانهاي زندگي مؤثّر است. شما ببينيد در قرآن چقدر راجع به تقوا صحبت شده است. همه اش براي اين نيست که وقتي مُرديد و به آن دنيا رفتيد، خدا به شما اجر خواهد داد؛ نخير، تقوا زندگي اين نشئه را اداره مي کند. اداره صحيح زندگي اين نشئه است که آن نشئه را مي سازد. نداشتن تقوا موجب مي شود که انسان دچار غفلت شود. غفلت، انسان را با مغز به زمين مي زند.
اميرالمؤمنين  تقوا را به اسب راهوارِ نجيبِ در اختيار تشبيه مي کند که صاحبش بر آن مي نشيند و آن را هدايت مي کند و آن اسب هم بدون هيچ دغدغه اي، صاحب خود را به آن جايي که بايد ببرد، مي برد. آن گاه خطا را که مقابل تقواست، به اسب سرکش و نانجيب و ناهمواري تشبيه مي کند که وقتي صاحبش نشست، افسار را از دست او مي کند و او را به جايي مي برد که نمي خواهد و اراده ندارد برود؛ مثلاً او را به زمين مي کوبد.
تقوا در امور زندگي هم اثر مي بخشد. در اين دستگاه عظيم و در اين سپاه مقدّس - که به تعبير امام  رضوان الله تعالي عليه لشکر امام زمان و لشکر اسلام است - سعي کنيد در تمام زوايا تقوا را زنده کنيد؛ تقوا در عمل فردي، تقوا در عمل جمعي، تقواي کاري، تقواي سازماني، تقواي سياسي - آن جايي که جايش هست - تقوا در عمل فردي خود، در رابطه با خدا، در رابطه با انسانها، در رابطه با بيت المال و در رابطه با کار. اگر اين شد، از همه آنچه که به عنوان برنامه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي از اوّل تا به حال ترتيب داده شده است، و نيز از آنچه که امام بزرگوار ترسيم کرده است و همه ما ملت ايران آن را پذيرفته ايم، به کوري چشم دشمن، يک سر سوزن عقب و جلو نخواهد رفت و همان برنامه ها عيناً انجام خواهد شد.
خيال نکنيد که چون دوران حيات ظاهري امام رضوان الله عليه به سرآمد، برنامه ها تغيير کرد و اوضاع طور ديگري شد. بعضي آدمهاي بي خبر و غير مطّلع و يا مغرض، سعي مي کنند که با تعبيرات گوناگون فاصله ايجاد کنند. يعني اين طور وانمود کنند که يک دوره، دوره امام بود و تمام شد؛ يک دوره هم دوره جاري است! يعني دوره ها را تقسيم بندي مي کنند. نخير؛ آدمها مي آيند و مي روند؛ مسؤولان مي آيند و مي روند و عوض مي شوند؛ شخصيتها دگرگون مي شوند؛ اما خطّ و راه انقلاب يک راه است: خطّ مستقيم و صراط مستقيم؛ هماني که انقلاب از روز اوّل در همه قضاياي مهم جهاني ترسيم کرده است.
بحمدالله مسؤولان و دولتمردان و کساني که زمام امور را در دست گرفته اند، همه مؤمن، معتقد و عاشق همين راهي هستند که به برکت رهبري امام بزرگوار پيموده شد؛ بعد از وفات ايشان هم تا امروز پيموده شده است؛ بعد از اين هم ان شاءالله تا آخر پيموده خواهد شد. به برکت تقوا، شما در تمام اينها موفّق خواهيد شد. آنچه که امروز همه عوامل فعّاله اين نظام مقدّس را قدرت و اقتدار مي بخشد، تقواست.
بددلي و بيماردلي دشمنان ما، تهمتهايي را متوجّه جمهوري اسلامي مي کند، يا گمانهايي را مي زنند. خودشان مي بُرند و خودشان مي دوزند: ايران دنبال سلاح اتمي است! ايران دنبال سلاح شيميايي است! امريکاييها از اين حرفها آن قدر تکرار کرده اند که ديگر از ارزش و اعتبار افتاده است! از اوّل هم اعتباري نداشت؛ اما از بس تکرار کرده اند، ديگر همه گوشها از شنيدن اين حرفهاي تکراري نفرت مي کنند. حرف ديگري که ندارند بزنند؛ اما براي اين که بتوانند در داخل کشور خودشان يک مقدار افکار عمومي را متوجّه تحرّکات بين المللي خودشان بکنند و ناکاميهاي گوناگونشان را در قضيه فلسطين و جاهاي ديگر بپوشانند، مجبورند هر گاهي يک بار، اسم جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي را بياورند و چيزي بگويند! آن قدر هم تکرار کرده اند که ديگر همه اين حرفها از چشم افتاده و نفرت آور شده است.
آنها اتّهاماتي را وارد مي کنند؛ ولي اقتدار جمهوري اسلامي به موشک بالستيک و قارّه پيما و موشکهاي دوربُرد و اتمي نيست. اگر اينها مايه اقتدار حقيقي بود، بايد آنهايي که سالهاست اين سلاحها را دارند، امروز همه خواسته هاي خودشان را در دنيا تحقّق بخشيده باشند؛ چرا نمي توانند تحقّق ببخشند؟ چرا امريکا برخلاف ميل خودش، در اغلب مسائل جهاني که دخالت کرده، ناکام شده است؟ چرا در قضيه فلسطين نتوانستند آن کاري را که مي خواستند - خيانت به ملت فلسطين - انجام دهند؟ چرا ناکام شدند؟ چرا نتوانستند بيداري اسلامي را که اين قدر از آن مي ترسند، در کشورهاي اسلامي از بين ببرند و سرکوب کنند؟ چرا نتوانستند جمهوري اسلامي را از رشد الهي خود باز بدارند و آن را متوقّف کنند؟ چرا نتوانستند علي رغم اين همه تبليغاتي که دارند و اين همه پولي که خرج مي کنند، سُمعه  جمهوري اسلامي را در دنيا خراب کنند؟ چرا همين الان اگر مسؤولان و رئيس جمهور کشور ما، به هر يک از کشورهاي اسلامي مسافرت کنند، ملتها چنان استقبال و اظهار علاقه اي خواهند کرد که نسبت به هيچ مسؤولي از کشور ديگري نخواهند کرد؟ چرا اين قدر ملتها، جمهوري اسلامي و مسؤولان آن را دوست مي دارند و رژيم امريکا علي رغم اين همه خرجي که کرده و تبليغاتي که انجام داده، نتوانسته است اين محبت را از بين ببرد؟ چرا اينها ناکام مي شوند؟ اگر بمب اتم و موشک اتمي و انواع سلاحهاي مدرن و فوق مدرن و هواپيماهاي دورپرواز و ساير تجهيزات نظامي براي کاميابي و اقتدار حقيقي کافي بود، امروز بايد امريکا همه مقاصد خودش را عملي کرده باشد. چرا نمي تواند عملي کند؟ پيداست که در عالم تکوين، در عالم طبيعت، در خلق الله و در فطرتي که خدا آفريده است، عامل مؤثّر اينها نيست؛ لذا قدرتهاي مادّي هر چه انجام دهند، در نهايت ناکامند؛ «فکدکيدک واسع سعيک» .
ببينيد زينب کبري سلام الله عليها دختر همين فاطمه زهرا سلام الله عليها، به مقتدرترين سلاطين زمان خودش، در وقتي که اسير در دست آن سلطان ظالم و سفّاک است، مي گويد: هر کاري مي تواني بکني، بکن؛ اما نخواهي توانست ما را از صحنه تاريخ بيرون ببري و راهمان را محو و پاک کني تا بشريّت نتواند اين راه را برود. اگر اقتدار مادّي مي توانست، اين کار را مي کرد؛ آنها هم مي کردند، اينها هم مي کردند.
امروز سردمداران رژيم اشغالگر که کشور اسلامي فلسطين را اشغال کرده اند و حاميان امريکاييشان که به اعتقاد من بسيار سفاهت آميز و بي قيد و شرط از آنها حمايت مي کنند - بالاخره در عالم ديپلماسي و در عالم سياست، طرفداري دولتي از دولت يا از کساني، نظاير دارد؛ اما دولتي مثل امريکا، اين طور در خدمت اهداف ريز و درشت دولت صهيونيستي قرار گيرد، واقعاً صحنه تماشايي عجيبي است! - سعيشان اين است که اسم فلسطين را از تاريخ و از حافظه مردم پاک کنند، تا اصلاً چيزي به نام فلسطين در ذهن مردم باقي نماند. آيا تا به حال توانسته اند؟ از آن سالي که فلسطين اشغالي در سال هزار و نهصد و چهل و هفت، چهل و هشت تصرّف کامل شد و دولت صهيونيستي بر سر کار آمد، تا امروز درست پنجاه سال است. آيا در اين پنجاه سال توانسته اند اين کار را بکنند؟ نه. تا پنجاه سال ديگر، تا صد سال ديگر هم نخواهند توانست. اينها نخواهند توانست نام فلسطين را محو کنند. خودشان از صحنه روزگار و بلکه از حافظه تاريخ محو خواهند شد؛ اما فلسطين و ملت فلسطين خواهد ماند. اينها خواب خوش ديدند؛ خيال مي کنند که فلسطين و ملت فلسطين از بين خواهد رفت. نخير؛ ملت فلسطين خواهد ماند، فلسطين هم خواهد ماند، پرچم فلسطين هم به فضل الهي و به همّت جوانان مسلمانِ فلسطين و لبنان به اهتزاز درخواهد آمد.
ببينيد جوانان فلسطين چگونه مؤمنانه مي جنگند؛ اين جوانان لبنان چطور مي جنگند؛ اين حزب الله لبنان چطور نه فقط براي مقاومتهاي اسلامي، بلکه براي دولتهاي عرب افتخار مي آفرينند! اين، به برکت همان نيروي معنوي است. چيز ديگري وجود دارد، که منشأ قدرت جمهوري اسلامي هم آن است و آن عبارت است از تقوا، پرهيزکاري، اتّکا به خدا، راه خدا را مصرّانه و مخلصانه و بي قيد و شرط طي کردن.
راه خدا، راه پُررهروي است. در طول تاريخ، خيلي از اين راه رفتند. البته سختيهايي هم دارد؛ اما اين طور هم نيست که همه اش سختي باشد. راه خدا، راه افتخار و راه عزّت است. اگر اين راه درست پيموده شود، راه آسايش انسانهاست. ملتها در سايه پيمودن راه خداست که به رفاه و امنيت و آرامش و آگاهي و معرفت مي رسند. بدبختي مردم دنيا به خاطر پيموده نشدن راه خدا و به خاطر راه طواغيت است. در خبرها مي گفتند بيست ميليون کودک بي پدر و مادر يا شبيه بي پدر و مادرِ آواره ي بدبخت و نيز صدها ميليون گرسنه در دنيا هست. طاغوتها هستند که انسانها را اين طور دچار چنين بدبختيهايي مي کنند. راه خدا، راه عزّت، کرامت، آسايش زندگي و پرورش خوب نفوس طيّبه است. اين، راه خداست.
البته براي اين که اين راه تثبيت شود، مردان حق و گروهي از مردم بايستي مقداري سختيها را به خودشان تحميل کنند. شما سرداران و دلاوران سپاهي، از جمله آن گروه هستيد که بايد مقداري بر خودتان مشاق اين راه را تحميل کنيد و با قدرت بايستيد. البته خداي متعال هم کمک خواهد کرد: «و من يتّق الله يجعل له مخرجاً» ؛ سختي هم ادامه پيدا نمي کند. اين راه وقتي که با اين دقّت ادامه پيدا کرد، ان شاءالله خداي متعال هم درهاي فَرَج را، هم بر روي ملت، هم بر روي همه ملتهاي مظلوم و مستضعف و هم بر روي کساني که در اين راه مبارزه و کار مي کنند، خواهد گشود.
اميدواريم ان شاءالله اين وضعيت جديدي هم که در سپاه پيش آمد، وضعيت مبارکي براي سپاه باشد و همه ان شاءالله بتوانند وظايفشان را به بهترين وجهي انجام دهند.
والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته