پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

بيانات معظم‌له در ديدار جمع‌ كثيري‌ از خانواده‌هاي‌ معظم‌ اسرا و مفقودان‌ جنگ تحميلي

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌
يقينا يكي‌ از مناسبتهاي‌ مهم‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ـ كه‌ بسيار هم‌ داراي‌ تناسب‌ است‌ ـ همين‌ روز اسرا و مفقودان‌ است‌ كه‌ با خاطره‌ي‌ تاريخي‌ آن‌ مناسبت‌ دارد. همه‌ مي‌دانيد كه‌ در روز يازدهم‌ محرم‌، يكي‌ از عظيمترين‌ فاجعه‌هاي‌ تاريخ‌ اسلام‌ به‌ وقوع‌ پيوست‌. اسارتي‌ اتفاق‌ افتاد كه‌ نظير آن‌ را ديگر ملت‌ و تاريخ‌ اسلام‌ نديد و به‌ آن‌ عظمت‌ هم‌ نخواهد ديد. كساني‌ اسير شدند كه‌ از خاندان‌ وحي‌ و نبوت‌ و عزيزترين‌ و شريفترين‌ انسانهاي‌ تاريخ‌ اسلام‌ بودند. زناني‌ در هيأت‌ اسارت‌ در كوچه‌ و بازارها گردانده‌ شدند كه‌ شأن‌ و شرف‌ آنها در جامعه‌ي‌ اسلامي‌ آن‌ روز نظير نداشت‌. كساني‌ اين‌ عزيزان‌ را به‌ اسارت‌ گرفتند كه‌ از اسلام‌ بويي‌ نبرده‌ بودند و با اسلام‌ رابطه‌يي‌ نداشتند و خبيثترين‌ و پليدترين‌ انسانهاي‌ زمان‌ خودشان‌ بودند. در روز يازدهم‌ محرم‌، خاندان‌ پيامبر و علي‌بن‌ابي‌طالب‌(عليهم‌السلام‌) به‌ اسارت‌ دچار شدند و اين‌ خاطره‌ به‌عنوان‌ يكي‌ از تلخترين‌ خاطره‌ها، براي‌ ما تا امروز و تا آخر مانده‌ و خواهد ماند.
البته‌، اسارت‌ آن‌ روز با اسارت‌ امروز فرق‌ داشت‌. اسارت‌ امروز همين‌ است‌ كه‌ سربازي‌، افسري‌، رزمنده‌يي‌ يا ـ وقتي‌ اسير گيرنده‌ رژيم‌ منحوسي‌ مثل‌ رژيم‌ بعث‌ باشد ـ غيرنظامي‌يي‌، مدتي‌ در زندان‌ و اسارتگاه‌ قرار مي‌گيرد و از اهل‌ و خاندان‌ خود دور مي‌ماند. البته‌ سخت‌ است‌; اما با اسارت‌ آن‌ روز، از زمين‌ تا آسمان‌ فرق‌ دارد. در روز يازدهم‌ محرم‌، اسارت‌ دسته‌ جمعي‌ زنان‌ و كودكان‌ و مرداني‌ كه‌ باقي‌ مانده‌ بودند، بود; اساراتي‌ توأم‌ با تحقير و اهانت‌ و گرسنگي‌دادن‌ و سرمادادن‌ و گرمادادن‌ و اذيت‌ كردن‌ و در كوچه‌ و بازار گرداندن‌ و در سخت‌ترين‌ شرايط آنها را نگهداشتن‌ و شماتت‌ كردن‌ و از اين‌ قبيل‌.
نكته‌يي‌ را كه‌ در اين‌جا بايد براي‌ شما خانواده‌هاي‌ اسرا و مفقودان‌ عرض‌ كنم‌، اين‌ است‌ كه‌ شما از جمله‌ قشرهاي‌ فداكار اين‌ انقلاب‌ به‌ حساب‌ مي‌آييد. بعد از خانواده‌ي‌ شهدا، شما هستيد. البته‌، رنج‌ خانواده‌هاي‌ مفقودان‌ بيشتر است‌. مفقودي‌ كه‌ ما داريم‌، يا اسير و يا شهيد است‌. غم‌ اين‌ خانواده‌ها سنگينتر و رنج‌ آنها بيشتر است‌; اما به‌ هر حال‌ در دلشان‌ نور اميدي‌ هست‌ كه‌ عزيزشان‌ را روزي‌ خواهند ديد و خدا كند و دعاي‌ ما اين‌ است‌ كه‌ همين‌طور هم‌ باشد. اما خانواده‌هاي‌ اسيران‌ عزيز ما مطمئند كه‌ ـ حالا قدري‌ ديرتر و يا زودتر، ان‌شاءالله‌ عزيزشان‌ به‌ سلامت‌ و عافيت‌ و با تجربه‌هاي‌ زياد و ساخته‌ شدن‌ در محنت‌ زندان‌ دشمن‌، به‌ آنها برخواهد گشت‌. شهدا و خانواده‌هايشان‌ در رتبه‌ي‌ مقدمند و كسي‌ را با آنها نبايد مقايسه‌ كرد; اما پشت‌ سر خانواده‌هاي‌ شهدا، همين‌ خانواده‌هاي‌ اسرا و جانبازان‌ و مفقودان‌ هستند كه‌ يقينا نقش‌ اساسي‌ و مهمي‌ را شما خانواده‌هاي‌ اسرا و مفقودان‌ در حفظ آبروي‌ انقلاب‌ داريد. به‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ صبر و شكر مي‌كنيد و عظمت‌ و افتخار مجاهدت‌ در راه‌ خدا را درك‌ مي‌كنيد، به‌ همان‌ اندازه‌ شرافت‌ و كرامت‌ وعزت‌ و ثواب‌ الهي‌ متعلق‌ به‌ شماست‌. بنابراين‌، شما خانواده‌ها بايد افتخار كنيد كه‌ جزو قشرهاي‌ خدمتگزار انقلابيد و مي‌توانيد براي‌ ملت‌ و كشورتان‌ آبرو و حيثيت‌ درست‌ كنيد و يقينا در صورت‌ صبر، ثواب‌ و اجر الهي‌ شامل‌ حال‌ شما خواهد بود. اين‌، يك‌ افتخار بزرگ‌ است‌.
و اما نكته‌يي‌ را هم‌ درباره‌ي‌ اسيران‌ و عزيزان‌ ما كه‌ در بندند، عرض‌ كنم‌. احساسات‌ زنداني‌، آن‌ هم‌ در شرايطي‌ كه‌ احساس‌ مي‌كند مسؤوليتي‌ بر دوش‌ اوست‌، احساسات‌ مخصوصي‌ است‌. اين‌ را كساني‌ كه‌ خودشان‌ روزي‌ و يا دوراني‌ در اسارت‌ و دربند دشمني‌ بودند و اين‌ مسؤوليت‌ را احساس‌ مي‌كردند، كم‌ و بيش‌ مي‌توانند درك‌ كنند; علاوه‌ بر اين‌ كه‌ بعضي‌ از عزيزان‌ آزاد شده‌ هم‌ كه‌ آمده‌اند، چيزهايي‌ مي‌گويند كه‌ حدس‌ به‌ يقين‌ تبديل‌ مي‌شود.
اسراي‌ ما، از آن‌ كساني‌ هستند كه‌ نامشان‌ در تاريخ‌ انقلاب‌ و ايران‌ جاودانه‌ خواهد ماند; براي‌ اين‌ كه‌ در بدترين‌ شرايط، عزت‌ اسلام‌ و كشور و انقلاب‌ را حفظ كردند و تسليم‌ دشمن‌ و دچار شكستگي‌ دروني‌ نشدند. آن‌ چيزي‌ كه‌ يك‌ انسان‌ را بكلي‌ منهدم‌ و نابود مي‌كند، شكستگي‌ دروني‌ است‌. بعضيها ظاهرشان‌ هم‌ خيلي‌ خوب‌ است‌، اما باطنشان‌ شكسته‌ است‌ و در باطنشان‌ اميد و افتخار و احساس‌ عزت‌ و سربلندي‌ نيست‌. بعضيها هم‌ اين‌ گونه‌ نيستند. اين‌ كه‌ اسلام‌ مي‌فرمايد: "و لله‌ العزه‌ و لرسوله‌ و للمؤمنين‌"، يك‌ وجه‌ از عزت‌ مؤمنين‌ همين‌ است‌. مؤمن‌ در سخت‌ترين‌ شرايط هم‌ احساس‌ مي‌كند عزيز است‌ و احساس‌ ذلت‌ نمي‌كند و خودش‌ را نسبت‌ به‌ دشمن‌، خوار احساس‌ نمي‌كند; چون‌ اقتدار معنوي‌ و دروني‌ خودش‌ را حفظ كرده‌ و از دست‌ نداده‌ است‌.
در زندانهاي‌ رژيم‌ طاغوت‌ مكرر اتفاق‌ مي‌افتاد كه‌ زنداني‌يي‌ كه‌ در سخت‌ترين‌ شرايط سلول‌ زندگي‌ مي‌كرد، از آن‌ كسي‌ كه‌ روبه‌روي‌ او پشت‌ ميز نشسته‌ بود و متكي‌ به‌ اسلحه‌ و شلاق‌ و پول‌ و قدرت‌ ظاهري‌ بود، بيشتر احساس‌ قوت‌ و استحكام‌ و اطمينان‌ مي‌كرد. اين‌ از او متزلزلتر بود، چون‌ باطنش‌ خراب‌ بود و به‌ جايي‌ اتكاء نداشت‌; اما او به‌ خدا اتكاء داشت‌. مؤمن‌، اين‌طوري‌ است‌. عزيزان‌ ما كه‌ در بند هستند، اين‌ اتكاي‌ به‌ نفس‌ و عزت‌ نفس‌ و قدرت‌ دروني‌ و داخلي‌ را حفظ كردند. اين‌ را ما اطلاع‌ داريم‌. البته‌، شرايط مختلف‌ بود. بعضي‌ از اردوگاهها شرايط معمولي‌ داشته‌ و بعضي‌ هم‌ شرايط خيلي‌ سخت‌ داشته‌اند; اما آنهايي‌ كه‌ دلشان‌ به‌ نور ايمان‌ منور است‌ ـ كه‌ اكثريت‌ قريب‌ به‌ اتفاق‌ عزيزان‌ دربند ما اين‌ طوريند; الا يك‌ اقل‌ قليل‌ نادري‌ ـ توانسته‌اند در همه‌ي‌ شرايط، آن‌ عزت‌ و استحكام‌ دروني‌ و شخصيت‌ و هويت‌ مسلماني‌ خودشان‌ را حفظ كنند و دشمن‌ از اين‌ كه‌ بتواند آنها را ذليل‌ كند و در هم‌ بشكند و خردشان‌ كند، ناتوان‌ و عاجز شده‌ است‌. اين‌ نكات‌ را شايد شما كه‌ نامه‌هايشان‌ را دريافت‌ مي‌كنيد، بدانيد; اما اينها را من‌ مي‌گويم‌ تا ملت‌ ايران‌ بدانند كه‌ رزمندگان‌ عزيز آنها، فقط در ميدان‌ جنگ‌ نبود كه‌ مثل‌ شير شجاعت‌ نشان‌ مي‌دادند، بلكه‌ در اسارتگاه‌ هم‌ همان‌ شيران‌ شجاع‌ و قوي‌ باقي‌ ماندند.
نكته‌ي‌ دوم‌ اين‌ است‌ كه‌ به‌ حسب‌ ظاهر، جنگ‌ ما در جبهه‌ و در سنگرهاي‌ نظامي‌ تمام‌ شد و الان‌ در دوران‌ آتش‌بس‌ هستيم‌. اگر چه‌ لجاجت‌ دشمن‌ و سوء نيت‌ سردمداران‌ رژيم‌ عراق‌، تا حالا مانع‌ از اين‌ شده‌ است‌ كه‌ صلحي‌ برقرار بشود و دو ملت‌ نفس‌ راحتي‌ بكشند و مشغول‌ كارهاي‌ معمولي‌ خودشان‌ بشوند و هنوز دشمن‌ يك‌ حالت‌ استخوان‌ لاي‌ زخمي‌ را نگهداشته‌ است‌; اما به‌ هر حال‌ در جبهه‌ها ديگر جنگ‌ نيست‌. نكته‌ي‌ مهم‌ اين‌جاست‌ كه‌ هر چند نبرد ما در ميدانهاي‌ جنگ‌ و در سنگرهاي‌ نظامي‌ تمام‌ شد، ولي‌ نبرد رزمندگان‌ در بند ما در اسارتگاهها ادامه‌ دارد و آنها هنوز مقاومت‌ مي‌كنند. اگر شما مادران‌ و همسران‌ و خواهران‌ و پدران‌ و برادران‌ توجه‌ داشته‌ باشيد، بايد به‌ اين‌ مقاومت‌ افتخار كنيد; كه‌ البته‌ توجه‌ هم‌ داريد. چه‌كسي‌ مي‌تواند افتخار سربازي‌ را كه‌ جانانه‌ در راه‌ انقلاب‌ و دين‌ و ميهن‌ و ملتش‌ مي‌جنگد، انكار كند؟ افتخاري‌ از اين‌ بالاتر وجود دارد كه‌ كسي‌ در راه‌ هم‌ميهنان‌ و كشور و انقلاب‌ و عقيده‌اش‌ مبارزه‌ كند؟ اين‌، افتخار خيلي‌ بزرگي‌ است‌. اين‌ افتخار، در جبهه‌ها براي‌ رزمندگان‌ گوناگون‌ ما به‌ نقطه‌ي‌ انتها رسيد; اما نسبت‌ به‌ آن‌ عزيزان‌ در بند هنوز ادامه‌ دارد و بايد مقاومت‌ بكنند.
اسيران‌ ما آزاد خواهند شد; در اين‌ شكي‌ نيست‌. مگر دشمن‌ مي‌تواند اسرا را براي‌ مدت‌ زيادي‌ نگهدارد؟ اما من‌ اعلام‌ مي‌كنم‌ كه‌ دشمن‌ به‌ وسيله‌ي‌ اسراي‌ ما ـ كه‌ عزيزان‌ ما هستند ـ نخواهد توانست‌ به‌ ملت‌ ما زورگويي‌ كند. مي‌خواهند مسأله‌ي‌ اسرا را وسيله‌يي‌ قرار بدهند براي‌ اين‌ كه‌ ملت‌ ايران‌ را به‌ دادن‌ امتياز وادار كنند. مگر چنين‌ چيزي‌ مي‌شود؟ اگر ملت‌ ما مي‌خواست‌ امتياز بدهد، چرا هشت‌ سال‌ جنگ‌ كند؟ اگر ملت‌ ما مي‌خواست‌ زورگويي‌ و قلدري‌ كسي‌ را قبول‌ كند، چرا انقلاب‌ كرد؟ نظام‌ گذشته‌، بزرگترين‌ سيئه‌ و گناهش‌ اين‌ بود كه‌ مملكت‌ و ملت‌ را دست‌ زورگوهاي‌ عالم‌ ـ امريكا و قدرتهاي‌ بزرگ‌ ـ داده‌ بود كه‌ هر كاري‌ مي‌خواهند بكنند. امروز، عراق‌ تنها كشور همسايه‌يي‌ نيست‌ كه‌ با ما طرف‌ شد و هشت‌ سال‌ جنگ‌ را بر ما تحميل‌ كرد، بلكه‌ همان‌ امريكا و غرب‌ است‌ كه‌ شريك‌ و حامي‌ عراق‌ بودند. اشتباه‌ نكنند.
اگر كساني‌ روابط ايران‌ و عراق‌ امروز را با قبل‌ از انقلاب‌ مقايسه‌ كنند، درخواهند يافت‌ كه‌ قبل‌ از انقلاب‌ در دوران‌ رژيم‌ پهلوي‌، همان‌ كساني‌ كه‌ امروز نقطه‌ي‌ مقابل‌ ملت‌ ايران‌ قرار دارند، مدافع‌ رژيم‌ غيرقانوني‌ و خائن‌ پهلوي‌ بودند. چرا؟ چون‌ مملكت‌ را دو دستي‌ به‌ آنها داده‌ بود. امروز كه‌ ملت‌ ايران‌ در مقابل‌ دشمنان‌ جهاني‌ و جهانخواران‌ و غارتگران‌ قيام‌ كرده‌ و خودش‌ كشور را در دست‌ گرفته‌ و دست‌ دشمنان‌ را كوتاه‌ كرده‌ است‌، همان‌ اربابها و چپاولگران‌ ديروز، چون‌ امروز سفره‌ي‌ آنها در اين‌جا جمع‌ شده‌ است‌، از طريق‌ جلو انداختن‌ عراق‌ و كارهايي‌ از اين‌ قبيل‌، روي‌ ملت‌ ايران‌ فشار مي‌آورند كه‌ تسليم‌ شود. مگر چنين‌ چيزي‌ مي‌شود؟! مگر ملت‌ بزرگ‌ ايران‌ قبول‌ مي‌كند كه‌ ما تسليم‌ زورگويي‌ كسي‌ بشويم‌؟ به‌ فضل‌ پروردگار، در هيچ‌ مسأله‌يي‌ ما تسليم‌ زورگويي‌ هيچ‌ دولت‌ و قدرتي‌ ـ حتي‌ امريكا و ابرقدرتها ـ نخواهيم‌ شد; عراق‌ كه‌ جاي‌ خود دارد.
براي‌ اين‌ كه‌ مسأله‌ي‌ قطعنامه‌ و مذاكرات‌ صلح‌ به‌ جايي‌ برسد و مسايل‌ حل‌ بشود، ما تلاش‌ خود را يك‌ لحظه‌ متوقف‌ نمي‌كنيم‌. انصافا مسؤولان‌ با دلسوزي‌ و تلاش‌ كار مي‌كنند; اما گفتيم‌ و باز هم‌ مي‌گوييم‌ كه‌ امتياز نخواهيم‌ داد. تا وقتي‌ عراق‌ از نقاطي‌ كه‌ تصرف‌ كرده‌ و امروز داخل‌ كشور ماست‌، خارج‌ نشود، ما از بند اول‌ قطعنامه‌ جلوتر نمي‌رويم‌. آنها همين‌ را مي‌خواهند. آنها مي‌خواهند بند اول‌ كان‌لم‌يكن‌ شود. بند اول‌ مي‌گويد: آتش‌بس‌ و عقب‌نشيني‌. عقب‌نشيني‌ هم‌ در بند اول‌ است‌. از خدا مي‌خواهند كه‌ ما از بند اول‌ عبور كنيم‌ و به‌ بندهاي‌ ديگر برويم‌ تا مسأله‌ي‌ عقب‌نشيني‌ فراموش‌ بشود و اين‌ استخوان‌ لاي‌ زخم‌ ملت‌ ايران‌ بماند. مگر چنين‌ چيزي‌ مي‌شود؟ عقب‌نشيني‌، مقدمه‌ي‌ هرگونه‌ حركت‌ ديگري‌ است‌. مرتب‌ در تبليغات‌ جهاني‌ خود مي‌گويند: ايران‌ بيايد با ما مذاكره‌ي‌ مستقيم‌ بكند. حرفي‌ نداريم‌. عقب‌نشيني‌ انجام‌ بگيرد، بعد از آن‌ حاضريم‌ مذاكره‌ي‌ مستقيم‌ هم‌ بكنيم‌.
اگر طرف‌ مقابل‌ ما، از اول‌ منطقي‌ و معقول‌ حرف‌ مي‌زد، اين‌ قضايا بين‌ ما پيش‌ نمي‌آمد. رژيم‌ عراق‌، يك‌ رژيم‌ غيرمنطقي‌ و غيرمعقول‌ است‌. ما منطقي‌ و معقول‌ حركت‌ مي‌كنيم‌. ما بر طبق‌ مقررات‌ پذيرفته‌ شده‌ي‌ جهاني‌ حركت‌ مي‌كنيم‌ و حاضر نيستيم‌ درباره‌ي‌ حقوق‌ ملتمان‌، يك‌ ذره‌ با كسي‌ معامله‌ كنيم‌. اصل‌، اين‌ است‌. بزرگترين‌ حق‌ يك‌ ملت‌، حق‌ حاكميت‌ ملي‌ اوست‌. بايد بتواند در داخل‌ مرزهاي‌ خودش‌ حاكميت‌ داشته‌ باشد. اينها مي‌خواهند اين‌ حق‌ را از ملت‌ ايران‌ بگيرند. آن‌وقت‌ مي‌گويند بياييد اسرا را مبادله‌ كنيم‌! مي‌خواهند مسأله‌ي‌ اسرا را وسيله‌يي‌ قرار بدهند براي‌ اين‌ كه‌ حاكميت‌ ملت‌ ايران‌ بر سرزمين‌ و محدوده‌ي‌ مرزهاي‌ خودش‌ را سلب‌ كنند. مگر چنين‌ چيزي‌ مي‌شود؟ اول‌، عقب‌نشيني‌ است‌. اول‌، تأمين‌ حاكميت‌ ملت‌ ايران‌ بر سرزمين‌ خودش‌ است‌; يعني‌ عقب‌نشيني‌ دشمن‌ تا پشت‌ مرزهاي‌ بين‌المللي‌. بعد از آن‌، همه‌ چيز ممكن‌ است‌. اين‌ كار كه‌ انجام‌ گرفت‌، ما روز بعدش‌ مسأله‌ي‌ اسرا را تمام‌ مي‌كنيم‌ و در مسايل‌ گوناگون‌ مذاكره‌ مي‌نماييم‌.
دنياي‌ استكبار و همين‌ امريكا ـ دولتهايي‌ كه‌ دم‌ از صلح‌ مي‌زدند ـ اين‌جاست‌ كه‌ دشمني‌ و خباثت‌ خود را نسبت‌ به‌ انقلاب‌ و اسلام‌ و ملت‌ ايران‌ نشان‌ مي‌دهند. همه‌ي‌ ملت‌ ايران‌ يادشان‌ است‌ كه‌ همان‌ كساني‌ كه‌ داد قطعنامه‌ي‌ 598 را داشتند و در هر مذاكره‌ و نشست‌ و برخاستي‌، از قطعنامه‌ دم‌ مي‌زدند ـ مثل‌ رؤساي‌ جمهور و سلاطين‌ و بعضي‌ از مرتجعان‌ منطقه‌ ـ فريادشان‌ ديگر تمام‌ شد! گويي‌ كه‌ همه‌ي‌ مشكل‌ اين‌ بود كه‌ رژيم‌ عراق‌ به‌وسيله‌ي‌ رزمندگان‌ اسلام‌ تهديد نشود. حالا كه‌ آتش‌بس‌ شد و آن‌ تهديد تمام‌ گرديد، ديگر هيچ‌ چيز برايشان‌ مطرح‌ نيست‌!
در همه‌ي‌ قضايا، امريكا همين‌طور است‌. الان‌ در همين‌ قضاياي‌ لبنان‌، بزرگترين‌ خباثت‌ را امريكا نسبت‌ به‌ مردم‌ لبنان‌ و مردم‌ مسلمان‌ انجام‌ مي‌دهد. اسرائيل‌ را كه‌ دست‌نشانده‌ي‌ خودشان‌ است‌، به‌ گروگانگيري‌ و آدم‌ربايي‌ تشويق‌ مي‌كنند كه‌ بلند شود با هلي‌كوپتر به‌ يك‌ كشور ديگر بيايد و داخل‌ يك‌ شهر مربوط به‌ يك‌ كشور ديگر بنشيند و صريحا و علنا يك‌ روحاني‌ محترم‌ را از داخل‌ خانه‌اش‌ بربايد و ببرد !!ديگر از اين‌ تروريسم‌ و گروگانگيري‌، زشت‌تر و واضحتر در دنيا هست‌؟! كدام‌ دولتي‌ چنين‌ كاري‌ را انجام‌ مي‌دهد؟ ولي‌ ديديم‌ كه‌ اسرائيل‌ كرد. چنين‌ كاري‌، جز به‌ تشويق‌ امريكا و خاطرجمعي‌ اسرائيل‌ از امريكا ممكن‌ نبود. براي‌ چه‌ اين‌ كار را كردند؟ براي‌ اين‌ كه‌ از مبارزان‌ و مجاهدان‌ و مسلمانان‌ باج‌ بگيرند و همه‌ي‌ دستگاههاي‌ اين‌ كشور و ديگر دولتهايي‌ را كه فكر مي‌كنند نسبت‌ به‌ مسايل‌ لبنان‌ ارتباط يا انگيزه‌يي‌ دارند، وادار كنند تا براي‌ آزادي‌ گروگانهاي‌ امريكايي‌ تلاش‌ نمايند; يعني‌ باج‌ستاني‌ به‌ وسيله‌ي‌ گروگانگيري‌!
ما بارها گفته‌ايم‌ كه‌ از گروگانگيري‌ حمايت‌ نمي‌كنيم‌. ما بارها گفته‌ايم‌ اولين‌ دولتي‌ كه‌ در لبنان‌ از او گروگان‌ گرفتند، ما بوديم‌. كاردار ما را همين‌ فالانژهايي‌ كه‌ مورد حمايت‌ امريكايند، گروگان‌ گرفتند. ما گروگانگيرها را از قبيل‌ فالانژها و اسرائيل‌ و امريكا ـ كه‌ پشتيبان‌ اينهاست‌ ـ به‌ شدت‌ محكوم‌ مي‌كنيم‌. خود ما اهل‌ گروگانگيري‌ نيستيم‌ و گروگانگيري‌ را هم‌ تشويق‌ نمي‌كنيم‌.
در مقام‌ مقايسه‌ ميان‌ گروگانگيريهايي‌ كه‌ در لبنان‌ انجام‌ گرفته‌، آيا آن‌ عده‌ از مظلومان‌ لبنان‌ ـ كه‌ ما هم‌ نمي‌دانيم‌ چه‌ كساني‌ هستند ـ جاسوس‌ امريكايي‌ را كه‌ به‌ كشورشان‌ آمده‌ است‌، مي‌گيرند، محكومترند يا اسرائيل‌ كه‌ به‌ لبنان‌ مي‌آيد و از خانه‌ي‌ كسي‌، صاحب‌ خانه‌ را مي‌دزدد و مي‌برد؟! كداميك‌ از اين‌ دو نوع‌ كار، زشت‌تر و منفورتر است‌؟ اگر به‌ لبناني‌ بگويند: چرا شما سرهنگ‌ امريكايي‌ يا فلان‌ فرد ديگر را گروگان‌ گرفتيد؟ خواهد گفت‌: اين‌ فرد داخل‌ خانه‌ي‌ من‌ آمده‌ و جاسوسي‌ مي‌كند; برود تا گرفتار نشود. اما اگر به‌ اسرائيل‌ و امريكا بگويند: چرا شما آمديد "شيخ‌ عبيد" را از داخل‌ خانه‌اش‌ گرفتيد برديد؟ چه‌ جوابي‌ دارند بدهند؟ گروگانگيري‌ منفور، آن‌ است‌ يا اين‌؟ آن‌ وقت‌ رئيس‌ جمهور امريكا با كمال‌ وقاحت‌ مي‌گويد: ما با گروگانگيرها صحبت‌ نمي‌كنيم‌!! شما پشتيبان‌ گروگانگيرها هستيد. از همه‌ي‌ گروگانگيرها بدتر و خبيثتر، اسرائيل‌ است‌ كه‌ دست‌ نشانده‌ و دست‌آموز شماست‌. اين‌، كيفيت‌ قضاوت‌ آنها در مسايل‌ بين‌المللي‌ است‌ كه‌ از حق‌ و انسانيت‌ و عدالت‌، فرسنگها فاصله‌ دارد. امريكاييها اين‌گونه‌اند.
براي‌ ملت‌ ايران‌، چيزي‌ از اين‌ خنده‌آورتر و مسخره‌تر نيست‌ كه‌ امريكا بيايد مذاكره‌ با ملت‌ ايران‌ را ادعا كند و براي‌ آن‌ شرط قرار بدهد و بگويد ما به‌ شرطي‌ روابطمان‌ را با ايران‌ برقرار مي‌كنيم‌ كه‌ چنين‌ و چنان‌ بشود!! شما امروز در چشم‌ ملت‌ ايران‌، منفورترين‌ دولتها بعد از دولت‌ غاصب‌ صهيونيستي‌ هستيد. ملت‌ ايران‌ چه‌ احتياجي‌ به‌ ارتباط و مذاكره‌ با شما دارد؟ چه‌ كسي‌ در نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌ با شما مذاكره‌ كرده‌ است‌؟ مذاكره‌ي‌ ما با امريكا همين‌ است‌ كه‌ در تريبونهاي‌ عمومي‌، به‌ سردمداران‌ آن‌ كشور هشدار مي‌دهيم‌ و نهيب‌ مي‌زنيم‌ و مي‌گوييم‌ شما با اين‌ روشها و با اين‌ تهديد و تطميعها، نخواهيد توانست‌ ملت‌ بزرگ‌ و انقلابي‌ و مسؤولان‌ كشور ما را تحت‌ تأثير قرار بدهيد. ما امروز هم‌ مثل‌ گذشته‌ مي‌گوييم‌: رابطه‌ با امريكا را نمي‌خواهيم‌.
تا وقتي‌ كه‌ امريكا در چنين‌ مواضعي‌ قرار دارد، ما رابطه‌ با او را رد مي‌كنيم‌. تا وقتي‌ كه‌ سياست‌ امريكا بر دروغ‌ و فريب‌ و جنايت‌ و حمايت‌ از دولت‌ پليدي‌ مثل‌ اسرائيل‌ و ظلم‌ به‌ ملتهاي‌ مستضعف‌ استوار است‌ و تا وقتي‌ كه‌ خاطره‌ي‌ جنايتهايي‌ كه‌ از طرف‌ سردمداران‌ امريكايي‌ نسبت‌ به‌ ملت‌ ايران‌ انجام‌ گرفته‌، در ذهن‌ ملت‌ ماست‌ و جبران‌ نشده‌ ـ مثل‌ خاطره‌ي‌ سقوط هواپيما، مثل‌ مسدود كردن‌ داراييها و اموال‌ ملت‌ ايران‌ در امريكا ـ امكان‌ ندارد ما با دولت‌ امريكا مذاكره‌ كنيم‌ يا با او رابطه‌يي‌ برقرار نماييم‌.
بحمدالله‌ ملت‌ ما، ملتي‌ بيدار و زنده‌ و قوي‌ است‌. ما براي‌ رفاه‌ و ساختن‌ ملت‌ و كشورمان‌، احتياجي‌ به‌ دولتي‌ مثل‌ امريكا نداريم‌. ما امكانات‌ بالفعل‌ و بالقوه‌ي‌ بسيار خوبي‌ در اختيارمان‌ است‌ و مي‌توانيم‌ بدون‌ اتكاي‌ به‌ دشمنانمان‌، راه‌ سعادت‌ و رفاه‌ ملت‌ ايران‌ را بپيماييم‌. البته‌ ما در ارتباطات‌ جهاني‌ باز برخورد مي‌كنيم‌. ما با كساني‌ كه‌ نسبت‌ به‌ ملت‌ ايران‌، اين‌طور خصومت‌ وقيحانه‌ و آشكار نكردند، همكاري‌ مي‌كنيم‌. اين‌ را هميشه‌ اعلام‌ كرده‌ايم‌. در گذشته‌ همين‌طور بوده‌، امروز هم‌ همين‌ گونه‌ است‌. اما اگر كساني‌ در دنيا خيال‌ كنند كه‌ مسؤولان‌ كشورمان‌ براي‌ سازندگي‌ كشور، دست‌ ـ آن‌ هم‌ دست‌ ذلت‌ ـ به‌ سوي‌ امريكا دراز خواهند كرد، بدانند كه‌ سخت‌ در اشتباهند. چنين‌ چيزي‌ پيش‌ نيامده‌ و ابدا پيش‌ نخواهد آمد.
شما ملت‌ عزيز ايران‌، توكلتان‌ به‌ خدا و استحكامتان‌ را مثل‌ هميشه‌ حفظ كرده‌ايد و باز هم‌ ان‌شاءالله‌ حفظ خواهيد كرد. ما مشاهد مي‌كنيم‌ كه‌ ملت‌ ما يكي‌ از مستحكمترين‌ و قويترين‌ ملتهاست‌. اين‌ ملت‌، شايسته‌ي‌ آقايي‌ و عزت‌ است‌. آن‌ ملتي‌ كه‌ قدر خودش‌ را دانست‌ و از قبول‌ ذلت‌ دوري‌ كرد، عزيز خواهد شد. ملتهايي‌ را كه‌ مي‌بينيد ذليل‌ شدند، خودشان‌ تن‌ به‌ ذلت‌ دادند. ملت‌ ما بحمدالله‌ ملتي‌ كارآمد و باهوش‌ و فعال‌ و داراي‌ امكانات‌ كار و تلاش‌ و سازندگي‌ است‌; آن‌ هم‌ با ايمان‌ به‌ خدا و با وحدت‌ كلمه‌. با قوت‌ مديريت‌ در داخل‌ كشور و با تلاش‌ و فعاليت‌ همه‌جانبه‌ي‌ مسؤولان‌ و دولتيها و آحاد مردم‌، به‌ فضل‌ پروردگار تمام‌ مشكلات‌ در ظرف‌ مناسب‌ خود حل‌ خواهد شد و از بين‌ خواهد رفت‌. دشمن‌ نمي‌تواند به‌ برخي‌ از مشكلاتي‌ كه‌ براي‌ همه‌ي‌ ملتها وجود دارد، چشم‌ بدوزد و خيال‌ كند كه‌ اين‌ مشكلات‌، ملت‌ ما را زبون‌ و خسته‌ خواهد كرد. چنين‌ چيزي‌ متصور نيست‌.
اميدواريم‌ ان‌شاءالله‌ عزيزان‌ ما ـ چه‌ اسرا و چه‌ مفقودان‌ ـ اولا تا وقتي‌ كه‌ آزاد نشده‌اند، مشمول‌ لطف‌ و فضل‌ و كمك‌ و اعانت‌ الهي‌ باشند. ثانيا ان‌شاءالله‌ هر چه‌ زودتر وسايل‌ استخلاص‌ اين‌ عزيزان‌ فراهم‌ شود و دل‌ و چشم‌ خانواده‌ها و منتظرانشان‌، به‌ ديدار آنها روشن‌ بشود. پروردگارا! به‌ محمد و آل‌ محمد، صبر و اجر و لطف‌ و فضل‌ خودت‌ را بر اين‌ خانواده‌هاي‌ عزيز نازل‌ كن‌.
والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌